استاد حدائق روز چهارشنبه 24 فروردین ماه 1401 مصادف با یازدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال اللهالحکيم فی کتابه الکريم: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[1].
چند جلسهای را در محضر حضار محترم سخن با محوريت نقش قرآن در زندگی بشر که يکی از شاخصههای عصر ظهور در دولت امام عصر احياء قرآن بود، آياتی را که مربوط به قرآن مورد بحث قرار گرفت در اين فرصت هم آيه نهم از سوره مبارکه اسراء، دو سه نکته را من عرض کنم و بعد هم در پاسخ به اين سؤال که بعضاً از ما میپرسند قرآن بخوانيم تا چه بشود، اينهای که قرآن خواندند به کجا رسيدند ما که نخوانديم چه از دست داديم اين حرف بعضاً جوانها نوجوانها و بعضی از مردم، اينهم ما مشتمان پر باشد بتوانيم جواب بدهيم که انس با قرآن، تلاوت با قرآن چه آثاری در زندگی فردی ما مادی ما معنوی ما و اخروی ما دارد ابتداءً اين آيه شريفه 9 از سوره اسراء که قرآن میفرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[2] قرآن سبب هدايت است برای کسانی که در اين مسير پايدار اند استوار اند: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[3] قرآن کتاب بشارت و نويد بخشی است برای انسانهای که مؤمنی که کار شايسته انجام میدهند و آن بشارت هم اين است که: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[4] اجر بزرگی در انتظار آنهاست اين ترجمه آيه و از آياتی که در باب اهميت قرآن نازل شده دو سه مطلب را من ذيل اين آيه عرض کنم بعد وارد اصل بحث بشويم مطلب اول اين است که از اين آيه استفاده میشود خرافات اصلاً در قرآن راه ندارد، اوهام خرافات مسائل بیاساس بیپايه طبق اين آيه، «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[5] قرآن کتابی است هدايتگر برای انسانهای که در مسير هدايت میخواهند ثابت قدم بمانند و گام بردارند اين نکته اول که در منطق استوار قرآن اصلاً خرافات و مطالب واهی ورود ندارد اين يک نکته.
مطلب دوم قرآن تنها کتابی است که قوانين ابدی و ثابت دارد شما انجيل زبور زبور البته کتابهای متعددی صحف بيش يک صد کتاب آسمانی بر انبياء نازل شد آن کتابی که امروز میشود با قاطعيت گفت که اين کتاب دستخوش تصرف بشر نشده و تحريف نشده کلامالله حميد مجيد است که قوانين ابدی و ثابت برای همه اعصار تاريخ، بارها بنده عرض کردم شما يک آيه قرآن را کسی ارائه کند بگويدبا انصاف نمیسازد با عقل نمیسازد با فطرت و وجدان سازگاری ندارد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[6] اين هم مطلب ديگر.
يک نکته ديگر هم من عرض کنم در مواردی فراوانی سروران عزيز خدا اشاره فرموده ما مزد را در گرو تلاش شما میدهيم میخواهيد به اجر و پاداش برسی بايد زحمت بکشی رنج بردی به گنج میرسی کاری نکرده انتظار ثواب نبايد داشته باشيد در همين آيه هم خدا میفرمايد قرآن بشارت میدهد چه کسانی را: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ»[7] مؤمن يعنی کسی که دارد کار میکند ايمان دارد زحمت میکشد زبان دارد غيبت نمیکند چشم دارد حرام نگاه نمیکند پول حرام به دست نمیآورد پول را در حرام خرج نمیکند وقتش را در گناه نمیگذراند اين مؤمن است، مؤمن يعنی « أَنْ يُطَاعَ اللَّهُ وَ لَا يُعْصَى»[8] اطاعت خدا میکند و ترک نافرمانی الهی آن کسی که میخواهد به اجر کبير برسد قرآن اين بشارت را میدهد که بايد اول مؤمن باشيد: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[9] باز ايمان به تنهايي که هم کافی نيست بايد عمل انجام بدهيد، من فقط نماز میخوانم میگويد يک وقتی کسی داشت میرفت، گريه میکرد و میرفت يک کسی هم داشت رد میشد تعداد زيادی نان در بغلش بود به آن کسی که گريه میکرد گفت شما پرا گريه میکنی؟ گفت از گرسنگی دارم گريه میکنم، گفت من هم برايت گريه میکنم، گفت نمیخواهد گريه کنی يک تکه از اين نانه را بده ما بخوريم جلو گرسنگیمان گرفته میشود گريه تعطيل میشود گفت نانت نمیدهم ولی هرچه بخواهی گريه میکنم، خمس نمیدهم هرچه میخواهی برای امام حسين سينه میزنم بزن، ما اهل دستگيری از ضعفاء نيستيم ولی تا دلت بخواهد ذکر میگويم چه ارزشی دارد: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[10] مؤمن که به تنهايي کافی نيست من آقا حواسم به خودت است خب جامعه چه شد؟ وظيفهات در برابر اجتماع چه شد اين سوره عصر اين سوره دارد وقتی نازل شد زمان پيغمبر مسلمانها وقتی از هم میخواستند جدا بشوند سوره عصر میخواندند و جدا میشدند دوتا تکليف از تکليفهای چهارگانهای که خدا برای جلوگيری از خسران زدگی بشر ياد میکند: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»[11]يعنی بهم میرسيد يادآوری کنيد ارزشها را بهم میرسيد يادآوری کنيد صر و شکيبايي را بنده بگويم آقا من ايمان دارم ولی کار به خير و شر کسی ندارم خب اين نشد، بالاخره پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کند از مسائل مسلمانها بیتوجه و بیخبر و بیاعتناء باشد مسلمان نيست بعضیها اسلامشان خط قرمز میخورد با اين حديث: «من أصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»[12] آقايون حضار محترم ماه رمضان است من يکجايي صبح هم عرض کردم يک خواهر محترمهای به ما گفت آقای حدائق ديروز عصر رفتم ديدن يک خانواده مستمندی در منطقه سعدی چهارتا بچه خوردسال داشت گفت سه روز است غذا نداريم، وای به حال ما، واقعاً وای به حال ما، آقا من نمیشناسيم، نمیشناسی برو آنهای را که میشناسند را سراغ بگير آن وقت میگوييد باران نمیآيد باران بيايد بايد تعجب کنيد نيامدن باران قاعده است نتيجه کار ماست گفت يک مختصر غذايي من برده بودم اين بچههای خرسال دست ما را میبوسيدند پای ما را میبوسيدند گفت يک بچهای شيرخوارهای داشت بیچاره مادر شيرش خشک در اين وانفسای روزگار، البته اين را بگويم حالا ما نمیدانيم خدا رحممان میکند و اگر کسی بداند و بیتوجه بخوابد مسلمان نيست رسولالله فرمود: «فليس بمسلم»[13] خودمان را به بیخيالی نزنيم اينکه رسولالله فرمود همسايه از چهار طرف از هر طرف تا چهلتا خانه همسايه است ما به اين قاعده چقدر عمل میکنيم بنده در منطقهای که هستم حواسم به اطراف خودم اطرافيان خودم هست هم مسائل اعتقادیشان هم مسائل اخلاقیشان، هم مسائل دينیشان اگر اين شکل بگيرد و اين حرف رسولالله اجراء بشود شما مشکل اقتصادی نداريد مگر ما ثروتمند کم داريم، مگر ما انسانها متمکن کم داريم؟ اگر هرکسی اطراف خودش را پوشيش بدهد جامعه اصلاح میشود لذا اين: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[14]يعنی يکديگر را دعوت کنيد يکديگر را سفارش کنيد به کارهای ارزشمند قطعاً رسيدن به پاداش الهی شرطش يمان است و عمل صالح ايمان به تنهايي فايده ندارد من بگويم آقا قرآن میخوانم ماه رمضان سهتا قرآن ختم میکنم میگويند چقدر دست مردم را گرفتی کار ازت میآمد کردی میتوانستی گرهی را باز کنی؟ امام مجتبی آقا امام حسن که هفته آينده ميلاد حضرت است امام در مسجدالحرام بودند در حال طواف واجب، طواف واجب خوب بشنويد حضرت داشتند طواف میکردند عدهای هم همراه حضرت و در معيت حضرت بودند يک کسی امام حسن را ديد آمد سمت امام حسن، حضرت حالا در حال طواف گفت آقا يک گرفتاری پيدا کردم الآن شما بياييد مشکلم حل میشود با آمدن شما مشکل من حل میشود امام از طواف آمد بيرون بعضی از کاسههای از آش داغتر از اين مقدس نماهای متدينتر از امام گفتند آقا طواف واجب را کجا داريد ول میکنيد میرويد عمل واجب است؟ آقا بايد ببينی خدا چه میپسندد حضرت فرمودند بر میگردم طواف را از سر میگيرم اما کار اين مسلمان رو زمين مانده من الآن میروم کار او را انجام میدهم بر میگردم میآيم طواف را از سر میگيرم واجب! واجب! نه مستحب، بلی قطعاً بهشت رفتن بايد هزينه کرد، «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[15] مؤمن بايد باشيم عمل صالح هم انجام بدهيد آوقت: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[16] رقم میخورد اين هم يک نکته ديگر و نکته مهمی که در موارد فراوانی در قرآن خدا میفرمايد ايمان، عمل صالح، ايمان عمل صالح: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[17]، « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[18] اينها بايد کنار هم باشند من آدم خوبی هستم آدم خوب براي خودت هستی برای جامعه چه تأثيری داری چه نقشی داری؟ چه کار داری میکنی؟ اميرالمؤمنين فرمود يک جوری زندگی کنيد که وقتی بين مردم هستيد مردم از بودنتان لذت ببرند و وقتی میرويد مردم احساس کنند يک چيزی را از دست دادند جای خالیتان را بفهمند بگويند فلان مؤثر بود فلان گرهگشا بود يادش بخير خيلی گرهها را باز میکرد اين عرض شود که آيه شريفه اما قسمت دوم بحث من پاسخ به اينکه ما قرآن بخوانيم چه نقشی در زندگیما چه برکاتی يک چند مورد را من عرض کنم از آثار انس با قرآن.
آقا يک کسی بنده خدا میگفت آقا ما معنی قرآن را هم نمیفهميم البته ثواب عظيم قرآن در تدبر در قرآن است: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[19] با تدبر بخوانيد، با تفکر و تعمق بخوانيد اين اوج ثواب است اما همان قرآن خواندن نگاه به صفحه قرآن تلاوت الفاظ و آيات نورانی که خدا ابلاغ کرده اين آثاری که من عرض میکنم را برای شما ايجاد میکند مثلی که کسی بيايد بگويد آقا من، بندهای خدايي سؤال کرد حالا عزيزی پرسيد اين مسأله را گفت آقا ما مثلاً معنی مثلاً ذکر نماز را نمیفهميم معنی آيه قرآن را نمیفهميم خب اين چه تأثيری در زندگی ما دارد؟ گفتم مثل اين میماند که شما يک داروی خارجی بهتان بدهند میگويد آقا اين دارو خارجی است؟ میگويد من ترکيبش را نمیدانم چه است؟ میگويند بخور آن اثر را روی تو خواهد گذاشت اثر وضعیاش را میگذارد، تو ندانی ترکيبش هم چه است؟ اثر میگذارد البته مايه تأسف است که بعضیها رو نماز خواندن ما رو قرآن خواندن ما فارسی بودن را بزرگ میکنند خوب بشنويد آقا ما ايرانی هستيم پارسی را پاسداريد بلی ما ايرانی هستيم افتخار میکنيم به ايرانی بودنمان مدال افتخار ما اين سخن اميرالمؤمنين است: «وَ هَؤُلَاءِ الْفُرْسُ حُكَمَاءُ كُرَمَاءُ»[20] اميرالمؤمنين فرمود ايرانيان قوم حكيم كريم عالم اند مدال افتخار ما انقراض دو حكومت غاصب ظالم طاغي ياغي غاصب حقوق اهل البيت انقراض بنياميه به دست ايرانيان، انقراض بنيالعباس به دست ايرانيان ما سرمان را بلند ميگيريم در تاريخ، اما ما مفتخر هستيم كه اين آيه شريفه در شأن ايرانيان نازل شد كه خدا به پيغمبر ميفرمايد اگر مسلمانها از دور تو فاصله گرفتند، آينده جمعيتي ميآيند: «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[21] اين شش ويژگي را پيغمبر فرمود خصوصيت ايرانيهاست بعد حضرت اشاره به سلمان كرد فرمود اين آيه مربوط به سلمان و قوم سلمان است، ولي نژاد پرست هم نيستيم اسلام انسانها را اينگونه تربيت كرده سياه سفيد، اروپايي، افريقايي آسيايي ملياردر گدا، عالم جاهل، مرد زن روستايي شهري، هيچ كدام مهم نيست، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[22]اين تراز الهي است در اين شهر كه به خدا نزديكتر است ما نميدانيم آن كسي كه تقواي بيشتري دارد به خدا نزديكتر است اين تربيت قرآني است اين تربيت بيني است،
كس نميداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
حالا ميآيند جوسازي ميكنند آقا ما قوم ايراني هستيم، ما داراي يك تمدن كهن بوديم ما چرا بايد نمازمان را عربي بخوانيم ما چرا بايد قرآن به زبان عربي بخوانيم اولاً عرض كنم يك كليمي پيدا نميكنيد يهودي، و يك مسيحي كه عنوان كند ما زبانمان فارسي است انجيل را يا تورات را بايد به زبان عبري بخوانيم چرا؟ اين حرف را آنها نميزنند اما سر زبان مسلمانها اين حرف جاري ميشود اين جاي تأسف، اما نكته عرض كنم.
قرآن كتاب زندگي است قرآن زبان بينالمللي هدايت است الآن در همين مملكت ما اقوام متعدد داريم فارس زبان داريم لور، ترك بلوچ عرب اخبار جمهوري اسلامي را با چه زباني ميگويند؟ با زبان فارسي زبان رسمي مملكت فارسي است پس آن قوميتها بيايند اعتراض كنند آقا زبان رسمی چرا ما زبان فارسی؟ میگويند بابا زبان رسمی زبان فارسی است زبان قوم و عشيرهتان زبان خودتان شما در خلوت خودت میخواهی دعا کنی با هر لهجهای و با هر زبانی دعا کن نماز زبان رسمی سخن گفتن با خداست، قرآن کتاب آسمانی هدايت بشريت است بالاخره اين خرده را که بعضیها میگيرند بعد میگويد آقا که اثری دارد؟ شما برای بسمالله الرحمن الرحيم هر ترجمهای که به کار ببريد، اصلاً اثر بسمالله را نخواهد داشت مثل داروی اصلی و داروی مشابه شما داروی مشابه کار داروی اصلی را نمیکند اثری که خدا در بسمالله الرحمن الرحيم قرار داده، حالا شما بگوييد به نام خداوند بخشندهای مهربان میگويند آن اثر را ندارد، آقا اين بسمالله چه اثری دارد؟ میگويند مثل همان داروی که نمیدانی چه اثری دارد میخوری تبت را میآورد پايين، قرآن هم اين کارهای که من الآن میگويم شما را میبرد به همين سمت، قرآن با ما چه میکند؟ اينها را به آنهای بگوييد که شبهه دارند، بگوييد اين کارها را میکند:
يک، آقا رسولالله میفرمايد تلاوت قرآن شما را لايق همسخن شدن با خدا میکند: «قال رسولالله اذا احبّ احدکم ان يحدث ربّه فليقرء القرآن»[23]، هر کدام از شما که دوست دارد خدا با او همسخن شود قرآن بخواند آن زمانی که داری قرآن میخوانی گوينده خداست شما داری تلاوت میکنی، در حقيقت خدا دارد با شما صحبت میکند بشر به خدا لياقت دادی شخصيت دادی کلاست را آوردی بالا بشوی همسخن خدا، اين يکی از برکات قرآن است و تلاوت قرآن همسخن شدن با پروردگار، قطعاً محيطی که در آن محيط با خدا م سخن شدی شياطين نيستند وسوسهها دور میشود تسويلات شيطانی میرود کنار.
از آثار ديگر قرآن قرآن بخوانيم چه بشود؟ پيامبر فرمود: « عَلَيْكَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ»[24] مردم به قرآن و تلاوت قرآن مداومت داشته باشيد: «فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ»[25] اولاً قرآن کفاره گناهان شما میشود، ببينيد برای مغفرت فقط مغفرت راهکارش اين نيست شبقدر و الهی العفوها اين يکی از راهکارهاست يکی از راهکارهای مغفرت توبه کردن و درخانه خدا آمدن است يکی از راههای بخشيده شدن تلاوت قرآن است، يکی از راههای بخشيدن آنهای که پدر و مادرهايشان زنده هستند خدمت به پدر و مادر است اصلاً موارد فراوانی داريم که اين کارها را اگر کنيد خدا گناهانتان را میبخشد جوانی آمد به امام صادق عرض کرد گناه زياد کردم اميد به مغفرت الهی ديگر ندارم از بس گناهانم زياد است نا اميد شدم حضرت فرمودند پدر و مادرت زنده هستند گفت پدرم زنده است مادرم فوت کرده آقا فرمودند برو به پدرت خدمت کن کارهايش را انجام بده، حوائجش را برآورده کن اين میشود: «کفارة ذنوب لاتغفر»، کفاره گناهان نابخشودنی آن گناهان درشت که ديگر نا اميدت کرده اميدوارت میکند به مغفرت اگر به پدر خدمت کردی، به مادر خدمت کردی، بعد که از محضر امام صادق رفت امام فرمودند ايکاش مادرش هم زنده بود، جوانهای که هنوز اين فرصت برايتان باقی است از اين فرصت استفاده کنيد از جاهای که خدا میبخشد تلاوت قرآن است زمانی که شما داريد قرآن میخوانيد و قرائت میکنيد همزمان دارد گناهان شما بخشيده میشود، «فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ»[26] يک.
از برکات خواندن قرآن و تلاوت قرآن، رسولالله میفرمايد: «وَ سِتْرٌ فِي النَّارِ»[27] ميشود حجابي در برابر آتش براي شما مصونيت برايتان ايجاد ميكند اين دو، و سوم «وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ»[28] قيامت هم شما را از عذاب الهي در امان نگه ميدارد آنهاي كه از فزع و جزع قيامت هراس دارند و واقعاً هراس بايد داشت اولياء هراس داشتند اين انس با قرآن و تلاوت با قرآن ميشود اماني در برابر عذاب براي شما، اين در آن خطبه شعبانيه پيامبر كه پيامبر در مدينه آن ده سالي كه حضور داشتند نماز جمعه ميخواندند جمعه پاياني هر ماه شعبان در خطبه رسولالله اين خطبه را ميخواندند: «أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ»[29] خطبه مفصل است ماه خدا پيشروي شماست داريد واريد رمضان ميشويد يك سري توصيههاي را پيغمبر براي روزداران ماه رمضان ميفرمايد شاهد عرضم اينجاست پيامبر ميفرمايد: «فَسَلُوا اللَّهَ»[30] تا ميرسد به اينجا «فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ»[31]با يك نيت پاك از خدا بخواهيد: «وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ»[32] با يك قلب پاك هم نيت را بايد صاف كرد هم دل را بايد پاك كرد، با دل پاك نيت صاف از خدا بخواهيد در ماه رمضان به اينها برسيد، به چه برسيم؟ «أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ»[33] روزهدار واقعي بشويد، خدا توفيق صيام واقعي را بدهد صيام واقعي را گفتيم هم زبان، هم چشم، هم گوش هم جوارح از گناه، آفرين بركساني كه ميگويد امروز يازدهم رمضان است يك غيبت در اين يازده روز نكردم درود خدا بر چنين كسي، درود خدا بر كسي كه بگويد يازده روز گذشت دروغي نگفتم، قلبي نشكستم، آبرويي نبردم، خطاي نكردم اين همان: «يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ»[34]است اين همان خروجي روزداري است اول پيامبر فرمود با نيت صاف قلب پاك از خدا بخواهيد توفيق روزهداري نصيبتان بشود و دوم: «وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ»[35] صادقانه خالصانه از خدا استدعا كنيد توفيق قرآن خواندن را بهتان بدهند در ماه رمضان اين فرمايش رسولخداست از بركات ديگر قرآن تلاوت قرآن قرآن سبب ميشود انسان را از گناهان دور ميكند، از فرمايشات رسولخداست به حضرت زهراي مرضيه يا خطاب به فرزندشان: «لا تغفل عن قراءة القرآن»[36] از خواندن قرآن غافل نشويد، « فإن القرآن يحيي القلب الميت»[37] قرآن قلب را احياء ميكند، ميدانيد حالا روايت ديگر هم دارد كه جلا ميدهد يعني اين قلب زنگار گرفته را پاك ميكند، آقا ما ميخوانيم چه ميشود؟ ميييم قلبت زنده ميشود قلبت احياء ميشود، بعضيها را قرآن ميفرمايد قلب دارند، «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[38] تدبر ندارد نميانديشد چشم دارد بصيرت ندارد گوش دارد: « وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[39] بعضيها شدند مثل حيوانات بدتر از حيوانات ميبيند عبرت نميگيرد.
دارالرحمه رفته بوديم تشييع جنازه يك بنده خدايي داشتند ميت را تلقين ميدادند ما هم ايستاده بوديم كه قبر را ديگر حالا تمام بشود لحد بگذارند يك كسي آهسته پشت سر من به بغل دستياش ميگفت فلاني امروز دلار در بازار چند معامله شد، من برگشتم يك نگاهي كردم ديدمش دستش را گرفتم گفتم بيا، حالا متوفي هم داياش بود گفت بلي حاجآقا؟ گفتم يك خرده بيا جلو، گفت بفرماييد گفتم بيا جلو آمد بردمش نزديك قبر گفتم يك نگاهي در قبر بكن، فكر كرد ميگويم برو بگير بخواب با وحشت يك نگاه كرد گفت بلي، آهسته بهش گفتم داييات دلار زير صورتش گذاشت، دنيا تا كجا؟ گفتم اين داييات را با يك دست كفني خواباندند اينجا هم دنبال نرخ دلار هستي اينجا كه بايد بيدارت كند، اينها ميدانيد مال چه است؟ قلب مرده، « لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[40] عاطفه رفته انسانيت رفته، ميگويد نداري برو بسوز و بساز به ما چه ربطي دارد، مشكل داري كه داري؟ اين انسانيتش از از بين رفته درمان كجاست انس با قرآن، اينهاي كه دلهايشان سنگ شده دعوتشان كنيد به تلاوت قرآن بگوييد خودتان را دوست ميداري وقت بگذار براي خودت رحم كن به خودت روزي حداقل دو صفحه قرآن بخوان تا رفته رفته اين زنگارها برطرف بشود، اين قلب زنده بشود، پيامبر فرمود قرآن قلب را زنده ميكند.
«و ينهى عن الفحشاء و المنكر»[41] آنهای که با قرآن مأنوس اند از منکرات فحشاء فاصله میگيرند ضريب آلودگی اينها کمتر است مصنونيت ايجاد میکند قرآن به همان اندازه که به نورانيت قرآن نزديک شديد از ظلمت گناه دور شديد فحشاء يعنی گناهان بزرگ پنهانی، منکر يعنی گناهان بزرگ آشکارا، قطعاً آنهای که مأنوس به قرآن اند اينها فاصله میگيرند از گناه، قرآن اينها را متحول میکند آقای حسن بصری میگويد در بصره يک آهنگری بود اين با دست معمولی تکههای آهن میگذاشت در کرهای آتش تفتيده که میشد گداخته که میشد دست میکرد میآورد بيرون میگذاشت روی صندان میکوبيد شکل میداد، حسن بصری میگويد من خيلی تعجب کردم آتش بشر در برابر آتش خيلی ضعيف است لذا خدا میفرمايد قيامت مجرمين را میسوزانيم به قول بزرگی اگر بدتر از سوختن عذابی بود خدا آن را در نظر میگرفت، میگويد رفتم جلو به آن آهنگر گفتم که آقا دستت نمیسوزد؟ گفت خير، گفتم در آتش چيزی پاشيدی؟ گفت خير، گفتم به دستت چيزی زدي گفت خير، گفتم چرا نمیسوزد؟ گفت زندگی من داستانی دارد، گفتم چه داستانی؟ گفت سالها قبل در همين مغازه که کار میکردم يک خانم محجبهای مؤمنهای آمد در مغازه يک روز گفت آقا من شوهرم مدتی است از دنيا رفته، چندتا بچه صغير يتيم رو دست من است، مختصر پس اندازی از اين شوهر مانده بود که اينها تا امروز خرج شد ما امروز برای غذايي بچهها ديگر چيزی نداريم بچههام هم گرسنهاند آمدهام يک قرضی به من بدهيد خدا رساند بر میگردانم دو روز قبل عرض کردم خدا میفرمايد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[42] هرچه داريد مال ماست، پولهايتان مال ماست سوادتان مال ماست، آبرويتان مال ماست، بدنتان و هيکلتان مال ماست مردم اينهای که خدا داده در راه خدا هم يک بخشش را هزينه کنيد گفت يک مقدار قرض ما بده، من بر میدانم گفت يک لحظه غفلت آمد سراغم، گفتم خانم کمکت میکنم ولی به يک شرط بايد تن به يک بیعفتی بدهي، بعضیها میبينيد کمک کردنشان هم جهنمیشدنشان است، پول را میدهد ولی به حرام میدهد، گفت تا اين حرف را به اين زن زدم اين قدر اين ناراحت شد که بدون اينکه به من ديگر حرف بزند از مغازه رفت، گفت ساعتی نگذشت ديدم اين خانم دوباره برگشت يک خانم محترمهای محجبهای بود گفت آقا رفتم منزل چشممان بچههاي يتيم که گرسنه بودند و در انتظار اين بودند که من برای اينها غذا ببرم من را دوباره برگرداند، حاضرم به اين خواسته تو تن در دهم ولی به يک شرط گفتم چه شرطی؟ گفت اين کاری که از من میخواهی يکجايي اتفاق بيفتد که غير از من و تو کسی نباشد، حالا میخواهم بگويم قرآن چه طور اين دلهای زنگار زده را جلا میدهد گفتم اينکه راحت است، من زير همين مغازه يک زير زمينی دارم سردابی دارم و هيچ کس آنجا تردد نمیکند اختيارش دست خودم است، گفت از پلههای سرداب رفتم پايين اين خانم هم دنبال سر من آمد پايين در آن سرداب که قرار گرفتيم ديدم اين زن دارد میلرزد گفتم خانم چرا میلرزی؟ گفت قرار بود من را جای ببری که غير از من و تو کسی نباشد، گفتم مگر اينجا تو کسی را میبينی: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[43] گفت انسان نمیدانی خدا تو را میبيند خدا در سرداب نيست، خدا در سفرهای اروپا و ايتاليا نيست خدا در باغ شهریها نيست، خدا در خلوتها نيست، گفت به من گفت: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[44] آيه اول را خواند، گفت آيه دوم را خواند: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ كِراماً كاتِبينَ»[45] خدا میفرمايد هرکدام از شما دوتا مراقب داريد عتيد و رقيب خوبیها و بدیها را اينها برايتان گزارش میکند گفت الآن پنج شاهد اينجا حاضر اند ذات مقدس ربوبی، دو شاهد فرشتههای تو، دو شاهد فرشتههای من الآن اين جمعيت محترمی که اينجا تشريف داريد تعداد اين جمعيت زن و مرد ضرب در دو به علاوه يک میشود شهودی که الآن بر کار ما شاهد اند، گفت اين دوتا آيه را که خواند يک دفعه به خود آمدم از خواب غفلت بيدار شدم گفتم خانم شرمندهام بد تقاضای کردم حلالم کن، میبينيد اين قرآن قلب را جلا میدهد به آن گنهکار يک آيه قرآن خواندی و سر خط نيامده برای خدا با قرآن حرف زديم پيش نرفتيم در خلوت گناه، گفت گفتم خانم آمدم از سرداب بالا، يک پولی به اين زن دادم گفتم اول اين پول برای خودت نمیخواهد برگردانی ولی دعا کن خدا مرا ببخشد، گفت اين زن گفت خدا همان گونه که اين مرد حاضر نشد من با آتش قهرت بسوزم حرارت آتش را در دنيا و آخرت از اين بردار گفت نمیدانم نفس اين زن چه کرد؟ از آن روز به بعد دست میکنم در کرهای آتش دستم نمیسوزد اين آتش عشق است نسوزد همه کس را، پارههای آتش را میگذارم در کره، گداخته میشود با همين دست میآورم بيرون بدون انبور بدون وسيله، ببينيد اين نقش قرآن است، رسولالله فرمود قرآن قلب را احياء میکند شما را از فحشاء و منکرات دور میکند در همان محيط گناه که همه دارند میروند يک سمت و سو ديگر، با اخلاق يک آيه متناسب با آن جمع بخوانيد ببين خدا چه میکند؟ مقلب القلوب اوست ما وظيفه را بايد انجام بدهيم پيامبر فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ كَمَا يَصْدَأُ الْحَدِيدُ»[46] قلبها زنگار میگيرد مثل آهنی که زنگار میگيرد، ديديد آهن زنگ میزند قلب هم همين طور میشود، بعد عرض کردند: «قِيلَ فَمَا جِلَاؤُهَا»[47] جلا يافتن اين قلب زنگار گرفته به چه است؟ پيغمبر فرمود: «وَ تِلَاوَةُ الْقُرْآن»[48] میخواهيد قلبهايتان زنگار زدايي بشود جلا پيدا کند شفاف بشود تلاوت قرآن قلب را جلا میدهد از نکات ديگر آثار ارزشمند انس با قرآن که اينها عرض کرديم از شاخصههای حکومت مهدوی احياء قرآن است بارور شدن ايمان، اينهای که دوست دارند ايمانشان روز به روز قویتر بشود میگويد آقا دوست داريم بهتر باشيم امروزمان بهتر از ديروزمان فردای مان بهتر از امروزمان اميرالمؤمنين میفرمايد اگر کسی دو روزش مثلهم باشد ضرر کرده میخواهيد ايمانتان بارور بشود، بارور شدن ايمان، حضرت فرمود: «لِقَاحُ الْإِيمَانِ تِلَاوَةُ الْقُرْآن»[49] هرکه میخواهد ايمانش بارور بشود قرآن بخواند خود اين انسان با قرآن، تلاوت با قرآن ايمان را میبرد بالا، ايمان را بارور میکند يعنی هرچه شما به رفتن نزديکتر میشويد بندهتر میشويد وظيفهشناستر میشويد قطعاً آنی که با قرآن مأنوس است صله رحم را درست انجام میدهد وظايف خانوادگیاش را به شايستگی انجام میدهد مردی که با قرآن مأنوس است بد اخلاقی در خانه نمیکند حرمت نمیشکند دل نمیشکند زنی که با قرآن مأنوس است حرمت شوهر را زيرپا نمیگذارد آبرويي يکديگر را نمیبرند يکديگر را به نگاه امانت میبينند اين بارور شدن ايمان است، ايمان بارور شده میگويند خدا رحمت کند امام را خانم ثقفی همسر امام دختر آيتالله ثقفی بعد از فوت امام با ايشان مصاحبه شد گفتند از امام بگوييد گفت من شصت سال زن امام بودم همسر امام بودم يکبار امام به من نگفتند خانم يک چايي دم کن بيار اين ايمان است کلفت و نوکر که نياورديم نتيجه انس با قرآن انسان آدم میشود فرق دارد آدمی با آدمک آدم آن باشد در آيد از محک، بالاخره بعضیها آدمک اند، ولی بايد آدم بود انسان بود اين انسانيت انس با قرآن پيدا کرديد رقم میخورد.
و نکته ديگر آنهای که میخواهم آرامش در زندگی پيدا کنند، ديديد بعضیها اضطراب دارند استرس دارند هرچه از خدا فاصله بگيرد اضطرابش بيشتر میشود هرچه به خدا و انتظارات الهی نزديکتر بشويد آرامشتان بيشتر میشود، اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ أَنِسَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَةُ الْإِخْوَان»[50] آنهای که با تلاوت قرآن انس پيدا کردند مفارقت اخوان رو آنها اثر نمیگذارد، گاهی اوقات عزيزترين کسانیشان را از دست میدهند اما ثابت قدم اند، بلی دل میسوزد چه بسا اشک جاری میشود اما با ثبات است به وحشت نمیافتد احساس تنهايي نمیکند میگويد خدا با ماست کسانی که با قرآن میخواهيد آرامش پيدا کنيد، میخواهيد جداييها فوتها فراقها شما را بهم نريزد، من پايان عرايضم حالا يک دعا از اميرالمؤمنين بود که در ختم قرآن حضرت هميشه میخواندند اين باشد طلبتان که چندتا پيام هم دارد انشاءالله فرصت ديگر.
يک جريان از يکی از پرورش يافتگان مکتب اهلالبيت در انس با قرآن که چطور اين اطمينان میآيد: «لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَةُ الْإِخْوَان»[51] را عرض کنم، آيتالله العظمی ميرزا جواد آقای ملکی تبريزی استاد حضرت امام صاحب المراقبات که من يک وقت در يکی از سخنرانیهای امام شنيدم امام فرمودند خدا به مردم قم تفضل کرده که پيکر اين شخصيت بزرگ در قبرستان شيخان قم دفن است قم رفتيد بعد از زيارت حضرت معصومه بزرگان علمای که در حرم اند يک سری هم برويد قبرستان شيخان نزديک حرم است شايد فاصله صد و پنجا، صد متری حرم قبر آقای حاج ميرزاجواد آقا شخصيت کم نظيری که خروجی مکتبش شد امام، خروجش کارش شد آيتالله عظمی اراکی گلپايگانی میگويند يک وقتی ديدم صبح اول وقت در فيضيه باز شد آقا ميرزا جواد آقا با عجله وارد فيضيه شد از پلهها رفت بالا طبقه دوم در اتاق يک طلبهای را در زد، طلبه آمد دم در گفت آقا آمدم تشکر کنم ديشب در نافله شب در زمرهای چهل مؤمن ما را هم دعا کردی، اين بشر به کجا میرسد اما اين را بشنويد اين را من از آيتالله العظمی اراکی نقل میکنم ايشان مصاحبهای با ايشان شده بود سال شصت و چهار، سی و شش قبل مجله حوزه با ايشان مصاحبه کرده بود يکی از خاطراتی که از آقا ميرزا جواد آقا نقل کرده بودند اين بود، گفتند آقای ميرزا جواد آقا يک روزی بد روز تولد امام رضا يازده ذی القعده بود جمعيتی از بزرگان تبريز آمده بودند قم مهمان آقای ميرزا جواد آقا بودند در خانه ايشان وقتی ظهر بود ديگر حالا وقت نهار بود همه نشسته بودند روز ميلاد در اتاق منتظر بودند سفره پهن بشود نهار بدهند به مهمانها يک دفعه صدای ناله اهل منزل بلند شد از حياط فرياد خانمها سر بلند کرد همه مهمانها مضطرب شدند چه خبر شد؟ ديدند آيتالله ميرزا جواد آقای تبريزی با عجله از اتاق خارج شد دقايقی گذشت ديدند صدا آرام شد بعد هم آقا آرام آمد نشست در جمع مهمانها ديدند يک دفعه صداها آرام خود آقا هم هيچ تغييری در چهره و سيمايش نشد اينها هم ديگر جرأت نکردند بپرسند چه خبر است؟ جريان چه بود؟ در حوض منزل ايشان که حوض عميقی بوده در حياط پسر پانزده ساله ايشان افتاده بود در حوض خفه شده بود جنازه بچه آمده بود رو آب مادر خانمها در منزل دور حوض به سر میزدند شيون میکردند روز ميلاد امام رضا آقای حاج ميرزا جواد آقا تا میآيد بيرون میبيند جسد رو آب است آقايون گفتنش راحت است شنيدنش هم برای شما راحت است خدا نکند کسی اين گونه آزمون بشود از امتحان سربلند بيرون آمدن هنر است، از امتحان سربلند بيرون آمدن هنر است، آقا دست میکند جسد بچه را از روی آب میگيرد، به خانمها میگويد برسيد به کارهای خودتان امانت خدا بود پانزده سال دستما بود امروز اين همان نگاه «رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[52] بچهات هم مال خداست کبدت مال خداست، قلبت مال خداست نگاهت اينگونه گفت امانت خدا بود، پانزده سال دست ما بود از ما گرفتند برويد به کارهايتان برسيد جسد را میبرد در يکی از اتاقهای منزل میگذارد در را میبندد میآيد در جمع مهمانها مینشيند مهمانها هم ديگر نمیپرسند آقا چه شد؟ سر و صدا بلند شد آرام شد خب روز ميلاد امام رضا هم بوده اقتضای روز ميلاد هم بعضیها شعر میخواندند شوخی میکردند مزاح میکردند سفره پهن میشود غذا میخورند مهمانها يکی يکی بعد از غذا رفتند رفتند دو سه نفر از اينها که از خصيصين آقای حاج ميرزا جواد آقا بودند آقا میفرمايد بمانيد من با شما کار دارم اين دو سه نفر که میمانند میگويند آقا امرتان، آقا ببينيد حالا بشنويد ادبيات گفتن را آقا میفرمايد امروز روز ميلاد امام هشتم بود و خداوند به ما عيدی مرحمت کرد الله اکبر اينها میگويند آقا چه عيدی خدا به شما داد؟ میفرمايد امانتی که پانزدهسال مسئوليتش را به دوش ما سپرده بودند امروز بار مسئوليت ما را سبک کردند باز هم اينها نمیفهمند، میگويند آقا چه امانتی پانزده سال دست شما بوده حالا ازتان پس گرفتند؟ آقا میفرمايد پسرم در حوض آب افتاد خفه شد بياييد کمک کنيم غسلش کنيم کنفش کنيم برويم دفنش کنيم آيتالله العظمی اراکی میگويد همان بعد از ظهر روز ميلاد پسر حاج ميرزا جوادآقا را در منزل غسل کردند کفن کردند بیسر و صدا بردند قبرستان دفن کردند فردای آن روز استاد آمد در جلسه درس درسش را گفت، درس که تمام شد آقا فرمود آقايان طلاب پسر ما هم رفت، آيتالله اراکی میگويد من نشسته بودم يکی از هم درسیهايمان گفت آقا شيخ محمدعلی اراکی میدانيد پسر استاد کجا گرفت؟ گفتم نه، گفت عالم آخرت، چرا بعضیها اين قدر مقاوماند بعضیها با يک مختصر بيماری کفر میگويد خدايا زورت به ما رسيد، دارالرحمه رفته بودم برای تشييع جنازهای ديدم يک آقايي آمده بود مادرش مرده بود دم در غسالخانه فحش به خدا میداد خودش را میبرد بالا میزد زمين فحش به پيغمبر میداد فحش به امام حسين میداد اي خدای فلان فلان مادرم را بردی هی ناسزا میگفت ما رد شديم يکی گفت حاج آقا برويد يک نهی از منکرش کنيد، گفتم مگر تو خولی ساده اين دارد به خدا فحش میدهد اين حالا فعلاً به تعبير امروزیها آمپل چسباند، گفتم من در يک صورت بهش حرف میزنم برويد سه چهارتا بشويد بگيردش سفت بگيردش من هم حرف میزنم، شما خودتان نزديکش نمیرويد ما را میفرستيد جلو، گفتم برويد بگيردش گرفتيد من بهش يک حرفی میزنم البته کسی هم جرأت نمیکرد، آدمی رستمی بود زده بود سيم آخر گفتم اگر بگيردش میروم بهش میگويم خدا مادرت را که برد برد تو را هم میبرد کس و کارت را هم میبرد همه را میبرد فضولی موقوف، آقايون همان روز اين صحنه را خدا به ما نشان داد رفتيم سر قبر يک آقای که جوان نوزده ساله دانشجوش در آب خفه شده بود در همين شيراز در همين دارالرحمه آن صحنه را اول ديدم آمديم آنجا آقايون اين پدر لباس مشکی هم نپوشيده بود هی میگفت خدايا شکرت، الحمدلله ربّ العالمين کدام جوان جوان نوزده سالهای که دو مرتبه به آيتالله بهجت نامه نوشته بود آيتالله بهجت زير يکی از نامههايش نوشته بودند من افتخار میکنم که در زمانی زندگ میکنم که نوجوانهای مثل شما هستيد نماز شبش تعطيل نمیشد اسوه اخلاق بود اين جوان نوزده ساله همه زار میزدند اين پدر ايستاده بود میگفت الحمدالله خدايا شکرت يک آقای مداحی بود اصلاً مثلی که تعمد داشت میخواست اين پدر را به گريه بيندازد جوان را گذاشتند در قبر گفت آقای فلانی بيا حجله پسرت را ببين حجله که برايش برقرار نکردی زنش که ندادی بيا حجله قبرش را ببين ای همه زار میزدند گفتند آقای محترم تو بايد تسکين بدهی اينها را داری داغ اينها را جريحه اينها را بيشتر میکنی گفتم اينها را تسکين بايد بده، تو به همه بگو از اين بابای اين جوان ياد بگيريد شيکبايي را از اين پدر وقتی میخواستند لحد بگذارند آمد دستها را بلند کرد پايين قبر گفت خدا سپاس میگويم امانتی را دادی ولی سالم با ايمان تحويل دادم اينها نتيجه قرآن است قرآن میآوردت سر خط نشد میشود همان آدم که کفر میگويد مادرش میميرد دری وری میگويد بسنده کنيم روز چهار شنبه است، يک عرض ادبی هم به ساحت مقدس آقا موسی ابن جعفر پيدا کنيم هفته گذشته در خانه علی ابن موسی الرضا آقا بردند زندان حضرت در آن ورود به زندان هارون الرشيد به خدا عرض کرد خدايا به دنبال يکجايي بودم که خلوت کنم با شما يک محيط خلوتی، ببينيد ايمان، اعتقاد چقدر انسان را با صلابت میکند، خدايا شما را سپاس میگويم که اين محيط فراهم شده ما با شما خلوت کنيم از آن روزنه امام نگاه میکند در آن ساعات پايانی عمر حضرت که آقا را مسموم کردند زندانهای متعددی آقا موسی ابن جعفر گذراند آخرين زندانی که امام زندانی شدند زندانبان سندی ابن شاهک يهودی ملعون بود نوع زندانبانها وقتی رفتار و سيره موسی ابن جعفر را میديدند اينها متحول میشدند عوض میشدند زن رقاصه میآوردند در زندان سر میگذاشت رو خاک العفو میگفت اما سندی ابن شاهک يهودی، لا مذهب چه کرد که میگويند حضرت در خلوتش به خدا عرض میکرد: «يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ طِينٍ وَ مَاءٍ»[53] ای خدايي که گياه را از دل خاک درخت را از دل خاک نجات میده ما را ديگر از زندان هارونی خلاصی ببخش، ای خدايي که طفل را از رحم مادر خلاص میبخشی ما را از اين زندان هارون خلاصی ببخش، يک روز شيعيان بغداد آمدند ديدند در زندان آقا باز است، چهار غلام يک سرير را رو سر گرفتند تخت سريری را و يک نفر هم جلو دارد بلندبلند صدا میزند: «هذا امام الرفضه»، اين امام رافضیهاست آقا را غريبانه آوردند کنار جسر بغداد گذاشتند شماها اگر نبوديد شيعيان بغداد ادب کردند سليمان جعفری کفنی قيمتی آورد امام را با احترام در قبرستان سادات قريش به خاک سپردند همين جايي که امروز مضجع شريف حضرت است اما بگوييم آقا به بدن شما ديگر بعد از شهادتتان کسی اسائه نکرد سلام بر آن شهيدی که سه روز بیغسل و کفن، «ملقی ثلاثاً بلا غسل و لا کفن»[54]، سلام بر آن شهيدی که سه شبانه روز بدون غسل و کفن پيکرش در برابر آفتاب.
[1] اسراء 9.
[2] اسراء 9.
[3] اسراء 9.
[4] اسراء 9.
[5] اسراء 9.
[6] اسراء 9.
[7] اسراء 9.
[8] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج48 ص169.
[9] اسراء 9.
[10] اسراء 9.
[11] عصر 3.
[12] علل الشرائع / ترجمه مسترحمى النص ص131.
[13] علل الشرائع / ترجمه مسترحمى النص ص131.
[14] عصر 3.
[15] اسراء 9.
[16] اسراء 9.
[17] عصر 1-3.
[18] نحل 97.
[19] محمد 24.
[20] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص330.
[21] مائده 54.
[22] حجرات 13.
[23] کنزل العمال حدیث2257
[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج89 ص17.
[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج89 ص17.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج89 ص17.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج89 ص17.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج89 ص17.
[29] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[30] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[31] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[32] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[33] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[34] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[35] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.
[36] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج10 ص22، البته مخاطب حضرت زهرا(س) نيست.
[37] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج10 ص22.
[38] اعراف 179.
[39] اعراف 179.
[40] اعراف 179.
[41] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج10 ص22.
[42] انفال 3.
[43] علق 14.
[44] علق 14.
[45] انفطار 11- 10.
[46] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص237.
[47] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص237.
[48] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص237.
[49] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص420.
[50] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص112.
[51] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص112.
[52] انفال 3.
[53] الأمالي( للصدوق) النص ص377.
[54] فرهنگ عاشورا ص84