استاد حدائق روز چهارشنبه 20 مرداد 1400 مصادف با دومین روز از ماه محرم در منزل آقای شهریزی به بیان مباحث "تفسیر سوره فجر" پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

بنا به پیشنهاد بعضی عزیزان در این جلساتی که انشاءالله توفیق در این مجلس است، مروری بر آیات شریفه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی فجر که از سور مکی است و در مکه‌ی معظمه در قلب رسول خدا نازل گردید و موضوعیت و مناسبتی هم این سوره دارد با حضرت سیدالشدا اباعبدالله الحسین، که در حدیثی امام صادق علیه السلام در فضیلت این سوره را بنام سورة الحسین نامیدند.

30 آیه دارد در این سوره مبارکه، شروع این سوره با سوگند الهی آغاز می‌شود. من دو روایت در بین مجموع روایاتی که در فضیلت این سوره‌ی مبارکه ذکر شده محضر عزیزان مقدمه‌ی بر بحث و عرائض تقدیم کنم.

یک روایت از رسول خداست که پیامبر می‌فرماید اگر کسی این سوره را «من قرأها فی لیالٍ عشر»[1] غفر الله له، اگر کسی این سوره را در آن ده شب اول ذی‌الحجه بخواند، در تفاسیری که برای این سوره مبارکه ذکر شده، یکی از عناوین لیال عشر، اشاره به دهه اول ذی‌الحجه و آن ده شب اول که موضوعیت و مناسبت خاصی دارد. پیامبر می‌فرماید اگر کسی این سوره را در لیالی عشر ذی‌الحجه بخواند، «غفر الله له»[2]

از عوامل مغفرت، ما در آیات و روایت، موارد زیادی ذکر شده که انسان‌ها اگر می‌خواهند مشمول مغفرت خدا قرار بگیرند چه کنند؟ یکیش استغفار است. یکی از کارهایی که مغفرت را برایتان رقم می‌زند اخلاق خوب است. مومن باید خوش اخلاق باشد. مومن بداخلاق آفت است، مرد بداخلاق زن بداخلاق. اصلا خود این خوش‌اخلاقی در روایت داریم که گناهان شما را ذوب می‌کند. از عوامل مغفرت خدمت به پدر و مادر است. کسانی که هنوز فرصت حضور در کنار پدر و مادر برای شما باقی است. شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام به حضرت فرمود که آقا گناه زیاد کردم و از مغفرت الهی ناامید شدم به خاطر کثرت کارهای ناپسند و زشت خودم. چه بکنم؟ امام فرمودند پدر و مادر تو زنده هستند؟ گفت پدرم زنده است ولی مادرم فوت کرده است. امام فرمودند برو خدمت به پدرت کن، در کنار پدر خواسته‌های پدر را انجام بده، کمکش کن، در رسیدگی او. امام فرمودند همین خدمت به پدر و مادر کفارة الذنوب لاتُغفَر، این‌ها کفاره‌ی آن گناهانی قرار می‌گیرد که بخشودنی نیست، یعنی آن گناهان درشت و سنگین، راهکارش به پدر و مادر ادب کردن احترام کردن، اوامر این‌ها را بجا آوردن، اصلا از مصادیق عبادت، نگاه به چهره‌ی پدر و مادر است. ما فکر می‌کنیم عبادت فقط در نماز خواندن است. در جزء جزء کارهای زندگی‌مان می‌توانیم عبادت را برای خودمان رقم بزنیم. «النظر الی وجه الوالدین عبادة»[3] نگاه به چهره‌ی این‌ها عبادت است. لذا حضار محترم در بحث فجر و لیال عشر، پیغمبر می‌فرماید لیال عشر از آن شب‌های طلایی ارزشمندی است که در دهه‌ی ذی‌الحجه خداوند قرار داده، هر شب سوره‌ی فجر را در دهه‌ی اول ذی‌الحجه خواندن، این موجب می‌شود که گناهان شما را خدا می‌بخشد. آن جوانی که امام صادق بهش توصیه کردند که خدمت به پدر و مادرت کن و گفت فقط پدرم زنده است، وقتی که رفت، آقا فرمودند ای کاش مادرش هم زنده بود. حالا آنهایی که نعمت پدر و مادر، هنوز سایه‌ی این‌ها بر سر شما موجب برکت است قدر بدانید.

مدتی قبل یک جوانی آمد گفت آقا می‌خواهم بروم خارج برای ادامه‌ی زندگی. اینجا هم دارم زندگی‌ام را می‌کنم اما می‌خواهم بروم آنجا برای ادامه‌ی زندگی، گفتم خوب پدر و مادرت؟ گفت پدر و مادر پیری دارم دیگر باید آنها را باید اینجا بگذارم و بروم. گفتم شش دانگ کره زمین را هم بهت بدهند برابری نمی‌کند با کنار آنها بودن. می‌خواهی به کجا برسی؟ به چه چیزی دسترسی پیدا کنی؟ اینجا نعمتی که در کنار این‌هاست و برکاتی که از قِبَل این‌ها برای تو رقم می‌خورد! اصلا این قابل توصیف نیست با اینکه تو به هرجای عالم بروی این فرصت ازت گرفته می‌شود. حالا قدر بدانید آنهایی که سایه‌ی پدر و مادر بالای سرتان است، در محضر این‌ها بودن خدمت این‌ها را کردن.

آقای ابی‌ وِلاد خیاط آمد خدمت امام صادق از حقوق پدر و مادر سوال کرد، حضرت فرمود در محضر پدر و مادر مثل عبد ذلیل بنشین، مهندسی، دکتری، اول تاجر بازاری، خودت را گم نکن، مادرت اول بی‌سواد، اگر تو نبودی، تویِ مدعی، توی پرمدعَی. اگر همین پدر پیر نبود تویی که امروز اینطور عرضه‌ی اندام می‌کنی نبودی. امام می‌فرماید در برابر پدر و مادر مثل عبد ذلیل بنشین. در چشمان این‌ها خیره خیره نگاه نکن، به تندی نگاه نکن، صدای خودت را بالاتر از صدای آنها نبر. در راه رفتن بر آنها پیشی نگیر، حالا پیر شده فرتوت شده حافظه از کار افتاده توانایی از دست رفته و خدای ناکرده با یک ادبیات ناپسندی حرف نزنیم صحبت نکنیم. امام فرمود در راه رفتن بر این‌ها سبقت نگیرید. حتی حضرت به ابی وِلاد فرمود اگر پدر و مادر تو را کتک زدند، دارد کتک می‌زند تو را، تو دعایشان کن، بگو غفر الله لکما، خدا بیامرزد و ببخشد شما را. امام فرمود آقای ابی وِلاد اگر چیزی ازت می‌خواهند که خودشان امکانشان را دارند برای خودشان فراهم کنند، می‌گویند شما این را بگیر و بیاور، پولش را دارد وضعش هم خوب است، به رُخش نیاور که شما خودت داری و خودت می‌توانی.

شخصی خدمت امام زین‌العابدین رسید گفت آقا می‌خواهم حق پدر و مادر را ادا کنم چکار کنم؟ امام فرمود هر کاری بکنی حق ادا نشده مگر در یک صورت. و آن هم در این صورت که پدر و مادرت عبد باشند برده باشند کنیز باشند شما بروی آنها را بخری و آزاد کنی. و الّا هر کاری شما بکنید هر زحمتی بکشید در برابر آن زحمات آنه قابل جبران نیست.

این‌ها از عوامل مغفرت است، از عوامل مغفرت مداومت به همین سوره‌ی مبارکه‌ی فجر در لیالی ده شب اول ذی‌الحجه است. این‌ها مثل کلید روی قفل است. دیدید آقایان یک دسته کلیدی دارید هر قفلی را باز نمی‌کند، قفل خودش را باز می‌کند. این کلید متناسب با آن قفل خاص است. یک سری از آیات اذکار را ائمه می‌گویند در فلان وقت در فلان ایام در فلان حالت بگویید نتیجه گرفته می‌شود. عزیزی مثال می‌زد، می‌گفت آقا بهتان می‌گویند چهل قدم بردارید قدمِ چهلم زیر پای شما گنج است، شما 39 قدم برداشتید نرسیدید، 41 قدم برداشتید رد شدید. گاهی اوقات می‌گویند این ذکر را این تعداد بگویید.

یک مسئله‌ای هم بگویم، گاهی اوقات ما در دعاهای ائمه ما تصرف می‌کنیم. امیرالمومنین در پایان دعای کمیل سه مرتبه می‌فرماید یا رب یا رب یا رب، ما 20 مرتبه می‌گوییم، دیگر آن اثر سه مرتبه را ندارد. اگر بنا بود تکرار شود امام می‌فرماید هر چه می‌خواهید بگویید. این است که گاهی اوقات ما یک داروهای معنوی مصرف می‌کنیم ولی نتیجه نمی‌گیریم مثل نسخه پزشک. طبیب می‌گوید آقا این دارو را در این فواصل زمانی با این تعداد بخورید، شما دارید افزایشش می‌دهید شما دارید برنامه‌اش را بهم می‌زنید. یک دعای کمیل از مرحوم جد ماست که صوت ایشان موجود است. ایشان در آن سال‌های آخر عمرشان در منزل، قبل از دعای کمیل یک موعظه می‌کند، شروع می‌کند به خواندن دعای کمیل، بدون هیچ کم و کاستی دعا را می‌خوانند تا آخر، دعا که تمام می‌شود بعد دوباره توسل و ... این ادب در دعاست. می‌گویند در قنوت نماز شبت چهل تا مومن را دعا کن، کردی پنجاه تا دیگر رفت. اثر در آن چهل است، هفت بار بگو هذا مقام العائذ بک من النار، بگو آقا ما عدد را زیاد می‌کنیم، بابا معصوم فرموده این تعداد، این ترکیب نتیجه بخش است، تو ترکیب را داری می‌زنی بهم.

سوره فجر در دهه اول ذی‌الحجه موجب مغفرت است و بعد پیامبر فرمود «و من قرأها سائر الایام کانت له نوراً یوم القیامة»[4] اگر کسی در طول سال هم این سوره را بخواند، و مداومت داشته باشد، این سوره قیامت برای او می‌شود نور در عالم محشر. 30 آیه هم بیشتر نیست، اتفاقا من اینجا هم بگویم آنهایی که برخورد می‌کنید، مشکل نداشتن اولاد دارند، باز در روایت  داریم از آثار این سوره این است که مداومت به این سوره خدا تفضل می‌کند، آنهایی که گاهی اوقات می‌گویند آقا رفتیم تلاش کردیم هزینه کردیم، بچه‌دار نمی‌شویم مداومت به این سوره در روایت داریم خدا تفضل می‌کند و فرزند صالح عنایت می‌کند. این یک روایت از رسول خدا.

یک روایت هم از رئیس مذهب امام صادق در کتاب شریف سفینة البحار جلد دوم. امام صادق در فضیلت این سوره می‌فرماید «اقرءوا سورة الفجر» سوره فجر را بخوانید «فی فرائضکم و نوافلکم»[5] در نمازهای واجب در نمازهای مستحبی، سوره‌ی فجر را قرائت کنید، «فإنَّها سورة الحسین» این سوره سوره‌ی امام حسین است. کلام رئیس مذهب آقا امام صادق، آن آیات پایانی سوره‌ی فجر، یکی از مصادیق حقیقی صاحب نفس مطمئنه سیدالشهداست. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة»[6] یکی از الگوهای بارز در نظام خلقت نسبت نفس مطمئنه خود سیدالشهدا و شخصیت امام حسین است. امام صادق می‌فرماید در نمازهای واجب در نمازهای مستحبی این سوره را قرائت کنید، «فإنَّها سورة حسین‌بن علی، من قرأها کان مع الحسین فی درجة من الجنة» کسی که به این سوره مداومت داشته باشد و آن را بخواند امام می‌فرماید در روز قیامت  در جوار امام حسین در درجه‌ای از بهشت قرار می‌گیرد. ‌

یکی از بزرگترین الطافی که خداوند به یک بهشتی می‌کند، معاشرت و مجالست با اهلبیت است. شخصی خدمت امام صادق رسید عرض کرد یابن رسول الله، تعالیم دینی مردم را ارشاد می‌کند به اینکه خلاق نکنید گناه نکنید واجباتتان را انجام دهید، بایدها نبایدها واجبات محرمات، تا به کجا برسیم؟ نهایتش این است که آخرت خدا ما را ببرد بهشت! به حضرت عرض کرد آقا اگر این پاکی و راستی و درستی برای رسیدن به بهشت و جناتٍ تجری و حورالعین و این نعمت‌ها است که در دنیا هم می‌شود این‌ها را بدست آورد نه در حد آخرت. اما بعضی‌ها در حد خودشان برای خودشان یک چیزهایی تدارک کردند. یک آقایی بود باغی داشت اطراف سپیدان، گفت حاج آقا من به خدا گفتم خدایا من بهشت ازت نمی‌خواهم، قیامت هم همین باغ  خودم را به من بده. گفتم ای ندید بدید این حرف را نزن، کم‌ظرفیت. گفت در باغم چند تا چشمه رد می‌شود، گفتم

چشم دل باز کن تا جان بینی، آنچه نادیدنی است آن بینی.

پرده اگر برایت برود کنار، زیباترین جلوه‌های عالم در برابر آنچه نشانت دادند چیزی حساب نمی‌شود. گفتم این را نگو بعد قیامت بهت می‌دهند می‌گویند خودت خواستی‌ها. امام رضا فرمود حضرت یوسف خودت زندان خواست. «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني‏ إِلَيْه»[7] ما گاهی اوقات یک دعاهایی می‌کنیم بعد بهمان می‌دهند نق می‌زنیم. حضرت یوسف در آن خلوت‌گاه‌های خطرناک در کاخ عزیز مصر گفت خدایا زندان برایم بهتر است ما را ببری زندان بهتر است از اینکه اینجا باشیم، وساوس زلیخا هی بخواهد ما را تحریک کند ما را به گناه بکشد. یوسف افتاد زندان، زندان افتاد، در خلوت خودش شروع کرد به خداوند عرض حال کردن که پرودگارا، ما پاکی و درستی را پیشه‌ی خود کردیم مزد ما این بود که زندان بیفتیم، هر کسی خوب شد باید برود زندان! حضرت جبرئیل نازل شد. جناب یوسف خدا می‌فرماید خودت از ما زندان خواستی، شما گفتی خدایا زندان بهتر است، آوردیمت زندان، می‌خواستی بگویی خدایا یک جای دیگر ببر من را. در دعاهایمان هم حواسمان باشد که یک چیزی نخواهیم که بعد که بهمان دادند شروع کنیم به انتقاد و اعتراض و ایراد گرفتن.

خوب در این روایت امام می‌فرماید کسانی که سوره فجر را می‌خوانند این‌ها در قیامت در درجات بهشتی هستند. این درجاتی در جوار امام حسین است. این بزرگترین لطف الهی است. آن فرد وقتی به امام صادق عرض کرد که آقا زندگی دنیایی اگر ثمره‌اش این باشد که با پاکی و درستی و تقوا، آخرت برسیم به بهشت و همسران خوب، این‌ها در دنیا هم که قابل بدست آوردن است. حالا نه مثل بهشت الهی، حالا چهار تا درخت دارد و جوی آب دارد و همسری زیبا چهره دارد. اگر بحث خوردن است «وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُون»[8] خوب لحم طیر که در دنیا هم هست، «وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرَّون»[9] میوه که در دنیا هم هست، «وَ طَلْحٍ مَّنضُود»[10] یکی از معانی طلح موز است. خوب موز هم که در شیراز شما می‌روید مغازه تهیه می‌کنید. اگر برای خوردن میوه و موز و گوشت و مرغ و طیور، انسان بخواهد یک عمر درستی و پاکی را رعایت کند و برسد به آن، این‌ها در دنیا هم هست، ایمام فرمود با توجه به اینکه نعمت‌های الهی در آخرت قابل مقایسه با نعمت‌های دنیایی نیست، اما بزرگترین پاداشی که خداوند در قیامت به بندگان مومن خودش عنایت می‌کند، مجالست با ما آل محمد است.

شاعر هم می‌گوید:

راستی مردان جانبازِ خدا، می‌نخواهند از خدا، جان را جدا

 انبیا را جان بود زندان تن، جان نخواهند جز بهشت جاودان

آن بهشت جاودان قرب حق است، در بهشت است هر که باحق ملحق است

لذا در سوره واقعه ‌می‌بینیم خداوند بزرگترین نعمت و مقدم‌ترین نعمتی که به برجسته‌ترین بندگان خودش در بهشت یاد می‌فرماید که سابقون‌اند، «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُون»[11] قبل از نعمت‌ی ظاهری خدا می‌فرماید این‌ها تقرُّب دارند، به ما نزدیکند به اولیا نزدیکند. لذا این سوره مبارکه فجر انسان را می‌برد در حد همسایگی و معاشرت با سیدالشهدا در عالم آخرت. امام صادق هم فرمود معاشرت با ما، یکی از بزرگترین پاداش‌هایی است که خداوند در آخرت به بندگان شایسته‌ی خودش عطا خواهد کرد.

این حالا یکی دو روایت از فضیلت این سوره مبارکه که سوره مکی است. شروع سوره خداوند سوگندهایی یاد می‌فرماید. «وَالفَجر» سوگند به فجر، به آن لحظه‌ی طلوع روز و آغاز روز که ساعت ساعت بسیار مقدسی است. این موارد قسمی که خداوند در قرآن سوگند یاد کرده، این‌ها دارای یک اهمیت ویژه هستند. ساعت فجر، یعنی ساعتی که دیگر شب به پایان رسید و دارد وقت روز آغاز می‌شود. این ساعت ساعت بسیار مقدسی است، که حالا این فجر، خود همان سپیده و همان طلوع فجر و آغاز روز، خداوند اشاره می‌فرماید... و این را هم اشاره کنم که در آن وقت بین الطلوعین ما در روایت داریم عبادت‌های مردم را خدا دو برابر پاداش می‌دهد، یعنی از طلوع فجر تا طلوع آفتاب. ساعت بسیار مقدسی است، علتش هم این است که این لحظه و این دقائق، ساعتِ نزول ملائکه‌‌ها هستند، ملائکه‌ای که گزارش اعمال ما را در روز می‌خواهند ثبت کنند و ساعت بازگشت ملائکه‌هایی است که گزارش برنامه‌ی شب ما را ثبت کردند. به عبارت عامیانه لحظه‌ی تعویض مسئولیت ملائکه‌هاست. لذا اگر کسی در این ساعت بین فجر، طلوع فجر و طلوع آفتاب عبادتی بکند و کار نیکی بکند، دو گروه این را ثبت می‌کنند، اگر کار شری هم از او سر بزند دو گروه آن را ثبت می‌کنند.

سوگند به آن لحظه‌ی فجر، لحظه‌ی آغاز صبح «وَ لَيالٍ عَشْر»[12] و سوگند به آن ده شبی که پیش رو داریم. حالا اینکه حقیقت فجر اشاره به چیست؟ یکی خود فجر است، یعنی هر روز شما خدا به آن ساعت فجر سوگند یاد می‌کند. و عزیزان یکی از ارزشمندترین نعمت‌هایی که خدا در اختیار بشر قرار داده و نوعا انسان‌ها از آن غافلند عمر انسان‌هاست.

ما یک ضرر مالی فکرمان را مشغول می‌کنند، یک خسارت اقتصادی نگران می‌کند ما را. گاهی اوقات طرف یک چیزی گم کرده سال‌ها ذهنش درگیر است، آقا من در فلان مجلس انگشتر گم کردم خودکاری گم کردم فلان وسیله نفهمیدم چه شد، یکدفعه گم شد ناپدید شد، ببینید سی سال قبل یک چیزی را گم کرده فراموش نکرده. مردم ثانیه به ثانیه عمرتان دارد می‌گذرد که با دنیایی قابل جبران نیست ولی قدر نمی‌دانیم.

اینکه خدا در سوره عصر می‌فرماید «وَ العَصرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْر»[13] دارید سرمایه از دست می‌دهید، شما نسبت به دیروز 24 ساعت از عمرتان را دست داده‌اید، الان نسبت به یک ساعت قبل، یک ساعت از زمان شما و عمر شما گذشت، این خسران است، همه هم اینجوری هستیم. دارد از سرمایه‌ی همه کاسته می‌شود. اما جبران اینکه این گذر موجب اتلاف نشود و خسران نشود، همانکه خدا در قرآن هم می‌فرماید اگر ایمان و عمل صالح داشتی، وظائفتان را به شایستگی انجام دادی این گذر عمر خسران زدگی نیست، مثل دانش‌آموزی که می‌گوید آقا من یکسال درس خواندم خوب هم درس خواندم. من این را بارها تجربه کردم، گاهی اوقات این‌ عزیزانی که در کنکور دانشگاه رتبه می‌آورند من با این‌ها صحبت می‌کنم، رتبه تک‌رقمی. می‌گویم آقا شما حاضری یک مرتبه دیگر آزمون کنکور تکرار شود شما این را نادیده بگیری و در آزمون شرکت کنی. یک آزمون دیگر! می‌گوید خیر، می‌گوید آقا معلوم نیست این موفقیت امروز که بدست آوردم تکرار شود، من دیگر دوست ندارم برگردم عقب. اما شما با آنهایی که رتبه نیاوردند اصلا پذیرفته نشدند، بگویید آقا دلت می‌خواهد دوباره ازمون تکرار شود یک آزمون دیگر؟ می‌گوید از خدایمان است تکرار شود.

دقیقا مردم کسانی که خوب جلو رفتند آرزوی برگشت به عقب را نمی‌کنند. آنهایی که بد جلو رفتند، گذشته‌شان خسران زده است، این‌‌ها می‌گویند کاش می‌شد برگردیم عقب. دیدید بعضی‌ها می‌گویند آقا اگر ما برمی‌گشتیم عقب چنین می‌کردم چنان می‌کردم ولی گذشت سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم. این خسران زدگی یعنی گذر عمر برای همه هست اما بعضی‌ها پشیمان از این گذر عمر نیستند چون خوب عمل کردند، اوراق گذشته زندگی‌اش را که ورق می‌زند سربلند است، می‌گوید خوب استفاده کردم در حد توانم و امکاناتم کوتاهی نکردم. لذا عزیزان خود زمان مقدس است، و سرمایه‌ی گرانبهای است، شما همه‌ی جمع محترم امروز در این مجلس تا این لحظه به هر چه از نظر مادی رسیدید، اگر همه را الان حاضر باشید بگویید هر چه دارم و بدست آوردم حاضرم بدهم یک سال از عمر گذشته‌ را به من برگردانند. می‌گویند دیگر نمی‌شود، تمام شد. آقا یک روز یک ماه یک ساعت یک دقیقه، قابل جبران نیست. لذا عزیزان این را بشنوید. به هر چیزی رسیدید از نظر اقتصادی، ارزان نرسیدید، یک سرمایه‌ای هزینه کردید به نام عمر، عمر رفته این ثروت آمده، عمر رفته این خانه آمده، عمر رفته این امکانات آمده. ببینید چی را برای چی هزینه کردید. لذا بعضی‌ها این توجه و این دقت را ندارند.

من عرائضم را جمع‌بندی کنم، یک وقت یک آقایی بود از بازاری‌های شیراز، می‌گفت آقای حدائق من پنج سال است آمدیم در بازار به اندازه‌ی تجار پنجاه ساله ثروت جمع کردیم، حالا بعنوان موفقیت خودش داشت می‌گفت که آدم موفقی هستیم ره پنجاه ساله‌ی دیگران را در پنج سال رفتم.

گفتم انشاءالله که از حلال بدست آوردی و انشاءالله در حلال هم خرج خواهی کرد. اما یک جمله به شما می‌گویم که باورت نشود خیلی زرنگی. گفتم این ثروت را در چند سال بدست آوردی؟ گفت پنج سال. گفتم اگر همه این ثروت را شما حاضر شوی از این پنج سال یک سالش را بهت برگردانند، یک ماه یک هفته یک روز یک ساعت یک دقیقه، دیگر گیرت نمی‌آید. فکر نکنی ارزان بدست می‌آید. مردم به بهای گذر عمر رسیده‌اید به چیزی که الان دارید، ارزان بدست نیامد. زمان مقدس است. خدا به فجر سوگند یاد می‌کند. و الفجر، و جای دیگر و العصر، این زمان و ساعت‌هایی که می‌گذرد این‌ها را قدر بدانید. یک جوری بگذرد که بعد دیگر نسبت به گذشتن این ساعات انسان پشیمان نباشد. یکی دو نکته در این آیه و من عرضم را جمع کنم.

بعضی از ساعات و زمان‌های سال یک ویژگی‌های خاصی دارند. یکی از لیالی عشر یک تعبیرش هم دهه‌ی آخر ماه رمضان است، یک تعبیر دهه‌ی اول ذی‌الحجه است. این‌ها ساعات مقدسی هستند، زمان‌های فوق‌العاده‌ای که آثار خاصی دارند، مثل مجلس امام حسین که یک مکانی است، محفلی است، مجلسی است، که یک اثر ویژه دارد. الان شما این مجلس این جمعیت این محفل دوساعت بعد آثار معنویت خاصی که الان حاکم است، شما می‌بینید دو ساعت دیگر شاید این آثار نباشد به این شدت. موضوعیت دارد مجلس، موضوعیت دارد زمان و مکان. لذا خدا به ساعت فجر سوگند یاد می‌کند.

و این نکته پایانی و توسلی پیدا کنیم و ادامه‌ی بحث را جلسه آینده انشاءالله محضر عزیزان نکاتی را تقدیم کنیم، خود این بیدار بودن در ساعت فجر یک برکاتی دارد، بعضی‌ها متاسفانه آن ساعتی که باید بیدار بمانند خوابند، ساعتی که باید بخواب بروند بیدارند. یکی از برنامه‌های غلطی که در روش زندگی‌ها حاکم شده، شما می‌بینید برخی از مردم تا نیمه‌ شب و از نیمه شب گذشته بیدارند، آن ساعاتی که می‌رویم به سمت بیداری که باید بیدار بود تازه ساعت خواب است. جوری برنامه‌‌های زندگی بهم خورده که طرف تا یک دو بعد از نیمه شب بیدار، حالا سرگرم هر کاری، یا در فضای مجازی یا کارهای دیگر، بعد آن ساعاتی که ما نزدیک می‌شویم به ثلث پایانی شب، آثار و برکاتی دارد تازه می‌شود ساعت خواب.

صلی الله علیک یا اباعبدالله، روز دوم محرم است حسب شهادت تاریخ و گزارش مورخین، امروز کاروان سیدالشهدا، کاروان عشق به سرزمین عشق رسید. آقا وقتی رسیدند به کربلا، دو تا اتفاق همزمان افتاد.

یکی به مجرد رسیدن کاروان امام حسین به کربلا، نامه‌ای از عبیدالله بن زیاد ملعون به حر رسید، که به مجرد رسیدن این نامه دیگر اجازه‌ی حرکت به حسین‌‌بن علی ندهید متوقف کنید حسین را هر کجا هست، و وقتی هم این‌ها می‌خواهند خیمه‌هایشان را بنا کنند جایی بنا کنند که نزدیک آب نباشد. اتفاق دوم، با رسیدن این نامه مرکب سیدالشهدا هم متوقف شد، اصلا رسیدند کربلا، این مرکب هم حرکت نکرد. امام سوال کردند این سرزمین چه نام دارد. من در یک جلسه‌ای عرض کردم، ما یک استفهامی داریم به نام استفهام اقراری، طرف خودش می‌داند می‌پرسد که دیگران بفهمند. یک وقت شما یک چیزی را متوجهید، می‌گویند آقا تو می‌دانی این مسئله را، می‌گوید من پرسیدم که این جواب را بدهد و دیگران متوجه شوند.

یکی از روش‌های تربیتی همین است. پدر و مادر در خانه آن بچه‌ی موفق را می‌کند نشان، می‌گوید پسرم نماز خواندی؟ می‌گوید بله من نماز خواندم، این پرسش و پاسخ می‌شود هشدار برای آنها که نماز نخواندند، یعنی شماها هم بلند شوید نمازتان را بخوانید. به در می‌گویند دیوار بشنود.

استفهام اقراری در روش انبیا و اولیا بوده. امام حسین می‌داند که این سرزمین کربلاست. فرمودند نام این سرزمین چیست؟ شخصی آمد گفت آقا به این سرزمین قاذریات می‌گویند، آقا فرمود نام دیگری دارد؟ کسی آمد گفت آقا نینوا می‌گویند، شخص دیگری گفت شاطیء الفرات، سرزمین طف، یک پیرمردی آمد گفت ما از گذشتگانمان شنیدیم که به این سرزمین کرب و بلا هم می‌گویند. آقا تا شنیدند فرمودند «اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء»[14] از اسب آمدند پایین، مقداری از خاک کربلا را برداشتند بوئیدند، گفتند «واهاً لک ایتها التربة»[15] فرمودند چه تربتی، چه عطری. خاک‌ها را ریختند روی زمین فرمودند

بار بگشایید اینجا کربلاست، آب و خاکش با دل و جان آشناست

خیمه‌ها را برپا کنید خانم‌ها را پیاده کنید، حضار محترم، راوی می‌گوید حضرت زینب با نهایت عزت پیاده شده، اما اف بر این دنیا، 9 روز دیگر وقتی همین زینب را از این سرزمین می‌خواستند ببرند با چه وضعی بردند! برادران زینب آمدند فرزندان زینب، فرزندان امیرالمومنین، برادرزاده‌ها، «نزلت زینب بنت امیرالمومنین مع کل عزٍ و وقار» با نهایت عزت حضرت زینب پیاده شد.

خیمه‌ها را داشتند برپا می‌کردند، حضرت زینب سراسیمه آمد خدمت امام حسین، گفت برادر چرا اینجا امر به توقف کردید، این صحرا یک مقداری دلگیر است. چرا اینجا؟ آقا یک گزارشی دادند از این جریان صحرا و آینده‌ای که می‌خواهد وقایعی درش اتفاق بیفتد. زینب می‌خواهد آماده شود، قافله‌سالار، امیر کاروان، بعد از امام حسین زینب می‌خواهد مسئولیت را قبول کند. آقا یک جریانی را نقل کردند که خواهر در جریان برگشت از صفین، با پدرم امیرالمومنین و لشکر رسیدیم به همین صحرا، پدرم ساعتی می‌خواستند استراحت کنند در خیمه، فرزندان امیرالمومنین بودند، آقا سر گذاشتند روی زانوی امام حسن ساعتی را استراحت کنند، تا خواب بر چشمان امیرالمومنین حاکم شد، یک وقت حضرت از خواب بیدار شد شروع کرد گریه کردن، جمع حاضر سوال کردند یا امیرالمومنین چه خوابی دیدی چرا گریه می‌کنی؟ حضرت فرمودند عجیبی دیدم، در عالم خواب دیدم که ملائکه‌ها از آسمان آمدند زمین، دور این صحرا را یک نشانی کردند، مشخص کردند صحرا را، تمام این درختان نخل قطع شد، خون تازه از جای این نخل‌ها می‌جوشید، صحرا تبدیل به دریای خون شد. یک وقت دیدم در وسط این امواج خون شخصی فرو می‌رود و سر بلند می‌کند صدا می‌زند أنا الغریب أنا العطشان خوب که نگاه کردم دیدم عزیز دلبندم حسین است. خواهرم این صحرا همان صحراست.

گر خورد سیلی سکینه دم مزن، عالمی زین دم زدن بر هم مزن

یک چند تا گزارش از اتفاقات کربلا امام فرمود برای زینب کبری، انشاءالله استفاده خواهیم کرد، عزیز ما حاج آقای یقطین هم به فیض خواهند رساند. آقا فرمود خواهرم «هاهنا محط رحالنا»[16] خواهرم اینجا باید خیمه‌ها برپا بشود. خواهرم «هاهنا مقتل رجالنا»[17] مردهای ما را در این صحرا به شهادت می‌رسانند، این صحرا قتلگاه علی‌اکبر است، قتلگاه برادران توست، «و مذبح اطفالنا»[18] این صحرا صحرایی است که سر بچه‌های ما را از تن جدا می‌کنند خواهرم «هاهنا حرِّقت خیامُنا»[19] خیمه‌ها در این صحرا به آتش کشیده خواهد شد. جمله پایانی خواهرم «هاهنا صُبیت نسائنا»[20]، در این صحرا خانم‌ها را با به اسارت می‌گیرند یعنی زینبم آماده شو برای اسارت.

همه بگویم یا حسین

 

[1] تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرئب ج14 ص265

[2] تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرئب ج14 ص265

[3] مستدرک الوسائل ج15 ص20

[4] مستدرک الوسائل ج4 ص358

[5] وسائل الشیعه ج6 ص144

[6] فجر آیه27

[7] یوسف آیه33

[8] واقعه آیه21

[9] واقعه آیه20

[10] واقعه آیه29

[11] واقعه آیه10 و 11

[12] فجر آیه2

[13] عصر آیه1 و 2

[14] لهوف (ترجمه فهری) ص81

[15] بحارالانوار ج41 ص338

[16] بحارالانوار ج44 ص383

[17] بحارالانوار ج44 ص383

[18] بحارالانوار ج44 ص383

[19] بحارالانوار ج44 ص383

[20] بحارالانوار ج44 ص383

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه