استاد حاج شیخ علیرضا حدائق روز دوشنبه 20 بهمن 1399 به ادامه سلسله مباحث «عوامل آرامش بشر در زندگی» پرداختند.
مسجدالنبی / 21 بهمن 1399
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکمه کتابه القرآن الحکیم: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» صدق الله العلی العظیم. (سوره انبیاء/ آیه 105)
در شب بیست و دوم بهمنماه هستیم. چهل و دو سال از تاریخ پر اثر و پر ثمر نظام اسلامی که به برکت مجاهدتهای امام و شهداء و مقام معظم رهبری که مدیریت و سکانداریِ این نظام و این مملکت را در این دنیای پرآشوب، این دو ولیّ فقیهِ بزرگ، سکانداری نمودند و خداوند بر طول عمر و مجد و عظمتِ مقام معظم رهبری روزافزون بیفزاید و انقلابِ ما، منتهی به انقلابِ ولیّ عصر (عج) شود. من مختصراً عرض کنم، این گزارشهایی که آقای اسدی فرمودند من عرض کردم کتاب را بیاورید و کتاب را بخوانید، قبلاً آورده بود نزدِ ما، انسان تحقیقی و علمی بفهمد در این مملکت، چه اتفاقهایی افتاده. بخشی از اینهایی که پایِ منبرِ ما هستید، سال 57 تشریف نداشتید. یک بخشی از مستمعین امشبِ ما، سال 57 نبودند. بنده خودم بودم. بنده خودم وضع زمانِ طاغوت را دیده بودم. فقر را دیده بودم. فحشاء را در جامعه دیده بودم. ناامنی را دیده بودم. اگر کسی بخواهد چشم روی حقیقتها ببندد، خیلی بیانصاف است. اینها را من از کتابها نمیگویم. من چند خاطرهی خودم که حالا در حدّ حوصلهی مجلس و وقت مجلس باشد، اشارهای کنم. اولاً چون بحث من سهشنبههای مهدوی که الحمدالله کار بسیار ارزشمندی به همّت بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) و مؤسسه فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) در استان فارس شکل گرفته که سهشنبهها به اعتبارِ شبهای چهارشنبه و جمکران و یادِ امام زمان، در خیلی از مساجدِ شیراز و اماکن مذهبی، یادِ امام زمان و توسل به حضرت، که انشاءالله احیاءگر اندیشهی مهدوی در زندگی ها باشد، امشب به اعتبارِ همان پاسداشتِ سهشنبههای مهدوی، حسن تقارن یافته با شب بیست و دو بهمن.
آیه را من اشارهای کنم، نکاتی را هم من یادداشت کردهام تلگرافی عرض میکنم چون حوصلهی مجلس نسبت به بیان ظرائف و اتفاقهایی که در نظام اسلامی افتاده، خیلی حوصلهی اندکی است و وقتِ ما محدود است. این کتاب را هم پیشنهاد میکنم، کتاب صعود چهلساله که بسیار کتاب ارزشمندی است. در فضای مجازی هم این کتاب الآن نشر پیدا کرده و PDF هم دارد و میتوانند عزیزان استفاده کنند از این کتاب در فضای مجازی یا در فضای حقیقی، کتاب را بخرند، خدماتی که در این انقلاب اتفاق افتاده به زبانِ دشمنها! نه اینکه دوست بگوید! کشورهای غربی دارند میگویند، ایران در فلان رشته، در فلان جهت، در فلان جهتِ علمی، چه رتبهای را در دنیا کسب کرده، میگوید: «شَهِدَ الأَنامُ بِفَضلِهِ حتى العِدى» البته این شعر در فضیلت امیرالمؤمنین است. «شَهِدَ الأَنامُ بِفَضلِهِ حتى العِدى... والفَضلُ ما شَهِدت بِهِ الأعداءُ» فضیلت این است که دشمن تعریف بکند؛ این خیلی مهم است. معاویه تعریفِ امیرالمؤمنین را بکند. دشمنهای قسمخوردهی این ملت و این مملکت، زبان به مدح بگشایند که چه اتفاقهایی در این تاریخِ انقلابِ ما، در این مملکت افتاده، و چه عنادها و شیطنتهایی که اینها عمل کردند و کوتاهی نکردند.
اولاً آیه را من تبرّکاً یک اشارهای کنم؛ از بشارتهای خداوند در قرآن، و از آیات مهدوی، همین آیهای است که تلاوت شد، که خدا میفرماید یقیناً ما حکومت صالحین را بر روی زمین مستقر خواهیم کرد. این بشارتِ قطعیِ خداست. «وَ لَقَدْ كَتَبْنَا» عزیزانِ فضلاء و علماء در مجلساند. در ادبیات عرب، «قَد» بر سرِ فعل ماضی وقتی قرار میگیرد، معنای یقینی و تحقیقی را میدهد؛ یعنی دیگر شک نکنید که این اتفاق خواهد افتاد. همانطور که ما در ادبیات فارسیمان میگوییم یقیناً این کار میشود، خدا برای آسودگیِ خیالِ ما میفرماید: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ» ما در زبورِ داوود « مِن بَعْدِ الذِّكْرِ» بعد از اینکه در تورات موسی یا لوح محفوظ اشاره کردیم و بشارت دادیم، وارثانِ حقیقیِ زمین، بندگانِ صالح خدا هستند. آینده، از آنِ مؤمنین است. آینده از آنِ صالحین است. این موجهای فریبندهی قدرتطلبی بیگانگان را نبینید. ما معتقدیم که قرآن، کلام خداست و به سخنِ خدا ایمان داریم. یقیناً آینده از آنِ ماست: « إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» (سوره توبه/ آیه 40) همان که موسی به بنیاسرائیل میگفت. خدا میفرماید ما وعده کردیم أَنَّ الأَرض، زمین! نه یک قسمتی از کرهی زمین؛ بلکه کلِ گسترهی کرهی زمین در اختیار بندگانِ صالحِ ما قرار خواهد گرفت. این نویدِ حکومتِ جهانیِ مهدویِ امام عصر است. البته من یک نکته در این آیه بگویم و نکاتی را خدمت عزیزان یادداشت کردهام که اشاره کنم. در این آیه، یکی از نکات مهم همین است که شما اگر میخواهید به آن وراثت و دسترسی به مدیریت دنیایی و اینکه لیاقت این را پیدا کنیم که امام زمان بیاید برسیم، باید صالح زندگی کنیم. اول باید بنده باشی، ثانیاً بندهی صالح باشی. بندهی صالح شدی خدا به وعدهاش عمل میکند و تحقق پیدا میکند وعدهی الهی: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» بندههای صالحِ ما حاکم میشوند ولی به شرط اینکه مردم نشان بدهند که ظرفیتِ حضورِ حجّت خدا را و بودنِ در کنارِ ولیّ خدا را در خودشان ایجاد کردهاند. این یک نکتهی مهم است. لذا عزیزان، برادرانِ عزیز، خواهران محترم، میخواهید به ظهورِ امام زمان کمک کنید؟ هم خودتان بندهی صالح باشید و هم دیگران را دعوتِ به بندگی و صلاح بکنید. ما متأسفانه یکی از ضعفهایی که در جامعه مشاهده میشود، این است که بعضیها، خوب هستند ولی حرف نمیزنند. آقا نشسته در جمعِ خانواده، خطا دارد میبیند ولی ساکت است. برادر عزیز! تو چه ارادتی به امام زمان داری که حتی به بچهی خودت هم حرف نمیزنی. نوهی خودت را نصیحت نمیکنی! تویِ پدربزرگ ساکت هستی زمانی که من به او تذکر میدهم، در برابرِ من زاویه میگیرد! مقابله میکند! میگوید پدربزرگِ من حرف نمیزند، مادرِ من سکوت میکند، فامیلِ من همه ساکتاند، شما چهکارهای؟! در یک جمعِ پنجاهنفره، یک نفر تذکرِ بهجا میدهد، همه ساکتاند و در برابر همان فرد، واکنش نشان میدهند. لذا کسانی که منتظران مصلحِ حقیقی هستند، باید صالح زندگی کنند. منتظرانِ مصلح، باید صالح باشند «عِبادیَ الصّالِحون». باید صالح بود تا امام زمان که امامِ مصلحین است، بیاید.
من حدود 10 تا مطلب را یادداشت کردهام که اینها از اوصاف دورانِ حکومتِ امام زمان است. با این سرفصل هم اینها را عرض میکنم: «مهدویت، الگوی انقلاب اسلامی». اصلاً ما این انقلابمان، از مهدویت الگو گرفته؛ مردم، به عشقِ ولایت و امام زمان و اهلالبیت آمدند به صحنه. امامِ امّت، یک مجتهدِ مُفتیِ ولاییِ تربیتیافتهی مکتبِ اهلالبیت است. لذا الگوی انقلاب اسلامیِ ما، مهدویت است. یا به عبارت دیگر عرض کنم، انقلابِ اسلامیِ ما باید زمینهساز حکومتِ جهانی امام زمان باشد. و این حرف، حرفِ امام است! امام میفرمودند ما امیدِ این داریم که این انقلاب را به دستِ صاحبش و زمینهسازِ آن حکومت قرار بگیرد، و باید هم همین باشد. که من بارها عرض کردهام، شهداء دفاع مقدس و دفاع از حرم، یقین بدانید اگر اینها در زمانِ امام حسین بودند، کنارِ حبیب بن مظاهر بودند. سردار سلیمانی، اگر در صفیّن بود، امیرالمؤمنین تنها نمیماند. آقا امیرالمؤمنین بعد از جنگ صفّین وارد کوفه شدند. یک پیرمردِ کوفی گفت: آقا با این لشکر، پشت به معاویه کردی؟! آقا فرمودند: به خدای علی قسم اگر به تعداد انگشتان دستم یاری داشتم که میماند، رها نمیکردم جبهه را. سلیمانیها آموختند که جان میدهیم و جانان نمیدهیم. حججیها، شهداء دفاع مقدس، دفاعِ از حرم، که از همه چیز گذشتند. اینها امامشان را ندیده بودند و نائب امام را دیده بودند. اینها از جان گذشتند. و بارها این جمله را من عرض کردهام؛ برادران عزیز، خواهران محترمه، امروز تمامِ مردم ما، مسئولینمان، ثروتمندانِ ما، علماء ما، دانشمندانِ ما، دانشگاهیهای ما، بازاریهای ما، همه و همه مدیونِ مجاهدتهای شهداء و امام شهداء هستند. آنها اگر نبودند و نمیرفتند و دست از جان نمیکشیدند، امروز این آقایِ تاجر، امنیت نداشت؛ امروز منِ طلبه امنیت نداشتم؛ امروز این مدیرِ کل پشتِ میزِ مدیرکلیاش امنیت نداشت؛ امروز ناموسِ ما امنیت نداشت؛ داعشیها در عراق، دخترانِ مسلمان را به 5 دلار میفروختند... امروز دست صدام اگر در این مملکت باز شده بود، شرف و آبرو برای ناموسِ ایرانی باقی نمیگذاشت. من اینجا یک کتابی را پیشنهاد کنم، حالا آنهایی که وقت مطالعه دارید و توفیق هست، این را بگیرید و بخوانید، کتابی است به نام «شبیهِ صدام»، مؤلف این کتاب «میخائیل رمضان» است. میخواهم بگویم شهداء برای ما چه کردند... میخائیل رمضان، دبیر جغرافیا بوده در کربلا. از نظر سوری و ظاهری، شباهت عجیبی به صدام داشته. در مقدمهی کتاب هم مینویسد که حزب بعث من را شناسایی کردند و از من دعوتِ به همکاری کردند و گفتند از شما میخواهیم به عنوان صدام، استفاده کنیم. این داستان مربوط به سالِ مثلاً 60 و 61، حدود سی و هشت نه سال قبل. میگوید ما را دعوت کردند و بردند یکی دو تا عمل جراحی پلاستیک هم انجام دادند. مفصّل توضیح میدهد در این کتاب، با صدام بودن را. بعد عنوان میکند که صدام، بدلهای دیگری هم داشت که حتی بچههای صدام هم نمیشناختند اینها را. میگوید صدام بدلهای متعدد داشت. این میخائیل رمضان از خاطرات صدام نقل میکند، چون خیلی با صدام بوده از نزدیک، و تا مدتی هم با صدام همراه بوده که نوعِ سخن گفتنِ صدام، ژستِ صدام، غذا خوردنِ صدام، اینها را یاد بگیرد، در یکی از جبهههای جنوب هم همین آدم، تیر خورد. گفت یکی از بسیجیهای ایران وقتی من را زد، گفت صدام کشته شد و تکبیر فرستادند. ولی میخائیل رمضان تیر خورده بود. من یک خاطرهاش را بگویم. میگوید یک شب ما در ماشین بودیم با صدام، در محلهی منصورِ بغداد داشتیم عبور میکردیم. ماشین در حالِ حرکت بود، یک دفعه صدام از داخل ماشین، چشمش افتاد به یک زن و مردی که در پیادهرو داشتند رد میشدند. قیافهی این زن، صدام را مجذوب کرد. و حال اینکه مخائیل رمضان میگوید این زن خیلی قیافهی آنچنانی که بگوییم طرف فریفته بشود نداشت، ولی صدام، جانورِ عجیبی بود... میگوید: حیف است چنین جانوری زنده بماند. میگوید صدام تا آن زن و مرد را دید، به راننده گفت نگه دار. راننده ماشین را نگه داشت. به یکی از محافظینش که بیرون بود، گفت بروید به آن آقا بگویید بیاید. رفتند صدای آن مرد زدند و آن مرد آمد پای ماشین. تا صدام را دید، وحشت کرد و سلام کرد: جناب رئیس جمهور سلام علیکم. صدام به آن مرد گفت: این خانم کیه که همراهِ تو هست؟ آن مرد گفت: جناب رئیس جمهور، این همسرِ من است، زنِ من است. گفت: غلط کردی فلان فلان شده! دو سه تا فحش به این مرد داد و گفت بگیرید این را ببرید. همسرش را هم بگیرید بیاورید کاخِ ریاستجمهوری. اینها را من نمیگویم که بگویید آخوندها درآوردهاند. بروید کتاب را ببینید. نام کتاب را گفتم، نویسنده را هم نام بردم. این میخائیل رمضان، تا سال 85 و 86 هم در آمریکا زنده بود. گفت، مرد را گرفتند همان شب اعدام کردند. صدام، نیمهشبِ آن شب، با زنِ شوهردارِ مسلمان، زنایِ محسنه کرد و آن زن را هم آن شب کشتند. مردم، شما را به خدا قسم، دستِ صدام در مملکتِ شما باز میشد، صدام به ناموسِ عراقی رحم نمیکرد، به ناموسِ ایرانی رحم میکرد؟ به زنِ شیعه رحم میکرد؟ حالا میگویید شهداء چه کار کردند! بچهی شهید هستی که هستی! یادت رفت؟! آنها نمیرفتند در جنوب، و در غرب کشور، جلوی آن بعثیها بایستند، امروز شما امنیت داشتید؟ امروز ناموس ما آسایش داشت؟ امروز بر خانوادهها آرامش حاکم بود؟ این صدام، این عفریتِ مستکبر. جریاناتی را میخائیل رمضان در این کتاب نقل میکند که مو بر تنِ انسان راست میشود. اینها از برکات این نظام اسلامی است که ما در امنیت هستیم. من تاریخ را میخواندم، در زمان قاجاریه، ششصد هزار کیلومتر از این مملکت، از دست رفت... خیلی از این کشورهای همسایهی شمالی، مالِ ایران بودند. همین آذربایجان، همین ارمنستان، ایروان، باکو، اینها در تاریخ، در نقشه بنگرید، هشت سال دفاع مقدس شد این رزمندگانِ ما و این شهداء ما نگذاشتند وجبی از این مملکت، از خاکِ مملکت جدا بشود.
خب انقلاب اسلامی، زمینهسازِ حکومت جهانی است. من در سخنان حضرت امام، حدود 10 تا مطلب را انتخاب کردم تلگرافی میگویم. اینها در دورانِ امام زمان شکل میگیرد به طور کامل. در انقلاب هم الحمد الله رقم خورده و تلاشِ ما باید این باشد که امروزمان بهتر از دیروز و فردایمان بهتر از امروز. کار خیلی شده، اما به همین اندازه نباید ما اکتفا کنیم.
امیرالمؤمنین میفرماید مؤمن اگر دو روزِ او یکسان باشد، ضرر کرده است. « مَنِ اِسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ» (الإرشاد القلوب، ج 1، ص 87) شما باید امروزتان، جلوتر از دیروزتان باشید. فردا موفقتر از امروز عمل کنید. یکی از ویژگیهای در دورانِ امام زمان و دستاوردهای حکومتِ جهانیِ مهدوی که خدا میفرماید «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»، یک مورد استقرار عدالت است. در زمانِ امام زمان، عدالت، استقرارِ کامل پیدا میکند. عدالت هم به معنایی که «وَضْعُ كُلِّ شَيءٍ في مَوْضِعِه» (نهج البلاغه، حکمت 437) عدالت یعنی هر چیزی در جای خودش. هر کسی در جای خودش قرار بگیرد. آن کسی که صلاحیتِ کار قویتری دارد، در جای خودش. آن کسی که ندارد، در جایگاه خودش. این میشود عدالت. لذا امام زمان، میآید که پیغمبر میفرماید: « یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» (کشف المحجة، ج 1، ص 106) امام زمان برای اجرای عدل و داد و قسط میآید همانگونه که دنیا درگیرِ ظلم و جور شده. امروز شما در دنیا، میبینید که ظلم گسترش پیدا کرده. آن عدلِ واقعی شکل نمیگیرد. اما در نظام جمهوریِ اسلامی، به همّتِ مردم، به همّتِ امام، با عنایت الهی، مجاهدتِ شهداء، این استقرارِ الهی، من جملهای از امام نقل کنم، امام میفرمودند ما میخواهیم نظامی را سرِ کار بیاوریم که در آن عدالت برقرار باشد. البته من این را عرض کنم که صد در صد، در این نظام، کارها، اسلامی نیست. این هم علتش به خودِ مردم برمیگردد. شما امروز در رأس جامعهتان، یک فقیهِ عادلی است که هیچ کجای دنیا، شخصیتِ اول مملکتش، نه در عرضِ رهبری، بلکه در طولِ رهبری هم نیست. من کشورهای کفر را نمیگویم، کشورهای اسلامی را میگویم؛ کشورهایی که دَم از اسلام میزنند. شما ببینید امراء کشورهای اسلامی، نوعاً چه کسانی هستند؛ کسانی که حتی تا إذا بَلَغَتِ الحُلقومَ مشروب میخورند و فساد میکنند و گناه میکنند و دستاندازی به نوامیس مردم میکنند، آنوقت شما ببینید در این مملکت، در رأس حکومت، یک فقیهی عادل و وارسته که در سخن بزرگان، از رهبری چگونه تمجید شده. بله، در رأس نظام، یک فقیهی عادل و خداترس و دلسوز. اما همه باید کار کنیم. من بارها عرض کردهام مقام معظم رهبری قابل مقایسه با امیرالمؤمنین نیست. امیرالمؤمنین در رأس حکومت بود، حضرت را به اضطرار کشاندند در کار و در اجرای عدالتِ حضرت. چون همراهی نمیکردند و همکاری نمیکردند. در رأس جامعه، امامِ معصوم هم باشد، وقتی مردم همکاری نکنند، کار مختل میشود. و لذا تا امشبی که در خدمتِ شما هستم، امام زمان نیامده، چون جامعهی بشری آمادگی پیدا نکرده. و خدا این گوهر را آنقدر نگه میدارد که همه قدرشناس بشوند. در این نظامِ اسلامی، استقرارِ عدالت شد. شما در زمانِ طاغوت، همین آمارهایی که عزیزان جمعآوری کردند و احصاء کردند، اصلاً ثروتهای بادآوردهای که دستگاه پهلوی، شما زمانی که شاه از این مملکت داشت میرفت، با چه اموالی رفت؟ از آغازِ انقلاب تا الآن، پولهای ایران در بانکهای بیگانه بلوکه شده. بعضیها میگویند: چرا تورّم است؟ چرا گرانی است؟ ما از سالِ 60 در تحریم داریم به سر میبریم! آقا چرا تحریم؟ یک کسی آمد به من گفت حاج آقا، من چهل سال زیارت عاشورا میخوانم بس است دیگر! هِی مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل! گفتم: چهل سال زیارتِ عاشورا میخوانی؟ گفت بله. گفتم به فرازهای زیارت عاشورا هم دقت کردهای؟ گفت فرازهایش مگر چیست؟ گفتم در زیارت عاشورا، لعن، مقدّمِ بر سلام است؛ اول شما لعن میکنید به غاصبین و ظالمینِ ولایت و امام حسین، و بعداً سلامِ به امام حسین میکنید! در قرآن، شرطِ تمسّک به عروة الوثقی، اول کفرِ به طاغوت است و بعداً ایمانِ به خدا! «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى» (سوره بقره/ آیه 256) این چه نماز شبی است که تو میخوانی و برای تو سخت است که بگویی مرگ بر آمریکا؟ این چه ارادتی است که به خدا و اهلالبیت داری ولی پای سفرهی معاویه میخواهی غذا بخوری؟ این ارادت است؟ این همانی است که فرزدق به امام حسین گفت؛ گفت یابن رسول الله، این مردمِ کوفهای که دارید میروید سمتشان – حرفِ فَرَزدَق، حرفِ درستی بود اما امام، در آیندهی تاریخ، در پرتو شهادتش، تحولِ بشریت را میدید؛ میگوید: تو مو میبینی و من پیچشِ مو/ تو ابرو من اشارتهای ابرو - به امام حسین عرض کرد: «قُلوبُهُم مَعَک وَ سُیُوفُهُم مَعَ بنی امیه» (نفس المهموم، ص 91) خب این مردم قلبشان با شماست ولی شمشیرهایشان در خدمتِ بنی امیه است. امروز دیدهاید بعضیها را که میگویند ما برای امام حسین خوب اشک میریزیم ولی گاهی اوقات به نظام اسلامی شروع میکند دشنام دادن... از دشمنان امام زمان تعریف میکند، تشویق میکند، تمجید میکند. من شما را قسم میدهم: مردم، اگر آقا صاحبالزمان ظهور کند، خطِّ مقدمِ عناد و دشمنی با صاحبالزمان، امروز در دنیا کدام کشورها هستند؟ کدام سیاستها؟ کدام حکومتها؟ امروز خطِ مقدم مبارزه با امام زمان، اسرائیل نیست! که در حیفای اسرائیل، بزرگترین مرکز فعالیت بهائیت، بر علیه مهدویت دارند کار میکنند. امروز، بزرگترین دشمن، آمریکا به شمار نمیآید؟ که حتی در رسانههای خودشان، در هالیوود، در فیلم ساختن، در مقالهها، در سخنرانیها، تصویری از منجی عالم نشان میدهند که بشریت وحشت کند که این آقا بیاید. من یک فیلمی را دیدم در آمریکا ساخته شده بود تحت عنوانِ «منجی». اسم هم خیلی اسمِ زیبایی بود؛ نجاتدهنده. اما کدام نجاتدهنده؟ فیلم را هر کسی میدید، وحشت میکرد که این آقا میخواهد بیاید نجات بدهد... امروز، دشمنِ امام زمان، آمریکا نیست؟ امروز، دشمنِ امام زمان، اسرائیل نیست. این بیانصافی نیست که فقط من عادت کردهام دعای عهد بخوانم و زیارت آل یس بخوانم، دعای استغاثه به امام زمان بخوانم، دعای إلهی عَظُمَ البَلاء یادم نرود ولی در رفتار، با دشمنانِ امام زمانم همسو هستم...
یک جمله بگویم برای آنهایی که رفتند خارج از کشور و آنجا را انتخاب کردند بر داخل کشور؛ یک وقتی خدمتِ آیت الله العظمی مکارم بودیم، بحثی شد. بله البته من چند روز قبل، یک کسی مشورت کرد و گفت: آقا ما میخواهیم برویم خارج تحصیل کنیم، گفتم اگر میدانی آنجا بهتر میتوانی درس بخوانی برو، ولی وقتی به جایی رسیدی، برگرد و به مملکت خودت خدمت کن. قرآن میفرماید: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (سوره توبه/ آیه 122) بله برو. پیغمبر فرمود: « اُطلُبوا العِلمَ ولَو بِالصِّينِ» (كنز العمّال: 28697 ، 28698) بروید ولو به چین سفر کنید. یاد بگیرید و برگردید و اصالت خودت را یادت نرود. بله، بعضیها میروند و رفاهِ ظاهریِ غرب، اینها را مجذوب میکند، نهتنها رفاه، بلکه دین خودش را هم میگذارد زمین، اعتقاداتش را هم میگذارد زمین. از این آسیبدیدهها کم سراغ نداریم. امام رضا چه میفرماید، امام رضا میفرماید از نشانههای مؤمن این است که ذلتِ و سختیِ با خدا بودن را ترجیح میدهد از عزّت و رفاهِ با دشمنانِ خدا بودن. این نشانهی مؤمن است. مؤمن میگوید با خدا باشم در یک جامعهی اسلامی باشم ولو در تحریم، ولو در سختی، بهتر از این است که بروم زیرِ بیرقِ کفر، در آسایش و رفاه.
من خاطرات شهید آیتالله حاج شیخ فضل الله نوری را میخواندم، مدتی قبل، این شخصیت مجاهدِ بزرگ و شهیدِ در راه احیاء مشروعهی مشروطه. میگویند همان روزهای آخری که دیگر کار خیلی سخت شد و فتنهگرانِ فریبخوردهی غربی، درصدد کشتن شیخ فضل الله نوری بودند، نقل است یک نفر میگوید: خدمتِ شیخ فضل الله نوری بودیم، نمایندهی سفارت انگلیس آمد داخلِ خانهی این فقیه بزرگ. مردم، فقهاءتان اینها هستند... سرسپردهی امام زمان؛ نه سرسپردهی انگلیس و روسیه. میگوید پرچم انگلستان را آوردند و گفت این پرچم را، سفیرِ انگلستان فرستاده که جناب شیخ فضل الله نوری، بزنید بالای سر درِ خانهتان، اینها دارند الآن میآیند به سمتِ خانهی شما، میگیرند میکُشند شما را. سفیر گفته فقط پرچمِ انگلیس را بالای سر درِ خانهات بزن، کسی جرأت ندارد به خانهی شما تعرض کند. میگویند شیخ فضل الله اشاره کرد و گفت برو آنجا، آن فرش را بزن کنار. طرف رفت فرش را زد کنار، دیدند پرچمِ کشورِ روسیه و شوروی آنجاست. شیخ گفت قبل از شما هم، از طرفِ سفیر شوروی، روسیه، برایم پرچم آوردند. من بعد از یک عمر محاسن سفید کردن درِ خانهی امام زمان و اسلام، بروم زیرِ بیرقِ کفر؟ و نکرد، و ریختند شیخ فضل الله را گرفتند و بردند و به دار آویختند و دار زدند یک مجتهد بزرگ را، ولی ایشان خم به ابرو نیاورد. از عقیدهی خود برنگشت.
خب تحقق عدالت، یکی از اهداف مهمِ امام زمان است. الحمدالله در این نظام اسلامی ما میبینیم. حالا بعضیها میگویند آقازادهها آقازادهها. حالا چهار تا آدم ناتوِ نفهمی که حالا یا پدرشان نفهم است یا میدان دادهاند به اینها، این نباید اصلِ نظام و درستی و راستیِ کارها را زیر سؤال ببرد. مردم، چرا بعضیها عادت کردهاند خالیِ لیوان را میبینند؟ چرا پُریِ لیوان را نمیبینید؟ آقازاده! سردار سلیمانی زبانت نمیچرخد بگویی؟ شهید چمران یادت رفت؟ مقام معظم رهبری که پای سفرهی غذا به فرزندش سید مصطفی میگوید بلند شو برو و از این سفره حق نداری بخوری، که آیت الله جوادیِ آملی میگوید آقا، بگذارید ایشان هم بنشیند و با ما غذا بخورد، میفرمایند این سفره، از بیتالمال است برای کسانی که دارید خدمت میکنید، پسرِ من برود با مادرش غذا بخورد که از پول عوائدِ شخصیِ خودم است. اینها را نمیبینید؟ هِی میگویید آقازادهها؟؟ ظرفیتِ پرِ نظام؟ امام را نمیبینید؟! شهداء روحانیت، شهدای دفاع مقدس، این همه مسئولینِ خدوم و فداکاری که در این نظام خدمت کردند و مردمِ مجاهد و تلاشگر، چشم روی حقایق میبندید؟ از نکات دیگری که در حکومت امام زمان اتفاق میافتد، حکومتِ صالحان است. امام، نااهلان را میزند کنار. ما در انقلاب اسلامی همین اتفاق افتاد. مردم، حالا اگر یک دلهدزدی یک جایی شد مدیر، یک خلافی کرد و فرار کرد و یا گرفتند او را و انداختند زندان، اساسِ نظام و انقلاب را نباید به چالش کشید. من یک جمله عرض کنم از مادرزنِ شاه. این را هم بخوان. کتابی است به نام «دخترم فرح». من اینها را آدرس میدهم، مؤلف هم میگویم، باز نگویند آقای حدائق دارد روی منبر خلقِ مطلب میکند. مادرزنِ شاه، کتابی نوشته به نام «دخترم فرح»، اواخرِ زندگیِ شاه، همان زمان دربهدریِ شاه، میگوید وقتی این کتاب را شروع کردم به نوشتن، دخترم فرح مخالف بود و گفت این را ننویس که آبروی خاندانِ پهلوی را میبری. اما این زن، میگوید: من تلاشم این است که حقیقت را بگویم. گرچه قلم زدنِ این زن در این کتاب، نوعاً دفاع از شاه است و همهی جرائم را حواله کرده به سمت هویدا. میگوید هویدا مقصّر بود و شاه، کارهای نبود. حال آنکه اینطور هم نبود. اما من یکی دو نکته عرض کنم؛ یکی از چیزهایی که این خانم، در این کتاب نوشته، میگوید امراء و مسئولینِ حکومت پهلوی، شبهای جمعه جشنی داشتند دورهمی. اینها یکی از هتلهای در شهرهای شمال را کرایه میکردند وزراء و مسئولین ارشدِ مملکت با خانمهایشان میرفتند به آن هتل، از بعدازظهر جمعه تا عصر جمعه. یک شبانهروز آنجا بودند. برنامه چه بود؟ دعای کمیل میخواندند؟ میرفتند برای دعای توسل؟ گفت برنامه این بود؛ اینها هر کسی، اهلِ هر کاری بود، یک عده اهل منقل بودند و یک گوشهی سالنِ هتل بساط منقل بود. یک عده هم اهل مشروب بودند و یک قسمت بساط شرب خمر بود. یک عده هم اهل قماربازی بودند، یک قسمت هم بساط قماربازی بود. یک عده هم اهلِ شهوت بودند، یک قسمتِ سالن میگذاشتند برای رقص و آواز و آهنگ و ... هر کسی به هر ذائقهای که داشت. میگوید اینها تا نیمه شب، هر کسی دنبالِ کارِ خودش بود. بالأخره شام میخوردند تا نیمهشب قماربازیها را میکردند، شرابخوری و ... اینها بر ما حکومت میکردند. اینها بر ما حکومت میکردند... نظام و مملکت دستِ اینها بود... گفت هر کسی کارِ خودش را میکرد، شب از نیمه که میگذشت، آخرین برنامه کلیدپارتی بود. میگوید تمام زنهای اینها، اینها همه با خانمهایشان هم میآمدند آنجا، یعنی مجرّدی کسی نمیآمد، و لذا در همین قسمت هم از شاه دفاع میکند و میگوید شاه در این جشن، شرکت نمیکرد، چون آثارِ بدی هم دنبالش بود (حالا عرض میکنم). میگوید اصلاً شاه به این کار وارد نمیشد. میگوید شب از نیمه که میگذشت، خانمها میرفتند داخل هر اتاقی قرار میگرفتند. کلیدِ هر اتاقی را میآوردند داخلِ یک ظرفِ بزرگی میانداختند. این مردهای بیغیرتِ بیدین، چشمهای اینها را میبستند، حالا بعضیها مست بودند و بعضیها چنان دود کشیده بود که دیگر دَوَنگ آورده بود، اینها چشمبسته میآمدند هر کدام یک کلیدی برمیداشتند. کلید به درِ هر اتاقی که میافتاد و هر زنی که در آن اتاق بود، تا فردا باید پیشِ این آدم باشد. یعنی رواجِ زنای محسنه؛ در مملکتی که میگفتیم مثلاً مملکت اسلامی است. این را خانم فریدهی دیبا نقل میکند. من همین یکی را گفتم. تازه این در مقامِ دفاع دارد میگوید؛ میخواهد بگوید شاه اینجوری نبوده؛ امراء اینجوری بودند، وزراء اینجوری بودند، سردمدارها اینجوری بودند، و متأسفانه حکومتِ صالحان نبود. الحمدالله امروز شما میبینید بالأخره مسئولینِ شما، مسئولینی معتقد و متدیّن هستند. وزراء، حالا یک کم و کاستیهایی هم هست، بله، ما انتظار داریم که نقص نباشد ولی کمبودهایی هم هست، بعضیها یکدفعه عوض میشوند، در یک مقطع آدم خوبی هستند و در یک مقطع دیگری رنگ میبازند. میبینید در یک مقطعی مدافع ولایت است و در یک مقطعی، مقابل ولایت میایستد. این است که امام مینویسد: میزان، حالِ فعلی است. حالِ فعلیِ افراد یک دفعه عوض میشود. از خدا بخواهید که حالِ فعلیتان همیشه خوب باشد. امشب ما در مسجدیم، فردا شب کجا هستیم؟ از خدا بخواهیم که ختمِ زندگیمان به خیر بشود. بعضیها مثل سروش، اوائل انقلاب مدافعِ اهلالبیت بودند الآن در آمریکا، در رسانههای بیگانه دارد پیغمبر را به چالش میکشد و عاقبت به شرّ شد. سواد داشت، محضر شهید مطهری را هم درک کرده بود، اطلاعات علمی داشت اما دشمن این را برد. بلعم باعورا آن پایان زندگی رفت. قارون، بهترین قاری تورات بود و بعد مقابلِ موسی ایستاد. حالا حالِ فعلیِ طرف عوض شد، نقدی و نقصی به اصلِ اسلام نیست. طلحه و زبیر، زمانِ پیغمبر، سیف الإسلام بودند اما بیست و پنج سال بعد میشوند ضِدُّ الإسلام. شمر، در جنگ صفین، یکی از سرداران سپاه امیرالمؤمنین است و جانبازِ صفیّن است، یازده سفر حجِ پیاده به جا آورده ولی با همان پاها، روی سینهی امام حسین نشست و زشتترین جنایت تاریخ را رقم زد.
از نکات دیگر، تحقق و استقرار اقتصاد صحیح است. آن مالاندوزیهایی که شما میبینید در دوران ستمشاهی مطالعه کنید، کتابهایی که عزیزان نوشتهاند، اینها چه ثروتهای انبوهی را جمع کرده بودند، مردم در فشار بودند، از زمانِ رضاخانِ قلدر بگیرید بیایید جلو، من از مرحوم آیت الله والدمان نقل میکنم؛ اَبَویِ ما میگفتند اینطور نبود که ما در دورانِ نوجوانیمان و جوانیمان، برنج مردم نمیدیدند! متمکّنین، متمکّنین، پولدارها، گاهی اوقات ماهی یک بار برنج میخوردند. حالا آنهایی که سنّ بالایی دارند، شاید یادشان بیاید و این را دیده باشند و درک کرده باشند. گاهی اوقات افراد عامه، سالی یک بار، روزِ نوروز، یک برنجی پخت میکردند؛ سالی یک بار! این بخاطر این بود که حکومتِ صالحان نبود، عدالت نبود، دستاندازی بود، عمران و آبادی در مسیر خودشان بود، حالا هِی میگویند رضاخان قطار کشید، قطار کشید. این قطاری که کشید، برای چه کشید؟ این ریل قطار، برای وصل کردن منافعِ انگلیس بود. این قطار به مصلحتِ مردم بود!؟ شما قطارِ شیراز به مشهد را سوار شدهاید؟ تا حالا سوار قطار شیراز شدهاید به مشهد بروید؟ بله؟ منم نه. ولی در افتتاح آن من بودم. در افتتاح همین سامانهی قطار، بنده با مرحوم آیت الله والد و یک عدهای تا مرودشت رفتیم. در دولتِ آقای احمدینژاد. گزارشی که استاندارِ وقت، آقای مهندس رضازاده داد این بود: از سال 1307، زمانِ رضاخانِ قلدر، که من میتوانم بگویم همهی این جمعی که الآن اینجا هستیم، هیچکدام از ما نبودیم، هزار و سیصد و هفتی در مجلس، نداریم. خانمها هزار و سیصد و هفتی هستید؟ یعنی چند سال؟ 92 سال. 92 ساله در مجلس نیست. از سال 1307، زمانِ رضاخان، مجلسِ وقت تصویب میکند قطارِ شیراز به مرکز، به تهران. این قطار به مصلحتِ مردم هم بود. از سال 1307 تا انقلاب که 1357 بود، از کلِ این پروژه، 4 درصدش انجام شده بود. در طی پنجاه سال، قطاری که به مصلحتِ مردم بود، متوقف شد. از سال 57 تا دولت آقای احمدینژاد، دولت اول سال 84، سه درصد دیگرش تعقیب شد. در دولت آقای احمدینژاد، در یک سال این قطار به سامان رسید. 93 درصدِ کار این پروژهی قطار کشوری که از شیراز به تهران و به مشهد انجام پذیرفت. پنجاه سال در حکومت پهلوی، فقط 4 درصد کار انجام شده بود. اینها شعار بود که ما دلسوز مردمیم و دنبال عمران و آبادی هستیم. من خودم یادم هست. من از کتابها نقل نمیکنم! من به اتفاق مرحوم آیت الله والد، نوعِ روستاهای اطراف شیراز را دیده بودم. اینها هر کسی بخواهد حرفی بزند، من هم حرف دارم برایش در جواب. اسم نمیآورم روستاها را، در این منطقهی میانرود، به سمت کوار، در نقاط دیگرِ شیراز، فقر بیداد میکرد. در همین شیراز فقر نبود؟ در همین شیراز مشکلات اقتصادی نبود؟ آقای تاجری را من میشناختم که با دوچرخه میرفت درِ مغازه، الآن ماشین شاسی بلند سوار میشود ولی نق میزند. در خانهی اجارهای بود قبل از انقلاب، الآن چند تا خانه دارد. چشممان را نبندیم روی حقایق! وضعیتِ مردم را ببینیم! در همین روستاها، من یادم هست که نه آب بود و نه برق بود و نه گاز بود نه تلفن بود، نه اقتصاد بود، نه امکانات بود که حاج آقای والد، خدا رحمتشان کند، میآمدند خیّرینِ شیراز را میدیدند، با افراد صحبت میکردند، یک مبلغی از این، یک مبلغی از آن، یک مبلغی از آن میگرفتند و میرفتند داخل یک روستایی و حمامِ عمومی میساختند، مسجد میساختند، حسینیه میساختند، دو تا کلاس مدرسه برای اینها راه میانداختند. اصلاً نبود، بارها من خودم این صحنهها را میدیدم، منزل شخصِ مرفّهِ روستا، بندهی خدا تازه این سرویس بهداشتیاش داخل طویله بود. شب که چند رأس گوسفند و گاو و شتر داشت که از صحرا میآمدند، دیگر اصلاً نمیشد بروی. در اقلیّت رفاه بودند. الآن همان روستاها، خانهها مثل خانههای شهری شده و همهی امکانات هست. حدود پانزده سال قبل رئیس بانک اَلدُّوَلیِ بحرین آمد شیراز، با هم با ماشین رفتیم مشهد. این شخص، در جاده میدید شهرها و روستاها و جادهها را، گفت آقای حدائق بعضی مردم در این مملکت خیلی ناسپاسند. آمده بودند مدتی در شیراز بود و خب یک نسبتی داشت در شیراز با خانوادهاش که در شیراز بودند، گفت خیلی اینها ناسپاسند. گفت کلِ مملکتِ بحرین به وسعتِ شیراز است. اینکه گفت، من خودم هم دیدم، گفت در خودِ مرکزِ بحرین، منامه، هنوز بعضی از کوچههایش آسفالت نشده. این را من خودم دیدم در سال 83. در مرکزِ بحرین، منامهای که روزی پانصدهزار بشکهی نفت عربستان کمک میکند، پانصدهزار بشکهی نفت کویت. روزی یک میلیون بشکه نفتِ رایگان دارند به اینها میدهند، در شارعهای اصلیشان، کوچهها ماسهای است و آسفالت نشده. گفت ایران با این وسعت، با این گستردگی، هر جا میرویم و در هر روستایی، مسجد است و امکانات است و بالأخره رفاه و آبادانی آمده، چرا باید چشم روی این حقیقتها بست؟ حالا عرض کردم جای این بحثها روی منبر نیست، اینها را بروید مدارک و آماری که بالأخره درآوردهاند عزیزان، اینها را مستند انسان پاسخ بدهد.
از نکاتی که در زمان امام زمان اتفاق میافتد، توسعهی علم و دانش است. حکومت انقلاب اسلامی باید زمینهساز این مطلب باشد. در دوران امام زمان، امام خمینی رحمة الله علیه (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)، امام میفرمودند شاه، کشورِ ما را غربزده کرد. ببینید آمار تحصیلکردهها را گفتند. قبل از انقلاب، ما چه قدر دکتر داشتیم؟ چه قدر تحصیلکرده داشتیم؟ الآن چه تعدادی داریم؟ الآن در بعضی از شهرستانهای کوچکِ ما، دانشگاه تأسیس شده. نبود به این حجم در کشور، مراکز آموزش عالی و مراکز آموزش عمومی. و تحصیلات هم، تحصیلاتِ غربزدگی بود. در دورانِ امام عصر و حکومت حضرت، علم و دانش توسعه پیدا میکند. الحمدالله در این نظام اسلامی و در این چهل و دو سال، ما توسعهی علم و دانش را میبینیم. این تحریمهایی که الآن اینها دارند فشار میآورند، به خاطر پیشرفتهای علمی در بحث انرژی هستهای است که نمیتوانند ببینند. در نانو، اینها پیشرفت کردهاند. در مسائل صنعت پیشرفت کردهاند. دارند از فکرِ این دانشمندان، از علمِ این دانشمندان، در کشورهای دیگر و از اطلاعات اینها بهره میبرند و استفاده میکنند. البته من این را عرض کنم، همهی گستردگیهای علمی را امام صادق میفرماید همهی علم بیست و هفت حرف است که تا قبل از ظهور، دو حرف آن را بشریت فهمیدهاند. با ظهور، علم یک جهش بیش از سیزده برابر میکند که امام باقر میفرماید: « وَضَعَ اَللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ اَلْعِبَادِ» (الکافی/ ج 1/ ص 25) خدا دستِ امام زمان را بر سر انسانها قرار میدهد، عقلها کامل و درونها پاک میشود.
فسادستیزی از نکاتی است که در دولت کریمهی امام زمان تحقق پیدا میکند. قطعاً در این انقلاب هم همینطور بوده، دستِ خیلی از مفسدین کوتاه شد، با خیلی از مفسدین برخورد شد، از شروعِ انقلاب، آنهایی که فساد میکردند بالأخره به سزای اعمالشان رسیدند. بخشی، رها کردند این مملکت را. و اساساً خدا با مفسد، مخالف است؛ با کسی که فساد ایجاد میکند، مالش بشود فساد، با اموالشان ایجاد فساد میکردند و مراکز فساد درست میکردند. در همین شیراز، مرکزی را درست کرده بودند، حالا اسم نمیآورم روی منبر و همه چیز را هم نباید گفت، مرکز فسادِ رسمی و بهعنوان مثلاً یک سندِ افتخاری که حالا ما آزادی داریم. در تهران به همین نوع. و در جاهای دیگر هم به همین صورت.
از ویژگیهای دیگری که در دولت کریمهی امام زمان تحقق پیدا میکند، توسعهی آزادیهای مشروع است. آزادی مشروع؛ آنکه اسلام میگوید، آن که دین میگوید؛ باز جملهای را من از امام نقل کنم، مرحوم امام میفرمودند ما میخواهیم جامعهای ایجاد کنیم که مردم بتوانند در آن به حقوقشان برسند و کسی به آنان ستم نکند. بله حالا شاید یک کسی پای منبر هم بگوید آقا یک جایی هم حقِ ما را خوردهاند. حقِ شما را این آدم خورده نه نظام. یک خانمی آمد گفت من از اسلام زده شدهام چون شوهرم به من ظلم کرده. گفتم شوهرت یک لامسلمانی هست، چه ربطی به اسلام دارد؟!
اسلام به ذاتِ خود ندارد عیبی
هر عیب که هست در مسلمانیِ ماست
ما حسابِ بدرفتاریِ بعضی از مردم را پای نظام خرج نکنیم! من اگر بد عمل کردم، کارِ بدِ من را پایِ حساب اسلام هزینه نکنید. این بیانصافی است. لذا آزادیهای مشروع داده شد. شما الآن هم میبینید در همین فضای امروز، بالأخره خیلیها حرفهایشان را میزنند، گاهی اوقات در فضاهای مجازی، گاهی اوقات در سخنرانیهایشان، در رفتارهایشان، خودِ مقام معظم رهبری که من خیلی لذت بردم از بعضی از این ملاقاتهای خصوصیِ ایشان که الآن دارد پردهبرداری میشود، جوان آمده راحت دارد حرفش را با رهبرش میزند. آن زمان اصلاً کسی جرأت داشت به شاه کمتر حرف بزند یا مثلاً بدون القاب حرف بزند؟ یا اینطور آزادانه، اینها را واقعاً مسئولیتِ صدا و سیماست که نشان بدهند. زمانی که مقام معظم رهبری آمدند شیراز، یک جلسهای بود شانزده نفر از علماء استان خدمت ایشان بودند که اکثریت ایشان هم فوت کردهاند و به رحمتِ خدا رفتهاند. خدا رحمت کند آیت الله ملکحسینی، آیت الله حدائق، آیت الله ادیب، آیت الله زبرجد، آیت الله آقای سید محمدهاشم دستغیب، مرحوم آیت الله فلسفی، مرحوم آیت الله آقا سید محمدمهدی دستغیب، اینها جزء مرحومین آن جلسه هستند. ببینید آقایان، کجا را سراغ دارید که یک رهبر این قدر دغدغهمندِ جامعه باشد؟ بعد از ناهار، که خدا را شاهد میگیرم که سفرهی ناهاری که ایشان با اَعلامِ علماء استان داشت سفرهی ناهارِ ساده، یک دست غذا با یک ظرف دوغ و یک ظرف ماست، نه آن تجملات و تشریفات طاغوتی که در تاریخ نقل شده! در کمال سادگی. بعد هم ایشان صحبت کردند و گفتند آقایان من در این مدتی که در فارس هستم، یکی دو شب در ماشین نشستهام شیراز را گشتهام و شیراز را دیدهام. یک مقدار تذکراتی دادند در جلسه، که حکایت از بیداری و دردباوری و مردمداریِ ایشان میکرد. گفتند من خیابانهای شیراز را دیدهام و گشتهام، یک سری انتقادهایی هم داشتند که گفتند و آقایان هم تسلیم شدند و قبول کردند. شما یک رهبری دارید که دغدغهمند است! اگر آمده اینجا، آمده برای خدمت. وضعِ شهر را دارد گزارش میدهد؛ علمی. در این جریان پروژهی بینالحرمین، خدا رحمت آیت الله ایمانی یک جملهای گفت، ایشان هنوز امام جمعه نبود و امام جمعه آیت الله حائری بود، گفت آقا این بینالحرمین چنین و چنان، ایشان گفت آقا، شما باید زودتر از این فکر میبودید، چرا بعد از سه سال دارید این حرف را میزنید؟ امام قبل از وقوعِ واقعه تذکر میداد. یک رهبری بیدار، دغدغهمند، هشیار، دلسوز، مهربان، اینها همان بالأخره آزادیهای مشروعی که بحمدالله در همین نظام هم اتفاق افتاده و درعصر مهدویت هم واقع خواهد شد.
برقراری امنیت، عزیزان از نکاتی بود که الحمد الله از دستاوردهای این نظام است. شما امنیتی که امروز در این مملکت دارید، جای دیگر ندارید. هم امنیتِ جانی و هم امنیت اقتصادی. بگذارید روی منبر این را بگویم، یکی از دوستانِ ما، فرزندش در یکی از کشورهای اروپایی است. تابستانِ امسال، پسرِ ایشان از آلمان آمد شیراز برای مداوای دندانش. از آلمان آمده شیراز دندانهایش را مداوا کنند، عصبکشی کنند، ایمپلنت کنند و فلان کنند، من پسرِ این آقا را دیدم، گفتم آقا مگر آلمان دکتر نیست که شما آمدهای اینجا. گفت: آقا اینجا در ایران، هزینهها خیلی پایین است! ما آنجا هستیم میفهمیم چه خبر است! اینجا ما پای سفرهی آماده نشستهایم و قدر نمیدانیم.
این آقا یک ماه آمده بود شیراز فقط برای مداوا، و هر چه بیماری و درد و مشکل داشت، اینجا رفت دکتر و پزشک و دنبال درمان، و بعد هم برگشت.
ما از این مملکت خارج بشویم، عزت و آبروی اینجا را تازه میفهمیم. من سال 89 بود از طرف آیتالله العظمی مکارم رفتیم لبنان. یک جلسهای با بزرگانِ علماء در لبنان که متشکل از علماء اهل سنت و شیعه بودند. یک روز اینها جلسه گرفته بودند و این هیئتی هم که رفته بودند را دعوت کرده بودند. یکی از بزرگانِ علماء اهل سنت شروع کرد به صحبت کردن. این نقل قول من از این آقا دارم میکنم که خودم شنیدهام سال 89، 10 سال قبل. آن عالمِ سنّی لبنانی گفت. گفت: ما تا قبل از انقلاب اسلامی ایران (که این آقا، عرب بود و اهل لبنان بود)، گفت تا قبل از انقلاب اسلامی در ایران، پستترین شغلهای جامعه را به مسلمانها میدادند. در تشکیلات اداری، مثلاً در حدِ یک آبدارچی، نظافتچی، نگهبان؛ اینها شغلهایی بود که به مسلمانها میدادند. شغلهای اساسی و آبرومند و کلیدی و حساس، به مسیحیها و یهودیها سپرده میشد. گفت انقلاب اسلامی که شکل گرفت، به برکتِ انقلاب اسلامی، مسلمانها در لبنان، عزت و آبرو پیدا کردند. آن عالمِ سنی این را گفت! مدحِ این نظام را آن عالمِ سنّی 10 سال قبل عنوان میکرد. گفت ما الآن در لبنان، حساسترین و مهمترین جایگاههای اجرایی در لبنان را مسلمانها دارند و ما اینها را مدیون زحمات امام و انقلاب اسلامی ایران میدانیم. این یک عالمِ سنّی در لبنان بود. من خودم در آن جلسه بودم و این شخص نقل قول میکرد. عزتی که این انقلاب اساساً به مسلمانها داد، یعنی مسلمانهای دنیا را عزیز کرد و اصلاً نگاه دنیا نسبت به اسلام تغییر کرد. الآن ما در این انقلاب و در این مملکت و در این سرزمین هستیم، به کسانی که خارج از این مملکت هستند سؤال کنید، آنهایی که منصف هستند و خدا را در نظر میگیرند، بگویید آقا نظرتان و نظرِ دنیا نسبت به انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟
و یک نکتهی دیگر هم عرض کنم، از نکات ارزشمند در دوران عصر مهدویت، کارِ جهادی است. در زمانِ امام زمان، همه بصورت جهادی کار میکنند. انقلاب اسلامی زمینهساز حکومت امام زمان، این کار جهادی را در این مملکت شکل داد. شهداء آموختند که «جهادی» کار کنید. ما الحمد الله در بازار، در ادارات، بین مسئولین، انسانهای جهادگر و تلاشگر و ایثارگری که خدا را در نظر گرفتهاند و به برکت این انقلاب اسلامی نشان دادند که شایستگیِ منتظر بودن را در خودشان ایجاد کردهاند. شما سردار سلیمانی را ببینید؛ در آن وقتِ نیمهشبی که همه در استراحت بودیم، برای ایجاد امنیت در کشورهای اسلامی، نه امنیت در ایران، ایشان از یک کشور به یک کشورِ دیگر، و به شهادت میرسد. این کارِ جهادی است! این خستگیناپذیر کار کردن است، که الحمد الله این که قرآن هم میفرماید رمز نجات بشریت در آیهی 11 سورهی مبارکهی صف: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» اگر میخواهید از سختیها و زندگی مشقتبار و آخرتِ سخت و تلخ رهایی پیدا کنید، « تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ» (سوره صف/ آیه 10) راهش این است: « تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ»؛ هم ایمان بیاورید و هم مؤمنِ به خدا و پیغمبر باشید، هم تلاش کنید. حاجی، فقط نمازِ شبِ تنها، کار نمیکند! تلاش و جهادِ مالی و جهادِ جانی. با جانت، با بدنت! یک وقت پول اگر نداری، زبان که داری! این را من در یک جلسهای عرض کردم، اباالفضل العباس آموخت دستت را اگر گرفتهاند، زبان که در دهان داری! با زبانت جهاد کن. قمرِ بنیهاشم تا دست در بدن داشت، دشمن از پیشِ روی او فرار میکرد. دست راست او را میزنند: وَاللّه ِ إن قَطَعتُمُ يَميني، إنّي اُحامي أبَداً عَن ديني. دستِ چپ را میزنند: « يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ، وأبشِري بِرَحمَةِ الجَبّارِ» (المناقب لابن شهرآشوب: ج ٤ ص ١٠٨، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ٤٠) اباالفضل آموخت فقط برای من سینه نزن، اشک نمیخواهد بریزی، فرهنگِ اباالفضلی را پیاده کن... پول نداری؟ زبان که داری! با زبانت از خدا دفاع کن، با زبانت از دین دفاع کن. یک جایی که دارند مسخره میکنند دین را، ساکت نباش و خنده نکن که دندان آسیابیات هم پیدا بشود. دارند دین را مسخره میکنند خنده تحویل میدهی؟ میگویی ولشان کن؟ این مرامِ اباالفضلی بود؟! شهداء آموختند تا خون در بدن دارید، از دین دفاع کنید.
آقای حبیب ابن مظاهر و مسلم بن عوسجه، اینها همسن هم بودند و همتراز هم بودند و همدوره بودند. مسلم بن عوسجه زودتر شهید شد. تا به خاک افتاد، امام حسین با حبیب آمدند بالای سرش. حبیب آمد یک نگاه کرد دید مسلم نفسِ آخر است... و دیگر دارد تسلیم میشود. گفت آقای مسلم بن عوسجه، اگر نبودی که من هم دارم میآیم و من هم الآن به تو ملحق میشوم. اگر نبود اینکه من هم شهید میشوم، دلم میخواست بگویم اگر نصیحتی و وصیتی و نکتهای داری، به من بگو. تاریخ مینویسد، تا حبیب این را به مسلم بن عوسجه گفت، مسلم بن عوسجه نفسهای آخرش بود، آخرین حرکتی که از این پیرمردِ عاشورایی تاریخ نقل کرده این بود که میگویند دست راستش را بلند کرد و انگشت اشاره را برد سمتِ امام حسین. گفت: اُوصيكَ بِهذا الرَجُلُ، دست افتاد و مسلم شهید شد... یعنی چه؟ یعنی پدرها! پدربزرگها! نفسِ آخَر هم هستی، تا میتوانی از دین دفاع کن. دارد شهید میشود و دارد تسلیم میشود اما میگوید: « اُوصيكَ بِهذا الرَجُلُ»
این تحقق کارِ جهادی بود. الحمدالله در این مملکت، شما در همین ایام کرونا، چقدر کارهای جهادی اتفاق افتاد... آمارهایی که من میشنیدم، چندین میلیون بستههای معیشتی در طول این یک سال، در قسمتهای مختلف، ما دوستانمان در همین بنیاد و مؤسسه فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، هزاران بستهی معیشتی اینها آماده کردند و توزیع کردند، با همتِ مردم، با همین مردم! با همین پولهای مردم، با مجاهدتهای مردم. یک بندهی خدایی آمد یک دههزارتومانی به من داد، داشتند بستههای معیشتی آماده میکردند. گفت آقای حدائق، من خودم گرفتارم و محتاجم، اما دلم میخواهد در این کارِ خیر، سهیم و شریک باشم... این روحیهها کجا شکل گرفت؟ در انقلاب اسلامی. در مجاهدتهای امام. تبعیت از فرامین مقام معظم رهبری. نکتهی خوبی را آقای اسدی گفتند. سردار سلیمانی همینطوری شد سردار سلیمانی؟ خمرهی رنگرزی است؟ سردار سلیمانی تابعِ ولایت بود. از امام یاد گرفته بود. از مقام معظم رهبری آموخته بود. و دیدید که بارها و بارها قسمِ جلاله میخورد که والله والله واللهِ سعادتِ بشر در تبعیت از این رهبرِ فرزانه است. خب اینها نتایج تربیتِ این نظام است که قطعاً اینها زمینهساز انقلاب اسلامی میشود.
دیگر وقت گذشت، من یک مطلبی هم یادداشت کرده بودم از نکات در عصرِ دورانِ امام زمان، فراگیری اخلاق است. که الحمدالله این فضائل اخلاقی در انقلاب اسلامی شکل گرفت. من یک خاطرهی شیرینی را از همان قبل از تحقق انقلاب، زمستان 57 که خودم دیدم، باز بازگو کنم که از جلوههای اخلاق، هنوز انقلاب شکل نگرفته بود و مردم با امام و اهدافِ امام دورادور آشنا شده بودند و یک تحولی داشت در مملکت اتفاق میافتاد. از صحنههای اخلاقیِ خوبی که من خودم دیدم. منزلِ ابویِ ما پشتِ مسجد جامع عتیق بود؛ همین جایی که الآن شده بینالحرمین. خانهای در مسیر بینالحرمین بود که تخریب شد، منزلِ مرحومِ جدّ ما و مرحوم آیت الله والد بود. شاید خیلی از عزیزانی که سنّشان اقتضا میکند، منزلِ مرحوم آقای حاج شیخ را یادشان هست. خب میگفتند محلهی لب آب و پشت مسجد جامع. در زمستان 57، پالایشگاههای کشور، به حمایتِ از امام اعتصاب کردند. اعتصاب کردند و خب دیگر نفت عرضه نمیشد و گازها عمدتاً گازهای کپسولی بود و گاز لولهکشی نبود به این وضعیتِ امروز و عمدهی خانهها با گازهای کپسولی گرمایش آنها تأمین میشد، خب خانههای بافت قدیم هم که الآن هم در آن قسمتها گاز لولهکشی خیلی از خانهها ندارند، چون شرایط ندارند. خب عمدهی خانهها با نفت و کپسولهای گاز بود. این خاطرهی زیبا را من یادم نمیرود. نفت کم شد. زمستان بود. من میدیدم شبها که میشد، اگر کسی چراغ علاءالدینش را نفت کرده بود که برای آن شب خودش سوخت داشت، باقیماندهی این ظرفِ نفتی را و این دبهی نفتی را میگرفت دست و درِ خانهها میگشت، در میزد: آقا ما امشب به این نفت نیازی نداریم، اگر شما نفت ندارید بگیرید استفاده کنید. این را من خودم دیدم! کپسولِ گاز را، طرف پخت خانهاش را انجام میداد و دیگر برای غذا پختن نیازی نداشت، کپسول را باز میکرد و این سیلندر سنگین کپسول را میگذاشت روی شانهاش و میآمد درِ خانهها در میزد و میگفت ما امشب به این گاز احتیاجی نداریم شما گاز نمیخواهید؟...
اینها کجا پیش آمد؟؟ مردم چطور شد که یکدفعه متحول شدند؟؟ و مردم، هشدار! حواسمان باشد یکدفعه پسرفت نکنیم! امام، ما را به سمت سعادت هدایت و راهنمایی کرد. رهبری، دارند مدیریت میکنند. مسئولیتِ ما در این نظام اسلامی، خیلی مسئولیتِ سنگینی است. در روز عرفه، یکی از شکرگزاریهای امام حسین این است که خدایا شکر میکنم که در دولتِ حکومتِ کفر نیستم و در دولتِ اسلامی دارم زندگی میکنم. دولتِ اسلامی، امانت است. حکومت اسلامی، جامعهی اسلامی، خب این تحول عظیمِ اخلاقی دیده شد. افرادی که خب در آن فرهنگِ غربی با آن ساختارها و با آن نگاهها، من خیلیها را سراغ داشتم که اصلاً در مسیرِ دین نبودند و برگشتند و آمدند و رو به اسلام و انقلاب و خدماتِ شایسته از اینها شکل گرفت. این از برکات انقلاب اسلامی بود که زمینهساز حکومتِ جهانیِ امام زمان قطعاً خواهد شد و در دولتِ امام عصر هم این تحقق اخلاق، به شکل حقیقی و واقعی، خودش را نشان خواهد داد. حالا این فراگیریِ اخلاق، اینجا بماند. این حدیث را بگذار تا وقتِ دگر، که خودِ این فراگیری اخلاق و تحولی که انقلاب در جامعهی اسلامی ما ایجاد کرد، من پانزده مطلب را از مرحوم امام یادداشت کرده بودم از ثمرات اخلاق، به واسطهی انقلاب اسلامی در جامعهی ما، این دیگر بماند که بیش از این خستهتان نکنیم.
پروردگارا، به عظمت این ایام، ایام تحتالشعاع نامِ صدیقهی طاهره، زهرای مرضیه است، بزرگبانوی نظام خلقت. از عزیزان پایگاه مقاومت هم تشکر میکنیم و در آذینبستن و آراستگی فضای مسجد جزاکم الله خیراً، جایگاه مقاومت! بالأخره کارِ خوب را باید تشکر کرد. ما متأسفانه کارهای خوب را طلبکارانه نگاه میکنیم و کارهای بد را تذکر میدهیم. و از شماها که حوصله به خرج دادید و مستمع بودید، هنر در شماهاست که مستمع، صاحبسخن را بر سر ذوق آورد یا بر سرِ نطق آورد.
پروردگارا! به عظمت زهرای مرضیه، بر مجد و عظمت و عزت این مملکت، این نظام، این ملت، و ولایت، روزافزون بیفزای.
والدین و ذویالحقوق ما را مشمول رحمت و مغفرتت قرار بده.