بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربالعالمین وصلی الله علی سیّدنا و نبیّنا حبیب إله العالمین أباالقاسم المصطفی محمد و علی أهل بیته الأئمة الهداة المهدیین لا سیّما بقیةالله المنتظر حجة ابن الحسن العسکری عجلالله تعالی فرجه الشریف.
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ». صدقالله العلی العظیم.
با عرض و سلام و احترام محضر همهی عزیزانی که مستمع برنامه هستید و آرزوی قبولی اعمال همهی عزیزان در این ماه باعظمت. در ادامهی مباحث معارفی از قرآن، سخن پیرامون سوءظن بود. آیهی 12 سورهی مبارکهی حجرات. از آیاتی بود که خداوند نهی میکند مؤمنین را و برحذر میدارد مؤمنین را از گمانهای بد نسبت به یکدیگر داشتن.
در این آیهی شریفه 116 سوره مبارکه انعام هم، این آیه هم خداوند همین نکته را هشدار میدهد: «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ». خدا میفرماید اگر اطاعت کنند اکثر کسانی که روی زمین هستند، «إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» رسول ما! اگر شما اطاعت کنید، از اکثر کسانی که روی زمینند، یعنی مبنا را بر اکثریت قرار بدهید، «يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» اینها شما را از راهِ خدا گمراه میکنند. «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» این اکثریت، جز پیروی از راهِ ظن و گمان، چیز دیگری را دنبال نمیکنند. «وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ». اینها جز به تخمین و حدس و گمان، به چیزِ دیگری روی نمیآورند. به آن تخمینهای غلط و نادرست پیروی میکنند و دنبالهروی میکنند.
در این آیهی شریفه، خداوند به رسول خودش میفرماید به دنبال اکثریتِ غالبِ جامعه نباشید. عزیزان، در این آیهی شریفه، نکاتی نهفته که من مطالبی را محضر شما عرض کنم و روایاتی را تقدیم کنم.
اولاً اینکه از این آیه ما استفاده میکنیم که «اکثریت»، دلیل بر حقانیت نیست. ملاک، حق است. ملاک، سخن الهی است. ملاک، جمعیت و عدد نیست. در مسیر حق، نباید از کمی افراد، ترسید و هراسید. در مواردی در قرآن داریم «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ» (یونس/55)، «أكْثَرُهُمْ لا يَشْعُرُونَ»، «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» (عنکبوت/ 63). در تاریخ انبیاء گذشته داشتهایم که موارد فراوانی، اکثریت در برابر رهبران الهی زاویه گرفتهاند و مقابله کردهاند. حضرت ابراهیم علی نبیّنا و آله و علیهالسلام در برابر نمرودیان ایستاد، تک و تنها او را در منجنیق بستند، آتشی را برافروختند که امام صادق علیهالسلام میفرماید چهل شبانهروز اینها تدارک میدیدند هیزمها را و چوبها را برای اینکه جهنمی را برافروخته کنند و به آتش بکشند که حضرت ابراهیم در آن جهنم بسوزد. خب ابراهیم یک نفر در برابر یک امّت.
و انبیاء دیگر هم همینطور. رسول خدا وقتی که کار را شروع میکند، از مکه آغاز میکند و در شروع کار، اوست و علی علیهالسلام و حضرت خدیجه در کنار او. سه سال اسلام را بهطورمخفیانه، پیغمبر با علی و خدیجه میگذراند و بعداً مأمور شد و مبعوث شد به اینکه علنی کند و آشکار کند و کار را بر پیغمبر آنقدر اکثریتِ در مکه سخت گرفتند که رسولالله ناگزیرِ به هجرت به سمت مدینه شد. قرآن میفرماید رسول ما، اگر از اکثریت کسانی که روی زمیناند پیروی کنند، اینها شما را از یادِ خدا بازمیدارند و اینها جز پیمودن در مسیر ظن و گمان و تخمین و حدس، آن هم تخمینهای نادرست که «خَرَصَ» به معنای «دروغ» هم آمده، چیز دیگری را تعقیب نمیکنند.
پس این نکته حائز اهمیت است که ما معیار را، عدد و اکثریت نبینیم بلکه معیار را، کلام خدا ببینیم. ببینیم چه کسی حق میگوید؟ در واقعهی عاشورا، اکثریت، مقابل حقانیت قرار گرفتند. امام حسین با اصحاب معدودش و بیش از 20هزار جمعیت، مقابل حضرت صفآرایی کرده بودند. این یک نکته که گاهی اوقات میگوییم: هر چه اکثریت بگوید. بله، هر چه اکثریتِ حق بگوید، این، پذیرفتنی است. بعضیها این جملهی حضرت امام را هم نقل میکنند که امام فرمودند: میزان، رأی ملت است. بله، این سخنِ حضرت امام، معمار انقلاب اسلامی، زمانی صادر شد که بعد از رأی اکثریتی اجماعی بیش از 98 درصدی مردم به جمهوری اسلامی بود. آن رأیی که در مسیر حق بود، امام فرمود میزان، رأی ملت است. اما اگر یک وقت خدایی ناخواسته در جامعهای، در یک محیطی، ملت، رأیشان را خدا تأیید نمیکند. میزان، آن رأی نیست. هر اکثریتی، حجّت نیست. اکثریتی که قولش با قول الهی سازگار است و همراه است، آن قول، منطبق است و پذیرفتنی است. لذا اقلیّتی که حق میگوید، باید حرف او را پذیرفت. اسلام، معتقد به حقسالاری است. اسلام میفرماید هر کسی که حق میگوید، سخنِ حقّ او را باید پذیرفت.
نکتهی دیگری که من در این آیهی شریفه اشاره کنم، در بعضی از موارد، پیش میآید که جذب نظر اکثریت جامعه، سبب هلاکت انسانها میشود. ما اگر بخواهیم همه را با خودمان همراه کنیم، سبب میشود که ما باید از آنها تبعیت کنیم و رنگپذیری پیدا کنیم از افکار آنها و از رفتار آنها. لذا هدف باید جذب بهسویِ حق باشد. جذبِ به سوی کمالات باشد. جذب اکثریتی، هدف نیست.
مطلب دیگر، گرچه اکثریت در جامعه، جاذبه هم دارد. جمعیتی کثیر، جاذبه دارد. ولی خداوند به پیغمبر میفرماید مراقب باش این جاذبهها در شما اثر نگذارد. و از عوامل گمراهی و ضلالت در زندگی انسانها، اعتماد به ظن و گمانهاست. که در همین آیه هم قرآن میفرماید: «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ». این اکثریتها به دنبال ظن و گمان حرکت میکنند و اینها جز حدس و تخمین و دروغ، چیزِ دیگری از آنها برخاسته نیست. که البته این آیهی شریفه، مربوط به دانشمندانِ یهود است که اینها دو دسته شدند. اکثریت دانشمندان یهود، در برابر پیامبر زاویه گرفتند و اقلیتی از اینها آمدند و تبعیت کردند و فرمایش رسول خدا را پذیرفتند و گردن نهادند.
مطلب دیگر، در پیمودن مسیر الهی، دلیل و برهان انسان باید بدست آورد نه با حدس و گمان دنبال کار برود. ما برای رسیدن به حقایق، با برهان و با دلیل باید پیش برویم. و اکثریتی که به حدس و ظن و گمان عمل میکند و به دنبال حق نرود، شایستهی پیروی نمیباشد.
من نکتهای را اینجا در بحث ظن و گمان تقدیم کنم که پیامبر فرمود: «اَنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالُهُ وَ عِرْضُهُ». خداوند نسبت به مسلمان، خونِ او را و مال او را و آبروی او را حرام نمود. «وَ اَنْ یَظُنَّ بِهِ السُّوء» گمانِ به مسلمان بردن و ظن و گمان را پیشهی خود کردن، این گناه است و معصیت است. لذا اسلام، مخالف با ظن است. اسلام مخالف با سوءظن است. و خدا به پیغمبر در این آیهی شریفه میفرماید از اکثریتی که تبعیت میکنند از سوءظن و با سوءظن کارهای خود را پیش میبرند، شما تبعیت نکن که اینها، انسان را در مسیر گمراهی قرار میدهند.
و از این آیه استفاده میکنیم که اساساً خودِ سوءظن، سبب ضلالت انسانها میشود.
در فرصتی دیگر، در آثار و پیامدهای سوءظن و راه درمان هم سخنی با عزیزان خواهیم داشت.
توفیقات همهی عزیزان را از خداوند منان خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.