استاد حدائق روز چهارشنبه 29 دی 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[1]
در ادامهی عرائض جلسات گذشته سخن پیرامون دو آیهی شریفه در رابطه با شخصیت نبی مکرم اسلام آیهی 110 سورهی مبارکهی کهف و آیهی 6 سورهی مبارکهی فصلت که عرض کردیم یکی از ویژگیهای رسول الله این است که پیامبر از نظر ظاهر و وضعیت انسانی، انسانی مثل بقیهی مردم بود «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»[2] تفصیلی است که تفاوت را تبیین میکند که پیامبر رمز عظمتش در آن سیر مدارج کمالی و معنوی و اخلاقی است که ارزش انسانها هم به همینهاست که تفاوتی که انسانها با یکدیگر دارند در همان تقوا و بندگی، اطاعت حق و انقیاد در پیشگاه الهی است والا سواد و ثروت، پدرم و اولادم کیست اینها امتیاز نیست، قران میفرماید: روز قیامت اینها را به هم میزنیم، از شما پرسیده نمیشود چه کاره هستی و از کدام طایفه هستی. «فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ»[3] از نسب نه میپرسیم و نه نسبی دیگر بین شما است، پسر نوح پاسخگوی کار خودش باشد و حضرت نوح پاسخگوی اعمال خودش باشد این مسائل اعتباری در دنیا است آخرت اینها دیگر «خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ»[4] است و به هم میریزد.
خواهران محترمه هم امشب اولین شبی است که تذکر برادرها به شما داده شده است. خواهران محترمه اگر میخواهند تشریف ببرند بی سروصدا، میخواهند تشریف داشته باشند بی سروصدا باشد بلاخره مجامع عمومی حقالناس است و حق همه است و ما به همین اندازه اگر بخواهیم وقت بگذاریم تذکر بدهیم حق عزیزان را ضایع کردیم انشاءالله برای اینکه سکوت حاکم شود و سروصداها تبدیل به آرامش و سکوت شود صلوات دیگری ختم بفرمایید.
در آیهی 6 سورهی مبارکهی فصلت خدا میفرماید: رسول الله به مردم بگو «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ»[5] که این قسمت از آیه عرض کردیم با ابتداء آیهی 110 سورهی مبارکهی کهف مشترک است ادامهی آیه خدا میفرماید «فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ»[6]به مردم بگویید در این مسیر استقامت به خرج بدهید در مسیر بندگی خدا و «وَاسْتَغْفِرُوهُ»[7] از کارهای خطا و اشتباه خود عذرخواهی و استغفار کنید «وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ»[8] یک تهدیدی پایان آیه است بالاخره خطر و تهدید برای کسانی است که مسیر شرک را میپیماید.
در این آیه هم خداوند به توسط پیغمبر مسلمانها را توصیهی به استقامت میکند در کنار اینکه رسول الله اسوه و الگو برای بشریت است بحث ما سیمای رسول الله در قرآن بود در این آیه هم خدا دو دستور کلی استقامت و استغفار را به همه توصیه میفرماید. امام صادق میفرماید: پیامبر هر صبحگاهان و هر شامگاهان هفتاد مرتبه میفرمود استغفرالله ربی و أتوب إلیه در حالی که رسول الله اسوهی عصمت بود و معصومین عالم مقتدایشان رسول الله است، اما این پیغمبر صبحگاهان و شامگاهان هفتاد مرتبه استغرالله ربی و أتوب إلیه میگفت. آیهی 112 سورهی مبارکهی هود را اشارهای کنیم که در این آیه هم خطاب به رسول الله است چون توصیهی به استقامت خداوند به بندگان خود نموده است. در این آیه خدا میفرماید: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[9] رسول الله شما در این مسیر استقامت به خرج بده و کسانی که با شما همراه هستند توبه کردند و اسلام را قبول کردند اینها هم باید مسیر استقامت را بپیمایند و«تَطْغَوْا»[10] تقیانگری از اوامر الهی را باید ترک کرد «إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[11] خدا به کارهایی که انجام میدهید بصیر است و آگاه است و بیناست. من دو سه نکته را در این آیه محضر عزیزان تقدیم کنم قطعا در رعایت استقامت آنهایی که الگو هستند اول باید پیشگام باشند.
پدر خانواده هستی شما موظف هستید به رعایت ارزشهای دینی، امروز مدیران و مسئولین و علماء، مراجع، کهنسالان و اساتید ما و آنهایی که جمعیتی دارند به آنها نگاه میکنند اول باید اینها باید رعایت استقامت بکنند لذا یکی از روشهای خوب تربیت این است که آن کسی که مربی است زیر ذره بین است اول خودش باید عامل باشد بعداً دیگران را دعوت به عمل کند این که سعدی میگوید:
دو صد گفته چون نیم کردار، خانم در آشپزخانه است هی صدا میزند دخترم نماز بخوان، خب تو خودت نخواندی به او میگویی نماز بخوان! به جای آن از آشپزخانه بیرون بیا و خودت بایست نماز بخوان خود عمل تو درس میشود ما آنچه از دیگران انتظار داریم اول خودمان عمل کنیم ما یکی از علتهای نابسامانیهای اجتماعیمان در هر بخشی این است که آنهایی که در رأس آن مجموعه هستند کمکاری میکنند، چون خودش عمل نمیکند میگویند فلانی که عمل نمیکند ما هم عمل نمیکنیم، اولاد از پدر ومادر یاد میگیرد بنده سراغ داشتم پدری که نماز نمیخواند بعد عنوان کرده بود که برایم بخوانید فرزندانشان گفتند پدر ما اعتقادی به نماز نداشته ما هم برایش نماز نمیخوانیم، خب یادگرفتند از این پدر، این یک درس مهم است که عزیزان بلاخره شماها هم عدهای چشم بهتان دوختهاند، درخانواده فرزندانتان، نوههایتان و در مجموعهای که هستید در بازار که هستید با چهارتا شاگرد و در اداره هستید با چهارتا کارمند زیردست به شما نگاه میکنند، دقیقاً مدیرانی که خودشان اهل نماز اول وقت هستند مجموعهشان هم به سمت نماز اول وقت میآیند. من این را در یک جلسهای عرض کردم در دوران استانداری آقای مهندس رضازاده سال 85 بود من به ایشان گفتم موفق مدیر استانی شما و ضعیفترین مدیر استانی شما رو از نگاه قرآن من به شما معرفی میکنم ولی انتظارم این است که آن مدیر موفق را تجلیل کنید، ایشان گفت اشکالی ندارد ما یک تعدادی از دوستان طلاب جوان را بسیج کردیم در ادارات و گفتم در ادارات کل بروید در اوقات مختلف و روزهای مختلف در نمازخانهها و ببینید که خود این مسئول اداره و مجموعه خودش اهل نماز اول وقت است یا نیست، دوستان در اوقات مختلف رفتند و گزارشی جمع شد و مدیری داشتیم که در سال دوبار نمازخانه آمده بود با اینکه در اداره بوده است و مدیری را هم گزارش دادند که نماز اول وقتش ترک نمیشد دقیقا آنهایی که خودشان سرخط بودند نمازخانهها آباد و بالاخره مجموعهها مرتب بوده است و نیروها علاقمند به شرکت در نماز و آن مجموعهای که مدیر اهمیت نمیداد زیرمجموعه هم اهمیت نمیداد و وضع نمازخانه هم نامناسب بود خدا به شخص اول نظام خلقت فرمود: فاستقم یعنی رسول الله خودت اول باید استقامت داشته باشی تا یاد بگیرند از شما. امروز تمام کسانی که مسئولیت دستشان است فاستقم باید باشند یعنی پایداری و مقاومت و خستگی ناپذیر بودن در انجام وظیفه داشته باشند اینها اگر انجام دادند این جملهی زیبای سردار سلیمانی که ایشان در یکی از صحبتهایش میفرمود در دوران دفاع مقدس فرماندهان وسط میدان میگفتند بیایید نمیگفتن بروید! یعنی خود فرمانده وسط معرکه بود و میگفت شما هم بیایید دیگران را نمیفرستاد خودش عقب باشد، رسول الله همینگونه بود امیرالمؤمنین میفرمود ما در جنگها کم میآوردیم به رسول الله پناه میبردیم، خسته میشدیم در کنار پیغمبر پناه میگرفتیم یعنی رسول الله وسط معرکه بوده است : «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[12] این نکتهاول همانطور که خدا به پیغمبر میفرماید استقامت کن و هر کسی در هر پست و جایگاهی در هر وضعیتی که هست برای یک جمعی الگو است این هم باید استقامت به خرج بدهد. البته این استقامت در تمام شئونات زندگی است مثل عبادت، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی حالا انسان مراقب باشد و خدا را در نظر بگیرد خدای نکرده دستش میرسد اجحاف نکند و در ارشاد مردم استقامت داشته باشد گاهی اوقات یک کلمه میگوییم و دو تا میشنویم و میگوییم به ما ربطی ندارد، به طرف میگوییم چرا حرف نمیزنی گفت یکبار گفتم خرابمان کردند، با آبروی کی مثل پیغمبر بازی شد؟ ما امروز متأسفانه بعضی متدینین ما منفعل شدند یعنی خودشان را باختند، فقط دست گذاشته روی کلاه خودش که باد نبره و حرف دیگر نمیزند ساکت است وقتی هم میگوییم میگوید حرف اثر ندارد من سؤالم این است که آیا حرف پیغمبر در ابولهب اثر کرد؟ حرف رسول الله در ابوجهل اثر گذاشت؟ حرف پیغمبر عتبیه و شیبه و هند جگر خوار تأثیر گذاشت ولی پیغمبر دستاز تبلیغ برنداشت ما یک جا حرف زدیم و جلوی ما جبهه گرفتند میگوییم به ما ربطی ندارد و چرا خودمان را خراب کنیم گوش نمیکنند! بابا گوش نکنند «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»[13] یادآوری کنید و تذکر بدهید این تذکر دادن برای مؤمنین نافع است حداقل برای شما نافع است و شما مزدش را میگیرید و خدا اجرتان میدهد من با ادبیات خوب با آن اخلاق خوب جایی که میبینم باید حرف حقی زده بشود امربه معروف و نهی از منکر حرف خودم را بزنم البته من این را هم قبول دارم ما یک بخشی از امربه معروفهایمان بنا به فرمودهی مرحوم آیت الله شهید مطهری امربه منکر است یک بخشی نهی از منکرها نهی از معروف است یعنی روش غلط است طرف را خجالت میدهیم و خفت میدهیم و سبکش میکنیم این امربه معروف نیست بلکه باید اصولش را بلد باشیم.
امیرالمؤمنین میفرماید وقتی کسی را میخواهید ارشاد کنید ببینید حسن این آدم چیست؟ خوبیاش کجاست. بله اشکالات متعددی دارد در این اشتباهات و اشکالات یک امتیاز دارد آن امتیاز را پیدا کن با بزرگکردن آن بدیها را بگیر. بعضیها از این پدر و مادرهای بیتدبیر دیدید سابق کارنامه بود فقط نگاه میکرد در کارنامه نمرهی ضعیف را پیدا کند برای مثال فلان درس این نمره حالا نمرههای خوب را نمیدید و میگفت حیف آن زحمتی که برایت کشیدم و ریاضی را 8 گرفتی، علومت را 6 گرفتی، خوب بابا ورزش بیستش را هم ببین، ادبیات هجدهش را هم ببین، تو اگر بخواهی این جوان این فرزندت را بیاوری سر خط، با بزرگ کردن موفقیتهایش ضعفها را ازش بگیر. بگو پسرم الحمدلله تو که چند نمره خوب گرفتی درسهای دیگرت را هم میتوانی، آنها را هم برسان به این حد. امر به معروف و نهی از منکر یک کار تخصصی است، تکلیف هست مثل نماز، اما حالا چون تکلیف است، آیا کسی میتواند بگوید من چون نماز بلد نیستم نماز نمیخوانم! میگویند تو دو تا خطا داری میکنی، اول اینکه نماز یاد نمیگیری دوم اینکه نماز نمیخوانی. یک کسی بگوید من روش امر به معروف بلد نیستم اصلا امر به معروف نمیکنم. میگویند باید میرفتی یاد میگرفتی و امر به معروف هم میکردی.
لذا این پایداری در همه امورات، استقامت در همه امورات باید باشد. و قطعا در این آیه پیغمبر میفرماید «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[14] این میرساند که رهبر بدون امت بارش روی زمین است. حواسها جمع! شخص رسول الله هم اگر همراهی نشود کار به سامان نمیرسد. خدا میفرماید رسول الله «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ»[15] گاهی اوقات بعضیها گله میکنند آقا چرا در جامعه اسلامی وضعیت چنین است چرا وضعیت چنان است؟ چرا فلان است؟ خوب برای اینکه یک بخشی از مردم به وظیفه عمل نمیکنند، معجزه که نمیشود، خدا میفرماید «لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ»[16] جامعه متحول نمیشود مگر اینکه مردم متحول شوند. ما در نظام خلقت رهبری بالاتر از پیغمبر نداریم، پیغمبر را هم یاری نکنند میمانند در کار. مگر کار را بر پیغمبر سخت نکردند به حدی که رسول الله مجبور شد نیمه شب مخفیانه مظلومانه غریبانه از زاداگاهش مکه هجرت کند. یعنی یاری نکردن پیغمبر. اینها درس تاریخ است برای ما. علی علیهالسلام میفرماید «الدهر یجری بالباقین کجریِه بالماضین»[17] روزگار با آیندگان همان میکند که با گذشتگان کرد اگر عبرت نگیریم. امام حسین را امت اسلام یاری نکردند، حضرت با اصحابش مظلومانه به شهادت رسیدند. آقا امام مجتبی یاری نشد، حضرت مجبور شد با معاویه مصالحه کند. بیعت غلط است، حضرت با معاویه اصلا بیعت نکرد، امام مصالحه کرد که تاز این مصالحه هم در آن تنگنای زندگی امام حسن برگ برندهای بود برای شیعیان که خیلی از بزرگان میگویند کربلا، عاشورا، بنیادش در مصالحهی امام حسن طراحی شد. اگر امام حسن آن مصالحه را نمیکرد، جان شیعیان حفظ نمیشد، حبیببن مظاهری، مسلمبن عوسجهای، زهیربن قینی نمیماند که کربلایی شکل بگیرد. بالاخره وقتی با رهبر همراهی نکنند نتیجه میشود این! رهبر چه کار کند؟ حالا رهبر نظام اسلامی، مقام معظم رهبری معجزه کند! رسول اللهی که اسوه عصمت بود، نظام خلقت برای او خلق شده است، خدا میفرماید «وَ مَن تَابَ مَعَکَ»[18] اینهایی که با شما هستند باید همراهت باشند، باید استقامت کنند تا کار پیش برود، در جامعه همه باید کار کنند، بیتفاوتی من را نگیرد، شرمنده نشویم در قیامت در پیشگاه خدا. خدا بفرماید در جامعه اسلامی بودی، از تو بر میآمد به نسبت امکاناتت خدمت کنی، میتوانستی حرف بزنی، میتوانستی قلم بیاوری در کاغذ مشکل حل کنی، قدرت داشتی در حد خودت، چرا استقامت به خرج ندادی؟ این هم مطلب دیگری که در این آیه باید رعایت بشود.
بعد قرآن میفرماید «وَلَاتَطغَوا»[19] این لاتطغوا یعنی معیار باید اوامر الهی باشد. خدا به پیغمبر میفرماید شما و مسلمانها از تراز اوامر الهی خارج نشوید، نه تندروی نه کندروی، نه افراط نه تفریط. بعضیها تندروی میکنند از دین هم میخواهند سبقت بگیرند، این بد است. بعضیها تغایر دارند، چیزی که اسلام جوازش را دارد این دارد غیرت میورزد. یک آقایی آمد گفت من با خانمم مشکل دارم، خدا رحمتش کند فوت کرد پیرمردی بود، گفتم چه مشکلی داری؟ گفت من به خانمم میگویم راضی نیستم جلوی دامادت سرت را برهنه کنی. گفتم بسمهتعالی شما غلط میکنی! گفتم تو کی هستی؟ خدا اجازه دادی تو چه مسلمانی هستی میگویی راضی نیستم؟ پیغمبر تجویز کرده، اهلبیت تجویز کردند، بعد میگویی من راضی نیستم؟ کاسه از آش داغتر؟ گفت من غیرتم اجازه نمیدهد. گفتم اسم این را نگذار غیرت، این تغایر است، این تندروی در غیبت است، این غلط است، امیرالمومنین فرمود آدم جاهل یا مفرِط است یا مفرَّط. یا تندروی میکند یا کندروی، یا جلو میافتد یا عقب. جلو افتادید امیرالمومنین میفرماید ضلالت است گمراهی است. عقب افتادید هلاکت است، همراه بودید سعادت است. لذا در این آیه، قطعا باید این استقامت طبق ضوابط دینی باشد، ما طغیانگری نکنیم. «وَ لَاتَطغَوا»[20] افراط نکنیم در دین، آنچه دین از ما خواسته عمل کنیم. گاهی اوقات در عبادتمان هم زیادهروی بعضیهایمان میکنیم. وقت زیادی میگذارد در عبادت در تربیت بچههایش کم میگذارد. حالا من زیادی نمیخواهم بگویم وقت مجلس را بگیرم. از این موارد در زوایای مردم میبینید همین تندرویها و کندرویها آسیب رسانده به پیکرهی خانه و خانواده و جامعه. خدا در پایان آیه میفرماید استقامت در دین «إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[21] خداوند میفرماید خدا به آنچه شما انجام میدهید بصیر است و بینا است و آگاه است یعنی ما پاداش میدهیم و زحمتتان را بیپاداش نمیگذاریم. من یک جمعبندی کنم و حدیث از امیرالمؤمنین عرض کنم این آیه خطاب به شخص شخیص پیامبر اکرم است و توصیههایی که به پیامبر نموده است و مؤمنینی که با پیامبر هستند و مسلمانانی که هستند در جمعبندی این آیه این نکته را عرض کنم که اگر بخواهند یک جامعهی موفقی اداره کنید از همین آیه شریفه 4 مطلب کلیدی استفاده میشود مثل میز 4 پایه است اگر اینها اتفاق افتاد جامعه مدینهی فاضله است و هر جا که میلنگیم در این 4 مطلب میلنگیم، این 4 نکته ماحصل عرائض من در امشب است و روایتی از امیرالمؤمنین عرض کنم اولا خداوند میفرماید: «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ»[22] یکی از عوامل موفقیت هر جامعهای پایداری و استقامت در کار است گفتم استقامت در همه شئونات و ابعاد مخصوصا در بحث معنویت مطرح است ما در دینمان استقامت داشته باشیم، در جلسهای یک مسافرتی معنویت ما رنگ نبازد بنده ماه رمضان و ماه شوالم فرق نکند محرم و صفر با ایام دیگر سال تغییر نکند، یکی استقامت که ماهر جا آسیب میبینیم یک جهتش ضعف استقامت است یعنی آن استقامتی که باید استمرار و تداوم داشته باشد مثلا در عروسی در عزا در جوانی، در پیری، در سفر، در حضر، در ثروت، در فقر، در 13 بدر، در خانه، در اتاق دربسته فاستقم داشته باشد و خدا یادمان نرود، در جلسهی دوستانه همه از خود هستند بنا نیست حرمت خدا شکسته شود این نکتهی اول و دومین نکتهای که رمز سلامت یک جامعه را رقم میزند اخلاص در امور است «كَمَا أُمِرْتَ»[23] از این اخلاص فهمیده میشود همانطور که امر شدی یعنی استقامتی که برای خدا باشد چون تفاوت بین استقامتی که برای خدانیست و استقامتی که برای خدا هست وجود دارد مثلا بعضیها کارهای خوبی میکنند بعد پشیمان میشوند؟ این برای خدا نبوده است من آدم سراغ داشتم مسجدی ساخته بود و نیمساخته بود در اطراف شیراز در 34 سال قبل، با مرحوم آیت الله والد بازدید مسجد رفتیم در یکی از روستاهای اطراف شیراز، زمستان سردی بود و فقط سقف مسجد را زده بودند و در مسجد را هنوز نگذاشته بودند و فقط اسکلت و سقفی درست کرده بودند و یک صحنهی خیلی بدی را ما انجا دیدیم و غروبی بود و هوای بسیار سرد، برای بازدید آمده بودند و کلنگ آنجا را هم مرحوم آیت الله والد زده بودند، یک دفعه مواجه شدیم مردم روستا هر چی حیوان داشتند و گاو و گوسفند وشتر و بز همه را در مسجد کرده بودند و آنجا را طویله کرده بودند. بانی تا این صحنه را دید آنقدر ناراحت شد و به حاج آقا گفت: آقای حدائق من لدر میآورم و اینجا را خراب میکنم این عمارت را پایین میآورم بابا! مؤمن بصیرت داشته باش، میدانید چه کسی به این جلسات نیاز دارد؟ شماها که الحمدالله متدینین این شهر هستید دارو را به چه کسی باید داد؟ بیمار.
ضرورت برای چه کسانی است دیدید بعضی از داروها کم است ضرورت برایش میگذارند میگویند آنهایی که بیماری خاصی دارند اول به آنها میدهیم و آن کسی که بیماریاش خاص نیست دوام دارد. امروز نیاز به معارف دینی آنهایی که واقعا پشت کردند آنها ضرورت دارند مثل جایی که کسی از مسجد بریده است باید مسجد تأسیس شود تا این حرف را زد حاجآقا گفت اشتباه میکنی اول این حرف را زدند تو مسجد برای چه کسی ساختی؟ گفت: برای خدا. بعد حاج آقا گفت: برای چه ناراحتی؟ تو مزدت را گرفتی خدا پاداشت را داد. حالا اینها اینجا طویله کردند تو که اجر خودت را بردی و خدا که ذرةالمثقالها را جواب میدهد « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ»[24] تو مزدت را گرفتی چرا ناراحتی؟ گاهی وقتی اخلاص نیست ناراحتی! و لذا عزیزان بدون تعارف هر گاه از انجام کار خوبی پشیمانی به شما دست داد یک تجدید نظر در خودتان بکنید که کارتان برای خدا نبوده است محال است کسی برای خدا کار کند و پشیمان بشود، برنده بشوید برندهاید و بازنده بشوید برنده هستی، تجلیل از شما بشود برندهاید و تجلیل نکنند باز هم برنده هستید. حاج اقا گفت: این نکتهی اول، در نیتت تجدید نظر کن تو برای خدا ساختی، خدا مزدت را داده است.
نکتهی دوم این مردم نیاز به مسجد دارند اتفاقاً کار اینها بیانگر این است که اینها فرهنگ مسجد را نمیدانند که مسجد جای چیست؟ تو اگر میخواهی محبتی کنی چون مساجدی را این آقا داشت میساخت . حاج آقا گفت: بقیهی کارهایت را تعطیل کن و سریع را این مسجد را تمام کن و ماه رمضان نزدیک است و من یک طلبهای برای تبلیغ میفرستم. این کار شکل گرفت و مسجد را با عجله ساخت و افتتاحیه هم حاج آقا همراه با طلبهای فاضله آمدند و یک اتاقی برای این طلبه اجاره کردند و به این طلبه گفتند که شما بار بر کسی نباش! بالاخره دستت در جیب خودت باش و خانهی کسی لازم نیست بروید و یک ماه روی این مردم کار کن.
آقایان در این یک ماه تحول ایجاد شد همان مردم الان آن مسجد را وقتی میرویم با آن روزی که در حال ساخت بود زمین تا آسمان متفاوت بود، خب نمیدانستند و نمیشناختند لذا اخلاص نکتهی دومی است که در سلامت جامعه و خانواده و جمعی تأثیر گذار است.
سومین چیزی که برای یک جامعه بسیارضرورت دارد که در این آیهی شریفه خداوند اشاره میفرماید رهبری مؤمنان است «وَمَنْ تَابَ مَعَكَ»[25] یعنی پای کار باید مؤمنان هم باشند بار را فقط روی رهبر و مسئول نیندازیم و خودمان کنار برویم شما مردم هم باید در صحنه باشید و کار کنید همراهی باید بکنند.
«فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[26] استقامت و اخلاص و همراهی مؤمنان باید باشد یک بحثی را مقام معظم رهبری داشتند 30 سال قبل تحت عنوان حضور خواص در نهضت عاشورا شاید چهار پنج نفر بودند اگر اینها با امام حسین به کربلا آمده بودند وضع این نمیشد جامعهی اسلامی نگاه به اینها میکرد سکوت و نشستن اینها بخشی را متزلزل کرد و بعضی دچار تردید شدند اگر مؤمنانی که به مؤمن اینها شناخته میشوند توقف کردند این سبب تزلزل بعضیها میشود، ببینید علی بن ابی طالب در جریان جنگ جمل آقا قبل از شروع جنگ یک کسی آمد وسط جبهه یک مطلبی گفت و بلند صدا زد گفت: من مردد هستم به نفع کدام یکی از دو لشکر بجنگم ببینید گاهی اوقات مؤمن ساکت یا مؤمن بی تفاوت بدتر از آن مؤمن به صحنه آمده بر علیه حق است چه ضربهای میزند امام را به حاشیه میکشد گفت: این طرف جبهه داماد پیغمبر علی است و آن طرف جبهه پسرعمهی پیغمبر زبیر است این طرف پسرعموی رسول الله علی است و آن طرف پسرعمهی پیغمبر زبیرو همسر رسول الله است، مرحوم آیت الله شهید مطهری میفرماید خداروشکر کنید زمان امیرالمؤمنین نبودید خیلیها در آن امتحان سخت زمین خوردند یک بخشی هم مال همین بود که یک نگاههای اجمالی سطحی میکردند و میگفتند شخصیتهای طراز اول رجال عالم اسلام که یکی طلحه و زبیر است که روایاتی را اهل سنت نقل میکنند جزء عشرهی مبشّره هستند و علی بن ابی طالب آن طرف لشکر است چه کسی حق میگوید ما مردد هستیم آقا تا این را شنیدند وسط میدان آمدند فرمودند: اعرف الحق[27] حق را بشناسید تا اهلش را بشناسید. تو مشکلت این است که حق را نشناختی حق نگاه الهی است حق سخن پیغمبر است اگر ما حق را شناختیم بعد مردم را محک میزنیم با او، ما گاهی اوقات شخصیتهایمان معیار حق میشود آقای فلانی! تا زمانی که در مسیر خدا و پیغمبر است حق است، برید باید گریخت.
لذا عزیزان همراهی مؤمنان شرط موفقیت جامعه است این نکتهی سوم است و نکتهی چهارمی که میتواند یک جامعه را جامعهی موفق بکند توصیهی چهارمی که خدا در این آیهی 112 سورهی مبارکهی هود میفرماید: وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[28] عدم طغیان و تجاوز در زندگی ما باید مراقب باشیم نسبت به یکدیگر طغیان و تعدی نکنیم کاردستم هست زور نگویم حالا از من کاری بر میآید اذیت نکنیم حالا من مصداقی نمیخواهم بگویم طرف میگوید فلان جا رفتم ولی طرف کار دستش هست سنگ میاندازد و اذیت میکند چه کار کنیم؟ فعلا کار دستش هست! پروندهی من زیر دستش هست میگوید آقا من رأیم هر چه که دادم کسی نباید اعتراض و حرفی بزند. خب با این نگاه جامعه ساخته نمیشود عدم طغیان، عدم تجاوز در عرصهی اقتصادی ما طغیان نکنیم، در عرصهی سیاسی یکی را نابود کنیم و یکی را هم به اعلی ببریم، منیتها و قرابتها و دوستیها و زدوبندها حاکم بشود در عرصهی خانوادگی طغیان نکنیم حالا زن من زیر دست من است بنا نیست زود بگویم یا بچه زیر دست من است بنا نیست زور بگویم، این پیرمرد فعلا در بستر افتاده است بنا نیست زور بگویم، طغیان نکنیم کار دستمان هست عدالت را، خدا را، اعتدال را فراموش نکنیم. این چهار مطلب از این آیهی شریفه استفاده میشود اگر شما یک خانوادهای و یک جامعه را یافتید که اینها در مسیر دین استقامت و اخلاص و رهبری و همراهی مؤمنان در کار باشد و مؤمنان هم سر خط باشند و تجاوز و طغیان به حقوق یکدیگر نکنند شما یقین بدانید آن جامعه، جامعهای موفق است امروز ما در چهار بخشش آسیب میبینیم و در زوایای جامعه نگاه میکنید ضعف هست و مشکلاتی دارد شخصی به من زنگ زد و گفت: به مدیرمان زنگ زدیم گفت: ساعت 4 بعدظهر و مدیر گفت ساعت دستت هست؟ ساعت چنده؟ گفتم ساعت 4 بعدظهر. مدیر گفت: الان وقت زنگ زدنه؟ در وقت اداری باید زنگ بزنی اینجوری میخواهیم کار کنیم پیغمبر اینجوری کار میکرد، رسول الله به دنبال مردم بود ما تازه در دسترس نیستیم، و یک مشکلی هم خیلی از مسئولین دارند اینها تلفنی هم در دسترس نیستند خب بابا مسئول نشو! حوصله نداری اعصاب نداری وقت نداری چه کسی گفت قبول کنید. آقایان و خانمها روایات متعددی داریم از پیغمبر و اهلالبیت که میفرماید ملعون است کسی که کاری نتواند انجام بدهد و قبول کند لعنت خدا رو برای خودش میخرد، خب نکن! تو که اعصاب نداری تو که وقت نداری وحالا که پذیرفتی باید در صحنه باشی باید پاسخگو باشید شما خادم و خدمتگزار مردم هستید ما متأسفانه برعکس هستیم مسئول که میشویم میخواهد آقایی بکند، بارها گفتهایم جای مسئولین در جمعهای عمومی مردم خالی است، باید وقت بگذارند خیلی از کارها همین است، کسی که بیشتر خدمت میکند آقاتر است بالاخره یک وقتی بگذارید بین مردم و درد مردم، حرف مردم را انسان از نزدیک بشنود، این سیرهی امیرالمؤمنین است آقا در بازار کوفه میگشتند به حضرت فرمودند: در دارالاماره بنشینید آقا فرمودند من میترسم بعضیها مشکلی داشته باشند و دستشان به من نرسد. من میایم در جمع مردم که مرا پیدا کنند درحالی که بعضیها از در پشتی میروند و میآیند، تاریک برو و تاریک بیا، این نشد! باید بین مردم بود.
یک روایتی از فرمایشات آقا امیرالمؤمنین محضر عزیزان تقدیم کنم در ذیل همین آیهی شریفه که خداوند تبارک آیهی 30 سورهی فصلت و در نهج البلاغه خطبهی 176 امام بخشی از این آیه را ذکر نموده است .
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[29]
وقتی میگویید خدا استقامت هم باید داشته باشید بحثمان استقامت و توصیهی خدا به پیغمبر: استقامت در امور بود آقا امیر المؤمنین فرمودند: «و قد قلتم ربنا الله»[30] بعضیها میگویید من فقط خدا را قبول دارم ما دربست مخلص خدا هستیم و میگویید نماز بخوان، خمست را بده، روزه و حج را انجام بده میگوید نه فقط خدا. دروغ میگوید اینا همش دروغ است، این در قرآن ثبت شده است و میتوان استنباط کرد خدا میفرماید: هر کسی میگوید خدا را دوست دارد باید از شما تبعیت کند، «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ »[31]
آیاتابع پیغمبر است؟ این آدم اصلا به واجبات دینی اهتمام نمیدهد بلکه شعار میدهد.
امام علی فرمود: «و قد قلتم ربنا الله»[32] یقیناً گفتهای پروردگارا ما خداست اما در اینها باید خودت را نشان بدهی، به گفتن تنها نیست من خدا را قبول دارم و خدا را پذیرفتم اینجاها باید خودش را نشان بدهد. «فاستقیموا علی کتابه»[33] استقامت بر کتاب خدا باید داشته باشد. به قرآن عمل کنید یعنی استقامت در عمل به قرآن داشته باشید. این نکتهی اول، «و علی منهاج أمره»[34] حضرت فرمود: نشانهی قبول خدا بعد از استقامت بر قرآن و عمل به قرآن، قرآن فقط برای شبها قدر و بوسیدن و صرف قرائت نیست بلکه عمل مهم است یک بخش از آیات قرآن در جامعه فراوان شده است، در حاشیه رفته است. بر آن روش اوامر الهی و توصیههای الهی را به کار بگیریم. «و علی طریقة الصالح من عبادته»[35] در آن راه صالحی که عبادت خدا توصیف شده است گام برداریم در مسیر بندگی خدا حرکت کنیم، ما اگر میگوییم خدا باید در مسیر عبادت خدا هم تلاش کنیم، «ثم لا تمره منها»[36] بعد حضرت فرمود: دقت کنید از دائرهی فرمان خدا خارج نشوید اگر میگویید خدا از دایرهی فرمان الهی تخلف نکنید و تخطی نکنید این عمر کوتاهی که میگذرد و به پایان میرسد در نافرمانی خدا صرف نکنیم، «فلا تبتدأ فیها»[37] مراقب باشید بدعت در دین ایجاد نکنید اگر میگویید خدا، سلیقهی شخصی و دیدگاه شخصی و حرفهای مفت بیان نکنید این را ما دقت کنیم بالاخره گاهی اوقات یک حرفهایی را میزنیم و یک برداشتهایی را ما از دین داریم وقتی انسان میشنود میبیند هیچ پایهی شرعی و عقلی دینی در آن نیست طرف میگوید من از قرآن این را فهمیدم. چی فهمیدی؟ عمل کردی؟
طرف به من گفت: حاج آقا من یک مطلبی را تازگیها دست پیدا کردم گفتم: بفرمایید. ایشان گفت: اصلا میدانید خد روزه را برای چه واجب کرده است؟ گفتم: نه شما بگویید. گفت: این روزه برای زمان پیغمبر مردم در فقر و گرسنگی بودند رسول الله میخواست فشار گرسنگی را بشکند یک ماه به همه گفتند نخورید. سالی یک بار کمک به اقتصاد جامعه بشود و یک خردهای مصرفها پایین بیاید و موجودیها بالا برود. گفتم: این را از کجا کشف کردی؟ گفت: این را خودم فهمیدم. گفتم: تو در زمرهی بدعتگذاران میشوی با این عقل ناقصت میخواهی از کلام خدا اجتهاد کنی، قرآن میفرماید: «یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[38] اصلا روزه برای مبارزه با فقر نیست، روزه برای گسترش تقوا است تقوا اگر آمد همهی ناکاستیها و ناکارآمدیها کنار میرود، روزه برای این است که متقی بشوی و به خدا نزدیک بشوید و بحث خوردن و نخوردن و مشکلات اقتصادی نیست، گاهی اوقات انسانها یک بدعتهایی میکند.
حضرت فرمود: «و لا تخالفوا عنها»[39] دقت کنید که مخالفت با دین خدا هم نکنید. این هم بحث امشب ما انشاالله توفیقی بشود بشرط حیات ادامهی این بحث کارهایی که انسان را میتواند در مسیر استقامت قوی نگه دارد و موانع استقامت را از نگاه آیات خطاب به پیامبر در فرصتهای دیگر و انشاالله جلسات آینده مطالبی را محضر عزیزان عرض کنیم.
شب پنجشنبه است و مجلس به یاد عزیزی و درگذشتهای از جمع متدینین مرحوم حاج باشی اشکتراب است و امروز هم یکی از بانوان متدینهی صالحه فوت کرد و دفن شدند حاجیه خانم رقیهی غنو و حالا عزیزانی که موفق شدند و نماز لیلةالدفن را خواندند و عزیزان دیگر هم بخوانید تا برای شما بخوانند.
رقیهی غنو فرزند محمد صادق ایشان امروز دفن شدند و از بانوان بسیار مؤمنه و صالحه بودند و خدا رحمت کند و درالرحمة هم ترافیک بود و جسدها یکی یکی میآمد پشت سر هم، پناه برخدا، خدا انشاالله عواقب امور همهی ماها را ختم به خیر کند. شب پنجشنبه است و انتساب به ساحت مقدس قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس دارد در این هفتهای که هم به پایان میرسانیم یکی از مناسبتها وفات حضرت امالبنین مادر 4 شهید کربلا که اسوهی صبر و استقامت و صبر و ایمان و ولایتمحوری بود و حقاً عظمت و بزرگی فرزندان یک بخش را مادرها رقم میزند دامن پاک فاطمهی امالبنین ابالفضل را تربیت میکند که در دفاع از ولایت ایستاد من در تاریخ میخواندم زمانی که کاروان سیدالشهداء از مدینه خارج میشدند حضرت امالبنین آمد با پسرهایش خداحافظی کرد پسر 34 ساله ابالفضل است و عزیز دیگر 24 ساله، 21 ساله، 19 ساله. یک یک اینها را در آغوش گرفت و به اینها توصیه کرد که در دفاع از حسین بن علی امام خودتان جانتان را هم خرج کنید این مادر شد اسوهی مادران عالم که روز وفات امالبنین روز تجلیل از مادران و همسران شهداء هم بود و نتیجهی این عشق به اهلالبیت و عشق به امامت ابالفضل میشود. سردار رشیدی که در دفاع از ولایت وقتی که دست راستش را میزنند میگوید
والله إن قطعتموا یمینی، إنی أحامی أبداً عن دینی
دست راستم را زدی دینم را از من نمیتوانی بگیری، دست چپ
یا نفس لاتخشَ من الکفاری، و أبشری من رحمة الجبّاری
عباس! هراس نداشته باش دست چپت را هم گرفتند رحمت در انتظارتو است، نانجیبی آمد و مقابل قمر بنی هاشم ایستاد دید دست ها از بدن جدا شده است و تیرها بر این فرود آمده است چهار هزار تیرانداز بدن این سردار رشید را تیرباران کرده بودند و نانجیبی آمده بود و گفت: عباس چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند میگفت من بازوی حیدر دارم، آقا فرمود: وقتی دست داشتم نانجیب نمیآمدی جلو من! حالا که دست ندارم رجز میخوانی. ـ عباس اگر تو دست نداری من دست دارم کاری کرد که صدای ابالفضل برخواست «أخا أدرک أخاک العباس»[40] برادر به فریاد برادر برس.
دیدی که فلک به ما چهها کرد
کی دست تو را از بدن جدا کرد
ما را به غم تو مبتلا کرد عباس جوان برادر من
دو تا جمله آقا کنار پیکر عباس فرمود دلها را آتش زده آقا فرمود: عباس چشمهایی را بستی الان چشمهایی بسته بود تا بیدار بود دشمنان ما خواب نداشتند میگفتند عباس بیدار است شب عاشورا تا به صبح عباس پاسداری میکرد از خیام حرم جملهی دوم آقا فرمود برادر چشمی را بستی که تا بیدار بود بانوان حرم خواهرانت آسوده میخوابیدند امشب همه دشمنان به خواب هستند اهل حرم هم در اضطراب هستند، اطفال من از عطش کباباند، عباس جوان برادر من...
حاجتمندان در خانهی بابالحوائج کربلا رفتهایم نام مادرش امالبنین در مجلس هست این را در یک مجلسی عرض کردم آیت الله العظمی حاج سید محمود شاهرودی بزرگ از مراجع بزرگ نجف فرموده بود هر گاه من گرفتار میشوم در مشکلات زندگیام، صدتا صلوات میفرستم هدیه به محضر امالبنین میکنم مشکلم حل میشود این توصیه را به علماء و شاگردانش نموده بود امشب دست توسل به ساحت مقدس همان مادر هم این سردار رشید داریم آقا امام حسین آمد کنار پیکر عباس، صدای گریهی حسین بلند شد وااای أخا، واعباسا. میگویند آن لحظات آخر نفسهای آخر عباس بود دو وصیت کرد و دو تقاضا کرد: اول برادر این خونها را از چشمم کنار بزن میخواهم برای آخرین مرتبه جمالت را ببینم، برادر تا روح در بدن دارم من را به خیمهها مبر وعدهی به عزیزانت نمودهام و شرمندهام.
رفتی و شکست محفل ما، هم محفل و هم دل ما
یا کاشف الکرب أن وجه الحسین علیه السلام إکشف کربی به حق أخیک الحسین علیه السلام
اللهم عجل لولیک الفرج و سهل له المخرخ و أوسع له المنهج
پروردگارا والدین و ذوی الحقوق ما را ببخش و بیامرز و به عظمت ابالفضل العباس مشکلات عالم اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران مرتفع به خیر بفرما.
[1]. هود، آیه112
[2]. کهف آیه110
[3]. مؤمنون، آیه101
[4] واقعه آیه3
[5].فصلت آیه 6
[6].فصلت آیه 6
[7].فصلت آیه 6
[8].فصلت آیه 6
[9]. هود، آیه112
[10]. هود، آیه112
[11]. هود، آیه112
[12]. هود، آیه112
[13]. ذاریات، آیه55
[14]. هود، آیه112
[15]. هود، آیه112
[16].رعد، آیه11
[17] غررالحکم ص251
[18]. هود، آیه112
[19]. هود، آیه112
[20]. هود، آیه112
[21]. هود، آیه112
[22]. هود، آیه112
[23]. هود، آیه112
[24] زلزله آیه7
[25]. هود، آیه112
[26]. هود، آیه112
[27] تحف العقول ص83
[28]. هود، آیه112
[29]. فصلت، آیه30
[30] نهجالبلاغه خطبه 176
[31]. آل عمران، آیه31
[32] نهجالبلاغه خطبه 176
[33] نهجالبلاغه خطبه 176
[34] نهجالبلاغه خطبه 176
[35] نهجالبلاغه خطبه 176
[36] نهجالبلاغه خطبه 176
[37] نهجالبلاغه خطبه 176
[38]. بقره، آیه183
[39] نهجالبلاغه خطبه 176
[40] در سوگ امیر آزادی ص258