بسم الله الرحمن الرحیم.
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم:
﴿وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[1]﴾
آیهی که تلاوت شد از سورهی مبارکهی عنکبوت، آیهی ششم با محور و موضوعیت تلاش و کوشش در قرآن که این جهاد و کوشش و تلاش انسان ها، باید چگونه صورت عمل پیدا نماید تا نتیجه بخش باشد.
قرآن میفرماید: کسانی که مَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ، هرکسی که تلاش و کوشش میکند، بازتاب این کوشش و تلاش برای خود او هست و یقینا خداوند از بندگان خودش و از کسانی که تلاش و کوشش میکند بی نیاز است و مستغنی است.
یک نکته در اینجا حائز اهمیت است که در این آیهی شریفه هم خداوند اشاره میفرماید: اولا این تصور اشتباهی که بعضیها فکر میکنند با عبادت شان، با کارهای نیک شان و با خدمات اجتماعی شان دارند به خدا خدمت میکنند. یقینا خداوند از همهی این امورات مستغنی است. إِنَّ اللهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ.
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه اشاره دارند که اگر همهی مردم خوب بشوند، خدا همان خدا هست و اگر همهی مردم بد بشوند، بازهم خداوند همان خداوند است.
گرجملهی کائنات کافر گردند بر دامن کبریائش ننشیند گرد.
شنیده میشود که بعضیها گاهی اوقات برای طفره رفتن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت انجام واجبات، با این استدلال غلط باب صحبت را باز میکنند که مگر خدا به ما نیاز دارد؟ چون خدا نیاز ندارد، پس ما هم نماز نمی خوانیم، چون خدا نیاز ندارد، پس روزه نمی گیریم. گاهی اوقات با این سوال اشتباه که آیا خدا به روزهی ما محتاج است؟ و وقتی جواب میگیردند که خیر، میگویند پس برای چه روزه بگیریم؟ ما خودما احتیاج داریم. ما خود محتاج هستیم.
من در اینجا یک مثالی بزنیم. مثل اینگونه سوال کنندگان مثل دانش آموزی است که در کلاس درس، درس نمی خواند و دلیل میآورد که چون استاد، نیازی به درس خواندن من ندارد، پس من درس نمی خوانم. میگویند استاد نیاز ندارد، شما نیاز به این دانش استاد دارید. شما محتاج این هستید که این را بدانید و بفهمید. لذا شما درس بخوانید یا درس نخوانید، استاد جایگاه علمی خودش را دارد. اگر طبیبی که نسخه صادر میکند، اگر دارو را بیمار مصرف کرد، برای بهبودی خود او نافع است و اگر مریض دارو را استفاده نکرد، خود بیمار وضعیت بحرانی پیدا میکند. پس اگر یک بیماری استدلال کند که چون دکتر به خوردن داروی من نیاز ندارد، پس من دارو نمی خورم، این یک منطق غلط و اشتباهی است. قرآن میفرماید: خداوند از عبادت شما بی نیاز است و عبادتها برای خود شما مؤثر و کارساز است. در سورهی فاطر آیهی 18 نیز خداوند میفرماید: وَمَن تَزَكَّي فَإِنَّمَا يَتَزَكَّي لِنَفْسِهِ، شما اگر در خودسازی خودتان و تهذیب خودتان کار کردید، برای خودتان کار کردید. نماز شب شما، روزهی شما، اخلاق شما، دعای شما، تواضع شما برای خود شما هست و اگر کسی اینها را انجام نداد، خود او زیان خواهد دید.
در سورهی فصلت آیهی 46 نیز، قریب به همین مضمون آمده است. خداوند میفرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ . هرکسی که کار شایستهی انجام دهد، بازتاب این کار شایسته برای خود او هست وَمَنْ اَسَاء فَعَلَيْهَا، کسانی هم که بدی میکنند، انعکاس این کار بد به سوی خود آنها بر میگردد. در این کوشش و تلاش که بازتابش به خود ما هست، دو سه روایت را محضر عزیزان اشاره کنم.
وجود مقدس امام صادق میفرماید: لَايَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَاوَرَعَ فِيه[2]. امام صادق میفرماید: کوشش و تلاشی که در آن ورع نباشد، نفعی ندارد. اولا تلاشها و کوششها اگر میخواهد به نتیجه برسد، باید آمیخته به گناه نشود. علت اینکه بعضیها تلاش میکنند و از تلاش شان نتیجه نمی گیرند، این است که چون ورع ندارند. در یک روایتی مرحوم کلینی از امام صادق قضیهی را نقل میکند که در یکی از جزائر بنی اسرائیل یک عابدی بود، این سه سال پیوسته از خداوند یک پسر میخواست. شب و روز التماس میکرد و دعای او بر آورده نمی شد. بعد از سه سال خسته شد، به خدا عرض کرد که پرودگارا! یا شما از ما دور هستید و صدای ما به شما نمی رسد یا شما نزدیک هستید و نمی خواهید ترتیب اثر بدهید و عمل کنید. در هردو صورت، دیگر من دعا نمی کنم. به عبارت عرف ما، ایشان با خدا قهر کرد. خداوند به پیامبر آن سامان و منطقه وحی فرستاد که بروید و به این شخص عابد بگویید تو سه سال با زبان آلوده از ما پسر خواستی، با همان زبانی که داری غیبت میکنی و با همان زبانی که داری تهمت میزنی، با همان زبانی که داری دروغ میگویی، از ما تقاضای فرزند میکنی. این همین است که امام صادق میفرماید: لَايَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَاوَرَعَ فِيه، اجتهاد، کوشش، تلاش، نماز شب، روزهی ماه رمضان، اگر ورع در آن نباشد، فایده ندارد. روزه داری با گناه میشود رژیم غذایی. روزه است ولی فقط تغییر ساختار غذایی داده است و الا این آدم همان آدم قبل است. زبانش همان زبان است، چشم او همان چشم است، دستش همان دست است. این قطعا نفعی برای او ندارد. اینکه بعضیها گله میکنند که ما فلان دعا را سالهاست که داریم میخوانیم، روز این قدر داریم قرآن میخوانیم، نماز شب ما تعطیل نمی شود، چیزی ندیدیم، نباید هم ببیند. چون به مجرد انجام کارهای خیر، با گناه آن را از بین میبرد.
عزیزان! آن چه که کوشش های شما را به نتیجه میرساند همان ورع است. آن پیغمبر آمد و به آن عابد گفت: خدا میفرماید: شما سه سال با زبان آلوده از ما پسر خواستی. بله. عبادت خیلی به جا میآوری، اما با زبان خودت گناه نیز زیاد میکنی. از این گناهانت استغفار بکن و سپس از ما فرزند بخواه. پیامبر خدا، پیام خدا را رساند. در روایت دارد که آن عابد نیز از گناهان لسانی خود توبه کرد، مسیر ورع را طی کرد و بعد از مدتی خداوند، فرزند پسری به آن شخص عنای کرد. اینکه ما در رسیدن به نتیجهی تلاش و کوشش مان قطعا ورع شرط است.
یک وقتی از یکی بزرگان شنیدم که گفت من آقایی را دیدم که شش ماه با آیت الله حاج شیخ حسن علی نخودکی مرتبط بود. شب و روز. گفت از ایشان سوال کردم که آقای حاج شیخ حسن علی نخودکی چه کار میکرد که این همه خداوند به او قدرت داده بود؟ طی الارض داشت، هم خودش میرفت و هم میبرد. گاهی اوقات یک دانه انجیر را بر میداشت و به بیمار سرطانی میداد و او خوب میشد. کارهای شگفتی که از ایشان نقل کرده اند و این کارها شگفت هم نیست. خدا میفرماید: ﴿إِنَّمَا اَمْرُهُ إِذَا اَرَادَ شَيْئاً اَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[3]﴾. گفت سوال کردم که این آقای حاج شیخ چکار میکرد؟ از آن فرد پرسیدم. گفت کمی فکر کرد و بعد این جمله را گفت: حاج شیخ حسنعلی اصفهانی از اسماء استفاده میکرد و آثارش را نگه میداشت. یعنی اگر ذکر میگفت آن را خراب نمی کرد. اگر روزه میگرفت آن را خراب نمی کرد. بعضی از ما سحر ما هنوز صبح نشده است، چیزی نمی ماند. نماز را خواندیم، از مسجد خارج نشدیم، دیگر نمازی نیست. شب لیله القدر هنوز از محفل دعا خارج نشده ایم، با همان چشمی که اشک ریختیم و آبرو کسب کردیم، رسوایی بار میآوریم. حفظ عمل از همه مهم تر هست.
امام باقر فرمود: الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ[4]. نگهداشتن کار از انجام کار به مراتب سخت تر است. شما در ماه رمضان روزه داری را پیشه میکنید و روزه میگیرید و تمام میشود، این روزها میگذرد و رمضان هم به پایان میرسد، عمر ما در گذر است. اگر بتوانیم این آثار ارزشمند را حفظ کنیم، کار شایسته انجام داده ایم.
روایتی را در پایان بحثم از فرمایشات علی(ع) محضر عزیزان تقدیم کنم. حضرت فرمود: جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَيْدِيكُم. تلاش تان در مسیر خدا، فی سبیل الله یعنی خدا راضی باشد، یعنی کارهای تان رنگ الهی بگیرد. اگر با دست تان دارید کار میکنید، با بدن تان دارید زحمت میکشید برای خدا کار کنید تا نتیجه بگیرید. اینکه گویید خوش فلانی بیاید و فلانی راضی باشد مهم نیست. بله. وقتی کار برای خدا بود، بندگان خوب خدا هم راضی هستند. بنده به پدرم، مادرم، فرزندم و دوستانم اگر خدمت میکنم بگویم خدایا برای تو هست و لذا کار برای خدا هیچ گاه پشیمانی در آن نیست. یا مردم قدر شناسی از زحمات ما میکنند و یا نمی کنند. اگر قدر شناسی کردند که ما برای قدر شناسی مردم کار نکردیم و اگر قدر شناسی نکردند ما نا امید و سرخورده نمی شویم.
می گوییم: در خانه اگر کس است یک حرف بس است. حضرت میفرماید: اول با توان و با امکانات تان، با دست تان در راه خدا کار کنید، فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ ، اگر با دست تان نمی توانید در راه خدا خدمت کنید، با زبان تان خدمت کنید. بعضیها امروز فرصت مالی ندارند، قدرت اجرایی ندارند، کار دست شان نیست، پولی ندارند که کار کنند. میگویند زبان داری؟ با زبانت برای خدا حرف بزن. با زبانت تبلیغ کن، با زبانت از خوبیها بگو. فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِقُلُوبِكُمْ[5]. حالا اگر کسی با زبان خود هم نتوانست، در یک شرایطی است که قدرت صحبت کردن هم ندارد، یا صحبت او را نمی پذیرند، یا اینکه اصلا زبان ندارد. قدرت ناطقه ندارد. حضرت میفرماید: در راه خدا با قلب تان جهاد کنید. من اگر فرصت مالی و امکانات یدی ندارم، امکانات لسانی ندارم، با قلبم در مسیر خدا تلاش کنم و کوشش کنم.
شخصی از امام صادق سوال کرد بهترین کارها چیست؟ امام سه تا کار را نام بردند، وقتی سوال کرد أَيُ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ ؟ امام فرمودند: اول : قَالَ الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا نماز را در وقت خودش خواندن جزء بهترین کارها هست، احسان به پدر و مادر دوم، وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ و سوم : وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ[6]. کوشش و تلاش در مسیر خدا.
وَمَا رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ﴾
﴿وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ﴾
[1] عنکبوت/6
[2] کافی، ج 3 ص 195
[3] یس/82
[4] کافی، ج 2 ص 296
[5] دعائم الاسلام، ج 1 ص 343
[6] محاسن، ج 1 ص 292