استاد حدائق روز دوشنبه 13 دی ماه 1400 همزمان با ایام فاطمیه دوم در مسجد امام سجاد(ع) شیراز به مبحث «آیات مهدویت در قرآن» پرداختند.

دانلود

 جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ »[1]

صدق الله العلی العظیم.

در ادامه‌ی عرائض جلسات گذشته با محوریت آیه‌ی 96 از سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف که این آیه را عرض کردیم که مورد استناد حضرت زهرا قرار گرفت در حجیت و ابلاغ و اتمام حق به زنان مدینه و هم این آیه از آیات مهدوی در قرآن است، امام زمان کی می‌آید این آیه پیام می‌دهد که ایمان و تقوای را رعایت کنید تا برکات بیاید تجلی برکت است. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا»[2] اگر ایمان را رعایت کردی تقوا را پیشه گزیدی ما برکات را از آسمان و زمین برای شما جاری می‌کنیم سختی‌ها علت دارد، مشکلات و گرفتاری‌ها منشأ دارد و هیچ اتفاقی اتفاقی نیست، اولاً این نکته را توجه کنیم که خداوند ما را خلق کرده است که یک زندگی حسنه را سیر کنیم نه ما را خلق کرده باشند در عذاب و رنج و زحمت باشیم. این رنج‌ها را یا خود مردم برای خودشان ایجاد می‌کنند یا بی‌تقوایی و بی‌ایمانی دیگران ضربه می‌زند. مثلا من در یک مجلسی نشسته‌ام که خودم دود روشن نمی‌کنم ولی آن آقایی که آن طرف سالن نشسته است دود روشن کرده است و همه را اذیت می‌کند، اصل این سالن برای استفاده درست و بهینه است، یا خود من خاطی است یا خطای دیگران به من آسیب می‌زند، لذا متدینین این‌که می‌گویند امربه معروف و نهی‌ازمنکر کنید، اگر انجام ندادید خودتان ضربه می‌خورید و بعدا این شعله برافروخته می‌شود و جلو آن را نگرفتید و خاموشش نکردی گریبان تو را هم خواهد گرفت، در تاریخ انبیاء هم همین بود به خاطر رواج گناه و بی‌تفاوتی متدینین بلا می‌آید و همه را می‌گیرد، زلزله‌ای مثل زلزله‌ی بم نماز خوان و تارک‌الصلاة زیر آوار می‌رود. آقای نمازشب‌خوان چرا جلو این کار را نگرفتید؟ اول باید این تبیین بشود، جامعه حق همه است ما یک زندگی عمومی اجتماعی داریم کسی نمی‌تواند با ارتکاب خلاف بگوید من آزادم و دلم می‌خواهد، همین دیروز در اخبار اعلام می‌کردند در کشور فرانسه به خاطر کرونا اجباری کرده است که بچه‌های شش سال به بالا باید ماسک بزنند، این اجبار شده است و اگر نکنند جریمه می‌شوند. چرا بعضی‌ها جلو ماسک زدن صدایشان در نمی‌آید، ولی وقتی می‌گویی ماسک دهانت را بزن و غیبت نکن! بدش می‌آید و می‌گوید: به شما چه! تو گوش نکن. چرا این حرف را در مورد ماسک زدن نمی‌زنند؟ آن‌جا چون مسأله سلامت جسم است و این‌جا چون سلامت روح است غافل هستیم. آقا تو ویروس داری وارد مجلس نشو! همه متعرض می‌شود و حرف  هم درست است ولی اگر کسی ویروس گناه داشت و آلوده بود به همان صراحتی که ما برای کسی که اصول بهداشتی را رعایت نمی‌کند و برای آنهایی که اصول اخلاقی را رعایت نمی‌کنند برخورد می‌کنیم؟ این‌جا بی‌تفاوت شدیم آسیب دیدیم آن‌جا اهمیت قائل شدیم نتیجه گرفتیم، این یک نکته‌ای است که حالا من مقدمه‌ی بحث امروز اشاره کردم، لذا تذکر به خوبی‌ها بازداشتن از بدی‌ها حق ماست! جامعه حق من هم است و من هم دارم زندگی می‌کنم و یک وقت نکبت گناه تو من را هم آلوده می‌کند در یک جلسه‌ای عرض کردم خدا به حضرت شعیت فرمود: شعیت! صد هزار نفر از امت تو را می‌خواهم مجازات کنم! این قاعده‌ی الهی است 60 هزار نفر خوب‌ها هستند و 40 هزار نفر بدها هستند. حضرت شعیب تعجب کرد پرودگارا بدها که حقشان هست؟ خوب‌ها چرا؟ خطاب آمد: شعیب! خوب‌ها خطا را دیدند و حرف نزدند. ساکت شدند این‌ها مجازات و مکافات‌شان سنگین‌تر است و تو می‌بینی این بیراهه می‌رود تذکر ندادی و متوجه بودی که این اشتباه می‌کند و هشدار ندادی! لذا سه پنجم عذاب را برای خوب‌ها فرستاد و دو پنجم عذاب برای بدها بود. یک وقت دیدی نماز‌شب‌خوان‌ها، متدینین، مؤمنین و دائم‌الذکرها و قاری قرآن‌ها سختی‌های مکافاتشان بیشتر است در جایی که سکوت کنند و حرف نزنند. امام مطالبی دیگر نسبت به این آیه را خدمتتان عرض کنم و دیروز عرض کردم که از این آیه استفاده می‌شود مردم رونق اقتصادی، شکوفایی اقتصادی و اجتماعی‌تان موارد متعددی را خدا در قرآن ارشاد فرموده است و اول باید رونق فرهنگی و ایمانی داشت آن کسی حقیقتاً به بندگی عمل می‌کند، خدا حقیقتاً به خداییش عمل می‌کند، بنده خودم را عرض می‌کنم من اگر ندیدم خودم خوب کار نکردم تعارف هم ندارم این مدعیان در طلبش بی‌خبران هستند،  من مدعلی هستم ولی عمل نمی‌کنم فقط از خدا یک صدا زدنی و دعاخواندنی! عمل کنیم! به عمل کار برآید به سخنرانی نیست.

دیروز عرض کردم همه‌ی ما اگر دغدغه‌ی اقتصاد زندگی‌مان را داریم اول روی معنویاتتان کار کنید معنویات خوب عمل بکنید دنیای‌تان و اقتصادتان و آینده‌ی بچه‌هایتان با خدا. ما این‌جا را کم گذاشتیم و آن‌جا کم دریافت می‌کنیم، پرداختی‌ها برای خدا کم است، دریافتی‌هایمان هم کم است! باید دریافتی متناسب با پرداختی باشد به همان اندازه که زحمت کشیدی و پول دادی آش می‌خوری. برای خدا وقت گذاشتیم برای خدا اهمیت قائل شدیم نتیجه می‌بینیم.

یک خاطره‌ی زیبایی رو مرحوم نهاوندی نقل می‌کند و من برای شما ذکر می‌کنم: ایشان می‌نویسد یک کاروانی در عراق بود که تجارت می‌رفتند زمان‌های سابق مثلا چند صد سال قبل امنیت و امکانات امروزی نبود و معمولا تجار 20 الی 30 نفر می‌شدند و یک جمعیتی راه می‌افتادند که ضریب امنیت کاروان بالا برود و یک وقتی در بین راه اگر سارق‌ها به این‌ها حمله کردند این‌ها بتوانند دفاع کنند. خلاصه عده‌ای برای تجارت از عراق به سمت شام حرکت کردند یک آقایی در این جمعیت بود که مقداری سرمایه داشت و اموالی را آورده بود که در شام برای تجارت بفروشد این‌ها هر کجا می‌رسیدند تا وقت نماز می‌شد این تمام اثاث‌البیت و سرمایه‌ی خودش را رها می‌کرد و یک گوشه‌ی صحرا نماز اول وقت‌ش را می‌خواند. آقایان سردار سلیمانی بی‌جهت سلیمانی شد؟ همین‌طوریه؟ پارتی‌بازیه؟ من کار نمی‌کنم و بگویم شانس ندارم این چه حرف غلطی است! زحمت نکشیدم بگویم پیشانی‌ام بلند نیست؟ این اشتباه است.

خدا ذرةالمثقال‌ها را می‌بیند. من دیروز مصاحبه‌ی یکی از سرداران سلیمانی را دیروز شنیدم گفت: باسردار سلیمانی کاخ کرملین رفتیم دیداری رئیس جمهور روسیه داشتیم ظهر شد سردار سلیمانی گوشه‌ی کاخ رفت اذان گفت اقامه گفت و نماز اول وقتش را خواند با یک مسئولی جلسه داشتید و وقت نماز شد حاضرید خدا را خرج مسئول نکنید؟ دو تا مشتری اگر آمد حاضرید بگویید خدا، بعداً کار؟ مؤمن این‌گونه عمل کردی و خدا مثل سلیمانی جواب نداد؟ وقت نماز بازار وکیل ببینید مسجد وکیل را هم ببینید! وقت نماز ادارات ببینید نمازخانه‌ها را هم ببینید! وقت نماز مساجد شهر را ببینید تردد مردم را هم ببینید، با این نگاه خدا چه کار کند؟ همه فدای خدا، اصل خداست این‌جوری عمل کردی سلیمانی می‌کنند! باشکوه‌ترین تشییع جنازه‌ی تاریخ بشریت برای سلیمانی رقم خورد، میلیون‌ها انسان زیر تابوتش در نجف، کربلا، کاظمین، سامرا، مشهد، قم، تهران، کرمان بودند، آقا می‌میرد و بچه‌اش زیر تابوتش نمی‌آید چه کرده‌ای؟ چه کرده‌ام؟ هیچ اتفاقی اتفاقی نیست؟ این جوری پای خدا ایستادی و خدا حمایت نکرد؟ با رئیس جمهوری می‌خواهد ملاقات کند و نماز داخل می‌شود اول نماز می‌خواند و آن شخصی که نقل می‌کرد به سردار سلیمانی گفتم: حالا وقت نماز بود؟ گفت: خدا از همه چیز مهم‌تر است. اتفاقاً یک چیزی به تو بگویم با لذّت‌ترین نماز زندگی‌ام همین نماز شد خدا لذت می‌دهد، مقام را خرج خدا کردی؟ اشخاص را خرج خدا کردی؟ خدا رشدت می‌دهد؟ و یک فیلمی دیگر از این سردار نشان دادند که دیروز سالگرد شهادت این سردار بود وسط جبهه‌ی جنگ داعش هفت هشت نفر زیر تیر وگلوله‌ی داعش نماز اول وقتش را به جماعت خواند، مردم بترسیم که این فیلمی که سیمای جمهوری اسلامی نشان داد خدا قیامت به همه‌ی ما نشان بدهد و بگوید حاج آقا! حاج ‌خانم! وضع تو سخت‌تر از سلیمانی بود جلوی داعشی‌ها در سوریه بود؟ هر لحظه احتمال شهادتش می‌رفت اما خدا را خرج خودش نکرد، چه کسی این‌جوری عمل کرد و خدا جواب نداد؟ کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را. این همانی که خدا می‌فرماید ایمان، تقوا. شما عمل بکنید بقیه‌اش با ما، آبرو، عزت و دنیا با ما، ولی این دو چیز با شما ایمان و تقوا را داشته باشید.

مرحوم نهاوندی می‌فرماید: آن آقای تاجر که همراه این‌ها بود هر جا وقت نماز می‌شد اصلا اثاث‌هایش را رها می‌کرد و سر از پا نشناخته برای نماز می‌رفت و یک خورده از کاروان فاصله می‌گرفت که حواسش پرت نشود و نمازش را می‌خواند ولی ما نماز می‌خوانیم و تلویزیون هم گوش می‌دهیم قدرت خدا! سلام نماز را می‌دهیم و می‌گوییم چه گفت؟ این تکه‌ی اخبار را نفهمیدم! تو نماز می‌خواندی یا تلویزیون گوش می‌دادی؟ نمازمان تمام می‌شود و می‌گوییم فلانی داشتی این را می‌گفتی یک چیزی هم بگویم تو نماز یادم افتاد که بهت بگویم، این نماز است!

یک آیت الله شریعتمداری در شیراز بود من ایشان را ندیدم خدا رحمت کند پدربزرگ مادری ما را مرحوم حضرت حجةالاسلام و المسلمین حاج‌آقای مؤیدالاسلام ایشان می‌گفتند یک وقتی روی منبر گفت: متدینین از بخشی از این عبادت‌هایتان را توبه کنید و الهی العفو بگویید، چون اخلاص در آن نبوده است و خالصانه نیست و هدف دیگری داشتیم، از این عبادت‌ها العفو بگویید. شهید مطهری می‌گفت: درخانه‌ی خدا که می‌رویم می‌گوییم خدا این را بده، آن را بده وغیره، شده بگوییم خدا این را بگیر، آن را بگیر؟ مثلا تکبر، حسد، حرص، کاهل‌الصلاة، بی‌تقوایی را بگیر؟ این‌ها را می‌گوییم؟ خدایا عروس خوب، داماد خوب، خانه‌ی خوب، چک‌ها وصول بشود! شده بگوییم خودخواهی‌مان را بگیر؟ بی‌تقوایی را از ما بگیر! و غیره.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن ، که خواجه خود روش بنده‌پروری داند

مرحوم نهاوندی می‌گوید: در یکی از منزلگاه‌ها که وقت ظهر شد و ایشان هم عادتشان شد که وقت نماز می‌شد همه وسایلش را رها می‌کرد و به طرف صحرا می‌رفت و سجاده پهن می‌کرد و نماز می‌خواند و انگار نه انگار که این آقا سرمایه‌ای دارد، کم می‌شود زیاد می‌شود. زیرا حافظ و نگهبان اوست! دوستان در کاروان گفتند یک ترسی در دلش بیندازیم که خیلی آدم دل‌گنده‌ای است و یک خورده‌ای متوجه‌اش کنیم که کارت اشتباه است البته همیشه به او می‌گفتند که آقا نماز می‌خواهی بخوانی کنار اموالت بخوان. یک وقت دزد به کاروان می‌زند و حمله می‌کند اگر کنار اموالت باشی دفاع می‌کنی و در دوردست بروی سارقان بیایند مالت را می‌برند این همیشه یک جمله می‌گفت مال من را دزد نمی‌برد. در یکی از منزلگاه‌ها که پیاده شدند و اموالش را رها کرد و در دوردست صحرا برای نماز رفت دوستانش تصمیم گرفتند یک حالی به او بدهند خیلی آدم دل‌گنده‌ای است تمام اموال این را جمع کردند و آن سمت صحرا بردند و در یک گودالی گذاشتند خار را رویش گذاشتند و پنهانش کردند، و اگر آمد به او می‌گوییم به تو تذکر دادیم که کنار اموالت بنشین که دزد نبرد، دیدی برد! دوستانش آمدند ناگهان دزدان به کاروان حمله کردند.

بنازم خداوند پیروز را ، پریروز و دیروز و امروز را

مردم عالم یک بزرگتری به نام خدا دارد به هرج و مرج نیست هر چه دلت بخواهد بگویی! و هر چه دلت بخواهند بکنی! خدا می‌فرماید اگر از ظالم انتقام نگیرم خودم ظالمم!

دزدها به کاروان حمله کردند و تمام داروندار کاروان را بردند همه را از دم کتک زدند و مجروح کردند خب این‌ها از اموالشان دفاع می‌کردند و برای همین مجروح شدند تنها کسی که کتک نخورد همان آقای تاجری بود که نماز اول وقت برایش مهم بود، تنها مالی که به سرقت نرفت مال این آدم بود که خود این‌ها پنهانش کرده بودند بعد از ساعتی که نماز را خواند، سر استراحت برگشت آمد دید اوضاع خیلی بد است و همه مجروح و کتک خورده هستند، اموال اصلا موجود نیست. گفت: چه اتفاقی افتاد؟ گفتند: به تو گفتیم بمان! بمان! و رها می‌کنی برای نماز، دیدی گفتیم نرو برای نماز و دزدها آمدند و اموال همه را بردند! اگر تو هم بودی باز کمک ما بودی، گفت: مال من را دزد نمی‌برد.گفتند: تو از کجا می‌گویی؟ گفت: من در تحصیل اموالم دقت کردم، مردم اگر از یک جایی می‌خورند ببینید این را از کجا خوردید!

امام صادق فرمود: اگر مالی حق خدا ازش خارج شده باشد یعنی زکات و خمسش را داده باشی و از حلال به دست آورده باشی و در دریا بیفتد برمی‌گردد، در آتش بیفتد خدا حفظش می‌کند. طرف می‌گویداموالم رفت! خب چگونه آمده بود که رفت؟ شما به وظیفه‌ات عمل کردی؟ که خدا به وظیفه‌اش عمل نکرد؟ واجبات خمس و زکاتت را دادی؟

 آقای 75 ساله در مسجد شجره در لباس احرام حاجیان محرم می‌شود دوید و به سمت من آمد و گفت: آقای حدائق من تا حالا خمس نداده بودم، گفتم: مرد مؤمن حج نیامده بودی چه کار می‌خواستی بکنی؟ در سن 75 سالگی و در مسجد شجره باید یاد خمس بیفتی؟ این‌جا می‌ترسی اگر در این احرام خمس نداده بودی محرم می‌شوی ولی از احرام بر نمی‌گردی و محرم به شهر و دیار برمی‌گردی، نظر همه‌ی مراجع همین است. آیا این‌گونه عمل کردی؟ بعد می‌گویی چرا اموال کم و زیاد می‌شود؟ چرا لذت نمی‌بریم؟ چرا زحمت می‌کشیم برای زن و بچه جور دیگری نتیجه می‌گیریم، آن‌چه دلمان می‌خواهد نمی‌شود این را باید علتش را پیدا کرد، ببینید طبیب ماهر کسی است درد مریض را بفهمد، درد اگر فهمیدید درمان آسان است.

چون نداری درد، درمان هم مخواه ، درد پیدا کن درمانت کنند

این رفقای همسفر این آقا گفتند، آقا درست می‌گویید مال تو را دزد نبرد، گفت: من به حرام جمع نکردم که به حرام بروم، گفتند ما خودمان اموالت را بردیم آن قسمت صحرا پنهان کردیم و دزدها مال همه را بردند و مال شما که پنهان شده بود ندیدند، شما هم به برکت اهمیت امر خدا کتک نخوردید. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا»[3] یک نکته‌ای دیگر در این آیه خدمتتان عرض کنم و عرائضم را جمع‌بندی کن، قرآن می‌فرماید: ایمان و تقوا هر دو مهم است ایمان و تقوا در کنار یکدیگر سازندگی دارند، این‌ها اگر کنار هم باشند و یک هشدار هست مؤمنین باید متقی باشد فرق است بین ایمان و تقوا، انسان‌ها با شهادتین مسلمان می‌شوند با اعتقادبه امیرالمؤمنین و انجام واجبات مثل نماز خواندن، ترک محرمات مؤمن می‌شود ولی تقوا یک مرحله‌ی بالاتر و عالی‌تر است، هر مؤمنی متقی نیست و لذا عزیزان ببینید نوع وعده‌هایی که خدا در قرآن داده به اعتبار تقوا است، بعضی‌ها در مقطعی مؤمن هستند بعد قافیه را می‌بازند و وا می‌روند، شمر در جنگ صفین از یاران امیرالمؤمنین و جانباز جنگ صفین بود، من تاریخ جنگ صفین را مطالعه می‌کردم اشعاری را شمر در حمایت از امیرالمؤمنین در صفین سروده بود اگر در همان صفین کشته شده بود شهید بود، در یک مقطعی شمر ایمان داشت یازده سفر حج پیاده به جا آورد اما با همان قدم‌هایی که خانه‌ی خدا را طی کرد، شما امروز در شیراز یا فارس یا در جاهای دیگر پیدا نمی‌کنید که 11 سفر حج پیاده رفته باشد و با همان پاهها روی سینه‌ی ولی خدا نشست امروز این‌جا هستیم؟ فردا کجا هستیم؟ این دعای امام سجاد ورد زبان‌مان باشد «واختم لی بخیر»[4] خدایا عاقبت‌بخیرمان کن، بعضی‌ها در یک مقطعی خوب درخشیدند ولی بعداً منحرف شدند. علی بن حمزه‌ی بطائنی امین موسی بن جعفر بود تا زمانی که آقا موسی بن جعفر زنده بودند بیت‌المال دستش بود و مورد توجه بود و زمانی که آقا موسی بن جعفر شهید شدند امام رضا فرستادند به علی بن حمزه‌ی بطائنی که بین المال را تحویل دهد، علی بن حمزه تحویل امام رضا نداد و برنگرداند و گفت: آقا موسی بن جعفر غائب شده است و این واقفی‌ها از این‌جا سربلند کردند و من تحویل شما نمی‌دهم خود آقا موسی بن جعفر بیاید تحویل می‌دهم. در یک مقطعی از زندگانی‌اش با ولایت همراه بود و در یک مقطع دیگر مقابل ولایت ایستاد، این‌که آقا امیرالمؤمنین می‌فرماید: انسان‌های باتقوا اگر آن اجلی که خدا برای‌شان مقرر کرده است نبود یک لحظه مایل به ادامه‌ی زندگی نبودند این از نشانه‌های انسان‌های با تقوا است.

امام می‌فرماید: «ولولا الآجال التی کتب الله علیهم»[5] اگر آن اجلی که خدا برای این‌ها مقرر کرده است نبود یک چشم به هم زدن مایل به ادامه‌ی زندگی نبودند چرا؟ «شوقا من الثواب و خوفا من العقاب»[6] انسان باتقوا معلوم نیست بعدا اوضاعش چگونه است و منحرف می‌شود یا نه؟ مثلا یک دانشجویی نمره‌خوبی آورده است و عالی است، یک رتبه‌ی تک رقمی در آزمون کنکور آورده است وبه او بگویی آیا دوست داری آزمون دوباره تکرار بشود؟ می‌گوید: خیر. بهشتی‌ها وقتی بهشت می‌روند دیگر آرزوی برگشت به دنیا نمی‌کنند چون سختی‌هایی را گذراندند مثل مردن، شب اول قبر، حضور در محشر، عبور از پل صراط، هیچ کس آرزو نمی‌کند به این دنیا برگردد جز شهدا! فقط در بهشت شهداء هستندکه آرزو می‌کنند به دنیا برگردند علتش هم را پیغمبر می‌فرماید شهدا از لحظه‌ی شهادت تا رسیدن به بهشت آنقدر لطف خدا شامل حال ما شد که دوست داریم این‌ها دوباره تکرار بشود ولی کسانی که این موفقیت را گذراندند مخصوصا با زحمت بوده است دیگر دوست ندارند تکرار بشود و دوباره برگردند. متقین می‌گویند تا الان خوب جلو آمدیم می‌ترسیم فردا قافیه را ببازیم.

فردا آدم امروز نباشیم امروز در هیأت هستیم فردا شاید جای دیگری باشیم، امیرالمؤمنین می‌فرماید: انسان‌های باتقوا « ولولا الآجال التی کتب الله علیهم لم تستقر ارواحهم فی أجسادهم طرفه عین شوقا إلی الثواب و خوفا من العقاب »[7] نکته‌ی پایانی عزیزان ایمان به تنهایی کافی نیست، تقوا هم لازم است حالا این‌که تقوا چیست؟ و این حد مرز بین هر مؤمنی متقی نیست ولی هر انسان باتقوایی مؤمن است.

اگر بخواهیم به تقوا برسیم بله ایمان زمینه‌ساز رسیدن به تقوا است، کسی خدمت پیغمبر آمد و عرض کرد: مؤمن بخیل می‌شود؟ پیغمبر فرمود: بله مؤمن بخیل است مثلا پول دارد ولی خرج زن و بچه‌ی خودش نمی‌کند حق این‌ها را ادا نمی‌کند و گاهی اوقات به خودش هم ظلم می‌کند، از حضرت پرسیدند: «أیکون المؤمن جبانا»[8] آیا مؤمن ترسو هم هست؟ پیغمبر فرمود: بله. مؤمن ترسو هم می‌شود مثلا نماز شب می‌خواند ولی ترسو است، «أیکون المؤمن فاسقاً» مؤمن گناهکار هم می‌شود؟ پیغمبر فرمود: وقتی که گناه می‌کند دیگر مؤمن نیست بله در حین ایمان می‌تواند بخل داشته باشد در حالی که مؤمن است می‌تواند ترسو بود ولی حاج آقا زمانی که غیبت می‌‌کنیم اگر همان لحظه حضرت عزرائیل بیاید مؤمن نمردی! همان لحظه‌ای که دروغ می‌گوییم حضرت ملک الموت عملیات قبض روح اجرایی بکنیم مؤمن نیستی! لذا می‌گویند ملکه‌ی ایمان یک وقتی زائل می‌شود و طرف گناه می‌کند و استغفار می‌کند دوباره ملکه‌ی ایمان برمی‌گردد ولی تقوا یک حالت ثباتی دارد یک حالت ماندگاری دارد، یک تعریف از تقوا برایتان بگویم و عرضم تمام و بقیه‌ی مطالب در آینده عرض کنم، این تعریف از رسول خداست. یک طلبه‌ای به آیت الله العظمی بهجت نامه‌ای نوشته بود که آقا ما را نصیحت کنید. آیت الله بهجت در زیر نامه این حدیث پیغمبر را در تفسیر تقوا ذکر فرمودند. شخصی از رسول الله سؤال کرد. «سُئل رسول الله عن التقوا» تقوا چیست؟ تقوا سه تعریف دارد یک تعریف را امشب می‌گویم از پیغمبر، دو تعریف دیگر هم از امام علی و امام صادق علیهما السلام است که فردا خدمتتان عرض می‌کنم. آدم باتقوا باید این‌جوری باشد، پیغمبر فرمودند: «تمام التقوی أن تعمل بما تعلم» تمام تقوا یعنی عمل کردن به آن‌چه که می‌دانید. ما چقدر چیزها سرمان می‌شود ولی عمل نمی‌کنیم، می‌دانم درست می‌گوید ولی زیربارش نمی‌روم این بی‌تقوایی است، می‌دانم حقش است ولی فعلا نمی‌دهم، می‌دانم غیبت حرام است ولی غیبت می‌کنم این بی‌تقوایی است الان آیا کسی هست که نداند روزی خواهد مرد؟ چقدر به فکر مردن هستیم؟ برای این رفتن چقدر کار کردیم؟ امروز کیست در جامعه که نداند ظلم کردن حرام است؟ و چقدر مردم ظلم می‌کنند. این رذایل اخلاقی و این مفاسد اخلاقی را شما چند درصد در جامعه سراغ دارید که ندانند این‌ها حرام است انگشت‌شمار هستند و محدود هستند مثلا می‌گویند درست است غیبت حرام است ولی این‌جا جاش هست، باید تهمت زد.

مسجدالحرام نشسته بودم یک آقای حاجی در لباس احرام، با فاصله‌ی یک متری ما نشسته بود و مقابل کعبه و تلفن همراهش زنگ زد و جواب داد و ناگهان دو سه تا فحش حواله‌ی کسی کرد گفت فلان فلان او و فلان فلان تو و گوشی را خاموش کرد، دیدم این‌جا جای نهی از منکر است البته این حاجی مال فارس نبود برگشتم گفتم: ببخشید آقا معذرت می‌خواهم محرم هستید؟ گفت: بله. گفتم: روحانی کاروان شما به شما گفتند که در حال احرام نباید فحش داد؟ و ناسزا گفت. گفت: بله. گفتم: روحانی کاروان به شما گفت که اگر فحش دادید کفاره باید بدهید یک گوسفند قربانی کنید. گفت: بله. گفت: شما فحش دادید و مسأله را می‌دانید گفت: حقش بود و به طرف دو تا فحش دیگر هم داد. این‌جوری مکه می‌روید؟ تمام عمرت را مسجد الحرام باشید ذره‌ای برایت فایده‌ای ندارد. حج این است؟ طواف خانه‌ی خدا این است؟ بشر خودت را پیدا کن! که کجا آمدی! دوباره فحش داد. به او گفتم: آقا من به تو می‌گویم فحش نده تو مثل نخودچی و کشمش ازت فحش دادن ریزش می‌کند، گفت: این آدم قبل از حج که می‌خواستم بیایم گفتند این آقا بدهکار است و از من قرض گرفتند و چک کشیدم برای ایشان و من گفتم که این آدم بدحسابی است و طرف گفت: اون با من! پول رو بده من چک را وصول می‌کند. حالا آن واسطه بانک رفته است و به من زنگ زده که چک پاس نشده است و من هم فحش دادم و من می‌دانستم که این پول بده نیست!

من به آن آقا گفتم: الان تو کجا آمدی و این حوله‌ها را برای چی دورت پیچوندی؟ ساعتت را چرا درآوردی، انگشترت اگر زینت است برای چه درآوردی برای این‌که بگویی خدایا با ساده‌ترین وضع دم خانه‌ات آمده‌ام که بگویم همه چیز مال توست و الان تو هنوز در فکر طلب و وصول و دنیا و کاسبی هستی؟ خب این بی‌تقوایی است! مسأله را می‌داند و متوجه هست ولی عمل نمی‌کند.

پیغمبر فرمود: تمام تقوا عمل کنید به آن‌چه یاد گرفتید.«تمام التقوی أن تعمل أن تعلم»

برویم در خانه‌ی حضرت زینب کبری که این روزها روزهای نگرانی این بزرگ‌بانو است در کنار بستر بیماری مادر، مصائب سختی این بزرگ‌بانو متحمل شد امّ المصائب ایشان هستند و در نظام خلقت شاید خانمی نمی‌شود نام برد به اندازه‌ی حضرت زینب که سختی و ملامت دیده باشد اما همین خانم که شاهد شهادت مظلومانه‌ی مادر بود، شاهد دفن غریبانه‌ی پدر بود، شاهد شهادت مظلومانه‌ی برادرش مجتبی حسن بود و شاهد شهادت سیدالشهداء بود همین خانم شب یازدهم محرم نماز شبش تعطیل نشد، نماز شب نه نماز واجب! آقا زین العابدین فرمود: دیدم بین خیمه‌های سوخته عمه‌ام زینب نشسته نماز شب می‌خواند گفتم عمه‌جان عظمت خدا نزدت پایین آمده امشب نماز شبت را نشسته می‌خوانی؟ گفت: عزیز برادر آنقدر تازیانه بر این بدن وارد شده است قدرت ایستاده نمازخواندن دیگر ندارم.

انشاالله یک مجلسی کنار تربت حضرت زینب در محضر شما عزیزان داشته باشیم.

خودم دیدم زبالای بلندی که محبوب خدا را سر بریدند

خودم دیدم که صحرا لاله‌گون بود زمین از خون یاران غرق خون بود

خودم دیدم حسینم تشنه جان داد چه جانی بر لب آب روان داد

حسین جانم، حسین جانم...

 

[1] . اعراف آیه96

[2] . اعراف آیه96

[3] . اعراف آیه96

[4] مستدرک الوسائل ج3 ص324

[5] تحف العقول ص159

[6] تحف العقول ص159

[7] تحف العقول ص159

[8] وسائل الشیعه ج12 ص246

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه