استاد حدائق روز سه شنبه 6 مهر 1400 مصادف با روز بیست ویکم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم»[1]

خوب خداوند را سپاسگزارم که توفیق حضور در محضر شما مؤمنین و متدینین در این دهه پایانی ماه صفر در مکان مقدسی که مفتخر است به نام کریم اهل‌البیت، توفیق حضور پیدا کنیم و از محضر معنوی مجلس بهره بگیریم.

بحثی که در این روزهای که ان شاء الله به شرط حیات مصدعم بخشی از وظایف که امام زمان برای مسلمانان و جامعه اسلامی‏یاد می‏فرماید و نام می‏برد. بحثی را شروع کرده بودیم تحت عنوان سبک زندگی مهدوی. در ماه محرم دو دهه اول و دوم محرم منزل حاج آقای شهریزی بحث اشاره شد بخشی از این بحث در مسجد النبی بحث شد فرازهای باقی مانده من محضر عزیزان در این مجلس عرض کنم چون این بحث را خوب خیلی‏ها پیگیری می‏کنند و عزیزان هم ضبط می‏کنند و همزمان سخنرانی پخش می‏شود و جمعیت دیگری غیر از شما بهره می‏برند.

حضرت در آن دعای شریفی که در کتب دعایی ما نقل شده و مرحوم حاج شیخ عباس قمی‏هم در مفاتیح نقل کرده یک دایرةالمعارف زندگی کردن برای طبقات مختلف اجتماعی است شروع دعا با این عبارت است «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و صدق النیة و عرفان الحرمة»[2] تا می‏رود جلو یک بخشی از این وظایف برای همه است عالم جاهل فقیر غنی مرد زن پیر جوان مسئول همه باید این‌ها را از خدا بخواهند. این یک مشترکاتی است که همه نیاز دارند از خدا این را طلب کنند توفیق طاعت را دوری از گناه را و امثال این‌ها. در یک قسمت‏های از این دعا امام شرح وظایف خاص نام می‏برد. برای هر جماعتی یک شرح وظایفی. علما چه باید بکنند خانم‏ها چه باید طلب کنند مسئولین به چه نیاز دارند یکی یکی امام بیان می‏کنند یک قسمت از این بحث وظایف انسان‏های غنی و ثروتمند و متمکن است. این‌ها هم در برابر ثروت‏شان مسئولند ببیند آقایان محترم هرچه خداوند به شما داده امانت است. باید بگذارید و بروید. من دیروز در دارالرحمة رفته بودم حالا زیارت اهل قبور روز اربعین بود یک آقای آمد گفت این مادر عیال ما رحمت خدا رفته اتفاقا بانوی متدینه مؤمنه گفت جمعیت جمعند یک صحبتی برای این‌ها بکنید. نزدیک بود به آنجایی که من داشتم فاتحه می‏فرستادم. جمعیت زیادی هم جمع شده بود گفتم مردم ببینید این حاج خانم زن مؤمنه متدینه معتقده الآن خانم‌هایی که دور قبرید از دنیا چه برد؟ جز یک دست کفنی سهم‏تان نیست این هم معلوم نیست ببرید. این یک دست کفنی تو اگر است. در همین شیراز مهندسی در دارالرحمه دفن شد استخوان‎هایش کردند توی کیسه پلاستیک. مهندسی. مدیر کلی. اول تاجر شهری. سرمایه تو از این جهان یک کفن است. آن هم به گمانم ببری یا نبری؟ آن که داری خرج می‏کنی سهمت است. آنی که می‏گذاری و می‏روی دیگه مال تو نیست او دیگه دست ورثه است. آن دیگه معلوم نیست برایت چه می‏کنند؟ همان جا دیروز گفتم. گفتم تو همین دار الاماره روی سنگ غسال‌خانه آقایی فوت کرده بود سال‏ها قبل انگشتر تو دستش گیر کرده بود غسال سوال کرد چکار کنیم گفتند آقا این انگشتر را بچرخانید آب زیرش برسد غسل درست است پسر بزرگ متوفی مانع شد گفت حیف است این انگشتر که با پدر ما دفن شود گفتند در نمی‏آید این انگشتر گفت من درش می‏آورم. فرستاد رفتند از یک آهنگری قیچی آهن بری اوردند حالا انگشتری که در نمی‏آید این دوتا لبه تیغه قیچی به چه زحمتی دست را مجروح کردند زخمی‏کردند انگشتر را بیرون آوردند گفت حالا غسلش بدهید. گفتم آقا ارزش این کار را داشت؟ گفت حیف است این انگشتر. چند گرم نقره داشت حاجی دلت برای خودت بسوزد گفت چند گرم نقره داشت عقیقش عقیق یمنی بود خطش خط فلانی. این بحث دنیا است.

خدا لطف کرده در این بخش از دعا امام از اغنیا یاد می‏کند و ضرورت اغنیاء. آن‌هایی که دست‏شان به دهن‏شان می‏رسد آن‌هایی که نیاز به کسی ندارند. بی نیازند متمکن هستند لطف الهی شامل حال‏شان شده اینها باید چه ویژگی‏های را در خودشان ایجاد کنند که این ثروت اینها را غافل نکند. امام دو تا نکته را نام می‏برد این برای تمام پولدارها تمام غنی حالا غنی فقط ثروت زیاد هم نیست. اگر آقا می‏گوید من حقوق دارم یک کاری دارم آبرومندانه زندگی می‏گذرد نیازی به خلق خدا هم ندارم. اتفاقا اهل البیت پیغمبر از خدا همین را می‏خواستند. خدایا به اندازه کفاف به ما بده. به اندازه کفاف یعنی تامین باشیم زندگی مان با آبرومندی بگذرد نیازی به خلق خدا هم نداشته باشیم شما اگر با آبرومندی تامین بشوید در حساب‏تان هزار تومان باشد یا ده میلیارد چه خاصیتی دارد. دارید زندگی‏تان اداره می‏شود. غنی به آن کسی می‏گویند که بی نیازی از دیگران است محتاج نیست. حالا امکان دارد کارمند باشد و غنی. کارگری است می‏گوید این درآمد و عواید زندگیم را با آبرومندی اداره می‏کند دستم جلو خلق خدا دراز نیست. یک وقت هم امکان دارد خدا لطف کرده سرمایه‏ای ثروتی تفضل کرده اغنیا متمکنین اینهایی که احساس بی نیازی از دیگران می‏کنند این احسان بی‌نیازی اگر مدیرت نشود خطرناک است. اگر گفتی بی‌نیازم این دوتا ویژگی که حضرت می‏فرماید در خودت ایجاد نکردی طغیان می‏کنی یک دفعه مسیر را گم می‏کنی «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعة»[3] دوتا مطلب را امام زمان برای ثروتمندان اغنیاء متمکنین از خدا تقاضا می‏کند یکی فروتنی افتادگی و دوم «و السعه»[4] فراخ دستی. حالا که خدا به تو داده ید مرحمت الهی به رویت باز است تو هم دستت به روی خلق باز باشد.

خدا رحمت کند پدر بزرگ مادری ما را مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای مؤید الاسلام من نوجوان بودم گاهی اوقات بزرگترها می‏آمدند محضرشان ایشان نصحیت می‏کردند این تمثیل ایشان یادم نمی‏رود. می‏گفتند ببینید درب خانه خدا اگر دست‏تان به روی خلق باز بود یعنی آنچه به تو دادند می‏دهید. آنچه داری دستگیری می‏کنی الطاف الهی هم برای شما جاری است اما اگر آنچه به تو دادند بستی. نپرداختی. ندادی. نمی‏توانی دریافت کنی. دیگر قدرت اخذ نداری. چون اینی که به تو دادند نشان ندادی که لایق هستی هزینه در راه خدا نکردی دیگر به تو نمی‏دهند شما یک وقت به فرزندتان یک پولی می‏دهید می‏گویید بابا این خرج زندگیت کن می‏بینید بد خرج می‏کند دیگر نمی‏دهید. می‏گویید نشان دادی پول را درست خرج نمی‏کنی اما آنی که اعتماد شما را جلب می‏کند در اختیارش قرار می‏دهید بعد ایشان این مثال را می‏زدند این اوستا بناها روی داربست، حالا قدیم ساختمان‏های طبقاتی امروز را بالابر نبود داربست می‏زدند اوستا بنا روی داربست ایستاده بود این کارگر از پایین آجر پرتاب می‏کرد اوستا می‏گفت برسون برسون یادتون است؟ کارگر زرنگ گاهی اوقات اوستا برسون هم نمی‏گفت این نگاهی به دست اوستا می‏کرد تا می‏دید اوستا آجر را گذاشت روی کار این دیگر آجر را می‏فرستاد. اوستا دیگر اتوماتیک وار می‏گرفت می‏دانست آجر که رفت روی کار آجر می‏آید مردم در خانه خدا همینطور است. این را مرحوم حاج آقای مؤید می‏فرمود. اینی که به تو دادند گذاشتی روی کار ببین پشتش می‏آید یا نه؟ نگذاشتی دستت گیر است بفرستند هم دیگر نمی‏توانی بگیری دیگر نمی‏توانی اخذ کنید. دو ضرورت را امام برای متمکنین نام می‏برد تواضع فروتنی. سعه فراخ دستی خدا اگر لطف کرده اول آدم غرور پیدا نکند. من در بحث تواضع حالا امروز مطالبی را خدمت عزیزان عرض کنم یکی از صفات بسیار ارزشمند اخلاقی صفت تواضع است. نقطه مقابلش تکبر است. آنچه سبب شد شیطان ضربه خورد از تکبر بود. آقا امام مجتبی می‏فرماید شیطان ضربه‏ای تکبر را خورد. «فالکبر هلاک الدین»[5] دین را نابود می‏کند این تکبر. شیطان یک وقتی من از حضرت آیت الله العظمی‏وحید خراسانی مد ظله العالی شنیدم فرمودند شیطان دوازده هزار سال خدا را روی زمین عبادت کرد جن بود ملائکه نبود اینکه بعضی‏ها شبهه می‏کنند که آقا شیطان جزء فرشتگان بود اصلا صریح آیه قرآن هم دارد که شیطان از اجنبه بود تصریح خود کلام شیطان هم در قرآن همین است « خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»[6] خدایا من را از آتش آفریدی شیاطین از آتش هستند ملائکه از نورند. خوب چه می‏کرد در بین فرشتگان این دوازده هزار سال روی زمین خدا را عبادت کرد بردند در عرش دوازده هزار سال در عرش بعد در ملکوت سی و شش هزار سال سابقه عبادت داشت یک تکبر کرد گفت خدایا « خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»[7] گفت من از آتشم آدم از خاک است من بهترم تمام سی و شش هزار سال را خراب کرد حاج اقا هشتاد سال عبادت کردی شیطان سی و شش هزار سال را خراب کرد. آقا چند سفر حج رفتی یک آقای آمد گفت من دیگر کفش هایم جفت است برای رفتن گفتم خیلی غافلی. نمردی بفهمی‏مردن یعنی چه؟ آنهایی که در حقیقت کفش‏های‏شان جفت بود این حرف‏ها را نمی‏زدند زین العابدین سید الساجدین امام سجاد روزهای آخر حیاتش و زندگی پربارش یک کسی آمد دید امام خیلی نگران است گفت یابن رسول الله چرا نگرانید؟ آقا فرمودند دارم جایی می‏روم که تاکنون نرفتم چرا نگران نباشم. عالم قبر را کی تجربه کرده؟ برزخ را کدام یک از ما رفتیم که بار دوم ما باشد. به حضرت گفتند آقا شما هیچ نباشد با این همه عبادت زین‌العابدین سید الساجدین امام فرمودند از کجا معلوم خدا قبول کرده؟ تو این جمع کی می‏تواند ادعا کند بگوید نمازم قبول است؟ هر کی بگوید حماقت کرده. نه مایوس باشید نه مطمئن. امام صادق فرمود مؤمن باید بین خوف و رجا باشد هیئت آمدنم هم قبول است معلوم نیست ولی ناامید هم نباش. بین خوف و رجا باش. امید داشته باش به پذیرفته شدن ولی مغرور هم نشو به این کار یک وقت می‏بینید خدا نپذیرفت. حضرت فرمود مؤمن باید بین خوف و رجا قرار بگیرد حضرت فرمودند از کجا معلوم که این عبادت‏های من قبول است؟ گفت آقا شما فرزند زاده رسول خدا هستید هیچ که نباشد پیغمبر از شما شفاعت می‏کند اول حضرت فرمودند از کجا معلوم رسول الله شفاعت کند قرآن می‏فرماید: «لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى»[8]‏ آنهایی که شفاعت می‏کند از کسانی شفاعت می‏کنند که خدا راضی است. آیا خداوند به دستگیری از من به پیغمبر رضایت می‏دهد؟ این تعالیم دینی است. یک وقتی بنده غرور پیدا نکنم عبادت سبب تکبر می‏شود عزیزان از عوامل تکبر من تلگرافی بگویم. یکیش سواد و علم است. علم بعضی‏ها را متکبر می‏کند به ما می‏گویند آقای دکتر. آقای مهندس. من مدیر کل هستم مقام می‏شود موجب تکبر اگر انسان ساخته نشده باشد. ترفیع درجه پیدا می‏کند جواب همکار دیروزش را نمی‏دهد. یک خرده رشد علمی‏پیدا می‏کند به پدرش می‏گوید بیسواد اینها تکبر است. یک وقتی امکان دارد عامل تکبر عبادت، عامل تکبر سواد و دانش بلعم باعورا با همین سواد متکبر شد. در حالات آیت الله ارباب رحمت الله نقل می‏کنند یک وقتی ایشان فرموده بود قبرستان تخت فولاد اصفهان عصری بود داشتم قدم می‏زدم یک دفعه دیدم چند تا پسر 7 – 8 ساله با جمجمه سر یک میتی دارند فوتبال بازی می‏کنند. یک جمجمه شده توپ فوتبال اینها. مرحوم آیت الله ارباب حاج آقا رحیم که امام از محضرش کسب فیض می‏کرد از شخصیت‏های بزرگ عارف واصل، آقای ارباب می‏رود جلو بچه‏ها را نهیب می‏کند چیکار دارید می‏کنید خوب قبرستان مسلمان‌هاست جمجمه مسلمان بوده حالا چطور از زیر خاک آمده بیرون؟ ایشان جمجمه را بر می‏دارند گوشه ای قبرستان خاک می‏زند کنار دفن می‏کند جمجمه را. بعد می‏گوید تو فکر خدایا این جمجمه کی بود این طور به سخره گرفته شده؟ می‏گوید همان شب خواب دید در عالم برزخ بودم یک آقایی توی باغی آمد به استقبالم. لباس زیبایی هم تنش بود آمد. سلام کرد گفت حاج آقا ارباب خدا خیرت بدهد که امروز آبرویی رفته ما را برگرداندی. گفتم من شما را نمی‏شناسم شما کی هستید؟ گفت من صاحب همان جمجمه هستم گفت من پزشک بودم دکتر بودم تو فامیل ما همه بیسواد بودند من کسر ‏شانم می‏شد با دیگران رفت و آ مد کنم پناه بر خدا. خدا نکند ثواب بیاید خودت را گم کنی. ما حدیث بلدیم ما دانشگاه دیدیم ما مدارج عالیه علمی‏گذراندیم شما بیسواد هستید. ای داد و بیداد. گفت من عارم می‏شد با بستگانم رفت و آمد کنم رفتارم اینجوری بود ارتباطی نداشتم می‏گفتم اینها در شأن ما نیستند ما تحصیل کرده‏ایم اینها بی‌سواد هستند مردم شخصیت انسان‏ها به چیست؟ شخصیت هر فردی به تقوای اوست. تنها جایی که خدا بدون هیچ قیدی و بدون هیچ پیشوند و پسوندی عزت را نام می‏برد تقوا است. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[9] در شیراز کی به خدا نزدیک است؟ سواد ملاک است؟ شهرت ملاک است؟ ثروت ملاک است؟ مقام ملاک است؟ یک وقت می‏بینی آبدارچی یک اداره‏ای از رئیس آن اداره نزد خدا نزدیک‏تر است. کس نمی‏داند در این بحر عمیق سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق. این حرف مرحوم آیت الله العظمی‏شیخ محمد حسین غروی است می‏گویند وقتی ایشان از مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین نائینی استاد آیت الله العظمی‏محلاتی و آیت الله العظمی‏خوئی می‏گویند وقتی ایشان از دنیا رفت به ایشان گفتند در برزخ چه خبر؟ ایشان می‏گوید این بیت شعر را خواند

کس نمی‏داند در این بحر عمیق، سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق

نرفتید آنجا چه ارزش دارد. لذا از اسامی‏قیامت همین است « خافِضَةٌ رافِعَة»[10] عده‏ای در قیامت می‏روند بالا که در دنیا پایین بودند یک عده در قیامت می‏آیند پایین که در دنیا بالا بودند. فرعون را می‏کشند پایین، قارون را می‏کشند پایین. مؤمن آل فرعون می‏رود بالا بعضی‏ها گمنام‏های بودند صاحب نام در خانه خدا عزت پیدا می‏کنند لذا مولای متقیان می‏فرماید مردم یک از چیزهای که خدا پنهان کرده و هیچ‌کس جزء خدا نمی‏داند

و مراقب باشید به خطا نروی «اخفی ولیه فی عباده»[11]                              

خدا اولیایش را در میان مردم پنهان کرده به هیچ کس به دید پستی ننگرید. یک وقت می‏بینید همانی که به نظرت نمی‏آید نزد خدا صاحب نام است. قیافه‏اش معتاد است از کجا می‏دانی در خانه خدا عزت ندارد. قیافه اش یک کار گر است به نظر در نمی‏آید اما می‏بینی خدا به نظر درآورد. لذا این جمله را هم از امیرالمومنین بگویم بد نیست این باقی مانده زندگی را تا الان عمل نکردید از این به بعد عمل کنید. امیرالمومنین می‏فرماید به هر کسی رسیدید بگویید التماس دعا. این را مرحوم امین‌الاسلام طبرسی در مکارم الاخلاق ذکر کرده. به هر کسی رسیدید بگوید التماس دعا. «حتی الیهودی» گاهی اینقدر بعضی‏هایمان غرور داریم عارمان می‏شود به بچه خودمان بگو التماس دعا. به کارگرمان بگوییم دعای‏مان کن. به این خانمی‏که شاید ظاهرش ظاهر آراسته‏ای نیست بگوییم التماس دعا. حالا ببینید امیرالمومنین چه می‏فرماید بابا پیرو علی باشید. حضرت فرمود یک وقتی یهودی برای خودش دعا می‏کند دعایش مستجاب نمی‏شود. ولی برای تو دست به دعا بلند می‏کند خدا دعایش را برای تو به هدف اجابت می‏رساند. تکبر حالا چه زمینه سازش سواد ثروت قدرت، شهرت، زیبایی، دیدید بعضی‏ها می‏گویند دارندگی و برازندگی داریم دل‏مان می‏خواهد این متکبر است آیت الله ارباب می‏گوید آن آقا گفت من پزشک بودم در فامیلم کسی را آدم حساب نمی‏کرد گفت وقتی مردم نماز قضا نداشتم روزه قضا نداشتم خمس پرداخت نشده نداشتم تمام کارهای دینی را انجام داده بودم فقط یک رذیله اخلاقی داشتم آن هم تکبر، که احساس می‏کردم به خاطر این سواد از دیگران بهترم. گفت از زمانی که مردم گفتند متکبر بودی کارهایت عبادت هایت درست این صفت رذیله اخلاقی باید درست بشود. مدتی این جمجمه سرت باید بشود توپ فوتبال این بچه‏ها تا تو برزخ خجالت این تکبر را پس بدهی.

آقایان عالم برزخ یک عالم تصفیه است. امام صادق به آن فردی که گفت بعضی از شیعیان شما اگر کاستی‏های داشته باشد چطور شما اینها را می‏برید بهشت امام فرمود از زمانی که می‏میرد تا زمانی که می‏آیند محشر می‏گویند دست ما کوتاه است. پاک‏شان می‏کند تواضع من چند حدیث این‌جا عرض کنم.

در یک روایتی آقا رسول خدا می‏فرماید: قال رسول الله «ما لی لا اری علیکم حلاوة العباده»[12] رسول الله می‏فرماید چرا شيريني عبادت در شما نیست چرا لذت عبادت را نمی‏چشید؟ نماز خواندن باید لذت داشته باشد روزه گرفتن باید لذت داشته باشد هیئت آمدن باید کیف کنی. قرآن خواندن باید روحت آرامش پیدا کند.

چرا بعضی از عبادت‏ها شده عادت؟ چرا بعضی از روزه‏ها شده رژیم غذایی فقط یک گرسنگی است لذتی در آن نیست؟ پیامبر سوال مطرح فرمود چرا حلاوت عبادت در شما مسلمانان نمی‏بینم. عرض کردند یا رسول الله «قالوا و ما حلاوة العبادة»[13] حلاوت عبادت چیست؟ پیغمبر فرمود «التواضع»[14] تواضع اگر به خرج دادید قدر عبادتت را می‏دانی آن وقت یا رب می‏گویی لذت می‏بری. از نماز شبت بهره می‏بری. آن وقت دیگر حاضر نیستی نماز اول وقتت را به هیچ چیزی معاوضه کنی. این‌که نچشیدند حلاوت عبادت نیامده لذا عبادت هم شده عادت. وجود مقدس امیرالمومنین می‏فرماید «التواضع زکاة الشرف»[15] تواضع زکات شرف است. شرف آبروی شما است. انسان‏های که خدا به آنها لطف کرده مرحمت کرده امتیازاتی داده در برابر این امتیازاتی که داده شده باید افتادگی پیدا کنند درخت میوه‏دار را دید هرچه ثمره‏اش بیشتر است شاخه‏ها خم‏تر است. درخت بی‏ثمر را دیدید سر به آسمان کشیده. هرچه خدا بیشتر در دامن‏تان می‏ریزد باید تواضع‏تان بیشتر باشد پولدارها باید متواضع باشند. مسئولین باید متواضع باشند. علما باید متواضع باشند. اینها باید پیش سلام بشوند حالا علامت تواضع را می‏گویم. نشانه تواضع این است که تاجر بازار به حمال بازار سلام بکند. استاد به شاگرد سلام کند. پدر به فرزند سلام کند. این تواضع است. سبقت بر ما نگیرند حالا خاصه در این فراز امام مخاطبش اغنیاء است. خوب روایت دیگری از وجود مقدس آقا امیرالمؤمنین در صفات متقین در خطبه متقین. امام قریب به 110 ویژگی برای انسان‏های با تقوا یاد می‏کند در ضمن آن صفات می‏فرماید: «ملبسهم الاقتصاد»[16] انسان‏های با تقوا ملبس‏شان لباس‏شان اقتصاد است. حالا این اقتصاد است یعنی اولا اگر خدا به آنها داده اهل اسراف نیستند اهل بریز و بپاش نیستند میانه روی روش زندگی آنهاست. اعتدال روش زندگی آنهاست «و مشیهم التواضع»[17] مشی زندگی اینها هم تواضع است. فروتنی است. اینها در زندگی انسان‏های متواضع و انسان‏های فروتن و افتاده‏ای هستند. خدا به اینها لطف کرده یک وقتی یک اعرابی وارد مدینه شد رسول الله را ندیده بود آمد در مسجد رسول الله در مجلس که می‏نشستند مجلس صدر و ذیل نداشت دایره‏ای می‏نشستند و اگر کسی پیغمبر را ندیده بود نمی‏شناخت. نمی‏فهمید کدام رسول الله است چون دایره‏ای بود مشخص نبود جایگاه خاصی برای رسول الله تعریف نشده بود. یک عرب بیابانگردی آمد وارد مسجد شد گفت رسول الله کیست پیغمبر را نشان دادند تا آمد مقابل پیغمبر نشست لکنت زبان گرفت. دست و پایش لرزید یک هیبت رسول الله در او اثر گذاشت پیغمبر دیدند این آدم خودش را وا داد. فرمودند برادر عرب من هم مثل تو از مادر به دنیا آمدم. من هم درد یتیمی‏چشیده‏ام من هم چوپانی کردم من هم با دستان خودم شیر دوشیدم. من هم انسانی مثل تو هستم چرا خودت را باختی؟ یک بنده خدایی می‏گفت به یک مسئولی زنگ زدم خانمی‏می‏گفت برای شوهرم مشکلی پیش آمده بود حالا نگوییم کجا بود و چی بود؟ متاسفانه گفت به آن مسئول زنگ زدم من همسر فلانی هستم برای شوهر من به اشتباه این مشکل پیش آمده گفته بوده شما بیخود کردید به من زنگ زدید کی تلفن من را به تو داد؟ این مسئول است؟ ما یک مشکل جدی بود من دیشب هم در یک جلسه عرض کردم مسئولین ما در این جلسات کمتر حضور دارند. نه تنها نمی‏آیند باید بیایند مسجد اگر آمد بارها بنده عرض کردم باید بلند شود بعد از نماز بگوید من مسئول فلان اداره هستم هر کسی مشکلی در آن اداره دارد که به من مربوط است من امشب نیم ساعت می‏نشینم جواب بدهم این روش رسول الله بود. ما چقدر می‏بینیم اینها را در جلسات؟ من دیروز در یک مجلسی شهردار جدید آمده بود تشکر کردم از آمدنش گفتم آقا این را ادامه بدهید شما وقتی مسئولیت قبول می‏کنید یعنی آمدید در عرصه خدمت گذاری و خادمی‏اگر کسی از او کار بر نمی‏آید باید برود عقب آقا من حوصله ندارم اعصاب ندارم خوب نداری قبول نکن. رسول الله فرمود ملعون است کسی که کاری از او بر نیاید و بپذیرد. از ویژگی‏های تواضع وجود مقدس آقا امیرالمؤمنین اصلا از فلسفه‏های عبادت را رسیدن به تواضع نام می‏برد اصلا ما نماز بخوانیم برای اینکه متواضع شویم خدای ناکرده اگر نمازمان متواضع‏مان نکرد این نماز آن نیست. یکی آمد به امام صادق عرض کرد آقا از کجا بفهمیم نمازمان قبول است آقا فرمود حالت بعد نمازت با حالت قبل از نمازت اگر متفاوت بود نمازت نماز است. قبل از نماز دل شکستی بعد از نماز دل به دست بیاور. قبل از نماز حد زایل کردی بعد از نماز جبران کن این نشانه عبادت است. این جمله امیرالمؤمنین در فلسفه عبادات هم عرض کنم که اصلا یکی از فلسفه‏های عبادت رسیدن به تواضع است. حضرت فرمود «و لما فی ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب»[18] این‌که خدا می‏فرماید چهره‏ات را روی خاک بگذارید حالا ما مهر سیدالشهدا تربت ا مام حسین این یک مزیت فوق العاده است برای شیعیان که سجده بر تربت امام حسین حجب هفتگانه آسمان‏ها را پاره می‏کند و این نماز را می‏رساند به ملکوت اعلی. حضرت می‏فرماید این که می‏فرماید چهره‏ات را روی نماز تو خاک بگذار خاکمال کن «تواضعا»[19] این برای تواضع است. یعنی این سر پر ادعایت را بگذار روی خاک، خاکی که رویش قدم می‏گذارند و مردم می‏روند یعنی خدایا در پیشگاه تو هیچم. این نمازهای یومیه پنچگانه که هر روز ما به جا می‏آوریم و در نمازهای مان سجده می‏رویم این سجده‏ها باید ما را به تواضع نزدیک کند. بعد حضرت فرمود «و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا»[20] و این که می‏گویند بدن های‏تان را روی زمین بیندازد حالت رکوع حالت رکوع حالت تشهد امام می‏فرماید این کرائم جوارحت را این اعضا و بدنت را که به هم می‏چسبانی رکوع می‏روی سجده می‏روی این از روی تصاغر است یعنی خدایا من چیزی نیستم من کوچکم بزرگ تویی آفریدگار تویی همه‌کاره تویی. «و لحوق البطون بالمتون من الصایم تذللا»[21] امام می‏فرماید این‌که روزه بگیرد تا یک خورده شکم های‏تان خالی شود این شکم‏ها به هم بچسبد حالت ذلت باید در تو ایجاد شود.

من این‌جا یک جمله را عرض کنم دیگه ظاهرا جناب آقای صفایی تمام است هفت و ربع بنا شد که ما مطلب را تمام کنیم یک دعایی را یادتان می‏دهم ان شاء الله حافظه‏تان قوی است حفظ می‏کنید آنهایی که نیاز به نوشتن دارید بنویسید. دعا دعای قنوت نماز شب حضرت زهرا است. این را از خدا بخواهید اولیا و بزرگان در ادعیه‏شان یک سفره آماده‏ای را پهن کردند ما نشستیم سرش. اسرار در این ذکر است حضرت زهرای رضیه مرضیه در قنوت نماز شب به خدا عرض می‏کند «اللهم ذلل نفسی عند نفسی و عظم شانک فی نفسی»[22] خدایا خودم را در خودم پایین بیاور خودت را در خودم بالا ببر. ترجمه فارسی سردستیش. ببینید ذلت یک جا خیلی خوب است که انسان ذلت نفسی در پیشگاه خدا داشته باشد ذلت در برابر مردم خوب نیست آدم نباید ذلیل باشد. خدا شما را حر آفریده عزیز آفریده خلیفة الله هستید عزت‏تان را نباید زمین بگذارید. اما یک جا ذلت تحسین شده ذلت در برابر خداست. این عبادت‏ها هم باید ما را برساند به آن ذلت در پیشگاه خدا. حضرت زهرای مرضیه عرض می‏کند خدایا من را در خودم پایین بیاور خودم را در خودم ذلیل کن. یعنی هر چه عزت بیشتر پیدا می‏کنم در خودم باورم بشود که چیزی نیستم. هرچه مردم روی شما حساب بیشتر باز می‏کنند روی بی کسی خودت بیشتر حساب باز کنید. این خیلی امتیاز است. اما از خدا بخواهید یک چیزی هم به تناسب این پایین آمدن بالا برود عظمت خدا در شما بالا برود. هرچه دنیا بر شما بیشتر رو می‏کند عظمت الهی افزون تر بشود. همه را امانت او همه را متعلق به او بدانید. «و عظم شأنک عند نفسی»[23] خدایا عظمتت را در وجود من بالا ببر خودم را در خودم پایین بیاور. «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعه»[24] ان شاء الله جلسه آینده من یک نشانه‏های از متواضعین از نگاه معصومین که به خودمان هم نمره بدهیم ببینیم با این معیارها نزدیکیم نیستیم اگر هستیم الحمد لله حفظ کنیم و اگر نیستیم تلاش کنیم اینها را به دست بیاوریم که خدای ناخواسته شیطان از همین کانال تکبر به ما وارد نشود و ما را فریب ندهد.

وقت داریم یک جریانی از شیراز برای‏تان بگویم یا نه؟ یک داستانی از وقایع اتفاقیه شیراز بگویم ببینید تکبر چطور فطیله آدم را پایین می‏کشد این را در بعضی از جلسات گذشته من عرض کرده بودم. راوی این قضیه آقای حاج محمد حسن ذکری بود. حاج محمد حسن ذکری را دیده بودید؟ تاجر چایی بود در بازار وکیل. داماد مرحوم آقای حداد عادل

 

 بزرگ در تهران. خدا رحمتش کند آقای حاج حسین آقای ذکری یکی از ویژگی‌هایش این بود که می‏گفت آقای حدائق من دروغ هیچ وقت برای هیچ کس نگفتم. نه در کاسبی، نه در روابط اجتماعی اصلا می‏خواهم ملاحظه کسی را بکنم نافرمانی خدا را بکنم. بعد جریانات نقل می‏کرد حالا آنها بماند این را می‏خواهم عرض کنم گفت من هجده نوزده سالم بود در بازار وکیل پادوی یک مغازه بود شاگرد یک مغازه بودم اول صبح آمده بودم در مغازه را باز کرده بودم آب جارو داشتم می‏کردم که آقای حاجی صاحب مغازه اصلا یک ساعت دیگه بیاد گفت هنوز هم بازاری‏ها نیامده بودند یک تک و توکی از این مغازه‏دارها آمده بودند گفت کنار مغازه ما مغازه یکی از ثروتمندان آن روز شیراز و معروف بود که خیلی وضع مالیش خوب بود. این هم آمده بود داخل مغازه تنها در را باز کرده نشسته بود حساب و کتاب‏های مالیش را داشت می‏کرد. هنوز شاگردهایش نیامده بودند بازار هنوز شروع نشده بود گفت من مشغول جارو کردن راهرو بازار بودم یک فقیری داشت رد می‏شد این فقیر یک دفعه متوجه شد که آقای حاجی فلانی نشسته پشت میز داخل مغازه است گفت از همان راهرو بازار حاج آقای ذکری گفت این را شنیدم گفت رو کرد به حاجی گفت آقای حاجی یک چیزی به ما کمک کن در راه خدا گفت حاجی سر از روی دفتر برداشت یک نگاهی متکبرانه به این فقیر کرد گفت برو خلایق هرچه لایق بود دادم پناه بر خدا. خیلی حرف بدی است. من خدمت همه عزیزانم عرض کنم خدا هرچه به هرکی داده دلیلی بر لیاقتش نیست. دلیل بر امتحان است. مقام دادند دارند امتحان می‏کنند آقای وزیر داری امتحان می‏شوی. این طور نیست که بگویم من لایقم شدم وزیر دارند امتحانت می‏کنند با وزارت دارند امتحانت می‏کنند با وکالت دارند امتحانت می‏کنند با علم دارند امتحانت می‏کنند با ثروت. دارند امتحانت می‏کنند با چشم و ابرو و قیافه زیبایت. هرچه دارید دلیل بر لیاقت‏‎تان نیست. دلیل بر امتحان شماست. اگر خوب امتحاب پس دادی لایقی؟ اگر سربلند بیرون آمدی لایقی. گفت برو خلایق هر چه لایق بود دادم. گفت این فقیر فقیری با معرفتی بود اینجوری که حاج آقای ذکری می‏گفت معلوم بود مجلس دیده بود. گفت حاجی حالا چون تو لایقی ما نالایق. شکرانه این که خدا به تو داده و تو را مثل من قرار نداده مثل من نالایق یک کمکی به ما بکن. گفت دوباره حاجی سر بلند کرد یک نگاهش کرد گفت خدا من را مثل تو بکند. خدا اگر بخواهد من را مثل تو بکند شش ماه باید بشینه حسابش کنه. خدا نکند پول آدم را اینقدر گردن کلفت بکند. نادان خدا شش ماه بشینه حسابش کنه که نسخه تو را بپیچد تو چه هستی؟

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبریایش ننشیند گردی

آقای ذکری گفت این حرف دوم را این تاجر زد این فقیر بیچاره سر انداخت پایین رفت. گفت آقای حدائق خدا رحمت کند آقای ذکری را گفت نیم ساعت نشد دیدند یک پیکی آمد در بازار یک برگی تلگرافی در دستش بود تلگرافی داده بودند آمد به من گفت مغازه آقای فلانی کجاست گفتم همین مغازه بغل مغازه حاجی فلانی است گفت آمد دقیقا جای همان فقیر ایستاد رو کرد به آن آقای حاجی. حاجی همینطور سرگرم حساب و کتاب‏هایش بود گفت آقای حاجی فلانی شما هستید گفت بله. گفت الآن یک تلگرافی از بندر عباس رسید کشتی اجناس شما در دریا غرق شد. گفت تلگراف را داد و رفت. خدا شش ماه بشیند حساب کند در نیم ساعت می‏برندت. تازه ارفاق هم کرده ملک الموت نفرستاد. حاج ذکری می‏گفت این دست پاچه شد بلند شد در مغازه را بست رفت که دیگر به بازار وکیل برنگشت. سفره ثروتش جمع شد.

«و علی الاغنیاء بالتواضع و السعه»[25] حواس مان باشد دل نشکنیم. امام صادق فرمود وقتی کسی به تو رجوع می‏کند از دو حال خارج نیست یا می‏خواهی کمک کنی یا نمی‏خواهی کمک کنی اگر می‏خواهی کمک کنی با احترام. نگو بگیر. مفت خور. دیگه پیدات نشود. خانه ما را شناختی. هیئت ما را بلدی. تمام شد دیگر ثوابی در این کار نیست نده. نکن. خنثی کردی کارت را. امام فرمود اگر می‏خواهید کمک کنید آبرو نبرید. یا با احترام بدهید و اگر نمی‏خواهی اصلا کمک کنی دلش را نشکن. بگو آقا من معذرت می‏خواهم شرمنده ام موفق نیستم کمکت کنم دعایت می‏کنم خدا مشکلت را حل کند.

صلی الله علیک یا ابا عبدالله

صلی الله علیک یابن رسول الله

ایام یامی‏است که به حسب روایت تاریخ و نقل سیدبن طاووس اسرا کربلا هستند. در جلسه دیروز عرض کردم آنهایی که دل‏شان می‏خواست کربلا باشند جابر یک جمله دیروز کنار قبر امام حسین عرض کرد. که از رسول الله شنیدم هر کسی که قومی‏را دوست بدارد با آنها محشور است و هرکس کار قومی ‏را دوست بدارد در کار آنها شریک است. دوست داشتید دیروز کربلا بودید. دوست داشتید با حسین بودید. ثوابش را به شما می‏دهند.

من گدایم گدای حسینم

عاشق کربلای حسینم

من گدایم گدای حسینم

عاشق کربلای حسینم

این زمزمه‏ها می‏شود سرمایه شب اول قبر.

من گدایم گدای حسینم

عاشق کربلای حسینم

من که جز او پناهی ندارم

غیر عشقش گواهی ندارم

این شعر هم از زبان حال تمام محاسن سفیدهای مجلس آن‌هایی که جوانی‏شان را در خانه امام حسین گذرنداند.

نوجوان بودم و پیر گشتم

عبد دولت سرای حسینم

من گدایم گدای حسینم

 

[1] . مائده 54.

[2] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 349.

[3] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 349.

[4] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 349.

[5] . بحار الانوار، ج 75، ص 111.

[6] . اعراف 12.

[7] . اعراف 12.

[8] . انبیاء 28.

[9] . حجرات 13.

[10] . واقعه 3.

[11] . الخصال ج 1، ص 210.

[12] . مجموعه ورام، ج 1، ص 201

[13] . مجموعه ورام، ج 1، ص 201

[14] . مجموعه ورام، ج 1، ص 201

[15] . عیون الحکم و المواعظ، ص 41.

[16] . نهج البلاغه صبحی صالح ص 303.

[17] . نهج البلاغه صبحی صالح ص 303.

[18] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.

[19] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.

[20] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.

[21] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.

[22] . مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 141.

[23] . مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 141.

[24] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

[25] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه