استاد حدائق به مناسبت ایام فاطمیه اول روز پنجشنبه 25 آذر 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به «جلوه های شخصیت حضرت فاطمه(س)» پرداختند.

دانلود

 جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قالت مولاتنا فاطمة الزهرا «من أصعد الی الله خالص عبادته أهبط الله عزَّ و جلَّ أفضل مصلحَته»[1]

مقدمه‌ی دعای کمیل من یک سخن از فرمایشات حضرت زهرای مرضیه را زینت بخش مجلس قرار دهم و یک توضیح اجمالی و انشاءالله متوسل به دعای عظیم و رفیع کمیل شویم.

این جمله نورانی که از حضرت زهرای مرضیه نقل شده، «مَن أصعد الی الله خالص عبادته»[2] کسی که خالص‌ترین اعمال و عبادت خودش را به سوی خدا می‌فرستد خداوند بهترین مصلحت‌ها را به سوی او نازل می‌کند. بدون تعارف اگر چیزی ندیدیم چون کاری نکردیم. بقول شاعر

این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند، آن را که خبر شد خبری باز نیامد.

سخن حضرت زهراست، خالص کار کردی کامل دریافت می‌کنی. دریافتی نداریم چون پرداختی نداریم. آن‌چه که شرط قبول اعمال ماست اخلاص است. خیلی‌ها زحمت می‌کشند خیلی‌ها هم کار می‌کنند، انفاق می‌کنند نماز می‌خوانند احسان می‌کند اما اخلاص درش نیست. در روایت داریم که مردم وقتی کار خیری انجام می‌دهند تا بازگو نکرده‌اند ضریب اخلاصش حفظ است. بازگو کردند از آن درجه‌ی خلوص و اخلاص خارج می‌شود، یک اجر دنیوی برایش می‌ماند، دوباره بازگو کرد همان را هم از دست می‌دهد. مرحوم شیخ بهائی می‌فرماید اخلاص یعنی نتزیه العمل أن لایکون لغیر الله فیه نصیب اخلاص یعنی یک جوری کار بکنی که غیر خدا در کار شما سهمی نداشته باشد. درس می‌دهی برای خدا، از تو تجلیل بکنند یا نکنند، این‌ها مهم نیست. من این را بارها عرض کردم اگر کسی از انجام کار خوبش زمانی اظهار پشیمانی کرد یقین کند برای خدا نبوده، یعنی اگر روزگاری به یک وضعی رسیدید گفتید حیف از این خدمتی که برای فلانی کردم، بسمه تعالی برای خدا نکردید! کار برای خدا پیشمانی ندارد، کار برای خدا دو سر برد است، شمشیر دو سر برنده‌ است. چگونه دو سر برنده و بُرنده است؟ یا مردم قدرشناسند که شما برای خدا کار کردید مردم هم می‌فهمند، یا مردم قدرشناسی نمی‌کنند شما برای خدا کار کردید خدا قدرشناس است، زیان نکردی ضرر نکردی.

تو می‌کن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز

این سخنِ نورانی حضرت زهرای مرضیه، «من اصعد الی الله خالص عبادته أهبط الله الیه أفضل مصلحته»[3] این را انشاءالله مدار کار خودمان قرار دهیم، آن‌هایی که در کارها نتیجه می‌گیرند اخلاص دارند. بی‌نتیجگی‌ها نتیجه‌ی بی‌اخلاصی‌هاست. گاهی اوقات یک کار جزئی ولی با اخلاص یَنمو، رشد می‌کند. خدا می‌شود معرِّف، اما یک کارهایی که گاهی اوقات رنگ اخلاص درش نیست، بزرگ هم هست، پایدار نیست. «من اصعد الی الله خالص عبادته أهبط الله الیه أفضل مصلحته»[4] دیشب ‌یکی از عزیزان گفتند آقا یک جمله‌ای هم نسبت به این آقای مولوی محمد حسین گرگیج بفرمایید. من امروز دیدم که یک توبه نامه‌ای این مولوی اهل سنت آزادشهر نوشته، فقط من یک جمله می‌گویم دیگر وارد بحث نمی‌شوم. یک ندامت‌نامه‌ای که من قصدم این نبود قصدم توهین نبود، من اهلبیت را دوست می‌دارم. حالا یک سری حرف‌های اباطیلی زده بود که در شبکه‌های مجازی هم پخش شده. خیلی از علمای اهل سنت زاویه گرفتند موضع گرفتند جواب دادند تبرّی جستند از این آقای گرگیج مولوی آزادشهر. من فقط یک جمله می‌گویم، چون من دیدم ندامت‌نامه‌اش را، بگذار وقتی کسی گفت من غلط کردم دیگر ادامه‌اش را نیاوریم. من فقط برای تنویر افکار شیعه بگویم، چون دشمن می‌خواهد این وحدت را بهم بزند. الان یکی از ترفتندهای دشمنان اسلام این است که بین مسلمانان تحت اسلام، شیعه و سنی، همین‌طور که گذشته بهره‌برداری می‌کردند الان هم دست‌اندازی کنند. ما از امیرالمومنین یاد بگیریم، امیرالمومنین 25 سال این‌ها را تحمل کرد برای اسلام و برای خدا.

من یک جایی به یک آقایی همین حرف را زدم، گفتم مدعی هستی امامت امیرالمومنین است؟ امیرالمومنین برای اسلام 25 سال سکوت کرد، چه سکوتی؟ «صبرتُ و فی العین قذی و الحلق شجا»[5] صبر این‌قدر تلخ بود بر حضرت، که حضرت فرمود مثل کسی که خار به چشمش نشسته استخوان در گلویش قرار گرفته نه می‌توانم بمیرم نه می‌توانم حرف بزنم. در همان روزهای اولیه‌ی غصب خلافت، حضرت زهرای مرضیه یک وقتی به امیرالمومنین خطاب کرد یا علی شما صاحب آن ذوالفقارید که در جبهه‌ی جنگ کسی جرأت روبرو شدن با شما را نداشت، چرا ذوالفقار را به قلاف کردید؟ می‌گویند تا این را حضرت زهرا به امیرالمومنین گفت، علی‌بن ابیطالب از سر جا بلند شد، به سمت هجره برود، صدای اذان از مأذنه‌ی مسجد بلند شد، امیرالمومنین توقف کرد، رو کرد به حضرت زهرا، شیعه یاد بگیر! حضرت فرمود ای دختر رسول خدا، اگر می‌خواهی این اذان بماند باید سکوت کرد، اسلام باید خرج امیرالمومنین بشود یا امیرالمومنین خرج اسلام؟ حسین‌بن علی باید خرج اسلام شود یا اسلام خرج حسین‌بن علی. ما بعضی‌هایمان اسلام را می‌خواهیم خرج خودمان کنیم. تا جایی با دین هستیم که منافعمان به خطر نمی‌افتد، جایی اگر دیدیدم منافع به خطر می‌افتد جلوی دین زاویه می‌گیریم.

خوب این شیطنت‌هایی که امروز دشمنان اسلام می‌کنند برای تفرقه، و بعضی‌ها بازی می‌خورند مثل این مولوی محمد حسین گرگیج، بازی می‌خورد و در نماز جمعه‌ی گذشته اباطیلی می‌گوید حالا بعد می‌گوید من قصدم این نبود. من فقط این را عرض کنم، نسبت به ازدواج سیدالشهدا را با شهربانو آمده بود تشکیک کرده بود که به امر خلیفه‌ی دوم بوده، عقد این‌ها توسط خلیفه‌ی دوم بوده، اگر خلیفه‌ی دوم مشروعیت نداشته، از امام سجاد به بعد مشروعیتی ندارند. این حرف جسارت‌گونه‌ی توهین آمیز را زده بود. اما من یک جمله بگویم و عرضم را تمام کنم. ایرانی سرت را بلند بگیر، به خودت افتخار کن به این کلام امیرالمومنین، ما نجات پرست نیستیم، قومیت پرست نیستیم، اسلام خط بطلان بر نژادپرستی و قومیت گرایی کشید، اسلام با این آیه «ان اکرمکم عندالله اتقاکم»[6] معیار عزت را تقوا یاد می‌کند اما بشنوید این جمله را. این را من می‌گویم که شما پاسخ در مشتتان باشد، اگر کسی گفت این آقای مولوی این حرف را زده است، جوابی نسبت به این مقطع تاریخی داشته باشید، اسرای ایرانی را آوردند مدینه در فتح ایران. در مسجد پیغمبر نگه داشتند. خلیفه‌ی دوم گفت مردها را به عنون برده زن‌ها را بعنوان کنیز، پسربچه‌های این‌ها را بعنوان خدمتکار تقسیم کنید بین مسلمانان. آقا امیرالمومنین قیام کرد، این‌جا سرت را بلند بگیر، ما افتخار می‌کنیم به چنین امامی، آقا فرمود «هولاء الفُرس حُکماء کرماء»[7] ایرانیان قومی حکیم قومی عالم و قومی کریم‌اند، این را بزنید در دهان آن‌هایی که می‌گویند با زور شمشیر آمد در مملکت، «و قد ألقَوا الینا بالسِلم»[8] امیرالمومنین به خلیفه دوم فرمود این‌ها با رغبت اسلام را قبول کردند با میل و شوق و شعف پذیرفتند اسلام را. اسلام با شمشیر آمد در این مملکت! این گوشه‌ی تاریخی را برایتان عرض کنم، قبل از جنگ بین ایرانی‌ها و اعراب، فرماندگان ارشد دو سپاه با هم یک جلسه گفتگویی گذاشتند، رستم فرخ‌زاد، فرمانده‌ی ارشد ایرانی‌ها، سعد ابی‌وقاص فرمانده‌ی ارشد عرب، این‌ها در یک خیمه‌ای با هم صحبت کردند که بلکه به یک توافقی برسند، از خیمه‌ها آمدند بیرون، فرماندگان ایرانی آمدند سمت رستم فرخ‌زاد، حالا عِده عُده تجربه تجهیزات ایرانی‌ها قابل مقایسته با عرب‌ها نبود. ایرانیان کسانی بودند که با روم جنگیده بودند بارها اروپا و ایتالیایی‌ها را شکست داده بودند، سابقه‌ی طولانی در جنگ داشتند، عرب‌ها یک حکومت نوپا و کم‌تجربه، بزرگان أمرای جنگ ایرانی‌ها به رستم فرخ‌زاد گفتند نتیجه‌ی این مذاکره چه شد؟ رستم فرخ‌زاد گفت با این مردم اگر جنگیدید شکست می‌خورید. گفتند چرا؟ گفت این‌ها حرفشان حرف فطرت و عقل است. ایرانی‌ها تابع فطرت و عقلند، لشکر ایرانیان پیام این‌ها را اگر شنیدند با این‌ها نمی‌جنگند، جنگتان به شکست می‌انجامد، این حرف رستم فرخ‌زاد بود و همین‌طور هم شد. لذا انتشار اسلام در ایران به سرعت انجام شد. مردم می‌دیدند حرف حرف فطرت است، همان که امیرالمومنین فرمود «هؤلاء الفُرس حکماء کرماء و قد ألقوا الینا بالسلم»[9] ایرانی‌ها با رغبت اسلام را قبول کردند، آقا فرمودند آزاد کنید ایرانی‌ها را، خلیفه‌ی دوم قدرت دستش بود، گفت رأی همان است که گفتم، تقسیم کنید اسرا را، اعتنایی به فرمایش امیرالمومنین نکرد. آقا فرمودند هر چه سهم من و خاندان بنی‌هاشم از اسرای ایرانی می‌شود ما همه را آزاد کردیم. من به ولایت از طرف بنی‌هاشم تمام اسرایی که به ما می‌رسد را آزاد کردم. می‌گویند این کار امیرالمومنین ابتکار عمل را از دست خلیفه بیرون آورد، مسلمان‌ها هم به امیرالمومنین اقتدا کردند گفتند ما هم آزاد کردیم. تا این‌جا را داشته باشید. دو تا دخترهای یزدگرد بین این‌ها بودند، شهربانو، شاه زنان. ایرانی مفتخر باش، از امام چهارم از سیدالشهدا که داماد ایرانی‌ها است، و از زین العابدین که مادرش ایرانی است، راوی آمد به امام صادق عرض کرد که آقا ایرانی‌ها می‌گویند امام زمان از ماست، آقا فرمود درست است، امام زمان فرزند زین العابدینی است که مادرش شهربانوست.

همی گوید منم آدم منم نوح، خلیل داورم قربان جانان

منم عیسی منم موسی‌بن عمران، منم پیغمبر آخر زمانان

آقا امیرالمومنین فرمودند این دو دختر یزدگرد، احتراماً و تکریماً اختیار به خودشان بدهید که همسرانشان را انتخاب کنید. می‌گویند آقا امام حسین در صف مسلمان‌ها در مسجد نشسته بودند، شهربانو بلند شد، آقا پشتشان به شهربانو بود، گفتند هر کسی را می‌خواهی به عنوان همسر انتخاب کن، شهربانو دست گذاشت روی شانه‌ی سیدالشهدا، صیغه‌ی عقد این‌ها به امر امیرالمومنین خوانده شد، حالا این آقا می‌گوید صیغه‌ی عقد را خلیفه‌ی دوم خواند! در کدام کتاب نوشته شده است؟

به امر امیرالمومنین که حالا بعضی‌ها می‌گویند آقا به حُذیفه که از اصحاب و شیعیانشان بودند گفتند بخواند صیغه را، بعضی‌ها می‌گویند خود حضرت خواندند. اصلا بحث کنیزی نبود، بحث همسری است، تازه امیرالمومنین فرمود ما سهم خودمان را از اسرا هم آزاد می‌کنیم. و این آب در آسیاب دشمن ریختن است، در این شرایطی که دشمن دنبال این است که از این اختلافات برای خودش چیزی برداشت کند، یک امام جمعه‌ای بیاید این حرف‌های واهی را بزند، حالا من به همین اندازه بسنده می‌کنم، در حدی که ما اطلاعاتمان نسبت به نحوه‌ی آمدن شهربانو به مدینه و ازدواج با سیدالشهدا به چه کیفیتی بود، این را ما توجه داشته باشیم.

خوب شب جمعه است در ایام فاطمیه هستیم، مقدمه‌ی دعای کمیل، توسلی پیدا کنیم و یک عرض ادبی به ساحت مقدس ربوبیت.

الهی دلی ده که جای تو باشد، زبانی که در آن ثنای تو باشد

الهی عطا کن بر این بنده چشمی، که بینایی‌اش از ضیای تو باشد

الهی مرا حفظ کن از مهالک، که هر کار کردم رضای تو باشد

الهی چنان کن که این عبد مسکین، برای تو خواهد برای تو باشد

الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو

[1] عدة الداعی ج1 ص233

[2] عدة الداعی ج1 ص233

[3] عدة الداعی ج1 ص233

[4] عدة الداعی ج1 ص233

[5] نهج‌البلاغه خطبه3

[6] حجرات آیه13

[7] المناقب ج4 ص48

[8] المناقب ج4 ص48

[9] المناقب ج4 ص48

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه