DSC06182
DSC06139
DSC06238
DSC06206
DSC06113
DSC06108
DSC06100
DSC06065
DSC06255

بسم‌الله الرحمن الرحیم

متن سخنرانی استاد حدائق

با موضوع «عوامل آرامش بشر در زندگی از دیدگاه قرآن»

9 دی 98 – مسجدالنبی (ص) شیراز

قال الله الحکیم فی کتاب الکریم: بسم‌الله الرحمن الرحیم «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»[1] صدق الله العلی العظیم.

مباحث جلسات گذشته با محوریت «آرامش در قرآن» پیرامون این آیه‌‌ی شریفه بود: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ»[2] ما آرامش را در قلب بنده های مؤمن خود قرار خواهیم داد و این ایمان در وجود مؤمنین رو به افزایش است. «لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ»

یکی از عوامل آرامش، نفس ایمان است. انسان‌های باایمان انسان‌های آرامی هستند. آن‌که معتقد است که کار دست خداست و قدرت دست خداست در زندگی جا نمی‌زند. در شکست هم پیروز است. فردا شب، شب میلاد باسعادت عقلیه بنی‌هاشم، حضرت زینب (س) است، وقتی حضرت زینب (س) را به دارالاماره ابن زیاد بردند.

ببینید! برخی دقیقاً نشخوار حرف ابن زیاد را با تغییر واژه‌ها، همین امروز نیز بیان می‌کنند، بعضی‌ها فکر می‌کنند که اگر یک آدم مسلمان پاک دچار مشکلاتی شد، کار او مشکل دارد، اگر کسی عبد صالح خداست نباید مریض شود، مشکل اقتصادی برایش ایجاد شود، در همه‌‌ی فراز و نشیب‌های زندگی باید کاملاً مقاوم و قوی باشد. این‌طور نیست.

خدا بنده های خودش را امتحان می‌کند، خدا مؤمنین را می‌آزماید، زینب (س) بعد از مادرش اسوه‌‌ی زنان عالم است، این بانو دو روز قبل از این واقعه در روز عاشورا، در صحرای کربلا، هفت برادر و دو فرزند و سی نفر منصوبینش به شهادت رسیده بودند و این جبهه‌ی کفر جنایاتی انجام دادند که غیرقابل‌تصور بوده و روز دوازدهم مقابل ابن زیاد قرار گرفته است، در دارالاماره این دیکتاتورِ مغرور است، سر امام حسین (ع) در تشت و زن و بچه‌ها در غل و زنجیرند، سفره غذا پهن و حرف ابن زیاد این بود که خانم یاری خدا کجاست؟ اگر خدا با شما بود نباید اسیر می‌شدید؟

بعضی‌ها امروز نیز این حرف‌ها را می‌زنند، اگر ما امام زمانی هستیم چرا مشکلات اقتصادی داریم، خدا می‌خواهد امتحان کند که امام زمان (عج) را برای مشکلات اقتصادی خودتان می‌خواهید یا خودتان را برای امام زمان (عج)؟ خدا برای خودم یا خودم برای خدا؟ دین را به چه قیمتی می‌خواهیم؟ بعضی‌ها دین را برای خودشان می‌خواهند تا مصالح آن‌ها تأمین است، دین‌دار هستند، مصالحشان که به خطر افتاد از دین می‌برند.

آقایی را می‌شناختم که در مدینه هم‌سفر ما بود، او در مدینه گرفتند چون یک نفر مهر گذاشته بود و این را همراه او برده بودند. بعد خودش نقل می‌کرد، خدا رحمتش کند. می‌گفت: تا من را به محکمه‌‌ی وهابی‌ها بردند گفتند: تو دین ات چیست؟ گفت: من اصلاً مسلمان نیستم، «انا مو مسلم»، گفتند: پس در حرم پیامبر چه کار می‌کردی؟ گفت برای سیاحت و گردش آمده بودم. نماز چیست؟ پیامبر کیست؟ گفت این را گفتم تا مرا رها کردند، ببینید! اینجا شما امتحان پس می‌دهید، با یک توپ‌وتشری می‌گویی: نماز چیست؟ با یک تهدیدی جا می‌زنید و پیامبر را خرج می‌کنید، اما بعضی‌ها از جان می‌گذرند اما از جانان نمی‌گذرند.

ابن زیاد به حضرت زینب (س) گفت: خانم! دیدید خدا با شما چه کرد؟ شما اگر باخدا بودید که نباید به این وضع مبتلا می‌شدید، این جمله‌‌ی زینب (س) که مصداق زیبای شکرگزاری و معرفت است‌، فرمود: «ما رایت الا جمیلا»[3]. «من از خدا جز زیبایی چیزی ندیدم.» این ایمان است. چه حالتی است که یک خانم داغ‌دیده‌ای که برادرهایش را دو روز قبل شهید کردند. پسرهای او و عزیزان او را قطعه‌قطعه کردند، حالا که از خدا می‌خواهد یاد کند می‌گوید که از خدا زیبایی دیدم. نازیبایی‌ها از شما نامردمان است‌، شمایید که جنایت می‌کنید‌، خدا مظهر عدل است‌، مظهر رأفت است. لذا گاهی اوقات یک اشتباه بر زبان برخی‌ها می‌آید که آقا کجاست خدایی که او را صدا می‌زدی؟ یک‌عمر دعای ندبه خواندی‌، امام زمان (عج) کجاست؟ حضرت امام (ره) هم اواخر عمر سرطان گرفت، باید این‌طور تحلیل کرد؟

 «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ» سختی‌ها برای دوستان خداست. لذا باور دینی و ایمانی انسان را مقاوم می‌کند. به‌طوری‌که مشکلات اقتصادی انسان را به هم نمی‌ریزد. آن‌هایی که دغدغه‌‌ی فرداهای نیامده، دغدغه‌‌ی عروسی دختر و دامادی پسردارند، ایمانشان ضعیف است. مردم! الآن خودتان را خوب بندگی کنید و اگر فردا بودید خدا خوب خدایی می‌کند. در تبیین مقام مؤمن و ضرورت‌های یک مؤمن از نگاه امیرالمؤمنین (ع)، ایشان 18 ویژگی را نام بردند، یک ویژگی را نیز من امشب در ادامه‌‌ی آن حدیث امیرالمؤمنین (ع) اشاره می‌کنم که قطعاً اگر کسی این‌ها را به دست آورد، آرامش پیدا می‌کند.

 یکی از ضرورت‌های مؤمن روحیه‌‌ی شکر گذاری و سپاس گذاری است. سپاس گذاری، ایمان شما را تقویت می‌کند و لازمه‌‌ی ایمان شما است‌، همچنین برای شما ‌ایجاد آرامش می‌کند، آدم‌های شاکر‌، سپاس گذار، قدرشناس، انسان‌های آرام و مؤمنی هستند، با توجه به سخن امیرالمؤمنین (ع) که می‌فرماید:‌ «شَکُورٌ صَبُورٌ»[4] مؤمنین شکرگزار و صبورند و در روبرو شدن با مشکلات و سختی‌ها‌ ظرفیت بالایی دارند.

ما یک مقدار هم روی خودمان کار کنیم که چقدر شاکر هستیم؟ یک بخش از ما مردم ناسپاس هستیم، قدرشناس نیستیم، چه قدرشناس خدا، چه قدرشناس خلق خدا، طلبکارانه به همدیگر نگاه می‌کنیم، گاهی اوقات این کارگر ساده شهرداری، وظیفه‌‌ی اش این است که کوچه‌‌ی شما را تمیز کند و وظیفه‌‌ی شماست که تشکر کنید‌، آیا تشکر می‌کنید؟ این کارمند را استخدام کردند که مشکل من و شما را حل کند، شما هم وظیفه دارید که تشکر کنید، شما باید از زحمت او سپاس گذاری کنید، باید تشکر کنید. یکی از علت‌هایی که کارهای خوب، توسعه پیدا نمی‌کند چون ضریب قدرشناسی و سپاس گذاری تحلیل رفته است‌، از عواملی که سبب رشد کارهای خوب می‌شود قدرشناسی است‌، نفس کار مهم است‌، مثلاً تجلیل از زحمت و تلاش یک نوجوان سبب رشد و شکوفایی او می‌شود. قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ» گاهی اوقات در کانون خانواده‌، خانواده زحمت می‌کشد‌ ولی طلبکارانه نگاه می‌کنید‌، فکر می‌کنید که کلفت آوردید، آقا بیرون منزل زحمت می‌کشد و خانم فکر می‌کند که نوکر است و وظیفه‌‌ی اوست‌، بله ما وظایفی داریم‌، ولی مردم! نقطه‌‌ی پر این را عرض کنم، همه‌‌ی ما وظیفه داریم که نماز بخوانیم، اگر نخوانیم خطا کردیم، بخوانیم به وظیفه عمل کردیم‌، اما مردم! خدا در برابر همین وظیفه‌‌ی واجب ثواب می‌دهد. شما باید نماز بخوانید‌، خدا شما را خلق کرده، سلامتی به شما داده، حافظه به شما داده است. نماز نخوانید خطا کرده‌اید‌، خمس‌ ندهید اشتباه کردید‌، پول زیاد آوردید باید خمس‌تان را بدهید. اگر زراعت شما به ثمر رسیده است باید زکات این را بدهید. اگر خمس و زکات ندادید، اشتباه کردید؛ اما خدا در برابر همین کار واجبی که وظیفه است، پاداش می‌دهد. بله این خانم در محیط خانه زحمت می‌کشد، آقا وظیفه‌‌ی شما این است که سپاسگزاری کنید. خواهر وظیفه‌‌ی شماست که از زحمات شوهرت قدرشناسی کنید. بله فرزند ما وظیفه دارد که پدر و مادر را تکریم کند، شما هم باید تجلیل کنید. خود این شکر یک حالت رویش و بالندگی در افراد ایجاد می‌کند. قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» اگر سپاسگزاری و قدرشناسی کردید؛ به خود شما برمی‌گردد. خدا که بدان نیازی ندارد. اگر گفتید «الحمد الله رب العالمین» به خود شما برمی‌گردد. اگر از کار خوب کسی تجلیل کردید؛ اول آثارش را خودت خواهی دید. قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ» بازتاب و انعکاس سپاسگزاری شما‌، به خود شما برمی‌گردد: «وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ» اگر ناسپاسی و کفران نعمت کردید؛ به خدا آسیب نمی‌زند؛ خدا بی‌نیاز و کریم است.

خانمی آمد و گفت: شوهرم تارک الصلاه شده‌، حالا چه می‌شود؟ گفتم: این‌یکی هم روی همه‌‌ی تارک الصلاه ‌ها‌، نه تنها شوهر تو بلکه همه­ی مردم روی کره زمین‌ بیگانه باخدا باشند، خدا همان خداست، اگر همه عبد صالح نیز شوند‌، باز خدا همان خداست،

گر جمله کائنات کافر گردند          بر دامن کبریایش ننشیند گرد

امیرالمؤمنین (ع) به همام فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ... غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[5] مردم! خدا به اطاعت شما نیاز ندارد. اگر نماز خواندید‌، دست ضعیفی را گرفتید و کمک کردید به خودتان خدمت کردید، خدا محتاج این کارها نیست. «غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ» گناهان شما هم به خدا آسیب نمی‌رساند و ضرر و زیانی وارد نمی‌کند.

چند نکته از این آیه‌‌ی شریفه استفاده می‌شود:

اولاً: بشر و انسان در سپاسگزاری مجبور نیست؛ مختار است. خدا کسی را مجبور به شکرگزاری نکرده است، اگر شکرگزاری کردید‌، نانش را می‌خورید‌، اگر نکردید چوبش را می‌خورید‌، اگر کفران کردید، آثار وضعی کفران شما را می‌گیرد، اگر شکرگزاری کردید‌، آثار وضعی سپاس گذاری، شما را دربرمی گیرد. جای دیگری قرآن می‌فرماید «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»[6] اگر سپاس گذاری و شکر کردید‌ نعمت را زیاد می‌کنیم و اگر کفران کردید‌، عذاب ما عذاب سخت و شدیدی است‌.

مرحوم آیت‌الله والد (رضوان الله تعالی علیه‌) اوایل طلبگی به ما توصیه می‌کردند و می‌گفتند: اگر می‌خواهید دائم‌الذکر شوید ازاینجا شروع کنید. نمی‌خواهد نزد فلان عارف و فلان مکتب بروید. از خودتان شروع کنید و ببیند که خدا چه چیزی به شما داده است‌، چشم‌های شما می‌بیند؟ قلب شما سالم است‌؟ گوش‌های شما می‌شنود؟ با پای خودت مسجد آمدی؟ کلیه‌هایت سالم است؟ بگوئید: «الحمد الله رب العالمین.» در خودتان مرور کنید و زندگی شخصی خودتان را ورق بزنید.

یکی از علمای بزرگ فرزند آیت‌الله‌العظمی آقا سید عبدالعلی سبزواری از مدرسین و مجتهدین حوزه نجف از عراق برای پیوند کلیه آمده و امروز عمل داشتند و مدتی هم در اتاق مراقبت‌های ویژه ملاقاتی ندارد‌، خدا همه‌‌ی مریض‌ها و ایشان را هم شفا عنایت کند، کلیه شما سالم است؟ کار خودت شماست؟ همین وجود‌، همین هیکل، چقدر نعمت است‌!؟ غذا از گلوی شما پایین می‌رود؟ مشکلی در هضم غذا ندارید؟ از خود شروع کنیم‌، بله شما در شکرگزاری مختارید‌، اگر خوب عمل کردید نانش را می‌خورید‌، اگر کفران کردید‌، همانند امروز که بعضی دچار کفران شدند، یک‌دفعه می‌بینید شروع به ناسپاسی می‌کند؛ این چه وضعی است‌، این چه زندگی است و این چه فلانی است. دچار عذاب خدا می‌شوید.

بعدازظهر عرفه در وقوف رکنی عرفات‌، دعای عرفه‌‌ی سیدالشهدا، یکی از سپاسگزاری‌های امام حسین (ع)‌، این است: خدایا تو را سپاس می‌گویم که من را در دولت ائمه‌‌ی کفر به دنیا نیاوردی، مردم این‌که در یک حکومت اسلامی دارید زندگی می‌کنید‌، الحمد الله ندارد؟ سختی هم دارد‌، دشمن پای‌کار است‌، دراین‌باره خدا می‌فرماید: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»[7] اراده‌‌ی دشمن بر این است که نور خدا را خاموش کند، «یریدون» یعنی همیشه دنبال این هستند، درصدد این هستند که نور خدا را خاموش کنند، مردم! از صدر عالم از حضرت آدم شروع کنید، در هر دوره‌ای که انبیا بودند، شیطان‌صفتان زاویه می‌گرفتند و تلاششان برای خاموشی نور خدا است‌، مستمراً دنبال این کار بودند، «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[8] خدا می‌فرماید ما چاره این‌گونه اندیشیده‌ایم که نور را کامل کنیم‌.

من گفتم این آیه هم هشدار و هم بشارت است، هشدار به اینکه مردم حواستان باشد که خدا خواب نیست. شیطان خوب شاگردانی در مکتب خودش رشد می‌دهد، آن‌ها شیطنت و وسوسه گری می‌کنند، از این‌طرف هم خدا می‌فرماید که ما پای دین ایستاده‌ایم، «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ» خدا می‌فرماید: چاره‌‌ی ما این‌گونه اندیشیده شده است که نور را تمام کنیم «وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»[9].

ما هم اگر آدم خوبی شدیم‌، امتحان خوبی را پس می‌دهیم. وإلّا این را بگویم که شما ضامن اسلام نیستید‌، عملکرد ما در بقای اسلام نقش مستقیم ندارد که بگوییم: اگر ما مسلمان شدیم اسلام هست‌، مسجد نیامدیم اسلام از کف رفته است‌، خدا ضامن اسلام است. بله ما امتحان پس می‌دهیم‌، اگر آمدید که آمدید؛ اگر نیامدید خدا دین خودش را حفظ می‌کند، کما اینکه درگذشته‌ی تاریخ هم همین بوده است‌، اسلام در یک مقاطعی به باریکی مویی می‌رسد ولی گسسته نمی‌شود، در شکرگزاری‌، شکر نظام اسلامی‌، الحمد الله در یک جامعه‌‌ی اسلامی زندگی می‌کنیم‌ که در رأسش یک فقیه عادل و دلسوز است. شما کشورهای عربی را ببیند، بعضی‌ها فقط به مسائل مالی چشم دوخته‌اند. ضمن اینکه این مشکلات اقتصادی همه جای دنیاست. آقای دکتر مع الحق فر، استاد دانشکده دندانپزشکی در کالیفرنیای آمریکا می‌توانید از ایشان بپرسید، آمریکا هم گرفتار مشکلات اقتصادی است‌، امروز بحث مسائل اقتصادی جاهای دیگر هم هست. منتها این مشکلات شدت و ضعف دارد اما گاهی اوقات بعضی‌ها بد امتحان پس می‌دهند، با یک فراز و نشیب نرخ، ایمان او هم فراز و نشیب پیدا می‌کند.

در جریان جنگ احد‌، عده‌ای از مردم اجساد شهدا را در بقیع دفن کردند، راوی می‌گوید: که دیدم خانمی روی شتر‌، سه تا جسد را دارد با خودش می‌آورد‌، گفتم این‌ها جسد چه کسانی است؟ گفت: شوهرم، پدرم و برادرم، این خانم جسد سه عزیز خودش را از جبهه‌‌ی جنگ به مدینه آورده بود که در بقیع دفن کند. به او گفتم شما خواسته و انتظاری هم دارید؟ گفت: من فقط یک خواسته دارم، تنها خواسته‌‌ی من این است که پیامبر سالم باشد. چون شایعه کرده بودند که پیامبر هم شهید شده است، ببیند چقدر ایمان بالاست‌، ما یک مختصر نوسان مالی و جسمی‌مان به خطر بیفتد، اگر بگویند: آقا از این کار کنار بروید، در برابر اسلام و انقلاب و ارزش‌ها زاویه می‌گیریم و یک‌دفعه عوض می‌شویم‌، قرآن می‌فرماید: شما در این شکرگزاری مختارید‌، کسی به شکرگزاری مجبور نیست، شما امشب با اختیار به مسجد آمدید. کدام‌یک از شما را مجبور به آمدن کردند؟ این شکرگزاری مختارانه است‌، آن‌هم که نمی‌آید و نمی‌خواند‌، آن‌هم مختار است، دنیا سرای امتحان است.

دوم نکته‌‌ی دوم در این آیه‌‌ی شریفه این است که مردم درگرو اعمال خودشان هستند، عزیزان! هیچ اتفاقی اتفاقی نیست. اگر کسی رشد می‌کند و اگر کسی به مدارج عالی می‌رسد‌، در هر رشته‌ای که هست‌، موفقیت‌هایی دارد‌، برایش زحمت‌کشیده است.

نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود‌                  مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

خداوند به برخی افراد حواله‌هایی داده است. به خاطر گذشت ها و انفاق‌هایی که کرده است‌، خدا به ایشان پاداش می‌دهد که اتفاقی نیست و برایش زحمت کشیدند و تلاش کردند. خدا ایشان را به مدارج عالیه اجتماعی و اقتصادی می‌رساند لذا ما درگرو اعمال خودمان هستیم. «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»[10] ما درگروی اعمال خودمانیم.

فراموش نکنیم که قرآن می‌فرماید: «خدا از سپاس گذاری شما بی‌نیاز است.» نمازی که شما می‌خوانید‌، نفعش برای خودتان است. متأسفانه برخی افراد از نماز و عبادات فاصله می‌گیرند و می‌گوید خدا که نیازی ندارد که ما نماز بخوانیم، کی گفته است که خدا نیاز دارد شما نماز بخوانید. به ایشان گفته می‌شود حج برو، می‌گوید خدا در دل انسان است. حج برویم برای چه چیزی پول‌خرج‌کنیم؟ من اینجا پول را به فقرا می‌دهم. این چه حرف اشتباهی است؟ تو اگر بنده خدا هستی‌، باید ببینید که خدا از شما چه انتظاری دارد، واجب الحج هستی‌، باید در آن زمان معین وظائف خودت را انجام بدهی. نماز خودت را باید بخوانی، من با دلم باخدا هستم! این‌ها شعار است. من وقتی به خدا ارادت دارم باید ببینم که خدا از من چه انتظاری دارد، سپاسگزاری که او می‌پسندد را باید انجام بدهیم، وإلا که خدا از این عبادت و کارهای ما بی‌نیاز و قطعاً خدمات ما در هر زمینه‌ای، دلیل بر نیاز خدا نیست‌، «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»[11] «خدا غنی است‌، خدا کریم است.» شما کار خیر کردید و مسجد و درمانگاه و مدرسه ساختید، به یتیم کمک کردید‌، هزینه‌‌ی ازدواج دادید؛ درواقع به خودت کمک کردی، این به زندگی خود شما‌ بازمی‌گردد. خدا که نیازی ندارد.

در شیراز آقایی بود به نام آقای حاج سید روح‌الله کشفی‌، خدا ایشان را ‌رحمت کند، ابوی می‌گفتند: آقا سید روح‌الله کشفی برای من نقل کرد که اوایلی که تلگراف‌خانه‌ی شیراز افتتاح‌شده بود‌، من در تلگراف‌خانه کار داشتم، مردم! دنیای شما این است، یکجایی زیر بغل شما را می‌گیرند، ببینید برای چه به کمکتان آمده‌اند و یکجایی هم پس‌گردنی می‌خورید ببینید که کجا زدید که چنین خوردید. عالم بزرگ‌تر دارد و آن خداست. خدا می‌فرماید: اگر که از ظالم انتقام نگیرم، خودم ظالمم، آقای سید روح‌الله کشفی گفت: در حال بالا رفتن از پله‌های تلگراف‌خانه بودم که دیدم، یک پیرمرد قریب به 70 ساله‌ای عصابه‌دست می‌خواست از پله‌ها بالا برود و قدرت بالا رفتن نداشت، به ایشان گفتم: حاج‌آقا اجازه می‌دهید کمکتان کنم، من یک فرد میان‌سالی حدود 45‌،50 ساله بودم‌، زیر بغلش را گرفتم و پله به پله بالا بردم، در پیچ پله‌ها ایستاد و یک‌نفس عمیقی کشید و دعایی کرد و گفت إن شاء الله خیر ببیند. البته دعا هم که نکند کار شما دعا است‌، مردم به وظیفه‌‌ی خودتان عمل کنید‌، دنبال این هم نباشید که دعا کنند و لوح تقدیر بدهند و تجلیل کنند.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

خدا که می‌بیند و می‌داند بس است‌، می‌گوید: این پیرمرد دعایی هم کرد و گفت: فامیل شما و اسم شما چیست؟ گفتم: من سید روح‌الله کشفی هستم‌، ایشان هم خودش را معرفی کرد و ما ایشان را به طبقه‌‌ی دوم بردیم. ایشان دنبال کارهای خودش و ما نیز دنبال برنامه‌های خودمان رفتیم. 25 سال از این مسئله گذشت ما یک پیرمرد هفتادوچندساله شدیم و گذرمان به تلگراف‌خانه، افتاد. آمدم از پله‌های تلگراف‌خانه بالا بروم، دیدم زانوهایم درد می‌کند، کمی تعادل ندارم‌.

قوتم از زانو و بازو و برفت           آب ز رخ رنگ ز مو هم برفت.

عکس‌های ده سال قبل خودتان را نگاه کنید‌، با خودتان می‌گویید: چه بودیم و چه شدیم، این‌ها عبرت است.

عقد ثریای من از هم گسیخت                  گوهر دندان همه یک‌یک بریخت

این دندان‌های مصنوعی همه زنگ خطر است، آماده‌باشید برای رفتن، تارتار موی سفید شما‌، هشدار رفتن است‌.

عقد ثریای من از هم گسیخت‌ گوهر           دندان همه یک‌یک بریخت‌،

آنچه به‌جا نیامد خلل بار گناه آمد و طول عمل باشد‌،

باشدم از گردش گردون شگفت‌                کان چه مرا داده همه پس گرفت.

آقای سید روح‌الله گفت منتظر بودم کسی بیاید و کمکم کند‌، دیدم یک آقای میان‌سالی رسید گفت آقا می‌خواهید بروید بالا؟ گفتم بله‌، گفت: اجازه می‌دهید که شما را کمک کنم؟ گفتم خدا خیرت بدهد. گفت زیر بغل من را گرفت و مرا پله‌پله بالا برد، در پیچ پله‌ها یک‌دفعه یادم آمد 25 سال قبل همین‌جا زیر بغل پیرمردی را گرفتم و بردم بالا، الله‌اکبری گفتم و گفتم الله‌اکبر از این بزرگی خدا تا نرفتم خدا نشانم داد، گفت آن جوان گفت که آقا چه گفتید؟ گفتم من 25 سال قبل همین‌جا زیر بغل یک آقایی را گرفتم و ازاینجا بالا بردم‌، بعد از 25 سال شما جواب کار من را می‌دهید‌، گفت یک‌دفعه این نکته به ذهنم آمد نکند این آدم با آن پیرمرد نسبت داشته باشد؟ گفتم: فامیل شما چیست؟ فامیل را که گفت دیدم که هم فامیل آن پیرمرد است‌، گفتم آقای فلانی به شما نسبت داشت؟ گفت خدا رحمت کند پدر من بود. زیر بغل بابای ایشان را می‌گیرد؟ می‌آیند زیر بغل شما را می‌گیرند. مردم! خدا، خدا، خدا. کار خوب کردید نانش را می‌خورید‌، در زندگی شما‌ در دودمان شما‌، در نسل شما، خودش را نشان می‌دهد. اگر بدی هم کردید نکبت بدی انسان را می‌گیرد. لذا خداوند سبحان از سپاسگزاری ما بی‌نیاز است و این سپاسگزاری‌های مردم به نفع خودشان است.

من مدارج شکر را در حدیثی از مولای متقیان خدمت شما نقل می‌کنم. شکرانه‌‌ی اینکه خدا به شما پول داده این است که باید هزینه کنید. این پول مال خدا هست. مؤمن! شانس بیاوری یکدست کفنی ببری. دست‌خالی آمدید، دست‌خالی هم می‌روید تا هستید از مال خدا برای خدا خرج کنید.

حالا چه کسانی در این زمینه موفق هستند؟ دقیقاً افرادی در انفاق و رسیدگی، موفق هستند که روحیه‌‌ی سخاوت در این‌ها شکل‌گرفته است. من بارها عرض کردم، انفاق، روحیه‌‌ی سخاوتمندانه می‌خواهد و نه پول زیاد. بعضی‌ها فکر می‌کنند که انفاق فقط کار ثروتمندان است. قرآن می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِى السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[12] «السَّرَّاء» یعنی فراخ دستی، «الضَّرَّاء» یعنی تهی‌دستی.

خداوند می‌فرماید: آن‌هایی که در ثروت و در فقر انفاق می‌کنند. انفاق که فقط کار پولدارها نیست، کار همان کارمند ضعیف هم هست. آن کارمند ضعیف هم در حد خودش باید انفاق کند. آن کارگر در حد خودش، برای دانشگاه مهدویت، دانش‌آموز کلاس اول ابتدایی یک هزار تومان داد. بعضی‌ها میلیاردر هستند، ولی پولشان برای امام زمان (عج) خرج نمی‌شود. آن دانش‌آموز کلاس اول ابتدایی روحیه‌‌ی انفاق دارد، آن میلیاردی پول دارد، روحیه‌‌ی سخاوتمندانه ندارد. خدا کند که روح بلند باشد. پول زیاد کسی را سخاوتمند نمی‌کند، سخاوتمندان کسانی هستند که روحیه سخاوتمندی دارند. امیرالمؤمنین (ع) سخاوتمند بود، موقع افطار، خوراکشان نان است. ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلـي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَيَتِيماً وَاَسِيراً[13] سه شب، افطاری را انفاق می‌کنند. برخی افراد غرق در ثروت هستند، می‌گویند به ما چه که مشکل دارند؟ مشکلات مردم به ما چه ربطی دارد؟ دولت و فامیلش به دادش برسد. از خدا بخواهید روحتان بلند و سخاوتمند شود.

در همین مسجد من یک‌شب آمدم پای ماشین، موقع سوارشدن، یک برادر عزیز افغانی آمد پای ماشی، دیدم یک پنج‌هزارتومانی داد، گفت: آقای حدائق! خدا شاهد است بیش از این ندارم بدهم. این را برای امام زمان (عج) قبول می‌کنید؟ میلیاردر الی‌ماشاءالله زیاد است، ولی بنا نیست در این زمینه بیایند. کارگر روزمزد است، غریب، در این مملکت، دست‌خالی، پنج هزار تومان با شرمندگی می‌دهد، آن آقا با گردن‌کلفتی می‌گوید: پول خود ماست. خرج نمی‌کنی نکن، کار خدا زمین ماند؟ تو خرج نکردی اسلام آسیب دید؟ یک دوره‌‌ی امتحانی شما داری و بعد تشریف می‌بری و شما را می‌برند. انفاق کردی به خودت خدمت کردی، نکردی ﴿فَإِنَّ رَبِّى غَنِيٌّ كَرِيمٌ[14]

پول و سخاوت، اگر باهم باشد ارزشمند است. اگر ثروت آمد و سخاوت نیامد، خیلی بد است. از آن‌طرف بعضی‌ها تهی‌دست، ولی سخاوتمندند، قرآن می‌فرماید: ﴿يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ اَغْنِيَاء مِنَ التَّعَفُّفِ[15] برخی افراد چیزی هم ندارند و دستشان خالی است، آدمی که این‌ها را نمی‌شناسد، فکر می‌کند که این‌ها ثروتمندند، این‌قدر ایشان با آبرو زندگی می‌کنند. این‌قدر با آبرو زندگی می‌کنند که اگر جاهلی ایشان را ببینند؛ می‌گوید ثروتمندند.

آقا امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: که شما در چند جا باید سپاسگزاری و شکر نمایید: نسبت به خدا؛ به هم‌ردیف‌هایتان؛ به مافوق‌هایتان؛ به زیردست‌هایتان؛ در نظام زندگی‌مان، در چهار جا باید این شکرگزاری خودش را نشان بدهد. امام می‌فرمایند: «شُكْرُ إِلَهِكَ بِطُولِ اَلثَّنَاءِ.»[16] «شکر خدا به این است که پیوسته حمد خدا را بنمایی.» «طُولِ اَلثَّنَاءِ»، مقطعی نباشد، فقط شب‌ها به مدت نیم ساعت الحمدلله رب العالمین می‌گویید؟ کافی نیست. باید طول و استمرار داشته باشد، ثنای خدا، چون مرتب از نعمت‌های خدا استفاده می‌کنید. میلیاردها سلول زنده در وجود شما دارند کار می‌کنند، «بِطُولِ اَلثَّنَاءِ»، امام صادق می‌فرماید: «كَانَ رسول‌الله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَسُرُّهُ»، وقتی که مطلبی به پیغمبر (ص) وارد می‌شد، پیغمبر (ص) با کاری مواجه می‌شد که از آن خوشحال می‌شد، خبر خوشی، کار خوبی بود، پیغمبر (ص) این‌گونه خدا را حمد می‌گفت: «قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ اَلنِّعْمَةِ» در هر زمینه‌‌­ای که خبری به شما رسید و خوشحالتان نمود، بگویید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ اَلنِّعْمَةِ»، در ادامه امام صادق می‌فرماید: «وَ إِذَا وَرَدَ أَمْرٌ يَغْتَمُّ بِهِ»، اگر خبر و جریاناتی اتفاق می‌افتاد که پیغمبر (ص) اندوهگین می‌شد، خبر تلخی، خبر سختی بود، زبان پیغمبر (ص) باز هم حمد می نمود، می‌فرمود: «قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»، یعنی حتی در موقع ناراحتی هم بگو «قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ.»

در ادامه ی حدیث امام علی (ع)  در مورد شکرگزاری، حضرت می‌فرماید: «شُكْرُ مَنْ فَوْقَكَ بِصِدْقِ اَلْوَلاَءِ.» کسانی در جامعه مافوق ما هستند. در خانواده پدر و مادر و در جامعه، مدیران، مافوق ما هستند. بالاخره هرکسی مافوقی دارد. امیرالمؤمنین (ع) وقتی مالک را به مصر فرستادند، فرمودند: مالک! شما به مصر خواهی رفت، آن جا ما فوق نداری. چون حرف اول در اداره جامعه‌‌ی مصر دست خودت است، اما بدان که خدا ما فوق توست. بالاخره هرکسی، در هر رشته ای، رسته ای، شغلی، مافوقی دارد. ما نسبت به مافوقمان چگونه شکرگزاری کنیم؟ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: نسبت به مافوقتان، «بِصِدْقِ اَلْوَلاَءِ» «پیروی صادقانه» شکر پدر، شکر مادر، شکر مسئول، شکر مافوق این است که ما با این مسئول دلسوز همراهی نماییم. همین‌که با او درست، صادقانه و دوستدارانه همراهی انجام دهیم، خود این شکرگزاری هست. البته مافوقی که حرف او حرف خداست، نه مافوقی که حرف او حرف شیطان است. آن مسئول مافوقی که خدایی حرف می‌زند و تصمیم می‌گیرد، شکرگزاری شما پیروی صادقانه‌‌ است. عده­ای دیگر نیز در خانواده و اجتماع در عرض شما هستند، یعنی در ردیف شما هستند، بالاتر از شما نیستند و پایین‌تر از شما هم نیستند. این‌ها را باید چگونه شکر گذاری کرد؟ «شُكْرُ نَظِيرِكَ بِحُسْنِ اَلْإِخَاءِ.» امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: شکر هم‌ردیف‌های شما این است که با آن‌هایی که در طراز شما هستند، صادقانه، خالصانه، برادرانه همراهی کنید، این شکرگزاری است. اگر این حدیث امروز در جامعه اجرا شود، شما در جامعه مشکلی خواهید دید؟ عده از مردم نیز زیردست ما هستند. در خانواده، در جامعه، یک عده ازنظر اقتصادی و یا ازنظر اجتماعی طبقات پایین‌تر یا مأمور زیردست شما هستند. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «شُكْرُ مَنْ دُونَكَ بِسَيْبِ اَلْعَطَاءِ.» به آن‌هایی که زیردست شما هستند، عطای خالصانه و مشفقانه داشته باشید. به آن‌هایی که به شما وابسته و زیردستان شما هستند؛ عطا کنید.

یکی از علما می‌گفتند: خدمت حضرت آیت‌الله‌العظمی خویی رسیدیم و گفتیم: بعضی از کسانی از شما شهریه می‌گیرند، پشت سر شما دشنام می‌دهند، اجازه دهید شهریه‌‌ی این‌ها را قطع کنیم. گفتند حضرت آیت‌الله خوبی فرمودند: به این‌ها دو برابر دیگران شهریه بدهید. گفتند برای چه؟ گفت: شکرانه‌‌ی اینکه کار، امروز دست ماست و حوزه نجف را اداره می‌کنیم و ایشان نمی‌توانند تحمل کنند، به ایشان که بدخواه هستند بیشتر شهریه بدهید. «بِسَيْبِ اَلْعَطَاءِ»، به آن‌هایی که زیرمجموعه‌ی شما هستند؛ عطا کنید.

پیامبر فرمودند: «اَلطَّاعِمُ اَلشَّاكِرُ»، کسی که غذا می‌خورد و شکر می‌کند، سر سفره، الحمدلله یادش نمی‌رود؛ غذا خورنده‌‌ی شکر کننده، «لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْمُحْتَسِبِ»، اجر او مثل پاداش روزه‌داری است که مراقب است گناه نکند. خدا به کسی که سر سفره غذا می‌خورد و تشکر می‌کند، چنین اجری عطا می‌کند؛ یعنی اگر نمی‌توانی روزه‌بگیری، زبان شکرگزاری که داری؟! این غذا خوردن را در عرض روزه‌داری بیاورید. با یک الحمدلله خودتان را بالا بکشید. «وَ اَلْمُعَافِي اَلشَّاكِرُ‌»، رسول‌الله فرمود: انسان‌های سالم شکرگزار و سپاسگزار «لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلْمُبْتَلَى اَلصَّابِر»[17] خدا به او که سالم است و الحمدلله یادش نرفته است، همان ثوابی می‌دهد که به آن مریض مبتلای صبور می‌دهد. کسی مریض است، ولی بر این مریضی صبر می‌کند. سرطان دارد، نق هم نمی‌زند. اگر بیمار در بیماری صبر کند، اجر می‌برد. سالم اگر در سلامتی شکر کند، شکر این سلامتی ازنظر ثواب با ثواب آن بیمار صبور، برابری می‌کند. چقدر راه توفیق باز است و متأسفانه مردم استفاده نمی‌کنند. یک الحمدلله بخواهد بگوید مثل این است که می‌خواهند او را چوب بزنند. بعد پیامبر فرمود: «اَلْمُعْطَى اَلشَّاكِرُ‌»، کسی که انفاق می‌کند، صدقه می‌دهد، کمک می‌کند و شکر نیز می‌کند؛ یعنی وقتی صدقه می‌دهد، «الحمدلله رب العالمین» می‌گوید. وقتی به نیازمندان کمک می‌کند، حمد خدا را هم می‌کند، عطاکننده‌‌ی سپاس‌گزار ازنظر اجر؛ «لَهُ مِنَ اَلْأَجْرِ كَأَجْرِ اَلْمَحْرُومِ اَلْقَانِعِ.» مثل فقیرِ صبورِ قانع است. آن فقیری که ایمان خودش را نمی‌فروشد و صبر می‌کند، خدا به آن عطاکننده‌ی سپاس گذار نیز همان ثواب را می‌دهد. این نقش شکر است که انسان را این‌گونه بالا می‌کشد. امام صادق می‌فرمایند: «فِي كُلِّ نَفَسٍ مِنْ أَنْفَاسِكَ شُكْرٌ لاَزِمٌ لَكَ»، در هر نفسی از نفس‌هایت یک شکر بر شما لازم است. «بَلْ أَلْفٌ وَ أَكْثَرُ»،18 بلکه در هر نفسی از نفس‌های شما هزار مرتبه شکر بلکه بیشتر لازم است. سعدی چه می‌گوید:

هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است               و چون بر می‌آید مفرّح ذات

پس در هر نفسی دو نعمت موجود             و بر هر نعمت شکری واجب.

از دست و زبان که برآید               کز عهده‌‌ی شکرش بدرآید.

بنده همان به که ز تقصیر خویش               عذر به درگاه خدای آورد

و رنه سزاوار خداوندی‌اش            کس نتواند که به‌جای آورد.

این روحیه‌‌ی شکر گذاری انسان را آرام می‌کند. وقتی وظیفه خود را نسبت به خدا، انجام دادید آرام می‌شوید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

[1]. آیه 40 سوره نمل.

[2]. آیه 4 سوره فتح.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 116.

[4] نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳.

[5] نهج البلاغه. خطبه همام (خطبه شماره 193)

[6] آیه 7 سوره ی ابراهیم.

[7] سوره الصف، آیه 8.

[8] سوره توبه، آیه 32

[9] همان

[10] آیه 38 سوره مدثر.

[11] آیه ی 40 سوره نمل

 آل عمران/134[12]

 انسان/7[13]

نمل/40[14]

 بقره/273[15]

عیون الحکم و المواعظ، جلد 1, صفحه 291[16]

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد 75, صفحه 246[17]

18 مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 71، ص 52

 

دانلود

pdf جهت دانلود متن کامل سخنرانی اینجا کلیک کنید (445 KB)

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه