DSC03001

سخنرانی استاد حدائق در دهه سوم صفر

مسجدالنبی(ص) - شیراز

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأسحَارِ»[1] صدق الله العلی العظیم

یکی از صفات ارزشمند اولیای الهی، رُسل، ائمه‌ی معصومین و کسانی که ادامه‌دهنده‌ی راهِ انبیا و اولیا هستند، صفت ارزشمند شب‌زنده‌داری و سحرخیزی است. در روایات هم داریم که از ویژگی‌های یاران امام زمان سحرخیزی است. حافظ هم می‌گوید:

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند

قرآن در موارد فراوانی این صفت  ارزشمند سحرخیری و شب‌زنده‌داری را خطاب به پیامبر تذکر داده و توصیه نموده است. ضمن اینکه من این نکته را هم اشاره کنم که اصل نماز شب که یکی از برنامه‌های سحرخیزی است، همچنین تلاوت قرآن، تدبر و تفکر از برنامه‌هایی است که طرف می‌تواند از سحر با خود داشته باشد. چند سال از عمرت گذشته، نصف شب بلند شو یک ده دقیقه‌ای فکر کن و ببین چگونه گذشت. خدا رازی است یا شیطان، خدمت کردیم یا خیانت؟ یک وقتی از شب را فکر کنیم، پول از کجا در می‌آوریم، پول‌ها را کجا خرج می‌کنیم، زندگی به چه قیمتی؟ اینکه رسول الله فرمود یک سال فکر کردن از یک سال عبادت ارزشش بیشتر است، یعنی یک جهشی می‌دهد یک ساعت فکر کردن که گاهی نمی‌تواند اینکار را بکند! این‌ها جزء برنامه‌های سحرخیزی است، در رأس برنامه‌های سحرخیزی، نماز شب یکی از برنامه‌های تاکید شده است.

خوب این عنوان شب‌زنده‌داری را ما در اصحاب امام حسین هم می‌بینیم. راوی می‌گوید در شب عاشورا «لهم دوی کدوی النحل»[2] این خیمه‌های اصحاب و بنی‌هاشم، خیمه‌ی سیدالشهدا و بانوان مثل کندوی زنبور عسل صدای زمزمه و مناجات ازش برخواسته بود. آخرین شب زندگی یاران سیدالشهداست و خود حضرت فرمود خدایا تو می‌دانی که «أنِّی اُحب الصلاة»[3] منِ حسین نماز را دوست می‌دارم قرآن خواندن را دوست می‌دارم، دعا و استغفار را دوست می‌‌دارم، این‌ها جزء برنامه‌های شب است، یکی از این برنامه‌ها نماز شب است. تلاوت قرآن، دعا کردن، استغفار کردن، این‌ها جزء برنامه‌های سحرخیزان است.

در این آیه‌ی 17 سوره مبارکه آل‌عمران خداوند پنج ویژگی را از ویژگی‌های انسان‌های باتقوا یاد می‌کند. اصلا یکی از نشانه‌های باتقوا سحرخیزی است. آدم باتقوا شب‌زنده‌دار است. قرآن این را می‌فرماید. در دو آیه قبل از این خداوند تقوا را مطرح می‌کند که متقی باشید، اینکه متقی چه کسانی هستند، در آیه 17 خداوند تصریحا پنج دسته را ذکر می‌کند.

اول «الصَّابِرِينَ»[4]، انسان‌های باتقوا انسان‌های صبورند. بحث صبر خدمت عزیزان گذشت که یکی از ویژگی‌های منتظران امام زمان و ویژگی اصحاب الحسین صفت صبر بود که عرض کردیم در سه جا هم باید صبر کرد: صبر در برابر مصیبت، صبر در برابر طاعت و صبر در برابر معصیت. آدم باتقوا این سه جا باید صبر کند. مصائبی که می‌رسد، در برابر واجبات و طاعات، در برابر گناه و نافرمانی خدا. لذا بعضی‌ها را می‌بینید در طاعت صبر ندارند حوصله روزه ندارد حوصله نماز ندارد. بعضی‌ها نماز خوب می‌خوانند پول خوب خرج نمی‌کنند، واجب مالی‌اش را نمی‌پردازد. بعضی‌ها را می‌بینید در این‌ها موفقند در برابر گناه ضعیفند. این خوبی‌ها را دارد اما از آنطرف گناه هم از او سر می‌زند. حالا راهکارهای مقاومت در برابر گناه، مصائب و تقویت در انجام طاعات هم از نگاه امیرالمومنین بحثش گذشت، علل و عواملی که می‌تواند انسان را کمک کند و بحثش گذشت و تمام شد. اما در این آیه خدا نشانه‌ی اول متقین را می‌فرماید «الصَّابِرِينَ»[5] اول صبوری و شکیبایی.

دوم «وَالصَّادِقِينَ»[6] ، انسان‌های باتقوا انسان‌های صادق و راستگویی هستند. آن کسی که مردم را می‌گذارد سرکار دروغ می‌گوید من باتقوا هستم. به شعار نیست، به عمل کار برآید، به سخندانی نیست! روایت داریم حق بگویید ولو به ضررتان باشد «قل الحق ولو علی نفسک»[7] من این را در یک مجلسی عرض کردم یک آقایی آمد گفت آقای حدائق ما برای شهرستان می‌خواستیم برنج تهیه کنیم برای هیئت. گفت رفتم در یکی از خیابان‌های شیراز یک مغازه برنج‌فروشی بود، وارد شدم قیمت گرفتم گفت این قیمت این قیمت این قیمت. گفتم حاج آقا بهتر از این برنج هست و آیا شما دارید؟ گفت بهتر از این هست ولی من ندارم. گفتم چه کسی دارد؟ گفت از مغازه ما برو بیرون ‌دست چپ صد متر پایین‌تر یک مغازه‌ای است برنج بهتر از من هم او دارد. این راستگویی است! شما فکر می‌کنید اگر یک کسی را راهنمایی به درستی کردید خدا زیر بار منت صداقت شما می‌ماند، خدا جوابت را نمی‌دهد! گفت من رفتم دیدم دقیق هم گفت، صد متر پایین‌تر مغازه‌ای بود قیمت گرفتم دیدم برنجش بهتر است ولی گرانتر، گفت بعد رفتم در فکر گفتم آقا این برنج را برای مجلس امام حسین می‌خواهم و این آدم آدمِ خوبی است. اینکار کار خداست، خدا دل‌ها را تغییر می‌دهد، مقلِّب القلوب و الاحوال اوست. تو خوب بندگی کن خدا خدایی می‌کند. این آقا برمی‌گردد به مغازه‌ی این طرف، گفت آقا معذرت می‌خواهم من می‌خواهم از شما برنج بخرم، گفت مگر برنج بهتر از ما نداشت؟ گفت چرا داشت، شما راست گفتی، اما من به دلم افتاده برنج را از شما بخرم، گرچه این برنج کمی ضعیف‌تر از آن برنج است، اما چون تو راستگو هستی خرید از تو برکتش برای هیئت بیشتر است. شما غذای سالم می‌خری نه گران، غذای سالم آن است که همان فروشنده‌ای که دارد می‌فروشند اخلاص و ایمان دارد. گفت از ما چند تن برنج خرید، گفت حاج آقا من به پاس این راستگویی‌ات می‌خواهم بروم شهرستان شما را معرفی کنم، از این برنج‌ها باز تهیه کنید چند تا هیئت دیگر هم برنج می‌خواهند این‌ها بیایند از شما بگیرند، بخاطر یک حقیقت‌گویی 14 یا 15 تن برنج از او خریدند!

بنازم خداوند پیروز را، پریروز و دیروز و امروز را

این کار خداست. یک بنده خدایی امروز در هیئت صبح مهدیه گفت حاج آقا شما می‌گویی صداقت داشته باشید راستگویی کنید انصاف بخرج بدهید. گفت ما یکی را می‌شناسیم انصاف بخرج داد ورشکست شد. گفت اولا اعتقادم این است که بعید است کسی خالصاً و مخلصاً لله کار بکند و خدا جوابش را ندهد، یک جایی کارمان می‌لنگد، یک جای کار ضعف داریم و اگر هم اخلاص واقعی طرف داشته، گفتم یک مشکل جامعه ما این است که جامعه را همه باید بسازند، یک نفر کار کرد بقیه کار نکردند کار زمین می‌ماند، این فرش را می‌بینید، می‌خواهید بلندش کنید باید چهارگوشه‌اش را بگیرید، یک نفر یک گوشه را بلند کند و بقیه رها کند فرش بلند نمی‌شود. ما مشکلمان امروز در جامعه این است که بعضی‌ها در اقلیت کارشان را دارند خوب انجام می‌دهند اکثریت کارشان را خوب انجام نمی‌دهند که در اینصورت کار سامان پیدا نمی‌کند. اگر اقلیت حق گفت و اکثریت غالب سکوت کرد می‌شود کربلا و عاشورا. حسین‌بن علی که در اقلیت است به مسلخ کشانده می‌شود و سرش بالای نی می‌رود چون اکثریت جامعه به وظیفه عمل نکردند. ما در امر به معروف‌هایمان همینطوریم در نهی از منکرهایمان همینطوریم در مسائل اقتصادیمان همینطوریم، می‌بینید در مجموع کسانی که در عرصه اقتصادی هستند یک اقلیتی دارند با صداقت و تقوا و درستی و خداترسی کار می‌کنند، یک اکثریتی با تقلبی تدلیس و بی‌انصافی دارند کار پیش می‌برند و لذا می‌بینید کار پیش نمی‌رود. قرآن می‌فرماید «وَالصَّادِقِينَ»[8] انسان‌های باتقوا انسان‌های صادق و راستگویی هستند.

سوم از نشانه‌های انسان‌های باتقوا «وَالْقَانِتِينَ»[9] است، یعنی این‌ها انسان‌های فرمانبرداران شایسته‌ای هستند که اشاره به خضوع و فروتنی در انجام دستورات الهی دارد. انسان باتقوا در برابر امر خدا خاضع است، قانت است، متواضع است و چون و چرا نمی‌کند، وقتی که می‌خواهد واجبش را ادا کند نمی‌گوید چرا، در کار خدا هی استدلال نمی‌‌خواهد که چرا اینطور گفت چرا آنطور گفت، قانت است و از غرور و خودبرتر بینی دور است. آدم باتقوا هیچ وقت مغرور نمی‌شود، هیچ وقت خودش را برتر از دیگران نمی‌بیند، این حس خودبرتر بینی در انسان باتقوا نیست. خدا نخواسته اگر این حالت به ما دست دارد، احساس کردیم که از این آقا بهتریم، بدانیم که از تقوا داریم دور می‌شویم. امام رضایی که شهادت حضرت و پایان ماه صفر را در پیش داریم، امام می‌فرماید از نشانه‌های انسان‌های مومن این است که «لایری احداً الا قال هو خیرٌ منی»[10] امام رضا می‌فرماید انسان‌های مومن راستین هر کسی را می‌بینند می‌گویند از من بهتر است. آیا شما اینجوری هستی؟ می‌توانی یک جوری روی خودت کار کنی که در شب، روز ،در خیابان، در کوچه، هر جایی کسی را دیدی بگویی این از من بهتر است. ‌این حالت حالتِ بندگان خوب خدسات. بعد امام یک توضیحی می‌دهد، می‌فرماید مردمی که شما می‌بینید از دو حال خارج نیستند: یا ظاهر آنها از نظر ایمانی از شما بهتر است، بگویید خدایا ما را هم مثل این‌ها کن، ظاهرش آدم ظاهر الصلاحی است، آدم متدینی است، مسلمان خوبی است، بگوییم خدایا ما هم مثل این‌ها بشویم. یا ظاهرش از نظر ایمان ضعیف است. خواهر من درست است این خانم حجاب را رعایت نکرده است ولی نگو من بهتر هستم. آقای محترم این جوان زلف گذاشته مثل خانم‌ها تا کمرش، زیر ابرویش را هم برداشته، حاجیِ مسجدی نگو من بهترم، ببین امام رضا چه می‌فرماید، حضرت می‌فرماید آنهایی که ظاهرشان از شما ضعیف‌تر است، خودتان را اینگونه قانع کنید: بگویید شاید این شرش ظاهری است و آلودگی‌اش همین ظاهرش است اما یک خیر باطنی در آن است که آن خیر باطنی شر ظاهرش را درست می‌کند و من که خیرم ظاهری است شاید یک شر باطنی داشته باشم که این شر باطنم بزند خیرِ ظاهرم را تباه کند.

چهارم «وَالْمُنْفِقِينَ»[11]، قرآن می‌فرماید انسان‌های باتقوا اهل انفاقند، این‌ها دستِ دهنده دارند، خدا بهشان داده و از اینکه خدا بهشان داده انفاق می‌کنند به نسبت توانایی‌شان. البته انتظارات فرق می‌کند مثلا خدا از یک کارمند و یک تاجر میلیاردر انتظاراتش فرق می‌کند. آقایان من برای دانشگاه مهدویت یک انفاقی گرفتم از یک پسربچه‌ای، همیشه می‌گویم خدایا این را امام زمان چکار می‌کند! در آن اوج بی‌پولی که دوستان مشکل داشتند در همین ساختمان دانشگاه مهدویت که صبح‌های جمعه هم دعای ندبه و سخنرانی برقرار است، یک روز در مسجد الرسول، یکی از مهندسین پروژه گفت آقای حدائق پروژه دارد تعطیل می‌شود، ما یک پارت آهن می‌خواهیم بخریم و صد و سی میلیون تومان کم داریم، اگر صد و سی میلیون رسید و ما آهن را بخریم کار تعطیل نمی‌شود و پیش می‌رود، اگر نخریدیم کار متوقف می‌شود و آن طرف کار هم آهن قیمتش افزایش پیدا می‌کندو کار متوقف می‌شود، اسفند ماه بود، گفت شما اگر بتوانید یک بانیان خیری پیدا کنید که این آهن را بخریم و کار امام زمان تعطیل نشود. من به آقای مهندس گفتم یک روز به من مهلت بدهید. ظهر رفتم مسجد، نماز ظهر را خواندم بین دو نماز ایستادم گفتم مردم خدا را شاکرم و سپاس‌گذار که تاکنون برای زندگی شخصی‌ام از احدی قرض نگرفتم و کمک نگرفتم. به کسی بگویم به ما قرض بده! به برکت سیدالشهدا و اهل‌البیت و خادمی در این خانه نگذاشتند که ما رو بیندازیم به خلق خدا، گفتم اما امروز می‌خواهم دست تقاضا و قرض دراز کنم سمت شما برای امام زمان و افتخار هم می‌کنم به قرض گرفتن برای حضرت. گفتم آقا اینکار دارد تعطیل می‌شود، آقایان این مقدار کم دارند اگر کسی پیدا شود قرض دهد من ضامنم شش ماهه من پس می‌دهم، شما کاری هم نداشته باشید طرفتان کیست، من شش ماهه تعهد می‌کنم پس دهم. صحبت تمام شد و نشستم که آماده شویم برای نماز عصر، دیدم یک پسر هفته ساله‌ی اول ابتدایی آمد سر سجاده، مردم بترسید که عقب بمانیم از این‌ها! انتظار نداشته باشیم امام زمان پاداشی که به این بچه می‌دهد به من هم بدهد. حالا بشنوید!

این بچه هفت ساله آمد سر جانماز من، دیدم یک اسکناس هزار تومانی دستش است، اشک در چشم‌های او حلقه زده بود، بغض راه سخن گفتن را بر او بسته بود، با حالت بغض و چشم اشک‌آلود گفت آقای حدائق این هزار تومان پس‌انداز روزانه‌ی من است، شما این پول را برای ساختمان امام زمان قبول می‌کنید؟ من چقدر خواسته بودم از مردم؟ صد و سی میلیون، این پسربچه هفت ساله هزار تومان آورده بود! با یک شرمندگی! بعضی‌ها بچه هستند ولی بزرگند. قطعا امام زمان این‌ها را می‌بیند، یک بچه همه‌ی پس‌اندازش هزار تومان است، آن هم با شرمندگی نه طلبکاری! یک وقتی من می‌خواهم یک کمکی کنم می‌گویم آقا این را هم کمک کردم، بگیرید، با یک حالت طلبکاری می‌گوییم؛ ولی او با یک حالت خجالت و شرمندگی آورد، من هزار تومانش را گرفتم پولش را بوسیدم، صورتش را هم بوسیدم، بلند شدم ایستادم. اصلا من اعتقادم این است که کار حضرت بود، گفتم مردم این پسربچه را دیدید این هفت سالش است، این کل دارایی‌اش هزار تومان بود یک جا آورد، قیامت انتظار نداشته باشید امام زمان معامله‌ای که با این می‌کند با ما هم بکند، آقا می‌فرماید چقدر به شما دادیم و شما چکار کردید؟ این همه موجودی‌اش هزار تومان بود و داد با حالت شرمندگی و خجالت، ما گاهی آن تکلیف واجب خودمان را هم انجام نمی‌دهیم، اینکه تازه کار مستحبی بود نه واجب! آقایان من این را گفتم به مردم، اصلا مثل اینکه کار خدا بود و حضرت این بچه را فرستاده بود که این بچه اینکار را بکند و در همان مجلسی که برای نمازگزاران صحبت کردم و آنها ساکت بودند، اینکار پسربچه آنها را آورد سرخط، صد و شصت میلیون تومان جمع شد، به غیرتشان برخورد، به جوش آمدند، بابا در خانه‌ی خداست و خدا این‌ها را می‌بیند، پول به تو دادند داری چکار می‌کنی!  «وَالْمُنْفِقِينَ»[12] ‌آدم باتقوا باید اهل انفاق باشد، این‌ها را با خودتان نیاوردید که با خودتان ببرید، یک دوره‌ای دارید فعلا دست شما و بعد هم ازتان می‌گیرند. امیرالمومنین می‌فرماید برای اموال شما دو اتفاق می‌افتد، یا ورثه می‌برد یا حوادث از دست شما می‌برد.

من عرض کردم دو روز پیش زندان عادل‌آباد، خداشاهد است خجالت کشیدم بعضی‌ها را دیدم در لای زندانی‌ها نشسته بودند که پای منبر هم این‌ها را دیده بودم. پای منبر هستی؟ با یک اتفاق می‌روی عادل‌آباد، آبستن حوادث است آینده، من داشتم صحبت می‌کردم جمعیت زیادی نشسته بودند در آن سالن، آدم‌های محترمی که سرشان را انداخته بودند پایین، ما هم خجالت کشیدیم، این‌ها را در لباس زندان رویت کردیم. مردم تا دستتان باز است رحمت الهی بر شما جاری و ساری است، بستید می‌بندند بر شما! آمد با تقوا اهل انفاق است، خدا به او داده و می‌گوید ما خداست مال ما نیست، می‌گویند آقا خمس مالت را بده، می‌گوید پول زحمت‌کشی است! چخبر است؟ غرور گرفته تو را؟ چه زحمتی! تمام وجودت را خدا خلق کرده، کبد قلب کلیه دست پا، توفیقات از او، رزق از او، صفر تا بی‌نهایتت از او، خدا می‌فرماید بهت دادم با سرمایه‌ی من جمع کردی، بی‌انصاف یک پنجم آنرا برگردان، تازه زیر بار هم نمی‌رویم.

آقا کمی در ارحامت رسیدگی کن، می‌گوید بمن چه آنها هم بروند کار کنند در بیاورند، به تو دادند ببینند لایقی قابلی به وظیفه‌ات عمل می‌کنی، در آن آشفته بازار غافل نشوید از حال دیگران. در این کرونا بعضی‌ها عاقبت خوبی برای خودشان رقم زدند، بعضی‌ها حیات طیبه را رقم زدند و بعضی‌ها بد امتحانی پس دادند در این آزمون.

پنجم «وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأسحَارِ»[13]، ویژگی پنجم انسان‌های باتقوا این است که اهل استغفار در وقت سحر هستند.

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از یُمن دعای شب و وِرد سحری بود

این استغفار در وقت سحر را خدا می‌فرماید از نشانه‌های انسان‌های باتقواست. من چند نکته را در این آیه شریفه اشاره کنم و یکی دو حدیث تقدیم کنم.

نکته اول: خداوند هم رسیدگی به خلق و هم عبادت خالق را در کنار هم نام می‌برد، مستغفِر بالاسحار باش، منفِق باش؛ یعنی هم انفاق کن و مردم یادت نرود، هم خدا را فراموش نکن. این‌ها در کنار یکدیگر، لذا متقی باید جامع تمام کمالات باشد، کمالات صبوری و شکیبایی در برابر همه‌ی عناوین هستند. کمالات، قانت بودن و مطیع و فرمانبردار بودن و متکبر نبودن، کمالات یعنی انفاق کردن، کمالات یعنی استغفار در وقت سحر، کمالات یعنی صادق بودن و راستگو بودن. این پنج ویژگی از کمالاتی است که انسان باتقوا همه‌ی این‌ها را دارد.

نکته دیگر: از ویژگی‌های انسان‌های باتقوا این است: انفاق، انفاق از همان چیزهایی که خدا به شما انفاق کرده، از همان کم، قرآن می‌فرماید نشانه‌ی بندگان خوب خداوند و محسنین این است «يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ»[14] ‌سرَّاء یعنی در فراخ‌دستی، ضراء یعنی در تنگدستی. آدمِ محسِن حتی تهی‌دستش هم انفاق می‌کند، بعضی‌ها فکر می‌کنند انفاق کردن فقط کار پولدارها هست، قرآن می‌فرماید فقرا هم باید انفاق کنند، فقرا به اندازه‌ی خودشان، به اندازه‌ی ظرفیتش و به اندازه‌ی توانایی‌اش انفاق کنند. آن ثروتمند هم به اندازه‌ی ثروتش، آن دارا به اندازه‌ای که خدا به او داده و آن ندار به اندازه‌ی خودش «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[15] ‌نیکوکاران اینطوری هستند، لذا این نکته را هم باز اشاره کنم که انفاق روحیه‌ی سخاوت می‌خواهد نه پول زیاد، بعضی‌ها فکر می‌کنند هر کسی سخاوتمند است منفِق است، سخاوتمندان مُنفِقند، دیدید گاهی اوقات بعضی از تهیدستان شرمنده می‌کنند اغنیا را. دستش خالی است، با همان دست خالی می‌بینید قدم برمی‌دارد در همان حداقل خودش، تلاش می‌کند کوشش می‌کند نسبت به رفع مشکلات دیگران. اسوه‌ی این‌ها امیرالمومنین است. در سوره انسان است که این خانواده، امیرالمومنین زهرای مرضیه و حسنین وقت افطار نان خالی داشتند «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»[16] ‌موقع افطار، شب اول مسکین، شب دوم یتیم و شب سوم اسیر آمد، سه شب هنگام افطار نیازمند مراجعه کرد و این‌ها افطاری‌شان را دادند. یک وقتی این‌ها ما خدمت آیت الله العظمی مکارم بودیم، ایشان فرمودند مبتکر آب درمانی خود ائمه بودند، سه شب این‌ها با افطار کردند و با آب گذراندند که روز سوم وقتی پیغمبر آمدند و جریان را دیدند و مشاهده کردند که بچه‌های زرد شدند که رسول الله دعا کردند و این آیات نازل شدند «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[17] ‌این‌ها اطعامشان برای خداست. حالا گاهی اوقات خدا داده طرف هم داده و ندار نیست، ولی روح سخاوت ندارد، اصلا روحیه‌ی سخاوت ندارد، از خدا بخواهید روح سخاوتمندی را به شما عنایت کند.

خوب این آیه‌ای که از سوره مبارکه آل‌عمران تقدیم شد که اساسا از ويژگی‌های خوب بندگان خدا سحرخیزی است. یکی از برنامه‌‌های سحرخیزی نمازشب است که حالا آیه‌ی شریفه‌اش را انشاءالله هفته‌ی آینده به شرط حیات خواهیم خواند. سوره اسراء آیه 79 که خدا به پیغمبر تکلیف می‌کند نسبت به خواندن نماز شب «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا»[18]‌ یکی از برنامه‌های شب‌زنده‌داری نماز شب است.

من دو سه حدیث را در فضیلت شب‌زنده‌داری و سحرخیزی خدمت عزیزان تقدیم کنم. حدیث اول: «ما زال جبرئیل یوصینی بقیام اللیل»[19] پیامبر می‌فرماید جبرئیل آنقدر پیوسته من را سفارش به شب‌زنده‌داری کرد...؛ بخشی از شب را انسان بیدار بماند سحرخیزی کند، با خدا راز ونیاز کند، اینقدر پیغمبر می‌فرماید جبرئیل به این مسئله توصیه کرد که حتی «ظننتُ انَّ خیار امتی لن‌تناموا»[20] پیامبر می‌فرماید اینقدر جبرئیل سفارش کرد که من تصورم این شد که بندگان خوب ما و خوبان امت من شب را نمی‌خوابند نگر قسمت کمی از شب. یعنی اینقدر جبرئیل به سحرخیزی و شب‌زنده‌داری سفارش کرد که حضرت فرمود من گمانم بر این شد که «انَّ خیار امتی لن‌تناموا»[21] خوبان امت من شب را نمی‌خوابند مگر بخش کوتاهی از شب. این حدیث اول در فضیلت شب‌زنده‌داری و سحرخیزی.

آقا امام صادق می‌فرماید یکی از سفارش‌هایی که پیغمبر به امیرالمومنین فرمود این بود «یا علی علیک بصلاة اللیل»[22] علی بر تو باد خواندن نماز شب «و یُکرِّرُها أربعا» امام صادق می‌فرماید چهار مرتبه پیغمبر این را تکرار کرد، «علیک بصلاة اللیل علیک بصلاة اللیل علیک بصلاة اللیل»[23] عرض کردم یکی از برنامه‌های وقت شب نماز شب است، یک برنامه‌اش استغفار در سحر است.

این حدیث را هم از امیرالمومنین عرض کنم و عرائض را جمع‌بندی کنم، این حدیث حدیث عجیبی است، یکی از فرمایشات امیرالمومنین است. می‌خواهید تخلُّق و اتصاف پیدا کنید به صفات اهلبیت، در این حدیث امیرالمومنین می‌فرماید «أُمِرنا» ما خاندانی هستیم که به سه کار امر شدیم، شیعه‌ی علی انجام بده، شعار نده. ما ادعا می‌کنیم شیعه هستیم ولی اینجاها عقب می‌رویم. امیرالمومنین فرمود «إنا اهلُبیتٍ اُمرنا»[24]  مامور شدیم به این سه کار:

اول، «أن نُطعِم الطعام»[25] ما خاندانی هستیم که مامور شدیم به اطعام طعام، اطعام طعام یعنی غذای پخته شده نه غذای سه شب در یخچال مانده. غذایی که پختی و خودت می‌خواهی بخوری یک بخشش را هم بده به فقیر. طعام یعنی غذای پخته شده، حالا یک وقتی انسان شرایطش را ندارد، توانایی‌اش را ندارد، امکاناتش را ندارد خوب موادش را می‌دهد. حالا اگر کسی توفیق دارد که بتواند طعام طبخ کند سیره‌ی اولیا اطعام طعام است. حضرت می‌فرماید ما خاندانی هستیم که ماموریم به اطعام طعام، خود این اطعام طعام خیلی موضوعیت دارد. یکی از علت‌هایی که باعث شد خدا به فرعون فرصت بدهد همین اطعام طعام بود. فرعون آدم دیکتاتوری بود آدم جنایتکاری بود، آدم جنایت‌پیشه‌ای بود، اما خدا به حضرت موسی فرمود یکی از علت‌هایی که ما به فرعون مهلت دادیم این بود که فرعون اهل اطعام طعام است، ما دنیایش را آباد کردیم که در آخرت چیزی از ما طلب نداشته باشد. فرعون با همه‌ی بدی‌هایش سفره دادن را دوست می‌داشت طعام رسانی را دوست می‌داشت. خوشا به حال آنهایی که تحت عنوان مناسبت‌های دینی، مراسم دینی و اعیاد و وفیات و بنام امام حسین و امیرالمومنین در طول سال اطعام طعام دارند، این یک توفیق بزرگی است. حالا نگویید ما اینقدر نداریم که صد نفر را طعام بدهیم، ای مومن غذا بپز و چهار نفر را در فامیلت غذا بده، چهار نفر! طعام بپز بده به مادرت بده به پدر پیرت، طعام بپز بده به برادرت بده به خواهرت، نمی‌خواهد دیگی را بار بگذاری برای دویست نفر، همان امکانات حداقلی را که دارید از این توفیق عقب نمانید. حضرت فرمود ما مامور به اطعام طعام هستیم.

دوم حضرت فرمود «و نؤدِّی فی النائبة»[26] ما خاندانی هستیم که مامور شدیم در گرفتاری‌ها به کردم کمک کنیم، ائمه در گرفتاری‌ها به داد مردم می‌رسند، در سختی‌ها کمک می‌کردند، آن کسی که گرفتار نیست مشکلی ندارد، امام صادق می‌فرماید یکی از ویژگی‌های دوستان خوب این است «لایسلبک عند النکبات» رفیق خوب رفیقی است که در گرفتاری رهایت نکند. وقتی گرفتار نیستی وقتی مریض نیستی وقتی مشکل نداری نیازی هم به دیگران نداری. وقتی گرفتار شدی چه کسانی کمکت می‌کنند، وقتی در تخت بیماری افتادی چه کسی به کمکت می‌آید؟ وقتی دارند می‌برندت زندان چه کسی کمکت می‌کند؟ رفیق خوب این است. ائمه فرمودند ما ماموریم به اینکه به مردم در گرفتاری‌ها کمک کنیم، دوم.

سوم «و نُصلِّی إذا نام الناس»[27] ما خاندانی هستیم که مامور هستیم نماز بخوانیم زمانی که مردم در خوابند، عبادت خدا کنیم در آن وقتی که افراد خفته‌اند و بیدار دلان بیدارند. و لذا نوع کسانی هم که به جاهایی هم رسیدند خارج از مقام معصومین، این‌ها حواله را نیمه‌شب گرفتند.

من یک خاطره‌ای را از آیت الله والد تعریف کنم از مرحوم جدمان و عرائض را تمام کنم. مرحوم ابوی ما می‌گفتند مرحوم آیت الله شیخ ابوالحسن حدائق رضوان الله علیه، یکی دو سال آخر عمرشان که دیگر خیلی ضعیف شده بودند و مسجد هم نمی‌رفتند در خانه بودند و یک چهار پنج نفری می‌آمدند پشت سر ایشان نماز می‌خواندند، حاج آقا می‌گفتند این یکی دو سال آخر که ایشان دیگر ضعف داشتند و از خانه بیرون نمی‌رفتند نماز شب دوبار می‌خواندند! ببین هر چه پیرتر می‌شوی مومن‌تری یا نعوذ بالله فاسق‌تر! داریم از نشانه‌های بدیُمنی و نحوست این است که انسان سنش برود بالا و ایمانش بیاید پایین! بگوییم آقا در جوانی اهل مسجد بودیم و حالا مسجد را مسخره کنیم! دوره‌ی جوانی‌اش یک آدم خوبی بود و الان شده مخرِّب دین! پناه بر خدا! نشانه‌ی خوبی این است که هر چه به رفتن نزدیکتر شوی جدی‌تر شوی، محکمتر شوی، راسخ‌تر شوی.

حاج آقا می‌گفتند من می‌دیدم شب‌ها پدرم بعد از شام که می‌خواستند بخوابند وضو می‌گرفتند و این هشت رکعت نافله شب را می‌خواندند و می‌خوابیدند، بعد صبح که می‌خواستم بروم برای نماز جماعت در مسجد علمدار می‌دیدم حاج شیخ روی سجاده ایستادند و تسبیح دستشان است و العفو العفو العفو. گفتند یک روز از ایشان پرسیدم گفتم آقا شما مثل اینکه این شب‌ها دوبار نماز شب می‌خوانید، یکی قبل از خواب و یکی سحر! گفت فرمودند بابا من دیگر حالم حال ماندن نیست، وضعم وضع رفتن است، شب قبل از خواب نماز شب را می‌خوانم و می‌خوابم که اگر رفتم نماز شب نخوانده نرفته باشم، سحر بیدار می‌شوم می‌بینم هستم هنوز، خدا توفیق داده و هنوز حیات دارم، بلند می‌شوم و یک نماز شب دیگر می‌خوانم. به بعضی‌ها باید بگویی نماز شب پیشکش، نماز قضای واجب درست نکن، واجباتت را یکی در میان بجا نیاور، واجبت زمین نماند، به واجبت سستی نکن. خوب قیامت خدا فرق می‌گذارد بین کسانی که اینگونه بوده‌اند. این عدالت است. یک کسی که در اواخر عمر و کهولت سن دو مرتبه نماز شب می‌خوانده و کسی که از دنیا رفته و می‌گویند پنجاه سال نماز بجا نیاورده، خدا این‌ها را باید یکسان ببیند؟ یکسان ببیند ظلم است و خدا ظالم نیست و خدا عادل است. امیرالمومنین فرموده است ما خاندانی هستیم که امر شدیم «نصلّی باللیل»[28] شب را نماز برپا کنیم زمانی که مردم در خوابند.

از ویژگی‌های اولیا عرض کردیم، در گرفتاری‌ها بداد مردم رسیدن. ایام شهادت امام مجتبی را پیش‌رو داریم، یکی از ویژگی‌های امام حسن این بود که امام سه مرتبه کلِّ دارایی‌اش را با فقرا نصف کرد. شما اصلا سراغ دارید بگویند یک آقای ثروتمندی و فلان میلیاردری کل اموالش را با فقرا نصف کرد. امام حسن سه مرتبه همه‌ی دارایی‌اش را با فقرا و نیازمندان تنصیف کرد و این جود و بخشش و کرمی که در امام مجتبی بود...؛ می‌گویند یک وقتی آقا داشتند از کوچه‌‌های مدینه عبور می‌کردند، یک کنیزی به حضرت رسید یک شاخه گل داد به حضرت، امام این کنیز را از صاحبش خریداری کردند و آزاد کردند. گفتند آقا او یک شاخه گل به شما دادند! امام فرمود ما خاندانی هستیم که تربیت شده‌ی قرآنیم. خدا می‌فرماید «وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ»[29] وقتی کسی در حق شما کار خوبی انجام داد «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»[30] ‌یا اینکه بهترش را انجام بدهید یا مثل خودش را برگردانید، امام فرمود معامله بهتر این بود که من او را آزاد کنم.

تواضع امام مجتبی را یک اشاره کنیم، این قانتینی که در صفات متقین است و اشاره کردیم در آیه 17 سوره آل‌عمران است، در حالات حضرت دارد یک وقتی حضرت داشتند در کوچه‌های مدینه رد می‌شدند، چند تا از بچه‌های فقیر نشسته بودند داشتند غذا می‌خوردند، از امام دعوت کردند گفتند شما هم با ما هم‌غذا شوید، آقا آمدند در جمع این‌ها نشستند دو لقمه با این‌ها خوردند بعد آقا فرمودند من دعوت شما را قبول کردم و اجابت کردم حالا من از شما دعوت می‌کنم شما هم به مضیف‌خانه و مهمان‌خانه‌ی ما بیایید، این‌ها را بردند به مضیف‌خانه‌ی خودشان.

ایام شهادت کریم اهلبیت را پیش‌رو داریم، امام حسن مجتبی یک غربت ویژه دارد، نوع ائمه غربتشان در جامعه بود ولی در خانواده این‌ها غریب نبودند، اما دو امام در کانون خانواده هم غربت داشتند، یکی آقا امام حسن مجتبی و یکی امام جوادالائمه، این‌ها همسرشان هم مخالف بود، و امام مجتبی و امام جواد بدست همسران خود مسموم شدند و به شهادت رسیدند. وجود مقدس امام مجتبی به سیدالشهدا وصیت کردند برادر اگر این‌ها اجازه دادند و مزاحمتی ایجاد نشد من را در کنار جدم رسول خدا دفن کنید اما اگر مانع شدند من نمی‌خواهم در مراسم خاکسپاری‌ام از بینی کسی خون بیاید، مرا ببرید در بقیع دفن کنید. اولی، أنسب، شایسته به دفن در کنار پیغمبر امام مجتبی بود که سبط اکبر رسول الله بود، موقع تشییع مانع شدند، حالا من بسنده کنم به همین نکته که اجازه دفن ندادند و حتی توهین کردند و توهین را به حدی رساندند که مروان ملعون دستور داد تیرباران کردند تابوت حضرت را. در برخی از نقل‌ها نوشتند هفت چوبه‌ی تیر، بعضی نقل‌ها می‌گویند هفتاد چوبه‌ی تیر به این تابوت اصابت کرد، آقا امام حسین فرمودند حرکت بدهید تابوت را به سمت بقیع، آوردند پیکر آقا را در بقیع و قبر را آماده کردند و سیدالشهدا وارد قبر شدند و بدن برادر را در آغوش گرفتند.

بلی قدر چمن را بلبل افسرده می‌داند، غم مرگ برادر را برادر مرده می‌داند

آقا پیکر امام مجتبی را وارد قبر کردند صورت امام حسن را از کفن خارج کردند و در خاک گذاشتند. از آداب دفن میت این است که صورت متوفی را به یاد آن لحظه‌ای که این صورت‌ها را می‌گذارند روی خاک، این صورت‌های نازپرورده که بعضی اوقات حاج آقا روی هر بالشی نمی‌گذاری روی هر زمینی نمی‌گذاری، می‌گذارندش روی خاک. سیدالشهدا صورت امام مجتبی را از کفن بیرون آورد و گذاشت روی خاک، یک وقت بنی‌هاشم و اصحاب می‌گویند شنیدیم که امام حسین گریه می‌کرد و این شعر را می‌خواند:

أادهنُ راسی أم أطیب محاسنی، و رأسُک معفورٌ و انتَ صلیبوا

برادر دیگر بعد از شما نباید عطر استعمال کرد نباید محاسن خضاب کرد، به احترام آن صورتی که روی خاک قرار گرفت دیگر نباید محاسن خضاب کرد، به احترام آن بدن تیرباران شده دیگر نباید عطر استعمال کرد. عزیزان پیغمبر فرمود هر کسی بر حسنم گریه کند قیامت گریان وارد محشر نخواهد شد روزی که همه گریان هستند. آقا سیدالشهدا کنار پیکر امام حسن در بقیع این جمله را فرمود، شب‌های پایان صفر است، دو ماه عزاداری و توسل، در کربلا کنار پیکر ابالفضل جمله‌ی دیگری فرمود، صدا زد عباس «الان انکسر ظهری»[31] برادر کمر حسین شکست، «و قلَّت حیلتی»[32]

رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما

همه بگوییم یا حسین

 

[1] آل‌عمران آیه17

[2] لهوف (ترجمه فهری) ص64

[3] لهوف (ترجمه فهری) ص89

[4] آل‌عمران آیه17

[5] آل‌عمران آیه17

[6] آل‌عمران آیه17

[7] من لایحضره الفقیه ج4 ص179

[8] آل‌عمران آیه17

[9] آل‌عمران آیه17

[10] تحف العقول ص443

[11] آل‌عمران آیه17

[12] آل‌عمران آیه17

[13] آل‌عمران آیه17

[14] آل‌عمران آیه134

[15] آل‌عمران آیه134

[16] انسان آیه8

[17] انسان آیه9

[18] اسراء آیه79

[19] وسائل الشیعه ج8ص 154

[20] وسائل الشیعه ج8ص 154

[21] وسائل الشیعه ج8ص 154

[22] من لایحضره الفقیه ج1 ص484

[23] من لایحضره الفقیه ج1 ص484

[24] من لایحضره الفقیه ج1 ص484

[25] الکافی ج4 ص50

[26] الکافی ج4 ص50

[27] الکافی ج4 ص50

[28] الکافی ج4 ص50

[29] نساء آیه86

[30] نساء آیه86

[31] در سوگ امیر آزادی ص359

[32] در سوگ امیر آزادی ص359

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه