استاد حدائق روز پنحشنبه 25 فروردین ماه 1401 مصادف با دوازدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[1]
سخن پیرامون یکی از شاخصههای دولت مهدوی در عصر ظهور بود که یکی از شاخصهها، احیا و برپایی قرآن و معارف اسلامی در جامعه بشری است. به همین مناسبت آیات و روایاتی با محوریت اهمیت قرآن خدمت عزیزان در جلسات گذشته ذکر شد. در این فرصت امروز و انشاءالله یک جلسه دیگر، بحثی که جا دارد تذکر داده شود اثر بخشی قرآن را عرض کردیم و چرا قرآن باید خواند را دیروز صحبت کردیم که چه آثار ارزشمندی را قرآن در زندگی فردی و جمعی، مادی و معنوی ما ایجاد میکند اینها صحبت شد و تمام. اما بحث امروز ما اینست که قرآن تلاوتش آداب دارد. اینطور نیست که من قرآن را باز کنم شروع کنم به خواندن، یک آدابی دارد، بقول قدیمیها که میگفتند ادب آداب دارد. آدم با ادب باید آداب را رعایت کند، برای قرآن در روایات و در آیات آدابی تعریف شده است، که این آداب باید رعایت شود و بکار گرفته شود. یکی از آداب قرآن را امروز بحث کنم و روایتی و اشاراتی بیان نمایم.
در آیه 98 و 99 سوره مبارکه نحل که امروز تلاوت شد، خداوند به پیغمبر میفرماید «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[2]، آیه 98 «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[3] آیه 99، ترجمه آیه، رسول الله میفرماید وقتی که قرآن میخواهی بخوانی اول بگو «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، یکی از آداب قرائت اینست قبل از اینکه بخوانی به خدا پناه ببرید از شیطان، «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[4]، آیه بعد خدا نوید میدهد و مایه دلگرمی است برای مومنین متوکل که «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[5] به درستی و قطعا شیطان بر مومنینی که به خدا توکل میجویند سلطه ندارد، «لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ»[6] ، تسلطی ندارد وسوسههایش اثر نمیکند، شیطان سوار کسانی میشود که سواری میدهند. مومن متوکل، سواری به شیطان نمیدهد. یک نکته بسیار مهم، اولا عرض کنم آیه خطاب به کیست، خطاب به رسول الله است. سخن در رابطه با چیست، تلاوت قرآن. خدا به شخص اول نظام خلقت که رسول الله است، در بهترین حالات که قرآن خواندن است میفرماید رسول الله مراقب باش، حتی در قرآن خواندن به خدا پناه ببر. من و شما که باید سفره مان را جمع کنیم. آقا حواسم جمع است، به آقایی گفتم مراقب باش، آقا حواسم جمع است به ما شک داری، گفتم خدا به پیغمبر میفرماید مراقب باش، آنهم در چه حالی، قرآن خواندن نه خلوت با اجنبی، نه مجلس بزم و گناه، نه مجالس معصیت، آنجا که شیطان سوار است، در بهترین حالات زندگی تان که تلاوت با قرآن است.
دیروز از آثار قرآن خواندیم، رسول الله میفرماید وقتی میخواهید خدا با شما سخن بگوید قرآن بخوانید. در همین حال قرآنهم مومن باید حواسش جمع باشد، از این بهترین حالات را شما دارید، قویتر از پیامبر در ایمان در نظام خلقت است، اسوه انبیا و اولیاء رسول الله است، خدا به پیغمبر هشدار میدهد.شان نزول این آیه هم این بود که پیامبر کنار حجرالاسود آیاتی را از قرآن خواندند، سران قریش جمع بودند بعد پیامبر یکی دو جمله از خودشان برای ارشاد آنها گفتند. قریشیها کفار اینها را هم حمل بر آیات قرآن کردند، پیامبر آیه سجده واجب بود خواند به سجده افتاد در کعبه باز بود بتها در کعبه پیدا بود، مشرکین شایعه کردند پیغمبر به بتهای کعبه سجده کرد. یک جو سازی عظیمی در مکه راه انداختند که جبرئیل نازل شد، رسول الله خدا میفرماید مراقب باش در قرآن خواندنهم شیطان است. آقا مسجد است مسجد باشد، شیطان به دنبال همه است. پیامبر در همین ماه رمضان، در اهمیت ماه رمضان فرمودند استثناءاً خدا در ماه رمضان شیاطین را در غل و زنجیر کرده است، آزادشان نکنید، لذا در خطبه شعبانیه فرمود درهای جهنم رو بستن، بازش نکنید، درهای بهشت را گشودن، اینها را نبندید حواستان جمع باشد. پس این نکته اول، گاهی اوقات یک دفعه بنده را غرور میگیرد چهار کلمه سواد، سابقه، موقعیت میگوییم ما همه حواسمان به خودمان است، ما میفهمیم چه میکنیم تذکر به ما نمیخواهد بدهید؛ خدا به پیغمبر تذکر داد، بهترین شخص نظام خلقت در بهترین حالات، قرآن خواندن. این نکته اول، هشدار الهی به رسول الله که همه ما باید مراقب باشیم مواظب باشیم در همه کارهامان، در ادارهمان، در بازارمان، در حوزهمان، در دانشگاهمان، در خلوتمان، شب عروسیمان، مجلس عزایمان، سفر خارج از کشورمان، محیطهای خلوتمان همه جا و در همه حال «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[7]؛ این اول آب پاکی روی دست همه ریخته شد، حسابها صاف، شیطان خطرناک، شیطانهم قسم خورد وقتیکه رانده شد رجیم شد به خدا عرض کرد «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»[8] به عزتات سوگند همه را گمراه میکنم. این حرف خیلی حرف بزرگی است حریف همه نیست « إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»[9] آنهایی که مخلصاند حریف نمیشوند. ببینید چه کسانی را شیطان در تاریخ غلطانده و پیچانده، ذبیری که پیغمبر شمشیرش را میبوسید با همان شمشیر جلوی امیرالمومنین ایستاد. یک کسانی در تاریخ سقوط کردند که انسان تعجب میکند. بلعم باعورایی که مستجاب الدعوه بود شیطان زمینش زد. برسیسای عابد «فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا»[10]، لذا در همه حال این استعاذه به خدا را و این خطر نفوذ شیطان را باید جدی گرفت. آقا دیگه سن و سالی از ما گذشته، دیگه به ما این حرفها نمیآید، ما از آب و تاب افتادیم، شیطان برای هر کسی در هر مقطعی در هر دورهای نسخه خاص خودش را میپیچد. برای هر کسی فرمول خودش را دارد. به یک سبک به یک نحو میفریبد. از این آیه استفاده میشود شیطان سراغ همه میآید، حتی پیغمبر. اما اینطور نیست که همه را فریب بدهد، حریف نمیشود. به سراغ همه میرود اما آنهایی که متوکل مومنهاند را شیطان نمیتواند بر آنها غلبه پیدا کند. اینهم مطلب دیگر، « لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[11]، فقط کارت گارانتی دست ما نداده اند، ضمانت نامه ندادهاندکه آقا شیطان سراغت نمیآید از این خبرها نیست. این که در ضرب المثل عامیانه میگویند هر کس پل بگذرد خندان بود، پل این دنیا نه پل آخرت است. میگویند کسی پشت سر سلمان فارسی جسارتی کرد، حالا آن جسارت را من نگویم، حرف زشت و زننده ای زد و توهینی کرد، خبر به گوش سلمان رسید. سلمان گفت برید به آن آقا بگویید همه ما یک گردنهای به نام پل صراط پیش رو داریم، من اگر از پل صراط توانستم بگذرم آن سمت پل ثابت میکنم به تو حرف درست نبود، اما اگر از پل صراط عبور نکردم و سقوط کردم در دوزخ، حرف تو درست است بلکه بالاتر از اینهم هست. حالا شاید تو ذهنها بیاید که چه گفته بود پشت سر سلمان، آن نادان ابله معاند مغرض گفته بود محاسن سلمان مثل دم سگ است. خدا وکیلی جسارتهایی که به قدما کردن ذره ای به ما نمیکنند. سلمان پیغام داد، گفت اگر من با این محاس از صراط عبور کردم آن سمت صراط ثابت میکنم که محاسن من دم سگ نبود، ولی اگر با این محاسن واژگون در دوزخ شدم حرفت درست است، بالاتر از آنهم است. چون خدا سگ را درات ش نمیسوزاند اما محاسن گنهکار را درات ش میسوزاند.
نکته دیگر، ما اگر بخواهیم در برابر این شیطان بر وسوسههای شیطانی قوی بشویم این آیه راه برون رفت را بیان میکند «لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا»[12] اول ایمان و دوم توکل، ایمان و توکل، اینها اگر در کنار هم قرار بگیرند قطعا وسوسههای شیطانی کار ساز نیست و الا اگر این دو نباشد ایمان ضعیف باشد علامه دهر هم باشید ایمان ت ضعیف، اول قدرتمند عالم باشی ایمان ت ضعیف یا توکلت ضعیف، شیطان زمین میزند. ایمان و توکل، خدا رحمت کند شیخ بهایی را، میفرماید: «التوکل کِلة الامر کلِّه لله» توکل یعنی کارها را واگذار به خدا کردن، به این معنا که شما کارتان را رها کن، همان که امام میفرمود ما مامور به وظیفهایم نه نتیجه. کارهایتان را مردم خوب انجام بدهید چی از آن در میآید دیگه به شما مربوط نیست، این میشود توکل. حرفت را بزن، اثر میکند یا نمیکند آن با خداست. شما مقدمه را خوب حرکت کن، ذی المقدمه را از خدا انتظار داشته باش.
فلذا از درس های مکتب اهل بیت همین است درس عمل به تکلیف، درس عمل به وظیفه. بارها بنده عرض کردم یکی از علتهایی که بعضیها در انجام وظایفشان سستی میکنند چون از آغاز دنبال نتیجه اند. میگوید آقا ما جایی این حرفی را بزنیم چیزی در آن است، اثر میکند، صحبت ما در آه گرم ما، در وجود سرد او موثر است، چون دنبال نتیجه است اصلا نمیگوید، میگوید اگر بگوییم بد میشود، آقا این کار را بکنیم مفید است، میگویم آقا تو به وظیفهات عمل کن. قرآن میفرماید ایمان و توکل راه نجات از تسویلات شیطانی است، دقیقا شیطان به کسانی سلطه پیدا میکنند که یا ایمان شان ضعیف است یا توکلشان ضعیف است یا هر دو ضعیف است. دیده اید به بعضی میگویند کمک کن به نیازمندان، میگویند ما خودمان روز کوری پیشمان داریم، روز پیری روز مبادا، مبادا که روز مباد برایت برسد، آن مبادا را اگر میخواهی خوب بگذرانی الان به دادت خودت برس. یک جمله از امیرالمومنین است میفرماید سعی کنید وصی خودتان، خودتان باشید. اینقدر در وصیت نامه ننویسید این کار را کنید آن کار را کنید، هر چقدرش را میتوانی خودت انجام بدهی خودت انجام بده، آنهایی را که قابل اجرا است خودت الان اجرا کن. لذا توکل وقتی ضعیف شد طرف میبینید ثروت دارد قدم برنمیدارد، واجب مالیاش را نمیدهد، وقت دارد خوب استفاده نمیکند، یا ایمان رنگ باخته یا توکل تضعیف شده یا هر دو، این دو در کنار هم رمز نجات است.
نکته دیگر در این آیه شریفه، قطعا آنهایی که در همه امورات زندگیشان خدا را مرجع خود قرار میدهند نشانه ایمان و توکل است. اگر کسی میگوید «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» این نشانه ایمان است. آن کسی که به خدا از شیطان پناه میبرد یعنی معقتد است قدرت خدا بر همه قدرتها مسیطر است، و یقینا صدا بزنید جواب میدهد. ببینید عزیزان حضرت یوسف در خلوتگاه زلیخا، خلوتگاه خطرناکی بود، زلیخای زیبای آراسته شده، یوسف جوان در اوج شهوت، اتاقهای تو در تویی که همه درها از داخل بسته شده و هیچ احدی راه ورود به این خلوتگاه خطرناک ندارد. زلیخا با یک تدبیر هوس گونه ای یوسف را کشید به این خلوت، آن اتاقی که سرتاسر آینه کاری است، در هر طرف یوسف مینگرد صحنههای گناه را آینه دارد نشانش میدهد، زلیخا به یوسف گفت در اختیار تو هستم. قرآن یک جمله ای دارد که میفرماید در سوره یوسف هم زلیخا میل به یوسف کرد، یوسف هم داشت کشیده میشد، اگر برهان خدا نبود، آقا پیغمبر هم باشی، خدا به دادت نرسد زمین میخوری. پیغمبر هم باشی، یوسف یک جمله گفت، گفت خدایا کمکم کن، تا یاد خدا کرد، استغاثه، از کفر آمیزترین شی ممکن در همان خلوتگاه توحید را خدا تجلی کرد، یک دفعه حضرت یوسف دید زلیخا یک دستمال را روی یک چیزی انداخت، آن دستمال را روی چی انداخت، گفت این بت آمون است. یوسف گفت چرا دستمال انداختی، گفت خجالت میکشم در حضور بت زنا کنم، این شد عامل نجات یوسف، یوسف گفت تو از یک بت دست ساخته بشر فاقد شعور حیا میکنی من از خدای رب الارباب ناظر بر ما حیا نکنم، پا گذاشت به فرار، کی به سمت خدا هجرت کردیم درها باز نشد، وعده الهی اینست «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا»[13] خدا میفرماید رو به ما بیارید ما راهها را باز میکنیم، هدایتتان میکنم، «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[14] درهای بسته یکی یکی باز شد، درهای قفل گشوده شد و یوسف از آن خلوتگاه خطرناک خارج شد، این نشانه ایمان و توکل آدمهای باایمان و با توکل استعاذه به خدا میآورند، من حالا از یوسف قرنهای قبل نگم الانهم ما یوسف سیرتها و یوسف صفتهایی داریم که تو جامعه گماند، من یک جریانی را از یک جوان متدینی عرض کنم، هیجده ساله بود سالها قبل برای بنده تعریف کرد گفت ایام امتحانات پایان سالمان بود آن زمان که دبیرستان بود، سال چهارم دبیرستان، سال پایانی بود، یک روز یکی از هم کلاسیهای ما تماس گرفت گفت امروز پدر ما رفتهاند مسافرت، دوستانهمکلاسی را خبر کردیم، تو خانه دست جمعی بشینیم درسها را مرور کنیم. من به تصور اینکه خوب آنجا یک محیط خلوتی است برای درس خواندن رفتم، گفت وارد که شدم، آن پسر صاحبخانه که دعوت کرده بود، بیا تا بگویم برای چی دعوتت کردیم، گفت در یکی از اتاقهای منزل را باز کرد دیدم گناه به تمام معنی مهیاست، زن نامحرم، بساط مشروبات الکلی. آقا فلانی گناه میکنه خوب دین نداره، الان من خدمت شما عرض میکنم چند تا آدم متخلف مسوولین انتظامی گرفتید، متخلفی که ایمان داشت و گناه کرد، یک مورد هم سراغ ندارید. امام صادق فرمود کسی که دارد گناه میکند در حال گناه دیگه مومن نیست. ما امروز آسیبهایمان از ضعف ایمان است، کم و زیاد شدن مسایل در جامعه و خانوادهها از ایمان رنگ باختن است، از توکل نداشتن است، جامعه دارد اگر از اینجا آسیبی است آسیب میبیند. گفت تا دیدم آنات اق را، بساط مشروبات و گناه را، گفت یک لحظه گفتم خدایا کمکم کن؛ کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را. گفت تا خدا را یاد کردم، گفتم خدایا کمکم کن، گفت منفورترین صحنهها نزد من شد همان صحنه و یک حال عجیبی در من ایجاد شد مثل مرغ در قفس، نمیتوانستم بماند، جوان است شهوت دارد، همین شهوتی که خدا داده است، خدا هم اگر کمک خواستی مدیریت میکند. گفت دیدم آنجا دیگه نمیتوانم بمانم، دویدم طرف در خروجی منزل، گفت دوستان من دویدند من را بگیرند، گفتم اگر تامل کنم کفشم را بپوشم من را گرفتن، گفت فقط در را باز کردم پای برهنه دویدم تو پیاده رو، از آنجا تا منزل خودمان میدویدم و اشک میریختم، که خدایا اگر بداد من نرسی چه میشد، این ایمان و توکل است. کی صدا زدیم که دستگیری نکردند، کی خواستیم که آنها عنایت نکردند. به هر چه رسیدید از اوست. میگویند حضرت ایوب به خدا عرض کرد که خدایا تو را سپاس میگویم که من در دنیا برای دنیا از شما چیزی نخواستم، میگویند تودهای ابری آمد در آسمان بالای سر حضرت ایوب، صدایی از ابر بلند شد، ایوب اینکه تو دنیا از ما دنیا را نخواستی، این را هم ما برایت دادیم، اینهم لطف ما است. امروز مسجد آمدنمان کار خدا و لطف اوست. هرچه باب خیری که روی ما گشوده میشود در دعای ابوحمزه میخوانیم «الهی کلما وفقتنی من خیر فانت دللتنی علیک»[15] راهنما شمایید، مرشد شمایید، آن ایمان و توکل مصونیت ایجاد میکند.
نکته دیگر که محضر عزیزان اشاره کنم، تا پناه بردی پناهت میدهد، یوسف پناه خواست خدا پناه داد. زیر هر یا رب تو لبیک ماست، در آیه نود و هشت خدا میفرماید «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[16]، پناه بیاور، اینهم آیه نود و نه، «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[17]، تا گفتی فاستعذ خدا پناه میدهد، «لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ»[18]، یعنی فاصله بین خواستن شما و اجابت الهی هیچ فاصلهای نیست ولی شرطش اینستکه بخواهید.
قرآن میفرماید «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»[19]، اینهم نکته دیگر، قطعا از این دو آیه شریفه استفاده میشود که برای گذراندن یک زندگی موفق عزیزان، راهی جز پناهندگی به خدا وجود ندارد. این دنیا با این مظاهر فریبنده با این تصویرات شیطانی، با این شیطنتهایی که امروز شما شاهدید، دنیای تزویر و نفاق و کفر به راه انداختن، راهی نیست جز اینکه به خدا پناه ببرید. من یک خاطره ای را از حضرت آیتالله محفوظی برایتان عرض کنم، ایشان الان از مراجع معظم در حوزه علمیه قم، سالها رییس دفتر آیتالله العظمی بهجت در قم بود و رییس بعثه آیتالله العظمی بهجت در حج بود، خوب ما سالها در حج با ایشان محشور بودیم، بالاخره محل اقامت رفت و آمد، غذا خوردن، خاطراتی را ایشان از گذشته زندگیاش نقل میکرد، یک خاطره ای را ایشان از سال شصت نقل میکرد، حالا بنده درست کار نکردم دست بچه ام را در دست دین نگذاشتم، دیدم جامعه خراب شد، خوب من پدرم کار نکردم، ما به همان اندازه که دغدغه بهداشت بچههایمان را داریم، دغدغه بهداشت اندیشه و فکرشان داریم، به همین اندازه که برای مسایل اقتصادی بچههایمان نگرانیم برای مسایل معنویشان نگرانیم. یک خاطره ای را من از یکی از مدیران کل این استان که الان ایشان بازنشست شده و در شیراز است، سال هفتاد و دو شنیدم از این آقا، مهندسی بود، مدیر عامل یکی از مجموعههای علمی نظامی بود، یک جریانی را ایشان نقل کرد نام آیتالله بهجت آورد و بعد نام آیتالله بهجت و تقلید از آیتالله بهجت، بعد اسم این آقا را آورد که این آقا بله، ما در سال شصت، امریکا دانشجو بودیم و جریانی را ایشان عنوان کرد، گفت در سال شصت ما دانشجو بودیم در امریکا در مقطع فوق لیسانس الکترونیک، بیست و سه دانشجو بودیم، گفت هرچه گشتم در یکی از شهرهای یکی از ایالتهای امریکا برای ما یک خوابگاه کنند که جوابگوی بیست و سه نفر باشد، جای نسبتا خوبی هم باشد، جایی نصیب ما نشد تا اینکه یک جایی پیدا کردند طبقه سوم یک ساختمانی بود که طبقه همکفاش یکی از کابارههای مدرن آن ایالت بود. گفت طبقه همکف یک قسمتش رقص یک قسمتش شراب، یک قسمتش بحث قمار بود. ما بیست و سه تا دانشجوی ایرانی آنجا مشغول به تحصیل و اکثریت مجرد بودیم، گفت بالاخره حضرت آیتالله محفوظی از طرف حضرت امام آمدند. آیتالله محفوظی روزیکه آمدند بازدید کنند از مجموعه ما، از طرف امام برای ما حامل پیام بودند برای دانشجویان. گفت آیت الله محفوظی را آوردند از طبقه همکف بیاورند به طبقه سوم، یک وقت آیت الله محفوظی دید آخ طبقه اول گناه به تمام معنی بساطش پهن است، گفت ایشان از پلهها آمد بالا و طبقه سوم در جمع دانشجویان، گفت به مسوول امور دانشجویان صدا زد آمد، گفت جا قحط بود برای اینها اینجا جا انتخاب کردی، خوب یک جای دیگه انتخاب میکردی، درسته در این شهر گناه آزاد است، اما محل اسکان اینها را یک جایی انتخاب کردی که دو طبقه زیر پای اینها فسق و فجور بیست و چهار ساعته رواج دارد. گفت مسوول امور دانشجویی گفت ما هر چه گشتیم که متناسب این بیست و سه نفر باشد پیدا نشد، یکساله اینها را آوردیم سال دیگر میبریم جای دیگر. گفت جلسه اول آیتالله محفوظی شروع کرد به نصحیت کردن که آقایون خدا همه جا است، ایران و امریکا ندارد، گناه همه جا گناه است، نافرمانی خدا همه جا نافرمانی است، تو این غالب ایشان صحبت کرد و جلسه هم تمام شد. برنامه ایشان این بود که در آن مدتیکه در آن شهر بود هر شب در یکی از خوابگاهها با دانشجوها بود و میخوابید، گفت یک شب نوبت خوابگاه ما شد، راوی این قضیه آقای دکتر راکعی که در وزارت صنایع ایشان مسوولیت داشت در همین شیراز سالهای متمادی در صنعت الکترونیک مدیریت داشت، مدیر عامل بود ایشان نقل میکرد، گفت آقای مهندس مسعود راکعی، گفت یک شب آیتالله محفوظی آمدند مهمان ما شدند، نیمه شب آیتالله محفوظی بلند شد برای نافله شب، دید تمام این بیست و سه نفر بلند شدند یک عده مشغول نافله هستند و یک عده مشغول وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز شب، حاج آقا نماز کجا، شیراز کجا، امریکا جایی که دو طبقه زیرپای او بساط گناه آزاد و برپاست. نقش ایمان و توکل اینست، آیتالله محفوظی نافلهاش را خواند، نماز صبح را این دانشجویان با جماعت خواندند، بعد آیتالله محفوظی وقتی میخواست برود رو کرد به دانشجوها، گفت آقایون من را ببخشید، روز اول فکر کردم شماها را باید نصیحت کرد، اما میگویم شما من را نصیحت کنید، در این سن و سال، در این عنفوان شباب جوانی، در محل کفر، در جایی که گناه در دسترس تان است، نافله شب تان تعطیل نمیشود. آقا در شیراز مرد، خانمش آمد در این دفتر گفت پنجاه سال شوهرم بدهکار نماز است؛ تفاوت ره بین از کجاست تا کجا. راهی جز پناهندگی به خدا وجود ندارد. میخواهی به سلامت عمرتان به پایان برسد، «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[20]. من برای آیتالله محفوظی که گفتم گفت یک جریان دیگری هم من بگویم، در همان سالهایی که از طرف امام میرفتم بازدید، یک شبی یک خانم جوانی به من زنگ زد، گفت آیتالله محفوظی هستید گفتم بلی، گفت من کسی هستم که برای شما غذا آماده میکنم، طبخ غذایتان برعهده من است، گفتم بفرمایید گفت آقا من از یک چیزی خیلی رنج میبرم دانشجو هستم در امریکا، یک چیزی خیلی من را رنج میدهد، گفتم چی رنجات میدهد، گفت من بعضی از شب ها، توفیق نماز شب از من گرفته میشود، آیتالله محفوظی گفت من پشت گوشی تلفن مثل آدم های برق گرفته شدم، یک خانم جوان در امریکا، نگرانیاش اینست که بعضی از شبها نماز شب از دستم میرود، گفتم خانم میدانی چه میگویی، کجا میخواهی اینرا، گفت من شوهرم هم دانشجو است با من است، شوهرم هیچ شبی نماز شبش ترک نمیشود ولی من بعضی از شبها نماز شب از دستم میرود. آن وقت نگویند تو سومین حرم اهلالبیت بودی نماز واجبات قضا شد. جامعه بد شده، بدتر از خارج، بدتر از اروپا. من الان افرادی را سراغ دارم در امریکا در آلمان، خمس مالشان را دقیق حساب میکنند میپردازند. آدمی هم مرد و خمس نپرداخته دفن شد. تفاوت در همان ایمان و توکل است. قرآن میفرماید ضریب ایمان را بالا ببرید. توکل را بالا ببرید، خدا کمک میکند بعد، عنایت میکند.
یک نکته دیگر هم، این استعاذه که خدا هم میفرماید که یک روایت در همین مقام و دو سه نکته دیگر از آداب قرائت را ما جلسه آینده محضر عزیزان تقدیم کنیم که قرآن آداب دارد برای خواندن، یک آدابش استعاذه است یعنی قبل از خواندن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، اینهم درس است یعنی وقتی برای قرآن میگویند بگو «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» وقتی به مغازه میروی به محیط کار میروی، در جامعه میروی در هر حالی قرآنی که کلام خدا است میخواهی بخوانی، استعاذه پیدا کن همه کارهای زندگی تان را با استعاذه شروع کنید. امام صادق علیهالسلام میفرماید «أٌغلِقوا ابواب المعصیه بالاستعاذه»[21] اینها یی که میگویند میخواهند گناه نکنیم چکار کنیم، یکی از راهکارهایش همین است. امام صادق میفرمایند ببندید در گناهان را با پناهندگی به خدا، میخواهی گناه نکنی بگو خدایا به تو پناه میبرم، میخواهی غیبت نکنی سریع بگو «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، میخواهی بد اخلاقی نکنی بگو «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، این استعاذه طلب کمک از خدا خواستن، خدا دستگیری میکند. امام صادق فرمود درهای گناه را با استعاذه ببندید، «وافتحوا ابواب الطاعه بالتسمیه»[22]، در گناه را با «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» ببند، در طاعت را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کن، دو تا درس. میخواهی به گناه گرفتار نشوی جدی به خدا پناه ببرید و در هر کار نیکی که میخواهید طاعت خدا در او است با بسم الله شروع کنید، خدمت به مردم بسم الله الرحمن الرحیم، صدقه میخواهی بدهی، بسم الله الرحمن الرحیم، هر کار نیکی که میخواهد از تو سر بزند، حضرت فرمود «وافتحوا ابواب الطاعه بالتسمیه»[23]. بسنده کنم، عذرخواهی میکنم.
دومین پنجشنبه ماه مبارک رمضان در آستانه ورود به شب جمعه و انتظار سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین دارم، یک عرض توسلی و انشاءالله عزیزمان تشریف بیاورند، حالا عزیزان که هرکدام موافقاند فیضی هم برسانند، من دو سه بیت شعر میخوانم. خدا رحمت کند حاج محمود آقا را که از شعرای زبردست این خطه بود. بگوییم آقا امام حسین من از کودکی عاشقات بودهام، قبولم نما گرچه کم بودهام، مبادا برانی مرا از درت، به مادرت. یک اشاره و یک عرض ادب از روضه حضرت سیدالشهدا، دارد یک غلام ترکی بود در بین اصحاب امام حسین و این شهید شد، «کان للحسین علیهالسلام غلام ترکی» در بین یاران امام حسین منشور انسانهای بزرگ برای بشریت اند، ترک، عرب، رییس، نوکر، جوان، نوجوان، هاشمی، غیر هاشمی، همه هستند. یعنی در خانه خدا به روی کسی بسته نیست، آنچه وجه اشتراک اینها بود تقوا بود، این غلام ترک، دارد که آقا امام حسین شب عاشورا به او گفتن برو، این شروع کرد گریه کردن، آقا من بروم قیامت جواب مادرتان را چی بدهم، این ایمان را توکل را، افتاد به دست و پای سیدالشهدا، هی گریه رفت. تمام اینها یی که کنار حضرت شهید شدن حضرت به همه آنها گفتند بروید، آنها ماندند عاشقانه و صادقانه در کنار حضرت ماندند. روز عاشورا وقتی این غلام به زمین افتاد چون غریب بود و کسی هم نداشت، غلام بود عرب هم نبود، ترک بود، آقا رفتن با سرعت بالای سرش، «غلام ترکی کان للحسین»[24]، وقتی این غلام به زمین افتاد علمای مقتل نویس مینویسند آقا آمدند بالای سر این غلام، دیگه غلام داشت جان میداد، «فجلس عند راسه»[25]، آقا نشستند بالای سر این غلام، «و وضع خده علی خده»[26]، آقا صورت به صورت این غلام گذاشت، کاری که ساعتی بعد با علی اکبرش کرد، سیدالشهدا با این غلام ترک کرد، یعنی مردم در خانه ما غلام ترک غلام سیاه هم مثل علی برای ما عزیز است. این غلام داشت جان میداد چشمها را بسته بود یک وقت احساس کرد یک صورتی روی صورتش قرار گرفت، «ففتح عَینَیه ورأی الحسین فتبسم»[27]، یک وقت چشم گشود دید آقا آمده است، سیدالشهدا آمده دیگه این غلام، قدرت تکلم نداشت یک تبسم کرد و جان داد، میگویند این تبسماش معانی به دنبال دارد یک معنایش تشکر از امام بود، یک معنایش اینهم است مردم کی مثل من لیاقت داشت عزیز زهرا حسین صورت به صورتش بگذارد.
[1] نحل آیه98 و99
[2] نحل آیه98
[3] نحل آیه99
[4] نحل آیه98
[5] نحل آیه99
[6] نحل آیه99
[7] نحل آیه98
[8] ص آیه82
[9] ص آیه83
[10] حشر آیه17
[11] نحل آیه99
[12] نحل آیه99
[13] عنکبوت آیه69
[14] محمد آیه7
[15] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی
[16] نحل آیه98
[17] نحل آیه99
[18] نحل آیه99
[19] نحل آیه98
[20] نحل آیه99
[21] مستدرک ج5 ص304
[22] مستدرک ج5 ص304
[23] مستدرک ج5 ص304
[24] تسلیة المُجالس و زینة المجالس
[25] تسلیة المُجالس و زینة المجالس
[26] تسلیة المُجالس و زینة المجالس
[27] تسلیة المُجالس و زینة المجالس