استاد حدائق روز یکشنبه 11 اردیبهشت ماه 1401 مصادف با بیست و نهم روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
شما در قرآن خداوند بعض از انديشمندان يهود را میفرمايد جاهل: «إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»[1] ، اينها ادعاشان هم میشد که سواد داريم تورات در مچ ماست اما چه ارزشی دارد تويي که میگويي تورات را بلد هستم زيربار حرف حق و ولی خدا نمیروی، آقا فرمودند عقل يعنی بندگی خدا عقل يعنی آخرت نگری آن راوی از حضرت سؤال کرد: «ما الّذي فى معاوية؟»[2] پس در معاويه چه بود؟ بعضیها امروز عقل را آن تعريف میکنند عقل را آن میبينند امروز بعضیها کلاه برداری و شيطنت و باطل را حق جلوه دادن و يکی را دهتا کردن میگويند اين آدم عاقل است ببينيد فلانی دو سال است آمده در کار به اندازه بيست سال رفته جلو چگونه با چه پولی معاويه کسی بود که جنگ باخته را با حماقت کوفیها پيروزی کرد قرآن کردند بالای نيزه شيطنت معاويه و عمرو عاص حماقت مردم کوفه دست به دست هم داد شد شکست صفين، به امام صادق عرض کرد «ما الّذي فى معاوية؟»[3]آنی که در معاويه بود پس چه بود مردم میگويند عقل داشت معاويه جنگ باخته را پيروز شد آقا فرمود: «تلك النكرى تلك الشيطنة و هي شبيهة بالعقل و ليس بالعقل»[4]اينها مکر است خدعه است شيطنت است به ظاهر میآيد که بگويند اين آدم از خردش استفاده کرد شبيه به خرد و عقل است ولی عقل نيست بلی در عصر ظهور خردها کامل میشود ديگر مردم کلاه سرهم نمیگذارند تقلب نمیکنند فريب نمیدهند يکديگر.
از ويژگیهای عصر ظهور برخورد جدی با ستمکاران است که الآن مماشات میشود الآن بعضیها ستم میکنند میگويند آقا هرچه از دستت میآيد برو زورت میرسد بگير همچون بردهام ازت که مدرک نگذاشتهام در عصر ظهور اين جوری نيست در عصر ظهور امامی در رأس جامعه است که مأمور به باطن است نه ظاهر برخورد میکند امام زمان با هر طغيانگر ستمگری ببينيد شما عزيزان نوع انبياء مأمور به ظاهر بودند بلا استثناء جز حالا حضرت خضر در يک مقطعی خود پيغمبر مأمور به ظاهر بود پيامبر وليد ابن عقبه فاسق را حضرت کرد مأمور اخذ ذکات اين آدم رفت ذکات جمع کند رفت آن منطقهای که رسولالله فرموده بوند ذکات بگير مردم شنيدند نماينده پيغمبر دارد میآيد خوشحال شدند آمدند استقبال آمدند استقبال نماينده رسولالله اين آدم جوان و بزدلی بود تا ديد مردم از دور دارند سر و صدا میکنند میآيند اينها خير مقدم میگفتند اين فکر کرد شورش کردند میخواهند بکشنش سر مرکب را کج کرد، با عجله آمد مدينه عرض کرد يا رسولالله چه نشستی؟ اين طائفهای که فرستادی ما برويم از اينها ذکات بگيريم اينها دارند قيام میکنند عنقريب است که حمله کنند به مدينه همه را از دم شمشير بگذرانند پيغمبر فرمان جهاد داد فرمود مسلمانان سلاحها را برداريد آماده بشويد برای حرکت تا رسولالله فرمان جهاد داد امين وحی جبرئيل نازل شد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»[5] رسولالله اگر فردی فاسقی خبری آرود و خبری به شما داد تحقيق کنيد تحقيق نکرده کاری نکنيد که بعداً به ندامت و پيشيمانی کشانده شويد سؤال پيغمبر اسلام میدانست وليد ابن عقبه فاسق است يا نه؟ میدانيست اين خبر دروغ است يا نه؟ قطعاً میدانيست خب چرا پيغمبر يک آدم فاسقی را مأمور اخذ ذکات میکند پيغمبر مأمور به ظاهر است ظاهر جامعه وليد ابن عقبه را آدم خوبی میدانيست پيغمبر هم عمل کرد به همان ظاهر ظاهر جامعه خبر وليد ابن عقبه را خبر مهم میدانيستند پيغمبر عمل کرد به همان، اميرالمؤمنين خود حضرت به ابن ملجم فرمودند من میدانم تو من را میکشی و شهيد میشوم با تيغ تو، چرا حضرت واکنش نشان نداد؟ آقا مأمور به ظاهر است ابن ملجم آمده خدمت کند به اميرالمؤمنين يکی از ده منتخبين يمن است برای خدمت به اميرالمؤمنين آقا بهش برخورد هم نکردند ضمن اينکه به خود ابن ملجم هم فرمودند که ما خاندانی هستيم که قصاص قبل از جنايت نمیکنيم، سؤال علی ابن موسی الرضا انگور مسموم از دست مأمون گرفت و ميل فرمود میدانيست اين انگور سمی است يا نه؟ امام مجتبی کوزه آب يا شيری که جعده مسموم کرده میداند که اين شير مسموم است يا نه؟ قطعاً میدانند خب آقا امام حسن چرا شير مسموم ميل میکنيد شما که میدانيد امام مأمور به ظاهر است جای امام رضا هرکه بود اين انگور را از دست مأمون میگرفت و میخورد امام رضا با علم امامتش میداند سمی است اما مأمور به ظاهر است تمام اولياء فقط در قرآن سوره کهف داريم که حضرت خضر قرآن میفرمايد مأمور به باطن بود موسی مأمور به ظاهر ايراد گرفت اينها رسيدند به يک جوانی حضرت خضر رفت عقب آمد جلو يک سيلی خواباند در گوش اين جوان دراز به دراز افتاد صدقالله گفت دست هم دست حضرت خضر با يک سيلی ضرب فنی کرد موسی کليمالله تعجب کرد گفت آقا چرا زدش چرا کشتی اين را؟ گفت جناب موسی با ما نيا، ما يک کارهای میکنيم که شما متوجه نيستی خضر مأمور به باطن است سوار کشتی میشوند وسط دريا کشتی را سوراخ میکند موسی ايراد میگيرد آقاجان کشتی وسط آب داری سوراخ میکنی آب میآيد در کشتی همه را غرق میکند، گفت آقا با ما نيا، ما يک کاری میکنيم شما ظرفيت و تحمل و درکش نيست، کار سوم که انجام دادند آن تخريب ديوار شهر بود تعمير شد بعد حضرت خضر فلسفه اينها را گفت گفت اين جوانی که من زدم در گوشش اين اول آدم قاتل بود مردم نمیدانيستند قاتل است من میدانيستم اين قاتل است اين بايد مجازات میشد بايد کشته میشد ضمن اينکه يک پدر و مادری پيری هم داشت اين اگر اين بهش فرصت داده میشد پدر و مادرش را هم به گناه میکشيد کار خوبی کرديم يا کاری بود؟ خب موسی نمیداند خضر میداند در بين ائمه معصومين امام عصر مأمور به باطن است آقا میگويد اين خانهات مال تو نيست بگذار برو، حضرت میخواهد حکومت عدل بر پا کند ديگر دنبال شاهد نيست آقای محترم اموالت از حرام به دست آمده اين اموالت را بايد رها کنی تو شايستگی اين پوست و موقعيت را نداری بايد بگذاری بروی کنار امام با علم باطنی خودش برخورد میکند و تصميم میگيرد برخلاف بقيه ائمه که اين گونه عمل نمیکردند مأمور به ظاهر بودند چون انتظاری هم که خدا از امام زمان دارد از امام رضا و ساير ائمه نداشتند امام زمان میخواهد: «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[6] کرة زمين را عدالت برپا کند بيايند با چهارتا شاهد سازی و سندسازی بخواهند آدم را دور بزنند امام زمان ديگر فريب اين حرفها را نمیخورد لذاست که برخورد جدی با ستمگران در عصر ظهور اتفاق میافتد اينها را ما روايت داريم.
ونکته ديگر رسيدگی به حال ضعفاء و محرومات در دوران ظهور ديگر شما فقير نمیبينيد رسيدگی گستردهای میشود نسبت به حال نيازمندان و فقراء من در اين زمينه يکی دو روايت عرض کنم که در عصر ظهور اين اتفاقهای مبارک میافتد آقا ابیسعيدخدری از رسولالله نقل میکند روايتی را صاحب کشف الغمه ذکر کرده پيامبر میفرمايد در آبادی عمران يعنی شما دنبال هرچه هستيد در عصر ظهور اتفاق میافتد آبادی امنيت، انس با قرآن معرفت محبت همه اين چيزهای که بشر دنبالش اند حالا پايان صحبتم عرض میکنم ما هم يک سهمی داريم الآن ما هم يک نقشی داريم برای آن دولت ما هم دست روی دست نگذاريم بگوييم آقا بيايد درست کند مؤمن خودت هم تلاش کن، اين پايان عرضم من عرض میکنم پيامبر فرمود: «تَتَنَعَّمُ أُمَّتِي فِي زَمَنِ الْمَهْدِيِّ»[7] در دوران فرزندم مهدی امت من از نعمتی بهرهمند میشوند: «لَمْ يَتَنَعَّمُوا مِثْلَهَا قَطُّ»[8] در تاريخ بشريت نظير نداشته چنان گستردگی نعمت در عصر ظهور اتفاق میافتد چون مردم میآيند سرخط اين هم باز دست خود ما مردم است قرآن میفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»[9] الآن هم اگر همه بيايند سرکار فرج نزديک میشود الآن هم اگر همه بيايند آمادگیشان اعلان کنند برکات نازل میشود دينداری اخلاق فضلت راستی درستی اينها دنياتان را آباد میکند سروان عزيز نوع تعاليم اسلام اول بعد دنيوی دارد نماز سوره معارج را بخوانيد بخش عمده از آثار نماز در دنياتان است بعضیها فکر میکنند نماز برای آخرت خوب است بلی آخرت شما را اصلاح میکند اما اول دنيايتان را اصلاح میکند ذکات دادن خمس دادن طرف آمد به امام صادق عرض کرد آقا خدا نصاب ذکات را بيشتر معين میکرد تا اين همه فقير نمیبود امام صادق فرمود اگر کسانی که بايد ذکات میدادند و واجب مالیشان را میدادند میپرداختند فقير رو زمين باقی نمیماند رسولالله فرمود در اموال اغنياء حقوق فقراست اگر ديديد فقيری گرسنه ماند فقيری برهنه ماند فقيری دينش و آخرتش را تباه کرد: «فبمنعهم الاغنیاء» ، چون بعضی از ثروتمندها به وظيفهشان عمل نمیکنند در عصر ظهور همه وظيفه شناس اند همه دارند به وظائف خود عمل میکند لذا جامعه از نظر اقتصادی رونق پيدا میکند ديگر در عصر ظهور کميته امداد نيست انجمنهای خيريه نيست مردم تک تک خيريه هستند در عصر ظهور داريم مردم وقتی بهم میرسند میگويند آقا مستمندی کار خيری سراغ نداری اصلاً میگردند دنبال کار خير شما امروز يک کار خيری میخواهيد انجام بدهيد بايد برويد دنبال اهلش پنجاتا را صدا بزنی تا يک گوشه کار متدينين خيرين انجام بدهند در عصر ظهور فرد فرد مردم خير سيار اند میگردند دنبال خير رسولالله میفرمايد چنان بهرهمندی از نعمت برای امت من در عصر ظهور اتفاق میافتد که در گذشته تاريخ نظير نداشته: «لَمْ يَتَنَعَّمُوا مِثْلَهَا قَطُّ»[10] بعد رسولالله میفرمايد: «يُرْسِلُ اللَّهُ السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً»[11] بارانهای پياپی نافع نازل میشود مردم کارشان را دارند انجام میدهند خدا هم باران را میفرستد،آيه قرآن میفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[12]شما خوب بندگی بکنيد خدا خوب خدايي میکند شما به وظايفتان عمل کنيد ما برکات را از آسمان و زمين نازل میکنيم: «وَ لكِنْ كَذَّبُوا»[13]قرآن میفرمايد تکذيب کرديد زيربار نرفتيد: «فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»[14]نتيجه کارتان شما را گرفته، يک آقای از متدينين بود تعريف میکرد میگفت در يکی از مناطق استان فارس میگفت يک روستايي بود اين مقيد به پرداخت ذکات بود میگفت حاج آقا ياد نمیرفت دوران جوانیام در آن روستا رفته بودم ملخها حمله کرده بودند به روستا، تمام مزارع دستخوشی آسيب ملخها شده بود گفت تنها مزرعهای که سالم مانده بود مزرعه اين آقا بود نه ديوار داشت نه عرض شود که ديوار فولادی داشت هيچ هيچ میگفت اصلاً زمين اين وسط همه زمينها يک ملخ درش نيامده:
تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری
پولمان را میخورند کجا خورديم که خوردند کجا آبرو برديم که آبرو دستخوش حوادث شد پيغمبر میفرمايد آسمان باران پياپیاش نازل میشود: «وَ لَا تَدَعِ الْأَرْضُ شَيْئاً مِنْ نَبَاتِهَا إِلَّا أَخْرَجَتْهُ.»[15]رسولالله میفرمايد زمين نعمتی درش نيست از گل و گياه و منابع کشاورزی که عرضه نکند و رشد نکند يعنی زمين هرچه دارد میدهد، آسمان هرچه دارد نازل میکند پياپی و نافع اين عصر ظهور است از خدا بخواهيم توفيق درک آن دولت را بدهد آسايش در همه ابعاد زندگی.
باز رسولالله میفرمايد روايت ديگر که حضرت میفرمايد در آخرالزمان مهدی وقتی میآيد: «المهدي عليه السّلام يسقيه اللّه الغيث»[16]خدا به توسط باران سيراب میکند زمينها را: «و تخرج الأرض نباتها لأجله»[17]زمين محصولات خودش را خارج میکند: «وَ يُعْطِي الْمَالَ صِحَاحاً»[18] اموال عمومی را امام زمان عادلانه تقسيم میکند حضرت حالا يک مشکل همين است طرف میآيد میگويد آقا من با فلانیها فرق گذاشتند چون نسبت به که دارم، آن آقا پارتش کس ديگر است الآن ما میبينيم نمونههای ظلم را نظام جمهوری اسلامی هم هست اما صد در صد اين طوری نيست که همه کارها هم اسلامی دارد صورت میگيرد گاهی اوقات يک مدير بیکفايت ظلم میکند يک آقای آمد در يکی از تشکيلات دولتی به من گفت گفت آقای حدائق يک پولی میآيد از تهران در مجموعه ما مدير بين خودش و پنج شش نفر نور چشمیها تقسيم میکند گفت يک وقتی گفتم آقا اين پولها چه محلی دارد گفت اين پولی سرگردان است يک پولی آمده ما هم برايش تعريف درست میکنيم به نور چشمیها میدهيم به آن آقای که آمد مسأله میپرسيد معتقد بود گفتم پول سرگردان را نخور که سرگردانت میکند اين حرام است بابا اين آمده اين تقسيم بايد بشود اگر بناهم است تقسيم کنی بين همه تقسيم کنی چه مزيتی تو داری بر ديگری خب شما هم يکی آن هم يکی صرف اينکه بنده تقسيم کنم چون دست من است هرجور دلم خواست اين خودخواهیها خودبينیها ظلمها در عصر ظهور ريشهکن میشود پيغمبر میفرمايد: «وَ يُعْطِي الْمَالَ صِحَاحاً»[19] امام زمان اموال را به طور عادلانه بين مردم تقسيم میکند: «وَ تَعِيشُ الْمَاشِيَةُ»[20]دامداری دامپروری رونق اقتصادی پيدا میکند ببينيد ما در همه زمينهها داريم در عصر ظهور اينها شکوفا میشود در زمينه دامداری و دامپروری پيغمبر میفرمايد: «وَ تَعِيشُ الْمَاشِيَةُ»[21]«وتعظم الامه» ، امام زمان امت را تکريم میکند امامی است که پيروان خود و مردم را مورد اکرام و تکريم قرار میدهد اينها از آثار ارزشمندی در عصر ظهور.
من اينجا يک نکتهای عرض کنم يکی از اتفاق مبارک امنيت است که امروز در سراسر دنيا شما امنيت کامل را نمیبينيد امنيت کامل با اين ترتيب که اميرالمؤمنين نام میبرد حالا من میگويم اينجا هيچ جای دنيا اين جور امنيتی نيست اينی که حضرت میفرمايد هيچ کجايي دنيا امروز يافت نمیشود در روايت در جلد 52 بحار از اميرالمؤمنين حضرت میفرمايد: «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا»[22] وقتی که قائم ما ظهور میکند، «لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا»[23]آسمان بارانهای خود را نازل میکند: «وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا»[24] زمين محصولات خودش را میروياند رشد میکند اينجا امنيت را حضرت نام میبرد: «حَتَّى تَمْشِي الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ»[25] يک زن تنهای تنها، از عراق راه میافتد به سوی شام سوريه حضرت میفرمايد: «لَا تَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ»، اين زن از مملکت عراق به مملکت سوريه تمام اين مسافت را که میرود قدم بر میگذارد و بر زمين میگذارد بر نباتات میگذارد يعنی زمين رها شدهای بیثمر پيدا نمیشود خب در يک همچون وضعيتی شکوفای کشاورزی و اقتصادی گرسنه ديگر پيدا نمیشود، شما شيراز برويد تهران چقدر زمين بکر کويری خشک چون باران نمیآيد چون ما پای کار نيست ما به بندگی عمل نمیکنيم باران حذف شده میرود جای ديگر میبارد بعد دنباله حديث را بشنويد امام میفرمايد اين خانم قدم که بر میدارد روی نباتات میگذارد روی گل و گياه و محصولات: «وَ عَلَى رَأْسِهَا زَبِيلُهَا»[26] اين زن زينت خودش را بر سر خود گذاشته اموال خود را همه میبينند، دارائی اين زن: «لَا يُهَيِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُهُ»[27]در اين مسير که تنها میرود نه درنده به او حمله میکند حتی حيوانها میآيد سرخط الله اکبر داريم در عصر ظهور حيوانات هم آسيب نمیزند، «لَا يُهَيِّجُهَا سَبُعٌ»[28] هيچ درندهای حيوان سبع و وحشی به اين زن آسيب نمیزند: «وَ لَا تَخَافُهُ»[29] و خود اين زن هم نمیترسد شما بگويند آقا شب ساعت سه بامداد از قصر الدشت برو شيخ الچوپون در عصر ظهور امنيت است اما الآن گاهی اوقات طرف در خانه خودش هم خوابيده يک خردهای صدا میآيد آقا چه خبر شده امنيت میرسد به اوج چون بشريت آمده سرخط چون بشريت دارد به وظايف عمل میکند وعده خدا دارد اجرائی میشود اينها ما نبايد دست رو دست بگذاريم بگوييم آقا حالا انشاءالله دولت کريمه درک کنيم خدا فرجی بکند کار دست ماست پايان مطلب عرض خواهم کرد خب اين امنيت من يک نکته هم اينجا عرض کنم فقدان امنيت معلول يکی از اين سه چيز است يا هر سه چيز، چرا در بعضی از جاها نيست گاهی اوقات در خانه طرف طرف خودش امنيت ندارد ديروز گفتيم آقا ثروتمند است در خانه خودش امنيت ندارد، گاهی پدر به فرزند خودش اعتماد ندارد زن و شوهر بهم اعتماد ندارند امنيت نيست يک بنده خدايي آمد گفت آقا آقا فلانی رحمت خدا رفت حرف سالها قبل است گفت پنجا مليون سپرده بود دست من گفت بود بچههايم خانمم هيچ کس نفهمه من اگر يک وقتی لازم شد خرجی بکنی بهت میگويم چه کار بکنی گفت حاجی اين رحمت خدا رفت اين آقا حالا اين پول پيش من است من بروم از طرفش خيرات کنم گفتم يک ريالش را ههم حق نداری خيرات کنی تا خودش بود خودش بود الآن مالک ورثه اند بايد برگردانی به زن و بچهاش گفت اين راضی نبود، بچههاش اين پول گيرشان بيايد، گفتم تا بود راضی نبود سر گذاشت به زمين اموال شد مال ورثه، حضار محترم هرچه داريد تا هستيد داريد نفس از شمارش افتاد ديگر مال شما نيست پولها ديگر مال شما املاک ديگر مال شما نيست، صاحب پيدا میکند.
س: سفارش بکنی به طرف
ج: نه آن میشود میآيد روی يک سوم میشود وصيت، مگر يک راه دارد يک راه بيايد بگويد آقا من اين پنجا مليون را به شما بخشيدم هديه کردم به شما ديگر مال نيست شما متعهد باش شرعاً بعد از من معادل اين برای من خيرات کنی، اين يک بحث ديگر است اما امانت سپردن دست کسی يا حتی وصيت اگر کرد گفت آقا بعد از من اصلاً کل اين پول را تو خيرات کن اين میشود وصيت وصيت منصرف به ثلث است دو ثلث ديگر رضايت ورثه شرط است لذا حضار محترم گفتم آقا پول را بايد برگردانی گفت بچههايش فاسق اند گفتم باشد به شما ربطی ندارد تو پول را بده به اهلش صاحبش صاحبش اگر رفت در گناه خرج کرد او جواب خا را بايد بدهد اين بشر است به قول يک اهل دلی میگفت اول چيزی که از انسان میگيرد عنوان انسان است ديديد وقتی طرف رحمت میرود ديگر نمیگويند حضرت آيتالله آقای دکتر آقای مهندس میگويند جنازه را آوردند ميت را آوردند شنيدد اين حرفها را میگوين ميت کجاست؟ بابا اين ميت يک زمانی در شيراز عدد و رقمی برای خودش بود چرا نمیگويي حاجی فلان؟ تمام شد ديگر اين حاجی فلانی که میگفتند به اعتبار روح در اين بدن بود روح که رفت شد ميت.
خب امنيت علت فقدانش يکی از اين سه چيز يا هر سه چيز است در وضع هرجا نا امنی است ريشهاش اين است، يک که مهمترين رکن هم همين است ضعف ايمان، ايمان هرجا ضعيف شد نا امنی میآيد ايمان هرجا قوی شد امنيت میآيد شما ببينيد انسانهای متدين واقعی امين اند و مورد امنيت گاهی اوقات طرف میگويد من اموالم را میسپارم دست شما من مطمئن هستم چون آدم با ايمانی است ما امروز گاهی اوقات يک کسی يک وامی میخواهد بگيرد آقا ضامن چک سفته چون اطلاع از وضعيت ايمانی يکديگر نداريم و امروز هم جامعه هرجا دارد آسيب میبيند از همين ضعف ايمان است در عصر ظهور ايمان به تمام معنی هست لذا امنيت هست يکی از علتهای نا امنی شما ببينيد قاتلها کهها هستند؟ آدم کشها من در زندان نوجوانان پير بنو رفته بودم يک دختر شانزده سالهای رئيس زندان گفت آقای حدائق اين آدم کشته اين دختر، گفتم اين آدم کشته گفت بلی، گفتم دختر بيا بيا آمد جلو، گفتم نماز میخوانی گفت نماز چه است؟ گفتم حمد و سوره بلد هستی؟ گفت حمد و سوره چه است؟ وقتی دستش از رحمت خدا بريد بريده شد جدا شد شيطان دستش را بگير میگويند آقا بچههاتان را نمازخوان کنيد، بابا ولکن اذيت میشوند خسته میشوند نانش را میخوری آينده اين اگر نمازخوان شد حرمتت را نمیشکند دختر شانزده ساله قائل پناه بر خدا ما هرجا دزدی سرقت دست اندازی در اموال عمومی است من يک آقای را بگويم ببينيد ايمان چه میکند در اين دانشگاه شيراز آقايي بود سال هفتاد و دو يا هفتاد و سه فوت کرد آقای علی کريمی دهنوی رئيس دانشگاه از ما دعوت کرد برای سخنرانی گفت آقای حدائق اگر ما دهتا مثل اين در دانشگاه داشتيم اوضاع مان گلستان بود خب اينها منتظران امام زمان اند امام زمان همچون عقيده و منشهای میخواهد قرار بود ما سخنرانی کنيم گفت دوتا خاطره من از اين آدم برايتان بگويم.
خاطره اول اين آدم بيست و دو سال در کارگزينی بود کار اداری داشت اخلاقش اين جوری بود هر سال اول سال ده پانزدهتا خودکار بيک میگرفت میآورد میگذاشت در کار گزينی گفت يک وقتی به ما خبر دادند که اين هر سال عادتش است ده پانزدهتا خوردکار میآيد میگذارد گفتم من صدايش زدم آمد گفتم آقا خودکار برای چه میآوری؟ مگر دانشگاه نيازمند است فقير است گفت خيلی بهش اصرار کردم به حرف آمد گفت آقا من کارمند کارگزينی هستم گاهی اوقات در طول سال حواسم نيست با خودکار بيتالمال در سر رسيد شخصیام مطالبی مینويسم برای اينکه به همين مقدار زير دين بيتالمال نمانم اول سال ده پانزدهتا خوردکار میگذارم که در طول سال اگر استفادههای شخصی شد زير دين نباشم گفت اين يک خاطره از اين.
گفت خاطره دوم يک هفته قبل از فوتش آمد در دفتر ما گفت من چهارتا برگه کاغذ آچار از کار گزينی برداشتم استفاده شخصی کردم پولش چقدر است؟ رئيس دانشگاه آن وقت گفت بهش گفتم آقا شما زود میآيي دير میرود گفت هميشه نيم ساعت، ربع ساعت به وقت اداری در تشکيلات بود نيم ساعت بعد از اتمام وقت احتياط میکرد میرفت نه اينکه بشيند دست رو دست بگذارد قرآن بخواند، میگويند آقا جلسه دارند بعد در اتاق باز میشود دارد صبحانه میخورد در وقت اداری در وقت بيتالمال زيارت عاشورايت را گذاشتی در وقتی که مردم پشت در اتاق است تجمع کردند سرگرم زيارت عاشورايي سيدالشهداء هم قيامت جلوت را میگيری جواب مردم را نمیدهيم خودخواهی منيت گم کردگی راه، گفت هرچه بهش گفتم آقا اين چهار برگ کاغذ پيش کش و برو گفت آقا شما میگوييد خدا میفرمايد ذرةالمثقالها را حساب میکند گفتم چهار برگ کاغذ آن سال گفتم صدتا يک تومنی گفت آقای حدائق نيم ساعت اضافه کاری آن روز ايستاد برای همان چهارتا برگ کاغذها، اين سلامت کار است ايمان اگر باشد میشود اين، ايمان نباشد مال دولتی را مال غارتی فرض میکند خب ديگر حالا میدادند ما هم میگرفتيم ما نمیخورديم ديگران میخوردند اين مال بیايمانی است ضعف ايمان عامل نا امنی است.
دو فقر و محروميت يکی از عوامل مهم نا امنی است ببينيد طرف وقتی فقير شد شغل ندارد بیکار هست محتاج هست اينکه سلمان فارسی که نيست صبر بکند دست اندازی به مال مرم میکند لذا يکی از کارهای که مسئولين بايد بکنند فقرزدايي است در عصر ظهور فقر ريشهکن میشود ايمان شکل واقعیاش را پيدا میکند فقر و محروميت عامل نا امني است، لذا اغنياء اگر میخواهند يک جامعه امنی داشته باشند فقراء را از فقر نجات بدهند ياد و خاطرهای را نقل کنم از آقای حاج حسين نجات خدا رحمتش کند ايشان میگفت تهران در بازار تهران يکی از پيشکسوتان تهران نشسته بود میگفت ما هم کنار دستش بوديم میگفت يک نفر آمد تقاضای کمک کرد، میگفت همه میگفت آقا اين معتاد است پولش ندهيد آقای نجات میگفت ديدم آن آقا که از بزرگان بازار تهران و متدينين فهيم بود صداش زد گفت بيا بيا گفت يک پولی بهش داد گفت برو، گفت بعضیها بهش ايراد گرفت آقا چرا پول به اين دادی، اين میکند مواد گفت من به همه شماها خدمت کردم و به او هم خدمت کردم اين کمک، اول که يقين نداری میرود میکند شايد گرسنه باشد برود غذا بخورد علم غيب داری میتوانید به جرأت بگوييد اين معتاد الآن اين را دادم میکند مواد شايد نان ندارد احتياج دارد زود نبايد قضاوت کرد گفت اول که معلوم نيست که اين پول را مواد بکند، ثانياً اين اگر بهش نداديد الآن دارد تقاضا میکند من کمکش کردم به همهتان خدمت کردم اين دستش به دزدی به مال شما دراز نمیشود جلو دزدی بايد گرفت میگويند به شيخ گفتند يکی دارد کفر میگويد فرمود کفرش کردند که کفر میگويد بعضیها امروز کفری شدند در وری میگويد ناسزا میگويد از شدت گرسنگی است پيغمبر فرمود «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[30] فقر يک وقت انسان را کافر میکند ايمان قوی که ندارد قلب مطمئنن که ندارد شما چه انتظاری ازش دارد میگويد فحش ندهد ناسزا نگويد لذا اين فقر و محروميت يکی از عواملی است که نا امنی ايجاد میکند و لذا اين خيريهها دارند به امنيت جامعه کمک میکنند خيرين دارند به امنيت جامعه کمک میکنند به اين نيازمندی که شما ذکات فطرهات را داری میدهی داری کمک میکنی به امنيت جامعه خب اين اگر تأمين شد تن فروشی نمیکند گناه نمیکند.
يک خاطرهای را من در هيئت فدائيان ابالفضل گفتم حالا شما هم بشنويد خدا اگر پول میدهد شعور هم درک هم و معرفت هم بدهد آقا زينالعابدين در دعای مکارم الاخلاق عرض میکند خدايا ثروت ما را زياد مکن مگر هرچه ثروتمان میرود بالاتر در وجودمان بياييم پايينتر اين خيلی پولی خوبی است پولدارها به خودشان نمره بدهند ببينند به نسبت افزايش ثروت تواضع فروتنی وابستگیشان به خدا بيشتر شده اگر بيشتر شده اين پول پول خوبی است من ديروز يک کاسب جزء بودم امروز يک ملياردر هستم ديروز اگر نمازهايم را اول وقت میخواندم امروز بايد نماز شبم تعطيل نشود خدا لايق دانسته ما را يک آقايي است از عزيزانی که در همين شهر هم هست تجارت بينالمللی دارد الآن هم ايشان هستش برای من نقل کرد گفت آقای حدائق رفته بوديم اسپانيا يک تجارتی کنيم اسپانيا گفت طرف قرارداد ما يکی از تجار معروف اسپانيا بود در يک هتل پنج ستاره برای ما جا گرفته بود مهمانشان بوديم دو سه روز آنجا قرارداد تجاری میخواستيم ببينديم گفت يک شب ساعت يازده دوازده شب بود در هتل، ماهم تک و تنها در اتاق ديديم پشت در اتاق را دارند میزنند گفت آمدم در باز کردم ديدم يک دختر جوان زيبايي بزک کردهای آراسته مقابل من است گفتم بفرماييد خانم، گفت با انگليسی بهش صحبت کردم گفت من امشب، من فکر کردم از کارمندان هتل است، کاری دارد گفت من امشب آمدم اگر بخواهيد تا صبح در خدمت شما باشم تن فروشی، حالا يک کسی بود بخواهد توجيه کند، میگويد خب آقا اسلام که راهش را گذاشته يک عقد موقتی محرم میشود گاهی اوقات اين حرفها را میزنيم هم به فيض ميرسي هم به فيض ميرسانی، اين حرفهای عبثی که گاهی اوقات میزنند گفت يک لحظه به خودم آمدم گفتم خدايا کمکم کن آنچه پای منبرها شنيدم اينجا درس پس بدهم اين آقای خودش برای من گفتم، گفت بهش گفتم بيا داخل گفت آمد داخل نشست رو مبل گفتم شما برای يک شب بودن با من چقدر بايد بگيری گفت صد دلار گفت دست کردم کيفم از داخل جيب در آوردم دوتا صد دلاری گذاشتم روميز جلوش گفتم اين دويست دلار را بگير فقط من يک ساعت با تو حرف میزنم
و تو گوش کن بعد هم برو دويست دلار هم مال شما اين جور امام زمانتان را کمک کنيد، گفت از خدا هم کمک خواستم هرچه ياد گرفته بودم سر زبانم آمد با يک ادبيات محترمانهای گفتم شما انسان هستيد چرا شخصيت خودت را با صد دلار به حراج میگذاری، گفت هی گفتم گفتم همينطوری که داشتم حرف میزدم ديدم اشک از چشمان اين ختر جاری شد ما حرف میزديم او اشک میريخت گفت صحبتم که تمام شد با چشمان اشک آلود يک نگاهی به من کرد گفت شما فکر میکنيد من از اين کار لذت می برم من اهل روسيه هستم يک پدر و مادر پيری دارم اينها مريض اند ديگر قدرت کار ندارند در روسيه کار گيرم نيامده بلند شدم آمدم اسپانيا دنبال کارم اينجا هم کار بهم ندادند ببينيد بیکاری میکشاندش به اينجا و بعضی از ما مردم در مفاسد اجتماعی سهيم هستيم در مفاسد اجتماعی سهيم هستيم، مگر ما گفتيم اين کار را بکن، بابا تو يک چيزی خدا بهت داده بود میتوانستی جلو کار را بگيری گفت هرجا رفتم کار بهم ندادند گفت مجبور شدم رو به اين کار آوردم گفت من اين پول شما را که قبول نمیکنم دويست دلار را وردار فقط يک خواهش دارم اگر کاری ازت میآيد و میتوانی سفارش من کنی يک جايي در اين اسپانيا من را به کار بگيرند من در برابر زحمتی که میکشم در برابر آن زحمتم پول به من بدهند گفت آقای حدائق پول را نگرفت، گفت من گفتم من فردا سفارشت میکنم به آن کارخانه دار اسپانيايي گفتم سفارش هم کرديم رفت سرکار خب اين فقر است ديگر فقر موجب فساد میشود موجب نا امنی میشود.
و نکته ديگر ضعف مديريتها و حکومتها هم موجب متأسفانه نا امنی است گاهی اوقات مديريت ضعف است مسئول ضعف عمل میکند از ضعف عمل او ديگران سوء استفاده میکنند نا امنی ايجاد میشود در زمان ظهور ايمان در حد اعلی کلمه فقر و محروميت ريشهکن شده کسانی که اجراء میکنند کارها را و مديريت به عهده اينهاست در نهايت شايستگی به وظايف عمل میکند من يک روايت ديگر را تقديم کنم و عرايض را تمام کنم.
رسالت ما چيست؟ عرض پايانی اين حديث نورانی امام صادق را من محضر عزيزان اشارهای کنم که امام صادق فرمود هرکسی که دوست دارد از ياران امام زمان باشد: «فَلْيَنْتَظِرْ»[31]، بايد منتظر بماند يعنی اول اين روحيه انتظار درش باشد انتظار يعنی آمادگی، انتظار يعنی تهيأ انتظار يعنی سرخط بودن شما يک مهمان عزيزی را دعوت کرد اگر منتظر آمدنش باشيد خانه را آراسته میکنيد سر و وضع را مناسب میکنيد، آدم منتظر يعنی کسی که نماز قضا ندارد کسی که واجبات ترک شده ندارد، بعد حضرت فرمود: «فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ»[32] منتظران امام زمان دو کار بايد بکنند ورع پاکدامی دوری از گناه اخلاق حسنه و شايسته اينها نشانه منتظران امام زمان است.
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است، گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عيان است
بعد امام صادق فرمود: «فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَكَهُ»[33]امام صادق میفرمايد اگر اين فرد با اين روحيه انتظار مرد و درک دولت امام زمان نکرد و حضرت ظهور کرد جايگاهش در نزد امام زمان مثل جايگاه کسانی است که امام زمان را درک کردند بعد حضرت فرمودند: «فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا»[34] جديت کنيد کوشيش کنيد انتظار بکشيد: «هَنِيئاً لَكُمْ»[35]گوارا باد بر شما: «أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ.»[36]ای گروه بخشوده شده تلاش کنيد در اين مسير ما برای زمينه سازی دولت ظهور دوری از هرچه خدا نمیپسندد، و متصف شدن به اخلاق پسنديده امروز خوش اخلاقترين انسان روی زمين صاحب الزمان و پاکترين انسان روی زمين صاحب الزمان است يک وقتی زمان آيتالله العظمی گلپايگانی بود يک شخصی در جمکران خوابی ديده بود که آيتالله العظمی گلپايگانی در خواب بودند که میگفت ديدم دم جمکران آيتالله العظمی گلپايگانی ايستاده بود، گفتم آقا چرا ما امام زمان نمیبينيم چرا آقا نمیآيد فرمودند اعمال شما سبب شده است که آقا نيايد حالا شما که جمع متدينين هستيد، ولی قطعاً اثر وضعی کارهای بد و ناشايست ديگران بر ما هم تأثير خواهد گذاشت اين سؤال را من يادم رفت يکی از نمازگزاران دادند سريع جواب بدهم و ديگر انشاءالله آقای مشکينفام هم به فيض برساند روز پايانی است و عرض ادب به محضر آقا ولی عصر ذکاتهای فطره را احتياطاً امروز قبل از مغرب کنار بگذاريد اگر که اعلان شد عيد است که فردا قبل از نماز عيد اولويت دارد برسانيد مگر اينکه از بستگان شما کسی را در نظر داريد که زمان میبرد تا بهش برسانيد و در فاميلتان هم فقير داريد مسجد و صندوق حالا نسپاريد خودتان بدهيد اول به ارحامتان بستگانتان بالاخره الاقرب فالاقرب انشاءالله عمل کنيد.
سؤال کردند که شما گفتيد که همه کاره خداست ولی اين سحر و جادو و بخت بستنها و دعواهای که در خانهها به وجود میآيد و به طلاق کشيده میشود اينها همه دستخداست، که برای آدمها دعا و سحر و جادو میکنند ببينيد کار: «أزمة الأمور طرا بيده»[37]کار دست خداست ولی کار آدم شياد کلاش دعا نويس به خدا مربوط نيست شمر خدا میخواست سر امام حسين را از بدن جدا کند، عمل شمر عمل خلافی بود خدا خلعت اختيار بر قامت بشر انداخته ورودتان به عالم صد درصد جبر دست شما نبود خروجتان از عالم صد درصد به امر خداست اما اين فاصله بين آمدن و رفتن دست شماست ما کار بد ديگران را نمیتوانيم بگوييم نسبت به خدا بدهيم خدا خير محض است از خير محض جز خير صادر نمیشود حالا چرا سر مردم میآيد اينها؟ کرونا خدا میخواسته خدا که برای بندههايش بد نمیخواهد: «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»[38] خدا سهل و آسانی میخواهد اگر کسی آمد گناهی کرد و اثرات اين گناه ديگران را آلوده کرد اين اراده خدا نيست اراده خدا بر تقواست اراده خدا بر پاکی و درستی است هر کجا خلاف هست اين خلاف اراده الهی است اين منويات شيطان است، حالا چرا اثر میگذارد؟ دعا نويسی، سحر، اول به همه اثر نمیکند آقايون کرونا هست يا نيست؟ همه از دم کرونا میگيرند آنی که در خودش مقاومت ايجاد میکند مراقبت ايجاد میکند نمیگيرد اينی که میگويند امر به معروف و نهی از منکر کنيد میگويند جامعهتان کروناي معنوی نشود از نظر اخلاقی اگر جامعه کرونايي شد متدين تو هم چوب میخوری متدين بلاء میآيد تو را هم در بر میگيرد اين نکبت گناه است گناه میآيد ديروز عرض کردم قوم حضرت شعيب را صد هزار خدا میفرمايد عذاب کنم شصت هزارتاش خوبها، چهل هزارتايش بدها، سه پنجمش عذاب مال خوبهاست چون حرف نزدند آنها حرف نزدند بدها گستاخی کردند ميدانداری کردند لذا اينها هم دست ماست میگوين آقا امر به معروف کن نهی از منکر کن جلو رشد و ترويج فساد را بگير خودت سالم میماند زندگیات سالم میماند جامعه از آسيبها در امان میماند بلی سحر طرف آمد به امام صادق گفت آقا اين دعا سحر طلسم هست حضرت فرمودند بلی امام فرمودند هست ولی سر همه نمیآيد اينکه میگويند با ايمان باش مقاومت سازی میکني در خودت ايمان اگر داشتی پيغمبر میشود پيغمبر آوردند يک پيره زنی را طلسم کند رسولالله را سوره ناس و فلق نازل شد پيغمبر میخواند اين گرههای که میزد باز میشود ولی ما در خودان بايد ظرفيت را قوی کنيم ما بايد مقاومت سازی در خودمان ايجاد کنيم آسيب نبينيم اين شيطنتها هست، بالاخره مکر و خدعهها را بعضیها پيشه میگيرند ولی آنهای که با ايمان اند خداوند آنها را کمک میکند آنها را حمايت میکند: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[39] ايمان و استقامت آمد: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[40] خب بسنده کنيم روز پايان مجلس يک عرض ادب به ساحت مقدس ولی عصر ارواحنا له الفداء که صاحب عزای حقيقی اهلالبيت امام حی ناظر حاضر بر ماست و بحث اين ماه رمضان ما هم به محوريت حضرت بود اشعاری را من از مرحوم ارباب بخوانم و يک مقدمهای برای توسل:
چه خوش باشد که بعد از انتظاری، به اميدی رساند اميدواران
جمال الله شود از غيبت طالع، پديدار آيد اندر بزم ياران
همی گويد منم آدم منم نوح، خليل داورم قربان جانان
منم عيسی منم موسی ابن عمران، منم پيغمبر آخر زمانان.
روضه من اين دو بيت باشد:
قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پرخون ز دست نيزهداران
تو ای دست خدا، با شصت قدرت بکش تير از گلوی شيرخواران
يک ماه روزه داری را به تأييد ولی عصر برسانيم در اين ساعات پايانی ماه مبارک رمضان که آقا زينالعابدين در عای وداع عرض میکند ای رمضان با پايان يافتن تو دل بندههای خوب خدا اندوهگين میشود دارند سفره فيض و برکت را جمع میکنند شبهای رمضان روزهای رمضان اعمال را برسانيم به نظر قبولی حضرت يابن الحسن يابن الحسن، يابن الحسن.
[1] اعراف آیه138
[2] شرح أصول الكافي (صدرا) ج1 ص229.
[3] شرح أصول الكافي (صدرا) ج1 ص229.
[4] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج12 ص234.
[5] حجرات 6.
[6] الغيبة( للنعماني) النص ص81.
[7] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص473.
[8] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص473.
[9] اعراف 96.
[10] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص473.
[11] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص473.
[12] اعراف 96.
[13] اعراف 96.
[14] اعراف 96.
[15] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص473.
[16] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج5 ص279.
[17] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج5 ص279.
[18] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص470.
[19] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص470.
[20] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص470.
[21] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص470.
[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج52 ص316.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص307.
[31] الغيبة( للنعماني) النص ص200.
[32] الغيبة( للنعماني) النص ص200.
[33] الغيبة( للنعماني) النص ص200.
[34] الغيبة( للنعماني) النص ص200.
[35] الغيبة( للنعماني) النص ص200.
[36] الغيبة( للنعماني) النص ص200.
[37] من لا يحضره الفقيه ج4 ص386.
[38] بقره 185.
[39] فصلت 30.
[40] فصلت 30.