استاد حدائق روز پنج شنبه 18 شهریور 1400 مصادف با شب دوم صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الصادق علیه الصلاة و السلام «الصداقة محدودة فمن لم تکن فیه تلک الحدود فلا تنسبه الی کمال صداقة»[1]

در ادامه‌ی مباحث شب‌های گذشته محضر عزیزان با محوریت سخن ولی عصر و مسئولیت جوانی در عنوان عوامل شکوفایی در زندگی جوان یکی از نکاتی که در روایات و آیات بدان توجه داده شده است، که آیاتی را شب گذشته تلاوت شد از سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان که رفیق خوب انسان را می‌برد تا اعلاء علیین و رفیق بد انسان را می‌کشد پایین تا اسفل السافلین.

 به همین مناسبت سه آیه از سوره‌ی فرقان اضافه شد و حدیثی از فرمایشات امام صادق قرار شد امشب بحث مجلس ما قرار بگیرد ضمن اینکه شب جمعه است، من یک مقداری مختصر‌تر از شب‌های گذشته مطالب را عرض می‌کنم که ان‌شاءلله به فیض دعای کمیل هم عزیزان بهره‌مند بشوند و برسند.

این دعای کمیل هم امیرالمؤمنین وقتی به کمیل بن زیاد تعلیم نمودند به کمیل فرمودند چرا دعای خضر پیغمبر را نمی‌خوانید؟ گفت: دعای خضر کدام است؟ ایشان همین دعا را تعلیم دادند و فرمودند کمیل اگر کسی هر شب جمعه‌ای این دعا را بخواند خدا از معاصی و جرائم او در می‌گذرد، نشد ماهی یکبار، نشد سالی یک‌بار، اگر کسی در عمرش یکبار بخواند البته به شرطی که بعدش خرابش نکنی! ما هنوز دعای کمیل‌مان تمام نشده از در مسجد بیرون می‌رویم غیبت و بداخلاقی و رفتار غلط داریم، این یک مقداری وقت تلف کردن است این چیزهایی که در دعا می‌گوییم مثل «اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا»[2] دیگر سراغ آن گناه‌هایی که حبس دعا می‌کند نرویم، اگر می‌گوییم خدایا به ما ببخش گناهانی که تغییر نعمت می‌دهد دیگر انجامش نده! خودمان را بازی ندهیم. دعا بسیار دعای باعظمت و از انصافا از ذخایر شیعه است. منم این‌جا یاد کنم از درگذشتگان هیئات خدا رحمت کند حاج محمود آقای سیفی رحمةالله علیه یک وقتی ایشان برایمان نقل می‌کرد می‌گفت: آقای حدائق شب جمعه‌ای بود قبل از انقلاب، در مسجدالحرام نشسته بودیم، چهارـ پنج نفر جمعی بودند و جمع خلوتی بود و روبروی کعبه دعای کمیل را شروع کردیم به زمزمه کردن و یکی می‌خواند و بقیه همراهی می‌کردند، مرحوم آقای سیفی گفتند دیدم آقای عربی به فاصله‌ی دو متری ما نشسته بود و این زمزمه‌ی ما را می‌شنید، یواش یواش خودش را کشید و نزدیک ما آمد و در جمع ما نشست، ما دعا می‌خواندیم و او اشک می‌ریخت، ما دعا می‌خواندیم و او زجّه می‌زد. دعا که تمام شد رو کرد به من و گفت: هذا الدعا لمن؟ این دعا مال کی بود؟ گفتم: هذا الدعا لعلی‌بن ‌أبی‌طالب، با تعجب گفت: لعلی؟ گفتم: نعم. دوباره سؤالش را پرسیدو من گفتم بله، بار سوم هم دوباره پرسیدو گفتم بله، بعد به من گفت: إجلس فی هذا المکان ان‌شاءالله نرجع إلیکم، بلند شد و رفت در مطاف، مشغول طواف شد، خب صحن مسجدالحرام هم ازدیاد جمعیت نداشت، طوافی به جا آورد و دیدم برگشت و آمد گفت: من از اساتید دانشگاه الأزهر مصر هستم، این طوافی که به جا آوردم به شکرانه‌ی آشنایی امشب من با این دعا بود، قدر خودتان را بدانید که این ذخایر در دسترس شما است و ما محرومیم.

آن زمان تکنولوژی و فضای مجازی مثل امروز نبود، خیلی از این کتاب‌ها و دعاهای ائمه محدود بود و پخش و نشر داده نمی‌شد، گفت: امشب به پاس آشنایی با این دعا بلند شدم رفتم هفت دور طواف به جا آوردم و هدیه کردم به محضر علی‌بن‌أبی‌طالب. بالاخره قدر می‌دانند و الحمدالله شما هم قدرشناسید و این فرصت‌ها منقضی می‌شوند و می‌گذرد.

سخن در رابطه‌ی عوامل شکوفایی جوان بود و یکی از عوامل دوست‌یابی صحیح است، اسلام برای رفیق خوب معیارهایی را انتخاب کرده است و بیان فرموده است. ان‌شاءالله من در شب‌های باقی‌مانده آیاتی را در مورد معیارهای رفیق خوب مورد بحث قرار می‌دهیم. امشب این روایت شریفی که مرحوم شیخ صدوق در کتاب أمالی نقل می‌کند: امام صادق پنج ویژگی را برای رفیق خوب نام می‌برد ببینید آقایان یک وقت سرکار نباشید اسم کسانی را دوست می‌گذاریم که اصلا سنّار نمی‌ارزد، سرم به فدایت به شرط رگ نبرد آیا این رفیق است؟ رفیق کیست؟ امام صادق چه می‌فرماید؟ دوستی حدودی دارد که اگر کسی این حدود را در ان نباشد یعنی (بعضی‌هایش باشد و بعضی‌هایش نباشد) رفیق کامل نیست، اگر کسی اصلا این‌ها در او نبود اصلا اسمش را دوست نگذار، اشتباه نکن این رفیق نیست. خوشا به حال کسانی که این ویژگی‌ها را در دوستانشان می‌بینند و دوستانشان را نگه می‌دارند و حفظ می‌کنند، حضرت فرمود: «فمن لم تکن فیه تلک الحدود فلاتنسبه إلی کمال الصداقة و من لم یکن فیه شیء من تلک الحدود فلا تنسبه إلی کمال صداقة»[3] اگر کسی این حدود کامل در او نبود رفیق کامل نیست و اگر کسی چیزی از اینها اصلا در او نبود اسمش را رفیق نگذرید «فلا تنسبه إلی شیء من الصداقة»[4] اولین ویژگی که باید رفیق خوب در او باشد که اگر چنین رفیقی پیدا کردی و رشدتان می‌دهد و شکوفایی اتفاق می‌افتد.

امام فرمود: «اولها أن یکون سریرته و علی نیته لک واحدة»[5] رفیق خوب رفیقی است که ظاهر و باطنش نزد تو یکی باشد جلو دست به سینه نگیرد و پشت سر بگوید خدا ریشه‌اش را بکند این رفیق نیست. همان‌جوری که جلو شما اظهار ارادت می‌کند پشت سر هم همان جور باشد خرابت نکند، نفاق نداشته باشد خلاصش این است، بعضی دوستان هستند که نفاق دارند جلو کسی اظهار ارادتی، اخلاص دارند اما پشت سر یک جور دیگر است. من یک جریان از دو دوست ایده‌آل برایتان بگویم شاه عباس صفوی معاصر بود با دو نفر از بزرگان علماء شیعه، یکی شیخ بهایی و یکی میرداماد، یک وقت شاه نشستی در تابستان داشت در ییلاقات اطراف اصفهان و بزرگان و شخصیت‌های وقت را دعوت کرده بود و این دو شخصیت بزرگ (شیخ بهایی و میرداماد) هم دعوت بودند، و سوار مرکب بودند و شیخ‌بهایی خیلی آهسته مرکب را رها کرده بود و مرکب به تعبیر عوام سلّانه سلّانه می‌رفت و میرداماد سوار مرکب می‌تاخت و می‌رفت طرف صحرا و دوباره برمی‌گشت، چهارنعل با این اسب تاخت و تاز می‌کرد و شاه عباس گاهی اوقات با میرداماد حرکت می‌کرد و با سرعت می‌رفت و می‌دید شیخ بهایی عقب افتاده و برمی‌گشت با شیخ بهایی یواش یواش می‌آمد، خب احترام هر دو را می‌خواست حفظ کند و یک عده می‌تاختند و یک عده به احترام شیخ بهایی آهسته می‌آمدند، کنار میرداماد آمد و گفت: آقا عالم هم به شما می‌گویند هم علم داری، هم معنویت و تقوا و علمیتت بالاست و هم هنر اسب‌سواری داری، پا به پای فرماندهان لشکر شما می‌تازید و می‌روید ولی این شیخ بهایی همه را معطل کرده است و آهسته آهسته می‌آید، رفیق حاج آقا این است! یاد بگیر!

میرداماد گفت: شاه عباس! اشتباه نکن شیخ بهایی کوه علم است، کوهی را بر مرکبی سوار کردند، خدا بابای این اسب را بیامرزد که این حرکت هم می‌کند، و شیخ بهایی سوار هر مرکبی بشود او مرکب برای زحمت است حرکت کردنش، چون کوهی را بر مرکبی سوار کرده است.

خیلی شاه لذت برد یک وقت یکی را می‌خواهند پیشت خراب کنند دفاع ازش کردی، حاج آقا! مسجدی‌ها! متدینین! در روایت داریم کسی را نزدت دارند غیبت می‌کنند دفاع کن، یکی از مسئولیت‌هایتان دفاع از اونی است که غیبتش را می‌کنند، بگویید آقا اشتباه می‌کنی! بخوانید و ببینید مرحوم شیخ انصاری در بحث غیبت تفصیل مفصلی داده است، آقا نشسته غیبت می‌کند، نگذارید! شاید اشتباه می‌کند، شاید تو بد فهمیدی، او منظورش این نبوده است، او این کار را نکرده است! اگر گفت: این حرفی را که زد با قصد و با منظور زد و من می‌دانم هدفش این بوده است! باز هم دفاع کن بگو اگر این کار اشتباه را کرده است شاید توبه کرده است تو خودت اشتباه نداری؟

همه عیب خلق گفتن نه مروت از تو مردی، نگهی به خویشتن کن که همه گناه داری

بالاخره در دفاع از شخصی که غیبتش می‌کنند بگویید خب گناه کرده است اشتباه کرده تو هم اشتباه داری شاید توبه کرده است خدا توبه‌اش را هم قبول کرده و دیگر این آدم توبه کننده‌ را بدی‌اش را نگو، تو خودت هم بدی نداری؟ این رسالت هر مسلمانی است، ما گاهی اوقات غیبت می‌شنویم و شارژش هم می‌کنیم! عجب! راست می‌گویی؟ دیگر چه خبرشد؟ دیگر چی گفت؟ طرف مقابل را تحریک می‌کنیم، لذا در روایت داریم گناه مغتاب در بعضی روایت با گناه غیبت کننده یکی است و در بعضی روایات آمده است که بیشتر است چون اگر غیبت کننده غیبت شنونده نداشت و مخاطب نداشت غیبت نمی‌کرد، آن کسی که غیبت می‌کند بازارش گرم است که غیبت می‌کند، تا می‌گفتی آقا غیبت نکن و خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد را، ایشان اجازه‌ی غیبت در حضورشان نمی‌داد و می‌گفتند آقا بس کن! اسم کسی را نیاور! بارها من شاهد بودم یک وقت یک جایی شاید بعضی‌ها اعتنا نمی‌کردند ایشان تذکر می‌دادند، و بیرون می‌رفتند.

این کار که از شماها برمی‌آید، نمی‌توانی جلو غیبت را بگیری خودت بیرون برو، خودت را نجات بده، ظاهر و باطن‌مان یکی باشد، بدگویی کسی را بشنویم و دفاع نکنیم و بعد ادعای دوستی هم بکنیم، مثل میرداماد باشید به شاه عباس گفت: این کوه علم را سوار مرکب کردند.

 شاه عباس گفت: بعد از لحظاتی از میرداماد فاصله گرفتم عقب گرفتم رفتم سمت شیخ بهایی، گفتم: جناب شیخ این آقای میرداماد مثل اینکه اصلا توجه ندارد شمام هستید برای خودش می‌رود و می‌آید و حرمت شما را رعایت نمی‌کند و توجهی به شما ندارد، رفیق شیخ بهایی است و گفت: جناب شاه اشتباه نکن! این مرکبی که زیر پای میرداماد است شخصیتی معنوی و عارف و الهی را سوار این مرکب کردند و این مرکب می‌خواهد پرواز کند، از شوق و شعف. میرداماد سوار هر مرکبی بشود این مرکب به وجد می‌آید و با سرعت می‌رود.

همان‌جا شاه عباس از اسب پیاده شد و سجده‌ی شکر به جا آورد، گفت: خدایا شکر می‌کنم که زمانی زندگی می‌کنم و حکومت می‌کنم که دو شخصیت بزرگ علمی روحانیت این‌گونه با هم یگانگی و مودّت دارند، مؤمنین هم همین‌طور باشند، ما مسجدی‌ها پشت سر همدیگر، همدیگر را خراب نکنیم، بنده جلو او یک جور باشم و پشت سرش یک حرف دیگری بزنم این نفاق است! امام صادق فرمود: دوستی را به دوستی انتخاب کنید این رفیق شما ظاهر و باطنش یکی باشد.

نیستی همان جوری باشد که وقتی هستی، جلو شما همانجوری باشد که وقتی غایب هستی، این رفیق است.

«أن یکون سریرته و علی نیته لک واحده»[6] ظاهر و باطن یکی است، این نکته‌ی اول

نکته‌ی دوم «والثانیة أن یری زینتک زینه و شینک شینة»[7] رفیق خوب رفیقی است که زینت تو را، زینت خودش و سرافکندگی تو را سرافکندگی خودش می‌داند، اگر یک روزی آسیبی به تو وارد شد مثل این است که به خودش وارد شد، موفقیت‌های تو را موفقیت‌های خودش می‌داند، خار در تنش نمی‌رود و می‌گوید فلانی پیشرفت کرد و وضع مالی و اجتماعی و شغلی‌اش بالا رفت این دیگر مثل اسپند رو آتش بشود این رفیق نیست، رفیق باید شما را از خودش جدا نبیند، یک جایی دید که شما ضربه می‌خورید مثل این است که خودش دارد ضربه می‌خورد و یک جایی موفقیت شما را دید خوشحال است و مثل این است که خودش موفق شده است ببینید این‌ها نگاه کامل دین و اسلام به آداب رفاقت است و این ویژگی دوم است که موفقیت‌ها و سرافرازی‌ها و توفیقات یکدیگر را ، توفیقات خودمان بدانیم، آسیب‌ها و شکست‌های دیگران را مثل شکست خودمان بدانیم، این نکته‌ی دوم

نکته‌ی سوم حضرت می‌فرماید: «لا یغیّره مال و لا ولایة»[8] رفیق خوب رفیقی است که ثروت و قدرت عوضش نکند، بعضی‌ها پول عوضشان می‌کند، بعضی‌ها مقام عوضشان می‌کند.

خانمی به من تماس گرفت و گفت: آقای حدائق از زمانی که شوهرم مدیر اداره شده است می‌گوید می‌خواهد برود زن دوم بگیرم، آدم بی ظرفیت را ببینید، ما 18 سال زن و شوهر بودیم و کارمنده اداره بود، حالا که شده آقای مدیر به من می‌گوید: خانم! من شدم مدیر یک اداره! من باید یک خانمی همسرم بشود که سانتال مانتال باشد، تو در کلاس زن مدیر نیستی. ای نادان احمق 18 سال این زن کنارت بوده است و به اینجا رسیدی یادت رفت؟ موفقیت‌های هجده سال گذشته‌ات را مدیون این زن هستی، من بدون تعارف به همه‌ی مردها بگویم خوشتان بیاید یا بدتان بیاید؟ برای رضایت شما نباید حرف بزنیم ما باید برای رضایت خدا حرف بزنیم، آقایان و برادران به هر جا تا امشب رسیدید از نظر اقتصای، از نظر اجتماعی، علمی، موقعیت‌هایی که برایتان فراهم شده است بخشی از اینها را همسرانتان شریک هستند اگر آن خانم کنارت نبود زندگی‌ات را اداره نمی‌کرد و جمع نمی‌کرد شما امروز این بودید؟ همین که هستید و هر چه هستید آنها هم نقش دارند و سهم دارند، در این موفقیت‌ها شریک هستید.

علامه‌ی طباطبایی وقتی خانمش فوت کرد خیلی گریه می‌کرد، به مرحوم علامه گفتند چرا انقدردر فوت خانمت اشک می‌ریزی؟ گفت: من عمده‌ی موفقیت‌هایم را مدیون تلاش‌های همسرم بودم، این خانم کنار ما همراه با ما، همگام با ماست بعد مرحوم علامه فرمود: شب‌هایی که می‌نشستم تا سحر قلم می‌زدم و تفسیر المیزان می‌نوشتم، یک وقت‌هایی نزدیک‌های اذان صبح بلند می‌شدم و آماده برای مقدمات نماز صبح می‌شدم یک استکان چایی گرم خوشرنگ کنار میز ما گذاشته شده است، این کار جبرئیل که نیست بلکه خانم خانه است میکائیل که نیاورده است، علامه می‌گفت من چایی رو می‌خوردم و نماز می‌خواندم و صبح که خانواده را می‌دیدم تشکر می‌کردم، خانم خدا خیرتان بدهد من راضی نبودم که این وقت نیمه شب برایم چایی دم کنید، وقتی تشکر می‌کردم خانمم می‌گفت: آقای سید محمد حسین طباطبائی پنجمین چایی بود که من آوردم، یک چایی ساعت یک بامداد آوردم دیدم سرگرم نوشتن هستی آهسته گذاشتم و رفتم، ساعتی بعد آمدم و دیدم چایی سرد شده است و شما سر از روی کتابت برنداشتی، آهسته آمدم چایی را بردم و یک چایی دیگر آوردم، دیدم چایی دوم هم سرد شد، چایی را عوض کردم. این چایی که شما خوردید پنجمین چایی بود که خوردید، علامه گریه می‌کرد در فوت این زن، بالاخره این موفقیت‌ها دخیل است.

 من حدود 10 سال با فرزند آقای حاج شیخ عباس قمی همسفر حج بودم، مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ محسن محدث‌زاده خاطرات زیادی از پدرش نقل می‌کرد، صاحب مفاتیح الجنان پدر این حاج شیخ محسن یعنی شیخ عباس قمی است، که یک جریانی را از پدرش در سفر حج نقل می‌کرد: یکی از برادران در کوچکی یک بیماری سخت گرفت و تا آستانه‌ی مردن رفت، می‌خواهم این را بگویم که مجاهدت‌های زن در خانه نباید نادیده گرفته شود، حاج آقا سرکاری می‌روی و بچه‌ی مریض را دست خانمت می‌دهی و می‌روی، این بنده‌ی خدا باید این بچه را رسیدگی کند شما یک هنری که کردید یک دکتری بردید و دارویی تهیه کردید، روز و شب مراقبت از زندگی و اموال و از همه چیز این خانم زحمتش را می‌کشد، این بچه مریض شد و مریضی سخت و مادرم به ما توصیه کرد که پدرتان متوجه نشود، گفت پدر شما تدریس در نجف دارد مشغول تألیف است و افکارش درگیر است اگر بفهمد این بچه بیمار است از کارهای علمی و خدمات معنوی باز می‌ماند. پدرما ظهر منزل می‌آمد و سر سفره‌ی غذا می‌دید که برادر ما نیست، می‌گفت خانم فلانی کجاست؟ مادر ما می‌گفت: استراحت کرده است در حالی که مریض بود و در اتاق دیگر خواب بود، شب می‌آمد و می‌پرسید فلانی کجاست؟ گفت: خوابیده. در نبودن پدرم که برای درس و کارهای علمی‌اش از خانه خارج می‌شد این بچه رو دوش مادرم پیش این طبیب پیش این پزشک، در رفت و آمد بود، ولی این برادرم خوب نشد تا مردن رفت و همه مأیوس شدند 24 روز دوران بیماری این بچه طول کشید و این مادر می‌گفت پدرتان نفهمد، بعد از 24 روز یک روز پدرم در اتاق نشسته بود و مشغول نوشتن مطلبی بود، برادر ما کمی خوب شده بود و راه افتاده بود و دوید در اتاق پدر و سلام کرد. پدر یک نگاهی کرد و گفت: بابا! چرا انقدر لاغر شدی؟ زرد شدی؟ گفت:خانم این بچه چرا اینجوری شده است، مادرم گفت: جناب اقای عباس قمی 24 روز این بچه مریض بود و من نگذاشتم شما بفهمید.

گفتم شما مشغول خدمت به جامعه هستید، خدمت به اسلام هستید، این خدمت آسیب می‌بیند و این بار را من خودبه دوش گرفتم، پدرم خیلی ناراحت شد و گفت به من می‌گفتی!

ببینید آقای شیخ عباس قمی اگر مفاتیح می‌نویسد اگر منتهی الآمال می‌نویسد، اگر سفینة البحار و کتاب‌های ارزشمندی که بزرگان و اساتید و خود ایشان تدوین می‌کنند اینها نتیجه‌ی همین همراهی‌هاست در کانون خانواده، لذا عزیزان از ویژگی‌های رفیق خوب مقام، انسان را عوض نکند، مال انسان را عوض نکند.

رفیق خوب کسی است که اگر مدیر کل شد رفتارش با آبدارچی مثل دیروز باشد، متأسفانه ما بعضی‌ها‌مون وقتی مدیر می‌شوند دیگر جواب سلام کارمندان دیروزش را نمی‌دهد، این خیلی بد است که تا آقای مدیر می‌شود جور دیگری است.

مدیر خوب مدیری است که به مدیریت رسید پیش سلام بر آبدارچی باشد، اینجوری هستید؟ ثروتمند موفق ثروتمندی است که به حمال هم سلام کند این آدم موفقی است، پول سرگرمش نکرده باشد و مغرور نشده باشد، مقام عوضش نکند.

 «لایغیّره عنک مال و لا ولایة»[9] دو وجه دارد: یکی در رفیقی که مال و قدرت او را عوض نکند، بعضی‌ها را دیدید تا پول ندارند آدم خوبی هستند و به پول که رسید همه چیز را کنار گذشته است شاعر می‌گوید:

یا رب مباد که گدا معتبر شود، گرمعتبر شود زخدا بی‌خبر شود

تا پول ندارد در جلسات هست ولی تا ثروتمند شد همه چیز را کنار می‌گذارد. ثعلبة‌بن حاطب در زمان پیغمبر بود ایشان تا فقیر بود نمازهای یومیه پشت سر پیغمبر تعطیل نمی‌شد به دعای پیغمبر به ثروت رسید نمازهایش تعطیل شد، جماعت‌ها تعطیل شد، آیه‌ی زکات نازل شد یک تعبیری به کار برد و پیغمبر را باجگیر تعبیر کرد، نادان! تو به دعای پیغمبر به اینجا رسیدی؟ افراد خوب افرادی هستند که فقیر یا ثروتمند باشند تغییر نکنند، بازنشسته باشد یا سرکار باشد مدیر کل باشد یا آبدارچی باشد، وزیر باشد، نباید تغییر کنند.

شما چند درصد مسئولین ارشد استانی را در این جلسات می‌بینید، این ضعف مسئولین ماست، بارها گفتم مسئول موفق مسئولی است که بین مردم بیاید، امام فرمود: مسئول در نظام جمهوری اسلامی یعنی خادم ولی بعضی‌ها طول و عرض میز ریاست عوض‌شان می‌کند، کلاس درس اخلاق برای وزراء و استاندارها، مدیران ضرورت دارد باید کسی عرق این‌ها را در بیاورد، زیرا ریاست غرور می‌آورد، یکی باید باد اینها را باید بکشد، آیت الله العظمی بروجردی‌اش یک لحاف دوز در قم بود که این را مأمور کرده بودند که پنجشنبه‌ها آیت الله بروجردی را نصیحت می‌کرد، دیگر خود ایشان می‌گفتند که من به این لحاف‌دوز گفتم یک نصیحتی ما را بکن و همه می‌آیند این گوشه‌ی عبا را می‌بوسند آقا التماس دعا! اما این لحاف دوز می‌آید و حرفش را راحت می‌زند، هی صدا می‌زند سید حسین! مرجعیت عاریتی است، سید حسین! ریاست می‌گذرد، سید حسین! دینا به پایان می‌رسد. و آیت الله بروجردی گریه می‌کرد.

حالا بعضی‌ها به مقام که می‌رسند آقا چرا به مسجد نمی‌آیی؟ می‌گویند ما توفیقمان کم شده دیگر گرفتار شدیم تو تازه به مقام رسیدی باید بیشتر به مسجد بیایی، تو به ثروت رسیدی ارتباطت با مسجد باید بیشتر بشود خدا به تو لطف کرده، باید نشان بدهی لایقی؟ نشان بدهی انسان کفوری هستی و ما می‌بینیم این آقا موقعیتی پیدا می‌کند پیدایش نیست، دنیا گرفتارمان کرده است ونمازها و عبادتها به حاشیه می‌رود و می‌گویند دعا کنید خدا توفیق بدهد.

 این نسبت به رفیق«لا یغیّره عنک مال و لا ولایة»[10] بعضی‌ها با مال و ثروت عوض می‌شوند و یک بخش هم بزرگان احتمال دادند و فرمایش امام صادق ناظر به این باشد، عزیزان بعضی‌ها به خاطر موقعیت‌تان رفیق‌تان هستند مثلا یک موقعیتی داری و یک عده اطرافت هست و یک کاری دستت هست و مقامی داری و آن عده دست به سینه می‌گویند آقا ارادتمندیم، آقا مخلصیم، اینها خیلی رویشان حساب باز نکنید ببینید اگر این موقعیتم را نداشتم اینها کنارت بودند؟ در واقعه‌ی عاشورا عده‌ای آمدند با امام حسین برای رسیدن به پست‌های حکومتی تا کجا؟ منزلگاه زباله، خبر شهادت مسلم بن عقیل که رسید امام حسین یک خطبه خواندند آب پاکی را ریختند روی دست این ریاست‌پرستهایی که آمده بودند به طمع به ریاست همراه امام حسین به نام و نانی برسند، آقا فرمود: «و لقد جائنی به خبر فظیع، قتل مسلم بن عقیل و هانی‌بن عروة و عبدالله بن یقطر»[11] اصلا ریزش ناخالصی‌ها از زباله شروع شد از منزلگاه زباله به بعد هر کسی با امام حسین آمد، آمد تا به شهادت رسید، شب عاشورا یک نفر از امام حسین جدا نشد اینکه به غلط بعضی‌ها می‌گویند شب عاشورا دست بوسیدند و رفتند، شب عاشورا حدود 30 نفر از اصحاب الحسین، شب عاشورا شدند اصحاب الحسین، از کوفی‌ها آمدند به امام حسین ملحق شدند ولی این کسی که با امام حسین به خاطر ریاست آمده بگذار برود و نمی‌ماند. لذا «لا یغیّره عنک مال و لا ولایة»[12] جهتش همین است که فعلا پول داری اطرافت هستند چون ثروتی داری چون موقعیتی داری و مقامی داری اظهار ارادت می‌کنند فردا وقتی اینها را نداری دیگر جواب سلامت را هم نمی‌دهند.

حاج آقا بلاغتی بود در این شیراز دایی آیت الله العظمی مکارم شیرازی ایشان معمّر هم بود یعنی عمر طولانی حدود 100 سال عمر با برکت داشت و دوسال ایشان مریض شد من با آیت الله والد دیدن ایشان رفتیم، این جمله را ایشان گفت: من در این شیراز برای بعضی از بیوتات و خانواده‌های شیراز برای سه نسل‌شان منبر رفتم، دو سال در بستر افتادم یک سراغ از من نگرفتند، بعضی‌ دوستی‌ها همین طور است طرف را می‌بیند که یک سال مرده است و تعجب می‌کند! آیا این رفاقت است؟ پیامبر اکرم اگر کسی را سه روز نمی‌دیدند احوالشان را می‌پرسیدند، اگر می‌گفتند مریض است پیامبر می‌فرمود: دیدنش برویم، اگر می‌گفتند سفر است، برای اینکه به سلامتی برگردد دعا می‌کردند، می‌گفتند: در شهر است و گرفتار است، می‌فرمود: سلامش برسانید، لذا مراقب باشید یک وقت به خاطر موقعیت‌ها کسی دورتان جمع نشود، آن کسی که به خاطر موقعیتت آمده است فردا این موقعیت از تو گرفته شد ولت می‌کند.

دو نکته‌ی دیگر و تمام کنم امام فرمود: «والرابعة أن لا یمنعک شیئا مما تصل إلیه مقدرة»[13] رفیق خوب رفیقی است که در حد توان و امکاناتش در کمک به شما کوتاهی نکند، بعضی‌ها از دستشان برمی‌آید کاری انجام دهند، گرفتار می‌شوی و قلمش، کلامش، ثروتش می‌تواند کمکت کند و آن کسی که مضایقه می‌کند در کمک کردن و توانایی دارد و نمی‌کند این رفیق نیست، در محدوده‌ی توانایی و قدرتش از کمک به شما مضایقه نکند این چهار.

و نکته‌ی پنجم «والخامسة أن لا یسلبک عند نکبات»[14] رفیق خوب رفیقی است که تو را در گرفتاری‌ها و سختی‌ها رها نکند، وقتی که بیمار هستید چه کسانی سراغتان را می‌گیرند؟ وقتی که مشکل اقتصادی داری کی سراغت را می‌گیرد؟ «لا یسلبک عند نکبات»[15] وقتی سالم هستید سراغی هم نگرفتند مهم نیست ولی در بیماری نشویم مثل آقای بلاغت سه نسل خدمت کرده است دوسال در بستر افتاده کسی سراغش را نمی‌گیرد. «لا یسلبک عند النکبات»[16] در گرفتاری‌ها رهایتان نکند، مثل بیماری‌ها در مشکلات اقتصادی، در مشکلات خانوادگی، یک وقت‌هایی که انسان گیر است چه کسانی هستند؟ و رهایت نکردند.

این پنج ویژگی را امام صادق به عنوان معیارهای رفیق خوب از نگاه رییس مذهب بیان کردیم و جوان‌ها قطعا عنایت بفرمایند البته همه‌ی ما گزینش کنیم و کلاه سرمان نرود، به کسانی که نگوییم یک عمر رفیق، یک وقت ضربه بخورید آن وقت می‌فهمید ای داد بیداد چه اشتباهی کردم.

خب شب جمعه است من مقدمه‌ی دعای کمیل را عرض کنم که یک مناجاتی کنیم و حاج آقای یقتین ادامه خواهد داد، الهی دلی ده که جای تو باشد، زبانی که در آن ثنای تو باشد، الهی عطا کن بر این بنده چشمی که بینایی‌اش از ضیای تو باشد، الهی عطا کن مرا گوش و قلبی که آن گوش پر از صدای تو باشد، الهی مرا حفظ کن از مهالک، که هر کاری کردم رضای تو باشد.

بیاییم به یاد همه عزیزانی که از جمع ما رفتند و ذوی الحقوق و مؤمنین و مؤمنات، امام راحل، شهداء عزیزانی که سالهای گذشته در این جلسات بودند و فیض می‌دادند، جای آنها خالی است به نیابت همه بگوییم  الهی العفو، الهی العفو...

 

[1] الخصال ج1 ص277

[2] مفاتیح الجنان، دعای کمیل

[3] الخصال ج1 ص277

[4] الخصال ج1 ص277

[5] الخصال ج1 ص277

[6] الخصال ج1 ص277

[7] الخصال ج1 ص277

[8] الخصال ج1 ص277

[9] الخصال ج1 ص277

[10] الخصال ج1 ص277

[11] بحارالانوار ج74 ص374

[12] الخصال ج1 ص277

[13] الخصال ج1 ص277

[14] الخصال ج1 ص277

[15] الخصال ج1 ص277

[16] الخصال ج1 ص277

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه