DSC05060
DSC04999
DSC05027
DSC05019
DSC05120
DSC05025
DSC05142

استاد شیخ علیرضا حدائق روز دوشنبه 25 آذر 98 با اشاره به آیه 4 سوره فتح به ادامه سلسله مباحث «عوامل آرمش بشر در زندگی» پرداختند.

 

دانلود

pdf جهت دانلود متن کامل سخنرانی اینجا کلیک کنید (460 KB)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

متن سخنرانی استاد حدائق

با موضوع «عوامل آرامش بشر در زندگی»

25 آذر 98 - مسجدالنبی (ص) شیراز

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم. بسم الله الرحمن الرحیم. ﴿هُوَ الَّذِى اَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ وَكَانَ اللهُ عَلِيماً حَكِيماً[1] صدق الله العلی العظیم.

در ادامه‌ی مطالب جلسه‌ی گذشته پیرامون آیه‌ی چهارم از سوره مبارکه‌ی فتح که خداوند بشارت آرامش را در قلوب مؤمنین بیان می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِى اَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَّعَ إِيمَانِهِمْ‌‌‌،﴾ خدا می‌فرماید: پروردگار شما هست که آرامش را در قلوب مؤمنین قرار می‌دهد که عرض کردیم از برکات و آثار ارزشمند ایمان به خداوند و مؤمن همان آرامشی هست که برای انسان‌ها رقم می‌خورد. بالاخره فراز و نشیب‌های دنیایی این‌ها را تغییر نمی‌دهد.

 به تعبیر رسول خدا‌‌‌، مؤمن مثل کوه استوار است، «کالجبل الرّاسخ لایحرّکه العواصف[2]» این تغییرات اجتماعی‌‌‌، فراز و نشیب‌های روزمره‌‌‌، مؤمنین را به هم نمی‌ریزد‌‌‌، مریض شود‌‌‌، سالم باشد‌‌‌، غنی باشد‌‌‌، نان شب نداشته باشد‌‌‌، میلیاردر باشد‌‌‌، اصلاً در روحیه‌ی این تأثیری نمی‌گذارد‌‌‌، چون این‌‌‌، نقش سازنده و تربیتی ایمان است و لذا خدمت عزیزان عرض کردم که آیه‌ی شریفه برای دریافت آرامش می‌فرماید: «ایمان. هُوَ الَّذِى اَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ‌‌‌»، به این آرامش اگر می‌خواهید برسید‌‌‌، ایمانتان را قوی کنید و برای بالا بردن آرامش‌‌‌، این ایمان‌های قوی‌‌‌، مقدمه‌ی رسیدن به آرامش‌‌‌، ایمان است.

اگر در این مسیر قرار گرفتید‌‌‌، هرچه ایمانتان بالاتر می‌رود آرامشتان بیشتر می‌شود. پس شرط اولیه‌ی رسیدن به آرامش رو به ایمان آوردن و بندگی خدا هست که بارها برخی خرده می‌گیرند که نماز برای چه می‌خوانید؟ قرآن برای چه می‌خوانید؟ می‌خوانیم که آرامش پیدا کنیم. اگر آرامش هم پیدا نکردیم‌‌‌، یک بخشی به این خاطر است که آن ایمان‌‌‌، ایمان نیست‌‌‌، هنوز نشده آن ایمان؛ آن‌کسی که ایمان دارد مثل همان جریان جنگ احد است که تاریخ می‌نویسد که یک خانمی سه جسد‌‌‌‌‌‌، سه پیکر شهید روی مرکب گذاشته بود و داشت می‌آورد به مدینه‌‌‌‌‌‌، یکی رفت جلو و گفت خانم این‌ها چه کسانی هستند؟ گفت یکی پدرم است و یکی شوهرم است و یکی برادرم هست. هر سه شهید شدند. ببینید آرامش یعنی این‌‌‌‌‌‌، ما یک تب می‌کنند بچه‌هایمان، نمازمان قضا می‌شود. نماز شب هم می‌خوانیم و عادت است و عبادت نیست. اگر عبادت‌‌‌، عبادت شد این‌گونه می‌شود. گفت خانم‌‌‌‌‌‌، سه شهید به اسلام تقدیم کرده‌اید‌‌‌، حاجتی دارید؟ چون هنوز وضع پیامبر مشخص نبود‌‌‌، جنگ احد به شکست منتهی شده بود و کفار هم شایعه کرده بودند که رسول‌الله کشته شده است. این خانم گفت تنها آرزوی من این است که پیغمبر به‌سلامت باشد. رهبر اسلام در سلامت به سر ببرد. این آرامش است.

 بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

در حالات یکی از خانواده‌های شهدا من می‌خواندم که پدر سه شهید رفته بود خدمت حضرت امام و با ایشان ملاقات داشت‌‌‌‌‌، می‌گوید خدمت امام که رسیدند عکس اول فرزند شهیدم را گذاشتم خدمت امام و گفتم این فرزند اول من در فلان عملیات به شهادت رسید‌‌‌‌‌‌، گفت امام سرشان پایین بود و عکس دوم را گذاشتند‌‌‌‌‌‌، گفتم این دومین فرزند من در فلان عملیات به شهادت رسیدند و عکس سوم را که گذاشتم دیدم که امام سرشان پایین است و شانه‌های امام دارد می‌لرزد و امام به‌شدت گریه می‌کند. این هم ارزش مؤمن است‌‌‌، مؤمن اشک تو باید برای خدا دربیاید نه برای اغراض نفسانی‌‌‌‌‌‌، ما گاهی اوقات اشکمان برای اغراض نفسانی‌مان درمی‌آید‌‌‌‌‌‌، ولی برای خدا گریه نمی‌کنیم. این گریه‌ی امام برای خدا است. گریه عاطفه است‌‌‌، گریه محبت است. این پدر شهید گفت من سه عکس را برداشتم و گفتم امام من نمی‌دانستم شما ناراحت می‌شوید. من تمام بچه‌هایم و خودم حاضریم در راه اسلام و مسلمین خرج بشویم و خاطر شما مکدر نشود. ایمان زمینه‌ساز آرامش است. البته اگر آرامش به برکت ایمان آمد‌‌‌‌‌‌، آن‌وقت «لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَّعَ إِيمَانِهِمْ»، می‌شود.

در یک از روایت امیرالمؤمنین ویژگی‌های مؤمن را حضرت نام می‌بینند که مؤمنین باید دارای این صفات باشند. این صفات ارزنده اگر در کسی بود، مؤمن ‌می‌شود. اگر مؤمن شوید به آن آرامش خواهید رسید. نکاتی را جلسه قبل در کلام حضرت‌‌‌، از ویژگی‌های مؤمن به‌عنوان یک ضرورت و ویژگی نام بردیم: «بَعِیدٌ هَمُّهُ»[3] حضرت می‌فرماید‌‌‌: مؤمن باید همتش بلند باشد. آدم‌های مؤمن با همت هستند‌‌‌، دست او خالی است اما همت او بلند است. خدا به برخی انسان‌ها خیلی مال و اندوخته داده اما همت کوتاهی دارند. حضرت می‌فرماید: «بَعِیدٌ هَمُّهُ»‌‌، اهتمام او و هم او بلند و یک اهتمام بلندی دارد و همت عالی دارد. «هِمَمُ الرِّجَالِ تَقلَعُ الجِبَالَ»[4] همت انسان‌ کوه‌ها را به حرکت درمی‌آورد و مؤمن هم باید این‌گونه باشد. بالاخره نگاه او در این روایتی که در رسول خدا است «نِيَّةُ اَلْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ اَلْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ.»[5] پیامبر می‌فرماید: مؤمن نیتش از عمل اش بهتر است و کافر نیتش از عمل اش بدتر است. برای عمل باید هزینه بشود و کار صورت بپذیرد‌‌‌، نیت فقط نیت است‌‌‌، شما برای نیتتان کاری نمی‌کنید‌‌‌‌‌‌، اینجا وقتی‌که راوی از آقا موسی بن جعفر سؤال کرد‌‌‌، می‌گوید: «این حالت را باید مؤمن در خودش پدید بیاورد. دست او نمی‌رسد کاری بکند‌‌‌، نیت کار خیر را باید داشته باشد.» همان حرفی که جابر بن عبدالله انصاری کنار قبر امام حسین در اربعین اول زد و به سیدالشهدا عرض کرد: «لَقَدْ شارَكْناكُمْ فيما دَخَلْتُمْ فيهِ»[6] در تمام کارهای شما شریک هستیم‌‌‌، به سیدالشهدا عرض کرد که آقای عطیه عوفی می‌گوید: من تعجب کردم و گفتم جابر‌‌‌، جابر سیدالشهدا شهید شد و سر مبارک ایشان را بالای نیزه کردند و خانواده او را به اسارت بردند‌‌‌‌‌‌، اموال این‌ها به یغما رفت و ما شمشیری نزدیم و جراحتی برنداشتیم‌‌‌، عزیزی از ما را به اسارت نگرفتند و جابر گفت من مبنای این حرفم یک سخن از رسول خدا است‌‌‌، جابر این روایت را نقل کرد که پیامبر فرمود‌‌‌‌‌‌ «مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ»[7] هرکسی جمعیتی را دوست بدارد با آن جمعیت محشور می‌شود‌‌

 در نیت های خودتان دقت کنید‌‌‌، این که مؤمن باید همت اش عالی باشد. یک وقتی حاج آقا!‌‌ حاج خانم‌‌‌‌‌‌! کار بد نمی‌کنید ولی انجام دهنده کار بد را تعریف می‌کنید. شریک می‌شوید در آن کار‌‌‌، خودت کار خیر نمی توانی انجام بدهی ولی انجام دهنده ی کار خیر را لذت می‌برید در کار او شریک می‌شوید. خودت در کربلا نیستی اما کربلایی‌ها را دوست داری‌‌‌‌‌‌. خودت پول نداری سخاوت داشته باشید‌‌‌، اما سخاوتمندان را دوست می‌داری‌‌‌‌‌‌. حالا به خودتان نمره بدهید که چه کسانی را در زندگی خودتان دوست می‌دارید. گاهی اوقات می‌بینید که طرف از رضا خان غاصب‌‌‌، قلدر به نیکی یاد می‌کند‌‌‌، یک دفعه از یک ظالمی به نیکی یاد می‌کند‌‌‌، با آن محشور می‌شود.

در همین جریانات اغتشاشاتی که در این شهر اتفاق افتاد‌‌‌‌‌‌، موجب نگرانی شد‌‌‌، یک کسی می‌گفت که یک آقای مسجدی را دیدیم‌‌‌، می‌گفت آقا باید این‌ها به سرشان بیاید و باید بیشتر از این‌ها بکنند‌‌‌‌‌‌. خب! استغفار کن از این مسجد آمدنت و استغفار کن از این نماز خواندنت‌‌‌! تو داری کار آدم فتنه گر‌‌‌، آشوبگر‌‌‌‌‌‌، ضربه به اموال عمومی زننده را تو داری تعریف می‌کنی‌‌‌. طبق همین حدیث پیامبر در گناه این‌ها شریک هستی‌‌‌، مفت مفتی شریک شدید با آن‌ها‌‌‌.

راوی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد که چرا در زیارت عاشورا همه‌ی بنی امیه را لعنت می‌کنیم؟ «لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً»[8] قاطبه بنی امیه در کربلا نبودند و اصلاً بنی امیه عمدتا در شام بودند‌‌‌‌‌‌، کربلا کوفی‌ها آمده بودند‌‌‌‌‌‌، عبیدالله بن زیاد در کار بود که فرمان داده بود‌‌‌، گفت: این همه‌ی بنی امیه دارند لعنت می‌شوند به طور مطلق‌‌‌، در همه‌ی ازمنه‌‌‌، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «که چون نسل های بعدی بنی امیه هم به کارکردهای گذشتگانشان راضی هستند‌‌‌‌‌‌»، «لانهم رضوا بفعل آبائهم المشرکین» این‌ها راضی هستند به آن کارهای گذشتگان خودشان و در همان کارها هم شریک هستند.

بعد جابر گفت: من از رسول‌الله شنیدم که پیامبر فرمود: «مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ»[9] اگر کسی کار جمعیتی را دوست بدارد‌‌‌، در کارهای آن‌ها شریک است. ببینید! حاج خانم‌‌‌! حاج آقا! نگویید که پول ندارم صدقه بدهم‌‌‌‌‌‌. نیت که دارید‌‌‌، این نیت را که خدا از شما نگرفته است‌‌‌، ثواب آن صدقه را به شما می‌دهند و خدا زیر بار منت شما قرار نمی گیرد. نگویید که جا نداریم سفره بدهیم‌‌‌، جا ندارید؟ همت آن را هم ندارید؟ نیت آن را هم ندارید؟

در همین شهر شیراز‌‌‌، نقل می‌کنند که یک آقایی از دنیا رفت و خواب ایشان را دیدند که وضع ایشان خیلی خوب است‌‌‌. گفتند: این مقامات را برای چه به شما دادند؟ گفت به خاطر طلا کردن گنبد شاه چراغ‌‌‌‌‌‌. گفتند که شما چه زمانی گنبد شاه چراغ را طلا کردید؟ اصلاً تاریخ یاد ندارد که گنبد احمد بن موسی طلا شده باشد‌‌‌، گفت: من همیشه آرزویم این بود که خدایا اگر دستم باز بشود و بتوانم‌‌‌، یکی از کارهایی که در زندگی ام می‌کنم‌‌‌‌‌‌، گنبد شاه چراغ را طلا می‌کنم و همیشه دستم هم خالی بود و از دنیا رفتم در عالم برزخ به من گفتند که این نیت خیر را تو داشتی و اگر هم بهت می‌دادند این کار را می‌کردی و تمام این مقاماتی که می‌بینید این‌ها پاداش آن نیت است.

همت بلند دار که مردان روزگار            از همت بلند به جایی رسیده اند

حالا شما اگر این نیت را داشته باشید چیزی از شما کم می‌شود؟ بگو: خدایا به من بده‌‌‌! هرچه بی خانمان است خانه دار می‌کنم. همین را هم برخی بخل دارند. خدایا به من بده من تمام فقرای فامیلم را غنی می‌کنم. خدایا به من بده من بناهای خیر و مسجد و چنین و چنان می‌کنم. نیت داشته باشید. مؤمن نیت تو بسته نباشد. نیت تو فراگیر باشد.

بگو خدایا اگر می‌داشتم اصلاً بانی علی اطلاق عمران حرم امام حسین و آبادی حرم می‌شدم. چیزی را از تو می‌گیرند؟ اگر این نیت را کردید امشب در مسجد می‌گویند که این قدر پول بدهید؟ مردم روی خودتان کار کنید و بلند همت باشید. نه همت بسته. تازه یک جایی هم کار خوبی می‌بینید‌‌‌، بعضی‌ها رنج می‌برند که من می‌توانستم‌‌‌، من داشتم نمی دادم. حالا آن‌کسی هم که دارد انجام می‌دهد‌‌‌، ما در نیتمان هم کمی عقبیم.

آقا موسی بن جعفر (ع) فرمود که علت اینکه نیت بهتر از عمل است این است که در عمل ریا می‌آید ولی در نیت‌‌‌ ریا نمی آید. الان شما نیت خیر کردید‌‌‌، در نیت خودتان. هیچ کسی خبر از نیت شما ندارد. در درون شما است در این ریا نمی آید؛ اما عمل را اگر گاهی اوقات حواسمان نباشد ریاکارانه می‌شود. یک کاری می‌کنیم و می‌خواهیم معرفی کنیم به دیگران می‌شود ریا‌‌‌، ولی در نیت ریا نمی آید‌‌‌.

امام صادق‌‌‌‌‌‌ (علیه السلام) می‌فرماید: «اگر کسی اهتمام به کار خوبی بکند‌‌‌‌‌‌، یعنی نیت بکند‌‌‌‌‌‌، ولی انجام ندهد‌‌‌‌‌‌، خدا یک حسنه برای او می‌نویسد»، «مَنْ‏ هَمَ‏ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ[10]» امشب شما یک کار خوبی را نیت کنید‌‌‌‌‌‌، مثلا بگویید امشب از این مجلس به دیدن صله‌ی رحم می‌روم‌‌‌‌‌‌، این نیت را دارید‌‌‌‌‌‌، ولی نشد. یک گرفتاری برای شما پیش آمد که نتوانستید‌‌‌‌‌‌، ثواب را به شما می‌دهند. این کار خدای کریم است. هرکار نیکی که نیت کردید‌‌‌‌‌‌، اگرچه انجام نپذیرد، به این نیت خداوند ثواب می‌دهد. «اگر نیت کردید و انجام هم دادید‌‌‌‌‌‌، ده ثواب می‌دهند‌‌‌‌‌‌»، امام صادق فرمود: «كُتِبَتْ لَهُ بِهَا عَشْراً» در نیت خیر‌‌‌‌‌‌، خدا یک حسنه می‌داد‌‌‌‌‌‌، «اما اگر تصمیم به یک کار غلطی گرفت‌‌‌‌‌‌، ولی این کار را مرتکب نشد‌‌‌‌‌‌، هیچ چیزی برای او نمی نویسند.»، «لم یکتب له سیّئه.» اما اگر نیت گناه کرد و آن گناه را انجام داد‌‌‌‌‌‌، یک گناه بیشتر نوشته نخواهد شد. نیت خیر و کار خیر‌‌‌‌‌‌، ده برابر. نیت خیر و موفق نشدن به انجام آن‌‌‌‌‌‌، یک پاداش. نیت گناه و انجام ندادن‌‌‌‌‌‌، اصلاً چیزی نوشته نمی‌شود. نیت گناه و ارتکاب گناه‌‌‌‌‌‌، یک گناه بیشتر ثبت نمی‌شود. این دست خود ما هست.

خداوند بچه های شما را پاک تحویل شما می‌دهد‌‌‌‌‌‌. یک آقایی آمد و گفت بچه های من این طوری هستند‌‌‌‌‌‌، این طوری هستند‌‌‌‌‌‌، همه گذاشتند و رفتند و ما را تنها گذاشتند‌‌‌‌‌‌، حق ما را خوردند. گفتم: یک مقدار شاید در تربیت‌شان کوتاهی نمودی. خود ما هم باید قضاوت درست نمایی که در تربیت بچه های مان کم نگذاشتیم‌‌‌‌‌‌؟ دقت کردید؟ نان حلال سر سفره آوردید؟ آموزه های دینی را به بچه های ما گفتیم؟ که الآن نتیجه نگرفتیم؟

امام صادق فرمود: آموزه های دینی را به بچه های تان بگویید: «َادِرُوا أَوْلَادَكُمْ‏ بِالْحَدِيثِ‏ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَة»[11] قبل از اینکه دشمن بر شما سبقت بگیرد‌‌‌‌‌‌، شما واکسینه کنید این‌ها را بیمه کنید‌‌‌‌‌‌، ما این‌ها را واکسینه ننمودیم‌‌‌‌‌‌، می‌گوییم از دست رفتند‌‌‌‌‌‌، یکی از آن‌ها خارج رفته و دیگری جای دیگر رفته است. برای ما محل نمی گذارند‌‌‌‌‌‌، همه‌ی زندگی ما را بردند و خوردند. آن زمانی که ما مدیر این‌ها بودیم و باید کار می‌کردیم‌‌‌‌‌‌، کار نکردیم. متأسفانه کوتاهی می‌کنیم و بعد این طوری آسیب می‌بینیم. حالا ببینید مادر این کار را نموده است.

به مادر شیخ مرتضی انصاری گفتند: فرزندت فقیه جهان اسلام شد. این مادر گفت: من انتظار داشتم به من بگویید فرزندت امام جعفر صادق (علیه السلام) شده است. من بیش از این انتظار داشتم. گفتند: خیلی همت شما عالی است. انتظار شما بالا هست. گفت: کاری که برای این بچه نمودم همین است. گفتند: چکار کردی؟ گفت: یاد ندارم در دوران بارداری این بچه لب به لقمه‌ی شبهه ناکی زده باشم. پای هر سفره‌ی نمی نشستم‌‌‌‌‌‌، هر غذایی نمی خوردم‌‌‌‌‌‌، بالاخره این بچه می‌خواهد تغذیه شود. دائما در این دوران بارداری با وضو می‌گشتم. در اوقاتی که فراغت می‌شد و وقت مقتضی بود‌‌‌‌‌‌، قرآن تلاوت می‌کردم. بچه‌ی که در شکم مادر هست و مادرش هم تغذیه حلال می‌کند‌‌‌‌‌‌، این مادر دائم الوضوء است‌‌‌‌‌‌، این مادر باتلاوت قرآن مأنوس هست. قطعا این مسئله روی جنین اثر می‌گذارد. کدام مادر این طوری عمل کرد نتیجه نگرفت؟ کدام مادر این دقت را به خرج داد و خدا پاداش نداد؟

 یک آقایی آمده بود و می‌گفت که من کارخانه آب معدنی دارم می‌زنم. گفت: من از نظر علمی من ثابت می‌کنم. وقتی قرآن خوانده می‌شود مولکول های آب تغییر می‌کند. قطعا هم یک دانشمند ژاپنی‌‌‌‌‌‌، سالها قبل این تحقیق را انجام داده بود. مردم! این‌ها واقعیت های عالم هست که آن دانشمند آمده بود و یک سرچشمه‌ی آبی را در یکی از ایالت های ژاپن از آبشار که آب پایین می‌آمد‌‌‌‌‌‌، در مقاطع مختلف این مولکول های آب را بالاخره تصویر برداری کرده بود‌‌‌‌‌‌، شکل و ساختار آن را‌‌‌‌‌‌، این آب داخل رودخانه می‌آمد و می‌رسید در یک مسیر عبادتگاه و معبدی‌‌‌‌‌‌، این مولکول یک شکل بسیار زیبایی مثل گل می‌شد. در این مسیر به یک مرکز گناه می‌رسید‌‌‌‌‌‌، مولکول به هم می‌ریخت. ﴿يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الاَرْضِ[12]‌‌‌‌‌‌،﴾ نظام خلقت مسبّح خدا هست. ما فکر می‌کنیم ما هنرنمودیم که می‌گوییم الحمدلله‌‌‌‌‌‌، آب هم می‌گوید الحمدلله. گفت: من دستگاه این را آورده ام؛ و ثابت می‌کنم. گفت وقتی ما نوار مداحی می‌گذاریم‌‌‌‌‌‌، این مولکول های آب زیبا می‌شود. چهار تا نوار فسق و فجور می‌گذاریم‌‌‌‌‌‌، مولکول به هم می‌ریزد. این آبی که مولکولش به هم ریخته است را داری می‌خوری‌‌‌‌‌‌، مولکول معرفت شما را به هم می‌ریزد. مثل داروی به هم ریخته‌ی فاسد است. آب همان آب است‌‌‌‌‌‌، شما آن را فاسد نمودی. تو خراب نمودی.

مادرشیخ انصاری می‌گوید: بچه‌ی من شیر با طهارت و با وضو می‌نوشید. گفت: بچه متولد شد و یاد ندارم که بچه را بدون وضو شیر داده باشم. بدون تلاوت قرآن. این بچه شیر می‌نوشید و من قرآن تلاوت می‌کردم. خداوکیلی! چه کسی این کار را نموده است که نتیجه نگرفته است؟ گفت: این بچه اگر شیخ انصاری نشود تعجب هست. حقیقتا هم همین است. کار کردیم مزد نگرفتیم؟ راه رفتیم، به مقصد نرسیدیم؟ این نیت و همت عالی. گفت نیت من این بود که این کاری که برای این بچه نمودم باید در زمان خودش امام جعفر صادق (علیه السلام) بشود‌‌‌‌‌‌، شیخ انصاری که عدد و رقمی نیست برای این زحماتی که من کشیدم. «مَن جَدّ وَجَدَ»

یک جمله‌ی دیگر هم آقا موسی بن جعفر (ع) در بحث تفاوت نیت و عمل می‌فرمایند. اینکه می‌گویند باید نیت مؤمن بلند باشد‌‌‌‌‌‌، امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: نیت در قالب زمان و مکان نمی گنجد‌‌‌‌‌‌، ببینید! شما الآن اینجا هستید‌‌‌‌‌‌، نیت می‌کنید که ای کاش می‌شد امشب ما نجف می‌بودیم. ثواب نجف را به شما می‌دهند. چقدر راحت می‌شود مزد و ثواب جمع کنیم‌‌‌‌‌‌، ولی همین که دست خود ما هست نمی‌کنیم. همین را که می‌توانیم نمی‌کنیم. ای کاش الآن من در مدینه‌ی منوره مشرّف بودم. ایام حج است‌‌‌‌‌‌، بگوییم ای کاش ما با حجّاج می‌بودیم. همین نیت را بعضی‌ها ندارند. خلاف آن را هم دارند. می‌گویند که این‌ها دارند پول های شان را حرام می‌کنند‌‌‌‌‌‌، یعنی چه اینجا می‌روند؟ تازه نیت آن طرفی هم دارد.

مؤمن! بلند همت باش. امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: «نیت‌‌‌‌‌‌، در محدویت مکان و زمان نمی گنجد.» الان شما که در این جا نشسته اید برای عمل محدودیت مکانی دارید. حضورتان اینجا هست و بیشتر از اینجا هم نمی توانید کاری بکنید‌‌‌‌‌‌، اما نیت این محدودیت را ندارد. برگردید به گذشته‌ی تاریخ و الآن نیت کنید که ای کاش ما کربلا با امام حسین می‌بودیم‌‌‌‌‌‌، یقینا طبق حدیثی که جابر نقل نمود‌‌‌‌‌‌، ثواب آن را به شما می‌دهند.

در جنگ صفین‌‌‌‌‌‌، امیرالمؤمنین (ع) داشتند از جبهه‌ی جنگ، سان می‌دیدند‌‌‌‌‌‌، فردی آمد خدمت حضرت و گفت: آقا من یک برادری هم داشتم و این هم دوست داشت خودش را به صحنه‌ی صفین برساند و در رکاب ولایت شمشیر بزند‌‌‌‌‌‌، اما توفیق نشد بیاید‌‌‌‌‌‌. آقا فرمودند: برادر تو دوست داشت با ما جهاد کند؟ گفت: بله. فرمودند: به خدای علی سوگند‌‌‌‌‌‌، نه برادر تو‌‌‌‌‌‌، نسل های آینده‌ی بشری‌‌‌‌‌‌، اگر آرزو بکنند که ای کاش ما با علی بن ابی طالب می‌بودیم‌‌‌‌‌‌، ثواب بودن با من را در جبهه‌ی جهاد به آن‌ها می‌دهند.

این دست خودتان هست. در عمل، شما محدودیت دارید‌‌‌‌‌‌، در نیت، نامحدود هستید. شما می‌توانید نیت را در گذشته‌ی تاریخ ببرید‌‌‌‌‌‌، در آینده‌ی تاریخ. ای کاش آقا امام زمان بود و ما او را یاری می‌نمودیم. این نیت که دست خودتان هست؛ اما نیت باید صادقانه باشد‌‌‌‌‌‌، خالصانه باشد‌‌‌‌‌‌، نشود یک چیزهایی را تصمیم بگیریم و نیت بکنیم‌‌‌‌‌‌، وقتی هم به آن‌ها رسیدیم‌‌‌‌‌‌، فراموش بکنیم.

این هم یک موهبت است که خدای رب الارباب به همین نیت‌ها دارد پاداش می‌دهد. به همین نیت های خیرتان. حالا توانایی مالی ندارید‌‌‌‌‌‌، بگو خدایا! اگر داشتم همه‌ی گرسنه‌ها را سیر می‌کردم. خدایا اگر داشتم همه‌ی برهنه‌ها را می‌پوشاندم. خدایا اگر می‌داشتم کمبود و کاستی های این شهر را خودم یک تنه جبران می‌کردم. ثواب این‌ها را به شما می‌دهند. اگر این نیت صادقانه باشد.

نکته‌ی دیگر اینکه حضرت می‌فرماید: «کَثِیرٌ صَمْتُهُ‌‌‌‌‌‌«، این‌ها زیربناهای آرامش هست. می‌خواهید به آرامش برسید‌‌‌‌‌‌، سکوت‌‌‌‌‌‌، خاموشی و کم سخن گفتن شما زیاد باشد. مؤمن باید خودش را به سخن سنجیده گفتن و به جا گفتن عادت دهد. پرحرفی کار دست انسان می‌دهد. پرحرفی انسان را در لغزش گاههای گناه می‌برد. در بین اعضا و جوارح بدن انسان‌‌‌‌‌‌، پر آسیب ترین عضو بدن انسان‌‌‌‌‌‌، زبان است.

 علمای علم اخلاق تا بیش از 180 گناه برای زبان یادداشت نموده اند. حال اینکه چشم شما این قدر گناه نمی تواند بکند. دست شما این قدر تنوع گناه ندارد. چشم شما نمی تواند این قدر گناه کند. گوش شما این قدر تنوع گناه ندارد. پای شما‌‌‌‌‌‌، این زبان اصلاً یک عضو فوق العاده هست‌‌‌‌‌‌، امیرالمؤمنین هم تأکید می‌کند که مؤمن! خودت را عادت به خاموشی بده.

کم گوی و گزیده چون دُر                   تا ز اندک تو جهان شود پُر

صمت و خاموشی شما و سکوت شما باید زیاد باشد‌‌‌‌‌‌، به حد ضرورت سخن بگویید. ولی این طور نباشد که پر حرف باشیم. در این پرحرفی‌ها در غیبت می‌رویم‌‌‌‌‌‌، در تهمت می‌رویم. می‌رویم به افترا‌‌‌‌‌‌، می‌رویم در سخن هایی که مکافات آن‌ها هم سنگین هست؛ و عجیب هست.

زبان یک ویژگی در ارتکاب گناه دارد که سائر اعضای انسان این ویژگی‌ها را ندارد. ببینید: یک بخشی از گناهان‌‌‌‌‌‌، بخش عمده‌ی گناهان‌‌‌‌‌‌، این‌ها یک مکان شایسته‌ی برای گناه می‌طلبد‌‌‌‌‌‌، در هرمکانی نمی‌شود گناه اتفاق بیفتد؛ مثلا. تا حالا دیده اید کسی در مسجد قمار بازی بکند؟ تا حالا کسی دیده در مسجدالحرام کسی بنشیند پاسور بازی بکند؟ در حرم امام حسین (علیه السلام) دیده اید کسی بنشیند و پاسور بازی بکند؟ اقتضای قمار‌‌‌‌‌‌، اقتضای فساد اخلاقی‌‌‌‌‌‌، اقتضای شرابخوری محیط های خاص خودش هست‌‌‌‌‌‌، شما هیچگاه در یک محیط مقدس‌‌‌‌‌‌، شراب خوری نمی بینید. در مسجد کسی بیاید حرام خوری؟ بی بند وباری؟ بی عفتی؟ زن و مرد مخلوط؟ شاید دور از جان تان دیده باشید‌‌‌‌‌‌، ولی کجا دیده اید؟ در مجلس های لهو و لعب‌‌‌‌‌‌، عروسی هایی که گاهی اوقات اتفاق می‌افتد؛ اما تا حالا دیده اید که در مجلسی بگویند زن و مرد مخلوط بوده اند‌‌‌‌‌‌، همه هم داشتند می‌رقصیدند؟‌‌

اما امان از زبان، خانم ها! آقایان! زبان تنها عضوی هست که محدود به مکان نیست. در مقدس ترین مکان اگر غافل شدی امکان ارتکاب گناه هست. بنده بارها در مسجدالحرام دیده ام‌‌‌‌‌‌، طرف در لباس احرام هست‌‌‌‌‌‌، ولی دارد فحش می‌دهد. بنده در لباس احرام خودم دیدم که هنوز زائر طوافش را شروع نکرده بود ولی داشت غیبت رئیس کاروان را می‌نمود. در روز عرفه‌‌‌‌‌‌، صحرای عرفات‌‌‌‌‌‌، ساعت طلائی و رکنی عرفه‌‌‌‌‌‌، حاجی در لباس احرام برای یک دانه پرتقال داشت غیبت رئیس کاروان را می‌کرد. مکان‌‌‌‌‌‌: مقدس. زمان: فوق العاده؛ یعنی من به این هایی که می‌گویند حج می‌روم می‌گویم: این‌ها طلایی ترین ساعات زندگی شما هست. از ظهر تا غروب عرفه. رسول‌الله فرمود: «تمام الحج العرفه‌‌‌‌‌‌، العرفه‌‌‌‌‌‌، العرفه.» همه‌ی حج در عرفه هست. آن جا اگر خودت را پیدا کردی‌‌‌‌‌‌، پیدا کردی. آن جا اگر خودت را گم کردی‌‌‌‌‌‌، گم کردی.

یک خاطره‌ی را من یاد کنم از مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای شیخ الاسلامی. رحمت الله علیه. ایشان گفتند یک سالی ما حج بودیم‌‌‌‌‌‌، روز عرفه بود، نشسته بودیم‌‌‌‌‌‌، ظهر شد‌‌‌‌‌‌، بعد از نماز‌‌‌‌‌‌، در تابستان هوا هم خیلی گرم بود‌‌‌‌‌‌، نان‌‌‌‌‌‌، پنیر و هندوانه می‌دادند. گفت: مدیر کاروان شروع نمود به توزیع ظرف نان و پنیر و هندوانه‌‌‌‌‌‌، جلو هر زائری می‌گذاشت. گفت: یک سید پیر مردی بود‌‌‌‌‌‌، نشسته بود‌‌‌‌‌‌، این بیچاره خیلی عطش کرده بود‌‌‌‌‌‌، هوا هم گرم بود. گفتند: یک ظرف هنداونه جلو این پیر مرد گذاشتند‌‌‌‌‌‌، یکی هم برای یک جوانی گذاشت. این جوان رفت که دست خود را بشوید‌‌‌‌‌‌، گفت: ظرف من را اینجا بگذارید‌‌‌‌‌‌، رفت که دست های خود را بشوید و برگردد. گفت: این پیر مرد خیلی عطش کرد‌‌‌‌‌‌، هندوانه‌ی خودش را خورد و نصفی از هندوانه‌ی آن جوان را برید و در ظرف خودش گذاشت و به رئیس کاروان هم گفت: یک ظرف هندوانه‌ی دیگری بیاورید. من هندوانه‌ی این را دست زده ام. یک ظرف برای این آقایی بیاورید که رفت دست های خود را بشوید. هندوانه هم بود‌‌‌‌‌‌، زیاد بود و این طوری هم نبود که بگوید کوپن شما همین هست و دیگر نیست. گفت: در این فاصله‌ی که مدیر کاروان رفت تا یک ظرف هندوانه‌ی دیگر بیاورد‌‌‌‌‌‌، این جوان رسید. گفت: هندوانه‌ی من را چه کسی دست زده است؟ آن پیر مرد گفت: من یک مقدار از آن را برداشته ام و سفارش نموده ام‌‌‌‌‌‌، الآن برای تان می‌آورند. گفت: غلط کردی. حاجی هستی؟ چه حاجی ای؟ همان که ابابصیر به امام صادق گفت: حاجی امسال زیاد آمده است. حضرت فرمودند: ضجّه زیاد است. سر و صدا زیاد است. حاجی کم است. گفت: مااکثر الحجیج‌‌‌‌‌‌، امام فرمودند بگو: «ما اکثرالضّجیج و أقلّ الحجیج[13]‌‌‌‌‌‌»، بعد بیا و از بین دو تا انگشت من نگاه کن! دید که گله هایی از حیوانات اهلی و وحشی‌‌‌‌‌‌، خزنده و درنده‌‌‌‌‌‌، دارند دور کعبه می‌چرخند‌‌‌‌‌‌، لابلای آن‌ها هم یک چند نفر آدم هم می‌چرخند. این مال چه زمانی بود؟ زمانی که ماهواره‌‌‌‌‌‌، واتساپ‌‌‌‌‌‌، تلگرام‌‌‌‌‌‌، اینستاگرام و این وضعیت امروز ما نبود. این مال آن زمان است. آقای شیخ الاسلام گفتند: با صدای بلند به این پیر مرد سیّد گفت: غلط کردی برداشتی. گفت: پیر مرد گفت: معذرت می‌خواهم‌‌‌‌‌‌، حالا برای شما می‌آورند. گفت: بزنم شما را خُرد کنم؟ گفت: بلند شد و آمد که پیر مرد را بزند. در لباس احرام‌‌‌‌‌‌، روز عرفه‌‌‌‌‌‌، ساعت وقوف رکنی عرفه. گفت آمد که این پیر مرد را بزند‌‌‌‌‌‌، حاجی‌ها بلند شدند و جلو او را گرفتند. گفتند صلوات بفرست‌‌‌‌‌‌، هندوانه که هست‌‌‌‌‌‌، می‌آورند. خدا نکند آدم آن جا حیوان بیاید و حیوان برگردد.

ما داریم در طبقات پاداش هایی که خدا به حاجی‌ها می‌دهد‌‌‌‌‌‌، خدا زیر بار منت یک حاجی قرار نمی گیرد‌‌‌‌‌‌، این هزینه کرده است و آمده است. کف کف می‌دانید به آن‌ها چقدر می‌دهند؟ خدا می‌فرماید: من زندگی شما را حفظ می‌کنم تا برگردی. خانه‌ی شما را‌‌‌‌‌‌، بچه های شما را‌‌‌‌‌‌، پول شما را نگه می‌دارم تا برگردی. چون آمدی اینجا‌‌‌‌‌‌، ولی خودت را متحول نکردی و نخواستی آدم شوی‌‌‌‌‌‌، من زندگی شما را همانگونه که آمدی نگه می‌دارم تا برگردی. بعضی‌ها را خداوند لطف می‌کند‌‌‌‌‌‌، در روایت داریم که امام صادق می‌فرماید: «گذشته‌ی آن‌ها را کامل می‌بخشد و می‌گوید از این به بعد به فکر آینده‌ی خود باش.» بعضی‌ها خوشا به سعادت شان. گذشته را پاک می‌کند‌‌‌‌‌‌، آینده را تضمین می‌کند و از حج بر می‌گردد‌‌‌‌‌‌، این عالی ترین پاداشی هست که یک حاجی در حج بدست می‌آورد.

آقای شیخ الاسلامی گفتند: حاجی‌ها بلند شدند و جلو او را گرفتند‌‌‌‌‌‌، نشاندند و من رفتم و به او گفتم: آقا که را می‌خواهی بزنی؟ برای چه می‌خواهی بزنی؟ کجا می‌خواهی بزنی؟ میهمان خدا‌‌‌‌‌‌، صحرای عرفات‌‌‌‌‌‌، برای یک حبه هندوانه؟ این اگر همه‌ی زندگی تو را برده بود‌‌‌‌‌‌، امروز در این ساعت نباید این کار را می‌کردی. گفتم: برو دست این پیر مرد را ببوس‌‌‌‌‌‌! عذر خواهی کن! گفت: اصلاً دستش را نمی بوسم‌‌‌‌‌‌، غلط کرده است که خورده است. بازهم پشیمان نبود‌‌‌‌‌‌، گفت رئیس کاروان هندوانه را آورد و گفت هندوانه را بخور. چیزی که هست هندوانه هست. مرحوم آقای شیخ الاسلام گفتند: دعای عرفه شروع شد‌‌‌‌‌‌، ببینید چکار کردید که بدون توفیق هستید. شب خوابت می‌برد؟ روز چه کار کردی که شب شما را خواب می‌برد؟ نماز آفتاب زد؟ هیچ اتفاقی‌‌‌‌‌‌، اتفاقی نیست. اگر کار کردی‌‌‌‌‌‌، شب حواله‌ی آن را به شما می‌دهند‌‌‌‌‌‌، کم گذاشتی‌‌‌‌‌‌، حواله از شما می‌گیرند. از حساب شما کم می‌کنند. آقا دل ما می‌خواهد که در مسجد بیاییم‌‌‌‌‌‌، نمی توانیم‌‌‌‌‌‌، شما را چه شده است که نمی توانید؟ خودت مانع هستی.

آقای شیخ الاسلامی می‌گفت: دعای عرفه شروع شد‌‌‌‌‌‌، همه آمدند‌‌‌‌‌‌، همین جوانی که می‌خواست پیر مرد را بزند‌‌‌‌‌‌، رفت گوشه‌ی خیمه و خوابید. ساعتی که شما باید به خودت التماس نمایی که من در سفرهای حج به زائران می‌گویم: اگر حرف گوش کن هستید و دل تان برای خودتان می‌سوزد‌‌‌‌‌‌، حداقل‌‌‌‌‌‌، تلفن های همراهتان را در نیمروز عرفه خاموش نمایید! اصلاً کنار بگذارید! به همه‌ی بستگان تان هم بگویید: نیمروز عرفه خط ارتباطی خودم را با خدا فعال کرده ام‌‌‌‌‌‌، به من زنگ نزنید که تلفن من خاموش است و می‌خواهم با خدا ارتباط برقرار کنم‌‌‌‌‌‌، ولی بارها بنده دیده ام در همان صحرای عرفات‌‌‌‌‌‌، بعد از ظهر عرفه‌ی که ثانیه به ثانیه‌ی آن به عمر انسان می‌ارزد‌‌‌‌‌‌، افراد سرگرم صحبت و گفتگو می‌باشند‌‌‌‌‌‌، مثلا اینکه فلانی آمد چه خوردند؟ دیگر که آمد؟ حالا کی فلان جا می‌روید؟ کجا هستیم؟ گفتند: این آقا رفت خوابید‌‌‌‌‌‌، همه دعا را شروع کردند. بله؛ آن اخلاق زشت‌‌‌‌‌‌، توفیق را هم سلب می‌کند. «اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ‌‌‌، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ‌‌‌‌‌‌»، یک چیزهایی توفیق را اضافه می‌نماید و یک سری چیزها توفیق را کم می‌کند.

گفتند: تقریبا وسط های دعای عرفه بود‌‌‌، دیدم این جوان‌‌‌‌‌‌، وحشت زده دوید آمد طرف من‌‌‌‌‌‌، گفت: آقای شیخ الاسلام! این پیر مرد سیّد کجا هست؟ وسط دعا بود. گفتم: چکار داری؟ گفت: می‌خواهم بروم و دست او را ببوسم. پاهایش را ببوسم. حلالیت بطلبم. گفتم تو که می‌خواستی او را کتک بزنی‌‌‌‌‌‌، گفت: رفتم گوشه‌ی خیمه‌‌‌‌‌‌، گرفتم خوابیدم. خواب بودم‌‌‌‌‌‌، در عالم خواب دیدم یک عقرب درشتی آمد روی سینه‌ی من. دُم خود را بالا گرفته بود‌‌‌‌‌‌، گفت: یک کسی به این عقرب در خواب خطاب کرد که تو چطور در صحرای عرفات روی شکم این حاجی آمده ای؟ این آقا. گفتم این عقرب به فارسی روان و فصیح صحبت کرد.

گفت: آمده ام که به این جوان مغرور بگویم: اگر آن پیر مرد را زده بودی ترا می‌زدم. فکر می‌کنید عالم صاحب ندارد؟ زور مان می‌رسد‌‌‌‌‌‌، دل ما می‌خواهد. به کسی مربوط نیست. برو هرکاری از دست شما بر می‌آید بکن. پناه بر خدا. این قدر گردن کلفت شده؟ گفت: یک مرتبه بیدار شدم‌‌‌‌‌‌، دیدم یک عقربی روی سینه‌ی من هست. عقرب را کنار انداختم. گفت: آمد دست پیر مرد را بوسید‌‌‌‌‌‌، التماس نمود. گفت: حلالم کن.

مؤمن! خودت را عادت بده به سکوت زیاد. در حد ضرورت حرف بزنید. زود این نُقل مجلس را شروع نکنیم. در این حرف های پراکنده‌‌‌‌‌‌، گفتارها و لغزش‌ها و آسیب های لسانی می‌آید‌‌‌‌‌‌، آن هم کدام گفتارها؟ شما ببینید پیغمبر فرمود: «اَلغِیبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا[14].» غیبت از عمل منافی عفت بدتر هست. حال اینکه غیبت عام البلوا بین مؤمنین شده است. یک آقای متدیّن را می‌بینید که می‌گوید من در عمر خودم یک ارتباط نامشروع نداشته ام‌‌‌‌‌‌، می‌گوییم مؤمن! به همین اندازه می‌توانی ادعا کنی که یک غیبت نکردی؟ غیبت کردن که بدتر از این است. مردم! امیرالمؤمنین فرمود: «أَرْبَى‏ الرِّبَا الْكَذِب[15]‌‌‌‌‌‌»، بدترین نوع ربا خوری دروغگویی است. حالا مؤمنین می‌گویند ما در عمر خود یک ریال پول ربوی در زندگی ما نیامده است. می‌گویند در عمر خود یک دروغ نگفتی؟ دروغی که بدتر از ربا هست.

امام باقر می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ‏ شَرٌّ مِنَ‏ الشَّرَاب»[16] امام باقر می‌فرمایند: خدا برای تمام کارهای بد‌‌‌‌‌‌، کلیدهایی قرار داده است‌‌‌‌‌‌، یعنی هر کار خلافی یک کلید خاص خودش را دارد‌‌‌‌‌‌، مثل خانه‌ی شما هست‌‌‌‌‌‌، کلید این اتاق با کلید اتاق دیگر متفاوت است‌‌‌‌‌‌، اما بعضی کلیدها هستند که شاه کلید است. روی همه‌ی درب‌ها می‌افتد‌‌‌‌‌‌، همه‌ی درب‌ها را باز می‌کند‌‌‌‌‌‌، امام باقر فرمود: «شراب خوری شاه کلید تمام مفاسد است‌‌‌‌‌‌»، یعنی اگر نعوذ بالله کسی آلوده به مشروبات الکلی شد‌‌‌‌‌‌، سر از هر جنایت و فساد و گناهی در می‌آورد. تا اینجا را داشته باشید. دنباله‌ی حدیث تکان دهنده است. امام باقر فرمود: «دروغ از شراب بدتر هست.» ای متدیّن! دروغ نمی گویی؟ شراب نمی خوریم‌‌‌‌‌‌، الحمدلله. دروغ چه؟ دروغ که بدتر از شراب است. دمرحوم امام (اعلی الله مقامه) در ذیل همین روایت می‌فرمایند: ما که نمی دانیم- این کلام امام است- دروغ در عالم معنا با حقیقت انسان چه می‌کند که شراب نمی کند. ما این را نمی فهمیم‌‌‌، ولی سخن‌‌‌‌‌‌، سخن امام باقر هست.

مردم! پر مجازات ترین گناهان‌‌‌‌‌‌، گناهان لسانی است. دروغ‌‌‌‌‌‌، غیبت‌‌‌‌‌‌، تهمت‌‌‌‌‌‌، افترا. آبروی کسی را بردن. پیغمبر در فتح مکه مقابل کعبه ایستاد. فرمود: «الله عظّمک وشرّفک و جعلک مثابه للناس و أمنا‌‌‌‌‌‌»، «خدا ترا شرافت داد‌‌‌‌‌‌، عظمت داد‌‌‌‌‌‌، قبله گاه قرار داد ای کعبه! از تو یک چیز محترم تر هست و آن هم آبروی مؤمن هست.» ما می‌توانیم بگوییم که با این زبان ما آبروی کسی را نبردیم؟ دل نشکستیم؟ اختلافی ایجاد نکردیم؟ مردم! مراقب باشید‌‌‌‌‌‌، اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: مؤمن باید سکوت مداوم داشته باشد‌‌‌‌‌‌، به ضرورت سخن بگوید. این زبان هم در هر زمانی و هم در هرمکانی و هم در هر مقطع سنی‌‌‌‌‌، نوع گناهان یک شرایط خاصی می‌خواهد‌‌‌‌‌‌، بعضی‌ها در یک مقطعی گناه می‌کنند‌‌‌‌‌‌، سن شان که بالا می‌رود‌‌‌‌‌‌، فرتوت می‌شود‌‌‌‌‌‌، در جا می‌افتد‌‌‌‌‌‌، دیگر توانایی ندارد‌‌‌‌‌‌، دیگر نمی تواند گناه بکند. لذا شاعر می‌گوید:

در جوانی پاک بودن شیوه‌ی پیغمبری است

بعضی‌ها وقتی سن شان بالا می‌رود دیگر نمی توانند گناه بکند‌‌‌‌‌‌، دیگر ذکر می‌گوید. در دست خود تسبیح می‌گیرد‌‌‌‌‌‌، دیگر توانایی انجام گناهان را ندارد‌‌‌‌‌‌، اما مردم! زبان عضوی هست که پیر و جوان نمی شناسد‌‌‌‌‌‌، اگر در پیری هم غافل شوی‌‌‌‌‌‌، زبان شما را به گناه می‌کشاند. غافل از خدا شدی تهمت می‌زنی. ضعیف هستی‌‌‌‌‌‌، توانایی جسمی نداری‌‌‌‌‌‌، ولی با زبان خودت غیبت می‌کنی، آبرو می‌بری، زبان نه محدود به مکان و نه محدود به زمان‌‌‌‌‌‌، نه سن و سال‌‌‌‌‌‌، نه فقر‌‌‌‌‌‌، نه ثروت‌‌‌‌‌‌، نه علم‌‌‌‌‌‌، نه جهل‌‌‌‌‌‌، نه قدرت‌‌‌‌‌‌، نه انزوا. در هرحالی‌‌‌‌‌‌، شهری‌‌‌‌‌‌، روستایی‌‌‌‌‌‌، عالم‌‌‌‌‌‌، جاهل‌‌‌‌‌‌، غنی‌‌‌‌‌‌، فقیر‌‌‌‌‌‌، مریض‌‌‌‌‌‌، سالم‌‌‌‌‌‌، پیر‌‌‌‌‌‌، جوان‌‌‌‌‌‌، باید مراقب باشید. لذا امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «اگر می‌خواهی ایمان خود را قوی نمایی، مدیریت سخن گفتن داشته باش؛ سخن به اندازه بگو.»

یک جریان هم از پدر عیال ما‌‌‌‌‌‌، مرحوم آیت الله ادیب لاری عرض کنم. ایشان می‌گفتند: در اوایل طلبگی من- این داستان مال حدود تقریبا بیش از شصت سال قبل هست- تازه درلباس رفته بودم‌‌‌‌‌‌، بیست سالم بود‌‌‌‌‌‌، رفتم طرف یکی از روستاهای اطراف لار برای تبلیغ. می‌گفتند: کدخدای آن روستا‌‌‌‌‌‌، یک اتاقی در خانه‌ی خودش به ما داد و گفت: آمدید تبلیغ‌‌‌‌‌‌، در این یک ماه‌‌‌‌‌‌، میهمان خودم هستید. بسیار آدم متدیّنی هم بود. گفتند: یک وقتی هم در درگیری و نزاعی که رخ داده بود یک تیر هم به فک این کدخدا خورده بود که فک او سوراخ شده بود و وقتی می‌خواست حرف بزند‌‌‌‌‌‌، به سختی حرف می‌زد و باید موقع حرف زدن فک خود را می‌گرفت. روستایی بود‌‌‌‌‌‌، ولی با معرفت؛ روز اول که ما آمدیم‌‌‌‌‌‌، یک اتاقی داشت و مردمی که در روستا مشکل داشتند‌‌‌‌‌‌، اختلاف داشتند و کار داشتند‌‌‌‌‌‌، می‌آمدند پیش کدخدا که ایشان قضاوت کند‌‌‌‌‌‌، کارهای شان را حل و فصل کند. گفتند: وقتی من وارد شدم‌‌‌‌‌‌، دیدم یک کاسه‌ی جلو کدخدا هست و چند تا دانه ریگ نسبتا درشت‌‌‌‌‌‌، تمیز‌‌‌‌‌‌، پاک و شسته شده در کاسه هست. گفت: کدخدا نشسته بود و مردم سؤال می‌کردند. یکی مثلا سر آب دعوا داشت‌‌‌‌‌‌، یکی سر چیز دیگر دعوا داشت. کدخدا جواب می‌داد و راهنمایی می‌کرد. بعد که مردم وارد حرف های پراکنده‌ی فرعی می‌شدند‌‌‌‌‌‌، مثل این که کجا بودید؟ چکار کردید؟ دیروز چکار کردید؟ چه خوردید؟ فلانی این مرکب خود را از کجا خریده است؟ گاهی وقت‌ها ما در زندگی مردم فضولی می‌کنیم. این آقا ماشین زیرپای خود را عوض نموده است‌‌‌‌‌‌، از کجا آورده است‌‌‌‌‌‌، از کجا پول آوردند و دختر شوهر دادند؟ بابا به ما چه‌‌‌‌‌‌، جلو زبان خود را بگیر. فضولی نکنید. گفت: تا بحث به مسائل حاشیه‌ی می‌رفت. آیت الله ادیب می‌گفتند دیدم که این کدخدا و دو سه تا از این ریگ‌ها را برداشت و دردهن خود گذاشت. دیگر نشست. مردم حرف های پراکنده‌ی خودشان را می‌زدند. بعد دیدم که مثلا می‌گفتند آقای کدخدا و از ایشان مطلبی را می‌پرسیدند‌‌‌‌‌‌، این ریگ را در می‌آورد و در ظرف و جواب سوالات را می‌داد. وقتی دوباره به بحث های حاشیه‌ی می‌رفتند‌‌‌‌‌‌، بر می‌گشت و ریگ‌ها را در دهن خود می‌گذاشت. گفتند وقتی جلسه تمام شد‌‌‌‌‌‌، من از او پرسیدم که در دهن خودتان ریگ می‌گذارید؟ گفت: من به زبان خودم مطمئن نیستم.

مردم! این طوری زبان تان را حفظ کنید. گفت: کدخدای روستا هستم‌‌‌‌‌‌، وظیفه‌ی من این است که درب خانه ام به روی مردم باز باشد‌‌‌‌‌‌، مردم اینجا می‌آیند کار دارند. من باید کارهای این‌ها را حل و فصل کنم. تا زمانی که با من کار دارند‌‌‌‌‌‌، من جواب شان را می‌دهم‌‌‌‌‌‌، وقتی‌که وارد حرفهای پراکنده می‌شوند‌‌‌‌‌‌، نمی توانم بگویم از خانه‌ی من بیرون بروید. من میزبان این‌ها هستم‌‌‌‌‌‌، من این چند تا ریگ را در دهنم می‌گذارم‌‌‌‌‌‌، دهنم را قفل می‌کنم با این ریگ‌ها که حرف نزنم. تأیید نکنم. او این طور آدمی بود. یک بابای روستایی‌‌‌‌‌‌، ولی با معرفت.

معرفت از آدمیان برده اند          آدمیان را ز میان برده اند

شخصی آمد خدمت امام باقر (ع) و عرض کرد: یابن رسول‌الله‌‌‌‌‌‌، سخن گفتن بهتر هست یا سکوت کردن؟ امام فرمود: «این‌ها را نمی‌شود با هم مقایسه کرد. شما سکوت را با سخن گفتن تعریف می‌کنید‌‌‌‌‌‌، ولی سخن گفتن را با سکوت نمی توان تعریف کرد، تمام انبیاء و اولیاء مأمور به سخن گفتن بودند‌‌‌‌‌‌، اصلاً جایگاه سخن گفتن خیلی عالی است. با سکوت قابل مقایسه نیست.» طرف عرض کرد یابن رسول‌الله. اگر سخن گفتن بهتر از سکوت هست‌‌‌‌‌‌، چرا در روایات هایی که از شما به ما رسیده است‌‌‌‌‌‌، پیوسته مردم را دعوت به سکوت می‌کنید؟ امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «من سکت نجی‌‌‌‌‌‌«، «هرکه سکوت اختیار نمود‌‌‌‌‌‌، نجات پیدا می‌کند.» امر به سکوت. در همین روایت حضرت می‌فرماید: مؤمن باید صمت و سکوت دائمی داشته باشد. اگر سخن گفتن بهتر از سکوت هست‌‌‌‌‌‌، چرا در روایات ما را امر به سخن گفتن نمی کنند؟ امر به سکوت می‌کنند. امام باقر (ع) یک نکته‌ی دقیقی فرمودند: ما اهل البیت (ع) از شما شیعیان مطمئن نیستیم. اگر می‌دانستیم که شما در حرف زدن های تان آلوده‌ی به لغزش های گفتاری نمی شوید‌‌‌‌‌‌، هر آینه امرتان می‌کردیم‌‌‌‌‌‌، لحظه‌ی سکوت نکنید. همیشه حرف بزنید؛ اما خائف از این هستیم که به شما بگوییم حرف بزنید‌‌‌‌‌‌، بروید در غیبت‌‌‌‌‌‌، در تهمت. لذا ببینید! آقایان! شما یک بچه‌ی کوچک در منزل دارید‌‌‌‌‌‌، اطمینان به او ندارید که این کارد را درست می‌تواند استفاده کند. چه کار می‌کنید؟ کارد را از دست او نمی گیرید؟ یک بچه‌ی دو ساله کارد بر می‌دارد‌‌‌‌‌‌، می‌دوی دنبال او. می‌گویند چرا این بچه را اذیت می‌کنید؟ می‌گویی: او با این کارد یا به خودش ضربه می‌زند و یا به دیگری ضربه می‌زند. این نمی تواند از این کارد استفاده بکند؛ اما شما تا حالا شده است که یک جوان فهمیده‌ی عاقل بنشیند و یک کارد به دست خود بگیرد‌‌‌‌‌‌، بگویی کارد خود را به من بده؟ او می‌تواند استفاده کند. دقیقا سخن گفتن همین است. ائمه (ع) فرمودند: چون اطمینان نداریم‌‌‌‌‌‌، می‌گوییم ساکت باشید. اگر به ما اطمینان داشتند‌‌‌‌‌‌، مثل زراره بن اعین. امام صادق (ع) به زراره فرمود: «زراره! هرجا هستی حرف بزن. سکوت نکن. چون لحظه به لحظه‌ی سخن گفتن زراره ارشاد است و هدایت.» لذا این که می‌گویند صمت و سکوت و خاموشی پیشه گزینید‌‌‌‌‌‌، این در جایی است که برای انسان امکان لغزش وجود دارد. مؤمن! اگر یک جایی مجلس و منکری هست‌‌‌‌‌‌، باید حق را گفت. اینجا نگویید سکوت دائمی. آن جاییکه امر به سکوت شده ایم‌‌‌‌‌‌، کنترل زبان از آسیب های حرام در گفتار است.

آقایان! وقتی غیبت می‌کنید اضطراب دارید و وقتی هم که غیبت نکردید اضطراب ندارید. آدمی که تهمت می‌زند ولوله دارد که آبرویش نرود. آن‌کسی که دروغ می‌گوید دغدغه دارد که دست او رو نشود. آن آدم صادق‌‌‌‌‌‌، راستگویی او دلیل بر آرامش او هست.

 

[1] فتح/4

[2] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)؛ ج‏9؛ ص 172

[3] نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳

[4] نهج البلاغه، خطبه 82.

[5] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد 67, صفحه 189. عنوان باب: الجزء السابع و الستون تتمة كتاب الإيمان و الكفر تتمة أبواب مكارم الأخلاق باب النية و شرائطها و مراتبها و كمالها و ثوابها و أن قبول العمل نادر.

[6] بحارالانوار، ج 65، ص 130، ح 62.

[7] همان.

[8] زیارت عاشورا، ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293.

[9] بشارة المصطفى عماد الدین طبری: ص ٧۴، بحار الأنوار مجلسی: ج ۶٨ ص ١٣٠ ح ۶٢؛ مقتل الحسین للخوارزمی: ج ٢ ص ١۶٧ نحوه.

[10] الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‏2؛ ص 428

[11] الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‏6؛ ص 47

[12] جمعه/1

[13] عیون المعجزات، جلد 1, صفحه 76

[14] الخصال؛ ج‏1؛ ص 63

[15] من لا يحضره الفقيه؛ ج‏4؛ ص 377

[16] الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‏2؛ ص 339

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه