استاد حدائق روز شنبه 10 مهر 1400 مصادف با روز بیست و پنجم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[1]
صدق الله العلی العظیم
سخن در مجلس پیرامون سخاووت بود که یکی از دعاهای ولیعصر خصوصا برای انسانهای توانگر و توانمند و ثروتمند، سخاوتمندی و فراخدستی است. «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعة» در این جلسه امروزمن یک مروری اجمالی روی بعضی آیات و روایات نسبت آثار سخاوت خواهم داشت، ما اگر سخی شدیم و سخاوت به خرج دادیم به کجا میرسیم و به چه امتیازی دسترسی پیدا میکنیم، حالا رضایت الهی به جای خود ولی در کنار این امتثال امر خدا چه اتفاقهای مبارکی برای فرد سخاوتمند اتفاق میافتد.
البته من این را سابق عرض کردم سخاوت روحیهی سخاوت میخواهد نه مال زیاد، این هم از خدا بخواهید که به ما عطا کند، بعضیها در عین حال که ندارند سخی هستند بعضیها در عین حال که خدا خیلی به آنها لطف کرده بخیل هستند، آن روحیه خیلی مهم است و انسان وابسته به این تعلقات دنیایی نداشته باشد، آیهای که تلاوت شد از سورهی مبارکهی البقره آیهی 261، یکی از آیاتی است که خداوند آثار سخاوت را در این آیه بیان میفرماید و قسمتی از آثار است، «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ»[2]
مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا میدهند (یعنی خرجی که میکنند رضایت خدا را در نظر بگیرد) او خودش را نمیبیند هوای نفس در کار نیست و این کار مرضیه خداست و عمل میکند و دنبال این نیست که مردم بپسندند یا نپسندند، بفهمند یا نفهمند، حالا عرض خواهم کرد که هر چه مردم بیشتر نفهمند ثوابش بیشتر است. هر چه پنهانیتر باشد اجرش بالاتر است، مستند به آیه عرض میکنم.
قرآن میفرماید مثل کسانی که اموال خودشان را در راه خدا هزینه میکنند. یک مثالی را قرآن میزند که از این مثال استفاده میشود که برکات مضاعف در دارایی انسان میآید، شما یک نفر را پیدا کنید که بگوید برای خدا هزینه کردم و خدا جواب نداد قدمی برای خدا برداشتم و خدا دستم را نگرفت، محال است.
یک وقت خودمان را بازی دادیم که کاری را از روی هوای نفس انجام دادیم و قداست میدهم و هزینهای که برای هوای نفس کردم، میگذارم پای فی سبیل الله. عزیزان خدا زیر بار منت بشر قرار نمیگیرد، برای خدا کسی قدم بردارد و خدا پاسخ ندهد؟
«ینفقون» فعل مضارع است و در ادبیات عرب از مضارع استمرار فهمیده میشود و یک پیام هم دارد و این است که روحیهی انفاق کاری به دورهی جوانی ندارد بلکه در پیری، جوانی، سلامتی، مریضی، در همه جا ومستمراً انفاق کنید و در همهی حالات زندگیات است. آقایی میگفت برای روزهای پیری و کوری چه کسی به دادمان میرسد؟ ما اگر بخواهیم انفاق بکنیم. گفتم: یک عمر نماز میخوانی هنوز معتقد به آن چیزی که در نماز است نیستی؟ همه کاره رو در نماز میگویی خدا! بعد میگویی روز پیری کی به دادم میرسد؟ تا حالا کی به دادت رسیده است؟
عزیزان تا الان چه کسی ما را اداره کرده است؟ خودمان؟ رهایتان کنند باید جمعمان کنند، آن خدایی که تا امروز اداره کرده است قادر است فردا را هم اداره کند. خدا به حضرت موسی فرمود: موسی! ما عبادت آینده را جلو جلو از شما نخواستیم شما رزق و روزی آینده را از ما نخواهید، امروز روز شنبه است، اگر ما امروز بودیم نماز ظهر و عصر بر ما واجب خواهد شد و زمان باید برسد، همانطوری که خدا نماز چهار ـ پنج ساعت دیگر را از ما نمیخواهد بعضیهایمان رزق سی سال آینده را الان میدویم، میدانید به چه بهایی؟ به بهاء نماز قضا شده! به بهاء واجبات ترک شده! این خیلی بد است، برای آیندهی نیامده میدود با قیمت از دست دادن واجبات موجودش، مشاهده کردید بعضیها میمیرند با وضع مالی بسیار مناسب و خوب. ولی بعد مرگشان سی سال نماز و روزه قضا شده باقی مانده که باید ادا شود.
خانمی آمد همسر یکی از ثرومندان قدر شیراز که با بچههایش آمده بود و گفت حاج آقا 50سال نماز و روزه برای فلانی است که بخوانید و ادا کنید. این زندگی غلطی است، بیراهه است، گفتم: خانم این آقا وصیت کرده بود یا به احتیاط عمل میکنید! گفت: نه وصیت نه احتیاط. بلکه نماز نمیخواند.
پول به چه قیمتی؟ به قیمت 50 سال نماز نخوانده! به قیمت حج ترک شده! بچههایش نشسته بودند و گفتم از این پدر زندگی باخته درس زندگی کردن یاد بگیرید، به لقمان گفتند: ادب از که آموختی. گفت از بی ادبان. بی ادب هم میتواند معلم اخلاقت باشد و درس بگیری، آن کسی که بیراهه میرود الگو میشود برای شما در صراط مستقیم، فرعون میتواند اسوهی اخلاقی برای ما بشود، فرعون خطا کرد شما نکنید! قارون اشتباه کرد شما نکنید! این حرف زشت بود تو نزن! تکبر بد است! شما انجام نده!
یکی از روشهایی که انسانها میتوانند خودشان را بسازند از بدان درس خوب زیستن را یاد بگیرند، گفتم از پدرتان درس بگیرید، پدرتان زیر خاک رفت با یک دست کفن، همهی اینها را گذاشت و الان هم گرفتار است، حج نرفته است در حالی که واجب الحج بود. نماز نخوانده است، پناه بر خدا.
این اشتباه است وگرنه اسلام با ثروت مخالف نیست، ثروت به چه قیمتی، به قیمت نماز قضا شده! یکی از تجار مدینه خدمت امام صادق آمد و عرض کرد یابن رسول الله میخواهم به تجارت بروم، این سفر را بروم یا نروم؟ آقا فرمود به این سفر نرو زیرا در آن ضرر است، از محضر امام صادق بیرون آمد و با خودش فکر کرد و جوانب سفر را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که ضرری در این کار نیست و اعتنایی به حرف امام صادق نکرد و جنسها را بار کرد و با قافله به سوی شام رفتند، اتفاقا در شام منفعت کلانی گیرش آمد و سفر هم به سلامت به پایان رسید و در رفت و برگشت خطری اینها را تهدید نکرد، به مدینه آمد وبه محضر امام صادق رفتند و بپرسند این حرفی که ایشان زدند که در سفر ضرر است ضررش کجا بود؟
به محضر امام صادق رفتند و نشستند تا میخواست بپرسد آقا فرمودند: آمدی بگویی در این سفر ضرر نکردی! بله یابن رسول الله شما گفتید ضرر در این سفر است ولی ضرری نکردم! امام فرمود: در فلان منزلگاهی میرفتید به خاطر خستگی سفر نماز صبحت قضا شد، حضرت فرمود: تمام منفعتی که در این سفر به دست آوردی جای آن نماز قضا شدهات را نمیگیرد. پول به چه قیمتی! به قیمت نماز قضا شده! به قیمت واجب ترک شده! این آن نیست که خدا میخواهد، خدا را هزینه کنید برای دنیا. لذا قرآن میفرماید: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ»[3]
استمرار انفاق برای خدا باشد یعنی انگیزهی کار خدا باشد اگر اینطوری شد یکی از آثار ارزشمند انفاق برکت اقتصادی است.
بعضی از مردم راه پولدار شدن را گم کردن، راه پولدار شدن انفاق فی سبیل الله است. خدا میفرماید فی سبیل الله بدهید با اعتقاد بدهید، تو میخواهی خدا را سبک و سنگین کنی نعوذ بالله، نمیدهند به تو، اخلاص در کارت نیست، فی سبیل الله نیست، فی سبیل الله یعنی معتقد باش، باور داشته باش که خدا حمایتت میکند. اگر این اتفاق افتاد؛ حالا بزرگان هم میفرمایند یک بخشش شیوع و گسترشش در انفاق مالی است، یکجا انفاق علمی است یکجا انفاق آبرویی است، خدا آبرو داده انفاق کن، با این آبرو مشکلی را حل کن، همش به پول نیست. یک وقتی خدا بهشت ریاست داده با این موقعیت اجتماعیات میتوانی مشکل کسی را حل کنی، با این آبرو، با این موقعیت، بالاخره انسان انفاق میتواند بکند بداد دیگران برسد. آبرو را برای خدا اگر آوردی در صحنه خدا زیادش میکند. ثروت را اگر برای خدا آوردی خرج کردی خدا افزایشش میدهد. چگونه افزایشش میدهد؟ یک مثالی را خدا قرآن در این آیه شریفه میفرماید «كَمَثَلِ حَبَّةٍ»[4] خدا میفرماید اگر فی سبیل الله انفاق کردید برای ما دادید، با اخلاص پرداخت کردید، مثل این است که یک دانه را زیر خاک میکنید، یک دانه را میکنیم هفت خوشه، هر خوشه را میکنیم صد دانه، یکی دادی هفتصد برمیگردانیم، «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[5] ما بیش از این دو برابر و به مراتب بیشتر هم میتوانیم بدهیم. یکی دادی، حداقل هفتصد تا میدهیم. این آیه 261 سوره مبارکه البقره است. خیلیها از شما عزیزان تجربه این را دارید، زندگی گذشتهتان را ورق بزنید ببینید جوانیتان چه داشتید الان چه دارید؟ تا آن حدی که با خدا همراهی کردید خدا هم دستگیری کرده.
آقا پول زحمتکشیمان است، این را بگذار کنار، زحمتکشی! خیلیها زحمتکش هستند، هشت اینها در گرو نُه اینهاست. اینکه الحمدلله آبرویی است وجاهتی است موقعیتی است دستتان باز است، دستتان جلوی دیگران باز است، ببینید حوالهی کجا را بهتان دادهاند! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست، اگر حواله گرفتی صاحب حواله را فراموش نکن، یادت نرود، تو از آنجا برخواستی از آنجا گرفتی، «كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[6] ما به مراتب بیش از اینها هم میدهیم، یضاعف را بعضی از مفسرین میفرمایند دو برابر، بعضیها هم میفرمایند چند برابر، چند برابر این را میدهیم! «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[7] خداوند وسعت دهندهی آگاه است به درون انسانها و حقائق انسانها.
لذا در همین مشکلات اقتصادی یک کسی آمد خدمت رسول خدا عرض کرد یا رسول الله وضعم بد است یک راهکاری برای بهتر شدن وضع اقتصادی ما بدهید. حضرت فرمودند برو انفاق کن، عرض کرد یا رسول الله وضعم بد است حضرت فرمودند برو انفاق کن، عرض کرد یا رسول الله چیزی ندارم! میگویم دستم خالی است! حضرت فرمود برو یک پولی قرض بگیر، انفاق کن خدا ده برابر بهت میدهد یک قسمت را بده بابت بدهیات و نه قسمتش مال خودت. آیه شریفه دارد «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[8] واقعا اگر کسی با ایمان اینجوری عمل کند خدا میدهد، یقین بدانید که خدا بیپاسخ نمیگذارد. شما در زندگیهایتان عرض کردم طعم شیرین این محبت را دیدید. گاهی اوقات طرف میگوید آقا من این پولی را که دادم بابت دین واجبم بابت خمسم بابت فلان بنای خیر، میگوید آقا روز ما شب نشده به اضعاف مضاعف من حیث لایحتسب آمد! جایی که اصلا تصور و گمانش را نمیکردیم خدا رساند. این همان بشارت است. مردم اگر میخواهید محتاج خلق نشوید دستگیری کنید، از آنچه که خدا به شما داده نشان دهید شایستگی و لیاقتش را دارید، دستگیری میکنید ببینید بعد خدا با شما چه میکند. این آیه اول.
من یک آیه دیگر را هم از سوره مبارکه البقره اشارهای کنم، آیه 274، «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[9] این هم یک آیه دیگر، آیه اول آثار انفاق، گستردگی و گسترش فراگیر ثروت، یعنی هر کسی دوست دارد ثروتش افزایش پیدا کند، راه رسیدن به این ثروت فراوان دستگیری از خلق خداست. به همان نسبتی هم که انفاق میکنید حواله بهتان میدهند. عرف عوام میگویند مومن هر چقدر پول بدهی، به اندازهای که هزینه کردی دریافت میکنی. این آیه دوم که آیه 274 سوره مبارکه البقره است، چند تا نکته زیبا هم من از این آیه محضر عزیزان عرض کنم.
باز آیه میفرماید «الَّذينَ يُنْفِقُونَ»[10] باز فعل مضارع است یعنی استمرار، مقطعی نباشد، یک جا جو بگیردمان... به یک کسی گفتیم آقا بیا به فلان جا هم یک کمکی کن، گفت آقا ما یک بار یک غلطی کردیم به یک جایی یک کمکی کردیم بسمان است! گفتم برو با همین غلط کردنت ثابت کردی که برای خدا نیست. کار خیر را بگوید یک غلطی کردم. یک اشتباهی کردیم به فلانی یک کمکی کردیم، اصلا تمام شد، دو نفر برایت نوشتند، «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيد»[11] قیامت میدهند دستت میگویند خودت اعتراف کردی که این انفاق اشتباه بوده، دیگر نگویی خدایا طلبکارم، حواست جمع باشد. گاهی اوقات یک ادبیاتی سر زبانها میآید که این ادبیات ادبیات شایستهی یک انسان مومن نیست.
قرآن میفرماید «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[12] از آثار و برکات سخاوت، انفاق مستمر، باز اینجا هم قید فی سبیل الله، ببینید آقایان این فی سبیل الله هر کجا بیاید کار خیلی قیمتی میشود، میشود همان اخلاص، میشود همان قربة الی الله، میشود همان نگاه فقط به یدالله داشتن، بعضیها را دیدید وقتی کار فی سبیل الله نشد میگوید آقا این کار را کردیم ولی تشکر هم نکرد، آدم نمک نشناسی است. این معلوم است که فی سبیل الله نیست، فی سبیل الله یعنی بگو و بگذر، بده و برو، چه میشود با تو نیست، خدا هست، در خانه اگر کس هست یک حرف بس است. دنبال تشکر مردم نباشید دنبال تقدیر مردم نباشید، تقدیر را از خداوند بخواهید. این فی سبیل الله اگر در کشته شدن باشد میشود شهید، هر کشتهای شهید نیست «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»[13] آن که برای خدا خونش روی زمین میریزد این شهید است مرده نیست.
زنده را زنده نگویند که مرگ از پس اوست، بلکه زنده است شهیدی که حیاتش زبقاست.
بعضیها مرگشان مرگ است، بعضیها مرگشان حیات است، کشته شدنشان زندگی دوباره و جدیدی است و آن کسی است که فی سبیل الله است، قرآن میفرماید «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[14] چند تا قید آیه دارد: اموال را انفاق کنند در مسیر خدا «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ»[15] یعنی محدود به وقت خاصی نباشد، شب و روز، سراً و علانیة، آشکارا و خلوت، نگوید آقا من حتما وقتی که جمع جمع است کمک میکنم. جلسه بگیرید ما هم یک کمکی میکنیم، یک خورده قصد قربت رفت زیر سوال. سراً و علانیةً، آنهایی که برای خدا کار میکنند شب و روز برایشان ندارد، شب زمینهاش فراهم شد انفاق میکند روز شد انفاق میکند، در خلوت بود انفاق میکند در جمع بود انفاق میکند، فرصت را از دست نمیدهد، ببینید آقایان دو جا در قرآن خدا میفرماید عجله کنید، عجله اساسا کار مطلوبی نیست و نهی هم شده که عجله نکنید در کارها ولی دو جا قرآن میفرماید عجله کنید. یکی در کار خیر است «فَاسْتَبِقُوا الخَیرات»[16] چرا؟ چون معلوم نیست یک ساعت دیگر باشی این کار را انجام دهی یا نه. الان اگر امکانش برایت فراهم است بکن شاید زنده از اینجا بیرون نرفتی. آقا حالا بررسی میکنیم سه روز دیگر...! چه کسی میگوید تو سه روز دیگر زنده هستی یا نه؟ رسول الله میفرماید قدم از قدم که برمیدارم نمیدانم قدم دیگر را که روی زمین میگذارم زنده هستم یا نه، اینقدر مردن انسانها نزدیک است! لذا میگویند سرعت ببخشید به کارهای خودتان، وقت نماز داخل شد دست از همه چیز بکش نماز بخوان، شاید نماندی این نماز را بخوانی، این الان واجب است، کارهای دیگرت مستحب است، واجب را فدای مستحب نکن. یکی در کار خیر و دوم در توبه کردن «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم»[17] خدا میفرماید سبقت بگیرید در استغفار، در مغفرت جستن، نگو آقا شب جمعه برسد ماه رمضان برسد روز عرفه بیاید، کربلا برویم توبه کنیم، از کجا معلوم بیاید و تو باشی! از کجا معلوم آن زمان خاص بیاید و تو موفق به توبه بشوی! آقا در حال رانندگی هستی در پیادهروی هستی در خانهای در استراحتی در بستری، خطایی اگر به مخلیهی ذهنت خطور کرد، اشتباهی، همانجا بگو استغفر الله ربی و اتوب الیه، وقت را به تاخیر نیداز.
خوب آیه شریفه میفرماید «بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[18] اگر کسی اینگونه انفاق کرد، یک ثمره دیگر انفاق در این آیه است، قرآن میفرماید «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[19] اجر اینها نزد خداست، این هم یک جمله لطیفی است من اضافه کنم، در بعضی از آیات شریفه قرآن خداوند اجمالا میفرماید اجر نزد خداست، بیان و تفصیلش ذکر نمیشود، از آیاتی که خدا میفرماید اجرشان نزد ماست یعنی جز خدا کسی نمیداند حدش چقدر است! این «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[20] اجر لایُحصَی است، اجر لایُعَد، نمیشود به رقم درآورد، کما اینکه برای شهید هم خدا همین را میفرماید «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[21] نزد خدا، این نزد خدا رزق میخورند یعنی ماها نمیفهمیم، به تعبیر حضرت امام یُدرَک و لایوصَف، باید درک کرد، باید برسد طرف تا بفهمد چه خبر است! در این آیه هم خدا میفرماید «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[22] اجر اینها نزد پرودگار است پاداش واقعی اینها را خدا میدهد «وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[23] اینها حراصی ندارند خوفی ندارند حزنی هم بر اینها وارد نیست. البته این آیه را در تفسیر نگاه میکردم از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام روایت نقل شده که این آیه از آیاتی است که در شأن علیبن ابیطالب نقل شده است. جریان هم این بود که امیرالمومنین 4 درهم داشتند، شب یک کسی آمد از حضرت تقاضای کمک کردند یک درهمش را شب دادند، یک درهم را روز دادند، یک درهم را حضرت در خلوت و یک درهم را در جلوت، 4 درهم را حضرت توزیع کرد، ما میگوییم شیعهی امیرالمومنین هستیم، حضرت همش 4 درهم داشت اینجوری خرج کرد، آن وقت میگویند آقا یک بخش از اموال است نه همش!
امام صادق و امام باقر میفرمایند وقتی این کار از امیرالمومنین سر زده شد، این آیه 274 سوره مبارکه البقره که « الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[24] نازل شد. من چند تا مطلب ارزشمند را از این آیه محضر عزیزان عرض کنم، اولا عرض کردم در سخاوت آنچه که مهم است روحیهی سخاوت است نه زیادی اموال، علیبن ابیطالب 4 درهم داشت همان 4 درهم را بخشید، این روحیه سخاوت است. گاهی اوقات میبینیم طرف وضعی ندارد، عبدالله بن جعفر دید یک غلامی کنار باغی نشسته بود دو تا قرص نان داشت، یک سگی جلویش نشسته بود، ظهر بود این غلام آمد نان بخورد غذایش همین دو قرص نان بود، یک تکه کند جلوی سگ انداخت سگ خورد، تکه دوم را انداخت سگ خورد تکه سوم را انداخت و سگ خورد، عبدالله بن جعفر داشت نگاه میکرد قرص اول تمام شد قرص دوم را تکه تکه داد به سگ خودش اصلا نخورد، سگ تمام این نان را خورد، بعد این بلند شد این سفرهاش را جمع کرد برود سرکار، عبدالله بن جعفر رفت سراغش، گفت مگر این نان غذای ظهرت نبود؟ گفت بله، گفت تو که چیزی نخوردی همه را دادی به این سگ! گفت خجالت کشیدم یک حیون گرسنه من را نگاه کند و من سیر شوم! بعضیها مثل اینکه عالیترین مدارج معرفتی را طی کردند، این یک غلامی بود که میگویند عبدالله بن جعفر رفت این غلام را خرید و آزادش کرد و این باغی هم که کنارش این کار را کرده بود خرید و هدیه کرد به این. این هم کار خداست، تو از دو تا قرص نان میگذری؟ ما کنار همان باغی که تو هستی باغ را به تو برمیگردانیم، گاهی اوقات میبینید بعضیها یک گذشتهایی میکنند خدا چنان جواب میدهد! یوسف برای ما از زلیخا میگذری، زمانی گذشتی که برده بودیم، ما عزت آبرو إمارت مصر و زلیخا را به تو برمیگردانیم. مردم این کلام نورانی امیرالمومنین را فراموش نکنید. آقا امیرالمومنین میفرماید اگر کسی برای خدا گذشت، خدا بهتر و خوبتر از آ را در حلال به او میدهد. اگر از یک معاملهی حرامی گذشتی ببین خدا با تو چه میکند. اگر یک جای محبت به خرج دادی ببین خدا چگونه پاسخ میدهد. زلیخایی که به حرام میخواست به حضرت یوسف ارتباط داشته باشد سالها بعد جوانتر از آن دوره زیباتر از آن دوره به حلال خدا به یوسف برگرداند.
بنازم خداوند پیروز را، پریروز و دیروز و امروز را
اینکه خدا پاداش را معین نفرموده در این آیه، «فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[25] این هم دلیل بر وسعت و گستردگی لطف خداست برای کسانی که فی سبیل الله انفاق میکنند.
این نکته را میخواستم اضافه کنم: از برکات انفاق آرامش در زندگی است که آیه اشاره میفرماید «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[26]، این «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[27] یعنی آرامش، من آرامش را یک توضیحی دهم که متاسفانه مردم آسایش را با آرامش اشتباه گرفتند.
آسایش اسپیلت، آسایش ماشینهای تمام اتوماتیک ظرفشویی و لباسشویی، آسایش ماشین نقلیهی تمام اتوماتیک، آسایش ریموت میزنی در خانهات را باز میکنی زحمت پیاده شدن و باز کردن و بسته کردن بهت نمیدهد، آسایش امکانات و تکنولوژی پیشرفتهی امروز، اما اینها آرامش هم آورده؟ میلیاردر در شیراز به من مراجعه کرد گفت آقای حدائق شب در خانهی خودم میخواهم بخوابم در را از داخل قفل میکنم، چرا؟ دزد میآید؟ گفت 24 ساعته میترسیدم پسر جوانم بیاید خفهم کند! در خانهی خودش در کاخ خودش در همین شیراز جنت تراز! بنده رفتم در آن خانه با آن جوان صحبت کردم مقصر هم همین پدر بود. آسایش هست آرامش نیست. خانهای که سالنش به اندازهی این مرکز بیت الحسن بود! چندین دست مبل، این داستان مال 15 سال قبل است. در همان سالن خودش توضیح میداد، بیش از 10 میلیون به قیمت آن روز فقط اشیای عتیقه بود. گفت این کوزه را میبینید، یک برابر و نیم قد یک آدم یک کوزهی چینی گرفته بود، گفت از چین، پکن خریدم 25 میلیون تومان، این کلهی مجسمه را از رُم ایتالیا خریدم این را از کجا خریدم. همه چیز در این خانه بود آرامش نبود. مردم خانههای آنچنانی آرامتان نمیکند، ماشین شاسی بلند...
امام صادق فرمود دنیا مثل آب شور دریاست، آب شور آدم تشنه اگر چشید تشنهتر میشود این تشنگی پیاپی او را از پی در میآورد، این طبع دنیاست. «مثلُ الدنیا کمثل ماء البحر کلَّما شرب منه العطشان ازداد عطشاً حتی یقتُلَه»[28] بله خدا اگر میدهد وابستگی پیدا نکن. همه چیز را امانت او بدار، اگر گفتی خانهی من مال من مغازهی من ریاست من فرزند من، جز درد جز زجر جز ناراحتی پیامدی برای شما ندارد. آرامش کجاست؟ این آسایش است، مردم متاسفانه برای رسیدن به آرامش دارند اسباب آسایش را فراهم میکنند. اینها آسایش است اینها آرامش نیست، آرامش کجاست؟ «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[29]
ما چند سالی بحثی در مسجدالنبی در شبهای سهشنبه داشتیم، آرامش در قرآن، آیات آرامش مورد بحث قرار گرفت، یکی از آیات آرامش همین آیه 274 سوره مبارکه البقره است. خدا میفرماید یکی از کارهایی که روحتان را آرام میکند لذت میبرید، حالا در اوج قدرتی آرارمی در اوج ثروتی آرامی در نهایت تهیدستی و فقری روحت آرام است. کجا آرامش اتفاق میافتد؟ یکی از جاهایی که آرامتان میکند انفاق برای خداست. آقا ما صدقه بدهیم انفاق کنیم کار خیر بکنیم به کجا میرسد؟ میگویند روحت آرام میشود. دیدیم بعضیها میگویند ما یک کار خیری کردیم احساس سبکی میکنیم، تاحالا تجربهاش کردید؟ اگر نکردید خدا توفیق تجربه را بهتان بدهد و قطعا تجربه کردید. گاهی اوقات طرف میآید خمس مالش را میدهد میگوید حالا آرام شدم، دینی به گردنش است میدهد میگوید آرام شدم یک صدقهای میدهد میگوید احساس سبکی میکنم، این همان وعدهای است که خدا میدهد، خدا میفرماید «وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[30] دیگر ترس ندارید.
خوف و حزن را هم من یک اشارهای بکنم: خوف برمیگردد به نگرانیهای گذشته، حزن برمیگردد به نگرانیهای آینده. بخشی از مردم یا درگیر گذشتهشان هستند یا در هراس و وحشت آینده. آقا فردا چه میشود؟ دلار میرود بالا یا میآیید پایین! بخریم یا نخریم! یک کسی آمد گفت آقا یک استخارهای بکنید، گفتم بد است، گفت پس دلار بخریم بد است؟ حالا ما که مامور نیستیم که بپرسیم نیت در استخاره چیست؟ اما خدایی ما اینقدر گرفتار دنیا شدیم که برای خرید دلار و معاملات اینقدر هراس آمده سراغ طرف که میگوید با استخاره حلش کنید. بابا خدای امروز خدای فردای تو هم هست، تو امروز به وظیفهات عمل کن یقینا خدا فردا اگر باشی به وظیفهاش به شایستگی عمل میکند. بخشی از مردم در هراسند، آقا روز پیری روز کوری! بابا خدا ادارهات میکند، بارها به بعضیها میگویم خودت را چقدر دوست داری؟ امروز به خودتان نمره بدهید، روی کاغذ بنویسید محبت خودم به خودم و عزیزانتان چقدر است؟ هر چه که هست؟ ضرب در بینهایت کنید میشود محبت خدا. بشر تو کی خودت را به اندازهی خدا نسبت به خودت دوست میداری؟ تو یک امانتداری، خدا مالک توست، شما کی بچههایتان را به اندازهی خدا دوست میدارید؟ همه چیزئتان از اوست. این باور اگر آمد دیگر انسان هراس آینده را ندارد، حُزن میرود کنار، خوف هم نسبت به گذشته میرود کنار.
یکی آمد به امام صادق گفت آقا از کجا بفهمیم که خدا ما را پذیرفته و توبهمان قبول است؟ امام فرمود همینکه امروز داری سالم زندگی میکنی معلوم است خدا اصلاح کرده. مرحوم امام هم میفرمودند میزان حال فعلی است، الان کجا هستی الان با چه کسانی هستی الان چه میکنی؟ وضع امروزت گواه بر اعمال تو در پیشگاه خداست. با چه کسانی امروز میگردی؟ در چه مجلسی میروی؟ این بهترین دلیل بر این است که گذشتهی تو چه سرنوشتی برش رقم خورده است.
عرضم تمام، جملهی پایانی: در این آیه شریفه سرّ بر علانیة تقدم دارد، شب بر روز تقدم گرفته، «أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ»[31] یعنی انفاق در شب خیلی مهمتر از انفاق در روز است، چون شب نمیشناسندت. در روایات هم داریم هر چه انفاق مخفیتر پنهانیتر و شما گمنامتر ثوابش نزد خدا بیشتر است.
یک خاطره از مرحوم آیت الله والد از حکایتهای سینه به سینه که جای دیگر گیرتان نمیآید. حاج آقای والد میفرمودند مرحوم آیت الله العظمی شیخ بهاء الدین محلاتی خیلی به ابوی ما علاقه داشتند، خوب عُلقهی استادی و شاگردی بود، گاهی اوقات میگفتند یک کارهایی را به من ارجاع میدادند که به دور و وریهای خودشان و نزدیکانشان هم نمیگفتند. گفتند یک روزی من را صدا زدند، رفتم خدمتشان، این مال قبل از انقلاب است. گفتند یک پولی ایشان به من دادند گفتند آقای حدائق این پول را بگیر فلانی مریض است، فلانی حالا یک آقایی بود از روحانیون شهر، این با مرحوم آیت الله العظمی شیخ بهاء الدین محلاتی هم بد بود و متاسفانه گاهی اوقات در مجالس و محافل هم بدی را بیان میکرد. این خیلی بد است، پشت سر یک مرجع تقلید! گاهی اوقات شیطان سوار آدمها میشود!
این مرض گرفته بود و بیمار شده بود، بیماری سخت، افتاده بود در جا، که حاج آقا فرمودند با همان بیماری هم فوت کرد. گفتند آیت الله العظمی شیخ بهاء الدین محلاتی من را صدا زدند، دیدم یک پاکت پولی که آن موقع پول خوبی بود، گفتند آقای حدائق این را شما ببر و بده به آن آقا ولی اسم من را نبر! ببینید «سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[32] این خیلی مهم است، او که بدی کرده، گفتند من میدانستم که او با شیخ بهاء الدین بد بود، گفتم آقا من اگر رفتم و او پرسید این پول مال کیست، من نمیتوانم خلاف بگویم، میگویم شما دادید. گفتند من این پول را من میبخشم به شما، شما از طرف خودت بده. در خانه اگر کس است یک حرف بس است، خدا که میداند کی داده، حالا به اسم کس دیگر بده. گفتم آقا اگر به من هم ببخشید باز اگر سوال کرد من حقیقتش را میگویم، میگویم آیت الله العظمی شیخ بهاءالدین محلاتی این پول را به من بخشیدند گفتند ببر بده به فلانی. به خودم که نبخشیدید، هبهی مشروط است و باید به فلانی بدهم. گفتند اسم من را علی ایِّ حال نیاورید، گفتم من اسم نمیآورم ولی این را هم نمیگویم مال خودم است. حاج آقا گفتند رفتم دیدن آن آقا، خوب حال خوشی نداشت، آنجا افتاده بود و نشستم و احوالپرسی و پاکت را گذاشتم کنار بالشتش. گفتم یک پاکتی است متعلق به شما، گفت کی داده؟ گفتم یک بنده خدایی. گفت نه باید بگویی، گفتم آن کسی که داده گفته اسم من را نیاور. گفت چقدر است؟ گفتند پول خیلی پول خوبی بود، مبلغش را گفتم. گفت تا نگویی مال کیست من تصرف نمیکنم. گفتم آن کسی که داده هم فرموده اسم من را نیاور، شما قبول کردید که قبول میکنید نکردید هم من برمیگردانم. گفتند یک نگاهی به من کرد و گفت این مبلغ پول جز آیت الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی کار کس دیگری نیست، کسی این همت عالی را ندارد که این مبلغ را بدهد. گفتم وقتی خودش گفت گفتم درست حدس زدید. گفتند دیدم اشک از چشمانش جاری شد. گفت به آقا بگویید این آخر عمری ما را شرمندهی اخلاقتان کردید.
اینجوری آدمها را بیاورید در راه.
حالا ما باشیم: خدا زده دیدی چه به سرت آورد! هی بد میگویی! دیدی خدا چه به سرت آورد!
لذا داریم هیچکس را در آسیبهایش و گرفتاریهایش ملامت نکنید که گرفتار ملامت نشوید. قرآن میفرماید «سِرًّا وَ عَلانِيَةً»[33] آشکارا و خلوت. و لیل هم بر نهار تقدم دارد، شب مقدم بر روز است، مهمتر است، سراً مهمتر از علانیة است، این هم در بحث انفاق.
صلی الله علیک یا اباالحسن
زبان حال همه را به امام رضا بگوییم
السلام ای شهید خراسان، ای پناه همه بیپناهان
تو جگر گوشهی مرتضایی، تو علیبن موسی الرضایی
امروز از آقا چه میخواهی؟ بگوییم آقا حاجت همهی ما در این روزهای پایانی ماه صفر این است
جان زهرا و جان جوادت، وقت مردن کن از ما شفاعت
ای رضا جان ای رضا جان
الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[34]
[1] بقره آیه261
[2] بقره آیه261
[3] بقره آیه261
[4] بقره آیه261
[5] بقره آیه261
[6] بقره آیه261
[7] بقره آیه261
[8] انعام آیه160
[9] بقره آیه274
[10] بقره آیه274
[11] ق آیه18
[12] بقره آیه274
[13] بقره آیه169
[14] بقره آیه274
[15] بقره آیه274
[16] بقره آیه148
[17] آلعمران آیه133
[18] بقره آیه274
[19] بقره آیه274
[20] بقره آیه274
[21] بقره آیه169
[22] بقره آیه274
[23] بقره آیه274
[24] بقره آیه274
[25] بقره آیه274
[26] بقره آیه274
[27] بقره آیه274
[28] الکافی ج2 ص136
[29] رعد آیه28
[30] بقره آیه274
[31] بقره آیه274
[32] بقره آیه274
[33] بقره آیه274
[34] بقره آیه274