استاد حدائق روز جمعه 9 اردیبهشت ماه 1401 در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان در مهدیه بزرگ شیراز به بیان «آیات مهدویت در قرآن» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»[1]
خب در آخرين جمعه ماه مبارک رمضان سوره مبارکه عصر را در فرصتهای گذشته مورد بحث قرار گرفت که يکی از سورههای که تماماً در شأن اميرالمؤمنين نازل شده و پيغمبر در خطبه غدير متذکر شدند که نزلت هذه السوره فی شأن علی ابن ابی طالب اسوه تمام عيار عمل به اين دستورهای چهار مادهای الهی علیبن ابیطالب است نکاتی را پيرامون عصر که يکی از مصاديق عصر عصر ظهور است و اين سوره هم به عبارتی شرح وظيفهای است برای منتظران حضرت در دوران غيبت من در اين فرصت رو واژه: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[2] نکاتی را محضر عزيزان عرض کنم اين قاعده تواصی يعنی سفارشهای طرفينی که متأسفانه در جامعه ما يک مقدار رنگ باخته کاری هم به مقام و رتبه و سواد و جايگاه ندارد قرآن میفرمايد: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[3] هر کسی ديگری را به حق و راستی و درستی سفارش کند چه اشکالی دارد آبدارچی مدير کل را «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[4] مدير کلی آبدارچی را «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[5]، مرحوم آيتالله العظمی بروجردی يک لحاف دوز بودی در قم پنج شنبهها میگفتند بيايد يک نيم ساعتی«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[6] که اين خادم و مأمور تعيين وقت ايشان میگويد من میديدم اين لحاف دوز وقتی میرود داخل خيلی هم با تندی حرف میزند هی میگويد سيدالحسين مرجعيت عاريتی است سيدحسين رياست عاريتی است و صدای گريه آيتالله بروجردی بلند میشود ما مسئولين ما نياز دارند به اين قاعده وزراء نياز دارند هرچه مقام برود بالاتر ضرورت «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[7]بيشتر میشود چون احتمال خطر پولهايتان هرچه بيشتر میشود بايد بيشتر سفارشتان کنند سوادتان جايگاهتان موقعيتتان نياز هست به اينکه کسی باشد و سفارش بکند، مرحوم آيتالله العظمی آقای حاج سيدابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ ايشان يک وقتی در يکی از مجالس روضه نجف شرکت کرد اين را من با يک واسطه نقل میکنم مرحوم آقای حاج شيخ محمدحسين عراقی بود که ايشان از خطبای معروف در عراق بود سال شصت و سه، نود و هفت سال هشت سال قبل منزل آيتالله والد آمده بود از پدرش نقل میکرد آقای حاج شيخ محمدعلی خراسانی عراقی که از منبریهای برجسته عراق بود گفت يک وقتی پدر ما منبر بود آيتالله العظمی سيدابوالحسن اصفهانی که رياست حوزه را داشت وارد مجلس شد گفت پدر ما به عنوان احترام گفت حضرت آيتالله العظمی اصفهانی اين مطالبی که من دارم عرضه میکنم شما به اينها نيازی نداريد برای مردم دارم میگويم داشت موعظههای اخلاقی میکرد شخصيت شما و شأنيت شما فراتر از اينهاست میگويد تا اين را گفت آيتالله العظمی اصفهانی آقای حاج سيدابوالحسن از پای منبر صدا زد آقای شيخ محمد علی خراسانی چه میگوي من هم آمدم موعظه بشنوم من هم نياز به نصيحت دارم من هم نيازی به موعظه دارم گاهی اوقات بعضیها غرور اينها را میگيرد آقا ما بلد هستيم ما سرمان میشود ما اين درسها را خوانديم اين همين دليل نفهمیاش است همين تکبری که دارد خدا در قرآن سليمانی را مأمور میکند از موری نصيحت بگيرد «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[8] يعنی همهتان به داد همديگر برسيد شما در من اگر اشتباهی ديد مشفقانه دوستانه تذکر بدهيد الآن راهپمايي امروز «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[9] بود اين روز قدس «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[10] است يعنی انسان آنچه که حق است يادآوری میکند از مصاديق «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[11]حضور در عرض شود که مجالسهای عمومی و در آن راهپيماييهای عمومی برای دفاع از حق مظلومينی که به اينها ستم شده قرآن میفرمايد راه سلامت جامعه اين است که همه کمک کنند به يکديگر يک وقت بنده متوجه نيستم مؤمن بايد مرآت مؤمن باشد اين خواهر تذکر به آن خواهر اين برادر به آن برادر ما همه در راستای رشد و تعالی يکديگر باشيم من در اين فرصت چند مورد از مصاديق مهم «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[12]را محضر عزيزان عرض کنم ماه رمضان روزهای پايانی است بزرگترين دست آورد ماه رمضان تقوی است که قرآن هم میفرمايد دعوتتان کرديم: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[13] خروجی روزه بايد تقوی باشد خروجی اين يکماه بندگی بايد آدم را برساند به آن ترازی که خدا انتظار دارد يکی از مصاديق بارز «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[14]تويه به تقوی است شما در کلام مولای متقيان اميرالمؤمنين مکرر میبينيد در نهجالبلاغه در غررالحکم در بحار حضرت با اين جمله: «عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ»[15] اين «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[16] است شما را سفارش به تقوای الهی میکنم خدا را در نظر بگيريد.
تقوی هم امام صادق عليهالسلام فرمود به اين معنی است که: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[17]خداوند شما را در حالی نافرمانيش نبيند آدم با تقوی کاری نمیکند که خدا نمیپسندد: «وَ لَا يَفْقِدُكَ حَيْثُ أَمَرَكَ»[18] آن طاعتی که از شما از انتظار میرود از شما فوت نشود ببينيد خداوند از شما چه میخواهد تراز خداست رضايت الهی است نماز روزه خمس ذکات حج واجباتی که از ما انتظار میرود: «لَا يَفْقِدُكَ»[19]امام میفرمايد از تو تعطيل نشود اگر کسی اين دو چيز را رعايت کرد میشود انسان با تقوی.
آقا اميرالمؤمنين در خطبه 173 نهجالبلاغه میفرمايد: «عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ»[20] عرض کرديم اين قاعده تواصی را در رأس همه سفارشها سفارش به تقواست که يکديگر را اين سوره عصر دارد وقتی که نازل شد مسلمانها بهم که میرسيدند سوره عصر را میخواندند میرفتند مدتها اين طوری بود زمان رسولالله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»[21] اصلاً اين روش شده بود در زمان پيغمبر حضرت میفرمايد بندگان خدا من شما را سفارش به تقوای الهی میکنم: «فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ»[22]بهترين توصيهای که به بندگان خدا میشود کرد تقواست نگاه اميرالمؤمنين در تواصی در رأس تقوی: «وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ»[23]بهترين پايان کار بازگشت به سوی خدا برای انسانهای با تقواست که با دست پور از اين دوران آزمون زندگی خارج بشود اين نکته اول که ما از مصاديق برجسته کردن: «تَواصَوْا»[24]ماه رمضان دارد به پايان میرسد اما دست آوردهای ماه رمضان فراموش نشود معنويت اين ماه بايد پرتو افکنی کند بر يازده ماه ديگر ما اين بشود درس برای ما ما را دعوت کردند به تقوی برسيم از اين به بعد هم ديگران را دعوت به تقوی کنيم هرجا ديديد افراد دارند از تقوی فاصله میگيرند دارد گناه مرتکب میشود دارد واجبش را ترک میکند: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[25]توصيه کنيم يکديگر را به رعايت تقوی اين نکته اول از مصاديق بارز تقوی نکته دوم از مصاديق «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[26]ولايت مداری است که در روايات معصومين مکرر متذکر شده اين را بايد يادآوری کرد تذکر داد در کلام خود آقا سيدالشهداست کلام نورانی از حضرت در يکی از منزلگاههای که امام حسين از حجاز به سمت عراق میرفتند يک سخنرانی کوتاهی حضرت کردند مقدمه و مؤخره سخن حضرت را عرض کنم گفتار حضرت خيلی کوتاه اما بسيار سازنده و عميق و دقيق و اين را هم من درسی محضر عزيزان پس بدهم از روش اهلالبيت استفاده میشود اينها خود اول مجريان «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[27]بودند هرجا مخاطب میديدند تذکر میديدند يعنی عمل به وظيفه میکردند دنبال نتيجه نبودند ما گاهی اوقات میگويم آقا حرف اثر ندارد اينجا نگو که فايده ندارد من خدمت عزيزان عرض میکنم سيدالشهداء از صبح عاشورا تا لحظه شهادت خطبههای فراوانی خواند چند نفر به حضرت پيوستند به تعداد انگشتان دست اين اتفاق نيفتاد اگر نگاه امام حسين اين بود که اثری ندارد اين سخنرانیها و امام دنبال نتيجه بود سخنرانی نبايد میکرد امام حسين آموخت عمل به وظيفه کنيد عمل به تکليف کنيد نتيجه با خداست شما وظيفهات را خوب انجام بده شما حرفت را بزن، شما نصيحتت را بکن نگو آقا اين فرزند ما نوه ما برادر ما همسايه ما زاويه میگيرد با لسان لين با احترام حرفتان را بزنيد آنکه بايد اثر درش بگذارد خداست اثر کرد الحمدلله، اثر نکرد نزد خدا مأجور هستيد و خدا اجر شما را خواهد داد در يکی از اين منزلگاهها که آقا توقف میکردند مردم میفهميدند سيدالشهداء آمده، میآمدند محضر حضرت امام ديدند عدهای آمدند محضر سيدالشهداء سريع آقا از فرصت استفاده کردند فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»[28]يک منشوری از فلسفه خلقت و چه بايد کرد بدانيد که خدا انسانها را نيافريد مگر برای اينکه خدا را بشناسند معرفتش را پيدا کنند: «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»[29]اگر کسی خدا را خوب شناخت خوب بندگی میکند، شما ببينيد آنهای که معرفت الهیشان خوب است در نماز نماز قضا ندارند در واجباتشان کم نمیگذارند اينهای که میميرند با يک کولهباری از بدیها میروند مشکل در معرفة الله است آنی که معرفت الهی را پيدا کرده وظيفه بندگی را انجام میدهد لذا اين هم برای ما درس است، میخواهيد مردم را به نماز آشنا کنيد به تقوی آشنا کنيد به بندگی آشنا کنيد انسانها را با خودشان و خدا آشنا کنيد خدا را بشناسند خدا را شناختند ديگر کار حل است در يک مجلسی بوديم در همين قبل از ماه مبارک رمضان يک آقای میگفت حاجی آقا من افتخار میکنم اين پسر من سيزده چهارده سالش است شبها بعضی شبها که من بلند میشوم میبينيم اين پايان نماز شبش است، گفت من هم سن و سال بچه خودم بودم نمازهايم نوعاً صبح قضاء بود تفاوت اين پدر و پسر کجاست؟ در معرفت است معرفت اگر رقم خورد ديگر نمیخواهد بهش بگوييد نماز بخوان معرفت اگر آمد در اقتصاد ما نمیخواهد بگوييد کم نفروش گران نفروش او خود عمل میکند او خدا را حاضر و ناظر میداند امام حسين فرمود معرفت هر کسی در گرو خدا شناسی او: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه»[30]پايان سخن، مقدمه سخن حضرت فرمودند: «مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»[31] شما را آفريدند که خدا را بشناسيد ببينيد آقايون ما را خلق نکردند، برای پول جمع کردند برای ملک روی ملک گذاشتند اينها قيامت هم مکافاتش هم سنگين است هرکه بامش بيش برفش بيشتر قيامت میگويند خلقت کرديم معرفتت برود بالا از اين فرصت از اين ثروت از اين عمر از اين ظرفيت چقدر روی خودت کار کردی؟ «مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»[32]بعد اگر معرفت رقم خورد: «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»[33] شناخت اگر آمد بندگی میآيد وظيفه شناسی میآيد ديگر شما نمیخواهد کسی را با دوربين کسی را کنترل کنی، او دوربين الهی را اينجا میبيند، «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[34]او دروبين را اينجا میبينيد او ديگر مراقب است که خدا مراقب اوست اين چيزهای که تکنولوژی امروز ما میخواهيم با اينها بشريت را مديريت کنيم اين تکنولوژی در خلوتها کار نمیکند ولی قاعده الهی در خلوتها هم مؤثر است: «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ»[35] بعد آقا امام حسين فرمود بندگی کرديد خدا بینيازت میکند واقعاً شما يک نفر را پيدا نمیکنيد بگويد من وظيفه بندگیام را بين خودم و خدا عمل کردم اين را بشنويد و برويد بگوييد من که تا اين لحظه کسی را نديدم اگر کسی را پيدا کرديد بياييد خبر بدهيد يک نفر را من نديدم بگويد من به عنوان يک بنده حقيقتاً برای خدا بندگی کردم ولی خدا خدايي نکرد اصلاً ما نداريم خدا با سرعت پاسخ میدهد به احسن وجه جواب میدهد گاهی اوقات میبينيد طرف هنوز از کار فارغ نشده کار نيکش جوابش را گرفته، «اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ»[36]عزيزان بندگی خدا بينيازتان میکند از اين که به ديگران متوسل و متمسک و محتاج بشويم تا اينجا را حضرت فرمودند يکی از مخاطبين بلند شد به امام حسين عرض کرد ما: «فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»[37]خب شما میفرماييد فلسفه خلقت خدا شناسی است ما چه کنيم خدا شناس بشويم آقا امام حسين فرمودند: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه»[38] پل ارتباطی بين شما و خدا امام زمانتان است امام زمان را اگر شناختید خدا را شناختيد امروز آنهای که ولی عصر را میشناسند به وظايفشان بين خود و ولی عصر عمل میکنند اينها به شايستهترين وجه به وظايف بندگی عمل میکنند پس يکی از جلوههای«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[39] اين نکته است که ما ولايت مداری را متذکر بشويم عزيزان خودمان را ديگران را تشويق کنيم ترغيب کنيم به اينکه از اسوه خود و الگوی خود و امام خود تبعيت کنند.
نکته ديگر از مصاديق«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[40] حضور پرشور در مشارکتها وفعاليتهای اجتماعی است انتخابات از مصاديق«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[41]است، روز قدس از مصاديق «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[42]است انسان در سرنوشت خودش دارد نقش آفرينی میکند برعليه ظالمان يکديگر را دعوت کنيم بخروشيم من يادم نمیرود سال هشتاد و نه بود تقريباً دوازده سال قبل در يک مجلسی هم عرض کردم آيتالله العظمی مکارم نامهای نوشته بودند برای حجت الاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله ايشان تماس گرفتند که بيايد نامه ما را شما و آقازادهشان و دو نفر ديگر از علما ببريد لبنان خب آن جلسه اتفاق افتاد لبنان با آقای حاج سيدحسن نصرالله يک ديداری بود و نامه اين مرجع را ايشان بوسيد گذاشت روی چشمش ادب را ببينيد خدا اين عزتها را مفتی به کسی نمیدهد اين سيد محبوب دلها در منطقه لبنان فلسطينیها حزب الله من ادبی که از ايشان کمتر ديدم نامه يک مرجعی را ايشان ببوسد رو چشم بگذارد و اين گونه احترام کند بعد ايشان عنوان کرد که با چند نفر و چند جا برويد بازديد داشته باشيد گفت زندان معتقل الخيام را برويد ببينيد زندان معتقل الخيام در خط مرزی و نقطه صفر کشور لبنان و فلسطين اشغالی است يعنی شما از همانجا ارتفاعات اشغالی را میبينيد سرزمين اشغالی فلسطين و ماشينهای صهيونيستها که دارند تردد میکنند پشت سيم خاردار گفت برويد آنجا معتقل الخيام را ببينيد، حالا يکی از بازديدهها معتقل الخيام بود يک زندانی بود که سالها دست اسرائيلیها بود مخالفين خود مخصوصاً جوانان حزبالله را آنجا شکنجه میکردند راوی زندان يک جوانی بود از جوانان حزبالله اين دچار رعشه شده بود از بس شکنجهاش کرده بودند ارتعاش پيدا کرده بود بعد خودش هم عنوان کرد گفت من اينجاها را همه را خودم ديدم و تجربه کردم يک اتاقی بود گفت بعضی از اين جوانهای حزبالله را میآورند گفت خود من هم همين طور، کيسههای بود مثل گونی شکل در اين کيسهها مدفوع سگ میريختند اين کيسهها را میکشيدند بر سر اين جوانهای حزبالله مدتها گردن اينها بود گفت فقط برای خوردن آشاميدن اين را ور میداشتند دوباره میکردند سر اينها برای اينها دچار بيماریهای مکروبی بشوند تنفسشان مشکل بهم بزند گفت يکی از شکنجههای اينها بود خود اين جوان میگفت اينجاها را میبينيد وسط زندان يک تيرآهنهای ضربه دری بود گفت من را به اين تيرآهن بسته بودند مادر و خواهرم را لخت مادرزاد کردند که از من اعتراف بگيرند مردم اينها را نبايد انسان بخورشد، اگر کسی اينها را بشنود ببيند بیتفاوت باشد در اسلامش بايد شک کنيد پيغمبر فرمود: «من أصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»[43] اگر به مسائل مسلمانها اهميت ندهيد در شرق و عالم باشند بیتفاوت باشی مسلمان نيست، به آقا اميرالمؤمنين گفتند سربازهای معاويه در انبار يک خلخالی را از پای يک زن يهودی درآوردند دشمن از پای يک زن اهل کتاب اميرالمؤمنين خطبه خواند فرمود اگر از شنيدن اين خبر مردی دق کند و بميرد از نظر من علی شايسته تقدير است زن اهل کتاب زن يهودی آنهم دشمن ظلم کرده، اميرالمؤمنين میخورشد ما پيروی اين آقا هستيم اينکه بعضیها بگويند آقا چه ضرورتی دارد حالا شما بگوييد مرگ بر اسرائيل مرگ بر آمريکا اصلاً «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[44] يکی از نمادها و جلوههايش همين است که هرجا ديدی ظلمی دارد اتفاق میافتد بر ظالم بخورشيد از مظلوم دفاع کنيد يک سلولهای را درست کرده بودند در همان معتقل الخيام با يک طراحی مهندسی خاص سلولهای انفرادی فلادی تمام دور تا دور سقف کرد همه آهن و فلاد بود اينها يک جوری طراحی شده بود که يک نفر را به زحمت مثل يک کمد میکردند داخل اينها بعد آن مأمورهای شکنجهگر يک ضربه از بيرون به بدنه اين سلول میزدند چنان صداهای مهيبی در داخل اين قفسه فلزی ايجاد میشد که اعصاب اينها را بهم میريخت، خب «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[45]ظلم را میبينيد بايد هشدار بدهيد بايد بخروشيد مظلوم را میبينيد بايد دفاع کنيد اين فرمايش خداست اين سيره و روش پيروان امام زمان است و از مصاديق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[46] من عرضم را جمعبندی کنم و تمام کنم اميد و اميدآفرينی است يکی از کارهای دشمن يأس است نا اميدی است، قرآن میفرمايد: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»[47] ناراحت نشويد محزوم نشويد سست نشويد شما برتر هستيد اگر ايمان داشته باشيد رعايت ايمان بکنيد يکديگر را دعوت به اميدواری کنيم آقا اين طور شد گاهی اوقات بعضیها سياه نمايي میکنند اين همه ظرفيتهای خوب اتفاق افتاده را نمیبينند چشم را باز میکند به چهارتا کمبود و کاستی ما اين روحيه اميد و اميد آفرينی هم از مصاديق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[48] است که قطعاً اين اتفاق اگر افتاد جامعه پردازی دينی شکل خواهد گرفت خب جمعه پايانی ماه مبارک رمضان است عرض کرديم مجلس به ياد فقيد سعيد خلد آشيان عمدهالاخيار مرحوم آقای حاج علی اکبر حسينيان رحمةالله عليه رحمة واسعة، از نيکان و خير انديشان اين شهر و در بازار ابوالشهيد خدا رحمت کند شهيد عزيز اين خانواده شهيد محمدباقر حسينيان و نوه اين عزيز جوان عزيزی از خلق رسته به حق پيوسته شادروان محمدباقر حسينيان رحمتالله عليهم و رحمة واسعه خدا بر علو درجات نامبردگان و در گذشتگان از جمع بيفزايد آخرين جمعهای است که با ماه رمضان وداع میکنيم من قسمتی روز جمعه است از آن وداع زينب در روز يازدهم با پيکر مطهر سيدالشهداء و زمين کربلا عرض کنم مرحوم شيخ جعفر شوشتری رحمتالله عليه میفرمايد دو ساعت از ساعات اضطرار زينب بود و اين فقيه بزرگ میفرمايد اگر گرهی به کارت افتاده خدا را به اين ساعتها قسم بدهيد يکی بعد از ظهر و عصر عاشورا که زينب روی تله زينيبه قرار گرفت و آنجا مضطر شد و پيغمبر را صدا زد اميرالمؤمنين را صدا زد و يکی بعد از ظهر روز يازدهم زمانی که اسراء را میخواستند حرکت بدهند اين مرکبها را آوردند کجاوهها آوردند هشتاد و چند زن و بچه داغ ديده مصيبت رسيده آمدند اين زن و بچهها را سوار کنند حضرت زينب فرمود دست به اينها نزنيد اينها ناموس آلالله هستند ما خودمان اينها را سوار میکنيم برويد کنار دو شير زن دو علی زاده زينب و ام کلثوم متصدی سوار کردن اين زن و بچهها شدند زير بغل يکی يکی خانم داغديده بچههای داغديده را گرفتند سوار کردند نوبت به اين دو خواهر رسيد حضرت زينب فرمود خواهرم تو هم بيا سوار شو، ام کلثوم را هم سوار کرد زينب تک و تنها مانده نه ياری نه ياوری نه محرمی يک نگاهی انداخت به دشت کربلا يک نگاهی کنار علقمه صدا زد «اخي لو خيرت بين المقام و الرحيل لاخترت المقام عندک و لو ان السباع تأکل لحمی»[49]
اين همسفر زينب، رفتيم و خدا حافظ
اين تاج سر زينب، رفتيم و خدا حافظ
شما هم با جمعه آخر رمضان وداع کن:
زينب گفت: گر مانده تو را پيکر برادر، در کرببلا بیسر، ما با سر بیمعجر، رفتيم خدا حافظ
صدا زد برادر اگر اختيار و انتخاب دست زينب بود کربلايت را رها نمیکردم پيکرت را تنها نمیگذاشتم اما چگونم خواهرت را دارند میبرند جمله پايانی التماس دعا ارادتمندان به اهل البيت چگونه زينب را به اسارت بودند يک وقت يکی از نازدانههای امام حسين از روی مرکب صدا زد بابا بلند شو برخيز دارند عمهام را با تازيانه کتک میزنند:
مزنيدم مبريدم که در اين دشت مرا کاری هست، گرچه گل نيست ولی صفحه گلزاری هست
ساربانان مزنيد اين همه آوای رحيل، آخرين قافله را قافله سالاری هست
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظيم الاعظم الاعز الاجل الاکرم
اليهنا بالحسين يا الله.
اللهم عجل لوليک الفرج.
[1] عصر 3.
[2] عصر 3.
[3] عصر 3.
[4] عصر 3.
[5] عصر 3.
[6] عصر 3.
[7] عصر 3.
[8] عصر 3.
[9] عصر 3.
[10] عصر 3.
[11] عصر 3.
[12] عصر 3.
[13] بقره 183.
[14] عصر 3.
[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص284.
[16] عصر 3.
[17] مجموعة ورام ج2 ص246.
[18] مجموعة ورام ج2 ص246.
[19] مجموعة ورام ج2 ص246.
[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص284.
[21] عصر 1- 3.
[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص248.
[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص248.
[24] عصر 3.
[25] عصر 3.
[26] عصر 3.
[27] عصر 3.
[28] علل الشرائع ج1 ص9.
[29] علل الشرائع ج1 ص9.
[30] علل الشرائع ج1 ص9.
[31] علل الشرائع ج1 ص9.
[32] علل الشرائع ج1 ص9.
[33] علل الشرائع ج1 ص9.
[34] ق 16.
[35] علل الشرائع ج1 ص9.
[36] علل الشرائع ج1 ص9.
[37] علل الشرائع ج1 ص9.
[38] علل الشرائع ج1 ص9.
[39] عصر 3.
[40] عصر 3.
[41] عصر 3.
[42] عصر 3.
[43] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج3 ص275.
[44] عصر 3.
[45] عصر 3.
[46] عصر 3.
[47] آلعمران 139.
[48] عصر 3.
[49] معالی السبطین ج2، الفصل العاشر، المجلس الرابع عشر