استاد حدائق روز شنبه 23 مرداد 1400 مصادف با پنجمین روز از ماه محرم در منزل آقای شهریزی به بیان ادامه مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن پیرامون ‌یکی از عوامل رحمت الهی نسبت به بشر، بحث صبر و شکیبایی بود که خداوند در آیات 155 تا 157 سوره بقره، هم ترسیم می‌فرماید نوع آزمون‌های مردم را در دنیا، و هم بشارت می‌دهد صابرین را و تعریف می‌نماید صابر را.

در ادامه‌ی ایاتی که تلاوت شد خداوند بعد از اینکه صابرین را معرفی می‌فرماید که صابر یعنی کسی که نگاهش به دنیا نگاه امانت است، نگاه عاریه است نه نگاه مالکیت. حتی نسبت به خودش این نگاه را ندارد. اگر کسی با این نگاه و با این رویکرد زندگی را پیش گرفت، خداوند می‌فرماید «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»[1] درود خدا و رحمت خدا شامل چنین انسان‌های شکیبا و صبور می‌شود. در دو جای خدا می‌فرماید صلوات من بر آنها باد.

یکی بر شخص شخیص والای رسول اکرم، آیه‌اش را بخوانم بهتر صلوات بفرستید «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما»[2] خدا می‌فرماید خدا و فرشتگان بر پیغمبر ‌درود می‌فرستند، این یک‌ جا، یک جای دیگر هم در همین آیه 157 سوره مبارکه البقره که خدا می‌فرماید «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»[3] ‌از ناحیه خدا، صلوات خدا شامل انسان‌های شکیبا و صبور است. پاسخ بدهید به آنهایی که می‌گویند حالا صبر کنیم که چه شود! می‌گویند مرد حسابی صلوات خدا شامل حال تو است. تو اگر در این فراز و فرودهای زندگی خودت را نبازی، در برابر بیماری در برابر مشکلات اقتصادی در برابر گناه در برابر انجام واجبات صبر را پیشه کردی که مراتب صبر جلسه قبل اشاره شد، شما نماز اول وقتت می‌شود می‌فرماید «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»[4] خیانت نکردن به اموال مردم می‌شود «عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»[5] امانتداری و درستکاری تو می‌شود «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»[6]  پاداش اینجاست، چه می‌دهند! چی از این بالاتر که درود خداوند شامل حال شماست در این آزمونی که انسان‌ها در زندگی لاجرم با آن روبرو هستند. عرض کردم قرآن می‌فرماید ‌آن پنج شکل امتحان، گرسنگی، ترس، مشکلات اقتصادی، سلامت جسمانی و از دست دادن ثمرات زندگی. یک وقت جمع کردی همه می‌رود، امتحان است، مال شما نیست، مال تو، خانه‌ی من! از کجا آوردی؟ روزی که آمدی نطفه بودی روزی هم که می‌روی مرداری. این را در این گذرگاه دنیا دادند دست ما، و این را هم خدمتتان عرض کنم به نسبت آنچه بهتان دادند می‌کشند همه را به حساب.

هر که بامش بیش، برفش بیشتر

چند سال زندگی کردی، 80 سال؟ جواب برای 80 سالت آماده کن. 50 سال؟ 50 سال باید جواب داشته باشی. مدیر کل بودی، جواب مدیر کلی ازت می‌خواهند. آبدارچی اداره هستی؟ در حد آبدارچی. مسئولان، ثروتمندان، آنهایی که خدا بیشتر بهشان داده قیامت هم بیشتر نگهشان می‌دارند، می‌گویند ما این‌ها را به شما داده بودیم به فراخور آنچه در اختیار ماست باید قیامت پاسخگو باشیم و جواب دهیم. حالا این‌ها را می‌دهند می‌گیرند که برای خود ما و تربیت ما، ما در این داد و ستدها در این فراز و فرودهای زندگی تربیت شویم. آهن را ببینید آقایان، تا در کوره نرفته حرارت ندیده گرمای شدید کوره‌ی آتش ندیده فولاد نمی‌شود. این آهن را وقتی ببری در کوره می‌شود فولاد، بعد آهن‌ها را می‌شود با این فولاد خم کرد. بشر تا در این آزمون‌های زندگی قرار نگیرد روحش روح بلندی نمی‌شود. روحش روح بزرگی نمی‌شود. لذا بعضی‌ها دنیا را به پچیزی قائل نیستند. هستند در دنیا، برای مالشان برای وقتشان برای زندگی‌شان ارزش قائلند ولی نه در حد وابستگی.

قرآن می‌فرماید اگر صبور شدید «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»[7] من چند تا نکته را در این آیه امروز محضر عزیزان عرض کنم.

قطعا کسانی صبورند در زندگی دنیایی که ایمانشان قوی است. ریشه‌ی صبر در ایمان است، آدم‌های با ایمان آدم‌های صبوری هستند. اگر کسی را دیدید نماز شب می‌خواند و دری وری و کفریات هم می‌گوید او نماز عادتش است عبادت نیست. این نشده ایمان، لقلقه‌ی زبان است. هر چه ایمانتان بالاتر برود، ضریب صبر شما بالاتر می‌رود. در برابر گناه صبورید، زبانتان مدیریت می‌شود چشم مدیریت می‌شود چشم مدیریت می‌شود. در برابر انجام واجباتتان صبورید، نمازتان را از اول وقت عقب نمی‌اندازید. آقا من زیارت عاشورایم تعطیل نمی‌شود ولی نماز هر وقت شد می‌خوانم. می‌گویند بنده خدا زیارت عاشورا مستحب است نماز واجب است. سیدالشهدایی که در زیارت عاشورا به او سلام می‌کنی نماز ظهر عاشورایش را اول وقت اقامه کرد.

زُهَری مصری می‌گوید به حضرت سکینه مُصعَب‌بن زبیر گفت خانم «لم‌یبقِ ابوکِ لذی حرَّةٍ عذراً»[8]، پدر شما امام حسین برای هیچ انسان آزادمردی جای عذر و بهانه نگذاشت. ببینید آقایان سیدالشهدا شد حجت از طرف خدا برای بشریت تا ابدیت. آبرویمان در خطر حرف نزدیم، می‌گویند آبروی تو مهمتر بود یا ‌‌آبروی امام حسین! پولت را می‌خوردند، می‌گویند اموال تو محترم‌تر بود یا اموال امام حسین. بچه‌هایمان در خطر بودند، می‌گویند بچه‌های تو عزیزتر بودند یا بچه‌های امام حسین. جانمان به خطر می‌افتاد، جان تو محترم‌تر بود یا جان امام حسین. آقا گرفتار جلسه و مشتری و بازار بودیم نمازمان به تاخیر افتاد، می‌گویند گرفتاری تو بیشتر بود یا گرفتاری امام حسین در ظهر عاشورا در وسط جنگ. فکرمان مشغول بود نماز یادمان رفت، می‌گویند فکر تو مشغول‌تر بود یا فکر امام حسین در شب عاشورا شب آخر زندگی، با این حجم مصیبت، امام نماز قرآن دعا استغفار یادشان نرفت.

لذا عزیزان امام حسین حجت را تمام کرد، دختر سه ساله‌ات را برای خدا دوست بدار، خواهرت را برای خدا بخواه، برادرت را برای خدا بخواه، این همان مقام صبر است، چطور می‌شود انسان‌ها اینقدر قوی می‌شوند؟ ایمان، هر چه ایمان بالاتر برود صبر قوی‌تر می‌شود. لذا صبر ریشه در ایمان دارد و ریشه در اعتقاد به معاد و پاداش الهی. هم اعتقاد از فرامین الهی و هم معتقد به اینکه قیامتی هست پاداشی هست.

امروز اگر سختی‌ها را تحمل کرد فردایی هست بنام قیامت که پاداش‌ها را می‌گیرد. وقتی آقا امام حسین را در منزل ولید حاکم مدینه تهدید کردند به بیعت گرفتن و امام بیعت نکردند بلند شدند بروند بیرون، مروان ملعون یک خطاب به حاکم مدینه گفت تا این آقا نرفته بیعت بگیر. یعنی از این خانه رفت بیرون، ضرب المثلی بکار گرفت که شبیه آن در ادبیات فارسی است: تا مرغ از قفس تپریده فکری کن. تا امام حسین این حرف را از مروان شنیدند، برگشتند رو کردند به مروان فرمودند «أفبالموت تخوِّفُنی»[9] ما را با مرگ می‌ترسانی، تهدید می‌کنی؟ به آدم صابر می‌گویند جانت را می‌گیریم! جانم را می‌گیرید! حضرت فرمود «أفبالموت تخوِّفُنی و هل » ‌بالاتر این هم کاری می‌توانید بکنید، شما بالاترین کاری که بکنید حسین‌بن علی را بکشید.

بعد حضرت فرمود «انا نصبر و تصبرون»[10] ما منتظر می‌مانیم شما هم منتظر بمانید، «ایُّنا احبُّ بالخلافة و البیعة»[11] خواهید دید شایسته‌ی این خلافت و بیعت چه کسی است. بله در یک مقطع زمانی خدا می‌آزماید، بنا نیست که حاج آقا حالا چون مومن علیه السلامی هستند هر جا بهت کمتر از گل گفتند سریع افراد مجازات شوند، آزمون الهی است. شمر را خداوند روی سینه‌ی امام حسین مجازات نکرد، آزمون است. هم شمر باید آزموده شود خودش را نشان دهد و هم سیدالشهدا را خدا به تصویر بکشد تا ابدیت که این انسان چقدر بزرگ است که تا آن لحظه‌ی آخر تسلیم وساوس شیطانی نشد.

امام فرمود خواهی دید آینده، ما صبر می‌کنیم، «ایُّنا احبُّ بالخلافة و البیعة»[12] ‌این نتیجه‌ی اعتقاد به پاداش الهی است، نتیجه‌ی اعتقاد و ایمان راسخ است. ایمان اگر آمد این استقامت مقاومت پایداری صلابت می‌ماند. بعضی‌ها می‌توانند حرف بزنند، ایمان به قیامت دارند.

یک جریانی را از مرحوم آیت الله والد نقل کنم. ایشان می‌فرمودند ما یک وقت خدمت آیت الله العظمی آقای شیخ بهاءالدین محلاتی استادمان نشسته بودیم، یک کسی آمد نقل قولی کرد، بدگویی از کسی نسبت به ایشان آمد نقل کرد. گفت آقا در فلان مجلس فلانی پشت سر شما این حرف را زد. این خیلی کار بدی است. سعی کنید صحبت‌هایتان دل‌ها را به هم نزدیک کند، نه دل‌ها را دور کند. کدورت‌ها را زیاد نکنید نفاق‌ها را زیاد نکنید. صفا و صمیمیت‌ها را زیاد کنید.

حاج آقا می‌گفتند او تا نقل کرد، یک عده‌ای هم نشسته بودند، گفتند این مرجع بزرگ، این انسان صبور و تربیت یافته‌ی باایمان، سرشان را بلند کردند خطاب به آن کسی که این نقل را کرد، گفتند بروید به آن آقا بگویید ما به قیامت اعتقاد داریم، ما به روز جزا اعتقاد داریم.

خواهر عزیز برادر گرامی اگر قیامتی هست که هست تو در قبال بدی‌ِ دیگران بد نکن که تو هم گرفتار شوی. این اعتقاد به دیانت است.

آقای عنوان بصری رفت خدمت امام صادق رسید آقا یک چارچوبی از اخلاق برایش ترسیم کردند، در آن چارچوب یکی از چیزهایی که حضرت فرمودند این است، فرمودند آقای عنوان بصری اگر کسی به تو گفت اگر یکی گفتی ده تا می‌شنوی، بعضی‌ها را دیدید این حرف را می‌زنند، تو اگر گفتی ده‌تا جوابت می‌دهم. امام فرمودند اگر کسی به تو گفت یکی گفتی ده‌تا می‌شنوی، تو پاسخش بده بگو اگر ده تا بگویی یکی هم نمی‌شنوی. ما اینجوری عمل می‌کنیم؟ ما حرف نزده محکوم می‌کنیم. ما چرا نگاه می‌کنیم کاری داریم؟ بی‌جهت می‌خواهیم گیر دهیم.

خوب این چه اعتقادی است که انسان‌ها یک جوری تربیت می‌شوند که ده تا بگوید یکی هم نمی‌گوید. عزیزان امیرالمومنین فرمود اگر کار بد را با بدی پاسخ دادی داری تایید می‌کنید کار بد را. یعنی حق اعتراض را از خودت گرفتی در پیشگاه خدا! می‌گویند آقا چرا تهمت زدی؟ می‌گوید تهمت زد. می‌گویند اگر تهمت بد بود چرا تو زدی! آقا ظلم کرد و ظلم کردم، ظلم بد بود یا خوب بود؟ بد بود چرا تو ظلم کردی، خوب است چرا اعتراض می‌کنی!

آقا نمی‌آید ما هم نمی‌رویم. نیامدنش بد است یا خوب است. اگر بد است تو چرا نمی‌روی، چرا تو صله رحم را قطع کردی! اگر خوب است دیگر اعتراض نکن که نمی‌آید، ببینید اعتقاد به معاد، اعتقاد به پاداش الهی، اعتقاد به اینکه خدا ذرة المثقال‌ها را حساب می‌کند، انسان‌ها را در دائره‌ی صبر می‌برد بالا. این یک مطلب.

در این آیه شریفه که تلاوت شد، آیه 157، خداوند صابران را غرق در رحمت خودش قرار داد. یعنی اگر کسی واقعا صابر شود، مشمول رحمت الهی است. البته این جمله را چند روز قبل هم یک اشاره‌ای کردم، باید انسان برسد به جایش تا بفهمد. ما گاهی اوقات از نماز دور زندگی کسی بیماری‌اش را فقط می‌بینیم، یا اینکه مثلا مشکل اقتصادی‌اش را می‌بینیم. اگر کسی صابر شد، چنان مشمول رحمت خدا می‌شود که این فقر برای او از دنیایی ثروت شریف‌تر است. حالا سردار سلیمانی را قیامت خواهید دید. بعضی‌ها فقط ظاهر کار را، انهدام آن ماشین، قطعه قطعه شدن این بدن، بدن اربا اربا، من اعتقادم این است قیامت هم ثابت می‌کنم بهترین لحظه زندگی سردار سلیمان همان لحظه‌ی قطعه قطعه شدنش بود. شما می‌گویید آقا چطور؟ ما یک خار در دستمان می‌رود تحل نداریم! می‌گویم این خدایی که این عصب را به تو تحمل داده که تحمل نمی‌توانی بکنی، همان خدا اگر در مسیرش حرکت کردی، جدا شدن اعضای بدنِ تو برای او شیرین‌ترین حالات زندگی است. فقر برای خدا شیرین‌ترین حالات زندگی می‌شود. بله بنده الان درکش نمی‌کنم چون الان نیستم در آن مقام. مثل اینکه به من یک مسائلی بگویند که نه اصلا تخصصش را دارم و نه درکش می‌کنم. این‌ها را به تعبیر عرفا می‌گویند یُدرَک و لایوصَف، این‌ها را باید درکش کرد نمی‌شود وصفش کرد.

اینکه شما می‌بینید شهید وسط میدان عاشورا سنگبارانش می‌کنند، می‌گوید سنگ هم می‌زنید، لباس رسمی‌اش را در می‌آورد، زره را برمی‌دارد می‌گوید سنگ به بدنم بزنید. مگر این بدن درد ندارد! یک لذتی خدا می‌دهد که دیگر این درد گم می‌شود.

لذا اینکه پیغمبر فرمود «الفقر فخری و به افتخرُ علی سائر الانبیا»[13] فقر به سوی خدا افتخار برای من است، بعضی فقرا هستند دنیا را به نظر در نمی‌آورند، فقیر صابر، فقیر مومن. زندگی ساده‌اش کاخ را به طویله نگاه نمی‌کند، رسیده به آن لذت، غرق در رحمت است.

من یک خاطره‌ای را اینجا عرض کنم از یکی از بزرگان علما، خدا رحمت کند هر دویشان را. این را می‌خواهم بگویم برای تبیین این مطلب که گاهی اوقات سرطان درد بیماری می‌شود لذت، ما می‌گوییم سرطانی، این سرطان وقتی سراغ بنده‌ی مومن و معتقد به معاد می‌آید لحظه به لحظه‌اش لذت است، نیستیم در آن وجود، درک نمی‌کنیم آن حالت را. لذا از سردار سلیمانی هم نقل می‌کنند که لحظه‌ی شهادتش را گفت اصلا نفهمیدم، به خواب یکی از بزرگان آمده بود، من یک لحظه دیدم در جوار امیرالمومنینم، سرم در دامن حضرت است. پیکری دیدم قطعه قطعه شده!

خدا رحمت کند، این را عرض کنم بشنوید، غرق در رحمت یعنی این، خدا رحمت کند ایشان را، یکی از دامادهایشان اهل شیراز بود، سالی یکی دوبار هم ایشان شیراز می‌آمد. خدا رحمت کند آقای حاج حسین آقای نجات، مهمان حاج حسین آقا می‌شد و خوب آقای نجات هم محبت داشت ما را خبر می‌کرد. می‌گفت علامه جعفری آمدند شب بیایید منزل. در این سفرهای سالیان متمادی که ایشان شیراز می‌آمدند ما هم توفیق داشتیم از نزدیک خدمت ایشان می‌رسیدیم و استفاده می‌کردیم، خاطرات و مسائلی بود.

یک وقتی ایشان یک جریانی نقل کردند مال دوران قبل از انقلابشان، گفتند ما یک جلساتی داشتیم هفتگی، جمعی از علمای تهران پنجشنبه‌ها دور هم یکی دو ساعتی، صبح‌های پنجشنبه جمع می‌شدیم، حالا هم دید و بازدیدی بود هم گفتگوی مسائل علمی بود مسائل اجتماعی بود. گفتند یکی از اعضای این جلسه آیت الله شیخ مهدی حائری بود، رحمت الله علیه، صاحب کتاب اخلاق اسلامی از چهره‌های بزرگ و ارزشمند، آقای شیخ مهدی حائری که در حرم حضرت معصومه هم دفن هستند. گفتند ایشان از اعضای ثابت جلسه بود، ایشان بیمار شد سرطان گرفت، ظاهرا سرطان معده بوده، یک مدتی بیمارستان بود، بعد دکتر‌ها مایوس شدند از درمان ایشان، دیگر گفتند ببریدش خانه باشد تا اجلش فرا برسد. بارها گفتم اطبا به اندازه‌ی سوادشان کار می‌کنند. کرونا را دیدید، خدا فتیله‌ی بشریت را کشید پایین، ای بشر پر ادعا، ای دانشگاه‌های پرادعا، ای انسان مغرور، ما یک ویروسی می‌فرستیم که با چشم غیر مسلّح قابل رویت نیست، بعضی‌ها می‌گویند با میکروسکوپ اگر صدها هزار برابر بزرگ بشود می‌شود دید، ببینید چطور نظام دنیا مختل شده! بعد طرف می‌گوید آقا امام زمان بیاید چطور در برابر این دنیای مستکبر می‌ایستد؟ می‌گویم خدا با یک ویروس فتیله‌ی دنیا را کشید پایین، ولیعصر بیاید و معطل بماند؟ این‌ها درس است، این کرونا این مردن‌ها این مریضی‌ها! بقدری که خداوکیلی از کرونا می‌ترسیم از گنهکار می‌ترسیم، از گناه می‌ترسیم، از نافرمانی خدا می‌ترسیم، ماسک می‌زنیم تنفس‌ها مدیریت شود، تنفس‌های مسموم را مدیریت می‌کنیم!

علامه جعفری گفتند دکتر مایوس شده بود، آقا رفتند منزل و روزهای آخر زندگی‌شان بود. گفتند یک پنجشنبه‌ای بود، ما به حسب آن جلسات هفتگی من زنگ زدم منزل آقا شیخ مهدی حائری یک احوالی از ایشان بگیرم. گفتند پسرشان گوشی را برداشت گفتم که حال پدر چطور است؟ گفت پدر ما دیگر حالی ندارد تب پدر را رها نمی‌کند داروها دیگر جواب نمی‌دهد وضعشان وضع خوبی نسیت. گفتم امکانشان هست که گوشی تلفن را ببرید کنار بسترشان من یک احوالی از ایشان بپرسم؟ آقازاده‌شان گفت من می‌برم.

بعد از لحظاتی دیدم صدای خسته و مرتعش و دردالود آقا شیخ مهدی حائری را در پشت تلفن شنیدم، بعد از سلام کردن گفتم آقای حائری حالتان چطور است؟ می‌خواهم بگویم صبر یعنی این! باید صبورِ با ایمانِ معتقدِ به معاد بشوی تا حذفش کنی. خدا بهت می‌دهد اینجوری. گفتم آقای حائری حالتان چطور است؟ گفت  آقای جعفری حال روحم را می‌پرسی یا حال مزاجم را؟ ما دو تا حال داریم، یکی حال جسمی‌مان یکی حال روحی‌مان. بعضی‌ها جسمشان استاندارد است مشکلی ندارد ولی روح بیمار است. بعضی‌ها روح قوی دارند جسم بیمار است. گفتم حال روح یا حال جسم؟ علامه جعفری گفتند هر دو را می‌پرسم.

گفت ایشان گفتند برای جسمم دیگر حالی نمانده سرطان رشد کرده دکترها مایوسند، تب ما را رها نمی‌کند، اما حال روحم را اگر می‌پرسی، اینجا جلوه‌ی صابرین است! تازه شدم مثل یک نوجوان 14 ساله، لحظه شماری می‌کنم برای لحظه‌ی دیدار با حضرت رب الارباب، در پوست نمی‌گنجم، به شوق آمدم به وجد آمدم، کارت درست باشد لحظه به لحظه که به دیدار نزدیک می‌شوی خوشحال‌تری. دیدید گاهی اوقات عروس و داماد هر چه که به مجلس عروسی‌شان نزدیکتر می‌شوند خوشحال‌ترند، لقای رب الارباب. می‌گوید آقا این بیماری اگر ما را می‌رساند به این لقا ما خوشحالیم، ما در پوست نمی‌گنجیم، این را عرض کردم این از مصادیق یُدرَک و لایوصَف است که خداوند صابران را غرق در رحمت خودش می‌کند. لذا ما یک جلوه‌ای از فقر طرف می‌بینیم، یک جلوه‌ای از بیماری می‌بینیم.

آقایی بود از فرماندهان سپاه گفت مادر ما سرطان استخوان داشت، سرطان استخوان جزء بیماری‌های پر درد است. خدایا به عظمت این ماه این مجالس و این محافل، تمامی بیماران مبتلاهای به کرونا را بستری‌های در منازل و بیمارستان‌ها را، دکتر جواب کرده‌ها را به عظمت و مظلومیت امام حسین لباس عافیت بپوشان. گفت من مادرم را که می‌بردم دکتر، دکتر معالج، گفت سرطان هم رشد کرده بود، خوب سرطان استخوان چون استخوان پیکربندی بدن انسان است، درد عجیبی دارد، مثل بیماری‌های دیگر نیست، همه‌ی بدن درگیر است. گفت پیش دکتر که می‌بردم دکتر می‌گفت فلانی این مادر شما در خانه چکار می‌کند؟ فریادی ناله‌ای؟ گفتم والّا ما نهایت صدایی که از مادرم گاهی اوقات می‌شنوم در بستر خوابیده، یکدفعه صدایش بلند می‌شود می‌گوید الحمد لله رب العالمین، گفت هر از گاهی یک صدای الحمد لله بلندی از مادرم می‌شنویم. گفت مادرت آه ناله فریاد سر و صدا! گفتم اصلا من از مادرم نشندیم. گفت این دردی که مادر تو دارد و این بیماری را که مادر تو دارد باید خانه را بر سر خودش بگذارد، آسایش از شما سلب کند. گفت بعد هم مادرمان فوت کرد، گفت حاج آقا خدا شاهد است مادرمان هر از چند گاهی یک وقتی نیمه شب روز وسط روز، می‌گفت الحمد لله رب العالمین، تازه وقتی درد شدت پیدا می‌کند می‌گوید الحمد لله رب العالمین.

صلی الله علیک یا اباعبدلله صلی الله علیک یابن رسول الله

اسوه‌ی صبر و شکیبایی خود آقا سیدالشهداست، در برابر این همه سختی‌ها مصائب تسلیم و بردبار در براب ذات مقدس الهی.

مرا عشق حسین دیوانه کرده، به قلبم مهر او کاشانه کرده

بخواهیم از آقا به عظمتش ما را هم در این مسیر صبر و ایمان موفق بدارد.

همین بس افتخارم تا به آخر، حسین شمع و مرا پروانه کرده

جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین

به یاد همه‌ی اسیران خاک از مومنین و مومنات

جانم جسین جانم حسن ای جان جانانم حسین

این هم از طرف همه‌ی جمع محترم به آقا ذکر کنیم. مولا جان

اگر از درم دورم کنی، برگو کجا رو آورم

جایی ندارم رو کنم، جز بر تو ای باب کَرَم

«أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»[14]

 

 

[1] بقره آیه157

[2] احزاب آیه56

[3] بقره آیه157

[4] بقره آیه157

[5] بقره آیه157

[6] بقره آیه157

[7] بقره آیه157

[8] پرتوی از عظمت حسین ص429

[9] مناقب آل ابیطالب علیهم السلام (ابن شهرآشوب) ج4 ص96

[10] اللهوف (ترجمه فهری) ص23

[11] اللهوف (ترجمه فهری) ص23

[12] اللهوف (ترجمه فهری) ص23

[13] مستدرک الوسائل ج11 ص173

[14] بقره آیه157

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه