استاد حدائق روز جمعه 4 تیرماه 1400 در مراسم دعای ندبه مهدیه بزرگ شیراز که به پاس پنجاه و سومین سالگرد ارتحال آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق (سلمان زمان) برگزار شد به بیان ویژگی رستگاران پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون»[1]
صدق الله العلی العظیم
آیهای که تقدیم شد من این آیه و روایتی از فرمایشات حضرت علیبن موسی الرضا ضمیمهی این آیه مطالبی را محضر عزیزان عرض کنم. آیه از آیات سوره مبارکه نور آیه 52 یکی از آیاتی است که خداوند رسما خود رستگاری را برای بندگان خود اعلام میکند و بیان میکند. رستگار کیست؟ انسانی که عاقبتش بخیر باشد. حالا من ضمن عرائضم عرض خواهم کرد در بحث یخش الله، ما دو نوع خوف داریم، خوف ممدوح و خوف مذموم. بعضی ترسها ترسهای مذمت شده است، در روایات ما هم گفتهاند این خوفها را سعی کنید مدیریت کنید سراغ شما نیایند. اما یک خوفهایی است از خدا بخواهید اینها در شما تقویت شوند. یکی از خوفها و ترسهای ممدوح، ترس از عاقبت امر است. این خیلی خوب است. این که از انسان از پایان کار بترسد. دل گندگی نکند. آقا زینالعابدین روزهای آخر عمرشان، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، مرحوم مجلسی اعلی الله مقامهما نقل کردند، راوی میگوید آمدم محضر حضرت، حضرت در یک نقاحت و کسالت شدیدی بسر میبرد، دیدم خ یلی آقا نگران است، گفتم یابن رسول الله چرا نگرانی؟ آقا فرمودند جایی میخواهم بروم که تا حالا نرفتم، کی قبر را تجربه کرده که ما دومیاش باشیم. کدام زنده این راه را رفته که بگوید سکرات موت را عالم برزخ را، شب اول قبر را حساب و کتاب را دیده است! حضرت فرمودند راهی میخواهم بروم که تاکنون نرفتهام. گفت آقا شما هیچ نباشد زین العابدینید با این همه عبادت با آن همه بندگی، تقوا! حضرت فرمودند از کجا معلوم که خدا اینها را پذیرفته باشد؟ کی میتواند ادعا کند نماز من قبول است، خدمات من قبول است کارهای من قبول است. امیرالمومنین علیه السلام فرمود «انَّ الله تبارک و تعالی اخفی رضاه فی طاعته»[2] خدا رضایت را در طاعت قرار داده، هیچ طاعتی را سبک نشماریم، یک وقت آن طاعتی را که شما سبک میشمارید خدا رضایت خدا در آن است.
آقا فرمودند از کجا معلوم که اینها پذیرفته شده باشد! گفت آقا هیچ نباشد شما ذریهی رسول خدا هستید، شفاعت رسول الله. آقا فرمودند مگر این آیه را نخواندی «لایشفعون الَّا لمن ارتضی»[3] آنهایی که اجازه شفاعت دارند، شفاعت را با اجازه خدا انجام میدهند. این خوف خوف ممدوح است، انسان از پایان کار هراس داشته باشد. خیلی از شخصیتهای بزرگ حوزوی، علما در حالات آنها نقل میکنند، همین دغدغه و همین خوف، ساعات و روزهای آخر عمر اینها بود.
من از فرزند حاج شیخ عباس شنیدم، مرحوم رحمت کند مرحوم آیت الله حاج شیخ محسن محدِّث زاده، میگفت پدر ما حاج شیخ عباس صاحب همین مفاتیح الجنان روزهای آخر عمرش در نجف مضطرب و نگران بود. به پدر گفتیم پدر چرا اینهمه آشفته خاطری؟ فرمود در همه عمرم یک دروغ گفتهام و شرمندهام چگونه به محضر خدا بروم! این خوف خوف ممدوح است. این اگر آمد دیگر تکرار نمیشود. گناه افزایش پیدا نمیکند. در همین حد متوقف میشود. غرور به سراغ انسان نمیآید. طلبکارانه به خدا حرف نمیزنیم. ما بندگی خدا را کردیم خمسمان را هم که دادیم، نمازمان را هم خواندیم ما بهشت نرویم کی برود! یک آقایی این حرف را میزد، گفت مثل اینکه سند جبرئیل داده دستت که بهشتی هستی!
لذا میگوید این شعر: هر که از پل بگذرد خندان بود، پل پلِ صراط است.
شخصیتی مثل سلمان فارسی را گفتند آقا پشت سرت غیبتت کردند محاسنت را با دم فلان حیوان تشبیه کردند. سلمان فرمود بروید به آن فرد بگویید اگر من با این محاسن از پل صراط عبور کردم آن سمت پل صراط به تو ثابت میکنم که محاسن من دم آن حیوان نبوده است. ولی اگر با همین محاسن در دوزخ واژگون شدم حرف تو صحیح بلکه بالاتر از آن هم درست است چون خدا آن حیوان را در آتش نمیسوزاند ولی محاسن گنهکار را در آتش میسوزاند. این خوف ممدوح است.
حالا دو مورد دیگر هم در خوف ممدوح من عرض خواهم کرد. قرآن میفرماید رستگاران چه کسانی هستند؟ چه کسانی در جهان آخرت در جمله فائزون قرار میگیرند؟ چهار تا کد در این آیه شریفه خداوند بیان میفرماید. قرآن میفرماید «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[4] آنهایی که اطاعت از خدا و رسول میکنند، این دو ویژگی. اگر کسی میخواهد رستگار باشد باید در دنیا نشان بدهد که میخواهد. نماز نمیخواند واجباتش را انجام نمیدهد تکالیف دینیاش را بجا نمیآورد، میگوید دعا کنید عاقبت بخیر شوم. این شدنی نیست! راه رستگاری رسیدن به آن سعادت ابدی و ازلی، گام اول اطاعت خداست. تراز باید خدا قرار بگیرد. خدا نگری!
من در جلسهای یکی دو روز قبل، جمعی از این عزیزانی که دستاندرکار در امر تبلیغات بودند، خوب الحمدلله مردم برگ زرین دیگری را بر سوابق خدماتشان در انتخاب فردی شایسته در آن جایگاه فرد اول قوه مجریه نشان دادند که آنجا عرض کردم گفتم همه تکالیف و مسئولیتها را به دوش فرد اول قوه مجریه نباید گذاشت، همه مسئولیم، همه باید کار کنیم. خداوند در سوره مبارکه هود آیه 112 به شخص اول نظام افرینش که رسول خداست میفرماید «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك»[5] رسول الله استقامت به خرج بده، باید در کار استقامت داشت، در مسیر خدمت اخلاص را باید رعایت کرد، کما امرت اشاره به اخلاص است، اخلاص باید در کارتان باشد. این تکلیف برای همه است، یک خانواده موفق، یک جامعه موفق، خدانگری، «فَاستَقِم»[6] رضایت الهی یادمان نرود اخلاص را فراموش نکنیم. «وَ مَن تابَ مَعَکَ»[7] اینهایی که آمدند اطراف شما قرار گرفتند از کردارهای غلط خود توبه کردند مسلمان شدند اینها باید بیایند در صحنه. امروز برای اصلاح جامعه همه باید کار کنند، «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[8] قطعا همه باید اطاعت کنند. این که یک عدهای بیایند بنشینند بگویند کارها را یک عدهی دیگری باید انجام دهند. بازاریها امروز مسئولند، مسئولین مسئولند. زن و مرد جامعه، پیر و جوان، شهری و روستایی، غنی و فقیر، ولی هر کسی به نسبتش، هر کسی به ظرفیتش، آن کسی که آبرو خدا بهش داده با آبرو، آن کسی که ثروت داده با ثروت، آن کسی که قدرت دست اوست با قدرت، بیایند در صحنه کمک کنند، هی فرصتها میگذرد. در آن مجلس عرض کردم، گفتم باید همگانی شود، همه در صحنه باشند همه تلاش کنند، شما در این ایام کرونا، بعضیها خوب درخشیدند، ماسک رایگان توزیع کردند، مغازهدار در همین شیراز جنت تراز، در شروع کرونایی که کمیابی ماسک بود، ماسک رایگان توزیع میکرد، در همین شهر جنت تراز هم بعضیها احتکار کردند. با قدرت قاهرهی حکومتی رفتند اینها را از این انبارها کشیدند بیرون. کار همه باید بکنند. یک آقایی از متمکنین یک وقتی آمد پیش من، گفت آقا این چه وضعی است در جامعه، وضع اقتصادی ما، وضع اخلاقی ما، هی گفت گفت گفت. گفتم شما چکار کردی؟ گفت به من چه ربطی دارد؟ گفتم شما یک رکن از ارکان اصلاحات جامعه هستی. پیغمبر میفرماید یک بخش از رفع اصلاحات جامعه اغنیا هستند، ثروتمندانی که خدا امانت به اینها داده، ما در همین ثروتی که امانت است اطاعت خدا را میکنیم؟ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[9] واجبات مالی را از مال خودمان خارج میکنیم؟ رسیدگی به نیازمندان ارحام خودمان، جامعه خودمان، همسایگان خودمان! حالا قطعا کسانی که خدا را اطاعت میکنند اینها موفقند.
من خدمت محضر همه عزیزان، علمای محترم مجلس، خواهران و برادران عرض کنم، من یاد ندارم، اگر کسی سراغ دارد بگوید، جایی فتنهای فسادی، ظلمی جرمی، اتفاق افتاده باشد و این فتنه و فساد از کسی باشد که مطیع خدا بوده! 11:17 در یک مقطعی مطیع خدا بود در یک مقطعی رها کرد، بفرمایش امام صادق در حال گناه دیگر مطیع خدا نیست. نماز شب خوانده حالا آمده خلاف هم کرده، این در حال خلافش دیگر مطیع خدا نیست. اصلا نداریم جایی شما موردی را نام ببرید، خانوادهای آسیب دیده باشد، جامعهای از موردی آسیب دیده باشد، چه در بحث اقتصادی بحث سیاسی بحث اجتماعی، بگویید آقا این کاری که این فرد کرد، این یک آدم مومن علیه السلام بود این کار را کرد، اصلا ما نداریم! مردم جامعه اگر میخواهد به شکوفایی برسد اطاعت از خدا، راه همین است که قرآن بیان کرده. آخرتتان را اگر میخواهید تضمین کنید اطاعت از خدا، «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[10] و اطاعت از رسول الله، ما پیامبر را تراز قرار دهیم، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»[11] پیامبر اسوه است، پیامبر ترازوست، الگوست، شاخص است، ما باید خودمان را با رسول الله، پیامبر را الگو قرار دهیم، پیامبر چگونه بود، روش زندگی روش رسول الله است. پیامبر را بشناسیم، که این هم یک ضعفی است متاسفانه در الگوشناسی در جوامع اسلامی، پیامبر را به اسم اظهار ارادت بعضیها میکنند ولی از رفتار و سخنان پیامبر فاصله دارند.
دنباله آیه خدا میفرماید «وَ يَخْشَ اللَّهَ»[12] کسانی که از خدا میترسند رستگارند، آنهایی که بیاد آخرت هستند و خداترسند، اینها تخلف نمیکنند، اینها گناه نمیکنند. خدا را ناظر میدانند. در بخش همین خشیت و خوف، بزرگان علم اخلاق تفکیک میکنند میگویند برخی از خوفها خوف مذموم است که روایات فراوان داریم اینها در زندگیتان راه پیدا نکند، متوقفتان میکند از رشد، از مسیر تعالی شما را نگه میدارد. خوف از دست دادن مال، یکی از خوفهای بد است، بعضیها را دیدید میگویند آقا فردا چه میشود؟ دلار بخریم یا طلا بخریم، سپرده بخریم یا برویم ملک بخریم، بابا خدای امروز خدای فردا هم هست. گاهی اوقات میبینی ضعف ایمان است، خوف از فقر، اینکه فردا من این ثروت را از دست میدهم فقیر میشوم، یکسری وظائف شرعیهی خودش را انجام نمیدهد و کوتاهی میکند. تا امروز چه کسی ما را اداره کرده؟ همان ذات مقدسی که تا امروز بندگانش را اداره کرده، فردای زندگی هم اداره میکند. امروز باید به وظیفه خوب عمل کرد، خدا به حضرت موسی فرمود موسی به بندگان من بگو من عبادت آینده را جلو جلو از شما نخواستم، شما هم رزق و روزی آینده را جلو جلو از من نخواهید. امروز صبح جمعه نمیگویند نماز ظهر و عصر را الان بخوان، ما بعضیهایمان رزق پنجاه سال دیگر را، مال پنجاه سال دیگر را الان جمع کردیم، و به وظائف امروزش هم عمل نمیکنیم. در دارالرحمه رفته بودیم برای نماز، یک جسد دیگری را هم آورده بودند گفتند آقا برای این هم یک نمازی بخوانید. نماز که خوانده شد، دیدم یک آقایی آمد کنارم گفت حاج آقا تا بچههای این نرفتند یک نصیحتشان کنید. گفت این آقا از میلیاردرهای شیراز بود ولی یک رکعت نماز هم نخوانده. تا بچههایشان هستند بهشان بگویید تا کمی گرماگرم داغ و مصیبت هستند؟ صدا زد آمدند گفتم تسلیت میگویم انشاءالله خدا صبر و اجر بدهد. از این بابای زندگی باخته درس زندگی بیاموزید. به لقمان گفتند ادب از که آموختید؟ گفت از بیادبان. گفتم پدرتان رفت، گذشت و رفت، با دست خالی رفت. اولا کمکش کنید در قضای این واجبات فوت شده، و ثانیا خودتان بیایید سر خط. خوب این زندگی نیست که خدا بخواهد، یک جور خوف داریم از فقر، خوف داریم از دست دادن ثروت، یک سری از وظائف شرعیهی خودمان را متاسفانه اهمال میکنیم.
از خوفهای مذموم که در روایات ذکر شده، اساسا از غیر خدا ترسیدن این مذموم است. میگویند از خدا بترسید، کلامی است از فرمایشات امام صادق، حضرت میفرماید «من خاف الله اخاف الله منه کلَّ شیء»[13] اگر از خدا ترسیدید همه ازتان حساب میبرند. از خدا بترسید. گاهی اوقات میبینید یک فرد عادی است هر کجا میرود حرفش را میپذیرند «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم»[14] دنبالهی روایت حضرت میفرماید «و من لم یخفِ الله أخافه الله من کلِّ شیء»[15] خدا از همه چیز میترساند شما را، اگر از خدا حساب نبردی، از سایه خودت هم حساب میبری. این خوف خوف مذموم است. خوف از غیر خدا در روایات نهی شده.
از خوفهای مذموم گاهی اوقات از دست دادن ریاست و مقام است. دیدید بعضیها میگویند ما حرف نمیزنیم که مقاممان را نگیرند، موقعیتمان را از دست ندهیم، برایمان بد میشود. میگوید بابا ولش کن، برای خودت دردسر درست میکنی. اینها خوفهای مذموم است.
اما خوفها ممدوح را هم عرض کنم. «وَ يَخْشَ اللَّهَ»[16] یک موردش را عرض کردم، دو مورد از این خوفهای ممدوح که در روایات ذکر شده و به آن پرداخته شده، یکی خوف از عاقبت و خاتمه زندگی، در دعای ابوحمزه ثمالی خدا حضرت به خدا عرض میکند «و اختم لی بخیر»[17] خدایا عاقبت ما را ختم بخیر کن. یک وقتی آدم خوب است، خوب است، خوب است، آن ساعات رفتن یکدفعه عوض میشود.
از مرحوم حضرت امام آیت الله العظمی مظاهری یک وقتی نقل میکردند، میگفتند امام قبل از سال 42 زمانی که قم مشرّف بودند هنوز آن نهضت انقلاب شروع نشده بود، فرموده بودند یکی از همدرسیهای ما حالش بد شد، گفتند این حال سکرات دارد، مرحوم امام هم به حسب وظیفه اخلاقی رفته بودند دیدنش، گفتند ما رفتیم کنار بسترش، دیدم هر چه این اطرافیانش دارند بهش میگویند بگو اشهد ان لا اله الَّا الله، چون حالش سخت بود، ولی حرف نمیزد. هم مباحثهای امام بود! این را من از آیت الله مظاهری نقل میکنم. امام فرمودند من تعجب کردم دیدم این روی پل رفتن است، پل بین دنیا و آخرت است و حرف نمیزند، چشمانش را بسته بود هیچ پاسخ نمیداد. یک آقایی داشتیم از اصحاب مجلس، حالا ثوابی نداشت ولی معرفت داشت، این همیشه وقتی طلب صلوات میکرد بعد از نماز، تکه کلامش این بود میگفت لال از دنیا نروی بلند صلوات بفرست.
حقیقتا بعضیها زبانشان قفل میشود. امام فرمودند من بهش گفتم فلانی بگو لا اله الَّا الله، دیدند تا من با یک عتابی بهش گفتم چشمانش را باز کرد. یک نگاهی به من کرد گفت حاج آقا روح الله حالا فهمیدم خدای ظالمی داریم، نعوذ بالله، نعوذ بالله! در هیئتی، اینقدر حج رفتی، این خدمات را کردی، خرابش نکنی پایان کار. «و اختم لی بخیر»[18] امام فرمودند من خیلی تعجب کردم، گفتم فلانی داری میمیری، کفر داری میگویی، گفتند استدلال هم کرد و مرد. گفت دلیل بر ظلم خدا همین بس که خدا دارد بین من و بچههایم را فاصله میاندازد. پناه بر خدا. این هم از خوفهای ممدوح است و فرمودند مرد با همان حال. «و اختم لی بخیر»[19] این خوف خوف خوبی است، آدم دغدغهی ختم زندگی به خیر داشته باشد.
از خوفهای ممدوح که در روایات ذکر شده، خوف از عذاب قیامت، فراوان روایت داریم، در ادعیه معصومین ببینید. آقا زینالعابدین در دعای ابوحمزه، حضرت میفرماید «أنظرُ مرةً عن یمینی و مرةً عن شمالی اذ الخلائق فی شأنٍ غیر شأن أبکی»[20] آن قسمتی که امام از خدا تقاضا میکند توفیق گریستن به من بده، چند جا را امام از خدا میخواهد. «ابکی لخروج نفسی، ابکی لضیق لحدی ابکی لسوال منکرٍ و نکیرٍ ایای ابکی لخروجی عن قبری عریانا ذلیلا حاملا ثقلی علی ظهری»[21] اینها خوف ممدوح است، انسان از عذاب قیامت، سختی قیامت، هراس داشته باشد، این انسان را کنترل میکند، جلوی تندرویها را، جلوی گناه را میگیرد.
و نکته دیگر هم از خوفهای ممدوح، که خوف از عظمت پرودگار است. خیلی ارزشمند است. انسان از عظمت الهی خائف باشد. در حالات اولیای معصومین دارد، ایشان وقتی نماز میخواستند بخوانند یک حال دیگری داشتند، رنگ از چهرهی اینها میپرید، در محضر پروردگار، امیرالمومنین به امام حسن فرمود پسرم وقتی خدا را میپرستی «و اعبد ربَّک کانک تراه»[22] یک بنده خدایی بود میگفت جایی بودیم یک آقایی داشت نماز میخواند، در حال نماز هم ذکر را بلند میگفت. اینها نگاه کردند دور و برشان، دوباره یک ذکر دیگر را هم بلند گفت. هر چه اشاره میکرد هم ما نمیفهمیدیم منظورش چیست. گفتند بچهها را ساکت کنید فلان کنید. بعد که نمازش تمام شد، گفتیم چت بود هی اشاره میکردی؟ گفت اخبار داشت اخبار میگفت، میخواستم بگویم بلندترش کنید تا من هم بشنوم. این نماز است! خدا و نظارت الهی فراموش شده. خوف از عظمت الهی. این از خوفهای ممدوح است. قرآن میفرماید میخواهید رستگار شوید از خدا بترسید، «وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ»[23] تقوا را هم پیشه کنید، قرآن میفرماید «فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُون»[24] قطعا اگر کسی این ویژگی درش بود، با توکل به ذات اقدس ربوبی، مسیر مسیرِ رستگاری است.
من دو سه نکته در این آیه محضر این عزیزان و سخنی هم از فرمایشات آقا علیبن موسی الرضا عرضم را تمام کنم. در این آیه مطلبی را که بزرگان مفسرین میفرمایند استفاده از این آیه میشود، سعادت و رستگاری ابدی، منوط به جنسیت، قومیت، مقامات اجتمای، شغل، پست حرفه و قبیله ندارد. قرآن بطور مطلق میفرماید «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ»[25] هر کسی که اطاعت از خدا کرد، اطاعت از پیغمبر، از خدا ترسید، و تقوا پیشه گزید، او رستگار است. یکی از آیاتی است که بالاخره باید دنیای بشریت امروز ببیند، ارج نهادن به مقام انسانیت را، اسلام با قومیت، قبیله، طایفه، این آقا فلان قسمت شهر است، او فلان قسمت است، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم»[26] قرآن میفرماید هر که اینها را انجام دهد رستگار است، بلال حبشی باشد انجام دهد رستگار است، ابوسفیان باشد انجام ندهد در زمرهی ضالین و گمراهان است. حالا بعضیها شبهه ایجاد میکنند که اسلام تبعیض قائل شده است بین زن و مرد، بین اقشار مختلف اجتماعی، طوائف، قبیلهها، هیچ مزیتی نیست، مزیت به تقواست. اینکه متاسفانه بعضی از ما گرفتار شدیم، گاهی اوقات در بعضی از مسائل، یک حسهای منفی میآید سراغمان، این از ما نیست، از طائفه ما نیست، این از گروه ما نیست، این از حزب ما نیست، بله، حزب حزب الهی است، همه باید در یک مسیر، در جهت رضایت خدا و رسول حرکت کنند. این نکته اول، قطعا اطاعت از خدا و پیامبر باید آمیخته با خشیت و تقوا باشد.
طرف نماز بخواند نعوذ بالله ربا هم بخورد. یک وقتی ایت الله ملک حسینی گفت کسی به من گفت آقا ما نماز میخوانیم شراب هم میخوریم، پای هم در میرود؟ گفتیم یک چیزی هم برایت سر میرود! این نیست آنچه قرآن میفرماید. قرآن میفرماید اگر نماز میخوانی، اگر روزه میگیری اگر حج میروی، باید تقوا داشته باشی، باید خشیت داشته باشی، بترسی از خدا. صرف اینکه من نماز شبم ترک نمیشود، کفایت نمیکند «وَ يَخْشَ اللَّهَ»[27] از خد میترسی، در روز در جامعه بین مردم، حرمت نمیشکنی؟ اگر اینجوری هستی باتقوا هستی، رستگاری. لذا صرف عبادت بجا آوردن، طرف حج رفته، حج بجا آورده، گاهی اوقات حج را در خود حج دارد زمین میگذارد.
من از یکی از تربیت یافتگان مکتب منصوریه، خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق، یادم آمد یک خاطرهای، حال اسم ایشان را نیاوردم، یاد کنیم، خدا رحمت کند حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقا سید رضی شیخ الاسلامی، ایشان از خطبای معروف بود، داماد مرحوم آیت الله شیخ محمود شریعت بود. من از خود ایشان شنیدم، ایشان میگفت یک وقتی حج بودیم، حالا ظاهرا ایشان روحانی کاروان هم بود قبل از انقلاب، گفت ظهر گرمی بود، صحرای عرفات تابستان بود، حج مصادف بود با ایام تابستان، گفت مدیر کاروان نان و پنیر و هندوانه آماده کرده بود برای ناهار، به زائران غذای پخته نمیدادند چون احتمال فسادش بود. حاج شیخ رضا گفت نشسته بودیم داشتند توزیع میکردند نان و پنیر و هندوانه بین افراد، گفت یک پیرمرد سیدی هم بود، شخصی بود ولی سیادت داشت، این هم نشسته بود. برای هر کسی یک ظرف نان و پنیر هندوانه گذاشتند و رفتند، گفت این پیرمرد عطش زیاد کرده بود، تشنه شده بود. هندوانه خودش را خورد، یک هندوانه هم برای یک جوانی گذاشته بودند، او هم حاجی بود رفته بود دستش را بشوید. نصف از برش هندوانه او را هم برداشت گذاشت در ظرف خودش، اما سفارش کرد به عوامل کاروان، گفت من ظرف این را دست زدم، یک ظرف دیگر هندوانه بیاورید. گفت این جوان دستش را شست آمد، آمد یک نگاهی کرد دید هندوانهاش نصفه شده. گفت هندوانه من را کی خورد؟ پیرمرد گفت من برداشتم ولی سفارش کردم یکی دیگر بیاورند. گفت غلط کردی! این حاجی است در لباس احرام صحرای عرفات، وقت وقوف رکنی حج، که پیغمبر فرمود تمام حج العرفه العرفه العرفه.
آقای شیخ الاسلامی گفت آمد این پیرمرد را بزند، گفت بزنم خُردت کنم؟ گفت آمد سمت این پیرمرد، آقا شیخ الاسلامی گفت ما بلند شدیم زائران بلند شدند جلوی این جوان را گرفتند، آمده حج، بویی از اطاعت خدا به شامهاش نرسیده است. بدن را گرفته به کار، فکر و اندیشه تسلیم نشده است. به قول آیت الله مشکینی بعضیها نمازهایشان نرمش است، روزههایشان رژیم غذایی است. یک نرمشی دارد بجا میآورد. آقای شیخ الاسلامی میگوید جلوی جوان را گرفتم گفتم کی را میخواهی بزنی؟ برای چی میخواهی بزنی؟ کجا میخواهی بزنی؟ مهمان خدا، صحرای عرفات، روز عرفه، در وقت وقوف رکنی عرفه، برای یک نصف هندوانه! این اگر تمام زندگی تو را هم تضییع کرده بود امروز این کار را نباید میکردی، گفتم برو معذرت خواهی کن، گفت نمیکنم. با قلدری رفت یک گوشهای نشست، مدیر کاروان هم برایش هندوانه آورد، هندوانهاش را هم گرفت خورد، دعا شروع شد این رفت گرفت خوابید. طبیعی هم هست، با این نگاه آمدی عرفات، باید بگیری چرت بزنی، ساعتی که همه باید التماس کنند خواب سراغشان نیاید، تو خواب آمد سراغت. این نکبت این عملکردهاست. گفت رفت گرفت خوابید. گفت دعای عرفه شروع شد، در حین دعا بودیم یکدفعه ایشان گفتند دیدم وحشتزده دوید آمد طرف من، مضطرب. گفت آقای شیخ الاسلامی این پیرمرد سید کجا رفت؟ گفتم چکار داری؟ باز هم میخواهی بروی بزنیش؟ گفت میخواهم بروم دستش را ببوسم، پایش را ببوسم. گفت رفتم گوشه چادر بوسیدم، این هم باز لطف خداست که خدا نمیخواهد این بندهها سروکارشان آخرت بیفتد به دوزخ.
گفت خوابیده بودم یکوقت دیدم یک عقرب سیاهی روی سینه من ظاهر شد، در خواب، یک کسی در خواب به این عقرب خطاب کرد چگونه آمدی در صحرای عرفات روی سینه این شخص، گفت دیدم عقرب با زبان فصیح فارسی گفت آمدهام که به این جوان مغرور بگویم اگر آن پیرمرد را زده بودی میزدم تو را. گفت از وحشت از خواب بیدار شدم دیدم عقرب روی سینهام است. گفت عقرب را انداختم کنار، گفت آمد خودش را انداخت روی دست و پای این پیرمرد، شروع کرد به گریه کردن. حلالم کن
گر بر سر نفس خود امیری مردی، گر بر دگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده را بگیری مردی
و لذا قرآن میفرماید باید این اطاعت شما، اطاعت از پیغمبر آمیخته با خشیت و تقوا باشد. صرف اینکه اینهمه نماز خواندم، اینهمه کار خیر کردم ولی خشیت از خدا ندارم، یک جا زور میگویم. میآیم تا حج، تا صحرای عرفات، آنجا خداترسی را میگذارم کنار، ظلم میکنم. این گزینههایی که قرآن میفرماید اگر کنار هم قرار گرفت، قطعا انسانها در طریق رستگاری قرار خواهند گرفت. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق، چون ایشان در سال 47، پنجم تیرماه به رحمت الهی پیوستند، که بارها و بارها من از مرحوم آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی اعلی الله مقامه الشریف که ایشان هم از شخصیتهای ارزشمند و علمی و وزینی که در حوزه علمیه منصوریه هستند، خاطرات فراوانی را ایشان از آقای حاج شیخ نقل میکردند و شخصیتهای بزرگی که تربیت شدند، مرحوم آیت الله آقای شیخ حسین شبزندهدار رحمت الله علیه در قم مقدسه و بزرگان دیگری، مراجعی که در حوزه علمیه منصوریه، خدا رحمت کند آیت الله العظمی سید عبدالله حائری شیرازی، مرحوم آیت الله العظمی سید ابراهیم حسینی استهباناتی، شخصیتهای وزینی که انشاءالله این کتابی که دوستان دارند جمع آوری میکنند در توصیف و بیان شخصیت پرورش یافتگان این حوزه، من از آقای حاج شیخ یکی دو جمله عرض کنم چون مجلس بیاد ایشان هست، ابوی ما نکته اول میفرمودند که آن دو سال آخر عمر حاج شیخ، ببینید این نتیجه خداترسی است، نتیجه قیامت ترسی است. میگفتند حاج شیخ نماز شب دو بار میخواندند. کی؟ آن وقتهایی که دیگر توان مسجد نداشتند، بعضی از متدینین چند نفری میآمدند در خانه پشت سر ایشان نماز جماعت میخواندند. حاج آقا میگفتند من می دیدم ایشان بعد از شامشان قبل از خواب نافله شب و شفع و وتر را میخواندند، سحر که من میخواستم بروم حوزه برای نماز مسجد علمدار، میدیدم ایشان باز مشغولند به نماز شب و تهجّد. گفتند یک وقت از ایشان پرسیدم آقا شما در این ایام دو بار نماز شب میخوانید، یکی سحر یکی بعد از نماز عشا! گفتند بابای من دیگر به حال خودم اطمینانی ندارم. دلم میخواهد اگر امشب شب آخر عمر من است و خوابیدم و بیدار نشدم، نماز شب نخوانده به محضر خدا نروم. همین آقا با این نگاه در وصیتنامهاش نوشته سی سال برای من نماز و روزه قضا بخوانید. حالا طرف میگوید ما که نمازهایمان را خواندیم. مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری را من از آقای لطفی شنیدم که جزء خصیصین ایشان بود، گفت آقای سید احمد خوانساری وصیت کرده بود سی سال نماز و روزه برایش بجا بیاورند. خود مرحوم آیت الله والد ما که میفرمودند من از هفت سالگی نماز شبم ترک نشده بود، قید کرده بود که پانزده سال نماز و روزه برایم بجا بیاورید. اینها همان نتیجه خشیت است. انسان مغرور به اعمالش نشود. خوب سالیان متمادی در نشر معارف اهلبیت ایشان خدمت کردند، در یک مقطعی حوزه علمیه تعطیل شد، خدا لعنت کند رضا خان را در یک مقطعی حوزهها را تعطیل کردند و یک بهانهای آوردند که آقایان باید اجازه اجتهاد داشته باشند عمامه سر بگذارند. ابوی ما میگفتند من آن موقع سن من پایین بود، ولی میدیدم پدر ما صبح که میرفتند مسجد علمدار نماز را میخواندند، میآمدند منزل صبحانه میخوردند، میرفتند مدرسه منصوریه، دیگر مدرسه تعطیل بود، اصلا طلبهای نبود،
دو سال مدرسه تعطیل شد، میگفتند در این دو سال، ایشان صبحها میرفتند حوزه، اتاق خودشان، مینشستند مطالعه میکردند تا ظهر، ظهر که میشد نمازشان را در بقعه منصوریه میخواندند چند نفر از مومنین هم میآمدند، میآمدند منزل ناهار میخوردند برمیگشتند حوزه. اینجوری پاسداری میکردند از ارزشها. میماندند تا مغرب، مغرب نماز مغرب و عشایشان را در مدرسه میخواندند، یک ساعتی بعد از نماز مغرب و عشا چراغ حجرهشان را روشن میگذاشتند بعد میآمدند منزل. حاج آقا میگفتند من یک وقت از ایشان پرسیدم آقا درسی که نیست طلبهای که نیست، شما تنها میروید در مدرسه مینشینید، خوب در منزل باشید، مادر ما برای شما چای بیاورد، پذیرایی کند، کنار بچهها باشید، اینها شما را میبینند، چیزی لازم داشته باشید در خدمتتان هستند. گفتند بابای من! این حوزههای علمیه را گذشتگان ما یداً به ید به دست ما رساندهاند. ما هم مسئولیم اینها را نگهداری کنیم به آیندگان بسپاریم. اگر من در این حوزه دیگر نیایم و رفت و آمد نکنم در حوزه بسته میشود و اصلا از این حوزه یک استفادهی دیگری میکنم. من میآیم وقت میگذارم که این حوزه بماند. و همینطور هم شد، بعد از دو سال حوزهها به جریان افتاد، درس و بحثها شکل گرفت.
من همینجا از این نکته حاج شیخ استفاده کنم، آقایان این نظام یداً به ید به دست شما رسیده، حواستان باشد قیامت شهدا جلوی شما را نگیرند. حواستان باشد امام و بزرگانی که در شکلگیری این نهضت خدمت کردند و تلاش کردند، اینها قیامت مدعی ما نشوند. الان شهرتان، نظام اسلامی، شما نقش دارید «کلُّکم راع و کلُّکم مسئولٌ عن رعیَّته»[28] این را سعی کنیم خوب امانتداری کنیم پاسداری کنیم و به دیگران برسانیم.
چون ایام منتسب به علیبن موسی الرضاست، جمله پایانی و عرضم را تمام کنم. عذرخواهی میکنم از تصدیع سروران وقت شریف همه سروران عزیز، علمای محترم، حضرت آیت الله ملک حسینی و همه برادران و خواهران محترم و محترمه و وجوه نیّره. باز این خاطره را هم من از ایشان نقل کنم. ابوی میفرمودند آقای حاج شیخ مشهد کم میرفتند مثلا هفت هشت سالی شاید یکبار. البته شرایط هم آن زمانها سخت بود. ولی ایشان در سفرش هم کمی با فاصله میرفتند و مبنایشان هم این بود میگفتند من احساس میکنم اگر شیراز باشم بتوانم مشکلات مردم را حل کنم. مشهد میخواهم بروم شاید یک ماه نباشم، بعضیها شاید کاری داشته باشند مشکلی داشته باشند، نبودن ما به اینها آسیب بزند. اصلا نگاه در نرفتنشان این بود. بعد برای مرحوم آیت الله والد نقل کرده بودند من یک سفر رفتم مشهد، متوسل شدم به خود آقا علیبن موسی که آقا ما را از این تردید خارج کنید. از یک طرف خودم را آرامش میدهم که نرفتن مشهد من به خاطر خدمت به مردم است. از یک طرف هم میگویم شاید آمدن ما محضر شما بالاخره مقبول شما باشد، آنچه نظر شماست را به ما بگویید.
فرموده بودند من یک شب در حرم علیبن موسی الرضا خیلی متوسل به حضرت شدم و عاجزانه خواستم که از این تردید من را خارج کنید. فرمودند شب خواب حضرت را دیدم. آقا در عالم خواب فرمودند آقای حاج شیخ ما همین کار شما را تایید میکنیم. شما همان شیراز باشید و به کار مردم برسید ما ثواب آمدن مشهد را به شما میدهیم. بعد ایشان فرموده بودند در عالم خواب که آقا ما با دلمان چکار کنیم. این دل میخواهد بیاید آنجا محضر شما در آن بارگاه ملکوتی کسب فیض کند، جایی که محل نزول ملائکة الله است، با این دل چه کنم؟ این را هم بشنوید و عرضم تمام. فرموده بودند آقای حاج شیخ، هر گاه دلتان هوای کوی ما را کرد، به زیارت برادر کوچک ما سید علاءالدین حسین بروید. که آقای حاج شیخ از آن جریان، ابوی میفرمودند هر صبح زیارت سید علاءالدین حسین و هر شب زیارت احمدبن موسی و سید میرمحمد، بعد خود ایشان در جمع شاگردانشان توضیح داده بودند که این شبهه پیش نیاید چرا امام رضا اسم شاه چراغ را نیاوردند؟ فرموده بودند شاه چراغ اظهر من الشمس است، مردم حرمت و جایگاه حضرت را میدانند، امام اشاره به آن برادری میکند که شاید افراد ازش غافلند. بعد استناد کرده بودند به این دعای امام زمان در ماه رجب، «اللهم انِّی اسئلک بالمولودَین فی رجب» در آن دعا امام دو تا از مولودهای رجب را نام میبرد، امام جواد و امام هادی، و حال اینکه شاخص مولدهای در رجب امیرالمومنین است. بعد ایشان استناد کرده بودند امیرالمومنین اظهر من الشمس است که مولود در رجب است. در این دعا اشاره میکند به آن دو امامی که یک وقت در حاشیه قرار نگیرند.
پروردگارا به عظمت این ماه عزیز و عظمت و جایگاه رفیع حضرت ثامن الحجج، علیبن موسی الرضا قسمت میدهیم توفیق پایبندی به این آیه شریفهی اطاعت از خدا و رسول و خشیت الهی و تقوای الهی را در این فرصتهای باقیماندهی زندگانی به شایستهترین وجه به همه ما مرحمت بفرما. والدین و ذوی الحقوق ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده، خدمتگذاران به اسلام و مسلمین، علمای عاملین، مراجع عظام تقلید، مقام معظم رهبری، عزیزانی که در محضرشان هستیم از جمیع آفات و بلیات محفوظ و مصون بدار. این بلیهی عام البلوای کرونا را از سر عموم بشریت خاصه مسلمانان و بالاخص شیعیان و مردم این آب و خاک مرتفع بخیر بفرما. پروردگارا بر مجد و عظمت و سربلندی این نظام و ملت روزافزون بیفزای. عناد و شیطنت و دشمنی دشمنان این نظام و این ملت و ارزشهای اسلامی را به خودشان برگردان.
[1] نور آیه52
[2] الخصال ج1 ص209
[3] انبیا آیه28
[4] نور آیه52
[5] هود آیه112
[6] هود آیه112
[7] هود آیه112
[8] نور آیه52
[9] نور آیه52
[10] نور آیه52
[11] احزاب آیه21
[12] نور آیه52
[13] الکافی ج2 ص68
[14] محمد آیه7
[15] الکافی ج2 ص68
[16] نور آیه52
[17] دعای ابوحمزه ثمالی، مفاتیح الجنان
[18] دعای ابوحمزه ثمالی، مفاتیح الجنان
[19] دعای ابوحمزه ثمالی، مفاتیح الجنان
[20] دعای ابوحمزه ثمالی، مفاتیح الجنان
[21] دعای ابوحمزه ثمالی، مفاتیح الجنان
[22] ارشاد القلوب ج1 ص128
[23] نور آیه52
[24] نور آیه52
[25] نور آیه52
[26] حجرات آیه13
[27] نور آیه52
[28] منیة المرید ص381