استاد حدائق روز شنبه 10 اردیبهشت ماه 1401 مصادف با بیست و هشتم روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»[1]
خب يک مسأله من اشاره کنم يکی از عزيزان مطرح کردند خانمهای که در ماه مبارک رمضان به خاطر بارداری و شيردهی معذوراند از روزه رفتند اينها دو دسته میشوند بخشی از اين خانمها اگر بخواهند روزه بروند خودشان مشکل ندارند طفل در شکم آسيب میبيند دکتر میگويد خانم وضعيت جسمی شما وضعيت خوبی است روزه رفتی روی رشدی جنين اثر میگذارد يا میگويد خانم شما توانائيت خوب است روزه بخواهی بروي مشکل نداری ولی شيرت کم میشود بچه شيرش کم میشود مواردی که روزه بخاطر ضرر به طفل چه شيردادن چه بارداری خانم روزه نمیرود میتوانست برود به خاطر مصلحت حال طفل نرفته اين قضاء گردن اين خانم هست اين خانم اگر اين وضعيت را تا سال آينده هم پيدا کند يعنی در طول سال شيردهی يا بارداری ادامه داشته باشد به ازاء هر روزی يک روز قضاء به ذمهاش است اگر افتاد برای سالهای بعد مد طعام هم بايد بدهد چون اين خانم به خاطر عذر ديگری روزه نرفته نه عذر خودش آنجای که اصلاً قضا برداشته میشود جايي است که خودتان معذور هستيد حالا اگر اين خانم دکتر میگويد خانم شما اگر بخواهی روزه بروی طفل رشد خودش را در شکم شما دارد يا شير را دارد مینوشد شما آسيب میبينيد شما مريض میشويد شما توانائيت ضعيف میشود برای حال خودش روزه نمیگیرد اين اگر اين وضعيت تا سال آينده ادامه پيدا کرد فقط مد طعام بايد بدهد يعنی خانم در ماه رمضان باردار بود بخشی از بعد ماه رمضان هم بارداری بخشی هم شيردهی رمضان سال ديگر رسيد میگويند خانم شما اگر بخواهی روزه بگیری برای خودت ضرر داشت چون برای خودت ضرر داشته اين عذر موجه است فقط مد طعام بايد پرداخت کند ديگر قضا را نمیخواهد به جا بياورد لذا خانمها اين تفکيک بايد بشود آيا روزه برای آنها مضر است يا روزه برای طفل ضرر دارد اين بايد تفکيک کرد و جدا کرد.
نسبت به بحث ذکات فطره هم که مبلغ را جناب آقای مهندس کسرايي هم اشاره فرمودند بالاخره يا سه کيلو گندم يا سه کيلو برنج يا سه کيلو کشمش بالاخره يا سه کيلو جو اينها مواردی است که برای ذکات فطره بايد پرداخت بشود، آق يک کسی میگويد من گندم میخرم میدهم به نيازمند اشکالی ندارد میگويد پولش را میخواهم بدهم، محاسبه پولش الآن گندمی که قابل استفاده باشد تبديلش بکنند به آرد میگويند سه کيلو چهل هزار تومن، آيتالله العظمی سيستانی دويست و بيست و پنج هزار تومن است يعنی کف برنج صد و پنجا تومن حالا بعضیها برنج را از خدا میگيرند موقع پس دادند گندم پس میدهند اين خيلی بیانصافی است.
س: آقا معيارش چه است؟
ج: معيار تشخيص قوت غالب است قوت غالب يعنی در جامعه بيشتر چه استفاده میشود قوت غالب الآن نان است ولی من عرضم اين است اگر بنا بشود آن ملياردر ذکات فطرهاش را گندم بدهد آن کارمند ساده هم گندم بدهد، تفاوت بين اينها نبايد باشد خب توی که داری ملياردی میگيری برنج بده، اين خلاف انصاف است بالاخره من دارم از خدا ملياردی میگيرم بعد برای پرداختم مثل کارمندها پس میدهم میگوييم خدا بده بده در پس دادن میگرديم دنبال پولهای کم در مد طعامش هم همين طور است، مد طعام حالا آقا میگويد مد طعام چه؟ میگويند آقا نفر هشت هزار تومن يا ده هزار تومن اين احتساب گندم است، آنی که خدا بهش لطف کرده خدا بهش داده دستش باز است اينجا کمک کند به نيازمندان نياييم اينجا مته را به خشخاش بگذار بگوييم نه آقا قوت غالب است قوت غالب اين است بعد خدا میفرمايد ما از تو يک انتظار ديگر داشتيم ما به تو زياد داده بوديم، تو آمدی خودت را در رديف آن کارمند و کارگر حساب کردی اين را هم ما دقت کنيم که هرکه بامش بيش برفش بيشتر يک مقداری اين ذکات فطره هم در روايت داريم صدقه و ضمانت يک سال سلامتی شماست در سال پيشرو، ببين يک صدقهای داريد میدهيد برای يک سال سالم ماندن از آفات و بليات اين را هم مطلب ديگری که انشاءالله عزيزان توجه داشته باشند، شما مسائلی داشتيد؟
س: حاج آقا برنج ايرانی الآن کيلوی پنجا تومن نيست که سه کيلويش بشود صد و پنجا تومن
ج: چند است؟
س: هفتاد تومن
ج: همان آيتالله سيستانی هم هفتاد تومن خوب میگويند دويست و بيست و پنج تومن شما سه کيلو برنج ديگر حالا میگوييد تا چه کند همت والای تو يک وقت میبينيد برنج تايلندی میگيريد يک وقت، برنج کامپروزی، برنج دم سياه شمالی اين ديگر بستگی به همتتان دارد حالا چه میخواهيد بدهيد يا پولش را میدهيد بالاخره آن چيزی که خودتان در خانهتان بهره میبريد استفاده میکنيد کامپروزی نخوري تايلندی تحويل بدهی، خدا میگويد بیانصاف يک کاری به سرت میآورم که همان تايلندی هم به سرت زياد بيايد انصاف داشته باشيم همانی که داريم از خدا میگيريم در موقع پرداخت هم بگوييم خدايا داديد بخشی از آن را داريم میدهيم لذاست که اين را هم رعايت کنيم، شما هم بفرماييد.
س: ببخشيد حاجآقا خيلیها به خاطر اينکه در
0: 7
ج: خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد را ابوی را ايشان هميشه يکی دو روز مانده بود به عيد فطر تأکيد میکردند میگفتند هرکه در فاميل خودش فقير سراغ دارد نياوريد بدهيد تحويل ما تکليف گردن خودتان است بدهيد به فقراء ارحامتان اگر میدانيد پسر خالهات مشکل دارد پسر عمويت گرفتار است حتی در شهرستان فقهاء میفرمايند اگر در شهرستان است ولی میگوي من میدانم پسر عمويم د شهرتان فقير است میگويند میتوانيد بگذار کنار برسانيد بهش چون ارحام شماست پس اگر در فاميلتان فقير داريد اين وظيفه شماست که اول به آنها برسانيد حالا اگر کسی گفت من در فاميل خودم فقير سراغ نداريم الحمدلله همه غنیاند میگويند خب وقتی سراغ نداريد و فقير هم نمیشناسيد شما بياوريد بدهيد به مراکزی مورد اطمينانی که به آنها اطمينان داريد می برند میرسانند و به محل خودش هزينه میکنند، حالا يا مرکزی مثل خيريه مسجد يا شخصی، يک وقت من میگويم آقا اين فلانی را من میشناسم بهش اعتماد دارم آقای فلانی ذکات فطريه ما هم در اختيار شما شما آنهای که میشناسيد کمک کنيد قطعاً هم بايد دقت کنيم به جاهای معتبر بدهيم به صرف اينکه هرکسی گفت من نياز دارم اطمينان بايد حاصل بشود يا اطمينان را خودتان پيدا میکنيد يا آنهای که مورد ثقه شما هستند اطمينان را پيدا کردند و هزينه میکنند و به جای هزينه میکنند لذا حالا از اينهای که گاهی اوقات قبض درست کردند و می چرخند و در واتساب مینويسند و آقا ما فقير سراغ داريم اينها آدم علم حاصل نمیشود، من اينجا مثلاً خيريه مسجد مربوط به ايتام است اين هيئت امناء مسئولين همه افراد موجه، خيريههای ديگری که مورد اعتماد است اينها را میشود اعتماد کرد ولی به صرف اينکه هرکسی از راه رسيد بگويد من فقير سراغ دارم بدهيد به من نمیشود داد مگر اينکه اطمينان داشته باشيد بفرماييد.
س:
28: 9
ج: اين هم بد است ببينيد اين هم يک چيزی شده است ديدم بعضی از افراد میآيند در خيريهها پول جمع میکنند حالا من کشف خلافهايش را نمیشود رو منبر گفت هم صدايمان ضبط میشود و از دهن من در بيايد ديگر فردا يک قران به خيريهها کمک نمیشود ديگر همه را با يک چوب برانيم ديدم افرادی که مراجعه کردند و چه شده و چه اشتباهاتی از همين کسانی که میچرخند درخانههای مردم متأسفانه میگويد آقا شما خانم برو پول جمع کن ده درصد پنج درصد از دريافتیها را میدهيم به خودت اين اگر ذکات فطره باشد نمیشود به اين داد اگر فقير نيست و آنگهی من دارم پول به عنوان خيريه میدهم اين از پول خيريه دارد بردارد اين خلاف احتياط است مراجع میگويند خيريهها را هم اگر میخواهيد اداره کنيد بانی پيدا کنيد برای کسانی که دارند خدمت میکنند در خيريه يا فی سبيل الله صلواتی بيايد کار کند يا اگر میگويد پول میخواهم پول میخواهم من دارم به عنوان مستمندان تحت پوشيش خيريه میدهم نه به عنوان کارگزاران اينجا آن کارگزار را بايد از يک محل ديگری تأمينش کنند و اين هم يکی از اشتباهاتی است که متأسفانه دارد صورت میگيرد بعضی از اين خانمها درخانهها را در میزنند قبض هم میدهند ولی درصد از اين را خودشان بر میدارند و حال آنکه شما به اينها نمیدهيد شما داريد به آن خيريه خاص میدهيد با آن تعريفی که در قبض شده اينها مثلاً چه ويژگی بيماریها تالاسمی هستند خب اين خانم کجاش تالاسيمی است شما داريد برای آنجا میدهيد اينها هم بايد احتياط کنند مشکل هم اين است که گاهی اوقات نمی روند مسأله را بپرسند مسأله را نمیپرسد بعد درش میماند سالها يک کاری کرده بعد میگويد آقا ما نمیدانستيم اين هم البته بايد رعايت بشود اين مطلبی که تذکر داديد صلواتی ختم کنيد.
س: (سوال واضح نیست)
38: 11
ج: آن عيب ندارد اگر آن به اصطلاح جمع کننده کمک هم از فقراست خودش مشمول اين کار است بلی اشکال ندارد ذکات فطره، صدقات دارند جمع میکنند خود اين آقا هم يا اين خانم محل کمک است اين مانعی ندارد ولی بعضیها به عنوان شغل دوم دارند میآيند و پول میگيرند و نياز هم ندارد يعنی مصداق فقي ندارد که بهش کمک کنند اين مشکل است.
خب بحث مجلس ما پيرامون شاخصههای دولت امام عصر بود در عصر ظهور يک بحثی را که امروز و فردا نکاتی را انشاءالله به شرط حيات و توفيق عرض کنيم از اتفاقات مبارکی که در زمان ظهور امام عصر جامعه عمل میپوشد عمران و آبادی در روی کرة زمين است دعا کنيد توفيق درک آن دولت را فراهم بشود ديگر اين اوضاع و احوالی که شما میبينيد تروم اجناس گرانی نا امنی همه اينها رخت بر میبندد جامعه يکپارچه میشود جامعه آباد همه در آسايش و رفاه در امنيت من آيهای که تقديم شد آيه 105 سوره مبارکه انبيا که اين آيه از آيات مهدوی در قرآن است و نقطه مقابل اين امنيت و آبادی و عمران عمران و آبادی نقطه مقابل هم در قرآن داريم يک سری اموراتی است که اينها مخل به آبادی جامعه است حالا اينها را ما فردا از نگاه قرآن خواهيم گفت يکش همين که در همين سوره انبياء آيه 105 قرآن میفرمايد گناه مخل به آبادی است بعضیها میگويد من گناه بکنم چه میشود بابا گناه مثل ويروس است اين ويروس بيماری ديگران را مبتلا میکند اينکه میگويند امر به معروف و نهی از منکر بکنيد اگر نکرديد خود شما هم ضرر میبنيد آبادی در جامعه تحليل میرود عمران در جامعه از دست میرود لذا من اگر دلم به حال خودم و جامعه خودم میسوزد میگويند تلاش کن در جامعه جامعه به سمت و سوی معنويت برود يکی از زيانهای بیتقوايي و گناه در جامعه از بين رفتن آبادی در جامعه است پول هست امنيت نيست ثروت هست خوشی نيست آسايش نيست لذت در زندگی نيست اين نتيجه بالاخره دين گريزی است و اين را هم من محضر عزيزان عرض کنم در قرآن 115 مرتبه خدا از دنيا ياد نموده است 115 مرتبه از آخرت يعنی به همان اندازهای که خدا میفرمايد حواستان به آخرت باشد دنيا زمينه ساز آخرت است دنيايت را باختی آخرت را از دست دادی، دنيا مزرعه است اينجا هرچه کشت و ذرع کردی آخرت درو میکني و برداشت میکنی مرحوم امام میفرمودند ما الآن هم رو صراط هستيم الآن نشان میدهد که ما آينده قيامت چه کاره هستيم وضع امروز ما عملکرد امروز ما گويای حال فردای ماست لذا حضار محترم از عواملی که به اين آبادی و عمران آسيب میزند گناه است در عصر ظهور مردم ديگر گردی گرد گناه نمیچرخند از عواملی که به آبادی و عمران جامعه زيان میزند شرک و کفر است در عصر ظهور شرک و کفر برچيده میشود شما ببينيد الآن در همين خانوادهها گاهی اوقات میبينيد نا امنی است، پدر به فرزندش اعتماد ندارد ببينيد چرا؟ چرا اين اعتماد نيست؟ چرا اين امنيت در کانون خانواده نيست من يک خاطره تلخ ولی آموزنده از شيراز جنتتراز برايتان بگويم يک وقتی يکی از ملياردرهای اين شهر که همان يک بار هم بيشتر پيش من نيامد بعد هم ديگر نيامد آمد در همين مسجد گفت آقا به دادم برسيد گفتيم چه شده؟ گفت من و خانمم شبها میخواهيم بخوابيم در اتاق را از داخل قفل میکنيم؟ گفتم چرا؟ گفت امنيت در خانه نداريم از که نا امن است خانه؟ گفت پسرم گفت پسرم مهندس عمران است دو روز قبل اگر يکی دو دقيقه ديرتر رسيده بوديم اين را من خودم شنيدم از اين آقا اين مال کتابها نيست اين شرح حال مصيبتنامههای زير پوست شهر ماست گفت اگر دو دقيقه ديرتر رسيده بودم داشت مادرش را خفه میکرد گفتم پسرت روانی است؟ گفت نه، گفتم مشکل اعصاب و روان ندارد گفت نه. گفت حالا چرا سراغ ما آمدی؟ گفت خواهش میکنم بياييد باش صحبت کنيد گفتيم پسرت را بياور ما صحبت کنيم تو بياورش گفت اصلاً پا در مسجد نمیگذارد گفتم پسرت چند سالش است گفت 24 سال گفتيم اين جوری بايد اولاد تربيت کنی راه مسجد را به او نشان ندهی، تو فکر میکني جوانت مسجد آمد به مسجد خدمت کردی به خودت خدمت کردی به آيندهات کردی به جوانت خدمت کردی اين تصور غلطی که بعضیها فکر میکنند اگر کسی نماز خواند به خدا خدمت کرده بابا به خودت به پدرت به مادرت امنيت میآيد در اين خانواده آبادی میآيد در اين خانهای که اين فرزند خدا را باور دارد، گفت آقا اين مسجد نمیآيد گفتم من هم وقت آمدن منزل ندارم قسم داد گفت آقا زندگیما دارد متلاشی میشود به داد ما برسيد خيلی اصرار کرد منزلش هم همين قصرالدشت میرفت بالا آن سالی که اين آدم آمد دنبالما خانه ملياردی سر زبان نمیآمد اين آقا گفت سه مليارد تومن خانه من است يعنی کاخی هم بود خانهاش اين را من رفتم آن زمان مليارد کسی خانه ملياردی نداشت حالا پول بی ارزش شده، دعوت کرد از ما رفتيم البته خانمش خانم معتقدی بود خود اين آقا مهندسی که پروژههای خليج را بر میداشت يعنی کارهای عمرانی و ساخت و ساز در مملکت به دماغش در نمیآيد میگفت برج در امارات میسازم در ابوظبی میسازم رفتيم منزل اينها يک سالنی داشت شايد به اندازه حالا دو سوم شبستان مسجد سالن بزرگی بود خانه چند هزار متری در سالن که وارد شديم البته به من هم گفت آقای حدائق فقط يک خواهش از شما دارم جوان من را متقاعدش کنيد از ايران برود من هرکجا دنيا بخواهد خانه برايش میخرم ماشين برايش میخرم حقوق ماهانه میريزم به حسابش برود و جلو ما نباشد اولاد بايد اين جوری تربيت کنی اين را خدا اين جوری داد تحويل پدرها روزی که بچههايتان را دادند تحويلتان پاک دادند تحويل تا آن حدش که کوتاهی کرديد قيامت سختی داريد خدا میفرمايد اين جوری ندادم تحويل من به فطرت پاک دادم تحويل تو توی پدر توی مادر هرچه کوتاهی کردی قيامت بايد جواب بدهی آنجاست که بعضی از پدرها و مادرها از جلو بچهها فرار میکنند میگويد اي پدر بی انصاف چيزی که بايد برای ما میآموختی نياموختی، آخرتمان را خراب کردی، گفت آقا فقط از پسر من بخواهد برود از اين مملکت برود من تأمينش میکنم تا زنده است جلو چشمما نباشد حالا جوانی که بزرگ کردی تحصيل کرده است بايد عصای دستت باشد میگويي برو نمیخواهم ببينمت، اينها چوب لامذهبگری ماست اينها چوب خدا گريزی ماست چوب بیدينی ماست که میخوريم و متوجه نيستيم خب اين هم به من گفت ما رفتيم در آن منزل دور تا دور سالن آقايون يک سری اشياء عتيقه و گران قيمت ايشان خريده بود يک کوزهای يک برابر و نيم هيکل انسان بود با افتخار اين آقای مهندس میگفت آقا اين کوزه را میبينيد گفت اين را از پکن چين خريدم بيست و پنج مليون آن زمان چه اثری دارد يک کوزه، کنارش گذاشته معرفتت میرود بالا، نمازت قبول است حجر الاسود است يک کله مجسمه نشان داد گفت اين را از رو ايتاليا خريدم بيست مليون تومن يک چند قلم جنس در آن سالن است که گفت بالا صد مليون جنس بود خب ما نشتسيم پسرشان را صدا زدند از طبقه بالای ساختمان آمد پايين خب من ذهنيتم اين بود که يک بچه پرخاشگر که میخواسته مادرش را خفه کند، آدم بايد حواسش باشد يک وقت ما را هم خفه نکند میگويند بترس از کسی که از خدا نمیترسد اين جوان آمد پايين ولی بر خلاف ذهنيت ما ديدم جوان با ادب با اخلاق نشست حالا پدر میگفت اين آسايش ما را از بين برده نيم ساعت من با اين صحبت میکردم حالا سالش يادم آمد دولت دوم آقای خاتمی بود دولت دوم سال هفتاد و هشت، آقاجان هفتاد و هشت دولت دوم آقای خاتمی، در همان دولت دوم آقای خاتمی اين جوان خيلی در مسائل سياسی ذهن نقادی داشت، شروع بحث کردن آقا مثلاً نسبت به آقای خاتمی روحانيت چرا موضع میگيرند، نيم ساعت فقط داشت اين بحثها را میکرد من ديدم خيلی جوان خوش فکر آگاه به مسائل اجتماعی من بحث را مطرح کردم پدرش نشسته بود مادرش هم نشسته بود گفتم آقا شما با اين استعدادت با اين ذهن وقادت حيفت نيست ادامه تحصيل ندهيد مدرکت چيست؟ گفت من مهندسی عمران گرفتم گفتم چرا ادامه تحصيل نمیدهی، رو دکترايت را بگير مراحل عاليه علمی را طی کن اين پدرت هم که اينجاست حاضر است همه نوع هزينههای تو را میدهد اگر دانشگاههای اينجا امکان ندارد برويد ثبت کني وارد بشوی، پدر تو را بفرستد خارج من از پدرت قول میگيرم همه زندگی تو را فراهم کند مهيا کند برو درست را بخوان دکترايت را بگير مراحل عالیتر را طی کن تا گفتم برو يک دفعه حقيقتش آشکار کرد گفت من بروم گفت من سوهان روح پدر و مادرم هستم من بايد بمانم و ببينم مرگ تدريجی اينها را آقا اين دوتا کلمه را گفت و بلند شد رفت تمام کرد ديگر ننشست رفت طبقه بالا گفتي سبحانالله اين داشت با ادب حرف میزد نيم ساعت با اين دوتا کلمه که گفتم ادامه تحصيل بده پدرم حمايت میکند يکدفعه شد کاسه دمرو شده، رو کردم به پدرم و مادرشان گفتم سر اين بچه چه کار کرديد؟ اينها را گفتم اين قسمت آخر را خوب بشنويد مردم چوب خدا گريزی بر قامت خود اين پدر فرود میآيد دهن کجی به مقدسات دين توهين به ارزشهای دينی خودت داری آسيب میبينی تا گفتم سر اين جوان چه کرديد؟ يک دفعه ديدم مادرش شروع کرد گريه کردن گفت آقای حدائق اين آقای مهندس را میبينی گفتم بلی گفت همين بچهای که الآن رفت بالا اين يک سال و خردهای بود تازه راه افتاده بود راه میرفت من سر جا نماز بودم نماز مغرب و عشاء نشسته بودم داشتم قرآن میخواندم يک دفعه همين آقای مهندس آمد خانه، جای رفته بود عرق خورده بود مست کرده بود کلهاش گرم بود گفت جلو چشمان اين بچه لگد کشيد در قرآنی در دستم بود گفت خانم جمع کن کتاب جادو و جمبل را گفت بارها توهين به قرآن را توهين به نماز را توهين به ارزشهای اسلامی را اين پسر از باباش نسبت به من ديده، تا اين را گفت ديگر بلند شدم گفتم آقای مهندس ترکها يک ضرب المثلی دارند میگويند: امليندين پا پيچيندين، نکبت کارهايمان گرفتت مان اين بچه تو از عهده من خارج است، اين بچه را تو خرابش کردی لگد به قرآن میزدی لگد به هويتت زدی لگد به آرامشت زدی، لگد به آينه زندگیات زدی توهين به قرآن میکنی جلو اين بچه، گفتم از من که کاری بر نمیآيد ولی نااميدت نمیکنم بعد البته خانمش هم گفت گفت اين آقا الآن هم نه نماز میخواند، نه بالاخره روزه میرود نه معتقدات دينی دارد، حالا خر تو شل چپيده آمده دنبال آقا مسجد يعنی چه؟ اصلاً اين آقا را من همان مرتبه ديدم ديگر بعد از آن هم نديدمش گفتم آقا از عهده من خارج است بزرگتر از من هم نمیتواند روی بچهات کار کند فقط گره کار تو در پيشگاه خداست آدم بشو، برگرد بگو خدايا پيشيمانم خدايا عمری بیراهه رفتم خودم آمدهام جوانم را به من برگردان از خدا بخواه و الا از دست ما خارج است آقا کانون خانواده امکانات همه چيز در آن خانه بود اما آرامش نبود امنيت نبود ما يکی از عوامل سلب امنيت بیدينی است خدا گريزی است ما در قرآن داريم از عوامل سلب آبادی و عمران در جامعه معاشرتهای غلط است اينها آسيب میزند به جامعه اينکه اين همه در آموزههای دينی لقمان لقمان به پسرش میگويد پسرم مراقب باش در رفاقتها و دوستیهايت با هرکسی رفيق نشوی، اين نصايح دهگانه حضرت لقمان در سوره لقمان که بارها من عرض کردم هر پدری و مادری لازم است اين ده تا دستور را مطالعه کند توصيه به خدا محوری توصيه به فراموش نکردن قيامت توصيه به نماز اول وقت توصيه به امر به معروف توصيه به نهی از منکر توصيه به پرهيز از رفيق نا اهل بابا ضرر میزند يک بخش از آسيبهای که ما جوانان جامعه مان دارند میبينند از معاشرت با رفيقهای نا اهل است مثل ويروس است ديگر ويروس اثر میگذارد دست شما نيست معاشرت با نا اهلان فکر را آلوده میکند رفتار را خراب میکند لذا میگويند آقا در معاشرتت دقت کن با که داری معاشرت میکنی امام باقر به امام صادق فرمود پسرم با گنهکار دوستی نکن گنهکار دو را به يک لقمه و کمتر از يک لقمه میفروشد يعنی برای يک لقمه خرجت میکند میگويد آقا آدم مردی است مردی کجا بود؟ کمال نامردی اين تارک الصلاة است شما به يک آدم تارک الصلاة میگوييد مرد به يک آدمی که حقق بندگی و وظايف بندگیاش را فراموش کرده میگوييد مرد اين اوج نامردی است بلی حالا چون پول خرج میکند چون لفاظی میآورد بالاخره عرض شود که روزهخواری میکند میگويد آقا مرد است اين نامردی است در برابر ولی نعمتی که تمام زندگی او از اوست دارد حرمت شکنی میکند بعد حرمت من و شما را نمیشکنند من يک مثالی عرض کنم يکی برود در ادارهای به مدير کل اداره توهين کند شما چه ضمانتی است که اين آدمی که به مدير مجموعه توهين کرده به آبدارچیاش توهين نکند، به کارمند سادهاش توهي نکند میگويند بترس از کسی که از خدا نمیترسد آنی که گستاخی و بیحرمتی به خدا دارد میکند اين را نگاه رفاقت بهش نکنيد آسيب میبينيد حالا مواردی را من از قرآن اشاره میکنم اما اين آيه را من يک اشارهای کنم قرآن میفرمايد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ»[2] ما در کتاب زبور حضرت داود بعد از اينکه در کتاب ذکر لوح محفوظ يا بنابر به بعضی از روايات تورات حضرت موسی اشاره کرديم بشارت داديم که سرنوشت زمين به دست انسانهای صالح خواهد افتاد: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»[3] اين بشارت الهی است که سنت الهی اين است که ما حکومت را به دست صالحان خواهيم داد وارثان حقيقی اما يک موانعی سر راه است از موانع يکش گناه است قرآن میفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»[4] اگر مردم شهرها و روستاها ايمان میآوردن و تقوی میگزيدند: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[5] ما برکات را از آسمان و زمين بر اينها نازل میکرديم: «وَ لكِنْ كَذَّبُوا»[6] اينها تکذيب کردند و زيربار ارزشها و حقيقتها نرفتند: «فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»[7] از اين آيه استفاده میشود که گناه تکذيب اعتقادات دينی سبب میشود جلو رشد و توسعه اقتصادی آبادی عمران جامعه را میگيرد اثر وضعی دارد در عصر ظهور چون مردم مکذب نيستند چن مردم نفی حقيقتها نمیکنند برکات شيوع پيدا میکند ما در دستاوردهای که وجود مقدس ولی عصر در عصر ظهور دارند اينها را من برگفته از روايات است تلگرافی عرض میکنم از کارهای که امام زمان برای برقراری امنيت و آسايش و عدالت در جامعه حضرت انجام میدهند آبادی در جامعه اينها در گرو اين اصول است اول امام عدالت اجتماعی را اجرا میکند که عدالت بحثش گذشت از کارهای که حضرت انجام میدهند اجرای اصل مواسات است فرق نگذاشتن بين مردم اين جامعه را آباد میکند اگر نگاه نگاه مواسات باشد امروز جامعه دارد از ظلم ضربه میخورد گاهی اوقات از اين راندخواریها و پارتی بازیها زد و بندهای پشت صحنه دارد آسيب میبيند از کارهای که حضرت انجام میدهند برای رفع فقر جهانی و تحقق عمران و آبادی پيشرفت فنون در عصر ظهور امام باقر میفرمايد وقتی صاحب الزمان میآيد دست با برکت بر سر انسان ها قرار میگيرد عقلها کامل میشود درونها پاک میشود و اين سبب میشود که انسانها در دانش و در فنون زمان خودشان پيشرفت میکنند.
از نکات ديگر که قرآن آيه را خوانيم باريدن بارانهای مفيد و پياپی، راوی به امام صادق عرض کردم که آقا چرا در بعضی از سالها يکجاهای خشک سالی میشود يکجاهای سيل میآيد يکجاهای سيل میآيد زندگیها را میشويد میبرد يک جاهای خشکسالی میشود با خشک سالی نابود میشود گفت آقا نمیشود سهميه آنجاهای که سيل میآيد را آنجای که خشک سالی است اضاف کنند نه آنجا سيل بيايد نه اينجا خشکسالی امام صادق فرمود در شب ليلة القدر خداوند تراز بودجهای تعبير من تراز است تراز بودجه تمام نقاط زمين بسته میشود شيراز برای اينکه يک وضعيت مطلوب و ايدهآلی داشته باشد چند صد ميلیمتر باران بايد ببارد تا باغات ما مزارع ما شهر و ديار ما آسيب نمیبيند از کمبود باران زيان نبيند از زياد باريدن خدا اين را مقدر میکند نقاط مختلف هم همين طور است بعد حضرت فرمود گناهان مردم سبب میشود اين چرخه نظم را مردم بهم میزند دعای کميل را میخوانيد شبهای جمعه، ببينيد بشر چه کار ازش میآيد اينهای کارهای بشر است: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»[8] حبس دعا دست ماست ترجمه کلام اين است پروردگارا به من ببخش گناهانی که انجام دادم گناهان من دعا را حبس کرده، خدا که دعا را حبس نمیکند خدا میفرمايد صدا بزنيد اجابت میکنيم: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[9]اگر دعا گير افتاده ما گير انداختيم، «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ»[10]بلاء را بشر نازل میکند ما عددی نيستيم برای خدا که خدا بخواهد از ما انتقال بگيرد اعمال ما میشود انتقام کارهای ما میشود بلاء، «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمِ»[11] آقا میبينيد سالم بود يک دفعه اتفاقی میافتد ثروتمند است ورشکست میشود يک دفعه موقعيت خودش را از دست میدهد خب چه کردی اينجوری شدی، تغيير نعمت، «تَحْبِسُ الدُّعَاءَ، تُنْزِلُ الْبَلَاءَ، تَهْتِكُ الْعِصَمَ، »[12]همه اينها دست خود انسانهاست بشر يک قدرتی عجيبی دارد که میتواند جلو همه اينها را بگيرد و میتواند سبب نزول گرفتاریها شود لذا در عصر نزول بارانهای پياپی و مفيد يعنی اين باران ديگر ضرر نمیزند امام صادق فرمود گناهانی که سهميه يک منطقه را کم میکنند میشود خشک سالی میشود بلا همان مقدار که کم کردند اضافه میکنند به منطقه ديگری که آنجا هم به خاطر گناه بايد مجازات بشوند آنجا میشود سيل خانهها میشويد و میبرد اينجا میشود خشکسالی دامها میميرند زراعتها خشک میشود.
س: سيل در حاشيه میآيد
0: 38
ج: دروازه قرآن که آمد شيراز را ضربه فنی کرد بلی من جواب جناب آقای هاشمی را هم بدهيم، بازتر کنم سؤال را میگويد آقا سيل بيايد آنهای که گناه کردند ببرند چرا ما بايد آسيب ببينيم چرا من نمازخوان خمس بده پاک بايد آسيب ببينم اين کجايش عدالت است؟ درست است يا نه؟ ته دلتان اين حرف هست يا نيست؟ بشنويد سخن خدا را به شعيب خدا فرمود شعيب صدهزار نفر از امتت را میخواهد عذاب کنم شصت هزارتاش از خوبها، نمازشب خوانها مسجدیها هيئتیها، چهل هزارتاش از بدها، شما جای شعيب بوديد چه میگفتيد؟ ببينيد حضرت شعيب چه گفت عرض کرد پروردگارا بدها بد اند: «فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ»[13]خوبها چرا؟ چرا سيل برای خوب بيايد چرا خشکسالی خوب آسيب ببيند خب گريبان همان گنهکار را بگيرد خطاب شد شعيب خوبان گناه را ديدند و حرف نزدند يکی از علتها رشد و رواج و توسعه گناه سکوت متدينين است اينها بايد بيشتر چوب بخورند، سه پنجم عذاب بايد اينها را بگيرد آنهای که در گناه غرقاند ناداناند و جاهل منی که میدانستم چرا حرف نزدم يک بخشی از رواج گناه مقصر متدينيناند بلی عذاب میآيد حالا در ساحل ساحل میآيد در شهر هم يک دفعه آسيب میبينند بالاخره اينها حکمت الهی است خدا عذاب را میخواست نازل کند به انبياء هم میفرمود از قوم برويد بيرون که شما را هم درگير میکند نمانيد که شما هم متبلا میشويد لذا آقايون اينی که میگويند امر به معروف و نهی از منکر کنيد امر به معروف يعنی اول خدمت به خودت يعنی ايجاد آسايش برای خودت، ايجاد امنيت برای خودت مگر خودت را دوست نداری مگر خانواده را دوست نداری، حرف بزن اگر نزدی اگر نکبت گناه آمد همهمان را میگيرد آب سهميه بندی بشود همه زيان میبينيم حالا بگو من که خلافی نکردم، میگويند بلی خلافی نکردی بلی نهی از منکری هم درست نکردی در فاميل خودت حرف نزدی، کاری که فقط کردی قطع ارتباط کردی آقا نمیرويم نمیآييم خب جامعه رفته به سمت بدی آثار اين گناه گريبان همه را میگيرد،
س: همين شيراز سيل عظيمی آمد که دروازه اصفهان خيابان فرعی سيل همه اينها را ورداشت و برد
ج: بلی گونیهای برنج را میدهند پنجاه تومن هستند ببين کار خدا روی يک اسرار ازل که نه تو دانی من، دوتا جريان از آن سيل آن سال شیراز از دو نفر سراغ دارم حالش داريد بشنويد يا نه؟ اين روی سکه و آن روی سکه، ببينيد بنازم خداوند پيروز را، پريروز و ديروز و امروز را.
مورد اول يک آقايي در همين دفتر مسجد آمد پيش ما گفت آقای حدائق آن سال گفت دويست هزار تومن از حاجی فلانی يک قرضی میخواهم شما بهش زنگ بزنيد میدهند دويست هزار تومن آن سال، در همين دفتر من گوشی را ورداشتم آن آقا را میشناختم زنگ زدم آقای حاجی فلانی سلام عليکم، سلام عليکم گفتم اين حاجی فلانی که میشناسش گفت بلی، گفتم دويست هزار تومن قرض میخواهد ما را هم کرده واسطه من میدانم سر وقت هم میآورد میدهند کارش را راه بينداز دوتا قسم خورد گفت به که به که قسم من خودم گير ده پانزده هزار تومن پول هستم من دارم میروم در اين مغازهها برای ده پانزده تومن کار خودم را رواج میدهم تا اين را گفت من خيلی بهم برخورد گفتم حاجی آبرويت را نزد هم دکانیهايت نبر شاگردت را بفرست الآن دفت ما من پانزده هزار تومن میدهم قرض، نرو جلو هم دکانیها آبرويت را برای پانزده هزار تومن خرج کنی، بابا أرض خدا را نخوری عِرض خدا را ببريم، اين روايت اميرالمؤمنين را بکني آوازه گوشتان اميرالمؤمنين فرمود اگر کسی خودش را به فقر زد يعنی اداء فقيرها را در آورد فقير میشود، «مَنْ تَفَاقَرَ افْتَقَر»[14]بعضیها ديديد خودشان را به گدايي میزنند آقا ما هشتمان گرو نهمان است ما خودمان هم گرفتار هستيم ما هم يک لک لکی میکنيم، لک لکی میکنی میافتی به لک لک کردن بابا بگو خب خدا داده حالا نهايتش خدا داده نمیخواهم بدهم میگويند يک فقری رفت پيش غنی گفت ببين پول دارم بهت نمیدهم منت هم سرت دارم گفت اين منت هم سرت دارم يعنی چه است ديگر خب کمک نمیکنی نمی کنی گفت اينی که منت دارم دارم راست بهت میگويم، پول دارم نمیدهم اينکه راست بهت میگويم منت دارم نمیخواهم سرت بدوانم، اين آقا گفت من برای ده پانزده تومن من میدهم، بهش برخورد گفت مگر ندارم مگر گدا هستم من الآن هشتاد مليون در انبارم جنس خواباندم امروز آوردم چقدر جنس دارم گفتم خودت گفتی گير ده پانزده، گفت نه الآن ندارم، و نيازی هم ندارم گفت آن آقا را هم من الآن نمیتوانم کارش راه بيندازم آقايون سيل آمد يک ماه بعدش همين آقا بيش از سه صد مليون از اموالش نابود شد، دويست هزار تومن نمیدهی ولی گاهی اوقات پس گردنی هم میخوريم به خودمان نمیآييم نمیفهميم اين يک صحنه صحنه دوم را از سيل بگويم البته هردو نفر هستند، حالا آن اولی کسالتی دارد خدا شفاش بدهد دومی حالا سرپاست.
دومی از بُنک داران در خيابان تيموری بود من شنيدم گفتند اموال آقای فلانی اصلاً آسيب نديده زير زمينش که مايحتاج و برنج و حبوبات بود مغازههای اطراف اين طرف آن طرف آسيب ديدند زندگیشان زندگیشان نابود شد ولی اين اصلاً آب در انبارهايش نرفت من اين را شنيدم بهش زنگ زدم، در همين ماه رمضانی هم يکجا ديدمش يادش آوردم گفتم ديدی خدا باهات چه کرد، خدا زيربار منت بشر قرار نمیگيرد گفتم حاجی اموالت خراب نشد گفت حاج آقا معجزه گفتم چه؟ گفت آن روزی که شبش شد سيل بعد از ظهر من در دفترم نشسته بودم ديدم يک کسی آمد در دفتر ما گفت حاجی يک نفر زندان است آدم آبرو داری است داريم برايش پول جمع میکنيم از زندان آزادش کنيم شما چقدر کمک میکني گفت من به اين منشیام گفتم ببين در حسابمان الآن چقدر پول است؟ گفت حاجی سه مليون و خردهای گفتم همه را چک بکش بده به اين، گفت چک کشيديم ما داديم گفت باران داشت میآمد ولی شب سيل آمد گفت من عصر آمدم به پسرم گفتم سريع در اين مغازه را ببنديد و اين بنکداری کارگرها را بفرستيد بروند زودتری، گفت همان موقع يک ماشين بزرگ نمک برای ما نمک آورده بستههای ده کيلويي نمک يک ماشين ده چرخی گفت من گفتم کارگرها را معطل نکنيد اين نمکها را اينها بخواهند ببرند در انبار بچينند وقتشان گرفته میشود باران دارد میآيد زودتر برسند به خانههايشان ببينيد: «ارْحَمْ تُرْحَمْ»[15]رحم کن تا رحمت کنند گفت به اين راننده گفتم کمپرس کن همه نمکها را جلو در انبار ما بريز پايين برو شاگردها بروند فردا بيايند ببرند در انبار گفت ساعت دوازده شب بود گفتند رودخانه آمده در تيموری آب دارد کله میزند گفت پسر ما گفت بابا من میروم ببينم میتوانم آنجا يک خبری پيدا کنم گفت سوار يک تراکتوری شده بود رو سقف تراکتور آمده در تيموری نيم متر آب در خيابان بود در تمام اين مغازهها هم رفته بود در زير زمينها اين حاجی هم زير زمين داشت گفت برق هم قطع شده بود پسر من از پشت تراکتور با اين چراغ قوه انداخته بود نگاه کرده بود داخل فروشگاه را گفت از همانجا به من زنگ زد گفت بابا معجزه معجزه، گفتم چه؟ تمام اين نمکها شده يک سد جلو اين آبی که سيل بود اصلاً آب در زندگی ما نيامده گفت آقاجان من سه مليون دادم خدا بيش از سه صد مليون اموال ما را حفظ کرد خدا میفرمايد ما میبينيم بهت دادند نمیدهی مال خداست ندادی ازت میگيرند اين هم اين جوری میگيرند با حسرت با پيشيمانی لذا در دوران ظهور نعمتها به وفور بارانها به نوبت بهرهگيری از از منابع و معادن زير زمينی چون سطح علم میرود بالا مردم ديگر میفهمند از چه بايد چگونه استفاده کنند و کنترل و نظارت دقيق بر اجرای عدالت از ناحيه امام زمان، اينجا من دو سه تا حديث بود که حالا ديگر وقت به پايان رسيد فقط يک حديث را من تقديم کنم از فرمايشات وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين حضرت میفرمايد: «ثُمَّ يَقُومُ الْقَائِمُ الْمَأْمُولُ»[16] قائمی که اميدش آمدنش میرود وقتی قيام کرد: «وَ الْإِمَامُ الْمَجْهُولُ لَهُ الشَّرَفُ»[17] امامی که شرفش برای مردم مجهول است جايگاه امام زمان را خيلیها نمیدانند وقتی آقا تشريف آورد: «الشَّرَفُ وَ الْفَضْلُ ... يَظْهَرُ عَلَى الثَّقَلَيْنِ...»[18] وقتی که آقا ظاهر شد حضرت میفرمايد ثقلين يعنی اجنه و انسانها تمام اين گروههای انسانها و جنيان امام بر اينها ظاهر میشود بعد حضرت میفرمايد: «وَ لَا يَتْرُكُ فِي الْأَرْضِ دَمَيْنِ»[19]در زمين جائی بدون کشت و زرع باقی نمیماند يعنی از نقطه به نقطه روی زمين استفاده میشود گسترش اقتصادی شکل میگيرد که در حديثی پيغمبر فرمود: « أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِيِّ»[20]، بشارت باد به شما به آمدن مهدی «وَ يَقْسِمُ الْمَالَ قِسْمَةً صَحَاحاً.»[21] امام زمان وقتی میآيد اموال را بالسويه تقسيم میکند: وَ يَمْلَأُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) قُلُوبَ عِبَادِهِ غِنًى، وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ»[22] قلب امت رسولالله را بینياز میکند از مهر و محبت يعنی دلها سرشار از محبت میشود اين قسمت پايانی را من سريع عرض کنم که خيلی حائز اهميت است اين فرمايش رسولخدا است: « وَ يَسَعُهُمْ عَدْلُهُ»[23]، عدل او همه جا را فرار میگيرد: «حتى يأمر مناديا فينادي»[24] ببينيد اين قدر عدالت اين قدر رفاه اين قدر عمران و آبادی گسترش پيدا میکند که پيغمبر میفرمايد منادی امام زمان ندا میدهند: «من له في مال حاجة؟»[25] هرکه حاجتی دارد بيايد به سوی ما هرکه گرفتار است بيايد شما امروز اين وضعيت را نمیبينيد امروز بار زمين ماندهای روی زمينی که بعضیها دارند کوتاهی میکنند کميته امداد و خيريهها دارند جمع میکنند در عصر ظهور همه میشوند کميته امداد همه میشوند خيريه از طرف امام زمان يک منادی ندا میدهند: «من له في مال حاجة؟»[26] بعد پيغمبر میفرمايد: «فلا يقوم من الناس»[27] هيچ جلو نمیآيد: «إلّا رجل»[28]يک شخصی میآيد جلو و تقاضای کمک میکند: «رجل واحد فیقول أنا»[29]، از وجو مقدس امام زمان تقاضای کمک میکند: «فيقول له: ائت السادن- يعني الخازن- فقل له: إنّ المهدي يأمرك أن تعطيني مالا»[30] حضرت میفرمايد برو نزد خزانهدار آن بيتالمال که دستش است هرچه میخواهی بردار ببينيد اين جور وضعيتی اتفاق میافتد، دنباله حديث رسولالله میفرمايد: «فيأتيه» ، اين شخصی که گفت من نياز دارم میرود سراغ اين خزانهدار میگويد: «اِنَّ الْمَهْدِي يَأْمُرُكَ اَنْ تُعْطِيَني مالاً»[31]، من از طرف امام زمان آمدم به من يک کمکی بکن، پيغمبر میفرمايد خزانهدار حضرت میگويد اين اموال است هرچه میخواهی بردار، به اندازه نيازت اين طرف اول يک ولعی میکن در روايت دارد که خورجينش را پر کيسهها را پر از طلا و نقره میکند که به زحمت اينها را حرکت میدهد، خزانه دار هم هيچ نمیگويد يک مقداری میرود پيغمبر میفرمايد تأمل میکند خجالت میکشد میگويد اين همه مردم بودند حضرت فرمود هرکه گرفتاری دارد بيايد ما آمديم بيش از نيازمان برداشتيم تمام اينها را بر میگرداند میگويد من اشتباه کردم زيادی ورداشتم خزانهدار میگويد حالا که برداشتی برو ديگر ما پس نمی گيريم، اين را کجا شما میبينيد اين عدالت هست که اميرالمؤمنين رجعت میکند سيدالشهداء رجعت میکند تا قيامت برسد اين دولت شما زمانی که اگر کسی مشکل مالی دارد نمیخواهد جلو هرکسی سر پايين بيندازد میگويند نياز داری بيا بردار هرچه میخواهی بردار، گفت بيش از نيازم، دعا کنيم: اللهم عجل لوليک الفرج.
خب جناب آقای مشکين فام، صلّی الله عليک يا اباعبدالله صلی الله عليک يابن رسولالله خب گرچه فردا هم به حسب تقويم روز آخر رمضان است بيست و نه روز است حالا انشاءالله که استهلال ماه میشود اگر استهلال نشد خدا لايق دانسته يک روز ديگر هم پای سفره رمضان بشنيم حالا اميدواريم گرچه امام سجاد در دعای وداع با ماه رمضان عرض میکند خدايا رمضانی به پايان رسيد که با پايان يافتنش قلوب بندههای خوب ما اندوهگين میشود خزنی میآيد سراغ بندهای خوب اين سفرهای که پهن بود و اين ضيافتی که خدا کرده بود از بندگانش دارد دست و پای اين سفره جمع میشود انشاءالله که خداوند به شايستهترين وجه توفيق درک ماه رمضان و رمضانهای ديگر را خدا نصيب همه ما بفرمايد.
سيدالشهداء آمد پشت خيمهها صدا زد يا زينب يا ام گلثوم بانوان حرم را صدا زد حسين هم رفت هذا آخر الوداع همه دور سيدالشهداء را گرفتند هرکسی زبان حالی دارد بعضیها میگويند يا اباعبدالله ما را ببر مدينه و برگرد بعضیها میگويد ما را به که میسپاری آقا همه را آرام کرد سفارش همه را به زينب کرد يک اشارهای به قلب رنجيده خواهر کرد خواهر آرام گرفت:
خواهرم گر خورد سيلی سکينه دم میزن، عالمی زين دم زدن بر هم مزن
ذوالجناح ای عرش پيما مرکبم، میروم اما به فکر زينبم
ذو الجناح ای حامل آيات نور، بايد امشب رفت تا کنج تنور
آقا يک خدا حافظی کرد با اهل حرم به خانم زينب هم فرمود تا من زندهام از خيمه خارج نشويد ديگر از حسين خبری نبود يک وقت حضرت زينب در خيمه زينالعابدين بود آقا زين العابدين فرمود عمه دامن خيمه را بالا بزن دامن خيمه را بالا زد باد مخالف وزيدن گرفته بود هوا تيره و تار شده بود زمين کربلا به لرزش در آمده بود زين العابدين فرمود عمه بلندم کن عمه زير بغلم را بگير عمه شمشيرم را حاضر کن، عزيز برادر مگر چه شده گفت عمهجان فرمود عمه جان مگر صدای مظلومانه پدرم را نمیشنوی اينجا بود که زينب مضطر شد سراسيمه رو به ميدان گذاشت اما از حين خبری نيست رفت روی تل زينبيه از بلندای تل زينبيه يک نگاهی کرد صحنهای ديد مضطر شد دستها را رو سر گرفت رو به جانب مدينه فرياد زد وامحمداه واعلياه چه ديد: «وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك»[32].
[1] انبياء 105.
[2] انبياء 105.
[3] انبياء 105.
[4] اعراف 96.
[5] اعراف 96.
[6] اعراف 96.
[7] اعراف 96.
[8] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[9] غافر 60.
[10] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[11] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[12] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[13] وسائل الشيعة ج16 ص146.
[14] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص423.
[15] الأمالي( للصدوق)، النص ص209.
[16] الغيبة( للنعماني) النص ص275.
[17] الغيبة( للنعماني) النص ص275.
[18] الغيبة( للنعماني) النص ص275.
[19] الغيبة( للنعماني) النص ص275.
[20] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص482.
[21] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص471.
[22] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص482.
[23] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص482.
[24] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[25] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[26] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[27] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[28] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[29] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[30] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[31] التشريف بالمنن في التعريف بالفتن ص323.
[32] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص505.