استاد حدائق روز دوشنبه 22 فروردین ماه 1401 مصادف با نهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»[1]
صدق الله العلی العظيم
محضر عزيزان بحث با محوريت شاخصههای حکومت مهدوی در عصر ظهور عرض کرديم يکی از اتفاقهای مبارکی که در زمان حضرت جامعه عمل میپوشاند احياء قرآن در مجامع بشری است و فرهنگ و معارف دينی آياتی را به همين مناسبت در اهميت و توجه به قرآن جلسات گذشته مورد بحث قرار گرفت. يک مقدمه من عرض کردم بحث امروزمان را شروع کنيم مقدمه اين است که بعضیها فکر میکنند آدمی خوبی که اگر باشند برای اسلام آدم خوبی اند اگر آدم متدينی است منت سر خدا دارد از اين خبرها نيست شما خوب باشيد برای خودتان است فاصله گرفتيد خودتان فاصله گرفتيد اميرالمؤمنين میفرمايد خدا بینياز از عبادت شماست، روزه میرويد برای خودتان داريد میرويد: ان الله تبارک و تعالی: «غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ»[2] خدا محتاج نه روزه ماست نه خمس ماست نه نماز ماست نه حج ما ما محتاجيم ما نيازمنديم برای خودمان داريم کار میکنيم اين نگاه بايد اصلاح بشود بنده اگر يک عنصر خوبی بودم در جامعه به خودم دارم خدمت میکنم به نظام اسلامی خدمت نکردم بگويم آقا ما منت داريم سر نظام منت به خودت گذاشتی، «آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[3] اميرالمؤمنين میفرمايد خدا از گناهان شما در امان است،
گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريائش ننشيند گرد
شما امروز در اين مسجد هستيد بر عظمت خدا چيزی افزوده نمیشود العياذ بالله نمیآمديم هم از عظمت خدا چيزی کاسته نمیشد، بحث را بياريم اينجا قرآن خوانديد نانش را میخوريد از قرآن فاصله گرفتيد چوبش را میخورد بحث امروز و فردای ما نقش انس با قرآن در زندگی، اما اگر با قرآن مأنوس شديم اگر قرآن در خانهها قرائت شد، اگر تدبر در قرآن اجرا شد چه منافعی برای ما رقم میخورد اين را مخصوصاً بايد به جوانها گفت اين حق پرسش را دارند چرا حجاب چرا قرآن چرا نماز چرا بندگی چرا خمس من يادم میآيد سال هشتاد و پنج بود میشود چند سال قبل؟ فرهنگيان شهرستان جهرم يک تقاضای کرده بودند از حضرت آيتالله العظمی مکارم که يک نفر را بفرستاد اين دبيرها و معلمها جهرم سؤال دارند روی مسأله خمس تحت عنوان چرايي خمس آقا از قم به ما تماس گرفتند گفتند فلانی شما به نمايندگی ما برويد جمع هم جمع فرهنگيان است حدود هشتصد نفر فرهنگی شهرستان جهرم در يک سالنی جمع بودند، با سؤالاتی که در ذهن اينها بود نيم ساعت ما صحبت کرديم يک ساعت و نيم پاسخ به سؤالات بود، بعد از شهرستان که برگشتيم رئيس دفتر امام جمعه زنگ زد گفت آقا از فردا شده دفتر ترافيک خمس، مردم هجوم آوردند اين معلمها هجوم آمدند برای محاسبه بخشی آمدند شيراز بخشی هم آنجا گفتيم آقايون بالاخره خمس میخواهيد بدهيد نانش را میخوريد وضع ماليات خوب میشود کجا دادی که خدا نداد بيش از نود مورد خدا در قرآن میفرمايد بدهيد میدهند يک مورد در قرآن شيطان میگويد نده گدا میشوی ديديد يک وقتی يک پولی میخواهی خرج کنی میگويد نده روز کوری روز پيری خودت لازمی، بچه داری جوان داری دختر داری پسر داری اين وسوسه شيطان است خدا میفرمايد بده ما میدهيم: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[4] خدا میفرمايد اگر خرج کردی مثل آن دانهای است که زير خاک کردی يکی را میکنيم هفت شاخه هفت شاخه صد دانه يکدانه هفتصد دانه، شما انصافاً يک نفر را پيدا کند بگويد من با پول برای خدا خرج کردن عقب رفتم با خمس دادن ورشکست شدم با زکات دادن ورشکست شدم، هرچه سرشان میآيد از فاصله گرفتن از خداست، امام صادق میفرمايد اگر کسی حق خدا را از مالش خارج نکرد دو برابر آن را در باطل هزينه میکند خدا داد با لطف و کرم بنده ناسپاسی کردم ندادم میگويند برو دو برابرش در باطل میخورند میبرند به ناحق لذا عزيزان آنس با قرآن در زندگی ما چه نقشی میتواند ايفا کند حالا ما قرآن بخوانيم يا نخوانيم چه اتفاقی میافتد اينکه در دوران امام زمان قرآن احياء میشود در جامعه مگر اين احياء قرآن اگر جامعه عمل پوشيد مردم به چه برکاتی میرسند اين آيه شريفه 29 سوره مبارکه فاطل يک نکات لطيفی در اين آيه است من محضر عزيزان عرض کنم و شش هفتتا آثار انس با قرآن که آنهای که حالا مثل بنده ضعيف عمل کردم انسم کمتر بوده بايد از امروز استغفار کنم بدوم دنبال انس بيشتر با قرآن ببينيد کجاها چهها را از دست داديم؟ و حال آنکه سرمايه در دستمان بود اولاً آيه شريفه را من ترجمهای کنم قرآن میفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»[5]؛ خدا میفرمايد آنهای که قرآن را تلاوت میکنند: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[6] اهل تلاوت قرآن اند يک، «أَقامُوا الصَّلاةَ»[7] نماز را برپا میدارند دو، «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[8] انفاق میکنند از آنچه خدا به آنها داده چه آشکارا چه پنهان، چه در جمع چه در خلوت اينها همهجا اهل انفاق اند حالا يک وقت در مسجد نکتهای میگويند انفاق میکنند خارج مسجد در خلوت در جلوت، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[9] حالا من يادم هم آمد اينجا رسيديم به اينجا بعضی از عزيزان اصرار داشتند که برای اين بحث مجتمع مهدويت و دانشگاه مهدويت امام زمان میخواهيم کمک کنيم عزيزان دستگاه پوز بيارند عزيزان آمدند از مرکز فرهنگی مهدويت و دانشکده مهدويت در مسجد هستند قسمت برادرها خروجی مسجد و خواهرها هم قرار شد که خدمتشان اين دستگاه پوز بيارند داخل قسمت خواهرهای محترمه که آنهای که مايل اند در اين ماه عزيزی که عرض کردم کار خير در اين ماه اصلاً با ماههای ديگر قابل مقايسه نيست کما اينکه خوابيدنش فرق میکند نفس کشيدنش فرق میکند انفاق کردنش فرق میکند اينهم يک توفيقی است برای آنهای که الحمدلله همه موفق هستيد.
قرآن میفرمايد اينهای که اين کارها را میکنند و انفاق میکنند «مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[10] پنهانی و آشکارا اينها «يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»[11]اينها به دنبال تجارتی هستند بدون کسادی تبور از واژه بوار است به معنای کسادی است يک وقت ديديد میگويند آقا بازار راکد است کساد است کار نمیشود معامله نمیشود اين تجارت بالاخره راکد میگويند تجارت تبور، تجارت رايج و دائر میگويد آقا جنس که میآيد میرود نه مشتری به ضرر میافتد نه مايي فروشنده اجناس رو دستمان میماند تجارت بیکساد و بیشکست من نکاتی را در اين آيه شريفه عرض کنم نکته اول ببينيد در اين آيه و در خيلی از جاهای قرآن فکر فرهنگ بالا مقدمه بر عمل است يعنی شما اگر میخواهيد مردم را بياوريد سر خط بايد فکرشان را ببريد بالا فرزندتان اگر میخواهيد نمازخوان کنيد فرهنگ نماز را بايد بهش بياموزی، اين کار پيغمبر بود پيمبر قبل از اينکه به کسی بگويد حجاب چرا حجاب؟ اين را تبيين میکرد رسولالله رسولالله قبل از اينکه بگويد دزدی بد است، قبل از اينکه به شخص سارق تذکر بدهد که دزدی نکن مضرات سرقت را بيان میکرد يعنی فکر را فرهنگ را بالا میبرد همين جملهای که آقا امام رضا میفرمايد امام رضا میفرمايد مردم اگر زيبايي سخنان ما را بفهمند از ما تبعيت میکنند اينهای که میبينيد فاصله گرفتند از نماز فاصله گرفتند از معنويات فاصله گرفتند از اخلاق از مسجد، چون نمیداند که مسجد آمدن چه امتيازاتی درش است تلاوت قرآن چه امتيازاتی دارد، چون نمیداند قدر نمیداند شما وقتی يک کسی چيزی گرانبهای داشته باشد ولی نمیداند ارزشش چقدر است در نگهداری و مراقبتش هم دقت نمیکند، لذا کار فرهنگی مقدمه بر کار عملی است قرآن وقتی که رسالت انبياء را نام میبرد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[12] اول کار فرهنگی است: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ»[13] انبياء آمدند اول فرهنگ جامعه را ببرند بالا فکر را بکشند بالا فکر رفت بالا نماز میآيد روزه میآيد ديگر نمیخواهد به جوانت بگويي نماز بخوان، در سفر عتبات يک آقايي بود با فرزندانش بود يک پسری چهارده پانزده سالهای داشته گفت حاج آقا اين پسر هر شب زودتر از ما برای نماز شب بلند میشود خب اين پسر را خيلیها داريم چرا اين جوری نيست؟ چون آنچه که اين جوان فهميده ديگران نفهميدند آنچه که اين احساس کرده آنها نفهميدند گفت يک نوجوان چهارده پانزده سالهای است نماز شبش تعطيل نمیشود قبل از آذان صبح بيدار است گاهی اوقات من بيدار میشوم میبينم در العفو نماز شب اين بيدار شدم يعنی نيم ساعت جلوتر از ما سر خط است اين همان فرهنگ است اينهای که میبينيد ظلم میکنند جنايت میکنند اينها نمیدانند که اين ظلم و جنايت به خودشان دارد اتفاق، رقم میخورد و ضربه میزند لذا اين اصل اوليه است، انبياء «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ»[14] سپس «وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ»[15] اول آگاهی بدهيد.
در يکی از دبيرستانهای دخترانه شيراز سالها قبل رفته بوديم جلسه پرسش و پاسخ بود، به مدير گفتیم دانش آموزها هرچه سؤال دارند بنويسند ما در اين وقتی که هستيم در خدمتيم ديدم بعضی از اين سؤالها وقتی به دست مدير میرسد ميدر گزينشی سؤال میدهد دستما بعضیها را میخواند ور میدارد بعضیها را رد میکند، من رو کردم به مديؤ گفتم اين سؤالهای که شما بر میداريد به ما نمیدهيد تکرار سؤال شده يا سؤالهای ديگری است ما آمديم حرف دانش آموزها را بشنويم گفت حاج آقا اينها صلاح نيست شما ببينيد گفتم سؤال از من دارند میپرسند يا سؤال دارند از شما میپرسند گفت نه مخاطب سؤال شما هستيد، گفتم پس چرا شما قضاوت میکنيد صلاح هست يا نيست؟ با من است نه با شما وقتی از شما سؤال پرسيدند شما تشخيص بده صلاح نيست جواب بده نده، صلاح هست جواب بده بده، گفتم اينها را رد کن بده، حالا واقعاً مايه تعجب بود يک مديری با آن تحصيلات عاليه مدير دبيرستان شيراز هنوز اين دقت را ندارد، سؤالهای که اين گزينش کرده بود برداشته بود به دست ما داد ديدم سؤالهای است که بايد به اينها جواب داد ما آمديم برای پاسخ به اين سؤالها: چرا بايد خدا را پرستيد؟ خب اين جوان نبايد بفهمد، چرا حجاب بايد رعايت کرد؟ چرا بايد نماز خواند مگر خدا محتاج به نماز ماست؟ چرا خمس بدهيم؟ گفتم خانم اينهای که ما آمديم جواب بدهيم را تو داری ور میداری و آنهای که حالا شايد ضرورت نداشته باشد شما هم جواب بتوانيد بدهيد داريد به دست من میدهيد تکرار مکررات قرآن میفرمايد اولاً مردم اگر میخواهيد به آن منفعت عالی برسيد اگر میخواهيد زندگیتان خسران زده و آميخته به زيان نشود: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[16]عنايت کنيد آقايان صلواتی ختم نماييد.
خب خير مقدم هم عرض میکنم خدمت حضرت حجة الاسلام و مسلمين حاج آقای موسوی مدير کل محترم دادگستری استان فارس همينجا شايسته من تشکر کنم از مديرانی که بين مردم اند از مديرانی که به سراغ مردم میآيند با کثرت اشتغالات ايشان که من اطلاع دارم و مراجعات گسترده پروندههای سنگين در دادگستری ولی هفته يک روز ملاقات عمومی با مردم محبت هم کردند ديروز تماسی داشتند گفتند دلم میخواهد بيايم يک جلسه در مسجد در جمع مؤمنين ما يکی از کارهای خوبی هم که در جامعه فراموش شده خوبیها را تشکر نمیکنيم به خوبیها هرکه انجام میدهد میگوييم وظيفه است اشتباهات را میخواهيم مچگيری کنيم، رسولالله اول مبشر بود بعداً نذير بود: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً»[17]اول بايد تجليل کرد انشاءالله که مديران ديگر ما هم اقتداء به همين سنت بکنند آنها هم بيايند در جمع مردم مردم آشنا بشوند حالا مشکل داريد نداريد ولی همين حضور در جمع نمازگزاران مايه تقويت قلب عزيزان به مسئولين و نشانگر اهتمام مسئولين محترم به مسائل مردم هست خدا انشاءالله که بر توفيقات تمام مسئولين خدوم و خدمتگذار و مردمی و دغدغهمند روز افزون بيفزايد صلوات غرّايي ختم نماييد.
قرآن پس میفرمايد: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[18]اين «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[19]يعنی اول فکر و فرهنگ را درست کنيد بعداً برويد سمت نماز، نماز اگر میخواهيد نماز بشود طرف تارک الصلاة نميرد نسبت به نماز بايد فرهنگ پيدا کند چرا بايد نماز خواند؟ آن وقت میبينی يک رکعت نماز قضاء با خود نمیبرد آن وقت ديگر پدر نمیخواهد بهش بگويي نماز در خارج هم که هست نمازش تعطيل نمیشود نماز قضاء با خود ندارد من نمونهاش را عرض کنم مرحوم آيتالله امين جبلعاملی، سيدمحسن اميل جبل عاملی که از بزرگان علمای شيعه در جبل عامل لبنان ايشان بعد از سالها که يک تشرفی هم خدمت صاحبالزمان داشته در مکه حالا آن بماند جريان تشرف محضر حضرت عالم بزرگ فرهيخته ايشان بعد از مدارج عاليه علميه را که طی کرد از نجف رفت لبنان بيروت در بيروت ايشان يک مجتمع آموزشی تأسيس کرد خيلیها ايراد گرفتند گفتند آيتالله سيدمحسن امين ايشان صاحب اعيانالشيعه است چهل و چهار جلد کتاب اعيانالشيعه تمام بزرگان شيعه را از آغاز تشيع و عصر اهلالبيت تا زمان معاصر خود ايشان که به شهادت رسيدند زندگی نامههاي ايشان را ايشان استخراج کرده خدمت بزرگی در اين قرن حاضر مرحوم امين جبل عاملی به عالم تشيع کرد ايشان يک مجتمع آموزشی در بيروت راه انداخت بعضیها گفتند آقا شما حوزه علميه بايد بسازی مجتمع آموزشی درست کردی يک جمله ايشان فرموده بود فرموده بود «لاتنتشروا الهدايه الا من حيث التنتشر الضلاله»منبع یافت نشد هدايت در جامعه رشد نمیکند مگر از همان کانال و زاويهای که گمراهی دارد رشد میکند ببينيد آقايون اين دقيقاً سيره پيغمبر بود، شعار را بايد با شعار جواب داد پول دارند خرج میکنند بايد پول خرج کنيد تبليغات با تبليغات فضای مجازی با فضای مجازی مرحوم سيدمحسن امين نگاهش اين بود گفت دشمن امروز آمده در لبنان مجتمعهای آموزشی آمريکايي راه انداختند ما بايد مجتمعهای آموزشی اسلامی راه بيندازيم خروجی اين کار میدانيد چه شد؟ میگويند تربيت يافتگاه آن مدرسهای که مرحوم امين جبل عاملی اين مجتهد بزرگ برش نظارت داشته و اينها را با فکر و فرهنگ دينی تربيت میکرد يکی از اين شاگردان سيدمحسن امين رفت آمريکا مقطع دکتری يکی از امتحانات اين آقا مقارن شد با آذان ظهر وقتی نماز ظهر، ببينيد تربيت بيايد میشود اين آن شاگرد بعد از اينکه از آمريکا برگشته بود برای مرحوم سيدمحسن امين نقل کرده بود گفت يکی از امتحانات مقطع دکترای ما که امتحان حساسی بود ديدم دقيقاً ساعت امتحان ساعت آذان ظهر است وقتی نماز ظهر است گفت به دوستان دانشجوم گفتم که آنها مسيحی بودند يهودی بودند گفتم من الآن به احترام خدا و وظيفه بندگیام سر جلسه آزمون، حالا و حال آنکه نماز ظهر وقت دارد موسع است اما تربيت اگر اين جوری شد ببين خدا زير بار منتت قرار نمیگيرد بشر،
تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند
کی برای خدا خرج شدی که خدا ديگر آن را برايت بسيج نکرد کی قدم برداشتيم که: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[20]اتفاق نيفتاد تلاشی در راه خدا کرديم و راه باز نشد گفت به دوستانش گفت من به احترام سر جلسه نمیآيم اول نماز رفت گوشهای حياط دانشگاه يک جايي پيدا کرد مشغول شد با آرامش به نماز خواندن امتحان شروع شد استاد مربوطه صورت حضور و غياب ديد فلان دانشجوی که از دانشجويان ممتاز اين مقطع بود حاضر نيست به بقيه دانشجوها گفت فلانی را نديديد گفتند اين مسلمان است وقتی آذان ظهر بود خدا شاهد است همين صحنه اين را قيامت خدا نشان بدهد میگويد حاجی دست از کاسبیات نکشيدی دست از جلسه نکشيدی تو میگويي خدا صحبت با اين و آن برايت ارجح بر خداست آن وقت میخواهی هرچه گفتی خدا بدهد، به استاد گفتند اين در حياط دانشگاه است آمده ولی چون مسلمان است گفت من نماز را ترجيح میدهم بر امتحان ولو در اين امتحان بيفتم. استاد مسيحی بود گفت پس حاضر بود در دانشگاه؟ گفتند بلی امتحان تمام شد اين استاد مسيحی آمد به رئيس دانشگاه و هيئت علمی دانشگاه مطرح کرد گفت من يک دانشجويي داشتم جزء بهترين دانشجويان من است درسخوان منظم مقيد ولی مسلمان است، درس امتحان را شرکت نکرد، در دانشگاه بود و به خاطر امتثال امر خدا امر خودش را هزينه کرد من خواهشم اين است، آن استاد مسيحی میگويد به رئيس دانشگاه، يک امتحان ويژهای فوق العاده از اين بگيريد اين کار خداست: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[21] «مقلب القلوب» موقع تحويل سال میگوييم ولی در طول سال يادمان میرود: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»[22] آقا رئيس دانشگاه هيئت علمی همه میپذيرد يک امتحان فوق العاده از اين دانشجويي که خدا را فراموش نکرد مسئولين اديان ديگر اينها با خواهش و تمنا يک امتحان ديگر ازش میگيرد اين بعد که برگشته بود برای سيدمحسن امين نقل کرده بود اين خروجی کار آيتالله امين جبل عاملی بود، فرهنگ را بايد تقويت کرد، من بارها خدمت حضرت حجةالاسلام و مسلمين حاج آقای موسوي قضات محترم عرض کردم شما يک قاضی محترم پيدا نمیکنيد بگويد من پروند آمد زير دستم دو طرف پروند انسانهای با فرهنگ معتقد و متدين بودند بالاخره يا دو طرف مشکل دارند يا يکی از دو طرف دارد مسير ظلم را طی میکند در برداشت دينی و رضايت الهیاش دارد کوتاهی میکند لذا نکته مهم در اين آيه شريفه ببينيد قبل از نماز خدا میفرمايد: «يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[23] میگويند آقا نماز مهمتر است يا تلاوت قرآن میگويند اين تلاوت قرآن نمازت را میکند نماز قدر نماز را میداني در اين قرآن است که میفهمی نماز با تو چه میکند قرآن خوانديد آثار و برکات نماز در جاي جای قرآن براي تو روشن میشود آن وقت میفهميد اين نماز سراسر در زندگی تو پرتوافشانی است و نور است و خدمت اين نکته اول که ما فرهنگها را بايد اصلاح کنيم فرهنگ را بايد درست کرد که تلاوت قرآن را میبينيم گرچه مستحب است در اين آيه مقدم است بر نمازی که واجب است، اين میرساند که شما اگر میخواهيد نمازخوان تربيت کنيد زمينه خواندن نماز را بايد درش ايجاد کنيد، اگر میخواهيد کسی اهل انفاق بشود پول خرج کند بايد بفهمد که اين پول خرج کردن چه منفعتی سرشاری برای خودش به دنبال دارد اين میشود همان فرهنگ، ديديد بعضیها پول و ريگ برايشان يکی است راحت میگذرد بعضیها به جانشان بسته است مرحوم آقای طبسی اين را هم بگويم برای رفع خستگیتان بد نيست گرچه شماها خسته نيستيد، مرحوم آقای حاج سيدعلی نقی طبسی میگويد يک آقايي بود اين مبالغ زيادی خمس بدهکار بود ولی پول هم از جانش کنده نمیشد يک روز به بچههايش گفت من را در زير زمين به آن ستون ببنديد بعد يک نامهای نوشتم نامه را بخوانيد طبق نامه عمل کنيد ولی هرچه هم داد زدم گفتم نکنيد گوش نکنيد ديگر به حرف من اعتناء نکنيد، پدر را طبق دستور خودش بستند در ستونی حالا آن سرداب زير زمين بود رفتند نوشته بابا را برداشتند خواندند ديدند نوشته کليد گاوصندوق فلانجاست در را که باز کرديد اين مقدار از پولها را برداريد بابت خمس اين قدر بابت مظالم اين کار کنيد اين کار کنيد، بچهها رفتند تا در گاوصندوق را باز کردند صدای پدر بلند شد دست به اين پولها نزيد سر گاوصندوق نرويد گفتند بابا خودت نوشتی گفت خودم غلط کردم در را ببنديد اينها گفتند خودش نوشته عمل کنيد، برداشتند و دادند چرا بعضیها اين جوریاند اميرالمؤمنين فرمود هی فردا و فرداها نکن الآن در اين جمعيت که است بگويد يک ساعت ديگر زندهام؟ کدام يکی از ما میتوانيم ادعا کنيم زنده از در اين مسجد خارج میشويم کدام يکی از ما میتوانيم ادعا کنيم دهم رمضان را خواهيم ديد، پيغمبر میفرمايد قدم از قدم بر میدارم نمیدانم هستم يا نيستم؟ چشمم را میگذارم رو هم باز میکنم معلوم نيست باشم، چرا بعضیها بیخيال شدند بیتوجه شدند؟ چون از کلام الهی فاصله گرفتند خب عزيزان اين يتلون.
يک نکته ديگر هم عرض کنم قرآن میفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ»[24] يتلون فعل مضارع است خوب عنايت کنيد فعل مضارع ازش استمرار فهميده میشود يعنی دائماً بايد با قرآن مأنوس باشی نه مقطعی، قرآن فقط مال ماه رمضان نيست، نزول قرآن ماه رمضان بوده ديديد بعضیها میگويند آقا ما قرآن هم میخوانيم چه جوری میخوانی؟ هفتهای مثلاً يک جزء اين نه فايده ندارد يتلون پيوسته، مأنوس باشيد با قرآن استمرار بايد داشته در زندگیتان راوی آمد به امام رضا گفت آقا شما قرآن را در ماه چقدر ختم میکني؟ آقا فرمودند سه روزی يک ختم قرآن علی ابن موسیالرضا خوب آنهای که حافظ اند خيلی راحت است، من ديدم حافظی که در شش ساعت هفتساعت قرآن ختم میکند، آقا فرمودند سه روز يک ختم قرآن، گفت آقا سه روز يک ختم؟ حضرت فرمودند من قرآن را با تدبر میخوانم اگر میخواستم با تدبر نباشد بيش از اين هم میشود خواند بیجهت علی ابن موسیالرضا میشود ثامن الحجج:
تا شب نروی روز به جايي نرسی، تا غم نخوری به غمگساری
يتلون يعنی مردم استمرار در زندگیتان پيدا کند انس با قرآن مقيد بشويد برنامه بگذاريد هر روز با کلام خدا مأنوس باشيد اين استمرار هم نکته ديگری است در اين آيه شريفه خب نماز قرآن میفرمايد قرآن خوانديد نمازتان میشود اقامه: «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[25] يک نکته ديگر هم خدا نماز را با انفاق با هم آورده اين را هم اضافه عرض کنم در قرآن بيست و هشتجای قرآن نماز با زکات، صلات با زکات، چون زکات حق نيازمندان است نماز وظيفه شما نسبت به خداست خدا نماز و زکات را در بيست و هشت مورد باهم فراتر از آن آياتی ديگری داريم که نماز را با انفاق آوردند نه با زکات زکات که خوب تعريف خاص دارد، انفاق يعنی مطلق بخشش در نوع اين موارد اول خدا میفرمايد نماز بعداً میفرمايد زکات انفاق يعنی آنهای در انفاق در زکات موفق اند، که در وظيفه بندگیشان با خدا موفق اند، اعتقاد را اگر درستش کردی پول خرج کردنت میشود راحت معتقد اگر شدی ديگر هراس نداري، ديگر میگويي: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[26] اول در اين آيه خدا میفرمايد: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[27] برداشتن نماز بعد «أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[28] بعد انفاق کردن، يعنی اگر نمازگزار خوبی شدی که اين نمازگزار خوب در گرو انس با قرآن است خروجش میشود پول خرج کردن برای خدا انفاق فی سبيلالله اين هم مطلب ديگری که بعضیها میبينيد بانيان خيراند مؤسس خيراند کارهای خير میکنند هراسی ندارند من آقايي در همين شيراز سراغ داشتم روزهای آخر رفتم ديدنش خدا رحمتش کند، ثلث از اموالش ثلث از اموالش که شما بعداً میتوانيد وصيت کنيد برايتان هزينه کنند بچههايش را جمع کرد من را هم صدا زد گفت آقا به بچههايم میگويم اين خانهام را میخواهم بفروشم ثلثش را تا هستم هزينه کنم میخواهند اين خانه بماند پول ثلث اين خانه را بدهند میخواهم تا خودم هستم خرج کنم چه اشکال دارد اسمش را بيارم مرحوم آقای حاج محمد حسينی روضه میگرفت دوتا مسجد در شيراز ساخت بعضیها ثروتهاشان به مراتب از او بالاتر آجر رو آجر نگذاشتند و رفتند، دارالرحمه آقای ملياردری را آوردند ما رفتيم برای نماز کسی ديگر آن را هم آوردند جسد نماز خوانديم يکی آمد آهسته گفت حاج آقا اين آقايي که الآن بهش نماز خوانديد اين خمس نمیداد نماز بدهکار بود حج نرفته بود ملياردها ثروت گذاشت و رفت، گفت اين تا بچههايش نرفتند يک تذکری بدهيد گفتم پسر بزرگش کدام است؟ گفتند آن گفتم آقا بيا آمد گفتم آقا تسليت میگويم در گذشت پدر را ولی يک نکته هم خصوصی بهت میگويم از پدرت زندگی باخته درس زندگی کردن ياد بگير، بابات گذاشت و رفت ولی با دست خالی رفت واجب الحج مرد، خمس نداده رفت نماز قضاء به ذمه داشت و رفت شما از باباتان ياد بگيريد راه پدر را طی نکنيد شخصی آمد به رسولالله گفت يا رسولالله میخواهم خدا رحمم کند چه کار کنم؟ پيغمبر فرمود به خودت رحم کن، ما چقدر به خودمان رحم میکنيم اين قدر که فکر ديگران هستيم فکر خودمان نيستيم و اين خطاست و اين اشتباه است مؤمن اول خودت را نگهدار خودت را حفظ کن توانستی خودت سالم بمانی ديگران را هم به سلامت پيش ببر خودت را هزينه ديگران نکن و خودت را گرفتار کن قرآن میفرمايد، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»[29] مؤمنين اول خودتان را نگهداريد خودتان را حفظ کنيد ما اين قدر دغدغه ديگران داريم خانواده اولاد برادر خواهر آينده اينها فکر الآن خودمان نيستيم به چه قيمتی؟ نماز قضاء به قيمتی؟ حج نفرته، به چه قيمتی؟ واجبات زمين مانده، لذا عزيزان در اين آيه شريفه نماز بايد آميخته باشد با رسيدگی به امور نيازمندان قطعاً نشانه نمازگزار واقعی اين است که اگر خدا به او امکانات هم داده فقط نگويد من نماز شب میخوانم، به يک آقایي گفتم آقا فلانی گرفتار است، يک کمکش کن، گفت من دعايش میکنم گفتم دعا کار من است پول دست تو است پول بده خدا به تو پول داده، دعا میکنم يعنی چه؟ دعای تو خرج کردن است دعای تو از امانت خدا گرفتی هزينه کردن است، دعايش میکنم اينکه نشد منطبق «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[30] در کنار نماز خدا میفرمايد انفاق کنيد از آنچه که ما داديم به شما باز يک نکته مهم در اين آيه.
«مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[31] مردم صفر تا همه چيز زندگیتان مال خداست، خدا میفرمايد ما داديم يادتان نرود روزی که از مادر به دنيا آمدی سند ششدنگ در دستت بود روزی که از مادر به دنيا آمدی ملياردها پول در حساب داشتی، روزی که از مادر به دنيا آمدی با سواد به دنيا آمدی«مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[32] يعنی علمتان، قدرتتان ثروتتان زيبايتان هرچه داريد مال خداست آقا پول زحمت کشی است با چه زحمت کشيدی؟ با بدنی که خدا داده، با حافظهای که خدا داده، با حافظهای که خدا داده، با چشمی که خدا داده با عمری که خدا داده، با همه چيز خدا رسيدی به اينجا خدا میفرمايد اينها مال من است يک بخشش را خرج کن، نمیگويند همه را هم بده، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[33] بخشی از آنها را بدهيد ماه رمضان است ما رسيدگی به ضعفاء است ماه خيرات است بعضی از عزيزان میگويند آقا ما دوست داريم افطاری بدهيم اما شرائط برايمان نيست خب شرائط نيست آقا بده کسی ديگری میتواند بگيرد افطاری بدهند، تنش را نداری پولش را که داريد از اين خير خودمان را محروم نکنيم از آنچه خدا داده بدهيد خدا میفرمايد تجارت «لَنْ تَبُورَ»[34]من میدهم دادی بيشتر ما بر میگردانيم، اضافه میکنيم به شما، هراس نداشته باشيد شيطان وسواس شيطان در شما اثر نگذارد لذا اين «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[35] يک پيام مهم است همه چيز شما و هرچه در اختيار شماست همه متعلق به اوست و اين نگاه آقايون ببينيد حالا در پايان عرض میکنم اين نگاه چنان آرامشی به انسان میدهد اگر نگاهمان شد مال خدا بودن بريزند در دامنت شيراز را بگويند ششدنگ شيراز مال شما ذرهای درت خلل نمیآيد بگويند آقا ششدنگ شيراز را ازت گرفتند ذرهای احساس شکست نمیکنيد، چرا؟ چون میگويي «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[36] همه مال اوست، نگاهت میشود امانت شما الآن به اين فرش مسجد به اين محيط مسجد وابسته نيستی احساس مالکيت نمیکنيد دلبستگی نداريد وابستگی مادی و مالی نداريد چرا؟ چون میگوييد مسجد مال من نيست چرا بنده به ساعت پشت دستم وابسته میشوم به انگشترم وابسته میشوم به لباسم وابسته میشوم خانه من لباس من، منزل من چرا؟ چون احساس مالکيت غلط پيدا کردم فکر میکنم مالک واقعی من هستم، خدا میفرمايد مالک واقعی ما هستيم اينها را ما داديم مال ماست دست شماست اين نگاه را بايد درستش کرد چرا بعضیها در سختترين مصيبتها ايستادند میشود آيتالله ميرزا جواد آقای ملکی تبريزی میشود امام خمينی، امام صلواتی ختم کنيد.
اين را من از آقای دعائی شنيدم آقای دعائی گفتم حاج آقا مصطفی نيمه شب حالش بد شد بردنش بيمارستان نجف در بيمارستان تمام کرد، امام نمیدانستند امام میدانستند حاج آقا مصطفی را بيمارستان اما نمیدانستند فوت کرده، حاج آقا مصطفی کيست؟ خود امام فرمودند محصول عمرم است، يک فقيه مجتهد واقعاً تالیتلو امام آقای دعائی میگويد من فردا صبح آمدم خانه امام، خانه امام يک بخشش دفتر بود يک بخشش محل زندگی بود عزيزانی هم که میرويد نجف، میروند آنجا میبينند در شارعی، در بازار حويش بيت حضرت امام است، که الآن شنيدم نوه امام هم رفتند آنجا در اندرونی دارد زندگی میکند آقای حاج سيدعلی خمينی، خب يک بخشش خانه بود يک بخشش هم محلی يکخانه که مجموع متراژش هم شايد به دويست متر نمیرسد خانه سادهای حالا ديديد عزيزان نجف بيت امام را آقای داعی گفت رفتم درخانه امام در زدم انتظارم اين بود که خدمت کار در را باز کند، يک دفعه ديدم امام در را باز کرد اول صبح گفت سلام کردم به امام امام جواد دادند امام فرمودند آقای دعائی از مصطفی چه خبر؟ گفت تا امام پرسيدند نمیخواستم دروغ هم بگويم نمیخواستم حقيقت را هم بگويم به امام، امام عارضه قلبی داشت و اين خبر سخت برای امام سنگين بود من هم نمیخواستم گوينده خبر باشم گفت خودم را گرفتم هيچ نگفتم گفت امام فرمودند برای مصطفی اتفاقی افتاد، گفت بغض راه گلو را بر من گرفت ولی خودم را به سختی کنترل کردم، گفت امام فرمودند مصطفی فوت کرد، گفت اشکم جاری شد، گفت امام فقط يک جمله گفتند فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[37] رفتند داخل اين جمله را از امام شنيديد و نقل شد که فرمودند مرگ مصطفی از الطاف خفيه حق بود اين خيلی هضمش سنگين است، پارهتن انسان رفته امام میفرمايد لطف پنهان خدا مصيبت عظمی را میفرمايد الطاف خفيه چر؟ چون امام به «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[38] رسيده امام میداند حاج آقا مصطفی مال خداست خودش هم مال خداست همه چيز مال خداست عالم متعلق به اوست تشييع جنازه شد جنازه آقا مصطفی را آوردند در صحن اميرالمؤمنين آيتالله العظمی خويي نماز خواند امام نماز خواندند به پيکر حاج آقا مصطفی جسد را بلند کردند بردند در حرم و بعد زير گل دسته دفن کردند امام از در ديگر صحن رفتند بيرون در مسجد شيخ انصاری که درس میدادند آن روز هم امام درس را تعطيل نکرد اين چه ايمانی است اين چه اعتقادی است اين چه تسلطی است بر روح و روان که پارهتن محصول عمرش را دارند دفن میکنند میرود درسش را میگويد و اين قدر مسلط، «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[39]مردم خانهتان مال خداست، مغازهها مال خداست، خانواده مال خداست چشمتان مال اوست زبانتان مال اوست کبد مال اوست همه چيز متعلق به اوست، اين نگاه اگر آمد يک جريان ديگر عرض کنم تمام کنم، چند نکته در اين آيه ماند و چند روايت شنيدنی اين باشد طلبتان فردا، نگاه اگر شد «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[40]میشود اين.
علامه جعفری شيراز میآمدند سال يکی دوبار با مرحوم حاج حسين آقای نجات هم خيلی مأنوس بود وقتی هم میآمد شيراز خدا رحمت کند حاج آقای نجات ما را صدا میزد میرسيديم خدمت ايشان خاطرات زيادی را از مرحوم علامه جعفری من از خود ايشان شنيدم يکش را من برايتان بگويم، ايشان میفرمودند ما تهران که بوديم قبل از انقلاب يک جلسه هفتگی داشتيم با علماء تهران، جلسه هفتگی دور هم جمع میشديم يکی از اعضاء ثابت جلسه آيتالله حاج شيخ مهدی حائری بود فرزند مرحوم حاج شيخ عبدالکريم شخصيت بزرگ صاحب کتاب اخلاق اسلامی، گفت ايشان يکی از اعضاء بود، گفتند آقای حاج شيخ مهدی حائری سرطان گرفت ظاهراً سرطان معده میگيرد قبل از انقلاب گفتند ديگر چند جلسه بود پنجشنبهها ديگر ايشان نمیآمد مدتی بيمارستان بود دعای کنم به عظمت اين ماه بيمارها، بستریهای در بيمارستانها منازل ملتمسين دعا را خدا به عظمت اين ماه عزيز و اوليائی که در اين ماه نامشان عجين شده لباس عافيت و سلامتی بپوشاند، علامه جعفری گفتند يک پنجشنبهای بود يادم افتاد به جلسات هفتگیمان با آيتالله حائری حاج شيخ مهدی حائری گفتم يک احوالی از ايشان بگيرم تلفن را برداشتم ببينيد آقايون تکنولوژی پيشرفته آمده اما خير و برکت هم رفته، تلفن در جيبمان است سال به سال احوال نمیپرسيم احوال رحِممان را، «صلوا أرحامكم ولو بسلام»[41] علامه جعفری گفت، من گوشی تلفن را برداشتم منزل آيتالله حائری زنگ زدم پسر ايشان گوشی را برداشت، میخواهم «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[42]بگويم باورت اگر شد خودت هم مال خدايي رو تخت بيماری نفسهای آخر زندگی خودت را نمیبازی کفر نمیگويي ديدي بعضیها گوجه فرنگی کم و زياد میشود ناسزا میگويند «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[43]نرسيده خانه من زندگی من اينها را بگذاريد کنار گفت زندگ زدم آقازاده ايشان گوشی را برداشت گفتم حالا پدر چطور است؟ گفت پدر ما ديگر حالی ندارد دکترها نا اميد شدند ترخيصش کردند منزل است حالش هم خوب نيست تبهای شديد و در درد و رنج میپيچد گفتم پدر شما میتواند تلفنی يک چند دقيقه با من صحبت کند، گفت آقازادهشان گفت گوشی را میبرم کنار بستر، گفت پسر ايشان گوشی را برد کنار بستر بعد از لحظاتی صدای خستهای درد آلود آيتالله حائری حاج شيخ مهدی را ايشان گفت پشت تلفن شنيدم سلام کردم ايشان جواب داد گفتم آقای حائری حالتان چطور است گفت آقای جعفری حال روحم را میپرسی يا حال مزاجم را؟ گفتم هردو را ما يک حال مزاجی داريم يک حال روحی داريم بعضیها مزاجشان سالم است روحشان مرده، گفتم هردو را گفت حال مزاجم ديگر حالی نمانده سرطان پيشرفت کرده دکترها مأيوساند درد و تب و بيماری هم ما را رها نمیکند اين حال مزاجم، اما اگر حال روحم را میپرسی تازه شدم مثل يک نوجوان چهارده ساله در پوست نمیگنجم لحظه شماری میکنم برای ساعت لقاء با حضرت ربّ الارباب منتظر آن ساعت هستم اين يعنی چه؟ يعنی اين بدن «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[44] مال ماست يک زمانی امتحانت میکنيم با معده سالم يک زمان هم امتحانت میکنيم با معده بيمار يک زمانی در مجلسی نشسته بودم اين هم برای همهمان درس بشود و تمام يک پهلوانی از پهلوانهای شيراز بغل دستما پيره مرد شده بود خدا رحمتش کند آمد رو صندلی بلند شود افتاد رو صندلی ديدم اشک از چشمانش جاری شد گفتم حاج آقا بدنت درد گرفت گفت آقا گريه میکنم بر روزگار من کسی بودم که وزنههای صد و شصت و صد و هفتاد کيلويي را يک ضرب بلند میکردم حالا خودم را نمیتوانم تکان بدهم خودم را نمیتوانم کنترل کنم مردم همه چيزتان مال خداست، اگر اين فرهنگ آمد مريض هم که شدی نمازت ترک نمیشود میشوی امام خمينی قبل از عمل جراحی تلويزيون اين را نشان داد امام شب قبل از عمل سوند بهش وصل بود سيرم بهش وصل بود ايستاده نماز شب خواند ما سالم نمازمان لب طلايي است آفتاب زده است امام باورش بود «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[45] خدا را برای تن سالم نمیخواست که روزی که بدن را از او گرفتند با خدا بيگانه بشود اولياء آموختند خدا را برای خدا بخواهيد، هرچه داريد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[46] چند مطلب ماند اين هم انشاءالله بحث جلسه آيندهما به شرط حيات اينهای که در موفقيتهای اجتماعی واقعاً موفق اند خدمات عبادت اخلاق خانواده زندگی اينها باورشان اين است که همه چيز مال خداست ذرهای هم وابسته نيستند راحت میگذرد از مال خدا برای خدا خرج میکند، صلّی الله عليک يا اباعبدالله، برويم درخانه ابالفضل و يک عرض ادب ببينيد حالا کار خدا بود ايشان هم فرمودند ابالفضل، ابالفضل «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[47] درش شکل گرفته دست راست را میدهد «و اللَّه ان قطعتموا يمينى»[48] دست چپش را میزنند «يا نفس لا تخش من الكفّار»[49]، ابالفضل باورش است همه چيز مال خداست همه چيز متعلق به اوست خود او هم مال خداست و لذا نگرانی ابالفضل فقط برای امامش بود امامی که واجب است دفاع از او و حمايت از او، من يک جمله روضه بخوانم انشاءالله فيض کاملتر بدهند آقا امام حسين وقتی آمدند کنار ابالفضل صحنه صحنه عجيبی بود من در عمرم يکبار اين مقطع روضه ابالفضل را نخواندهام و نمیخوانم چون اعتقادم اين است که اگر اين عبارت گفته شد پای منبر بعضیها بايد جان بدهند نه گريه کنند، نه نگاه کنند نه تباکی کنند بايد بميرد کسی که اين را بشنود و ظرفيت تحملش را داشته باشد من در عمرم خيلی از روضههای امام حسين را اصلاً جرأت خواندنش را ندارم با بدن حضرت سيدالشهداء چه شد با زينب چه کردند با بدن ابالفضل چه معاملهای شد دوتا طلبه عالم فاضل در صحن امام رضا میزنند میکشند صدها مرتبه برای اين بدتر و شديدتر را به امام حسين عمل کردند پيکر ذريه رسولخدا را ارباً ارباً کردند، امام حسين وقتی آمد من نمیگويم حضرت چه ديد چون عرض کردم ظرفيت بايد خيلی وسيع باشد جان بده انسان اما وضعيت جوری شد که دوتا جريان عرض کنم مقتل نويسها نوشتند يکی امام منحياً قامت امام حسين خم شد، کمر سيدالشهداء خميده شد و دوم با اين قامت خميده صدای ناله امام حسين بلند شد، «بکی بکاءً شديداً» يافت نشد، آنکه امام بود ظرفيت لايتناهی داشت بلندبلند گريه میکرد با قامت خميده صدا میزد وا اخاه واعباساه واضيعتاه، يکی دو جمله آقا فرموده شاعر به نظم در آورده من نظم فارسی را بخوانم و التماس دعا:
آقا فرمود امشب همه دشمنان بخوابند، اهل حرم در اضطرابند، اطفال من از عطش کبابند، عباس جوان برادر من، حاضری بشنوي جمله دوم عرضم تمام، برادر گفتم که در اين جهان فانی، شايد ز بعد من بمانی، زينب به سوی وطن رسانی، عباس جوان برادر من همه بگوييم يا حسين.
[1] فاطر 29.
[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[4] بقره 261.
[5] فاطر 29.
[6] فاطر 29.
[7] فاطر 29.
[8] فاطر 29.
[9] فاطر 29.
[10] فاطر 29.
[11] فاطر 29.
[12] آلعمران 164.
[13] آلعمران 164.
[14] آلعمران 164.
[15] آلعمران 164.
[16] فاطر 29.
[17] احزاب 45.
[18] فاطر 29.
[19] فاطر 29.
[20] عنکبوت 69.
[21] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص352.
[22] كمال الدين و تمام النعمة ج2 ص352.
[23] فاطر 29.
[24] فاطر 29.
[25] فاطر 29.
[26] بقره 156.
[27] فاطر 29.
[28] فاطر 29.
[29] تحريم 6.
[30] فاطر 29.
[31] فاطر 29.
[32] فاطر 29.
[33] فاطر 29.
[34] فاطر 29.
[35] فاطر 29.
[36] فاطر 29.
[37] بقره 156.
[38] فاطر 29.
[39] فاطر 29.
[40] فاطر 29.
[41] جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ج26 ص888.
[42] فاطر 29.
[43] فاطر 29.
[44] فاطر 29.
[45] فاطر 29.
[46] بقره 156.
[47] فاطر 29.
[48] زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام ( ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار)ص 61.
[49] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص258.