استاد حدائق روز سه شنبه 16 شهریور 1400 مصادف با شب اول صفر در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سیدنا و مولانا زین العابدین و سیدالساجدین علی‌بن الحسین «رایت الخیر کله قد اجتمع فی قطع الطمع عما فی ایدی الناس»[1]

تقدیم به پیشگاه باعظمت حضرت زین العابدین و سیدالساجدین علی‌بن الحسین صلوات غرّایی ختم نمایید.

جهت شادی و ترویح ارواح طیبه علما شهدا روح ملکوتی حضرت امام اعلی الله مقامه شهدای فجر انقلاب دفاع مقدس و دفاع از حرم درگذشتگان از جمع محترم و این مسجد بنیان‌گذاران این بنای مقدس و درگذشتگان از فامیل محترم برادر عزیزمان جناب آقای حاج امان جوانمردی که این ده شب اول ماه صفر سنت حسنه و روضه سالانه است که این شب‏ها به یاد درگذشتگان این فامیل محترم خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج صدر الله جوانمردی و مرحوم آقای حاج کریم آقای صدقی مرحوم آقای حاج مسعود جوانمردی رحمت الله علیهم رحمت واسعه، تقدیم به پیشگاه با عظمت سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین صلوات غراتری ختم نمایید.

خوب سخن پیرامون عوامل شکوفایی جوان در دوران جوانی با محوریت فرمایش ولی عصر یکی از نکاتی که در شکوفایی انسان‏ها بسیار موثر است و مخصوصا جوانان عزیز توجه به این اصل در رشد پرورش سازماندهی نمودن فصل جوانی بسیار تاثیرگذار است در روایت داریم احساس بی‏نیازی از غیر خدا این باید در انسان ایجاد بشود. در روایات هم تاکید شده است به اینکه از ما فی ایدی الناس قطع طمع کنید یعنی آنچه که دست مردم است چشم به دست مردم نداشته باشید چشم به عنایت خدا داشته باشید. این بزرگ‏تان می‏کند ما یکی از مشکلات این است که گاهی اوقات اینقدر که تملق خلق خدا را می‏گوییم درصدش تملق خدا را نمی‏گوییم. شهید ثانی اعلی الله مقامه از فقهایی بزرگ عالم اسلام است ایشان جریانی را نقل می‏کند می‏گوید گاهی اوقات ما در سفرهایی که می‏رفتیم خوب در قدیم مرکب‏ها اسب بود الاغ بود امکانات امروزی نبود چندین قرن در گذشته شهید می‏فرماید گاهی اوقات در این مسیرهایی که می‏رفتیم یک دفعه می‏خوردیم به یک قافله‏ای قبیله‎ای عشیره‏ای اینها سگ‏های نگهبان داشتند این سگ‏های نگهبان وقتی می‏دیدند چند تا آدم غریب از دور دارد می‏آید پارس کنان حمله می‏کردند به سمت اینهایی که ناآشنا بودند و غریب بودند شهید ثانی اعلی الله مقامه اینجا یک جریانی را قضیه‏ای را نقل می‏کند گاهی اوقات این افراد تا می‏دیدند سگ‏ها می‏آید سمت شان شروع می‏کردند فریاد زدن و صدا زدن صاحب سگ که مثلا آقا صاحب سگ صاحب گله سگ‏ات را بپا جلو سگ‏ات را بگیر دارد به ما حمله می‏کند می‏گفت صداها بلند می‏شد آن حالا چوبان یا آن صاحب قبیله متوجه می‏شد فریاد می‏زد سگ‏ها بر می‏گشتند نکته اینجاست این فقیه بزرگ عالم اسلام می‏فرماید اگر درصدی از آن التماسی که اینها در وجودشان به صاحب سگ می‏کردند به خدا می‏کردند خدا سگ نفس‏شان را رام می‏کرد. این قدری که پیش این آقای مدیر پیش فلان مسئول گردن یله می‏کنیم برای خدا یله کردیم؟ جدی از خدا خواستیم خدا نداده؟ امام صادق علیه السلام می‏فرماید نشانه استجابت دعا این دو چیز است: می‏خواهی بفهمی دعایت مستجاب شده؟ ببین این دو حالت در تو اتفاق افتاده یا نه؟ یک: انقطاع از ماسوی الله. وقتی داری دعا می‏کنی دیگر چشم امید به این و آن نداشته باش. احساس نیاز به غیر خدا نکن اگر می‏گویی خدا، بگو خدا و همه چیز غیر از خدا را ببر تو حاشیه. انقطاع از ماسوی الله و دوم: نشانه این انقطاع این است که انسان اشکش هم جاری می‏شود این معلوم است که دیگر وصلی. مقام مقام استجابت دعا است. البته این به این معنا نیست که اگر کسی مشکلی داشت دنبال رفع مشکلش به دیگران مراجعه نباید بکند چرا؟ روابط اجتماعی حکایت از همین می‏کند آقا کار دارد به مسئول مربوطه رجوع می‏کند مریض می‏شود به پزشک مراجعه می‏کند ولی برادر عزیز خواهر محترمه به پزشک مراجعه می‏کنید دارو دست پزشک است درمان نزد خدا است. مگر هر کسی دارو می‏خورد خوب می‏شود؟ شما ببینید خیلی‏ها دارو می‏خورد صدق الله هم می‏گویند اطباء گذشته که خوب اینها من دیده بودم در مطب‏های‏شان خدا رحمت کند مرحوم دکتر لقمانی مرحوم دکتر ذکری اینها زیر شیشه میزشان نوشته بودند الدواء عندنا و الشفاء عند الله. دارو پیش ما است درمان نزد خدا است حقیقتا هم همین است. پزشک‏ها چیکار می‏کنند پزشک‏ها نسخه می‏نویسند دارو می‏دهند گاهی اوقات این دارو مریض را می‏کشد غیر از این است؟ یک‌دفعه نیم دانند این بیمار یک حساسیت در وجودش است که این دارو عامل مرگش می‏شود پزشک هم مقصر نیست در حد اطلاعات خودش و تشخیص خودش تجویز دارو می‏کند ما اگر به دیگران مراجعه می‏کنیم دیگران را مسبب الاسباب نبینیم. دیگران را واسطه ببینیم. همه کاره نبینیم این همانی است که باید در انسان‏ها ایجاد بشود و مخصوصا در جوان. جوان باید این روحیه بی‏نیازی از غیر خدا در او شکل بگیرد کار اگر می‏کند پول دست این آقا است برکت دست خدا است خدا هم گاهی دل‏ها را نرم می‏کند همینی که پوش دستش است می‏آورد پرداخت می‏کند این روایت منصوب از آقا امام زین العابدین در کتاب شریف کافی جلد دوم خیلی سخن سخنی عظیمی است امام سجاد می‏فرماید: «رایت الخیر کله قد اجتمع فی قطع الطمع عما فی ایدی الناس»[2] حضرت زین العابدین می‏فرماید تمام خیر و خوبی‏ها همه را در این یافتم که انسان طمعش را از آنچه نزد مردم است قطع کند. آقای فلانی پول دارد خدای که به فلانی داد به شما هم می‏تواند بدهد. تو وظیفه‏ات را ا نجام بده تو خوب بندگی بکن خدا خوب خدایی می‏کند. این خیر است. که انسان قطع طمع بکند از آنچه که در دست انسان هاست. «عما فی ایدی الناس»[3] لذا اگر یک اتفاقی افتاد ارادت‏ها می‏شود خالصانه دوستی‏ها می‏شود مخلصانه کارها رنگ اخلاص می‏گیرد دیگر طمع در کار نیست که آقا فلانی چون می‏تواند کار بکند ما فعلا چون پول دستش است چون مقام دستش است دیدید بعضی‏ها ثروت را از آنها بگیرید دیگر محل‏شان نمی‏گذارند مسئول است تا مسئول است محترم است گذاشتنش کنار دیگر کارمندانش هم جواب سلامش را نمی‏دهند. بعضی پدرها بچه‏ها به خاطر پولشان دوستشان می‏دارند چون تربیت، تربیت غلط است. می‏گوید فعلا می‏گویند یک عارفی در تشییع جنازه‏ای رفته بود دید این‌هایی که در تشییع زیر تابوت بودند یک خانمی ‏می گفت ای وای شوهر زحمت‌کشم مرد یکی گفت بابای نون رسانم مردم یکی می‏گفت همسایه دلسوزمان مرد، همسایه‏ای که کمک می‏کرد یکی گفت برادر جان‌رس‏مان مرد، می‏گویند این عارف گفت باید بر این میت گریه کرد همه برای خودشان گریه می‏کنند یکی نمی‏گوید این آقا امشب شب اول قبر چه به او می‏گذرد. این دارد گریه می‏کند می‏گوید نون‏رسان مرد این که به دادمان می‏رسد رفت این دلش برای خودش می‏سوزد نه دلش برای متوفی. یکی ندیدم آن عارف گفت که بگوید ای وای این ساعتی دیگر در قبر تنها است و کسی کنارش نیست. این را هم من اضافه کنم اصلا محبت واقعی محبتی است که افراد یک دیگر را برای خود فرد دوست بدارند نه برای خودشان خیلی از ما مردم همدیگر را دوست می‏داریم برای خودمان. می‏گوییم این فلانی پول دارد به دردمان می‏خورد برای پولش دوستش می‏داریم این آقا فعلا مدیر کل است کار از او بر می‏آید هوایش را باید داشته باشم این قلمش می‏خوانند به درد می‏خورد اینها محبت نیست. این محبت محبت واقعی نیست. محبت واقعی آن است که کسی، کسی را برای خودش دوست بدارد امام زمان را برای چه دوست می‏داریم؟ سوال؟ بعضی‏ها امام زمان را می‏خواهند برای اینکه شوهری گیر دخترشان بیاید واقعیت است امام زمان را می‏خواهد که چک‏های فرم خورده‌اش پاس بشود امام زمان را صدا می‏زند این را من در یک جلسه عرض کردم زمان حیات آیت الله العظمی گلپایگانی سال 71 کسی مدت‏ها مسجد جمکران شب‏های چهارشنبه می‏آمد بعد یک خوابی دید آمد خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی تعریف کرده بود که آقا من یک شب چهارشنبه شب مهمی هم بود مصادف با یکی از اعیاد بزرگ شده بود جمکران مملو از جمعیت، گفت دلم شکست گفتم امام زمان صحن و شبستان همه پر همه دارند یابن الحسن می‏گویند همه دارند شما را صدا می‏زنند آقا چرا نمی‏آیید با یک حالت عتابی با یک حالت گلایه‌ای به حضرت گفتم دلم هم شکست اشکم هم جاری شد گوشه ای مسجد لحظاتی خواب من را در ربود. ببینید امشب به خودمان نمره بدهیم نکند امام زمان را اینجوری صدا بزنیم بعد می‏گوییم آقا چرا نمی‏آید آقا بیاید چیکار بکند. یابن الحسن کجایی. با این اوضاع‏مان با این وضع اجتماعی‏مان با این اوضاع ادارات‏مان بازار‏مان اقتصادمان تربیت‏مان خانواده‏های‏مان گفت یک لحظه خواب به چشمانم آمد در عالم خواب محضر حضرت مشرف شدم آقا فرمودند چه می‏گویی؟ گفتم آقا چرا نمی‏آیید؟ این یک جلسه است امشب هزاران در جمکران آمدند برای شما از سراسر کشور آمدند خوب این مردم تا کی بگویند یابن الحسن؟ آقا فرمودند تو کل این جمعیتی که امشب آمدند دو نفرش برای من آمده بقیه برای خودشان آمدند. بقیه کار خودشان را دارند دنبال می‏کنند آن دو نفر هم یک پیرمرد روحانی است آن قسمت از مسجد نشسته و یک جوانی هیجده نوزده ساله است آن گوشه مسجد. این دو نفر برای من آمدند بقیه کار خودشان را دارند. می‏گوید یک دفعه از خواب بیدار شدم اول رفتم سراغ آن دو نفری که حضرت آدرس داده بودند آن پیرمرد روحانی کهنسال را پیدا کردم نشستم کنارش دیدم در حال خودش بود سلام کردم گفتم آقا معذرت می‏خواهم می‏شود یک سوال کنم گفت بفرمایید. گفتم امشب آمدید جمکران برای چه؟ گفت آمده‏ام به حضرت بگویم آقا ما قابل نیستیم خودت دعا کن فرجت نزدیک شود. گفت آقا خودت مشکل نداری. گفت مشکل ما نبودن حضرت است مردم به خدا قسم ولی عصر بیاید دیگر این اوضاعی که شما می‏بینید دیگر نیست. این ظلم‏ها این اجحاف‏ها این بی‏انصافی این بی‏عدالتی‏ها این ناامنی‏ها همه رخت بر می‏بندند عقول کامل می‏شود درون انسان‏ها پاک می‏شود بخواهیم که این لیاقت را درک کنیم و داشته باشیم دولتش را درک کنیم. که امام صادق فرمود اگر من در دولت ولی عصر باشم «لو ادرکت لخدمته ایام حیاتی»[4] خدمت می‏کنم به صاحب الزمان. این حرف، حرف رئیس مذهب است. آن آقای روحانی پیرمرد گفت آقا فقط آمدم بگویم آقا خودت دعا کن گفتم آقا حاجتی ندارید. گفت نه مشکل اصلی ما نبودن حضرت است. اینها همه‏اش حاشیه است اصل آنجا است. از کنار آن پیرمرد روحانی بلند شدم رفتم آن جوان را پیدا کردم دیدم جوانی هیجده نوزده ساله زانو به بغل گرفته بود سر را گذاشته بود روی زانوهایش سلام کردم سر بلند کرد دیدم چشمان نمناکش را به روی من گشود گفتم آقا قبول باشد زیارت‏تان نمازتان عبادتان یک سوال دارم برای چه آمدی جمکران گفت دیدم دقیقا حرف آن پیرمرد روحانی را تکرار کرد گفت آقا آمدم بگویم آقا ما که قابل نیستیم برای فرجت دعا کنیم خودت برای آمدنت دعا کن. ما با این زبان‏های آلوده با این رفتارهای نامناسب ما که قابل نیستیم آقا خودت یک دعایی بفرما. گفتم حاجتی نداری گفت حاجتم فقط آمدن حضرت است. خواسته ای نداری؟ خواسته‏ام ظهور حضرت است یک جوان در آستانه زندگی. که باید بگوید آمدم امام زمان شغل برایم فراهم کند زن پیدا کند خانه پیدا کند چه بشود گفت از این کنار این جوان بلند شدم آمدم وسط جمعیت نشستم کنار دست یک نفر این آمد در دفتر آیت الله العظمی گلپایگانی نقل کرد آن سال من قم بودم مردم اینها درس همین مملکت است. این داستان مال سی و شش هفت سال قبل است. گفت آمدم کنار دست یک نفر نشستم گفتم آقا قبول باشد می‏شود یک سوال کنم گفت بفرما گفتم جمکران آمدی برای چی؟ گفت ما آمدیم یک دختر دم بختی دارم یک داماد خوبی حضرت برای ما برساند. این اولیش. مردم نمی‏گویم نگویید. ولی به خدا قسم در روایت داریم خدا می‏فرماید این را بشنوید خدا می‏فرماید آنهایی که در دعا من را می‏خواند بیشتر به آنها می‏دادم تا آنهایی که در دعا خودشان را می‏خواهند. هی ردیف می‏کنیم آقا قسط‏مان خانه‏مان دختر پسر بابا اینها بله. اصل را از دست ندهید. اصل را فراموش نکن. ما اصل را رها کردیم به فرع پرداختیم. گفت رفتم کنار یک دیگر نشستم آقا شما چه مشکلی دارید گفت ما یک بدهی بالا آوردیم طبلکارها ول‏مان نمی‏کند آمدیم آقا اسباب اش را فراهم کند بدهی‏های ما ادا شود کنار دست سومی ما یک مریضی داریم آمدیم حضرت دعا کنند مریض ما خوب شود خدا وکیلی امام زمان را فقط برای درمان مریض باید بخواهیم وقتی کرونایی داریم یادمان بیفتد به زیارت عاشورا. وقتی دکتر مریض را جواب کرد یادمان به دعای توسل بیفتد؟ وقتی جوان کنکوری داریم دعای توسل بگیریم؟ اینها شرک نیست؟ طرف آمد به امام سجاد گفت آقا مریض داریم دعا کنید خدا شفایش بدهد حضرت فرمودند ما دعای‏تان می‏کنیم ولی چرا در گفتاری‏ها به یاد ما هستید؟ چرا وقتی گرفتاری ندارید از ما یاد نمی‏کنید؟ درد اینجاست. امامت را فقط باید در گرفتاری‏ها صدا بزنی اصلا ما در روابط اجتماعی‏مان اگر کسی هی به شما مراجعه کند وقتی گرفتار است شما پیش خودت نمی‏گویی یک بار احوال ما را برای خودمان نپرسید یک بار نمی‏گوید آقا می‏خواهم فقط حالت را بپرسم بس. اصلا محبت واقعی این است که طرف را برای طرف دوست داشته باشی نه طرف را برای خودتان.

ما خدا را برای خدا بخواهیم نه خدا را برای امکانات مان این داستان آموزنده را باز بشنوید. آقا امام باقر آمده بودند حج همزمانی که امام وارد مسجد الحرام شدند هشام بن عبدالملک هم وارد شد. هشام‌بن عبدالملک خلیفه اموی بود با گروهی امرای بنی‏امیه از یک قسمت دیگری مسجد الحرام وارد مسجد الحرام شد آن سال یک اتفاقی افتاده بود. حاکم مدینه یکی از باغات امام باقر را به ظلم مصادره کرده بود. گرفته بود باغ حضرت را یک عده از شیعیان همراه امام حضرت بودند دیدند هشام وارد شد یکی از ارادتمندان حضرت گفت یابن رسول الله فرصت خوبی است خلیفه الآن در مسجد الحرام است بروید به خلیفه اموی بگویید. بگویید این باغ را والی مدینه به ظلم از شما گرفته حکم برگشتن باغ را از خلیفه بگیرید. آقایان ما بودیم نمی‏کردیم می‏گفتیم حق ما است. من گاهی اوقات بارها دیدم در جلسات امام حسین یک مسئولی وارد می‏شود دیگر طرف کار ندارد دارند دعا می‏خوانند منبر هستند از این گوشه مجلس طرف بلند می‏شود بغل دست آن مسئول آقا یک چیزی بنویسید بابا کجا آمدی؟ حداقل حرمت جلسه را حفظ کن حرمت امام حسین را حفظ کن حرمت مسجد را حفظ کن یادش می‏رود که برای امام حسین آمده یک مسئولی که یک چند صباحی کار دستش است یکدفعه همه چیز را فراموش می‏کند بروید از خدا بخواهید روحیه بی‏نیازی از غیر خدا در شما شکل بگیرید. روحیه بی‌نیازی همینی که در امام باقر است آمد به حضرت گفت آقا بروید به هشام بگویید به ظلم این باغ را از شما گرفتند باغ را برگرداند قطعا اگر امام باقر می‏رفتند طرح می‏کردند مساله را هشام‌بن عبدالملک برای ظاهر سازی هم که بود خواسته امام را اجرا می‏کرد برای اینکه بگوید ما به اهل البیت ارادت داریم ما دوست داریم خاندان اهل البیت را می‏گفت غلط کرد حاکم مدینه باغ باید برگردد. تا گفت آقا بروید به هشام بگویید باغ را برگرداند امام فرمودند «ویحک» وای بر تو امام فرمودند من در مسجد الحرام از خدا هم باغم را نمی‏خواهم چه برسد به هشام. شیعه یاد بگیر از امام باقر حرم امام رضا می‏رویم چیزهایی می‏گوییم که آنجا جایش نیست. آنی که باید بگوییم نمی‏گوییم. نسخه پیچیدیم همه‏اش در دنیا غرقیم اصل را ول کردیم که اگر آن اصل اتفاق بیفتد تمام اینها حاشیه است. این‌ها رقم می‏خورد. چون‌که صد آمد نود هم پیش ماست. صد را ول کردیم. گفت آقا شما پس در مسجد الحرام برای چی آمدید؟ این را من به شما می‏گویم ان شاء الله راه حج باز بشود با سقوط این آل سعود وهابی مسجد الجرام رفتید کنار کعبه قرار گرفتید این جمله امام باقر را آنجا بگویید. یاد کنید آنجا کنار کعبه. گفت آقا شما آمدید مسجد الحرام از خدا چه بخواهید؟ آقا فرموده‏اند من آمده‏ام مسجد الحرام از خدا خدا را بخواهم. از خدا، خدا را بخواهم. بگویم خدایا یک لحظه ما از شما جدا نشویم. همین.

با خدا باش و پادشاهی کن

بی خدا باش و هرچی خواهی کن

آنی که با خدا است همه چیز دارد. «من کان لله کان الله له»[5] با خدا بودی خدا با شماست. این مشکلات مال این است که با خدا نیستیم اگر کسی با خدا بود مریضی هم برایش لذت است. یک کسی از امیرالمومنین پرسید این بندگان خوب خدا وقتی بیمار می‏شود حضرت فرمود یک شعفی خدا به اینها می‏دهد در همان حالت بیماری لذت می‏برد. حالا بنده حسش نمی‏کنم نیستم در آن مقام. مومن آنی که با خدا است خدا بیماری هم که می‏دهد درک و ظرفیت و تحمل را هم عنایت می‏کند.

لذا این روحیه بی‏نیازی که در سخنی امیرالمومنین می‏فرماید «الغنی الاکبر»[6] بی‏نیازی بزرگ حالا ببینیم ما گاهی می‏گوییم بی‏نیازیم الحمد لله محتاج کسی نیستیم محتاج بچه‏های‌مان نیستیم وضع مالی مان خوب است زندگی مان می‏چرخد این بی نیازی ظاهری است. بی نیازی بزرگ می‏دانید چیست؟ امیرالمومنین می‏فرماید «الغنی الاکبر الیاس عما فی ایدی الناس»[7] غنای اکبر این است که از آنچه که دست مردم است مایوس شویم اگر این حالت در شما است خدا را شکر کنید. چشم‏تان به دنبال پول و مقام موقعیت دیگران نباشد. این عالی‏ترین جلوه بی‌نیازی است. لذا انسان‏ها فریفته نمی‏شوند فراز و نشیب دنیا عوض شان نمی‏کند چون ذره‏ای وابستگی به این ظواهر فریبنده دنیا ندارد. «الغنی الاکبر الیاس عما فی ایدی الناس»[8] این هم نکته دیگر که مخصوصا جوانان عزیز چون یکی از مصائبی که انسان‏ها را می‏برد به سمت انحراف به سمت گناه، همین چشم طمع به فرصت‏ها موقعیت‏ها امکانات یکدیگر داشتن است. این چشم طمع‏ها اخلاص‏ها را می‏آورد پایین. ایمان‏ها را سست می‏کند این هم نکته دیگر.

مطلب دیگری را که من عرض کنم باز در رشد و تعالی انسان‏ها مخصوصا برای جوان‏ها بسیار موثر است رعایت توکل در زندگی است. ببینید توکل مرحوم شیخ بهایی اعلی الله مقامه می‏فرماید «التوکل کِلَهُ الامر کله الی الله» کار بکنید زحمت بکشید نتیجه را از خدا بخواهید. شما وظیفه‌تان را خوب انجام بدهید چه در می‏آید آن با خدا مربوط است.

یکی کسی آمد محضر امیرالمومنین حضرت در یک حدیثی گزینش خودشان را از کتاب‏های بزرگ آسمانی که نام بردند از قرآن امام فرمودند من این آیه را برگزیدم «و من الفرقان»[9] «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[10] از قرآن این آیه را انتخاب کردم کسی که به خدا توکل کند خدا او را کفایت می‏کند شما یک نفر را دارید به خدا توکل کرده باشد خدا کفایتش نکرده باشد. یک مورد دارید؟ واقعا بگوید من برای خدا دادم و خدا نداد. برای خدا حرف زد خدا حمایت نکرد. محال است. مگر اینکه در کارش یک ناخالصی است. توکل یعنی تفویض کارها برای او. خدا را در کار دیدن.

امیرالمومنین می‏فرماید از کل قرآن این قسمت از آیه سه سوره طلاق «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» امام می‏فرماید انتخاب من از کل قرآن این آیه است. این پیام هم دارد.

یعنی همه قرآن شما را باید برساند به توکل به خدا. اگر بنده قرآن می‏خوانم به سر می‏گیرم حفظ می‏کنم ولی گاهی اوقات ایمانم به پول در کارتم از ایمانم به وعده خدا بیشتر است. این هنوز نرسیدم به توکل. متوکل کسی است که باور دارد خدا زیر بار منت او قرار نمی‏گیرد. یقین دارد انفاق کرد خدا پاسخ می‏دهد. بارها بنده عرض کردم بعضی‏ها راه پولدار شدن را هم گم کرده‏اند بیش از نود مورد خدا در قرآن می‏فرماید بدهید می‏دهم. اینی که بعضی‏ها می‏دهند نتیجه نمی‏گیرند چون خالصانه نمی‏دهند پول مشکل دارد. محال است کسی برای خدا انفاق بکند خدا به اضعاف مضاعفه به او برنگرداند. گاهی اوقات طرف نپرداخته ریختند در حسابش. بارها من دیدم افرادی که می‏گوید آقا ما نیتش را کردیم خدا رحمت یکی آقای حاج ناصر آقای ذوجاجی بود که حالا حاج آقای ارتفاعی می‏شناختن ایشان را تو بازار بود ایشان روضه هم می‏گرفت خدا رحمت شان کند حالا ببیند کار خیر یک‌دفعه به ذهن انسان می‏آید تاجر پارچه بود در بازار وکیل. و خدا رحمت کند پدر ایشان را از خوبان بودند ده شب ایام فاطمیه در منزل شان خیابان ولی‌عصر قصر الدشت ایشان روضه می‏گرفت من دیده بودم این آقای حاج ناصر آقای ذوجاجی از شش ماه مانده به سال خمسی‏اش می‏آمد چک‏های مدتی می‏داد برای 9 ماه بعد می‏آمد خدمت حاج آقا در همین دفتر می‏گفت آقا من سال خمسی‏ام شش ماه دیگر است چک می‏خواهم بدهم چک می‏خواهم بدهم برای 9 ماه دیگر علی الحساب این را از ما بگیرید. حاج آقای والد هم خیلی سخت شان بود چک‏های مدتی را ایشان نمی‏گرفتند می‏گفتند آقا این چک پیش خودت باشد زمانش که رسید بیاورید بدهید دست ما. مسئولیتی می‏دهید پیش ما ما دغدغه داریم که حفظش کنیم نگه داریم یک وقت حاج آقا از او پرسید این چی کاری است که تو داری می‏کنی تو هنوز سال خمسی‏ات نرسیده بعد هم برای 9 ماه دیگر چک می‏خواهی بدهی پیش من برای چه باید باشد. ننویس همان موقع بیاور بده. این را من از حاج ناصر آقای ذوجاجی شنیدم به حاج آقا گفت آقا من ایمان دارم این چک را که می‏نویسم و لو برای 9 ماه دیگر می‏دهم تحویل شما خدا الآن می‏گذارد توی حسابم. الآن برکتش را می‏بینم. چک پاس نشده را خدا به نیت عمل می‏کند البته واقعا آدم با تقوایی هم بود آدم مومنی هم بود آقا کی دادی که ندادن به تو. کی قدم برداشتی که راه برایت باز نکردند؟ قرآن می‏فرماید «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[11] آمدی در مسیر ما حرکت کردی راه برایت باز نشد؟ صدا زدی جواب نگرفتی؟ در زدی

گفت پیغمبر که هر کس زد دری

عاقبت زان در برون آید سری

گر تو بنشیدی سر کوی کسی

عاقبت بینی تو هم روی کسی

این کار برای خداست این روحیه توکل به خداوند داشتن. که انسان ترازش را خدا در نظر بگیرد «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[12] و خدا در آیه 159 سوره آل عمران به پیغمبر می‏فرماید:

«فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»[13] رسول الله وقتی تصمیم گرفتی به کاری. می‏خواهی کاری را انجام بدی توکل به خدا کن. نترس. خدا حمایت می‏کند و خدا پشتیبانی می‏کند. حالا این توکل یک نعمتی است در هر کسی که باشد مخصوصا جوانی که آغاز راه اوست. شروع زندگی اوست با توکل قدم بردارد.

می گویند به فقیهی بزرگ عالم اسلام آخوند خراسانی که شد در راس روحانیت شیعه قرار گرفت در عراق سوال کرده بودند از دوران طلبگی‏اش ایشان گفته بودند زمانی که من طلبه بودم از خراسان عازم بودم برای نجف خودم بودم لباس تنم و دو جلد کتاب. کل دارایی من آن روز با توکل به خدا حرکت کردم خدا حمایتم کرد امروز هم در راس روحانیت شیعه هستم خدا نگذاشته ما در بمانیم.

«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[14] قطعا خدا تامین می‏کند و خدا کفایت می‏کند کسانی که به خدا توکل می‏کنند و خدا را در زندگی طارز خودشان قرار می‏دهند. یک نکته دیگر را هم من اشاره کنم محضر عزیزان جمع بندی کنم عرایض را.

یکی از نکاتی دیگر ببینید اسلام دین اعتدال است یکی کسی آمد خدمت امام صادق گفت آقا از اعتدال در اقتصاد به ما بگویید در همه کارها می‏گویند اعتدال. آقا همه زندگیت نشود پول. اسکناس اسکناس اسکناس

برده از مرد و زنان هوش و حواس

بده. پول حد دارد حتی عبادت هم باید اعتدال داشته باشد. در عبادت هم می‏گویند اعتدال داشته باشد در هر کاری در خوردنت در پوشیدنت در روابطت میانه‏روی «الاسلام هو الاعتدال» شخصی آمد خدمت امام صادق گفت آقا اعتدال در اقتصاد را برای مان مثال بزنید. امام دست کردند یک مشت خاک گرفتند در دست‏شان. گفت این را می‏بینی؟ گفت بله. آقا فرمودند این حالت که خدا داده چیزی را نه خودت می‏خوری نه به کسی می‏خورانی. این را می‏گویند بخل. این بد است. یک جوری عمل نکنید که وقتی رفتید بعد بشکن بزنند بگویند الحمد لله که مُرد به ما پول رسید خیلی بد است. تا هستید بخورید و بخورانید. امام فرمودند این حالت حالت بخل است. بعد امام دست‏شان را باز کردند اینجوری همه خاک‏ها ریخت فرمود این هم بد است. که هرچه داری بدهی برود خودت بشوی محتاج. این هم خوب نیست. مشت دیگر خاک حضرت در دست کردند دست‏شان را اینجوری باز کردند از لا به لای انگشتان حضرت یک مقداری خاک ریخت و یک مقداری در کف دست شان باقی ماند امام فرمودند این اعتدال است. چیزی بخور چیزی بده چیزی بِنه. در عبادت هم جوان‏ها اعتدال. ما بعضی جوان‏ها تندروی می‏کنند این هم بد است. همانطوری که در مسائل دنیایی تندروی غلط است در عبادت هم تند روی وزیاده روی مسموم است این روایت را بشنوید.

پیامبر اکرم فرمود «ان هذا الدین متین»[15] دین اسلام دین متین است. «فاوغلوا فیه برفق»[16] دین را با حالت رفق و مدارا بپذیرید. «و لا تکرهوا عباده الله الی عباد الله»[17] بندگی خدا را به تلخی و زشتی به بندگان خدا القا نکنید. حاج آقا می‏خواهی بچه‏ات نماز خوان شود از زمان زده‏اش نکن. گاهی اوقات ما سلیقه هم نداریم می‏خواهیم نماز خوان تربیت کنیم تارک الصلاه تربیت می‏کنیم. یک جوانی آمد به من گفت آقا نماز شب خواندن بابایم ما را تارک الصلاه کرد این همین است که پیغمبر می‏فرماید اینجوری نباشید. گفتم نماز شب بابایت. گفت بله. گفت این بابای من نماز شبش دینی است شب‏ها که بلند می‏شود تمام چراغ‏های خانه را روشن می‏کند مرد حسابی تو می‏خواهی نماز مستحبی بخوانی خواب دیگران را چرا خراب می‏کنی؟ گفت دستشویی می‏رود محکم در را به هم می‏زند که همه از خواب بپرند هی فریاد می‏زند بلند شوید تارک الصلات‏ها کی گفته که اگر کسی نماز شب نخواند تارک الصلاه است. کجا گفته‏اند ای نادان. به کسی که نماز شب نمی‏خواند می‏گویی تارک الصلاه؟ گفت بعد می‏آید می‏ایستد می‏خواهد بگوید الله اکبر یک الله اکبری می‏گوید مثلی که رعد و برق می‏آید صدای از اعشای وجودی اش می‏زند بیرون الله اکبر ما وحشت زده از خواب می‏پریم می‏گوییم خدا لعنتت کند مردم آزار. دوباره می‏رود رکوع الله اکبر گفت تا خواب ما می‏گیرد دوباره یک الله اکبر گفت اصلا این نمازش تئاتر است. خدا وکیلی این نماز است؟ پیغمبر اینجور نماز شب می‏خواند؟ اهل البیت اینگونه نماز شب می‏خواندند این همان است که رسول الله می‏فرماید. دین خدا را به تلخی و زشتی به مردم یاد ندهید. گفت حاج آقا من از اصل نماز زده شدم. می‏گویم این نماز شبی که بابای متدین ما می‏خواند گفتم بابایت که متدین نیست بابایت عادت کرده به شب زنده‏داری اینکه دینداری نیست او باید برود استغفار کند از این نماز شب. گفتم تو هم داری اشتباه می‏کنی بابایت اشتباه می‏کند بد نماز می‏خواند و بد دعوت نماز می‏کند تو هم اشتباه می‏کنی که پای حساب دین داری می‏گذاری. عزیزان دین یعنی پیغمبر. دین یعنی امیرالمومنین دین یعنی امام جعفر صادق دین یعنی قرآن من و شما که دین نیستیم. از آیت اللهش گرفته بیایید پایین فلان حاجی بازار فلان مسجدی فلان متدین فلان هیئتی اینها مسلمان هستند اسلام نیستند. بنده اگر اشتباه کردم چرا ربطی به اسلام دارد؟ ایراد زمانی کسی می‏تواند بگیرد که بیایید به معصومین ایراد بگیرد. بگوید پیغمبر نماز اینگونه می‏خواند. امیرالمومنین اینگونه نماز می‏خواند و دیگران را زده کرد. و الا فلان کس بد نماز خواند بد خواند اشتباه کرد. پیغمبر فرمود دین خدا را و عبادت خدا را به بندگان خدا به اکراه وارد نکنید یکی از دختران امام می‏گوید من شبی با بچه‏هایم جماران مانده بودیم خدمت امام می‏گوید سحر شد وقت صبح یکی از نوه‏های امام می‏گوید خواب سنگین بود دختر امام می‏گوید رفتم می‏خواستم دخترم را بیدار کنم بلند شو آفتاب زد چند بار پاشو پاشوی بلند گفتم یک دفعه امام از آن اتاق آمدند گفتند این چه اخلاقی زشتی است که شما به کار می‏برید برای دعوت نماز با تغیّر. با تندی گفت بعد امام آمدند نوازش کردند عزیزم وقت نماز است بلند شو نمازت را بخوان این زبانت که می‏چرخد بگوید عزیزم چرا با تندی حرف می‏زنی؟ چرا کاری می‏کنیم که زده بشوند؟ اکراه می‏کنیم و بچه را می‏آوریم در مسجد حالا خسته شده بابا همراهت آمده مسجد حوصله سخنرانی ندارد می‏گوید بابا بلند شو برویم. بلند شو برو. نگذار خاطره تلخی در ذهنش از آمدن مسجد روضه هیئت دعا در ذهنش بماند. بعد رسول الله فرمود «فتکونوا کراکب المنبت الذی لا سفرا قطع و لا ظهرا ابقی»[18] پیغمبر فرمود اگر با بداخلاقی و تندروی خواستید کسی را به دین آشنا کنید می‏شوید مثل سوارکار تازه‏کاری که دید بعضی‏ها تازه می‏خواهند سواری یاد بگیرند «لا سفرا قطع»[19] چون تازه کار است نمی‏تواند با این مرکب نمی‌تواند به مقصد برسد. نه به مقصد می‏رسد «و لا ظهرا ابقی»[20] نه مرکبی برایش می‏ماند. این چون وارد نیست می‏خواهد از این مرکب تندروی استفاده کند مرکب هم می‏اندازد او را زمین و می‏رود. نه مرکبی می‏ماند نه به سفر می‏رسد. این اعتدال در عبادت اعتدال در بندگی خدا خانم‏ها آقایان عبادت هم باید اعتدال داشته باشد. آقایی از خانمش گله می‏کرد می‏گفت خانم ما همه اش سر جا نماز است خانم سر جا نماز برای چی هستی؟ به امام حسین قسم زن در آشپزخانه کار کند برای خدا مثل زیارت عاشورا خواندن می‏شود من امام حسین را قسم خوردم قیامت ثابت می‏کنم. با نیت. یعنی یک زن بگوید خدایا خدمت به خانواده و شوهر را شما می‏پسندید من اگر وقتم اقتضا می‏کردم زیارت عاشورا می‏خواندم حالا اقتضا نمی‏کند در آشپزخانه هستم یقینا ثواب زیارت عاشورا را به او می‏دهند بلا شک آن نیتی که «انما الاعمال بالنیات»[21] ما در گرو نیت‏های‏مان هستیم. لذا است که همان میانه‏روی ما یک جوری عبادت نکنیم که دیگران از عبادت ما زده بشوند. بگوید آقای فلانی همه‏اش اصلا نمی‏شود به او حرف بزنی دائما دارد ذکر می‏گوید بالاخره حرف به دیگران هم برای خدا بزنید همان هم ذکر است همان صحبت شما با دیگران هم تاثیر ذکر می‏گیرد.

بسنده کنم شب اول ماه صفر برادر عزیزمان جناب حاج آقای مولا هم تشریف دارند به فیض می‏رسانند روز اول صفر حسب شواهد تاریخی، کاروان اسرا به شام رسیدند. شام سرزمینی بود که بنی‏امیه سالیان متمادی روی ذهن مردم کار کرده بودند البته گرچه در مقاتل نوشته‏اند 11 نفر از اصحاب پیغمبر که پیغمبر را دیده بودند اینها در شام بودند ولی قاطبه مردم اهل البیت را ندیده بودند آشنا نبودند با اهل البیت. حتی تبلیغات بنی‏امیه ذهن اینها را نسبت به امیرالمومنین بدبین کرده بود امیرالمومنین را تارک الصلاة می‏دانستند می‏گویند به یک فرد شامی وقتی خبر شهادت امیرالمومنین رسید گفت کجا علی کشته شد گفت کوفه کجای کوفه مسجد کجای مسجد محراب مسجد گفت علی در محراب مسجد چی می‏کرد گفتند مشغول نماز بود گفت مگر نماز می‏خواند؟ این تبلیغات بنی‏امیه است و عزیزان از تبلیغ دشمن غافل نشوید. حالا در آفت‏ها و آسیب‏های جوانی می‏گویم تبلیغات خیلی کار می‏کند این شبکه‏های مجازی امروز این رسانه‏های بین المللی این تلفن‏های همراه که در جیب هر بنی‏بشری هست و در کمترین لحظاتی با سراسر می‏توانند وصل بشوند مقدسات اعتقادی را به چالش کشیدند و به مسخره گرفته‏اند امروز یک کسی آمده بود در موبایلش گفت آقا یک چیزی نقد اذان گذاشتند یک مقدارش را گذاشت گفتم دیگر نگذار اذان را مسخره می‏کنند خدا را مسخره می‏کنند دین را مسخره می‏کنند تبلیغات است. دشمن دارد کار می‏کند من پدر من مادر من مربی من طلبه هم کار نکردم دشمن از آن طرف کار کرده هزینه کردند سرمایه‏گذاری می‏کنند ما سرمایه‏گذاری نمی‏کنیم ما هزینه نمی‏کنیم من خدا به من داده نمی‏گیرم دوتا کتاب بدهم دست دوتا جوان مسلمان بگویم این کتاب‏ها را بخوان امام حسینت را بهتر بشناس. ولی یهود دارد این کار را می‏کند اسرائیل دارد این کار را می‏کند یکی از فعال‏ترین مراکز شیعه شناسی امروز روی کره زمین در تلاویو اسرائیل است دارند کار می‏کنند که ببیند شیعه را چگونه از تشیع جدا کنند؟ چگونه وارد بشوند و الآن هم در این گزارشات‏شان می‏گویند قدم به قدم آمدند جلو اول نسبت به خانم‏ها گفتند چادر را از مشکی بکنیم رنگی. چادر رنگی مانتوی بلند این‏ها در گزارش‏های یهودی‏ها است که دارم می‏گویم مانتو بلند و پوشیده و مشکی بشود مانتوی رنگی مانتوی رنگی مانتوی کوتاه مانتوی کوتاه اوضاعی که شما امروز دارید می‏بینید. رفته رفته بی حجابی. الآن شما می‏بینید در بعضی از اماکن معابر بعضی خانم‏ها با گستاخی دیگر روسری را بر می‏دارد دیگر دارد عادی هم می‏شود بعد هم می‏گویی حرف بزن می‏گوید ولش کن حرف به اینها اثر ندارد صحبت فایده ندارد من دو سال قبل در یک بانکی بودم حالا چهار راه زرگری بانک صادرات یک کاری داشتیم نشسته بودم رئیس بانک هم نشسته بود دیدم یک خانم در صف مشتری‏ها است سر برهنه ایستاده در صف مشتری‏ها من یک لحظه دیدم اول تردید کردم گفتم شاید روسری اش افتاده بعد دیدم اصلا روسری هم ندارد به آن مسئول انتظامات بانک گفتم بیا یک آقایی در جداری بود آمد گفتم این خانم روسری سرش نیست گفت نه گفتم برو بهش تذکر بده گذاشتنت این‌جا برای چی؟ فقط پول را بدزدند باید جلویش را بگیری خوب دین دارد دزدیده می‏شود عقیده دارد دزدیده می‏شود گفتم برو بهش تذکر بده گفت حاج آقا ولش کن اینها حرف اثر ندارد به رئیس بانک گفتم شما یک تذکری بده گفت حاج آقا ما از این چیزها زیاد می‏بینیم شما خیلی خودتان را ناراحت نکن نگاه شان نکن شدیم این. کارمندش حرف نزد شاید سی چهل نفر در بانک بودند حرف نزد این خانم کارش تمام شد آمد برود گفتم خوب حالا ما. خدا می‏فرماید این‌ها حرف نزدند چرا شما حرف نزدید چرا تو ساکت ماندی؟ آمد برود تا آمد این خانم از بانک بیرون گفتم خانم خانم جلو همه ببیند فساد اگر علنی شد باید علنی حرف بزنید فساد پنهانی پنهانی. اگر کسی در خلوت خودش یک کار خلافی می‏کند آبرویش را در جمع نبر ولی اگر کسی آمد بی آبرویی در جمع می‏کند در جمع باید به او تذکر داد. گفتم خانم خانم برگشت گفت بفرمایید. گفتم اینجا کجا است؟ گفت شیراز است گفتم دین و ایمان شما چیست؟ گفت من مسلمانم گفتم کجا اسلام به شما اجازه داده این‌جوری بیاید بیرون رو سری‏ات کو؟ سر برهنه آمدی مسلمانی این‌جوری آمدی بیرون؟ گفت خدا در قرآن فرموده فقط حجاب برای زن‏های پیغمبر است زن‏های دیگر نمی‏خواهد حجاب رعایت کند گفتم آیه قرآن هم تحریف می‏کنی؟ کجای قرآن خدا فرموده حجاب مال زنان رسول الله است؟ تفسیر به رای از قرآن می‏کنی؟ گفت من دیگه فهمم همین است درکم همین است ول کرد رفت. یک چند دقیقه‏ای گذشت دیدم برگشت گفت آقا آقا گفتم بفرمایید با همان سر برهنه مردم یک چیزی به شما بگویم متدین پا منبری‏ها منتظر باشید خدا عقوبتی که به متدینین می‏کند سخت از عقوبتی است که به افراد بی‏تدین می‏کند چرا؟ چون اینها می‏بینند حرف نمی‏زنند. می‏بینید بی‏خیالید می‏بینیم عروس‏مان یک جور دیگر می‏رود داماد دارد یک کار دیگر می‏کند بچه‏های‏مان یجور دیگر ساز را کوک می‏کنند می‏گوید ولشان کن قربونش برم دلگیر می‏شود. برگشت گفت آقا آقا گفتم بفرمایید. گفت ببینید در اسلام زن عجوزه حجاب نمی‏خواهد رعایت کند همان زنه گفت. گفت من یک زن عجوزه هستم حجاب نمی‏خواهد داشته باشم اینها القائات همین ماهواره‏ها است. شبکه‏ها است در گوش این‌ها کردند به دروغ. گفتم عجوزه می‏دانی به کی می‏گویند؟ عجوزه به یک پیر زنی دم دم مرگ پمپرزی می‏گویند یک اسلکتی از او مانده اصلا کسی رغبت نمی‏کند که به او نگاه جنسی کند به این می‏گوید عجوزه تو عجوزه هستی با این وضعت؟ با این هیکلت؟ گفت اصلا من یک زن عجوزه هستم یک زن نفهم هستم دلم خواسته اینجوری بیایم. گفتم خوب برو. جلو همه ثابت کردی هم عجوزه‏ای هم نفهمی. بعد که رفت به رئیس بانک گفتم می‏دانی ما چه مشکلی داریم در جامعه؟ یک نفر می‏گوید ده‏ها نفر ساکت هستند. اینها کجا بزرگ شدند؟ اینها دخترها و زن‏های کدام خانه هستند. شیراز جنت تراز است؟ اینها در خانه‏شان مرد ندارند بزرگ‏تر ندارند برادر ندارند؟ پدر ندارند؟ همسایه ندارند؟ می‏آید در جامعه هیچ کس حرف نمی‏زند یک نفر حرف می‏زند آن یک نفر می‏شود بدهکار. و این هشدار را بگویم و تمام روضه بخوانم خدا به شعیب پیغمبر فرمود شعیب صد هزار نفر از امتت را می‏خواهم مجازات کنم شصت هزار نفر خوب‏ها چهل هزار نفر بدها. یعنی سه پنجم عذاب برای خوب‏ها دو پنجم برای بدها حضرت شعیب عرض کرد خدایا بدها بد کردند خوب‏ها چرا؟ خطاب شد این‌ها گناه را دیدند و حرف نزدند. اینها اعتراض نکردند الآن اسرائیل در گزارشات شان می‏گویند ما رفته رفته گام به گام آمدیم در بحث خانم‏ها بی حجابی را داریم جا می‏اندازیم. بی عفتی را جا می‏اندازیم اسلام با آرایش مخالف نیست اما می‏گوید زن مسلمان آرایش در جای خودش. نه در ملأعام نه اینکه جامعه را به فساد بکشی. نه اینکه طلاق رو به افزایش ازدواج رو به کاهش کشیده شود. خوب وضع شام وضع عجیبی بود. مثل فردا به حسب تاریخ هزار زن رقاصه بنی‏امیه بسیج کرده بودند دور کجاوه حضرت زینب می‏کوبیدند و می‏رقصیدند حالا شما ببینید اسرا چه حالی داشتند؟

میان همه دلها امان از دل زینب

سرهای بریده بالای نیزه، این زن‏های رقاصه می‏رقصیدند دف می‏زدند شادی می‏کردند ورود اسرا به شام صبح بود ورود اینها به خرابه شام غروب بود یعنی یک روز اینها را در شام گرداندند و شادی می‏کردند مردم. به قول یکی از بزرگان می‏گفت من در عجبم آقا زین العابدین حضرت زینب اینها نماز ظهر و عصرشان را بر فراز شتر با چه حالی خواندند؟ اینها پای دین ایستادند استقامت به خرج دادند آقای سهل صاعدی از اصحاب رسول الله بود می‏گوید دیدم مردم لباس نو پوشیدند شهر را آزین بستند گفتم چه خبر است؟ گفتند خارجی آوردند مردهای شان را کشتند زن و بچه‏های‏شان را اسیر آوردند مردم دارند شادی می‏کنند سهل ساعدی می‏گوید آمدم دیدم نزدیک یک وقت دیدم امام زین‌العابدین روی مرکب است گفتم ای وای بر من اینها می‏گویند خارجی نوه رسول الله را به اسارت گرفتند؟ می‏گوید آمدم خدمت امام سجاد عرض کردم السلام علیک یابن رسول الله سلام بر تو ای فرزند رسول خدا ای کاش مرده بودم و امروز شما را در این هیئت با این وضع نمی‏دیدم می‏گوید گفتم آقا کاری از دستم می‏آید کمک کنم؟ هر کاری از من بیاید بفرمایید انجام بدهم آقا فرمودند سهل ساعدی آیا پول همراهت تو است؟ گفتم آقا پول دارم فرمودند سهل ساعدی ببر یک مقداری پول بده به این نیزه دارهای که سرهای بریده را بالای نیزه کردند بگو این نیزه‏ها سرها را از بین کجاوه‏ها ببرند بیرون دوتا مطلب را امام فرمود عرض کنم به فیض برسانم اول فرمود این سرها را از بین کجاوه‏ها بیرون ببرند دیگر زن و بچه‏ها طاقت دیدن سرهای بریده را ندارند. اما یک جمله دیگر هم حضرت به سهل ساعدی فرمود. فرمود سهل ساعدی بگو این سرها را از بین کجاوه‏ها نیزه‏دارها خارج کنند تا مردم شام به این سرها نگاه کنند این قدر به حرم آل الله نگاه نکنند.

همه بگویید غریب حسین.

 

[1] . کافی، ج 3، ص 382.

[2] . کافی، ج 3، ص 382.

[3] . کافی، ج 3، ص 382.

[4] . الغیبه للنعمانی، ص 245.

[5] . شرح مصباح الشریعه ص 178.

[6] . نهج البالغه، ص 534.

[7] .نهج البلاغه، ص 534.

[8] .نهج البلاغه، ص 534.

[9] . جامع الاخبار ص 184.

[10] . طلاق 3.

[11] . عنکبوت 69.

[12] . طلاق 3.

[13] . آل عمران 159.

[14] . طلاق 3.

[15] . کافی، ج 2، ص 86.

[16] . کافی، ج 2، ص 86.

[17] . کافی، ج 2، ص 86.

[18] . کافی، ج 3، ص 222.

[19] . کافی، ج 3، ص 222.

[20] . کافی، ج 3، ص 222.

[21] . مصباح الشریعه، ص 53.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه