استاد حدائق روز دوشنبه 7 تیر1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سبک زندگی مهدوی پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم»[1]
صدق الله العلی العظیم
بنا به تقاضای بعضی از دوستان، بخشی از فرمایشات امام عصر در آن دعای شریف حضرت که تحت عنوان سبک زندگی مهدوی در یکی از ماههای مبارک رمضان سالهای گذشته بحث شد، قسمتی باقی مانده بود که دوستان برای پیاده کردن آن، عنوان کردند که بحثش ارائه شود.
در این دعایی که از حضرت در مفاتیح نقل شده و طلیعهی دعا هم «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بُعد المعصیة و صدق النیة و عرفان الحرمة»[2] یک سری خواستههای عمومی را امام به همهی انسانها میآموزد و یک سری از تقاضاهایی را خاصا برای بعضی از اقشار جامعه، مسئولین، جوانان، علما، خانمها، برای هر کدام از اینها امام تقاضایی را برای پروردگار میکند.
از این قسمت دعا باقی ماند «و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[3] امام برای اموات از خدا دو چیز تقاضا میکند. یکی رأفت و دوم رحمت. بزرگان لغت عنوان میکنند که رافت و رحمت یکیست، اما رأفت، رقّت قلبی بیشتری درش دیده میشود. آنجایی که توجه بیشتر و رقّت قلبی بیشتری صورت میگیرد. این را عنوان رأفت میگویند. رحمت آنجایی است که لطف فرد شامل حال طرف میشود اما آن رقّت قلب چه بسا نباشد، یکوقت شما به کسی محبتی میکنید، رقّت قلبی ندارید، یک وقتی میگویید قلبم تکان خورد، قلبم شکست، وضعش را که دیدم خودم هم متاثر شدم، این حالت حالت رأفت است.
طباطبایی رحمة الله علیه یک تفصیلی قائل شده است بین رأفت و رحمت در المیزان. ایشان میفرماید رأفت مختص به افراد مبتلا و بیچاره است، وقتی شما به کسی محبت میکنید گرفتار هم هست، آدم مریضی است، دستش خالیست، محتاج است واقعا، کمک شما به این را میگویند رأفت. اما یک وقتی شما رحمت دارد. رحمت را میفرماید اعم است از کمک کردن به افراد گرفتار و بیچاره، یا افرادی که گرفتار هم نیستند، بیچاره هم نیستند شما یک لطفی در حقش میکنید. اینها را من مقدمه دارم عرض میکنم تا برسیم به اصل بحث و این دعای شریف حضرت و بعد ورود در آیات قرآن، چه کارهایی موجبات رحمت میشود و ما زندهها برای بعد از مردنمان چه کارهایی باید بکنیم. حاج آقا تا کار از دستت میآید بجنب.
ای که دستت میرسد کاری بکن.
مرحوم صاحب تفسیر مجمع البیان هم یک تفصیل دیگر دارد در تفاصیل، این دو بزرگوار این دو قول تفصیلی را ذکر کردند. ایشان هم میفرماید رأفت حکایت است حالتی میکند که رقّت قلب بیشتری درش دیده میشود تا رحمت. این هم نظر مرحوم مجمع البیان است که ماحصل این اقوال این است که رأفت آن حالتی است که دقت بیشتر یا در حال اشخاص گرفتار و درمانده و بیچاره صورت میگیرد.
آقا امام زمان عرض میکند خدایا نسبت به مردههای ما، اموات ما، هم رأفت و هم رحمت، «و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[4] یک بخشی از اموات واقعا باید در حقشان رأفت بخرج داده شود، گرفتار است محتاج است. همین امروز ظهر یک بنده خدایی آمد گفت خواب پدرم را دیدم گفت من در آن عالم گرفتارم، خانهام را بفروشید این مبلغ را بابت گرفتاریام بدهید. این رأفت است. دستش خالیست، با کوله باری از گناه رفته، حالا شیعهی امیرالمومنین هم بوده، محب هم بوده، از خدا میخواهیم خدایا در حق اینها رأفت بخرج بده. اینها با یک کوله باری از گناه یا تهی از اعمال خیر آمدند به پیشگاه شما. یک بخشی از اموات ما باید در حقشان رأفت رقم بخورد. یک بخشی از اموات رحمت رقم بخورد، گرفتار نیستند، ولی آنجا وقتی میبینند دست بالای دست بسیار است، بچهها و ورثهشان هم به فکرشان نیستند متاثرند. شما ببینید در همین تشهد، از اذکار مستحبهی در تشهد، رکعت دوم به خدا عرض میکنید و تقبَّل شفاعته و ارفع درجتَه، خدایا شفاعت پیغمبر را بپذیر، درجهی رسول الله را هم بالا ببر. پیامبری که فرد اول نظام خلقت است در همهی ابعادو کمالات است، ما برای پیغمبر در تشهد نماز دعا میکنیم خدایا مقامش را بالاتر ببر. مؤمن من و شما که باید حسابمان مشخص باشد. آقا فلانی نمازهایش را خوانده دیگر نیازی به نماز ندارد.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد ما که حالا دو هفتهی دیگر هم سالگرد ایشان است و شب شهادت امام جواد، شب فوت ایشان در شاهچراغ هم برنامه است، شب یکشنبه بیستم تیرماه. من از خود ایشان شنیدم، آیت الله یعنی این، خمرهی رنگرزی نیست بزنی در بیاوری آیت الله شود. به من فرمودند من از هفت سالگی نماز شبم ترک نشد، اولاد اینجوری تربیت کنید. ما بچه بزرگ میکنیم دانشگاه رفته نماز بلد نیست بخواند. آقا مدرک عالیهی دانشگاهی دارد، در مسجد شجره میگویم آقا حمد و سورهات را بخوان، میگوید من هم باید حمد و سوره بخوانم؟ گفتم آقای دکتر بدت نیاید بخوان میخواهم ازت یاد بگیرم، من میخواهم از تو یاد بگیرم، تبرکا بخوان. در حمد و سورهاش هفت هشت تا غلط فاحش داشت.
خوراک، لباس، مسکن، سواد، بفکریم! تربیت، اخلاق، عبادت، معنویت را یادمان رفته. حاج آقا میفرمودند من هفت سالگی نماز شبم تعطیل نشد. تا همین شبهای پایانی زندگیشان هم با همان وضع سخت، نافلهی شب و نماز صبحشان تعطیل نمیشد. در وصیتنامهشان نوشته بودند 15 سال برای من نماز استیجار کنید. بابا دلت برای خودت بسوزد. این شرح حال یک عالمی است که از هفت سالگی نماز شب میخوانده، نه نماز واجب! حالا میگویی به فکر پدرت باش، میگوید آقا نمازهایش را خوانده، روزههایش را گرفته. خوب خود این میت که به فکر نبود، تو که ورثهاش هستی به فکرش باش.
خانمی برای من نقل میکرد، گفت حاج آقا یک وقت تشییع جنازه بودیم در دارالرحمة، کسی را آورده بودند داشتند دفن میکردند. گفت عموی ما هم ایستاده بود. گفت آن شخصی که آمد تلقین بگوید داشت تلقین میگفت، اسمع افهم یا فلان، میگفت عموی ما با تمسخر، حالا او داشت تلقین میکرد این هم کنار قبر ایستاده بود، گفت رو کرد به همهی حضار، بستگانش هم بودند. گفت ببینید من به همهتان وصیت میکنم، من مردم به جای تلقین نوار هایده برایم بگذارید، سر قبرم نوار هایده بگذارید. همه هم زدند زیر خنده! مردم پیغمبر فرمود «اکثِروا ذکرَ هادم اللذات»[5] زیاد کنید ذکر شکنندهی لذتها را. عرض کردند یا رسول الله هادم لذات چیست؟ فرمودند الموت. بدا به حال کسی که دیگر قبرستان هم بیدارش نکند. قبر هم آگاهش نکند، تلقین هم او را به خودش نیاورد. امام صادق میفرماید وقتی تشییع جنازه اموات میروید بنا را بر این بگذارید که خودتان را دارند تشییع میکنند. بگویید این جسد من بود که الان غسلش دادند کفنش کردند، نماز برایش خواندند، در قبر سپردندش، الان تلقین هم دادند، بعد که از قبرستان برمیگردید، بنا بر این بگذار که عمر دوبارهای به من داده شده زندگی را از سر گرفتم. خوب حضور ما در تشییع جنازه باید اینگونه باشد. شرکت میکنیم برمیگردیم، از فرصت نقد موجود خودمان استفاده کنیم. حالا طرف رفته کنار قبر، اینقدر حجاب غفلت بر فکر و اندیشه و قلب او پرده افکنده که میگوید آقا من مردم نوار هایده برایم بگذارید. آن خانم گفت یک عده هم خندیدند یک عده هم مسخره کردند، خوب جلسه تمام شد. گفت چند سال بعد عموی ما مرد، گفت البته حرفش را گوش نکردند، حالا هر آدم نادانی هر وصیتی کرد، ورثهی عاقل که نباید حرف باطل متوفی را عمل کنند، وصیت هم باید در چارچوب شرع و عقل و منطق قرار بگیرد. گفت البته نوار هایده نگذاشتند سر قبرش، تلقینش کردند دفنش کردند. آن خانم گفت برای من سوال بود این عموی ما با این اعتقاد در عالم برزخ وضعیتش چطور است! گفت البته مرد با اخلاقی بود در خانه، زحمتکش بود، حمّال خوبی بود در پول درآوردن. اصلا بعضیها را خدا خلقشان کرده است برای پول درآوردن. از نماز از صلهی رحم از وظائف شرعیشان میزند، شده
اسکناسٌ اسکناسٌ اسکناس، برده از مرد و زنان هوش و حواس
گفت من در این فکر بودم که خدایا عالم برزخ عموی ما را به ما نشان بده. این خانم گفت یک شب خواب دیدم در یک بیابان خشک و لمیزرع و بسیار گرم، اصلا کسی در این بیابان نبود جز خاک و سنگ و سنگریزه چیز دیگری به چشم نمیخورد. بسیار هوای گرم، از دو دیدم یک شیئی شبهی دارد به سوی من میآید. گفت آمد آمد آمد نزدیک، دیدم عموی من است اما قامتش کاملا نود درجه خم است. قوز بسیار بزرگی روی کمر این است که این قوز نمیگذارد قامت راست کند. گفت آمد سمت من، من فهمیدم که این عالم عالم برزخ اوست. گفتم عمو جان این چه وضعی است که تو داری، تو قوز نداشتی در دنیا! گفت عمو این کیفر اعمال بد من است که بر قامت من دارد سنگینی میکند. گفت یکدفعه یادم آمد، گفتم عمو یادت است اگر من مردم نوار هایده برایم بگذارید. گفت عمو بیش از این من را خجالت نده. بزرگ تو بودی نه من، عاقل تو بودی نه من، گفت یک خواهش ازت دارم، گفتم بگو. گفت برو به فرزندانم و ورثهام بگو من همه چیز برای شما گذاشتم، رفاه زندگی را برای شما فراهم کردم، زحمت شما را زیاد کشیدم. اما در این عالم گرفتار اعمال انجام ندادهام هستم، مبتلا هستم به کیفر اعمالم، کمکم کنید، این بدهیهای من را شما تسویه کنید. نمازها، روزهها. مردم پیغمبر فرمود اگر کسی تا زنده است، با دست خودش یک دانه خرما بدهد ثوابش از کل زندگیاش که بعد از او برای او خیرات کنند بیشتر است. هی ننویسید در وصیتنامهها آقا فلانجا را چنان کنید، کجا را چنین کنید، یکی را دهتا کنید، خودت نمیکنی ورثهات میکنند؟ تو خودت دلت نمیآید قدم برداری، بگذری، بازماندگانت میگذرند؟ گفت به بازماندگانم بگو گرفتارم، گیر افتادم، در آثار اعمال ترک شدهی خود اینجا درمانده شدم و درگیر شدم. گفت حاج آقا من بیدار شدم رفتم دیدن پسرعموها و دخترعموها خواب را تعریف کردم گفتم یک چنین خوابی برای پدرتان دیدم. گفتند تو اول بیخود کردی خواب دیدی، بابای ما به این چیزها اعتقادی نداشت ما هم نداریم دیگر از این خوابها برای ما نبین. «و علی موتاهم بالرحمة»[6] این بیچاره گرفتار است واقعا. یکی میبینی کارهایش را هم انجام داده، تلاش خودش را هم کرده میشود آیت الله العظمی خوانساری.
سال 64 بود آیت الله خوانساری تازه فوت کرده بود. یک آقای لطیفی بود خدا رحمتش کند او از خصیصین آیت الله العظمی سید احمد خوانساری بود. این آمد شیراز منزل آیت الله والد دیدن حاج آقا، خاطراتی را و جریاناتی را از آقای سید احمد خوانساری نقل میکرد. آقای سید احمد خوانساری رحمة الله، باید رحمت خدا شامل حالشان شود، لطف الهی، کار را کرده، اما برای همانهایی هم که خوب کار کردند از خدا بخواهید رحمت شامل حالشان شود. نگویید آقا فلانی الحمدلله که وضعش خوب است نیازی به طلب مغفرت و خیرات ندارد «و علی موتاهم بالرحمة»[7] رأفت آنهایی که گیرند و گرفتارند یادتان نرود، آنهایی هم که خوب بودند را یادتان نرود. حالا ببینید یکی میشود آقای سید احمد خوانساری یکی میشود این آقا. هر دو انسان، هر دو از اولاد آدم ابولبشر، آقای سید احمد خوانساری وقتی فوت کرد، روز فوت ایشان بعد از تشییع، آقای سید جعفر پسر ایشان وصیتنامه ایشان را باز کرد و خواند. آقای سید احمد خوانساری در وصیتنامهشان نوشته بودند. از ما ترکهی من 30 سال نماز و روزه برایم استیجار کنید. آقا مرجعی که امام میفرمودند آقای سید احمد خوانساری تالیتلو معصوم است. جریاناتی از این سید احمد خوانساری شنیدهام، از کسانی که مرتبط به ایشان بودند. حالا وقت نیست و مجلس مجال این حرفها را ندارد که گاهی اوقات هضم بعضی از این مسائل هم یک مقداری برای همه کس پذیرش ندارد. آقای سید احمد خوانساری وصیت کرده 30 سال نماز و روزه. گفتند تا وصیتنامه را خواندند عدهای از متدینیین بازار تهران در مجلس بودند که اینها عمدتا از مقلدین سید احمد خوانساری بودند. گفت یکی از تجار بازار تهران به آقای سید جعفر، پسر ایشان گفت آقا یک سال نماز و روزه را بنویسید من تبرّعا بجا میآورم. نیازی به پول ندارم، من به حسب ارادتی که به آقا داشتم، یک سال نماز و روزهی آقا را من بجا میآروم. گفت سید جعفر هم نوشت یک سال نماز و روزه آقای فلان تاجر، گفت همان شب آقای سید جعفر خواب آیت الله العظمی خوانساری پدر را میبیند. آقا میفرماید سید جعفر به آن تاجر تهرانی بگو برای من نماز و روزه بجا نیاورد، از ما ترکهی من پول بردارید و استیجار کنید کسانی که مامور این کارند نماز و روزه بجا بیاورند. بعد آقا میفرمایند پسرم تو فکر میکنی من یک رکعت نماز یا یک روز روزه نیاز دارم، من سه برابر عمر خودم را نماز و روزه بجا آوردم. ایشان قریب به نود سال زندگی کرد. حالا طرف میمیرد میگویند در عمرش نماز نمیخواند. یکی مثل سید احمد خوانساری سه برابر این نود سال را میگوید نماز و روزه بجا آوردهام. میفرماید نه به یک رکعت نماز و نه به یک روز روزه نیازی ندارم. آقازادهی ایشان میگوید آقا خوب شما چرا وصیت کردید برایتان سی سال نماز و روزه بخرند؟ ببینید فکر بزرگان! آقا میفرماید من از ثلث مالم که اسلام اجازهی تصرف و وصیت را به من داده، دلم میخواست خدمتی کرده باشم به افراد متدیّن، شریف و آبرومندی که هیچ راه درامدی جز نماز و روزهی استیجاری ندارند، به آنها محترمانه کمکی کرده باشم. من که نماز نمیخواهم. خارج کنید از ثلث مالم پول، بروید بدهید به آنها انجام دهند. آقای سید احمد خوانساری مشمول رحمت خداست. آن آقای تارک الصلاة باید مشمول رأفت قرار بگیرد.
«و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[8] امام عصر به خدا عرض میکند خدایا مردههای ما مشمول رحمت و رأفت قرار بگیرند، کارشان خوب است، رحمت الهی، دستشان خالیست رأفت الهی اینها را در بر بگیرد و مشمول رحمت حضرت حق قرار بگیرند. یک روایتی را من اینجا از رسول خدا تقدیم کنم بعد آیهای که تلاوت شد یک اشارهای هم به این آیه شود.
ببینید آقایان، میگویند اگر چیزی را تقاضا میکنید باید مقدمهاش را خودت فراهم کنید. سلامتی میخواهی، باید پیشگیری کنی از بیماری، رحمت میخواهی؟ باید کاری کنی که اسباب رحمت را خودت هم فراهم کنی. اسباب لطف الهی را خودت رقم بزنی. اینکه من هیچ کاری هم نکنم بگویم خدایا فراهم کن، این شدنی نیست، من روایتی را از رسول خدا تقدیم کنم. پیامبر میفرماید «انَّ مما یلحق المومن من عمله و حسناته بعد موته»[9] پیامبر چند چیز را نام میبرد که انسانهای مومن میکنند سرمایه که بعد از خودشان بهشان برسد. حالا اینها را من میگویم، در هر کدامشان توانایی دارید تا نفس میرود و میآید یک کاری بکنید. ببینید در کدامش قرار دارید، در کدامیک از این موارد قرار گرفتید، دلتان برای خودتان بسوزد. پیامبر میفرماید از آن چیزهایی که ملحق میشود به مومن، از اعمال او و حسنات او بعد از رفتن او، اول «علما نشَرَه»[10] آن دانشی که به دیگران آموزش داده و نشر داده. عِلماً هم معنایش این نیست که حتما آیت الله و استاد دانشگاه شوید. آقای محترم چهار تا مطلب از دین بلدی در خانه در فامیل در جمع دوستان بیان کن. ما همین را هم دریغ داریم.
خدا رحمت کند پدربزرگ مادری ما را، مرحوم حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای مؤید الاسلام که من قبل از انقلاب یادم است ایشان روی همین منبر ایشان منبر رفته بودند. این منبر خیلی از بزرگان رویش منبر رفتهاند و الان نیستند، جای جای شماها خیلیها نشستند و الان نیستند. من در همان دوران نوجوانی یادم است گاهی اوقات بزرگانی میآمدند خدمت ایشان در منزلشان دیدن، ایشان نوعا به پدرها نصیحت میکردند میگفتند در آن ساعت مشترکتان با بچههایتان که حداقل سر سفرهی غذاست، بچههایتان دارند غذا میخورند شما هم خیلی با اخلاق و محترمانه دو سه تا مطلب ارزشمند اخلاقی اعتقادی دینی را حرف بزنید. او دارد غذایش را میخورد تو هم دو سه تا جمله بگو، به وظیفهات عمل کن، این همان علمی است که نشره، این همان علمی است که علّمه، چهار تا روایت بلدید این چهار تا روایت را به دیگران هم بگویید. امام متاسفانه ما یکی از مشکلاتمان در مجالس دینی، بارها من این را عرض کردم، خوب میشنویم خوب هم شرکت میکنیم خوب هم یادمان میرود، چون نمینویسیم! خداوکیلی حالا این حرفهایی که من دارم میزنم، در مسجد را ببندند بگویند چندتای شما این روایت یادتان است. میگوید آقا یک چیزی گفت حرفهای خوبی هم گفت ولی یادم نیست. پیغمبر فرمود نشرَه، میخواهی بهت برسد، میخواهی مشمول رحمت قرار بگیری، حدیث اگر شنیدی برو بازگو کن. برو در خانهات بگو، در محیط کارت بازگو کن، ما امروز یک مشکلی که در جامعهمان داریم حرف خدا و پیغمبر و معصومین بیان نمیشود، به استدلال اینکه گوش نمیکنند! مقام معظم رهبری فرمودند بگویید و بگذرید. آقای فروشنده مشتریات اگر آمد باید تذکری داده شود، با اخلاق بگو، دنبال نتیجه نباشید دنبال نتیجه بودن غلط است. علت اینکه بخشی از مردم وظائفشان را خوب انجام نمیدهند بخاطر این است که از آغاز دنبال نتیجه هستند. امام حسین فرمود بدنبال ادای تکلیف و ادای وظیفه باشید نتیجه چیست؟ آن با خداست. شما به تکلیف عمل کن. من در خانهی خودم در جمع فامیل در جمع بستگان، در محافل دوستانه حرفم را بزنم این حرف اثر میکند یا نمیکند ما تکلیفمان را باید عمل کنیم.
من آدم سراغ داشتم میگفت حدیثی در مجلسی شنیدم سه سال بعد، این فرد برای خود بنده نقل کرد، گفت در یک کاوارهای در تایلند، آن حدیث امام حسینِ شبِ عاشورای سه سال قبل یادم آمد، من را از آن کاوارهای که فساد و گناه به تمام معنا حاضر بود خارج کرد! گاهی اوقات میبینید حرف شما پنج سال بعد موثر میشود. حرف شما یک وقتی آناً تاثیر میگذارد یک وقتی آینده تاثیر میکند. تاثیر هم نگذاشت به وظیفه عمل کردی. مردم به خودتان رحم کنید پیغمبر فرمود یکی از چیزهایی که بهتان میرسد اگر انجام داده باشید، «علما نشَرَه»[11] دانشی که فراگرفتید و نه تنها فراگرفتید، یاد میدهی به دیگران، نشر میدهی این را، انتشار میدهی بین مردم. چیزی که بلد شدی را بازگو میکنی برای دیگران. به خودتان رحم کنید. آینده دیگران به علم شما عمل میکنند طرف دستش از دنیا کوتاه است، هی میشود ترفیع درجه. دیدید گاهی اوقات میگویند خدا رحمت کند فلانی را اینجوری میگفت، خدا رحمت کند فلانی این حرف خوب را میزد.
یک یادی کنم از یکی از کسانی که همین جا میآمد، فراموشش کردید. خدا رحمتش کند، حاج علی اکبر زاده. ایشان سیمان فروشی داشت در گود گل کوه، یادتان هست وقتی طلب صلوات میکرد اینجوری طلب میکرد، میگفت لال از دنیا نروی بلند صلوات بفرست.
الان همین یاد ایشان و همین صلواتی که فرستادید بر درجات این عزیز افزود. این همان «علماً نشره»[12] است. دو تا کلمه بلد است، سوادی نداشت، دانشگاه هم نرفته بود حوزه هم نرفته بود ولی در این مسجد هر شب بعد از نماز طلب صلواتش اینگونه بود. این زبان را خیلیهایمان داریم ولی بُخل داریم در گفتن. این زبان در کام همه هست، ولی بعضیها بازش نمیکنند. میخواهید به خودتان رحم کنید؟ هر چی یاد گرفتید نشرش بدهید، انتشار بدهید، بگویید برای دیگران. ما در حالات بزرگان داریم تا آن نفسهای آخر از ارزشها از حقیقتها دفاع میکردند، این نکته اول.
نکته دوم: پیغمبر فرمود «ولدا صالحاً ترکه»[13] اگر کسی اولاد صالحی باقی بگذارد، این اسباب رحمتش را فراهم کرده است. اولاد خوب، دیدید گاهی اولاد خوب را که میبینند میگویند خدا رحمت کند پدرت را، خدا رحمت کند مادرت را. اما پناه بر خدا از اولاد بد. گاهی اوقات میبینید لعنت است که به آن والد، به آن والده حواله میشود.
رسو الله فرمود اولاد صالحی که از انسان بماند. این میشود اسباب رحمت برای شما.
جاوید هر آنکه در تبارش باشد خلفی به یادگارش
سوم: او «مُصحفا ورَّثه»[14] قرآنی از او باقی بماند، قرآنی مانده میگویند این قرآن حاجی فلانی است خدا رحمتش کند، حالا رسیده به ما. همین چند روز پیش یک نسخه قرآنی را آورده بودند، در 150 سال قبل، میگفتند این را باید ببرند اصفهان، خدمت اعلم علمای اصفهان، کتاب خطی بود، نوشته بود این قرآن سه روزی یکبار دست مردم بچرخد این را بخوانند و تولیتش هم به اعلم علمای اصفهان باشد. که من به آن کسی که این را آورده بود گفتم این را باید برسانیدش اصفهان، خدمت اعلم علمای اصفهان بدهید آنجا بهرهبرداری کنید. 150 سال این کتاب هست. پیغمبر فرمود اگر قرآنی از شما بماند که دیگران این قرآن به دستشان برسد، این قرآن را بخوانند استفاده کنند شما مورد رحمت قرار میگیرید.
نکته دیگر «او مسجدا بناه»[15] الان شما چه بخواهید چه نخواهید، مرحوم حاج قلی خوان نثاری که در آن حجره خوابیده و مرحوم حاج منصوری نثاری از آمدن همه این جمعیت در طول سال از اقامه نماز بهرهمند است. از شما چیزی کم نمیکنند، هر چه به شما میدهند به آنها هم میدهند. مسجدی که بنا کند که در آن مسجد عبادت کنیم. طرف رفته، بعضی از مساجد داریم هزار سال از سابقه مسجد میگذرد. هر چه در طول تاریخ در این مسجد مردم نماز خواندند عبادت کردند، تهجد و شبزندهداری، آن بنیانگذار هم شریک است. میشود اسباب رحمت. این را خودت برای خودت رحمت درست کن. اگر بگوییم خدایا رحمتت شامل حال اموات، من تا زنده هستم باید زمینهساز این رحمت باشم. این هم نکته دیگر.
مطلب بعد، «او بیتا لإبن السبیل» یک خانهای برای درماندگان، ابن السبیل بنا کند، آنهایی که ابن السبیل هستند، درماندهاند. گاهی اوقات دیدید بعضیها یک خانههایی درست میکنند برای اینهایی که میآیند در شهر غریبند جایی ندارند، پولی هم نداردن، میگوید آقا اینجا را من گذاشتم برای استفادهی اینها. این هم میشود اسباب خیر و برکت و رحمت برای فرد. «او نهرا اجراه»[16] یا نهری را رودخانهای را به جریان بیندازد، چشمهای چاهی قناتی که از آب این مردم استفاده کنند. این هم باز میشود صدقات جاریه و رحمت الهی برای آن فرد.
«او صدقةً اخرجها من ماله»[17] ببینید پیامبر حجت را تمام کرده، در بُعد علمی هستی تکلیف معین است، در بُعد اقتصادی تکلیف معین است. در بُعد فرهنگی تکلیف معین است. در خدمات اجتماعی، مسجد و اجرای نهر تکلیف روشن است. بالاخره در یکی از اینها طرف میتواند فعالیتی داشته باشد. رسول الله فرمود یا صدقهای که «او صدقةً اخرجها من ماله فی صحته و حیاته»[18] فیلحقه بعد موته. در زمان سلامتیاش و در زمان صحتش صدقه میدهد، این صدقه بعد از مردن آثارش را نشان میدهد.
حالا مقدار صدقه را هم پیغمبر معین نمیکند. صدقه اخلاص درش باشد ولو کم، ولو کار کوچک ولی با اخلاص. این بعدا میرسد به انسان. لذا ما باید خودمان هم تلاش کنیم اگر میخواهیم مشمول رحمت الهی قرار بگیریم، از این امکاناتی که خدادر اختیار ما قرار داده در مسیر رضایت او بهره ببریم.
آیهای که ابتدای سخن زینت مجلس قرار گرفت آیه 28 از سوره مبارکه حدید بود. این مقدمه را من عرض کنم، یک نکته گذرایی روی این آیه و تفصیل بحث انشاءالله فرصت دیگر و جلسهی آینده.
خوب موجبات رحمت در زنگی بشر چیست؟ ما میخواهیم مشمول رحمت الهی قرار بگیریم، ما میخواهیم مشمول الطاف الهی قرار بگیریم. چه کارهایی از نظر قرآن انسانها را مشمول رحمت خدا قرار میدهد. اگر از خدا تقاضا میکنیم، خودمان هم باید زمینهساز این تقاضا باشیم. خودمان هم حرکت کنیم، میگویند حرکت مقدمه برکت است.
این آیه شریفه 28 سوره مبارکه حدید، قرآن میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ»[19] ای کسانی که ایمان آوردید، تقوای الهی پیشه کنید و ایمان بیاورید، یک نکته هشدار دهنده،
نه هر کس شد مسلمان، میتوان گفتش که سلمان شد
کز اول بایدش سلمان شدن، آنگه مسلمان شد
بعضیها آمَنوا هستند آمِنوا نیستند، میگویند خدا را قبول داریم، پیغمبر را قبول داریم قیامت را قبول داریم ولی در عمل نشان نمیدهد. رفتارش را که میبینی آمِنوا نیست، شعار آمَنوا میدهد، پای کار نیست. قرآن میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ»[20] تقوا پیشه کنید، معلوم میشود بین آمَنوا و اتَّقوا یک تفاوتهایی هم هست. بنده ادعای ارادت به امام زمان میکنم شب عروسی بچههایم دل امام زمان را میشکنم. ادعای بندگی خدا را میکنم، اصلا خمس در زندگیام معنا ندارد. زکات معنا ندارد، صلهی رحم شکل نگرفته، تکالیف شرعی یادم رفته. وظائفم نسبت به خودم و جامعه را فراموش کردم. این آمِنوا نیست، این شعار است.
بقول آیت الله مشکینی رضوان الله علیه بعضیها نمازشان نرمش است، روزهشان هم رژیم غذایی است. این آمَنو است. میگوید روزه هستم در همان حال روزه دارد غیبت میکند، در همان حال روزه دارد معاملات مشکوک ربوی انجام میدهد. ادعای دینداری میکند، ولی حقیقتا در عمل دینداری را نشان نمیدهد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ»[21]
خوب اگر کسی تقوا پیشه گزید، ایمان آورد، ایمان واقعی، ایمانی که امام صادق میفرماید «ان یُطاع الله فلایُعصی»[22] وقتی از حضرت سوال شد «ما الایمان»[23] ایمان چیست؟ حضرت فرمود یعنی اطاعت محض خدا و ترک نافرمانی خدا در همه شئونات زندگی. زبانتان چشمتان، اقتصادتان، شب و روزتان، درآمدتان، امکاناتتان «ان یُطاع الله فلایُعصی»[24] تراز بشود خدا. خوب اگر کسی ایمان اینجوری آورد، قرآن سه تا بشارت میدهد، شما بشوید متقی.
عزیزان امروز تمام بدبختیهایمان از بیایمانی است. یک وقتی کسی آمد به من گفت آقا ما که تازه این همه گرفتاریم اگر دنیا را دست ما میدادند چه میکردیم! گفتم ما هم درست عمل نمیکنیم، ما هم مسئولینمان، در بازارمان، در اقتصادمان در سیاستمان، آن چهرهی قوی تقوا که باید دیده شود متاسفانه نیست.
بله همگان اگر عزم عمومی پیدا کنند، قطعا جامعه اصلاح میشود. بری آن آقا این شعر را خواندم
آبادی بتخانه زویرانی ماست، جعمیت کفر از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست در مسلمانی ماست
ما در مسلمانیمان مشکل داریم و الّا اگر تقوا بیاید در کار، قطعا شما در جامعه، مردم یکدیگر را از خود نباید جدا ببینند. قرآن میفرماید اگر ایمان و تقوا به خرج دادید و من این را امشب اعلام میکنم، بگردید یک انسان باتقوای واقعی پیدا نمیکنید که این بشارت خدا در حقش رقم نخورده باشد. باید گفت صدق الله العلی العظیم، آدمهای باتقوا به این سه موهبت الهی رسیدهاند.
اول: «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ»[25] خدا میفرماید ما دو سهم از رحمت را به شما میدهیم، اگر با تقوا شدید. حالا کفلین من رحمته یک بخشش رحمت عام و یک بخشش رحمت خاص، یک عنوان دیگر کفلین رحمته، میگویند رحمت در دنیا، و رحمت در آخرت، یک جهت دیگر کفلین من رحمته، در روایت داریم رحمت مادی و رحمت معنوی، هم از نظر مادیات تامینتان میکنیم هم از نظر معنویات، ما دریافتیمان کم است چون پرداختیمان کم است. یک نفر را سراغ دارید بگوید من به وظیفهام نسبت به خدا خوب عمل کردم خدا به وظیفش عمل نکرد! بیاورید.
ادعا میکنیم، همین امروز یک خانمی زنگ زده بود میگفت من دیگر در عدالت خدا شک دارم نعوذ بالله. با گریه هم میگفت. حالا یک حاجتی داشت بهش نداده بودند، بعد لابلای صحبتهایش معلوم شد که او اصلا خوب بندهای نبوده
زیر هر یا رب تو لبیک ماست، اگر واقعا یا رب بگویید.
کجا بندگی کردید خدا خدایی نکرد؟ کجا قدم برداشتید خدا زیر بار منت بشر قرار گرفت؟ امیرالمومنین در مقدمه خطبه همام میفرماید، «ان الله تبارک و تعالی غنیا عن طاعتهم و آمِنا من معصیتهم»[26] خدا از اطاعت شما بینیاز است، گناهان شما برای خدا تهدید و آسیب نیست، اگر عبادت میکنی نانش را خودت میخوری، اگر نافرمانی خدا را کردی چوبش را خودت میخوری. «غنیا عن طاعتهم و آمنا من معصیتهم»[27] میگویند گناه نکن، کردی خودت لطمه میبینی، عبادت کردی خودت نفعش را میبینی. قرآن میفرماید اگر تقوا بکار بردی، اول ما دو سهم از رحمت بهتان میدهیم، مشمول رحمت میشوید، کفلین من رحمته یک جهتش رحمت مادی، رحمت معنوی است. یک جهتش رحمت در دنیا، رحمت در آخرت. میخواهی مشمول «و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[28] شوی؟ تقوا پیشه کن. آدمهای باتقوا مشمول رحمت خدا هستند، هم در دنیا هم درآخرت و هم در بزرخ. «كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ»[29] ما همهی امورات اینها را تامین میکنیم. دنیا، آخرت، مادی، معنوی، رحمت عام، رحمت خاص و وعدهی قرآن هم همین است، «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»[30] خشکسالی دارید، آقایان ترکها یک ضرب المثلی دارند، میگویند
عملین دِن پاپی چین دِن
میگویند نکبت کارهایمان گرفته ما را. امسال سال خشکسالی است. حالا بعضی از کارشناسها میگویند اوج خشکسالی در مرداد است. یک آماری را من در کل کشور دیدم، نوع استانهای کشور درگیر خشکسالی هستند، چرا؟ چرا باران نمیآید؟ میدانید چرا؟ پیغمبر چرایش را فرمود. ما خوب بندگی کردیم خدا خدایی نکرد!
رسول الله فرمود «لاتزال امتی بخیر»[31] پیوسته امت اسلام در خوشی بسر میبرند تا چهار چیز را رعایت کنند
یک: «ما تحابّوا»[32] تا امت اسلامی به یکدیگر محبت میکنند، دو: «و تهابّوا»[33] به یکدیگر کمک میکنند، سه: «ان تجتنبوا الحرام»[34] از حرام اجتناب میکنند، و چهار: «و ان تؤدو الامانات»[35] امانتدارهای خوبی هستند. مردم تا این چهار چیز در جامعهای عمل میشود، رسول الله فرمود امت اسلام در خوشی و آسایش و رفاهند. دنباله حدیث را بشنوید. «فاذا لم یفعلوا ذلک»[36] اگر جامعه اینها را انجام نداد، پیامبر فرمود جامعه اسلامی به دو مصیبت دچار میشود «ابتلوا بالقحط و السنین»[37] خشکسالی و گران شدن قیمت، این گران شدن قیمتها یک بخشش هم نکبت اعمال مردم است. حالا میگویند: عملین دِن پاپاپی چین دِن
آقا اول هفته جنس این قیمت است آخر هفته این قیمت است. یک بخشش هم باید کارشناسی کرد رصد کرد. پیغمبر فرمود اگر این چهار اتفاق نیفتاد، محبت، کمک کردن، دوری از گناه، ما در جامعهمان از گناه دوریم، وضعیت پوشش جامعه ما وضعیت خوبی است، وضعیت اقتصاد ما وضعیت خوبی است، وضعیت ادارات ما وضیت مطلوبی است، وضعیت مجالس و محافل عمومی وضعیت خوبی است! رعایت نمیکنیم اثر گناه هم اینجوری است که خدا به حضرت شعیب فرمود شعیب میخواهم صد هزار نفر از قومت را مجازات کنم، خوبها بشنوید، متدینین، مسجدیها «ستین الفاً من خیارهم و اربعین الفاً من شرارهم»[38] خدا فرمود جناب شعیب، شصت هزار تا از خوبها را میخواهم عذاب کنم، چهل هزار تا از بدان. یعنی سه پنجم عذاب برای خوبها، دو پنجم عذاب برای بدان.
حضرت شعیب عرض کرد خدایا بدها که بدند، چرا خوبها؟ خطاب شد «لانَّهم داهنوا اهل المعاصی»[39] خطاب شد خوبها گناه را دیدند بیتفاوت گذشتند. یک بخشی از گسترش گناه را ما مسئولیم، ما میبینیم حرف نمیزنیم، ما میبینیم بیتوجهیم، ما شبهه را میشنویم جواب نمیدهیم، در جمعی نشستهایم، القائات شیطانی را بازگو میکنند دفاع نمیکنیم. یک بخش عمدهاش سه پنجم عذاب خوبها را تهدید میکند، اینها اگر میگفتند بدها اینطور جسور نمیشدند در کارهای غلط خودشان.
خوب قران میفرماید اگر باتقوا شدید «كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ»[40] دو رحمت به شما میدهیم، هم دنیا هم آخرت، هم خاص هم عام، هم مادی هم معنوی. من عرض کردم یک آدم باتقوای واقعی من ندیدم در اقتصاد زندگیاش بلنگد. شاید زندگی سادهای دارد، اما روح غنی و بلندی دارد که بعضی اوقات یک شهر را به نظر در نمیآورد، میشود اباذر. با نان بسر میبرد، دو قرص نان بیشتر در اختیار اباذر نیست، مامور معاویه ملعون لعنة الله علیه آمد، آمدند فکر کردند اباذر هم مثل بقیه است که بشود بخرندش. هزار سکهی طلا آوردند، اباذر تبعید شدهی خلیفهی سوم بود به شام. معاویه میخواست با پول شخصیت اباذر را بخرد، هزار سکه طلا را مامور آورده بود، مامور حریفی هم بود، معاویه هم گفته بود هر جوری است اباذر را متقاعد کن این پولها را قبول کند. ببینید غنی، اباذر؛ بزرگ اباذر است، بعضیها پول را خجالت میدهند، بعضیها سکهی بهار آزادی را خجالت میدهند، بعضیها سکه بهار آزادی خجالتشان میدهد. هزار سکه در یک حمیانی گذاشت جلوی اباذر، اباذر گفت این چیست؟ گفت این هدیهی معاویه است برای شما. آدم عاقل هر پولی را که قبول نمیکند. گفت این را برای چی آوردی؟ گفت این هدیه است برای شما. گفت معاویه از پول شخصیاش داده یا از بیت المال؟ گفت معاویه پول شخصیاش کجا بود، از بیت المال است. اباذر گفت به همهی مردم شام دادند یا به من تنها؟ گفت مردم شام کیست، شما صحابه پیغمبرید!
گفت پول را بردار ببر، به معاویه بگو اگر زمانی به تمام مردم شام نفری هزار سکه طلا از بیت المال رسید من هم یکی از آن هزار نفر. حالا پول میآورند، آقا هدیه دادند، خوب مومن کمی بیندیش این پول را از کجا دارند به تو میدهند؟ به چه عنوانی، دارند شخصیتت را میخرند.
این مامور مامور رندی بود. گفت آقای اباذر، من غلام معاویه هستم، معاویه گفته اگر این هزار سکه را اباذر از تو قبول کرد آزادت میکنم، گفت بیا برای خدا قبول کن. آدم به اصطلاح خودش حریف بود، میخواست اباذر را متقاعد به قبول این هدیهی معاویه کند. خدا راضی نسیت من تو را از قید بندگی معاویه رها کنم خودم بشوم بندهی معاویه! من اگر بتوانم تو را آزاد کنم خودم اسیر نشوم خوب است. بعد گفت چرا قبول نمیکنی این هزار سکه را؟ دید اتاق سادهای است یک خمرهای هم داخل اتاق بود. گفت ثروت من در آن خمره است. آن غلام نه مادی بود، فکر کرد این خمره پر از سکه است، مثلا هزاران سکه طلا در خمره است، این هزار سکه در نظر اباذر نمیآید. دوید رفت سر خمره، در خمره را برداشت دید دو تا قرص نان است در خمره است. هیچ چیز دیگری هم نیست. آن غلام گفت این که دو تا قرص نان بیشتر نیست! اباذر گفت یکی خوراک امشب من است، یکی هم اگر زنده بمانم خوراک فرداست. منی که خوراک امشب و فردایم آماده است زیر بار منت معاویه نمیروم. این همانی است که خدا وعده داده.
همش در پول نیست، در خانههی چند هزار متری و کاخهای چندین هزار میلیاردی نیست، بعضیها در یک اتاق زندگی میکنند دنیا را به نظر نمیآورد. امیرالمومنین میشود با نان جو گذران زندگی میکند. میفرماید «یا دنیا غُرِّ غیری» رحمت مادی روحت را بلند میکند، حقیقت را مییابی، دیگر فریب ظواهر دنیایی را نمیخوری، این ظواهر دنیایی روی تو اثر نمیگذارد «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِه وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»[41] یک نوری ما برایتان قرار میدهیم که این نور هدایتتان میکند، مشی میکنید. نوع زندگی بزرگان، من در حد اطلاعات اندک خودم عرض میکنم که من مطالعه کردم، نوع شخصیتهای بزرگ عالم اسلام که تاثیرگذار بودند، اینها مشمول همین نورند، « تَمْشُونَ بِهِ»[42] این نور بلندشان کرده، امام، شیخ انصاری، مرحوم آخوند خراسانی، سید ابوالحسن اصفهانی، تمام این شخصیتهایی که در عالم اسلام درخشیدند، با زیاد خواندن و با زیاد رسیدن به اینجا نرسیدند، به عنوان نبود، به پارتی نبود، به امکانات مادی نبود، آخوند خراسانی با آن دقت، یک شب پای سفرهی صاحب الزمان، در مسجد سهله، امام صدایش زدند، فرمودند جئنی بالکاظم، کاظم را بگویید بیاید، نیمخوردهی ظرف صاحب الزمان را گذاشتند جلویش تمام شد، شد آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایه. اینها زحمت کشیدند.
تو بندگی چو گدایان بشرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند.
شیخ انصاری را میگویند اجتهادش را ولیعصر تایید کرد. سه بار حضرت فرمودند انت المجتهد، انت المجتهد انت المجتهد، که بعد از این فرمان امام عصر ایشان گفت رساله را چاپ کنید.
حالا امشب شام شهادت آیت الله بهشتی، این شخصیت بزرگ بود، من عرضم را تمام کنم، در یکی از سخنرانیهای شهید بهشتی شنیدم، خدا رحمت کند این عالم وارستهی فرهیختهی اندیشمند، که انصافا جزء نوابغ نظام جمهوری اسلامی بود. این شخصیت تقریبا کمنظیر. یک وقت آیت الله بهشتی فرمودند ما مسجد سلماسی درس امام شرکت میکردیم، حرف مثلا سال هزار و سیصد و بیست و شش، بیست و هفت؛ گفتند درس امام میرفتیم، امام یک وقتی در اثنای درس، میگفتند آقایان طلاب این چیزهایی که من دارم برایتان میگویم، خودم نزد استاد نخواندم اما دارم درسش را میدهم. «نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»[43] خدا یک وقتی یک نوری میدهد که آن نور راه را برایت باز میکند، آن نور خط مشی برایت معین میکند، یوسف را در آن خلوت زلیخا، «نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»[44] آن نور به داد یوسف رسید، خدا از ظلمانیترین شیء موجود در آن خلوت زلیخا که آن بت آمون بود نور را بر دل یوسف تلألو کرد و درخشید، که آن کاری که زلیخا کرد و یوسف سوال کرد چرا دستمال انداختی روی آن؟ گفت من خجالت میکشم جلوی این بت حرام انجام دهم. گفت تو از یک نور فاقد شعوری خجالت میکشی، ما از خدا رب الارباب حاضر ناظر خجات نکشیم، این همان نور الهی است. یوسف پا گذاشت به فرار. شما فقط تقوا داشته باشید، خدا میفرماید دنیا و آخرتتان با من، هدایتتان با من، ما گاهی اوقات در ظلمتها نجاتتان میدهیم، راه برون رفت را برایتان مشخص میکنیم. «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ»[45] از مواردی که خدا انسانها را میبخشد تقواست. ما الان با تقوا هستیم! همین تقوا کد مغفرت است. موارد فراوانی خدا در قران میفرماید ما میبخشیم، یکیش توبه است «إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»[46] از موارد مغفرت تقواست، الان اگر باتقوا هستی، این تقوای فعلی تو انشاءالله دلیل بر پاکی گذشتهی آلودهی ماست. امام میفرمودند ملاک حال فعلی ماست، این یکی از مواردی است که خدا میفرماید اسباب رحمت را میخواهید برای خودتان فراهم کنید، تقوا و موارد دیگری انشاءالله در ذیل «و علی موتاهم بالرأفة و الرحمة»[47]
من از بزرگواری شهید بهشتی یک خاطرهای نقل کنم و عرضم را تمام کنم گرچه ایشان شخصیت بسیار تاثیرگذاری بود در اروپا، در هامبورگ آلمان که حدود چهار سال انصافا از سال 43 تا 47 ایشان آلمان رفت، و خدمت کرد با آن تحصیلات عالیهای که در دانشگاه در دوران حضور در ایران داشت، سال 47 هم خدمت امام در نجف رسید، و با نظر امام دوباره برگشتند ایران و فعالیتهای گسترده و زیربنایی در ایران ایجاد کرد.
من یکی از بزرگواریهای ایشان را بگویم که حکایت از تقوای ایشان میکند. یادم نمیرود در اوج اختلافاتی که بنیصدرایجاد کرده بود، جامعه یک مقداری ملتهب شده بود، رئیسجمهور در برابر قوای دیگر زاویه گرفته بود، آیت الله شهید بهشتی رئیس قوه قضائیه بود، یک جلسهای را امام سران سه قوه را در جماران صدا زدند، این بزرگان مملکت، رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس قوه مقنّنه، چند تا شخصیت مطرح کشوری خدمت امام، امام میخواستند تذکری بدهند نسبت به این مسائل، صدا و سیما هم اعلام کرده سران سه قوه با امام دیدار داشتند. من دقیق این خاطره در ذهنم است، سیمای جمهوری اسلامی که نشان میداد، اول بنیصدر آمد از جماران بیرون، خبرنگارها رفتند طرف بنیصدر، آقای رئیسجمهور جلسه چطور بود چه شد؟ بنیصدر با یک چهرهی باز و خندانی گفت بله خدمت امام رسیدیم امام تذکراتی که باید به بعضیها میدادند دادند. هر کی این را میدید میگفت بله امام به رئیس قوهی قضائیه و مقنّنه تشری زدند یا تذکر به آنها دادند این خوشحال آمد بیرون. مرحوم آیت الله بهشتی آمد که برود، خبرنگار رفت سمت آیت الله بهشتی، آیت الله بهشتی خیلی معمولی و عادی گفت خدمت حضرت امام رسیدیم، امام رهنمودهای لازمی بیان فرمودند و تذکرات بجایی را عنوان کردند، نفرمودند به کسایی که باید میدادند، که از محتوای کلام یک استفادهی دیگری بشود. ولی خیلی عادی، بدون اینکه تبسمی بکند. نوع افرادی که این صحنه را دیدند، من همان زمان یادم است، از بستگان ما و دوستان، میگفتند امام در آن جلسه از بنیصدر دفاع کرده و به آقای بهشتی پرخاش کرده.
بعد که بنیصدر بالاخره متواری شد و فرار کرد و از آن جلسه پردهبرداری شد، آقای هاشمی رفسنجانی خدا رحمتش کند، ایشان میفرمودند ما در آن جلسه که رسیدیم خدمت امام، امام اینقدر از دست بنیصدر ناراحت بودند که با عتاب فرمودند آقای ابوالحسن بنیصدر اگر دست از این کارهایت برنداری دستور میدهم در همین جماران زندانیات کنند. این چه کارهایی است که تو میکنی جامعه را به آشوب کشیدی، گفت امام تمام جلسه را به بنیصدر توپیدند و از آقای بهشتی دفاع کردند، اما عظمت این عالم وارسته، و فرهیخته اینجوری بود که ایشان وقتی آمد بیرون، خیلی عادی و معمولی بود، میتوانست از همین فرصت استفاده کند که بله امام از ما حمایت کردند که همیطور هم بود.
خدا رحمت کند این عزیز را که امام فرمودند شهید مظلوم. انصافا مظلوم بود در آن زمانی که ایشان در قوهی قضائیه بود، من میدیدم بعضیها که خود را مدافع امام میدانستند و مخرِّب شهید بهشتی. بعد که شهید بهشتی شهید شد اشکهای ندامتشان جاری شد. استغفار کردنهایشان بر زبان شکل گرفت که ما اشتباه کردیم، نمیدانستیم، نفهمیدیم.
گرچه امروز آن جریان ترور مقام معظم رهبری در سال 60 که در مسجد اباذر هم اتفاق افتاد، شاید یک عنایت الهی بود که اگر این اتفاق ظهر نمیافتاد شب مقام معظم رهبری در این جمع بودند و خدا میخواست این ذریهی اهلبیت را حفظ کند برای این نظام و برای این مملکت که پاسداری کند، زعامت و رهبری کند و انشاءالله این حکومت منتهی شود به حکومت جهانی مولانا بقیة الله الاعظم.
[1] حدید آیه28
[2] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[3] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[4] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[5] تحف العقول ص178
[6] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[7] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[8] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[9] نهج الفصاحه ص337
[10] نهج الفصاحه ص337
[11] نهج الفصاحه ص337
[12] نهج الفصاحه ص337
[13] نهج الفصاحه ص337
[14] نهج الفصاحه ص337
[15] نهج الفصاحه ص337
[16] نهج الفصاحه ص337
[17] نهج الفصاحه ص337
[18] نهج الفصاحه ص337
[19] حدید آیه28
[20] حدید آیه28
[21] حدید آیه28
[22] الکافی ج2 ص33
[23] الکافی ج2 ص33
[24] الکافی ج2 ص33
[25] حدید آیه28
[26] نهج البلاغه خطبه همام
[27] نهج البلاغه خطبه همام
[28] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[29] حدید آیه28
[30] اعراف آیه96
[31] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[32] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[33] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[34] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[35] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[36] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[37] عیون اخبار الرضا ج2 ص29
[38] الکافی ج5 ص56
[39] الکافی ج5 ص56
[40] حدید آیه28
[41] حدید آیه28
[42] حدید آیه28
[43] حدید آیه28
[44] حدید آیه28
[45] حدید آیه28
[46] طه آیه82
[47] مفاتیح الجنان دعای حضرت مهدی