استاد حدائق روز چهارشنبه 15 دی ماه 1400 همزمان با ایام فاطمیه دوم در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان « موانع تأثیرگذاری سخن حق» پرداختند.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»[1]
صدق الله العلی العظیم
با یک مقدمهای و طرح سؤالی وارد بحث شوم و آن سؤال این است که بعضی اوقات افراد سؤال میکنند که چرا آیهی قرآن بر بعضیها خوانده میشود و حرف گفته میشود اثر نمیکند، این یک سؤالی است شاید برای عزیزانم اتفاق افتاده است که در برابر حق شما بعضیها تمکین نمیکنند و تسلیم نمیشوند همنی سؤال برمیگردد به گذشتهی تاریخ اسلام، چرا زهرای مرضیه مطالب حق بود و دفاع از حق میکرد و زیر بار او نرفتند، شما دیگر نفسی پاکتر نفس امیرالمؤمنین و زهرای مرضیه نخواهید داشت بانویی که هم علناً دفاع کرد در خطبهی فدکیه در مسجد پیامبر و هم شبها دست حسنین را میگرفت و درخانهی انصار و مهاجرین میرفت و در میکوبید و یادآوری میکرد خاطرهی غدیر و بیعت مردم با امیرالمؤمنین را، فرمود: چه شد؟ شما در غدیر با همسر من بیعت کردید مگر پیغمبر نفرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»[2] اینها میگفتند ما نشنیدیم، این جای بحث است چه اتفاقی میافتد بشر به انی حالت مبتلا میشود وضعیتی پیدا میکند که سخن ولی خدا در او اثر نمیکند الان هم شک نکنید صاحبالزمان مهمتر از امیرالمؤمنین نیست، امام علی سیدالأولیاء است امروزم هم قطعا امام زمان سخن بگوید مثل بعضیها که در زمان امیرالمؤمنین قلبهایشان گرفته بود الان هم هستند کسانی که زاویه میگیرند، تاریخ عاشورا برای روزه خواندن و گریه کردن نیست! برای درس گرفتن است سیدالشهداء از نماز صبح تا شهادت خطبهها خواند و از این جمعیت 30 هزار نفری به تعداد انگشتان دست به امام حسین نپیوستند، مگر امام حسین حق نمیگفت؟ مگر سخن از دل بر نخواسته بود؟ اینکه شاعر میگوید: سخن چو از دل برآید لاجرم بردل بشیند.
این عمومیت ندارد سخنی بر دل بشیند که آن دل ظرفیت هم داشته باشد قابلیت هم داشته باشد مثل فرستنده و گیرنده است امواج فرستنده بیاید و گیرنده مشکل داشته باشد دریافت نمیکند. شما الان در این فضای تکنولوژی امروز، طرف میگوید گوشی موبایلم سالم است ولی آنتن ندارد یا فرستنده ضعیف است یا گیرندهی شما مشکل دارد، این برق روشناییاش در گرو دو چیز است آمدن انرژی از آن نیروگاه و سلامت داخل ساختمان برای دریافت این انرژی و برق، سخنان اولیاء صد در صد خالص و برگرفته از رضایت خداست اما ظرفیت مخاطب هم مهم است، من دو آیه از سورهی مبارکهی یاسین را تقدیم کنم و چند نکته را پیرامون این آیه بگویم. در آیهی دهم خدا میفرماید: «وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»[3] رسول الله اینها حالشان یکسان است چه نصیحت بکنی یا نکنی زیر بار شما نمیروند، خدا نکند کسی به جایی برسد که حرف رسول خدا در او اثر نگذارد، تذکر دادن و تذکر ندادن برایش فرق نداشته باشد در آیهی 11 از سورهی یاسین من چند نکتهی اساسی و کلیدی و کاربردی محضر عزیزان عرض کنم. قرآن میفرماید:«إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ»[4] رسول الله کسانی سخن تو را میپذیرند که انذار در آنها اتفاق میافتد. «مَنِ اتَّبَعَ»[5] که از قرآن پیروی و تبعیت میکنند.
«وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ»[6] از خدا هم در خلوت خودشان خشیت دارند و میترسند.
کسانی که قرآن را دستور زندگی خود و تابع قرآن هستند و کسانی که خشیت دارند اینها «بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ»[7] رسولالله اینها را بشارت بده به مغفرت ما و به اجر کریمی که شامل حال اینها خواهد شد، در همین آیهی شریفه رمز تفاوت خوبان از آنهایی فاصله از ارزشها گرفتند بیان میکند.
عزیزان انس با قرآن، مأنوس بودن با کلام الهی و تبعیت از فرامین الهی دلها را آماده میکند، این یک نکته.
نکتهی دیگر خشیت از خداوند در خلوتها، در یک قسمتی از دعای حضرت زهرای مرضیه از خدا تقاضا میکند که پروردگارا از تو میخواهم «خشیتک فی الرضا و الغضب»[8] خشیتت را به ما در دو جا مرحمت کن یکی در خشنودیها و دوم در غضبها و نگرانیها. ببینید این دو حالت، حالت خطرناک است و انسانها در رضایتمندیشان تندوری میکنند و بعضیها در عصبانیتشان تندروی میکنند، دچار افراط و تفریط میشوند. برای مثال مشاهده کردید کسانی هستند در دوستیها چشم روی حقیقتها میبندند و لذا بعضی از اجحافات و ظلمها به خاطر رفاقتها و دوستیها و صمیمیتهاست، آقا از خودمان است خبری نیست یا خلاف میکند و نادیده میگیرد یا در خلاف کردنش کمک میکند.
حضرت زهرای مرضیه دعا میکند: خدایا ما را موفق بدار که از شما در رضا بترسیم در عین حالی فرزندمان را دوست بداریم و رفیقمان را احترام بگذاریم، خودمان را میخواهیم اما از شما هم حساب ببریم در این رضایتمندیها. پروردگارا در غضب هم فراموش نکنیم خشیت شما را، در ناراحتیها تندوری و افراط نکنیم چون حالا طرف با ما زاویه دارد چشم روی همه چیز نبندیم و حقش را ضایع نکنیم دیدید گاهی اوقات بعضیها میگویند ولش کن بگذار حقش را بخورند، اینها بیتقوایی است.
در حالات امیرالمؤمنین دارند یک آقایی در کوفه خانوادهاش هم در کوفه بودند در جریان جنگ صفین این فرد به معاویه پیوست زندگیاش و خانوادهاش در کوفه بود ولی به سپاه معاویه پیوست در گرمای جنگ صفین شایع شد که این آدم کشته شد یعنی مجروح سختی شد و خیلیها احتمال دادند که کشته شده است و خبر به کوفه هم رسید که فلانی در جنگ کشته شد و خبر فوت این مرد به خانمش رسید، در حالی که این آقا نمرده بود و مجروح سختی شده بود و به شام برده بودند که درمانش کنند، خانم عدهی وفات گرفت و بعد از عده شوهر کرد این آقا بعد از مدتها که خوب شد به او گفتند که خانمت شوهر کرد و یک مردی شوهر زن تو شده است و زندگیات هم کلا رفت. این دید که همهی زندگی و دارو ندارش رفت از شام به سوی کوفه حرکت کرد و شیعهی علی درس بیاموز و اینگونه عمل کنید.
کریمان با بدان هم بد نکردند ، کسی را از در خود رد نکردند
این آقا به کوفه آمد و مخفیانه شب در خانهی خودش رفت و در زد و دید یک آقای قوی هیکلی دم در آمد و گفت: اینجا خانهی من است. مرد گفت: خانهی تو یعنی چه؟ این خانم صاحبخانه زن من است. او گفت: من مجروح شده بود کشته نشده بودم این خانهی من است و این عدهی وفات همسر من باطل بود، ولی شوهر آن زن حرف را نمیپذیرفت و فایدهای نداشت. این مرد مضطر شد، خدمت امیرالمؤمنین رفت، دشمن محضر امیرالمؤمنین آمد. امام علی هم میدانست این در سپاه معاویه شمشیر زده است و روی علی شمشیر کشیده است «وخشیتک فی الرضا و الغضب»[9] خودتان را مدیریت کنید در عصبانیتها از حدود الهی تجاوز نکنید، محضر حضرت آمد و آقا هم او را میشناخت ولی اصلا به رویش نیاوردند که نانجیب در سپاه معاویه شمشیر میزدی.
آن مرد گفت: دست التماس و یاری به سمت شما آوردم و قضیه را گفت. آقا به قنبر فرمود: برو آن مرد و آن زن را بیاور و هر دو را صدا زدند و آقا رو به آن مرد کرد و گفت: شما شوهر ایشان نیستید و عدهی وفات باطل است و خانم شوهرت این آقاست و شوهر اول توست و این مرد بر تو هیچ حقی ندارد و رو کردند به طرف و گفتند دست زنت را بردار و برو.
حضار محترم آنچه که امروز از امیرالمؤمنین به عنوان یک الگوی تمام عیار انسانیت جلوهگری کرده است همین اخلاق علوی است که در اوج عصبانیت و ناراحتی و دلخوری خدایا یادتان نرود. حالا آقا از کسی دلش پر است دو تا عیب دارد ولی 20 تا به آن میبندد و میگوید یک پرونده برایت درست کنم که دیگر قامت راست نکنی اینها را من دیدم ها! و خودم دیدهام که شاهد دروغ میآورد که طرف را خراب کند و آن وقت میگویید چرا باران نمیآید و «و خشیتک فی الرضا و الغضب»[10] خشیت را من یک توضیحی را خدمتتان عرض کنم، تفاوت خشیت و خوف در این است که خوف به مطلق ترس میگویند مثلا از کسی میترسید و حساب میبرید ولی معلوم نیست این حساب و ترس آمیخته با احترام باشد! از بعضیها انسان حساب میبرد ولی دلش با آنها نیست، مثلا ظاهرش مؤدب است ولی باطنش متنفر است و در دلش دشمنامش میدهد ولی ظاهراً جلویش ایستاده است و حرف نمیزند این زیاد لطفی ندارد. خشیت چیست؟ خشیت ترس آمیخته با تکریم است یعنی اگر از کسی حساب میبری با تمام وجودت اطاعتش کنی و ظاهر و باطنت دو تا نباشد مثلا جلویش نگویی سرم به فدایت و پشت سر بگویی خدا ریشهات را بکند.
خشیت یعنی احترام و ترسی که آمیختهی با تکریم باشد این ارزشمند است لذا قرآن در این آیهی شریفه میفرماید و «مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ»[11] اینها از خدا خشیت دارند نه ترس، اگر از خدا میترسند ترس آمیخته با تکریم است، ترس با آمیخته با احترام است، خشیت یعنی احترام هم در آن باشد، حساب ببرید ولی با احترام. نکاتی را من در مورد این آیهی شریفه عرض کنم:
نکتهی اول اینکه در این آیهی شریفه ما یک بحث اتمام حجت داریم و یک بحث تأثیرگذاری، اینها را ما خلط مبحث نکنیم، حالا بعضیها میگویند حضرت زهرای مرضیه میدانست اینها زیر بار نمیروند؟ آری. پس چرا گفت؟ آقا سیدالشهداء میداند اینها زیر بار نمیروند؟ چرا خطبه خواند؟
ببینید عزیزان دوتا نکته است: 1ـ ما وظیفه داریم اتمام حجت کنیم و عمل به وظیفه داشته باشیم. 2ـ بحث نتیجهگیری و اثرگذاری او دیگر به ما مربوط نیست.
ما مأمور به وظیفهایم نه نتیجه، تکلیفتان را خوب انجام بدهید اینکه چی از آن در میآید به ما ربطی ندارد. یکی از مشکلاتی که برخی از متدینین دارد این است که از آغاز دنبال نتیجه هستیم، اگر این کار را انجام بدهم چه میشود، این حرف را بزنم فایده دارد؟ سؤال: این حرف را بزنی خدا راضی هست یا نیست؟ اگر خدا راضی است بگو ولواگر اثر نکند. زهرای مرضیه از دفاع از علی بن ابیطالب در مسجد مدینه سخنرانی کردند وظیفه است ولو امت اسلامی آن وقت زیر بار شما نروند، این درس برای همهی ماست. ما چقدر به وظیفهمان عمل نمیکنیم چون دنبال نتیجه هستیم، نتیجه را داریم دنبال میکنیم و وظیفه را خوب انجام نمیدهیم، یکی از درسهای مهم زندگی حضرت زهرای مرضیه درس عمل به تکلیف بود وظیفه را انجام بدهید و حرفتان را بزنید و نپذیرفتند خدا اجر شما را میدهد، امروز ما خیلی از مردم را میبینیم حرفی را که باید جای خودش بزند نمیزند.
بر سیهدل چه سود یا نرود میخ آهنین در سنگ، این دلیل نمیشود که شما حرفتان را نزنید. شما یک تکلیف دارید و آن را انجام بدهید، مخاطب شما یک وظیفه دارد بپذیرد و نپذیرفت شما به وظیفهی خود عمل کردید. این یک نکتهی مهم در این آیهی شریفه است و در زندگی معصومین که به همهی ما درس دادند مثل آقا امام حسین از آغاز سفر میدانست پایان این سفر به سوی کربلا شهادت است، ام سلمه به حضرت امام حسین فرمود: حسین! من از جدت رسول الله شنیدم شما را میکشند کربلا نرو! آقا فرمود: «یا أمّاه و أنا أعلم أنی مقتول مذبوح ظلماً و عدواناً»[12] مادر خودم میدانم ما را میکشند اما بحث عمل به تکلیف است و عمل به وظیفه است نه دنبال نتیجه بودن، اگر منطق امام حسین نتیجه بود کربلا نباید میآمد، اگر منطق حضرت زهرای مرضیه دنبال نتیجه بود خطبهی فدکیه نباید خوانده میشد، این یک نکتهی مهم برای همه ماست، در این آیهی شریفه 11 سورهی مبارکهی یس خداونه بیم و امید را کنار هم یاد میکند، و این دو چیز کنار هم سازنده استند، لذا امام صادق فرمود: مؤمن باید بین خوف و رجاء باشد یعنی 50 درصد برادر عزیز و خواهر محترمه وجودت را باید بیم بگیرد و 50 رصد امید داشته باشد و یکی از اینها غلبه پیدا کرد کار تمام است. خب من به همین اندازه بسنده کنم به احترام شهید بفرمایید انشاالله خداوند ما را شرمندهی این شهدا قرار ندهد و در پیشگاه خدا سرفراز باشیم در محضر شهداء، من جمعبندی کنم عرائض را و این جملهی پایانی بیم و امید سازنده است در زندگی انسانها، شهدایی که رفتند و به آن مقامات عالیه رسیدند از ویژگیهای این شهداء همین خشیت بود.
شما سردار سلیمانی این شهید سرافراز در صحبتهای ایشان وقتی نگاه میکردید هم امید بود هم بیم بود، هم ترس بود هم رجاء بود، اینها سازنده هستند وانسان را در تراز میآورد، حضرت زهرای مرضیه در آن دعای شریف عرض میکند «اللهم إنی أسئلک کلمة الاخلاص»[13] اینها پای سفرهی اخلاص تربیت شدهاند، اخلاص یعنی خدا برایتان تراز بشود شهید اگر به مقام شهادت رسید هدفش خدا بود از زندگی، خانواده، اعتبار و همه چیز برای خدا گذشتند، من یک خاطره را اخیراً در بعضی از جلسات هم عرض کردم و اینجا هم عرض کنم و یک توسل پیدا کنم به احترام پیکر مطهر شهیدی که نزد ما گمنام است ولی نزد خدا صاحبنام است، چند روز قبل مصاحبهای میکردند یکی از همراهان سردار سلیمانی گزارش میداد که با سردار سلیمانی رفتیم کاخ کرملی برای ملاقات با پوتین، ظهر شد سلیمانی گوشهی کاخ ایستاد یک اذانی گفت و یک اقامهای گفت و مهرش درآورد کنار صحن کاخ کرملین نماز ظهر و عصرش را خواند، ما در خانهمان هستیم و نماز اول وقتمان را با تأخیر میخوانیم، آقا در حجره ول نمیکند ببندد که بگوید خدا، آقای مدیر جلسه را کنترل نمیکند و تنظیم نمیکند که بگوید خدا، این سلیمانی اگر خدا پاداش نمیداد جای تعجب بود خدا در زندگیتان اصل شد، برای خدا خودتان را هزینه کردید و خدا هزینه نکرد؟ تمام اینهایی که در تاریخ درخشیدند هزینه شدند برای خدا، و خدا هم همه چیز را برای آنها هزینه کرد.
صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمه الزهرا
آخرین شب عمر این مادر است فردا روز شهادت این بزرگبانو است، در آن ساعات پایانی حضرت زهرای مرضیه وصیتهایی به امیرالمؤمنین کرد، تذکرهایی داد و توصیهی فرزندانش را نمود، بعد به امیرالمؤمنین عرض کرد یا علی! اگر در این ایام زندگی مشترک از من خلاف رفتار و اخلاقی دیدید ما را ببخشید که اشک از چشمان امیرالمؤمنین جاری شد و گفت: فاطمه شأن شما بالاتر از این است که از علی طلب حلال بودی بکنی.
بعد آقا دیدند فاطمهی زهرا شروع کرد گریه کردن و فرمودند: دختر رسول خدا چرا گریه میکنی؟ عرض کرد: «یا علی! أبکی لما تلقی بعدی»[14] گریه میکنم برای مصائبی که بعد از من به سمت شما میآید، یعنی یا علی تا بودم دفاع کردم، تا بودم خود را سپر قرار دادم که به شما توهین نشود، اما بعد از من دیگر شما مدافعی نداری و امشب آخرین حیات این بزرگ مدافع ولایت در زندگی امیرالمؤمنین است.
صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمه الزهرا
قربان درد دلهای امیرالمؤمنین، بر آقا چه گذشت مصائبی که بر زهرای مرضیه گذشت، زبانحال مولا را من در چند بیت عرض کنم و روزهی من همین چند بیت باشد:
در وسط کوچه تو را میزدند (تابوت شهید گمنام و پیکر مطهرش امشب آوردند و تو روی دوشت گرفتی، مردم! زهرای مرضیه غریبانه دفن شد! غریبانه غسل داده شد!)
کاش به جای تو مرا میزدند
زهراجان گوشهی چشم تو چرا شد کبود
کاش به جای تو علی مرده بود
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینهی زهرای من
بی بی تا زنده بود نگذاشت علی از دردهای جسمانی او متوجه بشود لذا یکی از بزرگان علماء میفرماید اگر زهرای مرضیه سؤال میشد بی بی چرا وصیت کردی شب غسلت بدهند، شب کفنت کنند شاید بی بی میفرمود برای حال دل علی بود، زهرا میخواست از تاریکی شب استفاده کند دیدگان علی به جای رنج و درد و آسیبهای جسمانی زهرا نیفتد، بر دردهای این مظلوم عالم دردی افزوده نشود اما اسماء بنت حمیص گفت ناگهان دیدم علی در حال غسل سر به دیوار گذاشت و شروع گریه کردن عرض کردم یا اباالحسن تبکی یا علی بر از دست دادن فاطمه گریه میکنی؟ یک وقت مولا فرمود: اسماء الان دستم به بازوی آسیب رسیده زهرا خورد، دلها را به کربلا ببرید و شهداء به عشق یا حسین رفتند شعار شهدا این بود یا شهادت یا زیارت! از مجلس عزای زهرای مرضیه دلها روانهی کربلا کن.
بگوییم یا امیرالمؤمنین شما دستتان اصابت به آن بازوی ورم کرده کرد، منقلب شدید و سر به دیوار گذاشتی های های گریه کردی. اما چه گذشت برا زینب یک وقت نگاه کرد پیکری قطعه قطعه عریان، بیسر از روی تعجب صدا زد: أأنت أخی، آیا تو برادر منی؟ آیا تو حسین منی؟ برادر یک روز روی سینهی پیغمبر جای تو بود، امروز بر خاک تفتیدهی کربلا. همه بگوییم یا حسین. یا حسین
خودم دیدم زبالای بلندی که محبوب خدا را سر بریدند
حسین جانم حسین جانم حسین جان حسین جانم حسین جان
خودم دیدم حسینم تشنه جان داد که جانی بر لب آب روان داد
همه ذاکر اهل بیت باشید شب شهادت زهرا مرضیه است از سفارشات حضرت زهرا امام حسین بود همه با هم زمزمه کنید
گلی گم کردهام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
حسین جانم حسین جانم حسین جان
اللهم صل علی فاطمة و أبیها وبعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
اللهم عجل لولیّک الفرج
[1]. یس آیه 10
[2] الکافی ج1 ص287
[3]. یس آیه 10
[4].یس آیه11
[5].یس آیه11
[6].یس آیه11
[7].یس آیه11
[8] بحارالانوار ج91 ص225
[9] بحارالانوار ج91 ص225
[10] بحارالانوار ج91 ص225
[11].سوره ق آیه 33
[12] مقتل مقرم ص136
[13] بحارالانوار ج94 ص225
[14] بحارالانوار ج43 ص218