استاد حدائق روز دوشنبه 17 آبان 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»[1]
صدق الله العلی العظیم
سخن در جلسات گذشتهی مجلس با محوریت سبک زندگی مهدوی، در این قسمت از دعای امام عصر برای فقرا و نیازمندان که امام دو خواسته را برای افراد نیازمند از خدا تقاضا میکند. یکی مسئلهی صبر و شکیبایی و دوم مسئلهی قناعت. اینها برای همه لازم و ضروری است مخصوصا انسانهایی که دچار تهیدستی اقتصادی قرار گرفتهاند. و الّا صبر یک صفت ارزشمندی است برای هر فردی در هر زمینهای و خداوند بشارت میدهد انسانهای صابر را در همهی مراحل صبر که اشاره شد. و دوم صفت قناعت بود، قانع زیستن، که بخش هم توضیحاتی داده شد، در این وقت امشب مجلس من چند نکته را در راههای رسیدن به قناعت و در مورد آیهی 131 سوره مبارکه طه و توصیهای که خدا به پیغمبر اکرم میفرماید و تذکری که به رسول الله میدهد عرض کنم.
اما در راههای رسیدن به قناعت یکی از روشها چشم طمع به مال دیگران نداشتن است. این روح انسان را قانع میکند. مال مردم مال مردم است. اینکه ما نگاهمان به اموال دیگران افکنده نشود و در مسائل اقتصادی به بالادستمان نگاه نکنیم. در روایات مکرّر توصیه شده، هم در کلام امیرالمومنین و هم روایتی که مرحوم شیخ طوسی و مرحوم مجلسی اعلی الله مقامهما نقل کردند از امام صادق علیه السلام که امام صادق میفرماید «انظر الی من هو دونک و لاتنظر الی من هو فوقک»[2] در مسائل دنیایی به زیردستانتان نگاه کنید نه به بالادستانتان. آقا خانهی من واحد دو خوابه است فلانی خانهاش هزار متری است، خوب حریص میشوی، قناعت میرود کنار. مردم در مسائل دنیاییتان زیردستان خودتان را نگاه کنید. حالا توصیهای و تذکراتی هم عرض خواهم کرد که در این نوع نگرش و نگاه انسان به چه آرامشی میرسد.
امام میفرماید در مسائل دنیایی همیشه زیردستانتان را نگاه کنید به بالادستتان نگاه نکنید، بعد حضرت میفرماید «فکثیرا ما قال الله عز و جل لرسوله»[3] خدا زیاد به پیغمبر این توصیه را فرمود که «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُم»[4] رسول الله زیادی اموال و زیادی اولاد کفار و مشرکین تو را به شگفتی و تعجب نیندازد. آقا فلانی که تارک الصلاة است میلیاردر است ما که نماز شب خوانیم قسط بدهکاریم. بابا اینجوری نگاه نکن به دنیا حریص میشوی، قناعت رخت میبندد. برای رسیدن به قناعت یک راهکار این است که اهلبیت توصیه فرمودند، به استناد آیات قرآن که در مسائل مالی در هر شرایط سختی که باشید، سختتر از شما هم افرادی هستند که مبتلا هستند. آنها را که نگاه کردی شاکر میشوید که خدایا وضع ما مثل وضع بقیه نیست، الحمدلله رب العالمین، و دوم حریص نمیشوید. این قناعت میآید در جایگاه خود قرار میگیرد.
از کارهای دیگری که ما را به قناعت میرساند خود شکرگذاری است. لفظ الحمدلله سر زبان بودن قانعت میکند. یک کسی آمد گفت حاج آقا ذکر که میگویید اثر دارد اثرش کجاست؟ گفتم حالا بهت میگویم اثرش کجاست. گفتم تا حالا دشنام شنیدید؟ گفت بله، گفت دشنامت که دادند از این دشنام خوشحال شدی یا ناراحت؟ کسی از دشنام و ناسزا خوشحال نمیشود بدش میآید. گفتم سخن بااحترام و باادب هم شنیدهای؟ گفت بله، گفتم از آن ناراحت شدی یا خوشحال؟ گفت قطعا خوشحال. گفتم این اثر کلام است. مومن اگر زبانت به الحمدلله رب العالمین گشوده شد خدا میفرماید زیاد میکنیم نعمتت را. عرض خدا اگر خوردی و عِرض خدا را بردی ازت میستاند. دیدید به بعضیها میگویی آقا وضع چطور است؟ میگوید وضع خراب است. خراب است! واقعا وضعت خراب است! آبروی نعمت خدا را نبر، بگو الحمدلله رب العالمین. گاهی اوقات این الحمدلله سر زبان ما نمیآید.
روز گذشته یک جایی بودیم، پدر و مادری جوانشان را آورده بودند گفتند این جوان ما مشکلاتی دارد خودش آمده بگوید به شما. گفتم حالت چطوره؟ گفت الحمد لله رب العالمین، گفتم آفرین یقین بدان خدا کمکت میکند.
شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند
در موارد فراوانی خدا در قرآن وعده داده سپاسگذاری کردید زیادش میکنم کفران کردید ازتان میگیرم. یک بخشی از مردم جامعه مبتلا شدند به کفران نعمت. پری ظرف زندگیشان را نمیبینند خالیاش را میبینند. یک آقایی مادرش سرطان استخوان داشت بعد هم با همان بیماری فوت کرد، گفت حاج آقا من این مادر را که پیش دکتر مخصوص و حاذقش میبردیم، دکتر روند بیماری را که میدید، پناه بر خدا حالا سرطان خدا از بیماریهای پر درد است. میگفت این دکتر که عکسها و آزمایشها را که میدید به من میگفت این مادر شما در خانه سر و صدا هم میکند؟ اینجا که ساکت است. گفت من میگفتم ما در منزل صدایی که از مادر میشنویم گاهی فقط میگوید الحمدلله رب العالمین. دکتر به من گفت این مادر شما با این مریضی باید خانه را روی سرش بگذارد. گفت حاج آقا فقط این صدا را از مادر میشنیدیم تا فوت کرد. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد، روزهای آخرشان در بیمارستان، از طریق لوله غذا به ایشان میدادند، شیلنگ در دهان ایشان، زیر سرم، آیت الله دستغیب میگفتند من آمدم دیدن ایشان گفتم حاج آقا حالتان چطور است؟ گفتند لوله هم در دهان ایشان بود، به زحمت دهانشان را جمع کردند و این جمله را گفتند «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[5] روی تخت بیمارستان و زیر سرم و در آن حالت سخت، اگر ایمان آمد ناسزا نمیگوید. عزیزان شکرگذاری از آنچه خدا به ما داده...، خیلی چیزها خدا به ما داده ولی ما یادمان رفته، برای آمدن به مسجد ما شبها شکر میکنیم، برای نماز اول وقت خواندمان برای اینکه چشممان میبیند برای اینکه زبانمان سخن میگوید برای اینکه حواسمان جمع است برای اینکه روی تخت نیفتادیم، گفتیم و نعمت نماند؟ نظام اسلامی شکر دارد برای نظام اسلامی شکر کردیم؟ نعمتهایی که خدا تفضل کرده اینها را شکر کردیم؟ اگر شکرگذاری کردیم از آنچه خدا به ما تفضل نموده و در کنار این شکرگذاری بخشش هم کردیم، صِرف الحمدلله نه، آن که خدا به او لطف کرده، حمد زبان او هدایت مردم است، حمد ثروت فراوان رفع مشکلات مردم است، حمد مسئولیت و قدرت گرهگشایی امور مردم است. حمد بازوی قوی و جثهی توانا دستگیری از ناتوان است. بالاخره حمد و شکر عملی هم باید بجا بیاوریم. این انسانها را میبرد در مسیر قناعت، این نکته دیگر.
از عواملی که در قانع کردن انسانها بسیار تاثیر گذار است و در روایات هم توصیه شده، مطالعهی در زندگی گذشتگان مخصوصا انسانهای قانع است. کسانی که قانع زیستند با عزت زندگی کردند و زندگی خوبی را به پایان رساندند. بالاخره زندگی اینها را وقتی انسان مطالعه میکند که اینها با چه مناعت طبعی با چه نگاهی، با حریت با عزت زندگی را پشت سر گذراندند، این میشود برای ما درس، برای ما میشود الگو.
نکته دیگر از راههای رسیدن به قناعت، تفکر در علت جمعآوری مال و ثروت و آفات ثروت زیاد. ببینید عزیزان لقمان به پسرش گفت پسرم از سوالهایی که خداوند روز قیامت از همه میپرسد، سر از خاک بیرون آوردید اجازه حرکتتان نمیدهند مگر اینکه برای این چهارتا سوال جواب آماده کرده باشید. این سوالش را من امشب روی منبر به شما رساندم بروید دنبال جوابش.
یکی اینکه عمرتان را چگونه گذراندید، دوم جوانی را چگونه سپری کردید، سوم اموالت را از کجا بدست آوردی، چهارم اموالت را در کجا مصرف کردید؟ اگر کسی میخواهد قانع شود در این جمعآوری اموال و آفتهای دنیایی آن تفکر کند. یک بخشی از کسانی که ثروت جمع کردند متاسفانه مدیریت خوب نکردند ثروتها در مسیرهای اشتباه و انحراف قرار گرفت، حتی آنهایی که از حلال بدست آوردند...، امیرالمومنین به کمیل فرمود، فرمود آقای کمیل ثروتت هر چه زیادتر شود دشمنانت بیشتر میشوند. من آدم سراغ داشتم فرودگاه به فرودگاه بچههایش دنبالش بودند که این بابا را از بین ببرند دسترسی به اموالش پیدا کنند. این آفت مال است، گاهی اوقات فرزندت دشمنت میشود. در همین دفتر مسجد النبی، این مکان شاهد است «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[6] پیرمردی با فرزندش که دختر خانمی پنجاه ساله بود آمد در همین دفتر مسجد. آن پیرمرد بیچاره گفت آقای حدائق ببینید دختر من چه میگوید! گفت من به پدرم میگوید خانهات را بفروش سهم ما را بده. گفتم خودش کجا برود؟ گفت جورش را میکشیم. مردم مال دنیا این است، دلتان برای خودتان بسوزد. حمّالة الحطب نشوید.
ای که دستت میرسد کاری بکن، پیش از آن کز تو نیاید هیچکار
گفتم مال شما را بدهد؟ مگر این خانه را شما برای ایشان خریدید؟ گفت خیر، پس چه میگویید؟ گفت مالی که بناست بعد از مرگش به ما برسد الان بدهد به ما، ما الان نیاز داریم. گفتم این پدر پیر در این کهولت سن آواره و سرگردان بشود که شما میخواهید رفاه داشته باشید؟ بعد هم با یک تکبری میگویید جورش را میکشم؟ ببینید آقایان این ما هستیم، حتی پاره تن آدم میگوید بفروش بده به من. اینها را من بهتان میگویم مردم باید عبرت بگیرید.
سالی روز میلاد حضرت زهرا بود، رفتم خانه سالمندان در بلوار عدالت، حدود نزدیک چهل پیرزن آنجا داشتند نگهداری میشدند، این را من خودم دیدم، مربوط به لای کتابها نیست، اینها وقایع شهرتان است. یک جعبه شیرینی هم گرفتیم، روز میلاد حضرت زهرا بودند یادتان نرود. حالا مادرت رحمت خدا رفته، این مادران بیچارهای که در خانه سالمندان نگهداری میشوند سر میزنید؟ در این مرکز نگهداری جانبازان دفاع مقدس سرکشی میکنید؟
یک جعبه شیرینی گرفتیم رفتیم آنجا احوالپرسی، در بین همه این خانمها دو تا خانم بود که در جا افتاده بودند، بقیه سالم بودند سرپا بودند راه میرفتند حرف میزدند مشکل نداشتند. ما یکی یکی احوالپرسی کردیم مادر حالتان چطور است سلامتید خوبید خدا سلامتی بدهد، جویای حال میشدیم. آن مسئول مجموعه گفت حاج آقا بعضی از اینها هستند که اولاد ندارند ولی بعضی از اینها هستند که بچههایشان اصلا سراغشان را نمیگیرند، گذاشند و رفتند، ما در پول ادارهی اینها مشکل داریم. در هزینهی اینها مشکل داریم، به بچههایشان تماس میگیریم میگویند به ما ربطی ندارد. یکدفعه دیدم وقتی داشتم میرفتم یک پیرزنی دوید دنبال ما آمد این گوشه عبای ما را کشید گفت آقای حدائق تو را به خدا قسم من را از اینجا ببرید. من خانه دارم، من زندگی دارم، شما از در اینجا من را بگذار بیرون من بلدم بروم خانهی خودم. رو کردم به رئیس این مجموعه گفتم این خانم را چه کسی آورده اینجا گذاشته؟ گفت پسرش، گفت یک پسر شرّی دارد آورده از ما التزام گرفته که اگر مادر ما از اینجا بیرون رفت چنین و چنان. مردم مال دنیا اینگونه است. مال خودت است! آن دورانی که از پا افتادی مدیریت میکنند نمیگذارند آنجوری که تو میخواهی، آنجوری که آنها میخواهند. البته این هم ریشه دارند. مردم الان که کار دستتان است اگر خوب کار نکردی فردا که کار افتاد دست بچههایتان خوب کار نمیکنند. بارها این را من عرض کردم بعضیها فکر میکنند تربیت اولاد صالح، آشنا کردن فرزندان به مبانی دینی خدمت به جمهوری اسلامی است، بابا خدمت به خودت است روز پیری ولت نمیکند حرمتت را نمیشکند.
من آن روی سکه را هم بگویم. آقایی بود از متدینین شیراز یک سال در کما بود بعد به رحمت خدا رفت. خدا رحمت کند آیت الله والد، من در خدمت ایشان رفتیم منزل ایشان. این آقا در بیهوشی مطلق بود یک سال در خانه، این صحنه را من دیدم. دخترهایش مثل پروانه دور این پدر میچرخیدند، اصلا مثل اینکه این پدر زنده است، دست این آدم را میبوسیدند صورتش را میبوسیدند از طریق دهان غذا بهش میدادند سرم بهش وصل کرده بودند، هوش و حواس نداشت، آنها یک نوع فرزند این دختر خانم در دفتر هم یک نوع فرزند. خوب تربیت کردی میشود آن، بد تربیت کردی میشود این.
لذا عزیزان برای اینکه حالت قناعت در انسانها ایجاد شود، این آفتِ دنیایی ثروت را یادتان نرود. مال به تعبیر امیرالمومنین افزایشش افزایش دشمنان را بدنبال دارد. علم افزایشش افزایش دوستان را بدنبال دارد. مال هر چه بیشتر شد شما باید حفظش کنید، اما دانش و فضیلت هر چه بیشتر شد آن میشود حافظ شما. به این نکات اگر کسی دقت کرد، حالا بعضیها میگویند برای اولادمان ذخیره میکنیم، خوب خدای شما خدای اولادتان هم هست. شما خیلی از چهرههای تاریخ را میبینید که در شروع طفولیت سرپرستهای خود را از دست دادند. در رأس آنها پیامبر، پیامبر در شکم مادر پدرش را از دست داد، شش ساله مادر از دست داد هشت ساله جدش را از دست داد، ببینید خدا از این شخص چه کسی را تربیت کرد؟ خاتمالانبیا محمدبن عبدالله. خود مرحوم حضرت امام در آن بدو تولد پدرش را خوانین خمین کشتند و شهید کردند، هفت سالگی مادرش از دنیا رفت شد بنیانگذار جمهوری اسلامی. مردم یادتان نرود خدایی متکفل امور همهی ماست که هزاران هزار برابر بیشتر از ما، ما را دوست دارد. آقا بچههایمان چه میشوند؟ بچههایتان خدا دارند، تو پدری او خداست. تو مادری او خداست. خدا این نمونههای در تاریخ را هم نشان داده برای تقویت قلب انسانها. حضرت عیسی که پدر ندارد و بدون پدر متولد میشود با اعجاز الهی، ببینید یک آقازادهای که پدر بالای سرش نیست میشود پیغمبر الهی. اینها درس تاریخ است. گاهی اوقات میگویند آقا من فکر آیندهی بچههایم هستم، بابا فکر امروزش باش تربیت امروزش را فراموش نکن، ما که مامور به فردا نیستیم، ما مامور انجام وظیفهی امروز هستیم. لذا این نکته را فراموش نکنیم که اگر اموال برای اولاد دارد ذخیره میشود، اولاد ما خدا را دارد که آفریدگار است که رازق است. وقتی لحظات آخر عمر حضرت موسی بود عضر کرد خدایا این بچهی خردسال ما تکلیفش چه میشود؟ خطاب شد موسی فرزندت را به ما بسپار، ما او را آفریدیم ما او را مدیریت میکنیم. اینها سبب میشود که قناعت در انسانها قوی شود.
آقایی آمد گفت پیش ما گفت حاج آقا ما بخاطر گرفتاری و بدهکاری نمیرسم بیایم مسجد، حرف سالها قبل است. چیست گرفتاریت؟ گفت من 700 میلیون بدهکارم، دو تا آپارتمان برای دختر و پسرم خریدم بدهکار شدم. دخترت چند سالش است؟ پنج سال، پسر؟ هفت سال. دختر پنج سالهات را میخواهی شوهر بدهی؟ گفت برای آیندهاش است. اینها سبب میشود آدمها حریص شوند. ما اصل را فراموش کردیم به فرع پرداختیم. من به تربیت همین دختر پنج ساله امروز در حد خودش نمیپردازم، ولی برای 15 سال 20 سال دیگر فکر اقتصادی دارم. این میشود نتیجهی همین اوضاعی که امروز شما میبینید. اینها همان ضعف ایمانی است که متاسفانه در بعضیها رسوخ کرده. این را هم بگویم آقایان، نانآورها، شما تا هستید مسئولید، بعد از مردن شماها تکلیفی دیگر ندارید کمااینکه خداوند از شما تکلیف نمیخواهد. تا زندهاید باید نماز بخوانید بعد از مردن دیگر نماز نباید خوانده شود. بنده تا هستم باید عائلهی خودم را مدیریت کنم، اینها را با آن شرایط شرعی تامین کنم، از دنیا رفتم به من ربطی ندارد، آن خدا باید اداره کند و اداره میکند. تا هستید کار دست شماست کمااینکه یک مدیر تا وقتی مجموعهای را مدیریت میکند باید پاسخگو باشد، وقتی این مدیر بازنشست شد جریانات بعد از بازنشستگی او دیگر به او ربطی ندارد آنرا دیگران باید پاسخگو باشند. ما متاسفانه امروز وظیفهی خودمان را رها کردیم برای آیندهی نیامده و این خلاف مبانی توحیدی است.
و یک نکته دیگر هم عرض کنم، اگر ما این اموال را برای خودمان داریم جمع میکنیم به اندازهی بودنمان جمع کنیم. آقا امیرالمومنین فرمود مردم دنیایتان را به اندازهی بودنتان بخواهید، چند سال میخواهید زندگی کنید؟ صد سال، این دوره کسی صد ساله هم زندگی نمیکند. بابا بساط صد ساله پهن کن نه بساط هزار ساله. آقایی در بازار سال 68، یعنی 32 سال قبل از دنیا رفت، یکی از متدینین بازار که الان زنده است مریض است در خانه است خدا شفا بهش عنایت کند، گفت من آقای حدائق من در جلسهی بچههایش بودم، چون این حاجی با ما خیلی رفیق بود به ما گفتند شما بیایید بزرگتری کنید سال 68. گفت حاج آقا در آماری که در آوردند بچههایش لیست کرده بودند داشتند سهم الارث را بررسی میکردند و من را هم بعنوان یک بزرگتر شاهد گرفته بودند، گفت یک قلم جنس این آقا سال 68 هشتصد میلیون تومان در انبار بود! سال 68 سال نه الان، 32 سال قبل! یک قلم جنسش هشتصد میلیون تومان، یک رقم کالا، و کالاهای دیگر. این آقا میدانید چگونه مرد؟ واجب الحج بود و حج نرفت، نماز نمیخواند ولی پول الی ماشاءالله داشت. حالا آیهاش را برایتان میخوانم. ما را خلق کردند برای پول جمع کردن؟ برای توسعهی دنیا؟ هدف این بود؟ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون»[7] این است؟ یک عمر زندگی کنی با نماز قضا، با حج تعطیل شده؟ گفت حاج آقا من به بچههایشان گفتم یک پنجاه سالی برای این پدرتان نماز روزه بخوانید یک حجی برایشان استیجار کنید، در همین شیراز در همین بازار وکیل. گفتم شاهد و ناظر آن جلسه هنوز زنده است. چقدر میخواهید زندگی کنید؟ امیرالمومنین فرمود دنیا را به اندازهی بودنتان بخواهید «أن تعمَل لدنیاک بقدر عمرِک فیها»[8] این یک پیام دارد، پیامش هم این است که بشر تو یک ثانیهی زندگیات هم معلوم نیست دست خودت باشد. چون دنیایت معلوم نیست خیلی بساط را پهن نکن. امشب کسی میتواند تضمین کند من فردا صبح زندهام؟ ما میتوانیم تضمین کنیم به سلامت از این مجلس خارج شویم؟ پیغمبرش این ادعا را نمیکرد. رسول الله میفرمود من چشم روی هم میگذارم نمیدانم زنده میمانم یا نه؟ بشری که اینقدر مرگ به تو نزدیک است خیلی بساطت را پهن نکن در این دنیایی که ثبات ندارد قرار ندارد، امیرالمومنین میفرماید به اندازهی بودنت بخواه، چون بودنت معین نیست، خیلی سرمایهگذاری نکن. دیدید در عالم اقتصاد میگویند آقا اینجا سرمایهگذاری نکن خیلی اعتبار ندارد معلوم نیست در آن چی در بیاید. اما آنجایی که امیرالمومنین فرمود سرمایهگذاری مطلق کنید برای آخرتتان است «و أن تعمل لآخرتک بقدر بقائک فیها»[9] امیرالمومنین میفرماید برای آخرت به اندازهی زندگی دائمتان کار کنید. یعنی هر چه میتوانید برای آخرت کار کنید هر چه از دستت میآید کفهی آخرتت را سنگین کن در خدمت به مردم در عبادت در اخلاق در ذکر در نماز خسته نشوید. ولی در مسائل دنیایی باید سنجیده کار کنید. دقت کنید دنیا را به اندازهی عمرتان بخواهید. باز این حدیث را من بگویم بعضیها یک برداشتی دارند، اما بزرگان یک برداشت دیگر اینجا دارند. حضرت میفرماید «إعمل لدنیا کانک تعیش ابدا»[10] در دنیایتان یکجوری کار کنید مثل اینکه همیشه هستید، آخرتتان را یکجوری کار کنید مثل اینکه دارید میروید. یعنی چه؟ یعنی اگر کار دنیاییتان امروز نشد بگویید فردا هم هست، خیلی غم و غصهی کار دنیایت را نخور. اما کار آخرتت را بگو موقت است، اگر بداد نرسیدم دارم فردا میروم، نماز قضایت را نگذار در کارنامهات بماند. اما حالا این کار دنیاییات اگر امروز نشد بگو فرداها هم روز خداست. دیدید شما دو تا کار دارید پیشرو، یک کار موقت است یک کار ناموقت است. بنده دوتا کار میخواهم امروز انجام دهم، یک کار امروز نشد فردا میشود انجام داد اما یک کار دیگر امروز باید انجام دهم، گذشت دیگر گذشت. امیرالمومنین میفرماید کارهای آخرتیتان را اینجوری ببینید. کارهای آخرتی را فرصت تمام شده ببینید، کارهای دنیایی را بگو فرصت هست، کار دنیا را به دنیا واگذار. این نگاه دینی است، خوب آثار اجتماعی قناعت را هم من بگویم، اگر قناعت در جامعه حاکم شد، از برکات آثار اجتماعی قناعت این است که حق محرومان، حق مستضعفان و بقیهی مردم ضایع نمیشود. ببینید رسول الله فرمود اگر فقیری دیدید برهنه ماند فقیری دیدید گرسنه ماند فقیری دید آخرتش را به دنیا فروخت، «فبمنعهم الاغنیا» چون ثروتمندان کار نمیکنند. چند درصد شما آدمهای غنی سراغ دارید که خمس بدهند، معمولا آدمهای خمس بده قشر متوسط و معمولی جامعه هستند. آن افرادی که باید بیایند میلیاردی خمس بدهند چند درصدند، اصلا پای کار نمیآیند اصلا شیطان نمیگذارد که بیایند، خوب در اموال اینها حق ضعفاست. چند درصد از میلیاردرها زکات مالشان را میپردازند؟ راوی آمد به امام صادق عرض کرد یابن رسول الله چرا خدا نصاب زکات را بیشتر ذکر نکرد، بیشتر بدهند تا فقرا تامین شوند. امام صادق فرمود اگر به همین مقداری که خدا حق معین کرده در اموال مردم نسبت به پرداخت و رد آن به نیازمندان و فقرا، مردم عمل میکردند، فقیر روی زمین باقی نمیماند. کمیتهی امداد، انجمنهای خیریه، اینها مال این است که آنهایی که باید به وظیفهشان عمل کنند نکردهاند. آنهایی که باید بدهند نمیدهند، چند درصد دارند به وظیفه عمل میکنند؟
دِرَمداران عالم را کرم نیست ،کرمداران عالم را دِرَم نیست
اگر قناعت بود و آن آقای میلیاردر قناعت داشت میگفت این همنوع من است همکیش من است، این هم خواهر و برادر من است، جد ما آدم است و حوا، نسبت به او هم رسیدگی میکرد محبت میکرد، کمک میکرد، لذا وضع اقتصادی این نمیشد. بالاخره هر کسی در خانوادهاش افراد توانمند هستند افراد توانگر هستند، اگر این روحیهی قناعت بود دست ضعفای فامیلش را میگرفت، ضعفای محلهاش را میگرفت، از اینکه خدا داده، از مال خدا برای خدا به خلق خدا کمک میکرد. این است که از برکات آثار اجتماعی قناعت در جامعه که حق ضعفا ضایع نمیشود. امروز اگر شما کمیتهی امداد دارید این ناشی از این است که توانگران ثروتمندان بخشیشان به وظائفشان عمل نمیکنند، آنهایی که خدا بهشان داده یک بخشیشان دارند کوتاهی میکنند، لذا متدینین خیریهها کمیتهامداد دارند باز زمینماندهی آنها را باز از قشر متدینین استیصال میکنند و جمع میکنند. این یکی از آثار اجتماعی قناعت است. قطعا اگر قناعت در جامعه حاکم شد جامعهای معتدل و میانهرو شکل میگیرد. مردم دیگر حرص نمیزنند، مردم طمع نمیکنند، این وضعیتی که متاسفانه امروز ما شاهدیم یک مقداری بیانصافی شیوع پیدا کرده این رخت برمیبندد. آن حالت میانهروی و اعتدال در همهی جامعه شکل میگرفت.
و نکته دیگر همهی انسانها به حق و حقوق خودشان راضی و طمع آنها را در دام خودش اسیر نمیکرد. اگر این قناعت حاکم بشود، بنده به حق خودم و به آن حقوق خودم رضایت دارم، از مستحبات تجارت این است که پیامبر میفرماید اگر زندگیتان تامین است دیگر سود نگیرید. این را همه باید اجرا کنید، اگر یک تاجر متدین دهتا تاجر متدین صدتا تاجر متدین بخواهند به این حدیث عمل کنند بقیه عمل نکنند بعد میشود وضع همین. همه باید بیایند سرخط، خدا میفرماید جامعه اگر بخواهد اصلاح شود همه باید تلاش کنند، یعنی این نگاه باید بشود نگاه جمعی، همه اینگونه به یکدیگر نگاه کنند، بنده دیگری را از خودم جدا نکنم، قطعا این جامعه میشود یک جامعهی ایدهآل و یک جامعهی شایسته.
من این آیهای که تلاوت شد، چند تا نکته در این آیه ذکر کنم. خطاب آیه به رسول الله است، علت نزول این آیه را هم من عرض کنم، مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه مینویسد یک روز پیغمبر از یک یهودی تقاضای مقداری آذوقه کردند، مردم، مسلمانها، اسلامی که شما امروز دارید زحمتش را پیغمبر کشیده، سختیها را پیغمبر دید، پیغمبر رهبر جهان اسلام بود، گاهی اوقات آنقدر در فشار شدید اقتصادی بود که پیغمبر به یک یهودی میگوید یک مقداری آذوقه بده قرض، و آن یهودی هم نداد، رد کرد سخن رسول الله را، کدامتان به اینجا رسیدید؟ خیلی پرادعا هستیم، خیلی پرتوقع هستیم، آقا ما! مسلمان، نماز خوان، حق ما این است؟ ما باید چکمان برگشت بخورد؟ ما باید مشکل اقتصادی پیدا کنیم؟ بابا ما خاک پای پیغمبر نمیشویم، آیه مبارکه 31 سوره طه شأن نزولش همین است. رسول الله آنقدر در سختی اقتصادی بود با اینکه رهبر جهان اسلام بود، از یک یهودی تقاضای نسیه کرد آن یهودی هم دست رد به سینهی پیغمبر زد آیه نازل شد «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»[11] یا رسول الله این یهودی رد کرد تقاضای شما را، نگاهت به این نعمتها و متاعی که ما به اینها دادیم نباشد. مردم یکوقت سست نشوید، این هشدار را خدا به پیغمبر داد. آقا من یک جوان حزباللهی متدین وضعم این، آن جوان لامذهب کافر وضعش آن! جواب: خدا میفرماید خیلی نگاه به اینها نکنید. مای نماز شبخوان گرفتار، آن شرابخور تارک الصلاة در اوج رفاه اقتصادی! «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»[12] خدا میفرماید نگاه به اینها نگاه نکنید به اینها نظر نیفکنید، نسبت به این متاعی که ما به اینها دادیم، «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»[13] اینها مثل گلهای ناپایدار است، زَهرة یعنی شکوفه، شکوفهای که گل نمیشود. ما به اینها دادیم یک امکاناتی، اینها امتحان برای اینهاست دلیل بر فضیلت اینها نیست. لذا بارها عرض کردم هر کسی ثروت داشت معلوم نیست خدا دوستش داشته باشد هر کسی قدرت داشت دلیل بر این نیست که محبوب است، هر کسی زیبایی داشت دلیل بر محبوبیت نیست، دلیل بر امتحان است. خدا میفرماید ما داریم میآزماییم شما را، یکی را با پول یکی را با سواد یکی را با چشم و ابرو یکی را با همهاش، به آنچه خدا داده دارید آزموده میشوید. «لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ»[14] خدا میفرماید ما داریم اینها را میآزماییم. رسول الله اینها امکانات مادی دارند، خیلی نگاه نکن به این دارایی اینها و امکانات اینها، اینها مثل همان شکوفههایی است که گل نشده از بین میروند «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»[15] رزق خدا برای تو خیر است و ماندگار.
چند تا نکته من در این آیه عرض کنم و عرائض را جمعبندی کنم. اینها سبب میشود که انسان روح قناعت درش تقویت پیدا شود. یکی از روشهایی که انسان اگر بخواهد به رضوان الهی برسد این است که زرق و برق دنیا او را خیره نکند. اُه اُه عجب خانهای! اُه اُه عجب ماشینی! خدا شانس بدهد چه امکاناتی! آقا زرق و برق دنیا ضربه فنیات نکند، خواهرم امکانات مادی بعضیها ما را از خدا غافل نکند. اگر میخواهی به مقام رضایت پروردگار برسی و خدا از تو راضی باشد مراقب باشد زرق و برق دنیا تو را خیره نسازد. «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»[16] این نکته اول.
یک نکته دقیق دیگر هم عرض کنم که در جاهای متعددی در قرآن اشاره شده است. چشم عنصر عجیبی در مملکت انسان است. شاعر هم میگوید
زدست دیده و دل هر دو فریاد، هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زفولاد، زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
مردم مدیریت چشم داشته باشید. یک جاهایی باید اصلا نگاه هم نکنید. این چشم از دروازههای مملکت وجودیتان است. گوش دروازه است چشم دروازه است میشنوی اثر میگذارد روی فکر و تصمیم، میبینی اثر میگذارد. لذا خدا در سوره نور هم میفرماید رسول ما به مردم مومن بگو چشمانتان را در برابر نامحرم فرو بیفکنید «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم»[17] بابا نگاه کردی ترکش نگاه میزند تورا! همانطور که میگویند به نامحرم نگاه نکن، همانطور که آیه بعدش میگوید «قُلْ لِلْمُؤْمِنات»[18] رسول ما به زنان مومنه بگو شما هم چشمانتان را مدیریت کنید یغضضنَ نه اینکه چشمانتان را ببندید بلکه یعنی نگاه نکنید. خواهر محترمه اگر این آقا رعایت شئونات اسلامی در پوشش نکرده تو نگاه نکن، آقای محترم اگر این خانم رعایت نمیکند تو نگاه نکن، حالا آقا میگوید دوست دارد نگاهشان کنند ما هم نگاهشان میکنیم. خوب او دوست دارد با عذاب الهی درگیر شود تو هم دوست داری مشمول عذاب شوی؟ چشم یک عنصور و عضو حساسی است، لذا نگاه مقدمهی جذب و دلبستگی است. لذا میبینی همین نگاه یک جاهایی رشدت میدهد، نگاه به کعبه عبادت است، نگاه به قرآن عبادت است، نگاه به چهرهی پدر و مادر عبادت است یعنی این نگاه رشد میدهد. میگویند آنهایی که سواد خواندن قرآن ندارند وضو بگیرند با ادب بنشینند قرآن را باز کنند و صفحات آیات را نگاه کنند «النظر الی المصحَف عبادة»[19] نگاه به صفحهی قرآن عبادت است، این نگاه را مدیریت صحیح داشته باش، جایی که به تو پسرفت میدهد مراقب باش به تو آسیب نزند. این هم نکته دیگر که ما در مسائل دنیایی و مادی دیگران، نگاه به امکانات مادی و تمکنات زیاد کسانی که از خدا فاصله گرفتند نداشته باشیم و اصلا نگاه نکنیم.
و یک مطلب مهم هم در این آیه عرض کنم این هشدار به پیامبر است «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»[20]
این یک درس برای همهی ماست که جلوههای مادی دنیا حتی برای انبیا هم میتواند تولید خطر کند! خدا به پیغمبرش میفرماید نگاه نکن، خیلی داراییهای اینها را توجه نداشته باش، حالا پول به او دادیم بخیل است، امکانات دارد، دارد در گناه مصرف میکند، این هشدار به رسول الله است برای همهی ما تکلیف روشن است که جلوههای مادی خطرناک است حتی برای انبیا. و مراقب باشید جلوههای مادی ما را مرهوب نسازد. گاهی اوقات میگوییم آقا چه زندگی است که داریم؟ چخبر است؟ چه ندارید؟ یک آقایی خدا رحمتش کند از فرهنگیان متدین بود، پدرعیالی داشت کفش فروشی داشت کفاش بود و کفش هم میساخت. سابق کفش فروشیها کفش ساز هم بودند الان فقط میفروشند. ایشان نقل کرد از پدر خانمش گفت پدر خانمم اهل جلسه بود، گفت یک وقت یک آقایی آمد در مغازه برای کفش، نمره پایش 44 بود، چهل و چهاری که به سادگی هم کفش 44 روی پایش نمیافتاد کمی پایش پیچ و تاب داشت. گفت آمد گفت که خدا دو تا پای بدشکل و بدقواره به ما داده که کفش هم روی پایمان نمیآید. این شاید مال 25 سال قبل است. آن آقای حاجی متدین گفت پایت چند است؟ گفت نمره 44، گفت دوتا پای بدشکل هم خدا به ما داده شده زحمت. آن آقای حاجی صاحب مغازه گفت، ببینید آقایان یک جاهایی باید به وقت حرف زد، میخواستم بگویم سر زبانم بود، نشد، بابا آنجایی که میبینی بزنگاه است، مثل مریض که دیدید تبش بالاست الان باید تب را بیاورید پایین، یک ساعت دیگر میبینید رفت در کما، دیگر کار نمیشود، علاج واقعه را باید قبل وقوع کرد. آن آقا گفت من بهش گفتم پایت بدقواره و بدشکل است. گفتم ببین، دسته چکم را از کشوی میز درآوردم، گفت من میدانم الان (25 سال قبل) بالای هشت میلیون تومان در حسابم است، من یک چک سفید امضا مینویسم شما برو همهی موجودی ما را از حساب خالی کن، اما در قبالش این دو تا پایش را از مچ من میخرم هشت میلیون. گفت بهش هم گفتم کنار مغازه ما یک قصابی است، به این قصاب میگویم بیاید دو تا مچ پایت را بزند. حالا یک آمپول مسکنی هم بزنند، دو تا پای بدقوارهات هشت میلیون برای من، پول هم هر چه بیشتر بود برای خودت. هشت میلیون میگیرم این دو تا پای بد را میگیرم از تو. گفت این را که گفتم یک فکری کرد، سرش را انداخت پایین گفت راست میگویی حاجی ما آدم ناسپاسی هستیم. کفران نعمت نکنیم. لذا عزیزان دقت کنیم که این جلوههای متاع دنیا ما را سرگرم نکند.
و یک نکته دیگر هم باز در این آیه هست. متاعهای دنیایی همش نعمت نیست. پول برای بعضیها میشود نعمت برای بعضیها میشود نقمت. مقام برای بعضیها میشود نعمت برای بعضیها میشود نقمت. اینطور نیست که بگوییم چون خدا داده نعمت است، بستگی دارد چگونه داری استفاده میکنی! چشم برای بعضیها میشود عامل رشد برای بعضیها میشود عامل اُفت. زبان بعضیها را میبرد تا ملکوت بعضیها را میبرد تا اسفل السافلین. قیافهی زیبا یکی میشود یوسف یکی میشود زلیخا. مقام امیرالمومنین درش در میآید و معاویةبن ابیسفیان. ثروت یک وقت میشود قارون و یک وقت میشود بانیان خیر. لذا اینجوری نیست که هر چه خدا داده بگویید که اینها نعمت الهی است، بلکه بستگی دارد چگونه داری استفاده میکنی. بله بدن ما به شرطی نعمت است که در مسیر منعِم استفاده شود. عمرتان به شرطی نعمت است که در مسیر منعِم آفریدگار هستی استفاده شود. و الا اگر پول به ما دادند داریم در گناه استفاده میکنیم این عذاب است. سواد دادند از این سواد داریم در مسیر انحراف استفاده میکنیم، قدرت دادند از این قدرت داریم سوء استفاده میکنیم اینها نعمت نیست اینها بلاست اینها نقمت است. این هم یک نکته دیگر که بعضیها میفرمایند خدا داده پس نعمت است. بله خدا داده ولی تو نعمت خدا را خراب کردی. تو نعمت را کردی نقمت رحمت را کردی عذاب.
و نکته دیگر در این آیه خدا میفرماید اصلا کافران کامیاب نیستند، یک وقتی کی مقطعی در دنیایشان میگذرد مثل آن شکوفهای که گل نشده تمام میشود، اینها هم مثل همان هستند. دوران دنیایی تمام میشود.
و نکته دیگر، این جلوههای زیبای دنیا را خدا میفرماید ابزار آزمایش دنیاست «لِنَفْتِنَهُمْ فيهِ»[21] ما میآزماییم، این جلوهها ابزاز آزمایش است، یک چند صباحی آزمایش میکنند ببینند فریب این جلوههای دنیایی را خواهید خورد یا نخواهید خورد؟ در همین آزمونهاست که انسانها خودشان را نشان میدهند.
و نکته دیگر خداوند میفرماید «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»[22] رزق دادن از شئون پروردگار است، رزق جزء شئون الهی است و خدا رازق است، و لذا آن متاعهایی که خدا به عموم مردم داده، قرآن میفرماید اینها را به عنوان دلیل بر رجحان و موفقیت کافران و دنیاپرستان نبینید. رزق را هم من سابق عرض کردم، رزق یعنی مجموعهی بهرهمندی شما از دنیا. امشب شام میخورید یا نمیخورید؟ رزقتان چیست؟ بیشتر از رزقتان هم نمیتوانید استفاده کنید. خیلیها پرثروت پررزقند و بعضیها کمثروت پررزقند. بعضیها میبینید وضعی هم ندارد اما توفیقات الی ماشاءالله. در دولت آقای خاتمی، زمان آقای خاتمی سال 78 یک جلسهای بود در تهران، عدهای از روحانیون سراسر کشور را دعوت کرده بودند، دیداری با مقام معظم رهبری بود دیداری با رئیس جمهور وقت و رئیس مجلس. دیدار با رئیس جمهور در مسجد حجة ابن الحسن تهران بود، آنجا جلسه بود دعوت کرده بودند آقایان روحانیون را، در آن مجلس از یک کشاورز استان مازندران هم تجلیل شد. یک پیرمردی بود صدا زدند گفتند آقای فلانی بعنوان یکی از موفقترین خیرین مسجدساز در استان مازندران است و معرفیاش کردند این آقا را، عرض کردند 22 سال قبل من خودم آنجا بودم. یک پیرمرد سادهای کت و شلوار تنش بود بلند شد آمد. گفتند این بیش از صد مسجد در استان مازندران بانی خیر شده است. از دست رئیس جمهور یک لوح تقدیری گرفت بعد که جلسه تمام شد من رفتم پیش او.
سلام و احوالپرسی، گفتم آقا شما کارخانهداری؟ گفت خیر، گفتم سرمایهداری؟ گفت خیر، گفتم چی داری از مال دنیا؟ گفت من چند هکتار زمین شالیکاری در یکی از شهرهای استان مازندران دارم. گفتم الان اعلام کردند صد مسجد! گفت این صد مسجد صفر تا صدش را من نساختم اما سبب خیرش من بودم. گفتم میشود توضیح بدهی! مردم عمرهایمان میگذرد و بعضیها یک زبان خیر نمیگذارند، اصلا سختشان میشود! یک زبان خیر بگذارید میگوید ما خودمان را سبک نمیکنیم! بابا فکر آخرتت باش برای خودت کار کن، پول نداری بدهی زبان که داری زبان خیر بگذار. داستانش را این پیرمرد برای من تعریف کرد. گفت ما در روستایی که هستیم مسجد نداشتیم، یک روحانی مبلغی آمد در روستای ما، آمد یک چند روزی مناسبت مذهبی بود برای تبلیغ، بعد دید منطقه و روستا مسجد ندارد گفت همه را جمع کرد. گفت مردم از امتیازات مسجد این است که بچههایتان بیمه میشود از معارف دینی بهرهمند میشوید اصلا نمازتان یک ارزش ویژه پیدا میکند. تنها نمازی که میشود گفت قطعا قربة الله نماز قبول است نماز جماعت است. در روایت داریم اگر نماز مامومین اشکال داشته باشد نماز امام درست باشد به برکت نماز امام، نماز امام مشکل داشته باشد نماز مامومین درست باشد به برکت نماز مامومین، نماز امام و مامومین همه مشکل داشته باشند به برکت جماعت، یعنی نمازی که شما میتوانی نفس راحت بکشی نماز جماعت است. گفت آن آقا از فضیلت مسجد و جماعت و امتیازات مسجد صحبت کرد و رفت، گفت من آمدم بزرگترهای روستا را جمع کردم گفتم بیایید مسجد بسازیم. گفتند پول نداریم درامدی نیست حمایتی نیست! گفتم من یک زمینی دارم حدود 300 یا 400 متر است، این زمین را من میدهم شما هم بیاید کمک کنید. گفت رفتیم یک مهندسی پیدا کردیم او هم گفت من فی سبیل الله کار میکنم. آمد کلنگ را زدند لنگر را ریختند، یک چند نفر آمدند من کارگری رایگان، یکی گفت من آجر میدهم یکی گفت من سیمان میدهم، گفت مسجد شش ماهه ساخته شد، شش ماه! گفت وقتی مسجد به پایان رسید دیدم کار با خدا کردن خیلی آسان است. گفت بلند شدم رفتم روستای مجاور بزرگان روستان را جمع کردم، گفتم مسجد بسازیم. حتما نباید ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات...، مومن خودت دلت برای خودت بسازد، تو خودت ارشاد باش، تو خودت سازمان باش، تو خودت نقشآفرینی کن برای آخرتت کار کن، گفت بزرگان روستا را جمع کردم گفتند ما پولی ندارم. گفتم آقا ما تجربه ساخت یک مسجد را داریم، یک نفر فقط پیدا شود زمین بدهد، من بقیه کارها را میگویم چکار کنید. یک پیرمرد کشاورز بیسواد ولی بامعرفت. گفت یک کسی زمین داد، آن مهندس را دوباره صدا زدیم آمد نقشه را کشید لنگر را ریختند. باز آنجا در آن روستا بعضیها بانی کارگری بعضیها بانی آجر بعضیها بانی سیمان، گفت خود من هم یک کمکی کردم. گفت مسجد دوم ساخته شد، مسجد سوم مسجد چهارم، سال 78 این پیرمرد صد مسجد را در یک استان راه انداخته بود. آنوقت قیامت توقع نداشته باشید این پیرمرد را در بهشت کنار ما قرار بدهند. میگویند شما چند تا آجر برای خدا گذاشتید، زبان خیر چقدر گذاشتید؟ خدا اینها را میبیند. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ»[23] آن سال صد مسجد! به همین سادگی، همش هم پول نیست، زبان که داری اعتبار که داری، حرفت را بزن شنیدند شنیدند نشنیدند هم برای خدا حرف زدی. لذا دوستان رزق دادن از شئون الهی است که خدا میفرماید ما رزق را میدهیم، بعضیها میبینید از نظر امکانات امکانات ضعیفی دارند از نظر توفیقات توفیقات وسیعی دارند. در دعای ابوحمزه ثمالی در بخشی از دعا که شبهای قبر که میخوانید این دعا را، امام از خدا رزق زیاد میخواهد نه مال زیاد «و ارزقنی رزقا واسعاً مِن فضلک الواسع»[24] خدایا رزق فراوان از فضل بیپایانت به ما مرحمت کن. امام میفرماید رزق ما زیاد شود، یعنی تا هستیم بتوانیم بخوریم بتوانیم بپوشیم زیارت کنیم خدمت کنیم بخورانیم و خودمان استفاده کنیم. این را میگویند رزق. همین که با دست خودتان میدهید رزقتان است. یک روز پیغمبر دستور دادند یک گوسفند در خانه قربانی کردند یک دست گوسفند را نگه داشتند، و بقیه انفاق شد. پیامبر از همسرشان عایشه سوال کردند چی باقیمانده و چی رفت؟ گفت یا رسول الله همش رفت فقط یک دستش مانده است. پیغمبر فرمودند یبقی الا کتفُها همش ماند مگر همین یک کتفی که برای خودمان برداشتی. آنکه دادهای داری، آنکه نگهداشتی برای خودت این را ندار حساب کن. «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق»[25] آنکه نزد شماست فانی است آنکه نزد خداست باقی است. آن صدقهای که دادی آن پولی که خرج کردی آن خدمتی که کردی آن زبان خیری که گذاشتی، اینها سرمایه است، اینها را داری، آنکه در حسابت است دست خودت است مال خودت است این ینفد است فانی است. این هم نکته دیگر.
و پایان برسانم مطلب را، همهی دارایی ما قطعا رزق ما نیست مال ماست، هر چه داریم آقایان ثروت ماست، رزق ما همان است که داریم استفاده میکنیم. امشب برادران و خواهران این لباسهایی که تنتان است رزقتان است، لباسهای دیگر در منزلتان امشب رزقتان نیست. امشب چه خوراکی میخورید، بعد از اینجا کجا میروید؟ ما نمیدانیم. دیدید سر سفرهی غذا یکدفعه میگوید آقا میلم نیست و نصف غذایش را نمیخورد، این رزقش نیست میل بهانه است. آقا اشتها ندارم این اشتها میشود بهانه. من سراغ داشتم آقایی که کفنی از کربلا آورد بُرد از مکه آورد اما قسمت خودش نشد. معلوم نیست اینهایی که گذاشتید قسمتتان بشود. خیلیها قبر خریدند در قبرها دفن نشدند. خیلیها کفنی خریدند و آن کفنی قسمت خودشان نشد. آقایی آمد گفت پدر ما رحمت خدا رفت، بعد از خاکسپاری رفتیم سر وسائل پدر؛ حالا یک نکته اخلاقی بگویم: خانمها آقایان وصیتی اگر دارید به بچههایتان بگویید، وصیتنامهام را اینجا گذاشتم اینها را نوشتم حواستان باشد عمل کنید. بازماندگان ما در آن درگیری فوت متوفی دستپاچه میشوند یادشان میرفت، گفت بعد از یک هفته که مراسم هفته گذشت رفتیم سر اتاق پدر و باز کردیم دیدیم وصیتنامه را پدر نوشته بود که من از کربلا خریدم در حرم حسینی طواف دادم در بُرد یمانی را در مکه خریدم طواف خانهی خدا دادم این تربت امام حسین را زیر صورتم بگذارید این آب زمزم را در قبرم بریزد، گفت حاج آقا اینها ماند و پدر ما رفت. گفتم یک جمله فقط بگویم رزق پدرت نبود، رزق پدرت نبود. گفت پدرم را با همان کفنی دارالرحمه دفن کردیم، اینها ماند. شاعر میگوید
بر سر هر لقمه بنوشته عیان، لفلانبن فلانبن فلان
امشب رزق من و شما در این مسجد است فردا شب چه کسانی هستند ما نمیدانیم. جایی که شما امشب نشستید شبهای دیگر چه کسانی قرار میگیرند؟ ما اطلاعی نداریم. این رزق است. نگاهتان اگر به دنیا اینگونه واقعبینانه شد حریص نمیشوید، ولع دنیا پیدا نمیکنید که ما آنچه داریم مال ماست، رزق ما نیست، رزقتان آن مصرفهاست، آن استفادههاست، آن پولی که صدقه میدهی رزقت است آن پولی که در حسابت است رزقت نیست مالت است معلوم نیست استفاده شود.
و نکته پایانی ملاک ارزش هر چیزی دو امر است، پایان آیه: «وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى»[26] آنچه که ارزش میبخشد به همه چیز یکی خیر بودن است، یعنی خدا این امکاناتی که به شما داده در مسیر خیر استفاده میکنی یا مسیر شر؟ اگر مسیر خیر است بدانید که اینکار کار باارزشی است. زبان ما خیر است یا شر، چشم ما خیر است یا شر، قلم ما خیر است یا شر، ثروت ما خیر است یا شر، زندگی ما خیر است یا شر؟ امیرالمومنین فرمود یکجوری زندگی کنید که وقتی شما را از این دنیا میبرند مردم عزادار شوند، یعنی احساس کنند یک چیزی را از دست دادند. بعضیها را دیدید مردنشان سبب خوشحالی زندههاست، صدام را یادتان است وقتی خبر مرگش آمد مردم عراق چه شادی و پایکوبی میکردند؟ امام را آنهایی که خاطرتان است و آنهایی که نبودید در تلویزیون نشان دادند ارتحال امام مردم چه میکردند؟ به سر و صورت میزدند، سردار سلیمانی را دیدید مردم در رفتنش چه کردند؟ این نتیجهی خیر بودن است. بعضیها رفتنشان میشود اسباب خوشحالی بعضیها رفتنشان میشود اسباب ناراحتی!
از شمار نظر یکی کمتر، وز شمارِ خرد هزاران بیش
پس کار را اگر میخواهید ببینید باارزش است اول باید خیر باشد، خیر بودن نشانهی ارزشی بودن کار است. این نکته اول، و نکته دوم پایدار بودن آن کار است. ببینید گاهی اوقات ما کار خیر انجام میدهیم ولی تداوم ندارد، ثبات ندارد، مقطعی است، ماه رمضان میآید یک حال خوشی پیدا میکنیم رمضان میرود همه چیز ول میشود. حاجی تا مکه است یک حال دیگری دارد از حج دارد برمیگردد عوض میشود. ماه محرم و صفر است یک وضع دیگری، محرم و صفر تمام میشود این أبقی میرود کنار، ملاک ارزشی بودن قرآن میفرماید دو چیز است، یکی اینکه کار کار خیر و خداپسندانه باشد، نمره بدهیم به کارهایمان نمره بدهیم به زندگیمان، واقعا مدیریت ما ثروت ما زندگی ما پدری ما مادری ما فرزندی ما در جامعه زندگی کردنِ ما، نقش خیرآفرینی دارد یا شرآفرینی؟ این نکته اول، و دوم اینکار خیر تداوم دارد یا منقطع است؟ خدا میفرماید کار باید استمرار پیدا کند، تداوم داشته باشد، اینها سبب میشود که انسانها را میرساند به آن روحیهی والای قناعتی که برای همه ارزش است، خاصه نیازمندان و فقرا.
خوب چند تا دعا کنیم عزیزان آمین بگویید، در ماه ربیعالثانی هستیم، هفتهی آینده هم میلاد باسعادت امام عسکری را پیشرو داریم.
پروردگارا به عظمت این ایام و لیالی قسمت میدهیم توفیق پایبندی به سخنان معصومین و آیات شریفهای که امشب زینت بخش مجلس ما قرار گرفت در این فرصتهای باقیماندهی زندگانی به همهی ما مرحمت بفرما
روحیهی صبر و قناعت ورزی را به همهی ما تفضل بفرما
[1] طه آیه131
[2] عللالشرایع ج2 ص559
[3] أمالی (شیخ طوسی) ص681
[4] توبه آیه55
[5] رعد آیه28
[6] زلزلة آیه4
[7] ذاریات آیه56
[8] مجموعه ورام ج2 ص37
[9] مجموعه ورام ج2 ص37
[10] من لایحضره الفقیه ج3 ص156
[11] طه آیه131
[12] طه آیه131
[13] طه آیه131
[14] طه آیه131
[15] طه آیه131
[16] طه آیه131
[17] نور آیه30
[18] نور آیه31
[19] مستدرک الوسائل ج4 ص269
[20] طه آیه131
[21] طه آیه131
[22] طه آیه131
[23] زلزله آیه7
[24] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی
[25] نحل آیه96
[26] طه آیه131