DSC04127
DSC04258
DSC04061
DSC04112
DSC04103
DSC04065
DSC04038
DSC04257
DSC04232
DSC04247

استاد شیخ علیرضا حدائق روز چهارشنبه 13 آذر 98 با توجه به تقارن ایام با ولادت امام حسن عسکری (ع) یکی از نامه‌های امام عسکری برای شیعیان را موردبررسی قراردادند.

 

دانلود

pdf جهت دانلود متن کامل سخنرانی اینجا کلیک کنید (426 KB)

 

بسم الله الرحمن الرحیم.

متن سخنرانی استاد حدائق

با موضوع «سیمای مومنین در قرآن»

13 آذر 98 مسجدالرسول

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم: «اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم.» «بسم الله الرحمن الرحیم» ﴿تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِى نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّاً[1] صدق الله العلیّ العظیم.

قرآن می‌فرماید: ما بهشت را به ارث به انسان های با تقوا می‌رسانیم، بهشت را انسان های پرهیزگار و با تقوا به ارث می‌برند، بهشت جای همه کس نیست، گرچه برخی از شعرا در اشعار شان برخی اشتباهاتی دارند، وحی منزل که نیست، شاعر می‌گوید:

جنّت به بها نمی دهی می‌دانم                    اما به بهانه می‌دهی می‌دانم

این مطلب خلاف قرآن است، حالا گوینده‌ی این شعر هرکس که می‌خواهد باشد، خدا در موارد فراوانی در قرآن می‌فرماید: بهشت را به بها می‌دهیم و نه به بهانه. ما ذرّه المثقال را هم می‌بینیم، ذره المثقال های کار خوب و بد شما دیده خواهد شد. این طور نیست که خداوند به بهانه به بهشت ببرند، خداوند بها را می‌بیند، این زمینه‌ی سخنی است که از امام عسکری (ع) تقدیم خواهد شد.

مردم! باید با تقوا بود، باید با ایمان بود، ﴿اُوْلَئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ[2]، اگر قلبتان با ایمان، محکم و استوار شد، در ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا[3] قرار می‌گیرید، اگر مؤمن، متقی باشی، بهشتی خواهی شد، تمام وعده های خدا در قرآن به محوریت تقواست، اگر تقوا اتفاق افتاد، وعده های خداوند می‌آید، اگر ما در دریافت مان مشکل داریم، چون در پرداخت ما مشکل داریم. خوب برای خداوند خرج نمی کنیم که خوب دریافت نمی کنیم.

دوستی می‌گفت: این جن‌ها ما را رها نمی کند، خیلی ما را اذیت می‌کند، چنین می‌کند، چنان می‌کند... جوانی بود رشید، گفتم که اولاً جن نمی تواند در زندگی بشر ورود نماید، آن‌ها مخلوقاتی با یک سبک زندگی، ما هم مخلوقاتی با یک سبک زندگی متفاوت از هم هستیم. گفت: زندگی من به هم پیچیده است، گفتم نماز می‌خوانی؟ گفت: می‌خوانم. گفتم: اول وقت هم می‌خوانی؟ گفت: هروقت شد می‌خوانم. گفتم: خودت خودت را پیچاندی. خودت خودت را گیر دادی، به خودت بر گرد، تو باخودت مشکل داری، می‌گویی جن؟ تو خودت خودت را جنّی کردی. بارها من عرض کردم و الآن امشب هم عرض می‌کنم: من در زندگی برخورد نکرده ام که یک نفر را ببینیم که بگوید من کاملا برای خدا بندگی کردم و خدا خدایی نکرد، کجا خرج کردی که خدا جواب نداد؟ کجا قدم برداشتی که خدا دست تان را نگرفت؟ کجا احسان کردید که احسان ندیدید؟

چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند

گفتم آقای محترم! شما نسبت به خدا می‌لنگی، دو سه تا سوال دیگر نمودم و دیدم که در آن جا نیز ضعف دارد، گفتم برو این جا را اصلاح کن، گرهت اینجاست، دنبال چه می‌گردی؟ می‌گویند: فلان یهودی ما را بسته است، یهودی کیست؟ خودت خودت را بسته­ای؟ دنیا دست به دست هم بدهد و بخواهد کسی را زمین بزند، اگر خدا پشتتان باشد، قامت راست می‌کنید و قامت خمیده نمی کنید.

در ادمه­ی مطلب باید گفته شود اساس بهشت، بها است، یعنی باید کار کنیم، اما عرفا در اینجا نکته‌ی لطیفی دارند. بهشتی که خداوند به انسان های باتقوا می‌دهد، بالنسبه به خوبی های تان قابل مقایسه نیست، در حقیقت خدا به بهانه می‌دهد، چند سال آدم خوبی بودی؟ هفتاد سال، هفتاد سال نمازخواندی؟ بله؟ خمس دادی؟ بله دروغ نگفتی؟ خیر. حج رفتی؟ هفتاد سال شما آدم خوبی بودی، «خالدین فیها ابدا»، می‌خواهند به شما پاداش دهند. این بهاست یا بهانه؟ اصلاً با هم نمی سازد؛ یعنی مزد با پاداش با هم جور در نمی آیند. هفتاد سال خوب بودی باید هفتاد سال بهشت بروی، تازه شما اگر آدم خوبی هستید با امکانات خدا خوب هستید، با زبانی ذکر گفته اید که او داده است، با چشمی عبادت نمودی که او عنایت کرده است، با پایی خدمت کردی که متعلق به اوست، از خودتان چیزی نداشتید، از او گرفته اید و در راه او خرج کردید، لذا خدای کریم علی الإطلاق همین کار را بهشت می‌دهد، بهشتی که قرآن می‌فرماید مثل ارث است.

مال ارثی چند ویژگی دارد. یکی از ویژگی‌های مال ارثی مال بی‌زحمت است، شما مال ارثی بدون زحمت گیر می‌آورید. آن مرحوم متوفی زحمت کشید، جمع کرد، تحصیل کرد، فراهم کرد، حالا یک‌دفعه می‌آیند و می‌گویند که آقا بیا، پای سفره‌ات بنشین، این مقدار از این اموال مال شماست، اصلاً شما برای این‌ها زحمت نکشیدید، گاهی اوقات طفل در شکم مادر است، پدر به رحمت خدا می‌رود، می‌گویند سهم الإرث این بچه را کنار بگذارید. اصلاً این بچه پدر ندیده است، این مال بی‌زحمت است. یکی از ویژگی‌های مال ارثی بی‌زحمت بودن است، هرکسی که به بهشت می‌رود بالنّسبه به پاداشی که خدا می‌دهد و کاری که شما کردید، مثل این است که اصلاً کاری نکردید. مال ارثی تملیک پایدار است، در تمام تملیکات اسلام احتمال فسخ وجود دارد، بیع، شراء، عقد، طلاق، ازدواج، ولی در ارث چنین نیست.

بنده خودم شاهد بودم ازدواجی که بعد از بیست‌ویک سال، باطل بودن آن ثابت شد. سه تا بچه هم داشتند. مردم! شما دو تا هندوانه می‌خواهید بخرید از چهارتا میوه‌فروشی قیمت می‌گیرید، از مسائلی که به فروج و نفوس و دماء ما مربوط است به راحتی می‌گذریم؟! طلاق را راحت و سرسری می‌گیریم؟ عقد را سرسری می‌گیریم؟

در یکی از هیئات شیراز، جلسه‌ی دعای ندبه تمام شد، دیدم آقایی گفت: حاج آقا! امروز عصر برای دختر ما خواستگار می آید، فامیل داماد می‌گویند: خانمی در بین فامیل ماست که می‌تواند عقد بخواند، این می‌خواهد خطبه­ عقد را بخواند، اگر بخواند اشکال ندارد؟ گفتم: شرط عاقد بودن این نیست که مرد باشد یا زن باشد، شرط عاقد بودن، عالم بودن و درست خواندن است. اگر این خانم بلد است درست عقد بخواند، مشکلی نیست و می‌تواند بخواند. گفت: می‌گوید من خیلی عقد نموده ام. گفتم: من کاری به این حرفها ندارم، اگر بلد است، گفت: حاج آقا! من با ایشان تماس می­گیرم و گوشی را به دست شما می‌دهم، با آن خانم صحبت کنید، ببینید بلد است عقد بخواند یا نه؟ گفتم: اگر زنگ زدی نگو من چه کسی هستم. بگو آقایی با شما کار دارد. به آن خانم زنگ زد و گفت: خانم فلانی! امروز عصر می‌خواهی عقد بخوانی؟ گفت: بله گفت: گوشی دست تان، آقایی با شما کار دارد. در هیئت قائمیه نشسته بودیم، گوشی را به دست من داد، گفتم خانم معذرت می‌خواهم، عقد امروز عصر را شما می‌خواهید بخوانید؟ گفت: بله. گفتم: شما تا به­حال عقد خوانده اید؟ گفت: فراوان، من درس خوانده ام. گفتم: الحمدلله، امروز عصر شما از طرف عروس وکیل هستی یا از طرف داماد؟ گفت: از طرف هردو، گفتم: می‌شود صیغه‌ی را که امروز عصر می‌خواهید بخوانید، پشت تلفن برای من هم بخوانید؟ چه می‌خواهی بگویی؟ گفت: بله «أنکحت نفسی لنفسک علی المهر المعلوم»، گفتم: شما شوهر داری؟ گفت: بله گفتم: تو الان خودت را به عقد داماد در ‌آوردی، خانم! خجالت بکش، از خدا بترس، مردم را در حرام نینداز، این عقد است که شما می‌خوانی؟ یک‌دفعه دست پاچه شد، صیغه را طور دیگری خواند و غلطتر شد، گفتم: هرچه تاحالا این طور صیغه خوانده­ا‌ی ضامن هستی و این‌ها را در حرام انداخته ی. خود ما هم مقصریم. یک مقدار آن‌ها کوتاهی کرده اند، این هم مسبّب در حرام شده است. یک چی پوف می‌خواهد بخرد چند جا ترمز می‌زند، قیمت می‌گیرد که چی پوف چند است، برای عقد به این راحتی میگذریم؟ تکثیر نسل مان را بدهیم بدست یک آدم نادان؟ گفتم: هرچه تا کنون این طور عقد خوانده‌­ای باطل است و زیر دینی و باید اصلاح نمایی و تذکر بدهی. به این آقا هم گفتم نگذارید این بخواند و شما را در حرام بیندازد.

حضار محترم! خیلی از عقدها تملیک پایدار نیست. چند روز قبل آقایی آمده است و می‌گوید: ملکی خریده ام ولی بعد از 18 سال ثابت شده است که طرف، مالک این ملک نبوده و این ملک مال غیر بوده است. بیع، شراء، صلح، هبه، عقد، طلاق، همه‌ی این‌ها متزلزل است و امکان فسخ آن وجود دارد. تنها تملیک پایدار در اسلام ارث است. ارث به هیچ عنوان خلل بردار نیست؛ یعنی وقتی متوفا چشم بست، اموال او مال ورثه است، هیچ کس حق ندارد این اموال را از ورّاث پس بگیرد. حالا فرقی نمی کند که ورثه‌ی او آدم فاسد یا صالحی باشد.

علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند: اینکه خداوند می‌فرماید ما بهشت را به ارث می‌دهیم، یعنی اگر پای تان به بهشت رسید، دیگر کسی شما را بیرون نمی کند. هرکس بهشت رفت دیگر می‌ماند. ﴿تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِى نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيّاً

امام عسکری (ع) در حدیثی، 18 نکته‌ی کلیدی سرنوشت ساز را به یکی از بزرگان شیعیان و اعلام علمای شیعه، علی بن الحسین بن بابویه القمی بیان می‌کند. امام طی نامه­ا‌ی به علی بن الحسین بابویه قمی، این نکات را توصیه می‌کنند و در پایان آن هم حضرت به علی بن الحسین توصیه می‌کنند: «وأمر جمیع شیعتی»، آن چه به تو امر کردم به تمام شیعیان من امر کن. آنچه به تو گفتم به همه‌ی شیعیان من تکلیف کن تا انجام دهند. این‌ها رمز سعادت و خوشبختی است. علی بن الحسین بن بابویه قمی خدمت امام عسگری آمدند و گفتند که آقا توصیه و یا دستوری، به من بدهید.

اولین نکته‌ی که امام فرمودند: «اوصیک بتقوی الله[4]» آقای علی بن الحسین! تو را به تقوای الهی توصیه می‌کنم. درد ما درد بی تقوایی است، مشکلات اقتصادی در بی تقوایی است، ناامنی اخلاقی در بی تقوایی است.

اخوی جناب حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج شیخ تقی قرائتی گفتند ما ارزیابی کردیم، اگر دو در صد از اعتبارات نیروی انتظامی را خرج تشویق مردم به مسجد کنیم، دو در صد از بودجه‌ی نیروی انتظامی را برای جذب مردم به سمت مسجد هزینه نمایند، سی در صد از تخلفات اجتماع کاهش پیدا می‌کند. دو درصد هزینه کن، سی در صد مراجعات و تخلفات تنزّل پیدا می‌کند. هرجا، حق کشی، ظلم، دزدی، بی بند و باری، حرمت شکنی می‌بینید، در بی دینی است. یک متدیّن راست و درست مال مردم را نمی­خورد، اجحاف نمی­کند، نوع همه‌ی هرج و مرج ها در جامعه‌ی بشری مال بی تقوایی است. در کانون خانواده ها، جوانی که دین ندارد، تقوا ندارد به پدر و مادر توهین می‌کند. جوانی که دین دار است حرمت پدر و مادر را نخواهد شکست. ادب را رعایت می‌کند، پدر و مادری که خدا ترسند، وظائف شان را نسبت به بچه های شان خوب عمل می‌کنند، آن کسی که خدا را نشناخته، خدا گریزی می‌کند. بدون تعارف، مشکلات امروز ما در بی تقوایی است.

دومین توصیه­ی امام: «و إقامه الصلوه» شما را به اقامه‌ی نماز سفارش می‌کنم، نماز را برپا دارید، در مملکت امام زمان، شیراز هم سومین حرم اهل البیت، بدون تعارف عرض کنم، وقت نماز مسجدهای تان را ببینید، بازار و خیابان های تان را هم ببینید، شما می‌خواهید شق القمر شود؟ ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ[5] خدا می‌فرماید: اگر خودتان، خودتان را اصلاح کردید، ما نیز جامعه‌ی شما را اصلاح و کمک می‌کنیم، اگر قدم بر نداشتید شما را رها می‌کنیم. ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[6] جوانی خدمت رسول الله رسید، عرض کرد یا رسول الله! ما نماز می‌خوانیم ولی دو سه تا کار خلاف دیگر هم نام برد و گفت این کارها را نیز می‌کنیم. همه انتظار داشتند پیغمبر با یک تغیّری با این جوان برخورد کند. رسول الله فرمودند: نماز خود را ترک نکن. وقتی که آن جوان رفت، بعضی‌ها عرض کردند یا رسول الله، این کارهای خلاف نیز می‌کند. حضرت فرمودند: «إِنَّ صَلَاتَهُ‏ تَنْهَاهُ‏ يَوْماً مَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ تَابَ[7].»، «روزی نماز، او را ز کارهای بد باز می‌دارد.» بعد از مدتی همان جوان آمد و گفت آقا به خاطر نماز تمام کارهای خلاف را کنار گذاشتیم.

سوم: حضرت فرمودند: «وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ» زکات مالتان را بدهید، حقوق الهی را از مالتان خارج کنید. بدون تعارف عرض کنم، بخشی از کشاورزان ما اهل زکات نیستند، برخی از مراجع همچون مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج شیخ بهاء الدین محلاتی، آیت الله العظمی بهجت و بعضی از بزرگان که خداوند آنان را رحمت نماید، همینطور آیت الله والد، می‌گفتند: مجهول المالک و مظالم را وقتی پرداخت می‌کنید و به فقرا می‌دهید، بخشی از آن را اینگونه نیت کنید که خدایا اگر ذکات بر گردن ما آمده است و ما بی خبریم، این، جای آن‌ها قرار بگیرد. تضمینی نیست که نانی را که شما از نانوایی می‌خری و می‌آوری، گوشتی که مصرف می‌کنید، خرمایی که استفاده می‌کنید، زکات آنها داده شده باشد. گرچه ما تکلیفی نداریم، چون نمی دانیم مورد عقاب الهی قرار نخواهیم گرفت، اما اثر وضعی مالی که زکات در آن است روی انسان اثر می‌گذارد.

کسی از متدیّنین، می‌گفت: روزی خدمت مرحوم آیت الله آقای سیدنورالدین حسینی الهاشمی بودیم، به ایشان گفتیم که اگر کسی نداند در مال او زکات یا خمسی هست و پرداخت نشده است، اگر استفاده کرد گناه نموده است؟ ایشان فرمودند: گناه نکرده، ولی اثر وضعی مال آمیخته‌ی به حق دیگران روی او اثر می‌گذارد. بعد ایشان این مثال را زدند و گفتند اگر کسی آب بنوشد به تصور اینکه آب است ولی در حقیقت شراب باشد، ایشان معصیت نکرده است، چون فکر می‌کند آب ‌نوشیده، ولی چون شراب نوشیده، اثر وضعی شراب و طبیعت آن مستی است، این آدم شراب خورده است، مست که می‌شود، کلّه‌ی وی گرم می‌شود، ولی بابت این مستی خدا او را مجازات نمی کند، ولی اثر مستی روی معنویت او تأثیر می‌گذارد و او را در عبادت پنچر می‌کند و دیگر حال عبادت ندارد. مردم! احتیاط کنید، اگر پولی هم به فقرا می‌دهید، بگویید خدایا اگر زکاتی به گردن ماست جبران شود. بعد حضرت فرمودند: «فَإِنَّهُ لَا تُقْبَلُ الصَّلَاةُ مِنْ مَانِعِي الزَّكَاةِ.» خدا نمازی که طرف زکات آن را نمی دهد قبول نمی کند. چون حق فقرا را از مال خود خارج نکردیم، چطور نماز ما قبول است؟ باید دقت کرد که حقوق ضعفا و فقرا در اموال ما نباشد.

چهارمین توصیه امام فرمودند: «وَ أُوصِيكَ بِمَغْفِرَةِ الذَّنْبِ»، «شما را به مغفرت گناهان تان سفارش می‌کنم.»، ذکر «استغفرالله ربّی و اتوب الیه» را زیاد بگویید و توصیه هم شده است. بالاخره گناهانی از ما سر می‌زند، دانسته، نادانسته، خواسته، ناخواسته، این روحیه‌ی عذرخواهی در پیشگاه خدا و در پیشگاه خلق خدا باید تقویت شود. «مغفره الذّنب»، اطلاق دارد. اگر به کسی هم بدی کردی برو عذر خواهی بکن، نباید این قدر مغرور باشی. اینکه بگویی من چیزی گفتم، عذر خواهی هم نمی کنم. می‌گویند: اشتباه گفتی، برو حلالیت بطلب. امام می‌فرماید: آلودگی‌ها و بدهکاری های تان را در همین جا تصفیه کنید، چه با خدا و چه با خلق خدا. اینجا گاهی اوقات با یک معذرت خواهی، با یک حلال کنید کار حل می‌شود، ولی در قیامت اگر مردم جزئی ترین حقوق را طلب داشته باشند نمی گذرند.

پشت سر مرحوم آیت الله حائری، زیاد غیبت می‌شد، بحث فلاحت در فراغت؟ حتی ترکش آن به متدّینین هم خورده بود. بعضی از نماز شب خوان های ما هم غیبت می‌کردند. خانم بسیار متدیّنه‌ی معلم قرآنی، به ما زنگ زدند و گفتند که من غیبت آیت الله حائری را زیاد نموده ام، ایشان دیگر امام جمعه نبودند و به قم رفته بودند، گفتند من پشیمان هستم و حالا فهمیدم که اشتباه می‌کردیم، ایشان دخلی در فلاحت و فراغت نداشتند، بارها من خودم از ایشان شنیدم که فرمودند: یک وجب از این زمین های فلاحت متعلق به من نیست. حالا افراد می‌گفتند و تهمت می‌زدند، آن خانم گفت: من پشیمان هستم و چکار کنم؟ گفتم: باید بروی و از ایشان حلالیت بطلبی. گفت: من که دسترسی به ایشان ندارم و خجالت هم می‌کشم، اگر شما دسترسی دارید، برایم حلالیت بطلبید. من هم به ایشان تماس گرفتم و به ایشان گفتم که خانمی می‌گوید که پشت سر شما حرف زیاد زده ام و غیبت زیاد کرده ام، می‌خواهد حلالیت بطلبد، چکار کند؟ مردم! وقتی دیدید کسی پشیمان است بگذرید، سخت نگیرید، اگر سخت گرفتید به شما سخت می‌گیرند، ما در روایت داریم که تا کسی آمد و به شما گفت من شما را غیبت کرده ام و پشیمان هستم، بگو پشیمان هستی؟ می‌گوید بله بگو: دیگر غیبت نکن گذشتم. حالا بعضی از ما از آن طرفی می‌افتیم. می‌گویند غیبت جایز است هرچه دلت می‌خواهد غیبت بکن، این حرف حرام است. غیبتی را که خدا می‌گوید حرام است، شما چه حقی داری بگویی تو جایز الغیبه هستی، هرچه می‌خواهی غیبت کن. نباید کسی اجازه‌ی غیبت هم بدهد. نباید کسی اجازه‌ی گناه بدهد. خداوند می‌گوید حلال است یا حرام. مثل اینکه من بگویم می‌خواهم به بدن خودم آسیب بزنم، این میخ را می‌خواهم در تن خودم فرو کنم، می‌گویند شما غلط می‌کنید، این بدن مال تو نیست، حفظ بدن از جمله‌ی واجبات است. من حق ندارم به کسی بگویم هرچه پشت سر من غیبت می‌کنی اشکال ندارد. اصل گفتن این حرف حرام است؛ یعنی تجویز حرام، حرام است. مثل این که کسی بیاید و به خانمی بگوید که ما به قصد حرام به شما زیاد نگاه کردیم، می‌گوید شما هر چقدر خواستی به قصد حرام به من نگاه کن، این درست است؟ خدا می‌فرماید حرام است، ما نمی توانیم کاری را که خدا می‌فرماید حرام است، بگوییم جایز است. من به آیت الله حائری در قم زنگ زدم و گفتم این طوری است. ایشان با سعه‌ی صدر گفتند به ایشان بگویید برود سر قبر پدرم در صحن احمدبن موسی، حمد و سوره­ای بخواند، من از شما می‌گذرم. گفتم: آیت الله حائری! خیلی‌ها پشت سر شما غیبت کرده اند. آن‌ها چه کنند؟ فرمودند به آن‌ها هم بگویید سر قبر پدر من بروند و یک حمد و سوره­ای بخوانند، اگر پشیمانند من می‌گذرم.

مردم! حواستان باشد که در قیامت اگر کلمه­ا‌ی کم و زیاد گفته باشیم، گرفتاریم و تا نرفته اید در همین جا حساب تان را صاف کنید. آقا! با خانم، با بستگان، فرزندان، پدر و مادرمان اگر مسائل و مشکلاتی وجود دارد، در همین جا حل کنید. اگر کار به آخرت افتاد، پدر از اولاد و اولاد از پدر نخواهد گذشت.

پنجمین مورد: امام فرمودند: «وَ كَظْمِ الْغَيْظِ»، از نکاتی که امام فرمودند این است که خشم تان را مدیریت کنید، کظم غیظ داشته باشید. پرخاشگر نباشید، زود جوش نیارید. می‌گویند اگر من عصبانی شدم از خودم بدتر کسی نیست، تو وقتی عصبانی می‌شوی باید نشان بدهی، در هنگام موج برداشتن زندگی طغیان نکنی و نا سزا نگویی.

ششمین مورد: امام فرمودند: «وَ صِلَةِ الرَّحِمِ»، شما را به صله‌ی رحم توصیه می‌کنم. ارتباط فامیلی، پیوند خانوادگی. این طور نباشد که مسجد تعطیل نشود، ولی سال به سال از حال بستگان و ارحاممان بی خبر و بی اطلاع باشیم. جزء تأکیدات اهل البیت است. هم در وصیت امیرالمؤمنین، هم در توصیه های رسول الله و هم در سفارشات ائمه.

هفتمین توصیه: امام فرمودند: «وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ»، ما شما را سفارش می‌کنیم در مورد این که با برادران دینی تان مواسات داشته باشید. مواسات یعنی اینکه آن چه ما برای خود می‌پسندیم، برای دیگران هم بپسندیم. اگر این میوه برای من به درد نمی خورد برای دیگری هم به درد نمی خورد. اگر این هندوانه گند می‌شود به فقیر هم نده. تو خودت نمی پسندی، چرا برای دیگری می‌پسندی؟ «مواسات الإخوان» مردم را از خود جدا نبینیم، مردم را بیگانه‌ی با خود نبینیم. من یک همین فراز را عرض کنم. انصافا در جامعه‌ی امروز ما اجرایی شود؛ یعنی همه‌ی ما مردم با یکدیگر مثل خود ما عمل کنیم. برای خود ما چه می‌پسندیم؟ احترام، تخفیف، محبت، تکریم، حرمت داری؟ همین‌ طور با مردم رفتار کنیم.

از آقایان بازاری‌ها گفتند: آقای حدائق! ما چند در صد در این آشفته بازار روی جنس بکشیم؟ گفتم امیرالمؤمنین تکلیف شما را معیّن کرده است. امیرالمؤمنین در نامه‌ی سی و یک نهج البلاغه به امام حسن (ع) می‌فرماید: با مردم آن گونه باش که دوست داری با خودت باشند. گفتم وقتی می‌خواهی جنسی را بفروشی خودت را خریدار جنس ببین. فرض کن خودت خریداری، دوست داشتی که اگر خودت مشتری بودی جنس را به چه قیمتی به تو می‌دادند؟ با همان قیمت دست مردم بدهید. این مواسات و انصاف است. همان کاری که برای خود می‌پسندیم. اگر دخترت را می‌خواهی شوهر بدهی؟ فرض کن که داماد پسر شماست، اگر پسرت بود برای پسر خودت چکار می‌کردی؟ وقتی عروس می‌خواهی بیاوری، فرض کن این دختر، دختر خودت بود، خدا وکیلی اگر دختر خودت بود چگونه چانه می‌زدی؟ چگونه کار می‌کردی؟ این را مواسات می‌گویند. ما وقتی می‌خواهیم عروسی بیاوریم بر سر متاع می‌زنیم. دختر می‌خواهیم شوهر بدهیم می‌رویم به اعلا علّیین، به اندازه سال تولد مهریه‌ی آن را تعیین می‌کنیم. عروس که می‌خواهد بیاید به نام چهارده معصوم چهارده سکه تبرّکا. برای دخترت یادت رفت که این حرف‌ها را بزنی. این‌ها بی انصافی است. در یک جاهایی بد امتحان پس می‌دهیم. با مردم مواسات داشته باشیم. اگر گرانی بد است گران نفروش، اگر احسان خوب است، احسان کن، اگر تواضع پسندیده است، تواضع کن. دوست دارید پشت سر شما به نیکی یادتان کنند، پشت سر مردم به نیکی یاد کنید.

در توصیه­ی هشتم حضرت فرمودند: «وَ السَّعْيِ فِي حَوَائِجِهِمْ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ»، «ما شیعیان خود را به تلاش در رفع مشکلات مردم و برآورده نمودن حوائج مردم در تنگدستی و فراخ دستی سفارش می کنیم.» ببینید! همه‌ی مشکلات مردم در نیازمندان نیست. گاهی یک آدم ثروتمند متدیّنی مشکل خانوادگی دارد. کمکش کن، بله کسی مشکل اقتصادی دارد، در عسر است. کسی نیز در یسر است و حاج دارد، وضع او خیلی خوب است. در فراخ دستی است و نیاز اقتصادی و مالی ندارد، اما در یک جای دیگر مشکل دارد، با برادر خود اختلاف دارد، وقت بگذار و آن‌ها را صلح بده. این آقا با خانم خود مشکل دارد، کارشان را اصلاح کن. سعی در حوائج فقط برای رفع مشکلات در تنگدستی نیست، رفع مشکلات حتی برای آن هایی که در فراخ دستی و توانگری هستند، نیز مهم است. آن‌ها را نیز باید کمک کرد.

با یک واسطه از آیت الله اراکی نقل می‌کنم، راوی الآن زنده است، آیت الله آقای حاج شیخ علی رضا الهی، داماد آیت الله العظمی اراکی که اکنون از علمای موفق در جامعه‌ی مدرّسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم هستند. گفتند که آیت الله العظمی اراکی – ایشان عمر با برکتی هم نمودند و نزدیک 104 سال عمر ایشان بود- برای ما نقل کردند که در دوران جوانی­شان – ایشان هم شاگرد آقای عبدالکریم حائری بود و هم شاگرد میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و هم شاگرد مرحوم محمدعلی شاه آبادی بزرگ بود و هم در درس امام حاضر می­شدند- عالمی در قم از بزرگان اوتاد و عرفای قم به نام آیت الله حاج شیخ حسن فاضل از آن چهره های زاهد و عالم وارسته و مهذّب بودند. گفتند که در ماه رمضان، شب های لیالی قدر، ایشان در خانه‌ی خودشان مجلس احیا می‌گرفتند، حدود بیست، سی نفری از بزرگان علمای قم در منزل ایشان می‌آمدند و با آیت الله فاضل دعای سحر و ابوحمزه می‌خواندند، خود آقا دعا می‌خواندند و آن‌ها نیز از نفس پاک قدسی ایشان استفاده می‌کردند. آیت الله اراکی می‌فرمودند که من طلبه­ا‌ی 18، 19 ساله‌ی بودم و در مجلس پذیرایی می‌کردم، شب قدر بود، زمستان بود و هوا هم نسبتا سرد بود، وسط دعا بود که آقا داشتند دعا می‌خواندند، خادم آقا آمد و دم گوش آقا حرفی زدند، یعنی « والسّعی فی حوائجهم» حالا گاهی اوقات ما می‌گوییم بگذار ما قرآن مان را بخوانیم، بعد. امام حسن (ع) در طواف واجب بود، در مسجد الحرام، امام در طواف مسجد بودند، کسی به سمت امام حسن (ع) آمد و گفت مشکلی پیدا کرده ام، اگر شما بیایید مشکل من حل است. یاران امام دیدند که حضرت امام حسن (ع) از مطاف بیرون آمد و به طرف خروجی مسجدالحرام حرکت کردند. یکی از یاران حضرت – گاهی اوقات دیده اید که بعضی از افراد کاسه‌ی از آش داغتر هستند- به امام حسن (ع) گفتند آقا! طواف واجب تان را رها می‌کنید؟ امام فرمودند: من بر می‌گردم و این طواف را از نو انجام می‌دهم. اگر به داد مشکل این فرد نرسم فرصت از دست می‌رود. گاهی اوقات روش اهل البیت را گم می‌کنیم. خودخواهی بر خدا خواهی غلبه پیدا کرده است. بگذار ما تعقیباتمان را بخوانیم بعدا، کجایی؟ کجایی؟ آیت الله اراکی می‌گفتند: که آیت الله فاضل به خادمشان سفارش کرده بود که هروقت از شبانه روز که من در منزلم و بیدارم، اگر کسی مراجعه کرد، مرا خبر کن. این برای مسؤولین ما، برای مدیر کل ها، برای شهردارها، برای فرماندارها، درس است. این‌ها باید گوش به زنگ خدمت باشند، پا به کار، اگر کار نمی کنیم قیامت سختی هم داریم.

دیروز من کنار یکی از مدیرکل های این استان بودم و گفتم آقای مدیر کل! این میز را می‌بینی؟ قبل از شما جلو کسان دیگری بود. دوره‌ی شما هم تمام می‌شود. به آن مدیر کل گفتم:

ای که دستت می‌رسد کاری بکن                پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

تا می‌توانی خدمت کنی، خدمت کن، دوره‌ی تو هم به پایان می‌رسد، یا شما را ملک الموت می‌برد یا بازنشست می‌شوی. خودش برود یا ملک الموت ببرد، بالاخره تمام می‌شود. بنا نیست که این ریاست و این ملک و این قدرت و این جوانی و این علم همیشه بماند.

آیت الله العظمی اراکی گفتند: خادم آمد و درب گوش آیت الله حاج شیخ حسن فاضل چیزی گفت: آقا، وسط دعای ابوحمزه، دعا را بست، بلند شد و رو کرد به علمایی که نشسته بودند و گفت که آقایان! من معذرت می‌خواهم، باید بروم، شما اگر می‌خواهید دعا‌ها را ادامه دهید، اگر هم می‌خواهید صبر کنید من بروم بیرون، کاری برای من پیش آمده است و بر می‌گردم. گفت: آقا رفت، پنج دقیقه گذشت نیامد، 10 دقیقه، نیامد. من گفتم چه شده است؟ نکند اتفاقی برای اهل منزل افتاده است، سریع از اتاق بیرون آمدم، دیدم که گوشه‌ی حیات سکویی بود که سفره در آن انداخته اند، دیدم این پیرمرد مجتهد نشسته و پیرزنی قمی هم کنار دست ایشان نشسته و آن پیر زن مثل اینکه دارد املا می‌کند، کلمه به کلمه می‌گوید و آقا هم با حوصله می‌نویسد. جریان چه بوده است؟ پیرزنی قمی در شب احیا، هوس می‌کند برای دختر خاله‌ی خود در شهرستان نامه­ای بنویسد. حالا ساعت یک بعد از نیمه شب است. سواد که نداشته است، با سواد هم در اطراف وی نبوده است، به فکر این پیرزن می‌آید که امشب هرکسی خواب است، آیت الله شیخ حسن فاضل بیدار است. می‌گوید بروم به آقا بگویم برای من نامه بنویسد. آمده بود درب را زده بود و به خادم گفته بود با آقا کار دارم، خادم هم موظف بود، رفت و به آقا گفته بود که پیرزنی با شما کار دارند. آقا می‌آیند و می‌پرسند که مادر جان چه می‌خواهی؟ می‌گوید که می‌خواهم نامه­ای برای دختر خاله‌ی خودم بنویسم. بدون اینکه ایشان اخم کند، این بها برای بهشت رفتن است. نشانه‌ی آدمیت این است. گاهی اوقات می‌گوییم تو کیستی که به ما حرف می‌زنی. طایفه‌ی شما را می‌خریم، این چه حرفهایی است؟ چرا اصلاً به من مراجعه کردی؟ مگر تو کیستی؟ آیت الله فاضل نشسته بودند، این پیرزن مثلا می‌گفت فلان کس را هم سلام برسانید، ایشان می‌نوشت، احوال فلان کس را هم بپرس، ببین دخترش شوهر کرد؟ با روی خوش، نه اینکه اخم کند که بگوید خانم، امشب شب نامه نوشتن نیست، امشب شب قدر است، برو فردا بیا، من هم وقت نامه نوشتن ندارم. یا به یکی از شاگردانش بگوید که نامه بنویسید، آیت الله اراکی می‌گوید من ناراحت شدم، گفتم حضرت آقا! شب لیله القدر، علما آن جا نشسته اند، شما وقتتان را برای نامه نوشتن گذاشته اید، آن هم برای یک پیرزن؟ بگویید برود فردا بیاید طلبه­ا‌ی برایش می­نویسد. آیت الله فاضل نگاهی به من کردند و گفت: شیخ محمدعلی اراکی! دعای ابوحمزه را برای چه می‌خوانیم؟ دعای ابوحمزه را برای هوای دل خود می‌خوانی؟ برای اینکه خوشت بیاید؟ یا برای اینکه او بپسندد؟ برای رضایی اوست یا برای رضای خود؟ اول حساب خودت را صاف کن. فرمودند: دعای ابوحمزه را برای چه می‌خوانی؟ برای رضایت خدا دعا می‌خوانید که به رضایت او نزدیک شویم. لذا در پایان دعا هم امام سجاد عرض می‌کند: خدایا همه‌ی این حرفهایی که زدم در دو چیز به من پاداش بده، «رضاک والجنّه»، «خشنودی خودت و عاقبت بخیری خودم» همه‌ی این‌ها برای رضایت الهی است.

آیت الله حاج شیخ حسن فاضل فرموده بودند از کجا معلوم که نامه نوشتن برای این پیرزن قمی رضایت خدا را به دنبال نداشته باشد؟

گاهی با ماشین خود می‌روی، پیرزنی را سوار می‌کنی، به اندازه‌ی میلیون‌ها پول که بدهی ثواب آن قابل مقایسه نیست. گاهی یک کار ریز، کاری جزئی، ارزشش غیر قابل تصور است. لذاست که امام هفتم می‌فرمایند: «لَا تَسْتَكْثِرُوا كَثِيَر الْخَيْرِ وَ لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِيلَ‏ الذُّنُوب‏»،[8] از یک طرف می‌گویند که خوبی های زیادتان را زیاد به حساب نیاورید، گناه کم تان را هم کم به حساب نیاورید. امیرالمؤمنین می‌فرمایند: یکی از چیزهایی که جز خدا کسی نمی داند، قبولی اعمال است، رضایت خدا در کارهای خوب است. یک وقتی یک کارهایی را شما سبک می‌شمارید، رضایت خدا در همان هاست. لذا مواسات اخوان، سعید در حوائج آنان در عسر و یسر یک توفیقی است که بتوانید به مردم کمک کنید، ولو با تلفن، با دوتا جمله نصیحت. بعضی‌ها خیر شان به همین قدر هم نمی رسد. گاهی وقت‌ها یک کسی یک راهنمایی می‌خواهد می‌گوید من وقت ندارم. آقا یک مشکلی دارم و می‌خواهم نظر شما را بدانم؟ همه‌ی مشکلات که مشکلات مالی نیست، بعضی‌ها وقت می‌بینید که حرف بعضی از افراد را که می‌شنوید اگر هیچ کاری هم از شما بر نیاید می‌گوید سبک شدم. همین که حرف من را گوش کردی، تحمل کردی آرام شدم. امام می‌فرمایند که شیعیان ما تلاش کنند که در برآوردن حوائج مردم، چه در یسر چه در عسر، بنا نیست که حتما به داد فقرا برسید، بله به داد فقرا زمانی که خدا به شما پول داده است برسید، گاهی اوقات آن ثروتمند و آن متمکن هم نیاز به کمک دارد و نیاز به هم فکری دارد.

در توصیه­ی نهم امام فرمودند: «وَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْجَهْلِ‏» در برابر رفتارهای جاهلانه حلیم باشید، به سرعت جواب ندهید، هنوز یکی نگفته دوتا را جواب ندهید. بعضی‌ها جاهلانه با شما برخورد می‌کنند، شما هم با حلم با آن‌ها برخورد کنید. من از شاگردان علامه طباطبایی شنیدم می‌گفتند، ما علامه را هیچ گاه انقدر در عمرش خوشحال ندیده بودیم، روزی خدمت علامه طباطبایی نشسته بودیم، بعد از درس رو کرد به علامه طباطبایی، گفت حضرت استاد در مجلسی بودیم کسی پشت سر شما گفت، علامه طباطبایی چیزی بارش نیست. حالا بنده که چیزی بارم نیست اگر به من بگویند به من برمی خورد. گاهی اوقات نسبت به ما همچین عبارتی را به کار ببرند می‌گویم که توهین کرد، علامه با آن عظمت علمی و با آن عرفان و تقوا؛ علامه انقدر از این حرف خندید، که ما هیچ گاه علامه را این طور شاد ندیده بودیم. آدم عاقل این است. آدم هایی که خیلی خوب هستند، دوست دارند که مردم خیلی این‌ها را نشناسند، نزد خدا شناخته بشوند، «وَ الْخُمُولُ‏ أَشْهَى‏ إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَة[9]» امام رضا فرمود: ایشان گمنامی از شهرت برایشان بهتر است. دنبال این نیستند که اسم ما را بنر کنید و بزنید و لوح تقدیر بدهید و بالای این ساختمان بزنید موسس ما، بانی ما، خدمتگذار ما، نام ما بالا برود، اصلاً دنبال این موارد نیستند. آن‌ها می‌گویند که خدا بداند و بس کفایت می کند. مردم نفهمند، نفهمند که نفهمند. آن‌ها در گمنامی می‌روند و کارها را انجام می‌دهند. دوست دارند که گمنام باشند. اگر برخی از افراد با جهل با شما برخورد می‌کنند حلیم باشید. اگر حرمت شما را رعایت نمی کنند و بگویند بی سواد، بگذارید بگویند بی سواد، حالا ممکن است که شما خیر کرده باشید و به شما بگویند که آدم بخیلی هستید. نعوذبالله به آدم پاکی بگویند دزد، دزد می‌شود؟ به پیغمبر شما چقدر تهمت زدند؟ طلبه ای آمد گفت آقای حدائق! بد موقعی ما طلبه شدیم، هم از دوست می‌خوریم و هم از دشمن. حالا ایشان طلبه‌ی سال اول حوزه است، گفت: آقا ما هم از دوست می‌خوریم و هم از دشمن، گفتم: یک هزاران توهینی که به رسول خدا و ائمه می‌کردند به ما نمی کنند. مردم به پیغمبر شما می‌گفتند ساحر، به پیغمبر شما می‌گفتند مجنون، نسبت های توهین آمیز به رسول الله می‌دادند و به امیرالمومنین می‌گفتند تارک الصلاه، به کدام متدین حزب اللهی می‌گویند تارک الصلاه؟ به امام حسین می‌گفتند خارجی یعنی علیه خدا قیام کرده، مرتد است. حالا به ما می‌گویند که خوردید و بردید و دزدی کردید، بگویند این حرف‌ها را می‌زنند. حالا اگر به یک نفر گفتند دزد، دزد شد؟ به آدم ثروتمندی اگر بگویند گدا، شد گدا؟

روزی مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی اعلی الله مقامه، نشسته بود و کسی نامه ای را به خدمتش آورد. خواجه نامه را باز کرد و عمدا نامه را خواند، چون نامه توهین آمیز بود و می‌خواست درسی به شاگردانش بدهد. طرف در نامه اش نوشته بود «السلام علیک یا کلب بن کلب» سلام بر تو ای سگ پسر سگ، مردم بزرگان علمای شما این چنین تهمت هایی می‌شنیدند، آیت الله العظمی آقای سید ابوالحسن اصفهانی هر ماه که می‌رفت کربلا، دستمالی پر از نامه در مسیر شط فرات می‌ریخت داخل آب، می‌گفتند که این‌ها چیست که شما به داخل آب می ریزید؟ می‌فرمود: این‌ها ناسزاهایی است که در طول ماه مغرضین به ما می‌نویسند، من این‌ها را جمع می‌کنم و نشان کسی هم نمی دهم، می‌دهم دم آب که برود، بی جهت آقا سید ابوالحسن نشد سید ابوالحسن اصفهانی، یکی حرفی به ما می زند، ده تا جواب می­دهیم، این سید هرچه که به او می‌گویند به آب می­دهد. خواجه نصیرالدین وقتی که نامه را خواند همه‌ی طلبه‌ها برآشفته شدند، ایشان تبسمی کرد و گفت معلوم می‌شود نویسنده نامه یا سگ را نمی شناسد یا ما را نمی شناسد بعد نیم ساعت در مورد ویژگی های سگ، و ویژگی های انسان و وجه تمایز این دو، صحبت کرد. سگ حیوانی است که رو چهار دست و پا راه می‌رود و ما روی دو پا، خدا به سگ خدا نداده است و به ما عقل داده است، سگ فیزیک جسمی اش این طور است و ما این طور هستیم و گفت معلوم می‌شود که این آدم سگ، یا آدم را نمی شناسد. واقعا هم باید همین طور باشد، شما یک مومن نماز شب خوان هستی به شما بگویند تارک الصلاه، بگویند. تازه باید بخندید وقتی به شما نسبت این جوری می‌دهند.

دهمین توصیه­ی امام: «والتَّفَقُّهِ فِي الدِّينِ»، در دین خودتان دین شناس باشید. بعضی ها در دین شناسی ضعیف هستند و تفقه در دین ندارند؛ یعنی چارچوب دین خودمان را نمی­شناسیم. واجبات و محرمات خودمان را نمی­شناسیم. مرحوم آیت الله والد می‌گفتند: زمانی که ما طلبه بودیم بعضی از مُعَنوَین های بازار شیراز به مدرسه‌ی منصوریه میآ»دندأ­آمدند و مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ ابوالحسن حدائق، درس بیع فقه برای بازاری های بازار می‌گفتند. حالا چند درصد سراغ دارید که طرف در بازار باشد و تمام قواعد فقهی بیع در دستش باشد؟ در مجلسی بحث ربا را باز کردم، آقایی بلند شد و گفت آقا این جوری که شما می‌گوید من 13 سال است دارم معامله‌ی ربوی می‌کنم. هفته‌ی گذشته کسی آمد و گفت که ما صندوق قرض الحسنه فامیلی داریم و توضیح داد و گفتم داری ربا می‌گیری، این تفقه در دین نیست و دین خودمان را نمی­شناسیم. می‌خواهیم قربة الی الله به جهنم برویم. اگر کار خوبی هم می‌کنیم، به اسم کار خوب خودمان را گرفتار می‌کنیم.

یازدهمین توصیه­ی امام این است: «وَ التَّثَبُّتِ فِي الْأُمُورِ»، در کارهای خودتان ثابت قدم باشید، موسمی و تابع جو نباشید. رضای خدا را که شناختید پای این اعتقاد بایستید. «وَ التَّعَهُّدِ لِلْقُرْآنِ»، پیوند خودتان را با قرآن معنوی کنید. جوانان مجلس،جوانی به امام صادق گفت که می‌خواهم گمراه نشوم امام فرمودند: مقید باش، حداقل روزی 50 آیه قرآن را بخوان. کسی به امام رضا گفت که آقا شما قرآن را چقدر ختم می‌کنید؟ حضرت فرمودند: سه روزی یک ختم قرآن را می‌خوانم. گفت: آقا سه روزی یک ختم؟ امام فرمودند: من قرآن را با تدبر می‌خوانم. اگر بی تدبر می‌خواندم بیشتر می‌توانستم بخوانم. حبیب بن مظاهری که گل سر سبد اصحاب الحسین است. در بنی هاشم گل سر سبد؟ شما بگویید؟ اباالفضل، در اصحاب گل سر سبد؟ حبیب. حبیب کسی است که وقتی که امام حسین آمدند بالای سر او، فرمودند: «تالله یا حبیب لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی لیل واحده»، تو در یک شب یک ختم قرآن را می‌خواندی، گما می کنید کسی بی جهت می‌شود حبیب؟ در باب سیدالشهدا موقع ورود از حرم یک سلام به حبیب می‌کنید و موقع رفتن نیز یک سلام، میلیون­ها انسان هر سال به حبیب سلام می‌کنند. همان طور که به اشتیاق امام حسین هستند. «وَ التَّعَهُّدِ لِلْقُرْآنِ»، پیوند معنوی خودتان را با قرآن قوی کنید.

دوازده، سیزده و چهاردهمین توصیه­ی امام: «حسن الخلق»، اخلاق شایسته، «و الامر بالمعروف و نهی عن المنکر»، امام فرمود به شیعیان ما بگویید که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه در زندگی فراموش نکنید و ما خوبی‌ها را متذکر بشویم و بدی‌ها را بازگو کنیم. البته امر به معروف و نهی از منکر هم باید در چارچوب خودش باشد و باید با اخلاق باشد. ما گاهی اوقات بنا به فرموده‌ی حضرت آیت الله شهید مطهری امر به معروفمان می‌شود امر به منکر و نهی از منکرمان می‌شود نهی از معروف، طرف مشکلی دارد اما جوری برخورد می‌کنیم که یکی از مشکلات او را ده برابر می کنیم. جوری عمل می‌کنیم که همه‌ی خوبی‌ها را زمین می‌گذارد. خانمی می‌گوید که پسر ما نماز نمی خواند، روزه‌ی ماه رمضان می‌گرفت اما نماز نمی خواند. پدرش کاری سرش آورده که روزه هم نمی گیرد. وقتی که سحری بلند می‌شد، پدرش به او می­گفت: روزه به کمر تو بزند، تو که نماز نمی خوانی، نماز مهم تر از روزه است. این اخلاق است؟ گفتم: شوهرت نادانی کرد، باید می‌گفت که عزیزم تو که خوبی روزه می‌گیری حیف نیست اهل روزه هستی نمازت ترک بشود؟ امیرالمومنین فرمود: وقتی می‌خواهید عیبی را از کسی بگیرید خوبی های او را پیدا کنید و با بیان خوبی‌ها، بدی های او را از او بگیرید. ما متاسفانه در نهی از منکرهایمان، فقط عیب‌ها را می‌بینیم، هنر یک آمر به معروف و ناهی از منکر این است که اگر به کسی می‌خواهد حرفی بزند، ببیند که امتیازهای او چیست؟ اول با طرح کردن و بیان کردن امتیازاتش بعد ضعف های او را بگوید. گاهی اوقات پدر و مادرهای ناپخته، کارنامه فرزندان را می‌بینند ولی فقط دنبال نمره های ضعیف می‌گردد. ریاضیات هشت، مثلا فلان درس سه ولی چهارتا 18 و 19 هم در کارنامه­اش هست و بی انصاف این‌ها را نمی بیند. این پسر می‌تواند بگوید تو نمره ی18 را نیز بگو، ورزش ما 20 شده است. خداوکیلی اصلاً قابل تقدیر نیست؟ ادبیات فارسی او 18 شده است، از او تجلیل کن. اول خوبی‌ها را بگویید، لذا ببینید قرآن می‌فرماید: ﴿وَيَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ[10]، اول خوبی‌ها را بگویید و بعدا بدی‌ها را نهی کنید. به پیغمبر می‌فرماید: تو اول مبشّر باش و بعد نذیر باش. ﴿يَا اَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا اَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً[11]

در توصیه پانزدهم امام فرمودند: «وَ اجْتِنَابِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا»، از همه‌ی بدی‌ها صرف نظر کنید، هر عملی را که خدا نمی پسندد ترک کنید، کار حرام را کنار بگذارید.

توصیه­ی شانزدهم امام: «وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ»، جوان‌ها بشنوید، علی بن الحسین القمّی، تو را به نماز شب سفارش می‌کنم. «فَإِنَّ النَّبِيَّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- أَوْصَى عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ»، پیامبر به امیرالمؤمنین سفارش نمود: «یَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ، يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ، يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ، وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ فَلَيْسَ مِنَّا»، «سه بار پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: نماز شب، نماز شب، نماز شب. واگر کسی نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست.»، گرچه نماز شب بر شخص رسول الله واجب بود، بر غیر پیغمبر مستحب، اما آقایان! هرکس به هرجا رسید در شب رسید. حافظ چه می‌گوید؟

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود.

حافظ می‌گوید ما شب‌ها حواله می‌گرفتیم و روزها پاس می‌کردیم و این از یمن دعای شب و ورد سحری بود.

به حضرت آیت الله العظمی بروجردی گفتند: چرا خدا این قدر به آیت الله ابوالحسن اصفهانی عزّت دادند؟ از آقای ابوالحسن اصفهانی، عالم تر نیز در زمان خودشان بودند، کسانی که از نظر علمی مقدم بر آقای حاج ابوالحسن بودند، اما یک دفعه آقا سید ابوالحسن درخشید و اعلم علما شد و همه زیر بیرق سیّد رفتند. از کسانی که بعضی‌ها می‌گویند ایشان برتر از آقا سیّد ابوالحسن بود، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمدکاظم شیرازی بود، بعضی‌ها می‌گویند: ایشان کتاب «وسیله النّجاه» را نوشت و به آقای سیدابوالحسن دادند و گفتند: با آرای خودتان تطبیق کرده و چاپ کنید. آقای سیدابوالحسن چرا یک دفعه درخشیدند؟ تا ایشان زنده بودند، رساله­ی آیت الله بروجردی فقط در بروجرد بود؟ در حالی که این‌ها هم درس بودند. این‌ها شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بودند. مرحوم نائینی بود، مرحوم آیت الله بروجردی بود، مرحوم غروی اصفهانی بود، خیلی از بزرگان هم درس ایشان بودند، چرا حاج شیخ ابوالحسن درخشید؟ آقای بروجردی فرمودند: ما برای حاج شیخ ابوالحسن اصفهان خیلی بیش از این انتظار داشتیم، انتظار مقامات بالاتر از این را می‌کشیدیم. گفته بودند چرا؟ آیت الله بروجردی فرموده بودند: در زمان طلبگی ما در نجف، یاد ندارم که سحرگاهی وارد حرم امیرالمؤمنین شده باشم و مرحوم حاج سیدابوالحسن مقدم بر همه‌ی علما و طلاب در گوشه‌ی حرم مشغول ذکر و راز و نیاز نبوده باشد. ما حال جوانی حاج شیخ ابوالحسن را که می‌دیدیم، گفتیم:

باش تا صبح دولتت بدمد کین هنوز از نتایج سحر است.

حاج علی بغدادی هم زمانی که به خدمت امام زمان رسید، آقا سه بار به حاج علی بغدادی فرمود: نماز شب را بخوان، نماز شب را بخوان و نماز شب. توصیه کردند به حاج علی بغدادی.

بعد امام عسکری (ع) فرمودند: «فاعمل بوصیّتی»، آقای علی بن الحسین بابویه! به وصیت من عمل کن. «وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي حَتَّى يَعْمَلُوا عَلَيْهِ» تمام شیعیان مرا به آن چه من به تو امر کردم، امر کنید؛ یعنی این 18 دستوری که گفتم. فرمودند: همین‌ها را به شیعیان ما هم امر کنید. شانزده تای آن را اینجا گفتند و دوتا را هم در پایان مطلب، امام اضافه نمودند. «و علیک بالصّبر و انتظار الفرج»، صبر دستور هفدهم است و انتظار امام زمان دستور هیجدهم است. «فإنّ النّبی (ص) قال: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ»، این 18 دستوری بود که آقا امام عسکری (ع) به علی بن الحسین بابویه قمی توصیه کردند و بعد هم سفارش نمودند که به شیعیان ما سفارش کنید.

 

[1] مریم/63

[2] حشر/22

[3] نساء/57

[4] أُوصِيكَ يَا شَيْخِي وَ مُعْتَمَدِي أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ الْقُمِّيَّ وَفَّقَكَ اللَّهُ لِمَرْضَاتِهِ، وَ جَعَلَ مِنْ صُلْبِكَ أَوْلَاداً صَالِحِينَ بِرَحْمَتِهِ- بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ، وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ، فَإِنَّهُ لَا تُقْبَلُ الصَّلَاةُ مِنْ مَانِعِي الزَّكَاةِ.

وَ أُوصِيكَ بِمَغْفِرَةِ الذَّنْبِ، وَ كَظْمِ الْغَيْظِ، وَ صِلَةِ الرَّحِمِ، وَ مُوَاسَاةِ الْإِخْوَانِ، وَ السَّعْيِ فِي حَوَائِجِهِمْ فِي الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ، وَ الْحِلْمِ عِنْدَ الْجَهْلِ‏، وَ التَّفَقُّهِ فِي الدِّينِ، وَ التَّثَبُّتِ فِي الْأُمُورِ، وَ التَّعَهُّدِ لِلْقُرْآنِ، وَ حُسْنِ الْخُلُقِ، وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ».

وَ اجْتِنَابِ الْفَوَاحِشِ كُلِّهَا، وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ، فَإِنَّ النَّبِيَّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- أَوْصَى عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ (ثَلَاثَ مَرَّاتٍ) وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ فَلَيْسَ مِنَّا، فَاعْمَلْ بِوَصِيَّتِي، وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي حَتَّى يَعْمَلُوا عَلَيْهِ، وَ عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ وَ انْتِظَارِ الْفَرَجِ فَإِنَّ النَّبِيَّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي انْتِظَارُ الْفَرَجِ، وَ لَا يَزَالُ شِيعَتُنَا فِي حُزْنٍ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِيَ الَّذِي بَشَّرَ بِهِ النَّبِيُّ- صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- أَنَّهُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً، كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.

فَاصْبِرْ يَا شَيْخِي وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي بِالصَّبْرِ، فَ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏، وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى جَمِيعِ شِيعَتِنَا وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏، نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ*

[5] رعد/11

[6] عنکبوت/69

[7] بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ ج‏79؛ ص198

[8] الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‏2؛ ص287

[9] تحف العقول؛ النص؛ ص443

[10] آل عمران/104

[11] احزاب/45

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه