استاد حدائق روز چهارشنبه 7 مهر 1400 مصادف با شب بیست و سوم صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال سیدنا و مولانا بقیة الله الاعظم «و علی النساء بالحیاء و العفة»[1]
مجلس به یاد فقید سعید مرحوم آقای باغشاهی است، روضه و مجلس به یاد آن فقید سعید است، خدا بر علوِّ درجات ایشان هم مضاعف بفرماید.
سخن پیرامون این قسمت از فرمایش امام عصر در دعای شریف حضرت در سبک زندگی، مسئولیت بانوان است.
دو مطلب را عرض کردیم که حضرت ولیعصر از خداوند برای خانمها مسئلت میکند. یکی بحث حیاست دوم بحث عفت و پاکدامنی است. «و علی النساء بالحیاء و العفة»[2] که شب گذشته هم بنده عرض کردم زمینهساز عفت حیاست. البته این حیا یک صفتی است که همه باید داشته باشند، و برای همهی مردم ضرورت دارد، خصوصا نسبت به خانمها، جنس مونث که زن مسلمان باید یک حالت شرمی، آذرمی، و یک حالت گرفتگی نفس از تمایلات نفسانی باید در زن مسلمان باشد، که اگر این اتفاق افتاد آن عفت و آن حالتی که بر نفس خودش مسلط میشود و محیط میشود و از غلبهی شهوت جلوگیری میکند. لذا عرض کردیم که امیرالمومنین میفرماید «علی قدرِ الحیاء تکون العفة»[3] مردم عفتشان به اندازهی حیایشان است. هر چه باحیاتر شدید عفت شما بیشتر میشود.
سخن در رابطهی با حیا بود، روایتی را من امشب از رسول خدا تقدیم کنم محضر عزیزان، در بحث رعایت حیا و شر در زندگی، که متاسفانه بیحیایی رو به رشد و رو به رواج است. چه در جامعه چه در خانوادهها چه در مجالس فامیلی چه در اداراتمان، چه در بازارمان، این بیحیایی را انسان مشاهده میکند در همهی ابعاد، در حرف زدنهایمان در پوششمان در رفت و آمدهایمان در داد و ستدهایمان، خیلی راحت صحبتهایی میکنیم که جایز نیست این صحبتها را یک زن مسلمان با مرد نامحرم داشته باشد.
بحث امشب من این است، آثار حیا در زندگی انسان چیست؟ بعضیها شاید سوال کنند خوب حالا ما باحیا شدیم، یک خانم مسلمان باحیا بود، این زن مسلمان باحیا به چه امتیازی میرسد که آن خانمی که رعایت حیا نمیکند از این امتیاز محروم است. اصلا خود نماز، نماز با ما چه میکند که بینمازی آن را نمیکند؟ یک سوالی است. خمس دادن چه امتیازی دارد که خمس ندهیم از آن محرومیم؟ اینها بحثهایی است که باید جدی به آن پرداخته شود. در بحث نماز آثار فراوانی را خداوند در قرآن در سورهی معارج و جاهای دیگر قرآن نام میبرد که کسانی که نماز میخوانند به این امتیازات میرسند و کسانی که نمیخوانند به این امتیازات نمیرسند. راستگویی چه امتیازی دارد، سخاوت چه امتیازی دارد که در بخل نیست؟ یکی از این مواردی که قابل بحث و گفتگو است همین است؟ حیا چه نقشی ایفا میکند در زندگی انسانها که بیحیایی آن نقش را ایفا نمیکند؟
روایت از رسول خداست در کتاب شریف تحف العقول. پیامبر در آثار حیا میفرماید «امَّا الحیا فیتشعَّبُ منه اللین»[4] انسانهایی که باحیا هستند یه این ویژگیها دسترسی پیدا میکنند، دقیقا هم همینطور است، شما ببینید مرد باحیا اینطوری است، زن باحیا اینطوری است، زن بیحیا اینها را ندارد، مرد بیحیا اینها را ندارد.
اول، رسول الله میفرماید اللین، نرمخویی، آدمهای باحیا آدمهای نرمخویی هستند گستاخ نیستند سخت نیستند، به تعبیر امروزیها زمخت نیستند. همینکه من میگویم، همین باید باشد، اینها نشانهی دینداری نیست. خود این نرمخویی از صفات خوبی است که انسان یک جایی حرفش را میزند حالا حرفش را هم نپذیرفتند، به تعبیر مقام معظم رهبری بگویید و بگذرید، پذیرفتند پذیرفتند، نپذیرفتند هم نپذیرفتند.
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم، تو خواه ز صحبت من پند گیر و خواه ملال
این نرمخویی صفت خیلی خوبی است که هم نشانهی متواضعین ذکر شده، هم از آثار حیا پیامبر این نرمخویی را نام میبرد. این یک، لین، نرمش، بالاخره انسان باحیا انسانی است که نرمش و لین در او است، آدم یک دندهی یک کلام مستبد نیست.
دوم، «و الرأفة»[5] از برکات باحیا شدن، رأفت است، رأفت داشتن مهربانی داشتن به دیگران، حالا رأفت یک بُعد درونی هم دارد، میگویند آن مهر و محبتی که برگرفته از درون انسانهاست. یعنی هرچه حیای شما بیشتر شود رأفت شما هم بیشتر میشود. اینهایی که یک دل سنگی دارند، یک مشکلشان این است که حیا ندارند، اینطور نیست که آدم باحیا یک آدم منزوی باشد، اتفاقا انسان باحیا یک انسان جامع الاطرافی در صفات پسندیده است. رأفت نکتهی دیگری است که رسول الله نام میبرد.
«و المراقبة لله فی السر و العلانیة»[6] کسانی که باحیا هستند مراقب هستند نظارت خدا را در خلوت و جلوت، این نشانهی پاکی است. اینهایی که در محیطهای خلوت یکجور دیگر هستند، در جمع یکجور دیگر هستند اینها بیحیا هستند. آدم باحیا در خلوت خودش هم خدا را فراموش نمیکند. شخصی که باحیاست و شرم دارد، در خلوت خودش هم که کسی نیست، میگوید خدا هست، میشود یوسف. یوسف در خلوت با زلیخا «و المراقبة لله فی السر و العلانیة»[7] در سر و پنهانی، محیط خلوت که کسی نیست، علانیه، محیطهای آشکار که همه هستند، در هر حالی و هر وضعی او مراقب است که خدا ناظر است و خدا میبیند.
بعضیها را دیدید در خلوت صدایشان را ضبط کنند، یا در خلوت حرفی میزند که غیبت است تهمت است دروغ است، بخواهند این را پخش کنند میگویند آقا آبرویمان میرود، من پشت سر فلانی داشتم حرف میزدم شما اگر بخواهی این را پخش کنی دیگر آبرو برای ما نمیماند. یعنی این بیحیایی است، انسانی که باحیاست در خلوتش هم کاری را میکند که خدا راضی است، خدا را ناظر میداند، در جلوتش هم به همین کیفیت. این هم از ویژگیهای دیگر حیاست که انسانها را در خلوت و جلوت یکسان میکند و پاک میکند.
«و السلامة»[8] رسول الله میفرماید از برکات این باحیا شدن سلامت نفس است. نفس سالمی پیدا میکنی، شما یک نفس سالم و پاکی بدست میآوری، بعضیها نفسشان بیمار و معیوب است. آدمهای باحیا نفس سالم دارند، یک سلامت نفسی دارند.
«و اجتناب الشر»[9] رسول خدا میفرماید از نشانههای حیا این است که انسانهای باحیا از هر چیزی که شر و شرارت درش است فاصله میگیرند. اصلا به کارهای شر نزدیک نمیشوند این ثمرهی حیاست. بله یکی از مصادیق شر گناه است، تبعیت از شیطان است، فساد است، دلمان میخواهد دوست داریم، به کسی مربوط نیست، اینها حرفهایی است که شیطان میپسندد خدا نمیپسندد. آن کسی که باحیاست از کارهایی که ایجاد شر میکند پرهیز میکند.
و مطلب دیگر رسول الله میفرماید «و البشاشة»[10] از ویژگیهای انسانهای باحیا خوشرویی است. اصلا انسان باحیا کامل است. او انسان عبوسی نیست، معنای حیا بداخلاقی نیست، یک زن باحیا در جای خودش به وظائف خودش عمل میکند. در خانهداری در شوهرداری در تربیت اولاد، بانویی است خوشرو با ارحام و محارم خودش. با دیگران هم یک انسان بداخلاق نیست، با تندخویی برخورد نمیکند. با اخلاق برخورد میکند ولی ادبیات گفتاریاش ادبیات سالم است. یک وقتی یک خانمی گفت که من وقتی با نامحرم حرف میزنم یک کمی غلیط و تند حرف میزنم. گفتم خانم مثل آدم حرف بزن. قرآن میفرماید «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَض»[11] صدایت را نازک نکن، خاضعانه حرف نزن که آن کس که دارد میشنود اگر بیمار اخلاقی است بهت طمع نکند. شما گفتارت یک گفتار عادی باشد، معمولی صحبت کن، ولی آنجایی که باید صدا را تغییر داد، در برابر شوهر، محرم و اولاد از ثمرات حیا رسول خدا میفرماید «السماحة»[12] چهرهی باز، انسانهای باحیا اهل بخششند، اهل بشاشت و خوشرویی هستند.
«و حُسن الثنا علی المرء فی الناس»[13] ثمرهی این حیا این میشود که مردم اینها را تعریف میکنند. دیدید افراد پاک مورد اعتمادند مورد توجهند. من بارها دیدم طرف نماز نمیخواند اما میگوید من در فامیلمان آقای فلانی را قبول دارم چون آدم درستی است. خودش مسیر درستی را طی نمیکند، یک جایی که میخواهد پای یک شخص درستی به وسط بیاید اعتمادش میرود سمت کسانی که انسانهای متدینند. و لذا خود این باحیا بودن رسول خدا میفرماید سبب میشود که در جامعه این طرف مورد تعریف و ستایش قرار بگیرد. قطعا انسانهای پاک را مردم تعریف میکنند، طبع انسانها از ناپاکی و نادرستی متنفر است، و مطلب دیگر رسول خدا میفرماید «فهذا ما أصاب العاقل بالحیا»[14] این صفاتی که رسول الله نام بردند میفرمایند اینها صفاتی است که انسان عاقل به واسطه حیا بهش میرسد. این برکات در پرتو حیا رقم میخورد «فطوبی لِمن قَبِل نصیحة الله و خاف فضیحتَه»[15] پیامبر فرمود خوشا به حال کسانی که خیرخواه خدا هستند یعنی رضایت الهی برایشان مهم است و از فضیحت و رسوایی میترسند. بیحیایی انسانها را رسوا میکند، باحیایی حرمت داری خداست و این برکات ارزشمند برای انسانها رقم میخورد.
در صحبت دیگر امیرالمومنین میفرماید «الحیا غض الطرف»[16] از مصادیق حیا این است که چشم را مدیریت کنی به هر چیزی نگاه نکنی. غض با غمض تفاوتش در این است. غمض یعنی بستن، غض یعنی فروافکندن، نمیگویند ببند میگویند نگاه نکن. این دو آیه شریفه سوره مبارکه نور، آیه 29 و 30 که خدا خطاب هم به مردان مومن و هم زنان مومنه توصیه میکند که چشمهایتان را کنترل کنید. آیه اول «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُون»[17] خدا میفرماید رسول الله به مردان مومن بگو چشمها را فرو افکنید «يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»[18] خودتان را بپوشانید «ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ»[19] این برای تزکیه شما بهتر است، خداوند به کارهایی که میکنید واقف و آگاه است. دو تا از آیاتی که امر به حجاب میکند، و حجاب هم برای زن مسلمان و هم برای مرد مسلمان است همین آیات هستند. ما تا میگوییم حجاب فکر میکنیم خانمها فقط باید رعایت کنند، مرد مسلمان هم باید حجاب را رعایت کند مرد مسلمان هم نباید با بدن نیمهلخت در برابر نامحرم حاضر شود. آقا خجالت نمیکشد با یک رکابی و با یک شرط پاچهدار آمده دم در دارد با طرف حرف میزند ناموس مردم هم دارند رفت و آمد میکنند. این بدحجابی است، این به عبارتی بیحجابی است. آقای محترم تو دختر 20 ساله در خانهات است، با بدن نیمهلخت جلوی دخترت نگرد، اگر حرام شرعی نباشد، حرام اخلاقی که هست. خانم محترمه جلوی جوان 20 سالهی عذبت با لباس خواب نگرد، حرمت شرعی بگوییم ندارد حرمت اخلاقی دارد. ما گاهی اوقات این بیحیاییها را در خانه داریم گسترش میدهیم.
یک راننده تاکسی یک وقتی به من میگفت آقای حدائق 4 تا دختر بزرگ کردم شوهر دادم یک کدام از این دخترها یک بار پای نیمهلخت من را ندید! این مرد باحیاست. دخترت که هست بنا نیست که همه جوری جلویش بگرید. امام رضا فرمودند وقتی دخترانتان به سن هشت ساله نه ساله رسیدند دیگر اینها را به گرمی در آغوشتان نگیرید و فشار دهید! اینها یک دستورات دقیقی است که باید رعایت کرد، در عین حالی که پدری محرمی مادری محرمی. اما حدود مسائل اخلاقی باید رعایت شود. خوب یکی از مسائلی که در حیا موضوعیت پیدا میکند کنترل چشم است. در ذیل این آیه شریفه دارد امام باقر میفرماید اصل نزول این آیه و این دستور این بود، یک وقتی جوانی از انصار در مدینه داشت میرفت دختر جوانی در جهت مقابل این داشت میآمد. هنوز آیه حجاب نیامده بود، یک روسری سر این دختر بود، از پشت گردن گره زده بود، یک مقداری گردن او موهای بغل صورت او پیدا بود، این جوان چهره به چهره دختر، مقابل این دختر داشت حرکت میکرد، چشمش افتاد به این دختر همینطور نگاه کرد نگاه کرد، این دختر رد شد، این همینطور که جلو میرفت پشت سرش را نگاه میکرد. امام باقر میفرمایند یک تکه استخوانی در راه افتاده بود کسی برداشته بود گذاشته بود گوشه دیوار، این همینطور که داشت عقب نگاه میکرد یکدفعه صورتش کشیده شد به دیوار و آن استخوان، صورت چاک برداشت خون جاری شد روی لباس و سینهی این جوان، یکدفعه به خودش آمد که این یک تادیب الهی است. با همان صورت و لباس خونآلود آمد خدمت رسول الله خودش را به رسول الله عرضه کرد گفت یا رسول الله چنین افتاد، دختر جوای داشت میرفت کمی گردن او موی او پیدا بود من داشتم نگاه میکردم حواسم نبود صورتم اصابت کرد به دیوار و در آن دیوار استخوانی بود و صورت ما جراحتی برداشت. آمده چه بکنم!
من این را بارها عرض کردم، اینقدری که اگر یک سرما میخورم این دکتر این درمانگاه این آزمایشگاه میرویم، اگر روحمان سرما خورده، سرماخوردگی تکبر، سرماخوردگی حرص، سرما خوردگی در نماز، میرویم رجوع کنیم ببینیم چه شده تا درمان شویم؟ یک کرونا آمده اینقدر مراقبیم. از گناه هم به اندازهی کرونا حراص داریم؟ از نافرمانی خدا هم به اندازه کرونا وحشت داریم؟ اهمیت نمیدهیم نتیجه نمیگیریم. وقتی این جوان حال خودش را به پیغمب عرضه کرد، آیه نازل شد اول هم برای مردان، «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»[20] رسول ما به مردان بگو چشمهایتان را فرو بیفکنید. حالا این خانم خودش دلش به حال خودش نمیسوزد، یک وقتی کسی آمد گفت حاج آقا این خانمها دوست دارند نگاهشان کنند ما هم نگاهشان میکنیم. گفتم او دوست دارد خودش را گرفتار عذاب خدا کند تو هم دوست داری گرفتار شوی این چه حرف غلطی است که میزنی!
قرآن میفرماید مردان مومن چشمهایتان را فرو بیفکنید « يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ»[21] بدنهایتان را بپوشانید، مردم مسلمان هم باید رعایت حجاب کند. اول هم خدا به مردها این تذکر را میدهد. «وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ»[22] این برای تزکیه شماست، سلامت روح شما بهتر است و خدا به آنچه انجام میدهید واقف است. بعد آیه نازل شد، «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»[23] رسول ما به زنان مومنه بگو شما هم چشمانتان مدیریت کنید، شما هم اگر صحنهای دیدید که خدا نمیپسندد نباید نگاه کنید، شما هم باید «وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»[24] بدن خودتان را از نگاه نامحرمان بپوشانید. شما باید مدیریت کنید در پوششتان.
اینجا مرحوم علامه طباطبایی جملهای دارد، میفرماید بعضیها این سوال برایشان پیش میآید چرا خدا میفرماید «قُل لِلمُومِنین یَغُضُوا»[25] «قُل لِلمُومِناتِ یَغضُضنَ»[26] خدا میفرماید چشم را فرو افکنید، شاید برای بعضیها سوال پیش بیاید آقا ما اگر نامحرم نبینیم ولی با نامحرم سخن بگوییم، گفتارمان گفتارمان آلوده به حرام باشد اشکالی ندارد؟ آیه ناظر به کنترل چشم و پوشش بدن است، بحث سخن گفتن با نامحرم نیست. آیا از این آیه میشود تعمیم داد و استفاده کرد که اصلا ارتباط ناشایست با نامحرم حرام است و چگونه میشود تعمیم داد؟ مرحوم علامه اینگونه میفرماید چشم منشإ لغزشهای مردم است. حالا علمای علم اخلاق میفرمایند انسانها یک وارداتی دارند یک صادراتی دارند. وارداتتان یکیش چشم است، یکیش گوش است یکیش دهان است، لذا لقمان به پسرش میگوید پسرم «اذا کنتَ علی المائدة فاحفظ حلقَک»[27] پای سفرهی غذا نشستی حلقت را ببند. لقمان به پسرش میگوید این نصیحت نصیحت 400 پیغمبر است، عصارهی 400 رسول خداست. «انِّی خدِمتُ أربعمأة نبی و أخذت من کلامهم اربع کلمات»[28] یکی از آن چهار جمله این است پسرم در سر سفره غذا حلقت را ببند. واردات است، یک لقمه شبههناک میخوری نماز صبحت قضا میشود. یک لقمه چهل شبانهروز حال عبادت را ازت میگیرد چهل شبانهروز لذت عبادت را از تو میگیرد. حالا یک کسی لذت عبادت را از دست داده، این نمیفهمد لذت یعنی چی؟ این نمیفهمد حال عبادت یعنی چی؟ این پرده جلوی چشمش کنار رفته که بفهمد پرده افتادن یعنی چی؟
در همین شیراز آقای مومنی بود که مرحوم آیت الله شهید دستغیب هم از او جریاناتی نقل میکند، مسجد سر دُزَک، این آقای مومن حالا جریان تشرفی داشت خدمت امام زمان و بعد هم سفر مشهدی به امر حضرت، و توصیهای که یک نفر از طرف حضرت به او کرده بود که یکی از توصیهها نماز اول وقت و یکی از توصیهها مراقبت در خورد و خوراک. آقا نذری است، چه کسی دارد نذری میدهد؟ این آقایی که نذری میدهد خمس هم میدهد؟ خوب این خمس نمیدهد، حق سادات یتیم را میکند در شکم شما. میخوری؟ پسرفت اخلاقی پیدا میکنی. بنا نیست پای هر سفرهای نشست. مردم روز عاشورا سیدالشهدا را نکشت مگر لقمهی حرام. آقا امام حسین روز عاشورا فرمود «فقد مُلئَت بطُونکم من الحرام»[29] اینکه حرف من در شما اثر نمیکند شکمتان از حرام پر شده است. شکم اگر از حرام پر شد سخن صاحب الزمان هم اثر ندارد. سخن امام وقت هم اثر ندارد. آقایان درآمدهایتان را دقت کنید، از هر جایی که نباید پول درآورد در هر جایی که نباید پول خرج کرد، قیامت ازتا سوال میکنند «مِن این اکتسبتَ»[30] از کجا درآوردی در کجا خرج کردی؟ لقمان میگوید پسرم پای سفره غذا حلقت را بپا، این واردات شماست، چه چیزی فرو میکنی در شکمت؟ حرام خوردی از واجب میمانی! این یک.
از واردات چشم است، چی داری نگاه میکنی؟ اثر میگذارد روی تو، لقمان گفت پسرم «اذا دخلتَ فی بیت الغیر فاحفظ عینیک»[31] وقتی در خانههای مردم میروی چشمت را مدیریت کن به هر چیزی نگاه نکن هر صحنهای را نبین، جوانها هر تصویری دیدنی نیست، آقا یک لحظه نگاه کن یک لحظه، یک ماه میبردت عقب! این را نگاه کن، بیچاره کردی خودت را! چشم واردات است، آنوقت میگوید آقا ما چرا توفیقاتمان کم شده؟ به چی داری نگاه میکنی؟ شب مینشینی پای ماهواره، آنوقت میخواهی روز با اولیاءالله بگردی. یک خانمی میگفت شوهر من ماههای رمضان تا ساعت 3 بعد از نیمه شب پای ماهواره است، آنهم چه ماهوارهای! زشتترین کانالهای فساد اخلاقی را هی میگردد! این کانال آن کانال! هر کانال زشتی که هست میبیند، ساعت 3 بامداد که میشود بلند میشود میگوید استغفر الله ربی و اتوب الیه، وضو میگیرد میآید سر سفرهی سحری. گفتم به شوهرت بگو تقبل الله اعمالکم، تقبل الله!
واقعا بعضیها خودشان را بازی میدهند، این عبادت است! جوانی آمد گفت حاج آقا من نماز میخوانیم شراب هم میخوریم پای هم در میرود؟ گفتم یک چیزی هم برایت سر میرود، از در رفتن به در است، این نماز است که تو میخوانی! حضار محترم واردات وجودی شما یکیش چشم است. لقمان به پسرش میگوید در خانههای مردم رفتی چشمت را بپا به هر چیزی نگاه نکن، این دوم.
از واردات زبان انسانهاست، لقمان میگوید «اذا کنتَ بین الناس فاحفظ لسانک»[32] این مجرای ورودی انسان، هم خوراک هم سخن و یکی دیگر هم گوش انسانهاست، شنیدنیها، لذا میگویند گوش به هر سخنی نسپارید. گاهی اوقات یک جمله، یک حرف روحت را کدر میکند. با یک رفیق نااهل نشستید، یک جمله میگوید حالت را برای یک هفته ضعیف میکند. شنیدنیهایتان را دقت کنید، دیدنیهایتان را دقت کنید، گفتارهایتان را دقت کنید، خوردنیهایتان را هم دقت کنید. یک خاطره از همین مومن بگویم از شیراز، این در کتابها گیرتان نمیآید از حکایتهای سینه به سینه است بشنوید.
مادر ما یک پسرعمویی داشتند خدا رحمتشان کند، مرحوم دکتر حاج عبدالرسول ترابی، ایشان دکتر دندانپزشک بود، سالیان متمادی هم روز اول محرم تا سیزده محرم در منزلش روضهخوانی میکرد، از آن پزشکهای واقعا عجیب بود، اهل دل، دکتر دندانپزشک بود، اما فرد معتقد، یک عارفی بود برای خودش، من از ایشان یک وقتی شنیدم، خدا رحمتشان کند، گفت این آقای مومن که شهید دستغیب از او یاد میکرد و خدمت امام عصر رسیده بود، و حضرت هم بهش سفارش کرده بودند که خوراک هر کسی را نخور، نماز اول وقتت تعطیل نشود، این مراقبت هم میکرد، خوراک هر کسی را هم نمیخورد، نذری هم برایش میآوردند مراقب بود کاملا، مگر طرف را کاملا بشناسد. آقا دلت برای خودت بسوزد، آمد طرف به رسول الله عرض کرد یا رسول الله میخواهم خدا رحمم کند چه کنم؟ رسول الله فرمود به خودت رحم کن، ارحم نفسک میخواهی خدا بهت رحم کند به خودت رحم کن، دلت برای خودت بسوزد. مرحوم دکتر ترابی میگفت این آقای مومن خانهی هر کسی نمیرفت مهمان هر کسی هم نمیشد، منزلش هم یک اتاقکی بود روی پشتبام حمام علمدار محلهی لبهآب. حمام علمدار را کسی دیده بود؟ الان شده پارک، خراب شده و شده پارک، روبروی مسجد علمدار. یکی از حمامهای قدیم شیراز بود. من پشتبام این حمام را دیده بودم در حمامش هم رفته بودم.
روی پشتبام این حمام یک اتاقکی بود این آقای مومن محل زندگیاش آنجا بود، اتاقکی که روی پشتبام حمام بود. آدم بسیار زاهد و عارفی بود، ولی خوب نقل میکنند ابوی ما و بزرگان. مرحوم دکتر ترابی میگفتند من وقتی از او دعوت میکردم که مثلا یک ناهاری شامی منزل ما بیاید دعوت من را قبول میکرد، چون میدانست من معتقد به خمس هستم دقت در درآمدم دارم. گفت یک وقتی مومن را دیدم، دیدم خیلی آشفته حال است، مضطرب! گفتم آقای مومن خیلی بهم ریخته هستی؟ گفت آقای دکتر چند شب قبل یک جایی مجلسی بود ما هم در آن مجلس شرکت کردیم، حالا شاید مجلس مثلا عزاداری چیزی بود، آدم خوبی هم بود صاحب مجلس، ما شامش را خوردیم، از زمانی که من این غذا را خوردم، یک پردهی سیاهی افتاده جلوی چشمم دیگر آنچه را میدیدم نمیبینم! مرحوم آقای دکتر ترابی گفت مدتها گذشت من این آقای مومن را دیدم، گفتم این آقای مومن این پردهی سیاه تا کی بود؟ گفت تا چهل شبانهروز جلوی چشمانم بود! حدیث نبوی همین است.
گاهی اوقات یک لقمه غذا یک پرس غذا چهل شبانهروز حال عبادت را از تو میگیرد. نماز شب میخوانی با کسالت، قرآن میخوانی با بیتوجهی، مسجد میآیی، شوقی نشاطی لذتی، پیغمبر میفرماید «المومن فی المسجد کالسمک فی الماء» ، مومن وقتی میآید مسجد مثل ماهی در آب است، یعنی حیات مومن به بودن در مسجد است، «المنافق فی المسجد کالطیر فی القفس» منافق وقتی میآید در مسجد مثل پرندهی در قفس است، هی پرپر میزند زود برود بیرون، آقا نماز را طول ندهید، تعقیبات را زیاد نخوانید کار داریم حال نداریم، اصلا نمیتواند بماند ماندگار نیست. خوب این کنترل چشم، علامه طباطبایی میفرماید چشم دروازهی ورودی است، اگر کنترلش نکردی به قول بابا طاهر عریان
زدست دیده و دل هر دو فریاد، هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش زفولاد، زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
شما ببینید معولا کسانی که بینایی ندارند، حالا قدرت دید ندارند، اینها غیبت کمتر میکنند تهمت کمتر میزنند مشکلات اخلاقی اینها را کمتر تهدید میکند، چون نمیبیند که بگوید، لذا قرآن میفرماید آقای محترم، خانم محترمه، چشم اگر بهت دادیم نمیگوییم نگاه نکن، به حرام نگاه نکن، مدیریت کن چشمت را، غض داشته باش، یعنی نظر نیفکن، فرو بیفکن نظرت را، به سمت دیگری نگاه کن.
من عرضم را با این سخن امیرالمومنین به پایان برسانم، حضرت میفرماید «من لمیستحیِ من الناس لمیستحیِ من الله سبحانه»[33] کسانی که از مردم حیا نمیکنند از خدا حیا نمیکنند. با بیحیایی میآید در خیابان، این از خدا حیا میکند! این بندهی ضعیف خدا را شرم نمیکند، از این بندهی ضعیف خجالت نمیکشد، از خدا خجالت میکشد! خدا را هم فراموش میکند. این را که دارد میبیند حیا نمیکند! «من لمیستحیِ من الناس لمیستحیِ من الله»[34]
در جای دیگری رسول الله میفرماید «من لم یستحیِ فی العلانیة لم یستحیِ من الله فی السر»[35] آنهایی که در آشکارا حرمت خدا را رعایت نمیکنند، در خلوت هم حرمت خدا را رعایت نمیکنند. بعضیها را دیدید در خلوت خودشان هم مراقبند، در خلوت خودشان هم گناه نمیکنند، در خانواده سر سفره نشسته، اگر یکی بخواهد غیبت کند میگوید غیبت نکن، بحث مسجد نیست، بحث اداره نیست بحث اجتماع نیست. مردم اگر در علانیه و آشکارا کسی حیا نکرد، یقینا در خلوت حیا نمیکند. اگر کسی از مردم خجالت نکشید از خدا هم شرم ندارد و خجالت نخواهد کشید.
خوب بسنده کنم، یک فصل دیگر از عرائض بنده در همین سبک زندگی بانوان از نگاه امام زمان «و علی النساء بالحیاء و العفة»[36]، موضوعاتی میماند که انشاءالله در جلسهی دیگر تکمیل عرائضم عرض کنم و یک اشارهای هم به حیاء مذموم داشته باشیم، و اوج با حیایی و آثار باحیایی را هم یکی دو حدیث دیگر باقی ماند که تقدیم خواهیم کرد.
خوب شب پنجشنبه است، عرض سلامی به محضر قمربنیهاشم، حضرت ابالفضل العباس داشته باشیم، این سردار رشید و اسوهی حیاء، یک جمله تاریخ از امام حسین سلام الله علیه نقل نموده که حیای ابالفضل، غیرت ابالفضل را در این سخن امام حسین باید پیدا کرد. آقا وقتی آمدند کنار پیکر امام حسین، فرمودند برادر «الیوم نامَت أعینٌ»[37]، الان چشمی بسته شد که تا بیدار بود بانوان حرم آسوده بودند. چشم مرد با غیرت باید مثل چشم ابالفضل باشد. ابالفضل در پرتو بیداریاش ناموس آلالله آرامش داشت. مسلمان باید در پرتو بینایی شما ناموس مسلمین امنیت داشته باشد. آقا فرمودند برادر چشمی را بستی که تا بیدار بود دشمن خواب نداشت.
عباسم امشب همه دشمنان بخوابند، اهل حرمم در اضطرابند
اطفال من از عطش کبابند، عباس جوان برادر من
گفتم که در این جهان فانی، شاید تو ز بَعد من بمانی
زینب به سوی وطن رسانی، عباس جوان برادر من
یک وقت آقا نگاه کرد دید دشمن جسارت کرده، دارد به خیمهها نزدیک میشود. تا این سردار غیور زنده بود دشمن جرأت نزدیک شدن به خیمهها را به خودش نمیداد. کربلا رفتهها فاصلهی قبر ابالفضل با خیمهگاه، این سمت بینالحرمین و آن سمت!
آقا دیدند دشمن دارد حلقهی محاصره به خیمه را نزدیک میکند، پیکر قطعه قطعهی برادر را رها کرد سوار مرکب شد، سیدالشهدا با شتاب خودش را به خیمهها رساند، این دختربچهها آمدند به استقبال سیدالشهدا، سکینه عرض کرد بابا «أین عمِّی العباس» عموی ما عباس کجاست؟ سیدالشهدا جواب این بچهها را نداد، اما یک کاری امام کرد، صدای گریهی همه برخواست، دیدند آقا رفت وارد خیمهی عباس شد، عمود خیمه را روی زمین خواباند،
همه بگوییم یا حسین
[1] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی عج
[2] مفاتیح الجنان دعای حضرت مهدی عج
[3] غررالحکم ص327
[4] تحف العقول ص17
[5] تحف العقول ص17
[6] تحف العقول ص17
[7] تحف العقول ص17
[8] تحف العقول ص17
[9] تحف العقول ص17
[10] تحف العقول ص17
[11] احزاب آیه 32
[12] تحف العقول ص17
[13] تحفل العقول ص17
[14] تحف العقول ص17
[15] تحف العقول ص17
[16] غررالحکم ص34
[17] نور آیه31
[18] نور آیه31
[19] نور آیه31
[20] نور آیه30
[21] نور آیه30
[22] نور آیه30
[23] نور آیه31
[24] نور آیه31
[25] نور آیه30
[26] نور آیه31
[27] مواعظ العددیه ص238
[28] مواعظ العددیه ص238
[29] بحارالانوار ج45 ص8
[30] الکافی ج4 ص39
[31] مواعظ العددیه ص238
[32] مواعظ العددیه ص238
[33] غررالحکم ص257
[34] غررالحکم ص257
[35] کنزالعمال حدیث 5789
[36] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی عج
[37] العباسبن علی ج1 ص71