استاد حدائق روز پنج شنبه 25 شهریور 1400 مصادف با شب دهم صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
بسم الله الرحمن الرحيم
شب پایانی روضه دههگی جناب آقای حاج امان الله جوانمردی که سالهای متمادی الحمد لله موفق هستند این مراسم عزاداری سیدالشهدا را در منزلشان برپا میکنند این دو سالی که جریان کرونا است و شرایط به نحوی دیگری است مجلس را منتقل به مسجد کردند. خدا از ایشان قبول کند و بر توفیقات این عزیز خانواده محترمه ایشان و منسوبین این عزیز روز افزون بیافزاید البته تا پایان ماه صفر هر شب در این مسجد برنامه سخنرانی منعقد است از فردا شب به مدت سه شب برادر عزیزمان جناب حجت الاسلام آقای انصاری هستند از شب سهشنبه چهار شبی ادامه بحث سبک زندگی مهدوی را در خدمت عزیزان خواهیم بود ان شاء الله به تناوب عزیزانی در خدمت خواهند بود و افاضه خواهند کرد.
اما سخن در جلسات گذشته پیرامون بحث جوانی و آفتهای جوانی یا موانع رشد و شکوفایی جوان بود بحث به اینجا رسید که یکی از آسیبهای جدی برای نسل جوان هوسرانی و هوا و هوس و پیروی از خواستههای نفسانی است البته این خطر برای عموم انسانها است در جوانی چون بسترش آماده است ظرفیت بالاست جوان در اوج توانایی است در اوج نشاط است در اوج قدرت است این خطر هوسرانی جدیتر است یک آقای دیگر از آب و تاب افتاده آب نمیبینه و الا شناگری قابلی بود شهوتی دیگر ندارد که دیگر شهوترانی کند در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار
آن زمانی که اسلحه پر از فشنگ آماده شلیک دستت است خطر نکنی نه وقتی که اسلحه خشاب خالی میدهد دستت. جوان یعنی حالتی که اسلحه پر است فشنگ آماده شلیک از ضامن در رفته این را مدیریت کنی هنر است و الا یک اسلحه که فشنگ هم در آن نیست بگذارد دست انسان، این جا هوا و هوس خطری جدی است برای جوانی اگر جوانها غافل بشوند.
شب گذشته مطالبی را بنده عرض کردم امشب راهکار کنترل هوا و هوس را از دو آیه شریفه سوره مبارکه نازعات آیه 40 و 41 عرض میکنم بعد در ذیل این آیه مطالبی را محضر عزیزان تقدیم کنم.
یکی از راهکارهای کنترل هوسرانی ترس از مقام خدا است قرآن میفرماید «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»[1] آیه را من یک ترجمه کنم خدا میفرماید کسانی که از مقام پروردگار میترسند و خود را از هوسرانی باز میدارند به درستی بهشت جایگاه آنهاست. چند تا نکته را من در این آیه عرض کنم:
یک وقت یک جوانی آمد گفت آقا چرا باید از خدا ترسید معمولا از یک آدم تبهکار خلافکار خطرناک آدم میترسد خدایی که مظهر رحمت مظهر عطوفت مظهر برکت همه مهربانیها در اوست یا من «له الاسماء الحسنی»[2] از این خدا چرا باید ترسید؟ من این را یک توضیحی محضر عزیزان عرض کنم که هرجا میگویند از خدا بترسید یا در روایات اشاره به این امر شده که امام صادق میفرماید: «من عرف الله خاف الله»[3] هر که خدا شناسیاش بیشتر است خدا ترسیاش هم بیشتر است. آنکه خدا را بیشتر شناخته بیشتر حساب میبرد. این منظور چیست؟ خوف از خدا کدام خوف است؟ خوف از رحمت است؟ خوف از محبت است؟ خوف از ارحم الراحمینی الهی است؟ یا خوف از عدالت خدا است؟ میگویند از مقام خدا بترسید. آیه میفرماید از مقام خدا، مقام خدا مقام عدالت. از مقام خدا بترسید که خدا مظهر عدالت است خدا ذرة المثقالها را میآورد به حساب از این مؤمن بترس. ببینید از امیرالمؤمنین اصحاب حضرت اگر میترسیدند از عدالت امیرالمؤمنین میترسیدند عدالت امیرالمؤمنین. نه رأفت امیرالمؤمنین یک پدر خوب کدام پدر است؟ پدر موفق پدری است که بچههایش اگر از او حساب میبرند از عدالت پدر حساب ببرند نه از قلدری پدر. نه از زور و باوزی پدر بعضیها دید مردم از آنها میترسند میگویند زور میگوید این بد است. این خوف مذموم است خوف ممدوح خوفی است که میگویید این آدم عادل است خطا کردی برخورد میکند. از این باید ترسید. پدر خوب پدری است مادر خوب مادری است که بچهها از عدالت پدر و مادر بترسند بگوید پدر من در برابر خطا کوتاه نمیآید. پدر من در برابر ظلم کوتاه نمیآید از این بترسید. این میگویند مقام عدالت. قرآن هم میفرماید کسانی که از مقام خدا میترسند مقام الهی جایگاه عدالت است مردم بترسید که ذرة المثقالها را میکشند به حساب. اگر از این مقام ترسیدید ثمرهاش میشود اینکه « نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى»[4] خودت را از هواپرستی باز میداری.
من چند نکته از آیات قران برایتان بگویم. عدالت خدا اگر یادتان نرفت. یقینا هوسرانی نمیکنید. افرادی که هوسرانی میکنند عدالت خدا را فراموش کردند. قطعا خدا باید بین انسان پاک و ناپاک تفاوت بگذارد. من در یک مجلسی بودم یک کسی یک مطلبی را گفت شایسته تقدیر بود گفتم یک جایزه پیش من دارید بقیه هم گفت به ما هم بدهید گفتم این ظلم است. این ظلم است. کاری که این کرد شما هم کردید؟ اینطور نیست که آقا نه به همه بدهید. به همه بدهید یعنی چه؟ امشب شما نماز خواندید تارک الصلاةها را هم خدا ثواب بدهد؟ شمای که مسجد آمدید با آن کسی که انگیزه مسجد آمدن ندارد اعتقاد به مسجد ندارد آنها هم بگویند خدا به ما هم ثواب بده این درست است؟ آقای محترم کارگری که برای تو کار کرده مزد باید بدهی با کارگری که کار نکرده او هم بگوید به ما هم یک مزدی بده این عدالت است یا ظلم است؟ خدا میفرماید ذرة المثقالها در قانون ما محاسبه میشود. ما گاهی فکر میکنیم آدم خوب این است که به همه بدهید اینطور نیست. یک ضربت شمشیر امیرالمؤمنین در جنگ خندق رسول الله فرمود برتری دارد بر عبادت تمام انسانها و جنیان در خندق خیلیها شمشیر زدند اما این حدیث را پیغمبر برای شمشیر امیرالمؤمنین فرمود. «ضربة علی یوم الخندق تعدل عبادة الثقلین»[5] عبادت جنیان و انسیان یک طرف این ضربت شمشیر یک طرف چرا؟ آن شمشیری که در دست امیرالمؤمنین با انگیزه خدا نگری فرود میآید آن نیت آن انگیزه در بقیه نبود. این عدالت است. این عدل الهی است. خدا اینها را میبیند خدا ذرة المثقالها را حساب میکند. راهی برون رفت از هوا پرستی جوانان عزیز حضار محترم قرآن میفرماید عدالت خدا یادتان نرود. شما وقتی عدل خدا را فراموش نکردید هواپرستی نمیکنید میگویید اگر هواپرستی کردم چوب میخورم مجازات دارد مکافات دارد. باید پاسخ بدهم هرچه دل مان خواست میگوییم؟ دلم میخواهد؟ دوست دارم؟ اینها مال این است که خدا یادمان رفته. میگویی آقا نگو. میگوید بیشتر میگویم. نهیش میکنی، جدی تر میشود چون عدالت الهی فراموش میشود. من چندتا از یادآوریهای خدا را بگویم و نقشهای سازنده آن:
بعضیها را دیدید در شکر گذاری خدا کم نمیگذارند واقعا شاکر هستند میدانید ریشهاش کجاست؟ نعمتهای خدا را یادشان نرفته قرآن میفرماید: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[6] حاجی، خواهر، نعمت خدا اگر یادت نرفت شکرگذار میشوی. بعضیها دیدید غرق در نعمتند و کفران میکنند. یادش رفته نعمتها را. فراموش کرده نعمت را. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد ما را. ایشان یک وقت به من میفرمودند فلانی میخواهی دائم الذکر باشی راهش این است این را من امشب به شما میگویم یاد بگیرید. گوش بکنید. فرمودند از خودت شروع کن. چشمت میبیند بگو الحمد لله رب العالمین. حاجی گوشت میشنود؟ الحمد لله رب العالمین. زبانت کار میکند امشب با پای خودت آمدی مسجد؟ حافظه ات درست کار میکند خانواده داری؟ فرزند داری؟ آبرو داری؟ خانه داری؟ دستت جلو مردم دراز نیست؟ اینها شکر ندارد؟ یادمان میرود که یک الحمد لله سر این زبان نمیآید. یادمان رفته. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[7] چه زیبا میگوید سعدی:
سعدی میگوید بخواهی شکر گذاری کنی اقلاً تو شکر نفس کشیدنت را هم نمیتوانی بکنی.
هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر نعمتی شکر واجب
از دست و زبان کی براید، کز عهده شکرش به درآید
بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش، کس نتواند که به جای آورد
یادمان رفته نعمتها. مردم نعمت امنیت شکر ندارد؟ پیغمبر فرمود دوتا نعمت است مردم قدرش را نمیدانند تا از دستش بدهند. امنیت، سلامتی. حتما باید کرونا بگیری یاد نعمت خدا بیفتی. روی تخت بیماری بیفتی بفهمی سلامتی یعنی چه؟ حیات تان نعمت نیست؟ امام صادق میفرماید تشییع جنازه میت میروی فرض کن جنازه جنازه خودتان است بگو این منم که غسلم دادند این منم که کفنم کردند این منم که بر من نماز گذاردند این منم که به خاکم سپردند وقتی از قبرستان بر میگردی بگو یک فرصت دوباره به من دادند زندگی را از نو شروع کن.
یعنی افرادی که در تشییع جنازه اموات میروند وقتی بر میگردند باید عوض بشوند. حالا آقا میآید پای قبر فکر نرخ دلار است دلار امروز در بازار چند است؟ یادمان رفته. یادمان رفته. زندگی حیات تنفس جگر تان کبدتان کلیه تان ریهات سالم است الحمد لله ندارد آقایان قانون الهی را من امشب برای تان بگویم. قانون خدا این است نعمت را سپاسگزاری کردید خدا زیادش میکند کفران کردید خدا از شما میگیرند. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[8] سپاسگذاری کردید افزایش میدهیم. «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ»[9] کفران کردید «إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد»[10] خودت را نزن به مریضی مریض میشوی. خودت را نزن به فقیری فقیر میشوی. میگویند یک کسی آمد پیش یک غنی گفت آقا کمکم کن یک پولی بده گفت ببین پول دارم به تو هم نمیدهم منت هم روی سرت دارم. گفت این چیه دیگه؟ پول داری نمیدهی منت هم داری. گفت این که دارم راست به تو میگویم منت سرت دارم. نمیخواهم ادای گداها را درآورم. دارم نمیخواهم به تو بدهم. البته این هم خوب نیست من تایید نمیکنم. امام صادق فرمود وقتی کسی به شما مراجعه کردید از دو حال خارج نیست. یا میخواهی کمک کنی. یا میخواهی کمک نکنی. صورت سومی ندارد. میخواهی کمک کنی بدون منت. میخواهی کمک نکنی با احترام.
آقا معذرت میخواهم موفق نیستم. خدا به تو بدهد. دلش را نشکن. حالا گاهی اوقات داریم آقا کمک کن. آقا وضع بازار خراب است اوضاع کساد است ای بی انصاف نمک میخوری نمکدان میشکنی ارض خدا میخوری عِرض خدا میبری؟ مردم یک درسی از شیراز برایتان بگویم خودم دیدم. خودم. یک آقایی از بازاریهای مطرح بازار وکیل شیراز سالها قبل یک کسی آمد دفتر ما گفت آقای حدائق من یک دویست هزار تومان از حاجی فلانی میخواهم در بازار وکیل من را میشناسد شما را هم میشناسد شما به او زنگ بزنید کارم را راه میاندازد شاید حدود 14 – 15 سال قبل بیشتر زمانی که سیل شیراز آمد. آن سیلی بود افتاد در بازار وکیل و تو خیابان تیموری یادتان است همان است. آن سال بود. آمد گفت که (چه سالی بود؟ 82) یعنی 18 سال قبل. این داستان مال دو سه روز قبل از سیل بود گفت این شما را میشناسد من را هم میشناسد من دویست هزار تومان از او میخواهم جلو خود آن آقا تلفن را برداشتم زنگ زدم به حاجی گفتم آقای حاجی فلانی را میشناسی گفت بله. گفتم این یک مشکلی دارد میگوید دویست هزار تومان قرض میخواهم و میگوید دو ماهه هم پس میدهم من هم ضامنش. آقا میخواهی کمک نکنی دروغ نگو. راست بگو. صادق باش بگو نمیدهم. دارم نمیدهم. مرد باش. گفت آقای حدائق. الله اکبر. گفت آقای حدائق. من خودم گرفتار ده پانزده هزار تومان پولم. برای ده – 15 تومن میروم درب این مغازه و آن مغازه تاجر ثروتمند بازاره قصه برای تان نمیگویم از لای کتابها نقل نمیکنم. این داستانی 18 سال قبل این شهر است. گفتم حاجی برای ده پانزده هزار تومان درب این مغازه و آن مغازه؟ گفت بله. گفتم این کار را نکن. الآن بیا مسجد 15 هزار تومان را من به تو قرض میدهم آبرویت را پیش هم مغازهایهایت نبر میدانستم دارد خلاف میگوید تا این را گفتم به او برخورد گفت مگر ندارم. من الآن حدود 80 میلیون فقط جنس در انبار دارم. گفتم شما که میگویی برای ده 15 تومن درب این مغازه و ان مغازه. گفت الآن گیرم. گفتم الآن گیری من به تو میدهم. آقایان نداد.
سه روز بعد سیل آمد.
ما به دریا حکم طوفان میدهیم
ما نمیفهمیم کرونا چرا آمده؟ مردم شما بیخبرید نکبت کجا گرفته ما را گیر کجا افتاده در این زندگی ها؟ این اسرار ازل را نه تو دانی و نه من. خدا فطیله دنیا را کشید پایین. بشر بیدار شو. میلیاردرش هفته قبل دهها پلاک خانه و ویلا میلیاردها ثروت رفت زیر خاک. پول داری؟ فکر کردی هر کی پول داره مدافع در برابر بیماری است مقام داری؟ از همه نوع آدمی خدا برد زیر خاک تو کرونا. از همه تیپ مردم. اروپایی آمریکایی. آسیایی مرد زن پیر جوان عالم جاهل. آقایان سیل آمد سیل افتاد تو خیابان تیموری. انباری این آقا داشت انبار این آدم رفت زیر شل و گل و تخریب امارت.
فرزندانش آمدند پیش من گفتند آقا یک نامه برای استاندار نوشتیم شما تایید کنید پدر ما دویست میلیون تومن سرمایهاش تلف شد دویست هزار تومن نمیدهی آبروی خدا را میبری ارض خدا را میخوری عِرض خدا را میبری. ندارم. گرفتارم. گرفتار میشوی. دویست میلیون تومن سرمایهاش رفت. این یک جهت. این روی سکه.
بگذارید از همان سال یک جریان مثبتی را هم بگویم خدا دوتا صحنه در آن سیل شیراز در ذهن من ماند. اینها مردم نعمت خدا یادتان نرفت رشد میکنید اینها مال خدا است امکاناتتان مال اوست جوانی ثروت مقام موقعیت خانه اینها فعلا دست شما است بعد از شما میگیرند میدهند به یکی دیگه. خوب استفاده کنید از این فرصتها. آقایی دیگری بود از بنکدارهای خیابان تیموری این آقا الآن هم هست. گفت آقای حدائق یک روز قبل از سیل که آمد من در دفترم بودم دیدم یکی امد در دفتر ما به این منشی ما گفت یک آقای بیچاره رفته زندان از بد حادثه داریم برایش پول جمع میکنیم برای آزاد کردنش حاجی شما چقدر میدهید؟ گفت این حسابدار ما گفت حاجی آمده برای کمک به آزاد سازی زندانی گفت من عصر بود گفتم ما چقدر در حساب داریم گفت سه میلیون و خورده الآن در حساب است گفتم یک چک سه میلیونی بنویس امضا کنم بده برای آزاد سازیاش ببره. خدا زیر بار منتت قرار میگیرد کی داد که خدا نداد. کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟
آن آقا الآن هم هست هر دو تاجر الآن هستند. یکی بیمار است خدا شفایش بدهد آن آقای که مورد دوم سالم است مشکل نیست همین دو روز قبل هم من ایشان را دیدم. گفت آقا یک چک سه میلیونی نوشتم دادم گفت فردا بعد از ظهر باران شدید شروع کرد آمدن که شبش شد سیل. گفت آقای حدائق یک ماشین باری ده تنی برای ما نمک آورده بودند نمک کیسه. گفت باران شدید شد گفت دیدم این کارگران سختش بود به راننده گفتم این ماشین را کمپرس کن تمام نمکها را بریز در دهنه ورودی انبار ما تخلیه کرد به شاگردها گفتم بروید خانه فعلا دم مغرب است برسید به خانه تان در این بارانی. فردا صبح بیایید اینها را ببرید در زیرزمین در انبار بچینید گفت اینها ریخت جلو مغازه داخل مغازه. گفت رفتم منزل ساعت ده شب گفتند رودخانه خشک سر بلند کرد آمد در خیابان تیموری بنده خودم آن شب رفتم دیدم آب کله میزد مثل رودخانه. گفت به ما خبر دادند گفتند خیلیها اموال شان رفت زیر آب و شل و ضایع شد گفت منم گفتم زندگی ما هم آسیب دید گفت پسرم ساعت 12 شب رفت با یک تراکتوری روی بلندای سقف تراکتور ایستاده بود آمده بود در خیابان از آن بالا با چراغ قوه نگاه کرده بود تو انبار گفت از همانجا به من زنگ زد گفت بابا معجزه معجزه گفت این ده تن نمک شده یک دیوار جلو سیل اصلا آب در مغازه ما نرفته. گفت حدود دویست سی صد میلیون خوراکیها و مایحتاج ما سالم ماند سه میلیون میدهی ما صد برابرش را نگهداری میکنیم بی انصاف دویست هزار تومان نمیدهی دویست میلیونت میرود زیر آوار اینها توحید است.
حالا چرا بعضیها برای خدا دست شان میلرزد پول میخواهد بدهد میخواهد جان بدهد چرا؟ چون نعمت خدا را فراموش کرده. لطف خدا را از یاد برده. کسانی که نعمت الهی را فراموش نمیکنند سپاسگزارند. افراد سپاسگزار شکور در روابط اجتماعیمان هم همین هستیم. بعضیها دیدید یک محبت بیست سال به او کردی یادش نمیرود. وقتی محبت را فراموش نکرد سپاسگزاری میکند حالا پایان صحبت اگر وقت بود من یک جریانی از سپاسگزاری ائمه بکنم برایتان. ائمه چگونه سپاسگزاری میکنند؟
این آمدنهای تان اصلا انگار امام حسین بی جواب میگذارد؟ این مجلس گرفتنها تان این عزادارایهای تان آنها جزئیترین کارهایتان را میبینند. لذا اگر محبتها و نعمتها فراموش نشد سپاسگزاری فراموش نمیشود. این که گاهی اوقات ما در روابط اجتماعیمان ناسپاسی میکنیم یادمان میرود فلانی برای ما چه کرده؟ در نظام خانواده آقا یادش میرود این زن چقدر زحمت کشیده؟ این خانم فراموش میکند این مرد چقدر زحمت کشیده؟ چون یادمان میرود میشویم ناسپاس میشویم کفور. چه کار کرده؟ فراموش کرده.
از نکات دیگر کسانی که قدرت خدا را فراموش نمیکنند اینها متوکل به خدا هستند. متوکلین به خدا کیا هستند؟ کسانی که یادشان نرفته قدرت مطلق خدا است. دید شما در کارهای اجتماعیتان وقتی میخواهید یک کاری را پیش میبرید دنبال یک آدم قدرتمندی میگردید نفوذ داشته باشد. کار از او بیاید وکیل میخواهید بگیرید میگویید وکیلی قدرتمند کیست؟ آن که قدرت دارد به او اعتماد میکنید و توکل میکنید. مردم قدرت مطلق خداست. اگر قدرت خدا یادتان نرفت به غیر خدا توکل نمیکنید. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[11] قدرت خدا یادمان نرود گاهی اوقات اینقدر که امید به بشر ضعیف داریم به خدای غنی قوی این امید را نداریم. یک بنده خدایی میگفت حالا من یک ضربه ای در زندگیم خورد یک وقتی برای یک عمل جراحی به دکتر جراح گفتم همه امیدم شما هستید گفت چنان مشکلی در آن عمل پیدا شد و مدتها درگیر بودم به خاطر همین حرف خدا میخواست ما را بیدار کند همه امیدت دکتر است؟ این دکتر هم همه امیدش خداست این حرف را میزنی؟ گاهی اوقات میگویی آقا همه امید ما شما هستید بابا اول خدا. آخر خدا. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[12] این حرفهایی نگوییم که این حرفها سنگین است. عدالت الهی هم مانع برای هوی و هوس میشود. آنهایی که عدل خدا یادشان نمیرود «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»[13]
ببینید شب جمعه است شب دعا شب استغفار است چه کسانی امید به رحمت خدا دارد آنها که عفو خدا یادشان نمیرود آنچه که سبب میشود ا نسانها را در خانه خدا میآورد نیمه شب، شبهای احیا شبهای جمعه عفو خدا است. آن عفو است که ما را میآورد سر خط. اگر عفو خدا را کسی فراموش کرد نا امید میشود. دیدید به بعضیها میگویید بیا دعا بخوان نماز عبادت میگوید آب از سر ما گذشته ما که دیگر جهنمی هستیم حالا ده درجه پایین تر این عفو خدا را فراموش کرده. اگر عفو الهی یادتان نرفت قطعا امید و رجاء تان به خدا بالا میرود و قطعا یاد عظمت الهی خشیت میآورد. دیدید بعضیها درون شان از خدا حساب میبرند چون عظمت خدا را فراموش نمیکنند. در حالات ائمه نقل شده که وقتی میخواستند نماز بخوانند اینها بدن شان میلرزید حالا آقا دارد نماز میخواند بعد از نماز میگوید این حرفی که شما داشتید میزدید یک چیزی هم من یادم آمد تلویزیون را صدایش بلند کن که نماز میخوانم اخبار هم گوش کنم بنازم به این نماز خواندند همه جا هستیم میگوییم نماز میخوانیم چرا چون خشیت و عظمت خدا را فراموش کردیم. من یک نکتهای را خدمت عزیزان عرض میکنم.
آقایان بیایند یک دفعه به شما میگویند الآن میخواهیم شما را ببریم پیش آقای استاندار. استاندار یک بنده ضعیف خدا است مثل شماست حالا یک مقامی دستش است پیش فلان وزیر، با چه وضعی میروید؟ ما گاهی اوقات اینقدری که برای یک مسئول ضعیف احترام و ارزش قائلیم برای خدا ارزش قائل نیستیم. من حاضرم با همین لباسی که امشب نماز خواندم با آقای رئیس جمهور ملاقات کنم؟ خدا کجا؟ مسئول و بنده کجا؟ بعضی از این نمازها که در آن خیری نیست یک مهر شکسته. جانماز پاره لباس مندرس گذاشتیم برای خدا. میگوییم این لباس طاهر است بی انصاف برو یک لباسی زیبای طاهری را بپوش برای نمازت. کمترین امکانات را گذاشتیم برای عبادت بعد میگوییم حضور قلب نمیآید در پیشگاه خداییم. امام صادق آمده بودند مسجد شجره همراهان حضرت محرم شدند تلویه گفتند دیدند امام صادق رنگ حضرت زرد شده تلویه نمیگوید. یابن رسول الله چرا تلویه نمیگویید؟ امام فرمودند میترسیم از اینکه بگویم لبیک جواب بیاید «لا لبیک و لا سعدیک»[14] عظمت خداست. ما این عظمت اگر یادمان رفت خشیت هم ترک میشود. این که بعضیها خشیت درونی ندارند چون عظمت خدا را فراموش کردند. بگویند آقا امشب فیلم نمازت را ببینیم بیست نفر از مسئولین میخواهند فیلم شما را ببینند. بیست تا آدمی که اسما میگوید مسئول میخواهند فیلم نماز ما را ببینید چگونه میخوانیم؟ خدا دارد میبیند امیرالمؤمنین به امام حسن فرمود پسرم خدا را آنگونه بپرست مثل اینکه داری خدا را میبینی «کانک تراه و ان کنت لا تراه»[15] اگرچه تو نمیبینی یقین بدان خدا تو را میبیند. و یک نکته دیگر عزیزان یاد علم خدا سبب حیا و پاکدامنی است. دیدید بعضیها پاکند. شیطان حریفشان نیست اینها فراموش نکردند خدا همه جا واقف است. خدا همه جا هست. خدا در خلوتها هست. خدا از رگ گردن به انسانها نزدیکتر است. «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد»[16] خدا در وجود انسان است «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»[17] خدا خیانت چشمها را میداند اگر این یادتان نرفت پاکدامن میشوید. اینهایی که وا میدهند یک دفعه میگوید یک مجلسی کسی به کسی نیست گناه میکند چون علم خدا یادش رفته. ما متاسفانه از یک دوربین مداربسته حیا میکنیم از دوربین مداربسته خدا اینجا حیان میکنیم. از دوربین مداربسته خدا تو قلب مان غافل هستیم. شما نیمه شب ببییند این تقاطعهای که دوربین مداربسته نصب شده راننده اگر ماشین مال خودش باشد یک. و بداند این تقاطع دوربین دارد و نمره را رصد میکند دو. دوی بامداد هم که باشد در چراغ خطر نمیرود چون معتقد است دوربین که تازه فاقد شعور است نمرهاش را ثبت میکند و جریمه برایش ارسال میشود مردم زیر دوربین مدار بسته خداییم. علم خدا را فراموش نکن. خدا ذهن شما را هم میداند این بعضیها یادشان رفته.
من چند تا نکته در این آیه شریفه عرض کنم.
یکی از آیاتی که گواه بر این است که خدا بهشت را به بها میدهد نه به بهانه. همین آیه است. آیات فراوانی داریم که خدا میفرماید ما بهشت را به زحمت میدهیم به زحمت شما تلاش شما نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
بعضیها خیلی خوش باورند میگویند خدا ما را نبرد بهشت کی را ببرد بهشت. مگر بی حساب و کتاب است؟ خدا میفرماید ما سابقون را اگر به آن مقامات قرار دایدم «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[18] زحمت کشیدند شما اگر یک استادی نمره بی جهت به شاگرد بدهد میگوید این ظالم. خدا مظهر عدالت است. خدا جزئیترین کارها خیر و شر را محاسبه میکند لذا خداوند بهشت را به بها میدهد نه به بهانه. حالا گرچه بعضی از شاعرها ذوقی یک شعرهای میگویند البته ذوق است حالا مشرب ذوق شاعر است اینها مشرب عقل نیست. شاعر میگوید جنت به بها نمیدهیم میدانم اما بهانه میدهیم میدانیم. این خلاف قرآن است. قران میفرماید ما بهشت را به بها میدهیم نه بهانه.
دنبال بهانه نیستیم. دنبال آدم هستیم. بهشت جای نیکان است باید زحمت کشید باید یک فرقی بین علی بن ابیطالب و معاویه باشد. باید یک فرقی بین مرحوم امام و صدام باشد. باید یک فرقی بین مؤمن و فاسد باشد. این فرق قیامت خودش را نشان میدهد این آیه شریفه میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى»[19] اگر از مقام خدا ترسیدی از گناه خودت را باز داشتی میروی بهشت «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»[20] یعنی بهشت جای پاکان است بهشت نتیجه کار و تلاش شما در کنترل هوای نفس در دنیای شما است. این یک نکته.
نکته دیگر که عرض کردم اینجا ترس از مقام ترس از مقام عدالت الهی است. نه ترس از ذات خداوند. و اگر ما میخواهیم با هوای نفس مخالفت کنیم خوف از مقام خدا مؤثر و کارساز است. و این را هم فراموش نکنیم که نفس انسانها فتنهگری میکند و از این نفس اگر کسی غافل شد «إِن الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»[21] مؤمن غافل شدی طغیان میآید سراغت. برای جلوگیری از طغیان نفس و فتنهگری نفس مقام الهی و عدالت الهی فراموش نشود. و این قانون برای همه یکسان است. اطلاق دارد. قران میفرماید « «وَ أَمَّا مَنْ خافَ»[22] هر که از مقام خدا ترسید شهری و روستایی زن و مرد اروپایی و آسیایی باسواد و بی سواد خدا مزدش را میدهد. اینجا گروه خاص و صنف خاصی نیست هر کی که باشی اگر از خدا ترسیدی از مقام خدا، تو را میبرند بهشت. سیاه افریقایی باش میشوی بلال. سید قریشی باش میشوی ابولهب. خدا در قرآن لعنتت میکند. این قانون خدا است. عموی رسول الله است یکیش میشود ابولهب یکی میشود حمزه سیدالشهدا. یکی میشود حضرت ابوطالب آقا ما بابای ما فلانی است خودت چکارهای ما اهل فلان طایفهایم بذار کنار پدر ما پیامبر اوالعزم است ای کنعان پسر نوح تو چی کارهای این قانون خدا حواس تان باشد پارتی بازی در کار نیست.
هر کسی که از مقام عدالت الهی ترسید خدا قطعا به او پاسخ میدهد و پاداش میدهد.
خوب بسنده کنم عرایضم را شب جمعه است شب زیارتی امام حسین گفتم ائمه فراموش نمیکنند محبتها را. حالا وقتی دست تان از دنیا بعد از 120 سال کوتاه شد قدر این جلسات تان را میفهمید. میگویند علامه امینی را خواب دیدند علامه امینی عجیب مقاماتی دارد. گفتند در آن عالم خواسته ای داری فرموده بودند ای کاش در دنیا بیش از این به زیارت ائمه میرفتم. به ازای هر زیارتی که رفتم اولیای الهی از ما دیدن کردند و مقاماتی به ما دادند. لطف خدا اگر یادمان نرفت من این خاطره را آیت الله والد رحمت الله علیه از مرحوم آیت الله آقای حاج سید محمد باقر آیت اللهی آقای حاج عالم نقل میکردند که آقای حاج عالم فرموده بودند قدیم در بازار قبله نجف، یک سنی ناصبی بود مغازه ای داشت. یک پیر مرد شیعهای هم بود فرتوت کهنسال عصا به دست یک بار صبح عصا زنان میآمد طول بازار قبله را طی میکرد میرفت حرم ظهر هم یک مرتبه میرفت شب هم یک مرتبه. این سنی ناصبی مثل خوار تو تنش میرفت. یک روز جلو پیر مرد را گرفت گفت پیر مرد تو با این حال نداشتهات لنگان لنگان این مسافت را میروی حرم علی برای چی؟ گفت میروم عرض ادب به محضر امامم کنم گفت علی که مرده است؟ گفت علی از نظر ما علیه السلام زنده است. ضمن اینکه خدا شهدا را میفرماید زنده است. امیرالمؤمنین امام شهداست. ما خدمت امامی میرویم که واقف بر حال ما است. این سنی ناصبی گفت اگر امیرالمؤمنین امام شما زنده است الآن که رفتی حرم یک پیغام من دارم به علی بن ابی طالب برسان. به علی بگو من خوار سر راه تو هستم یا علی من را از سر راه تو بردارد یا من هر روز مانع رفتن حرمت میشوم و اذیتت میکنم و این را هم گفت. گفت میخواهم به تو ثابت کنم که علی مرده است کاری از او بر نمیآید. این پیرمرد بیچاره آمد حرم بعد از زیارت گفت یا امیرالمؤمنین این بابای ناصبی در بازار قبله ناصبیها امام صادق فرمود از یهود بدترند «لان النواصب اشر من الیهود» آن که اهل البیت را سب و لعن میکند به مراتب از یهودی بدتر است. گفت یا امیرالمؤمنین این ناصبی این پیغام را داده چه بکنم؟با دل شکسته توسلی پیدا کرد یک لحظه خوابش برد. در آن عالم خواب محضر امیرالمؤمنین مشرف شد آقا فرمودند برو به آن ناصبی بگو علی فرموده صلاح نیست مرگ تو را از خدا تقاضا کنم. پیرمرد دفعه بعد که داشت میآمد این ناصبی از مغازه آمد جلو پیرمرد را گرفت گفت پیغام ما را رساندی گفت بله. گفت جواب چی شد؟ گفت آقا فرمودند به این آقای فروشنده ناصبی بگوید صلاح نیست مرگ تو از خدا طلب کنم. گفت یعنی چه صلاح نیست. این چیزها را من قبول ندارم یا علی کاری ازش میآید من را بردارد یا کاری از او ساخته نیست من مزاحمت میشوم. آقایان مدتی گذشت این پیرمرد گاهی اوقات میگذاشت یه وقتهای که این ناصبی سرگرم بود رد میشد گاهی اوقات جلو پیرمرد را میگرفت کلافه میکرد این پیرمرد را عصایش را میگرفت مانع میشد که برود خوب حکومت هم دست اهل سنت بود. یک روز خیلی این پیرمرد را اذیت کرد این پیرمرد فرتوت با دل شکسته و اشک جاری آمد در حرم امیرالمؤمنین گفت یا امیرالمؤمنین نپسند نجف باشی کنار تربت شما من پیرمرد شیعه میخواهم بیایم زیارت این بابای ناصبی در بازار قبله ما را اذیت کند اقا چرا مرگ این را از خدا نمیخواهی. خیلی گریه کرد بیهوش کنار حرم از هوش رفت. در عالم بیهوشی محضر حضرت رسید. آقا به او فرمودند مگر من نگفتم که صلاح نیست مرگ این را از خدا بخواهم. گفت آقا این میگوید چرا صلاح نیست؟ این چیزها را من قبول ندارم. آقا فرمودند برو به او بگو یادت میاید بیست و پنج سال قبل مردم از امام تان درس زندگی یاد بگیرید بعضیها محبت به ما کردند چشم رو محبتها میبندیم. پری لیوان را نمیبینیم خالی لیوان را میبینیم. ای بیانصاف. ای بیانصاف ببینید امام تان چی میکند؟ بیجهت امیرالمؤمنین میشود دومین شخصیت نظام خلقت؟ گفت آقا فرمودند برو به او بگو بیست و پنج سال قبل سوار بر اسب بودی داشتی وارد نجف میشدی، دم دروازه نجف چشمت به گنبد و بارگاه من افتاد از اسب آمدی پایین گفتی یا علی به خاطر شما پایین نیامدم چون داماد پیغمبری و پیغمبر شخصیت بزرگی است به احترام پیغمبر آمدم پایین. ما آن محبت بست و پنج سال قبل تو و لو اینکه محبت به خاطر من نبود به اعتبار رسول الله بود یادمان نرفته. یک بار گنبد ما را دیدی از اسب آمدی پایین ما کسی که به نحوی به ما ادب کرده مرگش را از خدا نمیخواهیم.
آقا فرمود برو بهش بگو این پیرمرد سری بعد که داشت میآمد حرم ناصبی جلویش را گرفت گفت میدانی چرا امیرالمؤمنین میفرماید صلاح نیست مرگ تو را از خدا بخواهم؟ داستان را نقل کرد این داستان بین این ناصبی بود و خدایش تا این را گفت به سر و صورت زد گفت من بیآبرو را من ناقابل را تو به محضر آبرودار هستی امیرالمؤمنین ببر که این ناصبی به برکت همین جریان مرحوم آیت الله حاج عالم آیت اللهی میفرمود شیعه شد. مردم اینها نتیجه فراموش نکردن محبت است. امام محبت یک ناصبی را در بیست و پنج سال قبلش فراموش نمیکند مرگش را از خدا نمیخواهد یکی از خصلتهای خوب محبتها یادمان نرود. لطفها را فراموش نکنیم. یکی از نعمتهای بزرگ عرضم تمام شب جمعه است حج رفتهها مکه رفتهها عرفات دیدهها امام حسین در دعای عرفه روز عرفه صحرای عرفات میگوید خدایا تو را سپاس میگویم که من را در دولت ائمه کفر خلق نکردی. ما چقدر الحمد لله میگوییم به خاطر حکومت اسلامی؟ الحمد لله رب العالمین در حکومت اسلامی هستیم میگوییم؟ اگر میگوییم الحمد لله. این نعمت خدا است. یادمان نرفت سپاسگزاری میکنیم یادمان رفت طلبکار میشویم کفران نعمت میکنیم. خوب شب جمعه است و من دو سه بیت شعر مقدمه دعای کمیل را ان شاء الله ارواح گذشتگان فراموش نکنیم. در این شبها و قطعا این زمزمههای شما توسلهای شما به شایسته ترین وجه خدا پاداش میدهد.
منم که عمری در اشتباهم مرا نران از در که بی پناهم
الهی العفو
به یاد همه عزیزان که پیوستند.
در این دل شب تو دل نوازی تو هم کریمی تو هم رحیمی
چه میشود توبه را پذیری، گناه ما را ندیده گیری
الهی العفو
[1] . نازعات 40 - 41.
[2] . لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 5، ص 288.
[3] . کافی، ج 2، ص 68.
[4] . نازعات 40.
[5] . الاحتجاج علی اهل اللجام، ج 1، ص 122.
[6] . ضحی. 11.
[7] . ضحی. 11.
[8] . ابراهیم 7.
[9] . ابراهیم 7.
[10] . ابراهیم 7.
[11] . طلاق 3.
[12] . حدید 3.
[13] . نازعات 40 - 41.
[14] . کافی، 5، ص 124.
[15] . کافی، ج 8، ص 79.
[16] . ق 16.
[17] . انفال 24.
[18] . واقعه 24.
[19] . نازعات 40 - 41.
[20] . نازعات 40 - 41.
[21] . علق 6 و 7.
[22] . نازعات 40 - 41.