﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَاَقَامُوا الصَّلاَةَ وَاَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ[1]﴾
بحث این جلسهی ما پیرامون مشورت در قرآن است. در این آیهی که تلاوت شد، آیهی 38 سورهی مبارکهی شورا، قرآن میفرماید: ازنشانه های بندگان خوب ما این است که ﴿وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ، اینها امر الهی را میپذیرند و پذیرا هستند. وَاَقَامُوا الصَّلاَةَ، نماز را برپا میدارند. وَاَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ، کارها را با مشورت مدیریت میکنند، یعنی انسان های مستبدی نیستند، انسان های دیکتاتوری نیستند و نمیگویند حرف، فقط حرف خودم هست و من نیازی به نظر دیگران ندارم. هرچه خودم میدانم و تشخیص میدهم عمل میکنم. این استبداد رأی است. وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون. و از آن چه هم که خداوند به آنها مرحمت نموده است انفاق میکنند، وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ، نه همهی اموال شان. بخشی از اموال شان را هم به فقرا و نیازمندان میدهند. تبعیت از امر خدا بر پایهی نماز، بحث مشورت و بحث انفاق.
چند نکته را من در این آیه اشاره کنم و روایتی را هم محضر عزیزان تقدیم کنم. اساسا در این آیه نماز تکبر را و مشورت، استبداد رأی را و انفاق، بخل را در جامعه از بین میبرد و ریشه کن میکند.
سه تا از آفت های مهم، یکی تکبر هست که در روایت هم داریم. جعل الصلاه تنزیها عن الکبر، در آن خطبهی فدکیهی حضرت زهرا هم هست که خداوند نماز را عاملی برای تکبر زدایی قرار داد. نماز عامل زدوده شدن تکبر هست، مشورت هم عامل از بین بردن استبداد رأی است. انفاق هم عاملی است برای از بین بردن بخل. آن هایی که بخیل هستند باید خودشان را عادت بدهند به انفاق. رفته، رفته این انفاق بخل را از آنها میگیرد و آن سخاوتمندی را به آنها عنایت میکند. در بحث انفاق قرآن میفرماید: وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ، ما هرچه به شما دادیم و عنایت کردیم انفاق کنید. مما رزقناهم اعم است از ثروت ما، آبروی ما و هم علم و قدرت ما. اینها ممارزقناهم است. بعضیها تصور میکنند که انفاق فقط در مسائل مالی هست. نه. یک وقتی شما آبرو دارید و از این آبرویتان فقط برای دفاع از یک مظلوم استفاده کنید. قدرت دارید، از این قدرت تان باید انفاق کنید. مشکل کسی را حل کنید. خدا به شما علم عنایت کرده است. زکات العلم نشره. زکات علم، انتشار آن است. پخش کردن آن علم است. بخل نورزیم. بگوییم میدانیم ولی به کسی هم نمیآموزیم. لذا انفاق یک دایرهی وسیعی دارد، هم در زمینهی ثروت و هم در زمینهی آبرو. آبرودارها انفاق کنند و از آبروی شان استفاده کنند. دانشمندان به همین نحو. قدرتمندان هم به همین نحو.
نکتهی دیگر اینکه مشورت، مربوط به امور اجتماعی است. حالا بعضیها سوال میکنند که ما میتوانیم در احکام دینی ما و در دستورات اسلام هم مشورت کنیم؟ ما در روابط اجتماعی مان و در مسائل ارتباط خانوادگی و اجتماعی مشورت کنیم. در قوانین مسلمی که ما مطمئن هستیم خداوند تنظیم نموده است، اولیاء معصومین برای ما تبیین کرده اند، آن جا نیازی به شور و مشورت نیست. در بحث مشورت، من چند فایده را از مشورت عرض کنم.
یکی از آثار ارزشمند مشورت این است که احتمال خطا را کم میکند. آن هاییکه از این فرصت استفاده میکنند، ضریب خطاهای شان را پایین میآورند. ما آرای دیگران را هم میفهمیم و میشنویم. من یک وقتی خودم از خادم حضرت امام آقای حاج عیسی که در جماران خادم امام بود و در شیراز آمده بود، جریانی را شنیدم. ایشان میگفتند با اینکه من خادم امام بودم و کار من این بود که پشت درب اتاق امام در جماران میایستادم و اگر امام یک وقت روزنامهی میخواستند و کار یا پیغامی داشتند، من را صدا میزدند، گفت گاهی اوقات در بعضی از مسائل، امام با من مشورت میکرد. حالا مشورت کردن با خادم او مثل حاج عیسی کسر شأن امام نیست. این عمل بر طبق آیهی قرآن است. خدا به پیامبر هم میفرماید که وشاورهم فی الامر. ما آراء و نظرات را بشنویم و از نظرات بهترین را انتخاب کنیم. گاهی اوقات دیده شده است که یک وقتی شما باکسی مشورت میکنید که از نظر علمی با شما قابل مقایسه نیست، از نظر سنی خیلی کوچکتر از شما هست. از نظر رتبه های اجتماعی پایین است، اما گره کور زندگی شما را خدا بر سر زبان او جاری میکند. یک وقتی یک مدیر کل با آبدارچی خودش مشورت میکند، آن راهی که باید بپیماید و برود را آن آبدارچی برای او بیان میکند و تبیین میکند. این نکتهی اول که احتمال خطا را کاهش میدهد.
مشورت استعدادها را شکوفا میکند. وقتی ما کاری را به مشورت گذاشتیم، فکرها جولان پیدا میکند، به دنبال این میروند که یک راه بهتر و روش بهتری انتخاب شود.
از برکات مشورت این است که مانع استبداد فکری میشود. آن هاییکه اهل مشورت هستند، دچار استبداد نمیشوند که یک صفت زشت و ناپسندی است. مشورت مانع حسادت هم میشود. آن هاییکه اهل مشورت هستند، حسود نیستند.
مشورت امداد الهی را به دنبال دارد. خدا وعده داده است که اگر مشورت نمودید ما شما را یاری میکنیم. عمل به وعدهی الهی است. عمل به دستور خداوند است. قطعا اگر کسی به دستورات الهی پایبند شد، تأیید الهی هم رقم خواهد خورد، امداد الهی هم اتفاق خواهد افتاد.
مشورت نوعی احترام به مردم است. ما در مشورت کردن داریم به افراد احترام میگذاریم. به مخاطبین خودما احترام میگذاریم. برای آنها شخصیت قائل میشویم. وقتی یک پدری در تصمیمات درون خانه با خانوادهی خودش و فرزندان خودش مشورت میکند، که عرض کردم اقتضای مشورت این نیست که ما هرچه دیگران گفتند عمل کنیم. هرچه بهتر هست عمل کنیم. قرآن میفرماید: فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ[2] سخنها را بشنوید و بهترینها را برگزینید. این اقتضای مشورت است. من وقتی با فرزند خودم، شاگرد خودم، کارگر خودم و زیر دست خودم مشورت کردم، دارم به او شخصیت میدهم و به او احترام میدهم و این یک احساس بالندگی و رشد در طرف مقابل من ایجاد خواهد کرد.
خود این مشورت اساسا وسیلهی شناخت مردم هست. در این مشورت ها، افراد هم مشخص میشوند که فکر این ها، دیدگاهشان، دنیایی است، آخرتی است، خدا را در نظر میگیرند، دنیا را در نظر میگیرند.
من یکی دو روایت را هم تقدیم کنم. از فرمایشات آقا امام حسن مجتبی که ایام تحت الشعاع نام مبارک حضرت و میلاد حضرت هست. امام مجتبی میفرماید: ماتشاور قوم الا هدو الی رشدهم[3]. هیچ جمعیتی از نعمت مشورت استفاده نکرد و بهره نگرفت، مگر اینکه اینها به سوی رشد هدایت شدند و اینها به سمت رشد هدایت شدند و جهت شان، جهت رشد شد. یعنی اصولا خروجی مشورت، رشد و بالندگی است و مولای متقیان علی علیه السلام میفرماید: لاظهیر کالمشاوره[4]. هیچ پشتوانهی همانند مشاوره نیست. مشاوره یک ظهیر و پشتوانهی بسیار قوی برای هر فردی است که از مشورت استفاده میکند.
پایان سخن خودم را با این جمله تمام کنم که مولای متقیان فرمود: لایستغنی العاقل عن المشاوره[5]. اساسا، انسان های عاقل و خردمند از مشورت بی نیاز نیستند. عاقل باید به مشورت متمسک شود.
[1] شوری/38
[2] شورا/17 و 18
[3] تحف العقول: ٢٣٣.
[4] نهج البلاغه، کلمات قصار، 54
[5] غررالحکم جلد6- ص 289