استاد حدائق روز چهارشنبه 24 فروردین ماه 1401 مصادف با یازدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز  به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­­الله الرحمن الرحيم

قال الله­الحکيم فی کتابه ­­الکريم: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[1].

چند جلسه­ای را در محضر حضار محترم سخن با محوريت نقش قرآن در زندگی بشر که يکی از شاخصه­های عصر ظهور در دولت امام عصر احياء قرآن بود، آياتی را که مربوط به قرآن مورد بحث قرار گرفت در اين فرصت هم آيه نهم از سوره مبارکه اسراء، دو سه نکته را من عرض کنم و بعد هم در پاسخ به اين سؤال که بعضاً از ما می­پرسند قرآن بخوانيم تا چه بشود، اين­های که قرآن خواندند به کجا رسيدند ما که نخوانديم چه از دست داديم اين حرف بعضاً جوان­ها نوجوان­ها و بعضی از مردم، اين­هم ما مشت­مان پر باشد بتوانيم جواب  بدهيم که انس با قرآن، تلاوت با قرآن چه آثاری در زندگی فردی ما مادی ما معنوی ما و اخروی ما دارد ابتداءً اين آيه شريفه 9 از سوره اسراء که قرآن می­فرمايد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[2] قرآن سبب هدايت است برای کسانی که در اين مسير پايدار اند استوار اند: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[3] قرآن کتاب بشارت و نويد بخشی است برای انسان­های که مؤمنی که کار شايسته انجام می­دهند و آن بشارت هم اين است که: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[4] اجر بزرگی در انتظار آن­هاست اين ترجمه آيه و از آياتی که در باب اهميت قرآن نازل شده دو سه مطلب را من ذيل اين آيه عرض کنم بعد وارد اصل بحث بشويم مطلب اول اين است که از اين آيه استفاده می­شود خرافات اصلاً در قرآن راه ندارد، اوهام خرافات مسائل بی­اساس بی­پايه طبق اين آيه، «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ»[5] قرآن کتابی است هدايت­گر برای انسان­های که در مسير هدايت می­خواهند ثابت قدم بمانند و گام بردارند اين نکته اول که در منطق استوار قرآن اصلاً خرافات و مطالب واهی ورود ندارد اين يک نکته.

مطلب دوم قرآن تنها کتابی است که قوانين ابدی و ثابت دارد شما انجيل زبور زبور البته کتاب­های متعددی صحف بيش يک صد کتاب آسمانی بر انبياء نازل شد آن کتابی که امروز می­­شود با قاطعيت گفت که اين کتاب دستخوش تصرف بشر نشده و تحريف نشده کلام­الله حميد مجيد است که قوانين ابدی و ثابت برای همه اعصار تاريخ، بارها بنده عرض کردم شما يک آيه قرآن را کسی ارائه کند  بگويدبا انصاف نمی­­سازد با عقل نمی­سازد با فطرت و وجدان سازگاری ندارد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[6] اين هم مطلب ديگر.

يک نکته ديگر هم من عرض کنم در مواردی فراوانی سروران عزيز خدا اشاره فرموده ما مزد را در گرو تلاش شما می­دهيم می­خواهيد به اجر و پاداش برسی بايد زحمت بکشی رنج بردی به گنج می­رسی کاری نکرده انتظار ثواب نبايد داشته باشيد در همين آيه­ هم خدا می­فرمايد قرآن بشارت می­دهد چه کسانی را: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ»[7] مؤمن يعنی کسی که دارد کار می­کند ايمان دارد زحمت می­کشد زبان دارد غيبت نمی­کند چشم دارد حرام نگاه نمی­کند پول حرام به دست نمی­آورد پول را در حرام خرج نمی­کند وقتش را در گناه نمی­گذراند اين مؤمن است، مؤمن يعنی « أَنْ يُطَاعَ اللَّهُ وَ لَا يُعْصَى»[8] اطاعت خدا می­کند و ترک نافرمانی الهی آن کسی که می­خواهد به اجر کبير برسد قرآن اين بشارت را می­دهد که بايد اول مؤمن باشيد: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[9] باز ايمان به تنهايي که هم کافی نيست بايد عمل انجام بدهيد، من فقط نماز می­خوانم می­­گويد يک وقتی کسی داشت می­رفت، گريه می­کرد و می­­رفت يک کسی هم داشت رد می­شد تعداد زيادی نان در بغلش بود به آن کسی که گريه می­کرد گفت شما پرا گريه می­­کنی؟ گفت از گرسنگی دارم گريه می­­کنم، گفت من هم برايت گريه می­کنم، گفت نمی­خواهد گريه کنی يک تکه از اين­ نان­ه را بده ما بخوريم جلو گرسنگی­مان گرفته می­شود گريه تعطيل می­شود گفت نانت نمی­دهم ولی هرچه بخواهی گريه می­­کنم، خمس نمی­دهم هرچه می­­خواهی برای امام حسين سينه می­زنم بزن، ما اهل دست­­گيری از ضعفاء نيستيم ولی تا دلت بخواهد ذکر می­گويم چه ارزشی دارد: «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[10] مؤمن که به تنهايي کافی نيست من آقا حواسم به خودت است خب جامعه چه شد؟ وظيفه­ات در برابر اجتماع چه شد اين سوره عصر اين سوره دارد وقتی نازل شد زمان پيغمبر مسلمان­ها وقتی از هم می­­خواستند جدا بشوند سوره عصر می­خواندند و جدا می­شدند دوتا تکليف از تکليف­­های چهارگانه­ای که خدا برای جلوگيری از خسران زدگی بشر ياد می­­کند: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»[11]يعنی بهم می­رسيد يادآوری کنيد ارزش­ها را بهم می­­رسيد يادآوری کنيد صر و شکيبايي را بنده بگويم آقا من ايمان دارم ولی کار به خير و شر کسی ندارم خب اين نشد، بالاخره پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کند از مسائل مسلمان­ها بی­توجه و بی­خبر و بی­اعتناء باشد مسلمان نيست بعضی­ها اسلام­شان خط قرمز می­­خورد با اين حديث: «من أصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم‏»[12] آقايون حضار محترم ماه رمضان است من يک­جايي صبح هم عرض کردم يک خواهر محترمه­ای به ما گفت آقای حدائق ديروز عصر رفتم ديدن يک خانواده مستمندی در منطقه سعدی چهارتا بچه خوردسال داشت گفت سه روز است غذا نداريم، وای به حال ما، واقعاً وای به حال ما، آقا من نمی­­شناسيم، نمی­شناسی برو آن­های را که می­­شناسند را سراغ بگير آن وقت می­گوييد باران نمی­­آيد باران بيايد بايد تعجب کنيد نيامدن باران قاعده است نتيجه کار ماست گفت يک مختصر غذايي من برده بودم اين بچه­­های خرسال دست ما را می­­بوسيدند پای ما را می­بوسيدند گفت يک بچه­ای شيرخواره­ای داشت بی­چاره مادر شيرش خشک در اين وانفسای روزگار، البته اين را بگويم حالا ما نمی­دانيم خدا رحم­مان می­­کند و اگر کسی بداند و بی­توجه بخوابد مسلمان نيست رسول­الله فرمود: «فليس بمسلم‏»[13] خودمان را به بی­خيالی نزنيم اين­که رسول­الله فرمود همسايه از چهار طرف از هر طرف تا چهل­تا خانه همسايه است ما به اين قاعده چقدر عمل می­کنيم بنده در منطقه­ای که هستم حواسم به اطراف خودم اطرافيان خودم هست هم مسائل اعتقادیشان هم مسائل اخلاقی­شان، هم مسائل دينی­شان اگر اين شکل بگيرد و اين حرف رسول­الله اجراء بشود شما مشکل اقتصادی نداريد مگر ما ثروتمند کم داريم، مگر ما انسان­ها متمکن کم داريم؟ اگر هرکسی اطراف خودش را پوشيش بدهد جامعه اصلاح می­شود لذا اين: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[14]يعنی يکديگر را دعوت کنيد يکديگر را سفارش کنيد به کارهای ارزشمند قطعاً رسيدن به پاداش الهی شرطش يمان است و عمل صالح ايمان به تنهايي فايده ندارد من بگويم آقا قرآن می­خوانم ماه رمضان سه­تا قرآن ختم می­­کنم می­گويند چقدر دست مردم را گرفتی کار ازت می­­آمد کردی می­توانستی گرهی را باز کنی؟ امام مجتبی آقا امام حسن که هفته آينده ميلاد حضرت است امام در مسجدالحرام بودند در حال طواف واجب، طواف واجب خوب بشنويد حضرت داشتند طواف می­کردند عده­ای هم همراه حضرت و در معيت حضرت بودند يک کسی امام حسن را ديد آمد سمت امام حسن، حضرت حالا در حال طواف گفت آقا يک گرفتاری پيدا کردم الآن شما بياييد مشکلم حل می­شود با آمدن شما مشکل من حل می­شود امام از طواف آمد بيرون بعضی از کاسه­های از آش داغ­تر از اين مقدس­ نماهای متدين­تر از امام گفتند آقا طواف واجب را کجا داريد ول می­کنيد می­رويد عمل واجب است؟ آقا بايد ببينی خدا چه می­پسندد حضرت فرمودند بر می­گردم طواف را از سر می­گيرم اما کار اين مسلمان رو زمين مانده من الآن می­روم کار او را انجام می­دهم بر می­­گردم می­آيم طواف را از سر می­گيرم واجب! واجب! نه مستحب، بلی قطعاً بهشت رفتن بايد هزينه کرد، «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»[15] مؤمن بايد باشيم عمل صالح هم انجام بدهيد آوقت: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»[16] رقم می­­خورد اين هم يک نکته ديگر و نکته مهمی که در موارد فراوانی در قرآن خدا می­فرمايد ايمان، عمل صالح، ايمان عمل صالح: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[17]، « مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[18] اين­ها بايد کنار هم باشند من آدم خوبی هستم آدم خوب براي خودت هستی برای جامعه چه تأثيری داری چه نقشی داری؟ چه کار داری می­کنی؟ اميرالمؤمنين فرمود يک جوری زندگی کنيد که وقتی بين مردم هستيد مردم از بودنتان لذت ببرند و وقتی می­رويد مردم احساس کنند يک چيزی را از دست دادند جای خالی­­تان را بفهمند بگويند فلان مؤثر بود فلان گره­گشا بود يادش بخير خيلی گره­ها را باز می­­کرد اين عرض شود که آيه­ شريفه اما قسمت دوم بحث من پاسخ به اين­که ما قرآن بخوانيم چه نقشی در زندگی­ما چه برکاتی يک چند مورد را من عرض کنم  از آثار انس با قرآن.

آقا يک کسی بنده خدا می­گفت آقا ما معنی قرآن را هم نمی­فهميم البته ثواب عظيم قرآن در تدبر در قرآن است: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[19] با تدبر بخوانيد، با تفکر و تعمق بخوانيد اين اوج ثواب است اما همان قرآن خواندن نگاه به صفحه قرآن تلاوت الفاظ و آيات نورانی که خدا ابلاغ کرده اين آثاری که من عرض می­کنم را برای شما ايجاد می­کند مثلی که کسی بيايد بگويد آقا من، بنده­ای خدايي سؤال کرد حالا عزيزی پرسيد اين مسأله را گفت آقا ما مثلاً معنی مثلاً ذکر نماز را نمی­­فهميم معنی آيه قرآن را نمی­فهميم خب اين چه تأثيری در زندگی ما دارد؟ گفتم مثل اين­­ می­ماند که شما يک داروی خارجی به­تان بدهند می­­گويد آقا  اين دارو خارجی است؟ می­گويد من ترکيبش را نمی­دانم چه است؟ می­­گويند بخور آن اثر را روی تو خواهد گذاشت اثر وضعی­اش را می­­گذارد، تو ندانی ترکيبش هم چه است؟ اثر می­­گذارد البته مايه تأسف است که بعضی­ها رو نماز خواندن ما رو قرآن خواندن ما فارسی بودن را بزرگ می­کنند خوب بشنويد آقا ما ايرانی هستيم پارسی را پاسداريد بلی ما ايرانی هستيم افتخار می­­کنيم به ايرانی بودن­مان مدال افتخار ما اين سخن اميرالمؤمنين است: «وَ هَؤُلَاءِ الْفُرْسُ حُكَمَاءُ كُرَمَاءُ»[20] اميرالمؤمنين فرمود ايرانيان قوم حكيم كريم عالم اند مدال افتخار ما انقراض دو حكومت غاصب ظالم طاغي ياغي غاصب حقوق اهل البيت انقراض بني­اميه به دست ايرانيان، انقراض بني­العباس به دست ايرانيان ما سرمان را بلند مي­گيريم در تاريخ، اما ما مفتخر هستيم كه اين آيه شريفه در شأن ايرانيان نازل شد كه خدا به پيغمبر مي­فرمايد اگر مسلمان­ها از دور تو فاصله گرفتند، آينده جمعيتي مي­آيند: «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[21] اين شش ويژگي­ را پيغمبر فرمود خصوصيت ايراني­هاست بعد حضرت اشاره به سلمان كرد فرمود اين آيه مربوط به سلمان و قوم سلمان است، ولي نژاد پرست هم نيستيم اسلام انسان­ها را اين­گونه تربيت كرده سياه سفيد، اروپايي، افريقايي آسيايي ملياردر گدا، عالم جاهل، مرد زن روستايي شهري، هيچ كدام مهم نيست، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[22]اين تراز الهي است در اين شهر كه به خدا نزديك­تر است ما نمي­دانيم آن كسي كه تقواي بيشتري دارد به خدا نزديك­تر است اين تربيت قرآني است اين تربيت بيني است،

كس نمي­داند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق

حالا مي­آيند جوسازي مي­­كنند آقا ما قوم ايراني هستيم، ما داراي يك تمدن كهن بوديم ما چرا بايد نمازمان را عربي بخوانيم ما چرا بايد قرآن به زبان عربي بخوانيم اولاً عرض كنم يك كليمي پيدا نمي­كنيد يهودي، و يك مسيحي كه عنوان كند ما زبان­مان فارسي است انجيل را يا تورات را بايد به زبان عبري بخوانيم چرا؟ اين حرف را آن­ها نمي­زنند اما سر زبان مسلمان­ها اين حرف جاري مي­شود اين جاي تأسف، اما نكته عرض كنم.

قرآن كتاب زندگي است قرآن زبان بين­المللي هدايت است الآن در همين مملكت ما اقوام متعدد داريم فارس زبان داريم لور، ترك بلوچ عرب اخبار جمهوري اسلامي را با چه زباني مي­گويند؟ با زبان فارسي زبان رسمي مملكت فارسي است پس آن قوميت­ها بيايند اعتراض كنند آقا زبان رسمی چرا ما زبان فارسی؟ می­گويند بابا زبان رسمی زبان فارسی است زبان قوم و عشيرهتان زبان خودتان شما در خلوت خودت می­خواهی دعا کنی با هر لهجه­ای و با هر زبانی دعا کن نماز زبان رسمی سخن گفتن با خداست، قرآن کتاب آسمانی هدايت بشريت است بالاخره اين خرده را که بعضی­ها می­گيرند بعد می­گويد آقا که اثری دارد؟ شما برای بسم­الله الرحمن الرحيم هر ترجمه­ای که به کار ببريد، اصلاً اثر بسم­الله را نخواهد داشت مثل داروی اصلی و داروی مشابه شما داروی مشابه کار داروی اصلی را نمی­کند اثری که خدا در بسم­الله الرحمن الرحيم قرار داده، حالا شما بگوييد به نام خداوند بخشنده­­ای مهربان می­گويند آن اثر را ندارد، آقا اين بسم­الله چه اثری دارد؟ می­گويند مثل همان داروی که نمی­دانی چه اثری دارد می­خوری تبت را می­آورد پايين، قرآن هم اين کارهای که من الآن می­گويم شما را می­برد به همين سمت، قرآن با ما چه می­کند؟ اين­ها را به آن­های بگوييد که شبهه دارند، بگوييد اين کارها را می­کند:

يک، آقا رسول­الله می­­فرمايد تلاوت قرآن شما را لايق هم­سخن شدن با خدا می­کند: «قال رسول­الله اذا احبّ احدکم ان يحدث ربّه فليقرء القرآن»[23]، هر کدام از شما که دوست دارد خدا با او هم­سخن شود قرآن بخواند آن زمانی که داری قرآن می­خوانی گوينده خداست شما داری تلاوت می­کنی، در حقيقت خدا دارد با شما صحبت می­کند بشر به خدا لياقت دادی شخصيت دادی کلاست را آوردی بالا بشوی هم­­سخن خدا، اين يکی از برکات قرآن است و تلاوت قرآن هم­سخن شدن با پروردگار، قطعاً محيطی که در آن محيط با خدا م سخن شدی شياطين نيستند وسوسه­ها دور می­­شود تسويلات شيطانی می­­رود کنار.

از آثار ديگر قرآن قرآن بخوانيم چه بشود؟ پيامبر فرمود: « عَلَيْكَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ»[24] مردم به قرآن و تلاوت قرآن مداومت داشته باشيد: «فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ»[25] اولاً قرآن کفاره گناهان شما می­شود، ببينيد برای مغفرت فقط مغفرت راهکارش اين نيست شب­قدر و الهی العفو­ها اين يکی از راهکارهاست يکی از راهکارهای مغفرت توبه کردن و درخانه خدا آمدن است يکی از راه­های بخشيده شدن تلاوت قرآن است، يکی از راه­های بخشيدن آن­های که پدر و مادرهايشان زنده هستند خدمت به پدر و مادر است اصلاً موارد فراوانی داريم که اين کارها را اگر کنيد خدا گناهانتان را می­بخشد جوانی آمد به امام صادق عرض کرد گناه زياد کردم اميد به مغفرت الهی ديگر ندارم از بس گناهانم زياد است نا اميد شدم حضرت فرمودند پدر و مادرت زنده هستند گفت پدرم زنده است مادرم فوت کرده آقا فرمودند برو به پدرت خدمت کن کارهايش را انجام بده، حوائجش را برآورده کن اين می­شود: «کفارة ذنوب لاتغفر»، کفاره گناهان نابخشودنی آن­­ گناهان درشت که ديگر نا اميدت کرده اميدوارت می­­کند به مغفرت اگر به پدر خدمت کردی، به مادر خدمت کردی، بعد که از محضر امام صادق رفت امام فرمودند اي­کاش مادرش هم زنده بود، جوان­های که هنوز اين فرصت برايتان باقی است از اين فرصت استفاده کنيد از جاهای که خدا می­­بخشد تلاوت قرآن است زمانی که شما داريد قرآن می­خوانيد و قرائت می­کنيد همزمان دارد گناهان شما بخشيده می­­شود، «فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةٌ لِلذُّنُوبِ»[26] يک.

از برکات خواندن قرآن و تلاوت قرآن، رسول­الله می­­فرمايد: «وَ سِتْرٌ فِي النَّارِ»[27]  مي­شود حجابي در برابر آتش براي شما مصونيت برايتان ايجاد مي­­كند اين دو، و سوم «وَ أَمَانٌ مِنَ الْعَذَابِ»[28] قيامت هم شما را از عذاب الهي در امان نگه مي­دارد آن­هاي كه از فزع و جزع قيامت هراس دارند و واقعاً هراس بايد داشت اولياء هراس داشتند اين انس با قرآن و تلاوت با قرآن مي­شود اماني در برابر عذاب براي شما، اين در آن خطبه شعبانيه پيامبر كه پيامبر در مدينه آن ده سالي كه حضور داشتند نماز جمعه مي­خواندند جمعه پاياني هر ماه شعبان در خطبه رسول­الله اين خطبه را مي­­خواندند: «أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ»[29] خطبه مفصل است ماه خدا پيش­­روي شماست داريد واريد رمضان مي­شويد يك سري توصيه­هاي را پيغمبر براي روزداران ماه رمضان مي­فرمايد شاهد عرضم اين­جاست پيامبر مي­فرمايد: «فَسَلُوا اللَّهَ»[30] تا مي­رسد به اين­­جا «فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ»[31]با يك نيت پاك از خدا بخواهيد: «وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ»[32] با يك قلب پاك هم نيت را بايد صاف كرد هم دل را بايد پاك كرد، با دل پاك نيت صاف از خدا بخواهيد در ماه رمضان به اين­­ها برسيد، به چه برسيم؟ «أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ»[33] روزه­دار واقعي بشويد، خدا توفيق صيام واقعي را بدهد صيام واقعي را گفتيم هم زبان، هم چشم، هم گوش  هم جوارح از گناه، آفرين بركساني كه مي­گويد امروز يازدهم رمضان است يك غيبت در اين يازده روز نكردم درود خدا بر چنين كسي، درود خدا بر كسي كه بگويد يازده روز گذشت دروغي نگفتم، قلبي نشكستم، آبرويي نبردم، خطاي نكردم اين همان: «يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ»[34]است اين همان خروجي روزداري است اول پيامبر فرمود با نيت صاف قلب پاك از خدا بخواهيد توفيق روز­ه­داري نصيب­تان بشود و دوم: «وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ»[35] صادقانه خالصانه از خدا استدعا كنيد توفيق قرآن خواندن را به­تان بدهند در ماه رمضان اين فرمايش رسول­خداست از بركات ديگر قرآن تلاوت قرآن قرآن سبب مي­شود انسان را از گناهان دور مي­كند، از فرمايشات رسول­خداست به حضرت زهراي مرضيه يا خطاب به فرزندشان: «لا تغفل عن قراءة القرآن»[36] از خواندن قرآن غافل نشويد، « فإن القرآن يحيي القلب الميت»[37] قرآن قلب را احياء مي­كند، مي­دانيد حالا روايت ديگر هم دارد كه جلا مي­دهد يعني اين قلب زنگار گرفته را پاك مي­كند، آقا ما مي­خوانيم چه مي­شود؟ مي­ييم قلبت زنده مي­شود قلبت احياء مي­شود، بعضي­ها را قرآن مي­فرمايد قلب دارند، «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[38] تدبر ندارد نمي­انديشد چشم دارد بصيرت ندارد گوش دارد: « وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[39] بعضي­ها شدند مثل حيوانات بدتر از حيوانات مي­بيند عبرت نمي­گيرد.

دارالرحمه رفته بوديم تشييع جنازه­ يك بنده خدايي داشتند ميت را تلقين مي­دادند ما هم ايستاده بوديم كه قبر را ديگر حالا تمام بشود لحد بگذارند يك كسي آهسته پشت سر من به بغل دستي­اش مي­گفت فلاني امروز دلار در بازار چند معامله شد، من برگشتم يك نگاهي كردم ديدمش دستش را گرفتم گفتم بيا، حالا متوفي هم داي­­اش بود گفت بلي حاج­آقا؟ گفتم يك خرده بيا جلو، گفت بفرماييد گفتم بيا جلو آمد بردمش نزديك قبر گفتم يك نگاهي در قبر بكن، فكر كرد مي­­گويم برو بگير بخواب با وحشت يك نگاه كرد گفت بلي، آهسته بهش گفتم دايي­ات دلار زير صورتش گذاشت، دنيا تا كجا؟ گفتم اين دايي­ات را با يك دست كفني خواباندند اين­جا هم دنبال نرخ دلار هستي اين­جا كه بايد بيدارت كند، اين­ها مي­دانيد مال چه است؟ قلب مرده، « لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[40] عاطفه رفته انسانيت رفته، مي­گويد نداري برو بسوز و بساز به ما چه ربطي دارد، مشكل داري كه داري؟ اين انسانيتش از از بين رفته درمان كجاست انس با قرآن، اين­هاي كه دل­هايشان سنگ شده دعوت­شان كنيد به تلاوت قرآن بگوييد خودتان را دوست مي­داري وقت بگذار براي خودت رحم كن به خودت روزي حداقل دو صفحه قرآن بخوان تا رفته رفته اين زنگارها برطرف بشود، اين قلب زنده بشود، پيامبر فرمود قرآن قلب را زنده مي­كند.

«و ينهى عن الفحشاء و المنكر»[41] آن­های که با قرآن مأنوس اند از منکرات فحشاء فاصله می­گيرند ضريب آلودگی اين­ها کمتر است مصنونيت ايجاد می­­کند قرآن به همان اندازه که به نورانيت قرآن نزديک شديد از ظلمت گناه دور شديد فحشاء يعنی گناهان بزرگ پنهانی، منکر يعنی گناهان بزرگ آشکارا، قطعاً آن­های که مأنوس به قرآن اند اين­ها فاصله می­گيرند از گناه، قرآن اين­ها را متحول می­کند آقای حسن بصری می­گويد در بصره يک آهنگری بود اين با دست معمولی تکه­های آهن می­گذاشت در کره­ای آتش تفتيده که می­شد گداخته که می­شد دست می­کرد می­آورد بيرون می­گذاشت روی صندان می­کوبيد شکل می­داد، حسن بصری می­گويد من خيلی تعجب کردم آتش بشر در برابر آتش خيلی ضعيف است لذا خدا می­­فرمايد قيامت مجرمين را می­سوزانيم به قول بزرگی اگر بدتر از سوختن عذابی بود خدا آن را در نظر می­گرفت، می­گويد رفتم جلو به آن­ آهنگر گفتم که آقا دستت نمی­سوزد؟ گفت خير، گفتم در آتش چيزی پاشيدی؟ گفت خير، گفتم به دستت چيزی زدي گفت خير، گفتم چرا نمی­سوزد؟ گفت زندگی  من داستانی دارد، گفتم چه داستانی؟ گفت سال­ها قبل در همين مغازه که کار می­کردم يک خانم محجبه­­ای مؤمنه­ای آمد در مغازه يک روز گفت آقا من شوهرم مدتی است از دنيا رفته، چندتا بچه صغير يتيم رو دست من است، مختصر پس اندازی از اين شوهر مانده بود که اين­ها تا امروز خرج شد ما امروز برای غذايي بچه­ها ديگر چيزی نداريم بچه­هام هم گرسنه­اند آمده­ام يک قرضی به من بدهيد خدا رساند بر می­گردانم دو روز قبل عرض کردم خدا می­فرمايد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[42] هرچه داريد مال ماست، پول­­هايتان مال ماست سوادتان مال ماست، آبرويتان مال ماست، بدن­تان و هيکل­تان مال ماست مردم اين­های که خدا داده در راه خدا هم يک بخشش را هزينه کنيد گفت يک مقدار قرض ما بده، من بر می­دانم گفت يک لحظه غفلت آمد سراغم، گفتم خانم کمکت می­کنم ولی به يک شرط بايد تن به يک بی­عفتی بدهي، بعضی­ها می­بينيد کمک­­ کردن­شان هم جهنمی­شدنشان است، پول را می­­دهد ولی به حرام می­دهد، گفت تا اين حرف را به اين زن زدم اين قدر اين ناراحت شد که بدون اين­که به من ديگر حرف بزند از مغازه رفت، گفت ساعتی نگذشت ديدم اين خانم دوباره برگشت يک خانم محترمه­ای محجبه­ای بود گفت آقا رفتم منزل چشم­مان بچه­هاي يتيم که گرسنه­ بودند و در انتظار اين بودند که من برای اين­ها غذا ببرم من را دوباره برگرداند، حاضرم به اين خواسته تو تن در دهم ولی به يک شرط گفتم چه شرطی؟ گفت اين کاری که از من می­خواهی يک­­جايي اتفاق بيفتد که غير از من و تو کسی نباشد، حالا می­­خواهم بگويم قرآن چه طور اين دل­های زنگار زده را جلا می­دهد گفتم اين­که راحت است، من زير همين مغازه يک زير زمينی دارم سردابی دارم و هيچ کس آن­جا تردد نمی­کند اختيارش دست خودم است، گفت از پله­های سرداب رفتم پايين اين خانم هم دنبال سر من آمد پايين در آن سرداب که قرار گرفتيم ديدم اين زن دارد می­لرزد گفتم خانم چرا می­لرزی؟ گفت قرار بود من را جای ببری که غير از من و تو کسی نباشد، گفتم مگر اين­جا تو کسی را می­بينی: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[43] گفت انسان نمی­دانی خدا تو را می­بيند خدا در سرداب نيست،  خدا در سفرهای اروپا و ايتاليا نيست خدا در باغ شهری­ها نيست، خدا در خلوت­ها نيست، گفت به من گفت: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏»[44] آيه اول را خواند، گفت آيه دوم را خواند: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ كِراماً كاتِبينَ»[45] خدا می­­فرمايد هرکدام از شما دوتا مراقب داريد عتيد و رقيب خوبی­ها و بدی­ها را اين­­ها برايتان گزارش می­­کند گفت الآن پنج شاهد اين­جا حاضر اند ذات مقدس ربوبی، دو شاهد فرشته­های تو،  دو شاهد فرشته­های من الآن اين جمعيت محترمی که اين­جا تشريف داريد تعداد اين جمعيت زن و مرد ضرب در دو به علاوه يک می­­شود شهودی که الآن بر کار ما شاهد اند، گفت اين دوتا آيه را که خواند يک دفعه به خود آمدم از خواب غفلت بيدار شدم گفتم خانم شرمنده­ام بد تقاضای کردم حلالم کن، می­بينيد اين قرآن قلب را جلا می­­دهد به آن گنه­کار يک آيه قرآن خواندی و سر خط نيامده برای خدا با قرآن حرف زديم پيش نرفتيم در خلوت گناه، گفت گفتم خانم آمدم از سرداب بالا، يک پولی به اين زن دادم گفتم اول اين پول برای خودت نمی­خواهد برگردانی ولی دعا کن خدا مرا ببخشد، گفت اين زن گفت خدا همان گونه­ که اين مرد حاضر نشد من با آتش قهرت بسوزم حرارت آتش را در دنيا و آخرت از اين بردار گفت نمی­دانم نفس اين زن چه کرد؟ از آن روز به بعد دست می­کنم در کره­ای آتش دستم نمی­سوزد اين آتش عشق است نسوزد همه کس را، پاره­های آتش را می­گذارم در کره، گداخته می­شود با همين دست می­آورم بيرون بدون انبور بدون وسيله، ببينيد اين نقش قرآن است، رسول­الله فرمود قرآن قلب را احياء می­­کند شما را از فحشاء و منکرات دور می­کند در همان محيط گناه که همه دارند می­روند يک سمت و سو ديگر، با اخلاق يک آيه متناسب با آن جمع بخوانيد ببين خدا چه می­کند؟ مقلب القلوب اوست ما وظيفه را بايد انجام بدهيم پيامبر فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ كَمَا يَصْدَأُ الْحَدِيدُ»‏[46] قلب­ها زنگار می­­گيرد مثل آهنی که زنگار می­­گيرد، ديديد آهن زنگ می­زند قلب هم همين طور می­شود، بعد عرض کردند: «قِيلَ فَمَا جِلَاؤُهَا»‏[47] جلا يافتن اين قلب زنگار گرفته به چه است؟ پيغمبر فرمود: «وَ تِلَاوَةُ الْقُرْآن»‏[48] می­خواهيد قلب­هايتان زنگار زدايي بشود جلا پيدا کند شفاف بشود تلاوت قرآن قلب را جلا می­­دهد از نکات ديگر آثار ارزشمند انس با قرآن که اين­ها عرض  کرديم از شاخصه­های حکومت مهدوی احياء قرآن است بارور شدن ايمان، اين­های که دوست دارند ايمان­شان روز به روز قوی­تر بشود می­­گويد آقا دوست داريم بهتر باشيم امروزمان بهتر از ديروزمان فردای مان بهتر از امروزمان اميرالمؤمنين می­فرمايد اگر کسی دو روزش مثل­هم باشد ضرر کرده می­خواهيد ايمان­تان بارور بشود، بارور شدن ايمان، حضرت فرمود: «لِقَاحُ الْإِيمَانِ تِلَاوَةُ الْقُرْآن‏»[49] هرکه می­خواهد ايمانش بارور بشود قرآن بخواند خود اين انسان با قرآن، تلاوت با قرآن ايمان را می­برد بالا، ايمان را بارور می­کند يعنی هرچه شما به رفتن نزديک­تر می­شويد بنده­تر می­شويد وظيفه­شناستر می­شويد قطعاً آنی که با قرآن مأنوس است صله رحم را درست انجام می­دهد وظايف خانوادگی­اش را به شايستگی انجام می­دهد مردی که با قرآن مأنوس است بد اخلاقی در خانه نمی­کند حرمت نمی­شکند دل نمی­شکند زنی که با قرآن مأنوس است حرمت شوهر را زيرپا نمی­گذارد آبرويي يکديگر را نمی­برند يکديگر را به نگاه امانت می­بينند اين بارور شدن ايمان است، ايمان بارور شده می­گويند خدا رحمت کند امام را خانم ثقفی همسر امام دختر آيت­الله ثقفی بعد از فوت امام با ايشان مصاحبه شد گفتند از امام بگوييد گفت من شصت سال زن امام بودم همسر امام بودم يکبار امام به من نگفتند خانم يک چايي دم کن بيار اين ايمان است کلفت و نوکر که نياورديم نتيجه انس با قرآن انسان آدم می­شود فرق دارد آدمی با آدمک آدم آن باشد در آيد از محک، بالاخره بعضی­ها آدمک اند، ولی بايد آدم بود انسان بود اين انسانيت انس با قرآن پيدا کرديد رقم می­خورد.

و نکته ديگر آن­های که می­خواهم آرامش در زندگی پيدا کنند، ديديد بعضی­ها اضطراب دارند استرس دارند هرچه از خدا فاصله بگيرد اضطرابش بيشتر می­شود هرچه به خدا و انتظارات الهی نزديک­تر بشويد آرامش­تان بيشتر می­شود، اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ أَنِسَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَةُ الْإِخْوَان‏»[50] آن­های که با تلاوت قرآن انس پيدا کردند مفارقت اخوان رو آن­ها اثر نمی­گذارد، گاهی اوقات عزيزترين کسانی­شان را از دست می­دهند اما ثابت قدم اند، بلی دل می­­سوزد چه بسا اشک جاری می­شود اما با ثبات است به وحشت نمی­افتد احساس تنهايي نمی­کند می­گويد خدا با ماست کسانی که با قرآن می­­خواهيد آرامش پيدا کنيد، می­خواهيد جدايي­ها فوت­ها فراق­ها شما را بهم نريزد، من پايان عرايضم حالا يک دعا از اميرالمؤمنين بود که در ختم قرآن حضرت هميشه می­خواندند اين باشد طلب­تان که چندتا پيام هم دارد انشاءالله فرصت ديگر.

يک جريان از يکی از پرورش يافتگان مکتب اهل­البيت در انس با قرآن که چطور اين اطمينان می­آيد: «لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَةُ الْإِخْوَان‏»[51] را عرض کنم، آيت­الله العظمی ميرزا جواد آقای ملکی تبريزی استاد حضرت امام صاحب المراقبات که من يک وقت در يکی از سخنرانی­های امام شنيدم امام فرمودند خدا به مردم قم تفضل کرده که پيکر اين شخصيت بزرگ در قبرستان شيخان قم دفن است قم رفتيد بعد از زيارت حضرت معصومه بزرگان علمای که در حرم اند يک سری هم برويد قبرستان شيخان نزديک حرم است شايد فاصله صد و پنجا، صد متری حرم قبر آقای حاج ميرزاجواد آقا شخصيت کم نظيری که خروجی مکتبش شد امام، خروجش کارش شد آيت­الله عظمی اراکی گلپايگانی می­گويند يک وقتی ديدم صبح اول وقت در فيضيه باز شد آقا ميرزا جواد آقا با عجله وارد فيضيه شد از پله­ها رفت بالا طبقه دوم در اتاق يک طلبه­ای را در زد،  طلبه آمد دم در گفت آقا آمدم تشکر کنم ديشب در نافله شب در زمره­ای چهل مؤمن ما را هم دعا کردی، اين بشر  به کجا می­رسد اما اين را بشنويد اين را من از آيت­الله العظمی اراکی نقل می­کنم ايشان مصاحبه­ای با ايشان شده بود سال شصت و چهار، سی و شش قبل مجله حوزه با ايشان مصاحبه کرده بود يکی از خاطراتی که از آقا ميرزا جواد آقا نقل کرده بودند اين بود، گفتند آقای ميرزا جواد آقا يک روزی بد روز تولد امام رضا يازده ذی القعده بود جمعيتی از بزرگان تبريز آمده بودند قم مهمان آقای ميرزا جواد آقا بودند در خانه ايشان وقتی ظهر بود ديگر حالا وقت نهار بود همه نشسته بودند روز ميلاد در اتاق منتظر بودند سفره پهن بشود نهار بدهند به مهمان­ها يک دفعه صدای ناله اهل منزل بلند شد از حياط فرياد خانم­ها سر بلند کرد همه مهمان­ها مضطرب شدند چه خبر شد؟ ديدند آيت­الله ميرزا جواد آقای تبريزی با عجله از اتاق خارج شد دقايقی گذشت ديدند صدا آرام شد بعد هم آقا آرام آمد نشست در جمع مهمان­ها ديدند يک دفعه صداها آرام خود آقا هم هيچ تغييری در چهره و سيمايش نشد اين­ها هم ديگر جرأت نکردند بپرسند چه خبر است؟ جريان چه بود؟ در حوض منزل ايشان که حوض عميقی بوده در حياط پسر پانزده ساله ايشان افتاده بود در حوض خفه شده بود جنازه بچه آمده بود رو آب مادر خانم­ها در منزل دور حوض به سر می­زدند شيون می­کردند روز ميلاد امام رضا آقای حاج ميرزا جواد آقا تا می­آيد بيرون می­بيند جسد رو آب است آقايون گفتنش راحت است شنيدنش هم برای شما راحت است خدا نکند کسی اين گونه آزمون بشود از امتحان سربلند بيرون آمدن هنر است، از امتحان سربلند بيرون آمدن هنر است، آقا دست می­­کند جسد بچه را از روی آب می­­گيرد، به خانم­ها می­­گويد برسيد به کارهای خودتان امانت خدا بود پانزده سال دست­ما بود امروز اين همان نگاه «رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[52] بچه­ات هم مال خداست کبدت مال خداست، قلبت مال خداست نگاهت اين­گونه گفت امانت خدا بود، پانزده سال دست ما بود از ما گرفتند برويد به کارهايتان برسيد جسد را می­برد در يکی از اتاق­­های منزل می­­گذارد در را می­بندد می­آيد در جمع مهمان­ها می­نشيند مهمان­ها هم ديگر نمی­پرسند آقا چه شد؟ سر و صدا بلند شد آرام شد خب روز ميلاد امام رضا هم بوده اقتضای روز ميلاد هم بعضی­ها شعر می­خواندند شوخی می­­کردند مزاح می­کردند سفره پهن می­شود غذا می­خورند مهمان­ها يکی يکی بعد از غذا رفتند رفتند دو سه نفر از اين­ها که از خصيصين آقای حاج ميرزا جواد آقا بودند آقا می­فرمايد بمانيد من با شما کار دارم اين دو سه نفر که می­مانند می­گويند آقا امرتان، آقا ببينيد حالا بشنويد ادبيات گفتن را آقا می­فرمايد امروز روز ميلاد امام هشتم بود و خداوند به ما عيدی مرحمت کرد الله اکبر اين­ها می­گويند آقا چه عيدی خدا به شما داد؟ می­­فرمايد امانتی که پانزده­­سال مسئوليتش را به دوش ما سپرده بودند امروز بار مسئوليت­ ما را سبک کردند باز هم اين­ها نمی­فهمند، می­­گويند آقا چه امانتی پانزده سال دست شما بوده حالا ازتان پس گرفتند؟ آقا می­­فرمايد پسرم در حوض آب افتاد خفه شد بياييد کمک کنيم غسلش کنيم کنفش کنيم برويم دفنش کنيم آيت­الله العظمی اراکی می­گويد همان بعد از ظهر روز ميلاد پسر حاج ميرزا جوادآقا را در منزل غسل کردند کفن کردند بی­سر و صدا بردند قبرستان دفن کردند فردای آن روز استاد آمد در جلسه درس درسش را گفت، درس که تمام شد آقا فرمود آقايان طلاب پسر ما هم رفت، آيت­الله اراکی می­گويد من نشسته بودم يکی از هم درسی­هايمان گفت آقا شيخ محمدعلی اراکی می­دانيد پسر استاد کجا گرفت؟ گفتم نه، گفت عالم آخرت، چرا بعضی­ها اين قدر مقاوم­اند بعضی­ها با يک مختصر بيماری کفر می­گويد خدايا زورت به ما رسيد، دارالرحمه رفته بودم برای تشييع جنازه­ای ديدم يک آقايي آمده بود مادرش مرده بود دم در غسالخانه فحش به خدا می­داد خودش را می­برد بالا می­زد زمين فحش به پيغمبر می­داد فحش به امام حسين می­داد اي خدای فلان فلان مادرم را بردی هی ناسزا می­گفت ما رد شديم يکی گفت حاج آقا برويد يک نهی از منکرش کنيد، گفتم مگر تو خولی ساده اين دارد به خدا فحش می­­دهد اين حالا فعلاً به تعبير امروزی­ها آمپل چسباند، گفتم من در يک صورت بهش حرف می­زنم برويد سه چهارتا بشويد بگيردش سفت بگيردش من هم حرف می­زنم، شما خودتان نزديکش نمی­­رويد ما را می­فرستيد جلو، گفتم برويد بگيردش گرفتيد من بهش يک حرفی می­زنم البته کسی هم جرأت نمی­­کرد، آدمی رستمی بود زده بود سيم آخر گفتم اگر بگيردش می­روم بهش می­گويم خدا مادرت را که برد برد تو را هم می­برد کس و کارت را هم می­­برد همه را می­برد فضولی موقوف، آقايون همان روز اين صحنه را خدا به ما نشان داد رفتيم سر قبر يک آقای که جوان نوزده ساله دانشجوش در آب خفه شده بود در همين شيراز در همين دارالرحمه آن صحنه را اول ديدم آمديم آن­جا آقايون اين پدر لباس مشکی هم نپوشيده بود هی می­گفت خدايا شکرت، الحمدلله ربّ العالمين کدام جوان جوان نوزده ساله­ای که دو مرتبه به آيت­الله بهجت نامه نوشته بود آيت­الله بهجت زير يکی از نامه­هايش نوشته بودند من افتخار می­کنم که در زمانی زندگ می­کنم که نوجوان­های مثل شما هستيد نماز شبش تعطيل نمی­­شد اسوه اخلاق بود اين جوان نوزده ساله همه زار می­زدند اين پدر ايستاده بود می­گفت الحمدالله خدايا شکرت يک آقای مداحی بود اصلاً مثلی که تعمد داشت می­خواست اين پدر  را به گريه بيندازد جوان را گذاشتند در قبر گفت آقای فلانی بيا حجله پسرت را ببين حجله که برايش برقرار نکردی زنش که ندادی بيا حجله قبرش را ببين ای همه زار می­زدند گفتند آقای محترم تو بايد تسکين بدهی اين­ها را داری داغ اين­ها را جريحه اين­­ها را بيشتر می­کنی گفتم اين­ها را تسکين بايد بده، تو به همه بگو از اين بابای اين جوان ياد بگيريد شيکبايي را از اين پدر وقتی می­خواستند لحد بگذارند آمد دست­ها را بلند کرد پايين قبر گفت خدا سپاس می­گويم امانتی را دادی ولی سالم با ايمان تحويل دادم اين­ها نتيجه قرآن است قرآن می­آوردت سر خط نشد می­شود همان آدم که کفر می­­گويد مادرش می­ميرد دری وری می­گويد بسنده کنيم روز چهار شنبه است، يک عرض ادبی هم به ساحت مقدس آقا موسی ابن جعفر پيدا کنيم هفته گذشته در خانه علی ابن موسی الرضا آقا بردند زندان حضرت در آن ورود به زندان هارون الرشيد به خدا عرض کرد خدايا به دنبال يک­جايي بودم که خلوت کنم با شما يک محيط خلوتی، ببينيد ايمان، اعتقاد چقدر انسان را با صلابت می­کند، خدايا شما را سپاس می­­گويم که اين محيط فراهم شده ما با شما خلوت کنيم از آن روزنه امام نگاه می­کند در آن ساعات پايانی عمر حضرت که آقا را مسموم کردند زندان­های متعددی آقا موسی ابن جعفر گذراند آخرين زندانی که امام زندانی شدند زندانبان سندی ابن شاهک يهودی ملعون بود نوع زندانبان­ها وقتی رفتار و سيره موسی ابن جعفر را می­­ديدند اين­ها متحول می­شدند عوض می­­شدند زن رقاصه می­آوردند در زندان سر می­گذاشت رو خاک العفو می­گفت اما سندی ابن شاهک يهودی، لا مذهب چه کرد که می­گويند حضرت در خلوتش به خدا عرض می­کرد: «يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ طِينٍ وَ مَاءٍ»[53] ای خدايي که گياه را از دل خاک درخت را از دل خاک نجات می­ده ما را ديگر از زندان هارونی خلاصی ببخش، ای خدايي که طفل را از رحم مادر خلاص می­­بخشی ما را از اين زندان هارون خلاصی ببخش، يک روز شيعيان بغداد آمدند ديدند در زندان آقا باز است، چهار غلام يک سرير را رو سر گرفتند تخت سريری را و يک نفر هم جلو دارد بلندبلند صدا می­زند: «هذا امام الرفضه»، اين امام رافضی­هاست آقا را غريبانه آوردند کنار جسر بغداد گذاشتند شماها اگر نبوديد شيعيان بغداد ادب کردند سليمان جعفری کفنی قيمتی آورد امام را با احترام در قبرستان سادات قريش به خاک سپردند همين جايي که امروز مضجع شريف حضرت است اما بگوييم آقا به بدن شما ديگر بعد از شهادت­تان کسی اسائه نکرد سلام بر آن شهيدی که سه روز بی­­غسل و کفن، «ملقی ثلاثاً بلا غسل و لا کفن»[54]، سلام بر آن شهيدی که سه شبانه روز بدون غسل و کفن پيکرش در برابر آفتاب.

 

[1] اسراء 9.

[2] اسراء 9.

[3] اسراء 9.

[4] اسراء 9.

[5] اسراء 9.

[6] اسراء 9.

[7] اسراء 9.

[8] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏48 ص169.

[9] اسراء 9.

[10] اسراء 9.

[11] عصر 3.

[12] علل الشرائع / ترجمه مسترحمى النص ص131.

[13] علل الشرائع / ترجمه مسترحمى النص ص131.

[14] عصر 3.

[15] اسراء 9.

[16] اسراء 9.

[17] عصر 1-3.

[18] نحل 97.

[19] محمد 24.

[20] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏45 ص330.

[21] مائده 54.

[22] حجرات 13.

[23] کنزل العمال حدیث2257

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص17.

[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص17.

[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص17.

[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص17.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏89 ص17.

[29] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[30] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[31] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[32] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[33] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[34] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[35] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص70.

[36] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏10 ص22،  البته مخاطب حضرت زهرا(س) نيست.

[37] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏10 ص22.

[38] اعراف 179.

[39] اعراف 179.

[40] اعراف 179.

[41] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏10 ص22.

[42] انفال 3.

[43] علق 14.

[44] علق 14.

[45] انفطار 11- 10.

[46] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص237.

[47] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص237.

[48] الدعوات (للراوندي) / سلوة الحزين النص ص237.

[49] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص420.

[50] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص112.

[51] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص112.

[52] انفال 3.

[53] الأمالي( للصدوق) النص ص377. 

[54] فرهنگ عاشورا ص84

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه