استاد حدائق روز چهارشنبه 14 مهر 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُور رَحیم»[1]
صدق الله العی العظیم
شب شهادت آقا علیبن موسی الرضا و شب پایانی ماه صفر است. سالهای گذشته هم من مثل همچین شبی آنچه که یادم میآید این حرف را زدم که ماه صفر پایان زیبایی دارد. دو ماه عزاداری توسل توجه به ذیل عنایت اهلبیت، آن مزد قبولی را از دست امام رئوف باید بگیریم. ختم ماه صفر با نام حضرت علیبن موسی الرضا است. از مرحوم علامه طباطبایی نقل شده که یک وقتی از ایشان کسی پرسیده بود که چرا فقط به امام رضا میگویید امام رئوف؟ شما در هیچیک از این زیارتهای ائمه این عبارت امام رئوف را ندیدید، همهی ائمه رئوفند اما از امام جواد نسبت به امام رضا قید امام رئوف شده است. ایشان فرموده بودند که این دال بر این نیست که بقیه ائمه رئوف نیستند کما اینکه شما میگویید حسن حلیم بود سیدالشهدا هم حلیم بود. امام حسین شجاع بود، موسیبن جعفر هم شجاع بود. اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند. اما خوب هر امامی در هر مقطعی ظهور و بروزی داشتند در شرایط اجتماعی و محیطی زمان خودشان. علامه فرموده بود، همه ائمه رئوفند، اما رأفت امام رضا حسی است. این را هم باید کسی زیارت همه ائمه توفیقش شده باشد، حرم امیرالمومنین کربلا کاظمین سامرا، مشهد مدینه، در حرم امام رضا یک آرامش عجیب، گویا دست نوازشگر امام رضا را انسان بر سر خودش احساس میکند.
خوب حالا آیهای که زینت بخش مجلس قرار گرفت، چون پایان ماه صفر هست و ناظر به شخصیت رسول خداست و هم حدیثی را من ذیل این آیه از علیبن موسی الرضا تقدیم کنم که شرح وظیفهای است برای همهی ما. آیهای است از آیه 31 سوره آلعمران. خداوند خطاب به پیامبر میفرماید رسول ما به مردم بگو «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»[2] اگر شما خدا را دوست میدارید از منِ پیامبر تبعیت بکنید تا خدا هم دوستتان بدارد، نه تنها تبعیت پیغمبر شما را مشمول محبت خدا میکند، بلکه گناهانتان را هم میبخشیم. «وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُور رَحیم»[3] خداوند آمرزندهی مهربان است.
من چند تا مطلب را ذیل این آیه شریفه خدمت عزیزان عرض کنم. در چند جای قرآن خداوند چند چیز را لازم و ملزوم هم قرار داده. دعا کردن و استجابت، «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم»[4] دعا کنید اجابت میکنیم که حالا اگر دعایی هم به استجابت نمیرسد در ادعونی مشکل است، ادعونی ما مشکل دارد و گرنه أستجب یقینی است. دعا در چارچوب صحیح خودش اگر اتفاق بیفتد: زیر هر یارب تو لبیک ماست. چرا به استجابت نمیرسد دعاها؟ پیغمبر میفرماید 10 تا علت دارد. اگر آن علتها را اگر برطرف کردید دعاهایتان به اجابت میرسد و الَّا دعا کردن بدون رفع آن موانع، قطعا دعا به استجابت نمیرسد. یکی از آن موانع هم همین است، حالا شاهد مثال میآورم که پیغمبر فرمود «ادَّعیتُم محبةً لرسوله و أبغضتُم أولاده»[5] شما ادعا کردید رسول الله را دوست میدارید ولی با فرزندان رسول الله دشمنی کردید. این دعا مستجاب نمیشود. اگر امام عصر از اعمال من راضی نباشد، این یک مانع است برای استجاب دعا. «ادعیتم عداوة الشیطان و وافقتموه»[6] گفتید با شیطان دشمنید اما در رفتارتان و اعمالتان از شیطان تبعیت کردید. «ادعیتم مخافة من النار و رمیتم ابدانکم فیها»[7] میگویید از جهنم میترسید اما در رفتار خودتان را جهنمی میکنید. شما امروز در شیراز مصاحبه کنید. یک نفر آدم عاقل پیدا نمیشود بگوید جهنم آدم خوبی است. همانکه در گناه غرق است، همانکه در فساد غوطهور است. بگویید آقا خانم شما دوست دارید در آتش بسوزید؟ میگوید خیر. حالا اعتقاد به قیامت و جهنم هم نداشته باشد، هیچ انسان عاقلی سوختن را نمیپسندد، ما میگوییم از سوختن و عذاب هراس داریم اما رفتارمان دارد ما را جهنمی میکند، ما میگوییم بهشت جای خوبی است اما برای بهشت کار نمیکنیم.
«ادعیتم محبة الجنة فلمتعملوا بها»[8] اینها جزء موانع استجابت دعاست، اینها همان آثاری است که اگر برطرف نشود دعا به استجابت نمیرسد. یکی دیگر پیغمبر فرمود «قرئتم القرآن فلمتعملوا بها»[9] قرآن میخوانید به قرآن عمل نمیکنید. ما ششصد آیه قانونی در قرآن داریم به چند آیهاش دارد عمل میشود؟ امروز به آیات انصاف عمل میشود به آیات امر به معروف نهی از منکر به آیات نماز به آیات حجاب آیات صلهی رحم! میخوانیم گاهی اوقات کوتاهی میکنیم، «فلمتعملوا بها»[10]
خوب برگردم به این آیهی شریفه. قرآن خطابش به رسول الله است، لازمهی دوستی با خدا تبعیت از رسول الله است، یعنی بدون تعارف دروغ میگوید کسی بگوید خدا را دوست میدارم به پیغمبر کاری ندارم، طبق این آیه شریفه تلاوت شده، آیه 31 سوره مبارکه آلعمران. انسانهای صادق انسانهای راستگو در محبت خدا باید مطیع پیغمبر باشند، اطاعت از رسول الله فراموش نشود، این را هم من اضافه کنم، اگر کسی آمد گفت به چه دلیل پیغمبر معصوم است؟ یکی از آیات الهی که دال بر عصمت رسول الله است آیه 31 آلعمران است. صریح خدا به طور مطلق میفرماید از پیغمبر تبعیت کنید، همین تبعیت مطلق یعنی در همهی کارهایتان، همهی اقوال رسول الله باید تبعیت شود، روش پیغمبر باید الگو قرار بگیرد، این آیه دلیل بر عصمت رسول الله است. خدا بطور مطلق میفرماید «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ»[11] اگر شما خدا را دوست میدارید، رسول الله به اینها بگو «فَاتَّبِعُوني»[12] از من تبعیت کنید، مطلق است، نه فاتبعونی در یک مقطع زمانی، نه فاتبعونی در بعضی از احکام و اعمال، در همهی اعمال، در همهی ادوار زندگی در همهی تاریخ پیغمبر باید تبعیت شود، این آیه دال بر عصمت رسول الله است.
از نکاتی که من عرض کنم، این آیه پاسخگوی به آنهایی است که ادعا دارند و عمل ندارند. شعار نباید داد باید عمل کرد. آقا ما عاشق خداییم. یک کسی میگفت من دلم مملو از عشق خداست ولی تارک الصلاتم، این شعار است. به تعبیر عوام میگویند با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشود. به شعار نیست که، نشانه دارد دوستی خدا، اگر کسی دوستدار خداست تراز و الگویش رسول الله است. به عمل کار برآید به سخندانی نیست. صرف اینکه من بگویم آقا خدا را دوست میدارم عاشق خدا هستم، همه چیزم را برای خدا هزینه میکنم ولی کار به نمایندهی خدا و رسول الله ندارم، این شعار بیعمل است ادعای بدون عمل است. این نکتهای که از این آیه شریفه استفاده میشود که قطعا کار انسانها تلاش انسانها با سعی آنها و عمل آنها به نتیجه میرسد نه با ادعا، صرف ادعا کردن کافی نیست. حالا پایان عرائضم سخن امام رضا صاحب امشب را برایتان بخوانم که حضرت باز میکند مطلب را. صرف اینکه من امام رضا را دوست میدارم در عمل کار نکنم که فایدهای ندارد.
از نکات دیگری که بنده عرض کنم، لازمهی ایمان واقعی به خداوند طبق این آیه شریفه پیروی از اولیای الهی است. مومنین واقعی و راستین کسانی هستند که در عمل پیروان شایستهای برای رهبران الهی هستند. عزیزان هر چه از اهلبیت و پیغمبر بیشتر تبعیت میکنید این بیانگر ایمان والای انسانهاست. تراز اهلبیت و در رأس رسول الله است. اگر قرار گرفت این نشانگر ایمان انسانهاست. و خوب اگر کسی در عمل سستی بورزد، قطعا این سستی در عمل سستی در محبت است. به یک کسی گفتم آقا پیغمبر اینچنین فرموده، رسول الله میفرماید مهریهی دخترهایتان را پایین بگیرید. یُمن یک زندگی مهریه سنگین نیست، به این آقا که گفتم گفت آقا این حدیثها مال آن زمان بود، دورهاش عوض شد! لاإله الا الله، پیغمبر دورهاش عوض شده، رسول الله مال آن دوره بود؟ این بوی شرک هم میدهد، این حرف شرکآلود است یعنی ما اطاعت پیغمبر، سخن رسول الله را میبریم در 1400 سال قبل و حال اینکه بطور مطلق خدا میفرماید «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[13] هر چه پیغمبر میفرماید بگیرید به کار ببنیدید و هر چه رسول الله نهی میکند نکنید. من حالا نمیخواهم در احادیث وارد شوم، وارد شویم اقتصادمان زیر سوال است بازارمان زیر سوال است روابطمان زیر سوال است، بگذارید من سر بحث را باز نکنم. خیلیهایمان باید سرمان را بیندازیم پایین که با قال رسول اللهها نمیسازیم با سخنان پیغمبر منطبق نیستیم. این را هم در یک مجلسی عرض کردم یکی از مشکلات جدی عالم اسلام ضعف در الگوشناسی است یعنی پیغمبر را نشناختیم اینگونه سرمان آمده است. این تشطط تفرّق در جهان اسلام، هر کسی یک کاری میکند هر کسی یک سازی میزند. هر گروهی یک برداشتی از دین دارد که اصلا با روش پیغمبر هم میبینید اینها سخنیت ندارد. آنهایی که در عمل سستی میورزند در محبت خدا دارند درجا میزنند. قرآن میفرماید ما را دوست میدارید در عمل جدی باشید از رسول الله تبعیت کنید.
مطلب دیگر ببینید بشر چقدر لیاقت و ظرفیت پیدا میکند، این اوج تعالی انسان است که در رأس رسول الله است. انسان در مقام رشد و تعالی به جایی میرسد که رضای او رضای خدا، تبعیت او محبت به خداست، میشود خلیفة الله واقعی. خدا میفرماید «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني»[14] چقدر این بشر شخصیت پیدا میکند که رضایتش میشود رضایت الله اطاعتش میشود اطاعت الله، علمای علم اخلاق میفرمایند بشر در سیر صعودی و نزولی مراتبی را ذکر میکنند. من أدنی و أعلایش را بگویم. عالیترین مرحلهای که بشری میرود و ترقی میکند در رأس مقام رسول الله است، خلیفة الله واقعی است، اطاعت از او اطاعت از خداست اطاعت از او محبت به خداست، دیگر از این بالاتر ما نداریم، این اوج رشد انسانی است. اما بشر اگر سقوط کرد، میرود تا اسفل السافلین، میشود بدترین جانور روی کره زمین. همین بشری که خدا این ظرفیت را بهش داده، میتواند بشود خلیفة الله، به جایی برسد که رضایت او رضایت الله بشود میشود بدترین موجود خلقت. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون»[15] خدا میفرماید بدترین جانورهای روی زمین همین بشر دو پا میشود که به او زبان دادیم حق نمیگوید به او گوش دادیم حق نمیشنود از قدرت اندیشه و عقل استفاده نمیکند. خدا میفرماید بدترین جانور، من بارها میگویم اگر بعضیها را با حیوانات هم تشبیه کند باید بترسد قیامت حیوانات از او شکایت کنند. شما بگویید یزید مثل گرگ بود ابنزیاد مثل پلنگ بود صدام مثل ببر بود، شرف دارد این حیوانات گزندهی درنده بر این درنده خوهای انساننما، حیوانات کاری که این بشر دو پا در سقوط اخلاقیاش میکند اینها نمیکنند، لذا اینها این نزول و این صعود، صعود کند به قول شاعر تا جایی میرود
رسد آدمی به جایی که به جز از خدا نبیند، بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
سقوط هم اگر کرد میشود شر دواب. لذا از این آیه شریفه استفاده میشود بشر در پرتو تبعیت و اطاعت اوامر الهی به جایی میرسد که رضای او رضای خدا، پیروی از او پیروی خداست. یعنی اطاعت این بشر میشود اطاعت الله، اطاعت از او کردید دارید اطاعت از خدا میکنید. رضایت او را بدست آوردید رضایت خدا را بدست آوردید.
در حالات یکی از علمای بزرگ نجف نقل میکنند اشتباه نکنم آقای شیخ علی محمد بروجردی، ایشان میگوید من در اوائل طلبگیام در نجف دچار یک بحرانی بودم، بعضیها مسلک عرفان داشتند، بعضیها با عرفان و فلسفه مخالف بودند، یک دوگانگی بین نظرات در نجف بود، ما هم میخواستیم راه را پیدا کنیم طریق را پیدا کنیم، ایشان میگوید من متوسل به ولیعصر شدم، پدر مهربان امت امام زمان است، کی صدا زدیم که جواب ندادند. الوالد الشفیق، میگوید رفتم در وادی سلام نجف، بهشت روی زمین، آنجا متوسل شدم به آقا امام زمان که آقا ما را از این تحیر بیرون بیاورید چه کنیم؟ میگوید همینطور که مشغول توسل و التجا بودم، یکدفعه از دور آقا را دیدم و مُلهَم شدم که حضرت است، میگوید دیدم یک کتیبهی نورانی روی سینهی حضرت پرتوافشانی میکرد و میدرخشید، یک عبارتی داشت. از دور دیدم، عظمت امام قدرت را از من سلب کرد به سمت حضرت بروم، ولی همین کتبیه گره زندگی ما را باز کرد. «طلب المعارف من غیر طریقنا اهلالبیت مساوقٌ لإنکارنا»[16] اگر کسی بخواهد به معارف الهی دسترسی پیدا کند از غیر مسیر ما اهلبیت مثل اینکه ما را انکار میکند. یعنی بیراهه بخواهد برود ائمه را دور بزند پیغمبر را دور بزند؛ ما به خدا برسیم کاری به خدا و پیغمبر و اهلبیت نداشته باشیم، این یقینا یعنی انکار اولیا انکار اولیا یعنی دوری از خدا.
یک نکته دیگر هم من اشاره کنم: این آیه یک بشارتی هم میدهد، قرآن میفرماید اطاعت از پیغمبر کردید خدا دوستتان میدارد، دنبالهی دوست داشتن «يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ»[17]یکی از برکات تبعیت از پیغمبر و اهلبیت مغفرت گناهان است. مغفرت گناه که فقط مال شبهای احیا نیست مال الهی العفو گفتن نیست، عملها میتواند بشود موجب مغفرت، پاک زندگی کردن بشود آمرزش گناه. اصلا مغفرت گناه در قرآن شقوقات و شعباتی دارد یکیش تبعیت عملی است. اینکه مرحوم امام میفرماید میزان حال فعلی است. میخواهید ببینید خدا بخشیده ما را یا نه، ببین چکارهای. اینکه امام رضوان الله علیه میفرمود الان هم روی صراط داریم حرکت میکنیم، میخواهید ببینید در قیامت از صراط چگونه میگذرید؟ ببینید امروز در دنیا قدمهایتان را کجا برمیدارید! این پاها در کدام مجلس دارد میآید پایین؟
خدا رحمت کند مرحوم جد ما آیت الله العظمی حاج شیخ ابوالحسن، ابوی میگفتند ایشان گاهی این ضرب المثل را در درس اخلاقهایشان و درسهایشان برای طلاب ذکر میکردند. میگفتند آقایان طلاب پنبه که شیداست از دو برگهاش پیداست. بعد ایشان توضیح میدادند میگفتند این زارعها و کشاورزان نهال پنبه وقتی سر از خاک بلند میکند، از آن دو تا برگ اولی میفهمند که محصول خوب است یا بد است، آن کشاورز کارآمد، از همان دو تا جوانهی اول. آخرتمان چگونه است و دنیایمان چکاره هستیم. با چه کسانی میرویم و میآییم، در کدام مجالس رصدمان میکنند؟ وضعیت رفتاریمان چگونه است؟ آخرت تافتهی جدابافتهای از دنیا نیست، من اینجا هر کاری بخواهم بکنم قیامت با اولیای معصومین محشور شوم، این نشدنی است، دنیا مزرعهی آخرت است، در دنیا داری چی کشت میکنی؟ آخرت درو همینها را میکنی. تو کشت نکردی که برداشت کنی. لذاست که حضار محترم، یکی از علائم نشانگر و بیانگر مغفرت تبعیت است، افرادی که مطیع پیغمبرند اینها را خدا بخشیده است، میزان حال فعلی است، حال فعلی الانشان خوب است، خدا بخشیده است. ببینید حال فعلیاش خوب شد، حر تا شروع جنگ دوزخی بود، جنگ آغاز شد حال فعلی حر عوض شد، آمد به امام حسین پیوست شد اصحاب الحسین، شد کسی که من و شما و همه با افتخار زیارت عاشورا میخوانیم و با افتخار به روحش سلام میکنیم ولی بعضیها حال فعلیشان بد شد، بعضیها دعوت هم کردند و شمشیر هم کشیدند، بعضیها دعوت هم کردند و در کربلا در قتل امام حسین شرک کردند حال فعلی خراب شد. شمر حال فعلیاش خراب شد ابنملجم حال فعلیاش خراب شد زبیر طلحه حال فعلیشان خراب شد، نعوذ بالله کم نبودند کسانی که در یک مقطعی حال فعلیشان خوب بود در یک مقطعی خراب شد و رفت، لذا همین تبعیت دلیل بر سلام کار انسانهاست، و خداوند اطاعت از پیامبر را موجب رحمت و موجب عفو و مغفرت الهی قرار بگیرد «وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُور رَحیم»[18]
این چند مطلب در این آیه، شب شهادت امام رضاست، در تبیین عرائضم تا اینجا این حدیث امام رضا را هم بشنوید، این فرمایش امام رضا را مرحوم علامه مجلسی در جلد 78 بحار نقل کرده است. ببینید از این آیه ما استفاده کردیم که به شعار نیست، خدایا چاکرتیم مخلصتیم فدات شویم، این حرفها را باید بگذاریم کنار، آقا ما چاکر امام زمانیم خمس نمیدهیم دروغ است. یا اباعبدالله بأبی أنت و امِّی خودم و خانوادهام و کس و کارم فدایت، به وظیفهمان عمل نمیکنیم، خوب این دروغ نیست این شعار نیست؟ حالا حدیث امام رضا را بشنوید.
آقا امام رضا میفرماید «لاتدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العبادة اتکالاً علی حبِّ آل محمد»[19] آقا امام رضا میفرماید هیچگاه کار شایسته، عمل نیک و تلاش در عبادت را کوشش در بندگی خدا را بخاطر اینکه خاندان رسالت را دوست میدارید ترک نکنید. آقا ما امام رضا را دوست میداریم امام رضا نجاتمان میدهد، این حرفها یعنی چی؟ خود امام رضا میفرماید برو کار کن، نمازت را بخوان عبادتت را بجا بیاور پاکی را پیشه کن، به اعتبار اینکه ما را دوست میداری که خاندان رسالتیم، نکند واجباتتان عباداتتان اعمالتان را ترک کنید. بعضیها را دیدید میگویند آقا ما محب خاندان رسالتیم آنها کمک میکنند، ما را نبرند بهشت چه کسی را میبرند؟ اینها اسوهی بندگی بودند، امیرالمومنینی که یک رکعت نماز قضا ندارد از تارک الصلاة دستگیری میکند؟
امام رضا هشدار میدهد: مسلمانان عمل شایسته و تلاشِ در عبادت را به اعتبار اینکه ما را دوست میدارید ترک نکنید، نگویید ما خاندان رسالت را دوست میداریم دیگر نماز هم نخواندیم نخوادیم، کار نیک نمیخواهد انجام دهیم، بزرگترین سرمایه محبت اهلبیت است. محبت اهلبیت امتیاز به شرط اینکه «فاتبعونی»[20] عمل در کار باشد، به شعار نیست، به عمل است، این فراز اول حدیث.
اما فراز دوم: بعد حضرت فرمود «و لاتدعوا حب آل محمد و التسلیم لأمرهم اتکالا علی العبادة فإنَّه لایقبَلُ احدهمان دون الآخر»[21] چه حدیثی! امام میفرماید از آنطرف، دوستی خاندان رسال را ترک نکنید، به این اعتبار که بگویید ما اهل عبادتیم، ما نمازمان را میخوانیم واجباتمان را انجام میدهیم حرام هم انجام نمیدهیم دیگر نیازی نیست اهلبیت را دوست بداریم، ما که داریم بندگی خدا را میکنیم، این حرف را بعضیها میزنیم، این جانور داعش مبنایش همین است، همین طالبان القاعده سلفیها حرفشان این است، میگویند ما بندهی خدا هستیم هر چه خدا گفته، گرچه هر چه خدا گفته را هم اینها عمل نمیکنند، یکی از فرمایشات الهی همین «فاتبعونی»[22] آیه 31 سوره آلعمران است، به یک سنی من در مدینه گفتم شما به این آیه عمل میکنید؟ گفت بله، گفتم بله پیغمبر در غدیر خم در سال دهم هجرت در حضور صدهزار حاجی اعلام نکرد من کنت مولاه فعلیٌ مولاه، بیعت نگرفت؟ شما تبعیت میکنید از رسول الله؟ شما فراموش کردید حق پیغمبر را 70 روز بعد از غدیر. دیگر امیرالمومنین امروز تنهای تنها بود بعد از پیغمبر. سه نفر ماندند، یکصد هزار مسلمان بیعت کننده شدند سه نفر، این فاتبعونی فراموش شده، امام رضا میفرماید به صرف اینکه من عبادت انجام میدهم و تسلیم امر خدا هستم و اهل عبادتم محبت خاندان رسالت را فراموش کند، اینکار را هم نکنید، حضرت فرمود «فانَّه لایُقبَل احدُهما دون الآخَر»[23] مسلمانان بدانید عبادت بدون محبت خاندان رسول و محبت به خاندان رسول بدون عبادت قبول نیست. نماز شب میخوانی، اهلبیت را هم دوست میداری؟ اهلبیت دوست میداری، نماز هم میخوانی؟ اینها مکمل هم هستند، اینها لازم و ملزوم یکدیگرند، دوستی و محبت با خاندان رسالت باید خودش را با انجام عبادتها نشان دهد، انجام عبادت باید خودش را در محبت به خاندان رسول نشان دهد، والَّا همان شعار منحرفی که در صفین سر داده شد، لاحکم الا لله، شد تفرقه شدن نفاق و شقاق در امت اسلام. و شد جریان رسوایی حکمیت در جریان صفین و بعد هم نهروان، از صفین برخواسته شد و منتهی به شهادت امیرالمومنین شد. این دو نکته را هم من در ذیل آیه 31 آلعمران تقدیم کردم این را هم فراموش نکنیم، محب اهلبیت هستیم محب اهلبیت باید اهل عمل باشد، اهل عمل هستیم باید محب اهلبیت هم باشیم، اینها باید همدیگر را پوشش بدهند.
یکی از عزیزان گفتند آقا آن خاطرهای آیت الله والد در سال 1350 در مشهد مقدس خودشان شنیده بودند نقل کنید. چون شب شهادت امام رضاست من عرض کنم و عرائض را جمعبندی کنم. این را من از خود آیت الله والد شنیدم، فرمودند سال 1350 یعنی 50 سال قبل، فرمودند ما مشهد بودیم یک شب، جمعی از علمای آن وقت مشهد بودند از موجودین آن جلسه کسی که باقیمانده آیت الله العظمی وحید خراسانی است، همه رفتند. گفتند آیت الله وحید هم نشسته بود، علما و فضلای مشهد عدهای بودند، حاج آقا گفتند یک آقایی بود بنام آقای سعیدی، او سالها کلیددار حرم آقا امام رضا بود، جزء سرخدامهای حرم امام رضا بود آدم خیلی موجّه و محترمی بود، آنزمان حاج آقا میگفتند او بازنشست شده بود، دیگر آقای سعیدی کار نمیکرد در حرم. گفتند یکی از علما، یا آیت الله العظمی وحید یا یکی از علمای دیگر از ایشان سوال کردند آقا شما سالها خادمی امام رضا را کردی از امام رضا چیزی هم دیدهای؟ گفت یک جریانی ایشان نقل کرد، گفت من چندین سال مسئولیت باز کردن و بستن درب صحن و حرم با من بود. سر خدام حرم بودم شبها جزء آخرین نفراتی بودم که درها را میبستم، کلید پیش من بود، درِ حرم، درِ صحن، سحرگاهان هم نفر اول من بودم که میآمدم در را باز میکردم. و خوب برنامهام این بود که از منزل یک ساعت به اذان صبح حرکت میکردم، یک نیمساعتی به اذان بود میرسیدم پشت در صحن، عدهای از خادمها هم آمده بودند نیمساعت به اذان صبح ما در صحن را باز میکردیم، چراغها را روشن میکردیم حرم را آماده میکردیم برای اذان صبح که خادمها بیایند و مردم بیایند برای استفاده از حرم. ایشان گفتند برنامه هر شبم این بود که من ساعت کوک میکردم به گونهای که یک ساعت به اذان بیدار میشدم خودم را میرساندم سر وقت به حرم، نیم ساعت به اذان.
گفت یک شب که بیدار شدم دیدم ساعت منزلمان نیم ساعت مانده به اذان صبح، گفت خیلی نگران شدم که امشب ما خواب ماندیم و دیر شد. گف با عجله لباس پوشیدم و حرکت کردم به سمت صحن مطهر، رسیدم پشت در صحن دیدم برخلاف شبهای قبل که چند نفر از خادمها میآمدند و بودند و بعضی از زائرها هم ایستاده بودند که در باز شود و بیایند، آن شبی که ما دیر آمدیم نه خادمها آمدند نه مردم! گفتم عجیب است امشب که ما خواب ماندیم ظاهرا دیگران هم نیامدند. گفت در صحن را باز کردم، آمدم در حرم را باز کردم، وارد حرم شدم چراغها را روشن کردم، ساعت دیواری حرم را که نگاه کردم دیدم هنوز یک ساعت و نیم به اذان صبح وقت مانده. گفت فهمیدم ساعت منزل ما جلو رفته و خراب بوده و من زمان را اشتباه کردم. یک ساعت و نیم به اذان آمدیم حرم، گفتم خوب فرصت خوبی است، بالای سر امام رضا نافلهی شب بخوانم.
یک نکتهی خوب میگویند یاد گرفتید بگویید تا خدا زیادش کند، بخیل نباشید، آقا اگر یک ذکری بلدی اگر یک مطلبی کسی یاد داد گرهگشاست، بگو، «زکاة العلم نشره»[24] تا خدا زیادش کند. بعضیها را دیدید میگویند یک ذکری را کسی یادم داده، نمیگوید. بعضیها یک چیزهایی سرشان میشود با خودشان میبرند در قبر، خوب ببر در قبر، بگو تا بیشتر به بدهند. من این جمله را هم بگویم امشب، مزد امشب شما و مجلس امام رضا، خیلی گره میگشاید این دستوری که من عرض میکنم. از آقا امام جواد است. اگر کسی مشکلی دارد، برود بالای سر علیبن موسی الرضا آن قسمت بالای سر، دو رکعت نماز بخواند در قنوت نماز مشکل خودش و رفع مشکلش را از خدا بخواهد، امام جواد میفرماید به عظمت پدرم خدا حاجتروایش میکند. این را آیت الله والد خیلی توصیه میکردند و خیلیرفتند و خواندند و گرهها باز شد.
حاج آقا گفتند آقای سعیدی گفت من بالای سر ضریح مطهر ایستادم هشت رکعت نافله شفع وتر، در قنوت نماز وتر داشتم اذکار قنوت نماز وتر را میگفتم، همینطور که مشغول ذکر بودم دو تا کلید چمدان کف دست من قرار گرفت، حالا ما در حال نماز، هیچکس هم در حرم نیست، همزمان صدایی از ضریح مطهر بلند شد، سعیدی، فردا صبح ساعت هشت برو دم دروازهی مشهد، اتوبوسی با این مشخصات از تهران میآید، در بین مسافرها دو تا خانم جوان هستند که همه از اینها فاصله میگیرند، این دو تا خانم تا مشهدند مهمان من هستند و در پذیرایی و رسیدگی و اکرام آنها کم نگذار. حاج آقا میگفتند آقای سعیدی میگفت من در حال نماز بودم این صدا از داخل ضریح بلند شد بدن ما دچار رعشه شد، اضطراب عجیبی من را گرفت، گفت نمازم را خواندم کلید را گذاشتم در جیبم، خادمها آمدند.
آنکه را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند.
گفت خادمها آمدند، صبح شد، هفت و نیم صبح به خادمها گفتم من یک جایی کار دارم میروم و میآیم. گفت سر ساعت هشت خودم را رساندم دروازهی مشهد، دیدم اتوبوسی که آقا فرموده بودند رسید. امشب در خانهی این آقا آمدی. مسافرها پیاده شدند دیدم دو تا خانم تقریبا جوان پیاده شدند، اینها چمدانهایشان را از اتوبوس برداشتند، تمام جمعیت یکطرف، این دو تا زن رفتند یکطرف. اصلا کسی با اینها حرف نمیزد. همهی این مسافران با هم خوش و بش میکنند ولی انگار با این زنها غریبند.
آقای سعیدی میگفت اول میخواستم خودم یک چیزی دستگیرم شود دیدم یک پیرمردی در این مسافرهاست. رفتم سراغ آن پیرمرد، گفتم آقا ببخشید من یک سوالی دارم، این مسافران اتوبوس همه از تهران آمدند؟ گفتم آن دو تا خانمی که آنطرف ایستادند هم تهرانی هستند؟ گفت بله، گفتم چرا شما با اینها حرف نمیزنید اینها با شما حرف نمیزنند؟ گفت نپرس! گفتم آقا خوب برای من سوال است! شما اگر همهتان از یک جا آمدید چرا با اینها حرف نمیزنید، همشهری هستید، اصلا انگار با اینها بیگانه هستید. دوباره گفت نپرس، گفت باز اصرار کردم دفعهی سوم، گفت فقط یک جمله بهت بگویم، این دو تا خانم در تهران مشهورهی به بدکارهگی هستند، خیلی اینها بدنام هستند در تهران. شنیدند ما میخواهیم برویم مشهد، آمدند به ما التماس کردند گفتند ما را هم ببرید، ما میخواهیم بیاییم با امام رضا عهد ببندیم آدم بشویم.
آقایان من بارها گفتم کربلا میدانید حق چه کسانی هست؟ بارها این پیشنهاد را هم کردم، خدا بهت پول داده، آن جوانی که میبینی در فامیلت دارد از دست میرود هزینهی مشهدش را بده، بگو بلیط مشهد برایت میگیرم مهمان من، جایت هم با من، سه روز برو مشهد و بیا، بعد به امام رضا هم بگو آقا من کاری از دستم برنمیآمد، فرستادم خدمت خودتان، گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را. من سراغ داشتم شخصی آمد گفت در فامیلمان کسی بود اصلا از دست رفته بود هیچکس حریفش نمیشد، گفت من فرستادمش کربلا، گفتم یک کربلا مهمان من، برو ببین چه خبر است؟ گفت بعد یک پیغامی هم به امام حسین دادم، گفتم آقا من نمیتوانستم هدایتش کنم ولی پول داشتم فرستادمش، شما اگر نمیپسندید خودتان هدایتش کنید، گفت این آقا از کربلا آمد 180 درجه عوض شد. حاج آقا با جوانت نمیتوانی حرف بزنی زورت نمیرسد، حوالهاش بده به آنهایی که نظام خلقت تحت فرمان اوست.
آقای سعیدی گفت این پیرمرد گفت فقط اینها بدنام در تهران هستند چون خیلی هم بدنامند، این مسافرها میترسند با اینها حرف بزنند، چون هر کسی با اینها حرف بزند میترسد متهم شود. گفت تا این را این پیرمرد گفت، آقای سعیدی گفت من در درونم گفتم السلام علیک ایها الامام الرئوف، آقا چه کسانی را سفارش میکنی، چه کسانی را میگویی مهمان خاص من هستند؟ گفت رفتم سراغ این دو تا خانم، گفتم شما مشهد جایی برای سکونت دارید؟ گفتند نه، گفتم خانه من متعلق به شماست، ماشینی گرفتم سوارشان کردم آوردمشان منزل، به خانمم گفتم خانم دو تا مهمان آوردم، سربسته بگویم امام رضا اینها را سفارش کرده، در رسیدگی در محبت در ادب برای اینها کم نگذار، گفت اینها رفتند در مهمانخانهی منزل ما که لباسهایشان را عوض کنند و آماده شوند برای رفتن به حرم، گفت خانم من رفته بود پهلوی اینها و آمد بیرون، گفت اینها خیلی مضطربند، کلید چمدانهایشان را گم کردند، میخواهند چمدانها را باز کنند لباسهایشان را عوض کنند کلید چمدانهایشان نیست. گفت اصلا یادم رفته بود آن کلیدهایی که حضرت در حال نماز شب گذاشته بود کف دست من. گفتم به این خانمها یک یا الله بگو من بیاییم داخل. گفتند رفتم داخل دست کردم در جیبم دو تا کلید چمدان را درآوردم گفتم این کلید چمدانهای شما نیست؟ گفت اینها با تعجب گفتند کلید چمدان ما دست تو چه میکند؟ گفتم فقط همین اندازه بگویم امام رضا قبولتان کرد.
السلام ای شهید خراسان، ای پناه همه بیپناهان
تو جگرگوشهی مرتضایی، تو علیبن موسی الرضایی
شب پایانی ماه صفر شب شهادت امام رضا، بگوییم آقا مزد دو ماه عزاداری توسل شرکت در مجالس عزای اجداد طاهرینت این بیت شعر برای ما قرار بده، روی دو عزیز امام رضا خیلی عنایت دارد، یکی مادرش زهرا، یکی عزیزش جوادالائمه
جان زهرا و جان جوادت، وقت مردن کن از ما عیادت
ای رضا جان ای رضا جان ای رضا جان
اباصلت میگوید آقا از خانه مامون برگشت، با اینکه فاصله چندانی بین خانه مامون و خانه حضرت نبود، عبا بر سر کشیده بود در این فاصله امام چندین بار روی زمین نشست و برخواست. وارد حجره شد، اباصلت دیگر در حجره را ببند به کسی دیگر اجازه ملاقات نده، میگوید آقا مثل افراد مارگزیده به خود میپیچید.
تن پر ز زهر و پر درد، نه طبیب و نه دوایی
چه کند غریب بیکس، که ندارد آشنایی
اباصلت میگوید یک وقتی دیدم یک آقازادهای در صحن منزل نمایان شد، آقا شما که هستید درها بسته بود، فرمود من جوادالائمه هستم، از کجا داخل شدید؟ آقا فرمود اباصلت همان خدایی که مرا از مدینه به طوس آورد قادر از درهای بسته داخل کند. وارد حجرهی پدر شد، سر بابای غریب را به دامن گرفت، علیبن موسی الرضا سر در کنار جوادالائمه جان به جان آفرین تسلیم کرد، حسینیها شب پایانی عزا و عزاداریهایتان است. اما کربلا این قضیه برعکس شد، به جای اینکه فرزند سر بابا را به دامن بگیرد، سیدالشهدا سر علیاکبر را به دامن گرفت، «علی علی الدنیا بعدک العفا»
علی لعنة الله علی القوم الظالمین
و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم
اللهم تقبل منا و مِن اهل مجلسنا و من المؤسسین المحترمین
[1] آلعمران آیه31
[2] آلعمران آیه31
[3] آلعمران آیه31
[4] غافر آیه60
[5] تحریر مواعظ العددیه ص515
[6] تحریر مواعظ العددیه ص515
[7] تحریر مواعظ العددیه ص515
[8] تحریر مواعظ العددیه ص515
[9] تحریر مواعظ العددیه ص515
[10] تحریر مواعظ العددیه ص515
[11] آلعمران آیه31
[12] آلعمران آیه31
[13] حشر آیه7
[14] آلعمران آیه31
[15] انفال آیه22
[16] مستدرک سفینة البحار ج1 ص10
[17] آلعمران آیه31
[18] آلعمران آیه31
[19] بحارالانوار ج75 ص347
[20] آلعمران آیه31
[21] بحارالانوار ج75 ص347
[22] آلعمران آیه31
[23] بحارالانوار ج75 ص347
[24] غررالحکم ص390