استاد حدائق روز دوشنبه 6 دی 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال سيدنا و مولانا بقية الله الاعظم: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[1]
سخن پيرامون اين فراز از فرمايش نورانی امام عصر بود که برای مسئولين و زمامداران امام زمان از خدا دو مطلب را تقاضا میفرمايد: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[2]؛ خدايا به مسئولين ما به قدرتمندان ما به زمامداران ما هم عدالت محوری را عنايت کن و هم مهرورزی و شفقت را دو ضرورت برای کسانی که قدرت دستشان است حالا قدرتها هم متفاوت است بعضیها قدرتشان گستردهتر بعضیها قدرتشان محدودتر، يک کسی قدرت يک مجموعه بيست نفری دستش است يکی قدرت يک مجموعه صد نفری يکی يک شهر زير نظرش است يکی يک استان را دارد اداره میکند، يکی يک ممکت را دارد مديريت میکند، يک وقتی حالا نگاه عامش بنده در خانه خودم قدرت دستم هست امير خانه هستم قدرتمندم، چهار نفر، پنج نفر زير دست من اند هرچه بگويم رو حرف من کسی حرف نبايد زند اين برای همهمان مؤثر است هر کسی که قدرت به دست اوست حالا يک وقتی قدرت کلان و گسترده يک وقت قدرت محدود به عبارت من اين نکته را بارها عرض کردم همه ما مدير هستيم اما مديريتهايمان فرق میکند يک کسی مدير زندگی شخصی خودش است يکی میگويد آقا اينهایی که میگويند کاری دستما نيست چيزی دستما نيست میگويند چشم مديريت بايد بکنی، زبانت را بايد مديريت بکنی دست و پايت را بايد مديريت کنی دريافت پولت را مديريت کن مصرف پولت را مديريت کن آمد و رفتت را مديريت کن همه مدير هستيم اما دائره مديريت متفاوت است يک وقت مدير خودمان هستيم يک وقت مدير پنج نفر هستيم يک وقت مدير يک تشکيلات هستيم يک وقت شخصیتی مثل امام پيغمبر خدا مديريت جهانی به اينها واگذار میکند لذا اين مسئوليت همه به عبارت مخاطب هستيم اما خطاب خاصش مسئولين رسمی و اجرائی که کار دست آنهاست امروز آنهای که پست دستشان است قدرت دستشان است ميز رياست جلوشان هست توجه به اين دو نکته امام زمان را بايد بکنند يکی عدالت را رعايت کنند و دوم مهرورزی را حالا مقامت رفته بالا خودت را گم نکن، شدی آقای مدير، شدی آقای مسئول، ما متأسفانه بعضی از مسئولين مان اين جوری هستند تا کار دستشان نيامده آدم خوبی است به پست که رسيد عوض میشود به مقام که رسيد تغيير پيدا میکند لذا امام صادق در ويژگیهای رفيق خوب يکی از نکات پنجگانه که حضرت ذکر میفرمايد اين است میفرمايد رفيق خوب رفيقی است که «لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَاتِ»[3]؛ اول در گرفتاریها ولت نکند زمانی که مشکل پيدا کردی مريض شدی گرفتار شد کنارت بماند «و لَا يُغَيِّرَهُ عَلَيْكَ وِلَايَةٌ وَ لَا مَالٌ»[4] پول، قدرت عوضش نکند، اگر به قدرت رسيد تغيير نکند خودش را گم نکند حالا که شده مدير راه مسجد را گم نکند مديران ما مدير که میشوند مسجد بايد بيشتر بيايند، مسئولين ما مسئول میشوند بايد رو به معنويت بيشتر بياورند اين که از بعضی از مسئولين داريم ضربه میخوريم چون وقت مسئول میشود فاصله میگيرد کار بر عکس شده هرچه دائره مسئوليت سنگينتر بايد ارتباط با خدا قویتر و جدیتر، میبينيد امام زندگی مرحوم امام برای همه ما درس است امام تا آن آخرين شبی قبل از عمل نماز شبش تعطيل نشد اين فيلم را ديديد در سيمای جمهوری اسلامی سوند به امام وصل بود سيروم به امام وصل بود يکی کنار امام ايستاده بود سيرم را گرفته بود اين ظرف سيروم را امام نماز شبش را ايستاده خواند اين مسئوليت مسئوليت ارزشمند است اين مقام مقام ارزشمند است مسئولين بايد هرچه مسئوليتشان میرود بالاتر مهرورزی شفقت ادبشان بيشتر بشود، سابق کارمند سادهای بود الآن که يک مسئوليت بالاتر پيدا کرده بايد جدیتر باشد کراراً هم بنده عرض کردم مسئولهای موفق مسئولهای هستند که بين مردم اند مسئولهای هستند که با اخلاق اند تندی نمیکند گستاخی نمیکند تغير نمیکند عدالت را رعايت میکند: «بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[5] عدالت، مهرورزی اين دوتا ضرورت است اينها بايد بشود دستور کار هر مسئولی و هر مديری نقطه مقابلش اگر اينها نبود میشود آفت، اگر مسئولي رعايت عدالت نکرد میشود ظالم، قلم را میآورد روی کاغذ پارتی بازی میکند دست اندازی به بيتالمال میکند برای يک کسی کار میکند برای يک کسی کار نمیکند اين عدالت ندارد، اسوه عدالت و عدالت ورزی علی ابن ابیطالب صلوات الله عليه، صاحب الغارات مینويسند شب سرد زمستانی بود آقا اميرالمؤمنين نشسته بودند پای آتش برادرشان عقيل آمد عقيل از نظر سنی بيست سال از حضرت بزرگتر بود برادر بزرگتر حضرت بود زمانی هم که آمد خدمت حضرت بنايي چشمش را از دست داده بود آمد کنار دست حضرت نشست گفت آقا فرزندانم زياد شدند دستم خالی است يک مقدار سهم من را اضافه کنيد از بيتالمال که دارد به که میگويد؟ عقيل دارد به اميرالمؤمنين عرض میکند اميرالمؤمنين چه زمانی دارد اين حرف را میزند زمانی که شش کشور اسلامی امروز تحت فرمان اميرالمؤمنين بود عربستان سعودی، عراق، ايران، يمن، سوريه و مصر، اين شش کشور تحت فرمان حضرت بود آمده میگويد آقا چه خواست از حضرت گفت يک من گندم اضافهتر بده به من، يقيناً اگر اميرالمؤمنين قيامت بشود ميزان الاعمال که همهمان گرفتار هستيم شک نکنيد، اميرالمؤمنين را بکنند ميزان الاعمال کسی نمیتواند سر بلند کند گفت يک من گندم، صاحب الغارات میگويد آقا يک حديدهای بود آهنی بود برداشتند گرفتند رو آتش يک خرده اين آهن گرم شد آهسته آوردند نزديک دستهای عقيل که فقط عقيل احساس گرما کند نه اينکه زدند به دستش، حرف را خوب گوش کنيد يکی را نشنويد دوتا را فراموش کنيد آوردند نزديک دستان عقيل، عقيل نمیديد ديد دستش دارد گرم میشود دستش را کشيد گفت برادر از شما تقاضای کمک کردم شما آهن تفتيده نزديک دستان من آوردی، آقا فرمود: «ثَكِلَتْكَ الثَّوَاكِلُ يَا عَقِيلُ»[6]؛ وای بر تو ای عقيل، تو طاقت و تحمل سوختن آتش دنيا را نداری من را داری دعوت به کاری میکنی که آتش آخرت را به دنبال دارد، آقا بعد فرمودند عقيل زمانی از من کمک خواست که بچههايش از شدت فقر در سختی بودند امام کمکش هم کردند از پول خودشان نه از بيتالمال اين عدالت است، برادر است امام میفرمايد آنچه که وظيفه است آنچه که بايد من بپردازم در قبال حقی که شما از بيتالمال داری ما سهمت را میدهيم.
«وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ»[7] خب امروز نماز باران خوانده شد در صحن احمد ابن موسی بعد از نماز خوانده شد يک شخصی آمد گفت آقا بعضیها میگويند اينها هواشناسی را نگاه کردند ديدند پايان هفته باران میآيد آمدند نماز باران بخوانند، گفتم آقای محترم اول من يک نصحيتت بکنم هيچگاه تراز کارتان مردم نباشد رضايت مردم میدانيد کجا خوب است؟ جايي که خدا راضی است اين طور نيست که رضايت مردم ارزش داشته باشد بخشی از مردم رضايتشان دوزخ را به دنبال دارد در کربلا سی هزار نفر رضايتشان تسليم شدن امام حسين بود هفتاد و دو نفر با حضرت بودند اين که مرحوم امام فرمود ميزان رأی ملت است کدام ملت؟ ملتی که سال پنجا و هشت پای صندوق درخشيد آن ملت را امام فرمود ميزان است رأی ملتی که رأی الهی است بلی ميزان رأی اوست اما اگر يک امتی شدند ضد خدا ميزان رأی ملت است؟ يقيناً حضرت امام نظرشان اين نيست امام حسن رأی امت رفت يک سمت ديگر آقا مجتبی حسن حاشيه نشين شد ائمه را ببينيد رأی مردم فريب خورده رفت سمت ديگری، ميزان رأی الهی است رأی ملت اگر ارزش پيدا میکند به اعتبار انطباق رأی مردم با رأی خداست لذا حضار محترم به آن آقا گفتم ميزان رضايت الهی است ما خوشايند مردم برايمان مهم نيست امام حسين آموخت عمل به وظيفه کنيد عمل به تکليف کنيد دنبال نتيجه نباشيد شما کارتان را انجام بدهيد شما به وظيفهات عمل کن گفتم بلی آنهای که عناد دارند بدخواه اند حرف میزند میگويد بلی آقا حالا ديدند که باران میخواهد بيايد نماز باران میخواند گفتم باران ببارد میگويند اينها میدانستند باران میبارد نماز خواندند، باران نبارد میگويند آقا بنا بود باران بيايد اينها رفتند خواندند جلو آمدن باران را گرفتند يقين بدانيد بيايد و نيايد آنی که عناد دارد آنی که قبول ندارد آنی که باور ندارد ايراد میگيرد، گفتم ما به تکليف بايد عمل بکنيم به وظيفه عمل کنيم.
اما همينجا من چون متناسب با بحث است عدالت و امراء هست، سروران عزيز هيچ اتفاقی اتفاقی نيست باران نيامدن هم علت دارد من میخواهم امشب پرده برداری کنم از سر نيامدن باران در کلام حضرت زين العابدين، امام سجاد علت نيامدن باران را چه ناميد؟ چرا باران نمیآيد؟ قاعده اين است که باران ببارد چرا تا الآن دچار خشک سالی هستيم؟ چرا نوع مناطق درگير خشکسالیهای شديد اند فکر کردين که ما به وظيفه عمل کرديم و خدا به وظيفه عمل نکرد، راوی خدمت امام صادق رسيد عرض کرد يابن رسولالله چرا در بعضی از سالها يکجاهای میشود خشکسالی يک جاهایی میشود سيل چرا اين جوری باران میبارد به حضرت عرض کرد گفت چرا باران به اندازه نمیبارد آنجای که میشود سيل سهمش را کمتر کنند بفرستند آنجای که میشود خشکسالی نه آن منطقه آسيب ببيند نه آن منطقه آسيب ببيند، میبينی شمال مملکت را سيل میبرد جنوب مملکت را خشکسالی، «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً»[8] اندکی دانش برايمان دادند میگفتيم کار دست ما بود يک جور ديگر مديريت میکرديم وقتی از امام صادق سؤال کرد حضرت فرمودند در شب قدر خداوند ميزان نزول رحمت الهی را در تمام نقاط زمين به اندازه که نه آسيب ببينند مردم از بارش زياد نه آسيب ببينند از بارش کم مثلاً میگويند شيراز چقدر باران نياز دارد اين شب قدر خدا رقم میزند فلان نقطه دنيا چقدر باران بايد بيايد که مردم در زحمت نباشند اذيت هم نشوند اينها را خدا رقم میزند اين شب قدر کار خداست بعد امام صادق فرمود مردم به واسطه گناهانشان اين چرخه نظم را میزند بهم امان از گناه گناه چه به سرمان میآورد گناه میکنيم سهميه يک منطقه را کم میکنند به خاطر گناه باران همان اندازه میبارد، میگويند آقا اين منطقه بايد پانصد ملیمتر مثلاً باران بيايد اين مقدارش را کم میکنند اضافه میکنند به منطقه ديگری که آنها هم گناه کردند اينجا کم میشود میشود خشکسالی عذاب، آنجا اضافه میبارد میشود سيل میشود عذاب آقا امام صادق فرمود مردم دارند چرخه را بهم میزنند خدا که با آن عدالتش با آن رأفتش با آن لطفش رقم زده نياز جامعه را ما اين نياز را بهم میزنيم ما اين نظم را بهم میزنيم آقا علی ابن الحسين مرحوم شيخ حرّ عاملی در وسائل الشيعه روايتی را نقل کرده شما در مقدمه دعای کميل اميرالمؤمنين اسرار گونه مواردی را نام میبرد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ»[9] دعا اگر به اجابت نمیرسد چرا؟ ببينيد امام سجاد کدام گناهها را نام میبرد که اينها جلو اجابت دعا را میگيرد، چرا يک خرده بیحياء شديم بعضیهايمان، حياها رفته کنار، میگويد خانم تا هفتاد سال چادر سرش بود حالا چادر را گذاشته کنار چرا؟ چه به سرش آمد؟ چه شده که اين آخر عمری معرکه گيری، چرا «تَهْتِكُ الْعِصَمَ»[10] شديم چرا «تُغَيِّرُ النِّعَم»[11] شديم چرا نعمتها از ما گرفته میشود چرا «تُنْزِلُ الْبَلَاء»[12] دارد رقم میخورد اينها اميرالمؤمنين سر بسته مقدمه دعاء عرض میکند، «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلَاءَ، تَهْتِكُ الْعِصَمَ تُنْزِلُ النِّقَم»[13] آقا زين العابدين تمام اينها را حضرت شرح کرده هرکدام علل و عواملی دارد در آن فراز کلام امام زين العابدين حضرت يک اشاره میکنند به گناهانی که جلو نزول باران را میگيرد البته اين «تَحْبِسُ غَيْثَ السَّمَاءِ»[14] میافتد در همان «تُنْزِلُ الْبَلَاء»[15] بلاء نازل شده يک بلاء هم همين است که باران نمیآيد بالاخره نعمت الهی روی ما بسته شد من میخواهم امشب حالا چون صبح نماز باران بود بحث هم بحث عدالت است اين به عدالت هم ارتباط دارد اين کلام نورانی حضرت را هم بشنويم:
میگويد چون نداری درد، درمان هم مخواه، درد پيدا کن که درمانت کند
مريضی خوب میشود که بفهمد چهاش است؟ آن مريضی که مريض است و نمیفهمد چهاش است؟ اين خوب نمیشود، دکتر حاذق طبيب حاذق هنرش اين است که تشخيص درد بدهد بفهمد اين بيمار چه بيماری دارد، فهميد درمان آسان است میگويند دردت را بشناس درمان آسان است اينها دردهای جامعه ماست اينها علتهای است که باران نمیبارد اينها در هر جامعهای باشد اثر وضعی دارد البته من يک توضيح پايانی هم بعد يک سؤال و يک جواب هم عرض میکنم.
آقا زين البابدين میفرمايد: «الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ غَيْثَ السَّمَاءِ»[16]، گناهانی که حبس میکند باران را از آسمان، اولين نکته را حضرت میفرمايد «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ»[17] حکام آنهای که قدرت دستشان است پوست دستشان است حکومت دستشان است در قضاوتها، در تصميمگيریها ظالمانه حکم کنند نکبت کار يک مدير ظالم من و شما را میگيرد يقين بدانيد، اينکه بعضیها میگويد آقا فلانی بد است عيسی بدنش موسی به دينش، خب تو هم داری چوب میخوری، خواهرم برادرم منکر گريبان خوبها را هم میگيرد در جامعه نگو من نماز شب میخوانم من که کارم درست است خانوادهام پاک اند هر غلطی هر کسی میخواهد بکند بکند ما کار خودمان را میکنيم خب چوب میخوری مثل چه میماند مثل همين کرونای الآن رايج طرف بگويد آقا ديگران کرونا دارند به ما چه؟ ما کاری به کرونائيها نداريم میگويند بابا با کرونائی رفت و آمد کردی کرونايي میشوی، با اين بيمار ويروسی رفت و آمد کردی وای میگيری، گنهکار اثر وضعی دارد خدا به حضرت شعيب، حضرت شعيب داريم جزء قویترين خطباء انبياء بود شعيب سخنور برجستهای بود خدا به حضرت شعيب وحی فرستاد شعيب صد هزار نفر از امت تو را میخواهم مجازات کنم، «سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ»[18] شصت هزارتای آنها از خوبها هستند، چهل هزارتای آنها از بدها، خوبها حواسهاتان جمع، بیتفاوت نشويد نسبت به گناه بیخيال نشويد ولش کن به ما چه؟ نشسته در مجلس دارد القاء شبهه میکند حرف نمیزند گناه میبيند اعتراض نمیکند خدا فرمود شعيب صد هزارتا را میخواهم ببرم شصت هزارتا خوبها چهل هزارتا بدها يعنی سه پنجم عذاب گريبان خوبها را دارد دو پنجم عذاب گريبان بدها را، حضرت شعيب تعجب کرد، عرض کردم پروردگارا بدها بد اند حقشان است، «فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ»[19] خوبان را ديگر چرا داريد میبريد، اينها که مسجد میآيند نماز شب میخوانند اهل ذکر اند اهل دعاء هستند اينها چرا؟ خطاب شد شعيب خوبها گناه را ديدند حرف نزدند، «لانهم دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي»[20]، معصيت ديدند به سادگی گذشتند ولش کن به ما ربطی ندارد، به شما ربطی ندارد؟ خب اين بلاء بيايد شما را هم میگيرد شما را هم میبرد، خدايش آقايون شما در يک اتاقی باشيد جمع نشسته باشيد يک کسی گوشه اتاق شروع کند اتاق را آتش زدند؟ ساکت میشنيد؟ کدام عاقل ساکت میشيند او بگويد من میخواهم اين قسمت اتاقی که خودم نشستم آتش بزنم میگويي بابا ما را هم داری آتش میزنی برو بيرون خاموش کن آتش را خطر گناه بدتر از آتش نيست، اگر شما در وسيله نقليه نشستيد آقای راننده میگويد من میخواهم سرعت غير مجاز بروم کارهای خطرناک کنم میگويي يا ما را پياده کن يا خودت پياده بشو، میگويد من دوست دارم اين جوری باشم شما سکوت میکنيد؟ لذا عزيزان «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ»[21] بلی وقتی يک مسئولی ظالمانه حکم کرد قاضی قضاوت ظالمانه کرد مدير قضاوت ظالمانه کرد تصميم ظالمانه گرفت نکبت کار اين مدير اين قاضی اين مسئول ظالم جامعه را هم میگيرد يک بخشی از باران نيامدنهايمان مال اينجاست مسئولين بايد در خودشان انديشه کنند اولاً ما به کهها رأی میدهيم رأی داديم مطالبه خواهی کنيد، آنهای هم که آمدند سرکار آمدند نوکری کنند بد نوکری میکنند از آنها بخواهيد مقام معظم رهبری فرمود مطالبه خواهی بکنيد اينها مسئوليت قبول کردند کار ما را انجام بدهند وقتی کار ما را خوب انجام نمیدهند به عنوان يک ذی حق بايد از اينها مطالبه کرد از بس مطالبه نکرديم فکر میکنند که مردم در برابر آنها بايد تابع باشند اين نکته اول در باران نباريدن، «جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ»[22] اين که وجود مقدس ولی عصر: «وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ»[23] امير مسئول اگر عادل شد رحمت الهی هم نازل میشود اگر ظالم شد جلو باران رحمت گرفته میشود اين نکته اول.
«وَ شَهَادَةُ الزُّورِ»[24] از نکاتی که سبب میشود نزول باران رحمت نازل نشود شهادت دورغ دادن، شهادت دروغ اثر وضعی دارد وقتی يک کسی شهادت دروغ میخورد من در همين مسجد پای همين سجاده يک آقايي يک وقتی آمد مسألهای از من پرسيد، وضع وقتی اين جوری خب شما میخواهيد باران ببارد، گفت آقای حدائق من فلان مغازه دارم در فلان خيابان گفت يک شب میخواستيم بار برای ما بيايد آقای آمد ماشينش را جلو مغازه ما پارک کند گفتيم آقا پارکن ماشين میخواهد بيايد ما میخواهيم بار پياده کنيم، گفت اعتناء نکرد آمد پايين، گفت اين همدکانیهای ما همسايههای ما آمدند درگير شدند با او کتک زدند همديگر را گفت من اصلاً اشارهای هم به اين آدم نکردم دستم به اين خورد گفت اين کتک خورد رفت و بعد از دو سه روز ديدم يک نامهای آمده برای ما دادگاه و رفتيم دادگاه و میبينيم که اين آقا يک پرونده درست کرده که من جلو در مغازه اين پارک کرده بودم اين با کارد من را زده هفده بخيه روی بدن من افتاده، خب من گفتم اين آقا همينجا نقل کردند سر همين سجاده، گفتم به قاضی اصلاً من کارد دست نگرفتم اهل اين حرفها نيستم همسايههای ما دکاندارها زدنش آنهم کارد بهش نزدند گفت نه اين رفته پزشک قانونی گزارش کرده جراحت ورداشته هفدهتا بخيه خورده اين قدر زندان اين قدر جريمه مالی فلان فلان گفت من اعتراض به اين پرونده گذاشتم اين شهادت دروغ نيست کار نکرده را گردن کسی بيندازند نيست آن وقت میگويي باران ببارد موسی کليم الله يک سال هفتاد مرتبه نماز باران خواند باران نباريد ما از موسی مهمتر هستيم خاک پای موسی نيستيم با اين شهادتهای دروغ باران ببارد؟ باران ببارد تعجب است، نباريدن باران قاعده است اگر ديديد باران آمد تعجب بکنيد که خدا چقدر دارد لطف میکند نفس کدام صاحب نفس مؤثر شد دارد رحمت الهی نازل میشود با اين اوضاع اجتماعیمان گفت حاج آقا من وکيل گرفتم وکيل گفته تنها يک راه دارد او رفته به دروغ شهادت داده ما هم يک شهادت دروغی درست میکنيم میگوييم اين آقا آمده بود در مغازهات بيست مليون در دخل مغازهات بوده ورداشته به زنت هم دست درازی کرده شما هم چاقو بهش زديد، گفت حالا سؤال من اين است من اين کار را بکنم؟ وای به حال بعضی از وکيلها وای به حال بعضی از ما مردم گفتم از خدا بترس از خدا بترس در مسجد داری از من مجوز شهادت دروغ را میخواهی بگيری رو به قبله نشستی میخواهی مجوز دروغ بگيری گفت حاج آقا خب میخواهند زندانم کنم گفتم اميرالمؤمنين میفرمايد کار بد را اگر با بدی جواب داديد داريد تأييد میکنيد کار بد را گفتم اين دارد کار بدی میکند شهادت دروغ کار بدی است چرا تو داری اين کار را میکنی؟ با اين اوضاع میخواهيد باران ببارد با شهادت زور شهادت باطل اين يکی از اسرار نيامدن باران است.
نکته ديگر حضرت فرمود: «وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ»[25]يک جاهای بايد حرف بزنيم حرف نمیزنيم اينها جلو نزول باران را میگيرد آقا کتمان شهادت میکند میگويند آقا حاج آقا تو که میدانستی میگويد من در اين کارها دخالت نمیکنم پای من را نکشيد وسط بابا حق دارد از بين میرود، تو ديدی تو بودی خب حرف بزن، میگويد نه فلانی بدش میآيد ما برای خودمان دشمن درست نمیکنيم درد سر درست نمیکنيم، اينها را بعضیهايمان میگوييم رفاه طلبی، کتمان شهادت سبب عدم نزول باران میشود اين نکته ديگر.
نکته ديگر امام فرمود «وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ»[26] کسانی که زکات نمیپردازند امروز کشاورزان ما همه زکات میدهند فقط بلد هستيم نق بزنيم باران نيامد زندگیمان رفت زمانی که باران میبارد محصول به دست میآوري زکاتش را میدهی، زمانی که وضع خوب است دامت خدا دارد برکت میدهد زکات اين دامت را تو میپردازی؟ خدا داد تو دادی که حالا نق میزنی میگويي ندادند منع زکات سبب میشود اثر وضعیاش رو جامعه اثر میگذارد امام فرمود «وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ وَ الْقَرْضِ»[27] کسانی قرض نمیدهند حالا خدا برايت داده میتوانی دست يک کسی را بگيری قرضش بدهی امروز قرض الحسنه چقدر بهش پرداخته میشود گاهی اوقات طرف میگويد آقا يک قرضمان بدهيد بر میگردانم پولت را ما متأسفانه میبينيد قرض هم گاهی اوقات طرف میبينيد برادر به برادر رفيق به رفيق حالا خدا داده اين پول داده میخواهی بگذارش در حسابی سودت بدهند، هيچ در نظام خلقت به اندازه خدا سود نمیدهد خدا حد اقل سود دهیاش صد به هزار است نه هجده درصد، هجده درصد سالانه خدا هزار درصد نقدی، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[28] اين حد اقل پاداش الهی است قرض الحسنه اگر در جامعه قرض اگر فراموش شد، زکات اگر فراموش شد.
«قَسَاوَةُ الْقَلْبِ عَلَى أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ»[29] اگر جامعه به اين وضعيت مبتلا شد که مردم نسبت به انسانها فقير و تهی دست قساوت قلب پيدا کردند میگويد آقا به ما ربطی ندارد خودت میدانی مشکل خودت است به ما مربوط نيست قساوت قلب بعضیها پيدا کردند حالا من نمیخواهم مصداقهايش را بگويم طرف میگويد به فلان کس رجوع کردم کار ازش میآمد میگويد نداری برو بسوز و بساز به ما ربطی ندارد اين چيزها را به ما نگو، اين قساوت قلب است بعضی از مردم نسبت به اهل فقر و فاقت کسانی که تهی دست اند نيازمند اند اينها نکبت دارد نکبتش اين است که باران نمیبارد، يک علت میشود عدم نزول باران که اينها متأسفانه جامعه مبتلاست بايد با علت مبارزه کرد نه با معلول با علت مبارزه کردن همين است که اينها را اگر در جامعه ما در رفتارهای ما ديگران را میبينيم تذکر بدهيم و الا قاعده نزول رحمت است قاعده نزول باران است.
«وَ ظُلْمُ الْيَتِيمِ وَ الْأَرْمَلَةِ»[30] امام فرمود از عواملی که باز جلو نزول باران را میگيرد به يتيم ظلم کردن و به بيوهزنان مادرهای که کهن سال اند ستم کردن تابستان خانمی به من زنگ زد، واقعاً سجده شکر کنيد که عذاب نمیگيرد ما را، اين يک موردش هم همهمان را سر و ته کنند جا دارد خانمی به من در تابستان زنگ زد گفت آقا عذاب وجدان گرفتم گفت مادر شوهری داشتم پيره زنی نود سالهای اين در بستر بود پيره سن رفته بالا گفت يک روز اين کنترل خودش مريض شده بود از دست داد بسترش را کثيف کرد اين روزگارها را پيش رو داريد، سالمی بدنت مثل ساعت کار میکند خدا نکند محتاج زير دستهايتان بشويد از خدا بخواهيد تا سالم هستيد برويد برای رفتنمان «أَمَّنْ يُجيبُ»[31] نخوانند، گفت اين بستر را کثيف کرد گفت پدر شوهرم که اين مادرش بود اين مادر بزرگ شوهر من بود گفت پدر شوهرم وقتی آمد منزل در ماه رمضان بود داشت تعريف میکرد، گفت پدر شوهرم گفت ديگر غذاش ندهيد تا بميرد، گفت حاج آقا سه روز اين پيره زن را غذا نداديم، آن وقت میگويي باران بيايد گفت من يکی دو مرتبه در خفاء چشم پدر شوهرم يک آب ميوهای گرفتم رفتم بهش دادم به اين پيره زن بیچاره، گفت يک مرتبهاش اين پدر شوهر فهميد آسمان را به زمين برای ما مثلی که میخواست بدوزد اين قدر بد اخلاقی کرد، گفت اين پيره زن را گرسنگی دادند تا در خانه مرد گفت من فکر کنم وقتی غسلش هم میدادند زنده بود بدنش گرم بود بردن دفنش کردند بشر به جايي میرسد اگر سقوط کرد اگر پست شد میشود بدترين جانور روی کرهای زمين قرآن میفرمايد: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ»[32] خدا میفرمايد بدترين جانور روی کرهای زمين همين بشر دو پاست اين بشر اگر در جهت خودش قرار گرفت میشود خليفةالله میشود ولیالله سقوط کرد میشود بدترين جانور يعنی گرگ و پلنگ و حيوانات اهلی و وحشی خزنده و درنده و گزنده پيش اين بشر شرف دارد پيش اين بشر شرف دارد شما بعضیها را تشبيه به حيوان بکنيد بايد بترسيد قيامت حيوانها جلوتان را بگيرند اين رفتار با پيره زنان با کهنسالان میخواهيد رحمت ببارد خب اثر دارد ديگر در اين شبستان اين گوشه را دود روشن کردند شماها هم که روشن نکرديد دودش در چشم شما هم میرود شما هم آسيب میبينيد پس چکونيم میگويند جلو اين خطا را بگير جلو اين انحراف را بگيريد: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ»[33] بابا نگاه نکن شما خانم خب من هم دارم آسيب میبينم نکبت بیحجابی تو به من دارد ضربه میزند من هم دارم زيان میبينم بابا نکبت رباء خوری تو نکبت ظلم تو نکبت اجحاف تو دارد من را هم میگيرد، اين چه حرف غلطی است که بعضیها میگويند آقا شما کار خودت را بکن، ما دوست داريم اين جوری عمل کنيم بابا در اين جامعه داريم زندگی میکنيم من هم دارم آسيب کار تو را میبينم تو داری فضای جامعه را آلوده میکنی.
و نکته پايانی آقای زينالعابدين فرمود از عواملی که سبب میشود مانع نزول رحمت الهی بشود: «وَ انْتِهَارُ السَّائِلِ وَ رَدُّهُ بِاللَّيْلِ»[34] با شخص سائل و نيازمند با سرزنش و تشر برخورد کردن و او را شب از در خانه راندن مخصوصاً حالا شب اگر يک وقت در خانهتان در میزنند حداقلش اين است که خدا رحمت کند آيتالله والد ما را که مرحوم جدما میفرمودند اگر حالا کسی آمد کاری هم نمیتواني برايش بکنی عذرخواهی کن بگو آقا من معذرت میخواهم از من نميآيد دعا میکنم که خدا مشکل تو را حل کند، امام صادق طرف آمد خدمت حضرت گفت آقا اين آيه شريفه تفسيرش چه است؟ «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»[35] گدا را از خودتان نرهانيد امام فرمود از دو حال خارج نيست يا میخواهی کمک کنی يا نمیخواهی کمک کنی میخواهی کمک کنی با احترام و اکرام نه با تشر نه با تخريب اگر هم نمیخواهی کمک کنی بالاخره دل شکسته ردش نکن، حضرت آيتالله آقای حاج شيخ علیرضا الهی از مدرسين حوزه علميه قم داماد آيتالله العظمی اراکی من از ايشان شنيدم گفتند مرحوم آيتالله العظمی اراکی فرمودند ما زمانی که طلبه قم طلبه بوديم يعنی داستان مال تقريباً هشتاد، نود سال قبل جوانی آيتالله عظمی اراکی گفتند يک آقای بود از ملياردرهای قم بود وضع مالش خيلی خوب بود آيتالله اراکی فرمودند يک صبحی داشتم از جلو خانهاش رد میشدم اين يک فقيری آمده بود تقاضای کمک میکرد اين آمد در منزل به اين فقيره يک کمکی کرد ولی اين جوری کمک کرد که آيتالله العظمی اراکی گفتند من اين را ديدم و شنيدم گفت ببين اين پول را من بهت میدهم برو اگر فردا آمدی هم فحش درش هست هم کتک، اين «وَ انْتِهَارُ السَّائِلِ»[36] يعنی اين آقا يا کمک نکن يا تشر نزن توهين نکن، «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»[37] صدقاتتان را با منتگذاری و اذيت کردن فاسد نکنيد بعد مرحوم آيتالله العظمی اراکی فرموده بودند آن آقای ملياردر قمی مرد تمام بچههايش افتادند به فقر و فاقت ثروت رفت، هم فحش درش هست هم کتک مخصوصاً شبهای جمعه من عرضم را تمام کنم انشاء الله استفاده کنيم از عزيزمان به فيض برسانند همه را ايام ايام فاطميه هم هست و ايام منتسب به بزرگ بانوی نظام خلقت آقای ابوحمزه ثمالی میگويد شب جمعهای بود با امام سجاد آمديم منزل حضرت يک خادمهای داشتند به نام سکينه صدايش زدند آمد به آن خادمه فرمودند امشب و فردا جمعه شب جمعه، و روز جمعه فرمودند مخصوصاً امشب و فردا هرکه در خانهما آمد دست خالی ردش نکن اين آقا اين را گفتند و آن خادمه هم رفت ابوحمزه میگويد من به حضرت گفتم آقا بعضی از اينهای که میآيند تقاضای کمک میکنند واقعاً فقير هم نيستند عادت کردند به اين کار نياز ندارد آقا فرمودند ابوحمزه میترسم از بلای که سر يعقوب پيغمبر آمد سر من هم بيايد میگويد وقتی سؤال کردم چه است جريان؟ آقا فرمودند يعقوب روزهای پنج شنبه که میشد دستور میداد يک گوسفندی میکشتند يک بخشش را انفاق میکردند به نيازمندان بخشی هم گوشت اين را کباب میکردند شب جمعه همه فرزندانش پای سفره مینشستند فرزندان و خانواده همه دور هم يک شامی میخوردند ديگر شب جمعه بود فردا هم کار نبود يک هفته همه کار کرده بودند شب جمعه دور هم بودند فرمودند يک شب جمعهای بوی پخت کباب رفته بود در هوی، يک فقيری داشت رد میشد گرسنه بود بوی پخت غذا به مشامش خورد آمد در خانه حضرت يعقوب در زد گفت يک غذايي هم به ما بده، زمانی در زد که حضرت يعقوب پای سفره نشسته بود با بچهها هم دور هم بودند گفتند آقا يک فقيری تقاضای کمک دارد حضرت يعقوب فرمود بهش بگوييد صبر کند اينها غذا بخورند برايت میدهيم بياورند همين را از يعقوب انتظار ندارند اين ديد شما يک وقتی میگوييد من از اين آقا انتظار نداشتم اين حرفها را يکی ديگر به من میزد من عين خيالم نبود اين چرا بگويد؟ از اين توقع ندارم يعقوب فرمود بگوييد صبر کند اين فقير هم دلش شکست صبر هم نکرد رفت و با خدا شروع کرد درد دل کردند گفت خدايا يعقوب را دوست میداريد فرزندانی برايش دادی وضع مالش خوب است دور هم سر سفره ما بنده تو نيستيم بايد در به درد کوچه و خيابانها باشيم و گرسنه خدايا ما هم بنده تو هستيم خدايا ما هم بنده تو هستيم حضرت يعقوب بعد که غذا فرستادند گفتند اين فقير رفته و نبود ديگر امام سجاد فرمود آن شب هم يوسف خواب ديد هم يعقوب در عالم خواب به يعقوب فرمودند عزيزی از عزيزانما در خانه تو آمد با دل شکسته رفت دل عزيز ما را شکستی دل عزيزت را میشکنم عزيز يعقوب که بود؟ يوسف، صبح که شد يوسف آمد پيش پدر گفت پدر من ديشب خواب ديدم: «إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي ساجِدينَ»[38] گفت ديدم يازده ستاره داشتند من را سجده میکردند تا اين را گفت حضرت يعقوب يادش افتاد به آن الهام در خواب که اين خواب خواب خطرناکی است آبستن حوادثی است گفت پسرم خواب را برای کسی تعريف نکن امام سجاد فرمود تمام اين گرفتاریهای که برای يوسف و يعقوب رقم خورد آن دل شکسته بود، امام فرمود نمیخواهم آن بلاء سرما هم بيايد شب جمعه و حالا يک وقتی اين بیچاره نيازهم دارد حالا میگويي معتاد بديم برويم مواد بکشی يک دفعه دلش میشکند زندگیات را میشکند نمیخواهی کمک کنی درست حرف بزن بگو آقا معذرت میخواهم شرمندهام موفق نيستم، چرا خفت میده چرا سبک میکنی؟ و لذا انتهار سائل نهی شده سرزنش نيازمند ما زحمت میکشيم بدهيم شما مفت بخوريد نکن نده، اين حرف را هم نزن «وَ رَدُّهُ بِاللَّيْلِ»[39] بسنده کنم.
صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمهالزهرا
حق تعالی تا خدايي میکند، فاطمه مشکل گشائی میکند
فاطمه امابيها نور حق، حرمتش از ماسوی برده سبب
زد عدو آتش به درب خانهاش، سوخت درب خانه و کاشانهاش
مرتضی بود و نمیدانم چرا هی صدا میزد که ای فضه بيا
يا رسولالله زهرا را ببين پشت در افتاده بر روی زمين
يا فاطمه يا فاطمه يا فاطمه.
[1] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.
[2] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.
[3] وسائل الشيعة ج12 ص25: لايسلبه در منابع نبود.
[4] وسائل الشيعة ج12 ص26: لايسلبه در منابع نبود.
[5] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.
[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص347 با عبارت ويحک يا عقيل در منابع يافت نشد.
[7] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.
[8] اسراء 85.
[9] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[10] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[11] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[12] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[13] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[14] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[15] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص844.
[16] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[17] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[18] الكافي (ط - الإسلامية) ج5 ص56.
[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج5 ص56.
[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج5 ص56.
[21] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[22] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[23] المصباح للكفعمي(جنة الأمان الواقية) ص281.
[24] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[25] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[26] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[27] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[28] انعام 160.
[29] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[30] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[31] نمل 62.
[32] انفال 22.
[33] جامع الأخبار(للشعيري) ص119.
[34] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[35] ضحی 10.
[36] وسائل الشيعة ج16 ص282.
[37] بقره 264.
[38] يوسف 4.
[39] وسائل الشيعة ج16 ص282.