استاد حدائق روز جمعه 10 دی ماه 1400 همزمان با ایام فاطمیه دوم در مسجد امام سجاد(ع) شیراز به مبحث «آیات مهدویت در قرآن» پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الکریم «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[1]
صدق الله العلی العظیم
آیهای که تلاوت شد از آیات مهدوی در قرآن آیه 32 سوره مبارکه توبه است، ترجمه آیه این است «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»[2] خداوند میفرماید تلاش و کوشش پیوستهی دشمنان اسلام برای خاموش کردنِ نور خداست، این تلاش دشمن است، از دشمن هم جز این انتظار نمیرود. «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[3] اما خداوند چاره اینگونه اندیشیده است و ارادهی الهی اینگونه رقم خورده است که نور خودش را تمام کند و کامل کند «وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[4] اگرچه کافرها سختشان میآید این حمایت الهی از آرمانهای الهی. این آیه از آیاتی است که ناظر به آمدن حضرت ولیعصر و ظهور حضرت و دولت کریمه که مستکبران و منحرفان عالم با آمدن امام زمان سر سازگاری ندارند.
من چند نکته را در این آیه عرض کنم. در زوایایی تاریخ گذشته اسلام هم شما این صحنهها را میبینید، تلاشهایی که کردند، نور خدا را به محاق بکشند، به حاشیه بکشند، اما خدا نور را تمام کرد. تلاش بر این بود که نامی از پیغمبر باقی نماند تا جایی پای نابودی نام رسول الله ایستادند که پیامبر خواستند پیامبر را ترور کنند و پیامبر ناگزیر شد از زادگاهش مکه شبانه و مخفیانه هجرت کند. اما شما امروز از ابوجهل جز نامی با بدرقهی لعنت نمییبیند، از رسول الله هم ببینید چه میشنوید! تلاش کردند امیرالمومنین را به حاشیه بکشانند، امروز نگاه انسانهای منصِف نسبت به علیبن ابیطالب و نگاه مغرضانی که در حق امیرالمومنین شیطنت کردند، قضاوت امروز دنیا نسبت به معاویه چگونه است نسبت به علیبن ابیطالب چگونه است. قضاوت امروز دنیا نسبت به یزید چگونه است نسبت به سیدالشهدا چگونه است! مردم اینها برای ما درس است، در یک مقطعی میآزمایند ما را، ولی خدا زیر بار منت بشر قرار نمیگیرد. خدا پاداش میدهد «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[5] ما نور را تمام میکنیم. امروز شما از منصور دوانیقی آثاری نمیبینید و نامی اگر بر زبان میآید جز لعن و دشنام چیزی نیست، اما بشریت امروز در برابر امام صادق چه میکند! «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[6] این بشارت الهی است، حمایت خداوند است. من نکاتی را در این آیه عرض کنم.
نکته اول: مومنین متدینین، یریدون در این آیه اشاره به تلاش پیوستهی دشمن دارد. شیطنت مال عصر رسول الله نبود، شیطنت مربوط به عصر امیرالمومنین نبود، شیطنت مربوط به دوران موسیبن جعفر و علیبن موسی الرضا نبود، از آغاز خلقت دشمنان دین بر علیه دین تبلیغ میکردند، آقا میآید میگوید چرا بچههایمان جور دیگر شده، نماز شب میخواند کافر شده تارک الصلاة شده! بابا دشمن دارد تبلیغ میکند! اینکه میگویند در آخرالزمان حفظ دین از نگه داشتن آتش کف دست سختتر است. همین تلفنهای همراه در جیب بچههای ما و همراه اینها، خطرناکترین شبهات مثل ویروس انتقال داده میشود، منِ پدر هم کار نکردم، من هم فرزندم را واکسینهی اعتقادی نکردم. شما جلسات مذهبیتان را ببینید، نِساب سنی بگیرید، جوانها کجا هستند! نِساب بگیرید در جلسات، در مساجد در محافل، چرا! همه مسئولید، منِ پدر مسئول، منِ مادر مسئول، منِ مسئول مسئول، منِ اداری مسئول، منِ بازاری مسئول، قیامت هم باید جواب پس بدهیم. اینقدری که فکر معاشیم فکر تربیت روحی هستیم؟ کار کردیم و نتیجه نگرفتیم؟ فقط خودم را دیدم؟ معنویت خودم، عبادت خودم، نماز شب خودم! در برابر فرزندانمان در برابر خانوادهمان در برابر همسایهمان وظیفه نداریم! آقا امیرالمومنین میفرماید رسول الله اگر کسی را سه روز نمیدید از اینهایی که میآمدند مسجد با پیغمبر محشور بودند پیغمبر سراغشان را میگرفتند، فلانی کجاست سه روز است او را ندیدیم. اگر میگفتند مریض است رسول الله میگفتند برویم عیادت، میگفتند در شهر است میفرمود سلام به او برسانید، اگر میگفتند به پیغمبر که آقا این مسافرت است، رسول الله میفرمودند برایش دعا میکنیم. عزیزان دشمن دارد کار میکند، بحث دیروز و امروز نیست، این پیام قرآن است، یریدون یعنی استمرار دارد این تبلیغات، استمرار دارد این شیطنت استمرار دارد این فعالیت. «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»[7] لذا مومن دشمن بیدار است تو به خواب نرو. کار باید کرد، البته هر کسی به حسب امکاناتش مسئول است و این را هم خدمت همهتان عرض کنم. به آن اندازه که خدا بهتان لطف کرده قیامت باید جواب پس بدهید. چند سال زندگی کردید؟ 70 سال! جواب برای 70 سالت آماده کن. 50 سال زندگی کردی؟ حساب 50 سال را آماده کن. مدیر کل بودی جواب مدیر کلی از تو میخواهند، آبدارچی بودی به اندازهی آبدارچی. هر که بامش بیش برفش بیشتر. چقدر ثروت بهت دادند چقدر آبرو بهت دادند، با این آبرو چه کردی؟ حمایت از خدا و دین کردی؟ ببینید این مسجد را، جای تجلیل دارد، خدا رحمت کند گذشتگان حاج آقای تعصب را، پول زیاد است، اما ببینید یک آدم خیِّر پیدا میشود که گفت حاج آقا یک مسجد را صفر تا صدش را خودم ساختم. از این پولها در شیراز نیست! این همان اعتقاد است که طرف میآید میگوید دوست دارم یک بنایی تاسیس شود که بشود محل ترویج معارف الهی. خدا میفرماید این ثروت را من دادم آبرو من دادم خلقت کردم، چشم مال من بود، زبان مال من بود، از اینها برای من چه کردی، در راه من چه گفتی، چه قدمی برداشتی! همانطوری که دشمن پیوسته دارد کار میکند ما هم باید کار کنیم، ما هم به فراخور امکاناتمان به فراخور موقعیتمان باید تلاش کنیم. عزیزان این جمله را بشنوید، روضهاش را شنیدید گریهاش را کردید، باز هم میگویم بشنوید به عنوان اتمام حجت. دو تا پیرمرد در کربلا به شهادت رسیدند، از دوران نوجوانی با هم رفیق بودند، مسلمبن عوسجه و حبیب بن مظاهر. اینها از دوران نوجوانی با هم رفیق بودند، هر دو ولایی هر دو شیعهی ناب. یک وقتی نامه سیدالشهدا به حبیب رسید که آقای حبیب ما آمدیم کربلا، بیا. حبیب بلند شد، کوفه خفقان بود، ابنزیاد کنترل کرده بود کوفه را، یک دیکتاتوری راه انداخته بود، حبیب دنبال کسانی میگشت که اینها اهل دل بودند، قول و فعلشان یکی بود، امضایشان با عملشان دو تا نمیشد، آمد در کوچههای کوفه مسلم را دید، گفت آقای مسلمبن عوسجه کجا داری میروی؟ گفت دارم میروم حمام، گفت حمام برای چه میروی؟ گفت میخواهم بروم محاسنم را خضاب کنم، رنگ کنم. گفت آقای مسلمبن عوسجه خبر داری مسلمبن علی کربلاست، وقت خزاب کردن محاسن نیست، فرصت از دست نده، بیا محاسنت را رنگ الهی رنگآمیزی کن. اینها آمدند کربلا و به امام حسین هم ملحق شدند. هر دو با هم عهد بسته بودند هر کدام زودتر رفت آن رفیق بیاید بالای سرش حضور داشته باشد یک وصیتی کاری. مسلم زودتر به شهادت رسید، لحظات آخر شهادتش سیدالشهدا با حبیب آمدند بالای سر مسلم. نفسهای آخر را میکشید، این درس است برای همه. اول سیدالشهدا دعا کردند «رحمک الله یا مسلم»[8] پیر با وفایی بود. یار صادقی بود، حضرت دعا کردند. حبیب رو کرد به مسلم، دیگر نفسهای آخر مسلم بود، گفت آقای مسلم بن عوسجه اگر نبود اینکه من هم دارم میآیم، دلم میخواست بگویم اگر وصیتی داری بکن تا عمل کنم. تاریخ نقل کرده تا این حرف را حبیب زد، مسلمبن عوسجه با انگشت اشارهی دست راستش، رمقهای آخر در این بدن بود، دست را بلند کرد اشاره کرد سمت سیدالشهدا. گفت اوصیک بهذا الرجل، دست افتاد و روح به ملکوت پیوست. یعنی حاج آقا تا نفس آخرت هم از امامت دفاع کن. تا نفس آخر، بحث پول نیست، بحث نوشتن نیست، بحث جان است، با این دستت اشارهی آخرت هم دفاع از ارزشها باشد. گاهی اوقات یک جایی نشستیم القای شبهه دارد میشود ما خنده تحویل میدهیم، این مسلمانی است! گاهی اوقات یک جاهایی میتوانیم دفاع کنیم نمیکنیم، ازمان میآید و اقدام نمیکنیم. بزرگ خانواده است نشسته است، خطا میبیند شبهه میبیند حرف نمیزند. بلد نیستیم وصلش کنیم به کسی که میتواند راهنماییاش کند. یک کسی آمد به من گفت آقا چقدر مردم بد شدند! گفتم چیز تازهای نیست! شما توهینهایی که به رسول الله میکردند را ببینید! دشمن است دیگر دشمن کار میکند، کار نکردید دشمن فعالیت خودش را دارد، تبلیغات خودش را دارد، تلاش خودش را دارد، عزیزان تراز اهلبیت است، تراز پیغمبر است، ما یک مشکلی هم که داریم همدیگر را میزان میبینیم همدیگر را تراز میبینیم، تراز من و شما نیستیم، به بچههایمان هم بیاموزیم ما الگو نیستیم، الگو پیغمبر است و این قرآن. الگوی امیرالمومنین رسول الله بود، الگوی سیدالشهدا رسول الله بود، بچههای ما چقدر پیغمبر را میشناسند، یک کتاب از آغاز تا پایان درباره زندگی پیامبر را چند تا جوان مطالعه کردند؟ مطالعه کردند و به بیراهه رفتند! شناختیم و دست کشیدیم!
الان یکی از عزیزانِ همکلاسی دوران راهنمایی خودم را در این مجلس دیدم، استاد در یکی از دانشگاههای امریکا در رشتهی دندانپزشکی، عزیزی که من بارها اسمش را آورده، ایشان دیروز آمده شیراز، امشب دارد برمیگردد به امریکا، یک همایش علمی داشتند در تهران، دیشب تلفنی با من صحبت کرد آقا کجا جلسه است میخواهم بیایم، یک استاد در دانشگاه امریکا! دو روز آمده شیراز دعای ندبهاش تعطیل نمیشود، ما در این شهریم و چه میکنیم؟ تربیت خوب کردی این است. کفرستان است؟ در همین کفرستان ایشان دارد کار فرهنگی میکند. یادم است سالی که آیت الله ایمانی هم بودند، شاید حدود شانزده هفده سال قبل بود، ایشان حج مشرف شده بود، سالیان متمادی من ایشان را ندیده بود، آمد آنجا تصادفا در مکه در بعثه همدیگر را دیدیم روبرو شدیم، وقتی شناختم گفتم آقای دکتر چه میکنی؟ گفت در یکی از ایالات امریکا ریاست یک دانشکدهی دندان پزشکی هستم، تدریس هم دارم، ضمن اینکه مطب هم دارم بیمار هم میبینم. حالا خود ایشان هم نشستند، من با این عبارت گفتم آقای دکتر وضع ایمانت چطور است؟ ایشان گفت خدا را شکر میکنم چهل سال است امریکا هستم نمازم قضا نشده است. این تربیت دینی است، بعضیهایمان بد کار کردیم! آقا جامعه خرا است! من هم کار نکردم، من واکسینه نکردم. امام صادق فرمود «بادِروا اولادکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجِئة»[9] احادیث اسلامی را به فرزندانتان تعلیم بدهید قبل از اینکه دشمنان بر شما پیشی بگیرند. این میشود یک تربیت اسلامی. که بعد ایشان گفت من سالها در امریکا هستم خمسم را هم میدهم، فعالیتهای فرهنگی که آنجا یک دکتر دندانپزشک استاد دانشگاه، مثل یک نیروی فرهنگی در آنجا دارد کار فرهنگی میکند. ما چند تا استاد دانشگاهمان امروز این کارها را میکنند! تعارف نداریم، چند نمونه را شما سراغ دارید؟ قیامت مسئولیم، خدا میفرماید از تو میآمد و نکردی، میتوانستی و کوتاهی نکردی. خدا رحمت کند امام را، امام میفرمودند میزان الاعمال هر کسی را خدا کسی مثل خودش قرار میدهد. قیامت خواهید دید میزان الاعمال یک هیئتی یک هیئتی؛ میزان الاعمال یک روحانی یک روحانی؛ میزانی الاعمال یک دانشگاهی یک دانشگاهی، میزان الاعمال یک بازاری یک بازاری، قیامت اگر کسی بخواهد حرف بزند، خدایا نمیشد بهتر از این کار کرد، میگویند فلانی در زمان تو در جامعهی تو همشغل تو، چرا بهتر از تو کار کرد و تو عقب ماندی؟ اینجا زبانها بسته میشود.
ساعتی میزان اینی ساعتی موزون آن، ساعتی میزان خود شود تا شوی موزون خویش
ما حواسمان باشد در این سنجشها عقب نمانیم، «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»[10] دشمن دارد کار میکند، مسلمانها دفاع کنید از این، از این ظرفیتهایی که خدا به شما داده کار کنید زحمت بکشید، با زبانتان، همان که قرآن میفرماید «َتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[11] خدا میفرماید راه برون رفت از معضلات، جهاد با مالت و جهاد با جانت. یعنی اگر پول هم نداری زبان که داری قلم که داری، با وجودت از این دفاع کن. خدا ثروت بهت داده با ثروتت از ما دفاع کن. اینها مال خداست. آقا امیرالمومنین فرمود روزی که آمدید نطفه بودید، روزی هم که میروید مردار هستید. بارها این را من عرض کردم، در تشییع عزیزان شرکت کردید، اول چیزی که انسان با فوتش از دست میدهد عنوانش است، در قبرستان رفتید، این آقا مثلا استاد دانشگاه بوده آیت الله بوده اول بازاری بازار بوده، هر کسی بوده، میگویند جنازه را بیاورید میخواهند نماز بخوانند نمیگویند حاجی فلانی را بیاورید، نمیگوید استاد دانشگاه را بیاورید نمیگویند آیت الله، میگویند جسد را بیاورید میگویند جنازه را بیاورید، عنوانها را ازتان میگیرند ثروتها را ازتان میگیرند.
سرمایه تو از این جهان یک کفن است، آن هم به گمانم ببری یا نبری
تا میتوانید کار کنید، امیرالمومنین فرمود «عباد الله الان فاعملوا»[12] الان کار کنید که زبانهایتان سالم است، الان کار کنید که امکانات در اختیارتان است. یک وقتی بیدار نشوید که روی تختهی تابوت دارند میبرند قبرستان، بیدار میشوی که دیگر آن وقت بیداری سودی ندارد «نُقِلوا علی أعوادهم إلی قبورهم المظلمة الضیقة»[13]لذا در جامعه ما یک مسئولیت عمومی در برابر همه داریم. اصلاح جامعه کار یک گروه خاص نیست، کار همه است، نظارت ملی، جهاد عمومی، هر کسی در حد امکانات و ظرفیتش باید از این نور الهی حمایت کند. «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»[14] خدا میفرماید نور خدا را میخواهند خاموش کنند، اصلا خود خداوند نور است، «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[15] پیامبر نور است «وَسِرَاجًا مُنِيرًا»[16] قرآن نور است، اهلبیت نورند.
من یک توضیح گذرا هم عرض کنم، وجه تمایز نور چیست؟ ما باید در مسیر نور باشیم، نور چند ویژگی دارد:
1_ نور عامل نظم است. الان ببینید در این شبستان، این جمع محترمی که حضور یافتهاید، برادران عزیز و خواهران محترمه، اگر اینجا کاملا تاریک بود، این جمعیت هم میخواست تشریف بیاورد روی این صندلیها بنشیند، یقینا به این نظم نمینشستید، این نظم رعایت نمیشد. تاریکی و ظلمت مخلِّ نور است، نور موجب نظم است.
2_ نور عامل وحدت است، معمولا جایی که روشنایی است مردم جمع میشوند در ظلمتها پراکندگی است.
3_ نور عامل رویش است، در تاریکیها چیزی چیزی روییده نمیشود، در نور است که حیات و طبیعت رشد پیدا میکند و نور مایهی آرامش است، تاریکی عامل اضطراب است، لذا یکی از ویژگیهای جهنم ظلمت مطلق است، یکی از عذابهای دوزخ همان ظلمت مطلق است. خوب پیغمبر نور بود، یعنی عامل وحدت بود، عامل آرامش بود، عامل رشد و شکوفایی بدو، عامل نظم بود، مسلمان باید اینگونه باشد، وجودش موجب وحدت، وجودش موجب رشد و شکوفایی دیگران، وجودش مایهی انسجام جامعه و آرامش جامعه. «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»[17] خوب اینها طبیعی است از دشمن جز این انتظار نمیرود. خدا رحمت کند امام را، امام میفرمودند ما اگر دشمنانمان تعریفمان کنند باید در خودمان شک کنیم، اگر یک روزی دشمن خدا از شما تعریف کرد آن روز باید به حال خودمان گریه کنیم. مردم امروز سلامت کار شما این است که دشمنان امام زمان با شما دشمن هستند، امروز سلامت و درستی کار شما این است که صهیونیسمی که بزرگترین مرکز ضد مهدویت را در تلاویو تاسیس کرده دشمنان این اعتقاد و دشمنان این ملت هستند، این سلامت کار شماست، اصلا یکی از جاهایی که انسان میتواند بفهمد در مسیر هست یا در مسیر نیست، این است که ببیند آنهایی که با اهلبیت زاویه داشتند با انسان زاویه دارند یا ندارند، این دلیل بر سلامت کار است. دشمنان اهلبیت با شما هم دشمنند یا دوستان اهلبیت با ما دشمن هستند نعوذ بالله!
دشمن کارش تبلیغ است، میگویند آقا مراقب باشید در برابر این شیطنتها، شما هم کوتاهی نکنید، فعالیتتان را تلاشتان را، برای ترویج دین، مضایقه نکنید «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[18] خدا میفرماید خدا اینگونه چاره اندیشیده، خدا از دین دفاع میکند، حالا این را هم من جواب بدهم، شاید بعضیها بگویند خوب اگر خدا از دین دفاع میکند دیگر ما چرا زحمت بکشیم؟ خدا دینش را نگهداری میکند و نگهبانی میکند، امام مومن توهم وظیفه داری، تو داری آزموده میشوی، از این ظرفیتی که بهت دادند چگونه داری استفاده میکنی؟ ببینید امروز شما دعای ندبه میآمدید یا نمیآمدید امام زمان همان امام زمان است، شک نکنید، یک وقتی فکر نکنید اگر مجلسی گرفتید منتی سر اهلبیت دارید، نعوذ بالله! یک وقتی بنده تصور نکنم منبر رفتم منتی سر دین و اهلبیت دارم، العیاذ بالله، به خودمان خدمت کردیم، آمدن ما به خودمان خدمت است، ما محتاجیم، ما نیازمندیم که پای این سفرهی خان گسترده بهرهبرداری کنیم. خدا از دین دفاع میکند ولی ما هم داریم آزموده میشویم، ما چکارهایم؟ ما از این فرصتها در راه دین چگونه استفاده میکنیم. «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[19] خدا دین را حفاظت میکند، مردم بیایند یا نیایند، این از بشارتهای الهی است، یقین بدانید دین محو نخواهد شد. در روایت داریم اسلام گاهی اوقات به باریکی یک تار مویی میرسد ولی گسسته نمیشود. گاهی اوقات بعضیها تصورشان بر این است که آقا تمام شد، در کربلا فکر میکردند که سیدالشهدا دیگر تمام شد، حتی با بدن امام حسین هم اینها عناد داشتند، بدن را هم کاری کردند که اثری ازش نماند. راوی آمد به امام باقر عرض کرد یابن رسول الله چرا تربت جد شریفتان یک عطر عجیبی دارد، یک بوی خوشی دارد؟ امام باقر گریست، فرمود چون بدن جد ما زیر سم اسبها با خاک مخلوط کردند. یعنی با این بدن هم عناد داشتند، اما به کجا رسیدند؟ امروز کربلا را بنگرید، امروز بارگاه سیدالشهدا و قبهی حسینی را بنگرید، که کعبهی آمال قلوب همهی انسانهای آزادمرد است، و از بنیامیه شما اسم و رسمی نمیبینید. خدا میفرماید دین را ما حفظ میکنیم، ما دین را حمایت خواهیم کرد.
در شب عاشورا آقا امام حسین برای حضرت زینب از مهدی صاحب الزمان یاد کرد. در بازار کوفه بالای نیزه سرِ مطهر سیدالشهدا آیهی تلاوت کرد که آیه مهدوی بود «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا»[20] یعنی مردم امروز را نبینید، ما برمیگردیم، ما میآییم، اصحاب کهف و رقیم صدها سال در خواب، ولی خدا اینها را برگرداند، ما باز میگردیم، ما میآییم، این وعدهی خداست، «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[21] اما این وعده دلیل نمیشود که بنده کار نکنم، این وعده دلیل بر این نمیشود که من کوتاهی بکنم، دست روی دست بگذارم بگویم آقا امام زمان هر وقت خدا صلاح دید شما را بیاورد، من بعنوان یک منتظر باید زحمت بکشم، به عنوان یک منتظر بستر آمدن حضرت را فراهم کنم، انتظار یعنی تلاش یعنی فعالیت، یعنی کوشش، «وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[22] اگرچه کافرها این را نمیپسندند، کافرها اتمام نور برایشان ثقیل و سنگین است «وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[23].
نکته پایانی را من تقدیم کنم محضر عزیزان که خداوند در این آیه شریفه اشاره میفرماید که ما هم حافظیم و هم گسترش دهندهایم، خدا دین را حفظ میکند اولا، گسترش میدهد ثانیا. ببینید اسلامی که از مکه شروع شد امروز دنیای بشریت تحت تعالیم نبوی قرار گرفتند، اهلبیتی که در مظلومیت قرار گرفتند، علیبن ابیطالبی که حقش را ضایع کردند، زهرای مرضیهای که حرمتش را شکستند، شما ببینید خدا چگونه نور اینها را و یاد اینها را گشترش داد. بسنده کنم. انشاءالله برادر عزیزمان مداح اهلبیت حاج آقای انجوی به فیض خواهند رساند، من چند بیت شعر به محضر آقا امام عصر تقدیم کنم و عرائضم را جمعبندی و انشاءالله ادامهی بهرهبرداری را عزیزمان به فیض برسانند. تذکر هم دادند که انشاءالله تا پنجشنبه روز شهادت حضرت زهرای مرضیه مجلس صبحها در این مکان مقدس به یاد مرحوم مغفور شادروان حاج منصور آقای سلطانی مقدم انشاءالله برگزار میشود.
امام صادق فرمود اگر برای ازدواج هیچ اثری نبود جز اینکه ماندگارتان بکند، یعنی بازماندههای خوب نام را نگه میدارند، یاد انسان را زنده نگه دارند. گاهی اوقات دیدید بعضیها شما را میبینند میگویند خدا رحمت کند پدرت را، خدا رحمت کند پدربزرگت را. اگر آن پدر، آن پدر بزرگ ازدواج نکرده بود و شما نبودید یادی از آن مرحوم ذکر نمیشد.
تذکر دادند پیکر مطهر شهید گمنامی هم میآورند، من مجلس را آمادهی عرض ادب میکنم و حاج آقای انجوی هم بفرماید دیگر من روضه و شعر را واگذار به ایشان میکنم. تجلیل کنید از شهدایی که در برابر اینها مسئولیم، یا حسین.
[1] توبه آیه 32
[2] توبه آیه 32
[3] توبه آیه 32
[4] توبه آیه 32
[5] توبه آیه 32
[6] توبه آیه 32
[7] توبه آیه 32
[8] لهوف (ترجمه فهری) ص106
[9] الکافی ج6 ص47
[10] توبه آیه 32
[11] صف آیه11
[12] منهاج البرائة فی شرح نهجالبلاغه(خوئی) ج12 ص207
[13] الکافی ج2 ص136
[14] توبه آیه 32
[15] نور آیه35
[16] احزاب آیه46
[17] توبه آیه 32
[18] توبه آیه 32
[19] توبه آیه 32
[20] کهف آیه9
[21] توبه آیه 32
[22] توبه آیه 32
[23] توبه آیه 32