﴿وَمَنْ اَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ اَعْمَي[1]﴾
با تفسیر آیهی 124 سورهی مبارکه طه در هفتمین روز از ماه مبارک رمضان در خدمت شما هستیم با محوریت سختی زندگی در قرآن. چرا بعضی از زندگیها سخت است؟ گره میخورد؟ مشکلات، انسانها را احاطه میکند. معیشت، معیشت ضنکا میشود. در آیهی 124 خداوند میفرماید: ﴿وَمَنْ اَعْرَضَ عَن ذِكْرِى. آن هایی که از یاد خدا اعراض میکنند و خدا را در زندگی به فراموشی میسپارد، فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً. برای اینها یک معیشت و زندگی سخت و تلخی قرار خواهد گرفت وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ اَعْمَي. روز قیامت نیز اینها نابینا وارد خواهد شد و کور وارد محشر میشوند.
نکتهی را من اولا در اینجا عرض کنم، شاید برای بعضی از عزیزان این سوال پیش بیاید که ما کسانی را در زندگی میشناسیم که اینها از نظر امکانات مالی در اوج رفاه هستند، همه چیز شان ردیف هست، همهی امکانات شان به راه است و به حسب ظاهر هم وقتی ما به اینها نگاه میکنیم، در اوج خوشی و خرمی هستند و گاهی اوقات ما از اینها لسان و زبان ملامت گونه را نسبت به متدینین میشنویم که ما که نماز نمیخوانیم، ما که اعتقادی به قیامت نداریم، ما که روزه نمیگیریم، ولی همه چیز ما ردیف است، همهی مشکلات ما حل است. این چه دینی است که شما دارید که گرفتار هستید و در سختی به سر میبرید، در مشکلات به سر میبرید. گاهی اوقات هم مقایسه میکنیم. این مملکت را با مملکت دیگر، مراد از معیشت ضنکا و معیشت تلخ و سخت کدام است؟ معیشت ضنکا به معنی فقر اقتصادی نیست، بلکه به معنای روح آرام است. خیلیها هستند که در اوج امکانات دنیایی هم قرار گرفته اند اما آرامش ندارند. بارها من دیده ام افرادی را که جزء ثروتمندان بزرگ این مملکت بوده اند و آرزوی چیزهایی را میکردند که گاهی اوقات محرومان در آن زندگیها قرار دارند. ثروتمندی که دهها باب مغازه در بازار تهران داشت، من از خود او شنیدم که میگفت من آرزو میکنم که ای کاش میشد بیایم در شیراز، در این محله امامزاده ابراهیم یک خانهی کاهگلی و کلنگی را میگرفتم و در آن خانه زندگی میکردم و حال اینکه این آقا خانه اش در تهران به صورت کاخ بود. و در بهترین نقاط شمال، بهترین ویلاها و باغها را داشت. این همان معیشت ضنکا هست. ثروت آمده است، روح آرام نیامده است.
ثروتمند و میلیاردری را خودم دیدم و با خود من صحبت کرد و گفت آقای حدائق! ما وقتی شبها که میخواهیم بخوابیم، درب اتاق را از داخل قفل میکنیم، چون اعتمادی به پسر خود ما نداریم که بلای سر ما نیاورد. این معیشت ضنکا هست. خانه کاخ است، امکانات آن چنانی، ثروتهای میلیاردی، ولی این انسان در خانهی خودش که باید مسکن او و محل آرامش و سکن او باشد، این آرامش را ندارد. لذا اینکه خدا میفرماید: اگر از یاد من اعراض کردی، به معیشت ضنکا گرفتار خواهی شد. از آن طرف ما داریم کسانی را که در حد اقل زندگیهای دنیایی دارند به سر میبرند ولی لذت میبرند. خدا رحمت کند یکی از ثروتمندان شیرازی متدین را، یک وقتی برای من نقل کرد و گفت آقای حدائق! یک روزی بود که یک معاملهی سنگین میلیاردی کردم، مبالغی هم در این معامله بدهکار شدم، گفت شب که رفتم منزل، این فکر به سراغم آمد که اگر این جنسی که ما میلیاردها هزینه کردیم و مبالغی هم بدهکار هستیم، فروش نرفت، جواب بدهکاریهای مان را چه بدهیم؟ گفت از یک طرف هم میگفتم که اگر فروش رفت، چه بهره و منفعت خوبی گیرم خواهد آمد. گفت چنان این فکرها به سراغ من آمد که خواب از من گرفته شد. ساعتی در بستر خوابیده بودم و دیدم که خوابم نمیبرد. گفتم خواب دیگران را خراب نکنم. هوا هم خوب بود، تابستان بود، بلند شدم لباسم را پوشیدم و گفتم بیایم در خیابان، نیمه شب قدم بزنم.
از شدت اضطراب معاملهی که روز انجام داده بودم. ایشان از متدینین بازار شیراز بود. گفت: همین طور که داشتم قدم میزدم، رسیدم سر پیچ یک کوچهی ، دیدم یک جوان کارتن خوابی کارتنی پهن کرده است و روی آن دراز کشیده است و خوابیده است. نه بالشی و نه بستری. بستر او کارتن بود، بالشت زیر سر او نبود، ولی چنان خواب عمیقی رفته بود و خرخری میکرد و خرناسه میکشید، گفت من دقایقی بالای سر او ایستاده بودم، نگاه به خواب او میکردم، گفت به خودم گفتم فلانی! ثروت داری، خانه داری، امکانات داری، اما خواب نداری. این فرد هیچ ندارد ولی خواب دارد. این طبیعت مال دنیا هست که اضطراب میآورد و در روایت هم داریم که هرچه بر حجم اموال شما افزوده میشود، اضطراب شما را بیشتر میکند، دغدغهی شما را افزایش میدهد.
در این آیه خداوند میفرماید: اگر از یاد من اعراض کردید، معیشت شما، معیشت سخت میشود و در آیهی بعد اینها خطاب به خداوند عرض میکنند که : لِمَ حَشَرْتَنِى اَعْمَي وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً﴾ اینها در روز قیامت میگویند که خدایا ما چشم داشتیم، چرا در قیامت کور و نابینا آمدیم؟ کور وارد محشر شدیم؟ در پاسخ به اینها خطاب میشود که شما در دنیا فراموش کردید خدا را، و در قیامت هم خدا شما را ازیاد برد. ﴿قَالَ كَذلكَ اَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنسَي﴾
من چند نکته را عرض کنم. انسانها در انتخابهای خودشان و تصمیمات خودشان آزاد هستند. قرآن میفرماید: وَمَنْ اَعْرَضَ. هرکسی اعراض کرد. دین پرستی الزامی ندارد. اجبار به این که کسی نماز بخواند، کسی روزه بگیرد، کسی خمس بدهد در دین نیست. بله. گستاخی، تجری و دین ستیزی را اسلام اجازه نمیدهد. اگر کسی روزه نیست و روزه نمیگیرد، برای خودش باشد، ولی اگر آمد در جامعه تظاهری به روزه خواری و دین ستیزی نمود، آن جا اسلام میفرماید که باید با این دین ستیزها مقابله کرد. ما در تصمیمات مان آزاد هستیم و در انتخاب مان آزاد هستیم. این نکتهی اول.
ضمن اینکه خداوند فطرتها را بر خدا پرستی قرار داده است. یادخدا در وجود ما است. پیامبر فرمود: خدا هرمولودی را که به دنیا میآورد، او را با فطرت توحیدی متولد میکند ولوکان ابواه یوحدانه او ینصّرانه. ولو اینکه پدر و مادر او، یهودی و یا نصرانی باشند، ولی بچه با یک فطرت توحیدی به دنیا میآیند. این هم از الطاف الهی است که خداوند فطرتها را بر خدا پرستی قرار داده است و آن چه که از این آیه ما میفهمیم، دوری از یادخداوند به عنوان عامل اصلی اضطراب و حیرت و حسرت است. آن هایی که با یاد خدا هستند، معیشت شان ضنکا نیست، گرچه زندگی شان، زندگی حد اقلی است. نانی میخورد، اما با همین نان خدا را سپاس گذار هستند.
در حالات حضرت موسی دارد که حضرت موسی یک وقتی به خداوند عرض کرد خداوندا! یکی از بندگان شاکر خودت را در دنیا به من نشان بده. خطاب شد موسی! فردا از فلان موضع شهر خارج شو. در بیابان یک چادر سیاهی است و یک خانمی در این چادر قرار گرفته است که دست و پا ندارد و فلج است. این از بندگان خوب ما است و شاکر ما است. حضرت موسی فردای آن شب، به سمت آن محلی که خدا راهنمایی کرده بود در بربیابان در آن گرما چادرسیاهی بود و خانمی در بستر افتاده بود، حضرت موسی دید دهها حشره و مگس دور صورت و لب و چشم این خانم دارند پرواز میکنند و این هم دست اش فلج است و نمیتواند اینها را از خودش دور کند و مثل یک چوب خشک در بستر افتاده است ولی لبها پیوسته دارد به هم میخورد. حضرت موسی وارد شد و سلام کرد دید این خانم مرتب دارد حمد خدا را میگوید، موسی فرمود خانم حمد خدا را داری به جا میآوری؟ گفت بله. گفت مگر خدا با شما چه کرده است؟ گفت خدا مگر با من چه نکرده است؟ ما گاهی اوقات نمیبینیم پری ظرف وجودی مان را و الطاف الهی را، همیشه ما کمبود و خالی بودن ظرف را میبینیم، خالی لیوان برای ما جلوهگری میکند نه پری لیوان، ولی ببینید درس ایمان و سپاس گذاری را از این زن فلج گفت خدا چه نداده به من؟ گفت خدا من را آفریده است، تا به امروز اداره کرده است و مرا رزق داده است. شروع کرد از نعمتهای سالم خودش گفتن، یکی یکی، بازگو کرد و گفت، حضرت موسی متوجه شد که این حمد، حمد عادتی نیست، حمد معرفتی است، با معرفت دارد حمد میکند. بعد حضرت موسی سوال کرد خانم، کی به شما رسیدگی میکند؟ کی برای شما غذا میآورد وتر و خشک میکند؟ من یک دختر دارم، خیلی دختر مهربانی است و خیلی دختر خوبی است. این روزی چند مرتبه میآید و کارهای من را انجام میآید. در فلان روستا است، غذا برای من میآورد و غذا به من میدهد و مراتر و خشک میکند. بعد حضرت موسی سوال کرد که خانم از خدا حاجتی هم دارید؟ فقط حاجتم از خدا این است که این دخترم را ببرد پیش خودش، یعنی جان این دختر را بگیرد. موسی کلیم الله تعجب کرد، گفت خانم شما تنها کسی که داری و به شما رسیدگی میکند، همین دختر است و این هم دختر با ایمان و بااخلاق، تو مرگ این را از خدا میخواهی، یک جمله این زن گفت، که عمق دارد. انسان باید برسد به اینجا که این را بفهمد. این دختر من خیلی دختر خوبی است اما رفته رفته خوبی هایش در دل من پررنگ میشود، و من میترسم از روزی که محبت این دختر جای محبت خدا را در دل من پر کند و دلم میخواهد تا آن اتفاق نیفتاده است این دختر برود. بعد حضرت موسی سوال کرد، گفت خانم این دختر اگر خدا برد ، چه کسی به تو رسیدگی میکند؟ گفت خدا مگر کس ندارد که به من رسیدگی کند؟ این هم همان یاد خداست. مگر خدا عمال و کارگزار ندارد؟ حضرت موسی میگوید از چادر آمدم بیرون و در مسیر بازگشت به سوی شهر دیدم دختر جوانی در بیابان، افتاده است روی زمین و جان داده است، برگشتم به سمت چادر و گفتم خانم این دختر تو هم با دعای خودت رفت و دعای تو به اجابت رسیده است.
ما گاهی اوقات همه چیز داریم ولی توکل به خدا نداریم، بعضیها به حسب ظاهر هیچ چیزی در اختیارشان نیست اما توکلشان به خدا بالاست. این اعراض از یاد خدا معیشت را تنگ و سنگین میکند، یعنی خدا را اگر یادمان رفت، در اوج ثروت هم باشیم زندگی ما تلخ است. خدا را اگر فراموش کردیم، مدیرکل هم اگر باشیم زندگی ما تلخ است در هر جایگاه و رتبه و امکاناتی اگر باشیم، خدا را فراموش کردیم، آن آرامش نیست. یکی دو نکتهی دیگر را هم عرض کنم خدمت عزیزان، زندگی آرام گوارا و شیرین فقط در پرتوی یاد خداست، اصلا دین آمده است که آرامش در زندگیها بیاید و شما میبینید زندگی هایی که آمیخته با دینداری و یاد خداست و این زندگیها آمیخته با آرامش است و نکتهی پایانی معنویت در زندگیها نقش به سزایی دارد و قطعا اگر در زندگی مادی ما معنویت نیامد، معیشت معیشت تلخ میشود و این هم عرض پایانی من، که همهی ما و مخصوصا مسئولین ما و کسانی که سمتی دارند و ثروتی دارند و امکاناتی دارند برای گسترش معیشت بهتر، باید معنویتها را توسعه بدهند. هرچه معنویتها توسعه پیدا کرد و گسترش پیدا کرد ، قطعا زندگیها و معیشت ها، زندگیهای شایسته و پذیرفته تری خواهد شد. توفیقات همهی عزیزان را از خداوند مهربان در این ماه عزیز، ماه ضیافت الهی از محضر ذات احدیتش خواستارم، وسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
[1] طه/124