بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و ادب و احترام محضر تمامی عزیزانی که برنامهی چهارده معصوم را مشاهده مینمایید. خدا رحمت کند فقید سعید، شادروان مرحوم آقای حاج ابراهیم یقطین و تمامی درگذشتگان از این فامیل محترم را.
در چهارمین جلسهی از جلسات چهارده معصوم هستیم که به نامِ آقا امام مجتبی، معصومِ چهارم و دومین امام، مجلس ما متبرّک شده با سخنی از فرمایشات امام مجتبی، محضر عزیزان مطالبی را تقدیم کنیم.
در سخنی از فرمایشات حضرت، امام، آسیبهایی که به بشریت میرسد، سرمنشأ همهی آسیبها و همهی ناکارآمدیها و نافرمانیها را حضرت میفرماید سه ویژگی است. امام میفرماید: «هَلَاكُ النَّاسِ فِي ثَلَاثٍ: اَلْكِبرُ وَ الْحِرْصُ وَ الْحَسَدُ»؛ سه ویژگی است که انسانها را هلاک کرده و از پای درآورده و از مسیرِ بندگی دور مینماید و شیطان، از این نوع انسانها بهرهبرداری میکند. آن سه ویژگی خطرناک، یکی کبر است. تکبر، خودبینی، خودخواهی، خود را از دیگران برتر دانستن، احساس برتری و سروری نسبت به دیگران بر هم زدن، این صفت، صفتِ بسیار خطرناکی است.
دوم، صفت حرص است. این حالتی که انسان، یک حرصی پیدا کند به دنیاطلبی و مالاندوزی و او را از وظایف اصلیاش که برای جهان آخرت و منزلگاه همیشگیاش باید تلاش کند و سرمایه بیندوزد، غافل کند.
و سومین صفت ناپسند، امام میفرماید حسادت است. این حسد، صفت بسیار بدی است که بعضی اوقات انسانها به خاطر همین مسائل دنیایی، به یکدیگر حسد میورزند و نمیتواند ببیند موفقیت اقتصادی و اجتماعی یک نفر را . یک نفر را ببیند که زندگیِ آرام و خوبی دارد. اینها همه ناشی از همان ضعف ایمان و اعتقادات دینی است که این سه رذیلهی خطرناک، انسانها را از مسیرِ حقیقی دور میکند.
امام میفرماید: «فَالْكِبْرُ هَلَاكُ الدِّينِ وَ بِهِ لُعِنَ اِبْلِيسُ»، کبر، دین را هلاک میکند و هلاکتِ دینِ شما، به خاطر تکبّر است. لذا انسانهایی که دینشان آسیب میبیند، به خاطر همین خودخواهیهاست؛ آنهایی که میگویند: من بهترم، من برترم.
تکبر، البته علمای علم اخلاق میفرمایند منشأ آن از کمظرفیتی است. فرد وقتی که ظرفیت کمی دارد و به او یک چیزی اهداء میشود، احساس میکند که از دیگران بهتر است. عزیزان، آنچه که خدا به همهی ما ارزانی کرده، دلیلِ بر شایستگیِ ما نیست؛ دلیلِ بر امتحانِ ماست. اگر خدا ثروت داده، اگر خدا سواد داده، اگر خدا زیبایی داده، اگر خدا سلامتی داده، اگر خدا آبرو داده، اینها همه گویای این است که ما داریم با این ظرفیتها امتحان میشویم و آزموده میشویم. اگر در آزمونهای زندگی، سربلند بیرون آمدیم، آنوقت شایسته هستیم. اگر بتوانیم با این ثروتی که خدا داد و با این دانشی که خدا داد و با این ریاست و مقامی که خدا به من داد و من چند صباحی هم شدم مسئول و پُست و ریاستی هم به من رسید، به شایستگی عمل کنم، آنگاه ثابت میکنم که انسانِ شایستهای هستم و صلاحیت آن را داشتهام. اگر از این زیبایی، گناه اتفاق نیفتاد و از این زیبایی، نافرمانیِ خدا رقم نخورد، آنگاه میشویم مثلِ یوسف که:
جمال یوسف ار دادی به حسن خود
مشو غرّه کمال یوسفی باید تو را تا ماه کنعان شو
لذا خودِ تکبر، کمظرفیتی است. انسانهای متکبر به خاطر آن ظرفیتِ کمی که دارند، اگر ثروت بیاید، غرور پیدا میکنند و میشوند قارون. قدرت میآید میشوند فرعون. زیبایی میآید میشوند زلیخا. ولی انسانهایی که ظرفیت والایی دارند، اینها تکبر به سراغشان نمیآید. اینها را امانت الهی را میدانند و ظرفیت اینها مثلِ دریاست که هرچه در آن ریخته شود، طغیان نمیکنند و هر چه از آن کشیده شود، احساس نمیشود.
امام میفرماید ضربهی تکبر را در نظام خلقت، اولکسی که خورد، شیطان بود. شیطان یک تکبر کرد. با اینکه سابقهی ممتدی در عبادت و بندگیِ خدا داشت. در بعضی از روایات، شش هزار سال و در بعضی از نقلها سی و شش هزار سال بندگیِ خدا را کرده و یک جمله به خدا عرض کرد وقتی که خدا فرشتگان را امر کرد که به آدم سجده کنید، شیطان از اجنّه بود، به خاطر عبادت ممتد و طولانیاش، رشد کرد و در صف ملائکهها قرار گرفت. وقتی که خدا امر نمود تا آدم را سجده کنید، این کلام شیطان است که قرآن نقل میفرماید: «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ» (سوره ص/ آیه 76) خدایا من از آتش آفریده شدهام و خلقَم کردهای و آدم را از خاک، و من از آدم بهترم. من آدم را سجده نمیکنم. شیطان نگفت خدایا ما شما را نمیپرستیم بلکه گفت من آدم را سجده نمیکنم. این همان تکبر است. در پیشگاه الهی، تکبر نداشت ولی در برابرِ خَلق خدا، تکبر پیدا کرد و از طرف پروردگار رانده شد و از آن مقام ساقط شد.
امام میفرماید اولکسی که ضربهی تکبر را خورد، شیطان بود. لذا امام میفرماید تکبر، دینِ شما را نابود میکند.
دومین صفت رذیله، امام مجتبی میفرماید حرص است «وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ اُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ». حرص در مسائل دنیایی، در مالاندوزیها، البته در بعضی از موارد به ما توصیه شده که حریص باشیم؛ در خدمتِ به مردم حریص بودن بسیار ارزشمند است. در علماندوزی، حرص بسیار ارزشمند است: «حِرْصاً فِی عِلمٍ» (نهج البلاغه/ خطبه 193). در بندگیِ خدا حریص باشیم و خسته نشویم. هر کاری که خدا میپسندد در قالب عبادت و رضای او، خسته نشویم. آن جایی که حرص مذمّت شده، حرص در مالاندوزی و دنیاطلبی است. این حرص، امام مجتبی میفرماید «عَدُوُّ النَّفْسِ» دشمنِ جانِ انسانهاست.
و حضرت میفرماید: « وَ بِهِ اُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ» آنچه که سبب شد پدرِ همهی ما حضرت آدم، از بهشت با مادرِ همهی ما حوا، خارج شوند، به خاطر همان حرص بود. به خاطرِ همان نهیای بود که خدا نموده بود و آن شجرهی ممنوعه که یا سیب بود یا گندم، که شاعر میگوید:
پدرم روضهی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم
آن حرص سبب شد که حضرت آدم به سمت آن شجرهی منعیه رفت و نتیجهی استفاده از آن، آدم و حوا از آن جنات عدن خارج شدند.
و سومین صفت ناپسند و رذیله را، آقا امام مجتبی میفرماید حسادت است. حضرت میفرماید: «وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلَ هَابِيلَ» (بحارالأنوار/ ج 75/ ص 111) حسادت، پیشوای بدی است. اگر کسی آلودهی به صفت حسادت شد و حسادت در وجودِ او شکل گرفت و رشد پیدا کرد، نهایت کاری که حسادت با انسانها میکند، برادری را به قتلِ برادری میکشاند. که ما در تاریخ داریم، در صدر تاریخ بشر، قابیل به خاطر حسادت، برادرِ خودش هابیل را کشت. و حسادت را علمای علم اخلاق میگویند، در مسائل دنیایی و مادی است. چون حسادت، یک حالتی است که انسان نمیتواند ظرفیتِ دنیاییِ طرفِ مقابلِ خودش را ببیند و این حالت، سراغ انسانهای حسود میآید که: خدایا، این ثروت را از این بگیر؛ ولو به ما نرسد. خانهی این از دستش برود ولو به من نرسد و ... این صفت، صفتِ حسادت است. زوالِ نعمتِ دیگران را میخواهد ولو به خودش هم نرسد. این خیلی صفت بسیار زشت و ناپسند و خبیثانهای است که انسان بگوید که فلانی فقیر بشود ولو ثروت به من نرسد و من غنی نشوم.
و معمولاً حسادت، از زیردستان به بالادستان است. یعنی افراد پایینتر، به بالاترِ خودشان حسادت میورزند. شما ندیدهاید که بشنوید مثلاً کسی در معنویاتِ کسی حسادت ورزیده. بگوید: فلانی نمازِ شب میخواند و خدایا، این نماز شب را از او بگیر و به من بده. آن حسادت نیست. آن، غبطه است. غبطه هم در معنویات این است که ما میگوییم: خدایا، فلانی در معنویات موفقیت خوبی دارد در کارهای خیر، ما را هم مثلِ او موفق بدار و نمیگوییم خدایا از او بگیر و به ما بده. بلکه میگوییم خدایا، ما هم بشویم مثلِ او: اللهم الرزقنا. خدایا فلانی توفیقِ خدمت دارد، توفیقِ عبادت دارد، توفیقِ نماز شب دارد، زیارت رفته، میشنویم عزیزی زیارت رفته میگوییم اللهم الرزقنا، خدایا نصیبِ ما هم بکن. و نمیگوییم خدایا توفیق زیارت را از او بگیر.
لذا این صفت، صفتِ ناپسندِ حسادت، که ریشه در مسائل دنیایی دارد و وقتی که شدت پیدا کرد و توسعه پیدا کرد، کارِ انسان به جایی میرسد که از خدا، زوالِ نعمتِ طرف را میخواهد که فلانی این نعمت از او گرفته بشود و این آبرو و این ثروت و این قدرت، که امام میفرماید بد پیشوایی است.
انشاءالله سعی کنیم این سه صفت رذیله را که امام بهعنوان سرمنشأ همهی بدیها و صفات ناپسند از آنها یاد میکند، تکبر و حرص و حسد را در زندگی از خود دور نگه داریم و اگر خدای ناخواسته رگههایی از این آلودگیهای اخلاقی در رفتار ما و گفتارِ ماست، گاهی اوقات در معاشرتهایمان با دیگران تکبر میورزیم که علی علیهالسلام فرمود خدا، اولیائش را بین مردم پنهان کرده و به هیچ کس به دیدِ حقارت نگاه نکنید. یک وقت میبینید همان کسی که شما با دیدِ پَستی و حقارت مینگرید، ولیِّ خداست و شما بیخبرید.
کس نمیداند در این بحر عمیق
سنگریزه قرب دارد یا عقیق...
توفیقات همهی عزیزان را از درگاهِ ربوبیت خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.