استاد حدائق روز شنبه 10 اردیبهشت ماه 1401 مصادف با بیست و هشتمین روز از ماه مبارک رمضان در حسینه پیامبر اعظم(ص) سپاه فجر استان فارس به بیان مبحث «جهاد تبیین از نگاه قرآن» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکريم: «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ»[1]
در ادامه جلساتی که در محضر سروران عزيز و خواهران محترمه مصدع بوديم با محوريت بحث جهاد تبيين از فرمايشات مقام معظم رهبری يکی از موضوعاتی که خيلی دقيق بايد به آن نگاه کرد و متأسفانه در بين مسلمان و مؤمنين دچار افراط و تفريط شده نگاه واقعبينانه به دنياست دنيا تا کجا تا چه حد؟ آيا دنيا مذموم است دنيا ممدوح است؟ چکاره هستيم در اين دنيا؟ آنچه که از آيات و روايات به دست میآيد نگاه قرآن و نگاه اولياء دين به اين است که دنيا زمينه ساز آخرت خوب شماست متأسفانه عرض کردم همين افراط و تفريطها ديدند بچهاي لب پشتبام رفته بود از جلو ميخواست واژگونه بشود گفتند برو عقب برو عقب برو عقب از عقب واژگون شد بعضي از ما يا از جلو سر و ته ميشويم پايين يا از عقب واژگون ميشويم و سقوط ميكنيم لذا شما ميبينيد در بين بعضي از شايد دوستانتان بستگان بعضيها تارك دنيا هستند بعضيها عاشق دنيا هستند آنهم غلط است در قرآن صد و پانزده مرتبه واژه آخرت ذكر شده دقيقاً صد و پانزده مرتبه واژه دنيا آمده يعني به همان اندازهاي كه خدا ميفرمايد آخرت زمينهسازش دنياست آقا اميرالمؤمنين وارد بصره شدند در بصره يكي از شيعيان حضرت كه از ثروتمندان و متمكنين در بصره بود از امام تقاضا كرد كه آقا يك وعده غذا منزل ما تشريف بياوريد ما ميخواهيم بشويم ميزبان شما، آقا اميرالمؤمنين پذيرفتند همين كه پذيرفتند معلوم ميشود كه امام سلامت كار را در فرد ميديدند ولو اينكه ثروتمند است ثروتمند متدين ولايي بود آقا رفتند منزل اين فرد خب خانه بزرگي داشت امكانات فراواني داشت خب غذايي آماده كرده بود جمعي در محضر حضرت بودند امام بعد از صرف غذا نصيحتش كردند فرمودند مراقب باش اين خانه اين زندگي اين اموال تو را از آخرت غافل نسازد بعد يك گزارشي اين داد حالا حضرت تذكر دادند كه آن به حرف بيايد بعد دنبالهای آن نکته اتفاق افتاد عرض کرد يا اميرالمؤمنين من در همين خانه به فقراء اطعام میکنم من در همين منزل کارهای فرهنگی میکنم خانه بزرگی دارم امکانات خوبی دارم ولی دارم در مسير خدا ازش استفاده میکنم آقا تأييدش کردند و تشويقش کردند که کار خوبی داری میکنی و از دنيای خوب آخرت خوب را داری برای خودت رقم میزنی، بعد که حضرت برخواستند بروند گفت آقا من يک برادری دارم آن برادر ما هم مريد شماست اصلاً فدوی شماست اين هم از ثروتمندان بصره است اما مدتی خانمش بچههاش محل تجارت همه چيز را رها کرده رفته مسجد جامع بصره معتکف شده بالاخره يک گوشه نشينی و گوشه گيری از دنيا را برای خودش پيش گرفته و اين حرف هيچ کس را نمیپذيرد جز شما شما را به عنوان امام مقتدی میبيند گفت من خواهشم اين است که آقا اين برادر ما را يک نصيحتش بکنيد، ببين اين افراط و تفريطها بد است گاهی اوقات کاسهای داغتر از آش میشويم تندرو تر از ولايت آقا فرمودند برادرت کجاست؟ گفت در مسجد جامع بست است، گفت اين ديگر اصلاً زن و بچه همه را رها کرده مال و تجارت هم داده دست شاگردها خودش رفته يک گوشهای شب و روزش شده نماز و عبادت، آقا فرمودند برويم سمت مسجد حضرت با جمعيتی آمدند به طرف خبر دادند که اميرالمؤمنين دارد میآيد ديدنت اين خوشحال شد از داخل مسجد آمد ورودی درب مسجد جامع بصره ايستاد که حضرت برسند مثلاً دست حضرت را ببوسيد خير مقدم بگويد تا رو به رو شد با اميرالمؤمنين اول جملهای که حضرت فرمود اين بود: «يا عدی نفسه»[2]؛ اي دشمنک جان خودت چه میکنی؟ نهيبی حضرت بهش دادند، گفت آقا ما از شما ياد گرفتيم اين جور زندگی، حضرت فرمودند ما کی گفتيم اين کار را بکنيد زن و بچهات را چرا رها کردی، جامعه را چرا ترک کردی؟ تويي که ولايي هستی منزوی شدی جامعه را که بايد اصلاح کند، ديديد بعضیها میگويد آقا ما کاری نداريم ما خودمان و خدای خودمان، اين هنر است: «لَا رَهْبَانِيَّةَ فِي الْإِسْلَامِ»[3] پيغمبر فرمود گوشه نشينی در اسلام معنی ندارد بعضیها خودخواه اند، مصلحت نگراند آقا خودم کاری هم نداريم به ديگران ارتباطمان را قطع کرديم با فاميل منزوی شديم گوشهنشين شديم در جامعه نيستيم خب اين جامعه را که بايد اصلاح کند و چقدر امام زمان مظلوم است که ما همه بارها میگذاريم برای دوش حضرت ديديد به بعضیها میگوييد آقا جامعه اين طور است؟ میگويد مگر امام زمان درستش کند ديگر از دست ما خارج است همه مسئوليتها متوجه حضرت پس اينکه میگويند منتظر باشيد به چه معنای است امام فرمودند از مسجد خارج شو برو بالای سری خانوادهات برو بالا سر فرزندانت برو تجارت سالم کن خدمت کن با اين اموالت تربيت کن بچههايت را رفته خودت را گوشهنشينی کردي، با قرآن و نماز خودت را سرگرم كردي جامعه را رها كرد خب اين افراط و تفريطها امروز ما در جامعه خودمان هم ميبينيم بعضيها به عنوان آدم عليهالسلام است آقا ما كاري نداريم ما گوشهنشيني اختيار كرديم اين مرام اهلالبيت نبود بلي اينجا حالا بعضي از عزيزان سؤال ميكنند ميگويند آقا پارهاي از روايات نسبت به دنيا كه شايد هزاران حديث ما داريم دنيا را مذمت كردند ولي اينها بعضي اوقات نميفهمند يعني چه؟ دنيا را مذمت كردن تمام احاديثي كه در مذمت دنياست و تمام آياتي كه دنيا را با حقيقت دنيا تبيين ميفرمايد فريب دنيا نخوريد: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ»[4] اينها همه گويا اين است كه دنيا اگر وابستگي برايت ايجاد كرد همه چيزت شد دنيا ميشوي اين، ولي آن طرفش هم ما آيات داريم آن طرف هم روايات داريم دنيا مزرعه آخرت است اينجا هرچه كشت كردي آخرت برداشت ميكني خدا رحمت كند امام امام فرمودند الآن هم ما رو صراط هستيم آخرتتان ميخواهيد بفهميد چه كاره هستيد؟ ببينيد در دنيا چه میکنيد خدا رحمت مرحوم جدما را مرحوم آيتالله والد میگفتند ايشان اين ضرب المثل را در درسهايشان به کار میبردند حالا شايد در کتابها شما نديديد از اين چيزهای سينه به سينه است بشنويد ايشان مکرر میگفتند پنبه که شيداست از دو برگهاش پيداست بعد توضيح میدادند میگفتند اين کشاورزهای حاذق ماهر با تجربه اين بذر پنبه جوانه که میزند از خاک میآيد آن دوتا برگ اولش را که میبينند میفهمند محصول امسال چطور است؟ میگويد از اين جوانه معلوم میشود برداشت ثمر امسال مفيد است يا اينکه آن بهره وافی برده نمیشود پنبه که شيداست از دو برگش پيداست، بهشتی شدن در دنيا بايد رقم بخورد امروز با کيان زندگی میکنيد؟ فردا با آنها هستی امروز روش ما چه است فردا منش ما میشود همان آخرت تافته جدا بافته از دنيا نيست نوع اين رواياتی که حضار محترم در سرزنش به دنياست دنيا پرستی است میگويند انسان در دنيا مثل انسان در کشتی است دنيا را لقمان تشبيه به دريا میکند میگويد پسرم «الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ»[5] دريايي عميقی است اين دريا میتواند فرصت بشود و اين دريا میتواند هلاک بکند، بعد میفرمايد: «فَاجْعَلْ سَفِينَتَكَ فِيهَا الْإِيمَانَ بِاللَّهِ»[6] کشتیات را کشتی ايمان قرار بده اگر میخواهی به سلامت بگذری اگر میخواهی غرق نشوی حالا «بَحْرٌ عَمِيقٌ»[7] همين طور که دريا درش ذخائری منابعی دارد دنيا هم همين است خطراتی دارد دنيا هم همين است حيوانات خطرناک در درياست، میگويند آقا غافل شدی آسيبت میزند خودت را مجهز کن خودت را مسلح کن میگويند انسانها در دنيا مثل انسانی است که سوار کشتی است ببين کشتی رو آب امتياز است کشتی رو آب امتياز است آب در کشتی هلاکت است شاعر هم میگويد:
آب در کشتی هلاک کشتی است، آب در بيرون کشتی پشتی است
در دنيا بودن اصلاً عيب نيست با دنيا بودن عيب است: حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»[8] اين محبت خطرناک است و الا در دنيا شما در همين دنيا سردار سليمانی شد سليمانی، سردار سليمانی کجا به اين مقام رسيد غير از دنيا حبيب ابن مظاهر کجا شد حبيب ابن مظاهر، مسلم ابن عوسجه کجا شد مسلم ابن عوسجه، امام در کجا شد امام در همين دنيا، صدام کجا شد صدام موسی در اين دنيا موسی میشود فرعون در اين دنيا فرعون میشود خوبان عالم در اين دنيا خوب استفاده کردند و به مقامات رسيدند، مشرکان و منافقان هم در همين دنيا بد استفاده کردند سقوط کردند لذا رواياتی که در مذمت دنياست از اينها تعبيرهای مختلف شده که فراوان است اينها حکايتگر وابستگیهای به دنياست و الا اصل دنيا يک فرصت است يک ظرفيت است، از اين ظرفيت بايد خوب استفاده کرد من اين آيه شريفه 77 سوره قصص از آياتی است که خدا ارشاد میکند به اينکه از ظرفيتهايتان استفاده کنيد دنيا سکوی پرتاب و ترقی و تعالی شما برای رسيدن به کمالات است البته اين آيه مربوط به قارون است قارون را که مستحضر هستيد پسر خاله حضرت موسی بود خدا نکند کسی عاقبت به شر بشود بهترين قاری تورات قارون بود زمانی که به پول نرسيده بود بعضیها پول مقام شهرت زيبايي عوضش میکند، اينکه شاعر میگويد:
يارب مباد که گدا معتبر شود، گر معتبر شود ز خدا بیخبر شود
بعضیها ظرفيت ندارند آمد طغيانگری میآيد و الا قارون زمانی که دستش خالی بود بهترين قاری تورات بود صوت بسيار زيبايي داشت از فدویهای حضرت موسی بود خيلی به حضرت موسی که پسر خاله موسی بود میگفت آقا دعا کنيد واسطه بشويد خدا پول بهم بدهد ثروت طرف گاهی اوقات میبينيد ظرفيت طرف ندارد خدا اگر نداده روی حکمت است ما نمیدانيم يک ساعت ديگری زندگی ما چه اتفاقی میافتد لذا میگويند از پروردگار خير دنيا و آخرتتان را بخواهيد کثرت رزق بخواهيد نه کثرت ثروت کثرت ثروت جز دغدغه جز اضطراب جز نگرانی چيز ديگری به دنبال ندارد از خدا بخواهيد تا هستيد پر رزق باشيد استفاده کنيد چه رزق مادی چه رزق معنوی قارون خيلی اصرار کرد حضرت موسی دعا کرد دعای موسی دعای مستجاب الدعوه است از طرف خداوند خطاب شد موسی به خاطر گل روی شما ما میدهيم گاهی اوقات ديد يک کاری را هی طرف میرود میگويد اين کارم را انجام بدهيد میگويد آقا صلاحت نيست بعد يک آبروداری موجهی را واسطه میکند، آن آقا میگويد من صلاحت را نمیدانستم ولی اين را آوردی برايم خيلی عزيز است به خاطر گل روی اين جوابت میدهم ولی صلاحت نبود برو از اينها در تاريخ زياد داشتيم کسانی که به دعا اولياء به ثروت رسيدند بعد طغيانگری کردند يکش در زمان رسولالله سعلبه بود که ديگر نماز جماعتش پشت سر پيغمبر تعطيل شد، به دعای پيغمبر به پول رسيد آيه ذکات نازل شد وقتی رفتند ازش ذکات بگيرند يک تعبير بسيار زشتی نسبت به پيغمبر کرد رسولالله را تشبيه به باجگير کرد پناه بر خدا نوکيسهای تازه به دوران رسيدهای که تا پول نداشت پنج نماز واجبش پشت سر سولالله بود به ثروت رسيد بريد خب اين بد است اين نوع زندگی دنيای مذموم است آيه نسبت به قارون است که وقتی به ثروت رسيد در روايت داريم شترهای متعددی فقط کليدهای انبار قارون را حمل میکردند که در صندوقهای میگذاشتند بر اين مرکبها بار میکردند ثروت رفت الی ماشاءالله برای خدا کاری ندارد خدا بخواهد ثروت بدهد: «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[9] آنهم موسی دعا کرده بنده محبوب خدا خب در اوج قدرت و تمکن که رسيد بخل آمد آقايون میدانيد کدام پول خوب است اگر اين جوری داريد به پول میرسيد شكر كنيد اگر اين اتفاق نيفتاده استغفار كنيد دعاي مكارم الاخلاق زينالعابدين امام سجاد به خدا عرض ميكند خدايا ثروت ميخواهم اما كدام ثروت ثروت بد نيست، ثروت ظرفيت است ثروت فرصت است اگر خوب استفاده بشود عرض ميكند خدايا ثروت ازت ميخواهم اما كدام ثروت؟ ثروتي كه هرچه افزايش پيدا ميكند در وجودم نسبت به شما محتاجتر بشوم پول خوب ميدانيد كدام پول است؟ هرچه وضع اقتصادي طرف بهتر ميشود در عبادتش جديتر ميشود در بنديخدا كوشاتر بشود اين آقا تا ديروز يك تاجر جز بود نماز اول وقت ميخواند حالا شده ملياردر نماز شبش نبايد تعطيل بشود اين نشانه ثروت است واي به حال ثروتمندي كه واجباتش ترك ميشود و ميگويد گرفتار هستم، اين خذلان دنيا و آخرت اوست مقام خوب ميدانيد كدام است؟ درجه خوب ميدانيد كدام است؟ ايني كه امام سجاد(ع) نمره بدهيم به خودمان ببينيم اين جوري شديم يا خير؟ «وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً»[10]، خدايا درجه ما را در جامعه بالا مبر، «إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا»[11]خدايا به موازات اين رشد اجتماعي و اين آبرو و افزايش مقام تنزلي دروني پيدا كني افت باطني پيدا كني تا ديروز يك آدم عادي بودم يك نگاه به من بود الآن كه مطرح هستم تواضع من ما الآن بعضيها مسئول كه ميشوند ديگر پيداشان نيست اين نيست آنچه امام سجاد ميگويد ديروز اگر ديگران به من سلام ميكردند امروز كه در رأس هستم من بايد پيش سلام بشوم، «إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا»[12]اين مقام مقام سازنده است اين مقام مقام مفيد است، كه هرچه انسان رشد پيدا ميكند در وجود خودش افت پيدا كند، من يك دعا از نماز شب حضرت زهراء را بگويم خوانديد دعايم بكنيد، اين را خاضعانه از خدا بخواهيد اين دعاي صديقه كبري زهراي مرضيه در قنوت نماز شب است: «اللَّهُمَّ ذَلِّلْ نَفْسِي فِي نَفْسِي»[13] خدايا خودم را در خودم ذليل كن، يعني رو خودم حساب باز نكنم غرور سراغم نيايد تكبر نيايد من چنين ميكنم من چنان ميکنم ما يکی را دهتا میکنيم نه« ذَلِّلْ نَفْسِي فِي نَفْسِي»[14]اما يک چيز را در من بالا ببر: «وَ عَظِّمْ شَأْنَكَ فِي نَفْسِي»[15]خودت را در خودم بالا ببر يعنی به موازات اين افت درونی نسبت به خودم رشد و ترقی جايگاه خدا در وجودم بشود اين فرمايش حضرت زهراست.
خب قارون متأسفانه گرفتار طغيانگری شد ثروت آمد ظرفيت نبود با همين ثروت هم شروع کرد شيطنت کردن من يکی از شيطنتهای قارون را بگويم لعنهالله عليه قارون يکی از کارهای که کرد اين بود پول آمد اين پول به دعای موسی آمد حضرت موسی روزهای شنبه بنی اسرائيل را جمع میکرد يک سخنرانی ارشادی عمومی میکرد قارون رفت يک زن بد بنام و بد کارهاي را در بني اسرائيل پيدا كرد يك پول خوبي هم بهش داد گفت اين پول را بگير، حضرت موسي وقتي روز شنبه آمد سخنراني كرد وسط سخنرانياش قيام كن جلو همه بني اسرائيليها بگو موسي احكام داري ميگوي اگر مردي با زني نامحرمي ارتباط نامشروعي پيدا كند حكمش چيست؟ وقتي موسي حكم را بيان كرد بگو موسي اين حكم براي همه است يا بعضيها استثناء هستند قطعاً حضرت موسي ميفرمايد حكم الهي همه را در بر ميگيرد بعد بگويد موسي تو با من زنا كردي خدا نكند سر كسي همچون چيزي بيايد در يك جمع عمومي يك كسي بلند شود تهمت بزند حداقل ذهنها بدبين ميشود تخريب ميشود آقا اين چه دارد ميگويد اين چه حرفي بود بعد گفتگوها زبان به زبان مطالب منتشر ميشود حضرت موسي روز شنبه آمد مشغول شد به سخنراني وسط صحبت آن زن بد نام بني اسرائيل بلند شد كه مشتهر به فساد بود همه ميشناختنش، بلند شد اين سؤال را پرسيد حضرت موسي جواب داد گفت نه حكم خدا براي همه است گفت اگر اين كار را شما هم بكنيد حكم خدا اجرائي است؟ حضرت موسي فرمود اگر من هم خلاف كردم در برابر قانون الهي استثناء نيست من هم بايد مجازات بشوم تا اينجاش را اين زن آمد، اينجا خدا كمك كرد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[16]يك دفعه اين زن متحول شد گفت جناب موسي اين پسر خالهات قارون به من اين مقدار پول داد گفت امروز تهمت بيعفتي را به شما بزنم كار بر عكس شد اين آمده بود كه موسي را خراب كند لطف الهي و امداد الهي رسيد خود قارون با گفته اين زن تخريب شد كه حضرت موسي هم خيلي ناراحت شد دلگير شد گفت خدايا انتقام من را از قارون بگير تا حالا صبر كردم ديگر بيش از اين نميتوانيم كه خطاب شد ما زمين را در اختيارت قرار داديم برو مجازات كن هر طوري كه خواستي قارون را كه آن داستان معروف است كه آمد و حضرت موسي دوباره نصيحت كرد قارون نپذيرفت حضرت فرمود: «يَا أَرْضُ خُذِيه»[17]زمين قارون را بگير يك دفعه زمين دهن باز شد پاهاي قارون رفت در خاك تا ساق پا رفت در خاك قفل شد، قارون هرچه كرد ديد پايش در نميآيد فهميد عذاب الهي است او با تورات سر و كار داشت خواب غفلت گرفته بودش به حضرت موسي گفت موسي نجاتم بده، جبران ميكنم پيشمانم، ديگر موسي غضب كرد فرمود: «يَا أَرْضُ خُذِيه»[18]زمين بگير قارون را زمين دهن گشود تا كمر قارون رفت در خاك دوباره التماس كرد قارون موسي اعتناء نكرد دوباره فرمود زمين دربر بگير قارون تا گردن قارون رفت در خاك قارون ديد هرچه التماس ميكنيد مفيد فايده نيست، يك طرفندي را به كار برد نجات پيدا كند گفت جناب موسي خب اموال ما را ميخواهي چشم به داراي ما دوختيد اموال ما را بردار چرا ما را ميخواهي بكشي همه اموالم براي خودت، ما را نجات بده اين را گفت كه موسي را منصرف كند حضرت موسي فرمود چشم به اموال تو دوختم تمام اموال و ثروتهاي قارون جلو قارون بروند در اعمال خاك زمين دهان باز كرد تمام دارائيهاي قارون به اعماق زمين رفت سكههاي طلا، زيور آلات شمش همه رفت موسي فرمود چيز ديگري نداري، «يَا أَرْضُ خُذِيه»[19]قارون به اعماق خاك رفت وقتي قارون التماس ميكرد اين را هم بد نيست باز تكميل كنم، حضرت جواب ميداد: «يَا ابْنَ لَاوَى لَا تَزِدْنِي مِنْ كَلَامِك»[20]چون جدشان لاوي بود پسر لاوي حرف نزن ديگر فرصت تمام شد: «يَا ابْنَ لَاوَى لَا تَزِدْنِي مِنْ كَلَامِك»[21] تاريخ دارد و در روايات كه حضرت موسي بعد كه رفت كوه طور براي مناجات تا گفت يا ربّ صدا آمد: «يابن لاوي لاتتكلم» ، اي كريمي كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفهخور داري، دوستان را كجا كني محروم تو كه با دشمنان نظر خدا را بايد معرفي كرد به آنهاي كه بريدهاند ديگر بدتر از قارون كه نبودند حضرت موسي تعجب كرد پروردگارا اگر من به قارون اين را ميگفتم، قارون يك مفسد اقتصادي بود مخرب بود خطاب شد موسي به عزت و جلالم قسم در همان لحظات آخر قارون من را صدا ميزد نجاتش ميدادم اين رحمت خدا را فراموش نكنيد اين رحمت مايه تحول است اين وسعت رحمت خدا مايه دلگرمي و مراجعت به سوي خداست به شرطي كه كسي برگردد.
خب اين آيه مربوط به دوران اقتدار قارون است خدا ميفرمايد خطاب به قارون هست كه به قارون بگوييد: «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ»[22]قارون بجويي طلب كن از آنچه خدا بهت داده براي آخرت از دنياي خوب آخرت خوب را استفاده كن: «و لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا»[23]سهم خودت را هم از دنيا فراموش نكن ببين اين آيهاي است كه خدا دو جهت را ديده هم آخرت هم دنيا از فرصتها از ظرفيتهايتان استفاده كنيد براي آخرت خوب و ايني كه خدا بهتان داده اين هم فراموش نشود مقام سواد ثروت موقعيت سلامتي اينها فرصتهاست اينها را از ياد نبريد دستور سوم: «وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ»[24] قارون احسان كن به مردم همانطور كه خدا بهت احسان كرده خب اين ثروت را خدا بهتان داد تو زماني دستت خالي بود اميرالمؤمنين ميفرمايد شروعتان به دنيا نطفهايد رفتنتان از دنيا جيفه هستيد يك دوراني همه ما داريم شصت سال هفتاد سال عناويني كسب ميكنيم موقعيتي امكاناتي بعد همه را بگذاريم و ميرويم نشانه رفتن را هم داريم ميبينيم، شاعر ميگويد:
باشدم از گردش گردون شگفت، كآنچه مرا داد همه پس گرفت
قوت هم از زانو و بازو برفت، آب ز رخ رنگ زمو هم برفت
اين موهاي سفيد هشدار رفتن است
عقد ثرياي من از هم گسيخت، گوهر دندان همه يك يك بريخت
آنچه به جا ماند و نيامد خلل، بار گناه آمد و طول آمد
ما جلوههاي رفتن را داريم ميبينيم عكس ده سال قبل بيست سال قبل را ببينيم چه بوديم چه شديم اينها هشدار براي رفتن است قرآن ميفرمايد احساس كنيد همان طور كه خدا بهتان احسان كرده هرچه داريد مال خداست از اين احسانها در مسير خدا استفاده كنيد خطاب به قارون: «وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ»[25]قارون فساد روي زمين انجام مده، با ثروتت فساد نكن، «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ»[26]خدا انسانهاي مفسد را دوست ندارد، در اين آيه شريفه چهار برنامه سازنده براي سبك زنگي دنيايي خدا بيان كرده من اولاً يك حديثي از فرمايشات اميرالمؤمنين بخوانم ذيل اين آيه شريفه و بعد آن چهار نكته را عرض كنم جمعبندي كنيم از فرمايشات وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين ذيل همين آيه 77 سوره مباركه قصص حضرت ميفرمايد: لاتنس، پنج چيز را فراموش نكنيد اينها ظرفيتهاي شماست در دنيا از اينها استفاده كنيد براي آخرتتان كلام كلام اميرالمؤمنين مرحوم علامه مجلسي جلد شصت و هشت بحار، مرحوم شيخ صدوق در كتاب امالي نقل كرده، حضرت ميفرمايد: «لَا تَنْسَ صِحَّتَكَ»[27] سلامتتان را فراموش نكنيد اين سلامتي فرصت است براي آخرت خوب تا با اين بدنت ميتواني خدمتكن تا ويلچيري نشدي تا پنپرزي نشده نمازت را بخوان روزهات را برو خدمتت را بكن تا اين توانايي هست من در يك مجلسي نشسته بودم يكي از پهلوانهاي قديم شيراز خدا رحمتش كند كنار دست ما نشسته بود اين آقا بلند از روي صندلي افتاد رو صندلي من يك دفعه نگاه كردم چه شد، پاش سور خورد، صندلي جا به جا شد ديدم قطرات اشك از كنار چشمانش جاري شد، گفتم حاجآقا بدنت درد گرفت؟ گفت آقاي حدائق گريه از روزگار ميكنم من كسي بودم كه وزنههاي صد و شصت و صد و هفتاد كيلويي را يك ضرب بلند ميكردم حالا خودم را نميتوانم بلند كنم آقايون تا اين سلامتي هست قدر بدانيد تا اين توانايي هست قدر بدانيد يك آقايي چند سال ماه رمضان آمد در مسجد ديدم سوند بهش وصل است از اصحاب بود ديدم گريه كرد گفت آقاي حدائق به خدا قسم آروزيم بيام نماز را جماعت در مسجد بخوانم ولي بدنم آلوده است سوند بهم وصل است آدم فقط بگويم دعايم كنيد اين سلامتي هم ماندگار نيست اين سلامتي هم يك دفعه با يك سكته فتيله را ميكشند پايين، اميرالمؤمنين فرمود در دنيا سلامتيتان را ظرفيتت فراموش نكنيد: «وَ قُوَّتَكَ»[28]قوت خودتان را اين قوت هم قوت جسمي است هم قوت اجتماعي تا كار ازتان ميآيد، تا اين قلمت را ميخوانند تا اعتبارت كار ميكند يك وقتي ما با اين چهار نماينده محترم شيراز يك جلسهاي داشتيم عدهاي از اصحاب رسانه هم بودند ديدم از همهجا اينها دارند سؤال ميكنند آقا اينجاي شهر اين مشكل دارد فلان اداره اين مشكل دارد يكي از نمايندهها گفت آقاي حدائق تكليف ما را روشن كنيد ما چهار چوب قانون وظايف ما را معين كرده كه اصلاً نماينده بايد چه بكند گفت طرف چاه تو كوچهشان گرفته به ما زنگ ميزند چاه كوچه ما گرفته، بابا اين كار شهرداري است نه نماينده مجلس، گفتم فرمايش شما درست اما اين فرصتي است براي شما كه در اين موقعيت و اعتباري كه خدا بهتان داده بتوانيد حتي كارهاي كه به شما مربوط نيست مشكلات را حل كنيد بلي عزيزاني كه در محضرشان هستيم در عرصه نظامي مسئوليت داريد ولي اگر در عرصه اجتماعي به اعتبار اين جايگاه نظامي بتوانيد مشكلي را حل كنيد يك وقت طرف ميگويد آقا من يك اعتباري داريم به عنوان جايگاهي كه دارم ميتوانم ورود كنم در اختلاف خانوادگي بين يك زوج جوان مشكل اينها را حل كنم استفاده كنيم از اين قوت، سوم چيز حضرت فرمود: «وَ فَرَاغَكَ»[29] از فراغتهايتان استفاده كنيد اوقاتهاي فراغتتان اوقات خاليتان براي آخرتتان استفاده كنيد اين سه، چهارم حضرت فرمود: «وَ شَبَابَكَ»[30] از جوانيتان خوب استفاده كنيد فرصت جواني يك فرصت بسيار طلايي است، كه لقمان به پسرش گفت پسرم چهارتا سؤال لدي الورود مردم به محشر خدا از همه ميپرسد يكش ميگويد جوانيتان را چگونه گذرانديد و پنجمين مطلب حضر فرمود: «وَ نَشَاطَك»[31] شاديهايتان در شاديها از اين شادیها استفاده کنيد برای آخرت لذا اميرالمؤمنين به امام حسن فرمود پسرم وقتی که شادی است نشاط داری شاداب هستی رو به خيا بياور، ديدی به بعضیها میگويي ذکر بگو میگويد حالش را ندارم آن زمانی که حال داری شارژ هستی رو به معنويت بياور در اين پنجم حضرت میفرمايد خب قيام حاجآقاي مصطفوي قيام ما را ميطلبد آقاي مصطفوي ببخشي با شما مزاح ميكنيم ميگويند: بين الاحباب تسقط الآداب، به شما رویمان ميشود مزاح كنم ولي آقايون خب بالاخره حجب و حياء بايد رعايت كرد چهارتا مطلب در سبك زندگي از نگاه خدا در همين آيه هفتاد و هفت قصص تلگرافي من عرض ميكنم:
نكته اول قرآن ميفرمايد بياد آخرتتان باشيد: ««وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ»[32] مردم آخرتي پيشرو داريد كه هميشه آنجا هستيد دنيا شصت، هفتاد سال است يك ظرفيت است ياد كنيد آخرت را نكته اول در سبك زندگي از نگاه خدا در توصيه به قارون آينده آخرت را از ياد نبريد مطلب اول.
مطلب دوم فرصتهاي زندگي دنياييتان را هم از دست ندهيد قرآن ميفرمايد: «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» به همان نسبتي كه اين ظرفيت را داريد كار كنيد ميگويند آيتالله برقاني داشت از دنيا ميرفت ميرزا بزرگ شيراز محرم تنباكو رفت ديدن ايشان ساعات آخر آيتالله برقاني بود يك وقت ميرزا ديد آيت الله برقاني خيلي ناراحت است گفت جناب آقاي برقاني چرا ناراحت هستي؟ گفت به حسب رواياتي كه به ما رسيده روح مؤمنين وقتي از كالبدشان خارج ميشود اول عرضه ميشود به رسولالله من الآن در اين فكر رفتم كه پيامبر اگر محضرشان مشرف شدم فرمود برقاني ما به تو آبرو داده بوديم چرا از اين آبرو بيشتر استفاده نكرديد به يك آقاي گفتم آقا فلاني از بستگانت است در آن مجموعهاي هم كار دارد كارش هم حق است، گفت من آبرو براي كسي ميان نميگذارم گفتم آبرويت را بگذار ببر در گور ببر در قبر، آبرويت را خرج نميكني آبرو را خدا بهت داده هرچه بيشتر خرج كردي خدا آبروي بيشتري به تو ميدهد پول هرچه خرج كرديد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[33] آبرو هم همين است اعتبار هم همين است اين نكته دوم.
نكته سوم ما همانطور كه خدا به ما احسان كرده احسان به ديگران را فراموش نكنيم تا اينجا تا امروز و اينجا مشمول و مديون احسان خدا هستيم در همين موقعيتي كه هستيم احسان خداست خدا احسان كرد، احسان كنيد: «وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ»[34] اين بايد بشود قانون در جامعه به هركه رسيديد بگوييد آقا همه چيزت از خداست ثروتمندها اين پولها مال خداست اين ثروت مال خداست خب همان طور كه خدا بهتان داده خرج كنيد، دست خالي آمديد اينها متعلق به اوست اين نكته سوم.
و نكته چهارم دوري از گناه و نافرماني الهي خداوند توصيه ميفرمايد: «وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ»[35] گناه را رو زمين شيوه خود قرار ندهيد نمك نخوريم نمكدان بشكنيم پس در جمعبندي مطالب نگاه دين نگاه اسلام اولياء دين قرآن به اين است كه دنيا و آخرت بايد مكمل يكديگر باشد آقا موسي ابن جعفر فرمود از ما نيست كسي كه آخرتش را براي دنيايش و دنيايش را براي آخرتش خراب كند.
پروردگارا توفيق پايبندي به اين توصيههاي ذات مقدستان در اين آيه هفتاد و هفت سوره قصص در اين فرصتهاي باقي مانده زندگي به نحو شايسته به همه ما مرحمت بفرما.
[1] قصص 77.
[2] نهجالبلاغه خطبه9
[3] دعائم الإسلام ج2 ص193.
[4] حديد 20.
[5] من لا يحضره الفقيه ج2 ص282.
[6] من لا يحضره الفقيه ج2 ص282.
[7] من لا يحضره الفقيه ج2 ص282.
[8] مصباح الشريعة ص138.
[9] طلاق 3.
[10] الصحيفة السجادية ص92.
[11] الصحيفة السجادية ص92.
[12] الصحيفة السجادية ص92.
[13] مهج الدعوات و منهج العبادات ص141.
[14] مهج الدعوات و منهج العبادات ص141.
[15] مهج الدعوات و منهج العبادات ص141.
[16] محمد 7.
[17] تفسير القمي ج2 ص145.
[18] تفسير القمي ج2 ص145.
[19] تفسير القمي ج2 ص145.
[20] تفسير القمي ج2 ص145.
[21] تفسير القمي ج2 ص145.
[22] قصص 77.
[23] قصص 77.
[24] قصص 77.
[25] قصص 77.
[26] قصص 77.
[27] الأمالي( للصدوق) النص ص228.
[28] الأمالي( للصدوق) النص ص228.
[29] الأمالي( للصدوق) النص ص228.
[30] الأمالي( للصدوق) النص ص228.
[31] الأمالي( للصدوق) النص ص228.
[32] قصص 77.
[33] انعام 160.
[34] قصص 77.
[35] قصص 77.