استاد حدائق روز دوشنبه 6 دی 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال سيدنا و مولانا بقية الله الاعظم: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[1]

سخن پيرامون اين فراز از فرمايش نورانی امام عصر بود که برای مسئولين و زمامداران امام زمان از خدا دو مطلب را تقاضا می­فرمايد: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[2]؛ خدايا به مسئولين ما به قدرتمندان ما به زمامداران ما هم عدالت محوری را عنايت کن و هم مهرورزی و شفقت را دو ضرورت برای کسانی که قدرت دست­شان است حالا قدرت­ها هم متفاوت است بعضی­ها قدرت­شان گسترده­تر بعضی­ها قدرت­شان محدودتر، يک کسی قدرت يک مجموعه بيست نفری دستش است يکی قدرت يک مجموعه صد نفری يکی يک شهر زير نظرش است يکی يک استان را دارد اداره می­کند، يکی يک ممکت را دارد مديريت می­­کند، يک وقتی حالا نگاه عامش بنده در خانه خودم قدرت دستم هست امير خانه هستم قدرتمندم، چهار نفر، پنج نفر زير دست من اند هرچه بگويم رو حرف من کسی حرف نبايد زند اين برای همه­مان مؤثر است هر کسی که قدرت به دست اوست حالا يک وقتی قدرت کلان و گسترده يک وقت قدرت محدود به عبارت من اين نکته را بارها عرض کردم همه ما مدير هستيم اما مديريت­هايمان فرق می­کند يک کسی مدير زندگی شخصی خودش است يکی می­­گويد آقا اين­هایی که می­­گويند کاری دست­ما نيست چيزی دست­ما نيست می­گويند چشم مديريت بايد بکنی، زبانت را بايد مديريت بکنی دست و پايت را بايد مديريت کنی دريافت پولت را مديريت کن مصرف پولت را مديريت کن آمد و رفتت را مديريت کن همه مدير هستيم اما دائره مديريت متفاوت است يک وقت مدير خودمان هستيم يک وقت مدير پنج نفر هستيم يک وقت مدير يک تشکيلات هستيم يک وقت شخصیتی مثل امام پيغمبر خدا مديريت جهانی به اين­ها واگذار می­کند لذا اين مسئوليت همه به عبارت مخاطب هستيم اما خطاب خاصش مسئولين رسمی و اجرائی که کار دست آن­هاست امروز آن­های که پست دست­شان است قدرت دست­شان است ميز رياست جلو­شان هست توجه به اين دو نکته امام زمان را بايد بکنند يکی عدالت را رعايت کنند و دوم مهرورزی را حالا مقامت رفته بالا خودت را گم نکن، شدی آقای مدير، شدی آقای مسئول، ما متأسفانه بعضی از مسئولين مان اين جوری هستند تا کار دست­شان نيامده آدم خوبی است به پست که رسيد عوض می­شود به مقام که رسيد تغيير پيدا می­کند لذا امام صادق در ويژگی­های رفيق خوب يکی از نکات پنج­گانه که حضرت ذکر می­فرمايد اين است می­فرمايد رفيق خوب رفيقی است که «لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَاتِ»[3]؛ اول در گرفتاری­ها ولت نکند زمانی که مشکل پيدا کردی مريض شدی گرفتار شد کنارت بماند «و لَا يُغَيِّرَهُ عَلَيْكَ وِلَايَةٌ وَ لَا مَالٌ»[4] پول، قدرت عوضش نکند، اگر به قدرت رسيد تغيير نکند خودش را گم نکند حالا که شده مدير راه مسجد را گم نکند مديران ما مدير که می­شوند مسجد بايد بيشتر بيايند، مسئولين ما مسئول می­­شوند بايد رو به معنويت بيشتر بياورند اين که از بعضی از مسئولين داريم ضربه می­­خوريم چون وقت مسئول می­شود فاصله می­­گيرد کار بر عکس شده هرچه دائره مسئوليت سنگين­تر بايد ارتباط با خدا قوی­تر و جدی­تر، می­بينيد امام زندگی مرحوم امام برای همه ما درس است امام تا آن آخرين شبی قبل از عمل نماز شبش تعطيل نشد اين فيلم را ديديد در سيمای جمهوری اسلامی سوند به امام وصل بود سيروم به امام وصل بود يکی کنار امام ايستاده بود سيرم را گرفته بود اين ظرف سيروم را امام نماز شبش را ايستاده خواند اين مسئوليت مسئوليت ارزشمند است اين مقام مقام ارزشمند است مسئولين بايد هرچه مسئوليت­شان می­رود بالاتر مهرورزی شفقت ادب­شان بيشتر بشود، سابق کارمند ساده­ای بود الآن که يک مسئوليت بالاتر پيدا کرده بايد جدی­تر باشد کراراً هم بنده عرض کردم مسئول­های موفق مسئول­­های هستند که بين مردم اند مسئول­های هستند که با اخلاق اند تندی نمی­کند گستاخی نمی­کند تغير نمی­­کند عدالت را رعايت می­کند: «بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[5] عدالت، مهرورزی اين دوتا ضرورت است اين­ها بايد بشود دستور کار هر مسئولی و هر مديری نقطه مقابلش اگر اين­ها نبود می­شود آفت، اگر مسئولي رعايت عدالت نکرد می­شود ظالم، قلم را می­آورد روی کاغذ پارتی بازی می­­کند دست اندازی به بيت­المال می­کند برای يک کسی کار می­­کند برای يک کسی کار نمی­کند اين عدالت ندارد، اسوه عدالت و عدالت ورزی علی ابن ابی­طالب صلوات الله عليه، صاحب الغارات می­نويسند شب سرد زمستانی بود آقا اميرالمؤمنين نشسته بودند پای آتش برادرشان عقيل آمد عقيل از نظر سنی بيست سال از حضرت بزرگتر بود برادر بزرگتر حضرت بود زمانی هم که آمد خدمت حضرت بنايي چشمش را از دست داده بود آمد کنار دست حضرت نشست گفت آقا فرزندانم زياد شدند دستم خالی است يک مقدار سهم من را اضافه کنيد از بيت­­المال که دارد به که می­­گويد؟ عقيل دارد به اميرالمؤمنين عرض می­کند اميرالمؤمنين چه زمانی دارد اين حرف را می­زند زمانی که  شش کشور اسلامی امروز تحت فرمان اميرالمؤمنين بود عربستان سعودی، عراق، ايران، يمن، سوريه و مصر، اين شش کشور تحت فرمان حضرت بود آمده می­گويد آقا چه خواست از حضرت گفت يک من گندم اضافه­تر بده به من، يقيناً اگر اميرالمؤمنين قيامت بشود ميزان الاعمال که همه­مان گرفتار هستيم شک نکنيد، اميرالمؤمنين را بکنند ميزان الاعمال کسی نمی­تواند سر بلند کند گفت يک من گندم، صاحب الغارات می­گويد آقا يک حديده­ای بود آهنی بود برداشتند گرفتند رو آتش يک خرده اين آهن گرم شد آهسته آوردند نزديک دست­های عقيل که فقط عقيل احساس گرما کند نه اين­که زدند به دستش، حرف را خوب گوش کنيد يکی را نشنويد دوتا را فراموش کنيد آوردند نزديک دستان عقيل، عقيل نمی­ديد ديد دستش دارد گرم می­شود دستش را کشيد گفت برادر از شما تقاضای کمک کردم شما آهن تفتيده نزديک دستان من آوردی، آقا فرمود: «ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ»[6]؛ وای بر تو ای عقيل، تو طاقت و تحمل سوختن آتش دنيا را نداری من را داری دعوت به کاری می­کنی که آتش آخرت را به دنبال دارد، آقا بعد فرمودند عقيل زمانی از من کمک خواست که بچه­هايش از شدت فقر در سختی بودند امام کمکش هم کردند از پول خودشان نه از بيت­المال اين عدالت است، برادر است امام می­فرمايد آنچه که وظيفه است آنچه که بايد من بپردازم در قبال حقی که شما از بيت­المال داری ما سهمت را می­­دهيم.

«وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[7] خب امروز نماز باران خوانده شد در صحن احمد ابن موسی بعد از نماز خوانده شد يک شخصی آمد گفت آقا بعضی­ها می­گويند اين­ها هواشناسی را نگاه کردند ديدند پايان هفته باران می­آيد آمدند نماز باران بخوانند، گفتم آقای محترم اول من يک نصحيتت بکنم هيچ­گاه تراز کارتان مردم نباشد رضايت مردم می­دانيد کجا خوب است؟ جايي که خدا راضی است اين طور نيست که رضايت مردم ارزش داشته باشد بخشی از مردم رضايت­شان دوزخ را به دنبال دارد در کربلا سی هزار نفر رضايت­شان تسليم شدن امام حسين بود هفتاد و دو نفر با حضرت بودند اين که مرحوم امام فرمود ميزان رأی ملت است کدام ملت؟ ملتی که سال پنجا و هشت پای صندوق درخشيد آن ملت را امام فرمود ميزان است رأی ملتی که رأی الهی است بلی ميزان رأی اوست اما اگر يک امتی شدند ضد خدا ميزان رأی ملت است؟ يقيناً حضرت امام نظرشان اين نيست امام حسن رأی امت رفت يک سمت ديگر آقا مجتبی حسن حاشيه نشين شد ائمه را ببينيد رأی مردم فريب خورده رفت سمت ديگری، ميزان رأی الهی است رأی ملت اگر ارزش پيدا می­کند به اعتبار انطباق رأی مردم با رأی خداست لذا حضار محترم به آن آقا گفتم ميزان رضايت الهی است ما خوشايند مردم برايمان مهم نيست امام حسين آموخت عمل به وظيفه کنيد عمل به تکليف کنيد دنبال نتيجه نباشيد شما کارتان را انجام بدهيد شما به وظيفه­ات عمل کن گفتم بلی آن­های که عناد دارند بدخواه اند حرف می­زند می­گويد بلی آقا حالا ديدند که باران می­خواهد بيايد نماز باران می­خواند گفتم باران ببارد می­گويند اين­ها می­­دانستند باران می­­بارد نماز خواندند، باران نبارد می­­گويند آقا بنا بود باران بيايد اين­ها رفتند خواندند جلو آمدن باران را گرفتند يقين بدانيد بيايد و نيايد آنی که عناد دارد آنی که قبول ندارد آنی که باور ندارد ايراد می­گيرد، گفتم ما به تکليف بايد عمل بکنيم به وظيفه عمل کنيم.

اما همين­جا من چون متناسب با بحث است عدالت و امراء هست، سروران عزيز هيچ اتفاقی اتفاقی نيست باران نيامدن هم علت دارد من می­خواهم امشب پرده برداری کنم از  سر نيامدن باران در کلام حضرت زين  العابدين، امام سجاد علت نيامدن باران را چه ناميد؟ چرا باران نمی­­آيد؟ قاعده اين است که باران ببارد چرا تا الآن دچار خشک سالی هستيم؟ چرا نوع مناطق درگير خشکسالی­های  شديد اند فکر کردين که ما به وظيفه عمل کرديم و خدا به وظيفه عمل نکرد، راوی خدمت امام صادق رسيد عرض کرد يابن رسول­الله چرا در بعضی­ از سال­ها يکجاهای می­شود خشکسالی يک جاهایی می­شود سيل چرا اين جوری باران می­بارد به حضرت عرض کرد گفت چرا باران به اندازه نمی­­بارد آن­جای که می­شود سيل سهمش را کمتر کنند بفرستند آن­­جای که می­­شود خشکسالی نه آن منطقه آسيب ببيند نه آن منطقه آسيب ببيند، می­بينی شمال مملکت را سيل می­برد جنوب مملکت را خشکسالی، «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً»[8] اندکی دانش برايمان دادند می­گفتيم کار دست ما بود يک جور ديگر مديريت می­کرديم وقتی از امام صادق سؤال کرد حضرت فرمودند در شب قدر خداوند ميزان نزول رحمت الهی را در تمام نقاط زمين به اندازه که نه آسيب ببينند مردم از بارش زياد نه آسيب ببينند از بارش کم مثلاً می­گويند شيراز چقدر باران نياز دارد اين شب قدر خدا رقم می­زند فلان نقطه دنيا چقدر باران بايد بيايد که مردم در زحمت نباشند اذيت هم نشوند اين­ها را خدا رقم می­زند اين شب قدر کار خداست بعد امام صادق فرمود مردم به واسطه گناهانشان اين چرخه نظم را می­زند بهم امان از گناه گناه چه به سرمان می­آورد گناه می­کنيم سهميه يک منطقه را کم می­­کنند به خاطر گناه باران همان اندازه می­بارد، می­گويند آقا اين منطقه بايد پانصد ملی­متر مثلاً باران بيايد اين مقدارش را کم می­کنند اضافه می­کنند به منطقه ديگری که آن­ها هم گناه کردند اين­­جا کم می­شود می­شود خشکسالی عذاب، آن­جا اضافه می­بارد می­شود سيل می­شود عذاب آقا امام صادق فرمود مردم دارند چرخه را بهم می­زنند خدا که با آن عدالتش با آن رأفتش با آن لطفش رقم زده نياز جامعه را ما اين نياز را بهم می­زنيم ما اين نظم را بهم می­زنيم آقا علی ابن الحسين مرحوم شيخ حرّ عاملی در وسائل الشيعه روايتی را نقل کرده شما در مقدمه دعای کميل اميرالمؤمنين اسرار گونه مواردی را نام می­برد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»[9] دعا اگر به اجابت نمی­رسد چرا؟ ببينيد امام سجاد کدام گناه­ها را نام می­برد که اين­­ها جلو اجابت دعا را می­گيرد، چرا يک خرده بی­حياء شديم بعضی­هايمان، حياها رفته کنار، می­گويد خانم تا هفتاد سال چادر سرش بود حالا چادر را گذاشته کنار چرا؟ چه به سرش آمد؟ چه شده که اين آخر عمری معرکه گيری، چرا «تَهْتِكُ الْعِصَمَ»[10] شديم چرا «تُغَيِّرُ النِّعَم»‏[11] شديم چرا نعمت­ها از ما گرفته می­شود چرا «تُنْزِلُ الْبَلَاء»[12] دارد رقم می­­خورد اين­ها اميرالمؤمنين سر بسته مقدمه دعاء عرض می­کند، «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ، تَهْتِكُ الْعِصَمَ تُنْزِلُ النِّقَم»‏[13] آقا زين العابدين تمام اين­ها را حضرت شرح کرده هرکدام علل و عواملی دارد در آن فراز کلام امام زين العابدين حضرت يک اشاره می­کنند به گناهانی که جلو نزول باران را می­گيرد البته اين «تَحْبِسُ غَيْثَ السَّمَاءِ»[14] می­افتد در همان «تُنْزِلُ الْبَلَاء»[15] بلاء نازل شده يک بلاء هم همين است که باران نمی­آيد بالاخره نعمت الهی روی ما بسته شد من می­­خواهم امشب حالا چون صبح نماز باران بود بحث هم بحث عدالت است اين به عدالت هم ارتباط دارد اين کلام نورانی حضرت را هم بشنويم:

می­گويد چون نداری درد، درمان هم مخواه، درد پيدا کن که درمانت کند

مريضی خوب می­شود  که بفهمد چه­اش است؟ آن مريضی که مريض است و نمی­فهمد چه­اش است؟ اين خوب نمی­شود، دکتر حاذق طبيب حاذق هنرش اين است که تشخيص درد بدهد بفهمد اين بيمار چه بيماری دارد، فهميد درمان آسان است می­گويند دردت را بشناس درمان آسان است اين­ها دردهای جامعه ماست اين­ها علت­­های است که  باران نمی­بارد اين­ها در هر جامعه­ای باشد اثر وضعی دارد البته من يک توضيح پايانی هم بعد يک سؤال و يک جواب هم عرض می­کنم.

آقا زين البابدين می­فرمايد: «الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ غَيْثَ السَّمَاءِ»[16]، گناهانی که حبس می­کند باران را از آسمان، اولين نکته را حضرت می­فرمايد «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ»[17] حکام آن­های که قدرت دست­شان است پوست دست­شان است حکومت دست­شان است در قضاوت­ها، در تصميم‌گيری­ها ظالمانه حکم کنند نکبت کار يک مدير ظالم من و شما را می­گيرد يقين بدانيد، اين­که بعضی­ها می­گويد آقا فلانی بد است عيسی بدنش موسی به دينش، خب تو هم داری چوب می­خوری، خواهرم برادرم منکر گريبان خوب­ها را هم می­­گيرد در جامعه نگو من نماز شب می­خوانم من که کارم درست است خانواده­ام پاک اند هر غلطی هر کسی می­خواهد بکند بکند ما کار خودمان را می­کنيم خب چوب می­خوری مثل چه می­ماند  مثل همين کرونای الآن رايج طرف بگويد آقا ديگران کرونا دارند به ما چه؟ ما کاری به کرونائي­ها نداريم می­گويند بابا با کرونائی رفت و آمد کردی کرونايي می­شوی، با اين بيمار ويروسی رفت و آمد کردی وای می­گيری، گنه­کار اثر وضعی دارد خدا به حضرت شعيب، حضرت شعيب داريم جزء قوی­ترين خطباء انبياء بود شعيب سخن­ور برجسته­ای بود خدا به حضرت شعيب وحی فرستاد شعيب صد هزار نفر از امت تو را می­خواهم مجازات کنم، «سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ»[18] شصت­ هزارتای آن­ها از خوب­­ها هستند، چهل­ هزارتای آن­ها از بدها، خوب­­ها حواس­هاتان جمع، بی­تفاوت نشويد نسبت به گناه بی­خيال نشويد ولش کن به ما چه؟ نشسته در مجلس دارد القاء شبهه می­­کند حرف نمی­زند گناه می­بيند اعتراض نمی­­کند خدا فرمود شعيب صد هزارتا را می­­خواهم ببرم شصت­ هزارتا خوب­ها چهل هزارتا بدها يعنی سه پنجم عذاب گريبان خوب­ها را دارد دو پنجم عذاب گريبان بدها را، حضرت شعيب تعجب کرد، عرض کردم پروردگارا بدها بد اند حق­شان است، «فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ»[19] خوبان را ديگر چرا داريد می­بريد، اين­ها که مسجد می­آيند نماز شب می­خوانند اهل ذکر اند اهل دعاء هستند اين­ها چرا؟ خطاب شد شعيب خوب­ها گناه را ديدند حرف نزدند، «لانهم دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي»[20]، معصيت ديدند به سادگی گذشتند ولش کن به ما ربطی ندارد، به شما ربطی ندارد؟ خب اين بلاء بيايد شما را هم می­گيرد شما را هم می­برد، خدايش آقايون شما در يک اتاقی باشيد جمع نشسته باشيد يک کسی گوشه اتاق شروع کند اتاق را آتش زدند؟ ساکت می­شنيد؟ کدام عاقل ساکت می­شيند او بگويد من می­خواهم اين قسمت اتاقی که خودم نشستم آتش بزنم می­گويي بابا ما را هم داری آتش می­زنی برو بيرون خاموش کن آتش را خطر گناه بدتر از آتش نيست، اگر شما در وسيله نقليه نشستيد آقای راننده می­گويد من می­خواهم سرعت غير مجاز بروم کارهای خطرناک کنم می­گويي يا ما را پياده کن يا خودت پياده بشو، می­گويد من دوست دارم اين جوری باشم شما سکوت می­کنيد؟ لذا عزيزان «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ»[21] بلی وقتی يک مسئولی ظالمانه حکم کرد قاضی قضاوت ظالمانه کرد مدير قضاوت ظالمانه کرد تصميم ظالمانه گرفت نکبت کار اين مدير اين قاضی اين مسئول ظالم جامعه را هم می­گيرد يک بخشی از باران نيامدن­هايمان مال اين­جاست مسئولين بايد در خودشان انديشه کنند اولاً ما به که­ها رأی می­دهيم رأی داديم مطالبه خواهی کنيد، آن­های هم که آمدند سرکار آمدند نوکری کنند بد نوکری می­کنند از آن­ها بخواهيد مقام معظم رهبری فرمود مطالبه خواهی بکنيد اين­ها مسئوليت قبول کردند کار ما را انجام بدهند وقتی کار ما را خوب انجام نمی­­دهند به عنوان يک ذی حق بايد از اين­­ها مطالبه کرد از بس مطالبه نکرديم فکر می­کنند که مردم در برابر آن­ها بايد تابع باشند اين نکته اول در باران نباريدن، «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ»[22] اين که وجود مقدس ولی عصر: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ»[23] امير مسئول اگر عادل شد رحمت الهی هم نازل می­شود اگر ظالم شد جلو باران رحمت گرفته می­شود اين نکته اول.

«وَ شَهَادَةُ الزُّورِ»[24] از نکاتی که سبب می­شود نزول باران رحمت نازل نشود شهادت دورغ دادن، شهادت دروغ اثر وضعی دارد وقتی يک کسی شهادت دروغ می­خورد من در همين مسجد پای همين سجاده يک آقايي يک وقتی آمد مسأله­ای از من پرسيد، وضع وقتی اين جوری خب شما می­­خواهيد باران ببارد، گفت آقای حدائق من فلان مغازه دارم در فلان خيابان گفت يک شب می­خواستيم بار برای ما بيايد آقای آمد ماشينش را جلو مغازه ما پارک کند گفتيم آقا پارکن ماشين می­خواهد بيايد ما می­خواهيم بار پياده کنيم، گفت اعتناء نکرد آمد پايين، گفت اين همدکانی­های ما همسايه­های ما آمدند درگير شدند با او کتک زدند همديگر را گفت من اصلاً اشاره­ای هم به اين آدم نکردم دستم به اين خورد گفت اين کتک خورد رفت و بعد از دو سه روز ديدم يک نامه­ای آمده برای ما دادگاه و رفتيم دادگاه و می­بينيم که اين آقا يک پرونده درست کرده که من جلو در مغازه اين پارک کرده بودم اين با کارد من را زده هفده بخيه روی بدن من افتاده، خب من گفتم اين آقا همينجا نقل کردند سر همين سجاده، گفتم به قاضی اصلاً من کارد دست نگرفتم اهل اين حرف­ها نيستم همسايه­های ما دکاندارها زدنش آن­هم کارد بهش نزدند گفت نه اين رفته پزشک قانونی گزارش کرده جراحت ورداشته هفده­تا بخيه خورده اين قدر زندان اين قدر جريمه مالی فلان فلان گفت من اعتراض به اين پرونده گذاشتم اين شهادت دروغ نيست کار نکرده را گردن کسی بيندازند نيست آن وقت می­گويي باران ببارد موسی کليم الله يک سال هفتاد مرتبه نماز باران خواند باران نباريد ما از موسی مهم­تر هستيم خاک پای موسی نيستيم با اين شهادت­های دروغ باران ببارد؟ باران ببارد تعجب است، نباريدن باران قاعده است اگر ديديد باران آمد تعجب بکنيد که خدا چقدر دارد لطف می­­کند نفس کدام صاحب نفس مؤثر شد دارد رحمت الهی نازل می­شود با اين اوضاع اجتماعی­مان گفت حاج آقا من وکيل گرفتم وکيل گفته تنها يک راه دارد او رفته به دروغ شهادت داده ما هم يک شهادت دروغی درست می­کنيم می­گوييم اين آقا آمده بود در مغازه­ات بيست مليون در دخل مغازه­ات بوده ورداشته به زنت هم دست درازی کرده شما هم چاقو بهش زديد، گفت حالا سؤال من اين است من اين کار را بکنم؟ وای به حال بعضی از وکيل­ها وای به حال بعضی از ما مردم گفتم از خدا بترس از خدا بترس در مسجد داری از من مجوز شهادت دروغ را می­خواهی بگيری رو به قبله نشستی می­خواهی مجوز دروغ بگيری گفت حاج آقا خب می­خواهند زندانم کنم گفتم اميرالمؤمنين می­فرمايد کار بد را اگر با بدی جواب داديد داريد تأييد می­کنيد کار بد را گفتم اين دارد کار بدی می­کند شهادت دروغ کار بدی است چرا تو داری اين کار را می­کنی؟ با اين اوضاع می­خواهيد باران ببارد با شهادت زور شهادت باطل اين يکی از اسرار نيامدن باران است.

نکته ديگر حضرت فرمود: «وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ»[25]يک جاهای بايد حرف بزنيم حرف نمی­­زنيم اين­ها جلو نزول باران را می­گيرد آقا کتمان شهادت می­کند می­گويند آقا حاج آقا تو که می­دانستی می­گويد من در اين کارها دخالت نمی­کنم پای من را نکشيد وسط بابا حق دارد از بين می­رود، تو ديدی تو بودی خب حرف بزن، می­گويد نه فلانی بدش می­آيد ما برای خودمان دشمن درست نمی­کنيم درد سر درست نمی­کنيم، اين­ها را بعضی­هايمان می­گوييم رفاه طلبی، کتمان شهادت سبب عدم نزول باران می­شود اين نکته ديگر.

نکته ديگر امام فرمود «وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ»[26] کسانی که زکات نمی­پردازند امروز کشاورزان ما همه زکات می­دهند فقط بلد هستيم نق بزنيم باران نيامد زندگی­مان رفت زمانی که باران می­بارد محصول به دست می­آوري زکاتش را می­دهی، زمانی که وضع خوب است دامت خدا دارد برکت می­­دهد زکات اين دامت را تو می­پردازی؟ خدا داد تو دادی که حالا نق می­زنی می­گويي ندادند منع زکات سبب می­شود اثر وضعی­اش رو جامعه اثر می­گذارد امام فرمود «وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ وَ الْقَرْضِ»[27] کسانی قرض نمی­دهند حالا خدا برايت داده می­توانی دست يک کسی را بگيری قرضش بدهی امروز قرض الحسنه چقدر بهش پرداخته می­شود گاهی اوقات طرف می­گويد آقا يک قرض­مان بدهيد بر می­گردانم پولت را ما متأسفانه می­بينيد قرض هم گاهی اوقات طرف می­بينيد برادر به برادر رفيق به رفيق حالا خدا داده اين پول داده می­خواهی بگذارش در حسابی سودت بدهند، هيچ در نظام خلقت به اندازه خدا سود نمی­دهد خدا حد اقل سود دهی­اش صد به هزار است نه هجده درصد، هجده درصد سالانه خدا هزار درصد نقدی، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[28] اين حد اقل پاداش الهی است قرض الحسنه اگر در جامعه قرض اگر فراموش شد، زکات اگر فراموش شد.

«قَسَاوَةُ الْقَلْبِ عَلَى أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ»[29] اگر جامعه به اين وضعيت مبتلا شد که مردم نسبت به انسان­ها فقير و تهی دست قساوت قلب پيدا کردند می­گويد آقا به ما ربطی ندارد خودت می­دانی مشکل خودت است به ما مربوط نيست قساوت قلب بعضی­ها پيدا کردند حالا من نمی­خواهم مصداق­هايش را بگويم طرف می­گويد به فلان کس رجوع کردم کار ازش می­آمد می­گويد نداری برو بسوز و بساز به ما ربطی ندارد اين چيزها را به ما نگو، اين قساوت قلب است بعضی از مردم نسبت به اهل فقر و فاقت کسانی که تهی دست اند نيازمند اند اين­ها نکبت دارد نکبتش اين است که باران نمی­بارد، يک علت می­شود عدم نزول باران که اين­ها متأسفانه جامعه مبتلاست بايد با علت مبارزه کرد نه با معلول با علت مبارزه کردن همين است که اين­­ها را اگر در جامعه ما در رفتارهای­ ما ديگران را می­بينيم تذکر بدهيم و الا قاعده نزول رحمت است قاعده نزول باران است.

«وَ ظُلْمُ الْيَتِيمِ وَ الْأَرْمَلَةِ»[30] امام فرمود از عواملی که باز جلو نزول باران را می­گيرد به يتيم ظلم کردن و به بيوه­زنان مادرهای که کهن سال اند ستم کردن تابستان خانمی به من زنگ زد، واقعاً سجده شکر کنيد که عذاب نمی­گيرد  ما را، اين يک موردش هم همه­مان را سر و ته کنند جا دارد خانمی به من در تابستان زنگ زد گفت آقا عذاب وجدان گرفتم گفت مادر شوهری داشتم پيره زنی نود ساله­ای اين در بستر بود پيره سن رفته بالا گفت يک روز اين کنترل خودش مريض شده بود از دست داد بسترش را کثيف کرد اين روزگارها را پيش رو داريد، سالمی بدنت مثل ساعت کار می­کند خدا نکند محتاج زير دست­هايتان بشويد از خدا بخواهيد تا سالم هستيد برويد برای رفتن­مان «أَمَّنْ يُجيبُ»[31] نخوانند، گفت اين بستر را کثيف کرد گفت پدر شوهرم که اين مادرش بود اين مادر بزرگ شوهر من بود گفت پدر شوهرم وقتی آمد منزل در ماه رمضان بود داشت تعريف می­کرد، گفت پدر شوهرم گفت ديگر غذاش ندهيد تا بميرد، گفت حاج آقا سه روز اين پيره زن را غذا نداديم، آن وقت می­­گويي باران بيايد گفت من يکی دو مرتبه در خفاء چشم پدر شوهرم يک آب ميوه­ای گرفتم رفتم بهش دادم به اين پيره زن بی­چاره، گفت يک مرتبه­اش اين پدر شوهر فهميد آسمان را به زمين برای ما مثلی که می­خواست بدوزد اين قدر بد اخلاقی کرد، گفت اين پيره زن را گرسنگی دادند تا در خانه مرد گفت من فکر کنم وقتی غسلش هم می­دادند زنده بود بدنش گرم بود بردن دفنش کردند بشر به جايي می­رسد اگر سقوط کرد اگر پست شد می­شود بدترين جانور روی کره­ای زمين قرآن می­فرمايد: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»[32] خدا می­­فرمايد بدترين جانور روی کره­­ای زمين همين بشر دو پاست اين بشر اگر در جهت خودش قرار گرفت می­شود خليفة­الله می­شود ولی­الله سقوط کرد می­شود بدترين جانور يعنی گرگ و پلنگ و حيوانات اهلی و وحشی خزنده و درنده و گزنده پيش اين بشر شرف دارد پيش اين بشر شرف دارد شما بعضی­­ها را تشبيه به حيوان بکنيد بايد بترسيد قيامت حيوان­ها جلوتان را بگيرند اين رفتار با پيره زنان با کهن­سالان می­­خواهيد رحمت ببارد خب اثر دارد ديگر در اين شبستان اين گوشه را دود روشن کردند شماها هم که روشن نکرديد دودش در چشم شما هم می­رود شما هم آسيب می­بينيد پس چکونيم می­­گويند جلو اين خطا را بگير جلو اين انحراف را بگيريد: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ»‏[33] بابا نگاه نکن شما خانم خب من هم دارم آسيب می­بينم نکبت بی­حجابی تو به من دارد ضربه می­زند من هم دارم زيان می­بينم بابا نکبت رباء خوری تو نکبت ظلم تو نکبت اجحاف تو دارد من را هم می­گيرد، اين چه حرف غلطی است که بعضی­ها می­گويند آقا شما کار خودت را بکن، ما دوست داريم اين جوری عمل کنيم بابا در اين جامعه داريم زندگی می­کنيم من هم دارم آسيب کار تو را می­بينم تو داری فضای جامعه را آلوده می­کنی.

و نکته پايانی آقای زين­العابدين فرمود از عواملی که سبب می­شود مانع نزول رحمت الهی بشود: «وَ انْتِهَارُ السَّائِلِ وَ رَدُّهُ بِاللَّيْلِ»[34] با شخص سائل و نيازمند با سرزنش و تشر برخورد کردن و او را شب از در خانه راندن مخصوصاً حالا شب اگر يک وقت در خانه­تان در می­زنند حداقلش اين است که خدا رحمت کند آيت­­الله والد ما را که مرحوم جدما می­فرمودند اگر حالا کسی آمد کاری هم نمی­­تواني برايش بکنی عذرخواهی کن بگو آقا من معذرت می­خواهم از من نمي­آيد دعا می­کنم که خدا مشکل تو را حل کند، امام صادق طرف آمد خدمت حضرت گفت آقا اين آيه شريفه تفسيرش چه است؟ «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»[35] گدا را از خودتان نرهانيد امام فرمود از دو حال خارج نيست يا می­­خواهی کمک کنی يا نمی­خواهی کمک کنی می­خواهی کمک کنی با احترام و اکرام نه با تشر نه با تخريب اگر هم نمی­خواهی کمک کنی بالاخره دل شکسته ردش نکن، حضرت آيت­الله آقای حاج شيخ علی­رضا الهی از مدرسين حوزه علميه قم داماد آيت­­الله العظمی اراکی من از ايشان شنيدم گفتند مرحوم آيت­­الله العظمی اراکی فرمودند ما زمانی که طلبه قم طلبه بوديم يعنی داستان مال تقريباً هشتاد، نود سال قبل جوانی آيت­الله عظمی اراکی گفتند يک آقای بود از ملياردرهای قم بود وضع مالش خيلی خوب بود آيت­­الله اراکی فرمودند يک صبحی داشتم از جلو خانه­اش رد می­شدم اين يک فقيری آمده بود تقاضای کمک می­کرد اين آمد در منزل به اين فقيره يک کمکی کرد ولی اين جوری کمک کرد که آيت­الله العظمی اراکی گفتند من اين را ديدم و شنيدم گفت ببين اين پول را من بهت می­دهم برو اگر فردا آمدی هم فحش درش هست هم کتک، اين «وَ انْتِهَارُ السَّائِلِ»[36] يعنی اين آقا يا کمک نکن يا تشر نزن توهين نکن، «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»‏[37] صدقات­تان را با منت­گذاری و اذيت کردن فاسد نکنيد بعد مرحوم آيت­­الله العظمی اراکی فرموده بودند آن آقای ملياردر قمی مرد تمام بچه­هايش افتادند به فقر و فاقت ثروت رفت، هم فحش درش هست هم کتک مخصوصاً شب‌های جمعه من عرضم را تمام کنم انشاء الله استفاده کنيم از عزيزمان به فيض برسانند همه را ايام ايام فاطميه هم هست و ايام منتسب به بزرگ بانوی نظام خلقت آقای ابوحمزه ثمالی می­­گويد شب جمعه­ای بود با امام سجاد آمديم منزل حضرت يک خادمه­­ای داشتند به نام سکينه صدايش زدند آمد به آن خادمه فرمودند امشب و فردا جمعه شب جمعه، و روز جمعه فرمودند مخصوصاً امشب و فردا هرکه در خانه­ما آمد دست خالی ردش نکن اين آقا اين را گفتند و آن خادمه هم رفت ابوحمزه می­گويد من به حضرت گفتم آقا بعضی از اين­های که می­آيند تقاضای کمک می­کنند واقعاً فقير هم نيستند عادت کردند به اين کار نياز ندارد آقا فرمودند ابوحمزه می­ترسم از بلای که سر يعقوب پيغمبر آمد سر من هم بيايد می­گويد وقتی سؤال کردم چه است جريان؟ آقا فرمودند يعقوب روزهای پنج­ شنبه که می­شد دستور می­­داد يک گوسفندی می­کشتند يک بخشش را انفاق می­کردند به نيازمندان بخشی هم گوشت اين را کباب می­کردند شب جمعه همه فرزندانش پای سفره می­نشستند فرزندان و خانواده همه دور هم يک شامی می­­خوردند ديگر شب جمعه بود فردا هم کار نبود يک هفته همه کار کرده بودند شب جمعه دور هم بودند فرمودند يک شب جمعه­ای بوی پخت کباب رفته بود در هوی، يک فقيری داشت رد می­شد گرسنه بود بوی پخت غذا به مشامش خورد آمد در خانه حضرت يعقوب در زد گفت يک غذايي هم به ما بده، زمانی در زد که حضرت يعقوب پای سفره نشسته بود با بچه­ها هم دور هم بودند گفتند آقا يک فقيری تقاضای کمک دارد حضرت يعقوب فرمود بهش بگوييد صبر کند اين­ها غذا بخورند برايت می­­دهيم بياورند همين را از يعقوب انتظار ندارند اين ديد شما يک وقتی می­گوييد من از اين آقا انتظار نداشتم اين حرف­ها را يکی ديگر به من می­زد من عين خيالم نبود اين چرا بگويد؟ از اين توقع ندارم يعقوب فرمود بگوييد صبر کند اين فقير هم دلش شکست صبر هم نکرد رفت و با خدا شروع کرد درد دل کردند گفت خدايا يعقوب را دوست می­­داريد فرزندانی برايش دادی وضع مالش خوب است دور هم سر سفره ما بنده تو نيستيم بايد در به درد کوچه و خيابان­ها باشيم و گرسنه خدايا ما هم بنده تو هستيم خدايا ما هم بنده تو هستيم حضرت يعقوب بعد که غذا فرستادند گفتند اين فقير رفته و نبود ديگر امام سجاد فرمود آن شب هم يوسف خواب ديد هم يعقوب در عالم خواب به يعقوب فرمودند عزيزی از عزيزان­ما در خانه تو آمد با دل شکسته رفت دل عزيز ما را شکستی دل عزيزت را می­شکنم عزيز يعقوب که بود؟ يوسف، صبح که شد يوسف آمد پيش پدر گفت پدر من ديشب خواب ديدم: «إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي‏ ساجِدينَ»[38] گفت ديدم يازده ستاره داشتند من را سجده می­کردند تا اين را گفت حضرت يعقوب يادش افتاد به آن الهام در خواب که اين خواب خواب خطرناکی است آبستن حوادثی است گفت پسرم خواب را برای کسی تعريف نکن امام سجاد فرمود تمام اين گرفتاری­­های که برای يوسف و يعقوب رقم خورد آن دل شکسته بود، امام فرمود نمی­­خواهم آن بلاء سرما هم بيايد شب جمعه و حالا يک وقتی اين بی­چاره نيازهم دارد حالا می­گويي معتاد بديم برويم مواد بکشی يک دفعه دلش می­شکند زندگی­ات را می­شکند نمی­خواهی کمک کنی درست حرف بزن بگو آقا معذرت می­­خواهم شرمنده­ام موفق نيستم، چرا خفت می­ده چرا سبک می­کنی؟ و لذا انتهار سائل نهی شده سرزنش نيازمند ما زحمت می­کشيم بدهيم شما مفت بخوريد نکن نده، اين حرف را هم نزن «وَ رَدُّهُ بِاللَّيْلِ»[39] بسنده کنم.

صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمه­­الزهرا

حق تعالی تا خدايي می­کند، فاطمه مشکل گشائی می­کند

فاطمه ام­ابيها نور حق، حرمتش از ماسوی برده سبب

زد عدو آتش به درب خانه­اش، سوخت درب خانه و کاشانه­اش

مرتضی بود و نمی­دانم چرا هی صدا می­زد که ای فضه بيا

يا رسول­الله زهرا را ببين پشت در افتاده بر روی زمين

يا فاطمه يا فاطمه يا فاطمه.

 

[1] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.

[2] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.

[3] وسائل الشيعة ج‏12 ص25: لايسلبه در منابع نبود.

[4] وسائل الشيعة ج‏12 ص26: لايسلبه در منابع نبود.

[5] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.

[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص347  با عبارت ويحک يا عقيل در منابع يافت نشد.

[7] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.

[8] اسراء 85.

[9] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[10] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[11] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[12] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[13] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[14] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[15] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص844.

[16] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[17] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[18] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏5 ص56.

[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏5 ص56.

[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏5 ص56.

[21] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[22] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[23] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.

[24] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[25] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[26] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[27] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[28] انعام 160.

[29] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[30] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[31] نمل 62.

[32] انفال 22.

[33] جامع الأخبار(للشعيري) ص119.

[34] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[35] ضحی 10.

[36] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

[37] بقره 264.

[38] يوسف 4.

[39] وسائل الشيعة ج‏16 ص282.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه