استاد حدائق روز دوشنبه 24 آبان 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال مولانا بقیة الله الاعظم «و علی ‌القضاة بالنصر و الغلبة»[1] امشب فراز دیگری را از دعای منسوب به حضرت نسبت به رزمندگان و نظامیان و نیروهای مسلح اختصاص دارد که عرض کردیم در این بخش دعای حضرت، امام برای تمام طبقات و اقشار اجتماعی دعا می‌نمایند و ضرورت‌ها را از خدا برای آن‌ها تقاضا می‌کند که بُعد ایجابی آن حُسن برای خود فرد و جامعه و در صورت نبود این صفات، ضرر و زیان برای آن فرد و برای جامعه خواهد بود.

حضرت برای نیروهای رزمنده، نیروهای نظامی چه دعایی و چه تقاضایی را از خداوند مسئلت می‌نماید «و علی القضاة بالنصر و الغلبة»[2] پروردگارا رزمندگان و نیروهای نظامی و مسلح را هم یاری بفرما و هم توفیق پیروزی عنایت کن. هم این‌ها ‌مورد امداد الهی قرار بگیرند که این محل بحث است، هزاران نکته در همین بالنصر نهفته است، خدا این‌ها را یاری کند، خدا چه کسانی را یاری می‌کند؟ این نکته اول، و بعد هم پیروزی این‌ها توفّق این‌ها بر دشمن و بر خصم.

این‌جا چند تا عنوان مطرح می‌شود که من امشب از یک قسمت بحث مطالبی را عرض کنم، این‌که لازمه‌ی این‌که خدا ما را یاری کند چیست؟ ‌چه باید کرد که مشمول نصر قرار بگیریم؟ نصرت خدا شامل حال ما شود؟ این خودش اول کلام است، نه فقط برای نیروهای نظامی ما، برای نیروهای اداری ما، حوزوی ما، دانشگاهی ما، پدران مادران، این‌ها اگر می‌خواهند مشمول یاری خدا قرار بگیرند ضرورت کار کجاست و چه باید کرد؟ این یک بحث.

بحث دیگر این‌که اساسا ضرورت نیروهای نظامی چیست؟ صرف درجه و مقام نیست، افسر و سردار و سرهنگ و یک شاخصه‌هایی امیرالمومنین برای نیروهای نظامی نام می‌برد که این‌‌ها را باید با آب طلا  در پادگان‌‌ها تابلو بگیرند. شخصیت یک فرد به درجه‌ی روی دوش او نیست، به نکاتی است که امیرالمومنین به مالک اشتر فرمود. حضرت کدهایی را نام می‌برد برای نیروهای لایق نظامی که این‌ها باید دارا باشند تا بتوانند موثر باشند، این صفات اگر در نیروی نظامی قرار گرفت، این می‌تواند برای جامعه مفید باشد، حالا این بحث یک جلسه‌ی ماست، صفات لازم و ضروری نظامیان از دیدگاه امیرمومنان علیه السلام که من بررسی می‌کردم شاید شش یا هفت ویژگی را حضرت تاکید می‌کنند به مالک اشتر که در انتخاب فرماندهان و مسئولان نظامی این‌ها را لحاظ کن که من مرور می‌کردم می‌دیدم سردار سلیمانی عصر ما دقیقا منطبق با این صفات امیرالمومنین است. و هر نیروی نظامی که با این‌ها منطبق باشد یقینا مشمول نصر و غلبه است، نصرت خدا یاری خدا شامل حال اوست، پیروزی از آن اوست، ما گاهی اوقات پیروزی را فقط در خارج کردن از صحنه می‌دانیم، پیروزی همان است که یاری خدا به دنبال داشته باشد، و حضرت زینب به ابن‌زیاد فرمود «ما رأیت الا جمیلا» وقتی ابن‌زیاد به طعنه گفت خانم شما شکست خوردید مردهای شما کشته شدند، شماها به اسارت، اموال به تاراج رفته، حضرت زینب فرمود پیروز مائیم، «ما رأیت الا جمیلا»[3] ما از خدا چیزی جز زیبایی ندیدیم. این همان نصرت الهی است که شخص به حسب ظاهر اگر شکست خورده هم هست پیروز است. اگر در دست دشمن است فائق است.

من یک خاطره را از حضرت امام بگویم، مرحوم امام سخنرانی در فیضیه کردند، سخنرانی سال 42 ایشان، بعد یورشی به فیضیه بعد از سخنرانی امام انجام شد، که خدا رحمت کند، من از شاهدان عینی فیضیه برایتان بگویم، این‌ها حکایت‌های سینه ببه سینه است در کتابه‌گیرتان نمی‌آید، مرحوم آیت الله ادیب أبوالزجه‌ی ما رحمة الله علیه، می‌فرمودند هنگام یورش به فیضیه ما در فیضیه بودیم، نیروهای مسلح رژیم پهلوی حمله کردند به فیضیه، کشت و کشتاری راه انداختند، گفتند در فیضیه را بستند، شروع کردن با این چماق‌ها زدن به قصد کشتن. ایشان گفتند ما پناه بردیم به پشت‌بام فیضیه، طلبه‌هایی که بودند پناه بردند طبقه‌ فوقانی فیضیه، از روی پشت‌بام با نیروهای رژیم پهلوی درگیر و در رأس سرهنگ پهلوی درگیر شدند. او به نیروها دستور می‌داد و توصیه می‌کرد بزنید و بکشید. آیت الله ادیب می‌گوید این صحنه را من خودم دیدم، آمدم پشت‌بام فیضیه یک طلبه‌ای را گفتند دو تا پایش را گرفتند از بالا با سر واژگونش کردند کف فیضیه که این با مغز به زمین خورد و مغزش متلاشی شد. گفتند ما دیدیم اگر روی پشت‌بام فیضیه بمانیم همه ما را به همین نحو واژگون می‌کنند پایین، ایشان گفتند من با عجله برگشتم که از پله بیایم پایین، یکی از این کماندوها داشت می‌آمد بالا، من هم به شتاب داشتم می‌آمدم پایین، این چماقی را که در دستش بود پرتاب کرد به طرف من، گفتند من دستم را آوردم جلوی این چماق این‌قدر ضربه داشت این دست برگشت خورد در دهان من، ایشان هشت دندان جلویشان را در فیضیه از دست دادند، می‌گفتند چهار تا دندان بالا و چهار تا دندان پایین در دهانم ریخت. می‌گفتند از آن بالا پرت شدند پایین و مجروح و تا یک مدتی هم مخفی بودند در قم. بعد از این جنایت امام یک سخنرانی کرد، در ضمن سخنرانی و محکوم کردن یورش به فیضیه، امام گفتند که سرهنگ مولوی که دستور مولوی حمله به فیضیه را داد، به وقتش دستور خواهم داد گوشش را ببرند. حالا می‌خواهم بگویم آقایان نصرت خدا را ببینید، گاهی اوقات خدا روحت را بزرگ می‌کند، نصرت همش به این نیست که عِده و عُده داشته باشی، روحت را بزرگ کن. خوب دستور دادند امام را نیمه شب در خانه‌شان گرفتند و شبانه به سمت تهران بردند که خود مرحوم امام در خاطراتشان فرموده بودند من را که می‌بردند، یک افسر بود یک سرباز بود یک راننده بود، سه به یک بودیم، من یک نفر آن‌ها سه نفر. امام فرموده بودند من دیدم این‌ها هر سه می‌ترسند و آن افسر دارد می‌لرزد و من این‌ها را دلداری می‌دادم! اسیر در دست دشمن، دشمن مسلح را دعوت به آرامش می‌کند «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم»[4] امام می‌گفتند من به آن‌ها گفتم نترسید چرا ناراحتید، نگران نباشید، حالا داشتند ما را می‌بردند به ناکجا آباد. گفتند اذان صبح شد به آن افسر گفتم نگه دارید من پیاده شوم دو رکعت نماز صبح بخوانم برگردم. من یکی دو روز قبل در جمع مسئولین عرض کردم، امام حسین را خدا نمی‌خواهد میزان الاعمال کند امام را می‌کند میزان الاعمال. برخی از مسئولینمان کارمندانمان بازاریهایمان مردممان وقت نماز می‌گویند کار داریم، امام را خدا روز قیامت می‌کند میزان الاعمال. خبر سقوط خوزستان را دارند به امام می‌دهند امام نماز اول وقتش را تعطیل نمی‌کند. بعضی از ماها چکار داریم می‌کنیم؟ جلسه از خدا برای ما مهم‌تر است، داد و ستد از خدا برای ما مهم‌تر است و پس‌رفتی که در مسائل اخلاقی و اقتصادی داریم برای همین است. امام فرموده بودند آقا نگه دارید من نماز بخوانم و بعد برویم. حالا بعضی از آدم‌های بی‌معرفت بودند به خدا هم انتقاد می‌کردند، خدایا حق ما این بود؟ ما که از دینمان دفاع کردیم این‌جوری باید سرمان بیاید! قهر هم می‌کنند تارک الصلاة هم می‌شوند. امام فرمودند من اصرار کردم نگه‌داریم من نماز بخوانم و برویم، گفتند آقا نمی‌شود ما می‌ترسیم، می‌ترسیم مردم قم در جستجوی شما در راه باشند برسند به ما، امام فرموده بودند اجازه بدهید من از ماشین پیاده شوم یک تیمم بشوم سوار می‌شوم نماز را در راه می‌خوانم، آن افسر گفته بود آقا ما می‌ترسیم. امام فرموده بودند پس نگه‌دارید من پیاده نمی‌شوم یک پایم را می‌گذارم در حاشیه جاده یک پایم در ماشین، خم می‌شوم حاشیه جاده یک تیمم می‌کنم بعد حرکت کنید نماز را در راه بخوانیم. امام نماز صبح آن روزش را این‌گونه خواند. ما در کمال آسایش نمازمان قضا می‌شود! بعد امام فرمودند من را بردند تهران، بردند در یک سلول انفرادی، اول کسی که به دیدنم آمد سرهنگ مولوی ملعون بود، نصرت را می‌خواهم بگویم، همه‌ی این حرف‌ها را زدم برای این یک جمله. این‌جا را زیاد بشنوید، جزء اخیر علت تامه است! امام فرمودند سرهنگ مولوی وارد شد یک اسلحه‌ی کمری هم به کمر بسته بود، گزارش هم رسیده بود که امام صحبت تندی کرده بودند، آن کسی که دستور حمله به فیضیه را داد که من به وقش خواهم گفت گوشش را ببرَّند، گفتند آمد داخل سلول با یک حالت غضبی رو کرد به من گفت حضرت آیت الله اخیرا دستور نداده‌اید گوش کسی را ببرَّند، به کنایه حرف زد، یعنی آن چی بود گفتید در فیضیه! طلبه‌ها را دور خودتان می‌بینید مرید‌ها و مقلدینتان را می‌بینید این‌جوری حرف می‌زنید! این یاری خداست، غلبه یعنی این، غلبه همش در تفوّق ظاهری نیست تفوّق معنوی است، روحش غلبه دارد، روحش بزرگ است، امام فرموده بودند، من یقین داشتم اگر مولوی من را در سلول می‌کشت شاه به او ترفیع درجه می‌داد گفتم هنوز وقتش نرسیده وقتش که رسید دستور خواهم داد گوشش را ببرّند. گفتند سرهنگ مولوی خجالت کشید سرش را انداخت پایین رفت. این یاری خداست، این روح بزرگی است. قاتل حججی را گرفتند آن داعشی ملعون را، گفتند چه شد سر آن جوان را بریدی؟ حالا او در منطق خودش این‌طور گفته بود، گفته بود او خودش سبب شد، گفت از وقتی او را گرفته بودیم تبسم می‌زد، کتکش می‌زدیم تبسم می‌کرد، شکنجه‌اش می‌کردیم تبسم می‌کرد، تا آن لحظه‌ی آخر که خنجر بر حنجرش کشیدیم تبسم از لب‌های او رخت برنبست. این یاری خداست. ما بعضی‌هایمان یک سردرد می‌گیریم نمازمان قضا می‌شود اما بعضی‌ها در کوران حوادث محکم می‌نشینند.

«و علی القضاة بالنصر و الغلبة»[5] خدایا رزمندگان را هم یاری و مدد کن و هم توفیق غلبه به آ‌ن‌ها بده. این دو تا ضرورتی است که حضرت برای نیروهای رزمنده از خدا تقاضا می‌کنند. من یکی دو آیه شریفه را امشب خدمت عزیزان عرض کنم و توضیحی عرض کنم و ضرورت این‌که ما اگر بخواهیم مشمول نصرت خدا قرار بگیریم چه باید بکنیم؟

مقدمتا این نکته را عرض کنم، چند چیز را خدا در قرآن وعده‌ی چند چیز دیگر یاد می‌کند که حالا یکی همین بحث امشب ماست، نصرت و یاری الهی. یکی از وعده‌های الهی این است که خدا می‌فرماید می‌خواهید به یادتان باشم به یادم باشید، این یک «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُم»[6] یادم کنید تا یادتان کنم، نه این‌که خدا بنده‌ها را فراموش می‌کند، آقا می‌خواهی امداد الهی شامل حالت بشود خدا را فراموش نکن، صدا زدی جوابت می‌دهند، زیر هر یارب تو لبیک ماست، «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُم»[7] یاد کردید یادتان می‌کنم. لذا دیدید آدم‌‌های مستجاب الدعوه کسانی هستند که این‌ها ذاکر خدا هستند، خدا را فراموش نکردند لذا وقتی خدا را صدا می‌زنند خدا هم جوابشان را می‌دهد.

گفت پیغمبر هر کس زد دری، عاقبت زان در برون آید سری

گرتو بنشینی سر کوی کسی، عاقبت بینی تو هم روی کسی

اگر یاد نمی‌شوی چون یاد نکردی که یاد نشدی. «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُم»[8] خدا را فراموش نکنیم قطعا ‌فراموش نمی‌شویم.

نکته دوم قرآن می‌فرماید افزایش نعمت در گرو سپاس‌گذاری شماست، می‌خواهید نعمتتان زیاد شود سپاس‌گذاری کنید، همین‌که بهتان می‌دهند بگویید الحمدلله رب العالمین. ما نسبت به همین سلامتی نسبت به همین حیاتمان نسبت به همین چشممان نسبت به همین بدن سالم نسبت به خانه و خانواده نسبت به زندگی در نظام اسلامی که یکی از شکرگذاری‌های سیدالشهدا در دعای عرفه سپاس از خدا نسبت به زندگی در حکومت اسلامی است. مردم این‌ها را شکر کردید خدا افزایشش می‌دهد کفران کردید «إِنَّ عَذابي‏ لَشَديد»[9] «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[10] سپاس‌گذاری کردید ما افزایش می‌دهیم نعمتتان را. عَرض خدا را خوردی عِرض خدا را بردی کفران نعمت تبعات بدی دارد «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي‏ لَشَديد»[11] این هم آیه هفتم سوره ابراهیم، آیه قبل آیه 152 سوره بقره.

نکته دیگر به تعهداتتان پای‌بند باشید خدا به تعهداتش عمل می‌کند «وَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»[12] خداوند می‌فرماید ‌به تعهداتتان پایبند باشید ما هم به تعهدات عمل می‌کنیم.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن، که خواجه خود روش بنده‌پروری داند

بارها من این عبارت را بکار می‌برد. می‌گویم خداوند زیر بار منت بندگان خودش قرار نمی‌گیرد. شما به تعهدات الهی عمل بکنید خدا به تعهدات خودش به شایسته‌ترین وجه عمل خواهد کرد، این هم یک مورد دیگر که خداوند وفای به عهدش را در گرو وفای به عهد شما قرار داده.

نکته دیگر، استجابت دعا در گرو دعا کردن شماست «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم»[13] خداوند در سوره غافر آیه شصت می‌فرماید شما دعا کنید ما به اجابت می‌رسانیم، حالا چرا بعضی از دعاها به  اجابت نمی‌رسد، این هم علت دارد که در روایات به آن پرداخته شده که یک‌سری از عوامل سبب می‌شود که مانع استجابت دعا می‌شود. یکی همین بی‌اعتنایی به امر نماز است. من گاهی اوقات افراد می‌آیند می‌گویند آقا ما نمازمان مستجاب نمی‌شوند می‌پرسم نماز اول وقت می‌خوانی؟ یک علتش همین است، تهاون در صلاة، «تاخیر الصلوات المفروضات»[14]، حتی تذهب اوقاتُها. نماز را به تاخیر انداختن تا وقت آن بگذرد، این سبب می‌شود که جلوی استجابت دعا گرفته شود.

و نکت پایانی که شاهد عرض ما و امشب است، قرآن در سوره محمد آیه هفتم می‌فرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[15] ‌ای کسانی که ‌ایمان آوردید خدا را اگر یاری کردید خدا یاریتان می‌کند. قدم‌های شما را استوار می‌کند «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[16] این قدم‌های شما متزلزل نخواهد شد. این پنج آیه در قرآن شرط و مشروط است، خدا می‌فرماید به استجابت می‌خواهی برسی راه‌کارش این است به نصرت می‌خواهی برسی طریقش این ‌است، و تعهدات را اگر عمل کردی خدا به تعهدات خود پای‌بند خواهد بود، در این بحث امشب ما و «و علی القضاة بالنصر و الغلبة»[17] امام عصر نسبت به رزمندگان از خداوند تقاضای یاری و غلبه می‌کند که یکی از ضرورت‌های این نصرت و رقم خوردن نصرت، یاری کردن خداست، یعنی شخص نیروی نظامی رزمنده، تراز اولیه‌اش باید بندگی خدا باشد. من این را کراراً عرض کردم یک فیلمی را از سردار سلیمانی دیدم، سابق می‌گفتم که مردم حواستان باشد آن حرفی که زُهَری مصری می‌گوید مصعب‌بن زبیر به حضرت سکینه گفت بعد از واقعه‌ عاشورا گفت لم‌یبقوک لذی حرَّةٍ عذراً، گفت خانم پدر شما برای هیچ انسان آزادمردی جای عذر و بهانه باقی نگذاشت. امام حسین برای بشریت تا ابدیت شد حجت. سابق می‌گفتند آقایان اگر روز قیامت خدا نماز اول وقت ظهر عاشورا را پرده برداری کند تمام کسانی که در امر نماز مسامحه کردند باید سر خجالت بیندازند پایین. گرفتار بودی جلسه داشتی، درس داشتی، مشتری داشتی، مریض داشتی، می‌گویند امام حسین ظهر عاشورا تعدادی از یارانش به شهادت رسیده، در آن بحبُوحه‌ی جنگ وقتی ابوتمامه‌ی صیداوی از نماز یاد کرد امام از مرکب پیاده شدند، دشمن جنگ را تعطیل نکرد، امام تقاضای توقف جنگ کرد، آن‌ها نپذیرفتند، گفتند حسین‌بن علی می‌خواهند دفع الوقت کند جنگ را فرسایشی کند و به شب بکشاند زیر تیربار دشمن نماز اول وقت را خواندند.

این را من سابق می‌گفتم یک فیلمی را از سردار سلیمانی دیدم گفتم در برابر سیدالشهدا و معصومین که اصلا ما عددی نیستیم و اگر ما را بخواهند با این‌ها مقایسه کنند که کسی توان مقایسه شدن با آ‌ن‌ها را ندارد. اما همین سردار سلیمانی را خدا بکند میزان الاعمال، فیلمی از ایشان نشان داده شد در جبهه‌ی جنگ با داعش در سوریه که سردار سلیمانی با یک تعداد از نیروهای رزمنده خود بود، ظهر شد دشمن داعشی داشت می‌جنگید، سلیمانی رحمة الله علیه وسط میدان ایستاد به نماز. من یقین صد در صد دارم که سلیمانی زمان امام حسین بود در کنار حبیب بود. خدا این فیلمی که صدا و سیمای ما هم کراراً نشان داد در قیامت نشان دهد...! حاجی جلسه داشتی! مدیران ما نماز در حاشیه جلسه در اولویت! بازار ما را ببینید مسجد‌ها را وقت نماز را ببینید، اداره‌ها را ببینید نمازخانه‌ها را ببینید، آن‌وقت بگویید مشکلاتمان حل نمی‌شود!

قرآن در 28 مورد صلاة و زکاة را کنار یکدیگر ذکر نموده در هر 28 مورد اول فرموده اول صلاة «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»[18]‌ این آیه دو جای قرآن تکرار شده، آیه 3 سوره نمل در توصیف مومنین، آیه 4 سوره مبارکه لقمان در توصیف محسنین. نیکوکار کیست محسِن کیست؟ «يُقيمُونَ الصَّلاة»[19]‌ کسانی که نماز را برپا می‌دارند و «يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[20] تقدم با بندگی است تقدم با ارتباط خداست، تقدم با کار فرهنگی است، کار اقتصادی تحت الشعاع کار فرهنگی باید قرار بگیرد. امروز اگر ما در اقتصاد مشکل داریم چون در فرهنگ دینی‌مان ضعف داریم، امروز اگر در مسائل اجتماعی دچار کاستی هستیم چون در مسائل معنوی مشکل داریم و بنده این را عرض کنم دارایی ما استانداری ما شهداری ما نیروی انتظامی ما، تمام دوائر ارگان‌ها نهاد‌ها سازمان‌ها در کارهایشان اگر بخواهند موفق شوند باید کار فرهنگی کنند در رأس همه‌ی کارهای فرهنگی «يُقيمُونَ الصَّلاة»[21] برپاداشتن نماز، کسی اگر بنده شد خائن نمی‌شود، اختلاص‌ها مال چه کسانی است؟ این آمارهایی که گاهی اوقات صدا و سیما بیان می‌کند، خانه‌های لاکچریِ آن‌چنانی، ثروت‌های میلیاردی به یغما رفته کار چه کسانی است، کار بندگان معتقد خداست؟ این‌ها کار آن‌هایی است که شاید تظاهر به دینداری و ظاهر الصلاحی می‌کردند ولی در حقیقت تهی بودند از معنویت، امروز آسیب اینجاست، بارها بنده عرض کردم زندان‌ها را چه کسانی دارند پر می‌کنند، دادگاه‌ها را چه کسانی پر رفت و آمد کردند، پاسگاه‌ها را چه کسانی پرتردد کردند، حداقل یک طرف پرونده و قضیه انسان‌های بی‌دین هستند. یک مورد طلاق کسی نمی‌توانند نام ببرد که دو طرف طلاق، زن  و مرد هر دو با ایمان باشند، اصلا ما سراغ نداریم. یا مرد یا زن یا هر دو یا ضعیف الایمان یا بی ایمان یا ضعیف الاخلاق یا بی‌اخلاق هستند. این‌ها برمی‌گردد به همان ارتباط و پیوند با خداوند. این یک اصل و دستور است برای همه‌ی ما و در دولت کریمه‌ی امام زمان آیه41 سوره مبارکه حج که از آیات مهدوی در قرآن است. اصلا شاکله‌ی اجرایی امام زمان در عصر ظهور این است «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[22] که این برای همه‌ی ما درس است. خدا می‌فرماید نشانه‌ی بندگان خوب ما وقتی به این‌ها امکانات می‌دهیم چهار چیز است که در دستور کارشان است: «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[23] ‌این‌ها دستور کار دولت مهدوی است. امروز هم ما بخواهیم زمینه‌ساز آن حکومت بشویم، این‌ها باید جزء برنامه‌ی کار ما قرار بگیرید:

گسترش نماز، رسیدگی به امور نیازمندان، ارتباط با مردم. اول پیوند با خدا دوم پیوند با مردم، در روابط اجتماعی گسترش فضیلت‌ها «أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ»[24] و باز داشتن از بدی‌های و منکرات «وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»[25]

آیه‌‌ای را من تقدیم کنم در بحث عواملی که موجب محبوبیت نزد پروردگار می‌شود، یکی ‌در همین چارچوب خدمت امنیتی به جامعه است. عزیزانی که مفتخرند و در کسوت نیروهای نظامی و انتظامی خدمت کردند، این آیه 4 سوره مبارکه صف «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»[26] از جماعت‌هایی که خدا می‌فرماید این‌ها را دوست دارند مجاهدین فی سبیل الله هستند قضات هستند نیروهای رزمنده‌اند، نظامی‌های متعهدی هستند که خدا می‌فرماید در مسیر خدا و در جهت خدا جهاد می‌کنند، جنگ می‌کنند. البته من این نکته را هم اضافه کنم محضر همه‌ی عزیزان و اعزِّه و علمای محترم، و خیرمقدم خدمت امام جمعه‌ی محترم صفاشهر در مجلس حضرت حجت الاسلام ‌و المسلمین حاج آقای حاجی‌پور حاج آقای صبور و همه‌ی روحانیت معظم و همه‌ی مومنین، من این را عرض کنم، یکی از جوسازی‌هایی که بر علیه اسلام و قرآن می‌شود، گاهی اوقات می‌گویند که آقا قرآن کتاب خشونت است، یک وقتی در همین شیراز جنت ترازِ پر از رمز و راز، یک دختری خانمی در سن 21 سالگی، دانشجوی رشته‌ی پزشکی بود، آقایی واسطه شد گفت آقا این چند تا سوال دارد می‌خواهد بیاید پیش شما، آمد تا وارد دفتر ما شد یک نگاهی کرد به قرآن که روی میز بود، اول حرف بی‌ادبانه‌ای که زد، گفت از این کتاب به من حرف نزنید که حالم بهم می‌خورد! دانشجوی رشته‌ی پزشکی در دانشگاه اسلامی! خوب کسی که کلام خدا حالش را بهم می‌زند من و شما حالش را بهم نمی‌زنیم؟ این فردا اگر به یک جایگاهی رسید به ما رحم می‌کند؟ می‌گویند بترس از کسی که از خدا نمی‌ترسد. تا این حرف را زد گفتم خواهر من آدم پرحوصله‌ای هستم ولی آدم به تعبیر عوام بی‌رگی نیستم، توهین به مقدسات نکن، حرف می‌خواهی بزنی با ادب حرف بزن. اشکال داری محترمانه اشکالت را بگو. گفت این قرآن کتاب خشونت است، این قرآن کتاب تازی‌هاست، کتاب عرب‌هاست، شروع کرد همین تبلیغات سوئی دشمن می‌گوید. من یک مدتی قبل یک فیلمی برای ما فرستاده بودند از یک دانشگاه عظیم اسلامی در تلاویو. آقا دارند کار می‌کنند! دارند صهیونیست تربیت می‌کنند مسلط به قرآن، این بحث امروز و دیروز هم نیست، حالا صورت این‌گونه پیدا کرده. مستر همفر این مبتکر وهابیت بیش از 290 سال قبل، خاطراتش را ببینید نقل می‌کند، از انگلستان وقتی این‌‌ها را فرستادند، می‌گوید ما شش هزار جاسوس بودیم که ما را فرستادند در کشورهای اسلامی. اول کاری که به ما گفتند بکنید، گفتند قرآن را حافظ شوید، زبان ادبیات عربتان را قوی کنید، به مسائل اسلامی کاملا مطلع و واقف باشید که مسلمان‌ها در شما شک نکنند. همین آقای مستر همفر انگلیسی بود و جاسوس، می‌گوید من قرآن را در دوسال حفظ کردم. جاسوس انگلیسی برای مال دنیا حافظ قرآن می‌شود، ما شیعه‌ی امیرالمومنین گاهی بعضی‌هایمان یک دور نهج‌البلاغه را از اول تا آخر نخوانده‌ایم، حتی ترجمه‌اش را!

می‌گوید در یک فراخوانی ما رفتیم انگلیس، بعضی از این‌ جاسوس‌ها مرده بودند نیامده بودند، بعضی‌ها مسلمان شده بودند نیامده بودند رها کرده بودند. می‌گوید ما رفتیم، وزیر آن‌وقت داشت گزارش می‌داد، گفت کتابی را مقابل ما گذاشته بودند هزار صفحه بود، پانصد صفحه امتیازات اسلام بود، پانصد صفحه راه‌های جدا کردن مسلمان‌‌ها از این امتیازات. مستر همفر می‌گوید من به وزیر وقت انگلیس گفتم مسلمان‌ها را به این راحتی نمی‌شود از اسلام گرفت، این برنامه‌ای که شما دارید به این راحتی اجرایی نمی‌شود. گفت شما کارتان را بکنید، بذر را بپاشید ولو صد سال دیگر ثمر بدهد، ما برای صد سال دیگر داریم کار می‌کنیم، آقایان این حرف 290 سال پیش است. الان هم در تلاویو دانشگاه درست کردند دارند کار می‌کنند، اصلا متخصص روی قرآن روی احکام روی مسائل فقهی، روایات، که وقتی این آمد بین مسلمانان، مسلمانان اصلا شک نمی‌کنند که این جاسوس است!

آن خانم جوان می‌گفت قرآن کتاب تازی‌هاست کتاب خشونت است. گفتم قرآن کتاب خشونت است؟ گفتم در تحقیقی که کردند نوع آیات متضاد قران برابر ذکر شده، این حرف آقای عبدالرحمان نوفل مصری است، سال 58 تحقیق کرد سال 60 شد کتاب، تحت عنوان اعجاز عددی در قرآن، می‌گوید تمام واژه‌های متضاد در قرآن برابر است بجز یک واژه، می‌گوید انبیا، رسل، نبی، دقیقا مقابلش شیطان، اجنه مقابل ذکر شده، ایات شب برابری می‌کند با آیات روز، 115 مرتبه خدا از دنیا یاد می‌کند در قرآن، 115 مرتبه هم از آخرت یاد می‌کند. قرآنی که در 23 سال تدریجا نازل شد این نظم شگفت‌انگیز را دارد. این آقای عبدالرحمان نوفلی می‌گوید تنها واژه‌‌ای که با نقطه‌ی خودش برابری نمی‌کند رحمت الهی است که دو برابر سخط خداست. «یا من سبقت رحمتُه غضبَه»[27] قرآن کتاب خشونت است، گفتم قرآن کتاب عرب‌هاست؟ در چند جای قرآن زیباترین تعریف را خدا از قوم ایرانی‌ها کرده. گفت کجا؟ گفتم این آیه شریفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[28] می‌گویند این آیه وقتی نازل شد از رسول الله سوال شد منظور چه کسانی هستند که خدا می‌فرماید مومنین اگر از دین خدا دست برداشتید آینده‌ کسانی اسلام را قبول می‌کنند با این شش ویژگی «یُحِبُّهُمْ»[29]، خدا این‌ها را دوست می‌دارد «وَ يُحِبُّونَهُ»[30] ، این‌ها هم دوستدار خدا هستند. ایرانی اگر می‌خواهد بداند ایرانی اصیل است باید با این کدها همسویی داشته باشد. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»[31] در برابر مومنین متواضع «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ»[32] در برابر کفار قاطع «يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ»[33] این‌ها اهل تلاش در راه خدا هستند «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[34] از ملامت ملامت‌کنندگان اصلا نمی‌هراسند. وقتی سوال شد از این آیه که منظور چه کسانی هستند؟ پیغمبر اشاره کردند به سلمان، فرمودند هذا و قومه، این در مصادر اهل‌سنت نقل شده، البته یک نمایی از این آیه امام صادق فرمود اشاره به اصحاب المهدی در عصر ظهور هم هست.

حالا می‌گویند آقا قرآن کتاب رأفت است، اگر در این آیه شریفه خدا می‌فرماید «يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ»[35] ‌مقاتله در برابر کسی که برای عقاید شما برای جان شما برای هویت شما بهایی قائل نیست. بله یاران پیغمبر باید این دو ویژگی را داشته باشند «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم»[36] ‌یاران پیغمبر دارای این دو ویژگی هستند، با دشمنان خدا دشمنند با دوستان خدا مهربان و رحیم. این غلط است که طرف بگوید خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو، این منافق پیشگی است که بنده در مجلس دشمنان خدا هم هم‌سفره شوم، همان حرفی که فرزدق به امام حسین زد. گفت آقا این مردم کوفه «قلوبهم معک و سیوفهم مع بنی‌امیه»[37] دلشان با شماست شمشیرهایشان با بنی‌امیه است. به شما اظهار ارادت می‌کنند، نانشان و دنیایشان را از بنی‌امیه می‌خواهند. این نفاق است، ثمره‌ی این نفاق می‌شود قتل امامت. لذا این آیاتی که در رابطه با مقاتله است، این‌ها هم در حقیقت نوعی رأفت است. کسانی که برای هویت‌های پاک ارزش قائل نیستند باید با این‌ها با جدیت برخورد کرد «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ»[38] هر دو جهت را اسلام توصیه می‌فرماید، با نیکان، با تواضع، با فاسدان با قاطعیت برخورد کنید. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا»[39] یکی از گروه‌هایی که خدا می‌فرمایند ما آن‌ها را دوست داریم نظامی‌ها هستند، رزمنده‌ها قضات نیروهای مجاهد فی سبیل الله که همانند سدی پولادین «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»[40] ‌مثل بنیانی دیواری مرصوص و استوار هستند. مرصوص از رص بمعنای سرب است، یعنی دیواری سرب‌گونه، در مقام تمثیل این‌ها آن‌قدر مقاومند مثل یک دیواری پولادین، دیواری درست شده از سرب، در برابر دشمن ایستاده‌اند، قدمی را به عقب برنمی‌دارند. این‌ها را خدا دوست می‌دارد. البته این آیه شریفه را هم در مصادر محدثین اهل‌سنت هم در مصادر روایی شیعه در شأن چند نفر نازل شده است که در رأسش امیرالمومنین است. از مصادیق این آیه «يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا»[41] علی‌بن ابیطالب است. ‌از مصادیق دیگر این آیه در روایت داریم حضرت حمزه سیدالشهداست، این آیه در شأن نزول این بزرگان نازل گردیده است.

دو سه نکته را من عرض کنم، خوب در این آیه خداوند می‌فرماید محبت ما و دوستی ما شامل حال کسانی است که در مسیر ما جهاد می‌کنند تلاش می‌کنند و ایستادگی به خرج می‌دهند مثل یک دیوار سرب‌گونه‌ی فولادین.

حالا یکی دو تا نکته بگویم و دو تا شاهد بیاورم عرضم را تمام کنم، شب وفات حضرت فاطمه معصومه هم هست، این جلب رضایت و محبت خدا بالاترین تشویق و پاداش برای مومنین است. عزیزان دو سه تا از دعاهای ائمه را من دلیل می‌آورم و سند، و امشب این را هم هدیه فاطمه معصومه قرار می‌دهم. شما دعای ابوحمزه را قرائت فرمودید. در یک قسمتی از دعای ابوحمزه امام سجاد دعا را جمع می‌کند در دو تا واژه. به تعبیر امروزی‌ها می‌گویند ام‌پی‌تری شد. در قسمت‌های پایانی امام به خدا عرض می‌کند «و اجعل ثواب مجلسی و ثواب منطقی و ثواب ذکری رضاک و الجنة»[42] خدایا ثواب این لیلة القدر ثواب این راز و نیاز، ثواب این شب‌زنده‌داری را دو چیز قرار بده. خدا رحمت کند آیت الله والد می‌فرمود هر جا رسیدید همین را بگویید و بگذرید، این یعنی تمام دعاهای ائمه، برگرفته از همه‌ی پیام‌های قرآن است. یکی خشنودی خدا، خدا دوستتان بدارد خدا ازتان راضی باشد، دیگر بالاتر از این چیزی نیست. در آیه 4 سوره صف «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ»[43] این یحب دنیایی از نکته درش نهفته است. اگر کسی خدا دوست‌دار او بشود خدا از او راضی بشود همه چیز ‌حل است. «يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا»[44] ‌‌امام سجاد به خدا عرض می‌کند خدایا من دو چیز از شما می‌خواهم «رضاکَ»[45] خشنودی خودت، «و الجنة»[46] عاقبت بخیری خودم. خشنودی شما عاقبت بخیر من، این ماحصل همه‌ی دعاهای ائمه است. این را در خاطرتان داشته باشید انشاءالله دعا کنید ما را، در شوط ششم ‌از کوه مروه به سمت صفا دعایی از رسول خدا نقل شده است که در این حد فاصل شوط ششم این دعا را بخوانید. یک قسمتش این است. «اللهم انِّی اسئلک الرضا و الجنة و اعوذ بک من سخطک و النار و ما یقرِّبُنی الیها من قول و فعلٍ او عمل»[47] این کلام رسول الله است. خدایا از تو خشنودی‌ و عاقبت‌ بخیری‌ات را طلب می‌کنم و به تو پناه می‌برم از غضبت و عاقبت بشری و جهنمی شدنم. مردم این را از خدا بخواهید. «و ما یقربنی الیها من قول و فعل او عمل»[48] و هر کاری که من را به سخط شما و غضب شما و دوزخی شدن نزدیک می‌کند، چه در گفتار چه در رفتار و چه در کردار. این هم کلام رسول خدا.

آقا امام صادق علیه السلام، این دعای حضرت است: «اللهم انی اسئلک خیر الخیر»[49] دیگر بالاتر از این را اگر کسی ثابت کرد من جایزه‌اش می‌دهم. یک کسی آمد گفت آقا از این چیزی که شما گفتید بالاتر سراغ دارم. حضرت به خدا عرض می‌کند خدایا خیرالخیر را می‌خواهم، بهترینِ بهترین‌ها، و آن چیز رضوانک و الجنة. دیگر بالاتر از این را ما نداریم، خدا از شما خشنود و شما هم عاقبت بخیر. «و اعوذ بک من شر الشر»[50] خدایا به تو پناه می‌برم از بدترین بدی‌ها، «سخطک و النار»[51] غضبت را و دوزخی شدن را. من بارها به عزیزانی که می‌گویند ما حافظه‌مان این عبارات دعا را نمی‌تواند حفظ کند، دقیقا ترجمان این را شاعر فارسی زبان به ادبیات فارسی گفته است، این شعر را همه‌تان حفظ هستید، این یعنی همین چیزهایی که من گفتم:

خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار

تو خشنود باشی: رضاک، ما رستگار: و الجنة. رضوان الهی و خشنودی خدا اوج خواسته است. در حالات امام باقر دارد حضرت آمده بودند حج، در مسجد الحرام بودند، هم‌زمان هشام‌بن عبدالملک خلیفه‌ی اموی هم وارد شد. همان سال والی مدینه یکی از باغ‌های امام باقر را مصادره کرده بود به ناحق، یکی از همراهان حضرت به حضرت گفت یابن رسول الله فرصت خوبی است خلیفه در مسجدالحرام است بروید طرح موضوع کنید بگویید این باغتان را بهتان برگردانند. انصافا ما بودیم می‌کردیم، ما که خلاف نمی‌خواستیم، اگر از خلیفه‌ی جائر هم تقاضا می‌کردیم تقاضای حق را می‌خواستیم بکنیم. وقتی به حضرت این مطلب را آن ارادتمند امام عرض کرد که آقا خلیفه الان آمده است در مسجد الحرام، و امام هم اگر می‌گفتند خلیفه با رغبت بخاطر عوام فریبی مردم این‌کار را می‌کرد. آقا فرمودند ویحَک، وای بر تو، من در مسجد الحرام از خدا هم باغم را نمی‌خواهم چه برسد به هشام! گفت آقا آمدید در مسجد الحرام از خدا چه بخواهید؟ گاهی اوقات گیر این خُرده پله‌های زندگی هستیم. آقا چکمان دارد برگشت می‌خورد، دختر دم بخت داریم، من نمی‌گویم این‌ها را نگوییم، اصل را اول بگوییم. به حضرت گفت شما آمدید مسجد الحرام از خدا چه بخواهید؟ آقا فرمودند من آمده‌ام مسجد الحرام از خدا خدا را بخواهم. رضاک، بخواهید یک لحظه از خدا جدا نشوید، دنیا با شما باشد یا نباشد، با خدا باش و پادشاهی کن، بی‌خدا باش و هر چه خواهی کن.

یکی دو نکته دیگر از این آیه ما استفاده می‌کنیم، مومنان مجاهد فی‌سبیل الله و رزمندگان سلحشور مخلص، این‌ها محبوب و دوست‌داران خدا هستند، خدا دوست‌دار این‌هاست. قطعا باید در برابر دشمن مقاوم بود، «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»[52] ‌‌استوار در برابر دشمنان ایستاد، و باید مومنان صفوف خود را متحدتر و نفوذ ناپذیرتر در برابر دشمن قرار بدهند «كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»[53].

ادامه‌ی صحبت‌های بنده کلامی از امیرالمومنین در ضرورت‌های نیروهای رزمنده و نظامی بماند در جلسه دیگر. اما به پاس ادب و احترام، برادر عزیزمان مداح اهل‌بیت حاج آقای روستا هم تشریف دارند. حق این است که احترام به ساحت مقدسه‌ی کریمه‌ی اهل‌بیت را انشاءالله رعایت کنیم، وقتی روایتی از امام صادق نقل شد که به زودی از من فرزندی در قم دفن خواهد شد، نقل شده که هنوز دو سال به ولادت امام موسی‌بن جعفر مانده بود، قبل از تولد امام هفتم، امام صادق این روایت را فرمودند که در آینده از من فرزندی در قم دفن می‌شود که برکت او انسان‌های زیادی به بهشت می‌روند. بانویی که در امام جواد علیه السلام این‌گونه معرفی شده «من زارها عارفا بحقِّها وجبت له الجنة» بهشت برای او لازم و واجب می‌شود. من فقط یک جمله عرض کنم این مقدمه توسل شود. آیت الله العظمی مرعشی نجفی اعلی الله مقامه در حالات خودشان می‌نویسند پدرم آیت الله سید محمود مرعشی به من وصیت کرد شما برو قم زندگی کن و هر روز از طرف من یک زیارت حضرت فاطمه معصومه بجا بیاور. لذا خادم‌های قدیمی حرم حضرت معصومه نقل کرده بودند که آیت الله العظمی مرعشی بیش از 60 سال در سحرگاهان اولین زائر حضرت معصومه بود. در حالات این بزرگ مرجع می‌نویسند زمستانی برف سنگین آمده بود، آیت الله العظمی مرعشی عبا روی سر کشیده پشت در صحن حضرت ایستاده بود در برف‌ها، تا در را باز می‌کردند ایشان می‌رفت سلامی به این بی‌بی می‌داد. چرا؟ علتش این است که یک تشرفی آیت الله سید محمود مرعشی پدر آیت الله العظمی مرعشی داشته که ایشان به محضر آقا امیرالمومنین وقتی مشرف می‌شوند، یک تشرفی در حرم سیدالشهدا به محضر معصومین در شب جمعه‌ای که حالا وقت نیست، بماند؛ که من همین اندازه بگویم ایام فاطمیه روبروست، که وقتی ایشان سوال می‌کند که این جریاناتی که نقل می‌کنند از حضرت زهرا می‌پرسد آیت الله سید محمود مرعشی، یا فاطمة الزهرا این‌هایی که می‌گویند یورش آوردند جسارت کردند آسیب رساندند، این‌ها واقعیت دارد؟ حضرت زهرا می‌فرماید هنوز آثارش بر بدنم باقیست. خدمت امیرالمومنین ایشان یک تشرفی داشته است، یک اربعینی را آیت الله سید محمود مرعشی که از اعاظم علمای در نجف بوده، پدر آیت الله الظمی سید شهاب الدین، اربعینی می‌گیرد و در آن اربعین خدمت آقا امیرالمومنین مشرف می‌شود، آقا می‌‌فرماید سید محمود چه می‌خواهی؟ می‌گوید آقا قبر فاطمه زهرا کجاست؟ حالا ایشان در ذهنش هم این بوده که آیا سیادتش محرز است؟ که حضرت وقتی به ایشان می‌فرماید سید محمود قلبش مطمئن می‌شود که سید است. آقا می‌فرماید سید محمود مگر نمی‌دانی فاطمه زهرا خود وصیت کرد «یا علی و لاتُعلِن احداً»[54] جای قبر را به احدی نشان نده این قبر باید مخفی بماند تا مهدی بیاید.

 من خودم یادم است، سال 71 دولت سعودی یک پیشنهادی کرده بود که اگر مسئولین اجازه بدهند هر کجای بقیع بخواهید یک سنگی می‌گذاریم به نام فاطمه‌ی زهرا، آمدند قم خدمت آیت الله گلپایگانی استبصار کردند آقا چنین کاری صلاح است؟ ایشان فرمودند حضرت زهرا که فرمود قبرم مخفی بماند، این دلیل دارد، این غربت قبر پیام دارد، پیامش این است که چرا فاطمه زهرا وصیت کرد مخفی باشد، چه اتفاقی افتاده بود که باید شبانه دفن شود، و قبر او مخفی بماند؟ این سوال باید در ذهن انسان‌های آزاده نقش ببندد و به دنبال جواب صحیح بگردد. لذا ایشان فرمودند قبر باید مخفی بماند ضمن این‌که جای قبر را کسی جز ولی‌عصر مطلع نیست. حضرت فرمود سید محمود حضرت زهرا خود وصیت کرد قبر مخفی بماند، می‌گوید آقا ما با این دلمان چه کنیم؟ این دل هوای کوی فاطمه دارد. آقا فرمود سید محمود هر وقت دلت هوای فاطمه زهرا کرد برو قم زیارت قبر فاطمه معصومه، آن‌چه خدا از عظمت و بزرگی به فاطمه زهرا عنایت کرده است، به فاطمه معصومه منتقل شده است. لذا آقای سید محمود مرعشی وصیت کرد گفت پسرم من که بخاطر اشتغالاتم نجف را نمی‌توانم رها کنم تو که فرزند منی برو در قم زندگی کن و هر روز به نیابت من سلامی به حضرت فاطمه معصومه داشته باش، و عنایت بزرگی هم خدا به آیت الله العظمی مرعشی کرد، حالا اسم این بزرگ مرجع آمد، نقل می‌کنند ایشان اوائلی که آمدند قم یک خانه‌ی اجاره‌ای داشتند، صاحب‌خانه زن بسیار بداخلاقی بود، خیلی سخت‌گیر و این ایراد می‌گرفت که ظرفتان و لباس‌هایی که می‌شویید بروید کنار رودخانه بشویید در خانه آب در چاه نریزید چاه پر می‌شود، موجِر سخت‌گیری بود، آیت الله العظمی مرعشی فرمود یک زمستان یخبندانی بود من از درس آمدم منزل دیدم این خانم دارد به خانواده‌ی ما تندی می‌کند. خانواده‌ی ما یک ظرف آبی گرم کرده بود لباس‌ها را داشت در یک لگنی می‌شست، و این زن بداخلاق ضعیف الایمان هم توهین و جسارت که چرا لباس در خانه می‌شویید باید بروید کنار رودخانه. آیت الله مرعشی وارد می‌شوند می‌گویند خواهر من این هم مثل خواهر توست، تو خودت در این یخبندان در کنار رودخانه لباس می‌شویی که به او می‌گویید برو بشوی؟

دو سه تا توهین زشت به آیت الله مرعشی می‌کند. آیت الله العظمی مرعشی خیلی ناراحت می‌شود، وقتی این جسارت را به آیت الله مرعشی می‌کنند ایشان سریع از منل می‌آید بیرون و می‌رود حرم، یک سلامی می‌دهد و می‌گوید بی‌بی یا ما سرباز نالایقی هستیم و ما را به سربازی قبول نداری، بگویید ول کنید برویم دنبال کار دیگر، یا شما کاری ازتان ساخته نیست به ما بگویید برویم در خانه‌ی کس دیگری. خوب ایشان خیلی ناراحت شده بود با آن توهینی که این زن کرده بود. می‌گوید این حرف را زدم، برگشتم آمدم منزل، به خانواده گفتم می‌خواهم بخوابم ساعتی حال روحی من خوب نیست، صدایم هم نزنید. می‌گوید تا خوابیدم خواب دیدم در صحن حضرت معصومه هستم فرشتگان دارند آب و جارو می‌کنند، گفتم چه خبر است؟ گفتند فاطمه معصومه دارد می‌آید. یک وقت دیدم بانویی دارد می‌آید به سمت ما، بانویی محجبه، سلام کردم، فرمود سید شهاب الدین حالا دیگر ما کاری ازمان ساخته نیست؟ می‌خواهی ما را رها کنی جای دیگر بروی؟ تو کی از ما خانه خواستی که ما خانه‌دارت نکردیم، تو کی مشکلت را به ما گفتی و مشکلت را حل نکردیم؟ می‌گوید این را که حضرت فاطمه معصومه به من گفتند این‌قدر خجالت کشیدم که از خجالت از خواب بیدار شدم، تا بیدار شدم دیدم دارند در می‌زنند، خانواده گفت یک کسی دم در با شما کار دارد. آیت الله العظمی مرعشی می‌گوید رفتم دم در، دیدم یک آقایی از تبریز آمده بود، گفت سید شهاب الدین شما هستید؟ گفتم بله، گفت یک کیفی دستش بود، گفت عموی شما که از ثروتمندان در تبریز است، این بچه‌دار نمی‌شد، نذر کرده بود که خدایا اگر یک اولاد پسری گیرم آمد برای یکی از سربازان امام زمان در قم خانه می‌خرم. خدا یک پسری بهش داده، این پول را داده به من، پول یک خانه است شش هزار تومن در این کیف است، گفته بروید بدهید به پسر برادرم خانه ندارد در قم، آقا سید شهاب الدین می‌گوید کیف پول را گذاشتم در اتاق، وضو گرفتم لباس پوشیدم، رفتم حرم سرِ خجالت به زیر افکندم، گفتم بی‌بی ما را ببخش، ما کم‌حوصله‌ایم، ما در نمی‌زنیم، ما تقاضا نمی‌کنیم، شما خاندان کرمید.

این بانوی مجلله به شوق دیدن برادر از مدینه آمد، اما در قم به لقای الهی پیوست. مردم هم تجلیل کردند، تکریم کردند، حالا بعضی‌ها ناقلند می‌گویند خبر شهادت امام رضا به فاطمه معصومه رسید این خانم از این خبر دق کرد، بیمار شد مدتی مریض و جان به جان آفرین تسلیم کرد، بگویم بی‌بی، کریمه‌ی اهل‌بیت فاطمه معصومه، خبر شهادت برادرتان شما را این‌گونه متاثر کرد این‌گونه نگران کرد، اما از یک خواهر دیگری هم بگویم، آن خواهر شاهد صحنه بود، آن خواهر حاضر در میدان بود.

خودم دیدم که صحرا لاله‌گون بود، زمین از خون یاران غرق خون بود

خودم دیدم زبالای بلندی، که محبوب خدا را سربریدند

خودم دیدم علی‌اکبرم را، خودم دیدم علی‌اصغرم را

خودم دیدم حسینم تشنه‌ جان داد، چه جانی بر لب آب روان داد

یک وقت دست‌ها را به سر گرفت رو به مدینه کرد صدا زد وا محمداه وا علیاه وا حسیناه

 

[1] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی

[2] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی

[3] اللهوف (ترجمه فهری) ص160

[4] محمد آیه7

[5] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی

[6] بقره آیه152

[7] بقره آیه152

[8] بقره آیه152

[9] ابراهیم آیه7

[10] ابراهیم آیه7

[11] ابراهیم آیه7

[12] بقره آیه40

[13] غافر آیه60

[14] وسائل الشیعه ج16 ص282

[15] محمد آیه7

[16] محمد آیه7

[17] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی عج

[18] نمل آیه3

[19] نمل آیه3

[20] نمل آیه3

[21] نمل آیه3

[22] حج آیه41

[23] حج آیه41

[24] حج آیه41

[25] حج آیه41

[26] صف آیه4

[27] دعای جوشن کبیر بند19

[28] مائده آیه54

[29] مائده آیه54

[30] مائده آیه54

[31] مائده آیه54

[32] مائده آیه54

[33] مائده آیه54

[34] مائده آیه54

[35] صف آیه4

[36] فتح آیه29

[37] دلائل الامامة ص182

[38] مائده آیه54

[39] صف آیه4

[40] صف آیه4

[41] صف آیه4

[42] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی

[43] صف آیه4

[44] صف آیه4

[45] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی

[46] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی

[47] دعای رسول خدا در شوط ششم صفا و مروه

[48] دعای رسول خدا در شوط ششم صفا و مروه

[49] من لایحضره الفقیه ج1 ص492

[50] من لایحضره الفقیه ج1 ص492

[51] من لایحضره الفقیه ج1 ص492

[52] صف آیه4

[53] صف آیه4

[54] دلائل الامامة ص133

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه