استاد حدائق روز سه شنبه 26 مرداد 1400 مصادف با هشتمین روز از ماه محرم در منزل آقای شهریزی به بیان ادامه مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[1]

سخن از موجبات رحمت در زندگی بشر بود. بحث به اینجا رسید که یکی از عواملی که موجب رحمت الهی و نزول رحمت می‏شود یاد خدا بودن و ذکر است. خود اینکه انسان خدا را فراموش نکند این اسبابی می‏شود برای گسترش رحمت آیاتی فراوانی هم در قرآن ناظر به همین معنا است. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم»[2] شکر کردید شکر یعنی یادت نرود که نعمت مال خدا است. این حافظه این زبان این موقعیت این سواد این ثروت این خانواده مال شما نیست. با خودت که نیاوردی که با خودت ببری. یک آقایی می‏گفت مال من، گفتم از کجا آوردی؟ پای سفره خدا نشستید لخت آمدید دنیا حافظه به تو دادند آبرو دادند موقعیت دادند تاییدت کردند تا امروز حالا گردن فرازی می‏کنی؟ ما یاد نرود نعمت‏ها سپاسگزاری می‏کنیم خود این سپاسگزاری و تشکر سبب افزایش نعمت می‏شود. پس یاد خدا بودن و ذکر سبب نزول رحمت می‏شود بر انسان‏ها که حالا ذکر به معنای کلی دیروز اشاره کردیم هم ذکر عملی هم ذکر قلبی هم ذکر لسانی اینها همه موجب رحمت می‏شود. از عوامل دیگری که ما در روایات داریم کلام صریح امیر مومنان ناظر به همین معنا است گذشت و عفو از فرصت‏ها و موقعیت‏های خوبی است که ما را مشمول رحمت می‏کند. علی (علیه السلام) می‏فرماید: «بالعفو تستنزل الرحمه»[3] به واسطه عفو رحمت را بر خودتان جاری کنید ساری کنید. ضریب گذشت و آستانه تحمل تان را بالا ببرید بالاخره بخواهید مقابله به مثل کنید در هر کاری شایسته نیست یکی از ویژگی‏های مکارم اخلاق پیغمبر می‏فرماید «ان تعفو عن من ظلمک»[4] یک حدیث معروف قدسی است که پیامبر فرمود خدا من را به نه دستور، سفارش کرد من هم امت اسلام را به این نه دستور سفارش می‏کنم. اینها شاکله کار رسول الله است. و رمز موفقیت. امروز مدیران ما مسئولین ما ثروتمندان ما پدران ما مادران ما جامعه ما باید این را بکند طراز کار. یکی از این نه تا مطلب رسول الله فرمود خدا به من توصیه فرمود به کسی که در حقم بدی کرده من گذشت کنم. «ان تعفو عن من ظلمک»[5] بگذرم و عفو کنم نسبت به آن که اشتباهی مرتکب شده این اگر در جامعه اتفاق بیفتد مردم از یک ظرفیت بالایی برخوردار باشند به نام گذشت به نام عفو، حس انتقام گرفتن را کینه ورزی در وجود اینها شکل نگیرد این درون آلوده انسان را از رشد و تعالی باز می‏دارد. یک خانم کهنسالی بود گفت آقا من مادر شوهرم را حلال نمی کنم آمده بود حساب خمسش را بپردازد گفتم چرا؟ چیکار کرده در حقت؟ گفت سر سفره عقد جلو همه با یک برخورد بدی به من گفت عسل بکن دهن داماد. گفتم این داستان مال چند سال قبل است؟ گفت مال قریب 50 سال قبل. 50 سال تربیت نشده. درون آلوده است. یک فرمول استجابت دعا را من امروز، مزد امروز به شما بدهم اینطور نیست که در خانه خدا رفتی الهی العفو راحت ببخشد آداب دارد. شرایط دارد. لقلقله زبان که نیست خودت را بازی می‏دهی؟ الهی العفو باید در چارچوب خودش باشد یکی از آن شرایط امام صادق می‏فرماید می‏خواهی خدا ببخشدت؟ اول بگذر از کسانی که در حقت بدی کردند تا خدا بگذرد از تو.

ما حاضر به گذشت نیستیم بعد می‏گوییم خدایا هر کسی ما در حق او اجحاف کردیم بدی کردیم اسباب مغفرت ما را فراهم کن ولی خودمان حاضر به گذشت نیستیم. امام فرمود: وقتی می‏خواهی در خانه خدا بروی بگو خدایا هر کسی در حق ما خطایی کرده ما گذشتیم بخشیدیم دستت خالی نمی شود دستت را داری پر می‏کنی و خدایا آنهایی که ما در حق آنها خطا کردیم به دل آنها هم بینداز آنها هم از ما بگذرند.

سخت گرفتی برادر خواهر قیامت کسانی هستند که به تو سخت بگیرند. ببینید این اصل اخلاقی امروز در جامعه شکل بگیرد. خانواده‏ها گاهی اوقات زن و شوهر کدورت وجود اینها را پر کرده این دادگاه‏ها را ببینید مسائل خانواده مسائل اجتماعی گاهی اوقات روحیه گذشت در انسان‏ها نیست می‏خواهی آقا مشمول رحمت شوی. «بالعفو تستنزل الرحمه»[6] البته امیر المومنین  یک جمله دارند که کجاها باید بخشید حضرت می‏فرماید جایی بگذرید و ببخشید که طرف پشیمان است. یک کسی خطایی کرده ولی قلدری می‏کنه می‏گوید آقا کردم دلم خواست خواستی ببخش خواستی نبخش. این را نباید ببخشد این پشیمان نیست. اگر طرف از کرده خودش پشیمان است آمد گفت آقا ما این حرف اشتباه را زدیم این کار غلط را کردیم ما این برخورد را نباید در حق شما می‏کردیم حالا پشیمانیم اینجا جایی است که علی (علیه السلام) می‏فرماید «العفو عن المقر لا عن المصر»[7] عفو آنجایی است که طرف اقرار به خطا دارد. اعتراف می‏کند اشتباه کردم. مصر به اشتباه نیست. که بگوید کاری خوبی کردم اینجا بگذریم. ولی گاهی طرف مصر است آن شخص مصر را خدا هم نمی بخشد. خدا هم نمی بخشد. طرف آمد به امام صادق عرض کرد آقا توبه مقبول نشانه‏اش چیست؟ حالا کدی که امام صادق می‏فرماید من محضر عزیزان عرض کنم.

از کجا بفهمیم توبه مان را خدا قبول کرده است؟ امام فرمود نشانه توبه مقبول این است که از آن کاری که توبه کردی دیگر در آینده سراغش نروی. بد اخلاق بودی، توبه از بد اخلاقی کردی دیگه از شما سر نزند. کوتاهی در واجباتت می‏کردی. توبه کردی دیگه تعلل و کوتاهی نکن. این نشانه توبه مقبول است. و الا من بگویم الهی العفو دوباره فردا روز از  نو روزی از نو این نشد. آیه که تلاوت شد آیه 159 سوره مبارکه آل عمران. این آیه را مرحوم علامه طباطبایی اعلی الله مقامه حالا شاید مثال بیاورم بر موضوع خودمان و بحث خودمان این آیه بعد از اتمام جنگ احد نازل شد. جنگ احد با شکست مواجه شدند مسلمانان. جنگ اول تجربه شیرین پیروزی جنگ احد با هفتاد شهید مسلمانها شکست خوردند وضعیت رسول خدا هم وضعیت سختی بود پیامبر تا آستانه شهادت پیش رفت. امیرالمومنین و شخصیت‏های برجسته در عالم اسلام به شهادت رسیدند در راس اینها حضرت حمزه سید الشهدا عموی رسول الله. خوب علت این شکست هم دو تا مطلب را در تاریخ ذکر می‏کنند می‏گویند یکی رسول الله قبل از برپایی جنگ دشمن در راه بود پیامبر به مشاوره گذاشتند نظر خواهی کردند که ما با دشمن کجا بجنگیم؟ خود پیامبر اعلام کرد به نظر من تو مدینه بمانیم. مسلمانها در مدینه قرار بگیرند از شهر خارج نشویم. دشمن بیرون شهر ما از داخل شهر با دشمن مواجه شویم. این نظر رسول الله بود. مسلمانها طعم شیرین پیروزی بدر اینها را مغرور کرد یک وقت خدا درحقت لطف کرده نباید خودت را گم کنی. نباید تکلیف را فراموش کنی. اینها می‏گفتند یا رسول الله ما در بدر دشمن عده و عُده شان کم بود شکست شان دادیم در احد که ما تجهیزات مان نفرات مان تجربه مان بیشتر شده چرا در شهر بمانیم و از داخل شهر بجنگیم برویم در خارج از شهر با دشمن رو به رو شویم. پیامبر چون بنای شان بر مشورت بود گفتند نظر اکثریت این است برویم بیرون. احترام گذاشتند به آراء عمومی. و حال آنکه نظر رسول الله یک چیزی دیگر بود. و این هم نفهمی آن مسلمانهای بود که روی رای پیامبر رای دادند. بابا وقتی رسول الله دارد نظر می‏دهد شخصیتی که با عالم غیب وصل است این هم به عزیزان عرض می‏کنم وقتی ما مشورت می‏گیریم یک فرد صاحب نظری کارآمدی خبره‏ی دلسوز دارد نظر می‏دهد دیگه روی نظر او نظر ندهید یا مشورت نگیر یا اگر گرفتی اهتمام بده به این مشورت. آمدند نیروها در احد مستقر شدند و دشمن هم آمد تمرد دوم هم این بود پیامبر در جبل الرماد عزیزانی که مدینه مشرف شدید تنگه سوق الجیشی است که جایی حساسی بود پیامبر سعید بن جبیر با 50 نفر را مامور کردند گفتند که این تنگه را حفظ کنید ما چه شکست بخوریم و چه پیروز شویم شما اینجا را خالی نکنید دشمن از پشت ما را دور نزند محاصره نکند. خوب جنگ هم شروع شد در همان اثنای جنگ و شروع جنگ پیروزی به نفع مسلمانها داشت رقم می‏خورد مسلمانها رفتند که دشمن را از صحنه خارج کند این رزمنده‏های که تو این تنگه قرار بود خالی نکنند اینها رها کردند تنگه را. برای همراهی با مسلمانها حالا بعضی‏ها به قصد غنائم جنگی آمدند تو میدان جنگ خالد بن ولید با دویست سرباز از دور رصد می‏کرد تا دید تنگه تخلیه شد اینها از تنگه وارد شدند مسلمانها را قیچی کردند از پشت و از جلو جنگی که داشت می‏رفت به سمت پیروزی شد شکست. حمزه شهید شد مصعب بن عمیر شهید شد عبدالله بن جش شهید شد هفتاد شهید. پیامبر تا آستانه شهادت رفت. خوب بعد از اینکه واقعه احد تمام شد رسول الله می‏آمدند به سمت مدینه پیامبر خیلی ناراحت بودند. به دو دلیل یکی اینکه اینها مشورت رسول الله را قبول نکردند رسول الله فرمود بمانید در مدینه اینها نپذیرفتند و دوم جبل الرماد را رسول الله فرمود تخلیه نکنید تخلیه کردند ابلاغیه خدا نازل شد. این آیه را علامه طباطبایی مفسرین می‏فرماید بعد از احد «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[8] رسول الله رحمت خدا شامل حالت شده با مردم نرمی.

اگر شما یک انسان بد اخلاق خشن غلیظ القلب بودی همه از دورت پراکنده می‏شدند. نکته مهم در این قسمت آیه مردم رمز موفقیت تان در اخلاق است. پول محبوبیت نمی آورد مقام محبوبیت نمی آورد بعضی‏ها بر تن‏ها جسم‏ها حاکم هستند ولی بر دل‏ها حاکم نیستند. گاهی اوقات می‏بینید پدر در خانه پایگاه ندارد مادر در خانه پایگاه ندارد چون اخلاق ندارد. پیامبر شما اگر اسلام را پیش برد در بدترین شرایط فرهنگی در زمان خودش. مردمی متعصب، بت پرست، عقب افتاده، متهجر، آیت الله سبحانی می‏نویسد بعضی از این جنگ‏های جاهلیت به خاطر یک دانه ملخ بود. سر یک دانه ملخ، جنگ قبیله‏ای شکل می‏گرفت انسانیت مرده بود. دخترها زنده به گور می‏کردند. اصلا ننگ می‏دانستند دختردار بودن را. در آن شرایط آشفته بازار پیغمبر کار را شروع برد و پیش برد و به نتیجه رساند خدا می‏فرماید اخلاق شما سبب شد. نماز شب خوان‏ها باید با اخلاق باشند. حزب اللهی‏ها باید با اخلاق باشند. هیئتی‏ها باید با اخلاق باشند. مسجدی‏های ما امان از متدین بد اخلاق. مردم پیغمبرتان اخلاق داشت. اسوه اخلاق بود. و خدا این را به پیامبر تذکر می‏دهد «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»[9] ما امروز تو همین جامعه امروز ما بهائیت با اخلاق دارد جذب می‏کند. من مسلمان با بد اخلاقی دارم دفع می‏کنم.

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»[10] اخلاق، پیغمبر هیچ کس در سلام کردن بر او پیشی نمی‌گرفت ما چقدر حاضریم به دیگران سلام کنیم؟ پدر عارش می‏شود به فرزندش سلام کند. بابا از پیامبر یاد بگیر. عارمان می‏شود به یک نوجوانی سلام کنیم. رسول الله به هر که می‏رسید سلام می‏کرد حتی به بچه‏های کوچک تو کوچه‏های مدینه. این اخلاقه. برترین شخصیت نظام خلقت است با سلام کردن تو کوچک می‏شوی؟ حالا ما نگاه می‏کنیم می‏گوییم آقا سلامت یادت رفت سلامت را خوردی خوب مومن اگر سلام خوب است چرا تو نمی کنی. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ‏»[11] چرا یک چیزی می‏گویی که عمل نمی کنی؟ پیامبر اسوه اخلاق بود خدا می‏فرماید این اخلاق سبب پیشرفت اسلام شد سبب رشد عقاید دینی شد. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ»[12] تازه اینم لطف خدا است این هم نکته است عزیزان اگر اخلاق خوب دارید نگویید خودم. بگویید خدا. خدا می‏فرماید رسول الله این اخلاق خوبت «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّه»[13] این رحمت خدا است لطف الهی است باز آنجا نگویی من. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»[14] شما اگر یک انسان بد اخلاق سختگیر غلیظ القلبی بود همه از دورت پراکنده می‏شدند. این نکته اول که خدا می‏فرماید رسول الله اخلاق شما اینها را آورد تو جبهه. اخلاق شما سبب شد اسلام پیشرفت کرد. به این خلاق خدا سوگند یاد کرده «إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم»[15] و امروز شما در جامعه می‏بینید افراد موفق افراد با اخلاق  هستند.

یک آقایی به من می‏گفت حاج آقا من فلان جنس را که می‏خواهم خانه ام مالی آباد است می‏آیم می‏خرم گفتم خوب این جنسی که شما می‏خرید شاید ده‏ها مغازه تو این مسیر طولانی از شمال شرق تا برسی تو راهت هستند این یعنی تخفیف متنابهی می‏دهد گفت نه حاج آقا این قیمت همان‏ها را می‏دهد منتها بسیار فردی با اخلاقی است من مشتری اخلاقش هستم. جنس که همه جا هست ما دنبال اخلاق هستیم. اخلاق یک خانمی آمد می‏گفت شوهر من صبح‏ها که می‏رود بیرون بچه‏ها می‏گویند الهی خبرش را بیاورند چیکار کرده؟ حمال خوبی است پول خوبی جمع می‏کند اما پدری بلد نیست. اصل را گذاشته زمین. بر داشته ام هر آنچه بگذاشتنی است بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است. فکر می‏کنیم رسالت فقط تو تکاثر اموال است. خدا می‏فرماید رسول الله حالا که داری بر می‏گردی اخلاقت اینها را جذب کرده چند تا دستور خدا به پیامبر در این آیه می‏دهد اولین دستورش این است «فَاعْفُ عَنْهُمْ»[16] بگذر از اینها. حرفت را گوش نکردند رای شما را نپذیرفتند «فَاعْفُ»[17] از اینها بگذر. «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»[18] برای اینها استغفار کن خیلی بالاتر از «فَاعْفُ»[19] ما گاهی اوقات یک کسی را می‏بخشیم ولی دیگه دعایش نمی کنیم حالا چند تا آدم دیدی بگوید آقا من به شما بدهکارم ندارم بدهم. بگوید من گذشتم از تو نمی خواهد بدهی دعا هم می‏کنم خدا مشکلاتت را حل کند خیلی مهم است بیاید بگوید حاج آقا حاج خانم غیبتت کردم پشیمانم بگویید من گذشتم و دعا می‏کنم که دیگه خداوند توفیقی به تو بدهد که هیچگاه غیبت نکنی. این مهم است اینها توصیه‏های خدا است به رسول الله. «فَاعْفُ عَنْهُمْ»[20] اینها رهای تان کردند رفتند مشورت شما را اهمیت ندادند. «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»[21] برای اینها استغفار کن. «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»[22] مرحبا بناصرنا امروز روز بازگشت آزادگان به ایران هم می‏باشد که خوب خدا را شاکریم که الحمد لله این جنگی که اتفاق افتاد به شایستگی و به سربلندی به پایان رسید و عزیزانی که سالها مجاهدت کردند بازگشتند من دو سه شب قبل در یکی از سخنرانی‏ها عرض کردم گفتم که از مصادیق تکریم و تجلیل حالا صبر و شکیبایی یکی از مصادیقش تجلیل از کسانی است که در این عرصه صبر کردند همین مجلس هم اشاره کردم آزادگان مدت‏ها سال‏ها اینها در زندان‏های دولت بعثی عراق بودند رزمندگان و کسانی که جانبازان دفاع مقدس این را ما فراموش نکنیم این حقوق ارزنده‏ای که اینها بر همه ما دارند. خوب پیامبر می‏فرماید خدا می‏فرماید «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»[23] استغفار کن باز هم با اینها مشورت بگیر حالا یک مرتبه مشورت نتیجه نداد مشورت ولی اصل مشورت زیر سوال نمی‌رود آقا عقل کل هم که هستی مثل رسول الله نیاز به مشورت داری. ما دیدید به به بعضی‏ها می‏گویید یک مشورت هم بگیر می‏گوید ما خودمان همه چیز بلدیم این معلوم است هیچ چیز بلد نیست اینهایی که غرور پیدا کردند می‏گویند ما سرمان می‏شود به ما نمی خواهد بگویی بابا خدا به حضرت سلیمان فرمود به این مورچه بگو یک نصیحتت بکند. آقا از سلیمان بالاتری؟ نصیحت کننده از مورچه پایین تر است؟ موری به سلیمان سخنی گفت که اشک از چشمان سلیمان گرفت. «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»[24] وقتی هم تصمیم گرفتید توکل به خدا کنید «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[25] لذا خود این عفو و گذشت از عواملی است که موجب رحمت می‏شود در زندگی انسانها شخصی آمد خدمت رسول الله عرض کرد یا رسول الله می‏خواهم خدا رحمم کند چیکار کنم مشمول رحمت شوم. حضرت فرمود: «ارحم نفسک»[26] اول به خودت رحم کن. می‏خواهی مشمول رحمت خدا شوی از این فرصت‏های که به تو دادند درست استفاده کن. تو داری ناسپاسی می‏کنی، به تو چشم دادند داری کفران می‏کنی زبان دادند داری کفران می‏کنی با این وجودت درست استفاده نمی کنی در مسیر آن کسی که در اختیار تو قرار داد. می‏خواهی خدا رحمت کند مشمول رحمت شوی اول به خودت رحم کن. دلت برای خودت بسوزد قرآن هم این را می‏فرماید «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً»[27] خودتان را و خانواده تان را از آتش حفظ کنید. اول خودتان را نجات بدهید. بعد هم دستگیری کنید خانواده بعد دیگران. بعد رسول الله فرمود «ارحم خلق الله[28]» به بندگان خدا هم رحم کن خدا به تو رحم می‏کند. یعنی این روحیه ترحم نسبت به خودمان نسبت به مردم اگر در ما ایجاد شد قطعا مشمول لطف و عنایت الهی قرار خواهیم گرفت. من یک نکته دیگر هم اشاره کنم و عرایض را جمع بندی کنم در سخن دیگری وجود مقدس آقا امیر المومنین می‏فرماید:

«رحمه الضعفاء تستنزل الرحمه»[29] یکی از موارد دیگری که موجب نزول رحمت می‏شود به ضعیف‏ها رسیدن است. ضعیف چه از نظر ضعف اقتصادی، چه از نظر ضعف جسمی، یک کسی حالا ضعف دارد کاری از دستش بر نمی آید توانایی ندارد به این اگر رحم کردی خدا رحمت می‏کند. مشمول رحمت می‏شوی. و خیلی‏ها اینجا حواله گرفته‏اند. اینجا خدا لطف به اینها کرده حالا یک کسی توانایی مالی ندارد رحم کنید به او در این آشفته بازار کرونا بعضی‏ها خوب درخشیدند در همان اوایل کرونا آمارهایی که می‏دادند شخصی در تهران بیش از صد مغازه اجاره داده بود دو ماه اجاره را نگرفت. خوب کسب و کاری نبوده خدا هم به او داده داری الحمد لله تو که محتاج نیستی یک مقداری تامل کن رحم کن. بلی حالا یک کسی می‏گوید من خودم گرفتارم یک بحثی دیگری است. اما وقتی خدا به تو لطف کرده آقا این مستاجرت را پاتو نذار بالا به نرخ کاذب روز بیچاره را تو تنگنا بگذاری. بی انصاف خدا به تو داده خانه داری امکانات داری خوب این بیچاره نداره رحمش کن. بگو اجاره را هم اجاره پارسال. رحم کنید تا رحم‏تان کنند. «ارحم ترحم»[30] اگر رحم کردی مورد رحمت قرار می‏گیری لذا رحم به ضعفا که این هم فرهنگ‏های دینی یک کمی تحلیل رفته نوعا افرادی را می‏بینم می‏گویند حاج آقا می‏خواهیم جا به جا شویم گرفتار شدیم موارد فراوانی یک دفعه ودیعه‏ها را برده بالا اجاره‏ها را برده بالا بلی من قبول دارم طرف می‏گوید من خودم گرفتارم ندارم این مستاجر باید بالاخره کمک کند من خودم هم گرفتارم. ولی بحث من و عرض من متوجه کسانی است که خدا به آنها لطف کرده دارند محتاج نیستند تو این آشفته بازار دستگیری کنید. ما هم روایت داریم این استحباب را من فکر نمی‌کنم کسی در عالم تجارت عمل کند. من ندیدم روایت داریم اگر آن روز تامین هستید از رسول خدا است می‏گوید روی جنست سود نکش. چندتا آدم در شیراز داریم اینجوری عمل کند؟ چند نفر در عالم اقتصاد دارید اینجوری عمل کند؟ این جزء مستحبات تجارت است آقا امروز تامین هستی دیگر نیازت تامین شد دیگه روی جنست اضافه نکش جنس را مایه کاری بده دست مشتری. مایه پای مایه کاری که پیشکش جنس 5 سال انبار مانده به قیمت تصاعدی امروز می‏دهد این‌ها بی رحمی است و این بی رحمی‏ها نکبتش بشر را می‏گیرد ما می‏خواهیم مشمول رحمت شویم از عفو برخوردار شویم از ترحم به ضعفاء امیرالمومنین می‏فرماید «ارحم من دونک یرحمک من فوقک»[31] به زیر دستانتان رحم کنید تا بالا دستانتان رحمتان کنند. قطعا همه ما بالا دست داریم اگر ترحم کردید به زیر دست بالادست هم رحم می‏کند. صلی الله علیک یا ابا عبدالله.

روز هشتم محرم همه جا دست توسل به ذیل عنایت آن جوان هاشمی حضرت علی اکبر متوسل است و به سمت و سوی حضرت عرض و حاجت دارند. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله شوشتری می‏فرماید یکی از سخت‏ترین امتحانات الهی داغ جوان است. شخصی خدمت امام صادق رسید عرض کرد یابن رسول الله بهترین لذت در دنیا چیست؟ امام فرمود دنیا لذتی ندارد که بهترین داشته باشد چون از نگاه اولیا لذت باید ثبات داشته باشد اینهایی که ما داریم بی ثبات است یک شب سلامتی یک شب مریضی یک روز تولد یک روز وفات. «دار بالبلاء محفوفه»[32]

یرحمک الله»[33] اصرار کرد حضرت فرمود به نظر من اگر بخواهیم برای دنیا لذتی را فرض کنیم بهتر از این دیگر لذتی نیست انسان جوانی داشته باشد با اخلاق، با ایمان، با فضیلت شبی که این جوان می‏خواهد داماد شود لباس دامادی تنش می‏کند بهترین لذت برای پدر دیدن این جوان تو رخت دامادی است. این دیدگاه  امام صادق است بعد عرض کرد آقا سخت ترین دردها در دنیا چیست؟ حضرت گریه کرد فرمود سخت ترین مصیبت این است که این جوان با این اوصاف  جلو چشمان پدرش دفن شود. علی اکبری که خود امام حسین روز عاشورا فرمود خدایا تو شاهدی شبیه ترین افراد به پیغمبر بود از نظر چهره، از نظر اخلاق، از نظر گفتار، داغ این جوان خیلی سخت است. لذا مرحوم آیت الله شوشتری می‏نویسد مردم امام حسین یک موت داشت یک شهادت می‏گوید مرگ امام حسین کنار پیکر علی اکبر بود می‏گوید در حقیقت امام حسین کنار پیکر علی اکبر جان داد. شهادت در گودی قتلگاه بود. وقتی این جوان رشید هاشمی که اول شهید از بنی هاشم بود وبزرگان مقاتل ارباب مقاتل نوشته‏اند بعد از شخص امام حسین هیچ کس مثل علی اکبر دشمن را به خاک نیفکند. در یک حمله حیدری دویست نفر را به زمین افکند. آمد محضر امام حسین عرض کرد پدر جان تشنگی دارد من را از پا در می‏آورد سنگینی آهن دارد من را آزار می‏دهد «العطش قد قتلنی و ثقل الحدیدی قد اجهدنی»[34] ادب این جوان هاشمی را ببینید نگفت بابا آب می‏خواهم سیراب بشوم گفت بابا آب می‏خواهم از تو بهتر دفاع کنم. آب می‏خواهم بنوشم از امام غریب و مظلومم بهتر دفاع کنم. قدرت بگیرم در دفاع از ولایت خرج کنم. معرفت این جوان  است. آقا فرمودند عزیزم ان شاء الله از دست جدت رسول الله سیراب شوی یعنی بابا مصلحت در این است که باید تشنه بروی. دوباره به میدان رفت درگیر دشمن شد یک وقت صدای علی به گوش امام حسین رسید بابا من هم رفتم. خدا حافظ. برای رفتن به میدان با اجازه رفت برای رفتن از دنیا هم خدا حافظی کرد. اسوه ادب است این جوان هاشمی. یک جمله عرض کنم عبدالله بن جعفر وقتی حضرت زینب از اسارت برگشتند مدینه یک وقتی این زن و شوهر با هم نشسته بودند خاطرات کربلا را عبدالله بن جعفر که شنیده بود داشت مرور می‏کرد به حضرت زینب گفت خانم شنیدم بچه‏های‏مان وقتی شهید شدند دوتا پسرهای ما اصلا به استقبال بدن اینها نرفتی. جسد بچه‏ها را می‏آوردند تو مادر بودی چرا از خیمه بیرون نرفتی؟ گفت عبدالله بن جعفر ترسیدم از اینکه آثار شرمندگی در چهره حسین ببینم. امام حسین بگوید مادر شهید دارد می‏آید تو خیمه نشستم به استقبال بچه‏هایم نرفتم اجساد بچه‏هایم آوردند گفتند خانم شنیده‏ام وقتی علی اکبر از اسب به زمین افتاد تا وسط میدان رفتی. گفت عبدالله بن جعفر عاشورا کربلا نبودی حسین خیلی تنها شده بود. ترس از این داشتم که حسین کنار پیکر علی تمام کند. مرحوم شوشتری می‏فرماید وقتی علی اکبر از اسب به زمین افتاد سه فریاد به آسمان بلند شد اول صدای علی اکبر بود صدا زد بابا من هم رفتم خدا حافظ. «هذا جدی رسول الله یقرئک السلام وی قول عجل القدوم علینا»[35] بابا پیغمبر صدات می‏زند می‏گوید حسین به جانب ما بشتاب. می‏داند پدر نگران تشنگی جوانه پدر را از نگرانی خارج کرد عرض کرد بابا پیغمبر الان سیرابم کرد دیگر فکر تشنگی من نباش. یک صدا هم از خیمه بلند شد صدای زینب صدا زد وا محمدا وا علیا وا حسینا سراسیمه زینب به دنبال حسین آمد وسط میدان. اما صدای سوم صدای یک پدر دل شکسته داغدار آقا رسید کنار پیکر علی از اسب آمد پایین علامه مجلسی می‏نویسد هفت بار آقا صدا زد ولدی علی. ولدی علی. پسرم علی پسرم علی جوابی نشنید علی روحش به ملکوت پیوسته. آقا آمد کنار پیکر علی نشست. فرمود بابا رفتی و از هم و غم و دنیا آسوده شدی. و بقی ابوک وحیدا بابات را تنها گذاشتی. یک وقت دیدند آقا خم شد صورت به صورت علی. همه بگوییم یا حسین.

 

[1] . آل عمران 159.

[2] . ابراهیم 7.

[3] . عیون الحکم و المواعظ، ص 189.

[4] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 357.

[5] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 357.

[6] . عیون الحکم و المواعظ، ص 189.

[7] . نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص 55.

[8] . آل عمران 159.

[9] . آل عمران 159.

[10] . آل عمران 159.

[11] . صف 2.

[12] . آل عمران 159.

[13] . آل عمران 159.

[14] . آل عمران 159.

[15] . قلم 4.

[16] . آل عمران 159.

[17] . آل عمران 159.

[18] . آل عمران 159.

[19] . آل عمران 159.

[20] . آل عمران 159.

[21] . آل عمران 159.

[22] . آل عمران 159.

[23] . آل عمران 159.

[24] . آل عمران 159.

[25] . آل عمران 159.

[26] . الکافی ج 1، ص 360.

[27] . تحریم 6.

[28] . کنز العمال 44154.

[29] . عیون الحکم و المواعظ، ص 270.

[30] . الامالی للصدوق ص 209.

[31] . عیون الحکم و المواعظ، ص 77.

[32] . نهج البلاغه ص 348.

[33] . کنز العمال 44154.

[34] . اللهوف علی قتلی الطفوف ص 113.

[35] . بحار الانوار، ج 45، ص 45.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه