استاد حدائق روز سه شنبه 6 مهر 1400 مصادف با شب بیست و دوم صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال مولانا بقیت الله الاعظم ارواحنا له الفداء «و علی النساء بالحیاء و العفة»[1] بحث مجلس با محوریت سخن ولی‌عصر با عنوان سبک زندگی مهدوی در یک فصلی از این دعا که امام برای گروهی از جامعه شرح وظیفه معین می‏فرماید یک بخشی از آحاد جامعه خانم‏ها هستند. نکاتی را از حضرت نسبت به جوانان نسبت به دانشمندان، ثروتمندان شرح وظایفی که برای عامه مردم. یک شرح وظایف خاص هم امام برای خانم‏ها از خدا تقاضا می‏کند. دوتا نکته را در این قسمت دعا امام از خدا مسئلت می‏کند برای بانوان.

یکی حیا. دوم عفت. «و علی النساء بالحیاء و العفة»[2] منطوق کلام امام این است که برای هر زنی حیا پاکدامنی عفت ضرورت دارد. مفهوم کلام حضرت هم این است که اگر خانمی ‏بی‏حیا شد بی‎عفت شد این هم آسیب است. خطر جدی برای یک زن مسلمان بی‏حیایی است آفت خطرناک برای یک زن بی‏عفتی است. یکی دو سه جلسه من می‏خواهم روی حیا و عفت بحث کنم که متاسفانه ما امروزه رنگ بی‏عفتی و بی‏حیایی را در خانواده‏ها و در جامعه داریم آشکارا می‏بینیم. همین امروز ظهر مادر شوهری آمده بود در مسجد داشت گلایه می‏کرد از عروسش و نگران حال نوه‏اش بود گفت حاج آقا این‌ها بچه‏های 4 – 5 ساله‏شان را هم شراب می‏کنند در دهان‏شان مجلس مجلس معصیت مرد و زن مخلوط زن‏ها پا می‏شوند جلو مردان نامحرم دسته جمعی می‏رقصند اینها را این خانم می‏گفت و گریه می‏کرد. اینها بی‏حیایی است اینها بی‏عفتی است اسلام که با خوشی با شادی با رنگ با آرایش که مخالف نیست. اسلام می‏گوید هر چیزی جای خودش. اگر از حدود خودش خارج شد می‏شود آسیب می‏شود زیان برای جامعه بعد این خانم حرفش این بود پسرم این منویات رفتار غلط زنش رویش اثر گذاشته می‏گوید مادر این بچه 4 – 5 ماهه را بردارید خودتان بزرگ کنید. گفتم خانم بردار بزرگ کن نجات بده این بچه را. خوب این بچه دست این طایفه لامذهب، لامذهب بار می‏آید نه نوه تو اگر بچه کسی دیگری هم بود می‏ دیدی می‏توانی بر او اثر بگذاری، از فساد نجاتش بدهی وظیفه داشتی این کار را بکنی. خوب اینها مسائلی است که امروز در جامعه ما در خانواده‏ها شکل می‏گیرد. ما داریم ضربه فاصله گرفتن از خدا را می‏خوریم. یک کسی می‏گفت آقا دیندار باشیم چه اتفاق می‏افتیم دیندار باشید دنیایت سالم است این دنیاهای به هم ریخته مال بی‏دینی‏هاست. خدا را در نظر بگیریم اقتصادمان اجتماع مان خانواده‏های مان آرامش دنیای حسنه آخرت حسنه.

من یک توضیح ترجمه‏ای روی حیا و شرم بدهم بعد وارد بحث بشوم.

حیا چیست؟ عفت چیست؟ اینکه حضرت هر دو را از خدا می‏خواهد «و علی النساء بالحیاء و العفة»[3] اینها برای خانم‏ها ضرورت دارد حیا و عفت. مخصوصا زن مسلمان. باید زن با حیا باشد. حیا در لغت هم به معنای شرم یا به تعبیر فارسی در ادبیات فارسی می‏گویند آذرم. آذرم آن حالتی است که انسان شرم دارد. هر کاری را نمی‏کند هر حرفی را نمی‏زند هر عملی را انجام نمی‏دهد نفس خودش را از یک چیزهای می‏گیرد. نفس او را می‏کشد به سمت یک کارهای ولی خودش را کنترل می‏کند. این را می‏گویند حیا. این حالتی که در انسان‏ها شرم است این زن شرمش می‏شود با یک مردم نامحرم بگو و بخند بکند. این زن شرمش می‏شود حالا من عرض کردم دو سه جلسه باید روی این بحث کنیم که باز بشود مصادیق بی‏حیایی بی‏عفتی تبیین بشود برسیم به آثار ارزشمند حجاب که از نمادهای باحیایی و با عفتی است و بعد بحث حجاب بحث شود که اگر حجاب در جامعه گسترش پیدا کرد چه می‏شود حجاب در جامعه فراموش شد چه اتفاقی می‏افتد؟

خوب این حالت شرم و آذرم و خود را گرفتن از هر کاری، این را می‏گویند باحیا بودن. البته ما حیای مذموم هم داریم. این هم بماند تا وقتش. حیا هم حیا ممدوح است و هم حیای مذموم. حیای ممدوح همین است که یک نامحرم زن نامحرم در برابر نامحرم‏ها خودش را کنترل کند آقا این مثل داداش مان است یک حرف‏هایی می‏زند که باید فقط به محرمش این حرف‏ها را بزند خوب بی‏حیا این حرف‏ها را نباید تو به دیگران بزنی. این ادبیاتت ادبیات خوبی نیست. بعد می‏بینید بعضی‏ها حیای مذموم دارند جای که حیا نباید رعایت بشود رعایت می‏شود. یک جمله‏ای کلی بگویم برای همه‏تان خوب است. تمام فضائل اخلاقی و رذائل اخلاقی نسبی حسن و قبح دارد مثل مثلا تکبر. تکبر صد درصد بد نیست یک جاهای تکبر خوب است تکبر در برابر متکبرین خیلی ارزشمند است آنی که در برابر خدا تکبر می‏کند نافرمانی می‏کند باید به او بی‏اعتنایی کرد اینجا تواضع معنی نمی‏دهد اخلاق خیلی خوب است اما یک جاهای این اخلاق جواب نمی‏دهد. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[4] در برابر دشمنان خدا باید قاطع بود. اینجا نمی‏شود اخلاق تحویل داد. اخلاق خوب در برابر بندگانی است که با خدا عناد ندارد او که با خدا عناد دارد باید بر او خروشید. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِين»[5] سخاوت خوب است اما یک جاهایی سخاوت زیر سوال است. تمام فضائل و رذائل حسن و قبح نسبی دارند جز دوتا صفت. تنها صفتی که تبصره نخورده و صد درصد حسن دارد و کسی نمی‏تواند بگوید فلانجا این صفت عیب است عدالت است. عدالت همه جا خوب است حتی نسبت به ظالم. ظالم به تو ظلم کرده تو با عدالت رفتار کن. یک تو گوشی زده می‏خواهی با عدالت رفتار کنی یک تو گوشی حق نداری بزنی. یک میلیون مالت را برده نمی‏توانی یک میلیون و صد برداری عدالت می‏گوید آنچه انجام داده ظلم کرده به همان اندازه. و تنها صفتی که قبح ذاتی دارد ظلم است ظلم هم صد درصد بد است. و لو نسبت به ظالم. می‏گویند به ظالم هم ظلم نکن. به ظالم عدالت رفتار کن. این ظلم کرده آقا امیرالمومنین به امام مجتبی فرمودند این ابن‌ملجم اسیر دست شما است من اگر از بستر برخواستم خودم می‏دانم چه کنم با او. به من آسیب رسانده من یا می‏بخشم یا قصاص می‏کنم. ولی تا زمانی که من هستم با او احسان کنید. اسیر دست شما است. تو غذای او، تو رسیدگی به او کم نگذارید. من رفتم دیگه کار دست شما است شما می‏دانید شما اولیای دم هستید می‏توانید ببخشید می‏توانید قصاص کنید. این اسلام است. بنا نیست ابن‌ملجمی‏که فرق امیرالمومنین را شکافته روز صد تا شلاق به او بخوابنند. این ظلم است ولی خدا را شهید کرده باید یا قصاص شود یا اولیای دم ببخشند. یک جاهای حیا بد است حالا من روایتش را بعدا برایتان می‏گویم شب‏های آینده. حیای که بد است می‏دانید کجاست؟ بعضی خانم‏ها در برابر شوهرانشان هم به وظایف‏شان عمل نمی‏کنند. این همان حیای مذموم است. خانم آمده می‏گوید آقا ما مدت‏ها است دیگه با حاجی بسترمان جدا است. خوب زن حسابی تو اگر پیرو پیغمبری پیغمبر تا آن روزهای آخر عمرش حق همسرانش ضایع نمی‏کرد کنار همسرانش می‏خوابید ما دیگر پیر شدیم پیر شدی از کار افتادی کنار همسرت باش. می‏گفت بچه‏های مان بد آموزی دارد بچه‏هایت باید یاد بگیرند شوهرداری را از تو. این حیای مذموم است. که گاهی اوقات مقدس مآبی ما را از انجام وظایف مان باز می‏دارد. زن در برابر شوهر باید به وظایفش عمل بکند. حالا ولو سن‏شان بالاست شوهر توست در برابر این شوهر حیا به خرج دادن مذمت شده است. خوب این که ما داریم می‏گوییم حیا داشته باشد زن در برابر نامحرم است در برابر اولاد جوان عذب اوست. خانم جلو پسر جوانت با لباس بدن نما ظاهر نشو. این بی‏حیایی است. این پسر 22 ساله تو با لباس خواب می‏آیی جلو پسرت. بدآموزی داری به او یاد می‏دهی این بی‏حیایی است. این حیا. عفت به چه معنایی است؟ عفت در لغت می‏گویند پدید آمدن حالتی است در نفس انسان که سبب می‏شود انسان را از غلبه شهوت کنترل کند. این حالت حالت عفت است. اگر می‏گویند زن باید با عفت باشد یعنی یک حالتی در این زن اتفاق بیفتد که از غلبه شهوت خودش را بگیرد. آنی که رفتار گفتار پوشش بیانگر شهوت‌رانی اوست این بی‏عفتی است. بله این خانم جوان است می‏تواند خودنمایی بکند پول دارد که لباس تبرج بپوشد حالا در تبرج هم من صحبت می‏کنم کجاها تبرج است از نظر اسلام که قرآن می‏فرماید به زن‏ها تبرج جاهلیتی نداشته باشید. این خانم می‏تواند اما بر نفس خود مسلط است

گر بر سر نفس خود امیری مردی

این بر خودش سلطه پیدا کرده لذا این حالت عفت یک حالتی بالاتر از حیا است. اگر کسی باحیا شد آنگاه می‏رسد به مقام عفت. هر کسی که می‏خواهد باعفت باشد اول باید از دوره حیا بگذرد. مثل کسی که می‏خواهد برود دانشگاه می‏گویند دوره آموزش کلاسیک را باید بگذرانی دبستان، دبیرستان تحصیلاتت را تمام کنی تا برسی به مقطع دانشگاه یک روایتی از آقا امیرالمومنین است که حضرت می‏فرماید: «علی قدر الحیاء تکون العفة»[6] به آن اندازه که حیا داری عفت داری. آن خانم مسلمان به همان نسبت باحیا بودنش باعفت است. لذا هرچه حیا در زن مسلمان تقویت شود عفت در وجود او تقویت می‏شود می‏رسد به جایی که بر خودش مسلط بر نفس خودش، محیط من چند روایت اینجا یادداشت کردم محضر عزیزان تقدیم کنم در اهمیت حیا بعد ان شاء الله بحث اگر وقت شد آثار حیا در زندگی و بعدا نمادهای بی‏حیایی در زندگی انسان‏ها.

رسول الله می‏فرماید «الحیاء خیر کله»[7] حیاء، تماما خیر است. یک خانمی‏که باحیاء است این خیری در زندگی اوست. بله در برابر مرد نامحرم بالاخره صحبتش گفتارش وسوسه انگیز نیست رفتارش یکی از صفاتی که ما در روایات هم داریم برای مردان عیب است برای زنان حسن است در یک جاهایی تکبر است. تکبر برای مردها صفت خوبی نیست البته تکبر در برابر متکبر در برابر دشمنان خدا که خیلی ارزشمند است اما تکبر در برابر یکدیگر حالا صبح‏ها هم در این بیت الحسن فلکه فخر آباد یک فصل دیگری از همین سبک زندگی بحث است که آن رسالت پولدارها است که امام زمان برای ثروتمندها از خدا چه می‏خواهد آدم پولدار اگر اینجوری باشد پولدار موفقی است ثروتمندها باید یکی اهل تواضع باشند یکی اهل انفاق باشند. پولداری که ثروت متکبرش کرده و پولداری که بخیل شده وای به حالش.

این ثروت دارد بیچاره‏اش می‏کند ثروتمندها اگر می‏خواهند به خودشان نمره بدهند ببیند هرچه پول‏شان بیشتر می‏شود تواضع‏شان بیشتر می‏شود؟ فروتنی‏شان بیشتر می‏شود در برابر دیگران نمی‏گویند من. ماشین شاسی بلند غافلش نکرده خانه هزار متری سرگرمش نکرده؟ اگر نکرده ثروت ثروت سالمی‏است.

اگر فراخ دست است هرچه خدا دارد بیشتر به او می‏دهد این بیشتر انفاق می‏کند این پول پولی است که خدا دوست دارد و اگر هرچه بیشتر دارند به او می‏دهند خسیس‏تر می‏شود وای از این ثروت.

لذا عزیزان اساس خیر، که رسول الله می‏فرماید تمام خیر اصلا حیا تمام خیر است. سر تا پا خیر است. حیاء ضرری در آن نیست. زن مسلمان اگر با حیا بود وجودش وجود خیر است آقا امیرالمومنین می‏فرماید «اعقل الناس احیاهم»[8] عاقل‏ترین مردم باحیاترین مردمند. آنهایی که حیای بیشتری دارند عقل بیشتری دارند اصلا حدیث داریم یکی از نشانه‏های عقل حیا است. حالا متاسفانه امروز بعضی‏ها عاقل بودن را در تقلب تعریف می‏کنند. می‏گویند آقا ببین فلانی 5 سال آمده تو بازار، 50 سال جلو است کلاهبرداری را می‏گویند عاقل بودن. این تقلب است این شیطنت است این فریب است. طرف آمد خدمت امام صادق عرض کرد «ما العقل»[9] عقل را برایم تعریف کنید. امام صادق فرمود عقل دوتا نشانه دارد آدم هرچه عاقلتر می‏شود باید بنده‌تر شود. نشانه عقل‏تان است که امشب مسجد آمدید اینکه بعضی بی‎خردان به باخردان می‏گویند بی‏عقل می‏گویند مسجد می‏روی؟ یک خانه‏ات کم نیست. خمس می‏دهی؟ عقب مانده‏ای. انفاق می‏کنی؟ بنده خدا خودت بخور. کربلا می‏ری؟ پاشو برو آنتلایا مکه پول تو حلق عرب‏ها می‏کنی؟ برو کانادا. انگ بی‏عقلی را به کیا می‏زنند؟ به عقلا. کار بر عکس است. آن کسی که حقیقتا عاقل است به او می‏گویند بی‏خرد آن بی‏خرد واقعی اسم خودش را می‏گذارد عاقل راوی به امام صادق عرض عقل چیست؟ امام فرمود آدم عاقل هرچه عقلش بیشتر می‏شود بندگی‏اش بیشتر می‏شود یعنی در برابر خدا تسلیم‏تر است. مطیع‌تر است او کار به حرف مردم ندارد. می‏گویند نماز بخواند یا نخواند روزه برود یا نرود اصلا برایش مهم نیست او تراز خداست. «ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان»[10] آدم عاقل کسی است که هرچه عقلش بیشتر می‏شود بیشتر به یاد آخرتش است.

یک آقایی من در شیراز می‏شناختم اسمش را نمی‏آورم بعضی‏های‏تان می‏شناسید فقط می‏گویم خدا رحمتش کند این اواخر عمر به خودش آمد وضع مالی خوبی داشت یکی دو سه تا کار خیر کرد ورثه احساس خطر کردند دیدند حاجی آخر عمری تازه فهمیده باید چیکار بکند؟ دارد به داد خودش می‏رسد با مرحوم آیت الله والد رحمت الله علیه رفتیم دیدنش مردم عبرت بگیرید. خانم‏ها بشنوید. آقایان بشنوید تا کار دست‏تان است کار کنید. روزگاری می‏رسد که ده هزار تومان می‏خواهید بردارید دیگر اجازه‏تان نمی‏دهد. انگ آلزایمری به شما می‏زند این را من خودم دیدم این داستان مال سی سال قبل است. ما با حاج آقا رفتیم دیدنش دو سه نفر از ورثه‏اش هم نشسته بود یک دفعه رو کرد به حاج آقا گفت آقا به اینها بگویید این اموال این زندگی من مال شما است؟ شما رفتید اینها را جمع کردید؟ شما این‌ها را به دست آوردید؟ این‌ها پول‏های زحمت کشی خودم بوده در طول عمرم واقعا هم زحمت کشیده بود ولی خوب ثروت انبوهی به دست آورده بود. گفت دلم می‏خواهد یک کارهای خیری انجام بدهم دو سه تا کار خیر هم کرد دیگر قیچی‏اش کردند گفت به اینها بگویید این‌ها مال شماست؟ به حاج آقا می‏گفت به اینها بگویید. اینها پول شماست؟ حاج آقا گفتند چه شده؟ گفت من رفتم بانک سال 70 سی سال قبل. ده هزار تومن می‏خواستم از حساب بردارم ده هزار تومان سال هفتاد نه الآن مامور بانک گفت آقا شما دیگر مهجور التصرف هستید. نامه از دادگاه آوردند تمام حساب‏هایت را مسدود کردند گفتند این آقا عقلش را از دست داده دیگر هیچی حالش نیست آدم عاقل. آدم بصیر. آدم هوشیار گفتند تمام حساب‏هایت توقیف تو دیگر حق نداری برداری. گفت حاج آقا ده هزار تومان بخواهم بردارم این‌ها باید همراهم بیایند اجازه بدهند. بشر تا کار دستت است کار کن. تا از تو بر می‏آید قدم بردار. یک وقت می‏زنی پشت دستت.

می‏گویی خیلی کارها می‏خواستم بکنم نشد. آن ورثه‏هایش ساکت بودند بعد هم توضیح داد گفت آقا من را بردند دم دادگستری این هم اوضاع آشفته بازار دادگاه حالا یک زد و بندی کرده بودند در دادگاه با بعضی از کسان. آمده بوده و بالاخره قاضی مربوطه پای ماشین دیده بوده حاجی توی ماشین است دو تا سوال از او کرده بود نوشته بود این آقا عقلش را از دست داده مهجور التصرف است. دیگر اجازه به این آقا ندادند ریالی خرج کند تا مرد. گفت این‌ها پول زحمتکشی خودم است ولی این‌ها دارند مانع می‏شوند. حضار محترم آدم عاقل به این می‏گویند بعد به او می‏گویند دیوانه. این اعقل الناس است امام صادق فرمود عاقل کسی است که «واکتسب به الجنان»[11] به دنبال کسب بهشت است. کارهایش او را دارد به سمت بهشت می‏برد. به یاد آخرتش است. حالا طرف می‏آید می‏گوید من فلان اموالم را می‏دهم برای کار خیر بازماندگانش قیام می‏کند تو دیوانه شدی عقلت را از دست دادی. دیدم بارها این جریانات را در همین مسجد فرد محترمی‏بود چندین بار آمد وصیت نامه‏اش را عوض کرد هی ورثه می‏فهمیدند ما این را قبول نداریم ما این را زیربارش نمی‏رویم این را عوضش کن این را کسی عمل نمی‏کند چرا؟ چون برای فکر خودش است. رسول الله فرمود تا زنده هستید اگر یک دانه خرما با دست خودتان بدهید از کل زندگی‏تان که بعد از شما برای‏تان خیرات بشود ثوابش بیشتر است.

عاقل آن است که به یاد آخرتش است. عاقل آن است که بندگی خدا را به جا می‏آورد. آن که نماز قضا ندارد واجب زمین ندارد عاقل است نه آن تارک الصلاة.

نه آن که دنبال هوسرانی و گناه و ظلم و احتکار است. امام صادق وقتی عقل را تعریف فرمودند «ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان»[12] طرف از حضرت سوال کرد پس آقا آن که در معاویه چه بود؟ «فالذی کان فی معاویه»[13] خیلی‏ها می‏گویند معاویه عاقل بود که جنگ باخته صفین را به پیروزی کشاند. جنگ تمام بود دیگه. مالک رسیده بود پشت خیمه معاویه. حماقت کوفی‏ها شیطنت معاویه و عمرو عاص دست به دست هم داد جنگ پیروز شده به شکست کشیده شد. از امام صادق سوال کرد پس آقا در معاویه چه بود؟ بعضی‏ها می‏گویند معاویه عاقل بود جنگ باخته را کرد جنگ پیروز امام صادق فرمود خوب بشنوید فرمود «تلک الشیطنه و هی شبیهه بالعقل و لیست بعقل»[14] اینها خدعه است مکر است حیله است شبیه به عقل است ولی عقل نیست.

مردم حواس‏تان باشد تقلب فریب خدعه، پای عقل حسابش نکنید. عقل یعنی صفا صمیمیت درستی پاکی خدا ترسی آخرت نگری نه دنیا پرستی.

لذا حیا را امیرالمومنین می‏فرماید «اعقل الناس احیاهم»[15] عاقل ترین مردم با حیاترین مردم هستند. و نکته دیگر حدیث دیگری امیرالمومنین می‏فرماید «الحیاء سبب الی کل جمیل»[16] در کتاب شریف بحار الانوار جلد 74 در فضیلت حیاء حضرت می‏فرماید انسان‏های باحیا در زندگی آنها سبب می‏شود که اینها را به سوی هر زیبایی دینی و معنوی سوق می‏دهد. آدم‏های باحیا «سبب الی کل جمیل»[17] البته حیا صفت بسیار خوبی برای تمام انسان‏ها است مخصوصا خانم‏ها بله مرد هم باید باحیا باشد آقایی محترم باحیا باش. با ناموس نامحرم مثل زن خودت حرف نزن. بگو و بخند نکن حالا این ارباب رجوع توست یک حرفی می‏زنی یک جوری حرف می‏زنی که تو باید با محرم خودت اینطور حرف بزنی این نامحرم توست. مردها هم باید باحیا باشند اما خصوصا خانم‏ها برای خانم‏ها صفت ضروری است «سبب الی کل جمیل»[18] پیامبر می‏فرماید «الحیاء لا یاتی الا بخیر»[19] حیاء خروجیش خیر است اگر کسی با حیاء شد یقینا به خیر می‏رسد. یک حدیث دیگری هم از امام صادق عرض کنم این حدیث هم شنیدنی است. در کتاب شریف امالی شیخ طوسی است این حدیث را بگویم عرایض را جمع بندی کنم امام صادق می‏فرماید خصال پسندیده و صفات شایسته و خوب بعضی‏ها مقید به بعضی دیگر هستند. یک سری صفاتی هستند که اینها حاصل نمی‏شوند مگر اینکه صفات دیگری اتفاق بیفتد اینها حاصل بشود خداوند این صفات را تقسیم کرده این‌که می‏گویم خدا تقسیم فرموده در روایات، خداوند یک ظرفیتی به همه داده ظرفیت کمال طلبی است. قاعده این است این که خدا می‏فرماید «يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ»[20] هر کسی را خدا بخواهد رزق می‏دهد. «یعطی من یشاء»[21] این اراده فاعلی خدا است. خداوند می‏بخشد خداوند رزق می‏دهد یعنی «مَنْ يَشاءُ»[22] هدایت هدایت می‏کند «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»[23] گمراه می‏کند. این به معنای جبر نست. وقتی راوی از امام صادق سوال کرد اینکه خدا می‏فرماید بعضی‏ها را هدایت می‏کنیم بعضی‏ها را گمراه. خوب اگر کسی خدا گمراهش بکند این چه تقصیری دارد؟ و اگر کسی خدا هدایت بکند چه لطفی دارد کار خوب او. امام صادق فرمود خدا به انسان‏ها عقل داده خدا به انسان‏ها اختیار داده، اگر انسان‏ها از عقل و اختیارشان درست استفاده کردند در مسیر رضایت خدا حرکت کردند خدا راهنمایی‏شان می‏کند «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[24] اینجا رفتی سمت خدا دستت را می‏گیرند و اگر کسی با این‌که خدا اختیار داده عقل داده انبیاء آمدند کتاب‏های آسمانی آمده پشت کرد به اینها خدا رهایش می‏کند. خدا نکند خدا کسی را رها کند. گمراه می‏شود. اینکه رسول خدا نیمه شب‏ها به خدا عرض می‏کرد «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا»[25] خدایا یک چشم به هم زدن ما را به خودمان رها مکن. یعنی رهای مان کردی زمین خوردیم. واگذار به خود شدیم دیگر از دست رفتیم. اینکه خدا می‏فرماید «يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ»[26] بنده، اگر پشت کردی به من کردی دیگر کارت ندارم. کارت نداشتم یقینا سقوط کردی.

لقمان به پسرش می‏گوید اگر هدایت شدی خدا کمکت کرده چون آمدی مسجد نماز خواندی عبادت کردی راه را برایت باز کردند. هی دستت را گرفتند و اگر گمراه شدی و در ضلالت افتادی گناهانت تو را گمراه کرده کاری کردی که واگذار به خودت شدی، واگذار به خودت شدی گمراه شدی.

در این حدیث امام صادق می‏فرماید خصال پسندیده و مکارم ارزشمند اخلاقی بعضی‏ها مقید به بعضی دیگر هستند «یقسمها الله حیث یشاء»[27] خدا اینها را تقسیم کرده آنگونه که خدا می‏خواهد یعنی هرچه آقایان ظرفیت نشان بدهید بیشتر به شما می‏دهند. بعضی‏ها دیدید لیاقتش را دارند بیشتر می‏دهند بعضی‏ها ظرفیت ندارند شما تو منزل من یک مثالی عرض کنم یک پسر 4 ساله چقدر پول دستش می‏دهید؟ تراول 100 هزار تومانی دست این بچه می‏دهید؟ این ظرفیت ندارد چون ظرفیت ندارد نمی‏دهید. اما جوان 20 ساله فهمیده در خانه به او اعتماد دارید این پول را در اختیارش قرار می‏دهید به او مسئولیت هم می‏دهید که برو فلان چیز را تهیه کن به همان اندازه که ظرفیت نشان می‏دهید خدا به شما امکانات می‏دهد. نشان می‏دهید لایق هستید این صفات را بیشتر به شما می‏دهند لذا این دست خود ما است ما باید چراغ سبز روشن کنیم تا الطاف الهی برای ما جریان پیدا کند. خوب این خصال مکارم چیست که امام صادق می‏فرماید خدا تقسیم کرده آنگونه که می‏خواهد.

حضرت می‏فرماید «تکون فی الرجل و لا تکون فی ابنه»[28] گاهی اوقات بعضی از این صفات در پدر هست در اولادش نیست. بابا این صفت را داشته صفت خوب. بچه‏اش این صفت را ندارد. نوح پسر. «تکون فی العبد و لا تکون فی سیده»[29] گاهی نوکر این صفت را دارد آقا این صفت را ندارد. عبد این صفت را دارد ارباب این صفت را ندارد. آبدارچی این صفت خوب را دارد مدیر کل این صفت را ندارد. شاگرد این صفت را دارد استاد این صفت را ندارد. اینها اینجوری نیست که هر کسی سوادش بالاتر مقامش بالاتر اینها در او بیشتر باشد. خوب این صفات ارزشمند چیست؟ حضرت نام می‏برد.

اول «صدق الحدیث»[30] راستگویی یک از صفات بسیار پسندیده است. که انسان راست بگوید دروغ نگوید. «و صدق الناس»[31] با مردم صادق بودن. صاف بودن. صفت بسیار خوبی است گاهی اوقات می‏بینیم فرزند راستگو است بابایش متقلب است. پسر یک خوبی دارد پدر این صفت را ندارد. یک وقتی در همین مسجد یک جوانی آمد خمس داد بابایش هم می‏آمد نماز جماعت. بعد دیدم یکی دو شب بعد آمد گفت حاج آقا این پدر من فهمیده من آمدم خمس دادم گفته غلط کردی رفتی خمس دادی. تو دهنت بوی شیر می‏دهد کی گفت بروی خمس بدهی من می‏روم این خمس را از آقای حدائق پس می‏گیرم حالا این جوان بیست و هفت هشت سالش بود دانشگاهی تحصیلکرده بابا بابای مسجدی نماز خوان. بعضی اوقات مسجد آمدن نماز خواندن شده عادت نیای مثل چیزی است که گم کردی. دید بعضی‏ها عادت کردند صبحانه می‏خورند عادت کردند نهار اصلا کاری ندارند گرسنه است یا سیر. میشیند پای سفره. اصلا مثل اینکه به وقته سیر هم که باشد می‏خورد. مسجد هم می‏آمد نماز جماعت هم این پدر می‏خواند گفتم به بابات بفرست بیاید پیش من تا نشانش بدهم خمس را. تا حالیش بکنم بگویم ای پدر نادان. عادت داری به عبادت معرفت نداری. تو به جای اینکه این فرزندت را تشویقش کنی می‏گویی می‏روم خمس را پس می‏گیرم. نافهم. ببینید گاهی اوقات بچه‏ها از پدرها جلو می‏زنند. یا بر عکس در پدر یک چیزی هست در بچه نیست. یکی صدق الحدیث. یکی با مردم صادق بودن است دو. سوم. حضرت می‏فرماید: «و اعطاء السائل»[32] به فقیر کمک کردن. گاهی اوقات می‏بینید کارگر همت دارد صاحب کار همت ندارد. حمال بازار است روحیه سخاوت دارد تاجر بازارش روحیه سخاوت ندارد. بچه اعطاء می‏کند مادر و پدرش اعطا نمی‏کند. بارها من دیدم یک وقتی روی نافهمی‏آقا پول را چیکار کردی؟ رفتی بخشیدی؟ دیگه پول به تو نمی‏دهیم. تو معلومه قدر شناس نیستی. بابا باید این بچه را تشویقش کنی. این اعطاء سائل کرده. می‏گویند مرحوم محدث قمی‏می‏گوید به یکی از اسخیاء عرب گفتند چی شد شما سخاوتمند شدید گفت مادرم مرا سخاوتمند کرد من از دوران بچگی که می‏رفتم مکتب مادرم یک درهم می‏داد به خودم یک درهم هم می‏داد می‏گفت این را در مسیر رفت و برگشت نیازمند دیدی کمک کن. گاهی اوقات لقمه غذایی می‏داد برای خودم یک لقمه غذا می‏پیچید می‏گفت این را هم بده به یک گرسنه بخورد. لذت انفاق کردن را از دوران بچگی مادر در ذائقه من ایجاد کرد.

درود خدا بر این مادرها.

اعطاء السائل بعضی‏ها دارند بعضی‏ها ندارند. یک وقت می‏بینی کارگری ساده است دستش خالی است می‏بخشد آدم میلیاردر من یک مثالی بزنم در همین مسجد یک شب من داشتم از این درب می‏رفتم بیرون، حرف چند سال قبل است. یک کارگری عزیزی برادر افغانستانی پای منبر ما بود مهاجر در این مملکت بنده خدا غریب زحمت دارد می‏کشد کارگر است آمد پای ماشین نمی‏دانم چی بود آن شب بحث دانشگاه مهدویت شده بود آمد پای ماشین من سوار شدم بروم یک پنج هزار تومانی به من داد سال‏ها قبل گفت آقای حدائق خدا شاهد است بیش از این ندارم بدهم من یک کارگر روزمزدی هستم در این شهر بعضی روزها کار هست بعضی روزها کار نیست این پنج هزار تومن را برای دانشگاه مهدویت قبول می‏کنید؟

من پولش را پوسیدم گفتم پول تو برکت می‏کند. میلیاردر هم داریم ککش نمی‏گزد.

چی می‏برند؟ ‏شانس بیارد یک دست کفن. شانس بیاورند یک دست کفن. مردم قرآن می‏فرماید «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[33] آنی که نزد شماست از بین می‏رود آنی که نزد خداست ماندگار است. ببینید این بابای مهاجر غریب تو این مملکت کارگر انفاق دارد طرف توانمند ثروتمند. بابا ول مان کن عین خیالش هم نیست.

این اعطاء السائل از آن صفاتی است که امام صادق می‏فرماید بعضی‏ها دارند بعضی‏ها ندارند. یک وقت بچه‏ها از پدر و مادرها جلو می‏زنند. یک جوانی اولادی آمده بود مادرش را آورده بود گفت حاج آقا من به مادرم می‏گویم مادر هر کاری می‏خواهی برای خودت بکن معلوم نیست ما برایت بکنیم. ما گرفتار کار خودمان هستیم این مال مال توست اموال اموال توست دلسوزی کن برای خودت چقدر زیبا.

به آن مادر گفتم خدا را شکر کن که چنین فرزندی خدا به تو داده. حالا یک بچه ای هم می‏خواهد اعطا کند آقا نده حکم مهجوریتش را می‏گیرند دادگاه حکم می‏دهد که این عقلش را از دست داده. «اعطاء السائل و المکافأة بالصنائع»[34] امام صادق فرمود جبران کردن به خوبی این گاهی اوقات بعضی‏ها دارند بعضی‏ها ندارند. بعضی‏ها کارها را به بدی جواب می‏دهند. بعضی‏ها کارها را به زیبایی پاسخ می‏دهند «مکافات بالصنائع»[35] در همه نیست یک وقتی در خانواده‏ای می‏بینی پدر مادر محرومند از این صفت فرزند بهره‏مند است از این صفت. نوکر این گونه است ارباب آن مدیر آن مسئول از این صفت محروم است.

و نکته دیگر حضرت می‏فرماید: «و اداء الامانة و صله الرحم»[36] امانتداری صله رحم همه کس ندارند. یک دفعه می‏بینی در خانواده‏ای دو سه نفر معتقد به صله رحم هستند دو سه نفر در همان خانه مخالف صله رحم هستند. این همان صفاتی است که امام صادق می‏فرماید بعضی‏ها دارند بعضی‏ها ندارند. این‌ها جزء مکارم اخلاق و خصال پسندیده است. یک وقت می‏بینی پدر ندارد ولی فرزند دارد فرزند ندارد پدر دارد. مادر دارد. صله رحم هم همینطور است. این حالت صله رحم یک وقتی در فامیل و خانواده‏ای بعضی‏ها به صله رحم پای‌بند هستند بعضی‏ها به صله رحم بی‏اعتقادند سراغ عزیز خودش را هم نمی‏گیرد سراغ نزدیک‏ترین کسان خودش را هم نمی‏گیرند «و صلة الرحم و التودد»[37] مهربانی و دوستی با دیگران. این صفت هم صفتی است که همه ندارند. بعضی‏ها دارند بعضی‏ها ندارند. در خانواده در دوستان در جامعه مهرورزی در بعضی‏ها هست در بعضی‏ها نیست نکته دیگر حضرت می‏فرماید «و التودد الی الجار و الصاحب»[38] مهربانی به همسایه‏ها مهربانی و دوستی به رفیق «و قری الضیف»[39] میهمان نوازی. این صفت میهمان نوازی هم صفت عجیبی است بعضی‏ها این حالت در آنها هست میهمان را دوست می‏دارند بعضی‏ها میهمان خانه‏شان بیاید مثل این‌که سوزن می‏رود در قلب‏اش. منصور دوانیقی معلون علت به او دوانیقی می‏گویند دومین خلیفه عباسی بود قاتل آقا امام صادق. دوانق از سکه‏های معروف رایج زمان منصور بود. مثل الآن می‏گویند سکه بهار آزادی. آن موقع یک سکه‏ای بود به نام دوانق سکه‏های طلای بود منصور دوانیقی سکه طلا خیلی دوست می‏داشت این مثلا هزاران سکه را می‏ریخت تفریحش همین بود کیف و عیش این بود می‏رفت کنار این سکه‏ها می‏نشست دست می‏کرد زیر اینها می‏برد بالا هزاران سکه را هی می‏ریخت روی هم این‌ها صدا می‏کردند خوشش می‏آمد از این صحنه. موقع غذا خوردنش که می‏شد می‏گفت درب کاخ را ببندید کسی چشمش به سفره ما نیفتد. می‏گفت چشم نامرد به سفره مرد نباید بیفتد. آدم خسیسی بود این هم مال پدرسوختگیش بود می‏خواست فریب بدهد دیگران می‏گفت چشم نامردم ناپاکان به سفره مرد نباید بیفتد. غذایش را می‏خورد تمام می‏شد سفره را جمع می‏کردند می‏گفتند درب خانه درب کاخ را باز کنید می‏گفتند شما که می‏گفتید چشم نامرد به سفره من گفت نه درب خانه مرد باید به روی مردم باز باشد. بعضی‏ها در یک لقمه کنار سفره‏شان کسی بخورد ذوب می‏شود بعضی‏ها کنار سفره‏شان اگر کسی بشیند غذا بخورد رشد می‏کند. اینهایی که من گفتم امشب به خودتان نمره بدهید ببیند در شما هست یا نیست؟ نکند یک وقتی یک کسی بیاید یک لقمه از غذایت بخواهد بخورد ذوب بشوی سختت بیاید. خیلی صفت بدی است. حضرت ابراهیم یکی از صفات ارزشمند ابراهیم که امام صادق می‏فرماید ابراهیم به مقام خلیلی الرحمانی نرسید مگر به خاطر این صفت. یک: «لاطعامه الطعام»[40] ابراهیم که شد خلیل الرحمان اطعام الطعام می‏کرد یعنی سفره دادن را دوست می‏داشت دوست می‏داشت پای سفره‏اش یکی بشیند. غذای پخته می‏داد به مردم و دوم: «افشاء السلام» ابراهیم از سلام کردن عارش نمی‏شد ما نگاه می‏کنیم سلام‏مان کنند بابا می‏رود خانه زول می‏زند به بچه‏ها، سلام‏تان را خوردید؟ خوب بی‏انصاف چرا تو سلام نمی‏کنی؟ آقای پدر سلام خوب است یا بد؟ اگر خوب است چرا تو سلام نمی‏کنی؟ مگر پیغمبر اسوه نیست؟ رسول الله در سلام کردن هیچ کس بر ایشان سبقت نمی‏گرفت. پیامبر حتی به بچه‏های کوچک تو کوچه‏های مدینه سلام می‏کرد. ما گاهی عارمان می‏شود پشت میز ریاست نشستیم ارباب رجوع باید سلام کند. آبدارچی باید سلام کند. فرزند باید به پدر سلام کند بابا پیش قدم شدی در سلام ثواب بیشتر را به تو می‏دهند لذا این صفت «قری الضیف»[41] میهمان نوازی از آن صفات بسیار ارزشمند است یک آقایی را من دیدم در تهران می‏گفت حاج آقا یکی از بهترین لذت‏های زندگی من زمانی است که سفره پهن کنم میهمان نشسته دارد غذا می‏خورد اصلا کیف می‏کنم که هیچ چیزی با آن برابری نمی‏کند خیلی صفت خوبی است. این روحیه اکرام میهمان، میهمان نوازی و عرضم را تمام کنم امام صادق فرمود رأس تمام این صفات، این صفاتی که من امشب در این حدیث نام بردم که اینها جزء فضائل اخلاقی است که حضرت فرمود در بعضی‏ها هست در بعضی‏ها نیست راستگویی با مردم صادق بودن به فقرا کمک کردن به خوبی اعمال مردم را پاداش دادن امانتداری صله رحم، مهربانی به همسایگان و دوستان، میهمان نوازی تا اینجا را داشته باشید، امام صادق فرمود: «و رأسهن الحیاء»[42] رأس تمام این صفات خوب، امام صادق می‏فرماید باحیایی است. گاهی اوقات می‏بینی فرزند باحیا است مادر. گاهی اوقات می‏بینی مادر با حیا است فرزند. یک وقت در یک مسجدی رفته بودیم تمام کنم عرایضم را ان شاء الله ادامه بحث شب آینده. «و علی النساء بالحیاء و العفة»[43] یک جوانی مقطع راهنمایی چندین سال قبل این با مادرش مسجد مادر گفت من با این فرزندم مشکلی دارم آمدیم شما راهنمایی کنید گفتم چیه؟ گفت این بچه من می‏گوید مامان من خجالت می‏کشم تو در مدرسه من می‏آیی. من بگویم تو مادرم هستی. و حق هم با پسر بود. پسر دوازده سیزده سالش بود. گفت من این همه زحمت بچه‏ام را کشیدم به بچه گفتم. گفتم بگه که دوباره مادر بشنوه. گفتم چرا خجالت می‏کشی؟ گفت مادرم با این وضع وقتی می‏آید مدرسه من جلو همکلاسی‏ها خجالت می‏کشم در جامعه وقتی مادر با این وضع نامناسبش با من حرکت می‏کند من شرمنده می‏شوم این همانی است که امام صادق امشب نقل کردند. گاهی اوقات می‏بینی حیا در بچه هست در مادر نیست. مادرش است. ولی از حیا محروم است. و این را عرض کنم از امام و روضه بخوانم امام می‏فرمودند رضوان الله تعالی علیه معمار این انقلاب گاهی اوقات خدا یکی را در خانواده در یک فامیل در یک شهر می‏کند میزان همه. قیامت برای همین خانم می‏گوید تو بچه‏ات بود بچه تو می‏فهمید که این رفتار و پوشش تو خطاست تو نفهمیدی؟ این بچه دوازده ساله خجالت می‏کشید تو خجالت نکشیدی؟ تو مادر این بودی. یک وقتی می‏بینید یک نفر در یک خانه یک زن یک مرد می‏شود میزان همه. یک وقتی می‏بینید آسیه می‏شود میزان فرعون‏، هابیل می‏شود میزان قابیل. یک وقت در همین شیراز در بازارمان خدا میزان می‏کشد بیرون. در ادارات مان میزان می‏آوردند بیرون. در میان جوان‏ها در میان دانشجوها در میان طلبه‏ها در میان همه اقشار اجتماعی خدا میزان می‏کشد بیرون می‏گوید فلانی چرا بهتر نبودی فلان کس هم همکار تو در شهر تو زمان تو چرا بهتر از تو کار کرد و تو نکردی؟

شاعر می‏گوید:

ساعتی میزان اینی ساعت موزون آن

ساعتی میزان خود شو تا شوی موزون خویش

به نقل سید بن طاووس مثل دیروز کاروان اسرا هم آمدند کربلا.

شمیم جان فزای کوی باغم

مرا اندر مشام جان براید

گمانم کربلا شد عمه نزدیک

که بوی مشک ناب و عنبر آید

مهار ناقه را یک دم رها کن

که استقبال خواهر اکبر آید

هنوز ای عمه از گهواره گور

صدای شیرخواره اصغر آید

اسرا مثل برگ‏های خزان از مرکب‏ها خودشان را فرو افکندند. هر کسی در این صحرا در جستجوی عزیز شهید هست. شاعر می‏گوید

چون مشام جان زینب تازه شد از بوی یار

گفت یا رب بوی معشوق من آید زین دیار

زینب آمد کنار تربت حسین،

پس از تو جان برادر چه رنج‏ها که کشیدم

چه شهرها که نگشتم چه کوچه‏ها که ندیدم

حسین جان

به سخت جانی خود این قدر نبود گمانم

که بی‏تو زنده ز دشت بلا به شام رسیدم

همه بگوییم یا حسین

 

[1] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

[2] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

[3] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

[4] . فتح 29.

[5]. مائده 54.

[6] . عیون الحکم و المواعظظ، ص 327.

[7] . مجموعه ورام، ج 1، ص 191.

[8] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 2، ص 380.

[9] . المحاسن، ج 1، ص 195.

[10] . المحاسن، ج 1، ص 195.

[11] . المحاسن، ج 1، ص 195.

[12] . المحاسن، ج 1، ص 195.

[13] . المحاسن، ج 1، ص 195.

[14] . المحاسن، ج 1، ص 195.

[15] . شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج 2، ص 380.

[16] . بحارالانوار، ج 74 ص 230.

[17] . بحارالانوار، ج 74 ص 230.

[18] . بحارالانوار، ج 74 ص 230.

[19] . شرح فارسی شهاب الاخبار ص 23.

[20] . نور 38.

[21] . تحف العقول، ص 444.

[22] . نور 38.

[23] . فاطر 8.

[24] . عنکبوت 69.

[25] . کافی، ج 2، ص 581.

[26] . فاطر 8.

[27] . امالی طوسی، ص 301.

[28] . امالی طوئسی، ص 301.

[29] . امالی طوئسی، ص 301.

[30] . امالی طوئسی، ص 301.

[31] . امالی طوئسی، ص 301.

[32] . امالی طوئسی، ص 301.

[33] . نحل 96.

[34] . امالی طوئسی، ص 301.

[35] . امالی طوئسی، ص 301.

[36] . امالی طوئسی، ص 301.

[37] . امالی طوئسی، ص 301.

[38] . امالی طوئسی، ص 301.

[39] . امالی طوئسی، ص 301.

[40] . علل الشرائع، ج 1، ص 35.

[41] . امالی طوئسی، ص 301.

[42] . امالی طوئسی، ص 301.

[43] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه