استاد حدائق روز دوشنبه 15 آذر 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الامام زین العابدین و سیدالساجدین «اللهم اجعلنی من جُندک فانَّ جندک هم الغالبون»[1]
سخن در جلسات هفتههای گذشته پیرامون سبک زندگی مهدوی با محوریت فرمایش ولیعصر در دعای منسوب به حضرت بود، بحث پیرامون این قسمت ازدعای حضرت بود «و علی القضاة بالنصر و الغلبة»[2] پیرامون اینکه رسالت نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی چیست و اینها چه مسئولیتی دارند و چه وظیفهای دارند، مطالبی را در جلسات گذشته از نگاه امیرمومنان علی علیه السلام، از دیدگاه اولیاء معصومین بیان شد که کسی که رزمنده است و دفاع کننده از کیان اسلام و آب و خاک مسلمانان است، باید خودش متخلق و متصف به چه صفاتی باشد. و اشاره کردیم که اگر بخواهیم مشمول این دعا قرار بگیریم «و علی القضاة بالنصر و الغلبة»[3] یاری خدا شامل حال ما بشود، این زمینهی کار این است که ما هم باید یک تلاشی بکنیم.
نابرده رنج گنج میسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
آن کسی که میخواهد به یک امتیازاتی برسد باید زحمت بکشد، «من جدّ وجد»[4] «من لجَّ ولج»[5] جوینده یابنده است، آیه شریفه از سوره مبارکه محمد آیه هفتم هم اشاره شد که خداوند میفرماید «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[6] میخواهید خدا یاریتان کند خدا را یاری کنید. یاری خدا در انجام اوامر الهی است، در ترک محرمات است، اگر به تعبیر امروزیها برای خدا چراغ سبز روشن کردید، هدایتتان میکنند و به اعلی مراتب توفیقات خواهید رسید. لذا آنهایی که میخواهند مشمول نصرت خدا قرار بگیرند باید اوامر الهی را هم اطاعت کنند، و کرارا بنده این را عرض کردم بنده کسی را ندیدم که ادعا کند خدا را یاری کردم و خدا من را یاری نکرد. این وعدهی الهی است. بنده در نمازم سهل انگاری میکنم در واجباتم کوتاهی میکنم در ترک محرمات کوتاهی میکنم بعد میگویم خدا چرا یاری نکرد چرا جواب نداد چرا دستگیری نکرد. تو نشنیدهای اوامر الهی و اطاعت نکردی خوب حرفت هم شنیدنی نیست.
این هم گذشت، اما بحث امشب جمعبندی دعای حضرت است. رزمنده در دو میدان رزمنده است. این یک بحثی مضاعف بر همهی بحثهای گذشته است. یک در جهت رزمندگی که کلام حضرت هم ناظر به همین است، در رویارویی با خصم و دشمن در عرصهی دفاع و جهاد. اما یک میدان جنگ هم هست که همهی ما رزمندهایم، و آن در درون ماست، این حدیث شریف نبوی که حضرت امام هم در اربعین حدیث این حدیث را ذکر فرمودهاند، پیامبر یک وقتی رفتند به استقبال رزمندهها و بسیجیهایی که از جبهه برمیگشتند، پیامبر فرمودند «مرحباً بقوم قضوا جهاد الاصغر و بقیَ علهیم جهاد الاکبر»[7] آفرین بر جمعیتی که از نبرد کوچکتر برگشتند، بر آنهاست در عرصهی جهاد بزرگتر شرکت کنند و حضور دائمی داشته باشند. عرض کردند «یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر»[8] جهاد اکبر چیست؟ رسول الله فرمود «جهاد المرء نفسه التی بین جنبَیه»[9] جهاد هر فردی نسبت به آن نفسی که بین دو قفسهی سینهی او قرار دارد. این که شاعر هم به نظم درآورده:
ای شهان کشتیم ما خصم برون، ماند خصمی زان بدتر اندر درون
جهاد اکبر «جهاد المرء نفسه التی بین جنبَیه»[10] لذا همهی ما، زن و مرد از آغاز تکلیف تا نفس آخر زندگی در عرصهی جهادیم. اینجا من یک توضیحی را اضافه عرض کنم و دو سه آثار از آثار مجاهده را از روایات خدمت عزیزان عرض کنم.
چرا رسول الله آن جهادی را که انسان در آن با خصم روبروست، قطع شدن عضو به دنبال دارد، جراحتهای عمیق بدنبال دارد، در جنگهای امروزی شیمیایی شدن، ترکش خوردن، جانباز شدن، سالها در بستر افتادن، اینها تبعات این جهاد اصغر است. این جنگ با این همه سختیها با اینهمه مشکلات، رسول الله میفرماید اصغر، آقا مدیریت کند نفسش را، خانم حواسش به خودش جمع باشد میشود اکبر. اینکه در یک نگاه سطحی اولیه اینگونه بنظر میرسد که کار سخت آن است که از خانواده دور شدن و سختیها را تحمل کردن و گرسنگی و تشنگی کشیدن و گاهی اوقات مثل حججیها سر از بدن جدا شدن، آن را رسول الله تعبیر و تعریف به اصغر میکند، این جنگ را که شما در محل کار خودت در خانهی خودت در شهر خودت در خلوت درون خودت، نشستی مدیریت نفس میکنی این را پیغمبر میفرماید اکبر! این چه نوع توصیفی است؟
اما من چند وجه برای آن بگویم:
اول، جنگهای بیرونی مثل دفاع مقدس و جنگهایی که در دنیا شکل گرفته، طولانیترین جنگ عالم را میگویند 25 سال طول کشیده، دفاع مقدس 8 سال زمان برده، اما عزیزان تا به الان، از سن تکلیفتان تا به الان در عرصهی جهاد هستید، این جهاد اکبر است چون زمانش اکبر است. از زمان تکلیف در جبههی جنگ وارد شدید تا نفس آخر زندگی. یک کسی که هشتاد سال نود سال عمر کرده سن تکلیفش را کم کند، میبیند هفتاد و چند سال، شصت و چند سال در جبههی جنگ بوده است. اکبر است از حیث زمان. این اول.
دوم، اکبر است از حیث جغرافیا، جبهههای جنگ محدودیت جغرافیایی دارد، شما در هشت سال دفاع مقدس، میدان جنگ غرب مملکت و جنوب مملکت بود، حالا اواخر صدام جنونش باعث شده بود در همین شیراز هم چند تا راکت انداختند و دروازهی قصابخانه، خیابان اصلاح نژاد، اینها را من یادم است، دوران جنگ بود، سالهای پایانی جنگ، صدام جنگ را کشیده بود به شهرها و مناطق، و من از یکی از فرماندههان ارشد سپاه رسیدیم و به امام گفتیم ما قدرت موشک زدن به شهرهای عراق را داریم، گفت امام اجازه اصلا ندادند، فرمودند مردم عراق، مردم شهرها تقصیری ندارند که به جنگ کشیده شوند، شما فقط مناطق نظامی عراق را، و جبهههای جنگ اینها را باید مورد هجوم قرار بدهید. این منش و رفتار اولیا بود که امام پرورش یافتهی این مکتب بود. عزیزان جنگ درونی وسعت جغرافیاییاش به وسعت عالم است. در مسجد الحرام هم که هستید در حالت جنگید، در حرم امام رضا شیطان ولتان نمیکند. بنده خودم شاهد بودم یک سالی در حرم امام رضا یک کسی داشت جیب مردم را میزد، میافتاد در این زائرها میگفت السلام علیک یا علیبن موسی الرضا دست میکرد در جیب مردم. این را من خودم دیدم، حرم امام رضا! در مسجد الحرام بنده خودم دیدم طرف داشت با لباس احرام فحش میداد و غیبت میکرد. این جهاد اکبر است. مسجد النبی آمدی غافل از حال خودت شدی غیبت میکنی، هیچ ضمانتی نیست، همینجا با یک تماس تلفنی آبروی کسی را میبری، اکبر است، محدودیت زمانی ندارد، محدودیت مکانی ندارد، در بهترین زمانها غافل شدی گناه میکنی، بهترین زمانهای سال لیلة القدر است، عرفه است، غافل شدی شیطان در زمان مقدس و مکان مقدس دورت میزند.
یک سالی در صحرای عرفات بعد از ظهر بود، ساعت وقوف رکنی عرفه، که از پیغمبر وقتی از عظمت عرفه سوال شد رسول الله فرمود «تمام الحج العرفة العرفة العرفة» همهی حج عرفات است، اصلا استارت تحول در عرفات زده میشود. نشسته بودیم در جمعی از کاروانها، اینها بعد از ناهارشان بود داشتند آماده میشدند برای دعای عرفه، ساعاتی که من بارها به حاجیها عرض کردم در سفرهای متعدد، حجاج محترم اگر تلفن همراه با خودتان میبرید خداوکیلی نصف روز عرفه خاموشش کنید. بارها دیده بودم افراد در حال دعای عرفه تلفنشان زنگ میخورد میآیند بیرون و سرگرم کارهای دنیایی میشوند. آن ساعاتی که باید از همه چیز فارق شوی و به خودت و خدا بپردازی شیطان میبردت. نشسته بودیم در جمع زائرها، بعد از ناهار داشتند پرتقال توزیع میکردند به یک آقایی که ثروتمند هم بود وضع مالی خوبی هم داشت، یک پرتقالی دادند دید پرتقالش کمی ریزتر از پرتقالهای بقیه است، دو تا فحش حوالهی رئیس کاروان کرد، در لباس احرام، کجا؟ عرفه، کی؟ روز عرفات. تا این حرف را زد، جلوی بقیهی زائران گفت فلان فلان رئیس کاروان پرتقالهای درشت را خودش و اعوان و انصارش میخورند ریزها را میخورند به ما. من تا شنیدم برگشتم گفتم آقا مگر پرتقال در عمرت نخوردی؟ گفت چرا! گفت مگر پرتقال نخورده هستیم! گفتم نمیآمدی حج، یک بخشی از پول حجت را میرفتی میدان ترهبار، یک وانت پرتقال میخریدی میخوردی تا نفست در نیاید. حجت را اینجا زمین گذاشتی برای یک دانه پرتقال. گفت حقمان را میخواهیم، پول دادیم، مگر منتی سر ما دارند! اینجور میآیی حج باختی قافیه را، با این نگاه آمدی احرام پوشیدی؟ حق میخواهی، گفتم حقت را میخواهی؟ روحانی کاروان به تو نگفت فلسفه لباس احرامی چیست؟ سادهترین لباس، بیرنگترین لباس، حتی آثار دوختن هم نباید رویش باشد، بپوشی بیایی عرفات، عینکت اگر زینت است باید زمین بگذاری، انگشتر اگر زینت است در بیاوری، ساعتت اگر زینت است از بدن خودت جدا کنی، گفتم فلسفهی اینها را بهت نگفتند؟ صحران عرفات صحرایی است که باید برسی به خودشناسی و به خدا شناسی و شعور و معرفت. فلسفهی این احرامی پوشیدن یعنی خدایا چیزی از خودم ندارم، این هیئت سادهام که آمدم، برای پوشیدن بدنم از نامحرم است، همه چیز مال توست، حالا میگویی حقم را میخواهم؟ این همان جهاد اکبر است.
غروب عرفه بود، پیامبر از عرفات با مسلمانها حرکت کردند به سمت سرزمین مشعر، مردها جلو خانمها پشت سر میآمدند، یک جوانی بود این جوان از محارمش کسی نبود در صف خانمها و حجاج، تنها آمده بود حج، پیغمبر دیدند که او دو سه مرتبه برگشت جمعیت خانمها را نگاه کرد، به او فرمودند جوان اینکه ساعتی قبل در عرفات گرفتم «تمام الحج العرفه العرفه العرفه» برای کسانی است که زبانشان و گوششان و چشمشان را از حرام کنترل کنند. یعنی آقا مراقب باش، به چه کسی داری نگاه میکنی؟ بیمه نیستید مسجد آمدید، حج رفتی بیمه نشدی، ضمانتنامه دستتان ندادند، لذا میگویند حاجی تا گناه نکرده مصافحهی با او مثل استلام با حجر الاسود است، بعضیها حاجیها هنوز از مکه نیامده حج را میگذارند زمین میآیند، بنده آمدم مسجد هنوز از مسجد بیرون نرفتم مسجد را در مسجد میگذارم و میروم، هنوز شب قدر تمام نشده تباهش کردم، عزیزان جهاد اکبر است، جنگ درون، به وسعت جغرافیای عالم، جهاد اکبر است جنگ درون، به وسعت عمرتان! مریض هستی شیطان به سراغت میآید، در جا افتادی شیطان رهایت نمیکند، دیگر شهوت درت نیست شیطان ذوالفنون است، هر کسی را با یک سبکی، پیر را برنامه دارد، جوان را برنامه دارد، بازاری را به یک سبک، روحانی به یک سبک، مدیر کل به یک طریق، کارگر را به یک سبک، برای هر کسی روشی دارد. میبیند نقطهی ضعف طرف کجاست از همانجا وارد میشود.
مرحوم حضرت امام نقل میکنند یکی از علمای بزرگ نجف بود، گفته بود 20 سال صف اول نماز جا میگرفتم بخاطر امتیاز صف اول، یکدفعه آمدم مسجد دیدم صف اول جا نشدم رفتم صف دوم، احساس کردم که برایم کسر شأن شد، صف دوم نماز خواندم کلاسم آمد پایین، به خودم آمدم دیدم این بیست سال همش برای صف اول نماز میخواندم نه برای خدا، مرحوم امام مینویسند این عالم بزرگ نجفی تمام 20 سال نمازهایش را اعاده کرد. یکوقت یکجوری کلاه سر انسان میگذارد میگذارد که حرام بیّن را میکند حلال، میشود وضعیت مردم کوفه و کربلا، قربة الی الله امام حسین کشته شد، «کل یتقرَّب الی الله عز و جل بدمه»[11] مردم کوفه با این نگاه آمدند کربلا، گفتند ما حسینبن علی را میکشیم به خدا نزدیک شویم، عمل به وظیفه میکنیم. این کار شیطان است، دروازهی دورنت را اگر به شیطان باز کردی چنان مسلط میشود که حجت خدا را به مسلخ میکشی به اسم اینکه دارم به خدا خدمت میکنم، لذا این جهاد جهادِ بزرگی است.
یک جهت دیگری که این جهاد جهادِ اکبر است این است که عزیزان دشمنهای خارجی همه ناخن کوچکِ ابلیسند، دشمن داخل ابلیس است، از کانال هوای نفس ورود پیدا میکند. البته این را هم اضافه کنم، شیطان کسی را مجبور به گناه نمیکند، شیطان تسویلات دارد، وسوسهگری دارد. وسوسه میکند ولی کسی را مجبور به گناه نمیتواند بکند. این خلاف عدالت الهی است. شیطان وسوسهگری میکند، تحریک میکند، طرف ندای مثبت داد به این وسوسههای شیطان، او را میبرد. اکبر است چون دشمن اکبر است، صدام کجا ابلیس کجا! صدام پرورش یافتهی بچههای ابلیس است. لذا پیغمبر فرمود مردم این جهاد جهاد اکب راست.
خوب این در بیان قضات، پس همهی ما رزمندهایم، یک وقت رزمنده در یک میدان، یک وقت رزمنده در طول عمر و در همهی عرصهها، در همهی حالات زندگی. گاهی اوقات نفس آخر زندگی، یکدفعه شیطان تلاش میکند تمام قدرتش را بکار میگیرد که این فرد را در همین نفسهای آخر کارش را یکسره کند. لذا میگویند اگر رفتید بالای سر کسی دارد نفسهای آخر را میکشد، شهادتین را تلقین کنید چون شیطان دارد وسوسه میکند.
خدا رحمت کند حاج آقای الله داد اکبرزاده از اصحاب همین مسجد بود، خاطرتان هست شبها وقتی بعد از نماز میخواست طلب صلوات کند تکه کلامش این بود، میگفت لال از دنیا نروی بلند صلوات بفرست. و عزیزان بودند بعضیهایی که لال از دنیا رفتند. بعضیها حرف زدند کف گفتند و از دنیا رفتند. مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی میفرمودند ما یک هم مباحثهای داشتیم بعد از سالها گفتند این دارد به رحمت خدا میرود ما رفتیم بالای سرش. اگر این درِ دروازهی درونت به روی ابلیس باز شد و کار کرد، موقع دروی او موقع مردن است، آن زمان برداشت میکند. ایشان میفرماید من رفتم دیدم آن آقا، آن آقایی که درس حوزه خوانده بود، هم مباحثهی آیت الله العظمی گلپایگانی بود. آیت الله العظمی گلپایگانی فرمودند من رفتم دیدم اطرافیانش هر چه به او شهادتین میگویند او تکرار نمیکند. ایشان فرمودند من به او گفتم آقا بگو اشهد ان لا اله الا الله، شهادتین را بگو! خوب رفیق ما بود، گفتند یک نگاهی به من کرد و گفت حاج آقای گلپایگانی الان فهمیدم خدا ظالم است! نعوذ بالله! درس خواندی، فقه و اصول خواندی؟ خودت را تربیت نکرده باشید ضربه فنی میکند موقع رفتن. آیت الله گلپایگانی فرمودند من خیلی برآشفته شدم، گفتم چی میگویی آقا داری میمیری! نسبت ظلم و کفر به خدا میدهی! گفتند نفس آخرش دو تا کلمه گفت و مرد، گفت دلیل ظلم خدا همین بس که من و شما هر دو با هم وارد حوزه شدیم، شما شدید مرجع تقلید و من چیزی نشدم و مرد! این کار شیطان است. بنده باید تسلیم باشد، کار کردی به نتیجه نرسیدی که گرچه من این را هم قبول ندارم، قطعا به دنبال مجاهدتهای شما الطاف الهی است «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[12] باید دید آن کاری که آیت الله العظمی گلپایگانی کرد شد مرجع با کاری که این میگوید من کردم و نشدم یکسان بوده؟ هزاران فرسنگ فاصله است بین روش این مرجع و آن آقای طلبکار و مدعی، ولی شیطان بهرهبرداری میکند. لذا در این میدان رزمندگی درون و نفس داخل، جهاد اکبر، چه کارهایی میتواند ما را کمک کند.
من دو سه روایت را محضر عزیزان تقدیم کنم. یک روایت از وجود مقدس آقا امیرالمومنین است. حضرت میفرماید «اذا رغبتَ فی صلاح نفسک»[13] اگر میخواهید نفس خودتان را اصلاح کنید و تربیت کنید. امروز یکی از آسیبهایی که مردم در جامعه دارند میبینند در همین نکات است، حالا من روایت را میخوانم شما هم تصدیق میکنید، در همین نکات است. دیدید میگویند فلانی نماز شب میخواند شده تارک الصلاة! خانم حجاب داشت شده بیحجاب، مسلمان بود شده مسیحی! مسجد میآمد دیگر شده تارک همه چیز. همین امشب عزیزی آمد گفت یکی از بستگان ما روضهی امام حسین میرفت چه میکرد چه میکرد، حالا به همه چیز دارد ناسزا میگوید، دیگر اصلا چیزی را قبول ندارد. گفتم یک جلسه بیاور من ببینمش، گفت اصلا میگوید آخوند جماعت را قبول ندارم، چرا؟ همینطوری میشود؟ یکدفعه خوب بود یکدفعه بد شد؟ ببینید درد اینجاست که امیرالمومنین میفرماید. درود و صلوات مصلین عالم بر امیرالمومین علیبن ابیطالب. آقا میفرماید میخواهی خودت را اصلاح کنی؟ این نفست مدیریت بشود، چراگاه شیطان وجودت قرار نگیرد، اگر رغبت داری به اصلاح خودت سه چیز را رعایت کن. «اذا رغبت فی صلاح نفسک فعلیک بالاقتصاد»[14] اول اقتصاد را رعایت کنید، اقتصاد یعنی اعتدال، یعنی میانهروی، مردم در هر کاری اعتدال داشته باشید، تندروی ممنوع، کندروی هم ممنوع، الاسلام هو الاعتدال قرآن میفرماید «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»[15] «وَ اعْمَلُوا صالِحا»[16] نمیگویند نخور، نمیگویند نیاشام، بخورید بیاشامید ولی بدرستی، عمل صالح انجام بده، اسراف نکن، اقتصاد یعنی اعتدال در زندگی. شخصی آمد خدمت امام صادق گفت آقا این اقتصاد را برای ما یک توصیفی بکنید. امام یک مشتی از خاک را در مشتشان کردند فرمودند به این حالت که آنچه خدا به تو داده نه خود خوری، نه به دیگری بدهی، این بُخل است، این را اسلام دوست ندارد. پدرها یک بخشی از اموالتان مال واجب النفقههایتان است. سهم بچههایتان را گذاشتند در حساب شما. سهم عائلهتان را گذاشتند در دست شما، میگویند آقا خرج کن، مثل صاحب کاری که حقوق کارگرهایش را میدهند دست صاحب کار حالا او دارد ظلم میکند. اینطور نیست که بگوید آقا من دارم پول در میآورم! اگر دست این بچهها و زیرمجموعهتان نبود خدا دستتان را نمیگرفت، ولی ما گاهی اوقات بدحساب میشویم در پیشگاه الهی. امام فرمودند این حالت حالت بخل است که خدا هر چه داده نه خود خوری نه به کسی خورانی. بعد حضرت دستش را باز کردند همهی خاکها ریخت، بعد فرمود این هم اسراف است و این را هم خدا دوست ندارد که هر چه داری بدهی برود و خودت تهیدست بمانی. حضرت مشت دیگری خاک در دست کردند، دست را اینجوری باز کردند، (کف دست رو به آسمان بود) مقداری خاک در کف داست ماند، مقداری خاک از لابلای انگشتان حضرت ریخت، حضرت فرمودند این اقتصاد و اعتدال است، همینکه در عوام هم میگوییم ضرب المثل هم هست، چیزی بخور، چیزی بده، چیزی بنه. یکدفعه همه چیزت را نده برود، یک مقداری در حساب، یک مقدار انفاق، یک مقداری هم مصرف خودتان بکنید. این نکته اول که میانهروی است. امروز یک بخشی از مردم گرفتار تندروی شدند. بلندپروازی زیادهخواهیها مردم را زمین میزند. آقا فردا چه میشود؟ خدای امشب خدای فردا هم هست، مردم نگران امشبتان باشید. بارها بنده این جمله را عرض کردم باز هم تکرار میکنم، صدی هفتاد درصد از مردم امروز ما تلاشهای روزانهشان برای آیندهی نیامده است نه برای الان! و این اشتباه است، اشتباهش را من ثابت میکنم. اشتباه از این جهت که ما الان داریم برای 20 سال دیگر کار میکنیم، نماز امروزمان ترک میشود. صلهی رحممان قطع میشود، خمس مالمان را نمیدهیم، حج را تعطیل کردیم، واجبات زمین مانده، برای آیندهی نیامده، این را دین تایید نمیکند. میگوید آقا آیندهنگری، این طول أمل است، این آرزوهای دور و دراز است که زمین میزند انسان را. «فأما طول الامل فیُنسی الاخرة»[17] طول أمل آخرت را از یادت میبرد، قیامت را فراموش میکنی. امروز بخشی از مردم گرفتار همین شدند. شما به ندرت برخورد میکنید با کسانی که بگویند آقا امروز سر کار نروم شب گرسنه میخوابم. امروز کار نکنم بچههایم امشب گرسنهاند، اینها نادرند، انصاف دهیم، واقعا چند درصد مردم تلاشهایشان برای امروز برای همین چند روز آیندهشان است. لذا یکی از استحبابات کسب را بگویم، پیغمبر فرمود مستحب است کسی که زندگیاش تامین است، دیگر سود روی جنس نکشد، جنس را مایهکاری بدهد دست مردم. چقدر عمل میکنیم! بگوییم یا رسول الله قربانتان شویم، میخواهید ما را ورشکست شویم! بخدا قسم در ایمانها یک مقداری کم و زیاد داریم و الّا همان که شاعر میگوید:
تو بندگی چو گدایان بشرط مزد نکن، که خواجه خود روش بندهپروری داند.
خدا زیر بار منت انفاق من و شما، زیر بار منت انفاق من و شما، زیر بار منت احسان من و شما، گذشت و ایثار من و شما قرار نمیگیرد. دادی گاهی اوقات به فاصلهی کمتر زمانی خدا عنایت میکند و لطف میکند که حالا خود شما از این صحنهها زیاد تجربه داشتید. یکی از راههای اصلاح نفس امیرالمومنین میفرماید اعتدال و اقتصاد است. مردم خواهران برادران میانهروی! ما در خیلی از ابعاد زندگی گرفتار همین زیادهخواهیها شدیم. سن دختر و پسر دارد میرود بالا چرا؟ چون اقتصاد فراموش شده. آقا خانه و امکانات و همه چیز، بارها عرض کردم، چند درصد از پدرهای امروز در مجلس، شما وقتی داماد بودید میخواستید بروید ازدواج کنید، همهی زندگیتان فراهم بود؟ خانه بود ماشین بود، امکاناتتان مجهز بود؟ خوب پدر دختر آمد به شما لطف کرد با همان دست خالی با همان حقوق کم با همان سرمایهی اندک به تو دختر دادند، بیانصاف حالا که شدی پدر دختر پایت را میگذاری در عرش! همه چیز یادت رفت؟ «أحسن إلیه کما أحسَن الله الیک»[18] همانطور که خدا احسان کرد شما هم احسان کن، سخت نگیرید. لطف کردند به شما، شما لطف کنید. آقایی بود از تجار مشهور شیراز، الان هم در قید حیات است از متدینین، گفت آقای حدائق من وقتی رفتم خواستگاری شاگرد در بازار وکیل بودم شبها در مغازه حاجی میخوابیدم، بعضی شبها هم که جنس آورده بودند مغازه پر بود پشت در مغازه در راهروی بازار میخوابیدم. این آقا امروز خانه و امکانات و چند باب مغازه دارد، خوب خدا بعدا ازتان میگیرد، مطمئن باشد، شانس بیاورید یک دست کفنی ببرید. همچین روی سنگ غسالخانه خانهتکانی میکنند شما را که انگشتر دستتان را هم میبرند. دادید خودتان که میبینید، گذاشتید پیغمبر فرمود آنچه با دست خود میدهید برداشت میکنید. در همین دارالرحمهی شیراز میت انگشتر در دستش گیر کرده بود، تا پسر متوفی این قیچی آهنبری را نیاوردند انگشتر را نچیدند دست میت زخم شد اجازه غسل دادن نداد. هستی مال توست، این لباس الان مال شماست و تنِ شماست، چشم گذاشتی روی هم صاحب دارد، مالک دارد، وارث میآید جلو. یک مقداری اقتصاد را رعایت کنید. این بزرگطلبیها و زیادهخواهیها، آفت است و اینها بیمار کنندهی نفس انسانهاست. امیرالمومنین میفرماید صلاح نفستان در اقتصاد و میانهروی است.
دوم حضرت فرمود «و القنوع»[19]، میخواهید سالم بمانید، نفستان سالم باشد، شیطان ورود نکند، قانع زندگی کنید. قنوع، قانع زیستن، به آنچه خدا بهتان داده قانع باشید. زحمت بکشید تلاش کنید به آن دادهی الهی قانع باشید. من راهکار قانع زیستن را هم در یک جمله دیگر از کلام امیرالمومنین بگویم. میخواهید قانع زندگی کنید این دو تا جمله از امیرالمومنین را رعایت کنید که متاسفانه باز مردم برعکس عمل میکنند. اینها راهکار قانع شدن است ولی امروز در جامعهی ما دارد اتفاق صد و هشتاد درجه برعکس میافتد، نتیجهاش هم شده این زیادهخواهیها، این رقابت در تکاثر اموال. آقا رسول الله فرمود در مسائل دنیایی همیشه نظرتان به طبقات پایینتر از خودتان باشد «نظرُه فی دنیاه الی من هو دونه»[20] خانه داری، آنکه خانهاش محدودتر است، امکاناتش ضعیفتر است آنرا نگاه بکن، بعد بگو الحمدلله رب العالمین، خدایا وضع ما بهتر است، زبانت به حمد خدا باز میشود، حریص به دنیا نمیشوی، طماع نمیشوی کفور نمیشوی شاکر میشوی. «نظرُه فی دنیاه الی من هو دونه»[21] در دنیا زیردستها. در مسائل آخرتی آقا رسول الله میفرماید «الی من هو فوقه»[22] بالادستانتان را در مسائل معنوی نگاه کنید. در مسائل معنوی بالادستت را نگاه کن، ما دقیقا برعکس داریم کار میکنیم، خیلی از مردم اینجوری هستند، در مادیات برعکس دارند عمل میکنند به بالادستها نگاه میکنند منزل شما مالیآباد است ما منزلمان گودرگون است، ما خانهمان شیخ علی چوپان است، شما خانهتان در عفیف آباد است. خوب حریص میشوید. ما ماشینمان پراید است شما ماشین شاسیبلند سوار میشوید. برو تا دنیا هم بدود و تو هم بدو. اینجوری نیستیم! لوستر اینها اینطور، مبل اینها اینطور، گاهی اوقات طعنه هم میزنیم، خانم به آقا میگوید از شوهر فلانی یاد بگیر، ببین خانهاش را، ببین فرشش ابریشمی است ما قالیمان ماشینی است. اینجوری نگاه میکنیم؟ میشویم یک آدم حریص و طماع نسبت به دنیا. دنیا هم اینجوری است، امام صادق فرمود مثل آب شور دریاست، هر چه بیشتر بنوشی تشنهترت میکند، مردم کسی با ثروت زیاد سیر نشد، کسی با املاک متعدد و اموال فراوان اشباع نشد، رئیس مذهب میفرماید «مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلَّما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتی یَقتُلَه»[23] دنیا مثل آب شور است، هر چه آدم تشنه این آب شور را بنوشد تشنهتر میشود و این تشنگیها اضافه اضافه تا این نوشیدنهای پیاپی آب شور او را میکشد. آقا امام باقر میفرماید دنیا و دنیاپرستان مثل کرم ابریشم است و پیلهاش. کرم ابریشم را دیدید میتند میتند میتند، خودش خودش را در این تنیدهها زندانی میکند و در این تنیدهها میمیرد، «مات غمَّاً»[24] راه نجات قانع زیستن است، قانع کیست؟ کسی که میخواهد نفسش را مدیریت کند یک طبقه پایینتر از خودش را ببیند. بگوید الحمدلله ما این وضعی که داریم بعضیها همین را هم ندارند، خدا روشکر. چرا در اسلام تاکید شده دیدن مریض بروید، چرا در روایات میگویند عیادت مریض عیادت خداست، چرا در روایات داریم در عیادت مریض هفتاد هزار فرشته با شما راه میافتند، میآیند تا دیدن مریض تا برمیگردی به مبدأ، اینها برایت طلب مغفرت میکنند چون اگر با بصیرت به دیدن مریض بروی قدر خودت را میدانی. میبینی آقا افتاده در بستر، این خانم پوشکی شده، میگویی الحمدلله رب العالمین که سالم هستم. میبینی آلزایمر گرفته هیچ چیزی سرش نمیشود، میگویی خدایا شکرت که حافظهام سالم است. شرایط بدتر را میبینی پی به نعمت موجودت میبری. تشییع جنازه چرا اینقدر توصیه شده؟ امام صادق فرمود در تشییع جنازه وقتی میروید تصورتان این باشد که این جسد خود شماست، بگویید این من هستم که غسلم دادند این منم که کفنم کردند این منم که تشییع شدند نماز برایم خواندند، الان دفنم کردند، وقتی از قبرستان برمیگردید بگویید خدا یک فرصت دوباره بهم داده است که زندگی را از سر بگیرم. این توصیهها برای این است که انسان فرصتهای خودش را فراموش نکند، ظرفیتهایی که در اختیار اوست. قانع زیستن! در مسائل دنیایی زیردستهایتان، در مسائل معنوی بالادست را نگاه کنید، حالا بعضیها برعکس عمل میکنند، میگوییم چرا مسجد نمیآیی؟ میگوید حاج آقا ما که نماز هم میخوانی فلان کس اصلا تارک الصلاة است، ما نسبت به او صد پله بهتریم. خوب آقا اینجور نگاه کردی همین نمازت را هم از دست میدهی. میگویند آقا چرا حج واجبت را نمیروی؟ میگوید آقا حالا ما حج نمیرویم کمک به فقرا میکنیم نماز شب میخوانیم، این نوع نگاه نگاه اشتباهی است، مردم در خوبیها، در اخلاق، در معنویت، بگردید از خودتان زرنگتر، موفقتر، متدینتر را بکنید الگو. اصلا روش اهلبیت هم همین است. به آقا زینالعابدین گفتند آقا اینهمه عبادت بس نیست؟ آقا فرمود بروید صحیفهی جدم امیرالمومنین را بیاورید، آوردند آقا فرمود من کجا علی کجا؟ زینالعابدین ترازش امیرالمومنین است. به آقا امیرالمومنین گفتند آقا اینهمه عبادت؟
شب شنیدست مناجات علی، جوشش چشمهی فیض ازلی
آقا بس نیست؟ آقا فرمود من کجا رسول الله کجا؟ پیغمبری که افتخار اولین و آخرین بشریت است، و در عبادت نظیر ندارد، ببینید رسول الله به خدا چه عرض میکند! «الهی ما عبدناک حق معرفتک» خدایا آنگونه که باید تو را بشناسیم نشناختیم و آنگونه که باید تو را بپرستیم نپرستیدیم. پیغمبر را کردیم تراز، از عبادتهایمان خجالت میکشیم. پیغمبری که نماز شب برایش واجب بود، از نیمه شب تا به سحر بیدار بود، پیوسته مشغول راز و نیاز بود که گاهی پاهای رسول الله خواب میرفت، پیغمبر میخواستند دقائقی استراحت کنند، چهار دست و پا، بقول شیرازیها گائله کنان پیغمبر به سمت بستر میرفت، آیه نازل شد «طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»[25] طاها، یا رسول الله قرآن را نازل نکردیم خودت را به زحمت بیندازی، آن پیغمبر به خدا عرض میکند «ما عبدناک حق معرفتک» حالا آقا میآید میگوید ما کفشهایمان جفت است برای رفتن! آردمان را بیختیم، غربالمان را آویختیم، سبحان الله! آردت را بیختی؟ این آرد بیختهات واقعا قبول است؟ پذیرفته است؟ امیرالمومنین فرمود یکی از چیزهایی که جز خدا کسی نمیداند قبولی اعمال است. الان در این مجلس نه در این مجلس در شیراز، نه در شیراز روی کرهی زمین هیچ کس نمیتواند ادعا کند که کارهایم قبول است. حتی امام معصومش هم این ادعا را نمیکرد. آیا پذیرفته است؟ معلوم نیست، ناامید نباشید اما امیدوار مطلق هم نباشید. «و القنوع»[26] قانع زیستن، راه قناعت این است که در مادیات زیردستان در معنویات بالادستانتان، حالا برعکس است، مردم در معنویات زیردست، میشوند حریص.
سومین راه برون رفت از یان مفسدههای نفسانی و رسیدن به صلاح نفس، علی علیه السلام میفرماید «و التقلُّل»[27] کمخواهی و قلتطلبی. حضرت میفرماید این یکی از راههای رسیدن به صلاح نفس است. این نفس نباید زیادهخواه شود، نفس را باید مدیریتش کرد، به کمخواهی نه پرخواستن، اینها روشهایی است که حضرت میفرماید به صلاح نفس بسیار کارساز است.
با این حدیث آقا امیرالمومنین عرائضم را به پایان برسانم: آقا میفرماید «جاهِد شهوتَک»[28] با شهوتتان مجاهدت کنید، «غالِب غضبَک»[29] اینها همش جنگهای درونی است، شهوت پایگاه درونی دارد، البته اسلام با شهوت مخالف نیست، با شهوترانی مخالف است، غضب، خشم و غضب در حد اعتدالش ممدوح است. افراط و تفریطش مذموم است. لذا علمای علم اخلاق میفرماید شهوت اگر درست مدیریت شود میشود عفت، افراط میشود شهوترانی، تفریط میشود خمول بودن و دلمرده بودن و افسردگی. غضب اگر درست مدیریت شود میشود شجاعت، افراط در غضب میشود خشمگین بودن عصبانی مزاج بودن، تفریط در غضب میشود جُبن و ترس و بزدلی. اسلام دین اعتدال است، همان اعتدالی که بحث ما بود، اعتدال در غضب ممدح است، اعتدال در شهوت ممدوح است، افراط در شهوت خطرناک است، افراط در غضب خطرناک است، اینکه در روایت هم حضرت میفرماید «غالِب غضبَک»[30] یعنی مدیریت کن غضبت را، «جاهِد شهوتَک»[31] مدیریت کن شهوتت را «و خالِف سوءَ عادتک»[32] عادتهای بدتان را مخالفت کنید. با آن کارهایی که ناپسند است و شیطان راضی است با آنها مبارزه کنید با آنها مخالفت کنید، ثمرهی این میشود «تزکِّ نفسک»[33] نفس شما تزکیه میشود «و یکمل عقلک»[34] عقل شما کامل میشود «و تستکمل ثواب ربک»[35] ثواب پروردگار و پاداش الهی هم در حق شما به اتمام و کمال میرسد. اینهم بحثی در تکمیل آن فرمایش حضرت، که بحث قضات و رزمندگان بود، همهی ما رزمندهایم، همهی ما اهل جهادیم در میدان جنگیم، آن میدانِ همگانی عمومی که همه با آن مواجهاند، همان جهاد درونی است، و جهاد اکبری است که در روایات از آن یاد شده است.
خوب بسنده کنیم، مجددا عرض کنم خدا رحمت کند فقید سعید آقای عباس کریمپور که مجلس امشب هم بیاد این عزیز بپاست و برپا و معقد است. و تذکر هم دادند که امشب هم مهمان سفرهی خان حضرت سیدالشهدا هستید، یک عرض توسلی به ساحت مقدسهی حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها پیدا کنیم. در ایامی هستیم که در آستانهی ورود به ایام فاطمیه هستیم.
من چند بیت شعر میخوانم و انشاءالله عزیزمان جناب آقای متقیپیشه به فیض کامل و وافی همه را خواهند رساند.
زد عدو آتش به درب خانهاش، سوخت درب خانه و کاشانهاش
مرتضی بود و نمیدانم چرا، هی صدا میزد که ای فضه بیا
یا رسول الله زهرا را ببین، پشت در افتاده بر روی زمین
از فشار در شکسته پهلویش، تازیانه زد عدو بر بازویش
آن خانهای که رسول الله وقتی وارد میشد اجازه میگرفت، پشت در خانه پیغمبر میایستاد سلام میکرد، السلام علیکم یا اهلالبیت ءأدخل، شاید این سخن حضرت زهرا ناظر به همان کارهای پدر بود، خانهای که جبرئیل با اجازه وارد میشد، رسول الله با اجازه وارد میشد، زهرای مرضیه بین در و دیوار، یک وقت صدا زد یا رسول الله هکذا تفعل بإبنتها بابا ببین با دخترت چه کردند!
همه بگوییم یا زهرا
[1] البلد الامین و الدرع الحصین ص123
[2] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[3] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[4] نهج الفصاحه ص776
[5] نهج الفصاحه ص776
[6] محمد آیه7
[7] وسائل الشیعه ج15 ص163
[8] وسائل الشیعه ج15 ص163
[9] وسائل الشیعه ج15 ص163
[10] وسائل الشیعه ج15 ص163
[11] بحارالانوار ج44 ص298
[12] عنکبوت آیه69
[13] غررالحکم ص295
[14] غررالحکم ص295
[15] اعراف آیه31
[16] مومنون آیه51
[17] تفسیر نورالثقلین ج5 ص507
[18] من لایحضره الفقیه ج2 ص621
[19] غررالحکم ص295
[20] مستدرک الوسائل ج12 ص173
[21] مستدرک الوسائل ج12 ص173
[22] مستدرک الوسائل ج12 ص173
[23] الکافی ج2 ص136
[24] الکافی ج7 ص278
[25] طه آیه1 و2
[26] غررالحکم ص295
[27] غررالحکم ص295
[28] غررالحکم ص338
[29] غررالحکم ص338
[30] غررالحکم ص338
[31] غررالحکم ص338
[32] غررالحکم ص338
[33] غررالحکم ص338
[34] غررالحکم ص338
[35] غررالحکم ص338