استاد حدائق به مناسبت ایام فاطمیه اول روز جمعه 26 آذر 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به «جلوه های شخصیت حضرت فاطمه(س)» پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قالت مولاتنا فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین «فجعل... طاعتنا نظاما للملة و امامتنا امانا للفرقه»[1] فرازی از سخنان حضرت زهرای مرضیه در خطبه فدکیه که خطبه را الحمد لله عزیزانی که توفیق مطالعه دارید یک مرتبه انسان مرور کند یک دائرة المعارفی است این خطبه فدکیه در توحید، نبوت، معاد، امامت، و اثبات ولایت. یعنی حضرت زهرا حجت را تمام کرد برای همه. و حق را بازگو کرد این بزرگ بانو در جمعی مسلمانانی معاصر با او در مسجد پیغمبر. فلسفه احکام و آثار احکام را حضرت زهرا در این خطبه فدکیه نام میبرد من امشب یک جمله را اشاره کنم و محور بحث قرار بدهم. در قسمتی از این خطبه حضرت میفرماید خداوند «جعل طاعتنا نظاما للملة و امامتنا امانا للفرقه»[2] این پاسخ به آنهایی که میگویند نماز بخوانی به کجا میرسی؟ خمس می دهی چه توش در بیاد؟ حج می روی چطور بشود؟ اینها جواب آنهاست. مسلمان بشنو سخن زهرای مرضیه را. طاعت با ما چه میکند؟ بندگی خدا چه اتفاقی را در زندگی فردی و اجتماعی ما رقم میزند؟ حضرت زهرا میفرماید «جعل طاعتنا نظاما للملة»[3] شما اگر از اولیای الهی اطاعت کردید زندگیتان نظم پیدا میکند این بینظمیها آشفته بازاریها هرج و مرجها ریشه در گریزی از عوامل الهی و اولیای الهی دارد. کرارا بنده عرض کردم شما یک مسلمان واقعی نه کسی که شعار بدهد. شعار را بگذارید کنار. مسلمانی بما هو مسلمان، صبح من در مهدیه عرض کردم یک وقتی ما شعار مسلمانی میدهیم یک وقت روشمان روش اهل البیت است. چند درصدمان امروز مثل امام صادق کار میکنیم در این بحران اقتصادی؟ به داد یکدیگر میرسیم؟ کمک میکنیم یکدیگر را؟ مسلمان بما هو مسلمان را سراغ ندارید که بگویید من یک مسلمانی را میشناسیم این شد آسیب تو جامعه. این شد زیان برای مردم. این خانوادهاش متلاشی شد اهل منزل از او در عذابند. همسرش از او ناراحت است. فرزندانش و دیگران. اصلا ما سراغ نداریم. اگر یک وقت بنده اهل ذکر و عبادت و قرآن خواندن و نماز شب هستم بعضیها از من راحتند باید در خودم تجدید نظر کنم. اینها نکند شده باشد عادت. عبادت نباشد. یک وقتی عبادتهای ما عادت است. عادت کردیم. امام صادق میفرماید نگاه به سجده طولانی و رکوع طولانی مردم نکنید. یک وقت میبینید اینها عادت اینهاست. «لاتنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شیء اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک»[4] امام میفرماید یک وقت عادت کرده ربع ساعت برود سجده. عادت کرده تو نماز مستحبی ده دقیقه رکوعش طول میکشد. اینها مهم نیست. اینها عادت است کجا باید مردم را محک زد. امام میفرماید دو جا. «و لکن انظروا الی صدق حدیثه و اداء امانته»[5] مردم را دو جا بیازمایید. یکی در گفتارشان ببینید چقدر راستگو هستند؟ سرکار نمیگذارد دیگران را. ظاهر و باطنش دوتا نیست. جلو شما یک جوری حرف نمیزند پشت سر خرابت کند؟ صدق حدیث دارد؟ اگر میگوید در نماز «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»[6] بیرون نماز هم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ»[7] را عمل میکند؟ اگر در درون نماز به خدا میگوید «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم»[8] در خارج نماز در مسیر «وَ لَا الضَّالِّينَ»[9] حرکت نمیکند؟ یک وقت ما به خدا هم یک جوری دیگر حرف تحویل میدهیم به ائمه میگوییم «بأبی أنت و أمی» خودم پدرم مادرم همه ایل و تبارم فدای شما. آقا خمس نمیدهد؟ این دروغ نیست؟ این شعار نیست؟ امام صادق فرمود یکی تو راستگویی امتحان کنید و دوم در امانتداری. مردم را این جاها محک بزنید. من یک وقتی عزیزان هسته گزینش آموزش و پرورش بیست سال قبل جلسه داشتیم با اینها این داستان مال سال 1380 است. گفتم آقایان گزینش تو سوالهای فرعی و بی خاصیت نروید دختر عمه حضرت موسی کی بود؟ هر کی بود این چه ضرورتی دارد شما میپرسید؟ گفت گاهی اوقات یک سری مسائل ریز تاریخی را پیدا میکنیم میخواهیم بپرسیم فلانی چقدر اهل مطالعه است. گفتم امام صادق میفرماید تو گزینش دو چیز را نگاه کنید راستگویی طرف امانتداری طرف. تمام شد.
و امروز هم هر جا جامعه آسیب میبیند از همین خیانت در امانت است. که ناشی از بیدینی است ناشی از فاصله گرفتن از طاعت خداست. حضرت زهرای مرضیه میفرماید ««فجعل... طاعتنا نظاما للملة»[10] مردم اگر از ما اطاعت کردید جامعهتان نظم پیدا میکند. مطیع ما شدید کلاه سرهم نمیگذارید اجحاف نمیکنید قانون را دور نمیزنید. طرف حواسش نیست شما حواست هست. خلاف نمیکنید. من یک خاطره زیبایی را از طاعتنا برایتان بگویم.
سال 1368 می شود چند سال قبل؟ سی و دو سال قبل. روزنامه کیهان فرهنگی احتمال میدهم آن شماره را هنوز داشته باشم یک مصاحبه کرده بود با یک جوانی که در منطقه غرب تهران در محله تجمیع زبالههای شهر تهران این کارش پارو کردن زبالهها بود. ماشین های شهری میآمدند زبالهها را تخلیه میکردند این مسئول بود که با عده دیگر زبالهها را بزیزند توی ماشینهای بزرگ و از تهران ببرند بیرون. سال 68. اینی که من سال را گفتم آقایون یک کمی نزدیک بشود ذهنها به عظمت کار. این آقا لابلای زبالهها یک بسته بزرگتر اول به ارزش یک میلیارد تومن سال 68 نه امسال. تراول های 500 هزار تومانی آن موقع بود. یک بسته تراول به ارزش یک میلیارد پیدا کرد. این کارگر کی بود؟ اینها نتیجه تبعیت از اهلالبیت است اسلام اینگونه آدم تربیت میکند. این که بعضیها میگویند فقر مساوی است با فحشا حرف درستی نیست. چرا؟ چون ما داریم کسانی که دست شان از نظر مالی تهی است اما دست اندازی به مال دیگران نمیکنند. گرسنه میماند حرام تو سفره خودش نمیآورد. بله فقر مساوی است با فحشاء برای کسی که بیمعرفت است. برای کسی که دینش ضعیف است آنی که خدا را نمیشناسد گرسنه شد خلاف میکند تن به هر کاری میدهد ایمان اگر آمد از گرسنگی بمیرد دست به مال مردم نمیزند. این سخن حضرت زهراست. طاعت ما بیاید جامعهتان نظم پیدا میکند این آقا این بسته تراول را پیدا کرد اطلاع رسانی کرده بود به بالا دست های خودش که من یک بسته تو زبالهها پیدا کردم تازه پول نقد. به تعبیر عوام امروز طلای ناب. چک هم نبوده که برایش دردسر شود میشد برود خرجش کند. اطلاع رسانی شده بود بعد مسئولین اطلاع رسانی کردند صاحب پول پیدا شد. یکی از تجار تهرانی بود. خبرنگار یک کار زیبایی کرده بود یک مصاحبه با این کارگر کرده بود یک مصاحبه با آن میلیاردر کرده بود. بعضیها آقایون پول را خجالت میدهند ابالفضل! آب را خجالت داد. فقط روضهاش را میشنوی؟ آقا آب کرد تو دست آورد بنوشد؟ نشان داد به چهار هزار تیرانداز اطراف فرات.
آب در کف دستان من است، نزدیک لبان من است. فذکر عطش الحسین»[11] یادی از لب تشنه امامش کرد «فصب الماء من یده»[12] آب را روی آب ریخت به دریا پا نهاد و خشک لب بیرون شد از دریا، مروت بین جوانمردی نگر غیرت تماشا کن.
بعضی از اهل ذوق میگویند فرات تا قیامت خجالت زده این حرکت عباس است. ما برای آب میجنگیم؟ آب چیست؟ امام من تنهاست. بعضیها در عین نداری، پول را شرمنده میکنند یکیش همین آقای کارگر خبرنگار یک مصاحبه با این کارگر کرده بود یک مصاحبه با آن آقا به این کارگر گفته بود شما اول شغلت. گفته بود من کارگر قراردادی 99 روزه شهرداریام. یعنی 99 روز به 99 روز شهرداری تصمیم نگرفت عذرش را میخواهند. به تعبیر عامیانه پاش روی گردو خربزه هرچی شما بگویید. یعنی ثبات شغلی ندارد. بعد گفته بود تو ماهی چند میگیری؟ یک حقوق مختصری گفته بود گفته بود ماهی این مقدار. خانه داری؟ خیر. کجا زندگی میکنی؟ حومه تهران توی روستایی خودم خانمم دوتا فرزند. دوتا اتاق اجارهای داریم. گفته بود شمایی که خانه نداری، زندگی نداری، وضعی نداری شغلی نداری این پول که گیرت آمد چطور شد که تصرف در آن نکردی. اسلام اینطوری آدم تربیت میکند. اینها تربیت دینی است. اینها سخن حضرت زهراست. نظم اینجاست. این نظمه میآید در زندگی. گفته بود که من خدا را شکر میکنم که این پولی که به دست من رسید صاحب پیدا شد. آقایان یک جمله زیبا از امیرالمومنین بگویم خدمتتان امیرالمومنین میفرماید آدمهای کریم ببنید این خصلت اگر در شما است بگویید الحمد لله رب العالمین اگر نیست از خدا بخواهید در شما ایجاد بشود. امیرالمومنین میفرماید انسانهای کریم وقتی کار خوبی انجام میدهند تازه خودشان را مدیون مردم میدانند آقای مسئول اگر رفتی سراغ مردم خدمت به مردم کردی باید بگویی خدایا شکر می کنم تو را که توفیق دادی خدمت کنم. برادر عزیز اگر صثدق میدهی انفاق میکنی کمک میکنی نگاهت باید این باشد وقتی انفاق میکنی بگویی الحمد لله رب العالمین. موفق شدم این کمک را بکنم. امشب مسجد آمدی؟ بگو الحمد لله رب العالمین. توفیق مسجد آمدن نصیبم شد. آدمهای کریم طلبکار نیستند. همیشه خودشان به خدا بدهکار میبینند. «یری مکارم افعاله دینا علیه حتی یقضیه»[13] کارهای خوب شان را دین میبینند وقتی ادا میدانند میگویند کارم را انجام دادم منتی سر شما نداریم. ما به وظیفهمان عمل کردیم این کارگر منش کریمانه داشت. به آن خبرنگار گفته بود من خدا را سپاس میگویم که امانتی که به دست ما رسید این امانت صاحبش پیدا شد و این مسئولیت از دوش من برداشته شد بعد با آن آقای ثروتمند صاحب پول خبرنگار یک مصاحبه کرده بود. که شما باورتان میشود این پول به شما برگردد گفته بود خیر. یک میلیارد پول گمشده احتمال نمیدادیم برگردد. خبرنگار آمده بود راهنمایی کند این آقا را گفته بود این آقا خانه ندارد حومه تهران توی یک اتاق دوتا اتاق اجاره ای میشنید ثبات شغلی ندارد. امکاناتی ندارد به پاس این کار خوبی که انجام داده به عنوان تشکر چه کار میکنید؟
باز اینجا من یک پرانتز باز کنم. سروران عزیز یکی از مشکلات جامعه ما این است که در برابر کار خوب بعضیها زبان تشکر ندارند. ما طلبکارانه نگاه هم میکنیم. این کارگر ساده شهرداری وظیفهاش خیابان و کوچه شما را تمیز کند مومن شما هم وظیفهات است تشکر کنید این کارمندی که با صداقت و درستی و نظم دارد کار میکند وظیفه اوست دارد پول میگیرد شما هم وظیفهات است که تشکر کنی. این عزیز نیروی راهنمایی و رانندگی که در تقاطعها در آفتاب و سرما ایستاده وظیفهاش است شما هم شیشه ماشینت را بکش بگو آقا تشکر میکنم زحمت میکشید خدا خیرتان بدهد این فرهنگ اسلامی است. این فرهنگ خداست. خدا نسبت به وظایف ما چقدر تشکر میکند. شما نماز می خوانید وظیفه است خدا تشکر میکنید. روزه میگیری وظیفه است خدا تشکر میکند. انفاق میکنید زکات میدهید خمس میدهید وظیفه است خدا تشکر می کند. به آن آقا گفته بود که این جوان خانه و زندگی ندارد شما چیکار میکنید به تشکر از این کاری که کرده گفته بود من یک میلیون تومن به پاس تشکر به او هدیه میدهم. یعنی هزارم مال پیدا شده. حالا برای کی؟ برای آدمی که خودش هم خانه ندارد با این ایمان دست درازی به این مال نکرد. اما عجیب اینجاست اینی که گفتم بعضیها پول را خجالت میدهند خبرنگار به آن کارگر گفته بود که ایشان میخواهد به پاس تشکر از زحمت شما یک میلیون تومن به شما هدیه بدهد. گفته بود من قبول نمیکنم. گفته بود چرا؟ گفته بود من برای این آقا کار نکردم. من برای خدا کار کردم. من وظیفهام را بین خودم و خدا انجام دادم من انتظار سپاس از خدا دارم اجر من را ضایع نکنید. و خبرنگار نوشته بود که این یک میلیون را این کارگر مستمند نگرفت. چقدر بعضیها روحشان بزرگ است. گرچه حق این بود که این آقای ثروتمند به پاس تجلیل و تشکر بگوید آقا من شما را استخدام میکنم. حداقل همان خانه که توش نشستی و اجاره میدهی برایت میخرم و به نامت میکنم این حداقل کار بود. ببینید عزیزان طاعت دین انسانها را بزرگ میکند بزرگی کاری به سواد و مقام و ثروت ندارد کار به معرفت دارد. یک معرفت اینجوری پیدا میکند در عین تهیدستی روحی بزرگی دارد. در عین حالی که جایگاه اجتماعی ندارد اما فکر بلندی دارد. «فجعل... طاعتنا نظاما للملة»[14] حضرت زهرا فرمود اطاعت ما به جامعه شما نظم میبخشد بینظمیها ناشی از خدا گریزیهاست آنهای که از معارف دینی فاصله میگیرند زندگیهای بی نظمی دارند.
من نسبت به بحث نظم یکی دو آیه را محضر عزیزان امشب تقدیم که ما در بحث نظم هم در مسائل تکوینی هم در مسائل تشریعی خداوند مظهر نظم است اصلا نظم ذات مقدس ربوبیت اسوه نظم است. تمام قوانین الهی نظم است. شب و روز نظم است. حالا عرض خواهم کرد. شما یک باید یا نباید مسلم اسلام را نمیتوانید نام ببرید که با نظم عجین نباشد شما الآن نمازی را که میخوانید نماز نظم است. نماز صبح زمانش مشخص، فعلش تعریف شده است دو رکعت. اینطور نیست که شما بگویید من هر وقت دلم بخواهد میخوانم تو هر وقتی بخواهم میخوانم. نماز ظهر وقتش تعریف شده نماز عصر رکعات کیفیت خواندن مغرب عشا. نماز شب نظم است. میگویند نماز شب هر چه به اذان صبح نزدیکتر، ثواب بیشتر. روزه نظم است. یک ماه نه هر ماهی. رمضان. نه هر نوعی روزه گرفتن. از طلوع فجر تا غروب آفتاب امساک کردن. روزه نظم است. خمس نظم در اقتصاد است. حج نظم است. میگویند آقا کسی که مستطیع شد در یک زمان معینی از سال در یک مکان معین آداب معین. اینطور نیست که شما بیایید مسجد الحرام هرچه دلتان خواست دور خانه خدا طواف کنید. میگویند شروع طواف از حجر الاسود ختم طواف به حجر الاسواد هفتاد مرتبه نه کمتر نه بیشتر سعی صفا و مروه نظم است عرفات نظم است. روز عرفه ظهر تا غروب. رکن است. مشعر نظم است. منا نظم است. قربانی نظم است حلق نظم است. تمام آداب اخلاقی اسلام اینها همه بیانگر نظم است. من از آیات نظم در قرآن عرض کردم در آیات الهی ما نظم هم در تکوین داریم هم در تشریع. در تکوین نظام خلقت نظم است. ببینید عزیزان این منجمها پای سفره خدا نشستند. امروز چندم آذرماه بود؟ بیست و شش آذر. بیست و شش آذر 1400 هجری شمسی. میخواهم نظم تکوین را برایتان بگویم. 26 آذر ماه 1400 شمسی. برگردید به سال گذشته 26 آذر 1399. برگردید به صد سال قبل. 26 آذر 1300 هجری شمسی. برگردید به هزار سال قبل شیراز. 26 آذر 400 هجری شمسی. طلوع آفتاب. ظهر شرعی. غروب آفتاب. نیمه شب ثانیهای اختلاف ندارد. این را میگویید چه؟ غیر از نظم است؟ این تقویمهای که خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای خدام محمدی درست کرده بود تقویم ساعات شرعی شیراز و خدا رحمت کند آیت الله والد شاید پنجاه شصت سال قبل از این استفاده می کردند امروز هم دارد جواب می دهد صد سال دیگر هم جواب میدهد ساعات شرعی شیراز در طول سال. این کار خداست. ما امروزمان با فردایمان دو جور است. گاهی اوقات آقا امروز در ساعت معین سر کار میآید فردا دیرتر پس فردا زودتر. یک روز غذا را زودتر میخورد یک روز نمیخورد یک روز دو برابر میخورد. این گردش وضعی و انتقالی زمین نظم نظام خلقت است. اینکه خدا میفرماید در این اختلاف شب و روز آیاتی است برای صاحبان خرد و اندیشه. اینکه گاهی اوقات میگویند 50 سال دیگه در فلان نقطه زمین ماه گرفتگی میشود. این آقا چگونه دارد از 50 سال دیگر خبر میدهد بابا بساطی که خدا برپا کرده نظم دارد. دیدید یک آدمی منظمی را شما وقتی میشناسید روی کار او حساب باز میکنید میگویند آقای فلانی کی میآید ایشان آدم منظمی است میگویید سر ساعت فلان ایشان تشریف دارند. این هنر شما نیست. هنر نظم اوست. من خودم از آیت الله العظمی مکارم شنیدیم ایشان میفرمود امام زمانی که نجف بودند بازاریهای بازار حُوِیش نجف روی رفت و آمد امام حساب باز میکردند. امام قریب 15 سال نجف بود. برنامه امام تغییر نکرد. میگویند امام اول صبح میرفتند مثلا برای حوزه درس. این آقای بازاری میدانست که امام هر روز صبح ساعت 7 و نیم جلو مغازه این رد میشود کار اینقدر دقیق بود که بازاریهای بازار حُوِیش نجف ساعتهای شان را با رفت و آمد امام تنظیم میردند اگر کسی در ساعت خودش تردید داشت نگاه می کرد تا امام را میدید میگفت ساعت فلان ساعت است. این نظم است. نظم در روش اولیا در روش انبیا اینکه متاسفانه یک مقدار جامعه گرفتار بینظمی شده ما تو کارهای اجتماعیمان تو عبادت هایمان نماز هر وقت شد میخوانیم این بینظمی است آقا زمان که داریم خوب داری با بینظمی نمازت را میخوانی آقا این بدهی را هر وقت شد میدهم بینظمی. منظم نیستی. نظم. خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج کرامت الله میراب را مرحوم حاج کرامت الله میراب پدر آقای حاج محمد رحیم میراب پدر شهید حاج محمد مهدی میراب. خدا رحمت کند آقای حاج کرامت الله را من از خودشان شنیدم میگفتند من قبل از انقلاب نجف مشرف شدم مقلد امام بودم میخواستم امام را ببینم اما میترسیدم بروم خانه امام. بعضیها گفته بودند اگر کسی برود خانه امام شناساییاش می کنند ساواک موقع برگشتن اینها را میگیرند. ایشان گفتند من چندتا مساله داشتم و مبلغی وجوهات میخواستم خدمت امام بدهم. یک شب تو حرم امیرالمومنین یکی از طلاب ایرانی را دیدم به او گفتم من مقلد امام هستم میخواهم امام را ببینم خانه امام هم میترسم بیایم خارج از منزل امام را کجا میشود دید؟ آن طلبه ایرانی گفت امام هر شب یک ساعت بعد از نماز مغرب و عشاء میآیند حرم. قسمت بالا سر میایستند از روی کتاب مفاتیح یک جامعه میخوانند و بعد از حرم میروند. امام را میخواهی ببینی یک ساعت بعد از اذان مغرب قسمت بالاسر حرم امیرالمومنین ایشان تو حرم هستند. مرحوم حاج آقای میراب گفت آن شب یک ساعت از اذان مغرب گذشته بود سر ساعت دیدم امام وارد حرم شدند. رفتند قسمت بالاسر یک مفاتیح برداشتند ایستاده رو به قبله شروع کردند زیارت جامعه خواندن جامعهاش که تمام شد رفتم سمت امام دست امام را بوسیدم گفتم آقا من از مقلدین شما هستم از شیراز آمدم چند تا مساله دارم ولی میترسیم بیایم خانه شما میگویند اگر کسی آمد شناسایی میشود در برگشتن برایش زحمت ایجاد میکنند. ما چی کار کنیم؟ امام فرمودند من هر شب در هر حرم هستم یک ساعت بعد از نماز مغرب هر کس با من کار دارد بیاید در حرم ما را ببینید که دیگر زحمت هم برایتان نباشد. گفتم اماما من یک مقداری وجوهات هم دارم میخواهم بدهم امام فرمودند وجاهتت همراهت است گفتم بله. گفتند همینجا بده. گفت همانجا تقدیم کردم خدمت امام. آقایان امام قریب 15 سال نجف بود میگویند برنامه هر شبش در حرم یک ساعت بعد از اذان زیارت جامعه تعطیل نشد. حالا بنده خودم را عرض میکنم یک هفته میروم مشهد روز اول 4 ساعت تو حرم هستم روز آخر تو خیابان سلام می کنم. اگر روی شماها نمیشود حساب باز کنند یک خرده ببینید کجای کار کم دارید؟ دیدید میگوید کار فلانی حساب و کتاب ندارد. آقای حاجی کی فلان منزل هستند میگوید معلوم نیست. هرج و مرج است. نظم. از خدا بیاموزیم گردش لیل و نهار را خلقت هستی را فصول سال را همه نظمه. اولیای خدا و بندگان خوب خدا هم همینطورند. من این آیه را بخوانم نظم در نظام تکوین.
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب»[15] یک نکته هم پیرامون این آیه و چند آیه بعدش بگویم این هم شنیدنی است. در تاریخ دارد به عایشه همسر رسول خدا گفتند یکی از آن چیزهای که از پیغمبر دیدی و فراموشت نمیشود چیست؟ عایشه نقل کرد که رسول الله شبی در حجره من بود یعنی پیامبر آن شب در حجره ما بود و نوبت بود که با من باشد پیامبر یک مختصری استراحت کردند بعد دیدم رسول الله بلند شد مشغول به عبادت شد و اینقدر گریه کرد که از قطرات اشک جلو جامه و لباس پیامبر خیس شد. و بعد رسول الله به سجده رفت و آنقدر گریست که این محل سجده رسول الله مرطوب از قطرات اشک شد. بعد که پیامبر نشست گفتم یا رسول الله این همه اشک گریه پیامبر این آیه را خواند. «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب»[16] و آن سه چهار آیه بعد سوره مبارکه آلعمران. که پیامبر فرمود عایشه این آیات نازل شد و این آیات من را به گریه انداخت. آقا امیرالمومنین میفرماید بعد از نزول این آیات دیگر پیامبر هر وقت قیام میکرد برای نماز شب این چند آیه را اول میخواند از آیه 190 تا 194 را رسول الله میخواند بعدا مشغول میشد به نافله شب. قرآن میفرماید در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز خدا کجاست شب نشانه خداست. روز نشانه خداست. این همه ما آثار توحیدی میبینیم
دوست نزدیکتر از من به من است*وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با کی توان گفت که دوست* در کنار من و من مهجور
خدا کجاست؟ اینجاست. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد»[17] خدا کجاست؟ اینجاست. «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»[18] خدا کجاست؟ اینجاست «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم»[19] خدا کجاست؟ «إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهار»[20] خدا میفرماید در همین «فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهار»[21] گردش آسمانها زمین شب و روز نشانههای خداست. روز میشود توحید است شب میشود توحید است. اینها نشانههای توحیدی الهی در عالم تکوین است من دو سه نکته لازم در این آیه را عرض کنم.
من چند نکته را در این آیه شریفه محضر عزیزان که بحث نظم است عرض کنم. اولا اینکه آفرینش نظام خلقت را خداوند میفرماید هدفدار است. «لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب»[22] ما بیجهت تصادفی شما را نیاوردیم خلقت نظام آفرینش سدفه نبوده همینطور آمدیم اینها جهتدار است هدفدار است «لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب»[23] اینها پیام دارد برای صاحبان خرد و اندیشه. نکته دیگر عزیزان میخواهید خدا را بشناسید هستی را بشناسید میخواهید پی به عظمت خدا ببرید روزت را بشناس شبت را بفهم. خودت را بشناس. «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[24] آنهایی که خودشان را یافتند خدا را یافتند. آنهایی که خودشان را شناختند خدایشان را شناختند دیدید آدمی که خودش را نشناخت می گوید نیازی نداریم به بندگی خدا میشود فرعون. فرعون حرفش این بود میگفت ما نیل داریم آب داریم خاک داریم خدا را نمیپرستیم امروز هم به بعضیها میگوید نماز بخوان میگوید نیازی نداریم ما دلار داریم سکه داریم پول داریم ملک داریم نیازی به این خدا نداریم. چون خودش را نشناخته. آقا یک سلولت بشود بی نظم میشود سرطان. همین امروز گفتند آقا فلانی سرطان گرفته یک غده در پایش زده اصلا زمینگیر شده کسی که برای خودش کسی بود. یکدفعه آقا فتیلهات را میکشند پایین میشود درد بیدرمان من این عبارت را از بعضی اطبا شنیدم گاهی اوقات نسبت به بعضی مریضها میگویند حاج آقا دیگر از دست ما کار بر نمیآید دعایش کنید. دکتر. دکتر جراح متخصص میگوید ما دیگر نمیتوانیم کاری کنیم. خدا میخواهد نشان بدهد. مردم هستی را بشناسید تا هستی آفرین را بشناسید. خودتان را بشناسید تا خدا را بشناسید. گاهی اوقات در معرفت هستیمان ضعیف هستیم یک وقتی رسول الله داشتند عبور می کردند اطراف مدینه. به یک چوپانی برخورد کردند. ببینید هستی شناسی. تو حد خودش خوب شناخته. یک چوپان جوان این نه دانشگاه آزاد اسلامی درس خوانده بود نه دانشگاه سراسری دیده بود نه حوزههای علمیه نه تو جلسات معارفی و انجمن های علمی شرکت کرده بود. یک جوان چوپانی که شغلش چوپانی و دنبال گوسفند و گاو و شتر پیامبر رسیدند به این و فرمودند خدا را میپرستی؟ گفت بله یا رسول الله. فرمودند دلیلی بر اینکه خدا را میپرستی چیه؟ دوتا جمله گفت زیباترین جلوه های برهان علت و معلول اثر و موثر را بیان کرد و حال آنکه فلسفه هم نخوانده بود ملا صدرا ندیده بود ابوعلی سینا ندیده بود. به پیامبر این را عرض کرد. یا رسول الله «البعرة تدل علی البعیر»[25] گفت من شغلم چوپانی است تخصصم چوپانی است من تو بیابان از فضولات حیوانات نوع حیوان را میفهمم که چه بوده از اینجا رد شده. «البعره»[26] بعره یعنی فضولات حیوانات. گفت از این فضولات حیوانات نوع حیوان را تشخیص میدهم. که مثلا گاو رد شده شتر بوده یا گوسفند. «واثر القدام تدل علی المسیر»[27] جای پای حیوانات را که میبینم نوع حیوانی که رد شده را میشناسم. میگویم اینجا مثلا گله شتر عبور کرده گله گوسفند عبور کرده. این دوتا حرف را زد بعد به پیغمبر عرض کرد. «فهیکل علوی بهذه اللطافة و مرکز سفلی بهذه الکثافه کیف لا یدلان علی اللطف الخبیر»[28] آسمان با این عظمت زمین با این گستردگی دلالت بر یک آفریدگار و خالقی مهربان ندارد؟ تا این را گفت پیغمبر فرمودند احسنت رو کردند به مسلمانان فرمودند «علیک بدین الاعرابی» مثل چوپان این جوان عرب بیابانگرد ایمان بیاورید. گاهی اوقات این همه نشانهها را میبینیم این همه آثار را میبینیم که آقای بابا طاهر عریان میگوید
به دریا بنگرم دریا تو بینم* به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
هارون الرشید آمد خدمت آقا موسی بن جعفر گفت یک نصیحتمان کنید اینها گاهی اوقات تظاهر هم میکردند برای فریب مردم که آدم علیه السلامی هستید به ائمه که میرسیدند احترامی میکردند آقا نصیحتی کن پشت سر حکم زندان کردن ائمه را می دادند. گقت آقا یک نصیحتی کنید آقا فرمودند هارون هرچه چشم سرت میبیند نصیحت است. تو آینه خودت را میبینی موی سفیدت نصیحت است. صورت چین و چروک گرفتهات نصیحت است قامت خمیدهات نصیحت است شیراز نصیحت است تو ماشین گاهی اوقات دارید میروید یک وقت یک خانههای را میبینید میگویید خدا رحمت کند خانه فلانی بود زدنش زمین ساختنش. نصیحت است. مومن تو هم میروی. من یک وقتی خدمت آیت الله والد بودم ایشان فرمودند اگر میخواهی همیشه دائم الذکر شوید اینرا من بگویم همین جا شما هم بشنوید ایشان فرمودند از خودتان شروع کنید. اول آن نعمت های را که خدا به شما داده برای هر کدامش یک الحمدلله بگویید. چشم دادند الحمد لله زبانت کار میکند الحمد لله و قاعده الحمد لله این است که نعمت ثبات پیدا میکند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[29] شکر کردی زیادش میکنند کفران کردی «إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد»[30] قلبت سالم است الحمدلله رب العالمین. کبدت مشکل ندارد الحمد لله حافظهات سالم است الحمد لله رب العالمین. تو حکومت اسلامی هستیم الحمد لله رب العالمین. خانواده محترمی داری الحمد لله. آبرو داری الحمد لله. مشکل نداری اصلا روی خودتان که رجوع کنی زبانتان لحظهای از حمد متوقف. چرا میگویند دیدن مریض فضیلت دارد؟ مریض را میبینید در بستر افتاده مستحب است وقتی مریض را دیدی آهسته تو درون خودت بگو الحمد لله رب العالمین. سالمی؟ بگو الحمد لله رب العالمین. سُند به او وصل است تو سالم هستی الحمد لله رب العالمین. در کما است هوشیاری الحمد لله رب العالمین. این ما نسبت به خودمان. بعد حاج آقا میگفتند یک وقتی هم در شهر میروی آثار از گذشتهها میبینی. الآن تو همین مسجد خیلی عزیزان بودند میآمدند الآن نیستند. خیلیها تو این محراب نماز خواندند بین ما نیستند خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای مُنجَزِع تو این مسجد این پیشنهاد را من بارها کردم ولی اجرایی نشد جز یکی دو جا گفتم حسینهها مساجد نام مرحومین آن مسجد و هیئت را یک جایی تابلو کنند که اینهایی که میآیند مسجد ببینید 50 نفر 100 نفر 200 نفر تو این مسجد بودند نماز میخواند الان زیر خروارها خاکاند ما بعضیها یادمان میرود اسم اینها فراموشمان میشود «اذکروا موتاکم»[31] یاد کنیم اینها را ما اگر بخواهیم اینگونه نگاه کنیم لحظهای زبان ما از حمد و سپاس فارغ نمیشود. پس هر کسی میخواهد معرفت خدا شناسی پیدا کند میگوید اقا هستی شناسیات را قوی کن روی طبعیت روی خودت دقت کن. شناخت پیدا کن. قطعا معرفت خدا شناسی تقویت میشود و بالا میرود. یکی دو نکته دیگر هم اینکه شاعر هم میگوید:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار * هر ورقش دفتری است معرفت
بابا این برگ درختی که در منزلتان است در خیابان میبینی برگ برگش توحید است. برگ برگش توحید است. هر ورقش دفتری است معرفت کردگار.
در این آیه که خوانده شده آیه 190 خداوند مردم را دعوت به تفکر میکند یکی از ارزشها در زندگی بندگان خوب تفکر است وقت بگذاریم برای خودمان خدا میفرماید: «لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْباب»[32] اینها نشانههای است برای صاحبان عقل و خرد و تدبر. ما یک مقداری اهل تفکر باشیم اینکه میگویند فکر یک ساعتش یک سال جلوت میبرد. «تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنه»[33] بعضیها دیدید یک لحظه فکر میکنند جهت زندگی شان عوض میشود. در زمان رسول خدا آقایی بود به نام غاوی بن عبدالعزی، این نگهبان بتکده بنیسلیم بود تو مکه. یک روز تو بتکده نشسته مراقب بت بود. یک دفعه صحنهی دید. دید دوتا روباه از دیوار بتکده آمدند بالا آمدند داخل بتکده یک روباهی از این طرف بت رفت بالا رفت یک روباه از طرف دیگر بت. این دوتا روباه روی شانههای بت که قرار گرفتند بول کردند. ادرار کردند. گاهی اوقات حیوان یک جوری عمل میکند که انسان از او عقب است بشر با این ادعا میآید بت را میپرستد حیوان بر این دست ساخت بشر ادرار میکند. اینکه قرآن میفرماید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[34] بعضیها تو معرفت اینقدر عقب میروند که از حیوان هم عقبتر میرود. این آقای غاوی بن عبدالعزی تا این صحنه را دید یک دفعه به خودش آمد ببینید فکر، تفکر. اینها زمینه ساز تحول است. بلند شد یک چوبی داشت افتاد به جان این بت. بت را قطعه قطعه کرد خرد کرد. پیامبر تو مکه بودند اسلام را رسول الله نشر داده بودند آوازه پیغمبر هم شنیده بود با همان چوب آمد تو مسجد ا لحرام کنار حجر الاسود خدمت رسول الله. عرض کرد یا رسول الله من نگهبان بتکده بنی سلیم بودم امروز یک صحنه دیدم که پی به حقانیت اسلام بردم و الآن هم آمدم خدمت شما مسلمان شوم جریان را هم تعریف کرد گفت یک بت شعر هم گفتم پیغمبر فرمودند شعرت را بخوان. شعر را خواند:
«و رب یبول الثعلبان برأسه* لقد ذل من بالت علیه الثعالب[35]
آیا این خداست که دو رباه بر او بول میکنند ذلیل است آن خدای که قدرت دفاع در برابر دو روباه نداشته باشد. تا اين را گفت پیغمبر تحسینش کردند شهادتین را که بر زبان جاری کرد رسول الله فرمود اسمت چیست؟ پیامبر روی نام حساس بودند. اسم اثر وضعی دارد. آقا فرمودند اسمت چیست؟ گفت اسمم غاوی است یعنی گمراه عصر جاهلیت بود اسم گذاریها هم گمراهی در آن بود. جهالت بود. گفت نامم غاوی است گمراه. حضرت فرمود دیگر تو گمراه نیستی از این لحظه نام تو را من میگذارم «راشد» یعنی رشد یافته هدایت یافته. گفتند اسم بابات چیست؟ گفت عبدالعزی یعنی بنده بت. پیامبر فرمودند اسم پدرت را هم تغییر میدهم. نامت پدرت از این لحظه عبد ربه است. راشد بن عبد ربه. این آقایان نتیجه تفکر است. که در این آیه شریفه خدا میفرماید در خلقت آسمان و زمین گردش لیل و نهار اگر بیندیشید نشانههایی است برای صاحبان عقل و خرد که شما آن نشانهها را دریافت خواهید کرد.
من عرایض را جمعبندی کنم «فجعل طاعتنا نظاما للملة»[36] این نظم یک جهتش در ساختار تکوین عالم است اصلا بدن شما نظم است. ملیاردها سلول زنده در بدن انسان کار میکند در همین جمجمه سر من یک مقاله را از اساتید مغز و اعصاب دیدم در جمجمه هر انسان بالغی وزن مغز میگویند بیشتر از یک کیلو و سیصد گرم نیست. طرف چپ جمجمه سر شماها. یک کیله و سیصد گرم مغز این یک کیلو و سیصد گرم بیش از یکصد میلیون سلول زنده دارد کار میکند. «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين»[37] اینکه خدا تو خلقت بشر به ذات مقدس خودش تبریک گفت. و یک مقاله را من خواندم سروران عزیز طول موی رگهای که فقط در جمجمه سر به کار گرفته شده یعنی موی رگهای ضعیفی که گاهی اوقات باید با میکروسکوپ دید میگوید آقا خونریزی مغزی کرده بعضی از این مویرگها یکدفعه گسستگی پیدا میکند میگویند طول مویرگهای که در این یک کیلو و سیصد گرم خون را دارند به جریان میاندازند اگر به طول کشانده شود چند برابر قطر کره زمین است. کی بشر میفهمد این عظمت را. چه کرده خدا با این انسان. این نظم در وجود انسانهاست. لذا آقایان یک تعریفی که برای سرطان دارند سرطان یعنی بی نظمی. نظم سلامت معده اگر به هم خورد میشود سرطان. نظم خون اگر به هم خورد میشود سرطان. لذا در نظام تکوین نظم در نظام تشریع هم نظم است. که این آیه شریفه 229 سوره مبارکه البقره که خدا میفرماید «وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون» آنهایی که از حدود خدا تعدی میکنند یعنی از قوانین منظم الهی در قالب تشریع اینها سر میتابند. اینها ظالم هستند. که حالا توضیحاتی نسبت به این قسمت از آیه شریفه بماند. جلسه آینده. از توصیههای پایانی آقا امیرالمومنین در لحظات روزهای آخر و ساعات آخر عمر به امام مجتبی و سیدالشهدا و تمام فرزندان و تمام شیعیان شان «اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم»[38] امیرالمومنین بشریت را تا ابدیت توصیه به تقوا و نظم کرد. نظم در همه امور و حضرت زهرا فرمود می خواهید منظم باشید اطاعت ما شما را منظم می کند. او که حقیقتا مطیع اهل البیت است دروغ نمیگوید زبانش نظم دارد غیبت نمیکند تهمت نمیزند چشمش نظم دارد به حرام نگاه نمیکند فکرش خدا رحمت کند امام میفرمودند بندگان خوب خدا فکرشان هم نظم دارد. هر جای نمیاندیشد به هر فکری فرو نمیرود. مدیریت فکر دارد و این مدیریت فکر و نظم فکر سلامت درون را برای انسان رقم میزند. خوب بسنده کنیم «فجعل طاعتنا نظاما للملة»[39] و فرزا دیگر«و امامتنا»[40] که این امامتنا«امانا للفرقه»[41] ان شاء الله به شرط حیات بحث شب آینده ما باشد. صلی الله علیک یا مولاتنا یا فاطمة الزهرا سیدة نساء العالمین. شب شبی شهادت بزرگ بانوی عالم هستی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیهاست. به حسب روایت 75 روز زندگی بعد از پدر امشب به حسب تاریخ آخرین شبی است که فاطمه زهرا در کنار عزیزانش قرار دارد. فردا شب چراغ خانه علی خاموش شد. میگویند لقمان بهش قرار دادند که لقمان نبودی پدرت از دنیا رفت. گفت رشته زندگی ما گسسته شد. پدر قوام زندگی است حلقه اتصال است. مثل بند تسبیح. رفت این بند میپُکد گفتند لقمان مادرت هم رفت گفت چراغ خانه ما خاموش شد. امشب آخرین شبی است که چراغ خانه مولا روشن است من چند بیت را شاعر زبان حال مولا گفته عرض ادب من در این چند بیت شعر باشد.
زهرا جان من ندیدم که شبی پلک به هم بگذاری
در این عمر کوتاهی بعد از پدر روز و شب در فراق پدر در ظلمی که بر مولا گذشت شب و روز زهرا گریه بود. به حدی که امام باقر فرمود یکی از بکائون عالم فاطمه زهرا بود.
زهرا جان من ندیدم که شبی پلک به هم بگذاری * هر شب از شدت درد تا به سحر بیداری
شاید مثل امروز بود وصیت کرد یا علی شب غسلم بده شب کفنم کن شب بر من حنوط بپوشان. زهرا جان
جان من سعی نکن با کمر تا شدهات * محض آرامش من بستر خود برداری
سعی کن خوب شوی ای همه دارایی من * زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری
زهرا جان مونس خستگی حیدر خیبر شکنی * تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
یک شب مولا سر قبر زهرا نشسته بود راز و نیاز میکرد درد دل میکرد یک وقت آقا دید یک دست کوچولوی روی شانه علی قرار گرفت برگشت نگاه کرد دید دختر خردسالش زینب است. عزیزم چرا آمدی میوه دلم چرا آمدی. گفت بابا من هر شب مراقب شما هستم. دیگه خانم این خانه بعد از مادر زینبه. اما بابا امشب دیدم سر قبر مادر با مادر سخن از رفتن داری میگی سخن از تنهایی میگویی بابا اگر شما بروید ما بچهها دیگر کسی را نداریم. اینجا زینب علی را به خانه برگرداند. اما شب شنبه است. دلها را ببریم کربلا. کربلا هم رفت حسین را به خیمه برگرداند اما آنجا کاری از زینب ساخته نبود. یک وقت دیدند رو تل زینبیه دستها را رو سر گذاشت صدا زد «وا محمدا»[42] وا علیا. وا حسینا یا رسول الله «صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء مسلوب العمامه و الرداء»[43] الا لعنة الله علی القوم الظالمین و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.
اللهم تقبل منا و من اهل مجلسنا و من المؤسس المحترم، اللهم عجل لولیک الفرج.
[1] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[2] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[3] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[4] . الکافی، ج 2، ص 105.
[5] . الکافی، ج 2، ص 105.
[6] . سورة الفاتحة 5.
[7] . سورة الفاتحة 5.
[8] . سورة الفاتحة 6.
[9] . سورة الفاتحه 7.
[10] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[11] . شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهم السلام، ج 3، ص 192.
[12] . شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار علیهم السلام، ج 3، ص 192.
[13] . غرر الحکم و درر الکلم، ص 113.
[14] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[15] . آل عمران 190.
[16] . آل عمران 190.
[17] . ق 16.
[18] . انفال 24.
[19] . حدید 4.
[20] . یونس 5.
[21] . یونس 5.
[22] . آل عمران 190.
[23] . آل عمران 190.
[24] . مصباح الشریعه ص 13.
[25] . روضه الواعظین و بصیرة المتعظمین ج 1، ص 31.
[26] . روضه الواعظین و بصیرة المتعظمین ج 1، ص 31.
[27] . روضه الواعظین و بصیرة المتعظمین ج 1، ص 31.
[28] . روضه الواعظین و بصیرة المتعظمین ج 1، ص 31.
[29] . ابراهیم 7.
[30] . ابراهیم 7.
[31] . الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقهَ، ص 49.
[32] . آل عمران 190.
[33] . مصباح الشریعه، ص 423.
[34] . اعراف 179.
[35] . تفسیر الصافی، ج 4، ص 17.
[36] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[37] . مومنون 14.
[38] . تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 1، ص 488.
[39] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[40] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[41] . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 1، ص 99.
[42] . مناقب آل ابی طالب لابن شهر آشوب ج 4، ص 113.
[43] . مناقب آل ابی طالب لابن شهر آشوب ج 4، ص 113.