بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربالعالمین وصلی الله علی سیّدنا و نبیّنا حبیب إله العالمین أباالقاسم المصطفی محمد و علی أهل بیته الأئمة الهداة المهدیین المکرّمین لا سیّما بقیةالله المنتظر حجة ابن الحسن العسکری عجلالله تعالی فرجه الشریف.
عرض سلام و ادب و احترام دارم محضر همهی عزیزان شنونده و بینندهی برنامه و آرزوی قبولی اعمال در این ماه عزیز الهی، ماه ضیافت حضرت حق.
سخن پیرامون سوءظن در قرآن بود که یکی از اخلاق رذیله و زشت، گمانهای سوء و بد را مسلمانها و مؤمنین به یکدیگر داشتن.
آیهی 12 از سورهی مبارکه حجرات و آیهی شریفه 116 سوره مبارکه انعام، مورد اشاره و استناد قرار گرفت.
در این وقت از برنامه، اشارهای کنیم به پیامدها و آثار سوءظن در جامعه و در بین مردم و راه درمانی هم در این فرصت عرض کرده باشیم.
یکی از اثرات زیانبار سوءظن در جامعه که قرآن نهی میفرماید برای مؤمنین، از بین رفتن اعتماد است که مهمترین سرمایهی یک جامعه است. اعتماد از خانوادهها و از جامعه رخت برمیبندد به واسطهی همین گمانهای سوئی که افراد نسبت به یکدیگر پیدا میکنند. گاهی اوقات در راهاندازی کارها، چون اعتماد نیست، تعلل و بهانهجویی شکل میگیرد.
علی علیهالسلام میفرماید: «مَن ساءَت ظُنُونُه اعتَقَدَ الخِيانَةَ بمَن لا يَخُونُهُ» کسی که گمانهای بد در او شکل بگیرد، اعتقادِ به خیانت کردن به کسی پیدا میکند که خائن نیست. ما به کسی که خیانت نکرده، اعتقادِ خیانت پیدا میکنیم وقتی که سوءظن ما افزایش پیدا کرد، این اعتماد رخت برمیبندد.
من خاطرهای را نقل کنم. شخصی آمد پیشِ ما و میگفت: "کارگری را آورده بودم در منزل برای کار کردن، عصر که شد، خانوادهی من گفت انگشتر طلای من گم شده و احتمالاً کارِ همین کارگر باشد. حال که امیرالمؤمنین در سخنی میفرماید فاصلهی بین حق و باطل، چهار انگشت است: آنچه میبینید و مشاهده میکنید، آن را حق حساب کنید نه هر آنچه که حدس میزنید و گمان میکنید و میشنوید. گفت: خانمم وقتی این حرف را زد، به آن فرد گفتم: آقا، انگشتر خانم ما چه شد؟ آن کارگر گفت: من از انگشتر، خبری ندارم. ما تمام وسایل او را، لباس او را گشتم و جستجو کردم. گفت: آقا من انگشتر برنداشتم. گفتم که شکایتت بکنم و الآن پلیس را خبر بکنم؟ گفت: من یک کارگرِ غریبی هستم در این شهر، انگشتر را هم برنداشتهام، اگر میخواهی مزد ما را ندهی، نده ولی آبروی ما را هم نبر. با یک خفّت و با یک شرمندگی، این فرد از خانهی ما رفت.
دو روز بعد، خانم من گفت، انگشتر را من در دستشویی، بالای آینه گذاشته بودم و انگشتر را دیدم".
این فرد آمده بود پیش من و میگفت چه کار کنیم؟ خیلی بیچاره این کارگر ناراحت بود و خیلی شرمنده شد و با یک حالت ترس و وحشتی رفت. گفتم: ببینید، شما هم تهمت زدهاید، هم آبرویش را بردهاید و هم دروغ در حقّش گفتهاید. بگرد او را پیدا کن و از او عذرخواهی کن. اگر هم او را پیدا نکردی، دیگر باید حقّ او را از طرف او، صدقهای به فقرا بدهی. چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
این سوءظن بود که در این زن و مرد، سبب شد که به این کارگر بیچاره، گمان بد ببرند.
سوءظن، اعتماد را از بین میبرد. آرامش جامعه را به هم میریزد. جامعه، اگر سوءظن در آن رواج پیدا کرد، دیگر آرامشی نیست. افراد به یکدیگر، با یک نگاه منفی نگاه میکنند. طرف، در خانهی خودش دیگر آرامشی ندارد. شخص، در محل کار خودش، در محل کسبش آرامش ندارد. مشتری میآید، آرامش ندارد. این وضعیت ناپسند میبینید گسترش پیدا میکند در جامعه. عامل بروز خیلی از خیانتها و جنایتها، همین سوءظن است. به خاطر همین سوءظنها، در این پروندههای دادگستریها، میبینیم قتلهایی اتفاق میافتد که ریشهی آن در سوءظن بوده و حقیقت نداشته. کارهای ناپسندی اتفاق میافتد که براساس سوءظن شکل گرفته.
علی علیهالسلام میفرماید: «سُوءُ الظَّنِ یُفْسِدُ الأمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ». سوءظن، کارها را فاسد میکند، شرارتها را گسترش میدهد. و یکی از بدترین ظلمها ما در روایت داریم که سوءظن است. و سوءظن سبب میشود که انسان، به سرعت، دوستانِ خود را از دست بدهد. افرادی که سوءظن دارند، حتی در کانون خانواده هم پایگاهی ندارند. چون اینها گمانشان، گمان منفی است، اطرافیان و نزدیکان آنها هم، از ایشان متواری هستند. پایگاهی در قلوب مردم هم نخواهند داشت.
و از اثرات بسیار ناپسند سوءظن این است که عبادت انسانها را فاسد میکند؛ همان که علی علیهالسلام فرمود: «یُفْسِدُ الأمُورَ» کارها را خراب میکند و فاسد میکند.
در تفکر انسانها هم اثر سوء میگذارد. کسانی که آلوده هستند به این بدگمانی، تفکر آنها هم تفکر خوبی نخواهد بود. یعنی دیگران را با یک نگاهِ منفی میبینند. اینکه در ادبیات ما میگویند که انسان خائن یا انسانهای تخلفکننده، دیگران را هم مثل خود میبینند. بالأخره آن شخصی که فاسق است، دیگران را هم به نگاه فسق میبیند. آن خائن، دیگران را هم به نگاهِ خیانت میبیند. آن شخصی که آلودگی دارد، دیگران را هم از نگاه آلودگی میبیند.
و امیرالمؤمنین فرمود: «مَن ساءَ ظَنُّهُ ساءَ وَهمُهُ» کسی که ظن و گمان بد پیدا کرد، تفکرات او هم تفکراتِ بدی خواهد شد.
من در این قسمت سخنی را از رسول خدا تقدیم کنم که پیامبر میفرماید وقتی که نسبت به کسی، شما دچار سوءظن شُدید، «طْلُبْ لِأَخِيكَ عُذْراً» وقتی که مسئلهای را از کسی دیدید که برای شما قابل هضم نیست، تا میتوانید یک توجیه معقولی برای او فرض کنید. «فَإِنْ لَمْ تَجِدْ لَهُ عُذْراً، فَالْتَمِسْ لَهُ عُذراً». اگر عذر هم پیدا نکردی، تلاش کن و کوشش کن، عذر پیدا کنی. بنده وقتی میبینم آقایی دارد با خانمی صحبت میکند، سریع ذهن من نرود که: این خانم کیست؟ نامحرم است؟ دارند با هم میگویند و میخندند... پیغمبر میفرماید عذری برای آن توجیه کن؛ شاید آن زن، مَحرَمَش است، شاید خانمش هست. شاید همسرِ اوست. شاید خواهرزاده و برادرزادهی اوست. سریع انگشت گناه و اتهام را به سوی مردم دراز نکنیم. اگر کسی امکاناتی دارد، وسیلهای دارد، خانهای دارد، با نگاه بد، ننگریم که: این شخص، از چه طریق نامشروعی این ثروت را بدست آورده؟ بلکه بگوییم شاید زحمت کشیده، تلاش کرده، ارثی به او رسیده و ... و خلاصه اینکه توجیه معقولی پیدا کنیم.
عرضم را من تمام کنم. سوءظن دارای سه مرتبه است. مرتبهی قلبی که در مرتبهی قلبی، مشمول تکلیف نیست. اما در مرتبهی زبانی و عملی، قطعاً حرام است و ممنوع. اگر ما سوءظنمان به کلام دربیاید، آن بدبینی را در قالب سخن و در قالب رفتار نشان بدهیم، این معصیت است.
امیدواریم که خداوند توفیق دوری از این رذیلهی اخلاقی را به همهی ما عنایت کند. در فرصتی دیگر، طرق درمان این سوءظن و بیماری خطرناک را اشارهای خواهیم کرد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.