استاد حدائق روز پنجشنبه 16 دی ماه 1400 همزمان با ایام فاطمیه دوم در مسجد امام سجاد(ع) شیراز به مبحث « آیات مهدویت در قرآن» پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»[1]
صدق الله العلی العظیم
خداوند به شایستهترین وجه از عزیزان پذیرا باشد این عرض ادب و احترام به ساحت مقدس اهلالبیت، روزی که دستتان از دنیا کوتاه شد قدر این جلسات را میفهمید، این را من بگویم که بیشتر قدر بدانید. حبیببن مظاهر اسدی یکی از علمای بزرگ خواب دید گفت: حبیب جایگاهت خیلی بالاست کربلا رفتهها ورودی به حرم سلام به حبیب میکنی و خروج از حرم سلام به حبیب میکنی، میلیونها انسان در طول سال زیارت سیدالشهداء میروند وبه زیارت حبیب هم نائل میشوند و گفت: آقای حبیب از این بالاتر چیست؟ در رکاب امام به شهادت رسیدی و سیدالشهداء تأیید کرد موقع شهادت و فرمود: تو پیر باوفایی و یار صادقی بودی الان هم که در جوار حضرت یک قبر مستقل داری، همهی شهداء پایین پا و در بین شهداء دو تا شهید اینها مستقل هستند اباالفضل در بنی هاشم، و حبیب در اصحاب به او گفت: مقامت خیلی بالاست، حبیب گفت: ای کاش میشد برگردم به دنیا، میآمدم در مجالسی که به نام اربابم سیدالشهداء منعقد میگردد به شرکتکنندگان در مجلس عزای حسین خدمت میکردم، ما نمیفهمیم اینجا چه خبر است؟ حبیب از آن عالم میداند. وقتی رفتی میفهمی چه خبر است! از این مجلس که بیرون میروی سجدهی شکر بکن، روز شهادت خواب تو را نگرفت آمدی ادب کردی و احترام کردی، این ادب و احترام بعد دریافت میکنی، جلسات و اهتمام بدهید و جوانها را تشویق به آمدن بکنید و الحمدالله در این مجلس و در این مکان مقدس صبحهای جمعه هم این طور که شنیدم جلسهی دعای ندبه برگزار میشود. اهتمام بدهیم مجلس برگزار میشود و این جلساتی که منعقد میشود عزیزان شرکت کنند و حضور داشته باشند و الحمدالله در مناطق مختلف شهر جلساتی هست مثل دانشگاه مهدویت که دعای ندبه شروع شده است و چند هفتهای هست که برگزار میشود، انسان باید از این عمر گذرا بهرهبرداری خوبی داشته باشد.
سخن ما در این روزهایی که گذشت و امروز روز پایان مجلس هست به یاد مرحوم حاج منصور آقای سلطانی مقدم و اینجا یک طلب مغفرت ویژه هم برای درگذشتگان حاجآقا داشته باشم که بنیانگذار این مکان مقدس شدند و خدا توفیقات این عزیز را مضاعف کند که الحمدالله بنایی را بنا نهادند که منشأ خیر است، منشأ برکت است و هیأتها و متدینین و متدینات همه استفاده میکنند از این ظرفیتی که الحمدالله فراهم شده است که خدا بر توفیقات همهی بانیان خیر و همهی عزیزانی که زحمت میکشند و روزافزون بیافزاید، نکتهای که بحث مجلس بود آیهی شریفهی 96 سورهی مبارکهی اعراف از آیاتی که حضرت زهرا در صحبت با بانوان مدینه مستند قرار داده است و مورد استناد است و گفتیم این آیه پیام مهدوی هم دارد و نوید تشکیل حکومت جهانی را به شرط رعایت تقوا دادهاند، امام زمان کی میآید؟ زمانی که بنده صلاحیت و ظرفیت در خودم داشته باشم.
یک حدیث از امام صادق برایتان امروز بگویم، ببینید عزیزان من یک مثالی برایتان عرض کنم این است که بعضی از اوقات جوانها و اطرافیان ما سؤال میکنند که چرا آقا نمیآید! بیاید وضع را سامان بدهد و درست کند، ما در عالم اقتصاد قانونی داریم به نام عرضه و تقاضا، اگر این دو متناسب با هم باشد اقتصاد موفقی خواهد بود یعنی تولید و عرضه به بازار متناسب با نیاز و تقاضای مردم باشد، تورم پیش نمیآید و رکود هم اتفاق نمیافتد، وقتی یکی از این دو آسیب دید مثلا عرضه بود ولی تقاضا نبود، جنس و کالا هست ولی مشتری نیست، مردم نیاز ندارند این رکود اقتصادی است. تولید کننده زیان میبیند، فروشنده ضرر میکند و چکها وصول نمیشود و از این حرفا! این اقتصاد ضعیفی است، تقاضا در بازار نیست. اگر آن روی سکه را ببینیم، تقاضا باشد عرضه نباشد این تورم است و باعث گران شدن جنسها میشود تبدیل به صفکشیدنها میشود و قیمتها نجومی بالا میرود و یک بخش از آن به خاطر این است که عرضه با تقاضا هماهنگ نیست گرچه یک قسمتش هم سودجویی و منفعتطلبی و بیتقوایی است، مثلا جنس را احتکار میکنند و در دسترس قرار نمیدهم یا وضعیت کاذبی ایجاد میکنم در اینکه کالا نیست ولی کالا هست من در زمان دفاع مقدس در این شیراز آقایی پنج هزار حلب روغن انبار کرده بود و توزیع نمیکرد بعد یابن الحسن هم میگفت، مرد حسابی یابنالحسن گفتنت چیه؟ مردم بیچاره در ایام دفاع مقدس در سختی و فلاکت بودند و تو روغنها را انبار کردی؟ بعد میگویی یابن الحسن کجایی؟ امام زمان بیاید اول با تو برخورد میکند و میگوید بیانصاف با مال خدا چه کردی؟ بعضیها دست گذاشتند در گلوگاه مردم و آنها را خفه میکنند خب این دو حالت خطرناکی است که عرضه با تقاضا نسازد و باعث رکود و تورم میشود و اگر تعادل داشته باشد اقتصاد موفقی داریم، از آغاز خلقت خداوند عرضهی انبیاء کرد یعنی عالم با آدم شروع شد، یک جایی عرض کردم یک آقایی زبان بدگویی به روحانیت باز کرد و گفتم: به نیاکان خودت ناسزا نگویید همهی شما آخوندزاده هستید و جد همهی شما حضرت آدم ابوالبشر است و به اصالتت توهین نکن! حالا بندهی نوعی در این لباس اشتباه کردم من اشتباه کردم اگر یک شخصی در بازار به خطا کرد کل بازار که خطاکار نمیشود، اگر یک نانوایی نان سوخته دست کسی داد که همهی نانواها را نباید محکوم کرد اگر یک پزشکی در تشخیص درد اشتباه کرد همهی پزشکها را نباید ملامت کرد این خیلی بیانصافی است عالم با آدم شروع شد ادامه پیدا کرد و یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر را خدا عرضه کرد ولی تقاضا نبود نوع انبیاء را کشتند، سربریدند، محجور کردند، خود پیامبر فرمود: هیچ پیغمبری به اندازهی من اذیت نشد از رسول خدا بیایید این طرف، با امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و غیره چه کردند اینها عرضههای الهی و حجتهای خدا بین بشریت بودند، با امام مجتبی، سیدالشهداء چه رفتاری کردند، زین العابدین، امام باقر، امام صادق تا برسید به امام عسکری، 11 امام. بعد از رسول الله منصب هدایت بشر را به عهده گرفتند ولی تقاضا نبود در حالی که عرضه بود و الان یک حجت باقی مانده است، این حجت را آنقدر خدا در پس پردهی غیبت نگه خواهد داشت که بشریت به تقاضا برسد، بد درسی را بشریت در گذشتهی تاریخ پس دادند، تاریخ کربلا، عالم اسلام! امام! سیدالشهداء با 102 نفر به شهادت میرسد این تقاضاست! امام حسین باید از زادگاه خودش مدینهی منوره است که 58 سال در آن شهر مردم دیده بودند او را روی سینهی پیغمبر و در آغوش و روی دوش ایشان بودند کسانی هستند که این خاطرات را به یاد داشته باشند، امام حسین شبانه و غریبانه از مدینه برود؟ آقایان خدا آنقدر امام زمان را نگه میدارد که همه به تقاضا برسیم، ما هیأتیها متقاضی هستیم کافی نیست، امام زمان برای یک هیأت ده هیأت و شیعه و ایران که نمیخواهد بیاید، امام میخواهد بیاید «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً»[2] امام برای هدایت بشریت میآید لذا حاجآقا دلت میسوزد در غیبت تلاش کن تربیت کن! مردم را آماده کن، آقا و حاج خانم به دعای عهد خواندن نیست، من دعای عهد هر روزم تعطیل نمیشود خب شما خود به تنهایی که نمیشود، باید اصلاح کنید باید تربیت کنید، دست جوانت را بگیری و در مجالس بیاوری. از خودمان و خانوادههایمان شروع کنیم، میگویند: ما وظیفهی خودمان را نسبت به امام زمانمان انجام میدهیم خب چه کردید؟ ندبه هم تعطیل نمیشود، زیارت آلیاسین هم تعطیل نمیشود و دعا برای فرج امام زمانم میکنم. خب این کفایت نمیکند اگر منتظر مصلح هستی باید صالح زیست و صالح تربیت کرد چهره به چهره، کوچه به کوچه، خانه به خانه، باید زمینهی آمدن حضرت را فراهم کرد. ما بیخیال شدیم حتی در خانوادههای خودمان، فرزندم یا دامادم یا عروسم از دست میرود عین خیالم نیست! توجهی ندارم به نوهی خودم حرف نمیزنم! بعد میگوییم امام زمان کی میآیی! خب بستر آمدن حضرت را فراهم کردی؟ یک وقتی ما خدمت آیت الله العظمی مکارم بودیم ایشان فرمودند بعضیها از تنبلی خودشان کارها را حواله به حضرت میکنند، برای مثال میگویند آقا امام زمان باید بیاید که درستش کند یعنی بارهای زمین مانده را حضرت بردارد ما چه کارهایم؟ این که قرآن میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا»[3] این آیه نوید و پیام عصر حضور را دارد اگر ایمان آوردید و تقوا پیشه کردید برکات میآید و از مصادیق برکات وجود مقدس ولی عصر است، میخواهی امام زمانت بیاید تلاش کن، کار کن، خانوادهات را درست کن! اطرافیانت، همکارانت را درست کن!
بنده سراغ داشتم آقای مکانیک در همین شیراز شاگردان مکانیکیاش را پای منبر میآورد، چگونه میآورد؟ به شاگردانش میگفت: یک ساعت کار از شما نمیخواهم مزدتان را میدهم ولی در این جلسه شرکت کنید اینجوری کار کنید خب این کار و پول را برکت میدهد، برای مثال طرف میخواهد نماز بخواند صاحبکار میگوید از زیر کار میخواهی در بروی! ای بیانصاف. اینجوری برای امام زمان کار میخواهی بکنی؟ ما فرصت یک نماز خواندن گاهی اوقات به زیردست خودمان نمیدهیم! این آقا میگفت: من به این کارگرا گفتم یک ساعت تعطیل مزد برجا و در وقت نماز وضو بگیرید و نماز اول وقت را در مسجد باهم بخوانیم، خب اینها دیدند این یک ساعت استراحت است و وقت نماز است قبول کردند اینجوری مسجدی تربیت کنید! حالا گاهی اوقات من به کارگری که اجیرش کردم فرصت نماز واجب به او نمیدهم حالا جلسه آوردن و کار کردن اینها بماند!
قرآن میفرماید: اگر با تقوا شدید برکات میآید این حرفی است که حضرت زهرا به زنهای مدینه زد، نکبتی که عالم اسلام را گرفت به خاطر فاصلهگرفتن از تقوا است و از آن دور شدند و اگر اینها اهل تقوا بودند عهد غدیر را نباید میشکستند، هفتاد روز از آن بیعت نگذشته بود بیش از صدهزار نفر بیعت کردند و هفتاد روز بیعتشکنی کردند، این بیتقوایی است. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»[4] خب تعریفهایی از تقوا ما خدمتتان عرض کردیم این را هم من اشاره کنم که سروران عزیز و متدینین نوع وعدههای خدا در قرآن با محوریت تقوا است، پول میخواهید مردم راه پولدار شدن را گم کردند، باید ببینید خدا پول را کجا حواله داده است، آیه 2 و 3 سورهی مبارکهی طلاق بخشی از آیهی دو:«وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ، وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»[5] قرآن فقط برای شبهای قدر روی سر گرفتن نیست مؤمن، قرآن کتاب زندگی است، تقوا داشته باش انصاف داشته باش، رحم کن، گران نفروش، نفروشم باید بروم گران بخرم در حالی دو دو تای تو برای خودت چهار تاست اما خدا میفرماید دو دو تا بینهایت! اگر با تقوا عمل کردی از جایی تصورش نمیکنی به تو میرسد قرآن کلام خداست، این آیه حرف خداست، خب ایمان بیاورید «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»[6] خدا میفرماید از جایی به تو میرسد که تصورش را نمیکنی، تو تقوا داشته باش! تو کاسبی، درآمدت تقوا پیشه کن! آقایی مدتی قبل پیش من آمد گفت: حاج آقا جنسی داشتم و در این بازار آشفته اگر میخواستم چند برابر بفروشم خیلی راحت میفروختم و همین آیه پیش رویم آمد گفت: خدایا میخواهم با شما معامله کنم و جنس را میخواهم دست مصرفکننده بدهم با قیمت منصفانه خیلی از همکارانم نهی میکردند و میگفتند ضرر میکنی و میمانی، حاج آقا دادم، پشت این جنسی که من دادم رفت یک آقایی آمد گفت: ما مقدار زیادتری جنس به یک قیمت مناسبی میخواهم به تو بدهم، این کار کیست؟
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بندهپروری داند
آن آقا گفت: در دو سه تا معامله او سود شبههناکی که گیرم میآمد در معاملهی حلال منصفانه خدا جور کرد. به خدا توکل کنید خدا کفایتتان میکند. ما یک خورده ایمانمان، باورهایمان، باورقلبی نشده است، باور نداریم که خدا میفرماید میدهم، میدهم در این مورد بعضیهایمان میلنگیم. قرآن میفرماید: مال را در پرتو تقوا است شما یک آدم باتقوای نگاه کنید که زندگیاش جمع شد یکی از را معرفی کنید و نام ببرید واقع باتقوا باشد! من که ندیدم. مردم آبرو میخواهید، آبرو در تقوا است. رشد اجتماعی در تقوا است به پارتیبازی نیست یا طایفهای و زدو بند باشد نیست به اینها نیست بلکه به تقواست، به بندگی خداست «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا»[7] سردار سلیمانی روستاییزاده بود خدا با او چه کرد؟ شهرهی آفاق شد زبانزد خاص و عام شد، طرف عنوان و ثروت و مقام دارد ولی وقتی میمیرد به فراموشی سپرده میشود، این کار پول است؟ طایفه است؟ خدا میفرماید: تقوا را پیشه بگیرید راه را برایتان باز میکنیم، عزتتان میدهیم و سربلندتان میکنیم، قرآن چرا بر بعضیها اثر نمیگذارد؟ چون با بیتقوایی قرآن بخوانم تأثیر ندارد. در سومین آیه از دومین سورهی قرآن خدا میفرماید:«ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»[8] اگر میخوانم و نتیجه نمیگیرم باید در تقوا تجدید نظر کرد والا قاعده است آدم باتقوا قرآن بخواند هدایت میشود بله حجاج بن یوسف ثقفی حافظ کل قرآن بود 20 سال استاندار کوفه شد از سال 75 تا 95 صدهزار شیعهی امیرالمؤمنین را کشت، قرآن را حافظ بود. روایت داریم بعضیها قرآن میخوانند ولی قرآن لعنتشان میکند «رب تال القرآن و القرآن یلعنه»[9] نهروانیها قرآن میخواندند، ابنملجم قرآن میخواند.
اگر میخواهید قرآن بر تمام وجود شما تأثیر بگذارد تقوا داشته باشید، اخرت میخواهید «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[10] رستگار و عاقبت به خیر میخواهید بشوید «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا»[11] میخواهی بهشت بروی «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا»[12] ما بهشت را به انسانهای باتقوا میدهیم کسی را بهشت راه نمیدهیم اینها آیات قرآن است. اما این حدیث امام صادق در کتاب مصباح الشریعه که مرحوم شهید ثانی اعلی الله مقامه تدوین نموده است یک روایتی از امام صادق است که سه مرحله را برای تقوا نام می برد که خیلی از ما در پایینترین مرحله ماندیم هنوز رشد نکردیم بعضیها میگویند ما یک عمر در خانهی اهل بیت را زدیم جواب نگرفتیم بابا خوب تقوا کجا رفت؟ اهلالبیت مظهر تقوا بودند با بیتقوایی اگر صدا زدی جواب نمیگیری! این روایت از فرمایش امام صادق را تلگرافی محضر عزیزان عرض کنم، البته خدمت عزیزان معانی تقوا را از منظر رسول الله و امیرالمؤمنین عرض کردیم واین تعریف را از امام صادق داشته باشیم ایشان میفرماید: «التقوی علی ثلاثة أوجه »[13] تقوا سه وجه دارد یعنی به سه نوع مردم باتقوا میشوند امام از حد اعلای تقوا شروع میکنند و به پایین میآید، و میبینید که چقدر هضم اینها برایمان سخت است و باید برسیم به این وضعیت تا بفهمیم، مثل اینکه الان به ما بگویند پشتبام این مسجد چه چیزهایی است نمیفهمیم فقط میشنویم، گوینده هم صادق باشد فقط علماً قبول میکنیم، باور یقینی نداریم که ببینیم و برسیم اینها مراحل تقوا است و عالیترین جلوهی تقوا که در اولیاء معصومین جلوههای اینها را ما میبینیم امام صادق میفرماید«تقوی بالله فی الله»[14] خیلی عظمت دارد، تقوای با نام خدا و در راه خدا برای خدا در مسیر او باشد بعد حضرت فرمود «و هو ترک الحلال فضلاً عن شبهه و هو تقوی خاص الخاص»[15] تقوای خاص الخاص این است به جای میرسی که گاهی اوقات یک کارهای حلال هم انجام نمیدهی تا چه برسد به شبهه، زیرا میترسد که این کار حلال زمینهساز رفته رفته آلوده شدن به زیادهخواهیها بشود.
فتحعلی شاه قاجار دیدن مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین الأصول رفت، بفتحعلی شاه گفت: من کمکی به شما میخواهم بکنم و یک پولی را هدیه بدهم یک گسترشی در زندگیتان بدهید، ایشان فرمود: من قبول نمیکنم، و هر چه شاه اصرار کرد قبول نکرد و میرزا ابوالقاسم گفت: من زندگیام را تنظیم کردم با این درآمدی که دارم، ما زمینی داریم و زراعتی میکنیم و با پول آن زن و بچهی ما اداره میشود و ما به این زندگی عادت کردیم و شما یک دفعه این همه پول را میخواهی به ما بدهی، این پول باید خرج بشود و توسعهای اتفاق میافتد و ادامه ندارد و زن و بچه به زحمت میافتند، ما با همین وضعیت راضی هستیم، این آقا میشود کسی که خوابش را دیدند و گفتند حضرت معصومه شفاعت گناهکاران قم را میکند، فرموده بود مردم قم را من شفاعت میکنم، گناهکاران مردم قم را من شفاعت میکنم، حضرت فاطمهی معصومه گناهکاران امت جدش را قیامت شفاعت میکند اینها بیجهت به این مقامات نمیرسند این تقوای خاص الخاص است که کار خیلیها نیست یعنی یک جاهایی انسان یک حلالهایی را که حلال است را هم انجام نمیدهد زیرا یک وقت اینها رفته رفته روحت را زیادهخواه میکند، زیادهطلب میکند، رفته رفته انسان فاصله میگیرد و این را امام فرمود تقوای بالله و فی الله یا تقوای خاص است.
بعد حضرت فرمودند: «والتقوی من الله»[16] یک درجه پایینتر تقوایی است که انسان خدا را در کار در نظر میگیرد که امام تعبیر میفرماید به تقوای خاص، و آن تقوا ترک الشبهات فضلاً عن الحرام است، تقوای خاص تقوایی است که شما شبهات را انجام ندهی نه اینکه حرام! حرام را که انجام نمیدهی بلکه شبهه را هم انجام نمیدهی.
یک آقایی از بازاریهای شیراز که از متدینین بود خدا رحمتش کند گفت: آقای حدائق رفتیم بندرعباس گفتند یک کشتی جنس آمد میخواهند بفروشند بیایید بخرید و دو شب بندرعباس در هتل بودیم رفتیم پای معامله صاحب کشتی آمد و گفتیم: این جنسها مال شماست؟ گفت: بله. گفتیم: به این قیمتی که دارند میگویند راضی هستید؟ گفت: من راضی نیستم جنسهایم را آوردند و گفتند جنست را برگردان به همان مملکتی که آوردی و همینجا ما ترخیصش میکنیم به قیمتی که ما میگوییم، گفتم: راضی نیستی؟ گفت: نه.
گفتم: خداحافظ. به دوستانم گفتم من به شیراز برمیگردم، و این جنس را نمیخرم و این نان را در سفرهی خودم نمیگذارم، مردم دقت کنید، امیرالمؤمنین فرمود: بدترین گناه گناهی است که گوشت برویاند، آقا میگوید جوانم سیلی در صورتم خوابانده است چی گذاشتی در سفرهات؟ چه پولی در منزل آوردی؟ درآمدت از کجا بود؟ که امروز آثارش را میبینی؟ هیچ اتفاقی اتفاقی نیست؟ در درآمدهایمان چقدر دقت میکنیم، در کسب و کارهایمان و وظایفمان پولی که به من میدهند کارشان را انجام میدهم؟ امام صادق فرمود تقوای خاص در شبهات هم توقف داشته باشیم، پیغمبر فرمود احکام سه دسته هست حرام، حلال، نمیدانید حلال است یا حرام. آن چیزی که میدانید حرام یا حلال نباید انجام بدهی ولی میگویی نمیدانی این معامله از نظر اسلام حرام یا حلال؟ میگویند آقا نکن. تقوای خاص یعنی این! این پول حرمتش را نمیدانم، حلیتش را نمیدانم، میگویند نزدیکش نرو. این تقوای خاص است یک درجه پایینتر از این امام فرمود: «والتقوی من خوف النار»[17] از ما این انتظار را دارند حداقل این را انجام بدهیم، این را انجام دادید وعدههای الهی هم میآیند حالا آن مراتب عالیتر مثل تقوای خاص و خاص الخاص، آن دیگر تا چه کند همت والای تو، امام میفرماید: «والتقوی من خوف النار و العقاب»[18] یک تقوا این است که انسان از آتش دوزخ از مجازات الهی میترسد «و هو ترک الحرام و هو تقوی العام»[19] و آن ترک حرام است که به آن تقوای عام میگویند، این تقوای عامی که در آیات و روایات آمده است خدا این را انتظار دارد ولی بعضیها در اثر تربیت نفس و پرورش نفس به جایی میرسند که شبهه هم انجام نمیدهد و به جایی میرسد یک جاههایی هم که حلال است صرف نظر میکنند زیرا بنا نیست هر کار خوبی را انسان انجام بدهد برای مثال اگر این حلال را انجام بدهم کار دستم میدهد، این حلال زمینهساز تیرگی دل من میشود یک وقتی یکی نقل میکرد با اقای حاج آقای حدائق داشتیم میآمدیم از بیرون شیراز در ماشین و ایشان مدام میگفت استغفرالله ربی أتوب إلیه، گفتم: آقای حدائق چرا استغفار میکنید؟ گفتند: امروز یک جایی دعوتمان کرده بودند و خانهی مجللی بود و یک مقداری زیبایی این خانه و تجلل آن در نظر ما درآمد، دارم استغفار میکنم که خدایا یادت از ما فارغ نشود و از یاد خدا دور نشویم، زندگی خوب است، خانه، ماشین خوب است نه به بهای غفلت از خدا، یک وقتی اینها سرگرممان نکند، خدایا ما داریم زحمت میکشیم این زحمت دورتان نکند.
امام یک مثال زدند: «مثل التقوا کما إن یجری فی النهر»[20] تقوا مثلش مثل این است که یک دریایی یا رودخانهای آب حرکت میکند و «ومثل هذه طبقات ثلاث»[21] امام فرمود: مثل این سه طبقهای که برایتان گفتیم: تقوای خاص الخاص، تقوای خاص، تقوای عام. مثل اینها مثل درختهایی است که اطراف رودخانه هستند و رودخانه جریان دارد «فی معنی التقوی کأشجار مغروسة علی حافة ذلک النهر»[22] و درختهایی هم اطراف این رودخانه قرار گرفته است «من کل لون و جنس و کل شجرة منها یتمستص الماء من ذلک النهر»[23] درختهای مختلف با رنگهای مختلف، ثمرهای مختلف در کنار رودخانه هستند و همه از آب رودخانه استفاده میکنند ولی هر کدام به اندازهی قدر و جوهرهشان، قیامت میگویند سلیمانی هم در مملکت شما بود! او هم کنار این رحمت الهی و رودخانهی خلقت بود! او شد این درخت تناور و تو چرا نشدی؟ امام میفرماید: میزان الاعمال هر کسی را در روز قیامت کسی مثل خودش قرار میدهد، مثلا در شیراز شما فلانی شد فلانی و تو چرا نشدی! در هیأت شما فلانی هم بود ها! در رشتهی تو فلان شخص بود! تو مسیر زندگی شما فلان کس هم بود! چرا او خوب استفاده کرد و تو استفاده نکردی.
امام صادق فرمودند: آدمها مثل این درختها هستند و به فراخور تلاششان از آب این رودخانه استفاده میکنند، مثلا یکی درختچه میشود ثمرهای ندارد ولی یکی درخت میشود پر ثمر و تناور این همان تقواهاست، مثلا در یک خانهای یک پسر قابیل آدم کش میشود و یک پسر هابیل میشود، عدالت الهی امکانات الهی برای همه فراهم است، در یک خانه شوهر فرعون میشود و همسر آسیه میشود، در یک خانه پدر نوح میشود و پسر کنعان میشود. خدا این ظرفیت به همه داده است و زیبا امام صادق فرمود: ظرفیت برای همه است، امکانات هست، نوع بهرهبرداریهایمان متفاوت است.
یکی درخت پرثمر تناور میشود و دیگری آن درختچهی پرخار و زیان میشود و دیگری یک گل و بوتهای میشود این تا چه کند همت والای تو. بعد حضرت فرمود: «ثم منافع الخلق من تلک الأشجار و الثمار علی قدرها و قیمتها»[24] مردم به همان اندازه که از این آب رودخانه استفاده میکنند منفعت میرسانند، خوب استفاده کردی خوب از تو بهره میبرند، قیمت پیدا میکنی، ارزش پیدا میکنی.
درود خدا بر بزرگ بانوی نظام خلقت حضرت زهرا، خدا این ظرفیتها را به همه داده است، پیغمبر دختران دیگری هم داشته است اما فاطمهی زهرا شد فاطمه، چرا آنها به طراز حضرت زهرا در نیامدند، این خانم میدرخشد و میشود سیدة النساء العالمین من اولین و الآخرین، بله حضرت زهرا از این ظرفیت استفاده کرد، کدام خانم را سراغ دارید که به خاطر نماز شب پیوستهی مداوم پاهایش ورم بکند، حالا سراغ دارید کسی را که بگوید من آنقدر نماز شب خواندم پاهایم ورم کرد، «کانت تقوم حتی تتور قدمها»[25] پاهها ورم کرد خانمی که در دوران زندگی مشترکش سراسر اطاعت الهی بود، «ما کانت فی هذه أمة أعبد من فاطمه بنت محمد»[26] امشب شب عجیبی است به جرأت شاید بتواند بگویم حزنانگیزترین شب عمر مولا امشب بود غریبانه و مخفیانه به وصیت بی بی میخواهد عمل کند، زهرای مرضیه وصیت کرد که شب غسلم بده، شب کفنم کن، شب حنوطم کن، شب بر من نماز گزار، شب مرا به خاک بسپار، به هیچ کس جای قبر را نشان بده، این قبر باید مخفی بماند تا مهدی بیاید، صاحبالزمان باید پردهبرداری کند و این قبر مخفی سند غربت امیرالمؤمنین است، من گاهی اوقات حاجیها را در مدینه میدیدم و میگفتند: قبر حضرت زهرا کجاست؟ گفتم: دنبال قبر حضرت زهرا میگردی؟ پی به غربت علی ببر! قبر مخفی غربت امیرالمؤمنین است، آقا امیرالمؤمنین به حسب وصیت بی بی عمل کردند. مغتسلی را آماده کردند و پیکر زهرا را گذاشتند اسماء آب میآورد و حضرت علی آهسته آهسته غسل میداد، امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و ام کلثوم این بچهها در سن طفولیت گوشهی حیاط ایستاده بودند و فقط نگاه میکردند و آقا هم میگفت: حسنم بابا آهسته گریه کن. حسینم آهسته گریه کن، مظلومیت تا چه حد؟ اینها دارند میبینند مادر در تاریکی غسل داده میشود صدای گریه هم نباید بلند کنند که مردم نفهمند فاطمهی زهرا از دنیا رفته.
بریز آب روان اسماء ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
یک جمله روضهی امشب بخوانم فیض کاملتر ببرید عزیزان، آقا میفرماید زهرا غسل دادم کفن کردم آمدم بندهای کفن را ببندم یک وقت دیدم حسن و حسین و زینبین مثل ابر بهار دارند گریه میکنند مثل این است روح از بدنشان میخواهد خارج بشود.
کلام امیرالمؤمنین بخوانم: «یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم هلموا تزودوا من أمکم فهذا آخر الوداع»[27]. بابا بیایید با مادر خداحافظ کنید این آخرین لحظهی دیدار است میخواهم بند کفن را ببندم اینجا امیرالمؤمنین خدا را به شهادت گرفته است آقا میفرماید: حسن و حسین آمدند روی سینهی مادر افتادند شروع به گریه کردند، سیدالشهداء صدا میزند مادر جوابم بده حسینم هر گاه سلامت میکردم جواب میگرفتم، آقا میفرماید: أشهد الله خدا را شاهد میگیرم حسن و حسین روی سینهی مادر افتادند یک وقت دیدم بدن زهرا به حرکت درآمد ناله از این بدن بلند شد «أنها قد حنت و أنت و مدت یدیها و ضمتهما إلی صدرها ملیّاً»[28] دستها فاطمه از بند کفن خارج شد حسن و حسینش را در آغوش گرفت یک وقت منادی ندا داد «یا اباالحسن إرفعهما»[29] علی حسن و حسین را از سینهی مادر بلند کن، ملائکهها به گریه افتادند.
همه بگویید یا زهرا
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»[30]
[1] .اعراف آیه 96
[2] الغیبة شیخ طوسی ص50
[3] .اعراف آیه 96
[4] .اعراف آیه 96
[5] . طلاق آیه 2و 3
[6] . طلاق آیه 3
[7] . انفال آیه29
[8]. بقره آیه2
[9] بحارالانوار ج89 ص184
[10]. قصص آیه83
[11].نبأ آیه31
[12]. مریم، آیه63
[13] بحارالانوار ج67 ص295
[14] بحارالانوار ج67 ص295
[15] بحارالانوار ج67 ص295
[16] بحارالانوار ج67 ص295
[17] بحارالانوار ج67 ص295
[18] بحارالانوار ج67 ص295
[19] بحارالانوار ج67 ص295
[20] بحارالانوار ج67 ص295
[21] بحارالانوار ج67 ص295
[22] بحارالانوار ج67 ص295
[23] بحارالانوار ج67 ص295
[24] بحارالانوار ج67 ص295
[25] بحارالانوار ج43 ص76
[26] بحارا الانوار ج43 ص85
[27] زندگانی حضرت زهرا ص92
[28] زندگانی حضرت زهرا ص92
[29] زندگانی حضرت زهرا ص92
[30] .اعراف آیه 96