استاد حدائق روز جمعه 22 مرداد 1400 مصادف با چهارمین روز از ماه محرم در منزل آقای شهریزی به بیان ادامه مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»[1]

صدق الله العلی العظیم

در ادامه‌ی عرائض جلسه گذشته با محوریت آیات 155 تا 157 سوره مبارکه البقره، با موضوعیت عوامل رحمت در زندگی بشر که بازگشت این بحث به عنوان کلام نورانی ولیعصر «و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[2] ما چه کنیم که زمینه‌ی رحمت را خودمان هم برای خودمان رقم بزنیم؟ گذشته از اینکه وظائفی داریم نسبت به گذشتگان خود، که از خدا طلب رحمت، طلب رحمت و رافت کنیم، یک تلاشی هم تا هستیم برای خودمان باید بکنیم.

عرض کردیم از عواملی که موجب رحمت است، خداوند صبر را یاد می‌کند. صبر موجب رحمت می‌شود. پاسخ بدهید به آنهایی که می‌گویند آقا در مشکلات داریم صبر می‌کنیم، می‌گویند داری مزدش را می‌گیری، رحمت خدا هم دارد شامل حالت می‌شود. در روایت داریم روز قیامت وقتی مردم پرونده‌ی اعمالشان گشوده می‌شود و می‌بینند در زندگی دنیایی مابإزای آن چیزهایی که خواستند از خدا و مصلحت این‌ها نبود به این‌ها داده نشد، خداوند چه مقاماتی و چه پاداش‌هایی را در آخرت به این‌ها می‌دهد، این‌ها آن روز، روز قیامت آرزو می‌کنند هر چه خواستند عملی نمی‌شد که خدا اینجا تسویه می‌کرد. یکسری چیزهایی که ما می‌خواهیم باید گذاشت و رفت. خانه و زندگی و امکانات و مادیات، این‌ها را شانس بیاوریم یک دست کفنی ببریم، بیش از این هم نمی‌شود برد. آن روز تاسف می‌خورد بر اینکه کاش اصلا دعاهای ما به اجابت نرسیده بود، خدا در قیامت پاداش داده بود. لذا عزیزان قطعا اگر برای خدا کسی صبر کرد، با آن عناوینی که جلسه‌ی گذشته از آیه 155 اشاره شد در برابر گرسنگی در برابر ترس در برابر نقص اموال در برابر نقص انفس، سلامتی انسان تحت تاثیر قرار می‌گیرد، قوای جسمانی تحلیل می‌رود، و در برابر ثمرات این پنج شکلی که عرض کردیم قرآن می‌فرماید نمونه‌های امتحان خداست در زندگی بشر. بعد آیه می‌فرماید رسول ما بشارت بده آنهایی که صبور هستند و شکیبا هستند در برابر این ناملایمات زندگی دنیایی.

یک جمله را عرض کنم، در یک حدیث قدسی خدا به حضرت موسی می‌فرماید موسی ما چند چیز را چند جا گذاشتیم مردم جای دیگر دنبالش می‌گردند، یکی این است: «انِّی وضعتُ الراحة فی الجنة و الناس یطلبونها فی الدنیا فلم‌یجدونها»[3] مردم راحتی در عالم آخرت هست و بهشت. آن راحتی که هیچ دغدغه‌ای درش نباشد، هیچ نگرانی در کنار آن قرار نگیرد، آن راحتی مطلق بهشت است. مردم به دنبال این راحتی در دنیا می‌گردند، به این راحتی هم نخواهند رسید. شما می‌بینید طرف در اوج توانمندی و توان‌دستی مشکلاتی دارد که اصلا عیش او را  می‌کند، یک اتفاقاتی می‌کند که گذشته شیرین را تلخ می‌کند. آن راحتی مطلق را در روایت داریم که خداوند در بهشت رقم می‌زند. خوب این آیه که محور بحث ماست، این حدیث از امام صادق از خاطرم آمد اینجا هم مربطو به این نکته است محضر عزیزان ارائه کنم. امام صادق می‌فرماید اگر برای مصیبت رسیده، حالا مصیبت یک وقتی فقدان عزیزی است، یک وقتی مصیبت از دست دادن ثروت است، از دست دادن سلامتی است، بالاخره یک چیزی را از دست داده یک مشکلی اتفاق افتاده که این دارد صبر می‌کند. در طبقه بندی صبر هم در روایات داریم که صبر را سه جا مطرح می‌کند که اینجاها باید صبور باشیم.

مرحله‌ی اولیه‌ی صبر، صبر در برابر مصیبت است. حالا مصیبت را عرض کردم، سختی‌ها مشکلات، حوادث ناگواری که برای انسان‌ پیش می‌آید و انسان در برابر این‌‌ها باید صبور باشد، شعارش هم این باشد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»[4] ‌بالاخره همه از او هستیم، بازگشت همه به سوی اوست، هستی متعلق به اوست، چند صباحی دست ما بود از ما پس گرفتند. این صبر در برابر مصیبت، از این مرحله بالاتر و والاتر، صبر در برابر طاعت است. بعضی‌ها را دیدید در مصیبت صبورند اما در طاعت صبور نیستند. نماز اول وقت حاج آقا صبر می‌خواهد، خمس دادن صبر می‌خواهد، بعضی‌ها نیستند اهلش. در نماز شب خواندن زرنگ است، در ادای دین مالش ضعیف است. روزه گرفتن با شرائطش صبر می‌خواهد، حج صبر می‌خواهد. من در همین شهر مواردی سراغ دارم میلیاردرهایی که مردند و حج نرفتند، و واجب الحج مردند. منطقشان هم این بود که آقا حوصله‌اش را نداریم.

یک سالی زن و شوهری از حج آمده بودند، حرف سی سال قبل است، خدا رحمت کند هر دوشان هم فوت کردند. ما رفتیم دیدن این حاجی که از حج آمده بود. زیارت حاجی بیت الله الحرام هست و روایت هم داریم حاجی تا با گناه آلوده نشده، استلام با حاجی مثل استلام با حجر الاسود است، استلام با حجر مثل بیعت با خداست. یعنی حاجی که از حج برمی‌گردد، اگر هنوز آن صفای معنوی را آلوده به گناه نکرده باشد شما راحت دارید یک استلام به حجر رایگانی انجام می‌دهید. یک مصافحه با این حاجی استلام است.

ما رفتیم دیدن این آقا و احوالپرسی و آقا از حج چخبر، آن سال هم من یادم است که سی سال قبل در اوج گرما بود حج، عرفات و منا سخت بود، امکانات هم امکانات‌های امروزی نبود. گفتم آقای مهندس از حج چخبر؟ تفاوت صبر و بی‌صبری را ببینید. گفتم آقای مهندس از حج چخبر، می‌دانستم که خوب خیلی‌ها به سختی یاد می‌کردند از آن چند روز اقامت در منا و عرفات و نبودن امکانات و این هم یک آقای مهندس متمکن و وضع مالی خوب، خانه جای خوب، امکانات زندگی در شهر برایش مهیا بود، گفتم آقای مهندس از حج چخبر؟ گفت آقای مهندس همه‌ی حج خوب، ای کاش این چند روز بیابانگردی در حج همه‌ی حج بود! گفت ای کاش این سی روز ما همش در مثل منا و عرفات بودیم. این صبر است. صبور اگر شدی سختی لذت آفرین است. صبور اگر شدی درد برایت شیرین می‌شود، فقر برایت ارزشمند می‌شود. پیغمبر فرمود «الفقر و فخری» بی‌صبر اگر شدی نق می‌زنی. من انتظارم این بود که او از جریان منا و این‌‌ها به تلخی یاد کند، دیدم به شیرینی یاد کرد. گفت حاج آقا خیلی به من خوش گذشت عرفات و منا. اوج سختی را اوج لذت یاد کرد. خانمش نشسته بود، گفتم حاج خانم شما از حج چخبر. خانمش گفت حاج آقا حج خوب بود، اگر این چند روز عرفات و منا را حذفش می‌کردند خیلی خوب بود. تفاوت را گرفتید در صبر و بی‌صبری! زن و شوهر در یک خانه! آن ضریب صبر بالاست سختی‌ها می‌شود شیرین، آن ضریب صبر پایین است، سختی‌ها می‌شود شیرین. این ضریب صبر پایین است، سختی‌ها می‌شود تلخی. بعضی‌ها در طاعت صبر ندارند، لذا وقتی ظهر موقع نماز می‌شود مساجدتان را ببینید بازارهایتان را هم ببینید چند درصد مردم مقید به نماز اول وقت هستند.

یک وقت حاج آقای قرائتی یک آماری را در یک جلسه‌ای گفتند، ایشان گفت یک جایی گفتم خیلی بهم برخورد شد، ولی واقعیت بود، این آمار را هم من اینجا نمی‌گویم چون دارد ضبط می‌شود و پخش می‌شود. ولی یقین بدانید آن انتظاری که از یک جامعه نسبت به اهتمام به نماز که امر خداست ما عملی نکردیم. ما در خانه‌هایمان در اداراتمان مسئولین ما چقدر نماز اول وقت می‌خوانند؟ مدیر کل‌ها اول وقت می‌آیند درنمازخانه، بازاری‌ها اول وقت در مغازه را می‌بندند بروند مسجد، نبندند در مغازه خودشان نماز اول وقت می‌خوانند؟ در یک جلسه‌ای عرض کردم آقایان چندین سال قبل روز هشتم محرم در راهروی بازار وکیل یک جوانی اهل سنتی ما را خجالت داد، داشتم از راهروی بازار می‌آمدم بیرون بعد از مجلس، گفت آقا شما اول روی منبر از نماز اول وقت و نماز امام حسین روز عاشورا، وسط میدان اول وقت گفتید؟ گفتم بله، گفت از نماز اول وقت علی‌بن ابیطالب در صحنه‌ی جنگ صفین گفتید؟ گفتم بله، گفت شما سه ربع ساعت این‌جا بمانید، اذان ظهر گفته می‌شود، ببینید چند درصد از این مغازه‌دارها می‌آیند در این مسجد وکیل؟! این‌ها شیعه هستند یا نیستند، این‌ها مسلمان هستند یا نیستند؟ فقط حسین حسین حسین! فقط یاد گرفتیم یا حسین بگوییم؟

یا حسین و با حسین یک نقطه باشد فرق آن، یا حسین گفتن و با حسین ماندن کجا

با امام حسینیم یا یا حسین می‌گوییم! شما وضعیت نمازخانه‌های دانشگاه‌ها مراکز عمومی شهر، وقت نماز ببینید! آن وقت می‌گوییم چرا امام زمان نمی‌آید! امام زمان بیاید چه بکند! من که امر خدا برایم رفته در حاشیه، صبر در طاعت ندارم، طاعت الهی حجاب، چقدر ما صبر در حجاب داریم! خانم محترمه‌ای همین دیروز ظهر آمده بود پیش ما، می‌گفت یکی از بستگان ما خارج است، از خارج که می‌آید بستگان را دعوت می‌کند، بعد می‌گوید ما به احترام شما آمدیم شما هم به احترام ما باید نیمه‌لخت بگردید در منزل، جلوی محرم و نامحرم! گفت آقا درد من این است که بعضی‌هایی که ادعای دیانتشان می‌شود یکدفعه می‌بینی در همان خلوت حیا می‌رود کنار. این صبر است!

گفتم به او بگو، تو بخاطر ما آمدی، ما هم بخاطر خدا و احترام به تو می‌آییم ولی تو باید حرمت خدا را حفظ کنی. مردم حرمت خدا اصل است، نه حرمت همسر نه حرمت شوهر نه حرمت اولاد نه حرمت مربِّی. تمام این حرمت‌ها زمانی محترم است که احترام خدا شکسته نشود. احترام خدا اگر زیر سوال دارد می‌رود برود زیر سوال، فرزند تو باشد، مثل کنعان بگذار سیل او را ببرد. شوهرت است باشد مثل فرعون در وسط نیل در معرض امواج نیل غرق می‌شود. این‌ها درس‌های تاریخ است.

صبر در برابر طاعت! یک وقتی من از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، گفت سران سه قوه آمده بودیم خدمت امام داشتیم گزارش جنگ می‌دادیم، امام هم نشسته بودند داشتند گوش می‌دادند. گفت یک وقت دیدم امام هی این پا و آن پا شد، این پا و آن پا شد، یکدفعه امام بلند شد بدون اینکه به ما حرفی بزنند، رفتند به سمت درب اتاق که خارج شوند. آقای هاشمی گفت که من گفتم اماما هنوز مطالب ما تمام نشده کجا تشریف می‌برید؟ برگشتند با یک نگاه عتاب آلودی فرمودند آقا وقت نماز است. خدا را اهمیت دادی خدا هم بهت اهمیت می‌دهد.

یک جمله من امروز صبح بهتان می‌گویم، در خلوتتان به خودتان نمره بدهید، ما با خودمان که نباید تعارف کنیم. اگر کسی به خودش هم خلاف می‌گوید وای بحالش. خودمان را بهتر از همه می‌شناسیم. جبرئیل بر پیغمبر نازل شد عرض کرد یا رسول الله خدا می‌فرماید به بندگان من بگو می‌خواهید بدانید نزد من چه جایگاهی دارید؟ به خودتان رجوع کنید ببینید خدا در نزد شما چه جایگاهی دارد، به همان اندازه که خدا برایتان اهمیت دارد، یقین بدانید در خانه‌ی خدا اهمیت دارید. اگر خدا در متن زندگی است بدانید خدا در متن زندگی‌تان است بدانید در متن هستید. اگر خدا در حاشیه است، اول رضایت مردم، اول آقای حاجی فلانی، اول این‌ها، اول کار، اول مشتری، اول مهمان، بعداً خدا، بدانید در حاشیه‌اید. این صبر در برابر طاعت که متاسفانه در ما تحلیل رفته. در امر حجاب، حجاب طاعت الهی است، الان وضع را ببینید! اوضاع جامعه، وضعیت خانواده‌ها و موارد دیگر و اوامر الهی، احترام به والدین، مواسات، اکرام به یکدیگر، ادب و رعایت حرمت یکدیگر، تمام این‌هایی که در قالب توصیه‌های الهی آمده ما چقدر در برابر این‌ها صبوریم! از این بالاتر، صبر در برابر نافرمانی الهی و معصیت است. هنر واقعی صابر این است که گناه نمی‌کند. یعنی یک مرحله‌‌ایست مثل مرحله‌ی عالی دانشگاهی است. از مرحله‌ی ابتدایی شروع می‌شود می‌آید بالا بالا بالا می‌رسد به آن کلاس عالیه‌ی ارزشمند که بر سر نفس خود امیر می‌شود.

گر بر سر نفس خود امیری مردی، ور بر دگران خرده نگیری مردی

حالا بحث آمد روی عنوان صبر، حیفم آمد این جمله امیرالمومنین را در تکمیل عرائضم عرض نکنم. حالا بعضی از عزیزان می‌پرسند خوب آقا می‌خواهیم صبور باشیم در این مواردی که گفتید راهش چیست؟ راهکار این‌ها چیست این سه مرحله؟ مولای متقیان در نهج‌البلاغه راهکارها را بیان می‌فرمایند. حضرت می‌فرمایند اگر می‌خواهی در برابر مصیبت‌ها، سختی‌ها صبور بشوید، باید وابستگی‌تان را به دنیا بیاورید پایین. در دنیا باشید ولی با دنیا نباشید. ثروتمند باش بنده‌ی ثروت نباش، مسئول باش طول و عرض میز سرگرمت نکند. قیافه نبرد تو را. کثرت قوم و قبیله مغرورت نکند. زاهد یعنی کسی که وابستگی ندارد. دارد در دنیا هست، ولی با دنیا نیست. این شعر شاعر می‌گوید

آب در کشتی هلاک کشتی است، آب در بیرون کشتی پُشتی است.

دنیا و ما همینطور هستیم، در دنیا باشید ولی با دنیا نباشید، دنیا در دلتان نیاید، شما در دنیا باشید. مثل کشتی، کشتی اگر وسط آب بود، این یک مرکب خوب و وسیله‌ی خوبی برای عبور از دریاست، اما اگر آب آمد در کشتی، کشتی را غرق می‌کند. آب در بیرون کشتی پُشتی است، آب در کشتی هلاک کشتی است. مردم دنیا آمد در دلتان هلاکتان می‌کند. در دنیا بودید و دنیا در دلتان نیامد اول میلیاردر عالم هم بشوی هلاک نمی‌شوی چون وابسته نیستی. زهد است.

یکی از مصادیق عدم وابستگی را من مثال بزنم، خدا رحمت کند مرحوم علامه نراقی، نراقیین، هم پدر هم پسر از شخصیت‌های بزرگ عالم اسلام بودند. آقایانی که نجف مشرف شدید،  ایوان العلمان حدود هفده هجده نفر بزرگان علمای عالم اسلام دفن هستند، یکی همین مرحوم نراقی است، ملا احمد، پدر ملا مهدی و پسر ملا احمد.

مرحوم ملا احمد نراقی وضع مالی خوبی داشت، در کاشان خانه زندگی امکانات، می‌گویند یک درویشی یک وقتی کتاب معراج السعاده‌ی ایشان بدستش رسید خیلی علاقمند شد مرحوم نراقی را از نزدیک ببیند، صاحب کتاب را. بلند شد آمد کاشان، سراغ گرفت و خانه‌ی نراقی را نشان دادند. دید در خانه باز است مردم می‌آیند می‌روند خانه‌ی بزرگ امکانات خوب! این درویش در ذهن خودش این تصور داشت که نراقی مثلا نوشته به دنیا وابسته نباشید دنیا سرگرمتان نکند، خودش یک آدمی است که خرقه پوش است خرابه نشین است نان خشک خور است، بعضی‌ها این تصور غلط را دارند فکر می‌کنند زهد یعنی نخوردن! زهد یعنی وابسته نبودن،‌ زهد یعنی داشته باش بنده نباش. زهد یعنی به هر جا رسیدی بدان خدا همه‌کاره است. این را می‌گویند زاهد. نخوردن نشانه‌ی زهد نیست. خود را گرسنگی دادن نشانه‌ی زهد نیست، داشته باش اما وابسته نباش. این درویش تصور غلطی در ذهنش بود. یک چند روزی هم مهمان مرحوم نراقی شد، دید بعضی‌ها که مسافرند جایی برایشان آماده کردند زندگی می‌کنند پذیرایی می‌شوند. یک روز بدون مقدمه رو کرد به مرحوم نراقی گفت آقا می‌آیید برویم کربلا؟ مردم اینجور زندگی کنید. انتظار این درویش این بود که حالا که پیشنهاد کربلا می‌کند یا جواب منفی است ایشان می‌گوید من نمی‌رسم بیایم کار دارم گرفتارم یا می‌گوید اجازه بده یک هفته‌ای ده روزی اجازه بده کارها را مرتب کنیم و بعد برویم. به مرحوم نراقی گفت آقا بیایید برویم کربلا، گفت فرمود برویم کربلا. کی؟ گفت الان، برویم. دید علامه نراقی بلند شد عبا را انداخت روی دوشش، رفت داخل به اهل منزل گفت ما رفتیم کربلا خداحافظ، به دو سه نفر هم سفارش‌ها را کرد و راه افتاد.

آمدند در سه فرسخی کاشان منزلگاهی بود که کاروان‌ها برای استراحت توقف می‌کردند. پیاده شدند برای استراحت این درویش رو کرد به نراقی گفت آقا این کشکول من در خانه‌ی شما جاماند. همین‌جا بمانید تا بروم این کشکول را بردارم و برگردم. مرحوم نراقی گفت کشکولت اگر در خانه‌ی ما است من تضمین می‌کنم محفوظ است. حیف است ما سه فرسخ امدیم زمانی صرف کردیم آمدیم، زمان ارزشمند است، بگذار در برگشتن من کشکولت را ضامنم و ضمانت می‌کنم سالم می‌دهم تحویلت. گفت آقا من اصلا کشکول لازم دارم. فرمود می‌رویم کربلا یک کشکول من خودم برایت می‌خرم، مال کربلا هست تبرک هم می‌شود. گفت آقا کشکول خودم را می‌خواهم! این بد است. ساعت خودم، خانه‌ی خودم، امام می‌فرماید این إنانیت منشأ تباهی بشر است، منشأ همه‌ی گرفتاری‌هاست. شهر من طائفه‌ی من، قبیله‌ی من. این‌ها را ما داریما! طرف می‌گوید من دختر به غیر طائفه‌ی خودم نمی‌دهم. این چرندیات چیست که می‌گویی! ای نژاد پرست! ما بالاشهری‌ هستیم به پایین شهری دختر نمی‌دهیم، این‌ها را من دیدما، شما   هستید ما مالی‌آباد هستیم. تو نژاد پرستی، تو اگر زمان پیغمبر هم بودی مشکل ایجاد می‌کردی. این رگه‌های انانیت در رفتار بعضی‌ها وجود دارد، این‌ها در کلاس ما نیستند. پیغمبر عمه‌ی خودش را به عقد یک برده‌ای در آورد که تازه آزاد شده بود. خود رسول الله یکی از همسرانش  ماریه‌ی قبطیه بود که کنیز بود. چقدر گرفتار این تصورات واهی بعضی‌ها شدند. تا این درویش گفت کشکول خودم، مرحوم نراقی گفت برگردیم، برگشتند آمدند کاشان کشکولش را برداشت گفت حالا برویم. نراقی گفت من دیگر با تو سفر نمی‌آیم ولی یک نصیحتی به تو دارم. روزی که بر من وارد شدی تصورت شاید این بود که این خانه، زندگی، امکانات ما را مشغول کرده، من ذره‌ای به این خانه و امکانات وابستگی ندارم، این‌ها را امانت خدا می‌دانم.

ببینید آقایان در شیراز صد سال قبل چه کسانی درش بودند؟ یک نفرش امروز نیست، به شیراز وابسته نشوید. این خانه‌ای که درش زندگی می‌کنید زمینش 50 سال قبل مال چه کسی بود؟ سازنده‌ی این خانه چه کسی بود، کجا رفت؟ کسانی که در این همین منزل زندگی می‌کردند کجا هستند؟ در همین شهر کسانی که بودند الان در قبرستان‌ها آرمیده‌اند. ما همه‌‌مان این مسیر را می‌رویم. ایشان فرمود من ذره‌ای به دنیا وابسته نیستم و به این‌ها تعلقات ندارم. ولی تو یک کشول داری و محبت به این کشکول کاری سرت آورده که حاضر شدی از کربلا بگذری از کشکول نگذری.

می‌خواهید مصیبت کمر انسان‌‌ها را خم نکند وابسته نشوید. وقتی وابسته نشدید می‌شوید سیدالشهدا، علی‌ اصغر در آغوش امام حسین هدف تیر قرار می‌گیرد «حولٌ علیَّ»[5] خدایا بر من آسان است تحمل این حلق پاره شده چون تو می‌بینی. اما حسین به خدا وابسته است، علی اصغر را برای خدا دوست می‌دارد. اتفاقا آنهایی که وابستگی‌شان مطلق به خداست، در محبت در ادب در لطف نمونه هستند. آن خانمی که شوهرش را برای خدا دوست دارد بهتر به این شوهر می‌رسد تا آنی که شوهرش را برایش شوهری می‌خواهد. آن مردی که زنش را برای خدا می‌خواهد بهتر رسیدگی می‌کند.

نکته‌ی دوم حضرت می‌فرماید صبر در برابر طاعت، مردم اگر می‌خواهید در برابر طاعت الهی صبور شوید، «من راقب الی الموت سارعَ الی الخیرات»[6] مردن یادتان نرود. فراموش نکنید که روزی خواهد رسید. آنهایی که مرگ را فراموش نمی‌کنند نماز قضا ندارند، بدهی ندارند، بارها دیدم افرادی می‌آیند می‌گویند آقا معلوم نیست من تا فردا باشم، این را بگیرید خیالم راحت شود. آقا دغدغه داشتم من را از این فکر آزاد کنید، این فراموش نکردن، یاد مرگ است. جوان نیمه‌ فلج آمده دو هزار تومن خمسش است، راه نمی‌تواند برود، گفتم آقا این را بگیر، من بهت می‌دهم قرض بعدا بیاور بده. چند تا از بازاری‌های شهر هم نشسته بودند. گفت آقای حدائق شما تضمین می‌کنید من زنده بمانم بتوانم دینم را بدهم؟ این مرگ یادش نرفته که عجله دارد برای انجام کارهایشان. و اگر می‌خواهید در گناه شکیبا باشید، بهشت و دوزخ را فراموش نکنید. بهشت جای پاکان است، ناپاکان را راه نمی‌دهند. دوزخ جای متخلفین است.

«مَن اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات و من أشفق عن النار رجع عن المحرَّمات»[7] آن که مشتاق بهشت است خودش را از بهشت می‌گیرد، آنکه از دوزخ می‌ترسد به سمت نافرمانی خدا نمی‌رود. این‌ها راهکاریی هستند که امیرالمومنین بیان می‌فرمایند.

بسنده کنم، نکاتی باز در این آیه 157 باقی ماند که انشاءالله فرصت دیگر پیام‌های این آیه را محضر عزیزان تقدیم کنیم و نکاتی را عرض کنم.

صلی الله علیک یا اباعبدالله روز جمعه است، انتساب به ساحت مقدس مولانا بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفدا دارد. صاحب عزای واقعی آقا امام عصر است، انشاءالله برادر عزیزمان و مداح اهلبیت جناب آقای یقطین هم به فیض کافی و وافی همه را خواهد رساند.

بازا برای شیعیان خود روضه‌ی مادر بخوان، از درد و سوز و سینه و از حال پشت در بخوان

یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن

به یاد همه‌ی امواتی که بودند بر ما حق داشتند الان چشم انتظار من و شما هستند.

بهتر صدا بزن

یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن

مولا جان

بازا که خون بی‌گنه موج از برایت می‌زند، محسن سلامت می‌کند اصغر صدایت می‌زند

یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن

 

[1] بقره آیه157

[2] مفاتیح الجنان دعای حضرت مهدی

[3] مستدرک الوسائل ج12 ص173

[4] بقره آیه156

[5] بحارالانوار ج45 ص46

[6] الکافی ج2 ص50

[7] بحارالانوار ج65 ص351

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه