WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80312-PM
WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80315-PM
WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80316-PM
WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80316-PM-1
WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80317-PM
WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80318-PM
WhatsApp-Image-2022-04-29-at-80323-PM

استاد حدائق روز جمعه 9 اردیبهشت ماه 1401 در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان در مهدیه بزرگ شیراز به بیان «آیات مهدویت در قرآن» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»[1]

خب در آخرين جمعه ماه مبارک رمضان سوره مبارکه عصر را در فرصت­های گذشته مورد بحث قرار گرفت که يکی از سوره­های که تماماً در شأن اميرالمؤمنين نازل شده و پيغمبر در خطبه غدير متذکر شدند که نزلت هذه السوره فی شأن علی ابن ابی طالب اسوه تمام عيار عمل به اين دستورهای چهار ماده­ای الهی علی‌بن ابیطالب است نکاتی را پيرامون عصر که يکی از مصاديق عصر عصر ظهور است و اين سوره هم به عبارتی شرح وظيفه­ای است برای منتظران حضرت در دوران غيبت من در اين فرصت رو واژه: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[2] نکاتی را محضر عزيزان عرض کنم اين قاعده تواصی يعنی سفارش­های طرفينی که متأسفانه در جامعه ما يک مقدار رنگ باخته کاری هم به مقام و رتبه و سواد و جايگاه ندارد قرآن می­فرمايد: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[3] هر کسی ديگری را به حق و راستی و درستی سفارش کند چه اشکالی دارد آبدارچی مدير کل را «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[4] مدير کلی آبدارچی را «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[5]، مرحوم آيت­الله العظمی بروجردی يک لحاف دوز بودی در قم پنج شنبه­ها می­گفتند بيايد يک نيم ساعتی«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[6] که اين خادم و مأمور تعيين وقت ايشان می­گويد من می­ديدم اين لحاف دوز وقتی می­رود داخل خيلی هم با تندی حرف می­زند هی می­گويد سيدالحسين مرجعيت عاريتی است سيدحسين رياست عاريتی است و صدای گريه آيت­الله بروجردی بلند می­شود ما مسئولين ما نياز دارند به اين قاعده وزراء نياز دارند هرچه مقام برود بالاتر ضرورت «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[7]بيشتر می­شود چون احتمال خطر پول­هايتان هرچه بيشتر می­شود بايد بيشتر سفارش­تان کنند سوادتان جايگاه­تان موقعيت­تان نياز هست به اين­که کسی باشد و سفارش بکند، مرحوم آيت­الله العظمی آقای حاج سيدابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ ايشان يک وقتی در يکی از مجالس روضه نجف شرکت کرد اين را من با يک واسطه نقل می­کنم مرحوم آقای حاج شيخ محمدحسين عراقی بود که ايشان از خطبای معروف در عراق بود سال شصت و سه، نود و هفت سال هشت سال قبل منزل آيت­­الله والد آمده بود از پدرش نقل می­کرد آقای حاج شيخ محمدعلی خراسانی عراقی که از منبری­های برجسته عراق بود گفت يک وقتی پدر ما منبر بود آيت­الله العظمی سيدابوالحسن اصفهانی که رياست حوزه را داشت وارد مجلس شد گفت پدر ما به عنوان احترام گفت حضرت آيت­الله العظمی اصفهانی اين مطالبی که من دارم عرضه می­کنم شما به اين­ها نيازی نداريد برای مردم دارم می­گويم داشت موعظه­های اخلاقی می­کرد شخصيت شما و شأنيت شما فراتر از اين­هاست می­گويد تا اين را گفت آيت­الله العظمی اصفهانی آقای حاج سيدابوالحسن از پای منبر صدا زد آقای شيخ محمد علی خراسانی چه می­گوي من هم آمدم موعظه بشنوم من هم نياز به نصيحت دارم من هم نيازی به موعظه دارم گاهی اوقات بعضی­ها غرور اين­ها را می­گيرد آقا ما بلد هستيم ما سرمان می­شود ما اين درسها را خوانديم اين همين دليل نفهمی­اش است همين تکبری که دارد خدا در قرآن سليمانی را مأمور می­کند از موری نصيحت بگيرد «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[8] يعنی همه­تان به داد همديگر برسيد شما در من اگر اشتباهی ديد مشفقانه دوستانه تذکر بدهيد الآن راهپمايي امروز «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[9] بود اين روز قدس «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[10] است يعنی انسان آنچه که حق است يادآوری می­کند از مصاديق «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[11]حضور در عرض شود که مجالس­های عمومی و در آن راهپيمايي­های عمومی برای دفاع از حق مظلومينی که به اين­ها ستم شده قرآن می­فرمايد راه سلامت جامعه اين است که همه کمک کنند به يکديگر يک وقت بنده متوجه نيستم مؤمن بايد مرآت مؤمن باشد اين خواهر تذکر به آن خواهر اين برادر به آن برادر ما همه در راستای رشد و تعالی يکديگر باشيم من در اين فرصت چند مورد از مصاديق مهم «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[12]را محضر عزيزان عرض کنم ماه رمضان روزهای پايانی است  بزرگترين دست آورد ماه رمضان تقوی است که قرآن هم می­فرمايد دعوت­تان کرديم: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[13] خروجی روزه بايد تقوی باشد خروجی اين يکماه بندگی بايد آدم را برساند به آن ترازی که خدا انتظار دارد يکی از مصاديق بارز «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[14]تويه به تقوی است شما در کلام مولای متقيان اميرالمؤمنين مکرر می­بينيد در نهج­البلاغه در غررالحکم در بحار حضرت با اين جمله: «عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ»[15] اين «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[16] است شما را سفارش به تقوای الهی می­کنم خدا را در نظر بگيريد.

تقوی هم امام صادق عليه­السلام فرمود به اين معنی است که: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[17]خداوند شما را در حالی نافرمانيش نبيند آدم با تقوی کاری نمی­کند که خدا نمی­پسندد: «وَ لَا يَفْقِدُكَ حَيْثُ أَمَرَكَ»[18] آن طاعتی که از شما از انتظار می­رود از شما فوت نشود ببينيد خداوند از شما چه می­خواهد تراز خداست رضايت الهی است نماز روزه خمس ذکات حج واجباتی که از ما انتظار می­رود: «لَا يَفْقِدُكَ»[19]امام می­فرمايد از تو تعطيل نشود اگر کسی اين دو چيز را رعايت کرد می­شود انسان با تقوی.

آقا اميرالمؤمنين در خطبه 173 نهج­البلاغه می­فرمايد: «عِبَادَ اللَّهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ»[20] عرض کرديم اين قاعده تواصی را در رأس همه سفارش­ها سفارش به تقواست که يکديگر را اين سوره عصر دارد وقتی که نازل شد مسلمان­ها بهم که می­رسيدند سوره عصر را می­خواندند می­رفتند مدت­ها اين طوری بود زمان رسول­الله: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»[21] اصلاً اين روش شده بود در زمان پيغمبر حضرت می­فرمايد بندگان خدا من شما را سفارش به تقوای الهی می­کنم: «فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ»[22]بهترين توصيه­ای که به بندگان خدا می­شود کرد تقواست نگاه اميرالمؤمنين در تواصی در رأس تقوی: «وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ»[23]بهترين پايان کار بازگشت به سوی خدا برای انسان­های با تقواست که با دست پور از اين دوران آزمون زندگی خارج بشود اين نکته اول که ما از مصاديق برجسته کردن: «تَواصَوْا»[24]ماه رمضان دارد به پايان می­رسد اما دست آوردهای ماه رمضان فراموش نشود معنويت اين ماه بايد پرتو افکنی کند بر يازده ماه ديگر ما اين بشود درس برای ما ما را دعوت کردند به تقوی برسيم از اين به بعد هم ديگران را دعوت به تقوی کنيم هرجا ديديد افراد دارند از تقوی فاصله می­گيرند دارد گناه مرتکب می­شود دارد واجبش را ترک می­کند: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[25]توصيه کنيم يکديگر را به رعايت تقوی اين نکته اول از مصاديق بارز تقوی نکته دوم از مصاديق «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[26]ولايت مداری است که در روايات معصومين مکرر متذکر شده اين را بايد يادآوری کرد تذکر داد در کلام خود آقا سيدالشهداست کلام نورانی از حضرت در يکی از منزلگاه­های که امام حسين از حجاز به سمت عراق می­رفتند يک سخنرانی کوتاهی حضرت کردند مقدمه و مؤخره سخن حضرت را عرض کنم گفتار حضرت خيلی کوتاه اما بسيار سازنده و عميق و دقيق و اين را هم من درسی محضر عزيزان پس بدهم از روش اهل‌البيت استفاده می­شود اين­ها خود اول مجريان «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[27]بودند هرجا مخاطب می­ديدند تذکر می­ديدند يعنی عمل به وظيفه می­کردند دنبال نتيجه نبودند ما گاهی اوقات می­گويم آقا حرف اثر ندارد اين­جا نگو که فايده ندارد من خدمت عزيزان عرض می­کنم سيدالشهداء از صبح عاشورا تا لحظه شهادت خطبه­های فراوانی خواند چند نفر به حضرت پيوستند به تعداد انگشتان دست اين اتفاق نيفتاد اگر نگاه امام حسين اين بود که اثری ندارد اين سخنرانی­ها و امام دنبال نتيجه بود سخنرانی نبايد می­کرد امام حسين آموخت عمل به وظيفه کنيد عمل به تکليف کنيد نتيجه با خداست شما وظيفه­ات را خوب انجام بده شما حرفت را بزن، شما نصيحتت را بکن نگو آقا اين فرزند ما نوه ما برادر ما همسايه ما زاويه می­گيرد با لسان لين با احترام حرف­تان را بزنيد آن­که بايد اثر درش بگذارد خداست اثر کرد الحمدلله، اثر نکرد نزد خدا مأجور هستيد و خدا اجر شما را خواهد داد در يکی از اين منزلگاه­ها که آقا توقف می­کردند مردم می­فهميدند سيدالشهداء آمده، می­آمدند محضر حضرت امام ديدند عده­ای آمدند محضر سيدالشهداء سريع آقا از فرصت استفاده کردند فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»[28]يک منشوری از فلسفه خلقت و چه بايد کرد بدانيد که خدا انسان­ها را نيافريد مگر برای اين­که خدا را بشناسند معرفتش را پيدا کنند: «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»[29]اگر کسی خدا را خوب شناخت خوب بندگی می­کند، شما ببينيد آن­های که معرفت الهی­شان خوب است در نماز نماز قضا ندارند در واجبات­شان کم نمی­گذارند اين­های که می­ميرند با يک کوله­باری از بدی­ها می­روند مشکل در معرفة الله است آنی که معرفت الهی را پيدا کرده وظيفه بندگی را انجام می­دهد لذا اين هم برای ما درس است، می­خواهيد مردم را به نماز آشنا کنيد به تقوی آشنا کنيد به بندگی آشنا کنيد انسان­ها را با خودشان و خدا آشنا کنيد خدا را بشناسند خدا را شناختند ديگر کار حل است در يک مجلسی بوديم در همين قبل از ماه مبارک رمضان يک آقای می­گفت حاجی آقا من افتخار می­کنم اين پسر من سيزده چهارده سالش است شب­ها بعضی­ شب­ها که من بلند می­شوم می­بينيم اين پايان نماز شبش است، گفت من هم سن و سال بچه خودم بودم نمازهايم نوعاً صبح قضاء بود تفاوت اين پدر و پسر کجاست؟ در معرفت است معرفت اگر رقم خورد ديگر نمی­خواهد بهش بگوييد نماز بخوان معرفت اگر آمد در اقتصاد ما نمی­خواهد بگوييد کم نفروش گران نفروش او خود عمل می­کند او خدا را حاضر و ناظر می­داند امام حسين فرمود معرفت هر کسی در گرو خدا شناسی او: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه‏»[30]پايان سخن، مقدمه سخن حضرت فرمودند: «مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»[31] شما را آفريدند که خدا را بشناسيد ببينيد آقايون ما را خلق نکردند، برای پول جمع کردند برای ملک روی ملک گذاشتند اين­ها قيامت هم مکافاتش هم سنگين است هرکه بامش بيش برفش بيشتر قيامت می­گويند خلقت کرديم معرفتت برود بالا از اين فرصت از اين ثروت از اين عمر از اين ظرفيت چقدر روی خودت کار کردی؟ «مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»[32]بعد اگر معرفت رقم خورد: «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ»[33] شناخت اگر آمد بندگی می­آيد وظيفه شناسی می­آيد ديگر شما نمی­خواهد کسی را با دوربين کسی را کنترل کنی، او دوربين الهی را اين­جا می­بيند، «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[34]او دروبين را اين­جا می­بينيد او ديگر مراقب است که خدا مراقب اوست اين چيزهای که تکنولوژی امروز ما می­خواهيم با اين­ها بشريت را مديريت کنيم اين تکنولوژی در خلوت­ها کار نمی­کند ولی قاعده الهی در خلوت­ها هم مؤثر است: «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ»[35] بعد آقا امام حسين فرمود بندگی کرديد خدا بی­نيازت می­کند واقعاً شما يک نفر را پيدا نمی­کنيد بگويد من وظيفه بندگی­ام را بين خودم و خدا عمل کردم اين را بشنويد و برويد بگوييد من که تا اين لحظه کسی را نديدم اگر کسی را پيدا کرديد بياييد خبر بدهيد يک نفر را من نديدم بگويد من به عنوان يک بنده حقيقتاً برای خدا بندگی کردم ولی خدا خدايي نکرد اصلاً ما نداريم خدا با سرعت پاسخ می­دهد به احسن وجه جواب می­دهد گاهی اوقات می­بينيد طرف هنوز از کار فارغ نشده کار نيکش جوابش را گرفته، «اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ»[36]عزيزان بندگی خدا بي­نيازتان می­کند از اين که به ديگران متوسل و متمسک و محتاج بشويم تا اين­جا را حضرت فرمودند يکی از مخاطبين بلند شد به امام حسين عرض کرد ما: «فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»[37]خب شما می­فرماييد فلسفه خلقت خدا شناسی است ما چه کنيم خدا شناس بشويم آقا امام حسين فرمودند: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه‏»[38] پل ارتباطی بين شما و خدا امام زمان­تان است امام زمان را اگر شناختید خدا را شناختيد امروز آنهای که ولی عصر را می­شناسند به وظايف­شان بين خود و ولی عصر عمل می­کنند اين­ها به شايسته­ترين وجه به وظايف بندگی عمل می­کنند پس يکی از جلوه­های«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[39] اين نکته است که ما ولايت مداری را متذکر بشويم عزيزان خودمان را ديگران را تشويق کنيم ترغيب کنيم به اين­که از اسوه خود و الگوی خود و امام خود تبعيت کنند.

نکته ديگر از مصاديق«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[40] حضور پرشور در مشارکت­ها وفعاليت­های اجتماعی است انتخابات از مصاديق«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[41]است، روز قدس از مصاديق «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[42]است انسان در سرنوشت خودش دارد نقش آفرينی می­کند برعليه ظالمان يکديگر را دعوت کنيم بخروشيم من يادم نمی­رود سال هشتاد و نه بود تقريباً دوازده سال قبل در يک مجلسی هم عرض کردم آيت­الله العظمی مکارم نامه­ای نوشته بودند برای حجت الاسلام و المسلمين سيدحسن نصرالله ايشان تماس گرفتند که بيايد نامه ما را شما و آقازاده­شان و دو نفر ديگر از علما ببريد لبنان خب آن جلسه اتفاق افتاد لبنان با آقای حاج سيدحسن نصرالله يک ديداری بود و نامه اين مرجع را ايشان بوسيد گذاشت روی چشمش ادب را ببينيد خدا اين عزت­ها را مفتی به کسی نمی­دهد اين­ سيد محبوب دل‌ها در منطقه لبنان فلسطينی­ها حزب الله من ادبی که از ايشان کمتر ديدم نامه يک مرجعی را ايشان ببوسد رو چشم بگذارد و اين گونه احترام کند بعد ايشان عنوان کرد که با چند نفر و چند جا برويد بازديد داشته باشيد گفت زندان معتقل الخيام را برويد ببينيد زندان معتقل الخيام در خط مرزی و نقطه صفر کشور لبنان و فلسطين اشغالی است يعنی شما از همان­جا ارتفاعات اشغالی را می­بينيد سرزمين اشغالی فلسطين و ماشين­های صهيونيست­ها که دارند تردد می­کنند پشت سيم خاردار گفت برويد آن­جا معتقل  الخيام را ببينيد، حالا يکی از بازديده­ها معتقل الخيام بود يک زندانی بود که سال­ها دست اسرائيلی­ها بود مخالفين خود مخصوصاً جوانان حزب­الله را آن­جا شکنجه می­کردند راوی زندان يک جوانی بود از جوانان حزب­الله اين دچار رعشه شده بود از بس شکنجه­اش کرده بودند ارتعاش پيدا کرده بود بعد خودش هم عنوان کرد گفت من اين­جاها را همه را خودم ديدم و تجربه کردم يک اتاقی بود گفت بعضی از اين جوان­های حزب­الله را می­آورند گفت خود من هم همين طور، کيسه­های بود مثل گونی شکل در اين کيسه­ها مدفوع سگ می­ريختند اين کيسه­ها را می­کشيدند بر سر اين جوان­های حزب­الله مدت­ها گردن اين­ها بود گفت فقط برای خوردن آشاميدن اين را ور می­داشتند دوباره می­کردند سر اين­ها برای اين­ها دچار بيماری­های مکروبی بشوند تنفس­شان مشکل بهم بزند گفت يکی از شکنجه­های اين­ها بود خود اين جوان می­گفت اين­جاها را می­بينيد وسط زندان يک تيرآهن­های ضربه دری بود گفت من را به اين تيرآهن بسته بودند مادر و خواهرم را لخت مادرزاد کردند که از من اعتراف بگيرند مردم اين­ها را نبايد انسان بخورشد، اگر کسی اين­ها را بشنود ببيند بی­تفاوت باشد در اسلامش بايد شک کنيد پيغمبر فرمود: «من أصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم‏»[43] اگر به مسائل مسلمان­ها اهميت ندهيد در شرق و عالم باشند بی­تفاوت باشی مسلمان نيست، به آقا اميرالمؤمنين گفتند سربازهای معاويه در انبار يک خلخالی را از پای يک زن يهودی درآوردند دشمن از پای يک زن اهل کتاب اميرالمؤمنين خطبه خواند فرمود اگر از شنيدن اين خبر مردی دق کند و بميرد از نظر من علی شايسته­ تقدير است زن اهل کتاب زن يهودی آن­هم دشمن ظلم کرده، اميرالمؤمنين می­خورشد ما پيروی اين آقا هستيم اين­که بعضی­ها بگويند آقا چه ضرورتی دارد حالا شما بگوييد مرگ بر اسرائيل مرگ بر آمريکا اصلاً «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[44] يکی از نمادها و جلوه­هايش همين است که هرجا ديدی ظلمی دارد اتفاق می­افتد بر ظالم بخورشيد از مظلوم دفاع کنيد يک سلول­های را درست کرده بودند در همان معتقل الخيام با يک طراحی مهندسی خاص سلول­های انفرادی فلادی تمام دور تا دور سقف کرد همه آهن و فلاد بود اين­ها يک جوری طراحی شده بود که يک نفر را به زحمت مثل يک کمد می­کردند داخل اين­ها بعد آن مأمورهای شکنجه­گر يک ضربه از بيرون به بدنه اين سلول می­زدند چنان صداهای مهيبی در داخل اين قفسه فلزی ايجاد می­شد که اعصاب اين­ها را بهم می­ريخت، خب «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[45]ظلم را می­بينيد بايد هشدار بدهيد بايد بخروشيد مظلوم را می­بينيد بايد دفاع کنيد اين فرمايش خداست اين سيره و روش پيروان امام زمان است و از مصاديق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[46] من عرضم را جمع­بندی کنم و تمام کنم اميد و اميدآفرينی است يکی از کارهای دشمن يأس است نا اميدی است، قرآن می­فرمايد: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏»[47] ناراحت نشويد محزوم نشويد سست نشويد شما برتر هستيد اگر ايمان داشته باشيد رعايت ايمان بکنيد يکديگر را دعوت به اميدواری کنيم آقا اين طور شد گاهی اوقات بعضی­ها سياه نمايي می­کنند اين همه ظرفيت­های خوب اتفاق افتاده را نمی­بينند چشم را باز می­کند به چهارتا کمبود و کاستی ما اين روحيه اميد و اميد آفرينی هم از مصاديق «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[48] است که قطعاً اين اتفاق اگر افتاد جامعه پردازی دينی شکل­ خواهد گرفت خب جمعه پايانی ماه مبارک رمضان است عرض کرديم مجلس به ياد فقيد سعيد خلد آشيان عمده­الاخيار مرحوم آقای حاج علی اکبر حسينيان رحمة­الله عليه رحمة واسعة، از نيکان و خير انديشان اين شهر و در بازار ابوالشهيد خدا رحمت کند شهيد عزيز اين خانواده شهيد محمدباقر حسينيان و نوه اين عزيز جوان عزيزی از خلق رسته به حق پيوسته شادروان محمدباقر حسينيان رحمت­الله عليهم و رحمة واسعه خدا بر علو درجات نامبردگان و در گذشتگان از جمع بيفزايد آخرين جمعه­ای است که با ماه رمضان وداع می­کنيم من قسمتی روز جمعه است از آن وداع زينب در روز يازدهم با پيکر مطهر سيدالشهداء و زمين کربلا عرض کنم مرحوم شيخ جعفر شوشتری رحمت­الله عليه می­فرمايد دو ساعت از ساعات اضطرار زينب بود و اين فقيه بزرگ می­فرمايد اگر گرهی به کارت افتاده خدا را به اين ساعت­ها قسم بدهيد يکی بعد از ظهر و عصر عاشورا که زينب روی تله زينيبه قرار گرفت و آن­جا مضطر شد و پيغمبر را صدا زد اميرالمؤمنين را صدا زد و يکی بعد از ظهر روز يازدهم زمانی که اسراء را می­خواستند حرکت بدهند اين مرکب­ها را آوردند کجاوه­ها آوردند هشتاد و چند زن و بچه داغ ديده مصيبت رسيده آمدند اين زن و بچه­ها را سوار کنند حضرت زينب فرمود دست به اين­ها نزنيد اين­ها ناموس آل­الله هستند ما خودمان اين­ها را سوار می­کنيم برويد کنار دو شير زن دو علی زاده زينب و ام کلثوم متصدی سوار کردن اين زن و بچه­ها شدند زير بغل يکی يکی خانم­ داغديده بچه­های داغديده را گرفتند سوار کردند نوبت به اين دو خواهر رسيد حضرت زينب فرمود خواهرم تو هم بيا سوار شو، ام کلثوم را هم سوار کرد زينب تک و تنها مانده نه ياری نه ياوری نه محرمی يک نگاهی انداخت به دشت کربلا يک نگاهی کنار علقمه صدا زد «اخي لو خيرت بين المقام و الرحيل لاخترت المقام عندک و لو ان السباع تأکل لحمی»[49]

اين همسفر زينب، رفتيم و خدا حافظ

اين تاج سر زينب، رفتيم و خدا حافظ

شما هم با جمعه آخر رمضان وداع کن:

زينب گفت: گر مانده تو را پيکر برادر، در کرببلا بی­سر، ما با سر بی­معجر، رفتيم خدا حافظ

صدا زد برادر اگر اختيار و انتخاب دست زينب بود کربلايت را رها نمی­کردم پيکرت را تنها نمی­گذاشتم اما چگونم خواهرت را دارند می­برند جمله پايانی التماس دعا ارادتمندان به اهل البيت چگونه زينب را به اسارت بودند يک وقت يکی از نازدانه­های امام حسين از روی مرکب صدا زد بابا بلند شو برخيز دارند عمه­ام را با تازيانه کتک می­زنند:

مزنيدم مبريدم که در اين دشت مرا کاری هست، گرچه گل نيست ولی صفحه گلزاری هست

ساربانان مزنيد اين همه آوای رحيل، آخرين قافله را قافله سالاری هست

نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظيم الاعظم الاعز الاجل الاکرم

اليهنا بالحسين يا الله.

اللهم عجل لوليک الفرج.

 

[1] عصر 3.

[2] عصر 3.

[3] عصر 3.

[4] عصر 3.

[5] عصر 3.

[6] عصر 3.

[7] عصر 3.

[8] عصر 3.

[9] عصر 3.

[10] عصر 3.

[11] عصر 3.

[12] عصر 3.

[13] بقره 183.

[14] عصر 3.

[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص284.

[16] عصر 3.

[17] مجموعة ورام ج‏2 ص246.

[18] مجموعة ورام ج‏2 ص246.

[19] مجموعة ورام ج‏2 ص246.

[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص284.

[21] عصر 1- 3.

[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص248.

[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص248.

[24] عصر 3.

[25] عصر 3.

[26] عصر 3.

[27] عصر 3.

[28] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[29] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[30] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[31] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[32] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[33] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[34] ق 16.

[35] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[36] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[37] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[38] علل الشرائع ج‏1 ص9.

[39] عصر 3.

[40] عصر 3.

[41] عصر 3.

[42] عصر 3.

[43] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج‏3 ص275.

[44] عصر 3.

[45] عصر 3.

[46] عصر 3.

[47] آل­عمران 139.

[48] عصر 3.

[49] معالی السبطین ج2، الفصل  العاشر، المجلس الرابع عشر

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه