استاد حدائق روز جمعه 9 مهر 1400 مصادف با روز بیست و چهارم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون»[1]
صدق الله العلی العظیم
جناب آقای جوانمردی فرمودند مسئله را هم بگوییم، بحثی که من در ذهنم هست بحث سپردهگذاری به بانکها بود. سپردهگذاریها مشروط به این است که شما به قصد آن قراردادی که دارید امضا میکنید پول بگذارید. اگر کسی بگوید من پول میگذارم سودش را میگیرم، کاری ندارم بانک و دولت با این پول چه میکند، ما صدی هجدهمان را میگیریم، این ربای مسلَّم است! از مصادیق رباست. آیت الله العظمی سیستانی مطلقا اشکال میکند، هر کسی مقلد آیت الله سیستانی است سپردهها پولهایش اشکال دارد. بعضی از مراجع کلاً اشکال میکنند، باید ببینید مقلد کی هستید! یک وقت پول حرام در سفرهی زندگیات نیاید. در بین مراجعی که اشکال نمیکنند آیت الله العظمی مکارم با شرط. میگویند شما رفتی پول سپردی به قصد مشارکت مضاربه مغارصه مساقات و عقود اسلامی پول بسپار، علی الحساب دولت هم دارد یک چیزی به شما برمیگرداند، ایشان میفرماید با این تفصیل اشکالی ندارد. مقام معظم رهبری هم همین را میفرمایند. ولی عرض کردم بعضی از مراجع اشکال میکنند میگویند بانک به این ضوابط عمل نمیکند، من خودم از شخص آیت الله العظمی سیستانی چهره به چهره شنیدم. هر که مقلد ایشان است پولهای سودی که گیرش آمده باید بابت مظالم رد کند برود، ولی آیت الله العظمی مکارم اشکال نمیکنند با این تفصیلی که من عرض کردم صلواتی ختم بفرمایید.
سخن درباره سبک زندگی مهدوی و دعایی که حضرت ثروتمندان در پیشگاه الهی میکنند. عرض کردیم برای انسانهای غنی و انسانهای متمکن حضرت دو چیز را از خدا تقاضا میکند.
اول تواضع و فروتنی، دوم سعه و فراخدستی و بخشندگی. در بحث تواضع چند جلسهای صحبت شد، در این فرصت یکی دو جلسه ما درباره بخشندگی صحبت کنیم. اولا یک آیهای را از آیات شریفهی قرآن که امروز تلاوت شد، محضر عزیزان چند مطلب اساسی را من در این آیه 254 سوره مبارکه البقره عرض کنم. ترجمه آیه این است، قرآن میفرماید ای کسانی که ایمان آوردید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[2] خطاب به مومنین است، معتقدین، «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ»[3] از آن چیزی که به شما دادیم بدهید به دیگران، اینها را ما دادیم به شما، روزی که به دنیا آمدید که خانهی شش دانگ نداشتید، روزی که به دنیا آمدید که حساب سنگین مالی نداشتید، لخت آمدید به دنیا، وقتی هم که تشریف میبرید شانس بیاورید یک دست کفنی ببرید. از آن چیزی که ما به شما میدهیم انفاق کنید، «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ»[4] خوب قرآن میفرماید ای مومنین، از اینهایی که در اختیارتان قرار دهید هزینه کنید انفاق کنید یک روزی پیش رو دارید که سه خاصیت دارد. آن روز قیامت است، آن روز نه دیگر پول ازش کاری بر میآید، معامله و داد و ستد و بخرم و بفروشم دیگر دورهاش تمام شد. وجه رایج پول در دنیاست، من یک مثالی بزنم، شما اسکناسهای باطل شده، یک گونی اسکناس باطل شده ببر در مغازه بگو میخواهم جنس بخرم، میگوید آقا دیگر تاریخ مصرفش گذشته. آقا بگوید این جنسهایی که اینجا گذاشتم به یک دهم قیمت بهت میفروشم ولی تاریخ مصرف ندارد. میگویی آقا به چه دردم میخورد، این جنس تاریخ مصرف گذشته بدرد نمیخورد. مردم پول تاریخ مصرفش قیامت تمام شده است، باغ ملک مقام عنوان و ریاست تاریخ مصرفش در دنیاست. قیامت میدانید صورت رایج عمل است. عمل کار ازش میآید، از پول دیگر کاری نمیآید. قرآن میفرماید قیامتی در پیش دارید که دیگر نه پول کارایی دارد، معاملات کاری ازش میآید، «وَ لا خُلَّةٌ»[5] دوستیها دیگر کاری ازش نمیآید. اینجا رفیق داری آقای حاجی فلانی از هر انگشتش دهها هنر میبارد، قیامت هر کسی گیر کار خودش است، هر کسی در فرار است هر کسی در گریز است، «يَوْمَ يَفِرُّ المْرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ»[6] از پدر مادر اولاد برادر خواهر، از همه فرار میکنند که طلبکار پیدا نشود. پس دوستیها قیامت برداشته میشود شفاعت هم برداشته میشود، یعنی اینکه آقا شما بیا واسطه شو شما بدادم برس، شما یک کمکی کن شما مشکل ما را حل کن این مال دنیاست. قیامت یک قاعدهای دارد، تازه آنهایی که خدا اجازه شفاعت به آنها داده میفرماید «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى»[7] آنهایی که اجازه دارند دستگیری کنند از هر کسی هم دستگیری نمیکنند، از کسانی دستگیری میکنند که خدا راضی است. در دنیا هم همینطوری است، شما اگر کسی به شما مراجعه کرد گفت من با فلانی مشکل دارم شما بیا یک زبان خیر بگذار، میگوید فلانی تو اصلا کم نگذاشتی در بدی کردن به این فرد، من اگر بیایم زبان خیر هم بگذارم خودم هم متهم میشوم، تو بدی را به حد اعلا رساندی برای تو نمیشود قدم برداشت، قیامت هم همینطور است، آنکس که مخالف با خدا و دین و عقاید پاک است، قطعا اولیای الهی نمیتوانند از آنها دستگیری کند، «الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون»[8] قرآن میفرماید کافران در حقیقت ظالمان هستند.
ببینید روحیهی سخاوت را در خودتان تقویت کنید. حالا بعضیها روح سخاوت دارند این روح سخاوت خیلی مهم است، شاید دستش هم خالی است، روحش بلند است، روحش ثقیل است، از خدا بخواهید این روحیهی سخاوت در ما ایجاد شود. گاهی اوقات میبینید یک کارگر ساده است یک کارمند است چیزی ندارد، من یک شب در مسجد النبی بحث دانشگاه مهدویت را صحبت کردم، از منبر آمدم پایین داشتم سوار ماشین میشدم دیدم یک کارگر افغانی دنبال من دوید، یک پنج هزار تومانی آورد گفت آقا خدا شاهد است بیشتر از این ندارم، من در این مملکت غریبم دارم روزمزد کار میکنم یک روز کار است چند روز کار نیست، اسم امام زمان را آوردید، این پنج هزار تومن را دارم فقط میتوانم بدهم، از من قبول میکنید؟ این روحیهی سخاوت است! و بعضیها اموال سنگین دارند و واجبشان را عمل نمیکنند، نفقه زن و بچهاش را نمیدهد، خمس مالش را نمیدهد! این روحش روح سخیفی است.
خوب در این آیه چند تا نکته آموزنده عرض کنم، یکی اینکه از خدا یاد بگیریم، خداوند بندگان خودش را که صدا میزند در همین آیه میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[9] خدا شخصیت میدهد، یعنی ای مومنین ای بندگان مومن اصلا سیدالشهدا را ببینید حضرت روز عاشورا خطبههای متعددی خواندند! دشمن خدا آمده ولی خدا را به مقتل بکشاند حضرت میفرماید عباد الله این شخصیت دادن یک درس است. ما وقتی با کسی میخواهیم صحبت کنیم باید شخصیت بدهیم.
میفرماید این آقا آمد این نامه را داد و رفت، باید شخصیتش بهش داد، سید اولاد یپغمبر است، صدایش کردم گفتم بیا حرفت را بگو، اولیا اینگونه عمل میکردند، بشنویم صحبتها را گفتارها را، این نکته اول که خود این برنامه، بنده به فرزندانم شخصیت بدهم، من شخصیت بچههایم را خورد کردم بعد میگویم اینها چرا اینها شخصیت پیدا نمیکنند، همش انرژی منفی میدهم: شما چیزی نمیشوی شما آینده نداری، روزگارت سیاه میشود. خوب خودت کردی اینکار را. تو به او شخصیت دادی و او شخصیت پیدا نکرد! ما در روابط اجتماعیمان با یکدیگر با شخصیت برخورد میکنیم؟ ابوجهل ملعون که در بدر هم کشته شد، آدم بسیار خبیثی بود، متکبر، یکی از کارهای ابوجهل این بود، یک وقتی پیغمبر زمانی که در مکه بودند، در حجر اسماعیل بودند، تازه خدیجه از دنیا رفته بود، چون دیگر ایام پایانی اقامت رسول الله در مکه بود که دیگر فضای مکه یک فضای سختی شد برای پیغمبر. رسول الله در حجر اسماعیل در سجده بودند، حضرت زهرا یک دختر خردسالی دور پدر میگشت. ابوجهل کنار کوه صفا ایستاده بود، عدهای از سران قریش هم بودند، یک عربی بین صفا و مروه، ورودی از صفا به سمت مروه گوسفندی کشته بود داشت پوست میکند، بازار بود آنجا. ابوجهل دید پیغمبر در سجده است و دید این عرب گوسفندی کشته دارد پوستش را میکند، گفت کدامیک از شماها حاضرید این شکمبه پر از کثافت این حیوان را ببرد بگذارید روی کمر پیغمبر؟ یکی از عربها گفت من اینکار را میکنم. این شکمبهی پر از کثافت را برداشت برد، پیغمبر در سجده بودند، گذاشت روی کمر پیغمبر. ما یک از گل نازکتری بهمان بگویند با هیئت قهر میکنیم! عجب آدمی هستی! چرا هیئت نمیآیی؟ جلوی پایم بلند نشدند، سلامم را جواب ندادند، اینجوری میخواهی از دین خدا دفاع کنی! آقا ما دیگر کاری نداریم به اینکارها. بخدا قسم یک در هزاران توهینهایی که به رسول الله شد به هیچکدام از ماها نشد. این را گذاشت، پیغمبر سر بلند نکرد که ببیند او کیست! حضرت زهرای مرضیهی خردسال آمد این شکمبهی آلوده را از کمر رسول الله برداشت، گفت بابا برخیر به منزل برویم. در حالات زهرا دارد که هر کسی ایشان را میدید چهرهشان اندوهگین بود، چون از روزی که چشم به دنیا گشود از این نامردمان نامردمی دید و جفا دید تا به شهادت رسید.
خوب این ابوجهل یک روز آمد در کوچههای مکه لباس پیغمبر را کشید و به زشتی نام پیغمبر را برد. پیغمبر برگشتند یک نگاهش کردند فرمودند یا أباالحکم، عرب به ابوجهل میگفت ابوجهل، مسمانان میگفتند ابوجهل، یعنی به اصطلاح بعنوان یک مغز متفکر و دانای خردمند عرب این را میدانست. پیغمبر همان لقبی که عربها بهش میدادند دادند. گفتند یا ابالحکم! او بد میکند رسول الله به خوبی نام میبرد.
کریمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند.
امیرالمومنین فرمودند بدی را به بدی اگر جواب دادید دارید تایید میکنید کار بد را. اگر برادرت خانهات نمیآید تو هم نمیروی قیامت حرف برای گفتن نداری، میگویند چرا ترک صله رحم کردی؟ میگویی نیامد من هم نرفتم، میگویند دیگر حرف نزن. پس دیگر نگو نیامد، اگر نیامدن او بد بود چرا تو نرفتی؟ اگر دشنام دادن کار بدی است، چرا تو جواب دشنام دادی؟ اگر سردی و تلخی بد است، چرا تو اینکار را کردی؟
من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرق میان من و چیست بگو
نکته اول در این آیه این است که سعی کنیم خواستههایمان را با احترام به بچههایمان به شاگردانمان با مردم با احترام با ادب با شخصیت، خواستههای خودمان را تقاضا کنیم. طرف آمد خدمت امام حسن شروع کرد دشنام دادن، یک پیرمرد شامی بود، هی توهین کرد، آنچه شایستهی خودش بود به امام حسن گفت. عدهای از اصحاب هم بودند حضرت فرمودند ساکت باشید کاری نداشته باشید. غریب بود در شهر با یک اشارهری گوشهی ابروی امام حسن میزدند او را. حرفهایش را که زد حضرت فرمود یا أخا العرب، مثل اینکه در این شهر غریبی! اگر جایی برای سکونت نداری خانهی من در اختیار توست، اگر کمکی میخواهی در این شهر مشکل داری حمایتت کنم، و اگر نیاز به اموال داری من در خدمت تو هستم. این پیرمرد شامی با یک ذهنیت غلطی از تبلیغات بنیامیه آمده بود مدینه، این رفتار امام حسن در چند دقیقه چنان این پیرمرد را دگرگون کرد، گفت آقا بخدا قسم مدینه وارد نشدم مگر اینکه منفورترین افراد روی زمین نزد من شما بودید، الان که دارم از شما جدا میشوم محبوبترین افرار روی زمین نزد من شما هستید. خوب این زبانی که میتواند به زیبایی سخن بگوید چرا به سخن بگوید! این درس اولی که از این آیه شریفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»[10] برداشت میشود.
نکته دیگر خدا میفرماید «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ»[11] از آنکه ما دادیم بده، این درس است، یعنی حاج آقا به هر جا رسیدی خدا! «وَ ما تَوْفيقي إِلاَّ بِاللَّه»[12] سواد داری، آقای مهندسی، دکتری، اول تاجری، اول مسئولی، «مِمَّا رَزَقْناكُمْ»[13] ما دادیم، ما لطف کردیم، ما زیر بغلت را گرفتیم، میگوییم از آنکه ما دادیم بده، آبرو دادیم خرج کن، قدرت دادیم بداد برس، ثروت دادیم دستگیری کن انفاق کن، از مال ما بده، این را یادمان نرود، نگوییم مال خودم! به یک کسی گفتم آقا یک کمکی به فلانی کن، گفت آقا من نمیخواهم از مال خودم بدهم، اصلا حرف غلط است، قرآن میفرماید این حرف غلط است، هیچوقت نگویید مال خودم، قرآن میفرماید «رَزَقْناكُمْ»[14] مال ماست در اختیار شماست، نگاهمان را توحیدی بکنیم. اگر نگاهتان این شد وابستگی ایجاد نمیشود تکبر نمیآید، تواضعی که بحثش گذشت ایجاد میشود، این هم نکته دوم، هر چه داریم از اوست، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[15]
نکته دیگر قرآن نمیفرماید همه را هم بدهید، ممَّا، بخشی از آنها را بدهید یک قسمت بدهید. ما نمیگوییم که هر چه دارید پخش کنید، یک بخشی از آنهایی که دارید انفاق کنید. یک کسی آمد خدمت امام صادق گفت آقا اقتصاد در مال را برایمان بگویید. امام یک مشتی از خاک را گرفتند در دستشان، اینجوری گرفتند، فرمودند این حالت حالت بخل است حالت بدی است، خدا داده باشد، نه خود خورد نه کس دهد.
بعد امام اینجوری کردند تمام خاکها ریخت، فرمودند اینهم خوب نیست، حالا در بخشندگی من عرض میکنم، مرز درد بخشندگی، اینطور هم نیست که هر چه چوب حراج است انسان بزند در دار و ندارش، امام فرمودند اینهم اسراف است خوب نیست. بعد مشت دیگری خاک کردند در دستشان، دست را اینجوری باز کردند. از لابلای انگشتان یک مقدار خاک ریخت یک مقدار کف دستشان ماند، فرمودند چیزی بخور چیزی بده چیزی بِنه، این است اعتدال. قرآن هم میفرمایید «مِمَّا رَزَقْناكُمْ»[16] از آن که دادیم بدهید، بخشی را بدهید همه را نمیخواهد بدهید. یک بخشی از آنکه خدا لطف کرده، حالا آثار سخاوت را من یک جلسه من صحبت کنم که ببینید خدا چه میکند با این سخاوت! بارها من این جمله را بکار بردم، این را خوب بشنوید زیادی هم بشنوید. مردم راه پولدار شدن را گم کردند، راه پولدار شدن را ببینید قرآن چه میگوید پیغمبر چه میفرماید! مردم راه پولدار شدن را در بخل و خسّت و جمعآوری میبینند، خدا در انفاق و بذل و بخشش، عجیب است، آیهاش را من در جلسات آینده میخوانم که خدا چه میکند. آنکه دلش میخواهد دستش باز باشد محتاج نباشد میگویند بده تا محتاج دیگران نباشی، وعدهی خداست. بیش از نود مورد خدا در قرآن میفرماید بده میدهم، یک مورد شیطان میگوید نده گدا میشوی. بعضیها به آن نود بشارت خدا بیتوجهند به این وسوسهی شیطان «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْر»[17] را متوجهند. نکتهی دیگری که من عرض کنم خدمت عزیزان، قرآن میفرماید از فرصتهایتان استفاده کنید. الان آقایان زبان در اختیارتان است قلم در اختیارتان است مال مالِ خودتان است، فردای زندگی که رفتید دیگر این اموال مال شما نیست مال ورثه است، ورثه هرجوری خواست عمل میکند.
همین دیشب در دفتر مسجد یک زن و شوهر جوان معتقدی آمده بودند، میگفتند از یکی از بستگانمان یک چیزی به ما رسیده ولی این بنده خدا وصیت کرده بود نماز بدهکار بود روزه بدهکار بود بجا نیاوردند! گفتم بیخود کرده، میخواست خودش بخواند، یک کسی بود میگفت ما پولش را میخوریم لگد به گورش میزنیم. آقا بداد خودت برس، هی وصیتنامه ننویس همینجا کارت را انجام بده، کارهایت را خودت انجام بده.
گفت حاج آقا حالا یک چیزی از آن بنده خدا به ما رسیده ما رغبتی نداریم، اینها را قیمتگذاری کردیم شده اینقدر، میخواهیم یک سال نماز و روزه برایش بخریم. گفتم خدا خیرت بدهد که تو بفکر بودی تو به یاد بودی، لذا قرآن میفرماید از فرصتهایتان مردم استفاده کنید، روزی پیش رو دارید که دیگر خلع سلاح هستی، «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ»[18] الان کار ازت میآید، قیامت دیگر کاری ازت ساخته نیست.
نکته دیگر اگر امروز کسی را محروم کردی، قیامت خودت را محروم کردی. میخواهی در قیامت محروم نشوی، در دنیا محروم نکن. محروم کردن امروز محروم کردن فردا را پیشرو دارد. آنهایی که میخواهند قیامت دستشان پر باشد، حالا که خدا گذاشته در دستت، دادرسی کن، کمک کن، به داد برس.
و مطلب دیگر، بعضیها میگویند ما از پول کندنی نیستیم، سخت هم هست، پول است جان که نیست، بعضیها نمیگذرند، راهکار این چیست؟ هم امیرالمومنین میفرماید هم در روایت هم این آیه اشاره میفرماید. مردن یادتان نرود. لذا میگویند بروید در قبرستانها سر بزنید، زیارت اهل قبول بروید، تشییع جنازه بروید، تازه تشییع جنازه هم با همان دستور امام صادق بروید، فرمود اگر میروید تشییع جنازه فرض کنید خودتان هست. بگویید این جنازه من است که الان شستند، کفنش کردند تجهیزش کردند نماز خواندند خاک سپردند، خاک ریختند رویش، این من بودم، بعد که داشتی از قبرستان برمیگشتی بگو یک فرصت دوباره بهم دادند که زندگی را از سر بگیرم. حالا ما گاهی اوقات در قبرستان هم که میرویم یک جای دیگر میرویم.
در قبرستان یک وقتی رفته بودیم تشییع جنازه یک میتی، یک آقایی در قبر داشت تلقین میخواند، دیدم یک نفر پشت سر من که متوفی داییاش بود، داشت به بغلدستیاش میگفت فلانی دلار امروز در بازار چند بود؟ برگشتم یک نگاهی به عقب کردم گفتم بیا جلو، گفت برای چی آقا؟ گفتم بیا، آمد دستش را گرفتم، گفتم یک متر دیگر بر جلوتر، رفت جلو، گفتم یک نگاهی در قبر بکن، ترسید فکر کرد میخواهم بگویم برو بگیر بخواب. گفتم یک نگاهی بکن، ما جرأت نگاه کردن هم نداریم ولی غرق در دنیاییم، چرا؟ چون یادمان رفته مرگ را، یادمان رفته مردن را، آقایان من در شیراز مدیر سراغ داشتم چای شیرین کرد نتوانست بنوشد، مرد، خدا گاهی اوقات افراد را در رشتههای تخصصیشان میبرد، پناه بر خدا! در شیراز من چند تا پزشک جراح فوق تخصص سراغ داشتم که در رشتههای خودشان رفتند. قلب با سکته قلبی، خون با سرطان خون، فوق تخصص بیهوشی با کما رفتن. خدا میخواهد نشان دهد.
گفتم بیا جلو نگاه کن، آمد. گفتم داییات دلار زیر صورتش گذاشتند؟ یک خورده خاک زیر صورتش جمع کردند. تو در قبرستان هم بفکر دلاری! اما تا کجا تا کی؟ اینجا آمدی دارند میگویند اسمع افهم یا فلان، تو دنبال قیمت دلاری! این به سرمان آمده که دستها بسته است، مردن فراموش شده است! شماها بیاورید امروز در کاغذ، اگر حافظه یاری کند بنویسید، در عمرتان تا الان چند نفر را میشناختید که الان نیستند، از عالم و جاهل و فقیر و پولدار و مسئول، اگر یادمان بیاید، خیلیهایشان فراموشمان شدند. صدها و هزاران نفر را دیدهایم که الان زیر خروارها خاک هستند. فراموش نکردن مرگ انسانها را سخاوتمند میکند. فراموش کردن اینکه یک روز باید بگذاری و بروی انسان را میآورد در عرصهی خدمتگذاری به خلق خدا. لذا امیرالمومنین فرمود «من راقب الی الموت سارعَ الی الخیرات»[19] اگر مراقب مردن باشید در کارهای خیر عجله میکنید.
یکی دو مطلب دیگر هم عرض کنم، پایان آیه خدا میفرماید «و الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون»[20] بُخل از مصادیق کفر است، یعنی فردی که بخل میورزید خدا بهش داده و نمیدهد، او دارد کفران میکند نعمت الهی را! آدمهای بخیل جلوهای از جلوات کفرند چون دادهی خدا را درست هزینه نمیکنند، چون کفر به وعدههای الهی دارد، خدا میفرماید «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[21] «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِل»[22] اینها وعدههای الهی است، ما به وعدههای الهی بیتوجهیم، یعنی باور نداریم، یعنی کافریم به سخن خدا! و اگر کسی کافر شد در حقیقت ظالم است. «و الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون»[23]
من عرضم را تمام کنم این جمله اینجا جانماند، این هم برای مزید بر اطلاعتان عرض کنم، علمای علم لغت یک تفاوتی بین جود و سخاوت میگذارند، هر دو به معنای بخشندگی است، اما یک تفصیلی قائل میشوند، خدا کند که انشاءالله انسان جواد باشیم، حالا سخاوت میدهی، اما جود کدام است؟ یکی از تعابیری که برای جود در لغت شده، میگویند آدمهای جواد بخشندههای اینجوری که خیلی زیبنده است، بدون اینکه طرف تقاضا کند میدهد، این خیلی خوب است. لذا در روایت داریم اگر کسی آمد بهتان اظهار کرد گرفتارم نیازم دارم کمکم کن دیگر داری پول آبرویش را میدهی. حاجی هنر داری تا نگفته بده. آمد اظهار کرد دیگر آبرویش را خرج کرده، داری پول آبرویش را میدهی. آدمهای جوان قبل از اینکه طرف اظهار کند، متوجه میشود طرف نیاز دارد، نمیگذارد طرف بگوید، میدهد، بدون اینکه طرف تقاضا کند و ضمن اینکه میدهد بخشش خودش را هم کوچک میشمارد، نمیگوید ما چقدر دادیم! بخشش را بخشش اندک میداند، این یک معنای جود.
یکی دیگر از ویژگیهای انسانهای جواد این است که وقتی بخششی انجام میدهند خوشحالند، خوشحال میشوند که بتوانند مشکل کسی را حل کنند و دل کسی را شاد کنند، هنگامی که دارد میبخشد با خوشحالی میبخشد نه با کراهت. دیدید بعضیها میبخشند ولی با تلخی، با منت گذاشتن، برو دیگر نیا، دوباره پیدایت شد، چقدر حرف میزنی! این با منت گذاری است. آدم جواد کسی است که با خوشحالی و رغبت کمک میکند.
و یک نکته دیگر، انسانهای جواد مال را مال خدا، سائل را واسطه برای گرفتن، خودشان را وسیلهای برای کمک میدانند، میگویند المالُ مال الله، میگویند مال مال خداست، این هم آمده به حقش برسد، ما هم واسطهای هستیم که باید بهش برسانیم، و خدا ما را واسطه قرار داده و لایق دانسته که کمک کنیم.
جمله پایانی، در حالات امام صادق دارد که یک وقتی کسی آمد از حضرت کمکی خواست، حضرت کمک را روی کف دستشان گرفتند یک تعارفی کردند، حالا ماها که خیلی عقب هستیم، بنده خودم را عرض میکنم، خیلی عقبم، طرف فقیر از کف دست حضرت پول را برداشت، وقتی که برداشت امام فرمود بده پول را، گرفتند دوباره بوسیدند و پس دادند. طرف سوال کرد یابن رسول الله چرا پول را کف دست گذاشید و پس گرفتید و بوسیدید، تا پول دست خودتان بود نبوسیدید تا او گرفت شما پس گرفتید و بوسیدید؟ امام فرمودند در بین تمام کارهای خیر و خوب، نماز روزه حج خمس زکات صدقات، تنها کاری که خداوند مستقیما تحویل میگیرد انفاق نیازمند است، انفاق به نیازمند. اینها که خیریه دستشان است خیلی باید مراقب باشند، نیازمند یدش یدالله است، یعنی در حقیقت خدا دارد تحویل میگیرد «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَنا»[24] امام فرمودند چون خدا دارد تحویل میگیرد، من نمیخواهم دستم مافوق دست خدا باشد، این اول، این دست فقیر نیست یدالله است در عالم. و بعد که فقیر برداشت میکند چون خدا قبول کرده میخواهم کاری که خدا قبول کرده پول و مطاعی که خدا پذیرفته را ببوسم. الان در این مجلس اگر کسی بیاید بگوید آقا من یک تبرکی دارم از دست امام زمان به دستم رسیده، به سر و چشمت نمیرسی؟ طرف میگوید کربلا رفتم این پارچه را به ضریح مطهر متبرک کردم، به سرو و و صورت میکشند، آقا این پرچم مدتها روی گنبد امام حسین بوده تا چه برسد به دست امام معصوم و چه برسد به یدالله! امام صادق فرمود من دوست دارم چیزی که خدا قبول کرده ببوسم. «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعة»[25]. انشاءالله یکی دو جلسه آثار سخاوت و حد و مرز سخاوت را خدمت عزیزان نکتهای عرض کنم. روز جمعه است، اختصاص به ساحت مقدس ولیعصر ارواحنا له الفداء دارد.
دلبستهام مرا ز سر خویش وا مکن، امام زمان
از خود مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر، عمری گرفتهایم ز عنایت رها مکن
مولا جان
من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم، ای آشنا مفارقت آشنا مکن
آقا جان
تنها به نزد تو بود طومار جرم من، نامهی اعمال ما را به امر الهی هر هفته محضرش عرضه میکنند،
تنها به نزد تو بود طومار جرم من، این مشت بسته را به روی خلق وا مکن
یابن الحسن
[1] بقره آیه254
[2] بقره آیه254
[3] بقره آیه254
[4] بقره آیه254
[5] بقره آیه254
[6] عبس آیه34 و 35
[7] انبیا آیه28
[8] بقره آیه254
[9] بقره آیه254
[10] بقره آیه254
[11] بقره آیه254
[12] هود آیه88
[13] بقره آیه254
[14] بقره آیه254
[15] بقره آیه156
[16] بقره آیه254
[17] بقره آیه268
[18] بقره آیه254
[19] الکافی ج2 ص50
[20] بقره آیه254
[21] انعام آیه160
[22] بقره آیه 261
[23] بقره آیه254
[24] بقره آیه245
[25] مفاتیح الجنان دعای حضرت مهدی