بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکمه کتابه: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً﴾[1]
در این وقت مقرر با موضوع شفاء و درمان واقعی در قرآن همراه شما هستیم. آیه ای که تلاوت شد آیه ی 82 از سوره مبارکه اسراء است. در این آیه شریفه خداوند میفرماید ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء ﴾ ما نازل کردیم از قرآن برای شما شفا واقعی و درمان حقیقی را، قرآن هم شفا است و هم درمان میکند دردها را و بیماریها و هم ﴿ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ﴾ و هم رحمت است برای کسانی که مومن هستند. ﴿ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً﴾ قرآن میفرماید اما ظالمین از قرآن جز خسران و زیان چیز دیگری عائد
آنها و نصیب آنها نخواهد شد. از این آیه شریفه ما استفاده میکنیم که انس با قرآن سبب درمان هم بیماریهای روحی انسان و هم بیماریهای فکری انسان و هم درمان بیماریهای جسمی انسان میشود. شرط البته این است که قرآن شفا است و قرآن رحمت است. اولا برای کسانی که مومن هستند. چه بسا افرادی که اظهار میکنند ما قرآن میخوانیم و نتیجه نمیگیریم. شرطی که خداوند در این آیه شریفه بیان میکند ﴿ لِّلْمُؤْمِنِينَ﴾ است. باید انسان مومن باشد یعنی باور داشته باشد کلام خدا را. یک بخشی از این اذکار و دعاها و آیات قرآنی که بعضیها گلایه میکنند که ما میخوانیم و بهره میبریم ولی نتیجه ی واقعی را نمیگیریم قرآن ما را به آرامش نرسانده است. این دعا به آنچه که وعده کرده بود امام علیه السلام نرسیدیم. یک علت این است که آن ظرفیتی که باید در شخص تلاوت کننده قرآن و شخص ذاکر ذکر اولیای الهی باشد آن در آن رقم نخورده است. آن باور و آن ایمان، آن اعتقاد، قرآن میفرماید باید مومن باشید. بله اگر کسی با ایمان قرآن تلاوت کند و با اعتقاد تلاوت کند، قطعا قرآن میفرماید وعده ی این تلاوت همین است که در آیه ذکر شده است هم رحمت موجبات رحمت و برکات آیات الهی سبب نزول رحمت الهی میشود. شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد میخواهم در زندگی دچار غفلتهای روزمره نشوم امام فرمودند مقید باش هر روز پنجاه آیه ی قرآن حداقل تلاوت بکنی یعنی این حداقل انس تو با قرآن باشد. شخصی خدمت آقا علی بن موسی الرضا رسید و به آقا عرض کرد که شما قرآن را در طی چه مدتی ختم میکنید. امام فرمودند که من هر سه روز یک قرآن ختم میکنم. به حضرت با تعجب عرض کرد که سه روزی یک ختم؟ امام فرمودند که من قرآن را با تدبر میخوانم. اگر میخواستم بدون تدبر فقط بخوانم بگذرم بیش از این هم میشد ختم کرد. شما عزیزان در حالات حبیب بن مظاهر اسدی در تاریخ مینویسد، وقتی که سید الشهدا بالای سر حبیب آمدند آن لحظه ای که حبیب بن مظاهر در صحرای کربلا به شهادت رسید امام سوگند یاد فرمودند «لله درک یا حبیب»، به خدا سوگند ای حبیب «لقد کنت فاضلا»[2] تو انسان فاضلی بودی «تختم القرآن فی لیله واحده» تو در یک شب قرآن ختم میکردی. قطعا آن کسانی که شب شان را با قرآن مانوس بودند و شب زنده داری خودشان را با تلاوت قرآن میگذراندند باید لیاقت این را هم پیدا کنند که در زمره ی اصحاب الحسین قرار بگیرند و هیچ اتفاقی عزیزان اتفاقی نیست. تا شب نروی روز به جایی نرسی و تا غم نخوری به غم گساری نرسی. پس آیه میفرماید انسانهای ظالم از قرآن جز خسران و زیان برای اینها چیزی رقم نخواهد خورد و در تاریخ هم داشتیم کسانی که حافظ قرآن بودند اما اینها خسران زده واقعی بودند. حجاج بن یوسف ثقفی ملعون حدود بیست سال استاندار کوفه شده بود در قرن اول حجری. در بین سال 75 تا 95 هجرت در این دوران بیست سال زمامداری و استانداری اش قریب به صد هزار انسان مومن و ارادتمند به علی علیه السلام را دستور اعدام و قتل داد؛ و وقتی هم که میخواست حکم اعدام را صادر کند به استناد آیات قرآن حکم به اعدام میداد. این قرآن خواندن برای حجاج بن یوسف ثقفی هیچ ارزشی ندارد این همین است که قرآن میفرماید ﴿ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً﴾
من خودم یک وقتی فیلمی را دیدم از یکی از صحنههای دوران دفاع مقدس، فیلمی را از صدام گرفته بودند در یکی از محورهای عملیاتی آمده بود فرمان جنگ و عملیات را بدهد. این گوشی بیسیم را دادند دست این صدام ملعون، سه بار تکبیر گفت الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، بعد خطاب رزمندگان عراقی کرد و این آیه را خواند که ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُّبِيناً﴾[3] این خطاب خطاب به پیامبر است و فتح مکه و توفیقات رسول الله و حالا شخصی هم مثل صدام بیاید و این را بخواند و تلاوت کند. خیلی از ظالمهای تاریخ هم قرآن را میخواندند و با قرآن هم سخن میگفتند ولی قرآن میفرماید ﴿ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَاراً﴾ انسانهای ظالم جز خسران و ضرر چیزی در این تلاوت قرآن نیست. چون اینها مسئولیت هایشان سنگین تر میشود و قیامت میگویند شما این آیات را هم میخواندی و تلاوت میکردی ولی به کار نمیبستی.
من نکته ای را از رسول خدا عرض کنم و چند مطلب را پیامبر میفرماید «مَنْ لَمْ يَسْتَشْفِ بِالْقُرْآنِ فَلاَ شَفَاهُ اَللَّهُ»[4] اگر کسی با قرآن درمان نشد دیگر خدا او را درمان نمیکند. قرآن کتاب تربیت است. قرآن کتاب زندگی است. اگر ما با این گنجینه ی ارزشمندی که متاسفانه در بعضی از زندگیها بایگانی شده است و شده است کتاب دکور و فقط در مجالسی محافلی بعضا از آن استفاده میشود که این صورت خوبی ندارد. در مجالس عروسی سر سفره عقد، شخصی خانه میخرد با قرآن خانه اش را شروع به اسباب بردن میکند. شبهای قدر قرآن بر سر میگیریم و حد استفاده از قرآن فقط این نیست. مسافر میخواهد به سفر برود از زیر قرآن او را عبور میدهیم و قرآن کوچکی هم در جیب خودمان قرار میدهیم که آسیبی و زیانی به ما نرسد و قرآن کتاب زندگی است و بیش از ششصد آیه ی قانونی در قرآن است که اینها باید اجرایی بشود لذا ما باید سعی کنیم که خودمان را با قرآن درمان کنیم. آلودگی هایمان و کمبودهایمان و کاستیها و بد اخلاقی هایمان و ظلم هایمان را با این کتاب اصلاح کنیم. بیماریهای روحی و بیماریهای جسمی تفاوت هایی دارد که من عرض کنم. یکی از تفاوتها این است که بیماریهای روحی دائمی است، بعضیها روح بیماری دارند و روح آنها متکبر است و روح آنها حریص است و روح او حسود است. این حسادت و حرص و تکبر و آزمندی اگر مدیریت نشد و درمان نشد پیوسته است یعنی جوان و پیر هم نمیشناسد. در طول زندگی در حال مریضی و در حال سلامتی و در حال ناراحتی و در حال خوشی این پیوستگی دارد اما بیماریهای جسمی یک مقطعی دارد. پس از گذشت یک دوره ای نوعا بیماریهای جسمی درمان میشود به ندرت وجود دارد که بعضی از بیماریها دیگر استمرار علی دوام پیدا میکند.
از نکات دیگر و تفاوتهای دیگر این است که ما متاسفانه در بیماریهای روحی مردم انگیزه ای برای درمان خودشان ندارند. روح او حسود است و دنبال درمان نیست و روح بخیل است و درمان درمان نیست؛ اما در بیماریهای جسمی مردم به مجرد بیمار شدن به دنبال مداوا میروند و به سرعت برای درمان خودشان اقدام میکنند که این هم واقعا یک نکته ای است که همان گونه که ما برای درمان بیماریهای جسمی خودمان حساسیت به خرج میدهیم برای بیماریهای روحی هم اگر مبتلا هستیم این حساسیت را داشته باشیم که خودمان را مراجعه کنیم. به داروخانه ی الهی مراجعه کنیم که قرآن است و سخنان اهل البیت و کارشناسان دین است. نکته ی دیگر این است که ما اگر بخواهیم روح مان درمان بشود و شفا پیدا کند یک مراقبت دائمی و پیوسته میخواهد برای گریز از دور شدن و حسادت و از بخل و تکبر و از ظلم و همه ی صفات ناپسند یک استمرار مداومتی میطلبد لذا پیامبر میفرماید این جهاد اکبر است اما در بیماریهای جسمی یک مقطعی دارد و به مریض میگویند که شما ده روز یک ماه یا چند روز این داروها را مصرف کن و این پرهیزها را رعایت کن و اینها را هم استفاده نکن و یک بایدها و نباید هایی را رعایت کنید سلامتی شما برمی گردد و اما عزیزان برای درمان روح باید پیوسته مانوس بود. با آن اصولی که سازنده شخصیت انسانها است.
نکته ی پایانی این است که بیماریهای روحی فقط درمانگرش کلام خدا است و کلام اولیای الهی است و اگر کسی روح پاک و روح سالم و روح رسته ی از این آلودگیها میخواهد راه درمان ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ﴾ درمان آن در قرآن است؛ اما بیماریهای جسمی چنین شرطی را ندارد. شما یک وقتی به یک پزشک حاذقی مراجعه میکنید که چه بسا از نظر اعتقادات دینی اعتقادات قوی ندارد یا با شما هم عقیده در آیین شما نیست اما پزشک مجرب و پزشک متخصصی است و در آن تخصص خودش در درمان جسم شما موثر واقع میشود اما درمان روح کار هر کسی نیست. درمان روح به آن داروخانه ی حقیقی قرآن و کلام نورانی اولیای الهی باید مراجعه کرد. علی علیه السلام میفرماید قرآن کتابی است که «لاَ يَخْبُو تَوَقُّدُهُ»[5] کتابی است که هیچ گاه شعاع آن به تاریکی و تیرگی تبدیل نخواهد شد و دریایی است که هیچ گاه به عمق آن کسی نخواهد رسید. «وَ مِنْهَاجاً لاَ يُضِلُّ نَهْجُهُ» قرآن طریق هدایت و صراط مستقیمی است که اگر کسی در این مسیر قرار گرفت گمراهی به سراغ او نخواهد آمد و حضرت فرمود «وَ شِفَاءً لاَ تُخْشَى أَسْقَامُهُ» قرآن کتاب درمان گری است و سخنان درمان کننده ای است که انسان دیگر ترس از بیمارها و دردها نخواهد داشت.
[1] سوره الاسراء / آیه 82
[2] موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۴۴۶، ش ۴۲۴، ص ۲۳۱. در ینابیع الموده، ج ۳، ص ۷۱
[3] سوره فتح آیه یک.
[4] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۸۹, صفحه ۱۷۶
[5] نهج البلاغة، جلد ۱, صفحه ۳۱۵