قال الله تبارک و تعالی﴿وَكَذِلكَ نَجْزِى مَنْ اَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ اَشَدُّ وَاَبْقَي[1]﴾
صدق الله العلی العظیم.
در این فرصت و با این وقت موجود با عنوان اسراف در قرآن سخنی را با شما عزیزان در میان بگذاریم.
آیهی که تلاوت شد، آیهی 127 از سورهی مبارکهی طه، ادامهی آیاتی بود که خداوند سخن از بندگانی به میان میآورد که از یاد خدا غافل شده اند و در زندگی دنیایی دچار سختیها و معیشت ضنکا شده اند. خداوند ابتدائا اتمام حجت میکند و آنگاه قهر و عذاب خود را بیان میفرماید. اول، ارائهی طریق میشود، اگر بندهی استفاده نکرد، میگویند در این مسیر نرو و این مسیر ترا به مقصد مطلوبت نمی رساند و حالا اگر رفتی، خودت خودت را گرفتار کردی. خودت سبب میشوی که به درد سر و گرفتاریها آلوده شوی.
اسراف به معنای تجاوز از حد است. هرچیزی که از حد متعارف خودش تجاوز کند، در هرکاری که انسان انجام میدهد، اگر افراط کرد، این میشود اسراف. استفادهی نابجا از نعمت های الهی که زمینه ساز کفر است. البته اسراف هم در مسائل مالی موضوعیت دارد و هم در مسائل نفسی و جانی. بعضیها نسبت به فرصت های وجود خودشان اسراف میکنند. از وقت خودشان درست استفاده نمی کنند، از فرصتها درست بهره نمی برند. من خاطرهی را از مرحوم آیت الله والد ما نقل کنم. خدا رحمت کند ایشان را. میفرمودند: من در اوائل جوانی و طلبگی یک مقداری در وضو گرفتن وقت زیاد میگذاشتم و وضویی که مثلا در چند دقیقه تمام میشد، دو سه برابر همان مقدار، برای وضو گرفتن وقت صرف میشد. البته در قدیم که آب های لوله کشی نبود، آب از چاه در حوض منزل میکشیدند و در حوض منزل میریختند و ایشان میگفتند که من پای حوض میایستادم، آب حوض را روی صورتم میریختم، چندین مرتبه دست میکشیدم و وقت زیادی از من گرفته میشد. گفتند یک روز پدر من نشسته بودند و داشتند زیارت عاشورا میخواندند و در ضمن اینکه زیارت عاشورا میخواندند، وضو گرفتن من را نیز داشتند نگاه میکردند و ایشان متوجه شدند که من زیاده از حد معمول دارم وقت میگذارم. وضوی من که تمام شد، من را صدا زدند و گفتند پسرم- مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق فرمودند- داری اسراف میکنی. گفتم پدر جان چه اسرافی؟ من آبی را که در حوض هست بر میدارم و روی صورتم میریزم و باقیمانده آب دوباره به حوض وارد میشود. آب لوله کشی که نبوده است. فرمودند: اسراف در وقتت. اسراف در عمرت. شما چرا باید یک وضویی را که در یک وقت معینی باید گرفته شود، بیش از حد داری برای آن وقت میگذاری. این وقت اضافی را صرف یک کار دیگری بکن، صرف یک کار خیر دیگری بکن. ما گاهی اوقات از فرصت های ما، از جان ما و از نفس ما درست استفاده نمی کنیم. این هم یک نوع اسراف است. لذا امیرالمؤمنین در دعای کمیل به همهی ما میآموزاند که به خدا بگویید: ظلمت نفسی. خدایا به خودم ظلم کرده ام. چشم به ما دادید و از این چشم سوء استفاده شد. از این زبان سوء استفاده کردم. از این جوانی، از لحظه به لحظهی عمرم درست بهره نبردم.
من روایتی را از رسول خدا خدمت عزیزان تقدیم کنم در بیان معرفی نشانه های شخص اسراف کننده که آیا ما اساسا اسراف کننده هستیم یا نیستیم.
پیامبر فرمود: أمّا علامةُ المُسرِفِ فأربَعةٌ . انسان های اسراف کننده چهارتا نشانه دارند. نشانهی اول:
الفَخرُ بالباطِلِ ، شخص اسراف کننده به کارهای اشتباه و باطل خودش افتخار میکند. این نشانهی اسراف است. دیدید بعضیها را که وقتی کلاه بر سر کسی میگذارد این را به عنوان افتخار نام میبرند. اگر در یک مجلس حرامی شرکت نموده است با افتخار از این مجلس یاد میکند. میگوید جای شما خالی. عجب مجلسی بود. کار باطلش را فخر میفروشد. دل کسی را شکست، شخصیت کسی را خرد کرد، این را با افتخار یاد میکند. هرکسی که کار بیهوده و باطل خودش را به نیکی و به فخر یاد کند این نشانهی اسراف ست. طرف نماز میخواند و بی نمازی خودش را فخر میفروشد. حجاب ندارد و بی حجابی خودش را فخر میفروشد. کارهای نیک را انجام نمی دهد و این ترک کارهای نیک را یک فخری برای خودش تعریف میکند. این شخص، شخص مسرف است. اسراف کننده هست که خدا میفرماید ما در قیامت جزای اسراف کنندگان را خواهیم داد. و اساسا قرآن میفرماید کسانی که اسراف میکنند، ایمان به آیات الهی ندارند و در قیامت عذاب سخت در انتظار آنها خواهد بود. پس این نشانهی اول بود که افتخار به کارهای بیهوده و باطل بود.
دوم: رسول الله فرمود: و يَأكُلُ ما لَيسَ عِندَهُ ، آن چه را فراخور حال شان نیست میخورند، حالا اینکه فراخور حالش نیست یا اینکه حرام میخورد و چیزی که از نظر دین شایستگی برای او ندارد. هرکسی که استعمال حرام بکند و نوشیدنی او و خوردن او آمیخته به حرام باشد، یا پول اولیهی او از حرام باشد، پولی بدست آورده است که حق دیگران در او است. مال یتیم در آن است، مالی که به ظلم از دیگران گرفته است، به دزدی برداشت کرده است، از این مال دارد استفاده میکند. این اسراف است. این یک نوع از مصادیق اسراف است که مصارف اقتصادی زندگی ما از چیزهایی باشد که متعلق به ما نیست. مربوط به دیگران است و ما داریم استفاده میکنیم. لذا این هم اسراف است.
سوم: نشانه های انسان های اسراف کننده و مسرف این است که و يَزهَدُ في اصطِناعِ المَعروفِ ، انسان های اسراف کننده در کارهای نیک و کارهای خیر، انسان های بی رغبتی هستند، یعنی وقتی پای کار خوب میرسد حوصله ندارند. میگویند بلند شو و یک صفحه قرآن بخوان، میگویند حالش را ندارم. میگویند بنشین و یک ساعت در گوشی تلفن همراهت شرق و غرب عالم را مرور کن، نشاط دارد. ساعتها بنشیند پای صحبت بیهودهی دیگران، با نشاط مینشیند، اما اگر بگویند دقائقی را چهارتا حرف حساب، موعظه، و حرف حق بشنو، میگویند حسش را ندارم. اینها نشانهی اسراف است که خدای ناخواسته اگر کسی گفت من در انجام کارهای خیر بی رغبت هستم و رغبتی ندارم. صلهی رحم را رغبت ندارد، در مجلس دعا رغبت ندارد، اما در مجلس گناه شاداب است. برای ذکر گفتن رغبت ندارد، ولی برای حرفهای بیهوده زدن، نشاط دارد. این نشانهی اسراف کنندگی است. این نشانهی سوم.
و يُنكِرُ مَن لا يَنتَفِعُ بِشَيءٍ مِنهُ. از نشانه های دیگر انسان های اسراف کننده این است که هرکسی به او سودی نرساند او را انکار میکند. این اسراف است. من منتظرم که همه به من نفع برسانند، همه سود برسانند. اگر از کسی خیری و سودی ندیدم، او را نفی نمایم. این صفت، هم صفت ارزشمندی نیست که ما نباید اینگونه به دیگران نگاه کنیم که همه به ما وظیفه دارند خیرشان را برسانند و اگر کسی خیری از او به ما نرسید، ما او را منکر باشیم.
کوتاه سخن، من با این سخن امام پنجم، مطلب را به پایان برسانم که امام باقر علیه السلام فرمود: المسرفون هم الذین یستحلون المحارم و یسفکون الدماء[2]. اسراف کنندهها کسانی هستند که حرام خدا را حلال میکنند، یعنی برای شان حلال و حرام فرقی ندارد. مال حرام را بدست بیاورد و برای خود حلال بشمارد. این صفت، صفت بدی است. و این صفت، صفت مسرفین است که متأسفانه بنده در اقتصاد خودم، در در آمد خودم و در حقوق خودم و در دریافتی های خودم، اینگونه عمل کنم و دقت نداشته باشم. و یسفکون الدماء. انسان های اسراف کننده اینگونه هستند که خون مردم و آبروی مردم برای اینها محترم نیست. کسانی که این نگاه را دارند، نگاه، نگاه اسراف گونه است.
امیدواریم که خداوند همهی ما را از این صفت زشت و ناپسند و رذیلهی اسراف دور بدارد و با قیماندهی زندگی ما در مسیر رضایت الهی صرف شود.
[1] طه/127
[2] میزان الحکمة، ج ۴، ح ۸۴۹۱.