استاد حدائق روز چهارشنبه 7 مهر 1400 مصادف با روز بیست دوم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال مولانا بقیت الله الاعظم ارواحنا له الفداء «و علی الاغنیاء بالتواضع السعة»[1]
سخن پیرامون این قسمت از فراز دعای حضرت ولیعصر بود که امام برای انسانهای غنی و توانگر و ثروتمند از خداوند دو تقاضا دارد. یکی فروتنی افتادگی و دیگری فراخ دستی و سخاوتمندی. از این دعا استفاده میشود که ثروت یکی از خطرات جدیش تکبر است. چون حضرت اشاره خاص به این دو صفت دارد. ببینید آقایان قارون پسر خاله حضرت موسی بود بهترین قاری تورات بود زمانی که وضعی از نظر اقتصادی نداشت. از حضرت موسی خواست و از خدا هم خواست که خدایا به ما ثروت بده. ثروت آمد خدا وقتی میخواهد بدهد من و شما و بزرگ تر از من و شما نمیتوانیم حسابش کنیم که از کجا دارد میآید «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[2] بارها دیدم من بعضی از آدمهای متدین، متقی میگوید نمیدانم یک دفعه صاحب خانه شدیم یک دفعه زندگی گیرمان آمد چهل سال قبل پای سفره پدر بودیم حالا خیلیها پای سفره ما هستند این همان «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[3] است. یک جوری میدهیم که از حسابرسی خارج است نمیتوانید بشر حسابش را بکنید. خوب این ثروت آمد و قارون شد قارون. پناه بر خدا. تکبر آمد تکبر هم آقایون مراتب دارد. مثل سرطان است از یکی دو تا سلول ناسالم شروع میشود کنترل نشد رشد میکند یک دفعه یک بافت بدن را درگیر میکند به دادش نرسیدی همه بدنت را میزند زمین. آقایان اطباء میگوید سرطان اگر در آغاز پدید آمدنش مریض بفهمد درمان میشود این که میگویند دیگر نمیشود کارش کرد چون دیگر رشد کرده توسعه پیدا کرده همه بدن را درگیر کرده دیگر نمیشود دستش زد تکبر همینطور است. تکبر نقطعه آغازش از تکبر در برابر خلق خداست. من از فلانی بهترم. چون بابایم فلانی است. من از فلانی بهترم چون ماشین شاسی بلند سوارم. من از فلانی بهترم چون خانهام کجاست و شما کجایید. من از فلانی بهترم چون ما مدیریم تو آبدارچی هستیم ما شهری هستیم تو دهاتی هستی اول از تکبر در برابر خلق شروع میشود.
امام رضا سلام الله علیه در صفات مؤمن میفرماید مؤمن یکی از ویژگی هایش این است انشاء الله که در ما باشد «لا یری احدا الا و هو یقول خیر منی»[4] روایت در تحف العقول است مؤمن هر کی را میبیند میگوید از من بهتر است این عادت را داری؟
معتاد را ببینی بگویی این از من بهتر. بدحجاب را ببینی بگویی این از من بهتر. غرور نگیر تو را. هیئیتیام متدینم نماز شب خوانم بانی خیرم. اینها میزند تو را زمین. این تکبر نهفته است. کلام کلام علی بن موسی الرضا است. این که دیروز عرض کردم امیرالمومنین میفرماید به هر کسی که رسیدی بگویی التماس دعا حتی یهودی نفست را تربیت کن. بعد حضرت تفصیل میدهد. میفرماید مردم از دو دسته خارج نیستند یا ظاهرا از شما از نظر دینی ایمانی معنوی بهترند. بگو خدایا ما را هم مثل او قرار بده. این که آدم متدینی است آدم موفقی است آدم مؤمنی است توفیقات دینی خوبی دارد اربعین رفته کربلا ما نرفتیم خدایا ما را هم مثل او کن. اما اگر برخورد کردی با کسی که از نظر ظاهر از تو ضعیفتر است از نظر ایمان، آقا تو محاسن داری او ریشش سه تیغه کرده. تو اهل نمازی او نمازش را یک خط در میان میخواند. شما مقید به مسجد هستید او پایش به مسجد باز نمیشود حق نداری بگویی من بهترم. تکبر سراغت میآید. امام رضا میفرماید اینگونه خودت را بساز. بگو شاید این آدم شرش ظاهری است خوب بشنوید این جمله را روی خودمان کار کنیم اینها تعالیم اولیای الهی است. امام میفرماید اینی که ظاهرش آشفته است بگو شاید این شرش ظاهر است یک خیری باطنی داشته باشد که آن خیر باطنی او شر ظاهرش را اصلاح کند. و من خیرم ظاهری است یک شر باطنی داشته باشم که آن شر باطنی بزند خیر ظاهرم را هم خراب کند.
حاج آقا اگر در این حالت هر کسی را میبینی که میگویی از من بهتر است بگو الحمد لله رب العالمین. بگو آقا من تو بگوییم دعایم کن تو کی هستی؟ پناه بر خدا التماس دعا از این بخواهم؟ پناه بر خدا. قارون به ثروت رسید متکبر شد. تکبر هم عرض کردم نقطه آغازینش از خلق خدا شروع میشود جلوش را نگرفتی مداوا نکردی خودت را یک درجه میآید بالا تکبر در برابر ولی خدا. من بارها دیدم افراد میخواهند در قال رسول الله استدلال کند با این فهم بستهاش میگوید آقا پیغمبر یک چیزی فرموده قربونش بشوم. این مال هزار و چهار صد سال قبل است نادان سخن رسول الله مربوط به هزار و چهار صد سال قبل است؟ پیغمبری که اسوه اولیای الهی بود محدود به آن زمان است؟ میگوید آقای محترم مهر دخترت را سال تولد سکه بهار آزادی این خلاف روایت پیغمبر است. میگوید حاج آقا دورهاش عوض شده نماز شب هم میخوانی؟ یا حسین هم میگویی؟ قال رسول الله را زیر پا میگذاری. بعضیها اینجور مسلمانهای هستند. یک جایی میبیند قال رسول الله به مصلحتش نیست میکشد کنار تکبر در برابر اولیای خدا. درمان نشود تکبر در برابر کلام خدا. قرآن میخوانی مسخره میکند. یک آدم آمده میگفت حاج آقا من یک چیزی فهمیدم. گفتم بفرما. گفت میدانی چرا خدا روزه را واجب کرده؟ گفتم نه تو بگو. بگو تا یاد بگیریم. گفت این زمان پیغمبر فقر زیاد بود مردم مشکلات اقتصادی داشتند پیغمبر میخواست یک همسویی در جامعه ایجاد کند فشار اقتصادی را هم کم کند مردم درد گرسنگی را کمتر بفهمند در سال یک ماه میگفت همه نخورید. که این درد نخوردن. گفتم نادان اینجوری از قرآن استفاده میکنی؟ بترس از اینکه مشمول این حدیث پیغمبر شوی پیغمبر فرمود اگر کسی قرآن را با سلیقه شخصی خودش تفسیر کرد نشیمنگاهش در قیامت در آتش است. «من فسر القرآن برأیه فلیتوقع مقعده فی النار»[5] گاهی اوقات در برابر کلام خدا درمان نشد سر کار طرف میکشد به جایی که در برابر ذات خدا میایستد.
میگوید خدا کیست؟ میشود فرعون. «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[6] نادان است میگوید میخواهم گناه را بکنم شنیدم اینها را. اینها دردهای نهفته زیر پوست جامعه است. جوان است دو سال رفته دانشگاه میگوید فلان گناه را انجام میدهم که حال خدا را بگیرم. همین دیشب. همین دیشب یک خانمیمحجبه چادری آمده دفتر حالا یکی دو تا از بستگانش کرونا گرفتند و مردند زن باحجاب، آقا یک چیزهای میگفت گفتم این غلطا را نکن. دارند برایت مینویسند این حرفها را. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»[7] هرچه از دهنت میآید بیرون که نباید بگویی ثبت میشود قیامت تحویلت میدهند. یک حرفهایی به خدا گفتم خانم این حرفها چیست که میزنی؟ خواهر تو اگر مرد مصلحت و مقدرش بوده. کرونا عنوان رفتن است. یکی را میگویند سکته مغزی یکی سخته قلبی یک تصادف یکی سرطان اینها مرگ از چیزهای است که مستقیما دست خدا است و نظر خدا بر آن است و هیچ کس دخالتی ندارد. گفتم خانم برو استغفار کن توبه کن از این حرف زدنهایت. به خدا داری توهین میکنی حالا خواهرت مرده کیت مرده دو سه نفر مردند گفتم خودت را هم جونت را میگیرند خودت هم میمیری بعد پشیمان شد گفت حاج آقا حالا چیکار کنم گفتم برو وضو بگیر دو رکعت نماز بخوان سر بگذار روی تربت صد مرتبه استغفار کن دیگر این حرفهای باطل را هم بر زبان جاری نکن شیطان بیکار ننشسته این تکبر اگر شکل گرفت اینجوری میشود من آیه 63 سوره مبارکه فرقان را چند نکته در این آیه تقدیم کنم.
البته خداوند در صفات عبادالرحمان در آن آیات سوره فرقان قریب به دوازده ویژگی نام میبرد من یکی از آن ویژگیها را خدمتتان چون بحث مان بحث تواضع است و ضرورت تواضع برای ثروتمندان.
قرآن میفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[8] بندگان شایسته خدا چه کسانی هستند؟ عبادالرحمان خدا میفرماید عبادالرحمان بندگان واقعی خدا از ویژگیهایشان این است «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[9] روی زمین بدون تکبر راه میروند مغرور نیستند نخوت ندارند. ما فلانی هستیم روششان حرکتشان نحوه زندگیشان آمیخته با تواضع است. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[10] آدمهای جاهل هم وقتی با اینها هم سخن میشوند قدر اینها را نمیدانند شخصیت اینها را نمیفهمند «قالُوا سَلاماً»[11] با سلامت با خوبی برخورد میکنند. آقا حواست باشد با کی داری حرف میزنی؟ طرفت را بشناس؟ درست حرف بزن؟ این منطق منطق متواضعین نیست. آدم متواضع در برابر کسی که جاهل است و با یک ادبیات بدی با ما صحبت میکند این با سلامت پاسخ میدهد. حالا یک کسی توهین کرد به شما. توهین را که نباید با توهین جواب داد. آتش که با آتش خاموش نمیشود. در این آیه من چند نکته کلیدی بگویم نسبت به تواضع یکی دو حدیث تقدیم کنم.
یکی از نکاتی مهم در این آیه 63 سوره فرقان، بارزترین عزیزان متدین بارزترین مدال افتخار برای یک انسان بندگی است. مقام بندگی خیلی بالاست. در تشهد نماز قبل از اینکه ما شهادت به رسالت پیامبر بدهیم شهادت به بندگی پیغمبر میدهیم.
این ذکر را شیعه و سنی به عنوان ذکر واجب نماز میگویند. «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله» اول میگوییم خدایا شهادت میدهیم پیامبر بنده بود بعدا پیغمبر شد. هر کسی به هر جایی رسید بندگی کرده رسول شده. بندگی کرده ولی شده. اصلا فیلتر عبور از گذرگاه آسمان برای رسیدن به مدارج عالیه معنویت بندگی است. و در این آیه ببیند خدا میفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ»[12] بندگان شایسته خدا. خدا رحمت کند امام را امام این آیات پایانی سوره فجر که نسبت به شخصیت سیدالشهدا است و این سوره فجر سوره امام حسین است و مداومت به این سوره هم توصیه شده. آیات پایانی «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبادِي * وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»[13] مرحوم حضرت امام معمار انقلاب میفرمودند خدا به صاحبان نفس مطمئنه یعنی آنهایی که واقعا بندگان شایسته الهی هستند. لحظهای رفتن چون لحظه رفتن لحظه سختی است انسان میخواهد از همه تعلقات دنیایی جدا شود هفتاد سال هشتاد سال زحمت کشیدید جمع کردید خانه فرزند همسر رفیق اعتبار آبرو یک لحظه همه میآید جلو چشمانت داری همه را میگذاری و میروی لذا امام میفرماید مردم دو جور میروند:
خدا کند که از دسته اول باشیم.
بعضیها میروند تا ملک الموت میآید میگوید حاجی تمام شد
مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک
منتظر بودم که بروم. مثل امیرالمومنین «فزت و رب الکعبه»[14] گویان میروم. بعضیها آماده نیستند این بعضیها خیلیها هستند. اینها را میبرند. نمیروند. یعنی کفر میگویند بعضی ها. سالها نماز و عبادت خوانده خودش را تربیت نکرده آن لحظه آخر بروز پیدا میکند. وابستگیها تعلقات دلسپردگیها حاضر است به خدا و دین کفر بگوید و نمیرد. خدا کند که برویم نه اینکه ما را ببرند.
لحظه سختی است لحظه مردن. امام میفرمودند صاحبان نفس مطمئنه لحظه رفتن حضرت ملک الموت از طرف خدا این بشارت را میدهد. «ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ»[15] برگردید به سوی خدای خودتان. «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»[16] داخل بشوید این کلام خداست که به اینها خطاب شده. داخل بشوید در بین بندگان من. امام میفرمودند بزرگترین نوید رحمت برای یک صاحب نفس مطمئنه این است که خدا به او بگوید بنده من. آقای خواجه عبدالله انصاری میگوید الهی اگر یک بار بگویی بنده من از عرش بگذرد خنده من.
ما همه این کارها را که میکنیم برای این است که بنده بشویم. آقایان قبول است دیروز عرض کردم امام سجاد فرمود معلوم نیست خدا قبول کرده باشد نا امید هم نباشید مغرور هم نباشید. این زحمتها ا این تلاشها این خدمتها باید بین خوف و رجا باشد. لذا این عنوان بندگی عنوان بسیار بزرگی است که خداوند به کسانی که مورد تایید او هستند و در این آیه 63 سوره فرقان خدا میفرماید «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ»[17] بندگان خدای رحمان اینگونه هستند. خوب در راس این عبادالرحمان شما میبینید خداوند اولین صفتی که یاد میکند تواضع است. یعنی بندههای خوب خدا یکی از نشانههایشان تواضع است که در این آیه مقدم بر صفات دیگر ذکر شده است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[18] بنده خدا. بنده خودم را عرض میکنم به خودم میخواهم نمره بدهم ببینم عبادالرحمان هستم ببینم « يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[19] هستم یا نه؟ «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[20] در من شکل گرفته یا نه؟ امام صادق به عنوان بصری فرمود عنوان بصری اگر کسی به تو گفت اگر یکی گفتی ده تا میشنوی جوابش بده بگو اگر ده تا بگویی یکی هم نمیشنوی. این عبادالرحمان است. یا حرف نزنیها یکی گفتی بدهکارت میکنم ها. حرف نباشه. اینکه بنده نیست. نکته دیگر از این آیه ما استفاده میکنیم که رفتار انسانها بیانگر شخصیت آنهاست. شخصیتها را که میخوای بشناسی شخصیتها را در رفتارها بشناسید. به ادعا نیست به عمل کار برآید به سخندانی نیست. رفتارها بیانگر شخصیتها هستند نه شخصیتها موید رفتارها. هر کسی را میخواهی بشناسی رفتارش را ببین. رفتارش میگوید که این شخصیتش چطور است؟ گاهی اوقات ادعایش هم میشود هفتاد سال میگوید عبادت کردم دوتا کلمه حرف که میزند غیبت میجوشد من یادم نمیرود یک سالی عمره مشرف بودیم صبح جمعهای بود مسجد الحرام از مسجد الحرام بعد از نماز صبح آمدم هتل. هتل در شارع ابراهیم خلیل بود. هتل بزرگی بود کاروانهای متعدد از استانهای متعددی بودند. ما اول صبح بود رفتیم در آن سالن غذا خوری صبحانه را بخوریم هنوز کسی نیامده بود حالا مشتری اولشان بنده بودم و دو نفر تهرانی. ما نشستیم سر میز آن دوتا آقای تهرانی آن طرف میز رو به روی ما من این طرف البته من یک لباس سفید عربی و یک چفیه سرم بود. من مشغول صبحانه خوردن بودم دیدم یکیش یک پیرمردی بود بالای هفتاد سال داشت یک آقای حدود 50 ساله بود که آن پیر مرد به او میگفت آقای مهندس. تعبیر مهندسی میکرد. گفت آقای مهندس بدبختی مملکت ما میدانی چیه؟ حالا من داشتم صبحانه میخوردم کاری نداشتم به اینها ولی میشنیدم. گفت چیه؟ گفت بدبختی مملکت ما این است که داستان مال شاید 17 – 18 سال قبل است. مراجع ما شدند مضاربه چی. پول سودی میخورند. تا این را گفت آقایان من به همهتان بگویم نهی از منکر یعنی چی؟ یعنی خودت را بزنی به نشنیدن. مسئولی قیامت مسئولی زبان به تو دادند برای چی؟ باید حرف بزنی. اگر یک جایی دارند غیبت میکنند تهمت میزنند حداقلش این است که بگویی نگو. مجلس را خراب نکن. ما را آلوده نکن. نهی از منکر باید کرد ما ساکت گاهی اوقات صم بکم میشویم نمیشنویم تا این حرف را زد. من سر بلند کردم گفتم آقا معذرت میخواهم میشود اسم آن مراجع مضاربه چی را به ما بفرمایی. با احترام. گفت لازم نیست. گفتم شما الآن به این رفیقت گفتی مراجع شدند مضاربه چی؟ گفت بدت آمد. گفتم خیلی هم بدم آمد. گفت آخوندی. گفتم بله آخوندم. گفت حالا دنبالش را نیار. گفتم ببین من نماینده بیش از بیست مرجع تقلیدم. میخواهم ببینم کدام مرجع مضاربه چی است که من نمایندگیاش را نکنم. باید اسم اینها را بگویی. گفت خوشم آمد کجایی هستی؟ گفتم شیرازی. گفت شیرازی زرنگی هستی. گفتم حالا یا زرنگ یا تنبل اسم آن مرجع را بگو. دید من ول نمیکنم گفتم تا نگوی آن مرجع مضاربه چی کیست من گوشی تلفنم را در آوردم گفتم تلفن مراجع را هم دارم جلو این رفیقت همین الآن به آن مرجع مضاربه چی زنگ بزنم بگویم چرا بیت المال مردم را گذاشتی در مضاربه؟ تا با این قاطعیت حرف زدم ببینید ما بدبختی ما این است آمدیم مکه آمدیم عمره آمدیم نماز صبح جمعهمان را در مسجد الحرام خواندیم طواف کردیم هنوز پایمان روی خاک مکه است نابود میکنیم و بر میگردیم. نابود میکنیم و بر میگردیم. رفتارها بیانگر شخصیتها است. آقای فلانی. آقای فلانی چی جوری دارد حرف میزند چکار دارد میکند عملش را ببین. عملش بیانگر شخصیت اوست. بعد گفت من 50 سال در بازار تهرانم عضو فلان هیئتم شروع کرد خدماتش را. گفتم هر کی هستی برای خودت شما اسم مرجع را به من بگو. دید ما آخوند سفتی هستیم ولش نمیکنم گفت حقیقتش یک روز در بازار بودم یک کسی آمد این حرف را زد. ببینید ته حرفها را در بیاوری میشود این. گفتم تلفن آن را بده من با هزینه خودم به آنی که به تو گفته میخواهم الآن زنگ بزنم او اسم مرجع را بگوید گفت نمیشناختمش کی بود. یک آدم رهگذری بود.
گفتم وای بر این عمره تو وای بر این طواف و سعیت. یقین بدان در مکه دفن کردی و رفتی. پشت سر مراجع عظام میگویی مضاربه چی؟ بعدم این یکی گفت و رفت. بعد اینجا به قاطعیت داری برای رفیقت حرف میزنی؟ خوب شخصیت این آدم را میخواهی بشناسی عملکردش را ببینید. عملکردها بیانگر شخصیتها است. بنده جای مهر در پیشانیام است تسبیح از دستم نمیافتد. مسجد را ول نمیکنم اخلاق در خانهام چطور است؟ اخلاق اجتماعیام چطور است تواضعم با مردم چگونه است؟ ادبیات حرف زدنم چگونه است؟ این یک نکته مهم در این آیه است. عبادالرحمان را اگر میخواهید بشناسید شخصیت عباد الرحمن در عملکرد عبادالرحمن است. «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[21] اینها حرف زشت از دهانشان در نمیآید. در یک مجلسی من عرض کردم بگذارید اینجا گذرا عرض کنم ببینید بعضی از بزرگان چه میکردند؟ آیت الله العظمیبروجردی مرجع عظیم الشان عالم اسلام ایشان سختش میآمد وسط درس کسی به ایشان اشکال کند گفته بودند که بعد از درس هر کس سوال دارد بیاید بپرسد وسط درس نپرسید. رشته کلام از دست ما در میآید. میگویند یک روز آقای آیت الله بروجردی داشت درس میداد شاگردی داشت در بین شاگردهایش به نام جابِلقی این از طلبههای خوش استعداد و مستشکل درس بود یک روز وسط درس چندتا اشکال کرد گیر داد به آیت الله العظمیبروجردی. آیت الله العظمیبروجردی از روی منبر عتاب کرد. گفت جابِلقی آرام بگیر بعد از درس بپرس. وقت جلسه را نگیر. همین. آقایان عبادالرحمان یعنی آیت الله بروجردی ایشان از منبر که آمد پایین رفت منزل خادم آقا میگوید دیدیم آقا اصلا یک آقای دیگر است. بهم ریخته آیت الله بروجردی. ظهر شد گفتند آقا مسجد نمیروی آقا فرمودند امروز من مسجد نمیروم گاهی اوقات از اخلاق خودمان باید خجالت بکشیم خدایا میخواهیم بگوییم آمدیم چجوری آمدیم؟ میگویند ایشان ظهر نرفت یکی از علمای مدرسین قم میگوید عصر آن روز با آیت الله بروجردی ما وقت ملاقات داشتیم آقا فرموده بودند عصر فلان ساعت بیاید من کارتان دارم گفت رفتم منزل آیت الله بروجردی خادمشان را دیدم گفتم به آقا بگویید فلانی آمده. خادم رفت آمد گفت آقا گفتند بگویید بماند. باشند نروند. گفت خادم گفت ولی آقا امروز همه ملاقاتهایش را تعطیل کرد کنسل کرده استفتائات هم تعطیل شد هیئت استفتا آمدند امروز جلسه نبود. ولی آقا گفتند شما بمایند. آن آقا گفت من ماندم تا نزدیکیهای اذان مغرب. یک دفعه دیدم آقا از اندرونی آمدند بیرون و وضو گرفته بودند لباس پوشیدند درشکه آوردند آقا به من فرمودند سوار شوید برویم یک جایی کار داریم گفتم آقا آن کاری که به من داشتید گفت حالا آن بماند یک وقت دیگر گفت آقا سوار درشکه شدند ما هم با آیت الله بروجردی رفتیم جنوب قم یک مسجدی در منطقه فقیر نشین قم بود که امام جماعتش جابلیقی بود. «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[22] آقا دل شکستی تا نمردی کار کن جبران کن. آقایان. قیامت اولاد از پدر نمیگذرد پدر از اولاد نمیگذرد اینجا با یک معذرت خواهی کار تمام است قیامت اگر سر کارتان افتاد حسناتتان را میبرند تا دستتان میرسد دلجویی کنید یاد بگیرید. آیت الله بروجردی وقتی میرسند مسجد جابلیقی نماز جماعت مغرب و عشاء تمام شده بود رفته بود منبر یک ده پانزده نفر هم نشسته بود داشت احکام میگفت آیت الله بروجردی وارد میشوند یک دفعه جابِلقی میبیند آیت الله العظمیبروجردی وارد شد روی منبر میایستد میگوید مردم ادب کنید مرجع عالیقدر وارد شده مردم هم تعجب میکنند این مسجد جنوب شهر قم یک مسجدی محقری گمنام آقا آمدند اینجا چی کار؟ آن آقا که از مدرسین حوزه بود میگوید دیدم آیت الله العظمیبروجردی مستقیم آمد پای منبر سرش را گذاشت روی پله دوم منبر به جابلیقی گفت پا بگذار روی سرم. جابِلقی شروع کرد گریه کردن گفت آقا این حرفها چیه به من میزنی؟ قدم من خرد باد که بر سر شما قدم بگذارم. آقا فرمود امروز در درس به تو خوب حرف نزدم همینجا صلح کن با ما چه لازم که در محشر ز ما شرمنده باشی.
آقا فرمود امروز خوب حرف نزدم حلالم کنید یا پایت را روی سرم بگذار یا از من بگذر. گفت آقا من همان لحظه که شما گفتید ساکت باش ذره به دل نگرفتم شما پدر ما هستید استاد ما هستید همه چیز ما هستید من نگران نشدم حلال حلال. گفت بعد آیت الله بروجردی فرمود سر و کار من را به قیامت نینداز بعد فرمود برای مردم حرفت را بزن من بروم نماز مغرب و عشایم را نخواندم این گوشه مسجد نمازم را بخوانم. اینها درس بزرگان است.
اینها تواضع است. مرجع است تکبر ندارد. عزت دارد غرور ندارد. همینجا کارش را صاف میکند. حالا هرچه دل مان خواست گفتیم قیامتی هم هست روز جزای هم هست آقای ابابصیر آمد خدمت امام صادق حضرت پشت دست ابابصیر را اینجوری گرفتند فرمودند آقای ابابصیر به همین اندازه اگر کسی در دنیا به کسی بدی کرد جبران نکرد نمیمیرد تا آثارش را ببیند.
از نکات دیگر که در این آیه در بحث تواضع عرض کنم ایمان و اعتقاد انسانها در رفتار و گفتار مردم ظهور پیدا میکند ببینید آیه برای تواضع هم بعد عملی نام میبرد. «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[23] عملی «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[24] گفتاری. متواضعین باید هم در عمل هم در سخن تواضع داشته باشند. و تواضع سر لوحه نشانه بندگان خدا است. که هم در عمل هم در گفتار باید ظهور پیدا کند و نکته پایانی در این آیه من یک روایت هم تقدیم کنم عزیزان تواضع خدا میفرماید عبادالرحمان این را خوب عنایت فرماید «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[25] نمیگوید آدمهای بندگان خوب خدا نسبت به متدین متواضع هستند بندگان خوب خدا نسبت به همه کس در همه جای عالَم اینها تواضع دارند. غرور ندارند طرفش پیر است یا جوان؟ عالم است یا جاهل؟ فقیر است یا غنی؟ شهری است یا روستایی؟ فامیل است یا اجنبی؟ در برابر همه قرآن میفرماید «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[26] اینها تواضع و فروتنی را و سلامت در گفتار را نسبت به همه دارند حالا یک کسی سواد ندارد بیسواد است نسبت به او هم تواضع دارد.
من یک خاطره را برایتان بگویم عرضم را تمام کنم. خدا رحمت کند آیت الله العظمیاراکی از آن حکایتهای سینه به سینه است که در کتابها گیرتان نمیآید این هم مزد امروزمان. من از داماد آیت الله العظمیاراکی آیت الله شیخ علی رضا الهی شنیدم. که ایشان الآن در قم از مدرسین برجسته قم هستند گفتند آیت الله العظمیاراکی نقل میفرمود که ما یک استادی داشت در جوانی مان به نام آیت الله حاج شیخ حسن فاضل از علمای بزرگ زمان آقای شیخ عبدالکریم حائری شخصیت عارف واصل مهذب و خیلی مورد توجه قاطبه روحانیت در قم ایشان ماههای رمضان مخصوصا شبهای احیا در خانه خودش مجلس احیا میگرفت. مجلس شب زندهداری. و تعداد از علمای قم شرکت میکردند شاید مثلا بیست نفری از اعلام علمای قم میآمدند منزل آیت الله شیخ حسن فاضل و ایشان دعای ابوحمزه میخواند و اینها از نفس پاک این عالم ربانی استفاده میکردند. آیت الله اراکی فرموده بود من یک جوانی هیجده نوزده ساله بودم پذیرایی میکردم در مجلس. چایی میدادم خدمت علما و بزرگانی که بودند. مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ حسن فاضل به خادمش فرموده بود هرگاه کسی درب خانه من آمد و من بیدار بودم من را خبر کن و به من بگو کسی کارت دارد. کسی را یک دفعه رد نکنی. آیت الله اراکی فرموده بودند وسط دعا بود آیت الله فاضل داشت دعا میخواند یک دفعه خادم آمد آهسته در گوش آیت الله فاضل یک چیزی گفت بندگان متواضع این جوری هستند غرور ندارند آیت الله هستی حالا یک کسی پیرزنی آمده کارت دارد خودت را گم نکن پشت میز ریاست نشستی دیگر خدا را بنده نیستی. طول و عرض میز مغرورت کرده دوتا عنوان دوتا لوح برایت دادند داری میروی عرش همه را روی فرش میبینی.
گفت آیت الله فاضل داشت دعا میخواند یک دفعه خادم آمد یک چیزی آهسته گفت یکدفعه دیدند آقا کتاب دعا را بست گفت آقایان اگر میخواهید ادامه بدهید من برمیگردم شما میخواهید دعا را بخوانید. بخوانید. از مجلس بلند شد آمد بیرون آقایان احترام کردند گفتند نه خود آقا میخواهند بخوانند صبر کردند آیت الله اراکی میگوید شد مثلا 5 دقیقه 10 دقیقه ربع ساعت دیدیم آقا نیامد. آیت الله اراکی میگوید از اتاق آمدم بیرون ببینم چی شد چه اتفاقی افتاد که آقا نیامد یک دفعه دیدم گوشه حیات یک سکوی بود آقا نشسته بودند یک پیر زنی قمیآمده بود داشت نامهای را دیکته میکرد که آقا برایش مینوشتند برای دختر خالهاش در شهرستانی این پیرزن شب احیا به دلش گذشته بود یک نامه برای دختر خالهاش بنویسد سواد نداشت گفته بود من امشب بروم به کی بگویم برایم یک نامه بنویس. نیمه شب. گفته بود آیت الله فاضل بیدار است. میروم به این آقا بگویم نامه بنویس. آمده بود یک پیرزن بیسواد قمیآقا نشسته بودند هی این پیر زن میگفت سلام به فلانی هم برسانید ضمنا فلان پارچه را که برایت فرستادم پارچه را استفاده کردی فلان کردی. اینها را با کمال حوصله ایشان مینوشت. اینها تواضع است. دنیا سرگرممان نکند. آیت الله اراکی میگفتند آقا شب احیا است شب قدر است به این خانم بگویید برو فردا بیا. کار شما نامه نوشتن نیست. به یک طلبهای برایش نامه بنویسند حیف وقت شما است. مردم بشنوید سخن این عارف واصل را. گاهی اوقات راه گم کردیم. گفت تا این را به آقا گفتم آقا یک نگاهی به من کرد فرمود شیخ محمد علی اراکی، دعا برای چی میخوانی؟ شب زندهداری برای چیه؟ برای خداست. تو از کجا میدانی نامه نوشتن برای این پیرزن بار ما را نمیبندد؟ خدا یک نگاهی به ما بکند که در دعا خواندن ما خدا نگاهمان نمیکند اگر در هیئت نشستی یکی گفت بیا مشکلی دارم مشکلم را حل کن رها کن برو. ای پیرو اهل البیت. ما میگوییم حالا وقت نداریم. حالا وقتشه؟ امام مجتبی در طواف واجب بود در مسجد الحرام یاد بگیریم از امام حسن. در طواف واجب حضرت داشتند طواف میکردند عدهای هم همراه حضرت بود یک کسی آمد خدمت امام حسن گفت آقا یک گرفتاری پیدا کردم شما بیایید الآن مشکلم حل میشود امام طواف را ول کرد طواف واجب را نه طواف مستحب. رفتند همراه طرف از مسجدالحرام خارج بشوند یکی از یاران دیدید بعضیها کاسه از آش داغترند یابن رسول الله کجا طواف واجب است؟ امام فرمودند من بر میگردم این طواف را تجدید میکنم اما کار این آدم را الآن به آن نرسم فرصت از دست رفته اینها الگوی ما هستند.
قال رسول الله «ان افضل الناس عبدا من تواضع عن رفعه»[27] رسول الله فرمود با فضیلتترین در بندگی کسانی هستند که در جایگاه بزرگشان تواضع میکنند.
رفعت دارد و تواضع میکند. استاندارد است متواضع است. شهردار است متواضع است. آیت الله العظمیاست و متواضع است. تاجر بازار است و متواضع است. این خیلی فضیلت دارد این که امکاناتی و موقعیتهای در اختیار اوست حالا نشانههای متواضعین و ثمره تواضع ان شاء الله در جلسات دیگر و یک بحثی هم بحث انفاق و آثار انفاق این هم ان شاء الله بماند روزهای آینده.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
صلی الله علیک یابن رسول الله
روز چهارشنبه است در خانه آقا ابالفضل. عیب ندارد ما روضهای باید بخوانیم که حرف شنو باید گفت ابوی ما فرمود حرف شنوی هم ادب است. ابالفضل چشم. ای پناه بی پناهان. یا ابالفضل.
ای شفیع پر گناهان یا ابالفضل یا ابالفضل
ای پناه بیپناهان یا ابالفضل یا ابالفضل
هیئتی هستید همه دل میخواهم نفسها را با نام ابالفضل آزاد کنید بشود سرمایه برزخ و قیامتمان
یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل
روضه من همین یک بیت و عزیزان ما بهره کافی برسانند به مجلس زبان حال سیدالشهدا در این بیت بگویم
عباسم تا کنار علقمه در خون نشستی یا ابالفضل
از غمت پشت برادر را شکستی یا ابالفضل
یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل
[1] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.
[2] . طلاق، 3.
[3] . طلاق، 3.
[4] . تحف العقول، ص 443.
[5] وسائل الشیعه ج3 ص371
[6] . نازعات 24.
[7] . ق 18.
[8] . فرقان 63.
[9] . فرقان 63.
[10] . فرقان 63.
[11] . فرقان 63.
[12] . فرقان 63.
[13] . فجر، 27 – 30.
[14] . خصائص الائمه ص 63.
[15] . فجر 28.
[16] . فجر 29.
[17] . فرقان 63.
[18] . فرقان 63.
[19] . فرقان 63.
[20] . فرقان 63.
[21] . فرقان 63.
[22] . فرقان 63.
[23] . فرقان 63.
[24] . فرقان 63.
[25] . فرقان 63.
[26] . فرقان 63.
[27] . بحار الانوار ج 74 ص 179.