استاد حدائق روز دوشنبه 14 تیر1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سبک زندگی مهدوی پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين»[1]
صدق الله العلی العظیم
خوب شب بسیار باعظمتی است، از لیالی خاص در طول سال یکیش امشب است. چند تا اتفاق فردا افتاده که من تلگرافی عرض میکنم که استفاده کنیم از لحظات گرانبها که در طول زندگی ما رقم میخورد. «انَّ فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها»[2] در ایام زندگانی همهی ما نسیمهای رحمتی به وزش در میآید، میگویند خودتان را در مسیر این نسیمها قرار بدهید. یکیش دحو الارض است، 25 ذیالقعده. چند تا مناسبت مهم مثل فرداست که حالا من تلگرافی عرض میکنم، بحث ما بحث سبک زندگی مهدوی است، ادامهی بحث جلسهی گذشته، به پاسداشت این شب عزیز و این روزی که پیش رو داریم من عرض میکنم. اول امشب، آنهایی که اهل سحرخیزی هستید که الحمدلله خدا توفیقتان را مضاعف کند، آنهایی هم که حال شب زندهداری ندارند، یک ده دقیقهای ربع ساعتی قبل از اذان صبح امشب بلند شوید، در نسیم خودتان را قرار دهید.
یک اهل دلی بود میگفت آقا حال نماز شب هم نداری، دقائقی قبل از اذان صبح بلند شو وضو بگیر بنشین تا یواش یواش بیاورندت سر خط. یک شبه که نمیشود سلمان فارسی شد، باید آمد در مسیر، در مسیر انسان خودش را قرار دهد. امشب شبزندهداری و تهجدش و روزهداری فردا، ثواب صد سال عبادت یاد شده، ولو مختصر، کسانی که موفقند شب دحو الارض است، علت اینکه دحول الارض هم میگویند، زمین در خلقت اولیهاش، همهی کرهی زمین زیر آب بوده، در دحوالارض زمین کشیده میشود، یعنی از زیر آب قسمتهایی از زمین، بیرون میآید و خشکی خودش را نشان میدهد و اولین نقطهای که از زمین خشکیده شد و نمایان شد مکه بود و کعبه، که این اولین نقطهی از دحوالارض است. امیرالمومنین میفرماید در دحوالارض رحمت خدا بر زمین نازل شد. و شما الان در مسائل اینهایی که در زمینشناسی کار میکنند، گاهی اوقات در این ارتفاعات بلند دامنهی کوهها و غارها آثار دریاها را میبینند. یکدفعه میبینید گوشماهی یا آثار مواهب دریایی را شما در دامنههای کوه یا ارتفاعات میبینید که اینها حکایت از این میکند که هزاران قرن گذشته و میلیونها سال قبل اینها زیر آب بوده.
فردا روز دحوالارض است یک، از مناسبتهای مهم فردا میلاد حضرت مسیح به قمری است نه میلادی، میلادی همین است که مسیحیها دارند میگیرند. قمری، میلاد حضرت مسیح مصادف بود با دحوالارض، این نکته دوم؛ نکته سوم اینکه میلاد حضرت ابراهیم هم مصادف با دحوالارض بوده، یعنی دو تا از پیغمبران اولوالعزم در دحوالارض متولد شدهاند. نکتهی دیگر پیامبر در دحوالارض در حجة الوداع روز دحوالارض حرکت کردند به سمت مکه. 25 ذیالقعده در آخرین حج، بعد هم در پایان حج امیرالمومنین را معرفی کردند به عنوان وصی و جانشین خود، بعد از نماز عشا هم عزیزی از مهاباد آمده بود مشرّف به تشیع شد سر جانماز، با دو نفر از دوستان اهل علم آمد گفت الان میخواهم بروم فرودگاه، فقط آمدم مشرف به تشیع شوم و برگردم که گفتم قدر خودت را بدان در شب بسیار مبارکی و عزیزی تشرف به تشیع پیدا کردی.
پیغمبر در روز دحوالارض، 25 ذیالقعدهی سال دهم هجرت، تمام همسرانش، حضرت زهرای مرضیه، و با جمعیت عظیمی از مسلمانها حرکت کردند به سمت مکه معظمه و مناسک حج که با شکوهترین مراسم صدر اسلام در آن حجة الوداع اتفاق افتاد. این هم یک مناسبت دیگر.
یک مناسبت دیگر هم فردا روز زیارت خاصهی امام رضاست، دلتان میخواست فردا مشهد بودید، هر کسی میگوید دلت میخواهد مشهد بودم به گردن من، ثواب مشهد را بهش میدهند. «نیة المومن خیر من عمله» ولی فردا یک زیارت مختصر امام رضا یادتان نرود. علت اینکه زیارت خاصهی امام رضا توصیه شده فردا، آقا علیبن موسی الرضا هم روز دحوالارض حرکت کردند به سمت مرو. در زمان مامون عباسی روز حرکت حضرت روز دحوالارض بود.
حالا اعمالی هم ذکر شده، زیارت امام رضاست، آنهایی که توفیق به روزهداری دارند، روزه فردا خیلی تاکید شده، فردا را عزیزانی که اهل ذکر هستند اهل دعا هستند، روز روز مقدسی است، یک زمانها و مکانهایی تاثیر دارد در رسیدن به نتایج و حوائج. امشب هم عرض کردم عزیزانی که توفیق شبزندهداری دارند، و فردا هم آنهایی که توفیق دارند و میتوانند، غسل روز دحوالارض استحباب دارد، یک دو رکعت نمازی هم نزدیک وقت ظهر در مفاتیح حاج شیخ عباس قمی ذکر کرده که این نماز هم خیلی فضیلت دارد. اینهایی که حالا موفقند این نماز را انجام دهند، آقایان دورهتان تمام میشود، بخوانید یا نخوانید دحوالارض هم تمام میشود. ای که دستت میرسد کاری بکن.
خوب سخن پیرامون سبک زندگی مهدوی در آن دعای شریف امام زمان، حضرت برای اموات از خداوند دو تقاضا دارد «و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[3] که خدایا مردههای ما را، اموات ما را مشمول رحمتت و رأفتت قرار بده. تفاوت بین رأفت و رحمت را در جلسهی گذشته عرض کردیم، این بحثی بود که گذشت، بالاخره اموات یا نیاز به رأفت دارند، یا نیاز به رحمت دارند، حضرت هر دو را یاد میکند. اما بحث به اینجا رسید که یکسری کارهایی را هم مردم باید خودشان انجام دهند تا رحمت شامل حالشان شود. یک بخشی دیگر هم دعا کنید از خدا تقاضا کنید. اما یک تلاشی هم ماها باید بکنیم. بالاخره حرکت مقدمهی برکت است. عزیزانی که میخواهند مشمول رحمت الهی شوند، گفتیم یک مروری کنیم بر آیات قرآن، خداوند کجاها را بعنوان کد رحمت ذکر کرده. میخواهید مشمول رحمت شوید راههایش این است.
من امشب یک آیه از آیات وحی را در بیان اسباب نزول رحمت الهی، بعضیها گله میکنند آقا چرا خدا لطف نمیکند، چرا کمکمان نمیکند، چرا خدا نمیدهد، مگر ندارد!
برای خدا که این مال دنیا و مقام دنیا و حکومت دنیا عدد و رقمی نیست، چرا مشمول رحمت نمیشویم؟ این آیه را بشنوید، آیه 56 از سوره مبارکه اعراف، بحث امشب ما در بیان عوامل کسب رحمت الهی. اینهایی که دوست دارند برکات خدا شامل حالمان شود، زندگیمان زندگی ایدهآل شود، دنیایمان دنیای حسنه شود. اصلا در قرآن عزیزان خداوند 115 مرتبه از دنیا یاد نموده، 115 مرتبه از آخرت. دنیا جدای از آخرت نیست. خدا در قرآن به همهی ما میآموزد از ما اول دنیای حسنه بخواهید بعد آخرت حسنه. معنای مسلمانی و پاکی و دینداری این نیست که قید دنیا را بزنیم. آقا موسیبن جعفر فرمود از ما نیست کسی که آخرتش را برای دنیا خراب کند یا دنیایش را برای آخرتش. دنیا را استفاده کنید، مزرعه است برای آخرت خوب. دین نه میگوید قید دنیایت را بزن نه قید آخرت، هر دو را در مسیر رضای خدا کسب کنید. حالا چرا بعضیها دنیایشان پیچیده بهم! گاهی اوقات ثروت هست خوشی نیست، مقام هست لذت نیست، زندگی هست آرامش نیست، این آیه را من تقدیم کنم، چند تا نکته را خدا در این آیه بیان میفرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»[4] فساد روی زمین نکنید وقتی که زمین اصلاح شد. این اشاره به بیان احکام دین، شریعت انبیا، وقتی حق را شناختید، حقیقت را شناختید دیگر فساد نکن، وقتی میگویی خدا ناظر است دیگر حرمت خدا را نشکن، وقتی میگویی مردن حق است، یک کاری نکن که از مرگ بترسی. حالا من در باب جلوههای فساد هم جملهای با عزیزان صحبت دارم.
آیه میفرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»[5] روی زمین بعد از اینکه اصلاح صورت گرفت، مردم حقیقت را شناختند دین را شناختند دیگر فساد نکنید «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[6] خدا را هم از روی طمع صدا بزنید، هم از روی خوف. امام صادق فرمود مومن باید بین خوف و رجا باشد، یعنی به همان اندازه که از خدا میترسی، به همان اندازه به خدا امیدوار باش، یعنی پنجاه پنجاه.
اگر خوفت بیشتر شد، نمونههایش را بگویم: دیدید بعضیها دیگر بریدند، ناامیدند، میگویی بیا نماز بخوان، میگوید ما که در جهنم جایمان است، حالا ده طبقه پایینتر. آقا گناه نکن، میگوید ما که دیگر عاقبت به شریم، این هم روی همش. این بریده، این خوف در وجودش غلبه پیدا کرده است. شیطان دارد از آن طرف میبردش. شیطان ذوالفنون است، بعضیها را از این طرف یله میکند، بعضیها را از آنطرف سر و ته میکند. بعضیها را با خوف زیاد. طرف خوف تمام وجودش را گرفته، بخاطر گناهان گذشته، میگوید حالا بخاطر اینکه ما دوزخی هستیم، بگذار باقیماندهی زندگی هم دوزخی باشیم. این میشود خوف. طمع کدام است؟ بعضیها خوشباورند. میگویی نماز بخوان، میگوید خدا که نیازی به نماز ندارد، ما جایمان در اعلی علیین است، ما را بهشت نبرند، کی را ببرند بهشت! این هم غلط است، این هم خطرناک است. طمع زیادی، امید زیادی زیانبار است. میگوید خدا در دلت باید باشد، نماز خواندی خواندی، نخواندی نخواندی. روزه گرفتی گرفتی، نگرفتی نگرفتی. حالا احکام الهی را رعایت کردی کردی نکردی....
همین امروز یک بندهخدایی مسئله شرعی میپرسید، میگفت پدر بزرگ ما مبالغی خمس بدهکار بود، بعد دیدم زندانی را آزاد میکنند، میدهند برای آزادی زندان. خمس چیست! خدا خودش میداند. گفتم خوب یک بخشی از این خمسش مال سادات بوده، آن کسی که آزادش کرده سید بوده؟ گفت نه، گفتم خوب بریءالذممه نیست، حالا به رحمت خدا هم رسیده.
اینها طمع زیادی است، استاندارد یک مومن پنجاه درصد خوف پنجاه درصد طمع. شیطان نمیتواند دست اندازی کند. خیلی به نمازهایتان مغرور نشوید، یک آقایی بود میگفت من کفشهایمان جفت است برای رفتن، آردمان را ریختیم، غربالمان را آویختیم. گفتم خیلی آدم خوب باوری هم هستی، امام معصومش این حرف را نمیزد. وقتی به امام زین العابدین علیه السلام گفتند آقا چرا نگرانید؟ آقا فرمود نگران عالم برزخ و قیامتم هستم، گفت شما زین العابدین هستید، سید الساجدین هستید. آقا فرمود از کجا معلوم که خدا اینها را قبول کرده باشد! این همان خوف استاندارد است. گفت آقا هیچ که نباشید نوهی رسول الله هستید پیغمبر از شما دستگیری میکند. آقا فرمود از کجا معلوم که خدا اجازه بدهد به پیغمبر دست ما را بگیرد. «لایشفعون الا لمن ارتضی» قران هم میفرماید «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[7] خوف و طمعتان با هم باید باشد. طمع، امید زیادی خطرناک است، خوف زیادی خطرناک است. بعد قرآن میفرماید «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين» رحمت خدا شامل حال محسنین میشود، یعنی آدم محسن و نیکوکار، خدا کدش را بیان میفرماید. محسن کیست که رحمت خدا بر او نازل میشود؟ اهل فساد و دعا نیست. آنهایی که فساد میکنند و حرمت خدا را میشکنند از محسن بودن دور میشوند. خودشان دارند خودشان را دور میکنند.
من چند نکته در این آیه شریفه عرض کنم:
حضار محترم یک نکتهی بسیار مهم در این آیه هشدار است، جامعهی اصلاح شده، در معرض خطر است، شما تضمین نشدید، ضمانتنامه به ما ندادند، قرآن میفرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»[8] یعنی اگر جامعهتان هم جامعهی انقلابی اسلامی است، حواست باشد یک وقت فساد میآید. شیطان دست بردار نیست دشمن بیکار ننشسته، مراقب باشید فساد جامعهی پاکتان را آلوده نکند و یک درس فردی برای همهمان است، حاج آقا خوبی! حواست باشد فاسد نشوی. امشب مسجد هستی، فردا شب یک جای دیگر رصدت نکنند. شب جمعه دعای کمیل میخوانی، شب شنبه کجا هستی؟ «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»[9] حالا که خوبید حواستان باشد فاسد نشوید، جامعهتان خوب است جامعهتان فاسد نشود. این میرساند که تضمینی نیست، اگر یک جامعه جامعهی خوبی است، امکان دارد خراب شود، اگر یک خانواده خانوادهی خوبی است، اگر غافل شد خراب میشود این خانواده. اگر این فرد فرد صالحی است، از خودش غافل شد امکان فساد هست. این نکتهی اول.
نکتهی دوم، ادمهای خوب هم نیاز دارند به دعا، محسنین باید ارتباطشان را با خدا قوی کنند «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[10] آقا ما آدم خوبی هستیم ما هم باید دعا کنیم؟ اتفاقا شما بیشتر نیاز به دعا دارید که خدا حفظتان کند. دعا که فقط برای گنهکار نیست، صالح، مومن هم باید دعا کند. خدا خطاب به مومنین میفرماید «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[11]. نکتهی دیگر در این آیه شریفه، این رعایت اعتدال بین خوف و رجا، شرط موفقیت هر انسان موفقی است، که انسانهای موفق و کارامد، انسانهایی هستند که بین خوف و رجای استاندارد، خودشان را حفظ میکنند. و قطعا دوری از فساد، و دست نیاز و تقاضا و استمداد به ساحت خداوند و دراز کردن و تقاضا را به محضر خدا بردن نشانهی آدمهای خوب است. اگر به ما بگویند آدم خوب کیست؟ میگوییم آدم خوب کسی که فساد نمیکند. آدم خوب کسی است که ارتباطش با خدا قویست. «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[12]
چون قرآن میفرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ»[13] چند مورد از فساد از دیدگاه بزرگان را نیز خدمتتان عرض میکنم. نوع بزرگان فسادها را چهار دسته تقسیمبندی میکنند. حالا یک وقت ما خودمان نعوذ بالله آلوده به یک جلوههایی از فساد هستیم متوجه هم نیستیم، مریضیم نمیدانیم بیماریم، درد داریم نمیدانیم دردمندیم. اینکه قرآن میفرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»[14] من چهار نمونه از مصادیق فساد را خدمت عزیزان عرض کنم.
نکتهی اول که در روایات ما اشاره شده از مصادیق فساد، فساد در دین است. بعضیها در دین فساد میکنند. یعنی چه؟ تبلیغات سوء میکنند، خودش که نماز نمیخواند راه نمازخوان را هم میزند. مسجد نمیرود، آنکه مسجد میرود را هم میخواهد از راه بدرش کند. فکر میکند هر چه آدم گرفتار واماندهی درمانده است باید بیاید مسجد. اتفاقا بهتان بگویم هر چه خدا بیشتر بهتان داده است باید بیشتر عبادت کنید. سالمید، یک عبادت دیگر ازتان میخواهند. ثروتمندی، یک انتظار دیگر دارند ازت. به نسبت آنچه خدا بهتان لطف کرده، باید سپاسگذاری کنید. شما ببینید در مسئولیتهای اجتماعی، از یک مدیر کل یک انتظار دارند، از استاندار یک انتظار دارند، از نگهبان یک اداره یک انتظار دارند، اینها به فراخور مسئولیتشان باید پاسخگو باشند. خدا انتظاری که از یک ثروتمند دارد، از یک آیت الله، از یک استاد دانشگاه، از یک جوان، از یک انسان سالم، از اینهایی که امکانات در اختیارشان است یک انتظار دیگر میرود. حالا بعضیها فسادشان تبلیغات سوء بر علیه مسلمین است، تلاش میکنند مسلمانها را از مسیر حق دور کنند، فاصله ایجاد کنند منحرف کنند، القاء شبهه میکنند در قلب بندگان خدا. گاهی اوقات یک شبهاتی میگوید ذهن طرف را منحرف میکند. خوب اینها فساد روی زمین است. همین که بنده ذهن یک کسی را القای شبهه کنم، خدا رحمت کند مرحوم شهید آیت الله مطهری، میفرمودند مطرح کردن شبهه زمانی خوب است که آنجا پاسخش هم داده شود. بنده بیایم شبهه معرفی کنم جواب شبهه را ندهم. خوب این طرف درگیر میشود، یک شبهه میآید در ذهنش، بالاخره جواب هم نمیگیرد، منحرف میشود.
من یادم نمیرود حدود 15 سال قبل در همین دفتر مسجد، یک آقایی فرهنگیان شیراز، گفت آقای حدائق یک دانشآموزی ما داریم که البته دیپلمش را گرفته، او اصلا شده لائیک، میخواهیم یک جلسه بیاییم پیش شما صحبت کنیم. یک شب آوردش، خوب قیافهای که این جوان داشت، عرض شود که یک سیبیل عجیب و غریبی گذاشته بود و یک نخودی ریش داشت و موهای بلند و لباس عجیبی. عزیزان ببینید اسلام با لباس و رنگ لباس اصلا مخالف نیست، اسلام با تابلو گشتن مخالف است، اسلام میگوید بشر تو نمایندهی خدا هستی بر روی زمین، خودت را سبک نکن، تو خلیفة اللهی، یکجوری نگاهت نکنند که نگاه، نگاه عاقل اندر سفیه باشد. این آمد در دفتر نشست و اسم و فامیلش را پرسیدم، آقا دینت؟ گفت من لامذهبم. یک جوان 18 ساله! پدر و مادرت؟ گفت آنها مسلمانند. گفتم که الگوی شما؟ اسم یک خوانندهی فرانسوی را آورد، آقای فلانی در فرانسه، ازخوانندههای در پاریس. گفتم از این الگو چه میدانی؟ شروع کرد از زندگی خواننده گفتن که این غذایش چیست، خوراکش چیست، کجاها خوانندگی میکند، در کدام تالارهای پاریس، چه شبهایی خوانده! اصلا مثل اینکه با این آدم بزرگ شده. گفتم شما پاریس زندگی میکردی؟ گفت من اصلا خیلی از شهرهای استان فارس هم نرفتم. گفتم این را از کجا شناختی؟ گفت من از طریق سایت این آدم، سایت را پیدا کردم و واقعا هم مریدش شده بود. گفتم در این تو چه دیدی که مریدش شدی؟ گفت حرفهای خوبی میزند. گفتم حرفهای خوبش چیست؟ گفت یکی از حرفهای خوبش این است که دنیا میگذرد خیلی دل به دنیا نبندید! ببینید این جوان این حرفها را از زبان پدرش نشنیده، از زبان معلمش نشنیده! گفتم خیلی حرف زیبایی است، دیگر چه میگوید؟ گفت میگوید تا ازدستتان برمیآید به همدیگر محبت کنید. گفتم خیلی حرف زیبایی است.
امیرالمومنین میفرماید حرف خوب از هر کسی شنیدید بپذیرید، نگاه به عملش نکنید. «خذ العلم ممن عنده و لانتظروا الی عمله» ما تابع حرف خوبیم، اگر یک آدم صددرصد گناهکار یک حرف خوبی زد، نباید حرف زیبایش را زشت کرد، باید بگویند کارهای زشتش زشت، حرف زیبای تو زیبا، منطق این را میگوید، قرآن این را میگوید «فَبَشِّر عِبَادِیَ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه»[15] چند تا جمله گفت، هی گفتم بسیار حرف خوبی است، گفتم شما تابع این حرفها هستی؟ گفت بله، گفتم از این حرفها دوست داری زیباتر هم بشنوی؟ گفت کی گفته؟ گفتم این جمله اولت، این سخن رسول الله، ببین این جمله زیباتر است یا آن جمله، یک روایت از پیامبر برایش خواندم، دیدم چشمهایش گشاد و خیره به من نگاه میکرد. گفتم این سخن دوم این فرد که میگوید به هم احسان کنید، جملهای زیباتر از این، فرمایش علی علیه السلام به امام حسن که پسرم نفست را بین خودت و مردم بکن ترازو، آنچه بپسند برای دیگران که برای خود میپسندی، و آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نپسند.
دیدم خیلی تعجب کرد، چند تا جمله برایش گفتم. گفت اینها سخنان پیغمبر و اهلبیت است؟ گفتم بله، گفت آقا میدانید مشکل من چه بود؟ گفت از دوران طفولیت و نوجوانی سوال زیاد داشتم، در خانه که جوابم نمیدادند، بعضی از ما پدر و مادرها فقط یاد گرفتیم پدری و مادری را در پر کردن شکم، ثبتنام در مدرسه، خوراک، پوشاک، تغذیهی جسم، تغذیهی روح چه شد؟ پدر موفق کیست؟ فقط جسم عنصریاش را باید تربیت کرد؟ این جزء وظائف ماست، اما مهمتر از این، تربیت روح وظیفهی ما نیست؟ رها کردند بعضیها فرزندانشان را.
گفت در خانه که از مادر سوال میکردم مادر میگفت این حرفها را نزن من این چیزها را سر در نمیآورم، خوب مادر محترم تو سر در نمیآوری، دستش را بگیر ببر پیش یک کارشناس دینی. تو بلد نیستی، تو بچهات اگر تب کند میگویی من سرم نمیشود در تب بسوز و بساز و بمیر! در برای بیماری جسمش، این دکتر، این درمانگاه، این بیمارستان، خودت نمیدانی به اهلش رجوع میکنی، بیماری روحی، و اعتقادی و اندیشهای را میبینی و راحت میگذری! چقدر داریم ظلم میکنیم! گفت مادر که جواب نمیداد، پدر هم که کارمندی بود میگفت من این چیزها را بلد نیستم، برو در مدرسه از معلمانت بپرس. گفت سر کلاس هم از معلمان میپرسیدم میگفتند خارج از کتاب کسی چیزی نپرسد اینها به ما مربوط نیست. گفت من فکر کردم اسلام برای این سوالات پاسخ ندارد. یک جوان هجده ساله. آنکه باید دستش را بگیرد نمیگیرد. خوب آقا نمیتوانی جواب بدهی راهنماییاش کن، وصلش کن.
همین امشب سر سجاده آقای سنی که آمد مشرّف به تشیع شد، یکی از عزیزان هم کتابی گرفته بود، مال آقای دکتر سید محمد تیجانی سمّاوی، کتاب آنگاه که آگاه شدم را یک پشتنویسی کردیم و هدیه دادیم به او.
این سید محمد تیجانی سمّاوی اهل تونس است. شاید صدها هزار سنی با کتاب این و تشرّف او به تشیّع شیعه شدند، در خاطرات خودش مینویسد در مصر یک کنفرانس اسلامی بود، من بعنوان یک صاحبنظر و مولف جوان دعوت شده بودم در آن کنفرانس، یک سخنرانی هم کردم. میگوید بعد از سخنرانی در همان سالن، یک دانشجویی آمد که بعد فهمیدم شیعه است، گفت آقا این چیزهایی که شما دارید میگویید، تشیع این باورها را ندارد. این نسبتهایی که به شیعه میدهید که بت پرستند، اینها مشرکند، اینطور نیست، گفتم نه اینطور است. من اطلاعات و تحقیقاتم این را میگوید. گفت ببین آقا من در حد صحبت با شما نیستم، اما حاضرم با هزینهی خودم بلیط هواپیما برایت میگیرم، با هم میرویم بغداد عراق، از بغداد شما را میبرم نجف، مرکز تشیع، این مال قبل از انقلاب است. با بعضی از بزرگان شیعه شما صحبت کن، ببین این چیزهایی که شما امروز در این کنفرانس این حرفها را زدید، آنها اینها را میگویند یا چیزهای دیگری!
آن دانشجو با هزینهی خودش بلیط هواپیما میگیرد از قاهره به بغداد، تیجانی را از بغداد میآورد نجف، دو تا جلسه، دو تا برخورد، این آدم را متحول کرد. دیدار اول با آیت الله العظمی خوئی، دیدار دوم با آیت الله العظمی شهید سید محمد باقر صدر. اصلا این آدم متحول شد. میگوید رفتم اول خدمت آیت الله العظمی خوئی دیدم یک مرجع کهنسالی نشسته جمعیت زیادی اطرافش هستند. آن دانشجو گفت آقا ایشان از اساتید دانشگاه تونس است، سنی است و سوالاتی دارد، گفت چند تا سوالش را مطرح کرد، آیت الله خوئی یک تبسمی کرد گفت ببینید دنیا را چقدر اینها را القای شبهه کردند و القای انحراف کردند که این فرد دانشگاهی با این سواد ما را مشرک میداند.
گفت آیت الله خوئی چند تا مطلب از مصادر اهل سنت گفت جرقهی تحول و روشن نگری در من ایجاد شد. گفت بعد گفتند که باز اگر سوال داری بیا. گفت از محضر آقای خوئی آمدیم، میبردش پیش آیت الله سید محمد باقر صدر که در چند جلسه با شهید صدر صحبت میکند، ایشان از آن مبلّغهای برجستهی تشیع در عالم اسلام بود. خوب دشمن دارد فساد میکند، دشمن بالاخره تبلیغش این است. قرآن میفرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها»[16] یکی از مصادیق فساد فساد در دین است. ما دین را به چالش بکشیم، حجاب را زیر سوال ببریم، نماز را زیر سوال ببریم خمس را زیر سوال ببریم، تبلیغات سوء بر علیه مسلمین و این القای شبههها سبب میشود که قلوب بندگان خدا از جهت به سمت ارزشها و حقیقتها دور شود. این یک نوع از مصادیق فساد.
نکتهی دوم از موارد فساد جلوگیری از اطاعت و عبادت و اتیان واجبات و ترک محرمات. گاهی اوقات بعضیها مانع میشوند از انجام اطاعت و عبادت بچههایشان. خانمی آمد به من گفت آقای حدائق جشن تکلیف دخترم، برای تشویقش چادر خریدم هدیه به دخترم دادم که مکلف شده، پدرش آمد منزل چادر را با قیچی قطعه قطعه کرد ریخت در سطل آشغال. این از مصادیق فساد است. این مادر بیچاره دارد کار میکند این دارد ضایع میکند.
در همین مسجد النبی یک آقایی که خدا رحمتش کند میآمد مسجد، یک وقت پسرش آمد خمس حساب کند، یکی دو شب بعد با عجله آمد گفت حاج آقا پدرم فهمیده، ناراحت شده گفته تو بیخود کردی رفتی خمس حساب کنی، پدرش اهل نماز بود در این مسجد، در همین جماعت میآمد! گفت پدرم تو بیخود کردی رفتی خمس بدهی، تو دهنت بوی شیر میدهد، کی گفته بروی خمس بدهی، من میروم پسش میگیرم از آقای حدائق، گفتم بیاید تا من پسش بدهد، بیاورش تا من خدمتش برسم. نیامد پیش من و آرزویم این بود که بیاید، بگویم برو استغفار کن از این نماز در مسجدت، برو استغفار کن از این رو به قبله ایستادنت. میگویند یک آیت الله شریعتمدار بود در شیراز، من که ندیده بودم ایشان را پدربزرگ مادر ما نقل میکردند. میگفتند ایشان یک وقتی در یکی از مجالس وعظشان، میگفتند متدینین باید بعضیهایمان از عبادتهایمان استغفار کنیم، عبادتی که درش ریا بود، عبادتی که درش منیت بود، کار خیری که درش فخرفروشی بود، باید بخاطر آنها به خدا عرض کرد استغفر الله ربی و اتوب الیه. تو مسجدی هستی؟ این بچه دارد به وظیفهاش عمل میکند تو داری راهش را میزنی، این بچه میخواهد نماز شب بخواند تو مانعش میشوی؟ میخواهد برود حج تو راهش را میزنی! حجاب را میخواهد رعایت کند، بارها من این را شنیدم خانوادههای متدین میگویند آقا دختر ما علاقه به حجاب دارد، در جمع فامیلی که میرویم همه بهش نق میزنند چادر چرا سرت کردی، کی گفت حجاب رعایت کنی؟ این از مصادیق فساد است. در روایت هم داریم کسانی که از اطاعت الهی جلوگیری میکنند، کسانی که از عبادت جلوگیری میکنند، از به واجبات جلوگیری میکنند کسانی که فساد را ترویج میکنند. آقا یک شب هزار شب نمیشود، خالهی عروس برقصد، دور از جان شما، ما شنیدیم.
خانم یکدفعه میبینی بعد از پنجاه شصت سال میآوردندش در صحنه، مادر داماد برقصد، یک شب هزار شب نمیشود، فساد است! ترویج به فحشا، ترویج به گناه. آقا یک شب خبری نیست، یک سفر اروپا میرود با یک کولهباری از گناه برمیگردد، همه چی یادش میرود. این هم نکته دوم از مصادیق «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ»[17]
با از مصادیق دیگر از مصادیق فساد، ظلم از مصادیق فساد است. آدم ظالم آدم فاسدی است. دعای کمیل میخوانید شبهای جمعه؟ ما به خودمان هم ظالمیم، «ظلمتُ نفسی»[18] یعنی خدایا چشم بهم دادی ولی به یک چیزهایی نگاه کردم که نباید نگاه میکردم. زبان دادی یک حرفهایی زدم که نباید میزدم، من خودمم در حق خودم ظلم کردم. پا دادی، یک جاهایی ما را رصد کردند که نباید میرفتیم. دست دادی، با این دست یک کارهایی کردیم که شما نمیپسندید. لذا ظلم از مصادیق فساد است.
ایذاء مردم از مصادیق فساد است، همسایه آزاری، ایذاء و اذیت دیگران، اینها از مصادیق فساد است. اسلام میفرماید اذان اعلامی اگر همسایهی مسجد را اذیت کند باید صدای اذان را کم کنید. اذان که شعار است، حالا میبینید یک موسیقی گذاشته، ماشینش میخواهد برود روی هوا. این از مصادیق فساد است. ظلم به مردم، ایذاء به مردم، اگر کسی کاری بکند که دیگران اذیت شوند، آزار ببینند، اسلام این را نمیپسندد. پناه بر خدا، در روایت داریم قتل، غارت اموال مردم از مصادیق فساد است، مال مردم را بردن، آبروی بندگان خدا را ریختن، عِرض بندگان خدا را ریختن، اینها هم از مصادیق فساد است. گاهی اوقات یکدفعه یک حرفی بنده بزنم که سبب شود یک کسی از حیِّز انتفاع ساقط شود، با یک جمله کارنامهی این طرف بسته میشود. این را هم خیلی باید دقت کنیم، «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ»[19] مراقب رفتارمان مراقب گفتارمان در جامعه باشیم.
عرضم را تمام کنم، نکته آخر اینکه تفرقهی در جامعه روایت داریم از مصادیق فساد است. اگر کسی سبب شود دلها از هم دور شود، پناه بر خدا، یک وقت آمدند خدمت امام حسین گفتند یک پدر و مادری اینقدر زیر پای دخترشان نشستند و از داماد بدگویی کردند که این داماد دلسرد شد نسبت به شوهر، کار کشید به جدایی. آقا امام حسین فرمودند اینقدر گناه این پدر و مادر بزرگ است، همانند کسی میمانند که با دست خودشان عروس و داماد را مُثله کردند. مُثله یعنی قطعه قطعه، تکه تکه کردند، این نکبت این کار است. ما نباید خدای ناکرده حرف ما، عمل ما، سبب تفرقهی بین مردم شود. ما باید دلها را به هم نزدیک کنیم، قلوب را به هم نزدیک کنیم، خدا ناکرده ایجاد نفاق در جامعه صورت نپذیرد، حرفهای ما عداوت را زیاد نکند، بغض و دشمنی و کینه را افزایش ندهد، مسلمانها باید دلهایشان به هم نزدیک، مومنین باید قلوبشان به هم نزدیک باشد. اینهایی که گاهی اوقات بدگویی میکنند، حرف این را اونجا، حرف آن را اینجا میزند، دلها از هم فاصله میگیرد، کدورتها افزایش پیدا میکند، این هم از مصادیق «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بعدَ إصلاحِها»[20] زمین که امام باقر میفرماید منظور از این آیه هم این است که وقتی پیامبر آمد اسلام را پیدا کردید مسلمان شدید حواستان باشد که دیگر اسلامتان را خراب نکنید، و در این موارد چهارگانه که بنده عرض کردم، خدای ناکرده قلم ما، بیان ما، رفتار ما، موقعیت ما ایجاد فساد در جامعه برای دیگران نکند، ببینید دروغ، دروغ از گناهان بسیار بد و مذموم است.
اما یک جا امام صادق میفرماید اشکال ندارد «الکذب مذمومٌ الَّا فی امرین»[21] یکیش در مقام تقیه است، «دفعُ شرِّ الظَلَمظة»[22] انسان شر ظالمی را از خودش دفع کند، جانش در خطر است، حرفی بزند که جانش را حفظ کند و دوم «اصلاح ذات البین»[23] بین دو نفر، فامیل، برادر، خواهر، بستگان کدورتی است، انسان با حرفی هم که زده نشده ولی دلهای اینها را به هم نزدیک کرده. به این بگوید فلانی به شما علاقه دارد، به آن هم بگوید فلانی به شما علاقه دارد. و حال اینکه علاقهای هم در کار نیست ولی این دروغ دارد دلها را نزدیک میکند. این دروغی که مصلحت ایجاد میکند، به مراتب از راستی که مفسده ایجاد میکند پذیرفتهتر و شایستهتر است. «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين»[24]
نتیجهگیری و عرضم تمام، ما اگر میخواهیم مشمول رحمت خدا بشویم، باید از فساد فاصله بگیریم، لذا بعضیها میگویند چرا رحمت خدا شامل حالم نمیشود؟ جواب: شما در فساد مبتلا نیستید؟ آلوده به فساد نیستید؟ این چهار موردی را که امشب من عرض کردم که برگرفته از احادیث و روایات است در زندگی ما شکل نگرفته؟ اگر نگرفته محال است کسی رحمت خدا شامل حالش نشود! بگوید من پاک دارم زندگی میکنم، سالم دارم زندگی میکنم و رحمت الهی شامل حالم نشود، خدا پاسخگوی تقاضای من نشود این بعید است و محال است.
یکوقت عرض کردم خدمت عزیزان، مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی نقل میکند کاروانی از عشایر عبور میکردند از بلندای کوهی، پسربچهای از این کاروان سر خورد داشت میرفت قطعه قطعه شود، یکی از همان عشایر، تا دید این بچه دارد میرود ته دره یکدفعه گفت بگیرش، تا گفت بگیرش این بچه در نیمهی راه روی تختهسنگی حفظ شد نه خراشی برداشت و نه جراحتی، عدهای رفتند این بچه را از ته دره آوردند بالا، بعد آمدند سراغ این آقای عشایر دهاتی بیسواد ولی بامعرفت.
گفتند چه گفتی؟ گفت گفتم بگیرش، گفتند به کی گفتی؟ گفت به خدا، گفتند چگونه گفتی؟ گفت چگونه گفتی ندارد، من یک عمری هر چه خدا گفته گوش کردم گفتم خدا یکبار هم تو حرف ما را گوش کن. مردم امام هادی فرمود اگر اطاعت از خدا کردید خدا ازتان اطاعت میکند. «من أطاع الله یُطاع»[25] اطاعت کردی اطاعتت میکنند. من حرفم زمین میماند چون حرف خدا را زمین گذاشتم. حرف خدا را نمیشنوم بعد میگویم یا رب فلان چیز بده فلان کار را بکن! میگویند تو خودت حرف خدا را عملی کردی، تو آنچه خدا ازت میخواست کردی و خدا به دعای تو بیتوجه شد؟ آن بابای عشایر گفت من تا الان هر چه خدا گفته اطاعت کردم، مستجاب الدعوهها همینطور هستند. آدم مستجاب الدعوه همین است. امر خدا را اطاعت کرده است.
من در ایام زندگیام با این مستجاب الدعوهها برخورد کردم. طرف در همین شیراز میگفت من اگر صبح چیزی از خدا بخواهم تا شب نشده خدا بهم میدهد. چرا؟ هیچ اتفاقی اتفاقی نیست. این فساد نکرده، این حرمت خدا را نشکسته، چون حرمت نشکسته حرفش را خدا میشنود. چون «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً»[26] است خدا خدا مراقب حال این بندگان خودش است.
آقای ابراهیم جمهوری بود خدا رحمتش کند، در روستای جمهور جهرم، میگفتند یک وقتی آمدند بهش گفتند به مزرعهی ما گنجشکها حمله کردند فصل درو گندم بود، گنجشکها آمده بودند در مزارع گندم. من خودم این آقای ابراهیم جمهوری را دیدم از نزدیک، این آدم اهل الله را من زیارت کردم، وقتی این داستان را شنیدم رفتم خدمتش در روستان جمهور جهرم. گفتند آمدند خدمت این آقای ابراهیم جمهور، بهش گفتند آقا در این مزارع ما این گنجشکها حملهور شدند، ما مترسک هم گذاشتیم ولی گنجشکها از مترسک هم نمیترسند.
گفت به آن صاحب مزرعه گفت بلند شو برو سر زمینت، سر زمین بایست رو کن به زمین بگو گنجشکها ابراهیم میگوید بروید!
آن صاحب زمین میگوید من رفتم سر زمین گفتم گنجشکها ابراهیم میگوید بروید، گفت تمام گنجشکها رفتند دیگر گنجشکی روی زمین نماند، این را میفهمید، این همان آیه قرآن است.
قرآن میفرماید «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»[27] همانطوری که خدا قدرت دارد به هر چیزی میگوید باش میباشد، اگر شما هم بندگیتان را کردید همین قدرت را به شما میدهد.
تو بندگی چو گدایان بشرط مزد نکن، که خواجه خود روش بندهپروری داند
حالا فراتر از این هم میدهد. حالا در مقام منبر و مجالس عمومی صلاح نیست گفته شود. گاهی اوقات بعضی از مطالب به تعبیر حضرت امام باید درکش کرد، نمیشود وصفش کرد. یعنی بشر اینقدر بزرگ میشود که ولایت الله را بهش میدهند، ولایت تکوینی، هستی ازش فرمان میگیرد. حالا بنده گاهی اوقات فرزندم حرفم را گوش نمیدهد، شاگردم زیر بار حرفم را نمیرود. چرا؟ چون حرف او را گوش نمیدهم، حرف خدا را گوش نکردم حرف حقم را گوش نمیدهند.
قرآن میفرماید «ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين»[28] ما میخواهیم مشمول رحمت شویم فساد نکنیم خدا را فراموش نکنیم قطعا مشمول رحمت الهی قرار میگیریم.
پروردگارا روز دحوالارض، به فرمایش امیرالمومنین روز نزول رحمت واسعهی الهی زمین بوده، قَسَمت میدهیم توفیق محسن زیستن و محسن رفتن از این دنیا را به همهی ما عنایت بفرما.
[1] اعراف آیه56
[2] الوافی ج1 ص552
[3] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[4] اعراف آیه56
[5] اعراف آیه56
[6] اعراف آیه56
[7] اعراف آیه56
[8] اعراف آیه56
[9] اعراف آیه56
[10] اعراف آیه56
[11] اعراف آیه56
[12] اعراف آیه56
[13] اعراف آیه56
[14] اعراف آیه56
[15] زمر آیه17 و 18
[16] اعراف آیه56
[17] اعراف آیه56
[18] مفاتیح الجنان دعای کمیل
[19] اعراف آیه56
[20] اعراف آیه56
[21] أمالی شیخ طوسی ص522
[22] أمالی شیخ طوسی ص522
[23] أمالی شیخ طوسی ص522
[24] اعراف آیه56
[25] الکافی ج1 ص138
[26] اعراف آیه56
[27] یاسین آیه82
[28] اعراف آیه56