بسم الله الرحمن الرحیم
متن سخنرانی استاد حدائق
موضوع «آیات مهدویت در قرآن»
13 دی 98 - مهدیه بزرگ شیراز
اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، قال الله الحکیم فی کتابه الکریم، ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللهِ اَمْوَاتاً بَلْ اَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾[1]
گرچه بحث اصلی پیرامون آیهی 110 از سورهی مبارکه آلعمران و در راهکار اصلاح یک جامعهی ایده آل با توجه به آیات مهدوی بود، به مناسبت خبر تأسفانگیز و نگرانکنندهی سرداری که غیرازاین رفتن انتظار نمیرفت این اتفاق و جریانی که برای ما تلخ اما برای این سردار بسیار شیرین و پر یُمن است؛ به بحث از آیهی 169 از سورهی مبارکه آلعمران پرداخته میشود. سالها مجاهدت و تلاش و خدمت، در دفاع از امنیت اسلام و نه ایران، امنیت مسلمین و امنیت مردم، هم در عراق، هم در لبنان، هم در ایران حاج قاسم سلیمانی اگر غیرازاین میرفت، حق او ادا نمیشد.
روزی رسول خدا از کنار شخصی عبور میکردند، آن شخص مرتب این ذکر را میگفت، «أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا تُسْأَلُ»[2]؛ «خدایا از تو میخواهم آنچه را که بهترین خواسته است». گاهی خود انسان برای خدا خطونشان میکشد که خدایا این را بده و آن را بده، گاهی اینگونه نیست بلکه برآورده شدن حاجت را به خدا، میسپارد. گاهی اوقات به تعبیر قرآن به نظر خودمان خواستههای ما خیر است لکن درواقع شر است؛ اما وقتیکه به خدا واگذار کردید که خدایا! هرچه بهتر میدانید به ما بدهید، اینجا دیگر شر نخواهد بود. پیامبر وقتی این دعای آن شخص را شنیدند، فرمودند: اگر دعای این فرد به اجابت برسد، جز شهادت پاسخی برای آن نیست. «خَيْرَ مَا تُسْأَلُ» یعنی شهادت در راه خدا، برای سردار، مجاهد مبارز، حاج قاسم سلیمانی «خَيْرَ مَا تُسْأَلُ» رقم خورد.
ولیعصر (ارواحنا فداه)، در دعای افتتاح از خدا کشته شدن در راهش را تقاضا میکند: «و قتلا فی سبیلک فوفق لنا.»[3] «خدایا کشته شدن در راهت را به ما مرحمت کن»، این دعای ولیعصر است، دعای صاحبالزمان (عج) است؛ که انسان پایان زندگی و ختم زندگیاش، به اهدا جان ناقابل در راه خدا باشد و آن باقیماندهی زندگی او در راه خدا هزینه شود. در احادیث آمده است: تنها گروهی که روز قیامت در بهشت آرزو میکنند که ایکاش به دنیا بازمیگشتیم، فقط شهدا هستند.
حالا انشاء الله بعد از 120 سال، این مراحل را انسان طی میکند، بالاخره مؤمنین سختی جان دادن را میبینند، سختی شب اول قبر را میبینند. امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه مراحل پیش رو را یاد میکند و اشک میریزد؛ «اعنی بالبکاء علی نفسی، ابکی لخروج نفسی، ابکی لضیق لحدی، ابکی لسؤال منکر و نکیر.» اینها سخت است. ما هنوز جان ندادیم تا بفهمیم جان دادن یعنی چه؟ نمیفهمیم سؤال منکر و نکیر یعنی چه؟ امام سجاد هشدار میدهد، مردم! این راه را پیش رو دارید، این مسیر را خواهید دید، اینها جزء سختترین ساعاتی است که همهی مردم با این مواجه میشوند. این از ناحیه امام به همهی مردم آموزش و هشدار است.
مردم! یادی از شب اول قبر کنید، یادی از عالم برزخ خودتان بکنید، این صورتهای نازپرورده را روی خاک میگذارند، این بدنی که گاهی اوقات در اتاق سه در چهارمتری قرار میگیرد، میگوید دلم گرفت را در قبر میگذارند، اینها حقیقتی است که ما پیش رو داریم، این مراحل سخت را مردم طی میکنند تا به قیامت میرسند، قیامت با آن سختیهایی که دارد، «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ»[4] «همه در گریز و فرارند و از نزدیکترین کسان خودشان فرار میکنند»، مادر بچهی خودش را زمین میگذارد، اینقدر اوضاع سخت است که مردم فقط فکر خودشان هستند، قیامت را هم پشت سر میگذارند، پل صراط با هفت موقف، حساب ایستگاههای جداگانه، ایستگاه نماز، ایستگاه حقالناس و... تا اینکه به آنطرف پل صراط، برسند. هرکه از پل بگذرد خندان است، وقتی به بهشت رسیدند، دیگرکسی که اینهمه سختی را طی کرده است آرزوی برگشت نمیکند، فقط یک گروه و آن شهدا هستند که چنین آرزویی دارند.
پیامبر (ص) میفرماید: وقتی در بهشت قرار گرفتند، هیچکدام از بهشتیها دیگر نمیگویند ایکاش به عقب برگردیم، ولی شهدا آرزو میکنند که ایکاش دوباره برمیگشتیم. وقتی از ایشان سؤال میشود که چرا تقاضای بازگشت دوباره به دنیادارید؟ اینهمه سختی را گذراندهاید، عالم برزخ، شب اول قبر، لحظهی شهادت، آمدن در محضر خدا و قیامت و موقف حساب و پل صراط، چرا دوباره میخواهید این مراحل را بگذرانید؟ شهدا میگویند آنقدر لطف و احسان و محبت از لحظهی شهادت از ناحیهی پروردگار شامل حال ما شده است که دوست داریم دوباره تکرار شود.
خدا میداند لحظهی شهادت بر حاج قاسم سلیمانی چه گذشته است؟ قیامت باید از ایشان بشنویم، کشته شدن و شهادت از نگاه ما تلخ است. به عقیدهی خودم، شیرینترین ساعت عمر سیدالشهدا (ع) زیر تیغ شمر بود. «یدرک و لایوصف»[5] اینها را باید درک کرد و نمیتوان وصفشان کرد. گاهی اوقات برای عزیزی که دوست دارید، خرج میکنید و کار میکنید و وقت میگذارید، میگویند: خسته شدید؟ میگوید: لذت میبرم. میگویند: پای شما درد گرفت؟ میگوید: این پادرد برای من لذت است. مادر شب تا صبح بالای سر بیمار است، میگویند: استراحت کن خسته شدید، میگوید: این خستگی برای من لذت است، بگذار من بیدار بمانم و عزیزم در خواب باشد. هرچه این معرفت بالاتر برود، هرچه انسان خودش و خدا را بهتر بشناسد، در اوج مصائب و سختیها و مشکلات لذت بیشتری میبرد؛ یعنی سرطان، فقر برای او لذت میشود.
وقتی ابن زیاد دیکتاتور در حضور حضرت زینب (س) به سر امام حسین (ع) اشاره کرد، گفت: خانم دیدید که خدا با شما چه کار کرد؟ الآن این حرف را ابن زیادهای عالم به ما میزنند، تاریخ تکرار میشود، امیرالمؤمنین میفرمایند: «إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ»[6] مردم! در برابر شهادت حاج قاسم سلیمانی بگویید: «ما رایت الا جمیلا». همانکه زینب (س) نسبت به شهادت امام حسین (ع) گفت. اینها شرف برای اسلام و برای مؤمنین است. عزت و عظمت برای حاج قاسم سلیمانی است. لذا همین نگاه ابن زیاد امروز هم در بعضی از این رسانههای بیگانه دیده میشود. اینها مزد و پاداش واقعی بندگان مخلص خدا است؛ که اگر با این مجاهدتها و ایثارها غیرازاین اتفاق میافتاد حقشان ادا نمیشد، پیغمبر میفرماید: فقط شهدا آرزوی برگشت میکنند. در روایت آمده است، یکی از سه گروهی که خداوند به ایشان اجازه شفاعت میدهد، بیحساب به بهشت میبرند، شهدا هستند. اینها را در تراز انبیا و علما و شهدا آوردند. کسانی که خوب امتحان پس دادند و خوب زندگی کردند. ایشان در قیامت نیز آن سختیها را نمیگذرانند. لذا شهدا هم میگویند ما دوست داریم که به دنیا برگردیم.
در آیهی 169 سوره آلعمران سه نکتهی کلیدی وجود دارد که بیان میشود:
- پندارهای غلطی که شاید از رسانههای بیگانه در این شبکههای مجازی، بعضیها نشخوار میکنند، با تعبیرهای شاید این شهادت را بیادبانه و زشت تعریف کنند، اما این آیه قرآن بیش از 1400 سال قبل، بعد از جنگ بدر نازل شد. اسلام 14 شهید در جنگ بدر، شش شهید از مهاجرین و هشت شهید از انصار، داشت. بعد از شهادت این آیه نازل شد: ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللهِ اَمْوَاتاً﴾ اول خدا هشدار میدهد، اینگونه تفکر نکنید، اصلاً به فکرتان نیاید که اینها رفتند و تمام شد. آنکه در راه خدا کشته میشود مرده نیست. زنده واقعی است و ﴿عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ در نزد خدا رزق میخورند.
زنده را زنده نگویند که مرگ از پی اوست / بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست.
خواهید دید همین شهادت حاج قاسم سلیمانی چه تحولی و چه موجی در جهان اسلام ایجاد خواهد کرد. ما رفتن یک نفر را میبینیم.
گرچه رفتن او از شمار نظر یکی کمتر و از شمار خرد هزاران بیش است
خرد و عقل و منطق میگوید هزاران نفر رفته است و نگاه و نظر میگوید یک نفر شهید شده است، اما برکاتی که از شهادت ایشان حاصل میشود برابر با خون هزاران نفر است. از شهادت شهید حججی چه تحولی در جامعهی اسلامی ایجاد شد؟ یک نفر رفت، چه اتفاق مبارکی افتاد. من افرادی را سراغ داشتم که ارتباط با نماز و خدا نداشتند اما حججی آنها را سر خط آورد. اینها لطف خداست. آن شهید مزد خودش را میگیرد. آن شهید اجر واقعیاش همین است؛ اما رفتن آنها هم حیات و تحول جامعه است. ﴿وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللهِ اَمْوَاتاً﴾ این تصور غلطی که دشمنان اسلام، ابوسفیانها، عتبهها و شیبههای زمان پیامبر و امروز دارند که فکر میکنند طرف با کشته شدن تمام میشود. این دیدگاه غلط را مشرکین داشتند. زمانی که رسول خدا از دنیا رفت گفتند اسلام قائمبهذات پیامبر است، با رفتن پیامبر همهچیزتمام میشود و چنین نشد در همین انقلاب بعضیها لحظهشماری میکردند که امام برود و انقلاب به دست نااهلان مسیر انحرافی را طی کند؛ دیدید که خدا چگونه این انقلاب را مدیریت کرد و به خلف صالح او واگذار شد. خود مقام معظم رهبری هم میفرمایند که من تصور این را نداشتم و اصلاً در این فکر نبودم اما خدا مدیر است. خدا ادارهکننده است. دیدید سی سال از ارتحال امام میگذرد، باعزت و شوکت و عظمت این انقلاب مدیریت میشود. زمان امام حسین (ع) هم گفتند که دیگر اسلام تمامشده است. امام حسین (ع) به تاریخ پیوست، آقا سید الشهداء (ع) به حضرت زینب (س) فرمودند که خواهرم آینده قبر من مزار میشود. آنها آن سال را میدیدند و چند سال بعد را میدیدند و امام حسین (ع) امروز عالم اسلام را میدیدید. اولین تفکر و این پندار غلط، خدا میفرماید کشتهشدگان در راه خدا را مرده بهحساب نیاورید اینها زنده هستند. شهید زنده، ناظر و حاضر است. ﴿ اَحْيَاء ﴾
- نکتهی دوم، قرآن میفرماید: اگر کار فی سبیل الله شد ارزشمند است. کشته شدن فی سبیل الله حاج قاسم سلیمانی، خواهد شد. خیلیها کشته میشوند. در همین کشورهای اسلامی در این آشوبها خیلیها کشته شدند ولی فی سبیل الله نبود. داعشی هم کشته میشود. این به درک اسفل میپیوندد. اگر کشته شدن رنگ خدا بگیرد، حیات را به دنبال میآورد. احیا در گرو فی سبیل الله است. باید برای خدا درصحنه آمد.
مرحوم علامهی مجلسی میفرماید: بعضی از کارها پوستهی کار رنگ الهی دارد ولی هستهی کار خدایی نیست بعضی از کارها هسته و درون خدایی است. شاید ظاهرش دنیایی، تجارت و کسبوکار باشد اما برای خداست. عمق کار رنگ الهی گرفته است. اگر کاری رنگ الهی به خودش گرفت، عبادت خواهد بود، اصلاً عبادت یعنی کاری که رنگ خدا به خودش بگیرد. اگر در کشته شدن و رفتن انسانها رنگ الهی آمد، شهید است. شهید یعنی کسی که کشته شدن او برای خداست.
- قرآن میفرماید ﴿ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ دیگر بالاتر از این مزدی نیست. در قیامت و بهشت پاداشی بالاتر از این نیست.
سؤال یکی از حضار: حاجآقا! چه کار کنیم؟ حاج قاسم سلیمانی رفت ما الآن چکار کنیم. با این اوضاع آشفته چهکاری از دست ما برمیآید، چگونه رفتن سردار را تحملکنیم؟
از زینب (س) یاد بگیرید زینب (س) دست زیر بدن امام حسین (ع) برد، فرمود: «اللهم تقبل منا هذا القربان»[7] مردم! خودتان را نبازید، خدا هست، مردم! امام زمان (عج) هست، اگر حاج قاسم سلیمانی شهید شد، خدای حاج قاسم، حاج قاسمها هستند. عزیزی را از دست دادید، خوش به حال آن شهیدِ عزیز، دلگرم و استوار باشید، امام فرمود: شهادت هنر مردان خداست. ما برای حال خودمان گریه میکنیم، بر حاج قاسم سلیمانی کسی گریه نمیکند، باید رفتن حاج قاسم سلیمانی را به او تبریک گفت. ما ازاینجهت نگرانیم که عزیزی را از دست دادیم. برای ما از دست دادن این عزیز سخت است. ﴿ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ﴾ برای او اتفاق افتاد.
مردم! این انقلاب، اسلام صاحب دارد. امام اگر رفت رهبری آمد. سیدالشهدا (ع) به حضرت زینب (س) فرمود: خواهرم! خواهی دید که رفتن ما چه میکند. شهادت امام حسین (ع)، بنیاد بنیامیه را سرنگون کرد. تحولات پس از شهادت ایشان را در عراق خواهید دید. مزدورهای آمریکایی برخی را فریب دادند و به صحنه آوردند. خواهید دید که چه تحول عظیمی در این مردم شکل خواهد گرفت. آنهایی هم که ناحقی میکردند، حسرت و ندامت اینها را خواهد گرفت. حاج قاسم سلیمانی دغدغهاش این بود که شهید نرود، همرزمان او رفتند و او بماند. خدا مزد او را داد.
راوی به امام صادق (ع) عرض کرد: یا رسولالله (ص)! شما مردم را دعوت به نیکی و پاکی و درستی میکنید که به بهشت بروند. «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»[8] حور و غلمان و قصرها و کاخهای بهشتی و جنات تجری، گفت همهی اینها که بهصورت نسبی در دنیا نیز پیدا میشود. امام صادق (ع) فرمود: این حداقل ثواب است. مهمترین پاداشی که خداوند به بهشتیها میدهد، معاشرت با ما آل محمد (صل الله علیه وآله وسلم) است. شهید سرافراز، سردار مجاهد، حاج قاسم سلیمانی الآن با امام حسین (ع)، امیرالمؤمنین (ع)، اولیای معصومین و شهدای عالم محشور است چه چیزی از این بالاتر است؟ «عند ربهم»، نزد خدا هستند، خدا عالیترین مقامات را به شهدا میدهد.
برخی افراد ایراد میگیرند که ما چرا در عراق و لبنان کار میکنیم؟! مقام معظم رهبری نیز در چند سخنرانی پاسخ این قبیل سخنان را دادند. عراق و لبنان خط مقدم ما با دشمن است. غفلت از این مسلمانهای مظلوم عواقب خوبی به دنبال نخواهد داشت، یکبار در سفری به لبنان، یکی از جوانهای حزبالله لبنان گفت: ما خط مقدم جمهوری اسلامی هستیم. پرچمهای جمهوری اسلامی در ارتفاعات خلیل الرحمان برافراشته بود. همانجا گفت: ما خط مقدم جمهوری اسلامی هستیم. ایران بهعنوان مدافع مظلومین عالم در برابر استکباری است که به ایشان ظلم میکند، وظیفهی همهی ما که شیعهی علی بن ابیطالبی هستیم دفاع از مظلومین در برابر ستمکاران عالم است.
به امیرالمؤمنین (ع) خبر رسید که سربازهای معاویه در اردوگاه انبار، خلخالی را از پای یک زن یهودی درآوردند، امیرالمؤمنین (ع) خطبه خواند و فرمود: «اگر از شنیدن این خبر آزادمردی دق کند و بمیرد ازنظر من شایستهی تقدیر است.» ما چطور میتوانیم بگوییم که شیعهی علی بن ابیطالب هستیم و جای دیگری از این عالم ظلمی اتفاق بیفتد و ما بیتفاوت باشیم؟! رسولالله (ص) فرمود: «مَنْ أَصْبَحَ و لم یهِتم به امور المسلمین فَلَيْسَ بمسلم»[9] «اگر کسی روزی را بگذراند و به مسائل مسلمانها و اهمیت ندهد مسلمان نیست.»
کوردلانی که میگفتند: شما در عراق چه کار میکنید؟ مجاهدتهای عزیزان ما در سپاه قدس، به فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی جلوی فتنهگریهای داعشی که تا نزدیکیهای کربلا، پیشرفت کرد را گرفت. اگر دستشان میرسید شیعهای را زنده نمیگذاشتند. دیدید که با شهدا، سردار شهید اسکندری، حججیها چه کردند؟ شمر در همهی دورانها وجود دارد. سربریدن که مربوط به الآن نیست، داعش درگذشته نیز بوده است.
خود این یاوهسرایان گرهی را باز نمیکنند و ریالی در راستای توسعه فرهنگ و امنیت جامعه هزینه نمیکنند بلکه چوب لای چرخ نظام میکنند و بعد این مجاهدینی که جانبرکف گرفتهاند و آرامش و آسایش و زندگی همهچیز خودشان را برای خدا به خطر انداختند و این امنیت را رقم زدند را نیز زیر سؤال میبرند که آقا در عراق چه کار دارید؟ نافهم! امنیتت، اقتصادت، زندگیات، شرفت، آبرویت در پرتوی این شهدا است. شهدای دفاع مقدس، ذوی الحقوق تمام مسئولین هستند. در دفاع مقدس اگر شهدا نبودند امنیت و اقتصاد، نبود.
ما وامدار حاج قاسم سلیمانیها هستیم. خدا حق اینها را بر ما حلال کند. وامدار شهدایی هستیم که در دفاع از حرم اهلبیت در سوریه و لبنان جانبرکف گرفتند و جان دادند تا امنیت برای مردم بماند، خدا حق این شهدا را بر ما حلال کند. خدا به این بیانصافهایی که اینگونه بیان میکنند؛ انصاف بدهد.
شهید بهشتی که شهید شد، امام فرمودند: رفتن شهدا انقلاب را بیمه میکند. خون مطهر اینها ضامن بقای انقلاب است و آبیاری این نظام را میکند. از یک منظر نیز از دست دادن عزیزی مکدرمان کرده است. من حق میدهم، متأثر و مکدر میشویم.
پیغمبر (ص) یک فرزند یک سال و نیمه به نام ابراهیم داشتند که فوت کرد، ایشان برای دفن به بقیع میرفتند و در راه گریه میکردند، برخی به پیامبر (ص) عرض کردند: یا رسولالله (ص) چرا شما گریه میکنید؟ درحالیکه به مردم میگویید صبر داشته باشید. پیامبر (ص) فرمود: انسان عزیزی را ازدستداده است، قلب انسان سنگین میشود. «من لا یرحم لا یرحم»؛ «اگر کسی رحم نداشته باشد، به او رحم نمیکنند.»، این گریهها دلیل بر عطوفت، محبت و همدردی است؛ اما شهید در رضوان الهی و لقا الهی قرار گرفته است. ان شاء الله زندگی ما نیز به شهادت ختم شود. «و قتلا فی سبیلک فوفق لنا.»
عزیزانی که با گمنامی و ما از ایشان بیخبر، شب و روز خودشان را در سفر و حضر، در رفتن و آمدن و با آن مخاطرات برای امنیت جهان اسلام، تلاش کردند؛ خدا میدانند که چه سختیهایی متحمل شدند و چه زخمزبانها و اتهاماتی را به جان خریدند. «صل الله علیک یا اباعبدالله» در روایت آمده است: «وقتی مصیبتی به شما رو میکند یادی از مصائب سیدالشهدا کنید تا آرام گیرید.» چون هیچ مصیبتی مثل مصیبت امام حسین (ع) نمیشود.
عزیز پیامبر، حسینی که جایش روی شانهی رسولالله (ص) بود. حضرت زینب کنار گودی قتل گاه نشست.
چون مشام جان زینب تازه شد از بوی یار گفت یا رب بوی معشوق من آید زین دیار
شاعر میگوید: از بوی حسین، حسین را پیدا کرد، شمشیرهای شکسته و نیزههای شکسته را کنار زد، بدن قطعهقطعه، سر از بدن جداشده، عریان، یک نگاهی به بدن کرد صدا زد: «أ أنت أخی؟» آیا تو حسین منی؟ برادر! جای تو روی سینهی پیامبر بود، امروز بدن عریانت اما روی خاک تف دیده کربلاست. این خواهر دست زیر بدن قطعهقطعه برد بدن را از زمین بلند کرد، سر به آسمان بلند نمود و فرمود: «اللهم تقبل منا هذا القربان».
[1] سوره آلعمران. آیه 169
[2] مستدرک الو سائل و مستنبط المسائل، جلد 11, صفحه 13
[3] زیارت امام حسین (ع) علیه السلام / کامل الزیارات ابن قولویه، ص 312
[4] سوره عبس آیه 34/35
[5] منظومه حاج ملاهادی سبزواری مقدمه بخش حکمت.
[6] نهج البلاغه / خطبه 157
[7] اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
[8] سوره ابراهیم / آیه 23
[9] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد 1, صفحه 58