استاد حدائق روز پنج شنبه 25 شهریور 1400 مصادف با شب دهم صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

دانلود

 

بسم الله الرحمن الرحيم

شب پایانی روضه دهه‌گی جناب آقای حاج امان الله جوانمردی که سال‏های متمادی الحمد لله موفق هستند این مراسم عزاداری سیدالشهدا را در منزلشان برپا می‏کنند این دو سالی که جریان کرونا است و شرایط به نحوی دیگری است مجلس را منتقل به مسجد کردند. خدا از ایشان قبول کند و بر توفیقات این عزیز خانواده محترمه ایشان و منسوبین این عزیز روز افزون بیافزاید البته تا پایان ماه صفر هر شب در این مسجد برنامه سخنرانی منعقد است از فردا شب به مدت سه شب برادر عزیزمان جناب حجت الاسلام آقای انصاری هستند از شب سه‌شنبه چهار شبی ادامه بحث سبک زندگی مهدوی را در خدمت عزیزان خواهیم بود ان شاء الله به تناوب عزیزانی در خدمت خواهند بود و افاضه خواهند کرد.

اما سخن در جلسات گذشته پیرامون بحث جوانی و آفت‏های جوانی یا موانع رشد و شکوفایی جوان بود بحث به این‌جا رسید که یکی از آسیب‏های جدی برای نسل جوان هوسرانی و هوا و هوس و پیروی از خواسته‏های نفسانی است البته این خطر برای عموم انسان‏ها است در جوانی چون بسترش آماده است ظرفیت بالاست جوان در اوج توانایی است در اوج نشاط است در اوج قدرت است این خطر هوسرانی جدی‏تر است یک آقای دیگر از آب و تاب افتاده آب نمی‏بینه و الا شناگری قابلی بود شهوتی دیگر ندارد که دیگر شهوترانی کند در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری می‏شود پرهیزکار

 آن زمانی که اسلحه پر از فشنگ آماده شلیک دستت است خطر نکنی نه وقتی که اسلحه خشاب خالی می‏دهد دستت. جوان یعنی حالتی که اسلحه پر است فشنگ آماده شلیک از ضامن در رفته این را مدیریت کنی هنر است و الا یک اسلحه که فشنگ هم در آن نیست بگذارد دست انسان، این جا هوا و هوس خطری جدی است برای جوانی اگر جوان‏ها غافل بشوند.

شب گذشته مطالبی را بنده عرض کردم امشب راهکار کنترل هوا و هوس را از دو آیه شریفه سوره مبارکه نازعات آیه 40 و 41 عرض می‏کنم بعد در ذیل این آیه مطالبی را محضر عزیزان تقدیم کنم.

یکی از راهکارهای کنترل هوسرانی ‏ترس از مقام خدا است قرآن می‏فرماید «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏»[1]‏ آیه را من یک ترجمه کنم خدا می‏فرماید کسانی که از مقام پروردگار می‏ترسند و خود را از هوسرانی باز می‏دارند به درستی بهشت جایگاه آنهاست. چند تا نکته را من در این آیه عرض کنم:

یک وقت یک جوانی آمد گفت آقا چرا باید از خدا ترسید معمولا از یک آدم تبهکار خلافکار خطرناک آدم می‏ترسد خدایی که مظهر رحمت مظهر عطوفت مظهر برکت همه مهربانی‏ها در اوست یا من «له الاسماء الحسنی»[2] از این خدا چرا باید ترسید؟ من این را یک توضیحی محضر عزیزان عرض کنم که هرجا می‏گویند از خدا بترسید یا در روایات اشاره به این امر شده که امام صادق می‏فرماید: «من عرف الله خاف الله»[3] هر که خدا شناسی‏اش بیشتر است خدا ترسی‏اش هم بیشتر است. آنکه خدا را بیشتر شناخته بیشتر حساب می‏برد. این منظور چیست؟ خوف از خدا کدام خوف است؟ خوف از رحمت است؟ خوف از محبت است؟ خوف از ارحم الراحمینی الهی است؟ یا خوف از عدالت خدا است؟ می‏گویند از مقام خدا بترسید. آیه می‏فرماید از مقام خدا، مقام خدا مقام عدالت. از مقام خدا بترسید که خدا مظهر عدالت است خدا ذرة المثقال‏ها را می‏آورد به حساب از این مؤمن بترس. ببینید از امیرالمؤمنین اصحاب حضرت اگر می‏ترسیدند از عدالت امیرالمؤمنین می‏ترسیدند عدالت امیرالمؤمنین. نه رأفت امیرالمؤمنین یک پدر خوب کدام پدر است؟ پدر موفق پدری است که بچه‏هایش اگر از او حساب می‏برند از عدالت پدر حساب ببرند نه از قلدری پدر. نه از زور و باوزی پدر بعضی‏ها دید مردم از آنها می‏ترسند می‏گویند زور می‏گوید این بد است. این خوف مذموم است خوف ممدوح خوفی است که می‏گویید این آدم عادل است خطا کردی برخورد می‏کند. از این باید ترسید. پدر خوب پدری است مادر خوب مادری است که بچه‏ها از عدالت پدر و مادر بترسند بگوید پدر من در برابر خطا کوتاه نمی‏آید. پدر من در برابر ظلم کوتاه نمی‏آید از این بترسید. این می‏گویند مقام عدالت. قرآن هم می‏فرماید کسانی که از مقام خدا می‏ترسند مقام الهی جایگاه عدالت است مردم بترسید که ذرة المثقال‏ها را می‏کشند به حساب. اگر از این مقام ترسیدید ثمره‏اش می‏شود اینکه « نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏»[4] خودت را از هواپرستی باز می‏داری.

من چند نکته از آیات قران برای‏تان بگویم. عدالت خدا اگر یادتان نرفت. یقینا هوسرانی نمی‏کنید. افرادی که هوسرانی می‏کنند عدالت خدا را فراموش کردند. قطعا خدا باید بین انسان پاک و ناپاک تفاوت بگذارد. من در یک مجلسی بودم یک کسی یک مطلبی را گفت شایسته تقدیر بود گفتم یک جایزه پیش من دارید بقیه هم گفت به ما هم بدهید گفتم این ظلم است. این ظلم است. کاری که این کرد شما هم کردید؟ اینطور نیست که آقا نه به همه بدهید. به همه بدهید یعنی چه؟ امشب شما نماز خواندید تارک الصلاة‏ها را هم خدا ثواب بدهد؟ شمای که مسجد آمدید با آن کسی که انگیزه مسجد آمدن ندارد اعتقاد به مسجد ندارد آنها هم بگویند خدا به ما هم ثواب بده این درست است؟ آقای محترم کارگری که برای تو کار کرده مزد باید بدهی با کارگری که کار نکرده او هم بگوید به ما هم یک مزدی بده این عدالت است یا ظلم است؟ خدا می‏فرماید ذرة المثقال‏ها در قانون ما محاسبه می‏شود. ما گاهی فکر می‏کنیم آدم خوب این است که به همه بدهید اینطور نیست. یک ضربت شمشیر امیرالمؤمنین در جنگ خندق رسول الله فرمود برتری دارد بر عبادت تمام انسان‏ها و جنیان در خندق خیلی‏ها شمشیر زدند اما این حدیث را پیغمبر برای شمشیر امیرالمؤمنین فرمود. «ضربة علی یوم الخندق تعدل عبادة الثقلین»[5] عبادت جنیان و انسیان یک طرف این ضربت شمشیر یک طرف چرا؟ آن شمشیری که در دست امیرالمؤمنین با انگیزه خدا نگری فرود می‏آید آن نیت آن انگیزه در بقیه نبود. این عدالت است. این عدل الهی است. خدا این‌ها را می‏بیند خدا ذرة المثقال‏ها را حساب می‏کند. راهی برون رفت از هوا پرستی جوانان عزیز حضار محترم قرآن می‏فرماید عدالت خدا یادتان نرود. شما وقتی عدل خدا را فراموش نکردید هواپرستی نمی‏کنید می‏گویید اگر هواپرستی کردم چوب می‏خورم مجازات دارد مکافات دارد. باید پاسخ بدهم هرچه دل مان خواست می‏گوییم؟ دلم می‏خواهد؟ دوست دارم؟ این‌ها مال این است که خدا یادمان رفته. می‏گویی آقا نگو. می‏گوید بیشتر می‏گویم. نهیش می‏کنی، جدی تر می‏شود چون عدالت الهی فراموش می‏شود. من چندتا از یادآوری‏های خدا را بگویم و نقش‏های سازنده آن:

بعضی‏ها را دیدید در شکر گذاری خدا کم نمی‏گذارند واقعا شاکر هستند می‏دانید ریشه‏اش کجاست؟ نعمت‏های خدا را یادشان نرفته قرآن می‏فرماید: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[6] حاجی، خواهر، نعمت خدا اگر یادت نرفت شکرگذار می‏شوی. بعضی‏ها دیدید غرق در نعمتند و کفران می‏کنند. یادش رفته نعمت‏ها را. فراموش کرده نعمت را. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد ما را. ایشان یک وقت به من می‏فرمودند فلانی می‏خواهی دائم الذکر باشی راهش این است این را من امشب به شما می‏گویم یاد بگیرید. گوش بکنید. فرمودند از خودت شروع کن. چشمت می‏بیند بگو الحمد لله رب العالمین. حاجی گوشت می‏شنود؟ الحمد لله رب العالمین. زبانت کار می‏کند امشب با پای خودت آمدی مسجد؟ حافظه ات درست کار می‏کند خانواده داری؟ فرزند داری؟ آبرو داری؟ خانه داری؟ دستت جلو مردم دراز نیست؟ این‌ها شکر ندارد؟ یادمان می‏رود که یک الحمد لله سر این زبان نمی‏آید. یادمان رفته. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[7] چه زیبا می‏گوید سعدی:

سعدی می‏گوید بخواهی شکر گذاری کنی اقلاً تو شکر نفس کشیدنت را هم نمی‏توانی بکنی.

هر نفسی که فرو می‏رود ممدّ حیات است و چون بر می‏آید مفرّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر نعمتی شکر واجب

از دست و زبان کی براید، کز عهده شکرش به درآید

بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدا آورد

ورنه سزاوار خداوندیش، کس نتواند که به جای آورد

یادمان رفته نعمت‌ها. مردم نعمت امنیت شکر ندارد؟ پیغمبر فرمود دوتا نعمت است مردم قدرش را نمی‏دانند تا از دستش بدهند. امنیت، سلامتی. حتما باید کرونا بگیری یاد نعمت خدا بیفتی. روی تخت بیماری بیفتی بفهمی سلامتی یعنی چه؟ حیات تان نعمت نیست؟ امام صادق می‏فرماید تشییع جنازه میت می‏روی فرض کن جنازه جنازه خودتان است بگو این منم که غسلم دادند این منم که کفنم کردند این منم که بر من نماز گذاردند این منم که به خاکم سپردند وقتی از قبرستان بر می‏گردی بگو یک فرصت دوباره به من دادند زندگی را از نو شروع کن.

یعنی افرادی که در تشییع جنازه اموات می‏روند وقتی بر می‏گردند باید عوض بشوند. حالا آقا می‏آید پای قبر فکر نرخ دلار است دلار امروز در بازار چند است؟ یادمان رفته. یادمان رفته. زندگی حیات تنفس جگر تان کبدتان کلیه تان ریه‏ات سالم است الحمد لله ندارد آقایان قانون الهی را من امشب برای تان بگویم. قانون خدا این است نعمت را سپاسگزاری کردید خدا زیادش می‏کند کفران کردید خدا از شما می‏گیرند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[8] سپاسگذاری کردید افزایش می‏دهیم. «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ»[9] کفران کردید «إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد»[10] خودت را نزن به مریضی مریض می‏شوی. خودت را نزن به فقیری فقیر می‏شوی. می‏گویند یک کسی آمد پیش یک غنی گفت آقا کمکم کن یک پولی بده گفت ببین پول دارم به تو هم نمی‏دهم منت هم روی سرت دارم. گفت این چیه دیگه؟ پول داری نمی‏دهی منت هم داری. گفت این که دارم راست به تو می‏گویم منت سرت دارم. نمی‏خواهم ادای گداها را درآورم. دارم نمی‏خواهم به تو بدهم. البته این هم خوب نیست من تایید نمی‏کنم. امام صادق فرمود وقتی کسی به شما مراجعه کردید از دو حال خارج نیست. یا می‏خواهی کمک کنی. یا می‏خواهی کمک نکنی. صورت سومی ندارد. می‏خواهی کمک کنی بدون منت. می‏خواهی کمک نکنی با احترام.

آقا معذرت می‏خواهم موفق نیستم. خدا به تو بدهد. دلش را نشکن. حالا گاهی اوقات داریم آقا کمک کن. آقا وضع بازار خراب است اوضاع کساد است ای بی انصاف نمک می‏خوری نمکدان می‏شکنی ارض خدا می‏خوری عِرض خدا می‏بری؟ مردم یک درسی از شیراز برایتان بگویم خودم دیدم. خودم. یک آقایی از بازاری‏های مطرح بازار وکیل شیراز سال‏ها قبل یک کسی آمد دفتر ما گفت آقای حدائق من یک دویست هزار تومان از حاجی فلانی می‏خواهم در بازار وکیل من را می‏شناسد شما را هم می‏شناسد شما به او زنگ بزنید کارم را راه می‏اندازد شاید حدود 14 – 15 سال قبل بیشتر زمانی که سیل شیراز آمد. آن سیلی بود افتاد در بازار وکیل و تو خیابان تیموری یادتان است همان است. آن سال بود. آمد گفت که (چه سالی بود؟ 82) یعنی 18 سال قبل. این داستان مال دو سه روز قبل از سیل بود گفت این شما را می‏شناسد من را هم می‏شناسد من دویست هزار تومان از او می‏خواهم جلو خود آن آقا تلفن را برداشتم زنگ زدم به حاجی گفتم آقای حاجی فلانی را می‏شناسی گفت بله. گفتم این یک مشکلی دارد می‏گوید دویست هزار تومان قرض می‏خواهم و می‏گوید دو ماهه هم پس می‏دهم من هم ضامنش. آقا می‏خواهی کمک نکنی دروغ نگو. راست بگو. صادق باش بگو نمی‏دهم. دارم نمی‏دهم. مرد باش. گفت آقای حدائق. الله اکبر. گفت آقای حدائق. من خودم گرفتار ده پانزده هزار تومان پولم. برای ده – 15 تومن می‏روم درب این مغازه و آن مغازه تاجر ثروتمند بازاره قصه برای تان نمی‏گویم از لای کتاب‏ها نقل نمی‏کنم. این داستانی 18 سال قبل این شهر است. گفتم حاجی برای ده پانزده هزار تومان درب این مغازه و آن مغازه؟ گفت بله. گفتم این کار را نکن. الآن بیا مسجد 15 هزار تومان را من به تو قرض می‏دهم آبرویت را پیش هم مغازه‏ای‏هایت نبر می‏دانستم دارد خلاف می‏گوید تا این را گفتم به او برخورد گفت مگر ندارم. من الآن حدود 80 میلیون فقط جنس در انبار دارم. گفتم شما که می‏گویی برای ده 15 تومن درب این مغازه و ان مغازه. گفت الآن گیرم. گفتم الآن گیری من به تو می‏دهم. آقایان نداد.

سه روز بعد سیل آمد.

ما به دریا حکم طوفان می‏دهیم

ما نمی‏فهمیم کرونا چرا آمده؟ مردم شما بی‏خبرید نکبت کجا گرفته ما را گیر کجا افتاده در این زندگی ها؟ این اسرار ازل را نه تو دانی و نه من. خدا فطیله دنیا را کشید پایین. بشر بیدار شو. میلیاردرش هفته قبل ده‏ها پلاک خانه و ویلا میلیاردها ثروت رفت زیر خاک. پول داری؟ فکر کردی هر کی پول داره مدافع در برابر بیماری است مقام داری؟ از همه نوع آدمی خدا برد زیر خاک تو کرونا. از همه تیپ مردم. اروپایی آمریکایی. آسیایی مرد زن پیر جوان عالم جاهل. آقایان سیل آمد سیل افتاد تو خیابان تیموری. انباری این آقا داشت انبار این آدم رفت زیر شل و گل و تخریب امارت.

فرزندانش آمدند پیش من گفتند آقا یک نامه برای استاندار نوشتیم شما تایید کنید پدر ما دویست میلیون تومن سرمایه‏اش تلف شد دویست هزار تومن نمی‏دهی آبروی خدا را می‏بری ارض خدا را می‏خوری عِرض خدا را می‏بری. ندارم. گرفتارم. گرفتار می‏شوی. دویست میلیون تومن سرمایه‏اش رفت. این یک جهت. این روی سکه.

بگذارید از همان سال یک جریان مثبتی را هم بگویم خدا دوتا صحنه در آن سیل شیراز در ذهن من ماند. این‌ها مردم نعمت خدا یادتان نرفت رشد می‏کنید این‌ها مال خدا است امکاناتتان مال اوست جوانی ثروت مقام موقعیت خانه این‌ها فعلا دست شما است بعد از شما می‏گیرند می‏دهند به یکی دیگه. خوب استفاده کنید از این فرصت‌ها. آقایی دیگری بود از بنکدارهای خیابان تیموری این آقا الآن هم هست. گفت آقای حدائق یک روز قبل از سیل که آمد من در دفترم بودم دیدم یکی امد در دفتر ما به این منشی ما گفت یک آقای بیچاره رفته زندان از بد حادثه داریم برایش پول جمع می‏کنیم برای آزاد کردنش حاجی شما چقدر می‏دهید؟ گفت این حسابدار ما گفت حاجی آمده برای کمک به آزاد سازی زندانی گفت من عصر بود گفتم ما چقدر در حساب داریم گفت سه میلیون و خورده الآن در حساب است گفتم یک چک سه میلیونی بنویس امضا کنم بده برای آزاد سازی‏اش ببره. خدا زیر بار منتت قرار می‏گیرد کی داد که خدا نداد. کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟

آن آقا الآن هم هست هر دو تاجر الآن هستند. یکی بیمار است خدا شفایش بدهد آن آقای که مورد دوم سالم است مشکل نیست همین دو روز قبل هم من ایشان را دیدم. گفت آقا یک چک سه میلیونی نوشتم دادم گفت فردا بعد از ظهر باران شدید شروع کرد آمدن که شبش شد سیل. گفت آقای حدائق یک ماشین باری ده تنی برای ما نمک آورده بودند نمک کیسه. گفت باران شدید شد گفت دیدم این کارگران سختش بود به راننده گفتم این ماشین را کمپرس کن تمام نمک‏ها را بریز در دهنه ورودی انبار ما تخلیه کرد به شاگردها گفتم بروید خانه فعلا دم مغرب است برسید به خانه تان در این بارانی. فردا صبح بیایید این‌ها را ببرید در زیرزمین در انبار بچینید گفت این‌ها ریخت جلو مغازه داخل مغازه. گفت رفتم منزل ساعت ده شب گفتند رودخانه خشک سر بلند کرد آمد در خیابان تیموری بنده خودم آن شب رفتم دیدم آب کله می‏زد مثل رودخانه. گفت به ما خبر دادند گفتند خیلی‏ها اموال شان رفت زیر آب و شل و ضایع شد گفت منم گفتم زندگی ما هم آسیب دید گفت پسرم ساعت 12 شب رفت با یک تراکتوری روی بلندای سقف تراکتور ایستاده بود آمده بود در خیابان از آن بالا با چراغ قوه نگاه کرده بود تو انبار گفت از همانجا به من زنگ زد گفت بابا معجزه معجزه گفت این ده تن نمک شده یک دیوار جلو سیل اصلا آب در مغازه ما نرفته. گفت حدود دویست سی صد میلیون خوراکی‏ها و مایحتاج ما سالم ماند سه میلیون می‏دهی ما صد برابرش را نگهداری می‏کنیم بی انصاف دویست هزار تومان نمی‏دهی دویست میلیونت می‏رود زیر آوار این‌ها توحید است.

حالا چرا بعضی‏ها برای خدا دست شان می‏لرزد پول می‏خواهد بدهد می‏خواهد جان بدهد چرا؟ چون نعمت خدا را فراموش کرده. لطف خدا را از یاد برده. کسانی که نعمت الهی را فراموش نمی‏کنند سپاسگزارند. افراد سپاسگزار شکور در روابط اجتماعی‌مان هم همین هستیم. بعضی‏ها دیدید یک محبت بیست سال به او کردی یادش نمی‏رود. وقتی محبت را فراموش نکرد سپاسگزاری می‏کند حالا پایان صحبت اگر وقت بود من یک جریانی از سپاسگزاری ائمه بکنم برایتان. ائمه چگونه سپاسگزاری می‏کنند؟

این آمدن‏های تان اصلا انگار امام حسین بی جواب می‏گذارد؟ این مجلس گرفتن‏ها تان این عزادارای‏های تان آنها جزئی‏ترین کارهایتان را می‏بینند. لذا اگر محبت‏ها و نعمت‏ها فراموش نشد سپاسگزاری فراموش نمی‏شود. این که گاهی اوقات ما در روابط اجتماعی‏مان ناسپاسی می‏کنیم یادمان می‏رود فلانی برای ما چه کرده؟ در نظام خانواده آقا یادش می‏رود این زن چقدر زحمت کشیده؟ این خانم فراموش می‏کند این مرد چقدر زحمت کشیده؟ چون یادمان می‏رود می‏شویم ناسپاس می‏شویم کفور. چه کار کرده؟ فراموش کرده.

از نکات دیگر کسانی که قدرت خدا را فراموش نمی‏کنند این‌ها متوکل به خدا هستند. متوکلین به خدا کیا هستند؟ کسانی که یادشان نرفته قدرت مطلق خدا است. دید شما در کارهای اجتماعی‏تان وقتی می‏خواهید یک کاری را پیش می‏برید دنبال یک آدم قدرتمندی می‏گردید نفوذ داشته باشد. کار از او بیاید وکیل می‏خواهید بگیرید می‏گویید وکیلی قدرتمند کیست؟ آن که قدرت دارد به او اعتماد می‏کنید و توکل می‏کنید. مردم قدرت مطلق خداست. اگر قدرت خدا یادتان نرفت به غیر خدا توکل نمی‏کنید. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‏»[11] قدرت خدا یادمان نرود گاهی اوقات این‌قدر که امید به بشر ضعیف داریم به خدای غنی قوی این امید را نداریم. یک بنده خدایی می‏گفت حالا من یک ضربه ای در زندگیم خورد یک وقتی برای یک عمل جراحی به دکتر جراح گفتم همه امیدم شما هستید گفت چنان مشکلی در آن عمل پیدا شد و مدت‏ها درگیر بودم به خاطر همین حرف خدا می‏خواست ما را بیدار کند همه امیدت دکتر است؟ این دکتر هم همه امیدش خداست این حرف را می‏زنی؟ گاهی اوقات می‏گویی آقا همه امید ما شما هستید بابا اول خدا. آخر خدا. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[12] این حرفهایی نگوییم که این حرف‏ها سنگین است. عدالت الهی هم مانع برای هوی و هوس می‏شود. آن‌هایی که عدل خدا یادشان نمی‏رود «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏»[13]

ببینید شب جمعه است شب دعا شب استغفار است چه کسانی امید به رحمت خدا دارد آنها که عفو خدا یادشان نمی‏رود آنچه که سبب می‏شود ا نسان‏ها را در خانه خدا می‏آورد نیمه شب، شب‏های احیا شب‏های جمعه عفو خدا است. آن عفو است که ما را می‏آورد سر خط. اگر عفو خدا را کسی فراموش کرد نا امید می‏شود. دیدید به بعضی‏ها می‏گویید بیا دعا بخوان نماز عبادت می‏گوید آب از سر ما گذشته ما که دیگر جهنمی هستیم حالا ده درجه پایین تر این عفو خدا را فراموش کرده. اگر عفو الهی یادتان نرفت قطعا امید و رجاء تان به خدا بالا می‏رود و قطعا یاد عظمت الهی خشیت می‏آورد. دیدید بعضی‏ها درون شان از خدا حساب می‏برند چون عظمت خدا را فراموش نمی‏کنند. در حالات ائمه نقل شده که وقتی می‏خواستند نماز بخوانند این‌ها بدن شان می‏لرزید حالا آقا دارد نماز می‏خواند بعد از نماز می‏گوید این حرفی که شما داشتید می‏زدید یک چیزی هم من یادم آمد تلویزیون را صدایش بلند کن که نماز می‏خوانم اخبار هم گوش کنم بنازم به این نماز خواندند همه جا هستیم می‏گوییم نماز می‏خوانیم چرا چون خشیت و عظمت خدا را فراموش کردیم. من یک نکته‏ای را خدمت عزیزان عرض می‏کنم.

آقایان بیایند یک دفعه به شما می‏گویند الآن می‏خواهیم شما را ببریم پیش آقای استاندار. استاندار یک بنده ضعیف خدا است مثل شماست حالا یک مقامی دستش است پیش فلان وزیر، با چه وضعی می‏روید؟ ما گاهی اوقات اینقدری که برای یک مسئول ضعیف احترام و ارزش قائلیم برای خدا ارزش قائل نیستیم. من حاضرم با همین لباسی که امشب نماز خواندم با آقای رئیس جمهور ملاقات کنم؟ خدا کجا؟ مسئول و بنده کجا؟ بعضی از این نمازها که در آن خیری نیست یک مهر شکسته. جانماز پاره لباس مندرس گذاشتیم برای خدا. می‏گوییم این لباس طاهر است بی انصاف برو یک لباسی زیبای طاهری را بپوش برای نمازت. کمترین امکانات را گذاشتیم برای عبادت بعد می‏گوییم حضور قلب نمی‏آید در پیشگاه خداییم. امام صادق آمده بودند مسجد شجره همراهان حضرت محرم شدند تلویه گفتند دیدند امام صادق رنگ حضرت زرد شده تلویه نمی‏گوید. یابن رسول الله چرا تلویه نمی‏گویید؟ امام فرمودند می‏ترسیم از اینکه بگویم لبیک جواب بیاید «لا لبیک و لا سعدیک»[14] عظمت خداست. ما این عظمت اگر یادمان رفت خشیت هم ترک می‏شود. این که بعضی‏ها خشیت درونی ندارند چون عظمت خدا را فراموش کردند. بگویند آقا امشب فیلم نمازت را ببینیم بیست نفر از مسئولین می‏خواهند فیلم شما را ببینند. بیست تا آدمی که اسما می‏گوید مسئول می‏خواهند فیلم نماز ما را ببینید چگونه می‏خوانیم؟ خدا دارد می‏بیند امیرالمؤمنین به امام حسن فرمود پسرم خدا را آنگونه بپرست مثل اینکه داری خدا را می‏بینی «کانک تراه و ان کنت لا تراه»[15] اگرچه تو نمی‏بینی یقین بدان خدا تو را می‏بیند. و یک نکته دیگر عزیزان یاد علم خدا سبب حیا و پاکدامنی است. دیدید بعضی‏ها پاکند. شیطان حریف‏شان نیست این‌ها فراموش نکردند خدا همه جا واقف است. خدا همه جا هست. خدا در خلوت‏ها هست. خدا از رگ گردن به انسان‏ها نزدیک‏تر است. «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد»[16] خدا در وجود انسان است «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»[17] خدا خیانت چشم‏ها را می‏داند اگر این یادتان نرفت پاکدامن می‏شوید. این‌هایی که وا می‏دهند یک دفعه می‏گوید یک مجلسی کسی به کسی نیست گناه می‏کند چون علم خدا یادش رفته. ما متاسفانه از یک دوربین مداربسته حیا می‏کنیم از دوربین مداربسته خدا این‌جا حیان می‏کنیم. از دوربین مداربسته خدا تو قلب مان غافل هستیم. شما نیمه شب ببییند این تقاطع‏های که دوربین مداربسته نصب شده راننده اگر ماشین مال خودش باشد یک. و بداند این تقاطع دوربین دارد و نمره را رصد می‏کند دو. دوی بامداد هم که باشد در چراغ خطر نمی‏رود چون معتقد است دوربین که تازه فاقد شعور است نمره‏اش را ثبت می‏کند و جریمه برایش ارسال می‏شود مردم زیر دوربین مدار بسته خداییم. علم خدا را فراموش نکن. خدا ذهن شما را هم می‏داند این بعضی‏ها یادشان رفته.

من چند تا نکته در این آیه شریفه عرض کنم.

یکی از آیاتی که گواه بر این است که خدا بهشت را به بها می‏دهد نه به بهانه. همین آیه است. آیات فراوانی داریم که خدا می‏فرماید ما بهشت را به زحمت می‏دهیم به زحمت شما تلاش شما نابرده رنج گنج میسر نمی‏شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

بعضی‏ها خیلی خوش باورند می‏گویند خدا ما را نبرد بهشت کی را ببرد بهشت. مگر بی حساب و کتاب است؟ خدا می‏فرماید ما سابقون را اگر به آن مقامات قرار دایدم «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[18] زحمت کشیدند شما اگر یک استادی نمره بی جهت به شاگرد بدهد می‏گوید این ظالم. خدا مظهر عدالت است. خدا جزئی‏ترین کارها خیر و شر را محاسبه می‏کند لذا خداوند بهشت را به بها می‏دهد نه به بهانه. حالا گرچه بعضی از شاعرها ذوقی یک شعرهای می‏گویند البته ذوق است حالا مشرب ذوق شاعر است این‌ها مشرب عقل نیست. شاعر می‏گوید جنت به بها نمی‏دهیم می‏دانم اما بهانه می‏دهیم می‏دانیم. این خلاف قرآن است. قران می‏فرماید ما بهشت را به بها می‏دهیم نه بهانه.

دنبال بهانه نیستیم. دنبال آدم هستیم. بهشت جای نیکان است باید زحمت کشید باید یک فرقی بین علی بن ابیطالب و معاویه باشد. باید یک فرقی بین مرحوم امام و صدام باشد. باید یک فرقی بین مؤمن و فاسد باشد. این فرق قیامت خودش را نشان می‏دهد این آیه شریفه می‏فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى»[19] اگر از مقام خدا ترسیدی از گناه خودت را باز داشتی می‏روی بهشت «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏»[20] یعنی بهشت جای پاکان است بهشت نتیجه کار و تلاش شما در کنترل هوای نفس در دنیای شما است. این یک نکته.

نکته دیگر که عرض کردم این‌جا ترس از مقام ترس از مقام عدالت الهی است. نه ترس از ذات خداوند. و اگر ما می‏خواهیم با هوای نفس مخالفت کنیم خوف از مقام خدا مؤثر و کارساز است. و این را هم فراموش نکنیم که نفس انسان‏ها فتنه‏گری می‏کند و از این نفس اگر کسی غافل شد «إِن الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»[21]‏ مؤمن غافل شدی طغیان می‏آید سراغت. برای جلوگیری از طغیان نفس و فتنه‏‎گری نفس مقام الهی و عدالت الهی فراموش نشود. و این قانون برای همه یکسان است. اطلاق دارد. قران می‏فرماید « «وَ أَمَّا مَنْ خافَ»[22] هر که از مقام خدا ترسید شهری و روستایی زن و مرد اروپایی و آسیایی باسواد و بی سواد خدا مزدش را می‏دهد. این‌جا گروه خاص و صنف خاصی نیست هر کی که باشی اگر از خدا ترسیدی از مقام خدا، تو را می‏برند بهشت. سیاه افریقایی باش می‏شوی بلال. سید قریشی باش می‏شوی ابولهب. خدا در قرآن لعنتت می‏کند. این قانون خدا است. عموی رسول الله است یکیش می‏شود ابولهب یکی می‏شود حمزه سیدالشهدا. یکی می‏شود حضرت ابوطالب آقا ما بابای ما فلانی است خودت چکاره‎ای ما اهل فلان طایفه‎ایم بذار کنار پدر ما پیامبر اوالعزم است ای کنعان پسر نوح تو چی کاره‎‏ای این قانون خدا حواس تان باشد پارتی بازی در کار نیست.

هر کسی که از مقام عدالت الهی ترسید خدا قطعا به او پاسخ می‏دهد و پاداش می‏دهد.

خوب بسنده کنم عرایضم را شب جمعه است شب زیارتی امام حسین گفتم ائمه فراموش نمی‏کنند محبت‏ها را. حالا وقتی دست تان از دنیا بعد از 120 سال کوتاه شد قدر این جلسات تان را می‏فهمید. می‏گویند علامه امینی را خواب دیدند علامه امینی عجیب مقاماتی دارد. گفتند در آن عالم خواسته ای داری فرموده بودند ای کاش در دنیا بیش از این به زیارت ائمه می‏رفتم. به ازای هر زیارتی که رفتم اولیای الهی از ما دیدن کردند و مقاماتی به ما دادند. لطف خدا اگر یادمان نرفت من این خاطره را آیت الله والد رحمت الله علیه از مرحوم آیت الله آقای حاج سید محمد باقر آیت اللهی آقای حاج عالم نقل می‏کردند که آقای حاج عالم فرموده بودند قدیم در بازار قبله نجف، یک سنی ناصبی بود مغازه ای داشت. یک پیر مرد شیعه‏ای هم بود فرتوت کهنسال عصا به دست یک بار صبح عصا زنان می‏آمد طول بازار قبله را طی می‏کرد می‏رفت حرم ظهر هم یک مرتبه می‏رفت شب هم یک مرتبه. این سنی ناصبی مثل خوار تو تنش می‏رفت. یک روز جلو پیر مرد را گرفت گفت پیر مرد تو با این حال نداشته‌ات لنگان لنگان این مسافت را می‏روی حرم علی برای چی؟ گفت می‏روم عرض ادب به محضر امامم کنم گفت علی که مرده است؟ گفت علی از نظر ما علیه السلام زنده است. ضمن اینکه خدا شهدا را می‏فرماید زنده است. امیرالمؤمنین امام شهداست. ما خدمت امامی می‏رویم که واقف بر حال ما است. این سنی ناصبی گفت اگر امیرالمؤمنین امام شما زنده است الآن که رفتی حرم یک پیغام من دارم به علی بن ابی طالب برسان. به علی بگو من خوار سر راه تو هستم یا علی من را از سر راه تو بردارد یا من هر روز مانع رفتن حرمت می‏شوم و اذیتت می‏کنم و این را هم گفت. گفت می‏خواهم به تو ثابت کنم که علی مرده است کاری از او بر نمی‏آید. این پیرمرد بیچاره آمد حرم بعد از زیارت گفت یا امیرالمؤمنین این بابای ناصبی در بازار قبله ناصبی‏ها امام صادق فرمود از یهود بدترند «لان النواصب اشر من الیهود» آن که اهل البیت را سب و لعن می‏کند به مراتب از یهودی بدتر است. گفت یا امیرالمؤمنین این ناصبی این پیغام را داده چه بکنم؟با دل شکسته توسلی پیدا کرد یک لحظه خوابش برد. در آن عالم خواب محضر امیرالمؤمنین مشرف شد آقا فرمودند برو به آن ناصبی بگو علی فرموده صلاح نیست مرگ تو را از خدا تقاضا کنم. پیرمرد دفعه بعد که داشت می‏آمد این ناصبی از مغازه آمد جلو پیرمرد را گرفت گفت پیغام ما را رساندی گفت بله. گفت جواب چی شد؟ گفت آقا فرمودند به این آقای فروشنده ناصبی بگوید صلاح نیست مرگ تو از خدا طلب کنم. گفت یعنی چه صلاح نیست. این چیزها را من قبول ندارم یا علی کاری ازش می‏آید من را بردارد یا کاری از او ساخته نیست من مزاحمت می‏شوم. آقایان مدتی گذشت این پیرمرد گاهی اوقات می‏گذاشت یه وقت‌های که این ناصبی سرگرم بود رد می‏شد گاهی اوقات جلو پیرمرد را می‏گرفت کلافه می‏کرد این پیرمرد را عصایش را می‏گرفت مانع می‏شد که برود خوب حکومت هم دست اهل سنت بود. یک روز خیلی این پیرمرد را اذیت کرد این پیرمرد فرتوت با دل شکسته و اشک جاری آمد در حرم امیرالمؤمنین گفت یا امیرالمؤمنین نپسند نجف باشی کنار تربت شما من پیرمرد شیعه می‏خواهم بیایم زیارت این بابای ناصبی در بازار قبله ما را اذیت کند اقا چرا مرگ این را از خدا نمی‏خواهی. خیلی گریه کرد بیهوش کنار حرم از هوش رفت. در عالم بیهوشی محضر حضرت رسید. آقا به او فرمودند مگر من نگفتم که صلاح نیست مرگ این را از خدا بخواهم. گفت آقا این می‏گوید چرا صلاح نیست؟ این چیزها را من قبول ندارم. آقا فرمودند برو به او بگو یادت می‏اید بیست و پنج سال قبل مردم از امام تان درس زندگی یاد بگیرید بعضی‏ها محبت به ما کردند چشم رو محبت‏ها می‏بندیم. پری لیوان را نمی‏بینیم خالی لیوان را می‏بینیم. ای بی‏انصاف. ای بی‏انصاف ببینید امام تان چی می‏کند؟ بی‏جهت امیرالمؤمنین می‏شود دومین شخصیت نظام خلقت؟ گفت آقا فرمودند برو به او بگو بیست و پنج سال قبل سوار بر اسب بودی داشتی وارد نجف می‏شدی، دم دروازه نجف چشمت به گنبد و بارگاه من افتاد از اسب آمدی پایین گفتی یا علی به خاطر شما پایین نیامدم چون داماد پیغمبری و پیغمبر شخصیت بزرگی است به احترام پیغمبر آمدم پایین. ما آن محبت بست و پنج سال قبل تو و لو اینکه محبت به خاطر من نبود به اعتبار رسول الله بود یادمان نرفته. یک بار گنبد ما را دیدی از اسب آمدی پایین ما کسی که به نحوی به ما ادب کرده مرگش را از خدا نمی‏خواهیم.

آقا فرمود برو بهش بگو این پیرمرد سری بعد که داشت می‏آمد حرم ناصبی جلویش را گرفت گفت می‏دانی چرا امیرالمؤمنین می‏فرماید صلاح نیست مرگ تو را از خدا بخواهم؟ داستان را نقل کرد این داستان بین این ناصبی بود و خدایش تا این را گفت به سر و صورت زد گفت من بی‏آبرو را من ناقابل را تو به محضر آبرودار هستی امیرالمؤمنین ببر که این ناصبی به برکت همین جریان مرحوم آیت الله حاج عالم آیت اللهی می‏فرمود شیعه شد. مردم این‌ها نتیجه فراموش نکردن محبت است. امام محبت یک ناصبی را در بیست و پنج سال قبلش فراموش نمی‏کند مرگش را از خدا نمی‏خواهد یکی از خصلت‏های خوب محبت‏ها یادمان نرود. لطف‏ها را فراموش نکنیم. یکی از نعمت‏های بزرگ عرضم تمام شب جمعه است حج رفته‏ها مکه رفته‏ها عرفات دیده‏ها امام حسین در دعای عرفه روز عرفه صحرای عرفات می‏گوید خدایا تو را سپاس می‏گویم که من را در دولت ائمه کفر خلق نکردی. ما چقدر الحمد لله می‏گوییم به خاطر حکومت اسلامی؟ الحمد لله رب العالمین در حکومت اسلامی هستیم می‏گوییم؟ اگر می‏گوییم الحمد لله. این نعمت خدا است. یادمان نرفت سپاسگزاری می‏کنیم یادمان رفت طلبکار می‏شویم کفران نعمت می‏کنیم. خوب شب جمعه است و من دو سه بیت شعر مقدمه دعای کمیل را ان شاء الله ارواح گذشتگان فراموش نکنیم. در این شب‏ها و قطعا این زمزمه‏های شما توسل‏های شما به شایسته ترین وجه خدا پاداش می‏دهد.

منم که عمری در اشتباهم مرا نران از در که بی پناهم

الهی العفو

به یاد همه عزیزان که پیوستند.

در این دل شب تو دل نوازی تو هم کریمی تو هم رحیمی

چه می‏شود توبه را پذیری، گناه ما را ندیده گیری

الهی العفو

 

[1] . نازعات 40 - 41.

[2] . لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 5، ص 288.

[3] . کافی، ج 2، ص 68.

[4] . نازعات 40.

[5] . الاحتجاج علی اهل اللجام، ج 1، ص 122.

[6] . ضحی. 11.

[7] . ضحی. 11.

[8] . ابراهیم 7.

[9] . ابراهیم 7.

[10] . ابراهیم 7.

[11] . طلاق 3.

[12] . حدید 3.

[13] . نازعات 40 - 41.

[14] . کافی، 5، ص 124.

[15] . کافی، ج 8، ص 79.

[16] . ق 16.

[17] . انفال 24.

[18] . واقعه 24.

[19] . نازعات 40 - 41.

[20] . نازعات 40 - 41.

[21] . علق 6 و 7.

[22] . نازعات 40 - 41.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه