DSC02324
DSC02315
DSC02311
DSC02299
DSC02298
DSC02295

استاد حدائق روز چهارشنبه 9 تیر1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید 

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون»[1] صدق الله العلی العظیم.

در ادامه‌ی بحث آیه‌ی هفته‌ی گذشته، آیه‌ی 112 از سوره‌ی مبارکه‌ی هود، که خداوند به پیامبر اکرم در طی آن آیه چهار نکته‌ی سرنوشت ساز برای بشریت بیان می‌فرماید. من قبل از ورود به بحث تذکری دادن عرض کنم، ظاهرا کرونا دست از سر مردم برنمی‌دارد، بحث ما بحث استقامت است شما باید جلو کرونا استقامت کنید، استقامت در تمام شؤونات زندگی مثلا استقامت در نماز، اخلاق، پاکی، راستی، مقابله‌ی با همه‌ی آسیب‌ها، حالا کرونا هم هست اشاره کردند که مخصوصا خواهران محترمه رعایت کنند که عرض می‌کنم از باب «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين»[2] که دوباره این موج جدیدی دنیا را درگیر می‌کند که دعا می‌کنیم به عظمت این ماه عزیز و آقا علی بن موسی الرضا خدا این بقیه از سر عموم بشریت خاصه مسلمانان و بالأخص شیعیان مرتفع به خیر بفرماید و همه‌ی مریض‌هایی که بیمارند چه کرونایی و چه بیمارهای دیگر شفا ببخشد. خانمی در صحن شاه‌چراغ در نزد ما گریه می‌کرد و می‌گفت: پسر 4 سالم سرطان خون گرفته سالمی! یادی از این مریض‌ها کن، بچه‌هایت سالم است، مشکلی نداری دعا کنید بیماران را، گرفتاران را، ان‌شاالله خداوند مرتفع کند همه‌ی این نگرانی‌ها و گرفتاری‌ها از سر عموم بشریت.

باز تذکر دیگری را هم بدهم إن‌شاالله طبق سنوات قبل دهه‌ی اول محرم مجلس صبح‌ها در مسجد، جناب آقای حاج منصور مجلس روضه دارند، طبق سالهای گذشته مجلس توسل به ذیل عنایت حضرت اباعبدالله الحسین و مجلس سخنرانی برگزار می‌شود ان‌شاالله عزیزانی که موفق هستند از این فرصت‌ها کمال استفاده را خواهند نمود.

 خب 4 برنامه را خداوند در آیه 112 از سوره‌ی مبارکه‌ی هود خطاب به پیامبر بیان می‌فرماید: اول استقامت در زندگی در تمای شؤونات «فَاستَقِم»[3]، دوم «کَما اُمِرتَ»[4] اخلاص استقامتی که اخلاص با آن عجین شده باشد خداوند هم در آن نظر گرفته شده باشد، سوم تلاش همگانی «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»[5] ، چهارم « وَ لا تَطْغَوْا»[6] تلاش‌هایمان هم باید آلوده‌ی به ظلم و طغیان و تندروی نشود. خدا می‌فرماید: ما به او چند جا می‌دهیم «و بصیری».

بحث در مورد استقامت بود دستور اول خطاب به پیغمبر. امشب من بحثی را محضر عزیزان عرض کنم که نسبت به آثار و برکات استقامت در زندگی بشر، اینکه خدا به رسول الله می‌فرماید: «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت»[7] اگر ما استقامت به خرج دادیم در عبادت‌هایمان، مثلا نمازهایمان یک خط درمیان نشد، روزه شد اگر هم نشد نشد، حجاب امکانش شد رعایت می‌کنم ولی اگر امکان نبود همه محرم هستند، این بی استقامتی است، طرف می‌گوید ما در ماه مبارک رمضان سه خط قرآن می‌خوانیم و 11 ماه دیگر توفیق قرآن خواندن نداریم این بی استقامتی است، استقامت و پیوستگی و ثبات، تداوم و اینها اگر آمد چه نقشی در زندگی فردی و جمعی، دنیایی و اخروی ما ایجاد می‌کند؟ آیه‌ای که امشب تلاوت شد از آیات شریفه‌ای است که بخشی از آثار ارزشمند استقامت در این آیه بیان شده است، قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[8] کسانی که می‌گویند پروردگار ما خداست و بر این باور استقامت دارند.

ما می‌گوییم خدا، ولی یک هفته سفر خارج از کشور نمازهایمان قضا می‌شود، می‌گوییم خدا، ولی یک شب عروسی نمازهایمان قضا می‌شود، بچه‌هایمان دم از خدا می‌زنند ولی در یک مجلسی رنگ می‌بازد، قرآن می‌فرماید «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»[9] صرف گفتن ربنا الله کفایت نمی‌کند، خدا هست.

اینجا من یک نکته عرض کنم آیه می‌فرماید «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»[10] خدا سخن از ربوبیتش به میان می‌آورد نه خالقیتش، یک بخش عمده‌ای از مردم واقعا معتقدند که خدا دارد مثلا شما دراین شهر بگردید می‌گویند بله آفریدگار داریم ولی در بحث ربوبیت ضعیف هستند می‌گویند نونم دست خدا نیست، رزقم دست فلانی است، کارم پیش فلانی گیر است، اگر کارم را راه نیندازد شب گشنه می‌خوابیم، این قائل به ربوبیت نیست.

باورمان بشود که همه‌ی کارها دست خداست نه فقط ما رو خلق کرده تا امشب خدا تو رو اداره کرده است اگر رها بشوید نمی‌توانید خودتان را اداره کنید. رهایتان کند می‌شوید آلزایمر، برایتان تکلیف معین می‌کند. من در یک مجلسی عرض کردم، من در بیمارستان عیادت یک از دوستان رفتم، همان زمانی که رفتیم فرزندانشان دور بسترش بودند و پزشکان آمدند ما هم ایستاده بودیم، دکترها به فرزندان این فرد گفتند که این اقا باید عمل بشود و پرونده و عکس و آزمایش‌ها... اجازه‌ی عمل می‌دهید، فرزندان گفتند عمل کنید.

خودش در بستر خوابیده بود اصلا از خودش نپرسیدند که آیا خودت اجازه عمل می‌دهی یا نه؟ این روزگار را پیش رو داریم، امروز کار دستتان است، فردا کار دست کسان دیگر است. یادتان نرود در هر زمینه‌ای که موفقید خداست، رب خداست، تغذیه‌، ثروت، آبرو، دنیایتان، زندگی‌تان، داروندار، هستی شما ربنا الله است، خدا می‌فرماید آنهایی که قائل به ربنا الله هستند می‌گویند ربنا، مربی ما رازق و آفریدگار و همه چیز ما خداست، خدا به حضرت موسی فرمود: موسی نمک تو غذایت را از من بخواه، یک وقت نگویید اینها را خودمان جور کردیم ما نباشیم یک قسمت شهر لنگ است!...  مثل بعضی‌ها که غرور می‌گیرند، ما برویم چه می‌کنید بعد از ما! همان خدایی که بنده هایش را اداره می‌کند همان خدا هم آینده‌ اداره می‌کند، بعضی ها هم  مربی بالای سرشان نبود خدا وارد شد مثل رسول الله در شکم مادر پدر فوت می‌کند، شش ساله مادر از دست می‌دهد، هشت ساله پدربزرگ از دست می‌دهد، در کوچه های مکه پیغمبر شخصیتی که پدر نداشت مادر نداشت گاهی اوقات می‌چرخید و بچه‌های مکه با اشاره می‌گفتند یتیم ابوطالب یا عبدالمطلب، خانه‌ی این عمو یا آن عمو، چه شد؟ شد خاتم الأنبیاء، افتخار بشریت. بچه‌های ما بابا بالا سرشان است، مادر بالای سرشان است، کلاس خصوصی... همه چیز هست ولی آن چیزی که می‌خواهیم نمی‌شود چرا؟

چون می‌گوییم من. ربنا الله، خدا رو بنگرید. آیت الله العظمی گلپایگانی سه ساله مادر از دست می‌دهد، هفت ساله پدر، می‌شود فقیه عالم، امام در بدو تولد یتیم، هفت ساله مادر از دست می‌دهد، می‌شود بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی. اینها یک وقتی خودمان را خیلی مغرور نشویم، ما هستیم مثلا نون میاوریم فلان می‌کنیم، گاهی اوقات این خیالات سراغ انبیاء می‌آمده است در حالات حضرت موسی نقل می‌کنند وقتی ملکه الموت سراغ حضرت موسی آمد... حضرت موسی تقاضا کرد یک اجازه خواست که با خانواده‌اش خداحافظی کند، فرصت داده شد، آمد منزل خانم و بچه‌ها را جمع کرد که ما داریم می‌رویم، خداحافظ و سفری که در آن بازگشت نیست، در تاریخ آمده است که حضرت موسی فرزند 5 ساله‌ای داشت و این آمد لباس پدر را گرفت و گفت: کجا می‌خواهی بروی که دیگر برنمی‌خواهی برگردی! حضرت موسی بچه را بغل کرد که آرام کند و ارامش بدهد، موسی متأثر شد، عرض کرد پروردگارا! شما می‌دانید من موسی از مردن هراسی ندارم، آنهایی از مرگ می‌ترسند که کاری نکردند، حضرت موسی مثل دانش آموزی است که امتحانش را خوب داده است و الان که نتیجه را می‌خواهند بگویند خوشحال است.

زودتر را به من نتیجه را بگویم تا بشارت این نمره‌ی خوب را بشنوم معمولا آنهایی از شنیدن نتیجه هراس دارند که وظیفه‌شان را خوب انجام ندادند، اوراق امتحانی را خوب پر نکرده است می‌گوید استاد ما را اعلان نکن حالا بعدا به خودم بگو کسی هم نفهمد. ترس از مرگ ترس از بدی اعمال است، ما بعضی‌هامون از کارهایمان می‌ترسیم و از مردن می‌ترسیم، موسی که هراسی ندارد.

حضرت موسی فرمود: پروردگارا من از مرگ هراسی ندارم ولی سؤال من این است من بروم دیگر برای این کودک چه کسی پدری می‌کند. خطاب شد موسی با فرزندت بیا کنار نیل، حضرت موسی آمد کنار نیل با همون چوب دستی، عصای معجزه آسا به نیل بگو، عصا به نیل زده شد و نیل شکافته شد، زیر امواج تخته سنگی نمایان شد موسی با این عصا به تخته سنگ بگو، موسی کوبید، تخته سنگ باز شد و کرمی نمایان شد و قطعه برگ سبزی در دهانش بود، خطاب شد موسی! این کرم، در این تخته سنگ مدتهاست دارد زندگی می‌کند خوراک او که قطعه برگ سبزی است ما هر روز به او می‌رسانیم، ما از رزق دادن به کرمی لای تخته سنگی زیر امواج خروشان نیل غافل نمی‌شویم از رزق رسانی به فرزند تو غافل می‌شویم!

پدر فرزندش را چقدر دوست می‌دارد، میلیاردها برابر این محبت خدا به فرزند شما دارد، شما بابا هستید و او خداست، شما مادرید، او آفریدگار است، خدا فرمود: بچه را به ما بسپار، ما او را به تو دادیم، ما رزق او را می‌دهیم. موسی دیگر تسلیم شد.

قرآن می‌فرماید «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»[11] مردم یادمان نرود که خداست، اگر بنده دراداره یا حوزه یا مغازه کار می‌کنم رازق اوست و رب اوست، مسبب الأسباس اوست، همه کاره اوست، ما وظیفه خود را انجام می‌دهیم، کننده‌ی کار، ذات اقدس الهی است.

من یک وقتی عرض کردم و حیفم آمد که نگویم چون این مطلب آموزنده است در حالات آیت الله العظمی خویی زندگی‌نامه‌ی ایشون را مطالعه می‌کردم، یک وقتی یکی از بزرگان علماء، آیت الله بهجت یا یکی از علماء دیگر من شک دارم، شاگرد آیت الله خویی بودند از ایشان سؤال می‌کنند این جامعیت علمی که شما دارید در فقه، اصول، تفسیر، رجال این را از کجا آوردید بالاخره هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست، یک مرجعی جامع در تمام رشته‌ها شدید و در تمام این رشته‌ها تألیف و بزرگانی تربیت کردید. آیت الله العظمی خویی پاسخ داد: من یک جریانی از زمان حضرت ابراهیم برایتان نقل می‌کنم که بفهمید از کجا آوردم، یک وقتی حضرت ابراهیم به خدا عرض می‌کند خدایا زنبور عسل چگونه عسل تولید می‌کند؟ یک حشره‌ی کوچک روی این گل و گیاه می‌نشیند، بعد از دقایقی وارد کندو می‌شود که این گرده‌هایی که جمع آوری کرده، و در این کندو تخلیه می‌کند و عسل می‌شود و عسل مصفا برای شفا و درمان بیماریها می‌شود.

این چه کارخانه‌ی عظیمی است که در این مدت زمانی کم این زنبور این فعل و انفعالاتی در این پیکر کوچک این حشره‌ی کوچک اتفاق می‌افتد، شاخکهایش در داخل گیاه می‌کند و عسل را تحویل می‌دهد.

جبرئیل بر حضرت ابراهیم نازل شد و فرمود: خداوند گفت کف دستت را باز کن، حضرت ابراهیم کف دستش را باز کرد. دید زنبوری آمد و کف دست حضرت ابراهیم نشست و چرخید و رفت.

جبرئیل گفت: ابراهیم دستت را برگردان، پشت دستش را دید که یک قطره عسل است.

حضرت ابراهیم گفت خدایا سؤالم یک دانه بود الان دوتا شد ما در تولید عسل سؤال داشتیم و اینکه زنبور کف دست من چرخید پشت دست من عسل قرار گرفت است این هم شد سؤال دوم...

خطاب شد: ابراهیم زنبور عسل کارش وز وز کردن است تولید عسل کار ماست، آیت الله العظمی خویی فرموده بود: ما هم وز وز می‌کنیم، تأثیر سخن، تأثیر قلم، تربیت شاگرد کار خداست، اگر با خودت بگویی من دارم مجموعه را اداره می‌کنم، کی هستی؟ من دارم این‌ها را تأمین می‌کنم، تو کی هستی؟

همه ما وز وزی می‌کنیم، این همه آوازه‌ها از شهر اومد گرچه از حلقوم عبدالرحمن، این باور ربنا الله است، باورمان بشود که همه کاره اوست، مربی اوست، رازق اوست، مدبّر اوست، و بر این باور بایستیم ثم استقی، نگوییم بله همه کاره خداست ولی گاهی اوقات در بعضی موارد به افراد رجوع می‌کنیم و آخرین مرحله خدا می‌شود به همه رو می‌زنیم وقتی از همه جا درماندیم رو به خدا می‌اوریم، ده نفر را خواهش می‌کنیم ونفر یازدهمی خداست، استقامت یعنی اگر می‌گوییم ربنا الله، بر همین باور معتقد باشیم و بایستیم.

قرآن می‌فرماید: اگر ایمان و استقامت را داشتید و گفتید «رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[12] البته یک نکته ای را اضافه کنم که محضر عزیزان، ایمان بدون استقامت فایده‌ای ندارد و نتیجه اش ای می‌شود که نماز می‌خوانم و نمی خوانم، روضه می‌روم و نمی‌روم. روضه می‌رویم در حین آن غیبت می‌کنیم و با چشم‌مان گناه هم می‌کنیم استقامت نداریم، ایمان‌هایی که با استقامت عجین نیست انسان به ساحل نجات نمی‌رساند، استقامت نیست. شمر در زمان امیرالمؤمنین در میدان جنگ ولی خدا را همراهی کرد، بیست سال بعد این استقامت را از دست داد شد دشمن ولی خدا، و قاتل امام حسین شد. بعضی ها رو دیدید در یک مقطعی درخشیدن، و متأسفانه در یک مقطعی زمین خوردند، چون استقامت نبود، «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» ایمان برای مفید واقع شدنش استقامت می‌خواهد، استقامت هم بدون ایمان هم به درد نمی‌خورد، ببینید اهل کفر استقامت دارند، کفار درست است کافر هستند ولی نظم دارند، من یک خاطره‌ای را از اهل کتاب برایتان بگویم، در این شرکت خط لوله‌ی گاز در کمربندی شیراز، این داستان مال 20 سال قبل است. ما صبح‌های دوشنبه جلسات هفتگی داشتیم برای پرسنل و کارمندان مجموعه سخنرانی می‌کردیم، یک صبح زمستان که دوشنبه بود و هوا خیلی سرد بود، راننده ما را به شرکت خط لوله‌ی گاز برد از ماشین که پیاده شدم دیدم دو تا مهندس خارجی، که بعدا فهمیدم آلمانی هستند، لباس‌هایی مثل لباس خلبان‌ها پوشیده بودند سرتاسری این دو نفر حدود بین 40 الی 35 سال بودند، در این محوطه می‌رفتند و می‌آمدند، من یک لحظه اینها را دیدم توجه نکردم و رفتم داخل ساختمان، برنامه‌ی اینها سخنرانی و زیارت عاشورا و هشت صبح مجلس تمام شد و سوار ماشین که شدم دیدم هنوز این دو تا جوان دارند قدم می‌زنند در این سرما، به راننده گفتند اینها چه کسانی هستند، راننده گفت: اینها دو تا مهندس هستند از آلمان آمدند، برای راه‌اندازی بخشی از تأسیسات عسلویه، گفتم شما در این اداره‌ی عریض طویلی یک اتاق نبود به اینها بدهید که در این هوای سرد آبروداری بکنید و اخلاق مسلمانی را نشان بدهید، حاج آقا این نگهبان در این مجموعه چندین بار رفت به اینها گفت ولی قبول نکردند من از اینها خواهش کردم که در ماشین من بنشینید، هوا سرد است، یکی از اینها فارسی دست و پا شکسته صحبت می‌کرد، باز نپذیرفت وقتی تعارف کردم این جمله را گفت:  این استقامت است ولی اگر ایمان در کنارش قرار نگیرد بعد اخروی ندارد، به من گفت: ما از آلمان آمدیم برای راه‌اندازی تأسیسات عسلویه، منتظر سه نفر از مهندسینی هستیم که اینها باید بیایند و با ما سوار بشویم و به عسلویه برویم، ما در آلمان از ساعت 6 صبح تا 6 بعدظهر، 12 ساعت متعهد هستیم که کار کنیم، اینجا هم آمدیم سر وقت ساعت 6 حاضریم. وقتی به اینها گفتم که داخل ماشین بنشینید، گفت وقت کار است، وقت در ماشین نشستن نیست، به اینها گفتیم که در نگهبانی بنشینید، گفتند:نه ما ساعت کاری داریم و پول می‌گیریم، آن آقا نیامده است ما باید آمادگی خود را برای کار حفظ کنیم، بعد به ما گفت: هر کدام از ما روزانه هزار دلار پای شما هزینه برداشتیم. و متأسفیم که ما از آلمان آمدیم برای شما، سه بزرگوار که باید می‌آمدند و با اینها عسلویه می‌رفتیم ولی تا هشت صبح که هنوز نیامدند.

ببینید هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست اگر پیشرفت استقامت دارند و کار می‌کنند در کنارش دروغ نمی‌گویند، تخلف نمی‌کنند، نرخ‌ها را ساعتی نمی‌بندند. در همین شیراز یکی از آقایان متدین شهر به من گفت اقای حدائق سالها قبل از یک تاجر اسپانیایی در اسپانیا یک کشتی چوب خریدم، قیمت هم گذراندیم و توافق کردیم و قرار شد که من ایران آمدم پول را حواله کنم و او هم قرار شد بار کشتی را برای ما بفرستد، من ایران آمدم یک دفعه وضع چوب در دنیا به هم ریخت، قیمت بالا رفت. من نگران از قیمت شدم که الان قیمت بالا رفته این هم به ما گران‌تر می‌فروشد و ما هنوز پولی نداده بودیم و نه جنسی تحویل گرفته بودیم، از شیراز به تاجر اسپانیایی مسیحی زنگ زدند، (اینهایی که من دارم می‌گویم ترویج اخلاق است نه ترویج مسیحیت، اینها در اسلام ما هست ولی آنها عمل می‌کنند نونشو میخورند، ما شعار می‌دهیم و عمل نمی‌کنیم چوبش را می‌خوریم.) زنگ زدند گفتند چوبها چی شد، گفت: من همان روزی که شما رفتید دستور دادم بارگیری کنند احتمالا یا کشتی در آستانه‌ی حرکت است یا راه افتاده به سمت ایران و خلیج، گفتم: پول باید چقدر بدهیم و قیمت چقدر شد، تاجر پرسید: برای چه قیمت می‌پرسی! گفتم می‌خواهم بدانم، گفت: چون قیمت چوب رفته بالا می‌پرسی، ما بر همان قول و عهدی که با تو بستیم، هستیم.

این اخلاق مسلمانی است، این همانی است که سید جمال الدین اسد آبادی گفت اروپا رفتم اسلام دیدم مسلمان ندیدم، درکشورهای اسلامی مسلمان دیدم اسلام ندیدم... فرد می‌فرماید برای مجلس امام حسین صبح رفتم یک چیزی خریدم عصر رفتم گرانش کرده بود، یک مقدار باران آمده بود، گفتم: صبح از شما خرید کردیم چرا گرانتر شد، گفت: باران می‌آید، گفتم: سابق از پدرانمان شنیدیم وقتی باران می‌آمد کسبه جنس را ارزانتر دست مردم می‌دادند، چراغ روشن می‌کردند و خدارو شکر می‌کردند، گفتم: آقا این برای مجلس امام حسین دارم می‌خرم، گفت: برای هر کسی که هست، من پولم را می‌شناسم.

 ادعای ایمان می‌کنیم ولی استقامت نداریم، او استقامت دارد ایمان ندارد، البته این را عرض کنم که اگر کسی استقامت در فضائل اخلاقی داشت ولی ایمان نداشت خدا مزدش را دنیا می‌دهد، ما که بدتر از فرعون نداریم که... خدا از حضرت موسی سؤال کرد: خدایا چرا به فرعون فرصت دادی؟ برای ما هم سؤال است که فلانی نماز نمی‌خواند ولی وضع مالی‌اش خوب است. فلانی فلان خلاف را می‌کند و فلان گناه را می‌کند ولی روز به روز برایش می‌گیرد، و فلان کس هم اهل نماز و روزه و اطاعت است ولی هر روز یک مشکل جدیدی دارد خب این چه حکمتی است، حضرت موسی از خدا پرسید که چرا به فرعون فرصت دادی، فرعون را جمعش کنید، خطاب شد: موسی فرعون سه کار خوب دارد می‌کند و ما هم در این دنیا تصفیه حسابش می‌کنیم.

خدا نکند عزیزان، کسی دردنیا خدا تسویه حسابش کند، و قیامت دستش خالی باشد و بگوید تمام شد و حق و حقوقت را دادیم، به کمیته‌ی امداد کمک کردی، کمیته‌ی امداد موفقیت های اجتماعی بهت داد، فرعون هم بدی‌ها و آدم‌کشی‌ها داشت، آیاتی که در سوره‌ی فجر نسبت به فرعون است، خدا نام برده است، جنایت‌های فرعون را شنیدید، اما خداوند سه تا خوبی از فرعون نام می‌برد: اهل اطعام طعام، راه‌ها را امن کرده بود امنیت در جاده ها ایجاد کرد، مالیاتی که از مردم می‌گرفت خرج مردم می‌کرد یعنی حق مردم را به خودشان می‌داد ولی آدم کش بود از ترس تولد حضرت موسی خیلی از بچه‌ها را کشت و مکافاتش را باید ببیند، آنها که عذاب الهی در انتظارش است ولی آن چند تا کار خوبی می‌کند عدالت الهی اقتضاء می‌کند که ثواب بدهد، و ثوابش شد یک حکومت طولانی.

 امروز برای جوانان ما سؤال است که فلان مسیحی، فلان دانشمند غربی که نه خدا و نه پیغمبر و نه امام زمان، اگر اختراعی کرد و یک خدمت اجتماعی کرد این اجرش چه می‌شود؟ اجرش را خدا در دنیا تسویه می‌کند، یقینا زیرا بار منت بندگانش قرار نمی‌‌گیرد اما در جهان آخرت هر کسی که مزد می‌خواهد باید ایمان داشته باشد، آخرت دیگر به همه کس مزد نمی‌دهد، آخرت سرایی است که مزدها به اعتبار ایمان‌هاست، لذا فرعون خدا در همین دنیا تسویه حسابش کرد، صدام 34 سال در عراق حکومت داد، نون کجا را می‌خورد ما نمی‌دانیم، محمد قزافی 42 سال در لیبی قدرت داشت، حواله‌ی کجا در دستش بود و چه کار خوبی می‌کرد، این آقا را من شراب خواری‌اش را فهمیدم، فساد اخلاقی را فهمیدم، شاید گاهی در خلوت خودش به 4 تا آدم بی بضاعت هم یک کمک‌هایی می‌کند، یک اخلاق خوبی هم با زن و بچه دارد، خدا آن خوبی‌هایش را می‌بیند و همین جا اجرش را می‌دهد. شما اگر یک کارگری را به کار بگیرید، کارگر تارک الصلاة، لامذهب، ولی کارگر کاری است هر چی به او می‌گویید انجام می‌دهد، اوامر شما را در کار اطاعت کرده ولی در عقاید شما همراه نیست، خدا را قبول ندارد، پیغمبر و نماز را قبول ندارد، آیا شما وقتی این کارگر کارش تمام می‌شود مزدش را می‌دهید یا نه؟ اگر مزدش را ندهید ظلم کردید، می‌گویید عقیده‌ی فاسدت مال خودت ولی برای من صبح تا ظهر زحمت کشیدی این هم مزدت، این عدالت است.

حالا اگر کارگری را آوردید هم کار خوب کرده و هم از نظر اعتقادی با شما همراه هست، معتقد است و ولایی است و نماز اول وقت می‌خواند، شما می‌گویی این مزدی که باهات قرار داد بسته بودم و به خاطر ایمان و اخلاق و اعتقادت این غذا را هم می‌دهم شب با زن و بچه‌ات بخور، این یک دست لباس هم برای شماست، این کار را نمی‌کنید!

خدا خوبی‌های بندگانش را نادیده نمی‌گیرد اگر این خوبی‌ها با ایمان عجین شده بود هم دنیا و هم آخرت دارید و اگر این خوبی‌ها با ایمان عجین نشده بود فقط دنیا دارید و«وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيب»[13] این هم مطلب دیگری که قطعا ایمان با استقامت، اینها انسان را شکوفا می‌‌کند و اگر اینها از هم جدا شد قطعا مفید نخواهد بود، اگر این ایمان و استقامت شکل گرفت خداوند چند تا بشارت در این آیه می‌دهد من یکی دو مطلب دیگر هم ذیل همین آیه عرض کنم و آن نکات رو هم اشاره‌ای کنم، نکته‌ی دیگر این است که عزیزان از برکاتی که خداوند در این آیه می‌فرماید، ما 4 تا آثار ارزشمند در این آیه برای استقامتی که با ایران عجین است خدا نام می‌برد، اولاً «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[14] ما فرشتگان را بر شما نازل می‌‌کنیم، این طور نیست بعد از رفتن رسول الله دیگر فرشتگان نیایند، بله جبرئیل به عنوان نزول وحی دیگر بعد از پیغمبر تمام شد اما طبق آیات قرآن فرشتگان بر مؤمنین بااستقامت نازل می‌شوند در همین آیه‌ی 30 سوره‌ی مبارکه‌ی فصلت «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[15]، ما در روایت داریم وقتی یک انسان با ایمانی می‌رود به عیادت یک مریض، امام صادق می‌فرماید: هفتاد هزار فرشته با این شخص ایمان همراهی می‌کنند و می‌روند تا منزل یا تخت آن بیمار، این هفتاد هزارفرشته کارشان استغفار کردن برای این شخص عیادت کننده است.

آقای محترم و حاج خانم عیادت مریض رفتی منتی سر مریض نداری، مریض بر تو منت دارد که به واسطه‌ی عیادت او، شما به این فیض عظمی رسیدید که هفتاد هزار فرشته برای شما طلب مغفرت می‌کنند، بعدا از کنار بستر مریض برمی‌گردید تا زمانی که منزل برگشتید این هفتاد هزار فرشته مشغول استغفار هستند. موارد فراوان داریم در اماکن زیارتی، در کربلا، یکی از فرشتگانی که برای یاری امام حسین آمد و اجازه به او داده نشد خود سیدالشهداء اجازه ندادند، یکی از فرشتگان بزرگ الهی منصور بود که امام صادق می‌فرماید وقتی سید الشهداء در گودی قتلگاه قرار گرفتند آن لحظات پایانی زندگی، منصور که از فرشتگان بزرگ الهی بود از خدا اجازه خواست که اجازه بدید که ما به یاری امام حسین بشتابیم، با جمعیت عظیمی از فرشتگان اینها نازل شدند در سرزمین کربلا، در کنار گودی قتلگاه. منصور محضر امام حسین آمد عرض کرد: یااباعبدالله! من با این هزاران فرشته‌ای که با من همراه هستند برای یاری شما در خدمت هستیم.

امام حسین فرمود: من نیازی به یاری شما ندارم، من تسلیم تقدیرات هستی هستم. منصور ناظر شهادت،  امام حسین است، از محضر ربوبیت خواست که پروردگارا اجازه بدهید که ما کربلا بمانیم، به ملکوت اعلا نیاییم، اینها ماندند کنار قبر امام حسین تا قیامت مشغول عزاداری هستند، امام صادق می‌فرماید: هر کسی به زیارت سید الشهداء در کربلا می‌رود منصور با چندین هزار فرشته به استقبالشان می‌رود و تا زمانی که در کربلا است اینها برای این زائر دعا و طلب مغفرت می‌کنند، موقع بازگشت از کربلا اینها زائر را بدرقه می‌‌کنند، و تا قیام قیامت اینها زائرین امام حسینی که کربلا آمدند در جوار امام حسین یاد می‌کنند «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»[16]

در مجالسی که نشر معارف اهل‌البیت است ملائکه نازل می‌شود، خدا رحمت کند آیت الله والده‌ی امام، مکرر این را می‌گفتند من قدرت این را دارم که ملائکه را در داخل ماشین بیاورم، در خانه‌تان، بعد ایشان استنادشان این بود که نشر معارف اهل البیت، بیان ایات قرآن و سخنان معصومین فرشتگان را نازل می‌کند، یکی از موهبت‌هایی که خداوند به انسان‌های با استقامت می‌دهد فرشتگان در خانه‌شان، مغازه‌شان، نزول پیدا می‌کنند و اینها بشارتی دارند.

فرشتگان سه بشارت دارند اینها آثار استقامت و ایمان است، اگر ایمان با استقامت همراه شد خانه‌ای که در آن ملائکه تنزل و تردد می‌کند، در آن خانه نفاق، کدورت، معصیت شکل پیدا نمی‌کند، وقتی که نور آمد ظلمت برطرف می‌شود وقتی روشنایی آمد تیرگی‌ها از بین می‌رود.

3 تا از بشارت فرشتگان: «ألاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون»[17] دو تا از دغدغه‌های مردم معاصر و گذشته و آینده این دو‌تایی است که ملائکه برمی‌دارد: 1)خوف، 2)حزن،

خوف یعنی نگرانی نسبت به آینده، همه‌ی نسبت به فردای خود نگرانیم، نیستیم! عمدتا این جوری است، آقا دلار بالا و پایین می‌رود، سکه‌ی بهار آزادی گران می‌شود یا ارزان می‌شود، ملک بخریم یا بفروشیم، پول نگه داریم یا دلار بخریم... این طور نیستید؟ فردای بچه‌هایمان چه می‌شود! این دختر دم بخت ما شوهر خوب گیرش میاد یا نه؟ این پسر زن خوب وشغل مناسب پیدا می‌کند؟  اینها خوف است، نگران آینده‌ی نیامده، در آینده‌ ما مرض صعب العلاج نگیریم! در بستر نیافتیم که تر و خشک‌مان کنند! ثروت از کف‌مان نرود، ورشکست نشویم، این حالات شدت و ضعف در وجود آدمها است. ایمانها قوی باشد این حالت شدتش کم است، ایمان خیلی قوی شد اصلا نیست، ایمانها ضعیف شد، شدت پیدا می‌کند، این را خوف می‌گویند.

حزن نسبت به نگرانی‌های گذشته است، بعضی‌ها نسبت گذشته‌ی زندگی‌شان حزن دارند، فلان جا فلان کار را کردم موفقیت نبود، خوب زندگی نکردیم، ای کاش فلان رشته انتخاب کرده بودم... و از این حرف‌هایی که بعضی‌ها می‌زنند و حکایت از پشیمانی گذشته دارند. مردم اگر می‌خواهید نگران آینده نباشید در غم گذشته نباشید خدا و استقامت، فرشته‌ها نازل می‌شوند قوی‌تان می‌کنند دیگر نگران آینده نیستید.

بعضی‌ها را من دیده‌ام اصلا خم به ابرو نمی‌آورد نسبت به آینده، هزینه می‌کند، و می‌‌گوید امروز خداست فردا هم خدا هست، خیلی‌ها زندگی‌شان حسرت واندوه و ناراحتی شده است، این دنیا باید او را آرام کند و برای اوست ولی این برای خدمت دنیا آمده است و خادم دنیا شده است ولی بعضی‌ها را می‌بینید که آن که را خیمه به صحرای قناعت زده‌اند، گر جهان زلزله گیرد غم ویرانیست

می‌شود اباذر غفاری، اباذر وقتی مأمور معاویه آمد و صحبت کرد و هزار سکه‌ی معاویه رو اباذر کرد چون تبعیدی در شام بود، چرا این سکه‌ها رد کرد؟ گفت ثروت من در آن خمره است، مأمور فکر کرد خمره پر از سکه‌های طلا است مثلا 50 یا 60 هزار سکه در خمره است و مأمور در خمره را باز کرد و دید دو تا قرص نان است، نان خالی... نه پیتزا ... همین نانی که بعضی‌هامون می‌گوییم این چیه! گاهی اوقات سفره می‌اندازیم و نعمت خدا را هم سبک می‌کنیم، آقا شرمنده‌ایم، شرمنده از خدا باش که بنده‌گی نکردی.

خدا رحمت کند مرحوم جد ما را که می‌گفت وقتی یک جایی صاحبخانه تعارف کرد و گفت قابل شما رو ندارد خیلی بدشان می‌امد، ما قابلیت نعمت خدا را نداریم، ما نعمت‌هایی که خوردیم شکرش هم کردیم؟ ما نشان دادیم بنده‌ی قابلی هستیم؟

اباذر گفت ثروت من در آن خمره است و مأمور در خمره را باز کرد دید دو تا قرص نان است، اینکه دو تا قرص نان بیشتر نیست. گفت: یکیش خوراک امشب من است و یکی هم اگر زنده باشم خوراک فردای من است، منی که امشب و فردا غذای من آماده است زیرا بار منت معاویه نمی‌روم.  هزار سکه‌ی طلا به نظر نمی‌آورد چرا؟ چون معتقد به این است که خدا ربنا الله است، هزار سکه برایش چیزی نیست، «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»[18] مردم می‌خواهید نگران آینده‌تان نباشید، می‌خواهید از گذشته حسرت نخورید «رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[19]. اصلا بعضی‌ها گذشته‌ی خوبی نداشتند، میزان حال فعلی است الان اگر طرف می‌گوید: «رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[20]، معلوم است خدا بخشیده است، یکی از کد‌هایی که معلوم می‌شود خدا انسانها را بخشیده پاکی فعلی اینهاست، همین حال خوب فعلی آنها دلیل بر گذشت الهی نسبت به کوتاهی‌های گذشته است، « أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»[21] این دو تا مشکل را خدا می‌فرماید فرشته‌ها بشارت می‌دهند و برداشته می‌شوند «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون»[22] بشارت بهشت را به شما می‌دهند، یکی از دغدغه‌های جدی همه‌ی مردم عاقبت به خیری است، این دل را خدا محکم می‌کند اگر واقعا طرف «رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»[23] شد خاطر او جمع می‌شود.

«وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون»[24] وقتی اموات در آستانه‌‌ی رفتن قرار می‌گیرند «ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة»[25] آن کسانی که واقعا صاحب نفس مطمئنه هستند، آن لحظه‌ی مردن یک حزنی سراغشان می‌آید که از خانه و زندگی و فرزندو ... جدا می‌شوند، می‌گویند یک لحظه از اینها داری جدا می‌شوی پرده‌ها کنار می‌روند با اینها همنشین می‌شوی، رسول الله و اولیاء و عالم برزخ را می‌بیند و آن وقت «راضِيَةً مَرْضِيَّة»[26] بهشتش را نشان می‌دهد. من دیده بودم کسانی که بهشت‌شان در دنیا در عالم خواب نشان‌شان دادند یکی از آنها آقای شیخ محمد تقی بهلول است گفت من بهشتم را نشانم دادند، تعبیر بهلول این بود که اگر ببینی آنچه را که در خواب به من نشان دادند زیباترین کاخ‌ها، زیباترین باغ‌‌ها نزد آن چیزهایی که ما دیدیم طویله هم نیست، فقط ایشان می‌‌گفت اگر خودکشی در اسلام حرام نبود خودم را می‌کشتم تا به آن مقامات برسم، «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُون»[27] بشارت بهشت را می‌دهد، بشارت عاقبت به خیری را می‌دهد، ثمره‌ی ایمان و استقامت است.

در روایات هم نکاتی در این ثمرات ایمان و استقامت است ان‌شاالله در فرصت دیگر بماند.

 پروردگارا به عظمت این ماه عزیز قسمت می‌دهیم توفیق رعایت ایمان و استقامت را در این فرصت‌های باقی‌مانده‌ی زندگانی به همه‌ی ما عنایت بفرما.

 

[1] فصلت آیه30

[2] ذاریات آیه55

[3] هود آیه112

[4] هود آِیه112

[5] هود آیه112

[6] هود آیه112

[7] هود آیه112

[8] فصلت آیه30

[9] فصلت آیه30

[10] فصلت آیه30

[11] فصلت آیه30

[12] فصلت آیه30

[13] شوری آیه20

[14] فصلت آیه30

[15] فصلت آیه30

[16] فصلت آیه30

[17] فصلت آیه30

[18] فصلت آیه30

[19] فصلت آیه30

[20] فصلت آیه30

[21] فصلت آیه30

[22] فصلت آیه30

[23] فصلت آیه30

[24] فصلت آیه30

[25] فجر آیه28

[26] فجر آیه28

[27] فصلت آیه30

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه