استاد حدائق روز چهارشنبه 7 مهر 1400 مصادف با روز بیست دوم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال مولانا بقیت الله الاعظم ارواحنا له الفداء «و علی الاغنیاء بالتواضع السعة»[1]

 سخن پیرامون این قسمت از فراز دعای حضرت ولی‌عصر بود که امام برای انسان‏های غنی و توانگر و ثروتمند از خداوند دو تقاضا دارد. یکی فروتنی افتادگی و دیگری فراخ دستی و سخاوتمندی. از این دعا استفاده می‏شود که ثروت یکی از خطرات جدیش تکبر است. چون حضرت اشاره خاص به این دو صفت دارد. ببینید آقایان قارون پسر خاله حضرت موسی بود بهترین قاری تورات بود زمانی که وضعی از نظر اقتصادی نداشت. از حضرت موسی خواست و از خدا هم خواست که خدایا به ما ثروت بده. ثروت آمد خدا وقتی می‏خواهد بدهد من و شما و بزرگ تر از من و شما نمی‏توانیم حسابش کنیم که از کجا دارد می‏آید «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‏»[2] بارها دیدم من بعضی از آدم‏های متدین، متقی می‏گوید نمی‏دانم یک دفعه صاحب خانه شدیم یک دفعه زندگی گیرمان آمد چهل سال قبل پای سفره پدر بودیم حالا خیلی‏ها پای سفره ما هستند این همان «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ‏»[3] است. یک جوری می‏دهیم که از حسابرسی خارج است نمی‏توانید بشر حسابش را بکنید. خوب این ثروت آمد و قارون شد قارون. پناه بر خدا. تکبر آمد تکبر هم آقایون مراتب دارد. مثل سرطان است از یکی دو تا سلول ناسالم شروع می‏شود کنترل نشد رشد می‏کند یک دفعه یک بافت بدن را درگیر می‏کند به دادش نرسیدی همه بدنت را می‏زند زمین. آقایان اطباء می‏گوید سرطان اگر در آغاز پدید آمدنش مریض بفهمد درمان می‏شود این که می‏گویند دیگر نمی‏شود کارش کرد چون دیگر رشد کرده توسعه پیدا کرده همه بدن را درگیر کرده دیگر نمی‏شود دستش زد تکبر همینطور است. تکبر نقطعه آغازش از تکبر در برابر خلق خداست. من از فلانی بهترم. چون بابایم فلانی است. من از فلانی بهترم چون ماشین شاسی بلند سوارم. من از فلانی بهترم چون خانه‎ام کجاست و شما کجایید. من از فلانی بهترم چون ما مدیریم تو آبدارچی هستیم ما شهری هستیم تو دهاتی هستی اول از تکبر در برابر خلق شروع می‏شود.

امام رضا سلام الله علیه در صفات مؤمن می‏فرماید مؤمن یکی از ویژگی هایش این است ان‌شاء الله که در ما باشد «لا یری احدا الا و هو یقول خیر منی»[4] روایت در تحف العقول است مؤمن هر کی را می‏بیند می‏گوید از من بهتر است این عادت را داری؟

معتاد را ببینی بگویی این از من بهتر. بدحجاب را ببینی بگویی این از من بهتر. غرور نگیر تو را. هیئیتی‏ام متدینم نماز شب خوانم بانی خیرم. اینها می‏زند تو را زمین. این تکبر نهفته است. کلام کلام علی بن موسی الرضا است. این که دیروز عرض کردم امیرالمومنین می‏فرماید به هر کسی که رسیدی بگویی التماس دعا حتی یهودی نفست را تربیت کن. بعد حضرت تفصیل می‏دهد. می‏فرماید مردم از دو دسته خارج نیستند یا ظاهرا از شما از نظر دینی ایمانی معنوی بهترند. بگو خدایا ما را هم مثل او قرار بده. این که آدم متدینی است آدم موفقی است آدم مؤمنی است توفیقات دینی خوبی دارد اربعین رفته کربلا ما نرفتیم خدایا ما را هم مثل او کن. اما اگر برخورد کردی با کسی که از نظر ظاهر از تو ضعیف‌تر است از نظر ایمان، آقا تو محاسن داری او ریشش سه تیغه کرده. تو اهل نمازی او نمازش را یک خط در میان می‏خواند. شما مقید به مسجد هستید او پایش به مسجد باز نمی‏شود حق نداری بگویی من بهترم. تکبر سراغت می‏آید. امام رضا می‏فرماید این‌گونه خودت را بساز. بگو شاید این آدم شرش ظاهری است خوب بشنوید این جمله را روی خودمان کار کنیم اینها تعالیم اولیای الهی است. امام می‏فرماید اینی که ظاهرش آشفته است بگو شاید این شرش ظاهر است یک خیری باطنی داشته باشد که آن خیر باطنی او شر ظاهرش را اصلاح کند. و من خیرم ظاهری است یک شر باطنی داشته باشم که آن شر باطنی بزند خیر ظاهرم را هم خراب کند.

حاج آقا اگر در این حالت هر کسی را می‏بینی که می‏گویی از من بهتر است بگو الحمد لله رب العالمین. بگو آقا من تو بگوییم دعایم کن تو کی هستی؟ پناه بر خدا التماس دعا از این بخواهم؟ پناه بر خدا. قارون به ثروت رسید متکبر شد. تکبر هم عرض کردم نقطه آغازینش از خلق خدا شروع می‏شود جلوش را نگرفتی مداوا نکردی خودت را یک درجه می‏آید بالا تکبر در برابر ولی خدا. من بارها دیدم افراد می‏خواهند در قال رسول الله استدلال کند با این فهم بسته‏اش می‏گوید آقا پیغمبر یک چیزی فرموده قربونش بشوم. این مال هزار و چهار صد سال قبل است نادان سخن رسول الله مربوط به هزار و چهار صد سال قبل است؟ پیغمبری که اسوه اولیای الهی بود محدود به آن زمان است؟ می‏گوید آقای محترم مهر دخترت را سال تولد سکه بهار آزادی این خلاف روایت پیغمبر است. می‏گوید حاج آقا دوره‎‏اش عوض شده نماز شب هم می‏خوانی؟ یا حسین هم می‏گویی؟ قال رسول الله را زیر پا می‏گذاری. بعضی‏ها اینجور مسلمان‏های هستند. یک جایی می‏بیند قال رسول الله به مصلحتش نیست می‏کشد کنار تکبر در برابر اولیای خدا. درمان نشود تکبر در برابر کلام خدا. قرآن می‏خوانی مسخره می‏کند. یک آدم آمده می‏گفت حاج آقا من یک چیزی فهمیدم. گفتم بفرما. گفت می‏دانی چرا خدا روزه را واجب کرده؟ گفتم نه تو بگو. بگو تا یاد بگیریم. گفت این زمان پیغمبر فقر زیاد بود مردم مشکلات اقتصادی داشتند پیغمبر می‏خواست یک همسویی در جامعه ایجاد کند فشار اقتصادی را هم کم کند مردم درد گرسنگی را کمتر بفهمند در سال یک ماه می‏گفت همه نخورید. که این درد نخوردن. گفتم نادان اینجوری از قرآن استفاده می‏کنی؟ بترس از اینکه مشمول این حدیث پیغمبر شوی پیغمبر فرمود اگر کسی قرآن را با سلیقه شخصی خودش تفسیر کرد نشیمنگاهش در قیامت در آتش است. «من فسر القرآن برأیه فلیتوقع مقعده فی النار»[5] گاهی اوقات در برابر کلام خدا درمان نشد سر کار طرف می‏کشد به جایی که در برابر ذات خدا می‏ایستد.

می‏گوید خدا کیست؟ می‏شود فرعون. «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[6] نادان است می‏گوید می‏خواهم گناه را بکنم شنیدم اینها را. اینها دردهای نهفته زیر پوست جامعه است. جوان است دو سال رفته دانشگاه می‏گوید فلان گناه را انجام می‏دهم که حال خدا را بگیرم. همین دیشب. همین دیشب یک خانمی‏محجبه چادری آمده دفتر حالا یکی دو تا از بستگانش کرونا گرفتند و مردند زن باحجاب، آقا یک چیزهای می‏گفت گفتم این غلطا را نکن. دارند برایت می‏نویسند این حرفها را. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»[7] هرچه از دهنت می‏آید بیرون که نباید بگویی ثبت می‏شود قیامت تحویلت می‏دهند. یک حرف‏هایی به خدا گفتم خانم این حرف‏ها چیست که می‏زنی؟ خواهر تو اگر مرد مصلحت و مقدرش بوده. کرونا عنوان رفتن است. یکی را می‏گویند سکته مغزی یکی سخته قلبی یک تصادف یکی سرطان اینها مرگ از چیزهای است که مستقیما دست خدا است و نظر خدا بر آن است و هیچ کس دخالتی ندارد. گفتم خانم برو استغفار کن توبه کن از این حرف زدن‏هایت. به خدا داری توهین می‏کنی حالا خواهرت مرده کیت مرده دو سه نفر مردند گفتم خودت را هم جونت را می‏گیرند خودت هم می‏میری بعد پشیمان شد گفت حاج آقا حالا چیکار کنم گفتم برو وضو بگیر دو رکعت نماز بخوان سر بگذار روی تربت صد مرتبه استغفار کن دیگر این حرف‏های باطل را هم بر زبان جاری نکن شیطان بیکار ننشسته این تکبر اگر شکل گرفت اینجوری می‏شود من آیه 63 سوره مبارکه فرقان را چند نکته در این آیه تقدیم کنم.

البته خداوند در صفات عبادالرحمان در آن آیات سوره فرقان قریب به دوازده ویژگی نام می‏برد من یکی از آن ویژگی‏ها را خدمت‏تان چون بحث مان بحث تواضع است و ضرورت تواضع برای ثروتمندان.

قرآن می‏فرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[8] بندگان شایسته خدا چه کسانی هستند؟ عبادالرحمان خدا می‏فرماید عبادالرحمان بندگان واقعی خدا از ویژگی‏های‏شان این است «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[9] روی زمین بدون تکبر راه می‏روند مغرور نیستند نخوت ندارند. ما فلانی هستیم روش‏شان حرکت‏شان نحوه زندگی‏شان آمیخته با تواضع است. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[10] آدم‏های جاهل هم وقتی با اینها هم سخن می‏شوند قدر اینها را نمی‏دانند شخصیت اینها را نمی‏فهمند «قالُوا سَلاماً»[11] با سلامت با خوبی برخورد می‏کنند. آقا حواست باشد با کی داری حرف می‏زنی؟ طرفت را بشناس؟ درست حرف بزن؟ این منطق منطق متواضعین نیست. آدم متواضع در برابر کسی که جاهل است و با یک ادبیات بدی با ما صحبت می‏کند این با سلامت پاسخ می‏دهد. حالا یک کسی توهین کرد به شما. توهین را که نباید با توهین جواب داد. آتش که با آتش خاموش نمی‏شود. در این آیه من چند نکته کلیدی بگویم نسبت به تواضع یکی دو حدیث تقدیم کنم.

یکی از نکاتی مهم در این آیه 63 سوره فرقان، بارزترین عزیزان متدین بارزترین مدال افتخار برای یک انسان بندگی است. مقام بندگی خیلی بالاست. در تشهد نماز قبل از اینکه ما شهادت به رسالت پیامبر بدهیم شهادت به بندگی پیغمبر می‏دهیم.

این ذکر را شیعه و سنی به عنوان ذکر واجب نماز می‏گویند. «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله» اول می‏گوییم خدایا شهادت می‏دهیم پیامبر بنده بود بعدا پیغمبر شد. هر کسی به هر جایی رسید بندگی کرده رسول شده. بندگی کرده ولی شده. اصلا فیلتر عبور از گذرگاه آسمان برای رسیدن به مدارج عالیه معنویت بندگی است. و در این آیه ببیند خدا می‏فرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ»[12] بندگان شایسته خدا. خدا رحمت کند امام را امام این آیات پایانی سوره فجر که نسبت به شخصیت سیدالشهدا است و این سوره فجر سوره امام حسین است و مداومت به این سوره هم توصیه شده. آیات پایانی «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبادِي * وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»[13] مرحوم حضرت امام معمار انقلاب می‏فرمودند خدا به صاحبان نفس مطمئنه یعنی آنهایی که واقعا بندگان شایسته الهی هستند. لحظه‏ای رفتن چون لحظه رفتن لحظه سختی است انسان می‏خواهد از همه تعلقات دنیایی جدا شود هفتاد سال هشتاد سال زحمت کشیدید جمع کردید خانه فرزند همسر رفیق اعتبار آبرو یک لحظه همه می‏آید جلو چشمانت داری همه را می‏گذاری و می‏روی لذا امام می‏فرماید مردم دو جور می‏روند:

خدا کند که از دسته اول باشیم.

بعضی‏ها می‏روند تا ملک الموت می‏آید می‏گوید حاجی تمام شد

مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم خاک

منتظر بودم که بروم. مثل امیرالمومنین «فزت و رب الکعبه»[14] گویان می‏روم. بعضی‏ها آماده نیستند این بعضی‏ها خیلی‏ها هستند. اینها را می‏برند. نمی‏روند. یعنی کفر می‏گویند بعضی ها. سال‏ها نماز و عبادت خوانده خودش را تربیت نکرده آن لحظه آخر بروز پیدا می‏کند. وابستگی‏ها تعلقات دلسپردگی‏ها حاضر است به خدا و دین کفر بگوید و نمیرد. خدا کند که برویم نه اینکه ما را ببرند.

لحظه سختی است لحظه مردن. امام می‏فرمودند صاحبان نفس مطمئنه لحظه رفتن حضرت ملک الموت از طرف خدا این بشارت را می‏دهد. «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ»[15] برگردید به سوی خدای خودتان. «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»[16] داخل بشوید این کلام خداست که به اینها خطاب شده. داخل بشوید در بین بندگان من. امام می‏فرمودند بزرگترین نوید رحمت برای یک صاحب نفس مطمئنه این است که خدا به او بگوید بنده من. آقای خواجه عبدالله انصاری می‏گوید الهی اگر یک بار بگویی بنده من از عرش بگذرد خنده من.

ما همه این کارها را که می‏کنیم برای این است که بنده بشویم. آقایان قبول است دیروز عرض کردم امام سجاد فرمود معلوم نیست خدا قبول کرده باشد نا امید هم نباشید مغرور هم نباشید. این زحمت‏ها ا این تلاش‏ها این خدمت‏ها باید بین خوف و رجا باشد. لذا این عنوان بندگی عنوان بسیار بزرگی است که خداوند به کسانی که مورد تایید او هستند و در این آیه 63 سوره فرقان خدا می‏فرماید «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ»[17] بندگان خدای رحمان اینگونه هستند. خوب در راس این عبادالرحمان شما می‏بینید خداوند اولین صفتی که یاد می‏کند تواضع است. یعنی بنده‏های خوب خدا یکی از نشانه‏های‏شان تواضع است که در این آیه مقدم بر صفات دیگر ذکر شده است. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[18] بنده خدا. بنده خودم را عرض می‏کنم به خودم می‏خواهم نمره بدهم ببینم عبادالرحمان هستم ببینم « يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[19] هستم یا نه؟ «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[20] در من شکل گرفته یا نه؟ امام صادق به عنوان بصری فرمود عنوان بصری اگر کسی به تو گفت اگر یکی گفتی ده تا می‏شنوی جوابش بده بگو اگر ده تا بگویی یکی هم نمی‏شنوی. این عبادالرحمان است. یا حرف نزنی‏ها یکی گفتی بدهکارت می‏کنم ها. حرف نباشه. اینکه بنده نیست. نکته دیگر از این آیه ما استفاده می‏کنیم که رفتار انسان‏ها بیانگر شخصیت آنهاست. شخصیت‏ها را که می‏خوای بشناسی شخصیت‏ها را در رفتارها بشناسید. به ادعا نیست به عمل کار برآید به سخندانی نیست. رفتارها بیانگر شخصیت‏ها هستند نه شخصیت‏ها موید رفتارها. هر کسی را می‏خواهی بشناسی رفتارش را ببین. رفتارش می‏گوید که این شخصیتش چطور است؟ گاهی اوقات ادعایش هم می‏شود هفتاد سال می‏گوید عبادت کردم دوتا کلمه حرف که می‏زند غیبت می‏جوشد من یادم نمی‏رود یک سالی عمره مشرف بودیم صبح جمعه‏ای بود مسجد الحرام از مسجد الحرام بعد از نماز صبح آمدم هتل. هتل در شارع ابراهیم خلیل بود. هتل بزرگی بود کاروان‏های متعدد از استان‏های متعددی بودند. ما اول صبح بود رفتیم در آن سالن غذا خوری صبحانه را بخوریم هنوز کسی نیامده بود حالا مشتری اول‏شان بنده بودم و دو نفر تهرانی. ما نشستیم سر میز آن دوتا آقای تهرانی آن طرف میز رو به روی ما من این طرف البته من یک لباس سفید عربی و یک چفیه سرم بود. من مشغول صبحانه خوردن بودم دیدم یکیش یک پیرمردی بود بالای هفتاد سال داشت یک آقای حدود 50 ساله بود که آن پیر مرد به او ‏می‏گفت آقای مهندس. تعبیر مهندسی می‏کرد. گفت آقای مهندس بدبختی مملکت ما می‏دانی چیه؟ حالا من داشتم صبحانه می‏خوردم کاری نداشتم به اینها ولی می‏شنیدم. گفت چیه؟ گفت بدبختی مملکت ما این است که داستان مال شاید 17 – 18 سال قبل است. مراجع ما شدند مضاربه چی. پول سودی می‏خورند. تا این را گفت آقایان من به همه‏تان بگویم نهی از منکر یعنی چی؟ یعنی خودت را بزنی به نشنیدن. مسئولی قیامت مسئولی زبان به تو دادند برای چی؟ باید حرف بزنی. اگر یک جایی دارند غیبت می‏کنند تهمت می‏زنند حداقلش این است که بگویی نگو. مجلس را خراب نکن. ما را آلوده نکن. نهی از منکر باید کرد ما ساکت گاهی اوقات صم بکم می‏شویم نمی‏شنویم تا این حرف را زد. من سر بلند کردم گفتم آقا معذرت می‏خواهم می‏شود اسم آن مراجع مضاربه چی را به ما بفرمایی. با احترام. گفت لازم نیست. گفتم شما الآن به این رفیقت گفتی مراجع شدند مضاربه چی؟ گفت بدت آمد. گفتم خیلی هم بدم آمد. گفت آخوندی. گفتم بله آخوندم. گفت حالا دنبالش را نیار. گفتم ببین من نماینده بیش از بیست مرجع تقلیدم. می‏خواهم ببینم کدام مرجع مضاربه چی است که من نمایندگی‏اش را نکنم. باید اسم اینها را بگویی. گفت خوشم آمد کجایی هستی؟ گفتم شیرازی. گفت شیرازی زرنگی هستی. گفتم حالا یا زرنگ یا تنبل اسم آن مرجع را بگو. دید من ول نمی‏کنم گفتم تا نگوی آن مرجع مضاربه چی کیست من گوشی تلفنم را در آوردم گفتم تلفن مراجع را هم دارم جلو این رفیقت همین الآن به آن مرجع مضاربه چی زنگ بزنم بگویم چرا بیت المال مردم را گذاشتی در مضاربه؟ تا با این قاطعیت حرف زدم ببینید ما بدبختی ما این است آمدیم مکه آمدیم عمره آمدیم نماز صبح جمعه‏مان را در مسجد الحرام خواندیم طواف کردیم هنوز پای‏مان روی خاک مکه است نابود می‏کنیم و بر می‏گردیم. نابود می‏کنیم و بر می‏گردیم. رفتارها بیانگر شخصیت‏ها است. آقای فلانی. آقای فلانی چی جوری دارد حرف می‏زند چکار دارد می‏کند عملش را ببین. عملش بیانگر شخصیت اوست. بعد گفت من 50 سال در بازار تهرانم عضو فلان هیئتم شروع کرد خدماتش را. گفتم هر کی هستی برای خودت شما اسم مرجع را به من بگو. دید ما آخوند سفتی هستیم ولش نمی‏کنم گفت حقیقتش یک روز در بازار بودم یک کسی آمد این حرف را زد. ببینید ته حرف‏ها را در بیاوری می‏شود این. گفتم تلفن آن را بده من با هزینه خودم به آنی که به تو گفته می‏خواهم الآن زنگ بزنم او اسم مرجع را بگوید گفت نمی‏شناختمش کی بود. یک آدم رهگذری بود.

گفتم وای بر این عمره تو وای بر این طواف و سعیت. یقین بدان در مکه دفن کردی و رفتی. پشت سر مراجع عظام می‏گویی مضاربه چی؟ بعدم این یکی گفت و رفت. بعد اینجا به قاطعیت داری برای رفیقت حرف می‏زنی؟ خوب شخصیت این آدم را می‏خواهی بشناسی عملکردش را ببینید. عملکرد‏ها بیانگر شخصیت‏ها است. بنده جای مهر در پیشانی‏ام است تسبیح از دستم نمی‏افتد. مسجد را ول نمی‏کنم اخلاق در خانه‏ام چطور است؟ اخلاق اجتماعی‏ام چطور است تواضعم با مردم چگونه است؟ ادبیات حرف زدنم چگونه است؟ این یک نکته مهم در این آیه است. عبادالرحمان را اگر می‏خواهید بشناسید شخصیت عباد الرحمن در عملکرد عبادالرحمن است. «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[21] اینها حرف زشت از دهان‏شان در نمی‏آید. در یک مجلسی من عرض کردم بگذارید اینجا گذرا عرض کنم ببینید بعضی از بزرگان چه می‏کردند؟ آیت الله العظمی‏بروجردی مرجع عظیم الشان عالم اسلام ایشان سختش می‏آمد وسط درس کسی به ایشان اشکال کند گفته بودند که بعد از درس هر کس سوال دارد بیاید بپرسد وسط درس نپرسید. رشته کلام از دست ما در می‏آید. می‏گویند یک روز آقای آیت الله بروجردی داشت درس می‏داد شاگردی داشت در بین شاگردهایش به نام جابِلقی این از طلبه‏های خوش استعداد و مستشکل درس بود یک روز وسط درس چندتا اشکال کرد گیر داد به آیت الله العظمی‏بروجردی. آیت الله العظمی‏بروجردی از روی منبر عتاب کرد. گفت جابِلقی آرام بگیر بعد از درس بپرس. وقت جلسه را نگیر. همین. آقایان عبادالرحمان یعنی آیت الله بروجردی ایشان از منبر که آمد پایین رفت منزل خادم آقا می‏گوید دیدیم آقا اصلا یک آقای دیگر است. بهم ریخته آیت الله بروجردی. ظهر شد گفتند آقا مسجد نمی‏روی آقا فرمودند امروز من مسجد نمی‏روم گاهی اوقات از اخلاق خودمان باید خجالت بکشیم خدایا می‏خواهیم بگوییم آمدیم چجوری آمدیم؟ می‏گویند ایشان ظهر نرفت یکی از علمای مدرسین قم می‏گوید عصر آن روز با آیت الله بروجردی ما وقت ملاقات داشتیم آقا فرموده بودند عصر فلان ساعت بیاید من کارتان دارم گفت رفتم منزل آیت الله بروجردی خادم‏شان را دیدم گفتم به آقا بگویید فلانی آمده. خادم رفت آمد گفت آقا گفتند بگویید بماند. باشند نروند. گفت خادم گفت ولی آقا امروز همه ملاقات‎هایش را تعطیل کرد کنسل کرده استفتائات هم تعطیل شد هیئت استفتا آمدند امروز جلسه نبود. ولی آقا گفتند شما بمایند. آن آقا گفت من ماندم تا نزدیکی‏های اذان مغرب. یک دفعه دیدم آقا از اندرونی آمدند بیرون و وضو گرفته بودند لباس پوشیدند درشکه آوردند آقا به من فرمودند سوار شوید برویم یک جایی کار داریم گفتم آقا آن کاری که به من داشتید گفت حالا آن بماند یک وقت دیگر گفت آقا سوار درشکه شدند ما هم با آیت الله بروجردی رفتیم جنوب قم یک مسجدی در منطقه فقیر نشین قم بود که امام جماعتش جابلیقی بود. «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[22] آقا دل شکستی تا نمردی کار کن جبران کن. آقایان. قیامت اولاد از پدر نمی‏گذرد پدر از اولاد نمی‏گذرد اینجا با یک معذرت خواهی کار تمام است قیامت اگر سر کارتان افتاد حسنات‏تان را می‏برند تا دست‏تان می‏رسد دلجویی کنید یاد بگیرید. آیت الله بروجردی وقتی می‏رسند مسجد جابلیقی نماز جماعت مغرب و عشاء تمام شده بود رفته بود منبر یک ده پانزده نفر هم نشسته بود داشت احکام می‏گفت آیت الله بروجردی وارد می‏شوند یک دفعه جابِلقی می‏بیند آیت الله العظمی‏بروجردی وارد شد روی منبر می‏ایستد می‏گوید مردم ادب کنید مرجع عالیقدر وارد شده مردم هم تعجب می‏کنند این مسجد جنوب شهر قم یک مسجدی محقری گمنام آقا آمدند اینجا چی کار؟ آن آقا که از مدرسین حوزه بود می‏گوید دیدم آیت الله العظمی‏بروجردی مستقیم آمد پای منبر سرش را گذاشت روی پله دوم منبر به جابلیقی گفت پا بگذار روی سرم. جابِلقی شروع کرد گریه کردن گفت آقا این حرف‏ها چیه به من می‏زنی؟ قدم من خرد باد که بر سر شما قدم بگذارم. آقا فرمود امروز در درس به تو خوب حرف نزدم همین‌جا صلح کن با ما چه لازم که در محشر ز ما شرمنده باشی.

آقا فرمود امروز خوب حرف نزدم حلالم کنید یا پایت را روی سرم بگذار یا از من بگذر. گفت آقا من همان لحظه که شما گفتید ساکت باش ذره به دل نگرفتم شما پدر ما هستید استاد ما هستید همه چیز ما هستید من نگران نشدم حلال حلال. گفت بعد آیت الله بروجردی فرمود سر و کار من را به قیامت نینداز بعد فرمود برای مردم حرفت را بزن من بروم نماز مغرب و عشایم را نخواندم این گوشه مسجد نمازم را بخوانم. اینها درس بزرگان است.

اینها تواضع است. مرجع است تکبر ندارد. عزت دارد غرور ندارد. همین‌جا کارش را صاف می‏کند. حالا هرچه دل مان خواست گفتیم قیامتی هم هست روز جزای هم هست آقای ابابصیر آمد خدمت امام صادق حضرت پشت دست ابابصیر را این‌جوری گرفتند فرمودند آقای ابابصیر به همین اندازه اگر کسی در دنیا به کسی بدی کرد جبران نکرد نمی‏میرد تا آثارش را ببیند.

از نکات دیگر که در این آیه در بحث تواضع عرض کنم ایمان و اعتقاد انسان‏ها در رفتار و گفتار مردم ظهور پیدا می‏کند ببینید آیه برای تواضع هم بعد عملی نام می‏برد. «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[23] عملی «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[24] گفتاری. متواضعین باید هم در عمل هم در سخن تواضع داشته باشند. و تواضع سر لوحه نشانه بندگان خدا است. که هم در عمل هم در گفتار باید ظهور پیدا کند و نکته پایانی در این آیه من یک روایت هم تقدیم کنم عزیزان تواضع خدا می‏فرماید عبادالرحمان این را خوب عنایت فرماید «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[25] نمی‏گوید آدم‏های بندگان خوب خدا نسبت به متدین متواضع هستند بندگان خوب خدا نسبت به همه کس در همه جای عالَم اینها تواضع دارند. غرور ندارند طرفش پیر است یا جوان؟ عالم است یا جاهل؟ فقیر است یا غنی؟ شهری است یا روستایی؟ فامیل است یا اجنبی؟ در برابر همه قرآن می‏فرماید «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»[26] اینها تواضع و فروتنی را و سلامت در گفتار را نسبت به همه دارند حالا یک کسی سواد ندارد بی‌سواد است نسبت به او هم تواضع دارد.

من یک خاطره را برای‏تان بگویم عرضم را تمام کنم. خدا رحمت کند آیت الله العظمی‏اراکی از آن حکایت‏های سینه به سینه است که در کتاب‏ها گیرتان نمی‏آید این هم مزد امروزمان. من از داماد آیت الله العظمی‏اراکی آیت الله شیخ علی رضا الهی شنیدم. که ایشان الآن در قم از مدرسین برجسته قم هستند گفتند آیت الله العظمی‏اراکی نقل می‏فرمود که ما یک استادی داشت در جوانی مان به نام آیت الله حاج شیخ حسن فاضل از علمای بزرگ زمان آقای شیخ عبدالکریم حائری شخصیت عارف واصل مهذب و خیلی مورد توجه قاطبه روحانیت در قم ایشان ماه‏های رمضان مخصوصا شب‏های احیا در خانه خودش مجلس احیا می‎گرفت. مجلس شب زنده‏داری. و تعداد از علمای قم شرکت می‏کردند شاید مثلا بیست نفری از اعلام علمای قم می‏آمدند منزل آیت الله شیخ حسن فاضل و ایشان دعای ابوحمزه می‏خواند و اینها از نفس پاک این عالم ربانی استفاده می‏کردند. آیت الله اراکی فرموده بود من یک جوانی هیجده نوزده ساله بودم پذیرایی می‏کردم در مجلس. چایی می‏دادم خدمت علما و بزرگانی که بودند. مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ حسن فاضل به خادمش فرموده بود هرگاه کسی درب خانه من آمد و من بیدار بودم من را خبر کن و به من بگو کسی کارت دارد. کسی را یک دفعه رد نکنی. آیت الله اراکی فرموده بودند وسط دعا بود آیت الله فاضل داشت دعا می‏خواند یک دفعه خادم آمد آهسته در گوش آیت الله فاضل یک چیزی گفت بندگان متواضع این جوری هستند غرور ندارند آیت الله هستی حالا یک کسی پیرزنی آمده کارت دارد خودت را گم نکن پشت میز ریاست نشستی دیگر خدا را بنده نیستی. طول و عرض میز مغرورت کرده دوتا عنوان دوتا لوح برایت دادند داری می‏روی عرش همه را روی فرش می‏بینی.

گفت آیت الله فاضل داشت دعا می‏خواند یک دفعه خادم آمد یک چیزی آهسته گفت یکدفعه دیدند آقا کتاب دعا را بست گفت آقایان اگر می‏خواهید ادامه بدهید من برمی‏گردم شما می‏خواهید دعا را بخوانید. بخوانید. از مجلس بلند شد آمد بیرون آقایان احترام کردند گفتند نه خود آقا می‏خواهند بخوانند صبر کردند آیت الله اراکی می‏گوید شد مثلا 5 دقیقه 10 دقیقه ربع ساعت دیدیم آقا نیامد. آیت الله اراکی می‏گوید از اتاق آمدم بیرون ببینم چی شد چه اتفاقی افتاد که آقا نیامد یک دفعه دیدم گوشه حیات یک سکوی بود آقا نشسته بودند یک پیر زنی قمی‏آمده بود داشت نامه‏ای را دیکته می‏کرد که آقا برایش می‏نوشتند برای دختر خاله‏اش در شهرستانی این پیرزن شب احیا به دلش گذشته بود یک نامه برای دختر خاله‏اش بنویسد سواد نداشت گفته بود من امشب بروم به کی بگویم برایم یک نامه بنویس. نیمه شب. گفته بود آیت الله فاضل بیدار است. می‏روم به این آقا بگویم نامه بنویس. آمده بود یک پیرزن بیسواد قمی‏آقا نشسته بودند هی این پیر زن می‏گفت سلام به فلانی هم برسانید ضمنا فلان پارچه را که برایت فرستادم پارچه را استفاده کردی فلان کردی. اینها را با کمال حوصله ایشان می‏نوشت. اینها تواضع است. دنیا سرگرم‏مان نکند. آیت الله اراکی می‏گفتند آقا شب احیا است شب قدر است به این خانم بگویید برو فردا بیا. کار شما نامه نوشتن نیست. به یک طلبه‏ای برایش نامه بنویسند حیف وقت شما است. مردم بشنوید سخن این عارف واصل را. گاهی اوقات راه گم کردیم. گفت تا این را به آقا گفتم آقا یک نگاهی به من کرد فرمود شیخ محمد علی اراکی، دعا برای چی می‏خوانی؟ شب زنده‏داری برای چیه؟ برای خداست. تو از کجا می‏دانی نامه نوشتن برای این پیرزن بار ما را نمی‏بندد؟ خدا یک نگاهی به ما بکند که در دعا خواندن ما خدا نگاه‏مان نمی‏کند اگر در هیئت نشستی یکی گفت بیا مشکلی دارم مشکلم را حل کن رها کن برو. ای پیرو اهل البیت. ما می‏گوییم حالا وقت نداریم. حالا وقتشه؟ امام مجتبی در طواف واجب بود در مسجد الحرام یاد بگیریم از امام حسن. در طواف واجب حضرت داشتند طواف می‏کردند عده‏ای هم همراه حضرت بود یک کسی آمد خدمت امام حسن گفت آقا یک گرفتاری پیدا کردم شما بیایید الآن مشکلم حل می‏شود امام طواف را ول کرد طواف واجب را نه طواف مستحب. رفتند همراه طرف از مسجدالحرام خارج بشوند یکی از یاران دیدید بعضی‏ها کاسه از آش داغ‏ترند یابن رسول الله کجا طواف واجب است؟ امام فرمودند من بر می‏گردم این طواف را تجدید می‏کنم اما کار این آدم را الآن به آن نرسم فرصت از دست رفته اینها الگوی ما هستند.

قال رسول الله «ان افضل الناس عبدا من تواضع عن رفعه»[27] رسول الله فرمود با فضیلت‏ترین در بندگی کسانی هستند که در جایگاه بزرگ‏شان تواضع می‏کنند.

رفعت دارد و تواضع می‏کند. استاندارد است متواضع است. شهردار است متواضع است. آیت الله العظمی‏است و متواضع است. تاجر بازار است و متواضع است. این خیلی فضیلت دارد این که امکاناتی و موقعیت‏های در اختیار اوست حالا نشانه‏های متواضعین و ثمره تواضع ان شاء الله در جلسات دیگر و یک بحثی هم بحث انفاق و آثار انفاق این هم ان شاء الله بماند روزهای آینده.

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

صلی الله علیک یابن رسول الله

روز چهارشنبه است در خانه آقا ابالفضل. عیب ندارد ما روضه‏ای باید بخوانیم که حرف شنو باید گفت ابوی ما فرمود حرف شنوی هم ادب است. ابالفضل چشم. ای پناه بی پناهان. یا ابالفضل.

ای شفیع پر گناهان یا ابالفضل یا ابالفضل

ای پناه بی‏پناهان یا ابالفضل یا ابالفضل

هیئتی هستید همه دل می‏خواهم نفس‏ها را با نام ابالفضل آزاد کنید بشود سرمایه برزخ و قیامت‏مان

یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

روضه من همین یک بیت و عزیزان ما بهره کافی برسانند به مجلس زبان حال سیدالشهدا در این بیت بگویم

عباسم تا کنار علقمه در خون نشستی یا ابالفضل

از غمت پشت برادر را شکستی یا ابالفضل

یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

 

[1] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

[2] . طلاق، 3.

[3] . طلاق، 3.

[4] . تحف العقول، ص 443.

[5]  وسائل الشیعه ج3 ص371

[6] . نازعات 24.

[7] . ق 18.

[8] . فرقان 63.

[9] . فرقان 63.

[10] . فرقان 63.

[11] . فرقان 63.

[12] . فرقان 63.

[13] . فجر، 27 – 30.

[14] . خصائص الائمه ص 63.

[15] . فجر 28.

[16] . فجر 29.

[17] . فرقان 63.

[18] . فرقان 63.

[19] . فرقان 63.

[20] . فرقان 63.

[21] . فرقان 63.

[22] . فرقان 63.

[23] . فرقان 63.

[24] . فرقان 63.

[25] . فرقان 63.

[26] . فرقان 63.

[27] . بحار الانوار ج 74 ص 179.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه